1

حضور خوانندگان و آهنگسازان بیش از ۲۰ کشور در جشنواره موسیقی هنر آزادی‌بخش

سینماروزان/مهرداد شهبازی: نخستین جشنواره جهانی هنرآزادی بخش (vla) از یکم تا ششم اسفند ۱۴۰۲ (فوریه ۲۰۲۴) به دبیری کیوان امجدیان از روزنامه‌‌نگاران و منتقدان باسابقه فرهنگ و هنر در تهران برگزار خواهد شد.

اولین دوره جشنواره هنر آزادی بخش در بخش سرود‌های انقلابی و ضد امپریالیستی با محوریت هنرمندانی از گروه‌های مقاومت برگزار خواهد شد.

به گفته کیوان امجدیان دبیر جشنواره، با توجه به در جریان بودن واقعه تاریخ ساز جنگ غزه و ضرورت نزدیک ساختن اذهان مردم کشور‌های مختلف دنیا به این حماسه بزرگ مردم فلسطین در مقابل صهیونیست‌های جنایتکار، ایام ظهور حضرت ولیعصر (عج) فرصت مغتنمی برای برگزاری نخستین دوره این جشنواره است.

وی یادآور شد: اگرچه برای برگزاری دور اول این جشنواره زمان بسیار کمی داریم، اما با مساعدت و همیاری بخش‌های مختلف فرهنگی و هنری، کلید این کار که شاید بتوان ان را یک عملیات فرهنگی دانست زده شده است.

حضور موزیسین هایی از بیش از بیست کشور جهان در جشنواره هنر آزادی
حضور موزیسین هایی از بیش از بیست کشور جهان در جشنواره هنر آزادی

لازم به ذکر است گروه‌های سرود، کر و فولکولور کشور‌هایی با سابقه ایستادگی در خط مقدم مقابله مبارزه با سلطه غربی در این جشنواره حاضر و پس از اجرای برنامه، آثار توسط جمعی از داوران حرفه‌ای از کشور‌های مختلف دنیا مورد داوری قرار خواهد گرفت. اختتامیه این جشنواره نیز پس از مشخص‌شدن نتایج داوری در آستانه نیمه شعبان و ظهور حضرت منجی (عج) برگزار خواهد شد.

در این جشنواره گروه‌های موسیقی کشور‌هایی مثل آفریقای جنوبی، الجزایر، اوگاندا، اندونزی، بلاروس، بوسنی هرزگوین، بولیوی، بنگلادش، پاکستان، تونس، سوریه، شیلی، چین، فلسطین، کوبا، روسیه، لبنان، لیبی، عراق، نیجریه، مالی، نیکاراگوئه، ونزئلا، ویتنام، یمن ضمن رقابت با یکدیگر با هدف انتقال مفاهیمی، چون مقاومت، آزادی و انسانیت برای رهایی غزه از چنگال صهیونیست‌های جنایتکار به اجرای برنامه خواهند پرداخت.




انتصاب یک روزنامه‌نگار خوش‌نام به‌عنوان مشاور فرهنگی مجلس

سینماروزان: کیوان امجدیان، نویسنده و روزنامه‌نگار خوشنام به‌عنوان مشاور فرهنگی و هنری سخنگوی هیات رییسه مجلس معرفی شد.

به گزارش سینماروزان، سیدنظام‌الدین موسوی طی حکمی کیوان امجدیان را با هدف آن‌چه “تسهیل ارتباط اهالی فرهنگ و هنر با مجلس شورای اسلامی” عنوان شده به عنوان مشاور فرهنگی و هنری سخنگوی هیات رییسه مجلس منصوب کرد.

در بخشی از حکم سخنگوی هیات رییسه مجلس شورای اسلامی خطاب به کیوان امجدیان آمده است:

“نظر به مراتب شایستگی‌، تعهد انقلابی، تخصص و سابقه ممتد جنابعالی در حوزه فرهنگ و هنر به موجب این حکم به عنوان «مشاور فرهنگی» اینجانب منصوب می‌شوید.”

سخنگوی هیات رئیسه مجلس در این حکم آورده است: “انتظار می‌رود با عنایت به ظرفیت‌های بزرگ حوزه راهبردی فرهنگ و هنر در نظام برآمده از انقلاب اسلامی، در زمینه‌ ایجاد و تسهیل ارتباط هرچه بیشتر با اهالی فرهنگ و هنر، صنوف مختلف فرهنگی و نهادها و ادارات مربوطه در جهت حل مشکلات هنرمندان و اهالی فرهنگ برنامه‌ریزی مشخص و اقدامات اساسی پیش‌بینی کنید و با بهره‌گیری از تمام استعدادهای فراوانِ فعالان و دغدغه‌مندان این عرصه در سراسر کشور، ارتباط موثر میان مجلس و عرصه فرهنگ را بیش از پیش برقرار کنید.”

کیوان امجدیان پیش‌تر مسئولیت‌هایی از جمله عضویت در گروه سردبیری روزنامه جام جم، مدیرکل فرهنگی خبرگزاری فارس، سردبیری هفته‌نامه سینمای خانگی و شبکه هنر را بر عهده داشته است.

از سایر فعالیت‌های او می‌توان به تهیه‌کنندگی و کارگردانی مجموعه‌های «مجازیست» و «طبقه یک» اشاره کرد. همچنین در کارنامه او آثار مکتوبی مانند رمان‌های «سماع شن‌ها»، «تار یحیی» و «مسافر تنها» و کتاب‌های «یک روایت معتبر از کمیته مشترک»، «آموزش خاطره‌نویسی» و «قفس داغ» دیده می‌شود.

در کارنامه امجدیان داوری جشنواره‌های فیلم مقاومت، کتاب دفاع مقدس، کتابخوان و رسانه، مطبوعات و کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب شهید غنی‌پور، کتاب و رسانه و سوگواره عکس‌های عاشورایی وجود دارد.

او هم‌اکنون سردبیری خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) را به عهده دارد.




انتصاب یک روزنامه‌نگار بااخلاق به‌عنوان سردبیر خبرگزاری کتاب

سینماروزان: مدیرعامل خانه کتاب در حکمی کیوان امجدیان از روزنامه‌نگاران بااخلاق در حیطه رسانه‌های فرهنگی را به عنوان سردبیر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منصوب کرد.

به گزارش سینماروزان کیوان امجدیان پیش از این مسئولیت‌هایی از جمله عضویت در گروه سردبیری روزنامه جام جم، مدیرکل فرهنگی خبرگزاری فارس، سردبیری هفته‌نامه سینمای خانگی و شبکه هنر را برعهده داشته است.

وی فعالیت مطبوعاتی را در سال ۱۳۷۵ از روزنامه‌های رسالت و ‌کیهان و هفته‌نامه مهر شروع کرد و در مقاطعی دبیر فرهنگی رسانه‌هایی همچون خبرگزاری فارس، مشرق، عصر اندیشه، ایران آنلاین، کیهان، جام‌جم، وطن امروز و… را برعهده داشته است.

از آثار مکتوب او می‌توان به «سماع شن‌ها»، «تار یحیی»، «مسافر تنها»، «یک روایت معتبر از کمیته مشترک»، «آموزش خاطره‌نویسی» و «قفس داغ» اشاره کرد.

در کارنامه امجدیان داوری جشنواره‌های فیلم مقاومت، کتاب دفاع مقدس، کتابخوان و رسانه، مطبوعات و کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب شهید غنی‌پور، کتاب و رسانه و سوگواره عکس‌های عاشورایی و تهیه و کارگردانی برنامه تلویزیونی  “مجازیست” وجود دارد.

متن حکم علی رمضانی خطاب به کیوان امجدیان به شرح زیر است:

نظر به مراتب شایستگی‌ها، تعهد انقلابی، تخصص و سابقه ممتد جنابعالی در حوزه کتاب و رسانه به موجب این حکم به عنوان «سردبیر خبرگزاری کتاب ایران» منصوب می‌شوید.

ایبنا به‌عنوان شاخص گروه رسانه‌ای خانه کتاب و ادبیات ایران، نخستین و تنها خبرگزاری تخصصی حوزه کتاب در منطقه و جهان به حساب می‌آید و ضرورت دارد در پانزدهمین سال فعالیت، جایگاه مخاطب‌پذیری و نقش‌آفرینی خود را در عرصه فرهنگ، کتاب و نشر با نگاه تمدن‌سازی ارتقا دهد.

با عنایت به ظرفیت‌های بزرگ حوزه راهبردی کتاب در نظام تمدنی برآمده از انقلاب اسلامی، انتظار می‌رود در زمینه‌های زیر برنامه‌ریزی مشخص و اقدامات اساسی پیش‌بینی شود:

«نقش‌آفرینی محوری» در بازآرایی ساختار رسانه‌ای کشور در حوزه کتاب؛

ایجاد «مرجعیت» و دستیابی به «پیشتازی» برای خبرگزاری در کلان‌حوزه کتاب؛

پرچمداری «ترویج جریان‌ساز» و «نقد اصلاحگر» در حوزه کتاب و ابعاد مختلف محتوایی، شکلی و مدیریتی آن؛

ارائه «تصویر واقعی و امیدوارانه» از ظرفیت‌های کنونی و آتی فرهنگ و صنعت نشر و کتاب؛

بسترسازی افزایش «معارفه عمومی کتاب» و شناساندن منابع برای «ارتقای مطالعه مفید»؛

توجه ویژه به «تولیدات چندرسانه‌ای و فناوری‌های نوپدید» کتاب؛

تأکید بر استفاده از «زبان» ساده، روان و پارسی‌نویسی درست؛

توجه به نهضت «تألیف و تولید علم بومی»؛

اهتمام بر تقویت حوزه «کودک و نوجوان»؛

برنامه‌ریزی و فعالیت مستمر برای تربیت خبرنگاران اثرگذار و حرفه‌ای و تقویت جریان «روزنامه‌نگاری کتاب»؛

فرصت را مغتنم شمرده و از خدمات مؤثر و خالصانه برادر گرامی، جناب آقای دکتر حامد صلاحی سپاسگزاری می‌کنم.

در پایان ضمن تأکید بر هماهنگی کامل با شورای سیاستگذاری خبرگزاری، امیدوارم با اتکال به خداوند متعال ضمن بهره‌گیری از تمام استعدادهای فراوانِ فعالان و دغدغه‌مندان این عرصه در سراسر کشور، در اجرای مأموریت‌های محوله موفق باشید.




تناقضات غریب بر سر مساله بازگشایی مجدد سینماها⇐چرا باید جایی مثل قهوه‌خانه‌ها باز باشد ولی سینماها تعطیل؟!/اگر سینماها باز شود، باز مردم حاضرند در این شرایط برای گذراندن اوقات فراغت یا به واسطه علاقه‌شان به سینما بروند؟/بهتر نیست قبل از هر کار ابتدا به معیشت سینماگران برسند تا سینماگران به‌خاطر بیکاری و فرار از گرسنگی، ناچار به حضور جلو یا پشت دوربین نشوند؟

سینماروزان/کیوان امجدیان: چند وقت پیش که مرحوم اکبری مبارکه و چند نفر دیگر از سینماگران به واسطه درگیر شدن با کرونا از دنیا رفتند، همه تازه انگار متوجه خطرناک‌بودن این بیماری شده‌باشند، شروع کردند به انتقاد از این‌که چرا باید همچنان فیلم تولید شود و هنرمندانی که درگیر تولید فیلم هستند درگیر این بیماری شوند و خدای ناکرده آسیبی به آنها برسد. آسیبی که طبیعتا خسران بزرگی برای برای فرهنگ و هنر این مملکت خواهدبود و جبرانش ممکن نیست.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه جام‌جم، این فضا تا مدتی ادامه داشت و حتی همین حالا هم که صفحات بعضی بازیگران را در فضای مجازی ببینید، رد این نقدها و انتقادها را به وضوح خواهیددید.

