1

“صبحانه با زرافه‌ها” یا “رکسانا”؛ کدام به اسکار میرسد؟

سینماروزان/محمد شاکری: در آستانه معرفی گزینه ایرانی اسکار۲۰۲۵ گمانه‌هایی مختلف درباره نماینده نهایی ایران مطرح می‌شود.

در این میان نام فیلم “رکسانا”ی پرویز شهبازی به عنوان یکی از گزینه های اسکار مطرح شده؛ فیلمی که در ایران رونمایی نشده و حتی در جشنواره فجر هم حضور نداشته ولی ناگاه و با ذکر خاطرات از فیلم اسبق سازنده‌‌اش “نفس عمیق”، به عنوان گزینه اسکار مطرح شده!

یکی دیگر از گزینه های اسکار “صبحانه با زرافه ها” ساخته سروش صحت است؛ یک کمدی فانتزی هپروتی که برخلاف “رکسانا” در جشنواره فجر رونمایی شده و اقبال توأمان مخاطبان و منتقدان را همراه داشته؛ از جنس کمدی هایی که تلاش دارد وودی آلنی باشد ولی جاهایی که از دست میرود، می‌شود یک فکاهه ایرونی.

“صبحانه با زرافه‌ها” که گرفتار مواردی ممیزی هم بوده و بابت سانسورهای بعد از رونمایی در فجر، تعدیل شده در آستانه اکران داخلی است و “رکسانا” هم بناست در نقطه ای از ایران به نمایش درآید تا شرط لازم برای اسکار را داشته باشد.

 

صبحانه‌ با زرافه ها یا رکسانا؛ کدامیک به اسکار میرسد؟
صبحانه‌ با زرافه ها یا رکسانا؛ کدامیک به اسکار میرسد؟

پرویز شهبازی حدود دو دهه قبل با همان “نفس عمیق”، نماینده ایران در اسکار شد که البته نتوانست به جمع کاندیداهای نهایی راه یابد ولی سروش صحت کارگردان “صبحانه با زرافه‌ها” پیش از این سابقه حضور در اسکار را نداشته!

با مرور ادوار بی‌اصغر فرهادی، تکلیف ایران در اسکار معلوم است ولی گزینشگران همچنان به تکرار مکررات تن می‌دهند و یک اثر موسوم به اجتماعی، را روانه اسکار میکنند؟؟ یا خرق عادت کرده و به ژانر مطلوب مخاطبان ایرانی که کمدی است رجوع کرده و یک کمدی فانتزی با مایه های ابزورد به نام “صبحانه با زرافه ها” که منتقدان را نیز راضی کرده به اسکار می فرستند؟

 

 

 

 




نسخه مرمت‌شده «نفس عمیق» در فیلم‌نت عرضه می‌شود

سینماروزان: پلتفرم فیلم‌نت به مناسبت روز ملی سینما نسخه مرمت‌شده «نفس عمیق» را منتشر می‌کند.

 

به گزارش روابط عمومی فیلم‌نت، نسخه مرمت‌شده فیلم سینمایی «نفس عمیق» به مناسبت روز ملی سینما در تاریخ ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۳ در پلتفرم فیلم‌نت به طور اختصاصی به نمایش گذاشته می شود. این نسخه با همراهی فیلمخانه ملی مرمت شده است.

 

فیلم «نفس عمیق»، داستان سه جوان از طبقه‌های اجتماعی مختلف در دهه هفتاد در تهران است که در مسیری از زندگی خود به هم می‌رسند و ماجراهایی تازه را با هم تجربه می‌کنند. داستان در تهران اواخر دهه ۱۳۷۰ می‌گذرد.

 

«نفس عمیق» به نویسندگی و کارگردانی پرویز شهبازی یکی از مهم‌ترین و جریان‌سازترین فیلم‌های چند دهه اخیر سینمای ایران است که سعید امینی، مریم پالیزبان، منصور شهبازی بازیگران آن هستند.

 

«نفس عمیق» به تهیه‌کننده امیر سمواتی نخستین بار در بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۱ به نمایش در آمد و تحسین منتقدان را برانگیخت. این فیلم پس از مسافر جنوب و نجوا سومین فیلم پرویز شهبازی است. «نفس عمیق» نامزد نهایی ایران برای معرفی به آکادمی اسکار بهترین فیلم خارجی سال بود.

 

سال گذشته پلتفرم فیلم‌نت نسخه مرمت‌شده فیلم سینمایی «کافه ترانزیت» به کارگردانی زنده یاد کامبوزیا پرتوی را به مناسبت روز ملی سینما به طور اختصاصی عرضه کرد.




تحلیل یک رسانه اصلاح‌طلب بر “طلا”ی پرویز شهبازی⇐تحت تاثير شلختگي‌هاي فيلمفارسي!!/حضور «شيطان رجيم» را مي‌شود در سراسر فیلم حس کرد!/تحول شخصيت‌ها شبيه به باليوودِ قديم است!!/نصيحت‌هاي آيتميك دهه ‌شصتي، دستمايه فيلمنامه‌ شده!/انگار يك پيرمرد خشك بازاري، فيلم را ساخته!/فیلمهای سلحشور و شورجه، فیلمتر است!/وزارت ارشاد دربرابر وزارت ارشاد درون فیلمساز، عددی نیست!

سینماروزان: آخرین فیلم پرویز شهبازی “طلا” به‌جای اکران رسمی از طریق اکران آنلاین به مخاطبان عرضه شده و نقطه نظراتی متفاوت نه نسبت به نحوه عرضه که نسبت به گرفتاری سازنده در تسلسل روایی را موجب شده است.

روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد در تحلیلی بر “طلا” به نقد دور باطلی پرداخته که کارگردان را گرفتار ساخته.

متن تحلیل “اعتماد” را بخوانید:

اين طلاي شهبازي است. نوآور و خلاق در چارچوب سست و تنگ كارنامه نوشتاري و تصويري «پرويز شهبازي». مي‌شود احساس كرد يك گام رو به جلو آمده اما خدايي ناكرده توقعات بالا نرود كه اوج خلاقيت فيلمسازش در حذف شخصيت هميشگي «دختر دانشجوي شهرستاني» خلاصه شده و اين ‌بار، خبري انگار از پسران در كمين عفت‌هاي از شهرستان آمده و گرسنگان گرگ ‌صفت ساكن تهران نيست؛ اما همچنان پندها و پيام‌هاي اخلاقي فيلم‌سازش را مي‌توان در تار و پود اثر احساس كرد؛ نصيحت‌هاي اتوبوسي كه جوانان را به ‌جاي كشيدن سيگار به خوردن پسته تشويق مي‌كنند و دوستي‌هاي قبل از ازدواج را معلول فريب شيطان مي‌دانند و نسل جوان را نسلي سركش، دروغ‌گو، بي‌هويت و پُر از احساس گناه تصور(و تصوير) مي‌كنند! جالب اينكه حضور «شيطان رجيم» را مي‌شود توي فيلم‌هاي پرويز شهبازي حس كرد. هر جا جوان هست، سروكله شيطان پيداست. دختري اگر هست در كنار پسري، مقصد و مقصود شيطان است.

انگار يك دُگم، يك پيرمرد خشك بازاري تُپل ‌مُپل كه صبح ناشتايي زده مي‌رفته دم حجره و ظهرها كباب‌خوران با پياز، از پشت دخل، نسل جوان را برانداز مي‌كرده و به خيالش جوان‌ها را شناخته، دارد فيلم مي‌سازد، فيلم‌هايي درباره جوانان. وزارت فرهنگ و ارشاد در برابر وزارت «صرفا ارشاد» درون آقاي روشنفكر(از نظر دوستان منقد) كه عددي نيست! شهبازي يك تنه مقابل اين نسل ايستاده- شايد بي‌آنكه خود بداند- و دارد از پشت دوربين، باورهاي واپس‌گراي خود را نفرت‌پراكني مي‌كند. ساختاري تحت تاثير شلختگي‌هاي فيلمفارسي و فكري نوستيز. مباحث شعاري و بدوي و روايت‌هاي سطحي آثار «پرويز شهبازي» از «نفس عميق» تا «طلا» و تا «خانه دختر» و «سال دوم دانشكده من»(به عنوان نويسنده فيلمنامه)؛ نصيحت‌هاي آيتميك دهه ‌شصتي كه روزگاري از تلويزيون پخش مي‌شد، دستمايه فيلمنامه‌هاي اوست. روابط مخوف و شيطاني قبل از ازدواج، مردان رياكار و زنان ساده كه قرباني سادگي‌شان مي‌شوند يا حتي مرداني كه تن به خيانت داده و يك دختر معصوم را از راه به در مي‌كنند. و از آنجايي كه اين موضوعات بايد به سرانجامي شبيه به پايان همان آيتم‌هاي پندآموز برسد، سرنوشت زنان و مرداني كه روابط آزاد و راديكال دارند به نيستي و ويراني ختم شده كه معمولا پايان كارشان مرگ است و روباه‌هاي مكاري كه به انتظار پينوكيوهاي ساده شهرستاني نشسته تا يك لقمه چپشان كنند نيز دچار سرانجامي شوم مي‌شوند و اين چرخه ادامه‌دار است حتي در «طلاي شهبازي». اين فيلم‌ها فقط يك جمله در تيتراژ كم دارند و اگر پيش از آغاز بر سياهي نوشته مي‌شد:«هر چه كني به خود كني، ‌گر همه نيك و بد كني» لااقل تكليف تماشاگر با اثر معلوم مي‌شد و در مرز بين بدويت ملموس و روشنفكري نامحسوس برآمده از مطبوعات گير نمي‌كرد. در عين حال از منظر سينمايي، چيزي درخور و جنبه‌اي قابل توجه را در آثار شهبازي نمي‌توان يافت كه فن كارگرداني‌اش مشهود باشد.

