1

معمای قتل سریالی دانش‌آموزان یک دبیرستان دخترانه/ نسخه ۴k #بشارت_به_یک_شهروند_هزاره_سومی در فیلم‌نت

سینماروزان/کیوان بهارلویی: نسخه 4k فیلم سینمایی «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» ساخته محمدهادی کریمی در پلتفرم فیلم‌نت توزیع شد.

فیلم سینمایی «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» به نویسندگی و کارگردانی محمد هادی کریمی و تهیه کنندگی علی لدنی در پلتفرم فیلم‌نت عرضه شد.

این فیلم محصول سال ۱۳۹۱ و در ژانر درام و با رگه‌هایی از معما و تعلیق ساخته شده است و برای نخستین بار در جشنواره فجر۳۱ رونمایی شد و ازجمله آثار مورد پسند مخاطبان حرفه‌ای سینما بود به‌خصوص از منظر گره‌افکنی، حفظ تعلیق و نگاه جلوتر از زمانه‌ی مولف در پرداختن به مضمونی که سالها بعد هنوز در حال کشف و شهود آن هستیم.

عرضه نسخه ۴k فیلم بشارت به یک شهروند هزاره سوم در فیلمنت
عرضه نسخه ۴k فیلم بشارت به یک شهروند هزاره سوم در فیلمنت

این فیلم از پربازیگرترین فیلم‌های سینمای ایران و در عین حال یکی از متنوع‌ترین آثار به لحاظ خلق شخصیت‌ به شمار می‌رود که بازیگرانی چون هنگامه قاضیانی، نیکی کریمی، ساعد سهیلی، حمید فرخ نژاد، مهدی احمدی، فرخ نعمتی، امیرحسین آرمان، خاطره اسدی، شهرزاد کمال‌زاده و بیتا فرهی در آن ایفای نقش ‌کرده‌اند.

«بشارت به یک شهروند هزاره سوم» داستان مرموز سه دختر دبیرستانی است که می‌میرند اما مشخص نیست خودکشی کرده‌اند یا به قتل رسیده‌اند…

 

 




#محمدهادی_کریمی روی آنتن زنده مطرح کرد⇐ همه چیز این سینما، بیانیه و مانیفست شده!/به جز استثنائاتی چند، دیگر چیزی به نام سینما به معنای دقیق آن نداریم!/چیزی که می‌بینیم سرزمینی است که دو گروه جنگ‌های نیابتی خود را در آن انجام می‌دهند!/در این بین کسی که بخواهد فیلم به “ما هو فیلم” بسازد و به صورت شعاری مانیفست ندهد اصلا دیده نمی‌شود!!/جای این مناقشات در روزنامه و دانشگاه و کلاب هاوس و میتینگ‌های انتخاباتی است و نه در سینما!!!

سینماروزان: شوربختانه همه چیز در این سینما بیانیه و مانیفست شده و جز استثنائاتی چند، دیگر چیزی به نام سینما به معنای دقیق آن نداریم.

#محمدهادی_کریمی کارگردان سینما و یکی از مهمترین فیلمنامه نویسان سینمای ایران در گفتگو با امیرعباس صباغ مجری و سردبیر سینمامعیار رادیوگفتگو با بیان مطلب فوق گفت: چیزی که این روزها می‌بینیم سرزمینی است که دو گروه جنگ های نیابتی خود را در آن انجام می‌دهند ولی جای این مناقشات در روزنامه و دانشگاه و کلاب هاوس و میتینگ های انتخاباتی میان احزاب سیاسی ست و نه در سینما !  یا در بهترین شکل ساخت مستند‌های اینفوگرافیک.

کارگردان درامهای ماندگار #برف_روی_شیروانی_داغ و #بشارت_به_شهروند_هزاره_سوم در ادامه در ریشه یابی شرایط فعلی گفت: سینما از زمانی گرفتار این بحران شد که به آن صفت هایی اضافه کردیم که آن را از یک نام تبدیل به موصوف کرد! سینمای ارزشی ، سینمای  روشنفکری ! سینمای جشنواره ای  ! سینمای استراتژیک و …و بدتر از همه این که این اسامی را رو به روی هم تعریف کردیم و گروهی آمدند گفتند ما له یک موضوع  هستیم به ما بودجه و امکانات بدهید و عده ای دیگر گفتند ما علیه همان موضوع هستیم  تا برای خودشان در جشنواره های خارجی جایگاه پیدا کنند و حمایت مالی وجایزه بگیرند!

کارگردان #پسرکشی و #کمدی_انسانی، افزود: این رویه حتی در جشنواره فیلم فجر خودمان هم هر سال تکرار می شود و چینش هیات داوران بر اساس همین له و علیه بودن شکل می گیرد و هر گروه هم سهم خودش را دارد و در این بین کسی که بخواهد فیلم به “ماهوفیلم” بسازد و به صورت شعاری مانیفست ندهد اصلا دیده نمی شود! همین می‌شود که امروز آنچه در فیلم ها می بینیم سینما نیست و تنها یک subject است که از ابتدا تکلیف را مشخص می کند که قرار است له یا علیه کدام گروه یا موضوع فیلم ببینیم!

نویسنده #مارال، #دختران_انتظار و #رستگاری_در_هشت_و_بیست_دقیقه تاکید کرد:  د رسالهای پیش چنین نبود ، بهترین فیلم های جشنواره ی فجر که گاه به حق هم رکورددار نامزدی می شدند هم منظور نظر مخاطب خاص بودند و هم مورد اقبال مخاطب عام ، هم ایدئولوژیک به قول امروزی ها میشد حساب کرد و هم استراتژیک ، و هم همان فیلم از منظر و مرئی دیگری روشنفکرانه و معترض ، ولی درکل به عنوان فیلمی که آمده استاندارد های کارنامه ی سازنده اش را چند قدم جلو ببرد یا یک اتفاق در سینما باشد شناخته می شد ولاغیر ، نه با برچسب هایی که این روزها باب میل مدیران اختراع می کنند ومتاسفانه در حد همان یک برچسب باقی می مانند، راستی مگر قدیم ازکرخه تاراین و آژانس شیشه ای در زمان خود چنانی که گفتیم نبودند یا هیوا و قارچ سمی و …

 

 

برای شنیدن متن کامل حرفهای محمدهادی کریمی اینجا را کلیک کنید یا اینجا را کلیک کنید.

سینمامعیار با اجرا و سردبیری امیرعباس صباغ پنجشنبه ها ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۵:۴۰ بصورت مستقیم از رادیو گفتگو پخش می شود.

روایت محمدهادی کریمی از مختصات کنونی سینمای ایران در برنامه سینمامعیار رادیوگفتگو
روایت محمدهادی کریمی از مختصات کنونی سینمای ایران روی آنتن زنده رادیو گفتگو




اکران #پسرکشی در سینما تک ونکور کانادا

سینماروزان: فیلم سینمایی”پسرکشی”  آخرین ساخته‌ی  #محمدهادی_کریمی  در تاریخ‌های ۲۰، ۲۱ و ۲۸ مارس (۲۹ اسفند، اول فروردین و ۸ فروردین) در سینما تک ونکور کانادا اکران خواهد شد.

