1

چطور نيكي كريمي به “موش كشي” رسيد؟+عکس

سینماژورنال: تازه‌ترین فیلم نیکی کریمی در مقام کارگردان با عنوان “شیفت شب” در مدت 35 روزی که از اکران آن گذشته فروش نسبتا خوبی داشته و مجموع فروش فیلم بیشتر از 800 میلیون شده است.

به گزارش سینماژورنال یکی از نکته های بحث‌برانگیز درباره “شیفت شب” پایان‌بندی آن است که مخاطب با آشکار شدن راز مرد داستان مواجه می‌شود. قرار دادن شغل “موش کشی” برای مرد داستان به اعتقاد برخی یکی از عجایب فیلمنامه “شیفت شب” بوده است.

کامبوزیا پرتوی و کیانوش عیاری دستیاران ما بودند

نیکی کریمی در گفتگوی خود با “اعتماد” درباره چگونگی رسیدن به این پایان بندی می گوید: من و علي‌اصغري، زماني كه روي فيلمنامه كار مي‌كرديم، اصلا پايان را ننوشته بوديم و شغلي را براي اين شخصيت{مرد داستات} در نظر نداشتيم. كامبوزيا پرتوي و كيانوش عياري هم دستياران ما بودند و ماهي يك بار بعد از اينكه ما روي فيلمنامه كار مي‌كرديم، جلسه مشترك مي‌گذاشتيم و صحبت مي‌كرديم. براي شغل ايده‌هاي مختلفي داشتيم تا اينكه يك روز آقاي اصغري عكس‌هاي واقعي از افرادي كه به استخدام شهرداري درآمده‌اند و شب‌ها موش مي‌كشند، آورد.

چرا اين افراد از خواب شبانه خودشان مي‌زنند و براي كشتن موش‌ها بيرون مي‌آيند

وی ادامه می دهد: من فكر كردم كه چرا اين افراد از خواب شبانه خودشان مي‌زنند و براي كشتن موش‌ها بيرون مي‌آيند و از همين رو قضيه برايم جالب شد كه اين آدم‌ها با وسيله و خيلي مجهز اين كار را با تفنگ و كنار جوی ها انجام مي‌دهند. آن شغل به ما كمك كرد و در مسير داستان چيزهايي را اضافه كرديم و با تسلط كامل از آن بهره برديم.

چقدر شبيه به نشانه‌گذاري‌هاي جامعه خودمان است

انیکی کریمی می افزاید: از طرفي وقتي علي اصغري اين شغل را به من گفت، هم به اين فكر كرديم كه چقدر شبيه به نشانه‌گذاري‌هاي جامعه خودمان است و خيلي‌ها پول‌هاي بي‌شماري به دست مي‌آورند و اختلاس مي‌كنند ولي هيچ اتفاقي نمي‌افتد، اما آدمي به خاطر ۵۰۰ ميليون تومان بايد با چنين مشكلاتي روبه‌رو شود و جامعه ما همين افراد را مانند موش‌هايي از بين مي‌برد، چون هركدام به نوعي در حال از بين رفتن هستند.

نماد خشمی که آن را خالی می کند
نیکی کریمی در پاسخ به این پرسش که آیا بيشتر اين حرفه براي شما يك نوع نماد است گفت: بله، چون هم نشان‌دهنده خشمي است كه آن را خالي مي‌كند و هم اينكه شخصيت فرهاد از كودكي به تفنگ علاقه زيادي داشته است.

شیفت شب
محمدرضا فروتن در نمایی از “شیفت شب” در حال موش کشی



مینا ساداتی: تمایل داشتم که آقای مجیدی مرا از نزدیک ببینند/مديون شيرخوارگاه آمنه هستم

سینماژورنال: مینا ساداتی بازیگر جوانی که این روزها همچنان با فیلم اخیر مجید مجیدی روی پرده سینماهاست در یکی از معدود گفتگوهایش که با “اعتماد” انجام شده درباره حضور در “محمد رسول ا..(ص)” و همکاری با مجیدی نکات خاصی را بیان کرده است.

به گزارش سینماژورنال مهمترین نکته که در ابتدای گفتگو مطرح شده این است که برمبنای عکسهایی که با تست گریم “آمنه” از او گرفته شده مجیدی او را رد کرده اما بعد از اینکه با مجیدی دیدار حضوری داشته، مجیدی او را پذیرفته است.

ساداتی که در آثاری چون “عیار14″، “خانه پدری” و “عصر یخبندان” هم بازی داشته است حضور در شیرخوارگاه آمنه و در جمع نوزادان بی سرپرست را عاملی مهم در نزدیک شدن به نقش دانسته است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی ساداتی را ارائه می دهد:

چطور شد كه شما به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه برگزيده شديد؟
زماني كه اين نقش به من پيشنهاد شد، تعدادي از گزينه‌ها از ميان عكس‌ها انتخاب شدند و تعدادي ديگر از آنها حضوري تست بازيگري دادند. وقتي از من هم خواستند، در دفتر پيش‌توليد حاضر شدم و تست گريم دادم. بعد از چند روز آقاي مجيدي عكس‌هاي من را ديدند ولي من تاكيد داشتم كه به دفتر بروم و من را با تست گريم ببينند. ايشان گفته بودند كه چهره‌اش به نقش نزديك نيست ولي من تمايل داشتم كه از نزديك من را ببينند و اين گونه حضور من به عنوان بازيگر اين نقش ميسر شد.
  امروز براي مخاطب نام مينا ساداتي با دو نقش، ليلاي سريال «تنهايي ليلا» و ديگري حضرت آمنه در فيلم محمد رسول‌الله (ص) شناخته مي‌شود. هر دوي اين نقش‌ها در ناخودآگاهش تِمي معنوي دارد. اين موضوع مسير حرفه‌اي شما را به عنوان بازيگر سخت‌تر نمي‌كند؟
هدف‌گذاري‌ام را در مسير بازيگري از خيلي وقت پيش تعيين كرده‌ام. از همان زمان كه نخستين كار حرفه‌اي‌ام را با فيلم عيار١٤ به كارگرداني پرويز شهبازي آغاز كردم. بعد از اين دو اثر افراد بيشتري من را مي‌شناسند اما براي خودم همان قدر كه اين كارها دوست‌داشتني و ارزشمند محسوب مي‌شود، عيار١٤ هم به همان ميزان دوست‌داشتني است. فيلم خانه پدري كه مقطع كوتاهي در خدمت آقاي عياري بودم به همان اندازه برايم مهم است، تك‌تك كارهايي كه انجام داده‌ام مثل فيلم‌هاي «عصر يخبندان» و «برف» يا نمايش‌هايي كه روي صحنه اجرا كردم در شكل‌دهي من در مسير بازيگري تاثير داشته‌اند. اين طوري نبوده كه كاملا ناآگاه بروم و در سريال «تنهايي ليلا» ايفاي نقش كنم يا همين طور ندانسته در فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» نقش حساسي را ايفا كنم. به خودم ثابت شده كه قرار نيست نگاه‌هاي مردم من را جوزده كند و مسير حرفه‌اي بازيگري‌ام را تحت تاثير قرار دهد. منظورم اين است، سريالي از من پخش شده و خوشبختانه پرمخاطب هم بوده است، من را تحريك نمي‌كند كه بلافاصله بعد از آن بروم يك سريال ديگري كه صرفا مخاطب زيادي دارد، بازي كنم. يكسري از كارها را از روي علاقه انجام مي‌دهم و الان هم اين كار را ادامه خواهم داد.
  در سينماي ايران پيش‌تر اين گونه بوده است كه وقتي كسي در يك نقش مذهبي قرار مي‌گيرد ناخودآگاه آن نقش برايش هاله‌اي مي‌سازد كه هم به خاطر مخاطب و هم به خاطر آن نقش، مسير بازيگري تحت تاثير قرار مي‌گيرد. حالا شما نقشي را بازي كرده‌ايد كه نه فقط در ايران، در جهان نيز ديده شده است. چه تاثيري حضور شما در نقش حضرت آمنه در فيلم «محمد رسول‌الله (ص)» در ادامه مسيرتان داشته است؟
مفروضات سوال شما غلط است. متاسفانه ميان سينماگران ما، تقسيم‌بندي‌هاي مختلفي وجود دارد. با فيلم‌هاي روشنفكري يك جور و با فيلم‌هاي مذهبي هم به گونه‌اي خاص رفتار مي‌شود. اما يك نكته‌اي را نبايد فراموش كنيم كه همه ما بازيگران و سينماگراني هستيم كه در ايران كار مي‌كنيم و همه پايبند به يك‌سري اصول و چارچوب هستيم. همه در فيلم‌هايي كار مي‌كنيم كه با هر نوعي از روايت و مضمون از يك فيلتر عبور مي‌كند، آن هم فيلتر فرهنگي اين جغرافيا. من براي كارم خيلي تقسيم‌بندي‌هاي اين شكلي نمي‌گذارم و نقش براي من مهم است. در مورد فيلم محمد رسول‌الله(ص) در واقع چيزي كه در درجه اول من را خيلي تشويق كرد حضور آقاي مجيدي بود. مجيد مجيدي قبل از آن فيلم «بچه‌هاي آسمان» را هم ساخته است و نبايد فراموش كنيم. اين فيلم يكي از محبوب‌ترين فيلم‌هاي زندگي من است. امروز وقتي اسم مجيد مجيدي مي‌آيد، همه مي‌گويند كارگردان فيلم محمد رسول‌الله (ص)، در حالي كه آقاي مجيدي نخستين فردي بودند كه از طرف ايران نماينده اسكار شدند و در جشنواره‌هاي فيلم كن، برلين و… حضور داشته است. كارگرداني كه فيلم‌هايي همانند «آواز گنجشكها»، «رنگ خدا»، «بچه‌هاي آسمان» را در كارنامه خود دارد، براي من آقاي مجيدي آن است. فكر كردم فيلم حضرت محمد(ص) از نگاه آقاي مجيدي حتما فيلم متفاوتي خواهد شد. اين كار فاكتورهاي ديگري داشت مثل حضور ويتوريو استرارو به عنوان فيلمبردار و تيم حرفه‌اي كه در كنار او قرار داشتند. حضور در كنار تك تك اين عوامل براي من ارزشمند بوده است.
  فكر نمي‌كنيد كار در اين پروژه كمتر از كار در پروژه‌اي به قول خودتان روشنفكري اجازه نقد بازي‌تان را به منتقدان بدهد؟
گاهي اوقات پيش مي‌آيد، دوستان و همكاران شما در بخش سينمايي مطبوعات، فيلمي را ظاهرا نقد مي‌كنند ولي درواقع همه‌چيز را از بنا نابود مي‌كنند. در حالي كه كار در اين پروژه سختي‌هاي زيادي براي تك‌تك عوامل به همراه داشت و حتي دوستان حرفه‌اي‌تر كه به عنوان بازيگر در كنار من حضور داشتند اذعان داشتند كه كار در اين فيلم براي آنها مثل خدمت سربازي مي‌ماند. اتفاقا حضور من در اين پروژه باعث شد تا تجربه چند ساله بازيگري‌ام را تكميل كنم اما اينكه بگويم چون دريك فيلم اينچنيني حضور داشتم، پس مسير حرفه‌اي من از آن به بعد تحت تاثير قرار خواهد گرفت كه راهم را ادامه بدهم، نه، بايد بگويم كه من براساس نقش‌ها، كارم را انتخاب مي‌كنم. يعني فيلمنامه را مي‌خوانم و اگر احساس كردم پله‌اي است براي ادامه كارم در اين حرفه جذاب و پرفراز و نشيب، پس انتخابش مي‌كنم.
  البته كه شما از ابتداي حضور حرفه‌اي‌تان هم با كارگردانان خوبي مثل آقايان شهبازي، كيانوش عياري، مجيد مجيدي و لطيفي كار انجام داده‌ايد.
بله كاركردن با اين بزرگان سعادت بوده. ديگر به اين جريان خيلي فكر نمي‌كنم كه اين فيلمي كه مي‌خواهم بازي كنم يك اثر مذهبي، جشنواره‌اي يا روشنفكري است. البته كه كاركردن با همكاران حرفه‌اي و با سابقه درخشان در اين حرفه هميشه برايم جذاب بوده و خواهد بود. به هر حال ايفاي نقش حضرت آمنه در فيلم محمد رسول‌الله(ص)، نقش بسيار ارزشمندي براي من بوده است و خيلي خوشحالم كه بازي كرده‌ام و احساس مي‌كنم يكي از موهبت‌هاي خداوند بوده است.
  به گمانم بسياري از بازيگران سينماي ايران دوست داشتند در چنين چينشي قرار بگيرند.
احتمالا همكاران زيادي دوست داشتند كه در اين پروژه كار كنند. خيلي از دوستان، قبل از من به آن دفتر مراجعه كرده و تست گريم داده بودند. زماني كه من براي اين فيلم انتخاب شدم و جلوي دوربين رفتم، جلوي دوربين «استرارو»اي مي‌رفتم كه بازيگران بزرگي در دنيا جلوي دوربين او رفته بودند. از طرفي تا به حال در تاريخ سينما بازيگري نبوده است كه در قالب حضرت آمنه به ايفاي نقش بپردازد. راجع به حضرت مسيح و حضرت مريم فيلم‌هاي بسياري ساخته شده است اما راجع به مادر حضرت محمد(ص) تصويري وجود نداشته است و اين حضور براي من جذابيت داشت.
بله، در سينماي جهان اسلام هم تا به حال تصويري از حضرت آمنه خلق نشده بود.
براي نخستين‌بار قرار بود كه چهره حضرت آمنه را ببينيم. اين كار براي من چالش بازيگري در ژانري كه تاكنون تجربه نكرده بودم را نيز به همراه داشت و كار در اين پروژه جزو سخت‌ترين كارهايي بود كه تا آن زمان انجام دادم.
  پس از انتخاب شدن به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه، مجيدي به عنوان كارگردان براي اينكه اين نقش را براي شما تشريح كنند و حضرت آمنه را به شما بشناسانند، جدا از فيلمنامه به چه نكاتي اشاره كرد؟ و نگاهش به اينكه اين نقش بايد چگونه باشد، چه بود؟
تا آنجايي كه من مي‌دانم در تاريخ چيزهاي زيادي راجع به جزييات شخصيت حضرت آمنه وجود ندارد اما يك اصل مشتركي كه در همه جا نوشته شده بود: آرامش شاعرانه اين شخصيت بزرگ، پاكدامني و خصايص والاي انساني ايشان بوده است. زماني كه با آقاي مجيدي صحبت كردم و تمام مراحل گريم، تست بازيگري و دوربين انجام شد و قرار شد كه من در اين نقش بازي كنم، آقاي مجيدي از من خواستند كه فقط آرامشي كه مدنظر ايشان بود براي اين شخصيت، در تمام طول فيلمبرداري با من همراه باشد و من تمام تلاشم را كردم كه اين اتفاق بيفتد.
  اين تلاش شما چگونه بود؟
نخستين اقدامي كه انجام دادم اين بود كه خود را نسبت به دنياي اطرافم ايزوله كردم. از طرفي، تعداد عواملي كه در اين فيلم حضور داشتند، از يك پروژه سينمايي معمولي و شهري خيلي بيشتر بود. بنابراين زماني كه سر صحنه حاضر مي‌شدم، عوامل محرك بسياري وجود داشت كه بازيگر را درگير و ذهن او را مشغول مي‌كرد و من سعي ‌كردم خود را از اين فضا جدا كنم. وقتي دورهم در يك اتاق جمع مي‌شديم، گوش دادن به موسيقي و كتاب خواندن و كارهايي از اين قبيل باعث مي‌شد تا با آرامش عميق‌تري جلوي دوربين بروم.
از جمله كارهايي كه براي نزديك شدن به نقش حضرت آمنه انجام دادم اين بود كه تلاش كردم فيلم‌هاي مذهبي مهم و در دسترس را ببينم، بخشي از آن را خودم فراهم كردم و ديدم و تعدادي از آنها را به پيشنهاد آقايان بيژن ميرباقري و كامبوزيا پرتوي گرفتم و تماشا كردم. قبل از فيلمبرداري فيلم محمد رسول‌الله (ص) سعي كردم تعدادي از كتاب‌هايي را كه راجع به اين شخصيت وجود دارد مطالعه كنم و هر مطلبي كه به من معرفي مي‌شد با دقت مي‌خواندم. نكته ديگري كه در اين سال‌ها تجربه نكرده بودم و ميسر شد، كاركردن با كودكان بود. براي اينكه بتوانم با آنها ارتباط برقرار كنم و براي نزديك شدن به نقش و در آمدن احساس مادرانه، تصميم بر اين شد كه به شيرخوارگاه آمنه بروم. بعد از يك ماه و نيم نامه‌نگاري، سرانجام اين اتفاق رقم خورد و اين فرصت براي من فراهم شد تا به اين مكان عجيب و پرشور بروم. روزهاي اول حضورم در شيرخوارگاه آمنه، به سختي گذشت. آنجا كودكاني نگهداري مي‌شوند كه به‌شدت خواستار آغوش هستند. در مدت زمان اندكي به بچه‌ها علاقه‌مند شدم. اين يك اتفاق ويژه‌اي بود در زندگي‌ام، كه آن را مديون شيرخوارگاه آمنه هستم و البته فيلم محمد رسول‌الله (ص).
   بعد از نمايش فيلم، چه در مونترال و چه در ايران، چه بازخوردي گرفتيد؟ آيا آن اتفاقي كه بايد مي‌افتاد، افتاد و به آنچه مي‌خواستيد رسيديد؟
بازخوردهاي اجتماعي در زندگي من در وهله دوم قرار دارند چرا كه نقد در شكل حرفه‌اي هم گاهي دستخوش دلايل شخصي و غيرحرفه‌اي قرار مي‌گيرد. هميشه سعي كردم مسير درست را در كار حرفه‌اي دنبال كنم و بازيگري براي ذات بازيگري برايم مهم باشد نه جو حاكم. تعدادي بودند كه خيلي فيلم را دوست داشتند و نظرهاي خود را صريح و شفاف اعلام كردند و تعدادي نه. در ميان مردم ديدگاه‌هاي شفاف و بدون حاشيه‌اي وجود دارد. يك روزي به شيريني‌فروشي نزديك منزل رفته بودم و در آنجا پسربچه‌اي شش، هفت ساله ايستاده بود و من را نگاه مي‌كرد. مادرش به او مي‌گفت بيا برويم، مي‌گفت نه آمنه است، مي‌خواهم نگاهش كنم. بعد از آن مادرش نگاه كرد و تا آن لحظه اصلا متوجه من نشده بود. اتفاق‌هاي اينچنيني بخشي از كار ما است اما اين اتفاقات خيلي براي من ملاك تعيين‌كننده‌اي نيست كه به خود بگويم كه ديگر تمام شد، اين اتفاق‌ها خاطره مي‌شود و مي‌گذرد.
  همان طور كه اشاره كرديد هم نقش‌تان در فيلم مجيدي نقش سختي بوده است و هم اينكه شما با عواملي كار كرده‌ايد كه از دنياي سينماي حرفه‌اي آمده‌اند. دنياي سينماي بيگ پروداكشن و صنعت سينما با سلايقي متفاوت از سينماي ايران و به قطع حرفه‌اي‌تر. همين موضوع هم بايد سطح توقع شما را بسيار بالاتر برده باشد.
صددرصد، همكاري در كنار بزرگاني كه تجربه بزرگ دارند براي ما هم در خودآگاه و هم ناخودآگاه پر است از تجربه‌هاي نو و قابل اعتنا. البته ما در سينماي ايران به لحاظ تكنيكال، سينمايي بسيار حرفه‌اي داريم اما در يك موردهايي هنوز سستي‌هايي وجود دارد. گهگاه يكي از اين سستي‌ها در توليد و تداركات است. در پشت صحنه افرادي را داريم كه حرفه‌اي هستند و در حوزه خود مطالعه دارند، اميدوارم كه حضور اين افراد در سينما روز به روز پر رنگ‌تر شود. به جرات مي‌توانم بگويم كه فيلم محمد رسول‌الله(ص) تاثيرات ناخودآگاهي روي سينماي ايران گذاشت كه ما الان متوجه آن نيستيم. مثل يك سرمايه‌گذاري بود كه در مدت طولاني به نتيجه خواهد رسيد. يعني خيلي از كساني كه در صحنه كار مي‌كردند، در گروه لباس كار مي‌كردند، در گروه فيلمبرداري كار مي‌كردند اينها علاوه بر تجربيات تكنيكالي كه با خودشان در گروه‌هاي ديگر آورده‌اند يك‌سري تجربيات رفتاري هم گرفته‌اند. يك‌سري چيزهايي ديده‌اند كه آنها را با خودشان به سينماي ايران آورده‌اند و اين اتفاق بزرگي است. اميدوارم پروژه‌هاي بيشتري پيش بيايد كه ما با سينماي دنيا كار كنيم؛ پروژه‌هاي مشترك بيشتر با كشورهايي كه در سينما فعال هستند و كار مي‌كنند.
  اگر زمان بازگردد و شما با همين تجربه به عقب بازگرديد و بخواهيد دوباره نقش آمنه را بازي كنيد، در بازي‌تان چه اضافه مي‌كنيد و چه كم مي‌كنيد؟
نمي‌دانم چه چيزي اضافه مي‌كنم، اما آدم بايد در موقعيت قرار بگيرد تا بداند. حتي پيش‌توليد يك فيلم هم با توليد آن متفاوت است. نقش آمنه يك نقش استرليزه‌اي بود و خيلي با نقش‌هاي ديگر فرق مي‌كرد. با آن لباس و در آن ظاهر، با آن كلمات و با آن تصويري كه به‌ جز بازيگر چيزهاي ديگري هم در آن مهم است. گاهي فكر مي‌كردم براي بيان احساسي بيشتر، قبل يا بعد از بعضي سكانس‌ها يك چيزهايي لازم دارد براي اينكه حس من در اين لحظه بهتر نشان داده شود اما آيا شرايطش براي من بازيگر پيش مي‌آيد كه در يك چنين پروژه‌اي با آن پروداكشن و آن اضطراب و استرس، خواسته‌هاي خودم رابراي ايفاي نقش پياده كنم يا نه؟!اين پروژه خيلي چيدماني است. ما حتي در مورد ديالوگ‌ها هر بحثي مي‌كرديم بايد قبل از آن انجام مي‌داديم كه چگونه گفته شود اما سر پلان هم به همان ترتيب گرفته مي‌شد و با همان حس و حال. من كاري‌ را مي‌كردم كه آقاي مجيدي مي‌خواست و با او به يك نقطه نظر مشترك رسيده بوديم. در فيلم‌هاي ديگر بيشتر مي‌توان گفت؛ مثلا در فيلم عصر يخبندان در سكانس‌هاي ماشين شايد، كار ديگري مي‌كردم، بهتر بود. من اين روزها سر فيلم «امكان مينا» به كارگرداني آقاي تبريزي هستم. در زمان پيش‌توليد فيلم صحبت مي‌كنيم كه اين كار را انجام بدهيم، آن كار را انجام ندهيم، اين تصوير را بگيريم. اما زماني كه براي توليد مي‌رويم متوجه مي‌شويم آن سكانسي كه در موردش ساعت‌ها صحبت مي‌كرديم بنا به يك شرايطي حذف مي‌شود، بايد در موقعيتش قرار بگيريد.
  گفتيد كه مسير حرفه‌اي‌تان را بر اساس آن چيز كه پيش مي‌آيد انتخاب مي‌كنيد. گمان‌تان اين است كه از اين پس چه پيش خواهد آمد؟
از اينجا به بعد هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد كه فرداي زندگي خود چه كار مي‌كند.
  در ذهن خودتان كه قطعا ايده‌اي براي ادامه مسير حرفه‌اي‌تان داريد؟
بله، صددرصد. من از سال ٧٨ وارد دانشگاه هنر شدم و در فضايي آرتيستي نفس كشيدم، نوازندگي ‌كردم، پايان‌نامه‌ام هم در مقطع كارشناسي و هم كارشناسي ارشد در مورد سينما بوده و قبل از اينكه وارد بازيگري شوم به كلاس‌هاي فيلمسازي مي‌رفتم و فيلم كوتاه مي‌ساختم. حضور در ورك‌شاپ‌هاي عباس كيارستمي به من كمك كرد كه سينما را به شكل حرفه‌اي شروع كنم.
در دنياي هنر يك آدم ايده‌آليست هستم يعني فكر مي‌كنم در آينده اگر نقش‌هايي كه من دوست دارم به من پيشنهاد نشود، حتما كار ديگري را براي انجام دادن خواهم داشت. اولويت من الان كار بازيگري است و اين حرفه بسيار مقدس است و به عنوان بازيگر يك مسووليت خيلي سنگيني روي دوش ما است كه يك چيزهايي را بتوانيم نشان دهيم و يك دردهايي را بتوانيم حل كنيم، اما اگر فردا ببينم آن فيلمي كه بايد به من پيشنهاد شود نمي‌شود با ويديوآرت اين حرف را مي‌زنم، با پوستر كار كردن اين حرف را مي‌زنم، با نوشتن اين كار را انجام مي‌دهم.
  نقشي كه دوست داريد به شما پيشنهاد شود، چيست؟
خيلي نقش‌هاست اما نقش معلول را خيلي دوست دارم. نمي‌گويم دور است ولي خيلي دوست دارم تجربه‌اش كنم، از سوي ديگر نقش افراد ناشنوا را خيلي دوست دارم. نقش‌هايي كه مجبور باشم كار فيزيكي انجام دهم و از اين ظاهري كه دارم دور شوم.
  مي‌شود اين گونه استنتاج كرد كه سيرت را بر صورت ترجيح مي‌دهيد؟
بازيگران واقعا بايد براساس توانايي‌هاي‌شان انتخاب شوند نه براساس ظاهر فيزيكي. توانايي‌ها با كاركردن شكل مي‌گيرد. شايد چندنفر در سينما باشند كه بگوييم بازيگران غريزي هستند مثل اكبر عبدي كه وقتي به دنيا آمده است انگار بازيگر به دنيا آمده است، بقيه آن سواد و مطالعه و كاركردن است. به جرات مي‌توانم بگويم كه من نسبت به چهار يا هشت سال پيش متفاوت هستم و بايد باشم اگر غير از اين باشد غلط است. به همين دليل است كه الان جرات اين را دارم كه بگويم مي‌خواهم نقش يك معلول را بازي كنم. به خاطر اينكه احساس مي‌كنم يك وجه ديگر از بازيگري را بايد تجربه كرد و يك دنياي ديگر را. مثلا وقتي مريل استريپ، كه خيلي بازيگر توانمندي است، در يك فيلمي نقش يك معتاد را بازي مي‌كند در واقع، به لحاظ كار بازيگري لحظه‌هايي برايش رقم مي‌خورد كه غير‌قابل توصيف است. من جزو آدم‌هاي به‌شدت احساسي هستم. هنوز هم كه هنوز است موقع تماشاي فيلم گريه مي‌كنم. لحظه‌هايي كه به لحاظ حسي من را برانگيخته مي‌كند و بازيگر احساس درستي را به من منتقل مي‌كند، تحت تاثير قرار مي‌گيرم. وقتي نقش‌هايي شبيه مريل استريپ در فيلم«August: osage county»مي‌بينم هميشه مي‌گويم مي‌شود من اين نقش را تجربه كنم؟ به نظر من بايد بازيگري را يك مقدار وراي ظاهر آن نگاه كنيم. همان طور كه گفتم يك حرفه مقدس است و من وقتي در نقش آمنه بازي مي‌كنم، وقتي در نقش ليلا بازي مي‌كنم، وقتي در نقش ستاره عصر يخبندان بازي مي‌كنم در واقع يك كنش و رفتار را نشان مي‌دهم، كاراكتري را به آدم‌ها معرفي مي‌كنم كه مابه‌ازاي بيروني دارد؛ براي همين بازيگري حرفه پراهميتي است. يعني اجازه ندارم صرف يك قالب و صورت به آن نگاه كنم و بگويم همين است و تمام شد و رفت يا آدم‌ها چهره من را دوست دارند، لازم نيست كاري انجام دهم. نه اين نيست، يك مقدار مسووليت را سنگين مي‌كند كه براي دنيا چه داري كه روكني؟ براي اينكه آدم‌ها را تحت تاثير قرار بدهي چه داري؟ دستاورد من از آن سريالي كه پخش شد براي خودم شخصا اين بود كه توانسته بودم از يك سريال نسبتا معمولي يك‌سري از آدم‌ها را تحت تاثير قرار بدهم كه داستان من را باور كنند. بخش زيادي از سريال سرگرمي است. اگر بتواني در قالب همين سرگرمي احساسات انسان‌ها را كنترل كني، يعني راه درستي را طي كرده‌اي.




