1

حمله کارشناس تاریخی حامی سریال «معمای شاه» به سینمای ایران⇐معتضد: سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است!/«…آلبالو» حرفی برای گفتن نداشت!/«فروشنده» سر و ته نداشت!⇔سینماروزان: جناب معتضد! سنجش ابتذال را بگذار برای کارشناسان فت و فراوانش و بیا درباره گافهای تاریخی برخی آثار ارگانی و بخصوص تحریف تاریخ در پایان‌بندی «ماجرای نیمروز» سخن بگو!

سینماروزان: یکی از مشکلات سالیان سینمای ایران آن بوده که همگان فارغ از شناخت و درکی صحیح از جریانهای سینمایی تا توانسته اند درباره آن اظهارنظر کرده اند؛ البته حق اظهارنظر آزادانه درباره محصولات هنری حقی بجاست اما وقتی بناست از تریبونهای رسمی یا جایگاهی حقوقی به تکفیر کلیت سینما بپردازیم چندان درست به نظر نمیرسد.

به گزارش سینماروزان با این حال در ماههای اخیر و به بهانه کیفیت بالا و پایین برخی آثار سینمایی افراد مختلف از سیاستمداران دولتی گرفته تا نمایندگان مجلس درباره سینما نظر میدهند و اغلب هم میکوشند با دیده تحقیر به سینما نگاه کنند.

تازه ترین فردی که با دیده حقارت به سینما نگاه کرده است خسرو معتضد است؛ مورخی که پیشتر درباره گافهای تاریخی برخی آثار سینمایی یا تلویزیونی گونه تاریخی سخن میگفت اما وی به تازگی در گفتگو با رسانه رسمی قوه قضاییه به انتقاد از سینمای ایران پرداخته و از محصولات تجاری مانند «50 کیلو آلبالو» تا محصولات جشنواره ای مانند «فروشنده» را زیر سوال برده است.

معتضد که کارشناس تاریخی سریال پرحاشیه «معمای شاه» بود و به هنگام پخش سریال چندین بار به تعریف و تمجید آن پرداخت(!) و مدام از این گفت که برای تولید این سریال زحمت زیادی کشیده شده(!) با انتقاد از سینمای ایران به «میزان» گفت: این روزها سینمای ایران دچار ابتذال شده و مشکلات بسیاری دارد؛ از چرخه اکران گرفته تا فیلم‌هایی که صرفا برای گیشه و خنده مخاطب ساخته می‌شوند، بسیاری از کارگردانان و بازیگران این روزها در سینمای ایران بیکار هستند.  البته یک دوره کوتاهی بعد از انقلاب سینمای ایران رشد کرد اما در حال حاضر سینمای ایران به شدت دچار ابتذال شده است. فیلم‌هایی مانند «پنجاه کیلو آلبالو»، «آس و پاس» و «من سالوادور نیستم» چه حرفی برای گفتن دارند؟ عجیب‌تر از آن این است که چرا کارگردانان سینمای ایران کشور خود را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که باید مخاطب را به چه سمت و سویی سوق دهند؟  الان همه چیز سینمای ایران فقط و فقط گیشه شده است و بعد از اینکه در چند فستیوال خارجی شرکت می‌کنند و جایزه می‌گیرند عزیز می‌شوند. من حتی از فیلم اصغر فرهادی «فروشنده» هم هیچ چیز نفهمیدم چرا که این فیلم اصلا سر و ته نداشت و در واقع کپی از یک فیلم خارجی بود.

به گزارش سینماروزان فارغ از آن که اسامی برخی از پرمخاطب ترین آثار سالیان اخیر سینمای ایران از «…آلبالو» تا «سالوادرو» و «فروشنده» به عنوان مصادیقی از ابتذال در سینمای ایران مورد توجه خسرو معتضد قرار گرفته است که خود گواه فاصله بعید مطلوب مخاطب با اندیشه های ایشان است پرسش مهمتر از این مورخ آن است که چرا به جای موضع گیری درباره این محصولات که به قدر کفایت درباره شان سخن گفته شده درباره کیفیت تصویرسازی تاریخ در برخی آثار تاریخی سالیان اخیر که کارشناس‌اش هستند، سخن نمی‌گویند؟

مثلا چرا درباره محصول 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که پایان بندی آن در تناقض با مستندهای تاریخی و با جایگزینی اسدالله لاجوری با یک شخصیت دیگر به پایان رسیده چیزی نمی گویند؟




واکنش منطقی پژمان جمشیدی به صفت پولساز بودن⇐فروش بالای «…آلبالو»، «خوب بد جلف» و «آتش بس» به‌خاطر من نبود!

سینماروزان: پژمان جمشیدی هرچند از فوتبال به بازیگری روی آورد اما آن قدر استعداد داشت که خیلی زود و از همان سریال «پژمان» مورد توجه قرار گیرد؛ این مورد توجه قرار گرفتن سبب ساز آن شد که علاوه بر سینما تجربه حضور در تئاتر را هم کسب کند.

به گزارش سینماروزان فروش بالای «خوب بد جلف» که یکی از نقشهای اصلی آن را جمشیدی بازی میکند در کنار فروش بالای دو فیلم سینمایی قبلیش «50 کیلو آلبالو» و «آتش بس» سبب ساز آن شده که برخی از رسانه ها به او صفت پولسازترین بازیگر این سالها را بدهند.

پژمان جمشیدی اما در گفتگو با «شرق» در کنار صحبت درباره فعالیتهای بازیگریش در اظهارنظری منطقی از این گفته که فروش بالای سه فیلم اخیرش به خاطر وی نبوده است و عوامل دیگری اسباب فروش را فراهم کرده اند.

متن کامل گفتگوی جمشیدی را بخوانید:

شما به‌عنوان یکی از رکوردداران گیشه سینما و به ‌نوعی یکی از پول‌سازترین بازیگران سینمای ایران معرفی شدید. این موفقیت را پیش‌بینی می‌کردید؟
شاید هرکسی جای من بود و از فوتبال به سمت سینما و تلویزیون می‌آمد، باید از این خبر خوشحال می‌شد، اما به نظرم کمی خبر تحریک‌کننده‌ است تا اینکه برایم خوشایند باشد. طبعا فروش این سه فیلم به دلیل حضور من نبود و بازیگران بسیار خوبی در فیلم‌های «پنجاه کیلو آلبالو»، «آتش‌بس» و «خوب، بد، جلف» با من همکاری کردند و عوامل بسیاری باعث فروش بالای این سه فیلم شدند.
رسانه‌ای‌شدن این خبر بیشتر حاشیه‌ساز است، اما می‌دانم کسانی که این خبر را درج کردند قصد بدی نداشتند، اما برای من اتفاق خوشایندی نبود، چراکه مسئولیت من را بیشتر می‌کند.
طبعا موقعیت حال‌حاضر شما، با زمانی که به‌عنوان فوتبالیست به عرصه هنر پا گذاشتید متفاوت است، تجربه‌های حضور در صحنه تئاتر، سینما و تلویزیون تا حد زیادی از بار انتقادها کم کرد. نگاه خودتان نسبت به موقعیت حال‌حاضرتان چیست؟
موقعیت خاصی برای خودم نمی‌بینم و طبعا خودم را تافته جدابافته نمی‌دانم. اساسا برای موفقیت تلاش می‌کنم، اما دلخوش به این موفقیت‌ها هم نیستم. می‌دانم که یک روز همه چیزی که اسمش موفقیت است از بین خواهد رفت. نگاه من به زندگی مدت‌هاست تغییر کرده. بعد از فوت مادرم هیچ‌چیز رنگ سابق را برایم ندارد. دیگر برایم اتفاق عجیبی نیست اگر فیلم پرفروشی در اکران دارم و سریال نوروزی‌ای که در آن سهیم بودم به یکی از موفق‌ترین سریال‌های تلویزیون تبدیل شده است. معتقدم این روند بالاخره روزی تمام می‌شود. البته خیلی خدا را شکر می‌کنم برای موقعیتی که برایم ایجاد شد و بخش قابل‌ملاحظه‌ای از آن هم شانس من بود که آدم‌های مطرح و کاربلدی در مسیر حرفه‌ای من قرار گرفتند و با آنها همراه شدم. سهم زیادی از موفقیت‌هایم را مدیون آنها هستم. در این مدت از آدم‌های کاربلدی مثل پیمان قاسم‌خانی، سامان مقدم، تهمینه میلانی، مانی حقیقی و… یاد گرفتم و اگر موفقیتی برایم رقم خورده است، حاصل همراهی با این دوستان و بازیگران درجه‌یکی بوده که باعث شد من کم‌تجربه دیده شوم.
 «خوب، بد، جلف» به‌نوعی ادامه همکاری شما با پیمان قاسم‌خانی بود و بعد از سریال «پژمان»، بار دیگر این همکاری موفقیت‌آمیز بود. از ابتدا در جریان نگارش فیلم‌نامه بودید؟
بله. من از شروع نگارش فیلم‌نامه در جریان تغییرات عمده و اصلی آن بودم. این فیلم‌نامه از ابتدا با توجه به حضور من، سام درخشانی و حمید فرخ‌نژاد نوشته شد. فیلم‌نامه چندین‌بار تغییر کرد. قرار بود نقش مجید مظفری و رضا رویگری را دو دوبلور بازی کنند که این اتفاق نیفتاد و خوشبختانه این دو بزرگوار حضور داشتند. چیزی نزدیک به یک‌سال‌ونیم نگارش فیلم‌نامه زمان برد تا پیمان به ایده‌آلی که مدنظر داشت، رسید. خوشبختانه در هر فیلم یا سریالی که بازی کردم پشیمان نیستم؛ کارهایی بوده که به آنها افتخار کردم و حدس می‌زدم خروجی آنها چه می‌شود، منظورم از خروجی صرفا فروش نیست، بلکه اقبالی است که از سمت مخاطب دریافت می‌کند. می‌دانستم مانی حقیقی آبرویش را دوست دارد، پیمان قاسم‌خانی کارش را بلد است و سامان مقدم کمدی را می‌شناسد، بنابراین به این دوستان اعتماد کردم. بخشی از راحتی من مقابل دوربین از اعتمادم به این عزیزان است. شاید کارنامه‌ای که من دارم بیشتر شبیه بازیگری است که ٢٠ سال سابقه کار دارد، ولی من در سه سال موفق شدم تجربه کار با بهترین‌ها را داشته باشم.
 کمی درباره مجموعه «دیواربه‌دیوار» صحبت کنیم و جنس کمدی سامان مقدم که کمی متفاوت‌تر از روال تلویزیون است. فارغ از همراهی با کارگردانی به نام سامان مقدم، قصه این سریال چقدر برای شما جذابیت داشت؟
سامان مقدم را می‌شناختم، اما تجربه همکاری نداشتیم. «دیواربه‌دیوار» پشت صحنه بسیار خوبی داشت و شیوه کارگردانی سامان مقدم برایم بسیار قابل احترام است. شاید به نظر داستان سریال معمولی جلوه کند، اما نگاه قصه به موضوع فقر برایم جالب بود. آدم‌های این عمارت، آدم‌های فقیری هستند، اما مثل باقی فیلم‌ها یا سریال‌ها کثیف و چرک نیستند. شاید بسیاری از ما در یک دوره‌ای از زندگی روزهای این‌چنینی‌ای که در سریال می‌بینید را تجربه کردیم. من هم چنین تجربه‌ای دارم، من در خانواده فرهنگی زندگی می‌کردم و اوایل انقلاب با تغییراتی که ایجاد شد، شرایط اقتصادی خانواده ما هم تغییر کرد و مجبور شدیم طوری زندگی کنیم که دخل‌وخرجمان جور دربیاید. برای همین شیوه نگاه دوستانم در این سریال را می‌پسندم و برایش احترام قائلم. آدم‌های این سریال را در قاب تمیزی می‌بینیم و من این نگاه را دوست داشتم.
 شتاب ساخت سریال مناسبتی سخت نبود؟
چرا، فشار زیادی روی گروه بود و تمام تعطیلات نوروز سر کار بودیم. فضای پشت صحنه سریال عالی بود و کمترین حاشیه را داشتیم. البته حس می‌کنم بیشتر از ما، گروه نویسندگان این مجموعه و در رأس آنها آقای الوند فضای پراسترس‌تری را تجربه کردند، اما گروه حرفه‌ای این سریال باعث شد تا خیلی سختی‌های کار را در این سه ماه حس نکنیم.
 همچنان قصد دارید در سینما و تلویزیون، در کارهای کمدی حضور داشته باشید؟
کار غیرطنز را بیشتر در تئاتر تجربه کردم، البته در عرصه تصویر، فیلم آقای کرم‌پور طنز نبود، اما برای من همه‌چیز به فیلم‌نامه و کارگردان بستگی دارد. گاهی با کارگردانی همراه می‌شوی که به کارش مسلط است و یقین داری تو را در بهترین موقعیتی که باید می‌گذارد، مثل آقای کاهانی که در یک درام جدی، با حضور یک بازیگر کمدی، شخصیت شیرینی را خلق می‌کند و نتیجه درخشان می‌شود. ترجیح من این است که در نقش‌هایی حضور داشته باشم که دوستشان دارم؛ مثلا شخصیت بهرام در سریال «دیواربه‌دیوار» که کمدی نیست و موقعیت‌های بامزه‌ای برایش ایجاد می‌شود.
 همچنان در تئاتر فعال خواهید بود؟
اجرای «پپرونی برای دیکتاتور» آغاز شده است؛ نمایشی که در اجرای اول مورد اقبال قرار گرفت و پرفروش‌ترین نمایش سال گذشته ایرانشهر شد. اجرای مجدد این نمایش با تغییر برخی از بازیگران این نمایش روی صحنه می‌رود و قطعا بازی در تئاتر را ادامه خواهم داد.