داستان “پسرکشی ” فیلمی معماگونه با مضمون اجتماعی در  دو دهه ی ۴٠ و ٧٠ می‌گذرد و پیچیدگی‌های روابط خانواده‌ای که به دلیل یک باور غلط دچار بحران هستند را طی چند دهه به نمایش درمی‌آورد.

از این فیلم به تهیه کنندگی صادق یاری اولین بار در بخش  مسابقه جشنواره سی و هشتم فجر رونمایی شد و برنامه ی اکران نوروز ۹۹ بود که به دلیل تعطیلی سینماها بخاطر کرونا، به شکل آنلاین به نمایش در آمد  و مورد پسنددرصد بالایی از مخاطبان قرار گرفت.

#پسرکشی در ماه ژوئن 2021 در بخش غیررقابتی هجدهمین دوره جشنواره تک امریکا – شهر اورگان به نمایش گذاشته شد و با توجه روبرو شد.

اکران کانادای #پسرکشی به همت كمپانی پاسفيك يونايتد پروداكشنز به مدیریت دكتر اميرهوشنگ هاشمی برگزار خواهد شد.

اکران فیلم پسرکشی در کانادا
اکران فیلم پسرکشی در کانادا




محمدهادی کریمی در گفتگویی تفصیلی مطرح کرد⇐ ️چرا سینمای ایران به چهره‌فروشی، نقش‌فروشی و عکس‌فروشی افتاده‌؟؟/چرا ️سینمای ایران به‌جای کالبدشکافی عمیق وقایع به نقدهای روزمره‌ای دچار شده که به‌قدر کفایت در اینستاگرام و تلگرام هست!/چرا نویسندگان از همان ابتدا حتی اسم کاراکتر را هم برمبنای دوست یا دشمن خود می‌گذارند؟؟/️چرا از ابتدا تا انتهای برخی آثار فقط و فقط “بازیگر” دیده می‌شود و نه “شخصیت”!؟/️چرا دوران قدیم در حال جعل شدن در سینما و تلویزیون است؟!/️چرا تا حرف فیلم تاریخی می‌شود همه یاد مدرسه البرز، شهرک غزالی، صدای قمر و سمساری‌های میدان امام حسین می‌افتند؟؟/️ در سینمای ایران، اصلی‌ترین سانسور توسط صاحبان سرمایه بر آثار تحمیل می‌شود!/️سرمایه است که مجریان خود را بر سینما و شبکه خانگی تحمیل می‌کند!/️سرمایه‌های هنگفت به جای آنکه این سینما را به صنعتی سودآور بدل کنند، آن را به خرده‌کاسب‌کاری جزء تبدیل کردند!/دولت چگونه می‌خواهد از سینمایی مراقبت کند که بخش عمده سرمایه‌اش از جای دیگری می‌آید؟!/️واگذاری صدور مجوز سریالهای خانگی به تلویزیون، کار را برای صاحبان سرمایه راحت‌تر می‌کند!/️وزارت ارشاد، وزیری داشت که حداقل در مجلس باید پاسخگوی افعالش باشد، اما حالا در تلویزیون دیگر همین جواب‌گویی حداقلی هم وجود ندارد!!

سینماروزان: تازه‌ترین فیلم محمدهادی کریمی، درامی معمایی است به نام “پسرکشی” که علیرغم عدم بهره‌وری از تبلیغات محیطی، جزو پربیننده‌ترین آثار اکران آنلاین است و به‌جز کسب رضایت هفتاد درصدی مخاطبان، واکنش‌های عمدتا سمپاتیک رسانه‌های مختلف را موجب شده.

به گزارش سینماروزان محمدهادی کریمی که کم تن به گفتگو می‌دهد در گفتگویی تفصیلی که به بهانه اکران “پسرکشی” با نیوشا روزبان و محمد صابری در مهر داشته کوشیده هم پاره‌ای از ایرادات سینمای ایران را برشمارد و هم نقطه‌نظرات خود را درباره سینما و شبکه خانگی مطرح نماید.

محمدهادی کریمی درباره ارائه تصویری چشم‌نواز و درعین حال دگرگونه از تاریخ ایران در “پسرکشی” اظهار داشت: دوست دارم قدیم را نشان دهم، چرا که به نظر من دوران قدیم در حال جعل شدن است، یعنی تا می‌گویند دوران قدیم همه به یاد مدرسه البرز، شهرک غزالی و صدای قمر …می‌افتند و زمان قدیم نه بر اساس پژوهش‌ها که به واسطه هر چه اشیاء عتیقه در سمساری‌های میدان امام حسین (ع) باقی مانده و سر پروژه دیگری نبرده‌اند، بازسازی می‌شود! برای من جالب است که یک تصویر واقعی از آن دوران بدهم و فکر می‌کنم تصویر گذشته در «پسرکشی» تصویر واقعی آن دوران بوده است. به عنوان مثال برای طراحی صحنه به دوستان گفتم به‌جای اینکه فکر کنید چه چیزهایی به صحنه اضافه کنید، به این فکر کنید که چه چیزهایی را باید پاک کنید، تا به صحنه و لباس آن دوران برسید.

محمدهادی کریمی با اشاره به آفات حاکمیت سرمایه بر هنر گفت: به‌نظرم در آسیب‌شناسی این حوزه این جمله مارکس که بسیار هم درست است و ما به‌شدت به آن بی‌اعتنا بوده‌ایم، بسیار تعیین‌کننده است؛ مارکس می‌گوید «سرمایه ایده‌هایش را خودش مشخص می‌کند و مجریان آن ایده را نیز خود انتخاب می‌کند». دولت می‌خواهد عرصه‌ای را مراقبت کند که پولش را کس دیگری می‌دهد اما این امر امکان‌پذیر نیست!!

کریمی ادامه داد: سرمایه، مجریانش را خودش می‌آورد. سرمایه است که می‌گوید این تعداد سالن را به این فیلم باید بدهیم و پولی که صرف ساخت سالن یا تجهیز آن کرده در ظاهر برهان قاطع است و شما به‌عنوان وزارت ارشاد تا یک جایی می‌توانید بگویید که نه ما به شما دستور می‌دهیم که آن فیلم را در آن تاریخ نمایش دهید… سرمایه آمد اما به جای آنکه این سرمایه سینما را صنعت کند، به خرده‌کاسب‌کاری جزء تبدیل کرد و وجهه فرهنگی‌اش را هم از آن گرفت.