از سوی دیگر حالا که نزدیک یک‌سال از شیوع این بیماری خطرناک می‌گذرد و کسب‌و‌کارها مختل شده و خصوصا در بخش فرهنگ و هنر شاهد بی‌رونقی غریبی هستیم، آرام‌آرام زمزمه‌ها شروع شده که چرا سینماها و صحنه‌های تئاتر و موسیقی باز نمی‌شوند و راه نمی‌افتند؟ پس این میان تکلیف هنرمندان چیست و برای گذران زندگی باید چه کنند؟ آنها متخصص فن و هنری هستند که تعطیل است و کرکره‌اش پایین. با این اوصاف تکلیف هنر این کشور و هنرمندانش چه خواهدشد؟ بسیاری از نقدها هم که منطقی به نظر می‌رسد این است که چرا باید جایی مثل قهوه‌خانه‌ها ولو به‌صورت زیرزمینی باز باشد ولی سینماها تعطیل؟

این خلاصه نامه‌ای است که یکی دو روز پیش از سوی سینماگران نوشته‌شد. نامه‌ای که از آن انتظار سینماگران برای ورود وزیر به این میدان بر می‌آید؛ انتظار ورود وزیر برای بازکردن اماکن هنری مثل سالن‌های سینما و تئاتر و موسیقی و رونق دوباره دادن به فرهنگ و هنر.

با این اوصاف اما باید آن سوی ماجرا را هم دید. برای دیدنش هم یک چرتکه انداختن ساده کافی‌است. این‌که باز شدن سینما یعنی راه افتادن نمایش فیلم‌های جدید. یعنی فیلم‌ها دوباره باید یکی بعد از دیگری ساخته‌شوند یعنی سینماگران و گروه‌های فیلمسازی دوباره باید برای ساخت فیلم دور هم جمع شوند.

یعنی اگر یکی از آنها مبتلا به کرونا شود دوباره بقیه مبتلا شوند و دوباره خدای‌ناکرده خسران‌های بزرگ در عرصه هنر و از دست رفتن سرمایه‌های هنر این کشور.

تازه اصلا به فرض که سینما هم باز شود، واقعا مردم حاضرند در این شرایط و با وجود تمام اتفاقاتی که افتاده‌است برای گذراندن اوقات فراغت یا به واسطه علاقه‌شان به سینما بروند و از باز شدن سینماها استقبال کنند؟می‌بینید؟ تناقض غریبی‌است.

هم می‌خواهیم سینماها باز شوند و هم فیلمسازها فیلم نسازند. هم می‌خواهیم فیلم‌های جدید اکران شوند و هم گروه‌های فیلمسازی دور هم جمع نشوند. هم به وزیر می‌توپیم چرا سینماها را باز نمی‌کند و هم وقتی هنرمندی آسیب می‌بیند مسؤولان را زنهار می‌دهیم چرا جلوی ساخت فیلم‌ها را نمی‌گیریم؟؟ بهتر نیست قبل از هر کار ابتدا به معیشت سینماگران برسند تا سینماگران به‌خاطر بیکاری و فرار از گرسنگی، ناچار به حضور جلو یا پشت دوربین نشوند؟

این تناقضات موقعیتی پیچیده ایجاد کرده‌است که درست یا غلط‌بودن شروع مجدد هنر و سینما را مبهم می‌کند.  تناقضات غریبی که رفع و برطرف کردنش نیازمند همفکری و همدلی و ارائه طرح‌های کارشناسی‌شده و دقیق است.




واکنش یک روزنامه‌نگار باسابقه به عملیات تطهیر سرمایه‌گذاران آلوده⇐وقتی فارابی و مرکز گسترش و دیگر نهادهایی که وظیفه‌شان حمایت از سینما است با هزار منت، یک‌دهم بودجه تولید را می‌دهند طبیعی است که سرمایه‌گذاران مشکوک، ارج و قرب یابند!/قطعا پشت سرمایه‌گذاران مشکوک، امضاهایی طلایی و شخصیت‌هایی سیاسی حضور دارند!/کافیست سرنخ‌ها را کنار هم قرار دهیم تا شاید به برخی سیاسیون با ژست‌های شکلاتی هم برسیم!!/مهم نیست چقدر پول مشکوک به حیطه فرهنگ می‌آید؛ مهم آن است که هزاران میلیارد رانت‌خواری را پشت فعالیت فرهنگی پنهان می‌کنند!!

سینماروزان: بحث و ابرازنظر درباره ورود سرمایه‌های مشکوک به حیطه فرهنگ که از موسیقی تا سینما و شبکه خانگی و حتی هنرهای تجسمی -در بزنگاههایی همچون حراج‌های پرسروصدا- را دربرمی‌گیرد همچنان ادامه دارد و در شرایطی هستیم که برخی از سینماگران نیز به‌دنبال تطهیر این سرمایه‌های آلوده‌اند.

کیوان امجدیان در واکنش به عملیات تطهیر سرمایه‌های آلوده توسط برخی سینماگران در تسنیم نوشت: این پول‌های بادآورده طبیعتاً از جاهای دیگری غیر از سینما تحصیل می‌شود و همان‌ افراد ضمن مصونیتی که دارند آن را  به سینما و دیگر حوزه‌ها تقسیم می‌کنند. برخی در جهت انکار میزان زیاد این پول‌ها می‌گویند این پول‌ها مگر چقدر  است؟ ولی مهم، رقم نیست بلکه مهم، کارکرد فرهنگی است که هزاران تخلف دیگر را زیبا جلوه می‌دهد درست مثل سطل زباله‌ای که دورش، زرورق پیچیده‌اند. بماند که یک نفر هست که می‌تواند در سال دوازده فیلم سفارش دهد؛ برآورد برخی از آنان 12 تا 15 میلیارد تومان بوده است که برای یک فیلم رقم خیلی زیادی است، بعلاوه دو سه سریال 80 میلیادری سرجمع می‌شود 400 میلیارد تومان در سال!

امجدیان ادامه داد: اتفاقاً وقوع این موضوع در سینما برای آنان «بَد» هم نمی‌شود، چون هم جایگاه اجتماعی آنان بالاتر می‌رود، هم با هنرمندان عکس می‌گیرند و در میان مردم محبوب می‌شوند و هم پول را می‌شویند و به عنوان یک آدم فرهنگی در سینما شناخته می‌شوند و می‌توانند کار کنند.

امجدیان افزود: پولهای بادآورده در جای دیگری غیر از سینما تحصیل می‌شود و باید به ریشه آن حتماً رسیدگی شود اما در سینما نیز ورود کرده است و کافیست سرنخ‌ها را کنار هم قرار دهیم تا شاید به برخی سیاسیون با ژست‌های شکلاتی هم برسیم!!

امجدیان خاطرنشان ساخت: سینمای ما سینمای فقیری است. این سینما باید به نوعی وضعیت بهتری پیدا کند. ما داریم با هیچی فیلم می‌سازیم که یک دهم آن را فارابی و مرکز گسترش و جاهای دولتی-که وظیفه‌شان حمایت از سینماست- با صدقه و هزار منت می‌دهند و معلوم است که در ناکارآمدی چنین نهادهایی، صاحبان سرمایه‌های مشکوک ارج و قرب پیدا کنند.

امجدیان ادامه داد: بازیگری که فلان مقدار می‌گیرد و شاید امروز دستمزد آن به نظر بسیار زیاداست تا دوره‌ای برای او کفاف بدهد، بعد از مدت زمان دیگری که از اوج می‌افتد باید با داشته‌های قبلی خودش زندگی کند و بنابراین بدش نمی‌آید که در جوانی، به اندازه سالهای بیکاری پیری، درآمد داشته باشد. بنابراین اقتصاد سینمای ما فاصله بسیار زیادی تا نقطه مطلوبش دارد که باید اصلاح شود.

امجدیان تاکید کرد:  قطعاً پشت این پول‌ها و سرمایه‌گذاران مشکوک امضاهایی طلایی‌ یا شکلاتی است که کسی جرأت نمی‌کند بگوید چرا امضای او کمرنگ شده است؟ اینها افرادی‌اند که با پشتوانه آدم‌های قدرتمند سیاسی آمده‌اند، پولی که تحصیل شده است را در سینما می‌آورند و می‌شویند؛ مهم نیست چقدر پول آورده‌اند بلکه مهم آن است که هزاران میلیارد رانتخواری را به‌واسطه فعالیت فرهنگی کاور می‌کنند. سینماگران نیز به نوعی در این وسط گیر کرده‌اند که با توجه به فاصله سینما تا نقطه مطلوب و کمک دولت؛ پولی آمده است که امضای طلایی پشتش است، پس هنرمند هم می‌تواند این پول را بگیرد.

امجدیان افزود: درست است که در مقایسه با پول‌های بزرگ‌تر در این کشور سرمایه‌های مشکوک واریزی به سینما، رقمی شاید نباشد اما تمام این رقم مشکوک است و برای فردی که اولاً از او به عنوان اختلاس‌گر یاد نمی‌شود، دوم اینکه آدم‌هایی که این کار را می‌کنند با عزت در حال رفت و آمدند و مثل منی که به این جریان منتقدم مورد غضب قرار می‌گیرند؛ تازه می‌گویند که او(همان رانت خوار سرمایه گذار) کار فرهنگی هم انجام داده است.

این روزنامه‌نگار با نقد برخی که به‌دنبال پوشاندن فساد گسترده برخی پروژه‌ها هستند بیان داشت: برخی‌ که در حال انکار این موضوع‌اند وابسته به مفسدان‌اند و باید این را قبول کرد. تکرار بدیهیات به عنوان پیش‌فرض می‌تواند یک باور را جا بیندازد. زمانی که تکرار کنیم که پول‌شویی در سینما نیست آرام آرام برای بسیاری این باور صورت می‌گیرد که معلوم است که سینما به درد پول‌شویی نمی‌خورد زیرا اگر بخواهم پولشویی کنم برج می‌سازم تا اینکه بخواهم در سینما کار کنم. آنقدر تکرار می‌کنند تا این فرضیه رد شود و نتوانند برچسب اختلاس بر طرف بزنند و بعد هم پول‌شو برود در کنار محبوب‌ترین آدم‌ها و هنرمندان بایستد و عکس بگیرد. در حال حاضر برخی آنقدر از «انکار پول‌شویی» صحبت کرده‌اند که می‌گویند اگر  می‌خواهید این موضوع را دنبال کنید بروید سراغ رسانه‌ها که این یک آدرس کاملا انحرافی است و ناشی از خلاقیت پایین پیشکاران سرمایه‌گذاران مشکوک.