«هنر اول»{مالک رایت ویدیویی} تکذیب کرد⇐مجوز خانگی «۵۰ کیلو آلبالو» صادر نشده!

سینماروزان: یک سال بعد از آن که کمدی پرفروش «۵۰ کیلو آلبالو»ی مانی حقیقی در کانون حاشیه سازیها قرار گرفت و به دلیل مخالفت برخی مراجع و همچنین علی جنتی وزیر مستعفی ارشاد، نتوانست وارد شبکه خانگی شود شایعاتی در فضای مجازی شکل گرفته درباره عرضه نسخه خانگی این فیلم تا خردادماه امسال.

با این حال مدیرپخش موسسه هنراول که بنا بود «۵۰ کیلو آلبالو» را در کشور توزیع کند از نامعلوم بودن زمان پخش این فیلم سخن گفته و چرایی آن هم نداشتن پروانه نمایش خانگی این کمدی است. حسین حاجی‌بیگی مدیر پخش هنراول در گفتگو با «نمایش خانگی» بیان داشت: رایت فیلم مدتهاست خریداری شده ولی در حال حاضر هیچ زمان مشخصی برای توزیع در نظر گرفته نشده است چون توزیع فیلم نیاز دارد به مجوز خانگی اثر که هنوز صادر نشده.

این مدیر باسابقه در شبکه خانگی ادامه داد: البته برای فیلم درخواست مجوز پخش نموده ایم و منتظر دریافت مجوز هستیم و علیرغم همه حواشی امیدواریم به صدور پروانه نمایش خانگی اثر.

حاجی بیگی در خصوص ممیزی های وارده به فیلم «۵۰ کیلو آلبالو» و تفاوتهای آن نسبت به نسخه اکران در نوروز۹۵ گفت: فیلم قطعا ممیزی خواهد داشت ولی میزان ممیزی مشخص نیست و توسط شورای پروانه نمایش خانگی ارشاد مشخص خواهد شد.

وی افزود: ما منتظر هستیم تا ببینیم  در صورت ارائه مجوز ، فیلم تا چه اندازه مورد ممیزی قرار میگیرد و پس از آن است که زمان پخش مشخص خواهد شد.




آزاده صمدی: زمانی فکر میکردم با آمدن روحانی به دوران آزادی تئاتر و سینما بازمیگردیم اما گذر زمان نشان داد که قطعا چنین اتفاقی نمي‌افتد/اگر سینما بیمار است پس مشکلی در کل جامعه وجود دارد

سینماروزان: آزاده صمدی بازیگر زن سینما، تئاتر و تلویزیون که این روزها نمایشی با عنوان «آیس لند» را روی صحنه دارد در گفتگویی تفصیلی که به بهانه این اجرا با «اعتماد» داشته از رویاهایش برای بازگشت به دوران اصلاحات با روی کار آمدن دولت یازدهم گفته و البته رسوخ بیماری در سینما به تبع کل جامعه.

به گزارش سینماروزان آزاده صمدی می گوید:  ما در دوران اصلاحات آزادي تئاتر و سينما را ديده بوديم و در آن شرايط نفس مي‌كشيديم. صف‌هاي طولاني جشنواره‌هاي فيلم و تئاتر فجر فراموش شدني نيست. روزگاري كه فرهنگ و هنر اهميت داشت.به هرحال برايم روشن بود چه اتفاقي در حال رخ دادن است و بر همين اساس سعي كردم با انداختن راي به صندوق نظرم را اعلام كنم. در نهايت وقتي دولت روحاني سر كار آمد همه‌اش به اين فكر مي‌كردم كه آيا واقعا امكان دارد به آن سال‌ها بازگرديم؟ ولي خب گذر زمان نشان داد كه قطعا چنين اتفاقي نمي‌افتد و نبايد اميد زيادي داشت.

بازیگر «50 کیلو آلبالو» با اشاره به این تصور عوام که سینما پشت صحنه سالمی ندارد اظهار می دارد: معتقدم سالم ماندن در هر حرفه‌اي كاملا به روحيات و ذهنيات اشخاص بستگي دارد. مثلا عده‌اي بيان مي‌كنند «سينما كثيف است.» خب مگر سينما جزيي از جامعه نيست؟ و آيا همه‌چيز در جامعه پاك و پاكيزه و تميز است؟ به نظرم كاملا به زاويه ديد افراد بستگي دارد.

وی ادامه می دهد: به هرحال اين مسائل در جامعه وجود دارد و حالا بخشي از آن در سينما هم ديده مي‌شود ولي اين طور نيست كه بگوييم همه سينما ناپاك است. تفاوت اصلي اينجاست كه به دليل شهرت افراد، هر اتفاقي در سينما رخ مي‌دهد در جامعه و بين مردم نمود و بازتاب گسترده‌تري پيدا مي‌كند. در نهايت اگر سينما بيمار است پس مشكلي در كل جامعه وجود دارد كه بايد به آن توجه كرد. به عنوان مثال اگر ملاك قضاوت ما آمار طلاق در ميان اهالي سينما باشد‌؛ كافي است به راهروهاي دادگاه‌هاي خانواده سر بزنيم و آمار طلاق در كشور را جست‌وجو كنيم.

 




سروش صحت: بعد از «لیسانسه‌ها» یک فیلم سینمایی می‌سازم و بعدش یک سریال ملودرام!

سینماروزان: سروش صحت کارگردانی که این شبها با سریال کمدی «لیسانسه ها» مهمان مخاطبان است در تازه ترین گفتگویی که درباره این سریال با «شرق» داشته از برنامه هایش برای کارگردانی در سینما و سپس کنار گذاشتن طنز و رفتن به سراغ ملودرام سخن گفته است.

بخشهای مرتبط با برنامه های آینده سروش صحت را بخوانید:

گویا قرار است به‌زودی کارگردانی سینما را تجربه کنید. مهران مدیری یا پیمان قاسم‌خانی هم پس از سال‌ها دست به چنین تجربه‌ای زدند. کارگردانی سینما برای شما به معنی قطع همکاری با تلویزیون است؟
دوست دارم تجربه کسب کنم و بعد به سراغ سینما بروم. اما این به معنی قطع ارتباط با تلویزیون نیست.
کار سینمایی هم طنز خواهد بود؟
مایه‌های طنز دارد. اصولا مدتی است سلیقه‌ام مدام تغییر می‌کند، اما نگاهم به هیچ کاری صرفا طنز نیست. معتقدم در هر کاری همان‌قدر که طنز و کمدی هست، رگه‌هایی از غم هم پیدا ‌شود، مثل زندگی، چراکه زندگی هم تلفیقی از غم و شادی است.

هیچ وقت به ساخت سریال ملودرام فکر کرده‌اید؟
بله مدت‌هاست به این موضوع فکر می‌کنم و شاید بعد از ساخت فیلم سینمایی این سریال را بسازم. طرح سریال هم آماده است و دوستش دارم. تا شهریور سال آینده مشغول ساخت سریال «لیسانسه‌ها» هستم و بعد از آن سرگرم ساخت فیلم سینمایی‌ام خواهم شد و امیدوارم بعد از آن فرصت ساخت این سریال فراهم شود.




“کیهان” طرح کرد⇐اگر “فروشنده” رکورد زده یعنی پول ۲۰۰ هزار نفر از مخاطبان “سالوادور…” پس داده شده

سینماروزان: شائبه های مرتبط با رکوردزنی “فروشنده” اصغر فرهادی در گیشه ها مدام بیشتر می شود.

به گزارش سینماروزان در روزهای گذشته و  در شرایطی که برخی رسانه های نزدیک به فرهادی از رکوردزنی این فیلم حرف زده و به آمار سینماتیکت استناد می کردند گزارشی منتشر شد و البته در آن گزارش مشخص شد که مبتنی بر آمار پخش کنندگان “فروشنده” نه تنها رکورد نزده بلکه حداقل یک میلیاردی تا رکوردزنی فاصله دارد.(اینجا را بخوانید)

به تازگی روزنامه “کیهان” نیز با ارائه گزارشی که رگه های طنز دارد به طرح شبهه مرتبط با رکوردزنی متکی بر آمار فروش بلیت فقط در سینماهای مکانیزه پرداخته است.

متن گزارش “کیهان” را بخوانید:

حکایت برره‌ای فروش در سینمای ایران

روز 19 آبان بود که ناگهان پخش‌کننده فیلم «فروشنده» اعلام کرد این فیلم به توفیق دیگری در تاریخ سینمای ایران دست یافته (بدون آنکه لیست توفیقات قبلی ضمیمه این اعلام شود!) و با گذشتن از رکورد قبلی پرفروش‌ترین فیلم (14 میلیارد و 330 میلیون تومان) که متعلق به فیلم «من سالوادور نیستم» بود، به مقام پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نائل آمده است.

میزان فروشی که در همان روز از سوی دفتر پخش فیلم یاد شده اعلام شد و در خبرگزاری‌ها هم انعکاس یافت، رقم 14 میلیارد و 600 میلیون تومان بود. این درحالی بود که 4 روز بعد وب‌سایت خبر آنلاین (از پایگاههای خبری وابسته به دولت) میزان فروش فیلم «فروشنده» را حدود 16 میلیارد تومان اعلام کرد. یعنی فیلم فوق‌الذکر در طی 4 روز، یک میلیارد و 400 میلیون دیگر فروخته بود!

به عبارت دیگر روزانه 350 میلیون تومان برای دیدن این فیلم بلیط فروخته شده بود که بطور متوسط آمار 35000 بیننده را برای هر روز رقم می‌زد. یعنی اگر بطور متوسط هر سالن سینما را با 100 صندلی فرض کرده و بر فرض محال هم فکر کنیم که این سالن‌ها در تمام مدت این 4 روز پر بوده و جای سوزن انداختن نداشته، بازهم 350 سالن سینما مورد نیاز  بوده تا این تعداد تماشاگر را جوابگو باشد.
با توجه به اینکه براساس آمار رسمی موسسه «سینماشهر» تعداد سینماهای فعال در کشور 212 با 315 سالن است، بنابراین برای به حقیقت پیوستن آمارهای یاد شده، حتما  138 سینما یا  35 سالن در طول این 4 روز ساخته شده یا از جایی قرض گرفته شده و یا در عالم رویا تحقق یافته است!

“فروشنده” به فروش دو ماه قبل “…آلبالو” هم نرسیده بود
البته برای فروش فیلم «فروشنده» این آمارها و تحرکات به اصطلاح پوچ از همان بدو اکران شروع شد که علیرغم خرید تمامی بلیط‌های سانس‌های اولیه (گویا حتی در ساعت 5/6 صبح)، بازهم اکثر سالن‌های نمایش‌دهنده به قول معروف پر از خالی بود!
اما نگاهی به آمارهایی که توسط مراکز رسمی و دفاتر فروش فیلم‌ها در ماههای قبل ارائه گردید، مسئله فروش «فروشنده» را مشکوک‌تر می‌کند! مثلا روزنامه سینما در شماره 176 مورخ 9 خرداد 1395 براساس آمار رسمی، میزان فروش کل فیلم «من سالوادور نیستم» را 15 میلیارد و 255 میلیون تومان ذکر کرده و 3 ماه بعد، آمار فروش این فیلم (که در نشریات همان زمان درج شد) حکایت از فروش 16 میلیارد و 150 میلیونی آن داشت. ضمن آنکه در همان زمان فروش فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» 15 میلیارد و 50 میلیون تومان ذکر شده بود.