کریمی ادامه داد: حالا در شبکه نمایش خانگی هم سرمایه می‌گوید این سریال‌ها باید با این کارگردان‌ها و این بازیگران ساخته شود، الان این اتفاق افتاده است که وزارت ارشاد نباید این مجوزها را بدهد و از جای دیگری مجوز باید دریافت کنند، که البته برای صاحبان سرمایه ماجرا خیلی راحت‌تر می‌شود! چرا که دریافت مجوز از تلویزیون خیلی راحت‌تر است. وزارت ارشاد وزیری داشت که پاسخگوی فعالیت‌ها و تولیداتش حداقل در مجلس باید باشد، اما حالا در تلویزیون دیگر همین جواب گویی وجود ندارد، اصلاً آیا تلویزیون قرار است تن دهد به یک حاکمیت و یک استاندارد دوگانه؟ برای خودش یک استاندارد داشته باشد و برای شبکه خانگی یک استاندارد دیگر؟ جواب مشخص است، سرمایه‌گذار که نمی‌رود سرمایه خود را برای سریالی که با استانداردهای تلویزیون یکی باشد هزینه کند، چراکه همین الان تلویزیون ۶ تا سریال پخش می‌کند که هیچ استقبالی از آن نمی‌شود. در نتیجه این تصمیم مانند سم مهلکی برای خود تلویزیون است، چرا؟ چون دچار استاندارد دو گانه می‌شوند. به یک عده‌ای بگویند حجاب این گونه باشد و به یک عده‌ای هم چیز دیگر بگویند…از آن سو ممکن است یک سری از خانواده‌هایی که فرهنگ خاصی دارند و تا امروز فیلم‌های شبکه نمایش خانگی را نمی‌دیدند، هم دچار این استاندارد دوگانه شوند، چون آن کسی که آثار این بخش را شخصاً تحریم کرده بود، گمان می‌کند آثاری که زیر نظر تلویزیون ساخته شده‌اند حتماً با ضوابط اخلاقی و عرفی خانواده‌اش همخوان است در صورتی که نمی‌داند مخاطب محصولی است که همچنان «سرمایه» درباره محتوای آن تصمیم‌گیری می‌کند.

کریمی با بیان کمبود شخصیت‌پردازی در سینما اظهار داشت: متاسفانه این روزها در بعضی از فیلم‌ها، از ابتدا تا انتها بازیگر دیده می‌شود نه نقش، چه برسد به همذات پنداری! در این فیلم‌ها معمولاً بازیگر آشنا و عمدتاً در بورس را می‌آورند که تا انتها مخاطب او را ببیند که یک «چهره فروشی» محض است، البته از آن بدتر زمانی است که بازیگر قرار نیست حتی در نقشش دیده شود قرار است با خود خارج از جهان آن فیلم دیده شود؛ این فیلم‌ها به مرحله «عکس فروشی» در واقع می‌رسند! یک جاهایی نیز فیلم «نقش فروشی» می‌کنند، متاسفانه در سینمای ما، شخصیت‌ها معمولاً ما به ازای خارجی دارند. خیلی وقت‌ها می‌گوییم این کاراکتر بدمن است، چرا؟ چون پولدار است! ممکن است این فیلم را در هند نمایش دهید ولی کسی متوجه این بد بودن نشود، چرا که در آنجا پولدار کسی است که خیلی مورد الطاف کائنات قرار گرفته و الزاماً بدمن نیست!

کریمی افزود: زمانی در سکانس در «عروسی خوبان» در پس‌زمینه آرم بنز شعارهای انقلاب را می‌دیدیم، یک نفر نوشته بود اگر این فیلم را در آلمان نمایش دهند، آن‌ها اصلاً متوجه نمی‌شوند منظور ما این است که سرمایه‌داری آرمان‌های ما را، هدف گرفته است! چون این نمادسازی در زادگاه بنز معنایی ندارد. به همین دلایل کمی کشف شخصیت‌ها در فیلم‌ها برای مخاطب ایرانی آسان شده، چرا که از قبل گویا این شخصیت‌ها برایش کاملاً آشنا هستند و برای همین بیشتر منتظر حادثه در داستان می‌ماند. در حالی که اتفاقاً در جامعه ما درام شخصیت محور است که جواب می‌دهد. یعنی شخصیت‌ها هستند که مدام باید مواجهه داشته باشند و حاصل آن نیروی پیشران قصه باشد، برای شخصیت‌پردازی هم قبل از تحصیلات و قبل از کتاب خواندن و یا نوشتن، «زیست» مهم است. شما باید زیست داشته باشید، آدم زیاد ببینید، همه جا رفته باشید، دیده باشید و برخورد کرده باشید.

کارگردان “برف روی شیروانی داغ” و “کمدی انسانی” تاکید کرد: مشکل اصلی شخصیت‌پردازی در سینمای ایران این است که فیلم‌نامه‌نویس (که ممکن است کارگردان هم باشد)، نسبت به شخصیت‌ها حب و بغض دارند، از همان ابتدا حتی اسم کاراکتر را هم برمبنای دوست یا دشمن خود می‌گذارند! البته این امر فی‌نفسه بد نیست برای یک کاتارسیس در خلوت شاید درمانگرایانه برای فرد نویسنده باشد اما وقتی اثر برای مخاطب است، این دیگر سم است، یعنی نکته دقیق ماجرا این است که چطور فردیت خودمان را در طول ساخت اثر داشته باشیم اما اثری شخصی و یا محفلی یا برای خود نسازیم.

نویسنده “مارال”، “دختران انتظار” و “شمعی در باد” بیان داشت: در کل، آدم‌ها در فیلم‌های ایرانی خیلی از یک متر و میزان و شابلونی فراتر نمی‌روند. مثلاً یک زن طبقه متوسط تهرانی می‌خواهیم که بالای بلوار کشاورز هم به دنیا آمده باشد، اما نمی‌پرسند خب در این شخصیت چه چیزی باید باشد که مخاطبی که یک زن طبقه متوسط تهرانی در آن سن و سال نیست هم بتواند با او همذات پنداری کند، چرا که اصل در شخصیت‌پردازی این قبیل نشانه‌ها و آدرس‌ها نیست، آن چیزهایی است که در همه انسان‌ها مشترک است؛ ایمان، یقین، تردید یا موارد اخلاقی که وجود دارد مثل حسد یا طمع یا حالات هیجانی روحی مثل خشم و شهوت و … پس اگر شما در آن خانم مثلاً «طمع» را پررنگ کرده و آن را جلو بیاورید، دانشجو، کشاورز، کاسب، مرد و زنی هم که فیلم را می‌بیند و به نوعی طمع کار است یا طمع داشته با آن همراه می‌شود و آن شخصیت را درک می‌کند. اصولاً در هر فیلم خوب در دوتا سه دقیقه اول ممکن است یک بازیگر آشنا را بینیم و او را دنبال می‌کنیم یا بازیگری که نا آشناست ولی می‌دانیم دارد بازی می‌کند، از دقیقه ۵ بازیگر دیگر نباید دیده شود و نقش دیده می‌شود اما از جایی به بعد باید به‌جای نقش خودمان را ببینیم. اتفاقی که در فیلم‌های خوب جهان رخ داده است ولی از ابتدا تا انتهای اغلب فیلمهای ما، بازیگر دیده می‌شود و نه شخصیت!

