1

پرسش «کیهان» از عادل فردوسی‌پور⇐چرا درباره فاجعه پلاسکو ۴۰ دقیقه حرف زدی و در نهایت از لزوم «استعفا» گفتی اما درباره فاجعه سانچی به یک تسلیت ساده بسنده کردی؟

سینماروزان: واکنش عادل فردوسی‌پور به دو فاجعه یکی آتش سوزی پلاسکو و دیگری آتش سوزی نفتکش سانچی موضوعیست که در روزهای گذشته در فضای مجازی هدف مخاطبان قرار گرفته.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصولگرای «کیهان» هم با کنار هم قرار گذاشتن این دو واکنش به طرح سوال در این باره پرداخته که چطور میشود عادل درباره فاجعه پلاسکو 40 دقیقه سخن گفته و در پایان هم از استعفای دسته جمعی مدیران کشورهای خارجی در بروز چنین فجایعی سخن می گوید اما درباره سانچی صرفا به یک تسلیت ساده بسنده می کند؟

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

عادل فردوسی‌پور که در برنامه تخصصی 90 معمولاً برخلاف اصول حرفه‌ای رسانه از چارچوب برنامه خارج شده و به مسائل خارج از موضوع که تخصصی در آن ندارد می‌پردازد؛ این بار حتی در همین رفتار غیر حرفه‌ای خود عادلانه عمل نکرد و هدف انتقاد کاربران شبکه‌های مجازی قرار گرفت.
فردوسی‌پور که سال گذشته 40 دقیقه از وقت برنامه خود را به حادثه ساختمان پلاسکو اختصاص داده و نتیجه گرفته بود همه مسئولان مربوطه باید استعفا دهند، این بار و درباره حادثه سانچی فقط تسلیت گفت!

یک سال قبل در چنین روزهایی بود که برنامه «90» که یک برنامه مختص فوتبال است در واکنش به آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو، تبدیل به یک نمایشی سیاسی شد، تا آنجا که بیش از 40 دقیقه از وقت این برنامه به موضوعی بی‌ارتباط با برنامه اختصاص یافت و پس از صحبت‌های یک کارشناس، در نهایت عادل فردوسی پور گفت که هر جای دیگر دنیا چنین اتفاقی افتاده بود همه مسئولان مربوطه استعفا می‌دادند.

اما یک سال بعد، باز هم حادثه دردناک دیگری در ابعاد گسترده‌تری رخ داده است؛ 30 نفر از هموطنانمان طی هشت روز در جدال با آب و آتش سوختند. اما این بار فردوسی‌پور فقط یک تسلیت گفت، بدون اینکه حتی از مسئولان مربوطه انتقادی کند. آن هم در شرایطی که برخلاف سال گذشته، این بار مسئولان مربوطه، سکوت کرده‌اند و حتی پاسخ افکار عمومی را هم نمی‌دهند. این تناقض رفتاری باعث شد تا این سؤال در ذهن افکار عمومی شکل بگیرد که چرا مجری 90 برخلاف نامش ناعادلانه با هر دو واقعه برخورد کرده است؟
برخی از کاربران فضای مجازی به این سؤال پاسخ داده‌اند. ازجمله یکی از کاربران نوشته:«تعجب کردیم که فردوسی پور 40 دقیقه برنامه نود رو اختصاص به استعفای مسئولین مربوطه نداد و فقط همدردی کرد! حتما براش صرف نداشته…» کاربر دیگر هم نوشته: «عادل فردوسی‌پور امشب از فاجعه زنده سوختن ۳۰ هموطن در نفتکش سانچی گفت، اما خوشبختانه معلوم شد برخلاف پلاسکو در این فاجعه فقط باید با بازماندگان همدردی کنیم و اصلاً لازم نیست کسی استعفا بده.»
کاربر دیگری هم این گونه به فردوسی پور واکنش نشان داده: «فردوسی‌پور تو برنامه‌اش حادثه سانچی رو تسلیت گفت اما نگفت که اگه این اتفاق هر جای دنیا میفتاد چند تا مسئول استعفا میدادن!… کاش مثل اسمش عادل بود!» و…




توضیحات محسن کیایی درباره فیلمنامه‌های «پلاسکو» و «لونه زنبور»⇔اولی را مصطفی کیایی می‌سازد و دومی را کارگردان «زاپاس»

سینماروزان: مصطفی کیایی کارگردان «خط ویژه» و «عصر یخبندان» که پیشتر از ساخت سریال خانگی «لیلای من» و درام «پلاسکو» خبر داده بود همچنان درگیر نگارش «پلاسکو» است.