در يك نگاه كلي اگر آثار او با فيلم‌سازان هم‌ترازش مثل مرحوم «فرج‌الله سلحشور» يا «جمال شورجه» مقايسه شود به ‌رغم تمام نظرات مخالف، فيلم‌هاي ديگر هم‌رديف‌هاي شهبازي، فيلم‌تر است و راه ورود بهشان سرراست‌تر و تكليف منقدان نيز معلوم‌تر تا آثار خود او. تازه «شيطان» آن آثار، واقعا شيطان است و اينجا چيزي است شبيه به «شيطونك»!
اتفاق ساده آغازين «طلا» با اجرايي ضعيف از همان لحظه‌هاي نخست پاي خنده را وسط مي‌كشد: رفقا رسيده و نرسيده يادشان مي‌اُفتد، دوربين روشن است و بايد در اين 80 دقيقه، مغازه زد. 4 جوان بي‌آينده لنگ در هوا كه يكي ميان خارج رفتن(معلوم نيست دقيقا كدام خارج؟) و اينجا ماندن و «سوپي» زدن، دومي را انتخاب مي‌كند! (معلوم نيست با چه متر و معياري) و يكي ديگر هم 6 ماه است حقوق نگرفته؛ اما خوب خرج مي‌كند و چندان مشخص نيست هدفش چيست! (هومن سيدي) و سومي 10 سال است كار مي‌كند و اتفاقا حقوق هم مي‌گيرد اما آه در بساط ندارد و چهارمي باباي پول‌دار، زندگي خوب، آينده‌دار با شخصيت، مهربان؛ اما چون اولا زن است و ثانيا جوان و ثالثا دارد در فيلم «پرويز شهبازي» بازي مي‌كند بايد يك‌جوري زندگي‌اش را دستي‌دستي به نابودي بكشاند! از اين روي، چندان عجيب نيست كه نماد مظلوميت زنانه در سينماي ايران- نگار جواهريان- كه در نيمه نخست داستان، شخصيت معقولي دارد و پيش‌قدم در كار خير، ناگهان پيشنهاد دزدي مي‌دهد و مرد غيرتمند داستان كه ثانيه‌اي قبل مي‌گويد:«اگه قرار بود از اين كارا بكنم، الان وضعم اين نبود»، فورا در كسوت دزد در مي‌آيد. 6 ماه كار بي‌مزد را باور كنيم يا دزدي‌تر و تميزش را؟ تحول‌ شخصيت‌ها شبيه به باليوودِ قديم است در «طلاي شهبازي»؛ بي‌درنگ و از پشت درخت! اينكه شخصيت‌ها جان ندارند نيز معلول باور سازنده است نسبت به جوانان و بعيد است برگردد به ناآشنايي به فن فيلمنامه -كه بعد از بيش از ده فيلم‌نامه و 7 فيلم بلند… در واقع در باور آثار فيلمسازش، اينها جوان هستند و خام و «حرف‌گوش‌نكن» و اقداماتشان نيز چندان قابل هضم نيست؛ بنابراين هرچه غيرقابل باور، روشنفكرانه‌تر. همانطور كه دردِ پسرِ پول‌دار «نفس عميق» مشخص نيست، دردِ دختر پول‌دار طلا نيز -و در اين ميان دردِ تمام جواناني كه در فيلم‌هاي سازنده‌اش شلنگ تخته مي‌اندازند! تنها مي‌دانيم اينها جوانانِ گناه‌كارند و فقط به فكر لذت. پسر مي‌پرسد: «شب چيكاره‌اي؟» و دختر -كه باردار است اما هنوز ازدواج نكرده- احساس گناه مي‌كند. تاوان اين گناه را نيز با سقط نكردن و مادر بودن مي‌پردازد كه اين برمي‌گردد به خلاقيت كارگردان در «طلاي خود» كه برخلاف ساير فيلم‌هايش، زنِ گناه‌كارش را سر به نيست نمي‌كند؛ اما مرد همچنان خواهد مُرد و پرسشِ منطقي «چرا پول‌ها را چنين قابل دست‌يابي [و تابلو] توي كيفش مخفي كرد كه اين‌طور به راحتي كشته شود؟» اين‌جا كارساز نيست چون پس از گذشتن از مرز، كشتنش توسط كارگردان كار سختي محسوب مي‌شد! يا بايد «فروتن» باشي و طلافروش يا فروتنانه دلارها را كف دست بگيري و بميري! تنها يك زن اهل روابط خارج از عرف نبود كه بعد مي‌فهميم بيچاره كارگري مي‌كند و ما زود قضاوت كرده‌ايم. تنها يك موسيقي جان‌سوز كم داشت و درختي كه مرد را از پسِ پشتِ خود، متحول سازد! از اين كليشه‌تر؟

اسم فيلم بي‌خود «طلا»ست. رابطه مرد (سيدي) و برادرزاده‌اش (طلا) اصلا شكل نمي‌گيرد. اصلا آدم‌هاي توي فيلم به كسي تعلق خاطر ندارند كه علاقه شخصيت اصلي داستان به يك بچه -كه پنج دقيقه هم در فيلم نيست، ديده شود. دختر پدرش را مي‌كشد و  پدر (پدرِ طلا) فرزندش را ماه به ماه نمي‌بيند و خيالشان هم نيست، حالا عمويي پيدا شود و دلش براي «طلا» بسوزد؟ جوان‌ها جاهل و نادم، كافر و دنباله‌روي شيطان رجيم. آدمِ خوب در فيلم كيست؟ يك پدربزرگِ دل‌نشين داريم كه پاي وامِ نسل جوان را امضا مي‌كند. ضمانت‌شان را مي‌كند. بيچاره دوست‌داشتني. كاش جوان‌ها هم به پاكي اين پدربزرگ بودند، نه؟ اين احتمالا آرزوي كارگردان است كه با نماي درشت چهره شيطان/ شخصيت‌هاي جوان خود را به وقتِ ارتكاب جرم تصوير مي‌كند و آنها را در برزخِ رنگ و لعاب تصويرهاش رها مي‌كند تا مرگ‌شان آينه عبرتي شود براي جوان‌هاي تماشاگر. من اما همچنان معتقدم اين «طلاي شهبازي» است؛ اثري كه مي‌شود تا آخر تماشايش كرد و اگرچه دل‌سرد و خسته سالن را ترك گفت اما لااقل نه شهرستاني دارد، نه تجاوزي، دوخت و دوزي، نه «آهنگراني»  كافري و نه فروتني و نه موسيقي پاپِ سطحي پاياني. به نظر شما اين گامي به جلو براي فيلمسازش نيست؟




«طلا» (پرویز شهبازی)⇐کپی کاری از پویافیلم بدون ذکر منبع!! پرویز تنظیم خانواده پاس نکرده؟

سینماروزان/مهناز خدادوست :

منفی: یک ساعت طول میکشد تا کپی کاری از “شانس زندگی”پویافیلم لو نرود ولی آخر لو میرود! کارگردان منبع که بود؟ شهریار پارسی پور! الان کجاست؟ سینه بهشت زهرا! با این کپی کاری روحش قرین آرامش است انشاءالله!

منفی: وراج، پرحرف، پر از کلی گویی و سرک کشیدن به همه چیز از ارز تا فقر! از درگیریهای زناشویی تا قاچاق انسان! از این شاخه به آن شاخه پریده که ورسیون جشنواره ای “شانس زندگی” را بسازد ولی نشده و نخواهد شد!

مثبت: واکاوی گرفتاریهای اقتصادی طبقه پایین! کیمیایی که سینمای ایران بدجوری کمبودش را حس کرده!

مثبت: رونمایی از مشاغل نوظهور جامعه و از جمله استخدام پیک موتوری برای تهیه مستندهای تصویری از زنان مشکوک به خیانت!

منفی: حتما باید یک حاملگی هم باشد! پرویز تنظیم خانواده پاس نکرده؟؟ نگه داشتن کودک توسط زن حامله هم لابد ادای دین پرویز است به رسول که فیلمنامه “سال دوم…”ش را خریده⁉️ ادای دین به ترانه 15 ساله حامله دو دهه قبل!!

منفی: حامله رستگار حالا چطور میخواهد هویت پدر بچه را برای مادر سنتی و پدر بزرگ اتفاقا حواس جمعش(؟ !! ) و خانواده ای که در عزاداری نشان میدهد پرجمعیت و باپرنسیپ هستند جابیاندازد⁉️ ظاهرا مهم نیست ، چون منطق کلا در جهان این فیلم مخدوش است.

مثبت: پلیسهای آماده به خدمت از ابتدا تا انتها!!

منفی: شخصیت پردازی کجای این فیلمنامه است؟ این همه آدم لنگ در هوا در فیلم چه میکنند؟ همه حول نگار جمع شده اند تا او کاندید سیمرغ شود؟؟ مگر ممکن است؟؟

*گاف
-برادر بجای برادری که برایش احضاریه صادر شده به دادگاه میرود و قاضی هم آزادانه اجازه میدهد بیاید و حرف بزند! انگار پرویز گذرش به دادگاه خانواده نیفتاده؟؟

-زن پاکدامنی که برای گذران زندگی، کارگری میکند، کودک در آستانه فلج شدن را به امان خدا رها میکند؟

-کدام گدامسلکی 400 هزار دلار را در در انباری بدون قفل و‌ چفت و بست مدرن و الکترونیک و امروزی آن هم جنب مغازه اش که پلیسهای بازار قاچاق به راحتی پیدایش کنند(!!) مخفی میکند و بعد جای دلارها را به پیرمردی دچار اختلال حواس میگوید؟؟

-کدام ابلهی 300 هزار دلار را در کوله میگذارد و بعد کوله را باز میکند جلوی آدم پران؟؟

*دیالوگ
-حاجی تتو میزنی باید بری باشگاه وگرنه آویزون میشه!!

-باید آشپزم بیاری
–مگه شما نیستی؟
-من سرآشپزم!
–نمیشه خودم بیام کنارت بایستم؟
-نه! شما میسوزی

*نتیجه اخلاقی
-بابایی که مثل آدم به دخترش پول نمیده، باید سکته کنه بمیره!!

-عاقبت احتکار، زدن جیبت توسط فرزند است!




ادعای رامبد جوان: دستمزدم در فصل اول «خندوانه» سه میلیون بود! در فصل دوم پنج میلیون و در فصول بعد هم فقط «یک ذره» اضافه شد!!⇔پرسش: رامبدجان! پس بودجه شراکت در تولید متوالی سه فیلم مختلف از کجا آمده؟ آیا با همان «یک ذره» اضافه حقوق، پول شراکت در تولید متوالی فیلمهای «قانون مورفی»، «طلا» و «زیرنظر» جور شده؟؟

سینماروزان: بعد از حواشی مختلفی که در ماههای اخیر دوروبر رامبد جوان و برنامه «خندوانه»اش وجود داشت این مجری-بازیگر به تازگی در یک نشست رسانه‌ای شرکت کرد و کوشید در این نشست پاسخگوی پرسشهای بخشی گزینش شده(!) از اهالی رسانه باشد.

اینکه چرا نمایندگان اغلب رسانه‌های مستقل به این نشست راهی نداشتند مشخص نیست اما خوشبختی آنجاست که برخی از نمایندگان رسانه‌های ارگانی حاضر در این نشست هم برای آن که به‌ظاهر از عدالت‌طلبی مستقلان جا نمانند به بازخوانی پرسشهای ماههای قبل رسانه‌های مستقل درباره «خندوانه» پرداختند.

از همین رهگذر بود که رامبد جوان مجبور شد درباره دستمزدی که از «خندوانه» میگیرد و همچنین ارتباط این برنامه با برخی ارگانهای خاص توضیحاتی دهد؛ توضیحاتی که البته پرسشهایی تازه تر را طرح کرد که نمایندگان رسانه های ارگانی نتوانستند به‌لحظه این پرسشها را مطرح نمایند.

یکی از این پرسشها بعد از توضیح رامبد درباره دستمزدش از «خندوانه» حادث شد. رامبد جوان گفت:  دستمزدم در فصل اول «خندوانه» سه میلیون بود! در فصل دوم پنج میلیون و در فصول بعد هم فقط «یک ذره» اضافه شد!!

پرسش منتج از این ادعا آن است که رامبدجان! پس بودجه شراکت در تولید متوالی سه فیلم مختلف از کجا آمده؟ آیا با همان «یک ذره» اضافه حقوق، پول شراکت در تولید متوالی فیلمهای «قانون مورفی»، «طلا» و «زیرنظر» جور شده؟؟

البته ممکن است بگویید در تولید این فیلمها با محمد شایسته شریکید اما کیست که نداند اخوی کوچکتر شایسته ها حتی آن قدر بضاعت مالی ندارد که دفتری مستقل برای خودش مهیا کند و همچنان به اتاقی در دفتر برادران خود بسنده کرده!

 رامبدجان! اگر میخواهید مخاطبان تفهیم ادعا شوند، یک کلام بگویید چقدر بودجه صرف تولید هر یک از سه فیلم «قانون مورفی» ، «طلا» و «زیرنظر» شده و این بودجه از کجا میآید؟؟

بخصوص که بدون اکران فیلم اول و بازگشت مالی لااقل بخشی از بودجه، فیلم دوم را ساختید و بدون اکران فیلم دوم، سراغ سومی رفتید…




حملات سنگین روزنامه اصلاح‌طلب«شرق» به فیلم پرمخاطب «خانه دختر»⇐هرچقدر که «آقای هفت‌رنگ» کارگردانی داشت، این یکی هم دارد/کمدی‌ترین نوشته پرویز شهبازی تا به امروز «خانه دختر» است/روشنفکرفریب، شعاری و صدالبته مردانه و ضدزن!/پرویز شهبازی نشان داد بهترین گزینه برای کارگردانی «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» است/او فیلم‌نامه‌نویسی است در کسوت مأمور امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر!/آثار شهبازی بسیار برای منافع سینمای دولتی مفید است

سینماروزان: نسخه تعدیل شده فیلم «خانه دختر»شهرام شاه حسینی در حالی بعد از سه سال و بعد از حذف معاون سابق نظارت روی پرده رفته که اقبال مخاطبان به آن از همان روزهای ابتدایی اکران خوب بوده و فیلم در آستانه فروش 2میلیاردی قرار دارد.