محمدهادی کریمی در چرایی عدم واکنش به اجحاف‌های مدیران جشنواره دولتی فجر به “پسرکشی” گفت: اگر بخواهم اعتراض کنم، آن قدر مسائل مختلف برای اعتراض وجود دارد که دیگر به این مسئله نمی‌رسد، این در حالی است که همه می‌دانند من هر فیلمی که ساخته‌ام به جز فیلم اولم که تهیه‌کننده‌اش حاضر نشد به جشنواره بدهد در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر حضور داشته است. ماجرای «پسرکشی» و حضورش در فجر هم حتماً دلایلی داشته است روشن و یا ناواضح که به طرف توضیح آن هرگز نرفته‌ام که بنا به آن دلایل نخواسته‌اند و یا دوست نداشته‌اند و یا مردد بوده‌اند که این فیلم باشد یا نباشد! یا من باشم یا نباشم …این فیلم در حال حاضر اکران شده و مخاطب باهوش می‌تواند متوجه شود که چرا این اتفاق برای چنین فیلمی رخ داده و چه چیزی در این فیلم می‌تواند باشد که باعث نگرانی یک عده شود؟

کریمی تاکید کرد: رویه من اما اعتراض به سبک مرسوم نیست؛ معتقدم اگر شما در خیابان ایستاده‌اید و یک نفر با سرعت از کنار شما رد می‌شود و آب گل‌آلود را به لباس شما می‌پاشد، شما به‌جای دعوا و درگیری باید سریع بروید و پیراهن خود را بشویید چرا که هرچقدر این لک روی پیراهن بماند پاک کردن آن سخت‌تر می‌شود. بعداً اگر توان آن را دارید باید چاله‌ای که آب در آن جمع شده است را پرکنید تا نفر بعدی اینگونه نشود. سینمای ایران هم آن‌قدر در روند ساخت یک فیلم و عرضه آن مشکلات مشابه وجود دارد، که واقعاً نمی‌توان روی یکی تمرکز کرد! فکر کنید شما در یک کوچه که راه برای شما است در حال رانندگی هستید، طرف مقابل ورود ممنوع می‌آید و به شما می‌کوبد، اینجا دیگر شما نباید جواب دهید که چرا این ماشین به ماشینتان کوبیده است، بلکه آن‌ها باید بگویند چرا این اتفاق رخ داد. در ماجرای حضور «پسرکشی» در جشنواره فجر، آن‌ها چه کسانی هستند؟ کسانی که بخشی از خود ما هستند. به تعبیری در چنین شرایطی خیلی «آن ها» به آن مفهوم وجود ندارد. آن‌ها بخشی از ما هستند که خیلی راحت می‌توانند چشم‌های خود را روی بازی‌ها، قصه، موسیقی و …همکارانشان دریک فیلم ببندند، اما بعد بشنویم که در محافل و خلوت‌ها بگویند که سال‌ها بود فیلمی این چنین ندیده بودیم که نان سینما را فقط بخواهد بخورد، علیه تبعیض جنسی باشد اما خودش جنسیت زده نباشد، از زن‌ها دفاع کند اما فمینیستی نباشد، علیه خشونت باشد اما مروج خشونت نباشد، همه حرف‌ها را بگوید اما با این حرف‌ها نخواهد کاسبی کند و سینما باشد.

این کارگردان بیان کرد: خب من با سختی بسیار قصه‌ای را به تصویر کشیده‌ام که حرف روز را می‌زند و می‌گوید این‌قدر تنی و ناتنی نکنیم. دشمنی‌ها را باید یک جا کات کرد. باید نشان دهیم که خون به خون شستن محال آمد محال، این‌ها را مخاطبین فیلم خوب در می‌یابند، و مدام از من می‌پرسند ما امتیازهای فیلم را دریافته‌ایم پس چرا در داوری؟ که بلافاصله آبروداری می‌کنم و مثل همیشه لبخندی هرچند تصنعی می‌زنم و می‌گویم خب داوری سلیقه‌ای است اما جواب می‌شنوم نه دیگر موضوع سلیقه نیست و چیز دیگری است، و این قضاوتی که مردم به درست درباره بعضی از همکاران من دارند بیشتر آزارم می‌دهد تا رفتار آن‌ها که ریشه‌اش را می‌دانم چیست.حالا تصور کنید در جشنواره می‌خواستم به این موارد اعتراض کنم و می‌گفتم که فیلم من باید در جشنواره فلان جایزه را بگیرد و چه و چه… آیا واقعاً حق یک هنرمند همین سیمرغ‌ها است؟ نه. حق من این است که قانون کپی‌رایت را تصویب کنید، حق من این است که حقوق مؤلف تصویب شود. حق ما یک احترام است.

محمدهادی کریمی افزود: حق ما این است که سالن‌دار به تفکر و فردیت ما فیلمسازان و سلیقه مخاطبان احترام بگذارد، همیشه می‌گویند دو سین «سرمایه» و «سانسور» سینما را نابود می‌کند. شخصاً معتقدم این روزها سانسور هم با سرمایه اتفاق می‌افتد، چراکه قبل از اینکه اثر به ارشاد برسد، سانسور اصلی از سوی «سرمایه» اعمال شده است.

کارگردان “غیرمنتظره” و “بشارت…” با تاکید بر لزوم ارائه نقدهای عمیق در آثار سینمایی گفت: فکر می‌کنم در شرایط فعلی باید خودمان را هم با سوژه‌های ملتهب نقد کنیم، چراکه نقد روزمره علیه بالادست و فی‌المثل دولت در اینستاگرام و تلگرام و تاکسی وجود دارد و به قدر کفایت هم هست؛ سینما باید لااقل یک درجه بالاتر رود و به‌دنبال کالبدشکافی عمیق وقایع باشد! در چنین شرایطی من فیلمساز اگر مثلاً پدربزرگم و تاریخم را نقد کنم خیلی کار درست‌تری کرده‌ام، واقعیت این است که این روزها همه در حال توییت کردن اعتراض‌های خود هستند اما هیچ حرف عمیقی مطرح نمی‌شود. جنس من طرح این گونه و اعتراض به این سبک نیست، خاطرات و خطرات زیادی را از دوران روزنامه نگاری تا اینجا که در محضرتان هستم از سر گذرانده‌ام، شاید و احتمالاً شنیدنی‌تر و جذاب‌تر و ملتهب تر از خاطرات و توییت ها و پست‌هایی که گذاشته می‌شود، اما واقعاً داب من این نیست … اول باید جهان درون را اصلاح کنیم!