یعنی در همان روزی که دفتر پخش فیلم «فروشنده» رکورد‌شکنی تاریخی آن را با 14 میلیارد و 600 میلیون تومان اعلام کرد، براساس آمار ارائه شده، آن فیلم حتی به رقم فروش دو ماه قبل فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» هم نرسیده بوده! اگرچه در آن تاریخ فیلم اخیر از اکران برداشته شده بود.)

اگر “فروشنده” رکورد زده یعنی پول 200 هزار نفر از مخاطبان “سالوادور…” پس داده شده
حالا نگاهی به آغاز این مطلب و ادعای پخش‌کننده فیلم «فروشنده» در رکورد شکنی تاریخی این فیلم که البته مورد تایید برخی وب‌سایت‌های خبری و نشریات و حتی دفاتر فروش هم قرار گرفت، بیندازید و آن را با آمارهای دو ماه قبلش مقایسه نمایید. با یک حساب ساده متوجه خواهید شد که در طی دو ماه،میزان فروش فیلم «من سالوادور نیستم» از 16 میلیارد و 150 میلیون تومان به رقم 14 میلیارد و 600 میلیون تقلیل یافته است! یعنی حدود یک میلیارد و 550 میلیون تومان کم شده است! آیا چنین موضوعی امکان دارد؟!

بله ممکن است! البته فقط یک راه داشته وآن اینکه حدود 200 هزار نفر از تماشاگران فیلم «من سالوادور نیستم» به پخش‌کننده آن  فیلم مراجعه کرده و پول خود را پس گرفته اند! به همین سادگی! چرا؟ برای اینکه فیلم «فروشنده» بتواند رکورد تاریخی خود را با هر امکان و به هر وسیله‌ای اعم از دوپینگ تماشاگر و بلیط و گیشه و پخش‌کننده و … بزند!

در قسمتی از سریال تلویزیونی «شب‌های برره»، پایین برره ای‌ها، آب رودخانه را به روی بالا برره‌ای‌ها بسته بودند. شخصیت اصلی داستان که به این منطقه تبعید شده بود، پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مگر می‌شود آب از پایین به بالا برود؟ در پاسخش می‌گفتند اینجا برره است دیگر!




انتقادهای تند و تیز یک رسانه اصولگرا از رییس سازمان تبلیغات اسلامی⇐چگونه با وجود حضور شما در شورای پروانه نمایش “۵۰ کیلو آلبالو” و “فروشنده” پروانه نمایش گرفتند؟

سینماژورنال: دور تازه انتقاد از مسئولان حوزه هنری که به واسطه عدم اکران “لانتوری” در سینماهای تحت امر این نهاد، از سوی رسانه های اغلب مستقل  و در پاره ای موارد اصلاح طلب، آغاز شده بود به گونه ای دیگر به رسانه های اصولگرا هم تسری یافته است.

به گزارش سینماژورنال این رسانه ها در روزهای اخیر به گلایه از چرایی عقد قرارداد میان سینماهای حوزه هنری با پخش کننده “فروشنده” پرداخته اند؛ چون از نظر این رسانه ها فیلم فرهادی اثری است در نقد پدیده ای به نام “غیرت” آن هم از نوع ناموسی اش و حوزه هنری نباید چنین اثری را در سالنهایش اکران کند.

در این گیرودار به تازگی یادداشتی روی خروجی خبرگزاری اصولگرای “نسیم” قرار گرفته است که در آن به جای حوزه هنری، نقدی ارائه شده است بر کارنامه حجت الاسلام مهدی خاموشی رییس سازمان تبلیغات اسلامی که حوزه هنری هم از زیرمجموعه های آن است.

این رسانه اصولگرا کوشیده نه فقط به واسطه جایگاه مدیریتی خاموشی که به لحاظ حضور وی به عنوان یکی از فقهای شورای پروانه نمایش چگونگی صدور پروانه نمایش آثاری مانند “فروشنده” و “50 کیلو آلبالو” را نقد کند.

متن کامل یادداشت نسیم را بخوانید:

همه خاموشی‌های “خاموشی”

این روزها، روزهای پر خبری در عرصه فرهنگ است. ضریب دادن به فرهنگ از سوی رهبر انقلاب در سالهای اخیر اگرچه توجهات را بیش از پیش به این سمت سوق داده اما هنوز این مقوله مهم را در جای اصلی خود ننشانده است. اگرچه نسل جدیدی که بصورت خودجوش و از سر تکلیف مشغول کار فرهنگی است بار اصلی کار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیده است با این حال به نظر می رسد هنوز صاحبان پست های فرهنگی جبهه انقلاب که گاها منصوب رهبری هم هستند تقریبا هیچ گونه حرکت فرهنگی موثری از خود بروز نداده اند.

حجت الاسلام خاموشی شاید یکی از این مصادیق باشد. وی مسئول یکی از بزرگترین سازمان های فرهنگی کشور است که سالیان متمادی است در این عرصه فعالیت دارد. خاموشی از شاگردان رهبر انقلاب است و از نظر فقهی از جمله افراد مبرز در این عرصه به شمار می آید و توسط ایشان به ریاست سازمان تبلیغات اسلامی منصوب شده است.

اذعان به هوش و زیرکی

بعلاوه اینکه کسانی که حجت الاسلام خاموشی را از نزدیک می شناسند به هوش و زیرکی او اذعان دارند. کسانی که از بیرون عرصه فرهنگی را رصد می کنند متفق القول هستند که فردی مانند آقای خاموشی با ویژگی هایی که ذکر شد می توانست یکی از افراد موثر در حوزه فرهنگ و هنر انقلاب باشد و در این دوره خاص یکی از ستون های مفید برای جلوگیری از ولنگاری فرهنگی و تقویت جناح مومن و انقلابی به حساب بیاید و در دوره ای که رهبر انقلاب به صراحت وارد میدان شده اند کسانی مثل آقای خاموشی نیز به همان نسبت وارد عرصه شوند اما با یک نظرسنجی کوتاه در بین افراد جبهه فرهنگی انقلاب شما به نتیجه ای غیر از این خواهید رسید.

طبعا نمی توان منکر زحمات آقای خاموشی در این عرصه شد. او رزمنده دوران دفاع مقدس است و حتما نیت اعتلای فرهنگ اسلامی را دارد اما به نظر می رسد در دوران ولنگاری فرهنگی کارنامه قابل قبولی از خود ارائه نداده است.

شراکت در تولید “طبقه حساس”

کارنامه آقای خاموشی در حوزه تولید فیلم سینمایی کارنامه قابل تاملی است که می توان آن را در مجال دیگری بررسی کرد اما بعنوان مثال فیلم “طبقه حساس” که در آن غیرت مسخره می شود با سرمایه گذاری شرکت پویامهر تولید شد که 34 درصد آن متعلق به زیرمجموعه آقای خاموشی بود. همین مجموعه فیلم دیگری را با مضمون دفاع مقدس سرمایه گذاری کرد که این فیلم نه تنها هیچ نسبتی با دفاع مقدس نداشت بلکه ما در عمل شاهد یک فیلم سیاه و ضد دفاع بودیم و البته آقای خاموشی هیچ گاه در این باره توضیح نداد.

خاموشی در یکی از حساسترین دوره های سینمای ایران، عضو شورای پروانه نمایش سینما است. وظیفه این شورا این است که مجوز اکران فیلم ها را صادر نماید. یعنی اگر فیلمی در این شورا نامناسب تشخیص داده شود ولو اینکه مجوز ساخت هم داشته باشد، امکان نمایش پیدا نمی کند.

حضور آقای خاموشی و یک روحانی دیگر در این شورا برای این است که اگر فیلمی مغایر با احکام شرع باشد نظر آنها بعنوان نظر اصلی مورد توجه قرار گیرد. کسانیکه سینمای ایران را در این سالها از نزدیک بررسی می کنند متوجه این موضوع هستند که سینمای امروز ما به لحاظ اخلاقی به نسبت سالهای گذشته تا چه میزان دچار انحراف است و این موضوع در دراز مدت تا چه میزان می تواند برای خانواده ایرانی مضر باشد و دقیقا همین موضوع است که مسئولیت روحانیون شورای پروانه نمایش مخصوصا آقای خاموشی را سنگین تر می کند و خوب است وی در این مورد به دلسوزان جبهه انقلاب پاسخ دهند که دقیقا نقش ایشان در این موارد چه بوده است.

حجت الاسلام مهدی خاموشی
حجت الاسلام مهدی خاموشی

چرا از خاموشی درباره پروانه نمایش “50 کیلو آلبالو” پرسش نشد؟

اخیرا فیلم “50 کیلو آلبالو” که با تمسخر برخی احکام اسلامی در مورد ازدواج به نمایش درآمد مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. جالب اینکه اگرچه وزیر ارشاد متهم اصلی ساخت چنین فیلم هایی است ولی به هرحال بطور علنی به تولید و اکران چنین فیلمی اعتراض کرد. طبعا وزیر باید در این مورد مورد بازخواست قرار بگیرد اما نقش فقیه شورای پروانه نمایش در این باره چیست؟ چرا هیچ گاه از حجت الاسلام خاموشی در این باره سوال نشد که اگرچه نظر شما بعنوان فقیه شورا می توانست درباره یک فیلم علیه احکام اسلامی موثر باشد ولی چرا این فیلم پروانه نمایش گرفت؟

اساسا حضور آقای خاموشی در یک شورای تخصصی سینما استفاده از تجربه های سینمایی ایشان نیست و آقای خاموشی و عضو دیگر روحانی شورا دقیقا برای همین منظور در شورا هستند.

متاسفانه این اتفاق درباره فیلم های دیگری هم افتاده و یا درحال افتادن است. فیلم هایی که امنیت روانی خانواده را از بین برده و با شوخی جنسی و غیراخلاقی بدون محدودیت جدی هر روز به تعدادشان افزوده می شود.

“فروشنده” چطور مجوز گرفت؟

یکی از مصادیق دیگر این فیلم ها “فروشنده” است. طبعا آقای خاموشی فیلم “فروشنده” را دیده اند و از مضمون فیلم باخبرند و احتمالا نظرات مکمل کارگردان را درباره فیلم و خشونت و … شنیده اند. “فروشنده” فیلمی است که بصورت مشخص «غیرت» را مورد هجمه قرار داده و آن را مصداق خشونت می داند.

جالب اینجاست که کارگردان فیلم زمانی دم از مبارزه با خشونت می زند که قسمتی از پول فیلم توسط یکی از جشنواره های قطر یعنی حامی اصلی داعش تامین شده است. غیر از بحث غیرت، فیلم دیالوگ کاملا صریحی هم علیه انقلاب اسلامی دارد که بعید است از چشم فرد باهوشی مانند آقای خاموشی بدور مانده باشد.

” فروشنده”، هم با همه این موارد موفق به کسب مجوز نمایش بدون اصلاحیه شد تا این سوال بوجود بیاید که فقیه شورای نمایش در دوره ولنگاری فرهنگی چه نقشی را ایفا می کند؟




سناریست “۵۰ کیلو آلبالو” سرگرم نوشتن سریال شهید صیاد شیرازی!!!

سینماژورنال: نوروز امسال کمدی پرحاشیه “50 کیلو آلبالو” که مضامین موجود در آن به شدت با انتقاد رسانه های اصولگرا مواجه شد روی پرده رفت؛ نام فرهاد توحیدی به عنوان سناریست این اثر به چشم می خورد.

به گزارش سینماژورنال این روزها نیز تازه ترین محصول دست فرهاد توحیدی با عنوان “امکان مینا” در سینماها روی پرده است و البته که نتوانسته توجهات را جلب کند و جزو کم فروش ترین فیلمها بوده.

با این حال کار نگارش سناریوی سریال زندگی شهید صیاد شیرازی نیز به فرهاد توحیدی سپرده شده است!

توحیدی با اعلام این خبر به “فارس” گفت: در حال حاضر مشغول نگارش فیلم‌نامه شهیدصیاد شیرازی هستم که تا به این لحظه طرح کلی آن آماده شده است. این فیلمنامه قرار است در سی قسمت آماده شود.

وی ادامه داد: تهیه‌کنندگی این سریال برعهده محمدرضا شفیعی است که پیش از این قرار بود آن را جواد نوروزبیگی انجام دهد. کارگردان آن هنوز مشخص نیست همچنین باید بگویم مدیران در حال صحبت هستند تا تعیین شود که سریال «شهید صیاد شیرازی» از کدام شبکه پخش خواهد شد.

یک شکست خورده دیگر در تلویزیون؟

به گزارش سینماژورنال در شرایطی که تقریبا تولید سریالهای فاخر تاریخی در تلویزیون متوقف است اینکه کار تولید سریالی با محوریت زندگی شهیدصیاد شیرازی به سناریستی سپرده می شود که معدود تجربیاتش در ژانر تاریخی مانند “امکان مینا” به شدت چالش برانگیز بوده اند چندان بخردانه به نظر نمی رسد.