تولید تازه‌ترین اثر عاشورایی سینمای ایران توسط تهیه‌کننده “شیار۱۴۳”

سینماژورنال: در تازه ترین جلسه شورای پروانه ساخت، 4 فیلمنامه پروانه ساخت گرفتند که در میان این فیلمنامه ها نام “پلیس بازی” پیمان قاسم خانی، “کاناپه” کیانوش عیاری و “ناسور” کیانوش دالوند بیشتر به چشم می آید.

به گزارش سینماژورنال عیاری که همان طور که سه روز پیش خبر داده بودیم مجوز ساخت فیلمنامه “کاناپه” را به تهیه کنندگی خودش گرفته است.(اینجا را بخوانید)

عبدا.. اسکندری تهیه کننده فیلم قاسم خانی

قاسم خانی اما پروانه ساخت “پلیس بازی” را به تهیه کنندگی محسن چگینی تهیه کننده تلویزیون و البته عبدا.. اسکندری گریمور برجسته ایرانی دریافت کرده است.

انیمیشن سازی تهیه کننده “شیار143” بعد از ساخت دو فیلم یکی با حمایت نورتابان و دیگری با حمایت فارابی

کیانوش دالوند که پیشتر انیمیشن “رستم و سهراب” را ساخته بود نیز پروانه ساخت انیمیشن “ناسور” را گرفته است؛ جالب است که نام محمدحسین قاسمی در کنار داریوش دالوند به عنوان یکی از تهیه کنندگان فیلم آمده است.