محمدهادی کریمی
محمدهادی کریمی

 




محمدهادی کریمی روی آنتن زنده اظهار داشت⇐نمی‌خواستم نود دقیقه داستان پرتعلیق “پسرکشی” در سایه یک سکانس خاص پسرکشی قرار بگیرد!/ممیزی و سانسوری که امروز داریم پیش از اینکه به مسئولان بازگردد، ریشه در سرمایه‌هایی دارد که اهمیتی به فردیت هنرمندان نمی‌دهد!/سرمایه نه‌تنها ایده‌هایش را خودش می‌آورد بلکه مجریان ایده‌ها را هم خودش به سینما تحمیل می‌کند!/به حاشیه رفتن سینمای فرهنگی ناشی از سرگردانی سینمای ایران در دوقطبی “کمدی‌های سبک-فیلمهای ارگانی” است!

سینماروزان: درام معمایی “پسرکشی” ازجمله آثار خوش‌ساخت سینمایی اخیر است که مستقیما راهی اکران آنلاین شده و تاکنون هم اقبال به آن چنان مثبت بوده که سارقان ماهواره‌ای، روزی چند بار این فیلم را روی آنتن می‌فرستند!!

محمدهادی کریمی کارگردان”پسرکشی” در برنامه زنده سینمامعیار در گفتگو با امیرعباس صباغ با اشاره به نگاه سینمایی‌اش گفت: برای مخاطبی فیلم می‌سازم که میان سینما و رسانه یا صفحه حوادث روزنامه فرق قائل است.

کریمی درباره شالوده “پسرکشی” و چرایی گذر از یک سکانس دلخراش گفت: به عمد نخواستم سکانس هولناک و دلخراش پسرکشی را در فیلم با همه جزئیات و تفصیل به تصویر بکشم چراکه نمی‌خواستم نود دقیقه داستان پرتعلیق فیلم در سایه یک سکانس خاص قرار بگیرد!

این کارگردان و نویسنده سینما افزود: متاسفانه جریان اصلی سینما سالهاست به یک جریان نحیف و ضعیفی بدل شده که میان دو دسته کمدی‌های سبک و فیلم‌های ارگانی، سرگردان است و درنتیجه سینمای فرهنگی روزبه‌روز بیشتر به حاشیه رانده می‌شود.

محمدهادی کریمی در پاسخ به این پرسش امیرعباس صباغ که چرا دیگر متن‌های ماندگاری نظیر “رخساره”، “مارال”، “شمعی در باد”، ” دختران انتظار” ،انعکاس” و “رستگاری در هشت و بیست دقیقه” و…، را برای دیگر سینماگران نمی‌نویسد، بیان داشت: آنها آثاری بودند که نسلی از مخاطبین آگاه هنوز به یاد دارند و بخشی از نوستالژی سینمایی‌شان شده است چون در عین سینما بودن آینه‌ای از زندگی مخاطب و اجتماع‌شان بودند. متاسفانه دیگر چنین آثاری فرهنگی و درعین حال مخاطب‌پسند تولید نمی‌گردد یا کمیاب شده‌اند چون در دوقطبی “کمدی‌سبک-ارگانی” نمی‌گنجند!

خالق “پسرکشی” با اشاره به سرمایه‌سالاری در سینما گفت: این یک حکم کلی است و شوربختانه حقیقت دارد که همیشه سرمایه ایده‌هایش را خودش می‌آورد و تازه مجریان این ایده‌ها را هم خودش به سینما تحمیل می‌کند! ممیزی و سانسوری که امروز داریم پیش از اینکه به سازمانی دولتی و مسئولان بازگردد، ریشه در دل همین سرمایه‌ای دارد که اهمیتی به فردیت هنرمندان نمی‌دهد و با سری دوزی میخواهد منافع کوتاه مدت خویش را پیش ببرد

کریمی تاکید کرد: این سرمایه‌سالاری به خاطر به رسمیت نشناختن تکثر در تولیدات مختلف -که خود ناشی از بی‌اعتنایی به فردیت‌های هنرمند و سلیقه‌های مخاطب است- در درازمدت به موفقیتی نخواهد رسید!

 

بهاره کیان افشار در نمایی از "پسرکشی"
بهاره کیان افشار در نمایی از “پسرکشی”




#پسرکشی ( #محمدهادی_کریمی) ؛ پرکشش ، پرگره، عمیق وغافلگیر کننده با یک #ژاله_صامتی استثنایی!/مناعت طبع بیش از حد فیلمساز هم بد آفتی است در اجتماع کهیری!

سینماروزان/حامد مظفری:

➕دقت در طراحی صحنه و فیلمبرداری باطمانینه به‌خصوص در بخشهای تاریخی کار

➕گشاده‌دستی در داستان‌پردازی و گره‌افکنی‌های به‌موقع و بدون اتلاف وقت

➕پر پلان و پرگره و چشم‌نواز برای مخاطبانی که سالهاست انبوه چرک و کراهت به‌اسم سینما به خوردشان داده اند

➕بازی پرحس و چشمگیر #ژاله_صامتی که اثر گذر زمان بر پیکره زن خطاکار و به‌ویژه ترس و نگرانی از مواجهه با عریان شدن حقیقت را به خوبی القا میکند و مدعی بی رقیبی در این دوره تا اینجاست و درخشش بازیگران دیگر از آرمان درویش و بهاره کیان افشار تا ادبی و اوتادی و نعمتی و …

➕بازیگردانی در خدمت سوژه و جلوگیری از تیپ سازی؛ دقت کنید که حتی یکی مثل لیلا اوتادی با آن کلیشه هایی که از او در ذهن داریم یک آن تبرج های معمول زنانه اش را ندارد و حل شده در کاراکتر !

➕بازنمایی ماهرانه سیکلی که همه در آن دور خود می‌چرخند؛ مرکز، یکی است و فقط درجه قرارگیری نسبت به مرکز اندکی تفاوت

➖خروج از این سیکل ممکن نیست جز رها شدن از گذشته ای که تو در آن نبوده ای اما تاوانش هنوز بر ذمه ی توست در رسیدن به مفهوم ناب عشق با رد شدن از مصادیق آن صد البته با آوای لئونارد کوهن!؟؟

➕پایان‌بندی جسورانه و گره‌گشایی کامل و منطقی بدون درافتادن در بازیهای پایان باز!