به گزارش سینماروزان در مدت زمانی که از اکران فیلم گذشته رسانه های اصولگر و از جمله «کیهان» به سیاق زمان جشنواره تا توانسته اند فیلم را نواخته اند اما رسانه های اصلاح طلب تا امروز واکنشی انتقادی به فیلم نداشتند.

امروز ششم آبان ماه اما روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی کاملا انتقادی با عنوان «کدام خانه کدام دختر» حملات سنگینی را علیه «خانه دختر» انجام داده و از فیلمنامه تا کارگردانی و بازیگری آن را زیر سوال برده است.

متن یادداشت «شرق» را بخوانید:

1. پس از تماشای فیلم «خانه دختر»، آنچه بیش از خود فیلم ذهن را درگیر می‌کند، عملکرد مسئولان وزارت ارشاد است که دقیقا در آن سازمان –به‌اصطلاح تخصصی- چه کاری انجام می‌دهند (؟) که فیلمی ‌چنین مذهبی و متناسب با هنجارهای جمهوری اسلامی را سه سال بی‌دلیل توقیف کرده‌اند!

این آقایان هنگام اکران فیلم احیانا خواب نبوده‌اند که این‌همه سروصدا را برای چنین فیلمی -ناخواسته- رقم زده‌اند؟ و اگر این فرضیه درست باشد، خداراشکر که آقایان زودتر از این خوابِ سه‌ساله بیدار شدند وگرنه هیچ بعید نبود کارگردان «آقای هفت‌رنگ»، «کلاغ‌پر» و «زن‌ها فرشته‌اند» در ردیف کارگردانان شبه‌روشنفکر جشنواره‌نشین این سال‌ها قرار بگیرد! البته که در این فیلم، نقش کارگردان نقش قابل‌توجهی نیست، بلکه آنچه در فیلم اهمیت دارد، نگاه فیلم‌نامه‌نویسش است که هنوز برادران ارشادی فایده حضورش را درک نکرده و نمی‌دانند که چه گنجینه‌ای در سینمای ایران وجود دارد که می‌تواند تمام اندیشه‌های آنان را در سلسله‌فیلم‌هایی شبه‌روشنفکرانه به تصویر بکشد و چه‌بسا جایزه هم بگیرد، بی‌آنکه بار «دولتی‌بودن» بر دوش فیلم و فیلم‌ساز و نویسنده سنگینی کند؛ زیرا آثار «پرویز شهبازی» که در ظاهر روشنفکرانه است، در باطن چیز دیگری است که بسیار برای منافع سینمای دولتی مفید است.

درواقع آب در کوزه است و دوستان تشنه‌لبان می‌گردند. نوشته‌های «پرویز شهبازی» آن‌قدر محافظه‌کار و شعاری و سطحی است و آن‌قدر به تفکر آثار سینماگران دولتی نزدیک است که شاید بهترین گزینه برای کارگردانی سری جدید مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»، «پرویز شهبازی» باشد؛ نویسنده و کارگردانی که از فنِ فیلم‌نامه‌نویسی تنها یک موضوع و یک مضمون می‌شناسد که اتفاقا موضوعات و مضامین موردعلاقه‌اش دقیقا همان علایقی است که سینماگران دولتی دنبالش هستند.


٢. «خانه دختر» همان مباحث شعاری و بدوی فیلمفارسی‌های «پرویز شهبازی» را دنبال می‌کند. از «نفس عمیق» تا «مالاریا» و تا «خانه دختر» (به‌عنوان نویسنده فیلم‌نامه) شاهد نصیحت‌هایی هستیم که دهه ٦٠ از تلویزیون پخش می‌شد و امروز هم برخی از سینماگران (خواسته یا ناخواسته) چنین روایت‌هایی را دست‌مایه فیلم‌نامه قرار می‌دهند. موضوعاتی مثل روابط مخوف و شیطانیِ قبل از ازدواج، مردان گرگ‌صفتی که در کمین دختران ساده- و عمدتا دانشجوهای شهرستانی- نشسته‌اند و مردانی که تن به خیانت داده و یک دختر معصوم را از راه به‌در می‌کنند و از آنجایی که این موضوعات باید به سرانجامی شبیه به پایان چنین قصه‌هایی برسد، سرنوشت زنان و مردانی که روابط آزاد و رادیکالی دارند به نیستی و ویرانی ختم می‌شود -که معمولا پایان کارشان مرگ است- (نفس عمیق، عیار ١٤ و خانه دختر) و مردان گرگ‌صفتی که به انتظار شکار دختران شهرستانی نشسته تا یک لقمه چپشان کنند نیز دچار سرانجامی شوم می‌شوند؛ (دربند) و این چرخه ادامه دارد.

این فیلم‌ها فقط یک جمله در تیتراژ کم دارند و اگر پیش از آغاز فیلم، فیلم‌نامه‌نویس محترم بر سپیدی کاغذ و سیاهی تصویر می‌نوشت: «هرچه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی» لااقل تکلیف تماشاگر با فیلم معلوم می‌شد و در مرز بین بدویت و روشن‌فکری گیر نمی‌کرد. «خانه دختر» هم یکی از همین موضوعات را دربر می‌گیرد که شاید کمدی‌ترین نوشته «پرویز شهبازی» تا به امروز باشد؛ فیلمی که هرچند یک سروگردن از سریال‌های سرِ ظهرِ شبکه یک سیما در دهه ٨٠ بالاتر باشد، اما در موضوع همان است: دختری که پیش از ازدواج احیانا روابط آزادی را از سر گذرانده، حالا که با یک شوهر مقید به سنت ازدواج کرده، نمی‌تواند رسوایی‌اش را از شوهر پنهان کند و خودش را به کشتن می‌دهد؛ انگار فیلم‌نامه‌نویس در کسوت مأمور امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، انسان خطاکار را به سزای اعمال ننگینش می‌رساند.

معمولا هم فرشته مرگی که فیلم‌نامه‌نویس استخدام می‌کند راهی جز کُشتن در ماشین یا به وسیله ماشین را بلد نیست. ازاین‌رو اگر دوستان ارشادی و دولتی و امثالهم با فیلم‌نامه‌نویس محترم همکاری خود را آغاز کنند، می‌توانند راه‌های رسیدن به خدا را – با حداقل امکان و بدون وسیله خودرو- به فیلم‌نامه‌نویس آموزش دهند تا لااقل در فیلم‌های بعدی، مرگ کافران کمی متفاوت جلوه کند. فقط در تعجبم که ارشادیون چطور واپسین صحنه «خانه دختر» را متوجه نشدند. این نمای شعاریِ بدوی، بدون هیچ نقاب روشن‌فکری تمام‌قد دارد شعاری می‌دهد که ساکنان وزارت ارشاد – باید – دوستش داشته باشند: صحنه‌ای که «پریسا»ی جوان که –شاید – مثل خواهرش اعمال به‌اصطلاح قبیحی انجام داده – یا ممکن است بدهد- سرنوشتی مانند سرنوشت تلخ خواهرش را انتظار می‌کشد که مسببش هم آن جوان رعنای غیرتی است که در کمین برافکندن عفاف «پریسا» نشسته است. صحنه‌ای که پیام اخلاقیِ دینی- مذهبی‌اش را فریاد می‌زند. آخر چرا این فیلم توقیف شده بود؟


٣. از خیر کارگردانی فیلم گذشتیم. هرچقدر که «آقای هفت‌رنگ» کارگردانی داشت، این یکی هم دارد. فیلم‌نامه‌ای هم که وجود ندارد؛ ظاهرا یک موضوع است و چند صحنه که از فرط بی‌منطق‌بودن، کمدی شده است. تعلیق نیمه نخست هم که به‌کل غلط است، زیرا اولا هیچ شخصیتی در فیلم شکل نمی‌گیرد که مسئله‌ای ایجاد کند و ثانیا پروتاگونیستی در فیلم نیست که پیشروی روایت به دست او انجام شود، چه رسد به ایجاد تعلیق. نه فیلم‌نامه زاویه دید دارد و نه کارگردانی. هرجا متریال داستانی تمام شده، یک شخصیت نقش مبتکر عمل را برعهده گرفته تا بالاخره یک فیلم سینمایی شکل بگیرد. نیمه دوم فیلم و قضیه فلش‌بک هم کاملا بی‌دلیل است.

البته دلیل دراماتیک ندارد وگرنه دلیل اصلی‌اش کم‌آوردن مواد لازم در طبخ یک فیلمفارسی ٩٠دقیقه‌ای است. چنین می‌شود که فیلم‌نامه یک بازگشت به عقب دارد تا ابهامی که نقاب تعلیق به خود گرفته را به گره‌گشایی برساند. فیلم تهی است از هرگونه مؤلفه بیانی و قطعا هم سینما چیزی جز مدیوم بیانی نیست؛ بنابراین «خانه دختر» اصلا فیلم نیست.

یک دختر زیباروی دارد که با گریم و لحن و میمیک‌های «این سیب هم برای تو» وارد فیلم شده (رعنا آزادی‌ور)، یک مادر مذهبیِ خبیث دارد که هنوز در «سنتوری» گیر کرده و هنوز نقش آدم‌های دل‌نچسب را به خوبی ایفا می‌کند (رویا تیموریان)، یک مرد ریشوی اخموی بداخلاق دارد که گویی پس از «جدایی نادر از سیمین» کار در دادگستری را کنار گذاشته و مردِ خانه‌دار شده است (بابک کریمی) و یک «باران کوثری» هم دارد که همواره دانشجو است، بی‌آنکه کسی به سن‌وسال یک دانشجو توجهی کند. تهیه‌کننده هم تا توان مالی داشته، بازیگر در فیلم «ریخته» که نصفشان به‌راحتی قابل حذف هستند، بی‌آنکه آبی از آب تکان بخورد.

می‌ماند یک سؤال: چرا خانواده‌ای که این‌چنین به سنت‌ها مقید هستند، یک روز قبل از مراسم عقد و پس از اینکه آن‌همه پول خرج شده، دست به چنین اقدام مبتذلی می‌زنند؟ چرا روز قبلش یا روزهای قبل‌ترش این کار را نکرده بودند؟

«خانه دختر» مجموعه تصاویری متحرک است که اگرچه ادای آثار روشنفکری را درمی‌آورد، اما روشنفکرفریب است و شعاری و صدالبته مردانه و ضدزن.

 




حضور چهره‌های مختلف در اکران «مالاریا»ی داداش گلشیفته⇐از ستاره «در پناه تو» تا کارگردان «سلام بمبئی»/از آقازاده آهنگران که بدون پوشش متعارفش آمده بود تا ترانه‌سرای شماعی‌زاده+عکس

سینماروزان: اولین اکران مردمی فیلم «مالاریا» در حالی در پردیس چهارسو برگزار شد که حضور طیفهای مختلفی از فعالان هنری در این اکران جلب توجه می کرد.

به گزارش سینماروزان فارغ از مسعود ردایی تهیه کننده و پرویز شهبازی کارگردان فیلم و ساعد سهیلی، آذرخش فراهانی، آزاده نامداری و ساغر قناعت بازیگران فیلم چهره های دیگری هم در مراسم حضور داشتند.