واکنش یک روزنامه‌نگار باسابقه به ورود مراجع تقلید به غائله بی‌حرمتی‌های سران خانه سینما⇐ آقایان خانه سینما! سفسطه نکنید و رک بگویید چه کردید که شرافت عجین شد با نیازمندی؟؟/چه زشت است وضعیت سینماگرانی که مجبورند برای گرفتن یک سبد ارزاق، نیازمند بودنشان را با سین‌جیم شدن، اثبات کنند!!/چرا هنرمندانی با یک دنیا توانایی و تجربه، برای شرمنده نماندن پیش خانواده، باید فرم پر کنند و ثابت کنند که نیازمندند!؟/ اگر اوضاع، منطقی و شایسته‌سالاری، حاکم بود حالا به‌جای امثال شما، همین سینماگران نیازمند شریف که مدام تحقیرشان می‌کنید، در راس خانه سینما نبودند؟/آقایان لانه‌کرده در راس خانه سینما! ای کاش رعایت اخلاقیات و توجه به کف صنف را از سیف‌الله داد می‌آموختید!/فتوای آیت‌الله مکارم را جدی بگیرید و از عزت نفس هنرمندان مراقبت کنید وگرنه…

سینماروزان: افزایش حجم بی‌حرمتی‌های روایافته علیه بدنه سینما از حذف هزاران نفر از فهرست عیدی میلیاردی استارت خورد و به دنبال آن نیز برای اعطای یک سبدکالای حداقلی نیز سران صنف، کف صنف را مجبور کردن به سین‌جیم شدن آنلاین و به اشتراک‌گذاری اطلاعات زندگی شخصی.

این رفتار با واکنش آیت‌الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید عالم تشیع مواجه شد و ایشان در پاسخ به استفتای صورت گرفته از ایشان به روشنی، سین‌جیم کردن اهالی سینما برای اعطای کمک را رد کردند.(اینجا را بخوانید)

کیوان امجدیان منتقد و روزنامه‌نگار باسابقه در واکنش به ورود آیت‌الله مکارم به غائله بی‌حرمتی‌های روایافته علیه بدنه سینما نوشت: چه بلایی سر عزت نفس هنرمندان میاوریم؟! این چند روز ، خبری نقل شده که برای فرهنگ و هنر و خصوصا سینما تلخ و کلافه کننده است. اینکه بدنه سینماگران گرفتار در مشکلات اقتصادی برای دریافت یک سبدکالا، باید فرم پرکنند و بعد در صورت تایید نیازمندی بروند فلان نقطه شهر و احتمالا صف و…

امجدیان ادامه داد: فتوای حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی دوباره نشان داد که در هر حالت، مراقبت از عزت نفس افراد باید برای مسئولان از هر چیزی مهمتر باشد. در این میان کاش بزرگواران و مدیران خانه سینما دست از سفسطه بردارند و فتوای مراجع را جدی بگیرند و بدانند که میزها و مناصب این ایام تا چه اندازه بی ‌معیار است وگرنه ممکن است همان طور که یک‌شبه آمدند یک‌شبه هم بروند...کاش یادشان نرود که حالا فقط رابطه و نسب و رانت و ثروت است که بسیاری از مدیران را منصوب یا معزول میکند. کاش فراموش نکنند اینکه آنها در راس تصمیم گیریها و فعالیتهای خانه سینما هستند اصلا به معنای برتریشان نسبت به سایر اعضای خانه سینما و سایر سینماگران نیست.

این منتقد افزود: چه زشت است که سینماگرانی که مجبورند برای گرفتن یک سبد ارزاق، نیازمند بودنشان را با سین‌جیم شدن، اثبات کنند. باور کنند که اگر اوضاع، منطقی و شایسته سالاری حاکم بود حالا خیلی از همان سینماگران نیازمند در راس تصمیم گیریهای نه فقط خانه سینما که تمام فرهنگ و هنر قرار می‌گرفتند. اگر اوضاع، منطقی و شایسته‌سالاری، حاکم بود حالا به‌جای امثال شما، همین سینماگران نیازمند شریف که مدام تحقیرشان می‌کنید، در راس خانه سینما نبودند؟!

کیوان امجدیان خاطرنشان ساخت: باور کنید هنرمندانی که مجبورند تشریف ببرند در فلان جا و صف بکشند برای گرفتن سبد، فقط به دلیل نداشتن رابطه و شاید محکم ایستادن بر بعضی اصولشان حالا بیکارند و پول مایحتاج زندگی را هم ندارند و شرمنده زن و بچه شده اند؛ هنرمندانی که با یک دنیا توانایی و تجربه، حاضرند برای شرمنده نماندن پیش خانواده، فرم پر کنند و ثابت کنند که نیازمندند. آقایان لانه کرده در راس خانه سینما! یادشان نرود که درنتیجه سیاست‌های نادرست آنان بوده که دو صفت شرافت و نیازمندی، عجیب عجین شده اند با هم. چه کردید که کار بدینجا رسید؟؟ ای کاش رعایت اخلاقیات و توجه به کف صنف را از سیف‌الله داد می‌آموختید!




یک روزنامه‌نگار با انتقاد از بلاتکلیفی مدیران در بازگرداندن سینما به وضعیت عادی بیان کرد⇐هرچقدر اتاق اصناف خود را مکلف به تعیین تکلیف فوری اعضای زیرمجموعه‌اش دیده، همان‌قدر مدیران سینمایی منفعلانه دل به قضا و قدر سپرده‌اند!/وقتی اتاق اصناف با پیگیری‌هایش تکلیف شروع به کار زیرمجموعه‌هایش را روشن کرده چرا در صنوف سینما یک نفر نیست که حرف آخر را بزند؟/انگاری مدیران سینمایی حس و حالش را ندارند که تصمیمی گرفته و پای تصمیم بایستند!

سینماروزان: در ساختار مدیریت سینما، نه‌تنها زمان بازگشایی سینماها مشخص نیست بلکه به‌جای کمک به سینماها برای لحاظ کردن پیش‌نیازهای بازگشایی سینماها، خیلی راحت و با داوطلبانه کردن بازگشایی سینماها، خیال خودشان را بابت ارائه کمک به سینماداران آسوده کردند.

از آن سو هیچ برنامه مشخصی برای از سرگیری تولید در سینما و شبکه خانگی وجود ندارد و چه بسیار پروژه‌هایی که بخاطر کرونا، نیمه‌کاره رها شدند و سازندگان بلاتکلیف منتظر تصمیم گیری مدیران هستند.

کیوان امجدیان منتقد و روزنامه‌نگار سینما در یادداشتی به انتقاد از بلاتکلیفی امروز برخی پروژه‌های سینما و شبکه نمایش خانگی که به‌صورت خودخواسته در مواجهه با تعطیلی کرونا تصمیم به تعطیلی گرفته بودند، پرداخت.

متن این یادداشت با عنوان «اجازه بفرمایید مس باشند» را بخوانید:

اهمیت بعضی چیزها ممکن است در شرایط عادی خیلی معلوم نباشد. ممکن است مثلا وقتی همه جا امن و امان است کسی از حال پرستارها و اهمیت بودن آن‌ها خبردار نباشد. یا معلم‌ها و… اما یکباره شرایطی پیش می‌آید که همه متوجه اهمیت حضور آنها می‌شوند. این تغییر نگاه و دیدن میزان اهمیت در شرایط خاص، فقط برای  پرستارها و آتش‌نشان‌ها و… نیست. در سطوح کمی پایین‌تر حتی می‌بینیم که حضور یک صنف قوی (که در شرایط آرامش ممکن است حضورش حس نشود) چقدر می‌تواند به اعضای صنف و روشن شدن وضعیت آن‌ها کمک کند.

برای مثال اگر اتاق اصناف و پیگیری‌هایش نبود، مجموعه افرادی که کارشان آزاد است و کم هم نیستند، نه می‌دانستند چه وقتی باید کار نکنند، نه اینکه از چه وقت کار را شروع کنند. نه متخلف مجازات می‌شد و نه تشویقی در نظر گرفته می‌شد برای آن‌ها که قانون را تمام و کمال محترم دانستند و بیش و پیش از بقیه به آن عمل کردند.

صنف سینما هم از این قاعده مستثنی نیست و عدم وجود صنوف قوی برای آن هم در شرایط خاص، خودش را به شدت نشان می‌دهد و حتی می‌تواند با محکم کردن گره‌ها به معضلی لاینحل بدل شود. این‌ها یعنی چه؟ چرا در صنوف سینما یک نفر نیست که حرف آخر را بزند؟
یعنی هرچقدر اتاق اصناف خود را مکلف به تعیین تکلیف فوری اعضای زیرمجموعه‌اش می‌دید، مدیران سینمایی ظاهراً هنوز در زمینه از سرگیری فیلم‌ها و سریال‌های شبکه نمایش خانگی به نتیجه خاصی نرسیده‌اند و منفعلانه دل به قضا و قدر سپرده‌اند؛ یا نیازی به این تعیین تکلیف حس نمی‌کنند یا شاید حس و حالش را ندارند که تصمیمی گرفته و پایش بایستند یا به هر دلیل دیگر هنوز بسیاری از نقاط مبهم در تولیدات مربوط به سینما و نمایش خانگی را گنگ و مبهم باقی گذاشته‌اند.

از زمانی که ماجرای تعطیلی‌ها به واسطه شیوع کرونا پیش آمد و سازمان سینمایی لزوم تعطیلی پروژه‌های سینمایی و نمایش خانگی را اعلام کرد، چند گروه بودند که سلامت افراد گروهشان را مقدم بر سایر چیزها دانستند و با وجودی که اغلب آن‌ها کمی بیش از ۲۰-۳۰ درصد از ضبطشان باقی نمانده بود، کار را تعطیل کردند و منتظر ماندند تا صنف اجازه ازسرگیری کارها را بدهد. الباقی هم یکی‌یکی تمکین کردند و ۲ گروه هم کمترین اهمیتی به این قانون ندادند و کارشان را پیگیری کردند.

حالا ۲ ماه از آن روز گذشته است.

آن‌ها که پیش از همه تعطیل کردند متحمل ضررهای فراوانی شدند. حالا هم لابد نادم و پشیمان و ناراحت از این همه بی‌توجهی منتظر نشسته‌اند ببینند چه وقتی سازمان سینمایی یا خانه سینما می‌نشینند و برای سینما (که البته تکلیفش به نسبت نمایش خانگی تاحدودی روشن‌تر است) تعیین تکلیف می‌کنند و برای نمایش خانگی هم قاعده‌ای می‌گذارند تا شاید بیش از این گرفتار ضرر نشوند. ضرر سنگینی که ظاهرا نه کسی برایش اهمیت دارد و نه جایی قصد کمک برای جبرانش را دارد.

حالا آرام آرام همه دارند می‌گویند چه خبطی کردیم! کاش ما هم مثل همان ۲ گروه متخلف، بی‌خیال قانون و ابلاغیه سازمان سینمایی می‌شدیم و با رعایت ملاحظات بهداشتی کارمان را انجام می‌دادیم. حالا فوقش اسم‌مان را به عنوان گروه متخلف منتشر می‌کردند! از این بهتر بود که به دلیل تعطیلی و عدم پیشرفت پروژه در زمان مقرر، پول که ندهند هیچ، خسارت وام و دستمزد بازیگران و کلی هزینه دیگر آوار شود روی سر گروه… و همچنان ندانیم که از چه وقتی باید کار را شروع کنیم و همین اندک تصاویر باقی مانده را ضبط کنیمِ!