نوروز امسال حضور بهرام توکلی که آخرین فیلم سینمایی اش “من دیه گو مارادونا هستم” شکست سنگینی در اکران خورده بود در مقام نویسنده سریال “بیمار استاندارد” نتیجه ای کاملا ضعیف دربرداشت.

ماه رمضان امسال نیز حسین مهکام که تنها تجربه کارگردانی اش در سینما “آزادی مشروط” با شکست کامل در گیشه مواجه شده بود، مینی سریال “کشیک قلب” را برای رسانه ملی ساخت که آن هم توجهی برنینگیخت.




لیلی گلستان: در بخش فرهنگ و هنر هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم

سینماژورنال: لیلی گلستان مترجم و گالری دار ایرانی چندی قبل در نامه ای به رییس جمهور برخی از نقدهای خود به سیاستهای فرهنگی دولت یازدهم را بیان کرد.

به گزارش سینماژورنال گلستان در آن نامه هم به گلایه از برخوردهای صورت گرفته با فیلم فرزندش مانی حقیقی یعنی “50 کیلو آلبالو” پرداخت که در نهایت از صدور مجوز ویدیویی آن ممانعت به عمل آمد، هم از لغو مجوز دقیقه نودی کنسرتها گفت و هم از ممیزی در حوزه هنر.

گلستان در انتهای نامه با تأکید بر اینکه به روحانی رأی داده است از رییس دولت یازدهم خواست وی را روسیاه نکند.

هيچ اتفاقي واقعا تا الان نيفتاده است

لیلی گلستان اما حدودا 20 روز بعد از انتشار آن نامه در گفتگو با “اعتماد” به صراحت بیشتر به نقد فرهنگی دولت یازدهم پرداخته است و حتی از این گفته که در بخش فرهنگ و هنر اوضاع هیچ فرقی با دوران احمدی نژاد نکرده است.

لیلی گلستان درباره اوضاع و احوال فرهنگ و هنر در دولت یازدهم گفته است: اولياي امور فرهنگ و هنر ما متخصص نيستند و براي همين كارشان را تا الان درست انجام نداده‌اند. كتاب‌ها هنوز كه هنوز است سانسورهاي ابلهانه مي‌شوند. توقيف‌ها هنوز هم سر جاي خودشان باقي است، كمااينكه سه‌تا از كتاب‌هاي من هنوز توقيف‌اند. اين اولياي امور نتوانستند از پس بهينه‌سازي فرهنگ و هنر بربيايند. هيچ اتفاقي واقعا تا الان نيفتاده است.

هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم

وی ادامه داده است: در واقع در بخش فرهنگ و هنر هيچ فرقي با دوران احمدي‌نژاد نداريم. همين يعني اينكه كار مهمي تا الان نشده است. اميدوارم اين كار را بكنند، چون وضع فرهنگ و هنر اصلا خوب نيست. من كه به‌شخصه از هيچ چيز فرهنگ و هنر و از اين خبرهايي كه مي‌شنوم، راضي نيستم. فيلم‌ها توقيف مي‌شود و مجوز اكران با ايرادهاي ابلهانه‌اي كه به آنها مي‌گيرند براي‌شان صادر نمي‌شود. اين اتفاق بدي است. شما بايد يك آدم فرهنگي كه دركي از اين موضوعات داشته باشد سر كار بگذاريد. اين اتفاقي است كه بايد بيفتد.

چرا متوجه نیسیتد که هیجان کنسرتها خوب است

لیلی گلستان که همسر یک فیلمبردار فقید به نام نعمت حقیقی بوده خاطرنشان ساخته است: سينما، تئاتر و موسيقي در واقع بيشتر توي چشم هستند. اين حساسيت‌ها در مورد موسيقي بيشتر از همه است. من خواندم كه گفته‌اند به خواننده‌ها و اجراكنندگان روي صحنه بايد متذكر شويم تا جوانان را به هيجان نياورند. چرا متوجه نيستند كه اين به هيجان آوردن خوب است. اينكه همه هيجانت را در يك كنسرت بريزي بيرون خيلي هم خوب است.

مگر می شود “50 کیلو آلبالو” را ببینی و صم بكم عين ماست بنشيني!

این متجرم افزوده است: مثل اين است كه بگويند كساني كه فيلم كمدي مي‌سازند جوري بسازند كه مبادا خداي ناكرده مردم بخندند ! مثلا بروي «پنجاه كيلو آلبالو» را ببيني و صم بكم عين ماست بنشيني! مي‌شود؟ واقعا من اين حرف‌ها را نمي‌فهمم و چون نمي‌فهمم هميشه از خواندن اين حرف‌ها دچار شگفتي و بهت مي‌شوم و صم بكم عين ماست مي‌نشينم و ماتم مي‌برد.




طعنه گزنده سناریست "زندگی خصوصی" به وزیر ارشاد⇐ "…آلبالو" مگر ماهی بوده که از دست شورا دربرود؟+کنایه به کارگردان فیلمی درباره مولکولهای آب!!!

سینماژورنال: اصغر نعیمی نویسنده و کارگردان سینمای ایران که فیلمی آماده اکران به نام “سایه های موازی” دارد در تازه ترین برنامه “شهر فرنگ” طعنه ای گزنده به وزیر ارشاد زد و کنایاتی به کارگردان فیلمی درباره مولکولهای آب!!!

به گزارش سینماژورنال نعیمی که پنج سال پیش بنا داشت فیلمنامه “زندگی خصوصی” را خودش بسازد اما اداره نظارت آن دوران اجازه ساخت این فیلم را به وی نداد و در نهایت فرحبخش این فیلم را ساخت با اشاره به اتفاقات پیش آمده درباره کمدی “50 کیلو آلبالو” گفت: جنتی با موضع گیری درباره “50 کیلو آلبالو” کمر سینما را شکست و سینما را از رونق انداخت.

وی ادامه داد: یعنی چه که ایشان گفتند “…آلبالو” از دست شورای صدور پروانه نمایش دررفته؟ فیلم مگر ماهی است که سر بخورد از دست و در برود؟ مگر می شود آن چند نفری که در شورا نشسته باشند فیلم را ندیده باشند و فیلم از دستشان دربرود؟

مرکز گسترش از فیلم ششم یک کارگردان حمایت کرد به بهانه مولکولهای آب

نعیمی با اشاره به معضل خودی و غیرخودی در برخورد مدیران با سینماگران بیان داشت: در سالهای گذشته دوستانی در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بودند که وقتی من رفتم و از آنها خواستم برای ساخت فیلمم کمک کنند گفتند فقط از فیلم اولیها حمایت می کنند اما چند ماه بعد از کارگردانی حمایت کردند که فیلم ششم اش را با پول این مرکز ساخت؛ توجیهشان هم این بود که فیلم مذکور درباره دو جوان است که در حال کار بر روی مولکولهای آب اند و این یعنی تجربه!!!

کنایاتی به “آناهیتا”، محمد آفریده و محمدمهدی طباطبایی نژاد
به گزارش سینماژورنال به نظر می رسد اشاره نعیمی به عزیزالله حمیدنژاد و فیلمی به نام “آناهیتا” باشد؛ فیلمی با بازی شهاب حسینی و میترا حجار که داستان تحقیقات دو جوان بر روی مولکولهای آب را نشان می داد.
اگر به مرور کارنامه حمیدنژاد بپردازیم درمی یابیم که “آناهیتا” دقیقا ششمین فیلم وی است که در سال 87 و در زمان مدیریت محمد آفریده بر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شد؛ جالب اینکه در همان دوران محمدمهدی طباطبایی نژاد مدیر فعلی مرکز گسترش، جزو معاونان مرکز گسترش بود!
“آناهیتا” در جشنواره فجر توجهی برنینگیخت و البته در گیشه هم موفق نبود؛ بعد از شکست تجاری این فیلم هم حمیدنژاد نتوانست فیلم دیگری را در سینما بسازد!

اصغر نعیمی
اصغر نعیمی
شهاب حسینی و میترا حجار در نمایی از "آناهیتا"
شهاب حسینی و میترا حجار در نمایی از “آناهیتا”



دادستان تهران: فیلمی که اخیرا توقیف شد را ارشاد توقیف کرد و نه دادستان!

سینماژورنال: در حالی که در روزهای گذشته شایعاتی درباره دستور به توقیف برخی فیلمها از سوی دادستان تهران منتشر شده بود جعفری دولت آبادی دادستان تهران در گفتگو با “میزان” خبرگزاری متبوع قوه قضاییه این مسأله را تکذیب کرد.

به گزارش سینماژورنال عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران با طرح این سئوال که چرا فیلم‌هایی با مجوز وزارت ارشاد تولید می‌شود که بعد خود این وزارتخانه آن را توقیف می‌کند، گفت: فیلمی که اخیرا اکران آن متوقف شده از سوی دادستانی توقیف نشده بود بلکه مسئولان وزارت ارشاد ملاحظه کردند که این فیلم حاوی نقض ارزش‌ها است و آن را توقیف کردند بنابراین در حوزه نظارت ها و اقدامات ایجابی کارهای مناسبی انجام نمی‌شود.

وی ادامه داد: بنابراین هم در تولید فیلم های مناسب با فرهنگ اسلامی و ایرانی و هم جلوگیری از تولید آن‌ها مکلف هستیم وظیفه خود را انجام دهیم.

جعفری دولت آبادی خاطرنشان کرد: چون نتوانستیم در حوزه هنر، سینما، تصویر، کتاب، ادبیات، محصولات فاخر تولید کنیم. بنابراین تولیدات مبتذل در برخی حوزه‌ها جلوه گری کرده و بر این موج سوار می‌شود. ما نباید اجازه دهیم دشمن رخنه کند، ما جمعیتی جوان داریم. انقلاب ما پیام محرومین و مستضعفین را دارد از عدالت سخن می‌گوید از مبارزه با طاغوت‌ها و استکبار جهانی سخن گفته حالا نباید خودش به دام فرهنگ غربی گرفتار شود.

وی خاطر نشان کرد: باید از مسئولان فرهنگی کشور مطالبه صورت گیرد. 26 دستگاه متولی فرهنگ در کشور هستند و باید پاسخ دهند که بودجه‌ها را چه می کنند؛ چرا ما در حوزه‌های مراجعه به ماهواره ها آمار بالایی داریم  و چرا باید فیلم‌هایی در دهه فجر تولید شود که بخش‌هایی از آن مروج ارزش های غیراخلاقی است.




بعد از تجربه ناموفق “امکان مینا”⇐توحیدی باز هم برای تبریزی فیلمنامه کمدی می‌نویسد/آخرین کمدی اکران شده توحیدی “۵۰ کیلو آلبالو” بود

سینماژورنال: فرهاد توحیدی که اولین بار در ابتدای دهه هشتاد فیلمنامه اثر شبه‌معناگرایانه “گاهی به آسمان نگاه کن” را برای کمال تبریزی نوشته بود سال قبل فیلمنامه “امکان مینا” را به اتفاق و مشاركت نويسنده ديگري كه بخش عمده آثار مورد حمایت معاونت فرهنگی وزات اطلاعات معمولا نگارش اوليه اوست، براي تبریزی نوشت.

به گزارش سینماژورنال نه “گاهی…” و نه “امکان مینا” نتوانستند توجهات مخاطبان را به خود جلب کنند و حتی “امکان مینا” به هنگام رونمایی در جشنواره فجر با انبوه انتقاداتی روبرو شد که ساختار داستانی اثر را بیش از حد سطحی می دانستند.

با این حال توحیدی آن طور که خودش گفته می خواهد یک فیلمنامه دیگر برای تبریزی بنویسد؛ این فیلمنامه کمدی است و جواد نوروزبیگی تهیه کننده ای که با همکاری بانک پاسارگاد آثاری نظیر “بهمن” و “من دیه گو مارادونا هستم” را تولید کرده بود نیز به عنوان تهیه کننده پروژه حاضر است.

نگارش یک کمدی-اجتماعی به تهیه کنندگی نوروزبیگی و کارگردانی کمال تبریزی

فرهاد توحیدی در این باره به “فارس” گفته است: قرار است كه يك فيلمنامه سينمايي ديگر به نگارش در بياورم كه كمال تبريزي قرار است ساخت آن را بر عهده بگيرد. تنها چيزي كه مي‌توانم بگويم اين است كه اين فيلمنامه يك كمدي اجتماعي خواهد بود و به لحاظ نگارشي در نيمه راه آن هستم. نام اين فيلمنامه به دليل اينكه در حال تغيير است بهتر است از آن نامي نبرم تا زماني‌كه نهايي شود.