قاسمی بخش عمده شهرت خود در سینما را مرهون درام پر اشک و آه “شیار143” است که دو سال قبل همسرش نرگس آبیار ساخته بود.

قاسمی که امسال با همراهی موسسه نورتابان تهیه کننده فیلم میلیاردی مجید مجیدی یعنی “محمد رسول ا..(ص)” فیلمی با نام “نفس” را باز هم با همکاری همسرش تولید کرده است به تازگی تهیه یک فیلم اولی به نام “آبجی” را هم برعهده داشت که این یکی با حمایت فارابی تولید شد.

تولید انیمیشنی عاشورایی

حالا وی به سراغ انیمیشن سازی هم رفته و انیمیشن “ناسور” را که مضمونی درباره واقعه عاشورا دارد تولید خواهد کرد تا همزمان با سه فیلم به جشنواره بیاید.

هنوز مشخص نیست سرمایه گذار این انیمیشن که تازه ترین محصول عاشورایی سینمای ایران است چه ارگانی است.

 صدور پروانه ساخت یک فیلم دفاع مقدسی

دیگر فیلمنامه ای که مجوز ساخت گرفته “پس از جنگ” نام دارد به نویسندگی سهیلا جبری، تهیه کنندگی اصغر و محسن پورهاجریان و کارگردانی سیامک کاشف آذر.




“کاناپه” عیاری پروانه ساخت گرفت⇐یک کاناپه شخصیت اصلی فیلم است!!!/شهاب حسینی و مهدی هاشمی بازیگران اصلی فیلمند

سینماژورنال: شش سال بعد از تولید فیلم توقیفی “خانه پدری” که با وجود داشتن پروانه نمایش حتی از اکرانهای خصوصی آن هم مانعت به عمل می آید کیانوش عیاری پروانه ساخت پروژه تازه خود را گرفت.

به گزارش سینماژورنال این پروژه “کاناپه” نام دارد که درامی اجتماعی است و فیلمنامه آن توسط خود عیاری نوشته شده و خود وی نیز کار تهیه آن را انجام خواهد داد.

چرا کانون وقت عیاری را تلف کرد؟

کیانوش عیاری حدودا یک سالی منتظر حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای حمایت از تولید یکی دیگر از فیلمنامه های خود با عنوان “چاله چوله” بود اما متأسفانه بوروکراسی عجیبی که سالهاست کانون را به خود درگیر کرده جز اتلاف وقت عیاری برای وی ثمری نداشت و این شد که عیاری قید “چاله چوله” را زد و به سراغ “کاناپه” رفت.

“کاناپه”ای که از خانه ای به خانه ای دیگر نقل مکان می کند

“کاناپه” درامی است که شخصیت اصلی آن یک کاناپه است!!! کاناپه ای که روزی از روزها از خانه خانواده ای نسبتا مرفه بیرون می‌آید و به جرم مستعمل بودن کنار خیابان گذاشته می‌شود. در این بین خانواده ای که وضعیت اقتصادی چندان مناسبی ندارند کاناپه را به خانه خود برده و بعد از نظافت از آن استفاده می کنند.

اما این تازه ابتدای ماجراست چراکه آشنایی دختر و پسری از این دو خانواده و خواستگاری پسر از دختر در حضور همان کاناپه است(!) که اتفاقاتی عجیب و غریب را شکل می‌دهد؛ اتفاقاتی که در عین کمدی بودن بار تراژیک هم دارند…

البته که عیاری کوشیده حین نگارش فیلمنامه گوشه چشمی داشته باشد به بحرانهای اقتصادی که در سالهای اخیر طبقه متوسط را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.

عیاری این روزها بازنویسی نهایی فیلمنامه “کاناپه” را انجام می‌دهد و در عین حال به دنبال پیدا کردن لوکیشنهای مناسب برای اثر خویش است تا بتواند در اولین فرصت کار را کلید بزند.

عیاری در انتظار مهدی هاشمی و شهاب حسینی

تیم بازیگران “کاناپه” هنوز به طور کامل انتخاب نشده اند اما شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که حضور مهدی هاشمی و شهاب حسینی که هر دو در “خانه پدری” هم کنار عیاری بودند و اتفاقا هر دو نفر نیز “خانه پدری” را جزو تجربیات خاطره انگیز خود می‌دانند در “کاناپه” قطعی شده است.

با توجه به اینکه مهدی هاشمی این روزها درگیر روخوانی و سپس بازی در “سیانور” به کارگردانی بهروز شعیبی است به نظر می‌رسد عیاری باید حداقل تا نیمه های آذر در انتظار مهدی هاشمی باشد تا فیلم را کلید بزند.

از آن سو درگیریهای مختلف شهاب حسینی و به خصوص حضورش به عنوان مشاور دبیر جشنواره سی و چهارم فیلم فجر سبب ساز آن شده که هماهنگیهای آغاز فیلمبرداری برای عیاری کمی سخت شود.

اگر “کاناپه” به جشنواره فجر نرسد به جشنواره بین المللی ایران می رود

در این میان اما عیاری همه چیز را با حوصله و بی عجله پیش می‌برد و حضور یا عدم حضور در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر چندان اهمیتی برایش ندارد بخصوص که از سال گذشته بخش بین الملل جشنواره در اردیبهشت ماه برگزار می شود و هیچ بعید نیست که نرسیدن “کاناپه” به بخش ملی جشنواره آن را راهی جشنواره بین الملل کند.

بخش بین الملل فجر که حدودا سه ماه پیش به جشنواره ای مستقل بدل شد و نام ایران هم روی آن گذاشته شد اردیبهشت ماه به دبیری سیدرضا میرکریمی در تهران برگزار خواهد شد.(اینجا را بخوانید)

باید منتظر ماند و دید تازه ترین ساخته کارگردانی کیانوش عیاری 64 ساله که چهاردهمین محصول سینمایی این کارگردان به شمار می‌رود در جشنواره فجر به نمایش درخواهد آمد یا جشنواره بین المللی ایران؟




لغو اکران خصوصی “خانه پدری” با داشتن پروانه نمایش⇐در حالی‌که آثار ضدّایرانی نظیر “گلاب” به‌بهانه نقد و بررسی به‌راحتی اکران خصوصی می‌شوند

سینماژورنال: در حالی که سال قبل اکران “خانه پدری” با داشتن پروانه نمایش در گروه “هنروتجربه”، بعد از گذشت فقط یک روز از نمایش لغو شد، به تازگی جلوی اکران خصوصی فیلم در دانشگاه تهران هم گرفته شد.

به گزارش سینماژورنال در حالی برخی فیلمهای ضدایرانی مانند “گلاب” و “آرگو” به بهانه نقد و بررسی در اکرانهای خصوصی به نمایش درآمده اند اما بسیار عجیب است که “خانه پدری” حتی نمی تواند اکران خصوصی داشته باشد.

“خانه پدری” قرار بود روز سه‌شنبه 26 آبان‌ماه در دانشکده حقوق دانشگاه تهران نمایش داده شود که با اعلام مخالفت گروه‌هایی از دانشگاه، این برنامه منتفی شد.

گروههایی پیغام دادند به سالن می آیند و سروصدا راه می اندازند
شاهرخ دستورتبار مجری طرح “خانه پدری” درباره این اتفاق به “ایسنا” گفته است: گروه‌های در دانشگاه پیغام دادند که اگر این فیلم نمایش داده شود به سالن می‌آیند و سروصدا راه می‌اندازند و شایسته نبود که چنین اتفاقی بیفتد.

دستورتبار اضافه کرد: پیش از این هم از نمایش “خانه پدری” در این دانشگاه جلوگیری شده و این دومین بار است که چنین اتفاقی رخ می‌دهد. این در حالی است که برای نمایش فردا کلی هزینه پوستر شده و به تعداد 250 نفر هم بلیت فروشی شده است.

لغو اکران “خانه پدری” در شرایطی صورت گرفت که قرار بود تعدادی حقوقدان و کارشناس امور حقوقی در این برنامه نمایش خصوصی فیلم حضور داشته باشند و درباره‌ی “خانه پدری” صحبت کنند.




اصغر فرهادی با داریوش مهرجویی همبازی شد!!!

سینماژورنال: داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی و اصغر فرهادی از جمله سینماگران شناخته شده ایرانی هستند که اغلب کوشیده اند بی توجه به جریانات موسوم به سینمای تجاری به تولید محصول سینمایی بپردازند.

به گزارش سینماژورنال سالهاست که چنین چهره هایی را بیشتر به عنوان نویسنده و کارگردان می شناسیم اما حالا در اتفاقی جالب و در مستندی به نام “موج نو” این چهره ها در برابر دوربین قرار گرفته و پاسخگوی پرسشهای احمد طالبی نژاد منتقد سینمای ایران خواهند بود.

بنا به اطلاعات ارائه شده در “شرق” احمد طالبی‌نژاد، نویسنده و منتقد سینمای ایران، این روزها در حال کارگردانی فیلم مستند بلندی است به نام «موج نو» که موضوع سیر تحولات جریان سینمای غیرتجاری ایران از آغاز تا امروز را دستمایه قرار داده است.

دیدار آغازگران موج نو با ادامه دهندگان آن

در این فیلم که ساختار تازه‌ای دارد، در هر بخش یکی از ادامه‌دهندگان این جریان در سینمای پس از انقلاب، به دیدار یکی از آغازگران می‌رود و طی این دیدار، زمینه‌های پیدایش و تداوم سینمای متعالی ایران به شکل بدیعی بررسی می‌شود.

تاکنون نیمی از این فیلم تصویربرداری شده و داریوش مهرجویی همراه با اصغر فرهادی و بهمن فرمان‌آرا همراه با پرویز شهبازی، مقابل دوربین طالبی‌نژاد ظاهر شده‌اند. در ادامه قرار است چند نفر دیگر از بزرگان سینمای ایران که تأثیرگذار بوده‌‌اند نیز، به همین ترتیب در این فیلم با هم دیدار کنند.

طالبی‌نژاد که از همراهی این سینماگران فرهیخته راضی به نظر می‌رسد امیدوار است این فیلم را برای شرکت در جشنواره فیلم فجر امسال آماده کند. مدیریت تصویربرداری «موج نو» را نیز فرهاد طالبی‌نژاد بر عهده دارد.

مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، کیانوش عیاری و رخشان بنی‌اعتماد دیگر سینماگران حاضر در این مستند
طالبی‌نژاد درباره ادامه این فیلم نیز می‌گوید: «قرار است در ادامه راه همه کسانی که در جریان موج نوی مؤثر بودند حضور داشته باشند منتها بعضی از بزرگان در سفر هستند یا بعضی بیمار بوده‌اند. به مرور سعی می‌کنم بدون این که این کارگردان‌ها معذب شوند، کارگردان‌های دیگری هم در این فیلم حضور پیدا کنند. چهره‌هایی که تمایل دارم تا در این فیلم حضور داشته باشند؛ سینماگرانی همچون مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، کیانوش عیاری و رخشان بنی‌اعتماد هستند».

طالبی‌نژاد همچنین می‌گوید: «فرم دیدارها در این فیلم دوستانه است و مضمون اصلی فیلم را چگونگی شکل‌گیری جریان موج نوی سینمای ایران، چگونگی پیدایش و زمینه‌های شکل‌گیری موضوع مورد بحث ماست و بررسی این که چگونه این جریان تا امروز ادامه پیدا کرده و ژانر فیلم مستند داستانی است».

در امتداد یک کتاب…

طالبی‌نژاد که پیش از این چند فیلم مستند، داستانی کوتاه و یک فیلم بلند داستانی ساخته، درباره ایده شکل‌گیری فیلم «موج نو» همچنین توضیح می‌دهد:«سال ٧٠  کتابی منتشر کردم به نام “یک اتفاق ساده؛ بررسی جریان موج نو در سینمای ایران” که به بررسی زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و… شکل‌گیری این جریان سینمایی پرداخته بود. درواقع همیشه این ماجرا دغدغه‌ام بوده و با این پرسش درگیر بوده‌ام که چه می‌شود که یک باره سینمای ایران از فیلمفارسی عبور می‌کند و وارد مرحله‌ای تازه می‌شود. بعد هم فکر کردم خیلی از جوانان امروز، در جریان نیستند پشت سرشان در این سینما چه گذشته و شاید حتی نشنیده باشند که اتفاقی تاریخی در سینمای ایران داریم به اسم جریان «موج نو». به همین سبب تصمیم گرفتم برای معرفی این جریان، فیلمی بسازم با حضور پیشروان و پیروان این جریان سینمایی».

«موج نو» به کارگردانی احمد طالبی‌نژاد، در آبان ٩٤ کلید خورده است.




کیانوش عیاری: اگر مجلس تغییر کند، ممکن است مشکل "خانه پدری" حل شود!/اگر پدر خانواده که دخترش را می‌کشد شغلی به جز فرش‌فروشی داشت شاید مشکلات فیلم حل می‌شد/مرا بدون باج دادن راحتتر می‌شود خرید تا با ارقام و اعداد!

سینماژورنال: نام کیانوش عیاری در سالهای اخیر با نام “خانه پدری” گره خورده است؛ فیلمی که وقتی بعد از مدتها توقیف در گروه “هنروتجربه” اکران شد، فقط یک روز روی پرده بود و سپس به سرعت از پرده پایین کشیده شد.

به گزارش سینماژورنال اینکه سرنوشت “خانه پدری” چه باشد و اینکه این فیلم بتواند در نهایت روی پرده برود را زمان مشخص خواهد کرد اما عیاری خودش امیدوار است.

این کارگردان محجوب در تازه ترین گفتگویش که با احمد طالبی نژاد در “شرق” انجام شده هم از سرنوشت “خانه پدری” گفته و هم از برنامه هایی که برای ساخت فیلم پیش رو دارد.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی عیاری را ارائه می دهد:

شنیده‌ام در تدارک فیلم تازه‌ای هستی، اما مثل همیشه با دست‌انداز‌هایی روبه‌رو شده‌ای؟

راستش این روز‌ها به هر طرحی فکر می‌کنم، ارتباطی با مصائب اقتصادی و در بعدی کوچک‌تر، روزمرگی و معیشت مردم ندارد؛ مردمی که با زیستی دشوار روبه‌رو هستند. اگر نخواهی این مردم و مسائلشان را ببینی، خواب راحتی نخواهی داشت و اگر ببینی، برخی ناراحت می‌شوند و انگ نخ‌نمای سیاه‌نمایی به خودت و اندیشه‌ات خواهد خورد و البته باز هم خواب راحتی نخواهی داشت. به قول یکی از دوستان، دیگر چنان به واژه اختلاس عادت کرده‌ایم که ارقام چندهزار میلیاردی برایمان پیش‌پا افتاده به‌نظر می‌رسد. رونمایی‌های پی‌درپی از اختلاس‌ها و مفاسد اقتصادی چنان برایمان عادت شده که از غارت خاک، جنگل، کوه، نفت و جوانی و زندگی‌ها، حیرت نمی‌کنیم. درحالی‌که نباید عادت کنیم. اینکه پرده خانه‌مان نیست که به آن عادت کنیم. این شرف انسان است که بر باد می‌رود. مسئولان غیرتمند و دلسوز سینما باید از عادت‌گریزی برخی سینماگران راضی باشند؛ که به بهای محرومیت و ناکامی، زبانشان گزنده و تلخ است مثل زهر مار.