این گویی سرانجام تراژیک پای‌بندی به قانون در سینمای ایران است!




ادعای سیروس مقدم در شباهت “پایتخت۶” با فیلمی از تارانتینو(!!) و ادعای مهدی فرجی درباره بی‌ارزش بودن فیلمهایی از گوگوش که مرجع الهام نویسنده تازه‌کار “پایتخت۶” بوده+واکنش‌های کیوان‌ امجدیان و پژمان کریمی به این ادعاها

سینماروزان: هرچند بخشی از انتقاداتی که از فصل ششم “پایتخت” وجود دارد می‌تواند ناشی از تلاشهای نیروهای تمامیت‌خواه نواصولگرا باشد که یک شبکه تلویزیون سیرشان نکرده و به‌دنبال فتح معاونت سیما هستند ولی به هر حال گاف‌های “پایتخت۶” و به‌خصوص ارجاعات چندباره به گوگوش(!) و تصویرسازی شومی که سریال از خانواده ایرانی ارائه می‌دهد مصداق بارز چاقویی است که در حال بریدن دسته خویش است.

دقت کنید که نویسنده تازه از راه رسیده “پایتخت۶” که با حداقل رزومه در تلویزیون وارد این سریال شده نه‌فقط در یک خودنمایی زرد، در قسمت پانزدهم خودش با کراوات جلوی دوربین ظاهر شد بلکه با ادای دین‌های مکرر به گوگوش ابتدا با گذاشتن ترانه “منو با خوت ببر…” در دهان بهبود و بعد هم گره زدن قسمت پایانی سریال با “همسفر”، “ماه عسل” ، “ممل آمریکایی” و‌ “در امتداد شب” که بازیگر مشترک همگی گوگوش بود و از آن بدتر تصویرسازی اغراق‌آمیز از روابط ریاکارانه درون خانواده‌ای، آش شوری ساخت که دل حامیان “پایتخت” را هم زد.

همین بود که آن قدر دامنه انتقادات را بالا برد که موجب شد شبکه اول سیما برای کاستن از فشارها میزگردی با حضور کارگردان “پایتخت” و مشاور پروژه و دو روزنامه‌نگار ترتیب داد تا به این پرسشها پاسخ داده شود که چرا “پایتخت۶” به‌جای داستان پردازی به دنبال ادای دین به این و آن برای پیشبرد روایت بوده.

سیروس مقدم در این میزگرد، داستان نداشتن “پایتخت۶” را رد کرد و آن را یک اثر کلاسیک قلمداد کرد و حتی در ادعایی با اعتماد نفس بالا برای قیاس اثر خود از “هشت نفرت انگیز”تارانتینو و “سنگام” یاد کرد!!

مهدی فرجی از مدیران سابق تلویزیون که مشاور تولید “پایتخت۶” بوده نیز با ابراز ناراحتی از آنها که پایان‌بندی “پایتخت۶” را با آثاری از گوگوش مقایسه کرده‌اند کلیت سینمای قبل از انقلاب را زیر سوال برد بدون آن که حواسش باشد در همان دوران فیلمی مانند “گاو” تولید شده که امام خمینی(ره) به آن ارجاع داده!

فرجی در ادعایی متناقض گفت: سینمای قبل از انقلاب اصلا ارزش هنری ندارد و اینکه ارجاع میدهند به ادای دین به فیلمهایی بی‌ارزش که جزو 50 تا فیلم قبل از انقلاب هم نیست محلی از اعراب ندارد! سینمای ایران هرچه افتخار دارد برای بعد از انقلاب است.

کیوان امجدیان روزنامه‌نگار در واکنش به این ادعاها بر فقدان یک نویسنده درجه یک در “پایتخت۶” به‌عنوان عامل اصلی عقبگرد یاد کرد و گفت: جای خالی خشایار الوند که بی‌ادعا مینوشت کاملا در فصل تازه “پایتخت” مشهود بود و همین باعث شده بود داستان‌پردازی کاملی در کار نباشد و با گرته از اینجا و آنجا، سریال را پیش ببرند. خشایار الوند اشراف نسبی داشت به شخصیت‌پردازی و همین باعث می‌شد که حفره‌های سناریو به حداقل برسد ولی در فصل ششم مدام موقعیتهایی ایجاد می‌شد که مشخص نبود چه نقشی در داستان‌پردازی دارند.

امجدیان خاطرنشان ساخت: در پنج قسمت ابتدایی “پایتخت۶” شرایط چیده میشود برای ورود بهبود ولی داستان بهبود هم به سرانجام نمیرسد. بماند که شخصیت اصلی سریال اصلا نقی است و این شیفت بین شخصیتها و به سرانجام نرساندن کاراکترها توی ذوق میزند. تولید سریال “پایتخت۶” در شرایط کرونایی اخیر قابل تحسین است ولی ریزه کاریهایی که ناشی از حضور یک نویسنده قابل اعتناست در این فصل به چشم نمیخورد. اصلا چه لزومی داشت آن اشارات پایانی به لامپ روشن کردن و “ممل آمریکایی” را در انتهای سریال ببینیم؟ و اگر یک نویسنده خلاق در کار بود لااقل در پایان‌بندی یک سکانس ارژینال می‌دیدیم.

پژمان کریمی روزنامه‌نگار نیز در این میزگرد از نبود خط داستانی مشخص برای پیشبرد داستان سریال به‌عنوان یک مجموعه خانوادگی و منطبق با روایتی که در فصل اول چیده شده بود، یاد کرد و خواستار آن شد که در قسمتهایی که بناست بعد از پایان کرونا برای پایان‌بندی سریال ساخته شود بر اصول اخلاقی که “پایتخت” از آن برخاسته تاکید گردد.




پیش‌بینی یک روزنامه‌نگار درباره وقوع اتفاقاتی آبروبر حول سرمایه‌گذاران مشکوک سینما!

سینماروزان: در دورانی هستیم که همچنان مهمترین رقیب احتمالی ارگان‌ها و نهادهایی متمول همچون اوج و فارابی و فرمانداری خوی(!) در جشنواره فجر، یکی دو سرمایه‌گذار متمول هستند که بیزنس‌هایی مختلف از دلالی گوشت برزیلی تا کنترات نمایشگاه‌های انرژی و گردشگری را در کارنامه دارند.

در این اوضاع روزنامه‌نگاری همچون کیوان امجدیان در یادداشتی با عنوان “پولهای مشکوک سینما در راهست” به پیش‌بینی رخداد اتفاقاتی آبروبر حول سرمایه‌گذاران مشکوک سینما پرداخته است.

امجدیان نوشت: زمانی بازیگران و کارگردانان زیادی برای کار با افرادی که پولهای کلان داشتند صف می‌کشیدند. بعضی های دیگر هم میگفتند چه عیبی دارد! پول دارد و میخواهد برای سینما خرج کند! ماحصلش هم شد کلی فیلم خوب و بد و حاشیه و حاشیه؛

این روزنامه‌نگار ادامه داد: اما حالا و بعد از حرف و حدیثهای مثبت و منفی که درباره این افراد پیش آمده، به نظر میرسد بعضی سینماگران دیگر چندان علاقه ای به کار با آنها ندارند. روی همین حساب هم یکی‌شان رفته سراغ برگزاری کنسرت برای اشوان و گلزار و دیگری هم که از کست بازیگران فیلم اخیرش چنان بر می‌آید که احوال کارش تعریفی ندارد.

امجدیان تاکید کرد: درباره این افراد مشکوک المنابع و رسانه‌های مطبوع(!) و افرادی که گفته میشود با آنها مراوده مالی داشته‌اند یا دارند بحث و حرف زیاد است ولی به زودی اتفاقات مستند عجیبی خواهد افتاد و اخباری از این حوزه منتشر میشود که “خون به پا خواهد شد” را به اکران واقعی نزدیک خواهد کرد!!




تناقضات حاکم بر سینما از منظر یک روزنامه‌نگار فرهنگی⇐وقتی بازیگر یک فیلم حاکمیتی، فیلمهای ورزشش با لباس چسبان را منتشر می‌کند کسی چیزی نمی‌گوید ولی وقتی یک بازیگر درجه سه در یک اکران خصوص،لباسهایی می‌پوشد که مورد تایید نیست، یک‌باره همه انتقاد میکنند!!/ بعد از کلی داد و بیداد که چرا همین اندک بودجه فرهنگ و هنر را صرف جشنواره‌های بی‌خاصیت کرده‌اید، تازه می‌آیند و دبیرش را عوض می‌کنند و حتی در تعویض دبیر هم مراقبند که سیستم پوتین-مدودوف را رعایت کنند!!/با پولهای مشکوک و کثیف فیلم می‌سازند و نه تنها طرد نمیشوند که از سوی مدیریت سینما، تقدیر هم می‌شوند!!/حتی ترانسفر گروه‌های تئاتری و سینمایی هم انحصاری و رانتی شده و اگر بخواهید بروید کانادا باید فلان شخص متنفذ را ببینید و بخواهید بروید فرانسه باید بهمان خانم را ببینید!!/همچنان در به روی پاشنه گرانی بازیگر می‌چرخد تا گلزارها(!) سرسبز بمانند؟!/بخش عمده سینما به یومیه‌شان هم محتاجند و  خانه سینما آنقدر پوستش کلفت شده که با وجود همه فریادها حتی به جواب دادن هم نیاز پیدا نمی‌کند!!

سینماروزان: تناقضات موجود در ساختار حاکم بر سینمای ایران آن قدر است که میشود از این تناقضات یک دائره المعارف هشت جلدی درآورد. مسأله آنجاست که در بخش عمده این سالها، فقدان مدیرانی آشنا به سینما و دلسوز به حال اهالی سینما موجب شده سینمای ایران از حل اصلی‌ترین مشکلات صنفی‌اش بازبماند و کماکان و با به کار گماردن مدیران بی‌ربط به سینما بر مصدر امور این سیکل معیوب ادامه دارد.

کیوان امجدیان از روزنامه نگاران فرهنگی در یادداشتی با عنوان «این همه گفت ننویس و آخر نوشتم» پاره‌ای از این تناقضات را مرور کرده است.