اين فيلمنامه‌نويس در ادامه عنوان كرد: تهيه‌كنندگي اين فيلم برعهده جواد نوروز‌بيگي خواهد بود. بعد از اتمام سريال «سرزمين كهن» كه به نظرم تا اواخر پاييز طول مي‌كشد اين فيلم‌ سينمايي نيز كليد خواهد خورد.




سازمان سینمایی صدور اطلاعیه درباره “۵۰ کیلو آلبالو” را تکذیب کرد

سینماژورنال: ساعاتی پیش خبری در شبکه های اجتماعی منتشر شده بود مبنی بر اطلاعیه ای صادر شده از سازمان سینمایی مبنی بر اینکه  “سینماهای کشور مجاز به نمایش فیلم “50 کیلو آلبالو”  نيستند. از این رو خواهشمندیم سینماهای مذکور اقدام به بستن سانسهای اینترنتی خود نمایند.”

به گزارش سینماژورنال به دنبال آن نیز حبیب ایل بیگی معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی در گفتگویی با “ایلنا” درباره نمایش فیلم سینمایی «۵۰ کیلو آلبالو» گفت: مجوزی برای اکران دوباره فیلم سینمایی «۵۰ کیلو آلبالو» داده نشده است.
وی ادامه داد: نمایش این فیلم در تهران تمام شده و با ادامه نمایش آن موافقت نشده است. ما نیز ابلاغ کردیم فیلم هر کجای دیگری که نمایش دارد؛ باید نمایش آن متوقف شده و فیلم از سینماها جمع‌آوری شود.

تکذیب مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی

با این حال مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی از این می گوید که هیچ اطلاعیه ای درباره اقدام به بستن سانسهای “50 کیلو آلبالو” از سوی سازمان سینمایی صادر نشده است.

جلیل اکبری‌صحت مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی در گفتگو با سینماژورنال با تکذیب صدور اطلاعیه از سازمان سینمایی در این باره انتشار اخبار در این مورد را خبرسازی دانست!

از آن طرف وقتی به سامانه اینترنتی فروش بلیت هم مراجعه کردیم دیدیم که فروش بلیتهای «50 کیلو آلبالو» همچنان و بی کمترین مشکلی ادامه دارد…




تیتر یک رسانه اصولگرا⇐حوزه هنری باز هم به سراغ فیلمی هنجارشکن رفت

سینماژورنال: موسسه هنرهای تصویری سوره وابسته به حوزه هنری در یکی دو سال اخیر سعی زیادی کرده است با خرید آثاری که در اکران پرمخاطب بوده اند ردپایی پررنگ از خود در شبکه نمایش خانگی به جا بگذارد.

به گزارش سینماژورنال این روند اما اغلب با مخالفت رسانه های اصولگرا مواجه شده که خرید رایت برخی فیلمهای ضدارزش را توسط این موسسه انقلابی نقد کرده اند.

تازه ترین نقد از این دست توسط روزنامه “کیهان” انجام شده که زیر تیتر “حوزه هنری باز هم به سراغ فیلمی هنجارشکن رفت” از خرید رایت فیلم “بارکد” توسط این نهاد انتقاد کرده است.

متن خبر “کیهان” در این باره را بخوانید:

موسسه رسانه‌های تصویری سوره وابسته به حوزه هنری قصد دارد رایت فیلمی هنجارشکنانه را برای توزیع در شبکه نمایش خانگی خریداری کند.
 پس از خرید رایت فیلم سیاه «ابد و یک روز» و تلاش برای خرید رایت فیلم مبتذل «50کیلو آلبالو» حالا مدیر موسسه رسانه‌های تصویری سوره به سراغ فیلم «بارکد» رفته است.
کیهان چند روز پیش از ضرورت تجدید نظر مدیر حوزه هنری نسبت به مدیریت زیر مجموعه‌اش تاکید کرده بود.

بارکد
بهرام رادان و محسن کیایی در نمایی از “بارکد”



حضور سه تهیه‌کننده در دادسرای فرهنگ و رسانه

سینماژورنال: سه تهیه کننده سینما امروز دوشنبه دهم خردادماه در دادسرای فرهنگ و رسانه حضور یافتند.

به گزارش‌سینماژورنال  تهیه کنندگان فیلم های سینمایی “ابد و یک روز”، “پنجاه کیلو آلبالو” و “کوچه بی نام” امروز به دلیل احضار به دادسرا در شعبه چهار دادسرای فرهنگ و رسانه حضور یافتند.

گفته می شود پخش تیزر تبلیغاتی فیلمهای این تهیه کنندگان از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و بخصوص جم علت احضار بوده است.

شنیده هایی طرح شده است درباره تعهدی که بناست از این تهیه کنندگان گرفته شود در این باره که اگر باز هم تیزرهایشان از ماهواره پخش شود آن گاه پروانه تهیه کنندگی شان تا یک سال معلق می شود.




عاقبت درگیری لفظی جنتی-ایل‌بیگی بر سر “…آلبالو”⇐تغییر در ترکیب شورای نمایش؟

سینماژورنال: بعد از اظهارات علی جنتی وزیر ارشاد در دیدار با آیت ا.. مکارم شیرازی در قم که از این گفته بود که محتوای “50 کیلو آلبالو” به هیچ عنوان مناسب نبود و اگر از چگونگی این فیلم اطلاع داشتم اجازه ساخت و اکران آن را نمی داد، حبیب ایل بیگی رییس اداره نظارت از این گفت که هر فیلمی که اکران میشود نباید براساس سلیقه مدیران باشد.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماژورنال جنتی در پاسخ به این گفته ایل بیگی مجددا بر موضع خود درباره این فیلم تأکید کرده و به صراحت آن را اثری مغایر سیاستهای دولت دانسته است و در پاسخی مستقیم به ایل بیگی از اشتباه بودن تصمیم آنهایی گفت که مجوز اکران این فیلم را داده اند.(اینجا را بخوانید)
این کنش و واکنشهای وزیر ارشاد و یک مدیر میانی سازمان سینمایی گویا به بروز تغییر و تحولاتی در شورای نمایش منجر خواهد شد.
این شایعه ای است که در روزهای اخیر نه فقط در محافل سینمایی و میان تهیه کنندگان و کارگردانان بلکه در میان برخی مدیران سینمایی هم شنیده شده است و البته برخی رسانه ها از “فارس” گرفته تا “سینما” و “کیهان” هم آن را طرح کرده اند.
باید منتظر ماند و دید نتیجه این تحولات چه خواهد شد و آیا ایل بیگی هم از اداره نظارت خواهد رفت یا خیر؟



وزیر ارشاد در برابر اداره نظارت⇐ این فیلم مغایر سیاستهای دولت است/تصمیم آنها که مجوز نمایش داده‌اند، اشتباه بوده

سینماژورنال: حواشی پیرامون کمدی نوروزی “50 کیلو آلبالو”ی مانی حقیقی همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال بعد از اظهارات علی جنتی وزیر ارشاد در دیدار با آیت ا.. مکارم شیرازی در قم که از این گفته بود که محتوای این فیلم به هیچ عنوان مناسب نبود و اگر از چگونگی این فیلم اطلاع داشتم اجازه ساخت و اکران آن را نمی داد.

حبیب ایل بیگی رییس اداره نظارت اما در واکنش به جنتی از این گفت که هر فیلمی که اکران میشود نباید براساس سلیقه مدیران باشد.(اینجا را بخوانید)

این تناقض گفته های مدیر پایین دستی با مدیر بالادستی موجب شد مانی حقیقی در نامه ای خطاب به وزیر ارشاد به گلایه از وضعیت پیش آمده بپردازد و از این بگوید که فیلمنامه اش نه یک بار که سه بار در سالهای 88، 93 و 94 از ارشاد پروانه ساخت گرفته و البته با اعمال 17 مورد اصلاحیه هم پروانه نمایش گرفته است.

علی جنتی وزیر ارشاد اما در تازه ترین گفتگویش که با “شرق” انجام شده مجددا بر موضع خود درباره این فیلم تأکید کرده و به صراحت آن را اثری مغایر سیاستهای دولت دانسته است و در پاسخی مستقیم به ایل بیگی از اشتباه بودن تصمیم آنهایی گفته که مجوز اکران این فیلم را داده اند.

سینماژورنال متن گفته های جنتی را ارائه می‌دهد:

اخیرا بار دیگر حواشی‌ای درباره دو فیلم شکل گرفته است؛ برای مثال درباره فیلمی مانند «٥٠ کیلو آلبالو» با وجود پشت‌سرگذاشتن مراحل قانونی در سازمان سینمایی، از سوی برخی‌ها فشار آورده می‌شود تا نسخه نمایش خانگی آن اصلاح یا همان سانسور شود. این در حالی است که اظهارات آقای نوش‌آبادی، ‌سخنگوی وزارتخانه، در نشست مطبوعاتی اخیر، ‌مبنی بر ممیزی فیلم در نمایش خانگی، مهر تأییدی بر سخنان معترضان بود. دراین‌صورت آیا وزارت ارشاد از مواضع خود عدول نکرده است؟ ‌
فیلم «٥٠ کیلو آلبالو» با وجود آنکه مجوز اکران گرفته و از آن هم استقبال شده، ‌اشکالات فراوانی دارد. من پس از اعتراض‌هایی که توسط برخی رسانه‌ها انجام شد، شخصا آن را بازبینی کردم. واقعا فیلم نامناسب و مغایر سیاست‌های دولت است. فروپاشی و سقوط خانواده را ترویج می‌کند و با آرایش نامناسبِ بازیگران الگوی نامناسبی را ارائه می‌دهد؛ بنابراین من شخصا مخالف اکران این فیلم هستم. ربطی به مخالفت برخی رسانه‌ها هم ندارد.
 دراین‌صورت چه کسانی مسئول آن هستند؟
کسانی که مجوز اکران آن را داده‌اند و منتخب وزارت ارشاد هستند. این جزء اشتباهات آنان است.
  به‌هرحال اکران فیلم با وجود فروش بسیار خوبش به پایان رسیده است؛ آیا در نسخه نمایش خانگی باید اصلاح شود؟ ‌
حتما باید اصلاح شود.
 پاسخ‌ شما به نامه سرگشاده کارگردان فیلم «٥٠ کیلو آلبالو» چیست؟
باید نامه ایشان را بخوانم.

50 کیلو آلبالو
50 کیلو آلبالو



واکنش رییس اداره نظارت به موضع منفی وزیر ارشاد نسبت به يك فيلم⇐قرار نیست هر فیلمی که اکران می‌شود براساس سلیقه مدیران باشد

سینماژورنال: اظهارات چندی قبل علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که از بی‌اطلاعی خود نسبت به محتوای “50 کیلو آلبالو” گفته بود همچنان محل بحث است.

به گزارش سینماژورنال جنتی در دیدار با آیت‌الله مکارم شیرازی گفته بود: فیلم “۵۰ کیلو آلبالو ” به هیچ عنوان مناسب نبود و اگر از چگونگی این فیلم اطلاع داشتم اجازه ساخت و اکران به آن نمی‌دادم.

حالا اما حبیب ایل‌بیگی رییس اداره نظارت و ارزشیابی که در همه دوران حضورش در این پست سعی کرده همگام با مسئولان بالادستی حرکت کند در واکنش به گفته‌های جنتی از این گفته که هر فیلمی که اکران میشود نباید براساس سلیقه مدیران باشد.

ایل بیگی در بخشی از تازه‌ترین گفتگوی خود با “مهر” بیان داشته است: اظهارنظر وزیر نسبت به این فیلم نشان می‌دهد که همه فیلم ها مورد پسند و سلیقه مسئولان نیست، اما این را هم باید بدانیم قرار نیست هر فیلمی که اکران می‌شود براساس سلیقه مدیران باشد.

وی ادامه می‌دهد: در واقع به صورت قانونی شورای صدور پروانه نمایش تعیین‌کننده اکران یک فیلم است.

این مسئول سینمایی دولت یازدهم در جایی دیگر از این گفتگو با تشبیه “50 کیلو آلبالو” به چیپس و پفک اظهار می‌دارد: عده‌ای چیپس و پفک را دوست دارند اما لب به آن نمی زنند، در واقع یک عده ای می‌دانند که این نوع از خوراکی ضرر دارد و آن را می‌خورند و یک عده ای لب به آن نمی‌زنند.




رسانه اصولگرا در توصیف حوزه هنری⇐هم “آلبالو” پخش مي‌كنند و هم فيلم نمي‌سازند؛ به کسی چه؟!