 خب، اینکه شد بیانیه. درباره فیلم یا فیلم‌هایی که قرار است امسال شروع کنید، لطفا توضیح دهید.
دو سالی هست این ماجرا شروع شده و ادامه دارد. فیلم‌نامه‌ای به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داده‌ام. سال گذشته به آقای مهدی ارگانی که در کانون مسئولیتی دارد؛ گفتم اگر این بوروکراسی‌های آزار‌دهنده را از پیش‌پای این فیلم بردارید، من قول می‌دهم آن را بسازم و حتی به جشنواره هم برسانم. ١٠ روز بعد از این مکالمه، من بازیگران را انتخاب کردم و آماده شروع بودیم، اما موانع یکی‌یکی بروز کردند و نشد که نشد تا حالا که هنوز هم مطمئن نیستم بشود.
 قرار است فیلم را برای کانون پرورش بسازی؟
قرارمان این بود. گفتم اگر تا قبل از عید سال گذشته، موانع بر طرف شد، می‌توانم در فروردین فیلم را بسازم. چون بعدش اهواز که لوکیشن اصلی فیلم است، تبدیل به جهنم می‌شود و نمی‌شود کار کرد. من که بچه اهوازم و به آن گرما عادت دارم ولی برای سایر عوامل غیرقابل تحمل است.
 فیلم مربوط به کودکان است؟
بیشتر نوجوانانه است. اسمش هم هست «چاله چوله».‌ گیر اصلی آقایان هم سر فیلم‌نامه است. مثلا پیله کرده‌اند که چرا آدم خوب توی این فیلم‌نامه نیست. ماجرای سه تا نوجوان است که ١٠ میلیون تومان پول پیدا می‌کنند. وقتی خانواده‌هایشان باخبر می‌شوند، هر یک تلاش می‌کنند این پول را به زخم خودشان بزنند و چاله‌چوله‌های زندگیشان را پر کنند. در نتیجه رقابتی بینشان آغاز می‌شود. فکر می‌کنم با این دیدگاه، من را به مخمصه بدی بکشانند. راستش در اسفند آقای ایوبی، به مدیرعامل بنیاد سینمایی دستور داد، به این فیلم ٥٠٠ ‌میلیون وام بدهند. وقتی این اتفاق افتاد، من اعلام کردم که با کانون کار نمی‌کنم. بقیه‌اش را جور می‌کنم و خودم می‌شوم تهیه‌کننده فیلم.
 ولی شنیده‌ام این مبلغ را بابت فیلم خانه پدری داده‌اند که جبران خسارت توقیف آن فیلم بشود… .
نه درست نیست. من برای چاله‌چوله، ١٤، ١٥ میلیون خرج کرده بودم و واقعا باید شروع می‌کردم. به کانون هم امیدی نداشتم. به‌هرحال اواخر فروردین صد ‌میلیون از این پول را دادند. ولی دیگر دیر شده بود. و باید تا نیمه دوم سال صبر کنم. حالا دوباره کانون جلو آمده و مشغول کل‌کل هستیم. نزدیک به یک ماه است قرار‌داد بسته‌ایم و هنوز از پرداخت پیش‌قسط خبری نیست و احتمال می‌دهم سر تأمین بودجه، مشکل ایجاد شود.
 کانون یکی از ضعیف‌ترین نهاد‌های فرهنگی است. برآوردتان چه قدر است؟
یک ‌میلیاردو صد ‌میلیون. در ضمن می‌گویند وام فارابی هم باید به ما منتقل شود. گویا قراردادی با فارابی بسته‌اند که امسال دو، سه تا فیلم با مشارکت هم تولید کنند. یک فیلم با علی طالبی و یکی هم توسط من. از سومی هم خبر ندارم. ولی همین دو، سه روز پیش به حسن آقا کریمی، که مدیر امور سینمایی کانون بود و گویا در آستانه بازنشستگی است، اعلام کردم که فیلم را برای کانون نخواهم ساخت. چون می‌دانم که سر فیلم‌نامه اذیت‌مان خواهند کرد. یعنی یک سال از عمر من که باید صرف کار می‌شد، عملا هدر رفت. آقای ارگانی پایش را توی یک کفش کرده که مثلا مادره باید آدم خوبی باشد و با توضیح و توجیه من هم، از خر شیطان پایین نمی‌آید. یادم هست روزگاری که سردار طلایی، رئیس‌پلیس بود، گفت تو می‌توانی چند تا پلیس بد هم نشان بدهی به شرط اینکه یک پلیس خوب هم ببینم. خب با آن منطق می‌شو د کنار آمد، اما با دیدگاه‌های ارگانی نمی‌توانم.
 پس این ٥٠٠ ‌میلیون ربطی به فیلم خانه پدری ندارد؟
نه آقا. هیچ ربطی ندارد. این وامی است برای ساختن فیلم چاله‌چوله. خانه پدری، ٨٨٠ میلیون هزینه برده. به شهادت همان ١٠ سئانسی که در سینما کوروش نمایش داده شد، که همه بلیت‌هایش از پیش ‌فروش رفته بود و در پایان هر سئانس نمایش، تماشاگران ایستاده چند دقیقه دست می‌زدند، اگر نمایش‌اش ادامه می‌یافت، چند ‌میلیارد فروش واقعی می‌کرد.
 خب یک سال و اندی تبلیغات مجانی داخلی و خارجی در باره این فیلم را هم نباید فراموش کرد… .
حتما تأثیر داشته، اما در پاسخ به دریافت پول در ازای سکوت من، باید بگویم اصلا بلد نیستم با کسی زد و بند کنم. اصلا نمی‌دانم در این جور مواقع، چه جوری باید حرف بزنم. آن هم منِ لجباز. من را بدون خرج‌کردن و باج‌دادن راحت‌تر می‌شود خرید، تا با ارقام و اعداد. اهل معامله و سودا‌گری نیستم.
 بالاخره قرار است برای خانه پدری چه اتفاقی بیفتد؟
اگر مجلس تغییر کند، ممکن است مشکل فیلم حل شود.
 چه ربطی دارد به مجلس؟ مخالف اصلی نمایش فیلم کی یا چه نهادی است؟
گفتم که مجلس به دلیل سوءتفاهم‌ها مانع اصلی نمایش فیلم است. چون به‌نظر می‌رسد مقامات ارشاد، مخالفتی ندارند. آنها نگران مجلس هستند. سال ١٣٩٢، آقای ایوبی از من دعوت کرد که رفتم دفترش. پرسید بیا تکلیف فیلم را روشن کنیم. می‌خواهی در جشنواره شرکتش بدهی؟ گفتم حتما. پاسخ داد من فردا می‌روم مجلس و با کمیسیون فرهنگی صحبت می‌کنم. چون می‌دانست که بعضی نمایندگان این فیلم را در سال ١٣٨٩ دیده بودند و آقای پژمان‌فر، نماینده مشهد گفته بود، نوک پیکان این فیلم به سمت اسلام است. با گذشت پنج سال هنوز معنی این حرف را نفهمیده‌ام. کدام یک از فیلم‌هایم شعاری و ضد اسلام بوده که این یکی باشد؟
 لابد به‌این‌دلیل این حرف را زده که به قول خودشان یکی از قوانین فقهی را نقد کرده‌ای؟ درحالی‌که اسلام مدعی حقوق زنان بوده و علما دائم به پیش از اسلام و عصر جاهلیت ارجاع می‌دهند که حتی نوزادان دختر را زنده به گور می‌کردند… .
ببین، اگر پدر این خانواده که به جرم عدول از اخلاقیات دخترش را می‌کشد، شغل دیگری می‌داشت؛ مثلا به جای فرش‌فروشی که یک کار نسبتا سنتی است، کار دیگری می‌کرد؛ شاید حساسیت آقایان کمتر می‌شد. مثلا راننده لوکوموتیو می‌بود یا در تلگراف‌خانه کار می‌کرد یا هر شغل مدرن دیگری در اواخر دوره قاجاریه، این فیلم متهم نمی‌شد که اسلام را نشانه گرفته است. چون اتهام دختر، کاملا موهوم است. البته فراموش نکنیم که عین این اتفاق‌ها هم‌اکنون هم رایج است. در بخش‌هایی از کشور، دختران به اتهام‌هایی مشابه، توسط خانواده به قتل می‌رسند. ١٠ ماه پیش در روزنامه خبری مشابه به داستان این فیلم خواندم و روزنامه‌اش را هم دارم. زنی می‌رود کلانتری و مدعی می‌شود که شوهر و پسرم، یک سال پیش دخترم را کشتند و در خانه دفنش کردند.
 حتی دو سال پیش یک خانواده سنتی ترکیه‌ای که ساکن آلمان هستند، دختر جوان خانواده را به جرمی مشابه، کشتند و این ماجرا کلی هم  سروصدا کرد. در  پاکستان و افغانستان و بعضی کشور‌های عربی هم مشابه این حوادث مدام اتفاق می‌افتد. گویا نخستین بار نیروی انتظامی که در تولید این فیلم مشارکت داشت، با آن مخالفت کرد؟
نه. سرهنگ سلطانی که آن زمان رئیس «ناجی هنر» بود، آمد دفتر ما فیلم را دید و جلوی خودم با رئیس سازمان سینمایی وقت جواد شمقدری، مسئول بخش فرهنگی فارابی و مدیر جشنواره که مخالف شرکت فیلم در جشنواره بودند، تماس گرفت و با لحنی تند به آنها گفت، شما سواد اسلام را ندارید که این فیلم را مغایر با اسلام می‌دانید. ولی فرمانده وقت نیروی انتظامی سردار احمدی مقدم، فیلم را چندش‌آور تلقی کرده بود.
 بدت نمی‌آید اگر بگویم فصل کشتن دختر‌کم و بیش چندش‌آور است؟
خُب، اهمیت این صحنه در همین است که چندش آور باشد تا کراهت این عمل غیرانسانی را گوشزد کند و تا پایان فیلم که هیچ اتفاق مهم دیگری درش نمی‌افتد، همواره آن زیر زمین بوی مرگ بدهد. چگونه می‌توانستم در سه اپیزود بعدی، تماشاگر را جذب فیلمی کنم که پس از آن فاجعه نخستین، فاقد هرگونه اتفاق جذابی است؟ این حس مرگ نهفته در زیر زمین است که تماشاگر را کنجکاو می‌کند که بالاخره چه زمانی این راز برملا خواهد شد.
 راستی خانه پدری فیلم‌نامه داشت، یا مثل بعضی از کارهایت از جمله سفره ایرانی و سریال روزگار قریب، فاقد فیلم‌نامه آماده بود؟
دو اپیزود اولش داشت ولی دو اپیزود بعدی، بر مبنای طرح جلو رفت.
 یادت هست سر سریال «روزگار قریب»، در گفت‌وگویی که با هم داشتیم، گفتی که هیچ فیلم‌نامه‌ای نداشته‌ای و من چی گفتم؟
گفتی تو یا نابغه‌ای یا دروغ گویی بزرگ (خنده). نه مطمئن باش که دو قسمت این فیلم فیلم‌نامه کامل داشته. ولی خب در اواسط کار برخوردم با بیماری شدید همسرم که زندگیم را تحت‌الشعاع قرار داده بود و فقط دلم می‌خواست این فیلم یک‌جوری جمع شود و برود پی‌کارش.
 در آن بخشی که فیلم‌نامه داشت، چه قدر رعایت منطق برایت مهم بود؟
یعنی چی؟ من همیشه درباره منطق حساسیت داشته‌ام. حتی به‌عنوان تماشاگر هر وقت در فیلمی می‌بینم شخصیت‌ها کار‌های بی‌دلیل و بی‌منطق انجام می‌دهند، عصبانی می‌شوم.
 اگر منطق برایت مهم است، چرا در شروع فیلم می‌بینیم که پدر و برادر نوجوان دختر منتظرند دختر برگردد به خانه تا نقشه کشتن او را عملی کنند؟ اگر بحث منطق در میان باشد، دختری که به دلیل خطای اخلاقی در آستانه مرگ قرار گرفته، چگونه از خانه خارج شده و کجا رفته است؟ درحالی‌که براساس منطق، باید در خانه حبس شده باشد… .
خب او لجبازی کرده و رفته بیرون و همین هم باعث شده پدر و برادرش عصبانی‌تر بشوند و تصمیم به قتل او بگیرند.
 یک‌وقت هست که تو می‌گویی برای من منطق نمایشی مهم است نه منطق علت و معلولی. این منطقی است. درحالی‌که به شهادت فیلم، شق دوم برایت مهم بوده. یعنی منطق واقعیت. واقعیت این است که دختری در این موقعیت، به هیچ‌وجه نمی‌تواند از خانه خارج شود. از طرفی مثلا در صحنه دفن جنازه در زیرزمین، ما می‌بینم که کف زمین در حدود نیم متر کنده شده. درحالی‌که برای دفن یک جنازه، عمق قبر باید بیشتر باشد تا بوی جنازه به مشام نرسد. بعد هم رویش خاک ریخته می‌شود و آجر‌ها سر جایشان قرار می‌گیرند و فرش‌ها بر می‌گردند سر جایشان. هیچ برجستگی‌ای هم نمی‌بینیم. انگارنه‌انگار جنازه‌ای آن زیر مدفون شده. انصافا این با منطق می‌خواند؟