متن یادداشت کیوان امجدیان را بخوانید:

 یکی از رفقا می گفت این همه اتفاق در حوزه فرهنگ و هنر می‌افتد چرا دیگر چیزی نمی‌نویسی؟

 نمی نویسم… چون دیگر انگیزه اش نیست. چون می‌دانم که دارم فکر و کاغذ و جوهر هدر می‌دهم (من هنوز با خودنویس مینویسم)! نمینویسم چون هر طرف را که نگاه می کنی میبینی فقط وسط یک بازی بی‌نمکی که داری بیخود و بیجهت برای برد و باخت یکی دیگر جر میزنی…

اصلا چطور است که یکباره روی موضوعی تمرکز میشود و بقیه موارد رها میشوند؟ چطور وقتی فلان خانم بازیگر {فیلم حاکمیتی} هرروز فیلمهای ورزشش را  با لباس چسبان توی خانه اش ضبط می کند و می‌گذارد توی صفحه شخصی‌اش کسی هیچ نمی‌گوید…

وقتی فلان سینماگر در خارج از کشور فیلم می سازد و توی فیلمش صحنه صریح جنسی وجود دارد کسی ککش نمی گزد و دهها مورد دیگر…

آنوقت چطور است که وقتی یک بازیگر درجه دو و سه در یک مراسم افتتاح اکران خصوصی یا هر چیز دیگر لباسهایی می‌پوشد که مورد تایید عرف و شرع نیست  یکباره همه تمرکز می‌کنند و انتقاد و اعتراض و…

 قرار است ماجرایی پس آن اتفاق بیفتد؟ یا فلان شخص یا شرکت حواسش را جمع کند؟ یا…

 این اعتراض و انتقاد نه این که چیز بدی باشد، اتفاقاً خوب است که قانون رعایت شود اما انتقاد در این شرایط کمی عجیب است؟

در شرایطی که چندنفر با پول های مشکوک و کثیف و ثروت افسانه ای شان که معلوم نیست از کجا به دست آمده فیلم می‌سازند که هیچ، تشویق هم میشوند و حضرات بین المللی سینمای ما این فیلم ساختن را مبارک هم میدانند و تازه فقط به فیلم ساختن ختم نمیشود؛ حالا همان حضرات حتی بعضی جشنواره‌های مهم فرهنگی را هم خط دهی می کنند و  اخیراً هم شنیده‌ام که یکی از آنها با بعضی افراد مهم و تاثیرگذار شریک شده و دیگر حاشیه امن هم برای خودش ساخته و…

وقتی کل سینما دست  ده پانزده نفری است که سالهاست سینما را می چرخانند و مدام از این دست به آن دست می کنند…

وقتی اصلا فرهنگ و هنر برای دولت اهمیتی ندارد و رها شده است به حال خودش…

وقتی از این طرف اگر بخواهی فیلم بسازی تعداد بازیگر ها کم است و از آن طرف هیچ جوانی نمی‌تواند وارد حصار و محدوده بازیگری و سوپراستار شدن شود و هیچ مدیریتی برای حل این مشکل وجود ندارد.

وقتی همچنان در به روی این پاشنه می‌چرخد تا گلزارها سرسبز بمانند… وقتی اهالی سینما تقسیم شده‌اند به دو دسته بسیار متمول  و فقیر و کم درآمد که برای یومیه شان هم محتاجند.

 وقتی از آن طرف هیچ تلاش و قصدی برای اصلاح این وضعیت وجود ندارد!

وقتی خانه سینما آنقدر پوستش کلفت شده که با وجود همه فریاد ها حتی به جواب دادن هم نیاز پیدا نمی کند.

 وقتی بعد از کلی داد و بیداد و انتقاد مردم و رسانه‌ها که چرا همین اندک بودجه و پول فرهنگ و هنر را هم به واسطه جشنواره‌های بی‌خاصیت هدر می‌دهید تازه می آیند و دبیرش را عوض می کنند. و حتی در تعویض دبیر هم مراقبند که سیستم پوتین_ مدودوف را رعایت کنند.

 وقتی چند سوپراستار مرتبط با مافیا آنقدر وضعشان خوب است که در اروپا زندگی می‌کنند و  فقط برای کار و پول درآوردن به ایران می‌آیند والباقی جوانان تحصیل‌کرده، بیکارند و خیلی که زرنگ باشند با پول توجیبی دو تا تئاتر کار می‌کنند…

وقتی عالیجنابان مافیا که از کنار اهالی سینما و له شدن بسیاری از سینماگران به ثروت‌های افسانه‌ای رسیده اند نه تنها مواخذه نمیشوند که مرجعیت هم  پیدا کرده و حتی به مرجعیت هم بسنده نکرده اند و دستور هم میدهند؛ پدرخوانده هایی که مدام فریاد می زنند که مثلاً قیمت بلیت را بالا یا پایین ببرید و…

این وسط دیگر جای چه نقدی هست؟

وقتی اوضاع طوری شده است که حتی ترانسفر گروه‌های تئاتری و سینمایی هم انحصاری و رانتی شده و اگر بخواهید بروید کانادا باید فلان شخص متنفذ را ببینید، بخواهید بروید فرانسه باید بهمان خانم را ببینید و… 

 وقتی در پارتی های هنرمندان وابسته به مافیا و سفارت ها انواع و اقسام اتفاق های عجیب می‌افتد و کسی هم اهمیتی نمی‌دهد.

 وقتی اوضاع به این شکل غریب شده است از چه می شود نوشت؟

می خواهی چه بنویسی؟

 اصلاً دستت می رود به نوشتن؟

 بنویسی که تهش استعداد و نبوغ بعضیها شکوفه  بزند و ماحصلش بشود لباس های فرم و متحد الشکل برای بازیگران؟

تازه اصلا به فرض هم که نوشتی، اصلاحی که در کار نیست هیچ، تازه بعد از سالها کار کردن باید منتظر عقوبت نوشته هایت باشی و بنشینی گوشه خانه و هیچ‌کس سراغی از تو نگیرد که با این اوضاع خراب، زندگی ات؟  یومیه ات؟

 اصلا دیگر شک ندارم که اگر بنویسی مغضوب می‌شوی. با دست خودت هم حالت را خراب میکنی و هم آینده ات را.

چه کار داری به این کارها؟ به‌به و چه‌چه‌ات را بگو و کار بگیر از فلان جشنواره و اداره و ارگان و نهاد!!

تعریف و تمجیدت را بکن و دست آخر پولت را بگذار توی جیبت و خستگیت را هم توی هلند در بیاور!! خودت را خسته نکن. مغزت خسته، قلبت بیمار و جیبت همیشه خالی خواهد بود. ننویس.




طعنه یک روزنامه‌نگار به روسای محافل میلیاردی بودجه‌خوار⇐قبای گشادی که تن‌تان کرده‌اند بدجوری یادآور کت و شلوار«شعبان بی‌مخ» است!/تعجب نکنید اگر روزی یکی از مجیزگویان‌تان تبدیل شد به «مفتش شش انگشتی» و کارتان را تمام کرد!

سینماروزان: افزودن بر دایره محافل وابسته به دولت از هنروتجربه تا مدرسه عالی سینما و جدایی بین الملل از فجر میراثی بودجه‌خوار از روزگار رییس معزول سینماست؛ میراثی که علیرغم همه تلاشها برای کنترل در دوران مدیریت حیدریان ولی همچنان به حیات توأم با مکیدن بودجه های عمومی ادامه میدهند؛ حتی اگر بدنه صنف سینما وجود آنها را بی فایده بدانند.

یکی از آفات این محافل آن است که چون با بودجه های عمومی شکل گرفته اند طبیعتا کارمندان مستقیم و غیرمستقیمی هم دارند که به مجیز مدام سران محافل پرداخته و از این رهگذر است که نوعی توهم موفقیت برای روسای محافل شکل میگیرد.

کیوان امجدیان از روزنامه نگاران باسابقه با مرور سرنوشت کاراکتر «شعبان بی مخ» سریال «هزاردستان» وضع حال روسای این محافل بودجه خوار را کاملا شبیه کرده به حال و روز شعبان که یک روز کت و شلوار تنش کردند و روز دیگر دستور حذفش را توسط مفتش شش انگشتی صادر نمودند!

متن یادداشت امجدیان را بخوانید:

خدا رحمتش کند علی حاتمی را. «هزاردستان»اش از آن کارهایی است که نه کهنه میشود و نه باید محدود دانستش به یک مقطع خاص. از میان همه بخشهای درخشان این سریال، قسمت مربوط به رسمی شدن و کت و شلوار پوشیدن شعبان بی‌مخش بی‌نظیر است. شعبانی که اگرچه همان آدم بی‌کله و بی‌فکر است اما لباس شیک و رسمی تنش می‌کنند و چند تا اسکورت می‌گذارند کنارش. بعد هم شعبان کت و شلواری و پول و بادیگارددار مأمور میشود تا اهداف بعضی از افراد متنفذ را اجرایی کند. شعبان هم مأموریتش را انجام میدهد و بعد نوبت ساکت کردن خودش توسط «مفتش شش انگشتی» میرسد…تمام.

حالا هم بعضی دانه‌درشت‌های سینمایی اگر مراقب نباشند دوباره همان حکایت شعبان برایشان تکرار میشود… دانه درشت هایی که کلی هم ژست و جایگاه و کلاس دارند؛ دانه درشت‌هایی که قباهای گشاد به آنها پوشانده اند. قباهایی که زار میزند به تنشان و مقام و منصب و مسولیتهایی به آنها داده اند که عجیب بزرگند برایشان… با این احوال، تا اینجایش هم عیبی ندارد؛ اصلا خدا را شکر که منصب دارند؛ مقام یا حتی لباس گشاد دارند! مشکل آنجا پیش می آید که یکباره علائم نگران کننده زیاد میشود. علائمی که فکر کنی بعید نیست همین روزها کت و شلوار شعبان را تن آنها کنند! تن همان دانه درشت های جامه گشاد سینمایی! همانهایی که نمی دانند دست کردن مدام در جیب ملت چه عواقب ناگواری دارد.

بی کله بودن و شکستن قواعد و جلوی هیچ کار غیرقانونی را نگرفتن همیشه به معنای پیشرو و شجاع و آوانگارد بودن نیست. همانهایی که لذت صندلی و لباس نمیگذارد درست ببینند و همانطور که سرگرم لذت بردن و باد به غبغب انداختن و آب دادن به گلها و مجیز شنیدن از کوتوله‌ها و لمیدن روی مبلهای توی ویلاهایشان  هستند تا به خودشان بیایند ببینند که ای دل غافل کت و شلوار شعبان را تنشان کرده اند و با کلی ادب و احترام و مقام آنها را گذاشته اند تا شعبان اطو کشیده رسمی دوره ما باشند و بعدتر هم با ابلاغ دستور به یکی از مجیزگویان، «مفتش»ی ایجاد کرده اند برای حذفشان.

کیوان امجدیان
کیوان امجدیان




متعاقب مستولی شدن سایه سنگین نادر طالب‌زاده بر محفل ۸میلیاردی جهانی فجر و کارمندی رییس دانشگاه صداوسیما برای این محفل⇐حالا یک روزنامه‌نگار از «سازش چپ و راست» برای اکران «عصبانی نیستم» پرده برداشت!!

سینماروزان: سایه سنگین نادر طالب زاده از چهره های فرهنگی جریان اصولگرایی برای محفل هشت میلیاردی موسوم به جهانی فجر و در کنارش به کارگیری یکی مثل شهاب اسفندیاری رییس دانشگاه صداوسیمایی که حتی فرصت تبلیغات عادلانه برای همه محصولات سینمایی را هم فراهم نمیکند در این محفل، سبب ساز آن شد که رسانه های اصولگرا حتی از کنار ماجرای «کشف حجاب» در این محفل هم به سادگی بگذرند!