➖مناعت طبع آزار دهنده سازنده فیلم که علیرغم حضوری درخشان، نه بابت تاخیر ورود به جشنواره و نه عدم شرکت در آرای مردمی، زبان به اعتراض نمی گشاید و سکوت می کندامثال گردانندگان محافل دولتی را وقیحتر می‌کند در بریدن سر مستقلین ماخوذ به حیا! عارف مسلکی و همیشه لبخند بر لب داشتن در این عصر و در این جغرافیا، سم مهلکی است که مدام به مذبح ات ببرند، مطمئنا سر #پسر_کشی در داوری هم بریده خواهد شد بدون درد و خونریزی؛ کما اینکه دودهه و در تمامی دولتها این اتفاق برای تمامی نوشته‌های سازنده اش افتاده و برای ساخته‌هایش نیز …

?سکانس

–رب گیری دختران در حیاط

–بستن حجله برای زن دوم

?جوک

–رونمایی از عروس رویایی مادرشوهران ایرانی؛ عروسی که پای مادرشوهر را مالش می‌دهد و خودش را خدمتگذار وی میداند ولی…

?دیالوگ

–برگ از درخت خسته میشه! پاییز، بهونه‌شه

–هر کس تهش شبیه دشمنش میشه

–نحسی از کلاغ نیس! از آدماییه که اینجا زندگی میکردن

–همیشه اونی که میگه فراموش کردم همه چی بهتر یادشه




پایان درام پرتعلیق «پسر کشی» در عمارت های قدیمی+فیلم

سینماروزان: فیلمبرداری «پسر کشی»آخرین ساخته محمد هادی کریمی پس از ۵۲ جلسه در شهرهای تهران ، کاشان و قزوین به پایان رسید.

داستان این فیلم که بیست و چهارمین نوشته ای است که از این سینماگر ساخته می شود، در دو دهه ی ۴۰ و ۷۰میگذرد.

در «پسر کشی» که به زودی وارد مرحله ی تدوین خواهد شد، بازیگران زیر به ایفای نقش پرداخته اند:
ژاله صامتی، آرمان درویش، بهاره کیان افشار ، نسیم ادبی، فرخ نعمتی ، گلوریا هاردی ، صحرا اسداللهی ، زینب قادری و لیلااوتادی، با حضور لیلا زارع با معرفی شهناز نصرتی و سهیل قاصدی.

مدیریت تصویر، صدای همزمان، چهره پردازی، صحنه و‌ تولید «پسر کشی» به ترتیب برعهده حسن کریمی، عباس رستگارپور ، شهرام خلج ، حمید بخشی و حمید غفاریان بوده و صادق یاری تهیه کننده این اثر میباشد. مدیریت تبلیغات و اطلاع رسانی «پسر کشی» را گروه مدیاژورنال برعهده دارد.

ششمین ساخته محمدهادی کریمی، داستانی ‌معمایی از پیچیدگی های روابط خانواده ای است که به خاطر یک باور غلط، دهه ها دچار بحران هستند.

برای تماشای تیزر فیلم اینجا را ببینید.

 

 




محمدهادی کریمی در نشست تحلیل سناریوی «کمدی انسانی» مطرح کرد⇐چه بسیار دوزخ‌هایی که تابلوی بهشت را بر سر در خود نصب کرده‌اند و چه دوزخیانی که از رانت بهشت دارند در این دنیا متمتع می‌شوند!!/ آن قدر همه و همه معترض شده‌اند که اهمیت و شکوه اعتراض به کل از بین رفته و به جای اعتراض بیشتر تعارض‌های رفتاری را می بینیم!!/ملامت شنیدن و در عین حال به خود وفادار بودن است که برای هنرمند سلوک می‌آفریند! 

سینماروزان: پنجمين نشست تحلیلی «فيلمنامه فيلم» از سلسله نشست های «سینماپاتوق حوزه هنری» با موضوع نقد و بررسي درام سينمايي «كمدي انساني» به كارگرداني محمد هادي كريمي در سالن اوستاي حوزه هنري برگزار شد.

به گزارش سینماروزان محمدهادي كريمي نويسنده، كارگردان و تهيه كننده فيلم سينمايي «كمدي انساني» با اشاره به دشواریهای تولید مستقل در سینمای ایران گفت: هنرمند، کبوتر حرم نیست، گل گلخانه نیست، همین سختی ها و صعوبت ها و ملامت شنیدن ها و در عین حال به خود وفادار بودن‌هاست که برای هنرمند سلوک می آفریند و لذت تجربه کاتارسیستیک از فیلمسازی را به هنرمند می دهد. هنرمند گله و شکوه و آه وناله و اعتراضی هم اگر دارد باید در اثرش منعکس شود و در فردیتش رسوخ یابد نه در پشت تریبون ها… به همین خاطر از سختی های ساخت فیلمی چون «کمدی انسانی» در بخش خصوصی نمی خواهم بگویم، راستش آن قدر همه و همه معترض شده اند که اهمیت و شکوه اعتراض به کل از بین رفته و ما به جای اعتراض بیشتر تعارض‌های رفتاری را پیرامون مان می بینیم!!

کارگردان درام ماندگار «برف روی شیروانی داغ» افزود: فردیت برای هنرمند از نان شب هم واجب‌تر است، مهم تر از تکنیکهای فیلمسازی‌، کانسپتی است که قرار است مبنای ساخت جهان یک فیلم شود، مهم تر از زاویه ی دوربین، زاویه ی فکری سازنده ی یک اثر به موضوعی است که قراراست هسته ی مرکزی اثر او تلقی شود، البته به اشتراک گذاشتن بی پروای فردیت، خود یک جرأت و جسارت و اعتماد به نفس و رهایی ویژه ای می طلبد که رسیدن به این موقعیت بسیار دشوار است.

سازنده «بشارت به یک شهروند هزاره سوم»، ««غیرمنتظره و «امشب شب مهتابه» خاطرنشان ساخت: «کمدی انسانی» فیلمی است بیوگرافیک، پیرامون زندگی یک فرد و به واسطه آن که هر زندگی‌ای در ادوار و دهه‌های مختلف امتداد می‌یابد، داستان ما هم در چند دهه رخ می‌دهد و این به معنای تاریخی بودن داستان نیست. گرچه برای نشان دادن هر دهه، تصاویر باید منطبق با حال و هوا و فضای آن دهه باشد؛ از بافت معماری و لباس گرفته تا اشیاء صحنه و رخدادهای اجتماعی ویژه آن دهه، ولی «کمدی انسانی» وقتی دقت می‌کنیم یک فیلم جامعه شناختی است و نه تاریخی، و این جامعه شناختی از کریدور بیشتر روان شناختی است یعنی از خلال بُعد روان‌شناختی رشد یک پسر در خانواده، مدرسه و در کل پیرامونش به یک نگاه کلی از جامعه‌ای که او در آن بزرگ شده و نیز اثری که او در بزرگسالی بر پیرامونش می‌گذارد می‌رسیم، اینکه خشونت چطور در وجود یک فرد نهادینه و سپس بازتولید و منتشر می‌شود و همه این تلخی‌ها باید به زبانی گفته می‌شد که به لحاظ بصری و گرافیک همه عین تابلوی نقاشی باشد که عشق اصلی و کشش اولیه شخصیت داستان به نقاشی بخشی از مضمون است و به لحاظ لحن روایت آن ظرافت درونی پسر که همیشه مورد تحقیر و سرکوب واقع می‌شد در فیلم جاری باشد که شما از آن به عنوان شاعرانگی یاد می‌کنید، ضمن اینکه در «کمدی انسانی» از گویش تاریخی کلیشه‌ای و مرسوم فیلم‌های تاریخ معاصر و لباس‌ها و صحنه‌های تکراری خبری نیست، چیزی که باعث متفاوت دیده شدن آن  شده است.