به‌نظرم جایی که جنازه مثل یک جنین در گودال خوابیده و چادر و کفش‌ها هم با او دفن می‌شود، لحظه بسیار تأثیر‌گذاری است.
 خب این می‌شود منطق نمایشی…
نه نه، همه‌چیز دقیق اندازه‌گیری شده تا کف زیر‌زمین برجسته نشود. هر فیلم‌سازی برای تأثیر‌گذاری و مسخ تماشاگر، روشی دارد. من با سماجت تمام این مراسم خشونت‌بار را نمایش دادم تا بوی مرگ تا پایان فیلم در مشام تماشاگر بماند.
از‌این‌جهت روی این لحظه تأکید دارم بعد می‌بینیم یکی، دو نسل دیگر در این زیرزمین زندگی می‌کنند. امکان ندارد کسی متوجه وجود جنازه نشود. فکر می‌کنم آن‌قدر درگیر بیان موضوع بوده‌ای که به این جزئیات نپرداخته‌ای. انصافا هم موضوع دردناکی است.
من همیشه برای پیش‌پاافتاده‌ترین صحنه‌ها هم حوصله کافی‌ووافی دارم. درضمن یادت نرود روی قبر ملاط می‌ریزند که وقتی خشک می‌شود، بسیار مستحکم خواهد شد و امکان ندارد بویی از لای درزهایش بیرون بزند. خیالت راحت. من درباره هر چیزی به اندازه کافی تحقیق می‌کنم تا گاف ندهم.
 ویژگی عمده فیلم‌هایت، باور‌پذیری و باوراندن به مخاطب است. در اغلب کارهایت این نکته وجود دارد و کسی هم اماواگر نمی‌کند. فیلم «بودن یا نبودن» از این جهت مثال‌زدنی است. اما در این فیلم، حفره‌هایی وجود دارد که نمی‌دانم از چه چیزی ناشی شده‌اند؟ مثلا گریم مهران رجبی در نقش پدر، یادآور گریم در نمایش‌های مدرسه‌ای است که مثلا موی ‌سفید پیرمردها به صورت اغراق‌شده جلوه می‌کند… .
ما صحنه‌هایی را گرفتیم و چون از گریم راضی نبودم، تکرارشان کردیم. ولی با گریم فعلی مشکلی ندارم. گاهی آدم‌ها در واقعیت هم بد گریم شده‌اند. خب، این پدر هم از ازل بد گریم شده.
 اینها که توجیه است. حالا که بحث به اینجا کشید، اجازه بده کمی هم وارد معقولات شویم. در روابطی که با هم داشته‌ایم ازجمله چندین سفر به اقصی نقاط کشور، چند بار از تو شنیده‌ام بهترین بازیگران سینمای ایران، رضا فاضلی، بیک‌ایمانوردی، حسن رضایی و مهران رجبی هستند. به نظرم این یک شوخی است… .
اصلا. فکر می‌کنم اینها بهترین بازیگران سینمای ایرانند. بیک‌ایمانوردی همه فیلم‌هایی که بازی کرده، مبتذل بودند. ولی من چون شاخک‌های حساسی دارم، می‌توانستم ببینم زیر این بازی کلیشه‌ای و این داستان‌های سطحی، چه گوهری نهان است. به شکلی که اگر با یک کارگردان خوب مثل داریوش مهرجویی کار می‌کرد، ثابت می‌شد درست می‌گویم.
 بر چه اساسی؟ بازی‌اش که فیگوراتیو و اغراق‌شده بود، شکل و شمایل خوبی هم که نداشت. از او بدتر، رضا فاضلی است که در فیلم «سفر سنگ» کیمیایی هم بازی کرد ولی همانی بود که در فیلم‌های سطحی از او دیده‌ایم. همین مهران رجبی هم که چند فیلم با او کار کرده‌ای، همان شیوه بازیگری اغراق‌شده در فیلمفارسی‌ها را دنبال می‌کند… .
در همه فیلم‌هایی که با او ساخته‌ام، اثری از هنر بازیگری در او ندیده‌ام. این هنر آن‌قدر محو و گم است که به یک ارزش تبدیل می‌شود؛ همان چیزی که در کار مارلون براندو و رابرت دنیرو می‌بینیم.
 این حرف‌ها واکنش ایجاد می‌کند. حواست هست؟
صددرصد. عیبی ندارد. من هرگز مصلحت‌اندیشانه حرف نزده‌ام.
 با این صدای منوتن و گوش‌آزار مهران رجبی چه کنیم؟
کمتر کسی می‌تواند مثل او دیالوگ‌ها را خوب ادا کند. او عین زندگی واقعی، دیالوگ را ادا می‌کند. گاهی هم ممکن است صدایش خروسی شود. این را یک‌بار وقتی فیلم «بیدارشو آرزو» در جشنواره بود یکی از داوران به من گفت که صدای رجبی خروسی بود وگرنه به او جایزه می‌دادیم. من هم شیطنت کردم و گفتم پدرم را درآوردم تا صدای او خروسی شود. این از نظر من ارزش بود نه ضدارزش.
او در اولین فیلمش «کودک و سرباز» با همین لحن و صدا ظاهر شد و چون غیرحرفه‌ای بود، خیلی هم دلنشین جلوه کرد. البته پرکاری و ایفای نقش‌های مشابه هم مزیدبرعلت شده. به قول خودش، فقط در برنامه اذان و اخبار نیست.
و البته توی کانال کولر (خنده).
 در کارنامه‌ات همه‌جور فیلمی دیده می‌شود. از فیلم‌های تلخ و سیاهی مثل تنوره دیو، آن سوی آتش، بودن یا نبودن تا کمدی‌هایی مانند روز باشکوه و دونیمه سیب. تابع چه شرایطی فیلم می‌سازی؟
من تا رسیدن به «روز باشکوه»، ١٩ فیلم‌نامه به ارشاد و فارابی دادم که در فاصله‌ای سه‌ساله همه رد شدند. من هم که به‌جز سینما کار دیگری نه دارم و نه بلدم. یعنی ١٩ دغدغه ذهنی را نوشتم و نشد. شوخی نیست. آن هم پس از ساختن آن سوی آتش که می‌دانی در جشنواره‌های متعدد جهانی مطرح شده و جوایزی هم گرفته بود. یک روز داشتم عرض خیابان جمهوری را طی می‌کردم که دستی به شانه‌ام خورد. دیدم یونس صباحی است که آن موقع مدیر تولید هدایت فیلم بود. پرسید یک سناریو داریم کار می‌کنی؟ بی‌معطلی گفتم بله. چون فکر کردم رویش کار می‌کنم و به شکلی درمی‌آورم که موردپسندم باشد. سناریو را خواندم و بازنویسی‌اش را آغاز کردم که در پایان کار، خودشان گفتند ما می‌توانیم سناریو اولی را هم بسازیم. یعنی دگرگونی تا این حد بود. این نخستین تجربه من در عرصه طنز بود. گرچه قبل از آن «شبح کژدم» را هم ساخته بودم که فیلمی کاملا تراژیک بود، اما حسی از طنز هم در آن جریان داشت.
 من هم فکر می‌کنم «روز باشکوه»، یکی از بهترین کمدی‌هایی است که در سینمای ایران ساخته شده. در یکی از صحنه‌های فیلم، گروه لمپن‌های شهر که توسط فرماندار اجیر شده‌اند تا بروند به استقبال اشرف پهلوی، دیر می‌رسند. سرکرده‌شان که می‌بیند ممکن است به دلیل دیررسیدن پولشان را ندهند، به بقیه می‌گوید: «اینجا که نشد. بریم اونجا» یعنی بروند به جمع مخالفان حکومت بپیوندند که خب نگاه درست و طنزآلودی است به نقش این قشر در مناسبات اجتماعی و سیاسی روزگار ما.
این درست که آن فیلم، یک کار گزارشی بود اما همیشه این گفته «تروفو» پس ذهن من هست که اگر دارید درباره یک کارخانه تولیدی هم فیلم تبلیغاتی می‌سازید، سعی کنید همه استعداد و توانتان را به کار ببرید تا فیلم خوبی از کار در‌آید.
 نمونه‌اش کار خودت سریال «روزگار قریب»؛ که ممکن بود فیلم‌ساز دیگری همین سفارش را دریافت کند، اما نتیجه این‌گونه نمی‌شد. این سریال در زمان خودش خیلی محبوبیت پیدا کرد. به‌ویژه در میان نسل جوان… .
بچه‌های ٨، ٩ ساله هم این سریال را می‌دیدند و خیلی کنجکاو بودند بدانند عاقبت این بچه روستایی چه می‌شود. انگار می‌خواستند آینده خودشان را ببینند.
سه فیلم به نمایش‌درنیامده داری. «سفره ایرانی»، «بیدار شو آرزو» و همین «خانه پدری» که خیلی‌ها هنوز منتظر نمایش آن هستند. آن دو فیلم را راستش فکر می‌کنم خودت هم مایل نیستی نمایش داده شوند. سفره ایرانی ایده خوبی دارد. اینکه یک اسکناس‌ هزار تومانی بهانه‌ای می‌شود برای گشت‌و‌گذار در لایه‌های آشکار و پنهان زندگی مردم ایران، فکر بکری است. ولی به‌گمانم پرداخت فیلم خوب نیست. چون اصلا پلات و هسته دراماتیک روشنی ندارد و حتی فکر می‌کنم اصلا فیلم‌نامه از پیش‌نوشته‌شده‌ای هم نداشته است.
بله، فیلم فاقد درام است؛ چون ماجراهایش در طول‌وعرض این مملکت اتفاق می‌افتد. بنابر این فرصت کافی برای تمرکز روی آدم‌ها و موقعیت‌ها نداشتیم. این را قبول دارم. ولی این‌جوری نیست که نخواهم نمایش داده شود. مشتاقانه منتظر زمانی هستم که به نمایش عمومی در‌آید. این فیلم در جشنواره کارلوویواری موفقیت خوبی به‌دست آورد و در چند جشنواره آمریکایی هم به نمایش درآمد. درضمن سکانس پایانی این فیلم ساخته نشده و من قبل از فیلم بعدی، حتما پایان سفره ایرانی را خواهم ساخت.
 البته ممکن است امروز به‌دلیل افت کیفی سینمای ایران در ١٠ سال اخیر، اگر به نمایش در‌آید، جلوه خوبی هم داشته باشد، اما در قیاس با ساخته‌های خودت، فیلم موفقی نیست. «بیدار شو آرزو» هم انتظار‌ها را برآورده نکرد.
در نهمین روز پس از زلزله بم، فیلم‌برداری ما شروع شد؛ آن‌هم براساس یک وظیفه اخلاقی و تاریخی. فیلم، داستان واحدی ندارد. یک خط کلی است که ما دنبالش می‌کنیم بدون اینکه عنصر دراماتیکی داشته باشیم. چه درامی هولناک‌تر از خود زلزله؟ ما براساس یک ایده خیلی خطی به سوی بم حرکت کردیم. ایده اصلی، جست‌وجوی جنازه‌های خویشان یک مردوزن بود که بر اثر ضرورت، همراه می‌شوند. در کشوری که همه‌جایش روی گسل‌های زلزله است. زلزله هولناک تهران بیخ‌گوشمان است. پس از هر زلزله‌ای تب داغ زلزله تهران بالا می‌گیرد و زود هم فراموش می‌شود. به همین دلیل، در مراسم اهدای چند جایزه به این فیلم در جشنواره فجر سال ٨٣ که عده‌ای از مقامات سیاسی هم حضور داشتند، گفتم این فیلم را ساخته‌ام تا آب خوش از گلویتان پایین نرود.
 به‌نظرم بد نیست در آستانه پنجم دی‌ که سالگرد زلزله بم است، این فیلم در گروه هنر و تجربه نمایش داده شود… .
این ایده خوبی است و می‌تواند پیگیری شود. البته فیلم در اختیار بنیاد سینمایی فارابی است و آنها باید پیگیری کنند. بله. این یک فیلم کاربردی است.
 اگر به هر دلیل فیلم «چاله‌چوله» ساخته نشود، طرح یا فیلم‌نامه دیگری داری؟
فیلم‌نامه دیگری دارم به نام کاناپه که حتی پیش از چاله‌چوله آماده ساخت بود ولی منتظر نتیجه چاله‌چوله ماندم. اگر این نشد، کاناپه را حتما امسال خواهم ساخت. ضمن اینکه تعهدی هم برای ساخت یک مجموعه با نام ٨٨ متر به تلویزیون دارم که امیدوارم در سال آینده، تولیدش را شروع کنم. موضوعش هم کلاهبرداری‌هایی است که در زمینه مسکن رواج پیدا کرده و اغلب مردم از آن بی‌خبرند.
 به آینده سینمای ایران امیدواری؟
به‌شدت. مهم نیست مدیریت‌ها گاه غلط عمل می‌کنند؛ مهم این است نسل تازه‌ای از سینماگران از راه رسیده‌اند که همه محدودیت‌ها را دور می‌زنند و فیلم‌های خودشان را می‌سازند. از میان اینها قطعا چند فیلم‌ساز خوب ظهور خواهند کرد.