این کنار آمدن چپ و راست به بهانه شراکت در محفلی که بیش از عیار محصولات سینماییش، شلوغی فودکورتش در کانون توجه قرار گرفت با اکران بی حاشیه و کم سروصدای «عصبانی نیستم» که زمانی افراطیون اسباب تغییر جوایزش را موجب شدند امتداد یافته است.

کیوان امجدیان از روزنامه‌نگاران فرهنگی-هنری با نگارش یادداشتی در صفحه اجتماعیش این نگاه سوداگرایانه دو سوی سیاسی که موجبات گرفتاری برای بدنه سینماگران را موجب شده به باد نقد گرفته است.

امجدیان نوشته است: اگرچه همیشه معتقد بودم فیلم درمیشیان و همه فیلمهای توقیفی حق دارند به دلیل گرفتن مجوزهایی لازم و قانونی اکران شوند؛ گرچه نظر من همیشه این بوده که دولتها و مسئولان باید هزینه بدهند و نه کارگردانها و هنرمندها ؛ اگرچه معتقدم مسئولان با رندی همه هزینه توقیف را گردن هنرمندها انداختند و چند سال ، در عوض محاکمه شدن، ژست حامی گرفتند اما حالا با سازش تلخ چپ و راست برای دلسرد کردن منتقدان، خفه کردن صدایشان یا سپردن موقعیت و قدرت و ثروت به آنها و ساکت کردنشان، فیلمها دارند اکران میشوند بدون اینکه مسولان و متولیان فرهنگ و هنر هزینه ای بدهند! فرهنگ و هنر نحیف و مظلوم ما…

امجدیان ادامه داده است: حالا گرچه برای کارگردانهایی که فیلمهایشان اکران میشوند خوشحالم، اما برای آنها که با فریب و سیاست مزورانه‌ میخواهند در عوض هزینه دادن، از خودشان قهرمان بسازند و لابد دوره بعد در قامت نماینده مجلس و وزیر حاضر شوند متنفرم!! اکران فیلم «عصبانی نیستم» مبارک عواملش باشد.  این روزها زمان سازشکاری تلخ چپ و راست، مأیوس کردن بخشی از منتقدان و سپردن پست و مقام و پول به بعضی دیگر در جهت رسیدن به مرگ نقد است!!




زمزمه‌های بازگشت به وطن بهروز وثوقی در هشتادمین سال تولد و بعد از پیامهای تبریک سلبریتی‌ها+موضع سمپاتیک یک روزنامه‌نگار باسابقه اصولگرا درباره بازگشت بهروز

سینماروزان: 20 اسفد1396 و همزمان با تولد 80 سالگی بهروز وثوقی بازیگر سفرکرده ایرانی نه فقط سلبریتیهای مختلف از سینمایی تا ورزشی برای بهروز پیام تبریک فرستادند بلکه زمزمه هایی هم طرح شده درباره تسهیل شرایط بازگشت به وطن بهروز وثوقی.

به گزارش سینماروزان اینکه در روزهای پرتردید پیش روی دولتمردان که پاشنه آشیل شان رونق اقتصاد و اشتغالزایی است این زمزمه ها چقدر عملیاتی میشود مشخص نیست اما اینکه یک روزنامه نگار باسابقه اصولگرا هم از لزوم بازگشت به وطن بهروز وثوقی سخن گوید جالب به نظر میرسد.

کیوان امجدیان از روزنامه نگاران اصولگرا با اشاره به دوری نزدیک به چهار دهه ای بازیگر «گوزنها» و «قیصر» از وطنش نوشته است: یکی دو روز پیش بهروز وثوقی، 80ساله شد. نمیدانم او پیش از پیروزی انقلاب چه خطایی کرده است(بجز ایفای نقش در فیلمهای نامناسب آن زمان) اگر خطای دیگری داشته باشد که من نمیدانم و نشود از آن گذشت که هیچ… اما اگر فقط همینها باشد به نظرم چهل سال دوری از کشور برایش کافیست!!! اصلا مگر بازیگرهای دیگری هم نبودند که یا ماندند و یا برگشتند و به سینما هم ‌دوباره ورود کردند. مگر ایرج قادری نبود، داوود رشیدی یا همین حالا ناصر ملک مطیعی و فخری خوروش و خیلی های دیگر!

امجدیان ادامه داده است: بهروز وثوقی‌ هر کاری هم کرده باشد دست کم در «قیصر» و «گوزنها» چنان با تمام وجود بازی کرد که خیلی از جوانهایی را که عاشق آزادی بودند و در آن سالها داشتند خودشان را پیدا میکردند و آرام آرام در مسیر انقلاب می افتادند به وجد آورد و مصممشان کرد. حالا بهروز وثوقی 80ساله است. کاش شرایطی فراهم شود تا او به ایران برگردد و با ایفای نقش در حتی یک فیلم دوباره خودش را احیاء کند! شک ندارم که انقلاب عزیز، هم اهل اشداء علی الکفار است و هم رحماء بینهم.




یک مدیر ارگانی: به فیلم هنروتجربه‌ای«هجوم» کاری نداشته باشید چون ممکن است جایزه بهترین فیلم همجنسگرایانه را بگیرد!!⇔یک روزنامه‌نگار: آقای مدیر! دیر بجنبی باید پاپیون بزنی و «رنگین‌کمان بلورین» تُقس کنی!!⇔نکته: منظور از «مدیر» یک خبرنگار پیشتر افراطی(!) است با سابقه نگارش یک فیلم ارگانی پشت خط اکران مانده(!)و در حال مدیریت در مرکز فیلم و سریال یک ارگان متمول!

سینماروزان: پرسشهای مربوط به حضور فیلم هنروتجربه ای «هجوم» در بخش تدی برلین و رقابت برای کسب جایزه بهترین فیلم همجنسگرایانه ادامه دارد؛ مهمترین پرسشها بر سر آن است که چطور میشود فیلمی که از طریق یک گروه کاملا دولتی روی پرده است و کارگردانش از اعضای سیاستگزار همین گروه است نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم همجنسگرایانه باشد و هیچ واکنشی را از سوی مدیران این گروه و آنها که هنروتجربه را با بودجه میلیاردی راه انداختند شاهد نباشیم؟

به گزارش سینماروزان در میان انبوه پرسشها یکی از مدیران ارگانی که مدتی کوتاه بعد از خبرنگاری در رسانه ای افراطی سر از مدیریت در مرکز فیلم و سریال یک ارگان برآورد و سناریوی یک فیلم ضدفتنه ارگانی را هم نوشت که از شدت ضعف دو سال است پشت خط اکران مانده، مدعی شده نباید به حضور «هجوم» در یک محفل همجنسگرایانه کاری داشت چون ممکن است به کسب جایزه بهترین فیلم همجنسگرایانه منجر شود!!!

این تحلیل واپسگرایانه که سهوا یا عمدا ریشه های تولید «هجوم» در هنروتجربه ای که توسط رییس معزول سینما راه افتاد را نادیده گرفته، با واکنش کیوان امجدیان روزنامه نگار فرهنگی مواجه شده است.

امجدیان با خطاب قرار دادن این مدیر ارگانی نوشته است: جناب مدیر! آش را با جاش دارند می‌برند و شما به فکر جایزه نگرفتنشانی؟ بگیرند یا نگیرند. چه اهمیتی دارد. توی مملکتمان دارند لگد به ستون اصول و اعتقاداتمان می‌کوبند تا آجرهایش را لق کنند و شما به فکر جایزه‌ای؟ نیست به شما بابت نداشتن بخش همجنسبازها در جشنواره‌ات انگ تحجر بزنند. سینما را دارد آب می‌برد. ما خوابیم. دیر بجنبیم باید با کراوات بنشینیم توی یک جشن سینمایی ، رنگین کمان بلورین بدهیم به …

امجدیان با مخاطب قرار دادن مدیران سینمایی هم نگاشته است: مدیران سینمایی! مبارکتان باشد نامزدی «هجوم» در یکی از بخش‌های جشنواره برلین (که می‌دانید). امیدوارم شرایطی پیش نیاید که مجبور به استعفا شوید و اگر پیش آید مرد و مردانه استعفا دهید.




در مناظره‌ای با حضور فریدون جیرانی و کیوان امجدیان مطرح شد⇐اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده دور علی لاریجانی جمع خواهند شد!/فاصله طبقاتی و شرایط اقتصادی جامعه، بحران آمیز شده!/چرا فرهادی در «فروشنده» از فرمول کاملا معمولی پرداختن به مسائل جنسی استفاده کرده؟/چرا مهران مدیری که در برخی از آثار تلویزیونی، شخصیت کثیفی است، به شدت  محبوب می‌شود؟/چرا فیلم قهرمان‌پردازانه قریبیان را در اکران اخته کردند؟

سینماروزان: صحبت درباره فقر سینمای قهرمان پرداز در ایران مدتهاست که جریان دارد و به تازگی در مناظره ای که با حضور فریدون جیرانی کارگردان و کیوان امجدیان روزنامه نگار در «فار30نما» انجام شد این بحث مورد تحلیل قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان کیوان امجدیان در ابتدای برنامه به «قهرمان پردازی در سینما» اشاره کرد و گفت: تصور من این است که دلایل متعددی در این حوزه وجود دارد اما مسایل اقتصادی و عدم  دل کندن سازندگان آثار  از فیلم‌های لو باجت بکنند. قهرمان در فیلمی دیده می شود که پروداکشن خوبی داشته باشد و این شکل و شمایل فیلمسازی خیلی مقرون به صرفه اقتصادی نیست و این دلیل دیگری است که تهیه کنندگان و تولید کنندگان ترجیح می‌دهند به  سراغ فیلم های ساده بروند که از دل آن قهرمان بیرون نمی آید.

جیرانی درباره بحث قهرمان سازی به تفکرات حاکم بر جامعه اشاره کرد و گفت: مجبورم در این خصوص یک منظر تحلیلی داشته باشم. بخش مدرن در جامعه امروز رشد کرده و این جامعه از پایین رشد کرده است.  بخش فرهنگی این جامعه مدرن در انتخابات تعیین کننده است در عرصه فرهنگی تعیین کننده است. از سوی دیگر بخش سنتی جامعه بعد از احمدی نژاد دچار انشقاق شده آن بخش دارای تکه های مختلفی شد.  اصولگرایان سنتی به نظر من فرقی با اصلاح طلبان میانه ندارند و فکر می کنم اصلاح طلبان در سال های آتی دور علی لاریجانی خواهند آمد و برای رئیس جمهوری او  همکاری می کنند.

وی ادامه داد: بخش موتلفه و جبهه پایداری و جمنا هم در جامعه وجود دارند که به نظرم جمنا ترکیبی از افرادی هستند که یک جریان فکری خاص را ایجاد کنند. جمنا جریان فکری نبود؛ جریان آدم‌ها بود. تنها چیزی که وجود دارد در این بخش نسل جدید سپاه است که وارد میدان شده و در عرصه فرهنگی فعالیت می کند و ایده های تازه دارد؛ این نسل می تواند در آینده اتفاقات زیادی را راه‌اندازی کند. بخش مدرن هم دارای تفکرات مختلف است و تفکر واحدی در آن نیست. قبل از انقلاب پیروان آیت الله خمینی ،دکتر شریعتی و چپ در یک منظر با هم اشتراکت داشتند و آن هم  «عدالت اجتماعی» بود.  این تفکرات همگی در مبارزه با امپریالیسم، فقر مشترک بودند و موضع گیری در مقابله جامعه شبه مدرن داشتند. از درون این ائتلاف و افکار عمومی جامعه قهرمانی بیرون آمد که به دنبال عدالت بود و از طبقه پایین جامعه بود و دنبال شهر سنتی و بومی می‌گشت و مقابل ظلم و بی عدالتی می ایستاد.