به گزارش سینماروزان محسن کیایی برادر این کارگردان با اعلام این خبر به «خراسان» گفت: من و مصطفی برادرم در حال نگارش فیلم نامه «پلاسکو» هستیم. این موضوع برایمان جذاب است چون داستانش بر اساس اتفاقی واقعی رخ داده است. ژانر فیلم مانند دیگر ساخته های مان نیست و از زاویه دیگری به قضایا نگاه کردیم.

محسن کیایی البته به جز «پلاسکو» فیلمنامه های دیگری را هم نگاشته است. کیایی در این باره بیان داشت:  فیلم نامه کمدی «لونه زنبور» را نوشته ام و برزو نیک نژاد هم قرار است بر صندلی کارگردانی این فیلم بنشیند. امیدوارم این فیلم تابستان وارد مرحله تولید و برای اکران آماده شود.

محسن کیایی اظهار داشت: هم چنین فیلم نامه جدید کمدی در رابطه با موضوع دو جوان نوشته ام که اتفاق هایی برایشان رخ می‌دهد.




روایت پایه‌گزار سینمای گلخانه‌ای از دهه ۶۰، میوه فروشی خیابان ۳۰ تیر و فاجعه پلاسکو

سینماروزان: سیدمحمد بهشتی که بسیاری او را پایه گذار سینمای گلخانه ای دهه 60 می دانند در تازه ترین یادداشتی که برای «اعتماد» نگاشته با ذکر خاطره ای از میوه فروشی خیابان 30 تیر نقبی زده است به ماجرای پلاسکو و جایگاه این ساختمان در تاریخ ایران.

متن کامل یادداشت بهشتی را بخوانید:

من در عجبم ز مي‌فروشان كايشان/ زين به كه فروشند چه خواهند خريد

آن سال‌هايي كه در بنياد سينمايي فارابي مشغول بودم، معمولا براي خريد به ميوه‌فروشي‌اي در خيابان سي‌تير مراجعه مي‌كردم. ميوه‌فروشي‌اي كه بيشتر به جواهرفروشي مي‌مانست؛ انگار به جاي سيب و انار و پرتقال، ياقوت و زمرد و عقيق مي‌فروخت. ميوه‌هايش چنان با ذوق روي هم چيده شده بود كه توجه هر رهگذري را جلب مي‌كرد. اما بيشتر از خود ميوه‌ها، اين سكنات ميوه‌فروش بود كه مغازه و كاسبي او را خاص كرده بود؛ باوقار بود و خوش‌بيان. ميوه‌هايش را عزت مي‌گذاشت و با چشم نوازش‌شان مي‌كرد. پيدا بود كه كالايش را حراج نكرده؛ نه خبري از پلاكاردهاي قيمت بود و نه حتي ادعاي ارزان‌فروشي براي ترغيب خريدار. مشتري كه وارد مي‌شد، ميوه‌فروش اول سراپايش را برانداز مي‌كرد و بعد پاسخ مي‌داد. حتي بسيار پيش مي‌آمد كه با جوابي سرسري وي را از خريد منصرف كند. بيشتر از اينكه خريدار، ميوه او را بپسندد او بايد خريدار را مي‌پسنديد و قبل از اينكه ميوه را در ترازوي پيشخوانش بگذارد، مشتري را سبك و سنگين مي‌كرد. مسلما ميوه‌هاي او با بسياري ميوه‌هاي ديگر، به لحاظ شكل و ابعاد و خواص، تفاوتي نمي‌كرد، ولي اين او بود كه به ميوه‌هايش «شخصيت» داده بود و دغدغه‌اش اين بود كه مشتري بفهمد از چه «كسي» دارد چه «چيزي» مي‌خرد! مشتري‌هايش هم كم‌كم ياد گرفته بودند كه بايد شخصيت ميوه‌ها را به جا بياورند و مثلا نگويند «يك كيلو سيب بدهيد» آنان «هر ميوه‌اي» نمي‌خواستند، بلكه قصد خريد «آن ميوه‌ها» را داشتند.
احتمالا هريك از ما به نحوي در زندگي به چنين افرادي برخورده‌ايم؛ كساني‌كه هنرمندانه قادرند شغل‌شان، محل زندگي‌شان و خلاصه هر چيزي كه با آن سروكار دارند را  تبديل به موضوعي ويژه ‌كنند. در واقع آنان هر امر به ظاهر «ناچيز» را «چيزي» مي‌كنند؛ يعني به آن چنان «تشخصي» مي‌بخشند كه مخاطب و متقاضيان «اهل تشخيص» پيدا كند. يك سده‌اي هست كه برخورد اهالي و مديران شهر پاريس با اين شهر چنين است. آنان با معابر و پلاك‌هاي شهري قديمي و جديد، همچون جايي صاحب شخصيت برخورد مي‌كنند. سرگذشت و قصه‌ها و زيبايي‌هاي پاريس، به تنهايي براي تشخص يافتنش در جهان كافي نبود، بيشتر اين مديران و اهالي آنجا بودند كه اين امتيازات را به جا آورده و آن را چنان صيقل دادند كه حالا مردم دنيا پذيرفته‌اند كه پاريس از آب و گل ديگري سرشته شده است. درحالي كه به زعم من بسيارند شهرهايي كه همسنگ پاريس زيبا و تاريخي‌اند، فرقش اين است كه به دست جواهرفروشان نيفتاده‌اند.
واقعيت اين است كه پاريس هم از همان سنگ و سيماني ساخته شده كه شهري چون تهران. حتي مثل تهران ادواري از گسترش بي‌رويه و ساخت‌وسازهاي بي‌كيفيت و سودازده را پشت سرگذاشته، جاي‌جايش تخريب و نوسازي شده و بسياري از بناهاي ارزشمندش را از دست داده است. ليكن مديران و برنامه‌ريزان و اهالي‌اش مدت‌هاست سرعقل آمده‌اند و تلاش كرده‌اند از «جايي» بودنش حفاظت كرده و از آن پرده‌برداري كنند تا به چشم‌ آيد. اكنون پاريس نه فقط نزد فرانسويان كه نزد مردم دنيا، جايگاهي دارد كه هر نوع رفتار و كلامي را برنمي‌تابد؛ چه برسد به تخريب و نوسازي. پاريسي كه اجازه نداريم «تو» خطابش كنيم و بايد حتما «شما» بگوييم.
اين درست عكس رفتاري است كه ما با شهرهاي‌مان پيش‌گرفته‌ايم. ما حتي با نشانه‌هاي شهري‌مان همچون مكان‌هايي بي‌نام و نشان برخورد مي‌كنيم؛ ساختمان پلاسكو از آنجا كه از نخستين بناهاي بلند تهران بود و چند دهه با خاطرات اهل شهر پيوند خورده بود، واجد شخصيت شده بود. از همين‌رو براي نشاني دادن نيازي به كدپستي و پلاك نبود و اگر مي‌گفتيم «ايران، تهران، ساختمان پلاسكو» جاي پرسشي باقي نمي‌ماند. هرچند اين شخصيت ساخته و پرداخته مردم آن‌هم در دوران خوش‌احوالي مدني بود، در اين چند دهه بحران‌زده نيز با وجود همه جفاهايي كه مالكين و مديران شهري در حقش كرده بودند، تشخصش را كمابيش حفظ كرده بود. شاهدش نيز عظمت يافتن سانحه آتش‌سوزي بود؛ شايد اگر اين اتفاق براي مكان ديگري مي‌افتاد، چنين پژواكي نمي‌يافت.
به زعم بنده ساختمان پلاسكو از لحظه اين رويداد، حتي شخصيتي ممتازتر از قبل يافته است؛ اگر تا ديروز ساختمان پلاسكو «يكي از بلندترين بناهاي تهران» بود، زين پس، «بلندمرتبه‌ترين ساختمان تهران» است، نه به اعتبار تعداد طبقات و ارتفاع از سطح زمين، بلكه به دليل عزم بلند آتش‌نشانان شجاعي كه پيش چشم مردم به داخل آتش رفتند و بيرون نيامدند. با اينكه ديگر اثري از آن باقي نيست ولي در ذهن مردم هنوز سوختنش به پايان‌نرسيده؛ جسم پلاسكو با بولدوزر «جمع شد» ولي «شخصيت» آن به سادگي قابل جمع كردن و به فراموشي‌سپردن نيست و اصلا اين ادبيات را برنمي‌تابد!
چطور مي‌شود جايي را كه هزاران چشم اميدبسته به پيدا شدن عزيزي به آن دوخته شده بود از خاطر محو كرد. مصرّانه برآنم كه اگر قرار باشد چيزي جاي پلاسكو ساخته شود، بايد بتواند اين شخصيت و اين كيفيت از جايي بودن را به نمايش بگذارد؛ «جايي» كه ايرانيان را به صفت ايثار معرفي كند و نه سودازدگي. شهر ما پر است از مكان‌هايي كه ما با تقليل دادن‌شان به «ناكجا» آنها را به كالايي قابل فروش تبديل كرده‌ايم. وقتش رسيده كه به آن ميوه‌فروش خيابان سي‌تير اقتدا كنيم و بفهميم كه اين گوهرشناسي و فهم ما است كه به امور اطراف‌مان بها مي‌دهد و آنها را تبديل به امري غيرقابل معاوضه مي‌كند. واقعا به چه قيمتي مي‌شود آسمان و زمين «جايي» را فروخت و در ازاي اين جواهرات، چه چيز بهتري مي‌توان خريد!
تيتر از اشعار خيام است.