اعطای خسارت ۴ میلیاردی بخاطر توقیف “سنتوری”؟/داریوش مهرجویی: تجدید دادرسی همه چیز را مشخص می‌کند/وکیل پرونده سکوت کرد

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: نُه سال بعد از ساخت و سپس توقیف “سنتوری” همچنان بازار رسانه ای پیرامون این فیلم داغ است.

چه زمانی که مهرجویی خبر از ساخت قسمت دوم آن می دهد و چه زمانی که خبر می رسد مهرجویی برای ساخت قسمت دوم باید از خانواده فرامرز فرازمند تهیه کننده قسمت اول اجازه بگیرد و مهرجویی این مساله را رد می کند.

تازه ترین خبر رسیده به سینماژورنال هم درباره تجدید دادرسی شکایتی است که مهرجویی در اعتراض به توقیف فیلمش علیرغم داشتن مجوز ترتیب داده بود.

آرزوهایی که نقش بر آب شد

وقتی در میانه های تابستان 86 بیلبوردهای شهری “سنتوری” در نقاط مختلف تهران رونمایی شد کسی فکرش را نمی کرد فقط چند روز مانده به اکران و با وجود داشتن پروانه نمایش جلوی اکران فیلم گرفته شود.

با این حال محمدحسین صفارهرندی وزیر وقت ارشاد فیلم را توقیف نمود و البته مدتی کوتاه بعد از توقیف هم نسخه قاچاق فیلم در سراسر ایران توزیع شد و به یک باره همه آرزوهایی که تهیه کننده و کارگردان فیلم برای فروش بالای فیلم و البته پرداخت بدهیهایی که بابت تولید فیلم متحمل شده بودند  نقش برآب شد.

اعطای خسارت 200 میلیونی به نتیجه نرسید

در آن مقطع زمانی و درجریان حکمیتی که یک سوی آن نمایندگان وزارت ارشاد بودند و سوی دیگرش تهیه کننده و کارگردان “سنتوری” بنا بر این شد که وزارت ارشاد مبلغی حدودا 200 میلیون تومان را بابت خسارت به این دو نفر پرداخت کند اما این پرداخت چون بلحاظ قانونی ایراد داشت به نتیجه نرسید.

اوایل 89 بنا بود فیلم اکران شود اما باز هم نشد

کش و قوس میان عوامل فیلم با ارشاد تا سال 89 هم ادامه داشت؛ در اوایل این سال باز هم تلاشهایی صورت گرفت برای روی پرده فرستادن فیلم اما باز هم در آستانه اکران، جلوی نمایش گرفته شد.

سنتوری
سنتوری

پخش ویدیویی بعد از مرگ تهیه کننده

نهایتا مرداد 89 شد و فرازمند تهیه کننده کار از دنیا رفت و تنها امتیازی که بواسطه مرگ تهیه کننده به آن تعلق گرفت، اعطای مجوز پخش در شبکه خانگی بود. طبیعی بود که این پخش هم سود چندانی را عاید مالکان فیلم نکرد. به هر حال نسخه ویدیویی فیلم همان سه سال قبل لو رفته بود و عرضه دوباره آن به صورت مجاز موفقیتی را در شبکه خانگی تجربه نکرد.

صدور حکم به نفع مهرجویی/پرداخت 1 میلیارد و 400 میلیون غرامت

اینجا بود که مهرجویی تصمیم گرفت بلحاظ حقوقی هم که شده از فیلم خود اعاده حق کند. این شد که با مشورت یک وکیل کارکشته دادخواستی را در دیوان عدالت اداری علیه وزارت ارشاد تنظیم کرد؛ به گزارش سینماژورنال حرف اصلی مهرجویی در این دادخواست آن بود که چون فیلمش مجوز نمایش وزارت ارشاد را داشته و ارشاد اجازه نمایش به آن نداده خسارت این توقیف باید به وی پرداخت شود.

دو سال قبل نتیجه دادگاه بدوی ناشی از این شکایت به نفع مهرجویی صادر شد. در آن زمان و طبق شنیده ها ارشاد موظف شده بود که بابت خسارات مادی و معنوی وارده به مهرجویی مبلغی یک میلیارد و 400 میلیون تومانی را به وی پرداخت کند.

اعتراض ارشاد کار را به دادگاه تجدیدنظر رساند

قابل پیش بینی بود که وزارت ارشاد به این حکم اعتراض کند و همین اعتراض باعث شد پرونده به دادگاه تجدیدنظر برود. به گزارش سینماژورنال این روزها پرونده “سنتوری” در مرحله تجدید دادرسی است و چند کارشناس زبده مشغول بررسی مجدد پرونده هستند.

این بررسیها نهایتا چهار ماه به طول انجامیده و بعد از آن در دادگاه تجدیدنظر حکم قطعی صادر خواهد شد. طبیعی است که اگر حکم باز هم به نفع مهرجویی صادر شود این بار علاوه بر رقم غرامت قبلی مبلغی بابت تاخیر در پرداخت مبلغ اول هم به وی پرداخته خواهد شد.

داریوش مهرجویی
داریوش مهرجویی در پشت صحنه “سنتوری”/برای وضوح، کلیک چپ کنید

غرامتی 4 میلیاردی برای مهرجویی؟!

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که در مرحله دوم حدودا 4 میلیاردی برای مهرجویی غرامت درنظر گرفته خواهد شد؛ غرامتی که ارشاد این بار دیگر باید آن را بپردازد و البته که با این رقم مهرجویی هم خواهد توانست با فراغ بال به سراغ ساخت قسمت دوم “سنتوری” برود.

داریوش مهرجویی: تا دادگاه تجدیدنظر حکم ندهد هیچ چیز معلوم نیست

برای آن که درباره صحت و سقم ماجرا بیشتر بدانیم به سراغ داریوش مهرجویی رفتیم و درباره این ماجرا از او پرسیدیم. مهرجویی با تایید تلویحی اینکه پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفته به سینماژورنال گفت: دادگاه بدوی به نفع ما حکم داد اما اعتراض طرف دوم باعث شد کار به دادگاه تجدیدنظر برسد.

وی ادامه داد: طبیعی است که تا دادگاه تجدیدنظر حکم نهایی را ندهد نمیتوان پیش بینی کرد که چه اتفاقی می افتد. تجدید دادرسی است که همه چیز را مشخص میکند.

مهرجویی از ما خواست برای بیشتر دانستن درباره روند حقوقی ماجرا با وکیلش صحبت کنیم.

وکیل مهرجویی سکوت کرد

فرهنگ سُروری وکیل مهرجویی اما در این باره تقریبا سکوت کرده و هرچند روال ماجرا تا رسیدن پرونده به دادگاه تجدیدنظر را تایید نمود ولی درباره جزییات ماجرا هیچ نکته ای را به سینماژورنال ارائه نکرد.

فقط چند ماه دندان روی جگر بگذارید…

به گزارش سینماژورنال حال فقط باید چند ماهی منتظر ماند و دید بالاخره سرنوشت اعاده خسارت یکی از محبوبترین فیلمهای ایرانی چه میشود؟

فیلمی که نه فقط به هنگام نمایش در جشنواره بیست و پنجم فجر-یعنی همان جشنواره ای که مسعود ده نمکی با “اخراجیها”یش” در آن حاضر بود- با اقبال مخاطبان مواجه شد و البته به همراه “اخراجیها” سیمرغ بهترین فیلم مردمی را گرفت که به هنگام توزیع نسخه قاچاقش هم زودتر از حد تصور فراگیر شد.

تنها دو نفر از تولید فیلم سود کردند

این فیلم هرچند برای صاحبان خود منفعت مالی چندانی نداشت اما در جهش حرفه ای دو نفر به شدت تاثیرگذار بود؛ یکی محسن چاووشی خواننده ای که تا پیش از آن بواسطه شباهت صدایش با س.ق و البته ترانه هایی که با مضمون نفرین و خودکشی می خواند جلب توجه کرده بود و دیگری بهرام رادان.

به گزارش سینماژورنال چاووشی مدتی بعد از همکاری با مهرجویی توانست از طریق مرکز موسیقی حوزه هنری اولین آلبوم مجازش با نام “یه شاخه نیلوفر” را به بازار فرستاده و در سالهای بعد هم یکی از پردرآمدترین خوانندگان پاپ شود.

بهرام رادان
بهرام رادان در حال دریافت سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره بیست و پنجم

بهرام رادان هم بعد از همکاری در “سنتوری” و البته دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد از جشنواره بیست و پنجم فجر، این شانس را یافت که ایفای نقش در آثار کارگردانانی چون واروژ کریم مسیحی، تهمینه میلانی و محمد بزرگ نیا را تجربه کند.

نتیجه کار تکلیف چند کارگردان دیگر را هم مشخص خواهد کرد

به گزارش سینماژورنال این را هم نباید از خاطر برد که اگر نتیجه این دادگاه به نفع مهرجویی اعلام شود آن گاه مسیری باز خواهد شد برای کارگردانانی چون رضا درمیشیان و کیانوش عیاری که در سالهای اخیر با وجود داشتن پروانه نمایش، فیلمشان توقیف شده است.

به هر حال پروانه نمایشی که به فیلم تعلق می گیرد مجوز قانونی اکران آن است و وقتی فیلم اکران نمیشود به نوعی بی قانونی شکل گرفته است.

منتظر می مانیم تا ببینیم بالاخره چه می شود…