از پارسا پیروزفر ستاره سریال «در پناه تو» تا قربان محمدپور کارگردان «سلام بمبئی» و از محمدعلی آهنگران آقازاده صادق آهنگران تا یغما گلرویی ترانه سرایی «گیتارو با خودت نبر» حسن شمااعی زاده از جمله حاضران در این اکران مردمی بودند.

سعید سهیلی، نازنین بیاتی، الهام پاوه نژاد، نیلوفر خوش‌خلق، روشنک گرامی، جواد نوروزبیگی، جواد یحیوی، ابراهیم ایرج‌زاد، منصور شهبازی، نفیسه روشن، اصغر هاشمی، مسعود حاتمی و وحید موسائیان از دیگر حاضران در این اکران مردمی بودند.

آزاده نامداری مجری حاشیه ساز تلویزیون به همراه همسرش سجاد عبادی در این مراسم حضور داشت و قابهایی که عکاسان از این زوج در کنار آقازاده آهنگران که بدون پوشش روحانیت آمده بود(!) ثبت میکردند جالب توجه بود.

یغما گلرویی و محمد رحمانیان در اکران مردمی «مالاریا»
یغما گلرویی و محمد رحمانیان در اکران مردمی «مالاریا»
ساعد سهیلی، ساغر قناعت و مسعود ردایی در اکران مردمی «مالاریا»
ساعد سهیلی، ساغر قناعت و مسعود ردایی در اکران مردمی «مالاریا»
پارسا پیروزفر و محمد رحمانیان در اکران مردمی «مالاریا»
پارسا پیروزفر و محمد رحمانیان در اکران مردمی «مالاریا»
اکران مردمی «مالاریا»
سعید سهیلی در اکران مردمی «مالاریا»



علیرغم کنار گذاشتن از اسکار بخاطر محصول ۲ارگانی فارابی⇐جایزه‌بگیری «مالاریا» ادامه دارد

سینماروزان: «مالاریا» یکی از فیلمهای راه یافته به فهرست 4فیلمه نهایی برای معرفی به اسکار بود و بخاطر حضورهای جشنواره‌ای مختلفی که داشت بسیاری انتظار داشتند این فیلم باشد که به عنوان گزینه رقابت در بخش غیرانگلیسی زبان به آکادمی معرفی شود.

در نهایت اما فیلمی 2ارگانی که با مشارکت مستقیم فارابی و همراهی موسسه‌ای وابسته به بنیاد مستضعفان ساخته شده بود گزینه ایرانی اسکار شد با این حال جایزه بگیری «مالاریا» همچنان ادامه دارد.

«مالاریا» که از دوازدهم مهرماه در سینماهای کشور اکران می‌شود در دهمین دوره فستیوال فیلم های ایرانی سانفرانسیسکو ۳ جایزه اصلی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را دریافت کرد.

جوایز این فستیوال که همه ساله در شهر سانفرانسیسکو در آمریکا برگزار می شود، به نام عبدالحسین سپنتا از بنیانگذاران سینمای ایران مزین شده است.

«مالاریا» را پرویز شهبازی به تهیه کنندگی مسعود ردایی ساخته است و ساعد سهیلی، ساغر قناعت و آذرخش برادر کوچکتر گلشیفته فراهانی در کنار آزاده نامداری در آن ایفای نقش کرده اند. مسعود ردایی نوروز امسال کمدی «سه بیگانه» را روی پرده داشت که با وجود تحریم توسط حوزه هنری و ممنوعیت تبلیغ در تلویزیون از جمله آثار مطلوب مخاطبان بود.




ثبت قرارداد اکران«مالاریا» در گروه آزاد+ادامه اکران سایر فیلمها+امتداد اجرای طرح بلیت نیم‌بها تا انتهای شهریور

سینماروزان: شورای صنفی نمایش در تازه ترین جلسه خود تصویب کرد که با توجه به بالا بودن کف فروش فیلم‌ها، اکران آثار سینمایی روی پرده همچنان ادامه خواهد داشت.

به گزارش سینماروزان شورای صنفی تصویب کرد که اجرای طرح بلیت نیم بها همچنان تا انتهای شهریورماه ادامه خواهد داشت.

شورای صنفی نمایش همچنین مقرر کرد که اولین قرارداد فیلم گروه آزاد برای نیمه دوم سال نیز منعقد شده و فیلم‌ «مالاریا» به کارگردانی پرویز شهبازی از ۱۲مهرماه در گروه سینمایی آزاد اکران می‌شود.




با حضور ۲۲ چهره جدید که مشخص نیست چند درصدشان دختر و چند درصد پسرند⇐فیلم تازه صدرعاملی در دانشگاه احمدی‌نژاد کلید خورد

سینماروزان: فیلم تازه رسول صدرعاملی با نام «سال دوم دانشکده من» به تهیه کنندگی مسعود ردایی که نوروز امسال کمدی جنجالی «سه بیگانه» را روی پرده داشت کلید خورد.

به گزارش سینماروزان برای انتخاب بازیگران «سال دوم…» فراخوانی تدارک دیده شد که در نتیجه آن 22 چهره جدید برای حضور در این فیلم برگزیده شدند؛ 22 نفری که مشخص نیست چند درصدشان پسر و چند درصد دختر هستند. آنچه مشخص شده اینکه فقط سه نفر از این 22 نفر جزو بازیگران اصلی هستند و مابقی در نقش های فرعی مقابل دوربین خواهند رفت.

این ٢٢ نفر از میان ٩٠٠ نفر و پس از پشت سر گذاشتن مراحل تست و تمرینات بازیگری برای حضور در این فیلم انتخاب شده اند.

«سال دوم دانشکده من» در دانشگاه علم و صنعت که دانشگاه محل تحصیل و تدریس محمود احمدی نژاد رییس جمهور نهم و دهم است مقابل دوربین رفته است و براساس برنامه ریزی های انجام گرفته فیلمبرداری فیلم جدید صدرعاملی تا اوایل آبان ماه در تهران و اصفهان به طول می انجامد تا شانس حضور خود را برای جشنواره فجر بیازماید.

علی مصفا، بابک حمیدیان، شقایق فراهانی، پدرام شریفی، پانته آ پناهی ها، نیلوفر خوش خلق، شیوا خسرومهر، مریم بوبانی و علیرضا استادی بازیگران حرفه ای هستند که حضورشان در این فیلم سینمایی قطعی شده است.

مدیریت فیلمبرداری «سال دوم…» که نوشته پرویز شهبازی است را هومن بهمنش برعهده دارد و گریمور کار هم عبدالله اسکندری است. میلاد صدرعاملی آقازاده کارگردان هم به عنوان دستیار اول و برنامه ریز در پروژه حضور دارد. منصور شهبازی برادر پرویز هم صدابردار فیلم است. مصطفی خرقه پوش بناست تدوین فیلم را انجام دهد و طراح صحنه و لباس هم آتوسا قلمفرسایی است.

 




محصول همکاری رسول صدرعاملی-پرویز شهبازی⇔درخواست پروانه ساخت برای «چشم عروسك»

سینماروزان: درخواست پروانه ساخت فيلم سينمايي «چشم عروسك» به كارگرداني رسول صدرعاملي و تهيه كنندگي مسعود ردایی با پايان رسيدن نگارش فيلمنامه توسط پرويزشهبازي به سازمان سينمايي ارائه خواهد شد.

به گزارش سینماروزان پس از دريافت پروانه ساخت «چشم عروسک» پيش توليد فيلم آغاز ميشود.

فيلمنامه «چشم عروسك» مضموني اجتماعي دارد و به يكي از دغدغه هاي امروزي جوانان و جامعه ميپردازد.

تجربه مشترك صدرعاملي، شهبازي و ردايي قراراست براي نمايش درسي وششمين جشنواره فيلم فجر آماده شود.




با حضور تهیه‌‌کننده «سه بیگانه» و «مالاریا»⇐کارگردان «دربند» برای صدرعاملی فیلمنامه می‌نویسد

سینماروزان: پرویز شهبازی که یک فیلم آماده اکران به نام «مالاریا» دارد سناریوی تازه ترین فیلم رسول صدرعاملی را می‌نویسد؛ سناریویی که «چشم عروسک» نام دارد و بناست توسط مسعود ردایی تهیه کننده «سه بیگانه» به تولید برسد.

فیلم سینمایی «چشم عروسک» در مرحله بازنویسی فیلمنامه قرار دارد. نگارش فيلمنامه این فیلم پس از چندين جلسه مشترک و بررسي طرح اوليه به پرويز شهبازي سپرده شد.

اين فيلمنامه مضموني اجتماعي دارد و به يكي از دغدغه هاي امروز جوانان و جامعه مي پردازد.

«چشم عروسک» پس از چندين بازنويسي و بررسي سه جانبه هم اكنون در مرحله بازنويسي نهايي قرار دارد تا آماده ارائه به شوراي پروانه ساخت سازمان سينمايي شود.

رسول صدرعاملی در کارنامه خود ساخت فیلم های «من ترانه پانزده سال دارم»، «دختري با كفش هاي كتاني» و… را دارد.

مسعود ردايي هم پیش از این تهيه كنندگی فیلم های «مالاريا» و «سه بيگانه» و پرويز شهبازي نیز كارگردانی «نفس عميق» و «مالاريا» را برعهده داشته اند.

تجربه مشترك صدرعاملي، شهبازي و ردايي قرار است براي نمايش در سي و ششمين دوره جشنواره فيلم فجر آماده شود.




ماجرای تماس تلفنی پرویز شهبازی با یک سیاستگذار هنروتجربه برای حل مشکل نظرات منفی مخاطبان اینترنتی!!!

سینماژورنال: پرویز شهبازی کارگردانی که 4 سال قبل با “دربند” توجهات را در جشنواره سی و یکم به خود جلب کرده و دو سال قبل هم حضور فیلمنامه ای اش با “خانه دختر” با توجه مخاطبان جشنواره سی و سوم روبرو شده بود در جشنواره سی و چهارم با “مالاریا” حضور داشت؛ فیلمی که به دلایل مختلف که اصلی ترین آن ریتم کند اثر بود نتوانست توجهات را به خود جلب کند.

به گزارش سینماژورنال “مالاریا” اخیرا برای حضور در یکی از بخشهای جشنواره ونیز با نام “افقها” انتخاب شده است و پرویز شهبازی به بهانه این حضور گفتگویی داشته است با “شرق”؛ گفتگویی که در بخشی از آن گلایه های تند و تیز شهبازی از نقدهای منفی برآمده از جشنواره به شدت به چشم می خورد.

پرویز شهبازی که انگار از این گلایه ها به شدت دلخور بوده آن طور که خودش روایت کرده سعی نموده در تماس با هوشنگ گلمکانی منتقد قدیمی که بعد از راه اندازی گروه هنروتجربه به عنوان سیاستگذار در این گروه مشغول به کار شد از او بپرسد که برای مقابله با این نقدها چه می‌شود کرد؟ گلمکانی هم آب پاکی را دست او ریخته که کاری نمی شود کرد چون اینترنت هم خوبی دارد و هم بدی!!!

ابتدا متن گفته های شهبازی درباره واکنش مخاطبان به “مالاریا” در جشنواره را بخوانید:

در جشنواره فجر اتفاق عجیب‌وغریبی که افتاد این بود که برخی از منتقدان – بی‌هیچ غرضی- تحت‌تأثیر جو اینترنتی و تماشاگران جوانی قرار گرفتند که چشمشان با این‌جور فیلم‌سازی آشنا نبود و باعجله شروع به نوشتن نقد منفی کردند! توقع این است که منتقد، تماشاگر را با فیلم ناآشنا و به قول شما نوجو آشنا کند، نه‌اینکه همان ریویو‌های اینترنتی و غیرتخصصی را که فرض کنید یک تماشاگر ١٦، ١٧ساله نوشته، به زبان شیک‌تر بزند!