کارگردان«خفه‌گی» به تعریف قهرمان اشاره دارد و گفت: قهرمان برای رسیدن به هدف مبارزه می کند و اگر به شکست برسد ارزش ها‌یی که به دنبال آن بوده باز هم از او قهرمان می‌سازد. اما در تفکر مدرن این تئوری و نظریه وجود ندارد.  تنها چیزی که فصل مشترک تفکرات حاکم است فاصله طبقاتی و شرایط اقتصادی جامعه است که بحران آمیز شده و این شرایط در فیلم‌های مدرن به سمت یک رئالیزم اجتماعی می روند که مشکلات اقتصادی را مطرح می‌کند و متاثر از سینمای اصغر فرهادی است که سینمای خرده پیرنگ است و تعدد قهرمان در آن دیده می شود همچنین پایان باز  شاخصه‌های این سینما است. سینمای خرده پیرنگ و تعدد قهرمان.

امجدیان در بخش دیگر برنامه تاکید کرد: فکر می کنم شاید نتوانیم موقعیت اجتماعی و سیاسی را خلق قهرمان پررنگ بدانیم. سینمای هند و هالیوود مدام در حال تولید قهرمان است شاید اکثر قهرمانان جعلی باشند اما هستند.  در دوران پیش از انقلاب نمونه هایی از قهرمان داشتیم که تیپ شد و  با همان شکل و شمایل بار قصه را به دوش می‌کشید. در دوران دفاع مقدس ما در فضای اجتماعی قهرمانان متعدد داشتیم  و در فیلم ‌ها دیده می شد و قصه را جلو می برد اما از یک مقطعی قهرمان سازی در سینما متوقف شد و به سمت قهرمانانی رفت که باید مشکلات خودش را حل کند. قهرمان در آپارتمانش و به حل مشکلات خودش بسنده کرد. این نوع تفکر از «هامون» زاییده شد که  مشکلات خودش را حل کند و بار خودش را به دوش بکشد. اما برخی از فیلمسازان پیشکسوت از جمله کیمیایی و حاتمی‌کیا همچنان قهرمان دارد.

وی در ادامه گفت: قهرمان سازی در سینما به قدری اهمیت دارد که رهبر انقلاب از خطوطی که در دیدار سینماگران تاکید داشت که به فکر قهرمان باشید. اما قهرمان در سینمای ایران در یک جایی متوقف شد.  اینقدر اهمیت دارد که گوشزد می شود اما الان در سینما قهرمانان به سمتی هدایت شده اند که فقط باید مشکلات خود را حل کند و به سمت سینمای اروپایی یخ زده و  مدیوم شاتی حرکت کردیم که چیزی برای ارائه ندارد به جز حل مشکلات شخصی چند نفر در یک مکان که ردی از قهرمان در آن نمی بینیم.

جیرانی در ادامه گفت: هالیوود امروز با گذشته متفاوت است اندیشه چپ قهرمان فردی دارد. از دل اندیشه چپ قهرمان فردی به وجود آمد  در دوره ریگان «جنگ ستارگان» ساخته شد. در دوره جمهوریخواهان سینما تغییر کرد و در زمان دمکرات ها سینمای اجتماعی قدرت گرفت و شکل عوض کرد در اسکار فیلم ایناریتو مطرح می شود که نه قهرمان دارد و نه مبتنی بر الگوی قهرمان پروری است. جیمز باند هم از حالت فانتزی در می‌آید و در دست کارگردان روشنفکر می افتد که  برای نوجوانان  جذاب است زیرا هالیوود هیچ گاه قشر نوجوان را از دست نمی دهد.

امجدیان در بخش دیگر برنامه «فار 30 نما» گفت: انسان ذاتا قهرمان را دوست دارد. در زمان اکران فیلم «قیصر» مردم از شهرهای بدون سینما برای دیدن فیلم به شهرهایی که صاحب سینما بودند می رفتند. متاسفانه جو حاکم بر سینما اجازه اکران و دیده شدن آثاری که قهرمان دارد را نمی دهد. فیلم  «گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان در اکران خفه شد و انتهای  فیلم را اخته کردند و در اکران کاری کردند که فیلم دیده نشود.  شنیده ام فیلم  مهدی صباغ زاده «خانه کاغذی» هم قهرمان دارد و  قصه را جلو می‌برد و آن هم معلوم نیست چه سرنوشتی دارد.

کارگردان فیلم «قرمز» در ادامه توضیح داد: قهرمان معمولا برای رسیدن به هدفی با حریف ها مبارزه می کند و سرانجام یا برنده می شود و یا بازنده، این فاکتور مربوط به سینمای داستانی است. یا قهرمان از ارزش به ضد ارزش می رسد یا از بی‌خاصیتی به آرمانگرا تبدیل می شود. در شرایط فعلی برسر ارزش هایی که قهرمان با آن مبارزه کند اختلاف داریم. خط فکری به‌ظاهرمدرن معتقد به قهرمان نیست و می گوید همه چیز  نسبی است. در بخش سنتی  و در میان روشنفکران مسلمان هم شاهد هستیم که بین آنچه در واقعیت جامعه می گذرد و  آنچه به آن اعتقاد دارند اختلافاتی وجود دارد و سرگردانند. غیر از حاتمی کیا  که معتقدم قهرمان دارد گرچه قهرمان «بادیگارد» قهرمان تلخی است. این طیف هم   قهرمانشان را از دست دادند. سینمای داستانی دچار لکنت شده؛ ما تحت تاثیر اروپایی و خرده پیرنگ هستیم.

امجدیان که به ریشه یابی موضوع قهرمان سازی در سینما اعتقاد دارد گفت: باید ریشه یابی صورت گیرد که چرا چیزی که مردم  دوست دارند و آن هم سینمای قصه گو است و همچنین قهرمان سازی در داستان در سینمای ایران که ظرفیت جذب 80 میلیون مخاطب را دارد دیده نمی شود در شرایطی که کشور ما از شخصیت‌های مهم و قهرمانانی چون میرزا کوچک خان، سعدی، شهید همت و… کم ندارد.

جیرانی در بخش دیگر این نشست به ساخت فیلم با قهرمانان دفاع مقدس با نگاه روشنفکری اشاره کرد و گفت: فیلم «ایستاده در غبار» فیلم شاخص دو سال گذشته با شخصیت دفاع مقدس اما  نگاه روشنفکری بر اثر حاکم بود و همه جایزه ها را هم گرفت. شرایط تاثیرگذار است. همچنین فیلم«ماجرای نیمروز» که با نگاه روشنفکرانه ساخته شده است.

امجدیان درباره سلیقه مخاطب گفت: ما  سلیقه مردم را شکل ندادیم و باید روی آن کار کنیم تا قهرمان را بپذیرد. با احترام به‌ اصغر فرهادی، او از فرمول معمول پرداختن به مسایل جنسی و شرایط اجتماعی در «فروشنده» استفاده کرده است! اگر  دوربین را سعی می کرد به سمتی بچرخاند که شهاب حسینی جلوی خطای پیرمرد را بگیرد؛ فیلم شاید از کار شبه اروپایی و روشنفکری تغییر می کرد.

جیرانی در ادامه گفت: «فروشنده» قهرمان دارد، شهاب حسینی قهرمان قصه است. اتفاقا فرهادی نئورئالیسم را با تعریف هیچکاک دیده و قهرمان دارد. مشکل؛ سینمایی است که به سینمای اروپایی توجه دارد و رئالیزم افراطی و بی خاصیت در آن رواج یافته است. قهرمان «فروشنده» یک روشنفکر است که از مرحله A به مرحله B می رسد و به انسان مسخ تبدیل می شود. او می خواهد بگوید فساد از جامعه به داخل خانواده آمده است.  فرهادی با فکر  است و این در اثر به خوبی دیده می شود اما مشکل اینجاست افرادی که از او تقلید می کنند بدون فکر عمل می کنند.

امجدیان به عدم حضور قهرمان در سینمای ایران اشاره دارد و گفت: قهرمان را مردم را دوست دارند. اما بیش از اینکه شرایط اجتماعی و سیاسی در قهرمان پروری موثر باشد اجازه ندادیم مردم قهرمان ببینند. هر بار یک شکل اروپایی، آپارتمانی و… ساختیم. چند سال است که مردم قهرمان نمی بینند؛ قهرمان روی پرده نیست اگر هم بیاید لنگ می زند قهرمان با هیبت مناسب و درست نیست.

جیرانی درباره حضور قهرمان در سینمای کمدی اشاره می کند و می گوید: قهرمان داریم اما قهرمانان داستان های ما به شدت ریاکار هستند! «من سالوادورنیستم» آدم ریاکار جامعه است تمام کمدی های ما حول آدم های ریاکار است این از این جهت در سینما آمده است که  در جامعه فساد و ریا وجود دارد و در کمدی های ما قرار گرفته است. این بحث نیاز به  تحقیق مفصل دارد. مهران مدیری در برخی از آثار کمدی تلویزیونی به ارزش‌ها پشت پا می زند، دروغ می‌گوید و شخصیت کثیفی است اما شخصیت به شدت  محبوب می شود.  چرا یک شخصیتی به این شکل در  جامعه ما محبوب می شود؟ 

امجدیان به درام داستان‌های مذهبی اشاره کرد  گفت: همین طور است. وقتی پدری برای کودکش از واقعه کربلا سخن می گوید به شهادت امام حسین (ع) می رسد، کودک می گوید بابا آن زمان مرد عنکبوتی نبود او را نجات دهد. در شرایطی که ما قهرمان نمی سازیم هالیوود قهرمانان خود را به ما تزریق می کند.

جیرانی به سریال «امام علی (ع)» اشاره کرد و گفت: بخشی از زندگی و شهادت حضرت علی(ع) درام بسیار زیبایی دارد. و هر سه ضلع درام را دارد اما ما در سینما آن را نیاوردیم شاید هزینه زیاد آن باعث شد. یک فیلم هم با حمایت دولت ساخته شد که «رستاخیز» شد. به عقیده من ما  همه در یک دفاع از ارزش اسلامی و ایرانی مشترک هستیم باید در  منافع ملی نقاط اشتراکمان را بیابیم. متاسفانه مدیریت فرهنگی ثابتی نداریم و این لطمه بزرگی می زند. من معتقدم  آرمان هایی از جامعه رخت بربسته و نسل بدون آرمان رشد کرده است من واسطه به تفکری هستم که آرمان داشتند. سینما مجموعه ای از شرایط موجود است و مجزا از شرایط جامعه نیست. مال های بزرگ می سازند دیگر نمی توان از ساده زیستی حرف زد. سرمایه داری مدرن را رشد می دهید این سرمایه داری  فرهنگ مدرن می خواهد.