سینماژورنال: ارائه آماری درباره آن که پرفروشترین فیلمهای سینماهای حوزه هنری در نوروز “من سالوادور نیستم” و “50 کیلو آلبالو” بوده اند در شرایطی که مدیران حوزه هنری در هفته های گذشته با انتقاد از اوضاع کمدی های روی پرده از تولید کمدی های پاک در آینده نزدیک سخن گرفته اند به قدر کافی تناقض برانگیز است بخصوص اگر بدانیم همین حوزه هنری در سالهای قبل برخی از آثار کمدی و از جمله “گشت ارشاد” را توقیف کرده بود.

به گزارش سینماژورنال این تناقض زمینه ای شده است تا روزنامه اصولگرای “جوان” با ارائه تحلیلی با تیتر “سربه زیری مشکوک حوزه هنری” و روتیتر “هم آلبالو پخش مي‌كنيم و هم فيلم نمي‌سازيم؛ به كسي چه؟!” به انتقاد از سیاستهای دوگانه این نهاد بپردازد.

سینماژورنال متن کامل تحلیل “جوان” را ارائه می دهد:

تفاوت قصه سالهای گذشته با قصه این سالها

البته يكي دو سالي حداقل مي‌شود كه سينماي ما ديگر مثل بچه سربه هوا نيست و توي اكران جنجال و هوچي‌گري نمي‌كند، جز همين اواخر بر سر يكي دو فيلم مثل آلبالوي ماني حقيقي. گرچه بودن اين فيلم‌ها از جهتي نيز خوب است؛ اينكه تفاوت كيفي فيلم‌ها مشخص مي‌شود و يا اينكه يقه برخي‌ها را مي‌شود گرفت كه با اين همه پول و بودجه، چرا شماها فيلم درست و حسابي نمي‌سازيد؟

كمي به عقب‌تر برگرديم؛ چندسال قبل و زماني كه سر و صداها به سمت پرده اكران رفت. برخي فيلمسازان و در كنارش سازمان سينمايي حساب كار دستشان آمد كه سينما قصه چرك پرت من‌درآوردي لازم ندارد و البته كسي نيز با تلخِ واقعي و غيره ساختن مشكل ندارد. اينها حرف كساني ا‌ست مثل حوزه هنري كه به قول عده‌اي سر بزنگاه نقش سد را در اكران پيدا كردند.

بالاخره سالن‌هاي زيادي در سينما دارند و با توجه به دغدغه چند سال پيششان ممانعت كردند از اكران فيلم‌هاي خاصِ عده‌اي فيلمساز كه سينما را با اتاق خواب و يا عالم نشئگي اشتباه مي‌گرفتند. فرقي هم براي حوزه هنري آن سال‌ها نمي‌كرد كه فيلم مثلاً كمدي باشد يا اجتماعي و غيره. با پنبه سر مي‌بريدند تا كار سينما در قصه‌گويي به جاهاي باريك نكشد. بالاخره صاحب مِلك هستند و كسي حق دخالت در مالشان را كه سالن‌ها باشد، ندارد.

البته اين وظيفه حوزه هنري هم هست كه فيلم بسازد در كنار اينكه جلوي هر فيلم نچسبي هم بايستد. اما همين حوزه هنري كه روزي چندان آرام نبود، چهره‌هاي سينمايي كه اتفاقاً وابسته به خانه سينماي قبل بودند را به درونش نيز پناه داد! حسابي هم بودجه گرفتند و فيلم ساختند!

حوزه سعی می کند سربه زیر بماند؟
فيلم‌هاي خيلي بي‌كيفيتي نيز نبودند، حداقل اينكه در چارچوب فكري حوزه هنري ساختند و پولشان را نيز گرفتند. اين قضيه اعتراض چپي و راستي را هم گرچه در پي داشت و چندان قضيه در سكوت نگذشت. با اين حال فضاي آرام سينما گويا به مذاق همين مركز كه حوزه باشد نيز گويا حسابي خوش آمده و سعي مي‌كند در همان كنج و سر به زير بماند! اينكه نه فيلم مي‌سازد و نه اعتراضي و صدايي و غيره از سمتش بلند نمي‌شود. حتي سالن‌ها را تمام و كمال در اختيار همه آثار سينمايي قرار داده كه اين نيز اتفاق به ظاهر عادلانه‌اي هم هست.

حوزه هنري چند سال پيش كجا و الانشان كجا؟

ولي آن حوزه هنري چند سال پيش كجا و الانشان كجا؟ حتي به‌طور مصداقي‌تر در قبال فيلم آلبالوي ماني حقيقي كه گلايه وزير ارشاد را نيز در برداشت، باز سكوت محض كرد و هرچه سالن داشت را در اختيارش گذاشت و بازهم دغدغه حوزه كجا و قصه عجيب و چَرَند «50 كيلو آلبالو» كجا؟ لابد خبري است! اين را نيز بايد در نظر گرفت كه وظيفه اين مركز با بودجه ميلياردي فعلاً گويا خلاصه شده در بازار نشري كه خود حوزه همين سال گذشته چندميليارد تومان ضرر كرده است.

حجم عظيم كتاب‌هايي كه فقط چند مثالش واقعاً ايده‌آل است و خيلي‌هايش نه. اين به كنار؛ چرا ردپايي از اين مركز در سينما ديگر نيست. لابد در اكران سكوت محض كرده تا كم‌كاري‌شان در توليدات سينمايي، در خفا فراموش شود. پس اين همه بودجه كجا خلاصه مي‌شود؟ سالي يك فيلم كه نهايتاً 1/5 ميليارد برايشان هزينه دارد، مسلماً براي اينها عددي نيست، اما فعلاً كه نمي‌سازند! دليلش را بي‌پولي اعلام مي‌كنند كه چندان واقعيت ندارد.

گرچه قبل‌ترهايي هم كه ساخته‌اند متأسفانه عمدتاً بدون مخاطب‌سنجي بوده است. تعهدي هم اگر پشت فيلم‌ها هست، روي پرده نتوانستند خودي نشان بدهند؛ فقط ساخته شده‌اند و عمدتاً نيز متوسطند و بي‌كيفيت؛ «دلبري» و «حق سكوت» و «تاج محل» و غيره.

سکوت زیاد مرکزی که زمانی فیلمساز تربیت می کرد

سكوت زياد از حد حوزه هنري در حوزه سينما آن هم براي مركزي كه خودش فيلمساز تربيت مي‌كرد و فيلم‌هاي آنچناني مي‌ساخت، واقعاً، قابل توجيه است؟ نه! پس جمع كردن اين همه كارمند و مثلاً فيلمساز و نويسنده در يك سفره دورهمي براي چيست، جز اينكه به توليد منتج شود؟ فعلاً كه براي حوزه هنري گويا همه چيز گل و بلبل است.

فيلم نمي‌سازيد لااقل حواستان باشد اين همه سالن‌هايتان در اختيار چه فيلم‌هايي‌ است؟ احتمالاً بايد بگوييم كه شايعه ساخت و پاخت با برخي فيلمسازان حتي مثلاً بچه‌روشنفكرزده‌ها، يا شايد هم پشيماني از اكران نكردن برخي‌ها در چندسال گذشته، حيف و ميل بودجه ميلياردي و غيره در موردتان انگار وجود دارد.




مانی حقیقی “اژدها…” را “خزعبل” خواند و “…آلبالو” را “پفک نمکی”!

سینماژورنال: مانی حقیقی کارگردانی که این روزها “اژدها وارد میشود” را در اکران دوم نوروزی دارد به واسطه ارائه روایتی فانتزی در فیلمش با فرم مستند به شدت مورد سوءتفاهم قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال بسیاری از منتقدان محصول جریان سینمایی دهه 60 بدون اینکه بتوانند از فیلم ایراد تکنیکی بگیرند بر وجه دروغ بودن متن فیلم “اژدها…” تأکید کرده اند و همین را عاملی نموده اند برای تکفیر حقیقی؛ بی توجه به اینکه یکی از اهداف سینما حقیقی جلوه دادن فانتزی است.

مانی حقیقی که از جشنواره به این سود مرتب درباره این فیلم طرف سوال قرار می گرفت بالاخره در گفتگویی با “شرق” به صراحت اعتراف کرده به فانتزی بودن روایت فیلم و حتی جایی از گفتگو داستان فیلمش را “خزعبل” خوانده است. البته که حقیقی دلیل خود را برای ارائه دادن “خزعبل” در قالب واقعیت به مخاطب را سنجش میزان خرافه‌گرایی مخاطبان دانسته است.

از آن طرف حقیقی درباره “50 کیلو آلبالو” فیلم پرفروشی که در اکران نوروزی روی پرده داشته هم به صراحت از تلاش برای تولید یک فیلم “توخالی” حرف زده؛ او ابایی نداشته از اینکه فیلمش را به مانند “پفک نمکی” بداند.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی حقیقی را ارائه می دهد:

 «اژدها وارد می‌شود» پیش از هرگونه تحلیل ارزش‌گذارانه، فیلمی عجیب است. ظاهر فیلم نشان می‌دهد که فیلم‌ساز قصد داشته با ژانرهای مختلف سینمایی داستان خود را روایت کند. اما به مرور تماشاگر گویی ناخودآگاه متوجه می‌شود که فیلم فقط به اتفاقات تاریخی و بازی‌های فرمال و… محدود نمی‌شود. این ایده چگونه شکل گرفت؟
جواب به این سؤال همیشه دشوار است، چون آدم هیچ‌وقت دقیقا نمی‌داند ایده‌هایش از چه سرچشمه‌هایی تراوش می‌کند. به همین دلیل شاید بدترین آدمی که می‌تواند این سؤال را پاسخ بدهد، شخصی است که کار را ساخته. بااین‌حال به نظرم می‌رسد داستان این فیلم چند سرمنشأ داشت. از سال‌ها قبل دو طرح مختلف داشتم که دائم در ذهنم بازی می‌کردند، تا اینکه با هم تلاقی کردند و من متوجه شدم اینها در حقیقت یک فیلمند. یکی در مورد یک گروه فیلم‌سازی بود که سفارش گرفتند از مراحل مختلف استخراج یک مجسمه قدیمی در شهری باستانی در کویر فیلم تهیه کنند، اما به دلایلی یک روز دیر می‌رسیدند و با بقایای ماجرای استخراج مواجه می‌شوند! احتمالا فیلم هنری بی‌مزه‌ای می‌شد. طرح دیگری هم داشتم درباره مار بزرگی که زیر قبرستان کهنه‌ای زندگی می‌کرد و هربار در آن قبرستان مرده‌ای دفن می‌شد، مار حرکت می‌کرد تا جسد را بخورد و قبرستان را می‌لرزاند و اهالی ده را که نمی‌دانستند ماجرا چیست به وحشت می‌انداخت. این طرح هم احتمالا چیزی بهتر از یک فیلم علمی-تخیلی معمولی نمی‌شد. ولی ترکیب این دو ناگهان به نظرم خیال‌انگیز و جذاب شد. از طرف دیگر هم هوس کرده بودم فیلمی ماجراجویانه ‌یا به قول سینمادارها «حادثه‌ای» بسازم؛ اکشنی که حال‌وهوایش متعلق به خودم باشد، نه پیرو قواعد رایج هالیوود. فیلمی که از ساختنش لذت ببرم و تابع قوانین ژانر مشخصی نباشد. متوجه شدم اگر قصه فیلم در زمان گذشته رخ دهد، واکنش‌ها به آن متفاوت خواهند بود و راحت‌تر می‌توانم آن را مال خودم کنم.
چرا؟
وقتی فیلمی درباره تهران معاصر می‌سازید، از فیلم استنباط‌‌های دست‌کاری‌شده سیاسی خواهند کرد. نمی‌خواستم فیلم فقط یک لایه داشته باشد و به یک معنای آشکار سطحی تقلیل یابد. مهم‌تر اینکه نمی‌خواستم تماشاگر با فضاهای فیلم مأنوس باشد. به نظرم رسید که اگر داستان در گذشته نه‌چندان‌دور اتفاق بیفتد، شاید بتواند از برداشت‌های دم‌دستی رها شود. البته اشتباه می‌کردم و قابلیت‌های منتقدان سطحی‌نگر را دست‌کم گرفته بودم! این را هم اضافه کنم که ایده مستندبودن ماجرا هم از همین زاویه به ذهنم رسید.
به همین دلیل سراغ افرادی همچون سعید حجاریان و صادق زیباکلام رفتید که با توجه به اعتبارشان، در سندیت حرف فیلمتان جای اماواگری باقی نماند؟
دقیقا.
به نظرم موقعیت خطیری به وجود آمده. چون اتفاق تاریخی در فیلم واقعی نبود. با وجود مطلع‌بودن از این موضوع، چگونه حاضر شدند همکاری کنند؟
به‌راحتی. همه‌شان بدون هیچ دغدغه‌ای حاضر شدند در این کار مشارکت کنند و حتی لحظه‌ای هم تردید نکردند. البته ظاهرا صادق زیباکلام بعدا از تصمیمش پشیمان شده. قانع‌کردن او بیشتر از دیگران وقت گرفت، ولی وقتی پذیرفت، کارش را بسیار خوب انجام داد و بازی‌اش حقیقتا درخشان بود.
دست‌کم خانم لیلی گلستان که حرف ایشان در عرصه هنرهای تجسمی قابل‌استناد است و قطعا نیت شما را می‌دانستند چگونه حضور‌یافتن در فیلم را پذیرفتند؟
همه نیت من را به‌خوبی می‌دانستند، اما قانع‌کردن مادرم از همه آسان‌تر بود. درواقع او بود که باید مرا قانع می‌کرد، که کرد!
در بیان مونولوگ‌ها، آیا هر یک از راویان از خود سخنی به آن اضافه کردند یا اینکه وابسته به دیالوگ‌های شما بودند؟
به همه کسانی که در بخش‌های مستند فیلم بازی کردند، کلیات ماجرا را توضیح دادم؛ اینکه اسم شخصیت‌هایی که می‌خواهیم وانمود کنیم واقعی‌اند و می‌خواهیم بگوییم این کارها را کرده‌اند و شما قرار است این نکات را درباره آنها بگویید. همگی بداهه صحبت کردند و به نظرم عالی بودند و بسیار قانع‌کننده؛ در حد ترسناکی قانع‌کننده!
غافلگیری بزرگی بود! چون خودم هم در ابتدا واقعا باور کردم که دارید بخشی از تاریخ ایران را روایت می‌کنید! نکته جالب این است که دهه ٤٠ را وارد داستان کردید؛ همان سالی که فیلم «خشت و آینه» به کارگردانی ابراهیم گلستان ساخته شد. آن فیلم واقعیات تلخ جامعه روز را هنرمندانه به نمایش گذاشت. اما سال‌ها بعد نوه آن فیلم‌ساز در فیلمی با واقعیت شوخی کرد. فکر کنم تنها کسی هستید که در کمال جرئت توانستید با پدربزرگ‌تان شوخی کنید. چگونه این درهم‌آمیختگی واقعیت و خیال را به‌نفع واقع‌نمایی فیلم به کار بستید؟
قرار این بود که ما قصه‌ای کاملا غیرواقعی و غیرقابل‌باور را تعریف کنیم، با این ادعا که شخصیت‌های فیلم کاملا واقعی‌اند. نکته اصلی این بود که قصه، ‌به‌خودی‌خود، ‌کاملا غیرقابل‌باور باشد، ‌ولی حضور کارشناسان واقعی و شناخته‌شده ادعای ما را که قصه واقعی است موجه جلوه بدهد. به همین دلیل درباره اژدهایی صحبت کردیم که از قبرستانی در قشم استخراج و به تهران منتقل شده؛ نکته‌ای که قاعدتا هیچ‌کس نباید لحظه‌ای باورش کند.
یا اینکه یک مرد هندی داخل چاهی می‌افتد و اژدها را می‌بیند و وقتی از چاه بیرون می‌آید شروع می‌کند به آلمانی حرف‌زدن! واقعا قصدتان از این کار چه بود که موضوعی کاملا غیرواقعی را در بسته‌بندی خوش‌آب‌و‌رنگی به نام واقعیت به مخاطب تقدیم کنید؟ حتی در ابتدای فیلم نوشته‌اید «براساس یک داستان واقعی».
دقیقا همین‌جاست که تنشی جذاب ایجاد می‌شود.
تنش میان چه کسی و چه چیزی؟
تنش میان ایمان و عقل تماشاگر، میان غریزه تماشاگر و شعورش. فیلم دو ذهنیت را روبه‌روی هم قرار می‌دهد؛ حجاریان و زیباکلام و گلستان ادعا می‌کنند که فلان اتفاق واقعا رخ داده، ولی شعور تماشاگر به او نهیب می‌زند که چنین چیزی غیرممکن است. تماشاگر باید بین این دو انتخاب کند.
با این نگاه فیلم کاملا ارجاعات امروزی هم دارد؟
روایت فیلم همان‌طور که گفتم مستقیما به شرایط کنونی اشاره نمی‌کند. ولی به‌هرحال فیلم در زمان حال ساخته شده و در زمان حال دیده و فهمیده می‌شود.
دراین‌صورت تماشاگر در موضع ضعف قرار می‌گیرد؛ چون اطلاعات تاریخی‌اش کم است؟
تماشاگر با فضا آشنا نیست و وقتی کارشناس معتبری ادعا می‌کند که فلان اتفاق واقعا رخ داده، احتمال اینکه باور کند زیاد است. فرض کنید من از آلاسکا برگشته‌ام و ادعا می‌کنم آنجا اژدهایی دیدم که رنگش صورتی بود. جایی از ذهن‌تان شاید بخواهد این حرف را باور کند. دست‌کم از خودتان می‌پرسید، من که آلاسکا نرفته‌ام، نکند دارد راست می‌گوید؟ اما اگر می‌‌گفتم امروز صبح در تقاطع خیابان کریمخان و حافظ، اژدهایی صورتی دیدم، شما راحت می‌گویید طرف دارد چرت می‌گوید. بی‌شک برای هر دو مورد استثناهایی وجود دارد. من دارم درباره امکانات کلی صحبت می‌کنم.
اما فیلم مملو از آدرس‌های اشتباه است. آیا علتش ایجاد همین تنشی است که دنبالش بودید؟
ما تلاش کردیم داستان تا حدی غامض و پیچیده شود که باورکردنش غیرممکن باشد و تماشاگر بگوید نمی‌توانم حرف این کارشناسان و مورخانی را که روی صحت این داستان تأکید دارند، بپذیرم. امید این بود که چنین اتفاقی بیفتد! امید این بود که تماشاگر با استناد به عقل خودش مشروعیت کارشناسان و در واقع مشروعیت سازنده فیلم را زیر سؤال ببرد و بفهمد که وارد یک بازی پلید شده و از این درک لذت ببرد. در واقع ما آزمایشگاهی را شکل دادیم که ببینیم چند درصد از مردم این داستان را باور می‌کنند یا نمی‌کنند.
پس سعی کردید به بخش روان‌شناسی فرهنگی ایران نزدیک‌تر شوید تا جامعه‌شناسی آن؟
بیایید انتزاعی صحبت نکنیم. در جشنواره فجر یک روز فیلم در سینما آزادی اکران شد. بعد از پایان فیلم، چند جوان دانشجو پیش من آمدند و پرسیدند: «آقای حقیقی این اژدها الان کجاست؟ آیا هنوز زنده است؟ و اگر مرده کجا دفن شده؟» تصورش را بکنید! دانشجوی مملکت در قرن بیست‌ویکم از من پرسید آقا این اژدها کجاست؟ کاملا قبول کرده بود که اژدهایی وجود دارد و حالا آمده بود تا از من آدرسش را بپرسد!
البته حوادثی که در این ١٠ سال اخیر در جامعه ما گذشت، کمتر از باورپذیری دانشجویان درباره اژدها نبود!
منظور من هم همین است. آدم خوش‌بین و ساده‌دلی مثل من انتظار ندارد فردی تحصیل‌کرده و باشعور که در سالن سینمای جشنواره فجر، فیلم می‌بیند، تا این حد آمادگی پذیرفتن چنین خزعبلی را داشته باشد! اینجاست که فیلم کارش را انجام می‌دهد.
 شاید باید بپذیرید که فیلم را نفهمیده‌اند؟
فهمیدن ندارد. این سویه از فیلم اتفاقا خیلی ساده است. اژدها؟ زیر قبرستانی در قشم؟ فیلم من در واقع یک دستگاه خرافه‌سنج است.
 فیلم درعین‌سادگی، پیچش‌هایی دارد که آدم متحیر می‌شود که قبول کند یا نکند و مهم‌تر اینکه بابِ تفاسیر و تأویل را بازگذاشته‌اید. دوست دارم بدانم واکنش آقای حجاریان بعد از اینکه متوجه شد اصل خواسته شما چیست، چه بود؟
آقای حجاریان با علاقه زیاد گوش می‌کرد که داستان فیلم درباره چیست و من قرار است چه کار کنم. کاملا متوجه بود که دارم از ایشان دعوت می‌کنم رسما و عمدا دروغ بگوید. توضیحاتم را که دادم لبخند زد و گفت: «خیلی جالب است. کی فیلم‌برداری کنیم؟»
به‌همین‌دلیل می‌گویند دروغ هرچه بزرگ‌تر باشد، باورپذیرتر است؟!
در واقع کارکرد حجاریان و زیباکلام و گلستان در فیلم این بود که دروغ را آن‌قدر بزرگ کنند که مو، لای درزش نرود. ولی به همان اندازه هم‌ کدهایی در فیلم وجود دارد که کاملا نشان می‌دهد که ماجرا نمی‌تواند راست باشد. ایجاد این تعادل نکته مهمی بود. اصرار داشتم که وجه خیالی و افسانه‌ای و غیرقابل‌باور فیلم آن‌قدر زیاد شود که تماشاگر از خود بپرسد مگر می‌شود همه اینها واقعی باشد! می‌خواستم ببینم تا چه اندازه می‌شود این تعادل را در فیلم نگه داشت.
حالا به قول معروف از نظر شما این نگاه مقبول افتاد؟
واقعیت این است که تعداد کسانی که داستان را دربست باور کردند از انتظار من بسیار بیشتر بود. گروه دیگری هم هستند که ماجرا را باور نکرده‌اند ولی درعین‌حال متوجه بازی هم نشده‌اند و من را متهم به جعل و تحریف تاریخ کرده‌اند! این گروه حتی از گروه اول هم برای من شگفت‌انگیزترند!
البته کسانی که با تاریخ سینما آشنا هستند، شاهد چنین نمونه‌هایی بوده‌اند. نظرم این است که درنهایت می‌توان از فیلم شما تعابیر استعاری داشت؟ به‌همین‌دلیل برخی‌ها اسم آن را فریبکاری گذاشتند!
حتی اگر فریبکاری است، این فریبکاری می‌خواهد مخاطب را به یک آگاهی برساند و نه به حماقت.
یکی از امتیازات فیلم حضور بازیگران و به‌ویژه امیر جدیدی بود. به نظر می‌رسد سوپراستار آینده سینمای ایران باشد؟
امیدوارم.
چرا لوکیشن فیلم را قشم انتخاب کردید؟