اگر طوری که فراستی همه‌جا می‌گوید نظر تماشاگر در کیفیت یک فیلم ملاک است، پس وجود منتقد اصلا برای چیست؟ بله، سینما متکی به تماشاگر است، اما اینکه فیلم‌ساز به‌دنبال سلیقه تماشاگر باشد حرف لَغوی است. خب دراین‌میان گروه دیگری از منتقدان بودند که شجاعانه از «مالاریا» دفاع و جو را ملایم کردند و من قدردانی می‌کنم. نه به‌خاطر فیلم خودم، به‌خاطر توجهشان به سینمایی که راه آسان را در پیش نمی‌گیرد و تلاش نوآورانه می‌کند و این عین احترام به تماشاگری است که نمی‌خواهد در سینما هم فیلم‌های شبیه سریال‌ها را ببیند.

اندکی بعد از جشنواره با هوشنگ گلمکانی تماس گرفتم و گفتم واقعا چه باید کرد؟ در فضاهای اینترنتی تعدادی اندک نمی‌گذارند بحث جدی در بگیرد. فقط فحش می‌دهند. همان ترول‌ها! گفت چه‌کار می‌شود کرد اگر فضاهای اینترنتی خوبی‌هایی دارد، باید بدی‌هایش را هم بپذیریم و حرف درستی بود. من پیشنهاد دادم نه برای فیلم من، به‌طور‌کلی منتقدان اسم‌ورسم‌دار در نوشته‌هایشان تماشاگران را در قبال فیلم‌های – حتی به‌ظاهر- نوآورانه به خویشتن‌داری دعوت کنند تا سینما پیشرفت کند و «مغول»‌های کیمیاوی را اسم بردم که اگر منتقدان نبودند و این فیلم را چند دهه به دندان نمی‌کشیدند که تماشاگران نگاتیو‌هایش را هم تکه‌پاره می‌کردند! گلمکانی گفت، من شخصا هرکاری از دستم بربیاید برای فیلمت می‌کنم و کرد و من همین‌جا از او تشکر می‌کنم.

⇓⇓⇓

پی نوشت سینماژورنال:

 وجه تناقض بار گفته های شهبازی آنجاست که یک جای حرفهایش بیان می دارد “ اینکه فیلم‌ساز به‌دنبال سلیقه تماشاگر باشد حرف لَغوی است” ولی در جریان تماس با سیاستگذار هنروتجربه به او پیشنهاد می‌دهد منتقدان اسم و رسم‌دار(!) تماشاگران را در قبال فیلمهای نوآورانه-که احتمالا به زعم ایشان فیلم خودش هم یکی از آنهاست- به خویشتن داری دعوت کنند!!!

پرسش اول این است؛ فیلمسازی که سلیقه تماشاگر برایش ارزشی ندارد چرا تا این حد از نقدهای منفی همان تماشاگران گلایه مند است؟ یک گمانه می‌تواند ناظر بر نگرانی احتمالی شهبازی نسبت به تأثیرپذیری سرمایه گذاران از این نظرات و عدم توانایی در پیدا کردن سرمایه گذار برای کارهای بعدی باشد.

پرسش بعدی این است چطور زمانی که فیلمهای قبلی شهبازی و مثلا “دربند” یا همان “خانه دختر” با اقبال مخاطبان در فضای مجازی روبرو شدند ایشان به گلایه از این اینترنت نپرداخته بود؟

پرسش بعدی تر اینکه اگر به زعم ایشان در فضاهای اینترنتی فقط تعداد “اندکی” هستند که نمی گذارند بحث جدی دربگیرد این همه گلایه از یک عده “اندک” و حتی تماس با یک منتقد برای پیدا کردن راه حلی جهت مقابله با این “اندک” چه معنایی دارد؟




حضور دو کارگردان ایرانی در جشنواره ۲۰۱۶ ونیز+عکس

سینماژورنال: فيلم سينمايى “مالاريا” به كارگردانى پرويز شهبازى به بخش “افقها”ی  جشنواره ونيز راه يافت.

به گزارش سینماژورنال این بخش از جشنواره ونیز که در سالهای گذشته امیر نادری کارگردان ایرانی نیز در هیأت داوران آن حضور داشت به نگاههای تازه سینمایی از اقصی نقاط دنیا اختصاص دارد

 در بخش “افقها” 35 فیلم از نقاط مختلف دنیا حضور دارند و فیلم شهبازی هم یکی از این آثار است.
“رابرت گویئدیگیان” کارگردان ایتالیایی ریاست هیأت داوران بخش “افقها” را برعهده دارد. “جیم هبرمن” منتقد و مورخ آمریکایی، “نلی کریم” بازیگر زن مصری، “والنتینو لودووینی” بازیگر زن ایتالیایی، “مون سوری” بازیگر و کارگردان کره ای، “خوزه ماریا شیما پرادو” منتقد و محقق اسپانیایی و “چایتانیا تامهان” بازیگر و کارگردان هندی اعضای هیأت داوران بخش “افقها” هستند.
مالاریا
مالاریا
کارگردان “دونده” هم هست
به جز پرویز شهبازی که با “مالاریا” به ونیز خواهد رفت، امیر نادری کارگردان ایرانی که سالهاست از ایران مهاجرت کرده و در آمریکا زندگی می کند نیز در بخش غیررقابتی جشنواره ونیز حضور دارد.
نادری که هشت سال قبل و با “وگاس: بر اساس یک داستان واقعی” نامزد شیر طلایی ونیز شده بود فیلمی به نام “کوهستان” را کارگردانی کرده که محصول ایتالیا و فرانسه و آمریکا است و با این فیلم در بخش غیرقابتی ونیز حضور خواهد داشت؛ بخشی که 18 فیلم در آن حضور خواهند داشت.
هفتاد و سومين دوره جشنواره بين المللى ونيز به رياست سام مندس کارگردان انگلیسی از ٣١ اگوست تا ١٠ سپتامبر در ونیز ايتاليا برگزار ميشود.
کوهستان
کوهستان



یک رسانه اصولگرا⇐فیلم کاهانی از “خانه دختر” هم جلو زده!

سینماژورنال: “ارادتمند نازنین بهاره تینا” تازه ترین فیلم عبدالرضا کاهانی با توقیف از سوی اداره نظارت مواجه شده است.

به گزارش سینماژورنال “ارادتمند…” در دریافت پروانه ساخت هم با مشکل مواجه بوده است و گویا این رییس سازمان سینمایی بوده که دستور به صدور پروانه ساخت آن داده است و حالا بعد از ساخت نیز این بار شورای صدور پروانه نمایش آن را غیرقابل نمایش دانسته است.

روزنامه “صبح نو” که خود را روزنامه نسل سوم اصولگرایان می‌داند در گزارشی با مرور تمامی حاشیه‌های این فیلم با ذکر خلاصه داستانی از “ارادتمند…” از این گفته که این فیلم از “خانه دختر” دیگر فیلم توقیفی در دولت یازدهم هم جلو زده است.

شرح این رسانه از محتوای داستانی “ارادتمند…” را بخوانید:

تفاوت با دیگر فیلمهای کاهانی

«ارادتمند…» یک تفاوت با دیگر ساخته‌های کاهانی دارد و آن هم اینکه فیلم‌های قبلی کاهانی اگر مشکل پیدا می‌کردند با اعمال برخی ممیزی‌ها امکان صدور پروانه نمایش آنها وجود داشت اما شورای پروانه نمایش امکان اکران «ارادتمند…»، حتی با اعمال اصلاحات را هم رد کرده است.
اما این فیلم از چه می‌گوید که حتی امکان اکران آن با اعمال اصلاحات وجود ندارد؟ نخستین گمانه‌زنی‌ها حکایت از این داشت که مانند آثار قبلی کاهانی در اینجا نیز حجم بالای دیالوگ‌های اروتیک بوده که باعث ایجاد مشکل شده با این حال وقتی کارگردانی مانند لطیفی تأکید می‌کند که از ابتدا تا انتهای فیلم مشکل دارد گمانه‌زنی‌های تازه‌ای مطرح شدند.

پیشکش کردن دختران
یکی از جدی‌ترین گمانه‌زنی‌ها تصویر نادرستی است که از یک پدر ایرانی در فیلم ارائه می‌شود. گویا «ارادتمند…» داستان زندگی پدری فاسد را روایت می‌کند که از پیشکش کردن دخترانش کسب درآمد می‌کند! حتی خواندن این تصویرسازی هم آن‌قدر شرمناک است که بتواند توجیهی منطقی در توقیف فیلم برای مخاطب باشد.
کاهانی گویا در «ارادتمند…» کاملاً در همان مسیر غلطی حرکت کرده که پیش‌تر آقای پرویز شهبازی در فیلمنامه «خانه دختر» که توسط آقای شهرام شاه‌حسینی ساخته شد آن را پیموده بود. در «خانه دختر» با پدری روبه‌رو بودیم که خالق اثر از یک سو می‌خواست تعلق‌خاطر او به ساحت سنتی خانواده را به نمایش بگذارد و از طرف دیگر او را به‌عنوان پدری معرفی می‌کرد که به دختر خود تجاوز کرده است. همین زیرپا گذاشتن حرمت‌ها در تصویرسازی یک پدر ایرانی بود که باعث شد «خانه دختر» در آستانه اکران توقیف شده و هیچ‌وقت هم‌ رنگ پرده نبیند.

از «خانه دختر» هم جلو زده
اما «ارادتمند…» در پرده‌دری از «خانه دختر» هم جلو زده چون در فیلمنامه شهبازی سعی زیادی شده بود که با توسل به‌نوعی نمادگرایی و پرهیز از حرف زدن مستقیم و صرفاً با تمرکز بر میمیک چهره پدر و به‌ویژه حالت چشمانش مخاطب پی به ماهیت وی ببرد با این حال در «ارادتمند…» همه چیز کاملاً رو و با شفافیت کامل به مخاطب عرضه می‌شود.




“خانه دختر” از هفته آینده روی پرده می‌رود؟+توضیحات سخنگوی شورای نمایش در این باره

سینماژورنال: اولین نمایش “خانه دختر” در جشنواره سال قبل مجالی شد برای تاختن افراطیون به آن و در نهایت همین تاختن ها بود که باعث شد اکران بهاری فیلم معلق شود.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال از آن زمان تاکنون محمد شایسته تهیه کننده و شهرام شاه حسینی کارگردان اثر تلاشهای زیادی را کردند برای اصلاحات تازه فیلم و پیدا کردن مجالی برای اکران آن.(اینجا را بخوانید)

اخیرا نسخه تازه ای از فیلم به اداره نظارت ارائه شد و مجوز اکران هم گرفت اما در یافتن زمان اکران، هم مدیران سینمایی و هم تهیه کننده دست به عصا پیش رفتند.

مساله این بود که ممکن بود این بار هم در آستانه اکران فیلم حاشیه ها زیاد شده و باز هم اکران فیلم به تعویق بیفتد و برای همین بنا شد فیلم در آستانه جشنواره اکران شود.

اکران از دوم دی ماه در گروه اریکه

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که قرارداد اکران “خانه دختر” در گروه اریکه به ثبت رسیده و این فیلم بناست بعد از “این سیب هم برای تو” روی پرده برود.

با توجه به فروش نه چندان مناسب “این سیب هم برای تو”ی سیروس الوند این فیلم نهایتا تا هفته آینده مهمان گروه اریکه خواهد بود و بعد از آن “خانه دختر” روی پرده می رود.

به عبارت بهتر از دوم دی ماه و یک شب پس از یلدا درام ملتهب “خانه دختر” که بازیگرانی چون حامد بهداد، باران کوثری، رعنا آزادی ور و پگاه آهنگرانی در آن ایفای نقش کرده اند روی پرده خواهد رفت.