امجدیان در خاتمه تاکید کرد: سینما ابزاری است که در خدمت فرهنگ قرار می گیرد و با ایجاد قهرمان شرایط جامعه نیز روبه بهبود خواهد رفت. قهرمان وقتی با فساد مقابله می کند این فرهنگ را در جامعه شکل می دهد.

کارگردان «سالاد فصل» در خاتمه تاکید کرد: من دلم می خواهد سینمای داستانی رشد کند زیرا با  خودش قهرمان می آورد. سینمای الگوهای کلاسیک بدون قهرمان نمی تواند حرکت کند.




نگاه یک روزنامه‌نگار اصولگرا به عطش فعالان رسانه‌‌ای اصلاح‌طلب برای کارمندی در رسانه‌های متمول دولتی-شهری⇐رسانه‌های اطلاح‌طلب دارند خالی می‌شوند و اصولگرایان به فکر راه انداختن مرجع رسانه‌ای نیستند

سینماروزان: برخلاف شعارهایی که عموما در موسم انتخابات درباره شفاف سازی در رسانه های اصلاح طلب می‌خوانیم و علیرغم اینکه نگارندگان این شعارها سعی زیادی در معرفی خود به عنوان نیروهای ثابت‌قدم نشان میدهند اما جالب است که بلافاصله بعد از روی کار آمدن دولت همسو کوچ‌های رسانه ای به سمت بنگاههای رسانه ای متمول دولتی را شاهدیم.

به گزارش سینماروزان در این اوضاع است که می بینیم یک مدعی روزنامه نگاری آزاداندیشانه به ناگاه و با کمال میل کارمندی دفتر ریاست جمهوری را می پذیرد و دیگرانی از رسانه های اصلاح طلب عطشی بالا نشان میدهند برای کار در موسسه های متمول «همشهری» و «ایران»!

این آفت به گونه ای غیرمستقیم با واکنش کیوان امجدیان روزنامه نگار اصولگرا مواجه شده است. امجدیان در یادداشتی اجتماعی با اشاراتی سرراست به امثال محمد قوچانی که تبدیل شدن به کارمندان دولت را با روی باز و به صورت هدفمند(!) می پذیرند تعریضی زده است به افت کیفی رسانه‌های قدیمی اصلاح‌طلب که به دلیل مهاجرت نیروهایشان به رسانه های متمول دولتی-شهری روزهای دشواری را درپیش خواهند داشت.

امجدیان البته که یادداشتش را با سوزن به خودی به پایان برده و از کهنسالان اصولگرایان خواسته با تکیه بر نیروهای جوان و باشهامت و در کنارش مستقلهای راستین به فکر راه اندازی مرجع رسانه ای باشند.

متن یادداشت امجدیان را بخوانید:

حالا مدتی است که هر سه چهار روز یک بار خبر مهاجرت یکی از  اهالی حرفه ای رسانه، به گوش میرسد. مهاجرت هدف‌مند و مطابق نقشه. ظاهرا هم  محمد قوچانی این بار فقط قرار است نقش فرمانده رسانه را در جبهه اصلاحات و اعتدال بازی کند یعنی او قدرت جوانترها را پذیرفته و حاضر شده تجربه اش را به تدبیر و شهامت آنها گره بزند تا گروهی دیگر تصمیم بگیرند و او صرفا مسولیتش را تقبل کند. خبرهای این مهاجرت هم بعضی هایش هر دو سه روز یک بار درز میکند و بعضی هاش هم اعلام نمیشود؛ اما هست.

یعنی حالا با قدرت گرفتن اعتدالیون و اصلاح طلبان و تغییر در شورای شهر و شهرداری، از اهالی رسانه ، آنها که کاربلد و حرفه ای هستند، از جاهایی مثل «اعتماد» و «شرق» به جاهای مهمتری مثل «همشهری» و «ایران» میروند.(در این چهارسال پیش رو حتی روزنامه ایران هم دارد احیاء میشود و قرار است قدرت بگیرد!)
آنها می دانند که این چهارساله دوم وقت بازی رسانه هاست. آنها خوب میدانند اعتبار فضای مجازی هم  کم شده و  اعتماد به آن تا میزانی پایین آمده  که حالا دوباره در  مرجعیت رسانه ای قدرت فضای مجازی و رسانه های مکتوب به یک میزان شده است و حتی ممکن است تا انتخابات آینده، کفه ترازو به سمت روزنامه ها سنگینی کند.

متأسفانه همه اینها هم در شرایطی است که اصولگراها هنوز سرگرم موضوعاتی مثل تحلیل چرایی شکست و… هستند.

اگرچه این مهاجرت رسانه ای معلوم میکند جایگاه «همشهری» هنوز به قدری با اعتبار هست که در مقابل «اعتماد» و «شرق» وسوسه کننده باشد و این یعنی یک نمره مثبت برای همشهری دوره قبل. اما آن چه مهمتر است تحلیل چرایی این مهاجرت است.

به نظرم اگر مغز متفکرهای جریان اصولگرایی باهوش باشند، حالا و در دوره شکست دوم و 4سال قبل از آزمون آینده، دقیقا وقت کار رسانه ای است.  آن هم در شرایطی که «اعتماد» و «شرق» و… دارند ضعیف میشوند و می‌شود مرجعیت رسانه را در بزنگاه بعدی در دست گرفت.

حالا وقت راه انداختن مابه‌ازای «اعتماد» و «شرق» برای اصولگراهاست؛ البته بدون کپی کاری و با تکیه بر اسلوب حرفه ای کار رسانه ای. حالا بهترین زمان است! اگر دوباره منش کهنسال اصولگرایان بر تدبیر و شهامت جوانترهای این طیف نچربد و با تجربه‌ترها، به واسطه بی‌اعتمادی به جوانها و مستقلهای راستین شکستی دیگر را به تجربه های قبلی اضافه نکنند.

کیوان امجدیان
کیوان امجدیان



روی آنتن زنده بیان شد⇐بدنه مدیریتی دهه ۶۰ منتقد اصلی جشنواره فجر بودند!/دشمن خطاب کردن رسانه‌های شفاف‌ساز، بزرگترین اشتباه هیأت داوران بود

سینماروزان: با گذشت بیشتر از یک هفته از پایان جشنواره سی و پنجم فجر همچنان تحلیلهای متفاوت نسبت به این رویداد است که در کانون توجه قرار دارد.

به گزارش سینماروزان از جمله تحلیلهای اخیر نسبت به جشنواره فجر پنجشنبه شب در شبکه خبر انجام شد و در برنامه ای زنده به نام «شهرفرنگ»؛ جالب اینجا بود که کیوان امجدیان مهمان حاضر در این برنامه ادعایی را بیان کرد درباره منتقدان جشنواره؛ ادعایی با این مضمون که افرادی نزدیک به بدنه مدیریتی دهه 60 سینما بزرگترین منتقد جشنواره امسال فجر بودند. امجدیان البته از هیأت داوران هم گلایه کرد که چرا فضای مجازی و رسانه های شفاف ساز این فضا را دشمن خود قلمداد کرد.

کیوان امجدیان منتقد و فعال رسانه‌ای گفت: امسال باتوجه به نزدیک بودن جشنواره به یک انتخابات مهم، فکر می‌کنم نسبتا خوب مدیریت شد تا جشنواره محل رسیدن به مطامع سیاسی جناح‌ها و گروه‌ها نشود و به هر روی این جشنواره هم جشنواره‌ای بود مثل جشنواره های گذشته. با همه نقاط قوت و ضعف آن. این هم که می‌گویند بدترین جشنواره بود و …فکر می‌کنم صرفا عده ای دارند مشکلات را آگراندیسمان می‌کنند.

وی درباره چرایی بوجود آمدن این حواشی گفت: چند ماه قبل از جشنواره ، آقای حیدری تصور می‌کرد با منتقدان سنتی خود روبرو خواهد بود. منتقدانی که به واسطه اختلاف مبنایی در نوع نگاه فرهنگی و سیاسی با طیف او از همان ابتدا معلوم بود به مخالفت با این جشنواره برخواهند خواست. اما اینطور نبود. اتفاقا افرادی که از بدنه مدیریت سینمایی نزدیک به جریان متنفذ دهه 60 بودند قرار بود مهمترین منتقدان جشنواره  باشند. جریانی که پیش از جشنواره به شدت به آنها حمله شده بود و حالا می‌خواستند با ضعیف نشان دادن این دوره مدیریتی، وجهه خود را ترمیم کند.

او افزود: متاسفانه با حرکتی که در سالهای قبل داشتیم حالا دیگر فیلمسازان به دو سیمرغ و 3 سیمرغ قانع نیستند و مدام اعتراض دارند که نه‌امین سیمرغ را چرا ندادند و دهم‌این هم حق ما بود و …از سوی دیگر بعضی منتقدان باسابقه هم به‌عوض آن‌که به دنبال اصلاح و نقد باشند متاسفانه جایگاه خود را فراموش کردند و تصور کردند هرچه آنها می گویند باید عملی شوند. در نتیجه بجای اینکه منتقد باشند توهم مدیریت و راهبری سینما برای آنها ایجاد شد و در نتیجه فضای نقد سالم، محدود شد. هرجا هم که نقد کم شود، بی اخلاقی زیاد می‌شود و جای آن را می‌گیرد. متاسفانه عملکرد بعضی منتقدان در این جشنواره خوب نبود.

وی همچنین گفت: در نامزدی و داوری اشتباهات و حواشی پیش آمد که البته مسبوق به سابقه است و این بار آگراندیسمان شد. واقعیت این است که هر تیم داوری دیگری هم می‌آوردند کمی بهتر یا کمی بدتر می‌شد چرا که اصلا ساختار جشنواره و داوری غلط است و باید تغییر کند.

امجدیان درباره ساختار جشنواره فیلم فجر توضیح داد:  ساختار کنونی جشنواره مربوط به زمانی است که ما 40 فیلم در سال تولید می‌کردیم. کلا هم یک یا دو جشنواره بیشتر نداشتیم. اما حالا 200 فیلم در سال تولید می‌کنیم و بیش از 100 جشنواره داریم. طبیعتا دیگر آن ساختار و آن شکل انتخاب و داوری جواب نمی‌دهد. شما هرچقدر هم تلاش کنید ، چون ساختار غلط است، باز هم حاشیه ایجاد می شود. حالا وای به حال اینکه عده‌ای هم ( ظاهرا همسو) با قصد قبلی برایت شمشیر تیز کرده باشند.

وی با اشاره به شفاف سازی صورت گرفته از سوی رسانه های غیررسمی افزود: یکی از اشتباهات هیئت داوران این بود که رسانه های رسمی و غیررسمی را به عنوان یک دشمن قلمداد کردند و حتی در بیانیه هم به آن اشاره کردند و فضاسازی ها را به همین رسانه های غیررسمی نسبت می دادند که اشتباه بود. از سوی دیگر به نظر من در داوری به فیلمی مثل «21 روز بعد» اجحاف شد. فیلم «ویلایی‌ها» آنگونه که باید دیده نشد و بعضی فیلم‌ها مثل «خفگی» یا «سوفی و دیوانه» هم در بعضی بخش‌ها می‌توانستند مطرح شوند که نشدند. اما با تمام این حرفها فکر می‌کنم باوجود اختلاف سلیقه و انتخاب، باید به قانون تمکین کنیم.