صادرات پدر ایرانی به دنیا⇔از «فروشنده» تا چهارراه استانبول⇔از اسکار تا پلاسکو!!!

سینماروزان/مهدی کشاورز: فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی در اسکار پذیرفته شده است. این یعنی بسیاری از افراد صاحب فرهنگ و هنر دنیا با این فیلم ارتباط برقرار کرده اند؟! کارکترهایش را باور کرده اند!؟ صادر کننده واژه پدر ایرانی به اسکار بوده ایم؟! به بزرگترین گردهمایی هنری دنیا؟! آن هم در شرایطی که بازیگر زن فیلم در ژستی انتلکت مآبانه از تحریم اسکار گفته ولی از سوی کارگردان و نویسنده و تهیه کننده مورد تأیید اداره نظارت هیج واکنش مثبتی نگرفته!!!

پدر ایرانی در این فیلم چنین تعریف شده است: پدری که در سن و سال بالا نمی تواند امیال و هوسهای درونی خود را کنترل کند. پدر مسنی که کمتر نمونه اش را در خانواده های خود دیده ایم.

اما روز فاجعه پلاسکو  انگار روز پدر بود. روز پدر ایرانی. پدر فداکار. پدری که هر بار از خانه بیرون می زند فکر میکند آخرین بوسه را تقدیم فرزندش می کند. پدری که هیچ تضمینی برای برگشتش نیست.

پدر آتشنشان. پدری که بارها در زندگی اش آتش سوزناک بدهی ها و قسط های ماهیانه و هزینه بالای معیشت و تحصیل و دوا و درمان فرزندانش را خاموش کرده است. پدری که در طبقه منهای دوی آوارگاه سینه اش داغ است نه از این آتش! که در آخرین لحظات زندگی اش در لابلای گدازه ها  و زیر هزاران هزار کیلو خاک فقط نگران آینده زن و بچه اش بوده است.

زن و بچه ای که در آن خانه 50 متری اجاره ای با همان سفره های کم حجم و تک رنگ با همان آسمان سیاه، تفاوت دوران پسابرجام و پیش از برجام را احساس نکرده اند اما حالا تفاوت دوران پدر و پسا پدر را حس می کنند.

تصاویر مردان آتش نشان ایرانی به دنیا مخابره شده است. صادر شده است. دنیا دیده است که با پیش پا افتاده ترین روش ها و ماشین ها به جان آوار افتاده اند؛ به دل آتشفشان زده اند. مثل آن هشت سال. جان فدای جان. «فروشنده» نیستند! خیلی چیزها فروشی نیست.




انتقاد «کیهان» از «۹۰» و فردوسی‌پور به‌خاطر پلاسکو

سینماروزان: صبحتهای عادل فردوسی پور در برنامه اخیر «نود» درباره فاجعه پلاسکو و تخصیص بخشهایی از این برنامه به فاجعه موردنظر با انتقاد «کیهان» روبرو شده است.

متن کامل گزارش «کیهان» در این باره را بخوانید:

یکی از روزنامه‌های زرد و اجاره‌ای روز گذشته تیتر یک خود را به ستایش از عادل فردوسی‌پور و برنامه «90» اختصاص داد! اما مگر فردوسی‌پور چه کرده که چنین روزنامه‌ای را که سردبیر آن به آمریکا پناهنده شده، به ذوق آورده است؟
ماجرا از این قرار است که این بار هم این به اصطلاح گزارشگر فوتبال، بدون رعایت اصل تخصص در برنامه‌های گفت وگو محور به موضوع ساختمان پلاسکو ورود کرد و 45 دقیقه از وقت این برنامه را صرف تکرار مکررات و حرف‌هایی که در سایر برنامه‌ها نیز بیان می‌شود اختصاص داد! البته آسیب‌شناسی حادثه تلخ پلاسکو، نه تنها هیچ ایرادی ندارد که به‌طور طبیعی امری نیک و تحسین برانگیز است، اما مسئله این است که چرا مدیران سیما به یک گزارشگر  فوتبالی که تخصصی در این زمینه ندارد، اجازه چنین کاری داده‌اند و مسئله دیگر، رویکرد مغرضانه این بخش از برنامه «90» بود.
وقتی واکنش 45 دقیقه‌ای فردوسی‌پور به فاجعه پلاسکو را کنار واکنش 40 ثانیه‌ای وی به سانحه اخیر تصادف دو قطار که موجب مرگ دردناک 47 تن از هموطنانمان شد قرار می‌دهیم، چاره‌ای نداریم جز اینکه نتیجه بگیریم، مسئله اصلی تهیه‌کننده «90» جان انسان‌ها نیست، بلکه او اهداف دیگری را پی‌گیری می‌کند! همان اهدافی که با تولید برنامه تملق‌آمیز برای وزیر خارجه و پخش تبلیغات رایگان برای فیلم امیر قطر، هم جهت است.البته عادل فردوسی‌پور مقصر اصلی نیست؛ مقصر، مدیرانی هستند که به خاطر برخی مصلحت‌ها، به افراد سوءاستفاده‌گر، فرصت سودجویی و عرض اندام می‌دهند!




طعنه گزنده علیرضا عصار به مدیران اهمال‌کار در فاجعه پلاسکو⇐پول ما را دزدیدند و دررفتند!!

سینماروزان: فاجعه پلاسکو نه فقط مردم که اهالی هنر را هم درگیر کرده و در کنار سینماگران خوانندگانی که در شبهای گذشته کنسرت داشته اند کوشیده اند به نوبه خود به انتقاد از وضعیتی بپردازند که عامل این فاجعه شد.

به گزارش سینماروزان علیرضا عصار خواننده ای که بعد از سالها شب گذشته در سالن میلاد نمایشگاه روی صحنه رفت در ابتدای کنسرت پس از به پایان رسیدن قطعه «کاروان» رو به مخاطبان خود گفت: چیزی قریب به شش سال خودم را برای این لحظه آماده می‌کردم که به شما چه بگویم. اورجینال قطعه‌ای که شنیدید برای امیرالمومنین (ع) بود، اما من داشتم فکر می‌کردم که این ترانه را برای هر کسی که پهلوان و قهرمان است می‌توان خواند.

این هنرمند با بیان این‌که سواد سیاسی ندارد و همیشه با زبان موسیقی حرف خودش را زده است، ادامه داد: به‌عنوان یک شهروند می‌گویم طبیعتا ما قهرمانان خود را از میان کسانی که که به میزهای خود چسبیدند، دروغ گفتند، پول ما را دزدیدند و در رفتند، انتخاب نمی‌کنیم. من نمی‌خواهم حرف کلیشه‌ای بزنم و از اعماق وجودم می‌گویم قهرمانان ما همین بچه‌ها (شهدای آتش‌نشان) هستند و بچه‌هایی که در هشت سال دفاع مقدس از کشور خود دفاع کردند. کاری که این‌ها کردند تفاوتی ندارد و عینا همان است. البته آدم خوب هم کم نیست.

عصار اظهار کرد: این ترانه را از طرف خودم، گروه و شما به روح بزرگ این بچه‌های شجاع و خانواده‌های‌شان تقدیم می‌کنم و از شما می‌خواهم که به احترام آن‌ها ۳۰ ثانیه سکوت کنید.




یک سکانس تراژیک⇐ساختمان پلاسکو فروریخت!+فیلم و عکس

سینماروزان: صبح پنجشنبه آخرین روز از دی ماه ساختمان تجاری پلاسکو در خیابان جمهوری تهران بر اثر مهار آتش سوزی فروریخت.

برای دیدن فیلم ریزش پلاسکو اینجا را ببنید.

پلاسکو اولین ساختمان بلند تهران است که در سال 1345 ساخته شده بود.

شدت حرارت در ساعات اولیه آتش سوزی و مقاومت بسیار ضعیف اسکلت ساختمان علت اصلی ریزش پلاسکو بود و در نهایت چند انفجار شدید سبب تخریب کامل ساختمان پلاسکو شد.

 

ساختمان پلاسکو در آتش
ساختمان پلاسکو در آتش
ریزش ساختمان پلاسکو
ریزش ساختمان پلاسکو
ریزش ساختمان پلاسکو
ریزش ساختمان پلاسکو