سخنگوی شورا: هفته آینده قطعی می شود

این در حالی است که غلامرضا فرجی سخنگوی شورای نمایش در گفتگو با سینماژورنال درباره اکران “خانه دختر” در گروه اریکه فقط به این مساله اشاره می کند که شورا در این باره تصمیم گیری نکرده است! وی می گوید: این هفته درباره گروه اریکه تصمیم خاصی نگرفتیم و باید تا هفته بعد صبر کرد.

آیا فیلم بی دغدغه اکران خواهد شد؟

حال باید منتظر ماند و دید آیا اکران “خانه دختر” محقق خواهد شد و در کوران داغ بودن تنور اخبار جشنواره دیگر منتقدان تندرو کاری به کار این فیلم نخواهند داشت؟

اگر این اتفاق بیفتد میتوان امیدوار بود برای اکران دیگر فیلمهای توقیفی مانند “عصبانی نیستم” رضا درمیشیان هم از همین الگو استفاده کرد…




توضیحات پرویز شهبازی درباره تغییر نام فیلم تازه‌اش به “مالاریا”

سینماژورنال: بعد از آن که مسعود ردایی تهیه کننده “نسیم” فیلم جدید پرویز شهبازی از تغییر نام این اثر به “مالاریا” خبر داد سینماژورنال در گزارشی به این مسأله اشاره کرد که شهبازی حدودا دوازده سال قبل هم بنای تولید فیلمنامه ای به همین نام با بازی محمدرضا گلزار را داشت که به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال ساعاتی پس از انتشار آن گزارش مسعود ردایی یادداشتی از پرویز شهبازی را در اختیار سینماژورنال قرار داد که در این یادداشت درباره این تغییر نام سخن گفته شده است.

جالب است که شهبازی در این یادداشت کمترین اشاره مستقیمی به وجه تسمیه مالاریا با محتوای فیلمش نکرده و کوشیده با ذکر توضیحاتی درباره ریشه بیماری مالاریا و البته تلاشهای بنیادی به نام بیل گیتس برای ریشه کن کردن این بیماری، ذهن مخاطب را درگیر نمادهایی کند که احتمالا بعد از رونمایی فیلم در جشنواره است که رمزگشایی خواهند شد.

متن کامل یادداشت شهبازی را در ادامه می خوانید:

يك. بنده فيلم نامه اي دارم به همين نام “مالاریا” كه در سال هشتاد و دو نوشته ام و به دلايلي از ساخت اش منصرف شده ام. موضوع و داستان اين فيلم “نسیم” هيچ ربطي به آن فيلم نامه “مالاریا” ندارد.
دو. مالاريا نام يك بيماري معروف با علايم  تب و لرز و كم خوني و بزرگي طحال است و از لغت ايتاليايي Mala-Aria گرفته شده كه به معني هواي بد است. در گذشته گمان مي كردند كه عامل بيماري زا، هواي آلوده و باتلاق ها  هستند. اين بيماري به دليل شيوع و مرگ و مير زياد در مناطق و كشورهاي گرمسيري، قابل توجه است.  بنياد بشردوستانه بيل گيتس(با نام اصلي بنياد بيل- مليندا گيتس)  با دارايي بالغ بر چهل و چهار ميليارد دلار،  در بخش سلامت جهاني خود، با پرداخت سالانه يك ميلياردو سيصد ميليون دلار به برنامه كنترل مالاريا ، در جهان كمك مي كند، به طوري كه از سال 2000 تاكنون، تعداد بيماران مبتلا به مالاريا در افريقا نود درصد كاهش يافته است. متاسفانه عمليات حذف و ريشه كني مالاريا به دلايل مختلف از جمله محدوديت منابع مالي به عمليات كنترل بيماري، تغيير برنامه داده است. كمك هاي مالي هرچند كوچك به كنترل  اين بيماري  كمك مي كند. گاهي يك پشه‌بند 30 سِنتي مانع از گزيده شدن افراد تو سط آنوفلها شده است!
سه. اين فيلم درباره بيماري مالاريا و هواي بد و باتلاق نيست، كسي هم در فيلم مالاريا ندارد. اما بي مسمي هم نيست!




احیای “مالاریا”ی گلزار با حضور برادر گلشیفته!+عکس

سینماژورنال: پرویز شهبازی نام تازه ترین فیلم خود را از “نسیم” به “مالاریا” تغییر داد.

به گزارش سینماژورنال نکته جالب درباره این تغییر نام آن است که شهبازی پنج سال پیش از “عیار 14”  قصد تولید فیلمی با عنوان “مالاریا” را داشت!!!

“مالاریا”ی گلزار و علی معلم
فیلمنامه آن اثر را که خود شهبازی نوشته بود ماجراهایی پیرامون یک گروه موسیقی راک زیرزمینی را روایت می کرد.

در آن برهه زمانی بنا بود علی معلم تهیه کنندگی “مالاریا” را انجام دهد و محمدرضا گلزار بازیگر اصلی کار باشد و نقش سرپرست گروه راک را بازی کند.

با این حال تولید آن فیلم به دلایل مختلف میسر نشد و انگار حسرت آن عدم تولید بدجوری به دل شهبازی باقی مانده که نام فیلم جدیدش را “مالاریا” گذاشته است.

در کنار ساعد سهیلی، ساغر قناعت و آزاده نامداری فرزند موزیسین بهزاد فراهانی یعنی آذرخش هم در این فیلم حضور دارد اما به نظر نمی رسد در مضمون ارتباط زیادی میان “مالاریا”ی فعلی و فیلمنامه قدیمی “مالاریا” باشد.

بخصوص که چند سال قبل بهمن قبادی در “کسی از گربه های ایرانی خبر نداره” بخشهایی از آنچه شهبازی در تصویرسازی فضاهای کاری گروههای موسیقی زیرزمینی به دنبالش بود را با حضور حامد بهداد به تصویر کشید.

دغدغه های یک دختر نوجوان…
به گزارش سینماژورنال آنچه از قرائن برمی آید آن است که “مالاریا”ی فعلی در امتداد “دربند” شهبازی باز هم روایتی دارد از دغدغه های یک دختر نوجوان که البته در اینجا یک پسر جوان هم کنارش قرار گرفته است.

پس مهمترین حدسی که درباره تغییر نام از “نسیم” به “مالاریا” وجود دارد همان تعلق خاطر شهبازی به فیلمنامه ایست که فرصت تولیدش فراهم نشد و البته با این تغییر نام پرونده اش برای همیشه بسته شد.

مسعود ردایی تهیه کنندگی “مالاریا” را برعهده داشته و سیامک ادیب و علی استادی دیگر بازیگران آن هستند.

ساغر قناعت و آذرخش فراهانی در "مالاریا"
ساغر قناعت و آذرخش فراهانی در “مالاریا”



مینا ساداتی: تمایل داشتم که آقای مجیدی مرا از نزدیک ببینند/مديون شيرخوارگاه آمنه هستم

سینماژورنال: مینا ساداتی بازیگر جوانی که این روزها همچنان با فیلم اخیر مجید مجیدی روی پرده سینماهاست در یکی از معدود گفتگوهایش که با “اعتماد” انجام شده درباره حضور در “محمد رسول ا..(ص)” و همکاری با مجیدی نکات خاصی را بیان کرده است.

به گزارش سینماژورنال مهمترین نکته که در ابتدای گفتگو مطرح شده این است که برمبنای عکسهایی که با تست گریم “آمنه” از او گرفته شده مجیدی او را رد کرده اما بعد از اینکه با مجیدی دیدار حضوری داشته، مجیدی او را پذیرفته است.

ساداتی که در آثاری چون “عیار14″، “خانه پدری” و “عصر یخبندان” هم بازی داشته است حضور در شیرخوارگاه آمنه و در جمع نوزادان بی سرپرست را عاملی مهم در نزدیک شدن به نقش دانسته است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی ساداتی را ارائه می دهد:

چطور شد كه شما به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه برگزيده شديد؟
زماني كه اين نقش به من پيشنهاد شد، تعدادي از گزينه‌ها از ميان عكس‌ها انتخاب شدند و تعدادي ديگر از آنها حضوري تست بازيگري دادند. وقتي از من هم خواستند، در دفتر پيش‌توليد حاضر شدم و تست گريم دادم. بعد از چند روز آقاي مجيدي عكس‌هاي من را ديدند ولي من تاكيد داشتم كه به دفتر بروم و من را با تست گريم ببينند. ايشان گفته بودند كه چهره‌اش به نقش نزديك نيست ولي من تمايل داشتم كه از نزديك من را ببينند و اين گونه حضور من به عنوان بازيگر اين نقش ميسر شد.
  امروز براي مخاطب نام مينا ساداتي با دو نقش، ليلاي سريال «تنهايي ليلا» و ديگري حضرت آمنه در فيلم محمد رسول‌الله (ص) شناخته مي‌شود. هر دوي اين نقش‌ها در ناخودآگاهش تِمي معنوي دارد. اين موضوع مسير حرفه‌اي شما را به عنوان بازيگر سخت‌تر نمي‌كند؟
هدف‌گذاري‌ام را در مسير بازيگري از خيلي وقت پيش تعيين كرده‌ام. از همان زمان كه نخستين كار حرفه‌اي‌ام را با فيلم عيار١٤ به كارگرداني پرويز شهبازي آغاز كردم. بعد از اين دو اثر افراد بيشتري من را مي‌شناسند اما براي خودم همان قدر كه اين كارها دوست‌داشتني و ارزشمند محسوب مي‌شود، عيار١٤ هم به همان ميزان دوست‌داشتني است. فيلم خانه پدري كه مقطع كوتاهي در خدمت آقاي عياري بودم به همان اندازه برايم مهم است، تك‌تك كارهايي كه انجام داده‌ام مثل فيلم‌هاي «عصر يخبندان» و «برف» يا نمايش‌هايي كه روي صحنه اجرا كردم در شكل‌دهي من در مسير بازيگري تاثير داشته‌اند. اين طوري نبوده كه كاملا ناآگاه بروم و در سريال «تنهايي ليلا» ايفاي نقش كنم يا همين طور ندانسته در فيلم «محمد رسول‌الله(ص)» نقش حساسي را ايفا كنم. به خودم ثابت شده كه قرار نيست نگاه‌هاي مردم من را جوزده كند و مسير حرفه‌اي بازيگري‌ام را تحت تاثير قرار دهد. منظورم اين است، سريالي از من پخش شده و خوشبختانه پرمخاطب هم بوده است، من را تحريك نمي‌كند كه بلافاصله بعد از آن بروم يك سريال ديگري كه صرفا مخاطب زيادي دارد، بازي كنم. يكسري از كارها را از روي علاقه انجام مي‌دهم و الان هم اين كار را ادامه خواهم داد.
  در سينماي ايران پيش‌تر اين گونه بوده است كه وقتي كسي در يك نقش مذهبي قرار مي‌گيرد ناخودآگاه آن نقش برايش هاله‌اي مي‌سازد كه هم به خاطر مخاطب و هم به خاطر آن نقش، مسير بازيگري تحت تاثير قرار مي‌گيرد. حالا شما نقشي را بازي كرده‌ايد كه نه فقط در ايران، در جهان نيز ديده شده است. چه تاثيري حضور شما در نقش حضرت آمنه در فيلم «محمد رسول‌الله (ص)» در ادامه مسيرتان داشته است؟
مفروضات سوال شما غلط است. متاسفانه ميان سينماگران ما، تقسيم‌بندي‌هاي مختلفي وجود دارد. با فيلم‌هاي روشنفكري يك جور و با فيلم‌هاي مذهبي هم به گونه‌اي خاص رفتار مي‌شود. اما يك نكته‌اي را نبايد فراموش كنيم كه همه ما بازيگران و سينماگراني هستيم كه در ايران كار مي‌كنيم و همه پايبند به يك‌سري اصول و چارچوب هستيم. همه در فيلم‌هايي كار مي‌كنيم كه با هر نوعي از روايت و مضمون از يك فيلتر عبور مي‌كند، آن هم فيلتر فرهنگي اين جغرافيا. من براي كارم خيلي تقسيم‌بندي‌هاي اين شكلي نمي‌گذارم و نقش براي من مهم است. در مورد فيلم محمد رسول‌الله(ص) در واقع چيزي كه در درجه اول من را خيلي تشويق كرد حضور آقاي مجيدي بود. مجيد مجيدي قبل از آن فيلم «بچه‌هاي آسمان» را هم ساخته است و نبايد فراموش كنيم. اين فيلم يكي از محبوب‌ترين فيلم‌هاي زندگي من است. امروز وقتي اسم مجيد مجيدي مي‌آيد، همه مي‌گويند كارگردان فيلم محمد رسول‌الله (ص)، در حالي كه آقاي مجيدي نخستين فردي بودند كه از طرف ايران نماينده اسكار شدند و در جشنواره‌هاي فيلم كن، برلين و… حضور داشته است. كارگرداني كه فيلم‌هايي همانند «آواز گنجشكها»، «رنگ خدا»، «بچه‌هاي آسمان» را در كارنامه خود دارد، براي من آقاي مجيدي آن است. فكر كردم فيلم حضرت محمد(ص) از نگاه آقاي مجيدي حتما فيلم متفاوتي خواهد شد. اين كار فاكتورهاي ديگري داشت مثل حضور ويتوريو استرارو به عنوان فيلمبردار و تيم حرفه‌اي كه در كنار او قرار داشتند. حضور در كنار تك تك اين عوامل براي من ارزشمند بوده است.
  فكر نمي‌كنيد كار در اين پروژه كمتر از كار در پروژه‌اي به قول خودتان روشنفكري اجازه نقد بازي‌تان را به منتقدان بدهد؟
گاهي اوقات پيش مي‌آيد، دوستان و همكاران شما در بخش سينمايي مطبوعات، فيلمي را ظاهرا نقد مي‌كنند ولي درواقع همه‌چيز را از بنا نابود مي‌كنند. در حالي كه كار در اين پروژه سختي‌هاي زيادي براي تك‌تك عوامل به همراه داشت و حتي دوستان حرفه‌اي‌تر كه به عنوان بازيگر در كنار من حضور داشتند اذعان داشتند كه كار در اين فيلم براي آنها مثل خدمت سربازي مي‌ماند. اتفاقا حضور من در اين پروژه باعث شد تا تجربه چند ساله بازيگري‌ام را تكميل كنم اما اينكه بگويم چون دريك فيلم اينچنيني حضور داشتم، پس مسير حرفه‌اي من از آن به بعد تحت تاثير قرار خواهد گرفت كه راهم را ادامه بدهم، نه، بايد بگويم كه من براساس نقش‌ها، كارم را انتخاب مي‌كنم. يعني فيلمنامه را مي‌خوانم و اگر احساس كردم پله‌اي است براي ادامه كارم در اين حرفه جذاب و پرفراز و نشيب، پس انتخابش مي‌كنم.
  البته كه شما از ابتداي حضور حرفه‌اي‌تان هم با كارگردانان خوبي مثل آقايان شهبازي، كيانوش عياري، مجيد مجيدي و لطيفي كار انجام داده‌ايد.
بله كاركردن با اين بزرگان سعادت بوده. ديگر به اين جريان خيلي فكر نمي‌كنم كه اين فيلمي كه مي‌خواهم بازي كنم يك اثر مذهبي، جشنواره‌اي يا روشنفكري است. البته كه كاركردن با همكاران حرفه‌اي و با سابقه درخشان در اين حرفه هميشه برايم جذاب بوده و خواهد بود. به هر حال ايفاي نقش حضرت آمنه در فيلم محمد رسول‌الله(ص)، نقش بسيار ارزشمندي براي من بوده است و خيلي خوشحالم كه بازي كرده‌ام و احساس مي‌كنم يكي از موهبت‌هاي خداوند بوده است.
  به گمانم بسياري از بازيگران سينماي ايران دوست داشتند در چنين چينشي قرار بگيرند.
احتمالا همكاران زيادي دوست داشتند كه در اين پروژه كار كنند. خيلي از دوستان، قبل از من به آن دفتر مراجعه كرده و تست گريم داده بودند. زماني كه من براي اين فيلم انتخاب شدم و جلوي دوربين رفتم، جلوي دوربين «استرارو»اي مي‌رفتم كه بازيگران بزرگي در دنيا جلوي دوربين او رفته بودند. از طرفي تا به حال در تاريخ سينما بازيگري نبوده است كه در قالب حضرت آمنه به ايفاي نقش بپردازد. راجع به حضرت مسيح و حضرت مريم فيلم‌هاي بسياري ساخته شده است اما راجع به مادر حضرت محمد(ص) تصويري وجود نداشته است و اين حضور براي من جذابيت داشت.
بله، در سينماي جهان اسلام هم تا به حال تصويري از حضرت آمنه خلق نشده بود.
براي نخستين‌بار قرار بود كه چهره حضرت آمنه را ببينيم. اين كار براي من چالش بازيگري در ژانري كه تاكنون تجربه نكرده بودم را نيز به همراه داشت و كار در اين پروژه جزو سخت‌ترين كارهايي بود كه تا آن زمان انجام دادم.
  پس از انتخاب شدن به عنوان بازيگر نقش حضرت آمنه، مجيدي به عنوان كارگردان براي اينكه اين نقش را براي شما تشريح كنند و حضرت آمنه را به شما بشناسانند، جدا از فيلمنامه به چه نكاتي اشاره كرد؟ و نگاهش به اينكه اين نقش بايد چگونه باشد، چه بود؟
تا آنجايي كه من مي‌دانم در تاريخ چيزهاي زيادي راجع به جزييات شخصيت حضرت آمنه وجود ندارد اما يك اصل مشتركي كه در همه جا نوشته شده بود: آرامش شاعرانه اين شخصيت بزرگ، پاكدامني و خصايص والاي انساني ايشان بوده است. زماني كه با آقاي مجيدي صحبت كردم و تمام مراحل گريم، تست بازيگري و دوربين انجام شد و قرار شد كه من در اين نقش بازي كنم، آقاي مجيدي از من خواستند كه فقط آرامشي كه مدنظر ايشان بود براي اين شخصيت، در تمام طول فيلمبرداري با من همراه باشد و من تمام تلاشم را كردم كه اين اتفاق بيفتد.
  اين تلاش شما چگونه بود؟
نخستين اقدامي كه انجام دادم اين بود كه خود را نسبت به دنياي اطرافم ايزوله كردم. از طرفي، تعداد عواملي كه در اين فيلم حضور داشتند، از يك پروژه سينمايي معمولي و شهري خيلي بيشتر بود. بنابراين زماني كه سر صحنه حاضر مي‌شدم، عوامل محرك بسياري وجود داشت كه بازيگر را درگير و ذهن او را مشغول مي‌كرد و من سعي ‌كردم خود را از اين فضا جدا كنم. وقتي دورهم در يك اتاق جمع مي‌شديم، گوش دادن به موسيقي و كتاب خواندن و كارهايي از اين قبيل باعث مي‌شد تا با آرامش عميق‌تري جلوي دوربين بروم.
از جمله كارهايي كه براي نزديك شدن به نقش حضرت آمنه انجام دادم اين بود كه تلاش كردم فيلم‌هاي مذهبي مهم و در دسترس را ببينم، بخشي از آن را خودم فراهم كردم و ديدم و تعدادي از آنها را به پيشنهاد آقايان بيژن ميرباقري و كامبوزيا پرتوي گرفتم و تماشا كردم. قبل از فيلمبرداري فيلم محمد رسول‌الله (ص) سعي كردم تعدادي از كتاب‌هايي را كه راجع به اين شخصيت وجود دارد مطالعه كنم و هر مطلبي كه به من معرفي مي‌شد با دقت مي‌خواندم. نكته ديگري كه در اين سال‌ها تجربه نكرده بودم و ميسر شد، كاركردن با كودكان بود. براي اينكه بتوانم با آنها ارتباط برقرار كنم و براي نزديك شدن به نقش و در آمدن احساس مادرانه، تصميم بر اين شد كه به شيرخوارگاه آمنه بروم. بعد از يك ماه و نيم نامه‌نگاري، سرانجام اين اتفاق رقم خورد و اين فرصت براي من فراهم شد تا به اين مكان عجيب و پرشور بروم. روزهاي اول حضورم در شيرخوارگاه آمنه، به سختي گذشت. آنجا كودكاني نگهداري مي‌شوند كه به‌شدت خواستار آغوش هستند. در مدت زمان اندكي به بچه‌ها علاقه‌مند شدم. اين يك اتفاق ويژه‌اي بود در زندگي‌ام، كه آن را مديون شيرخوارگاه آمنه هستم و البته فيلم محمد رسول‌الله (ص).
   بعد از نمايش فيلم، چه در مونترال و چه در ايران، چه بازخوردي گرفتيد؟ آيا آن اتفاقي كه بايد مي‌افتاد، افتاد و به آنچه مي‌خواستيد رسيديد؟
بازخوردهاي اجتماعي در زندگي من در وهله دوم قرار دارند چرا كه نقد در شكل حرفه‌اي هم گاهي دستخوش دلايل شخصي و غيرحرفه‌اي قرار مي‌گيرد. هميشه سعي كردم مسير درست را در كار حرفه‌اي دنبال كنم و بازيگري براي ذات بازيگري برايم مهم باشد نه جو حاكم. تعدادي بودند كه خيلي فيلم را دوست داشتند و نظرهاي خود را صريح و شفاف اعلام كردند و تعدادي نه. در ميان مردم ديدگاه‌هاي شفاف و بدون حاشيه‌اي وجود دارد. يك روزي به شيريني‌فروشي نزديك منزل رفته بودم و در آنجا پسربچه‌اي شش، هفت ساله ايستاده بود و من را نگاه مي‌كرد. مادرش به او مي‌گفت بيا برويم، مي‌گفت نه آمنه است، مي‌خواهم نگاهش كنم. بعد از آن مادرش نگاه كرد و تا آن لحظه اصلا متوجه من نشده بود. اتفاق‌هاي اينچنيني بخشي از كار ما است اما اين اتفاقات خيلي براي من ملاك تعيين‌كننده‌اي نيست كه به خود بگويم كه ديگر تمام شد، اين اتفاق‌ها خاطره مي‌شود و مي‌گذرد.
  همان طور كه اشاره كرديد هم نقش‌تان در فيلم مجيدي نقش سختي بوده است و هم اينكه شما با عواملي كار كرده‌ايد كه از دنياي سينماي حرفه‌اي آمده‌اند. دنياي سينماي بيگ پروداكشن و صنعت سينما با سلايقي متفاوت از سينماي ايران و به قطع حرفه‌اي‌تر. همين موضوع هم بايد سطح توقع شما را بسيار بالاتر برده باشد.
صددرصد، همكاري در كنار بزرگاني كه تجربه بزرگ دارند براي ما هم در خودآگاه و هم ناخودآگاه پر است از تجربه‌هاي نو و قابل اعتنا. البته ما در سينماي ايران به لحاظ تكنيكال، سينمايي بسيار حرفه‌اي داريم اما در يك موردهايي هنوز سستي‌هايي وجود دارد. گهگاه يكي از اين سستي‌ها در توليد و تداركات است. در پشت صحنه افرادي را داريم كه حرفه‌اي هستند و در حوزه خود مطالعه دارند، اميدوارم كه حضور اين افراد در سينما روز به روز پر رنگ‌تر شود. به جرات مي‌توانم بگويم كه فيلم محمد رسول‌الله(ص) تاثيرات ناخودآگاهي روي سينماي ايران گذاشت كه ما الان متوجه آن نيستيم. مثل يك سرمايه‌گذاري بود كه در مدت طولاني به نتيجه خواهد رسيد. يعني خيلي از كساني كه در صحنه كار مي‌كردند، در گروه لباس كار مي‌كردند، در گروه فيلمبرداري كار مي‌كردند اينها علاوه بر تجربيات تكنيكالي كه با خودشان در گروه‌هاي ديگر آورده‌اند يك‌سري تجربيات رفتاري هم گرفته‌اند. يك‌سري چيزهايي ديده‌اند كه آنها را با خودشان به سينماي ايران آورده‌اند و اين اتفاق بزرگي است. اميدوارم پروژه‌هاي بيشتري پيش بيايد كه ما با سينماي دنيا كار كنيم؛ پروژه‌هاي مشترك بيشتر با كشورهايي كه در سينما فعال هستند و كار مي‌كنند.
  اگر زمان بازگردد و شما با همين تجربه به عقب بازگرديد و بخواهيد دوباره نقش آمنه را بازي كنيد، در بازي‌تان چه اضافه مي‌كنيد و چه كم مي‌كنيد؟
نمي‌دانم چه چيزي اضافه مي‌كنم، اما آدم بايد در موقعيت قرار بگيرد تا بداند. حتي پيش‌توليد يك فيلم هم با توليد آن متفاوت است. نقش آمنه يك نقش استرليزه‌اي بود و خيلي با نقش‌هاي ديگر فرق مي‌كرد. با آن لباس و در آن ظاهر، با آن كلمات و با آن تصويري كه به‌ جز بازيگر چيزهاي ديگري هم در آن مهم است. گاهي فكر مي‌كردم براي بيان احساسي بيشتر، قبل يا بعد از بعضي سكانس‌ها يك چيزهايي لازم دارد براي اينكه حس من در اين لحظه بهتر نشان داده شود اما آيا شرايطش براي من بازيگر پيش مي‌آيد كه در يك چنين پروژه‌اي با آن پروداكشن و آن اضطراب و استرس، خواسته‌هاي خودم رابراي ايفاي نقش پياده كنم يا نه؟!اين پروژه خيلي چيدماني است. ما حتي در مورد ديالوگ‌ها هر بحثي مي‌كرديم بايد قبل از آن انجام مي‌داديم كه چگونه گفته شود اما سر پلان هم به همان ترتيب گرفته مي‌شد و با همان حس و حال. من كاري‌ را مي‌كردم كه آقاي مجيدي مي‌خواست و با او به يك نقطه نظر مشترك رسيده بوديم. در فيلم‌هاي ديگر بيشتر مي‌توان گفت؛ مثلا در فيلم عصر يخبندان در سكانس‌هاي ماشين شايد، كار ديگري مي‌كردم، بهتر بود. من اين روزها سر فيلم «امكان مينا» به كارگرداني آقاي تبريزي هستم. در زمان پيش‌توليد فيلم صحبت مي‌كنيم كه اين كار را انجام بدهيم، آن كار را انجام ندهيم، اين تصوير را بگيريم. اما زماني كه براي توليد مي‌رويم متوجه مي‌شويم آن سكانسي كه در موردش ساعت‌ها صحبت مي‌كرديم بنا به يك شرايطي حذف مي‌شود، بايد در موقعيتش قرار بگيريد.
  گفتيد كه مسير حرفه‌اي‌تان را بر اساس آن چيز كه پيش مي‌آيد انتخاب مي‌كنيد. گمان‌تان اين است كه از اين پس چه پيش خواهد آمد؟
از اينجا به بعد هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد كه فرداي زندگي خود چه كار مي‌كند.
  در ذهن خودتان كه قطعا ايده‌اي براي ادامه مسير حرفه‌اي‌تان داريد؟
بله، صددرصد. من از سال ٧٨ وارد دانشگاه هنر شدم و در فضايي آرتيستي نفس كشيدم، نوازندگي ‌كردم، پايان‌نامه‌ام هم در مقطع كارشناسي و هم كارشناسي ارشد در مورد سينما بوده و قبل از اينكه وارد بازيگري شوم به كلاس‌هاي فيلمسازي مي‌رفتم و فيلم كوتاه مي‌ساختم. حضور در ورك‌شاپ‌هاي عباس كيارستمي به من كمك كرد كه سينما را به شكل حرفه‌اي شروع كنم.
در دنياي هنر يك آدم ايده‌آليست هستم يعني فكر مي‌كنم در آينده اگر نقش‌هايي كه من دوست دارم به من پيشنهاد نشود، حتما كار ديگري را براي انجام دادن خواهم داشت. اولويت من الان كار بازيگري است و اين حرفه بسيار مقدس است و به عنوان بازيگر يك مسووليت خيلي سنگيني روي دوش ما است كه يك چيزهايي را بتوانيم نشان دهيم و يك دردهايي را بتوانيم حل كنيم، اما اگر فردا ببينم آن فيلمي كه بايد به من پيشنهاد شود نمي‌شود با ويديوآرت اين حرف را مي‌زنم، با پوستر كار كردن اين حرف را مي‌زنم، با نوشتن اين كار را انجام مي‌دهم.
  نقشي كه دوست داريد به شما پيشنهاد شود، چيست؟
خيلي نقش‌هاست اما نقش معلول را خيلي دوست دارم. نمي‌گويم دور است ولي خيلي دوست دارم تجربه‌اش كنم، از سوي ديگر نقش افراد ناشنوا را خيلي دوست دارم. نقش‌هايي كه مجبور باشم كار فيزيكي انجام دهم و از اين ظاهري كه دارم دور شوم.
  مي‌شود اين گونه استنتاج كرد كه سيرت را بر صورت ترجيح مي‌دهيد؟
بازيگران واقعا بايد براساس توانايي‌هاي‌شان انتخاب شوند نه براساس ظاهر فيزيكي. توانايي‌ها با كاركردن شكل مي‌گيرد. شايد چندنفر در سينما باشند كه بگوييم بازيگران غريزي هستند مثل اكبر عبدي كه وقتي به دنيا آمده است انگار بازيگر به دنيا آمده است، بقيه آن سواد و مطالعه و كاركردن است. به جرات مي‌توانم بگويم كه من نسبت به چهار يا هشت سال پيش متفاوت هستم و بايد باشم اگر غير از اين باشد غلط است. به همين دليل است كه الان جرات اين را دارم كه بگويم مي‌خواهم نقش يك معلول را بازي كنم. به خاطر اينكه احساس مي‌كنم يك وجه ديگر از بازيگري را بايد تجربه كرد و يك دنياي ديگر را. مثلا وقتي مريل استريپ، كه خيلي بازيگر توانمندي است، در يك فيلمي نقش يك معتاد را بازي مي‌كند در واقع، به لحاظ كار بازيگري لحظه‌هايي برايش رقم مي‌خورد كه غير‌قابل توصيف است. من جزو آدم‌هاي به‌شدت احساسي هستم. هنوز هم كه هنوز است موقع تماشاي فيلم گريه مي‌كنم. لحظه‌هايي كه به لحاظ حسي من را برانگيخته مي‌كند و بازيگر احساس درستي را به من منتقل مي‌كند، تحت تاثير قرار مي‌گيرم. وقتي نقش‌هايي شبيه مريل استريپ در فيلم«August: osage county»مي‌بينم هميشه مي‌گويم مي‌شود من اين نقش را تجربه كنم؟ به نظر من بايد بازيگري را يك مقدار وراي ظاهر آن نگاه كنيم. همان طور كه گفتم يك حرفه مقدس است و من وقتي در نقش آمنه بازي مي‌كنم، وقتي در نقش ليلا بازي مي‌كنم، وقتي در نقش ستاره عصر يخبندان بازي مي‌كنم در واقع يك كنش و رفتار را نشان مي‌دهم، كاراكتري را به آدم‌ها معرفي مي‌كنم كه مابه‌ازاي بيروني دارد؛ براي همين بازيگري حرفه پراهميتي است. يعني اجازه ندارم صرف يك قالب و صورت به آن نگاه كنم و بگويم همين است و تمام شد و رفت يا آدم‌ها چهره من را دوست دارند، لازم نيست كاري انجام دهم. نه اين نيست، يك مقدار مسووليت را سنگين مي‌كند كه براي دنيا چه داري كه روكني؟ براي اينكه آدم‌ها را تحت تاثير قرار بدهي چه داري؟ دستاورد من از آن سريالي كه پخش شد براي خودم شخصا اين بود كه توانسته بودم از يك سريال نسبتا معمولي يك‌سري از آدم‌ها را تحت تاثير قرار بدهم كه داستان من را باور كنند. بخش زيادي از سريال سرگرمي است. اگر بتواني در قالب همين سرگرمي احساسات انسان‌ها را كنترل كني، يعني راه درستي را طي كرده‌اي.