چون جغرافیای وهم‌آلودی دارد و فضایش مثل خواب می‌ماند. می‌خواستم توهم، جادو و عناصر متافیزیکی را در فیلم جاری کنم؛ عناصری که منطق و عقل تماشاگر را به بازی بگیرد و او را اغوا، ‌گیج، خواب و هیپنوتیزم کند.
با توجه به کارهایتان به نظر می‌رسد که به طنز گرایش زیادی دارید. چرا؟ درحالی‌که در جامعه ما چندان کسی از طنز و کاریکاتور استقبال نمی‌کند! و قضیه جایی پیچیده‌تر می‌شود که اگر شخصیت‌های معاصر و زنده را دستمایه طنز قرار دهیم، دیگر عاقبت خوشی نخواهید داشت!
من تصور می‌کنم کمتر از همکاران دیگرم نگران عواقب این بخش از کارم هستم. همان‌قدر که با طنز گزنده می‌توانم فیلم بسازم یا صحبت کنم، می‌پذیرم که با همین لحن با من صحبت شود. قواعد بازی را می‌پذیرم و ناراحت نمی‌شوم.
واقعا ناراحت نمی‌شوید؟
اگر ناراحت می‌‌شدم که اصلا به این شکل وارد چنین فضایی نمی‌شدم. احساس می‌کنم استفاده از مطایبه و انواع و اقسام طنز، درهایی را باز می‌کند که از طریق آنها می‌توان کارهای جدید و حرف‌هایی را مطرح کرد که با شکل عبوس و بداخلاقی که در کشور ما رایج است، امکان‌پذیر نیست. طنز ابزار بیشتری برای طرح مسائل در اختیارم می‌گذارد. چندصدایی طنز موجب می‌شود حرف‌ها به یک چیز واحد شفاف و دقیق تقلیل داده نشود.
به عبارت دقیق فرار از دُگماتیسم؟
بله، طنز یکی از راه‌های اصلی برای فرار از جزم‌اندیشی و تحجر است. در فرهنگ ما رندی و کنایه سابقه شکوهمندی دارد؛ اما بدبختانه همیشه با تعارف و پنهان‌کاری و مصلحت‌اندیشی همراه بوده. شوخی همیشه فضا را چندلایه و امکانات معنایی را تکثیر می‌کند. درست است که تا حدودی فضا را انتزاعی مي‌كند ولی در‌عین‌حال درها را باز می‌کند. ضمن اینکه اصولا فضا بیش‌از‌حد عبوس است و دلیل ندارد همه این قدر خودشان را جدی بگیرند! یادمان باشد که ما در کشور خیام زندگی می‌کنیم. جدی‌نگرفتن و رها‌بودن در ذات فرهنگ ماست و روی دیگر سکه، تحجر و جزم‌اندیشی است.
آیا می‌شود این طنز را در راستای تحصیلات شما در زمینه فلسفه دانست؟
نمی‌دانم! چیزی نیست که درباره‌اش فکر کرده باشم. خودآگاه نیست. من این‌جوری هستم. تصمیم نگرفته‌ام این‌طور باشم.
جالب است در مستند «مهرجویی: کارنامه ٤٠ساله» چنین طنزی را در روابط آدم‌های بزرگی مثل داریوش شایگان، مهرجویی و گلی ترقی به نمایش گذاشتید و حتی اظهارنظرات منتقدان نسبت به یکدیگر خیلی صریح و البته طنزآمیز بود.
داریوش شایگان، داریوش مهرجویی، گلی ترقی، شاهرخ مسکوب، نادر نادرپور، هریک در جایگاه خود کارهای مهمی کرده و تمامی‌شان هم با شیطنت و خنده و طنز خاص خود به زندگی نگاه کرده‌اند. من می‌دانم که آدم‌ها هرچقدر راحت‌تر، شوخ‌طبع‌تر و سبک‌تر باشند، بزرگ‌ترند و هرچه سعی ‌کنند خودشان را جدی و عبوس نشان دهند، حقیرتر.
برسیم به فیلم «٥٠ کیلو آلبالو». من فیلم را دیدم و در لحظه هم کلی خندیدم؛ اما برایم این سؤال مطرح شد که چرا این فیلم کمدی، این‌قدر رو است. چرا مانی حقیقی چنین فیلمی ساخته؟!
دلایلش متعدد است؛ ولی دلیل اصلی‌اش طبعا این است که دلم خواست. دلم خواست ببینم قادرم چنین فیلمی بسازم یا نه. چالش اصلی در ساختن یک فیلم کمدی عام‌پسند در شرایط فعلی ما این است که موفق شوی تا حد امکان فیلم را از آنچه «محتوا» نامیده می‌شود، خالی کنی. وقتی قرار است فیلم با بیشترین تعداد مخاطب ارتباط برقرار کند، همه قوانین بازی تغییر می‌کنند و تو حالا در جست‌وجوی کوچک‌ترین مخرج مشترکی؛ یعنی دیگر معلوم نیست دقیقا‌ داری با کی حرف می‌زنی و باید با زبانی صحبت کنی که هرکس از در وارد شد، زبانت را بفهمد. این برای من چالش بسیار بزرگی محسوب می‌شد. لازم بود فیلم را کاملا از خودم خالی کنم. جایی برای لحن شخصی، ‌سلیقه شخصی و دغدغه‌های شخصی اصلا وجود نداشت. تصمیم گرفتم معادل سینمایی «پفک نمکی» را بسازم؛ چیزی خالی از معنا، خالی از هویت، خالی از سلیقه. به نظر کار آسانی می‌آید؛ ولی فوق‌العاده کار پیچیده و عجیبی بود؛ بنابراین مایه تعجب نیست وقتی همه می‌گویند «ساختن این فیلم از تو بعید بود!» هدف این بود که تا حد امکان از خودم دور بشوم و ببینم تا کجا می‌توانم بروم. در چنین شرایطی نمی‌شود هم خدا را خواست و هم خرما را. نمی‌توان هم به سلیقه عموم مردم فکر کرد و هم به سلیقه شخصی چسبید.
همان‌طور که نمی‌شود هم از خوردن پفک‌نمکی لذت برد و هم به فکر تغذیه سالم بود. باید انتخاب کنی و تا آخرش بروی. اگر سعی کنی یک ملت را بخندانی و درعین‌حال خودت را به سلایق شخصی خودت محدود کنی، معمولا صاحب فیلمی گنگ و بلاتکلیف می‌شوی. بی‌شک استثناهایی وجود دارند؛ ولی هدف من تخریب کامل خودم بود به نفع عام‌پسند‌کردن فیلم. قانونی که برای خودم چیدم، این بود که همه چیز را فدای سلیقه عام کنم. نتیجه‌اش شده فیلمی که به نظرم مناسب گروه سنی ١٤ تا ٢٠ سال است و تا این لحظه بیشتر از ١٠ ‌میلیارد تومان فروخته و در‌عین‌حال موجب شده به اندازه یک عمر کار حرفه‌ای در سینما فحش بخورم! به نظرم معامله خطیر و جالبی بود!
یعنی فروش خوب فیلم را مهم‌ترین دستاورد فیلم می‌دانید؟
برای اینکه فضا را برای شما ملموس کنم، این را می‌گویم: ١٠ میلیارد تومان فروش یعنی استادیوم آزادی را ١٠ بار از تماشاگر پر کنید. این تعداد مخاطب اصلا شوخی نیست. من می‌خواستم روبه‌روشدن با این تعداد مخاطب را یک ‌بار هم که شده تجربه کنم. سهم من از فروش این فیلم بسیار ناچیز است. بحث سود مالی نیست، هر چند آن هم جذاب است. بحث حس خوب خنداندن این تعداد آدم است. دستاورد فیلم این است که لحظه به لحظه‌اش طراحی و مهندسی شده اما به نظر می‌آید هیچ فکری درمورد آن نشده و همه را سر صحنه برده‌ایم و رقصانده‌ایم و فیلم گرفته‌ایم! من جدلی با کسی ندارم، اما اگر واقعا ساختن چنین فیلمی این قدر سهل‌الوصول و آسان است چرا همه فیلم‌ها این‌گونه فروش ندارند؟! من جواب این سؤال را به خوبی می‌دانم، چون به دقت رویش کار کرده و آن را ساخته‌ام. ولی به نظرم دیگران باید این سؤال را به شکل جدی‌تری از خود بپرسند و در گام اول، که واکنش به توخالی‌بودن فیلم است، متوقف نشوند. به شما اطمینان می‌دهم که ماجرا پیچیده‌تر از این حرف‌هاست.
جدیدا همه دوست دارند مدل اصغر فرهادی فیلم بسازند!
خب اشتباه می‌کنند. این چیزها به این سادگی که فکر می‌کنند به دست نمی‌آید. به همین دلیل مایلم منتقدان سؤال من را جواب دهند. وقتی می‌پرسم چرا فیلم فروش خوبی داشت، پاسخ می‌دهند به دلیل موفقیت برجام یا به دلیل پیروزی مردم در انتخابات مجلس یا به دلیل موفقیت دولت آقای روحانی در دو سال گذشته است. اما هیچ‌کس نمی‌گوید لابد این فیلم چیزی دارد که در فیلم‌های مشابه دوروبرش نیست. این مهم است و وظیفه منتقد این است که توضیح دهد دلیلش چیست. به نظرم «مستهجن» این است که منتقد با یک جمله که «فیلم ارزش نقدشدن ندارد»، زحمت تحلیل را از سر خودش باز ‌کند. واقعیت این است که هیچ فیلمی نیست که قابل تحلیل نباشد. مهم است که قابلیت تحلیل چنین فیلمی را داشته باشی. فیلمی که تا این حد سطحی و سبک است و درعین‌حال تا این حد مورد استقبال مخاطب قرار گرفته، ابزار جدیدی برای تحلیل می‌طلبد، ابزاری که در دسترس هرکس نیست.
از نظر شما چرا فیلم پرفروش شد؟
به دلیل زحمات بسیار زیادی که کشیده شد تا فیلم از محتوا خالی و کاملا سطحی بشود. ما جلسه می‌گذاشتیم که فلان شوخی را با اینکه خیلی خنده‌دار است حذف کنیم چون پیچیده است و ممکن است همه متوجه طنز آن نشوند و فیلم را با وسواس تقلیل دادیم به محصولی کاملا سطحی که مدنظرمان بود. من اصلا نمی‌گویم «٥٠ کیلو آلبالو » یک فیلم خوب هست یا نیست. کاملا واضح است که فیلمی «خوب» به معنای رایجش نیست. اصلا قرار نیست فیلم خوبی باشد. قرار است تونلی باشد که شما از یک طرف واردش شوی و از طرف دیگر خارج شوی و کمی سبک‌تر باشی و لبخند بزنی، همین و در این امر اصلا تردیدی نیست که فیلم برای اکثریت قریب‌به‌اتفاق مردم همین کارکرد را داشته. بنابراین «٥٠کیلو آلبالو» برای من یک تجربه بود. به خودم گفتم مانی آیا می‌توانی چیزی بنویسی و بسازی که تعداد زیادی آدم فیلمت را ببینند و بخندند و فردا با دوستان دیگر دوباره بیایند و ببینند و بخندند و پس فردا با دوستان بیشتری دوباره همین کار را بکنند؟ و معلوم شد که بله، ‌خیلی خوب می‌توانم این کار را بکنم! چون همان‌طور که می‌دانید معنای فروش بالای هفت، هشت‌ میلیارد تومان در سینمای ایران این است که اکثر مردم فیلم را بیشتر از یک‌بار یا حتی دو بار دیده‌اند.
خب جامعه زیادی محتوازده شده، شما هم اساسا هر نوع ‌گیردادن را در این فیلم ممنوع کردید؟
درست است. از حمله‌کردن و متلک‌گفتن و دست‌انداختن پرهیز کردم. نمی‌خواستم کمدی گزنده یا سیاه بسازم. همان‌طور که می‌دانید، بسیاری از کمدی‌های روشنفکری ما کمدی‌های گزنده‌ای هستند. رضا کاهانی دوست عزیز من است و اغلب فیلم‌هایش پر از نیش، کنایه و اعتراض است و اغلب هم خیلی خوب از آب در آمده و محبوب هم بوده‌ است. من می‌خواستم راه دیگری بروم.
البته با اینکه به کسی‌گیر ندادید، دانشجویان عدالت‌خواه دانشگاه امام صادق (ع) برای این فیلم پیاله آلبالوی فاسد را به آقای ایوبی، رئیس سازمان سینمایی اهدا کردند. نظرتان چیست؟
ما به کسی‌گیر ندادیم تا همه بتوانند به ما ‌گیر بدهند و الحق که دادند. دمشان گرم. مملکت آزاد است و همه حق دارند نظرشان را بگویند. به‌هرحال تضارب آرا یکی از ارکان دموکراسی است. همه آزادند تا نظر بدهند. اما در حین نظردادن بد نیست متوجه باشند قرار بوده فیلم چه نقشی بازی کند و چه کارکردی داشته باشد. از طرف دیگر تردید ندارم یکی از مشکلات اصلی مخالفان فیلم این است که من آن را ساخته‌ام. به شما قول می‌دهم اگر سازنده فیلم من نبودم یا با نام مستعار فیلم را ساخته بودم این‌قدر اتفاقات عجیب و غریب برایش رخ نمی‌داد! «روشنفکرها» احساس می‌کنند که یکی از هم‌قطارانشان به آنها خیانت کرده و به صفوف دشمن پیوسته، «فیلمفارسی‌سازها» هم فکر می‌کنند که یک نفر از صفوف دشمن به پایگاهشان رخنه کرده، «دلواپس‌ها» هم که کلا دلواپس هستند و برایشان زیاد فرقی نمی‌کند که من چه کاری کرده‌ام. بازی کاملا به هم ریخته! اما واقعیت این است که همین اتفاقات است که فضا را برای من لذت‌بخش کرده. هم از میزان فروش فیلم کیف می‌کنم و هم از خواندن نقدهای عصبی و نامه‌های اعتراضی. اتفاق جالب و جدیدی افتاده. راستش فضای پیرامون فیلم از خود فیلم هم مسرت‌بخش‌تر شده!
به نظرم شوخی‌تان با فیلمفارسی و فیلم نیست، در جهان ِ«نخلستان هوس» نقطه اوج فیلم بود.
خودم هم خیلی دوستش دارم. بازی افسانه بایگان معرکه است!
نظرتان درباره اینکه نشریه‌ای، خانواده شما را متهم به جاسوسی کرده، چیست؟
نظرم این است که بعد از تعطیلی نشریه «گل آقا» خلأ بزرگی در فضای مطبوعات فکاهی به وجود آمد که خوشبختانه همکاران شما در آن نشریه درصدد پر‌کردن آن هستند.