#من_میترسم (بهنام بهزادی) ؛ همه گرفتاریم در پرستوی درون خویش!
سینماروزان/مسعود احمدی:
➖ تلاش برای شاعری نمادگرایانه در ابتدای فیلم، اسباب تاخیر است در ارتباط ولی…
➕ولی موقعیت بحرانی شاعر قصه که پیش میآید و عدم امنیتی که او را احاطه کرده، شتاب روایت بالا میرود
➖مکثهای گاه و بیگاه برای روایت ارتباط شاعر و معشوقه، نبض داستان را میگیرد ولی…
➕ولی هرجا که بیخیال این ارتباط میشود و داستان بحران را پیش میبرد بر پویایی افزوده میشود
➕القای دقیق عدم امنیت طبقات متوسط به پایین که از عدم امنیت اقتصادی تا امنیت روانی را شامل میشود؛ فقدان امنیت در دل شعارهایی که درباره اهمیت امنیت سر میدهند، بیش از پیش نمایانده میشود
➕قدرت بدون ظرفیت به عاملی میشود برای سوءاستفاده!! شاعر ترسان بهمحض آتو گرفتن از مایهدار بوالهوس، کمکم خلق و خویی دشمنانه پیدا میکند
➕رسوخ نسبیگرایی در همه سطوح؛ صاحبان قدرت و ثروت، ترسوترین آدمهای دور و اطرافند و ترسوترین آدمها نیز بهمحض قدرتگیری بدل میشوند به کمظرفیتترین آدمها!
?دیالوگ
–بدترین چیز زندگی اینه که خوب و بدش با همه
–بزرگترین خلافم اینه: شعرایی میگم که غیرقابل چاپه
–کنجکاویه دیگه؛ نمیشه دکمهشو خاموش کرد!
–اینجا وقتی چیزی ندارم لااقل شاعرم ولی اونجا نه چیزی دارم و نه شاعرم!
?جوک
–شباهت بگومگوی کاراکتر مسعود(امیر جعفری) و معشوقهاش با فایل صوتی لورفته از نماینده مجلسی گرفتار در ماجرای یک پرستوی بدفرم!!
☑️نتیجه سیستماتیک
به طبقه پایین رو ندهید که اگر سوارتان شود، پیاده کردنش، کاری است ناشدنی!