ادعاهای آزاده نامداری درباره “فرشته نجات” بودن(!) و البته بازگشت به تلویزیون…

سینماژورنال: آزاده نامداری که اغلب ماههای امسال را به درگیری با همسر سابقش(اینجا را بخوانید) و سپس ازدواج با فرزند یکی از چهره های اصلاح طلب(اینجا و اینجا را بخوانید) گذراند در تازه ترین گفتگوهایش ادعا کرده است در فیلم تازه پرویز شهبازی نقش یک فرشته نجات را بازی کرده است!!!

به گزارش سینماژورنال این مجری تلویزیون این را هم بیان کرده که تا یک سال آینده هیچ اجرایی در رسانه ملی نخواهد داشت و پس از آن باز هم به تلویزیون بازمی‌گردد.

نقش دختری را بازی می کنم که فرشته نجات است

آزاده نامداری در خصوص ایفای نقش در فیلم سینمایی «نسیم» به “باشگاه خبرنگاران جوان” گفت: فیلم «نسیم» در حال حاضر در مرحله صداگذاری و موسیقی پیش می‌رود و برای اکران در سی و چهارمین جشنواره فجر آماده می‌شود.

وی در ادامه در خصوص حضور و نقش خود در فیلم سینمایی «نسیم» بیان کرد: من نقش دختری را بازی می‌کنم که ناجی افرادی می‌شود که با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند و اگر بخواهم نقشم را در یک جمله بگویم باید عرض کنم که نقش یک «فرشته نجات» را بازی می‌کنم.

هیچ وقت به دنبال ستاره‌شدن در حرفه بازیگری نبودم

نامداری افزود: حضور در فیلم سینمایی «نسیم» را تنها به خاطر امضای آقای شهبازی و حضور او قبول کردم. هیچ وقت به دنبال ستاره‌شدن در حرفه بازیگری نبودم و مطمئن باشید اگر کسی بجز آقای شهبازی این فیلم سینمایی را کار کرده بود، من هم تجربه بازیگری را نداشتم و قبول نمی‌کردم. من بازیگر نیستم.

نامداری تهیه‌کننده و طراح برنامه «خانمی که شما باشید» درباره ادامه فعالیت در حرفه بازیگری گفت: تا زمانی که خودم را بر پرده سینما و بازتاب نظرات منتقدین را نبینم، نمی‌توانم تصمیمی برای ماندن و یا رفتن بگیرم. بنا نیست که هرکسی در رسانه موفق است، بازیگر شود و یا بالعکس.

وی درباره رضایت از بازی خود در فیلم سینمایی «نسیم» اظهار داشت: شاید از بازی خودم راضی نباشم اما برای اینکه اولین تجربه بازیگری‌ام را با حضور آقای شهبازی رقم زدم، بسیار خرسندم و رضایت کامل دارم.

در سال آتی به تلویزیون بازمی گردم

نامداری از برگشت خود به رسانه ملی خبر داد و گفت: تا یک سال آینده هیچ اجرایی نه در رسانه و نه در برنامه‌های دیگر نخواهم داشت و در سال آتی به احتمال زیاد با برنامه‌ای پیرامون بانوان و خانواده به روی آنتن سیما باز خواهم گشت.