این کارگردان با اشاره به وجه تسمیه عنوان «کمدی انسانی» گفت: مسلما فیلمسازی که این نام را را برای اثرش برمی گزیند می‌خواهد تعریضی داشته باشد به داستان منظوم دانته و بگوید خرق عادت‌هایی که در روایت دوزخ و بهشت برخلاف سنت پیشینیان به مخاطب می‌دهد، حالا بروز و ظهور دراماتیک‌تری در جامعه انسانی دارد، چه بسیار دوزخ‌هایی که تابلوی بهشت را بر سر در خود نصب کرده‌اند و چه دوزخیانی که از رانت بهشت دارند در این دنیا متمتع می‌شوند. خلاصه سفر ادیسه وار انسان بر روی زمین خاکی به یک تراژدی رسیده که از فرط رقت بار بودن و تکرار همیشگی‌اش کمدی شده است.

شایان ذکر است برنامه «سینما پاتوق حوزه هنری» به منظور توسعه تعامل سینماگران، حمایت از آثار سینمایی و گسترش مراودات بین اهالی رسانه و هنرمندان و بسترسازی برای معرفی بهتر محصولات سینمای ایران زیر نظر روابط‌عمومی و امور محافل سازمان سینمایی حوزه هنری طراحی شده و در این دوره با محوریت «فیلمنامه فیلم» به تحلیل و بررسی ساختارهای محتوایی فیلم و فیلمنامه آثار سینمایی می پردازد.




محمدهادی کریمی در یادداشتی بر درام افشاگرایانه «پشت دیوار سکوت» مطرح کرد⇐خطرناکتر از هر موضوعی، ترس از طرح آن موضوع است!/خطرناکتر از ایدز، ترس از طرح و صحبت درباره آن بود/سونامی خطرناک این روزها، شیوع ویروس «پاپیلوما» است که ممنوعیت روزهای آغازین شیوع ایدز در ایران را دارد

سینماروزان: درام افشاگرایانه «پشت دیوار سکوت» اولین محصول سینمای ایران است که تصویری صریح ارائه میدهد از عاملان ورود خونهای آلوده به اچ.آی.وی به ایران! محصولی که شاید به خاطر رفتن به سراغ علل و نه معلول، با محدودیت بی سابقه ای در اکران روبرو بوده است. این فیلم به ظاهر با سرگروه روی پرده رفته اما در تمام مدت اکرانش حتی 5 سالن فول سانس نداشته است!!!

محمدهادی کریمی از نویسندگان و کارگردانان مستقل سینمای ایران در یادداشتی بر «پشت دیوار سکوت» کوشیده به نوبه خود بخشی از لایه زیرین فیلم را هویدا سازد؛ لایه‌ای که در امتداد مسیر ساخته‌های دیگر مسعود جعفری جوزانی کارگردانشقابل تحلیل است. کریمی که تحصیلاتش در پزشکی است در این یادداشت هشداری مهم هم داده درباره شیوع یک ویروس تناسلی تازه در ایران!!

متن یادداشت کریمی را که در «ایرنا» منتشر شده بخوانید:

آن گاه که دیوارها فروبریزد

«پشت دیوار سکوت» اگرچه درامی درباره‌ی بیماری ایدز معرفی می‌شود و در ظاهر نیز داستان از این قرار است، اما لایه‌ی زیرین فیلم حکایت دیگری است که تازه حلقه ی مفقوده‌ای را که پیگیران فیلمهای پیشین جوزانی ممکن است پرسشهایی در آن باب در ذهن خود پرورانده باشند، یافته و آشکار می‌سازد، آن سوال این است: آعلی یار «شیر سنگی» چطور قهرمان شده است؟ او که قهرمان زاده نشده پس چه صیرورتی او را از یک فرد عادی به چنین قهرمانی بدل ساخته؟ مدیر «جاده های سرد» و قهرمانان «در مسیر تندباد» و حتی «دل و دشنه» نیز مشمول این پرسش می شوند.

حالا جوزانی در فیلم آخرش از راز این صیرورت پرده بر می دارد، آنکه نترسد می تواند به مانند یک قهرمان پرواز کند، شرط اوج گرفتن غلبه بر ترس است و گام نخست در این مسیر تاباندن نور بر تاریکخانه ی وهم آدمی است که باعث ترس های مرضی بیشمار می شود، از این رو ایدز که به ظاهر فیلم درباره‌ی آن شکل گرفته یک مصداق از مصادیق بی شمار برای ترسیدن است برای هراسی که جهل می آورد و انکار؛ البته در این داستان میتوان هر مصداق دیگری، را جای ایدز گذاشت و در لایه ی زیرین داستان غرق شد، شاید به جای اچ آی وی، ویروس زگیل تناسلی (پاپیلوما) باشد که سونامی خطرناکش این روزها تلخ‌تر و سهمگین تر از ایدز اگر نباشد کمتر نیست چرا که ممنوعیت‌های روزهای آغازین شیوع ایدز در ایران را دارد.

و از این رو در جهان مفهوم‌محور و نه مصداق‌پرور «پشت دیوار سکوت» خطرناک تر از هر موضوع هولناکی، ترس از آن موضوع خاص است، خطرناکتر از ایدز ترس از آن است که چنانکه گفته شد جهل نسبت به این موضوع را می آورد و انکار و رفع مسئولیت و وسواس فکری مزاحم و ویرانگر را!

و اولین قدم برای غلبه بر این ترس ها، مواجهه‌ی عریان با همان مشکلات و مخاطراتی است که از آن می هراسیم، در جهانی که «پشت دیوار سکوت» بنا می کند تا ترس هست پروازی نخواهد بود، طرفه آنکه قرابت مضمونی و محتوایی و حتی فرمی «پشت دیوار سکوت» با این شعر استاد شفیعی کدکنی بسیار ارجمند و قابل تامل است:

به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز

ببخشای ای روشن عشق بر ما، ببخشای
ببخشای اگر صبح را به مهمانی کوچه دعوت نکردیم
ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست
ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست.
نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست و
تا دشت بیدارش می کشاند

و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم.

ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای
به پایان رسیدیم اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز…
بعد پایان فیلم بی تردید پژواک این قطعه از شعر در ذهن مدام و بی پایان شکل می گیرد که:
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز
فروریخت پرها نکردیم پرواز
و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم

محمدهادی کریمی
محمدهادی کریمی



محمدهادی کریمی کارگردان مستقل سینمای ایران روی آنتن زنده⇐سرمایه‌گزارانی وارد سینما شده‌اند که از پیش به استقبال ضرر رفته‌اند!/با تهیه‌کنندگانی روبروییم که هدفشان از تولید فیلم، تولید فیلم نیست!!!/باید تکلیف تهیه‌کنندگانی که پرونده سوءاستفاده‌ مالی‌شان باز است، هرچه سریعتر مشخص شود

سینماروزان: در سالهای اخیر با حضور سرمایه‌گزارانی در سینما و شبکه خانگی روبرو بوده‌ایم که سرمایه‌هایی هنگفت را برای تولید به کار می‌گیرند و در بسیاری از موارد هم پروژه‌هایشان دچار شکست مالی می‌شود اما همچنان به حیات در سینما ادامه داده و حتی از طریق صنوف سینمایی برایشان کارت تهیه کنندگی صادر می‌شود!

مشخص نبودن ریشه سرمایه‌های این قبیل افراد و باز شدن پای برخی از آنها به پرونده فسادهای اقتصادی کلان، سبب‌ساز آن شده که محمدهادی کریمی نویسنده-کارگردان مستقل سینمای ایران روی آنتن زنده «سینمامعیار» به انتقاد از این قبیل سرمایه‌گزاران بپردازد.

محمدهادی کریمی اظهار داشت: فضای مشوهی که این روزها در خصوص مسائل مالی سینما به وجود آمده است از یک طرف ناشی از سرمایه‌گذاریهایی است که از همان ابتدا مشخص است که برگشت سرمایه ای در کار نیست. گویی سرمایه‌گزاران از پیش به استقبال ضرر رفته اند و از طرف دیگر بلاتکلیفی افرادی است که هنوز برگه تبرئه آنها از پرونده سوءاستفاده های مالی صادر نشده است.

این کارگردان که سابقه بیش از دو دهه نویسندگی برای سینمای ایران را دارد و با اغلب تهیه‌کنندگان مطرح همکاری داشته ادامه داد: امیدوارم هرچه سریعتر پرونده‌های مرتبط با این سرمایه‌گزاران شفاف‌سازی شود و رأی بیگناهی این افراد صادر شود تا بخشی از این شائبه‌ها فروکش کند.

کریمی که سال قبل درام «کمدی انسانی» را روی پرده داشت که با فقط ۵سالن فول سانس، فروشی میلیاردی داشت افزود: آنهایی که خویشاوندی نزدیکی با مقامات دارند و سرمایه‌گزاری‌هایی می‌کنند که مقاصدی خارج از فیلمسازی را دنبال می کنند به دنبال تریبون های دیگری باشند و آنهایی که پرونده مفتوح قضایی دارند هر چه سریعتر تبرئه شوند یا تبرئه اگر شده‌اند توسط مراجع قضایی اعلام شود تا شاکله پاک سینما از هجوم طعن‌ها و لعن‌ها که به بهانه حضور این افراد صورت می گیرد، رهایی یابد.

کارگردان «برف روی شیروانی داغ» خاطرنشان ساخت: در حال حاضر مشکل مهمی که داریم پدیده تهیه‌کنندگان نوظهوری است که هدف آنها از تولید فیلم، تولید فیلم نیست و اهداف دیگری را مدنظر دارند و با عملکرد نادرست و در عین حال عامدانه خود هزینه تولید فیلم را بالا می‌برند چرا که صرفا به دنبال انحصاری کردن فیلمسازی هستند.




نسخه بی‌سانسور «کمدی انسانی» در شبکه خانگی+عکس

سینماروزان: «کمدی انسانی»محمدهادی کریمی که به تازگی بهترین فیلم نهمین دوره جشنواره تامیل نروژ شناخته شد، از طریق موسسه «سرورسانه پارسیان» به شبکه خانگی پیوست.

به گزارش سینماروزان این کمدی-درامای اجتماعی که از بن‌مایه‌های قوی روانشناختی برخوردار است داستان پر اوج و فرود زندگی فردی را با بازی آرمان درویش روایت میکند که تنها گناهش که به خاطر آن مدام مجازات می‌شود این است که همانند اکثریت جامعه پیرامونش به دنیا نیامده است و همین حوادث متعددی را برای او رقم می‌زند.
در «کمدی انسانی» که در شرایط بحرانی اکران توانست مخاطبان ویژه خود را به سالنهای سینما بکشاند ، ۴ نسل از ستارگان سینمای ایران به ایفای نقش پرداخته‌اند.
علیرضا شجاع نوری، نیکی کریمی و فرخ نعمتی از چهره های پیشکسوت، هومن سیدی، لیلا زارع و بهاره کیان افشار از چهره های نسل جدید و ایلیا نصراللهی از نوجوانان مستعد بازیگری از جمله بازیگران «کمدی انسانی» هستند.

نسخه کامل «کمدی انسانی» از طریق موسسه سرورسانه پارسیان به شبکه خانگی عرضه شده است.

کمدی انسانی
کمدی انسانی



آرمان درویش و «کمدی انسانی» جوایز اصلی جشنواره نروژی را از آن خود کردند

سینماروزان: آرمان درویش بازیگر اصلی «کمدی انسانی» به عنوان بهترین بازیگر نهمین دوره جشنواره تامیل نروژ انتخاب شد و «کمدی انسانی» هم جایزه بهترین فیلم این جشنواره اروپایی را گرفت.

«کمدی انسانی» ساخته محمدهادی کریمی که به همراه رقبایی از ده ها کشور اروپایی و آسیایی در نهمین دوره جشنواره تامیل نروژ حضور داشت حین نمایش در این جشنواره با اقبال مخاطبانی روبرو شد که تصویری تازه از سینمای ایران را در این فیلم دیدند.

در پایان  این دوره از جشنواره تامیل که از ششم تا نهم اردیبهشت در اسلوی نروژ برگزار شد «کمدی انسانی» عنوان بهترین فیلم را به خود اختصاص داد و آرمان درویش جایزه بهترین بازیگر مرد این دوره را  از آن خود کرد.

«کمدی انسانی» داستانی فرازمانی درباره شخصیتی بی‌نام با بازی آرمان درویش را روایت میکند که در تلاش برای همرنگ زمانه شدن، سرنوشتی تراژیک پیدا می‌کند.

«کمدی انسانی» از جمله آثار حاضر در بخش مسابقه جشنواره سی و پنجم فیلم فجر بود که نگاه متفاوتش به یک معضل کلان بشری علیرغم همه محدودیتها در اکران رسمی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و به زودی به شبکه خانگی عرضه خواهد شد.




محمدهادی کریمی در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐سینماگران مستقل اگر بتوانند هر ۵ سال یک بار هم فیلم بسازند باید خدا را شکر کنند/جریان اصلی اکران را به شبه‌آتراکسیون‌های لاله‌زاری بعد از کودتا اختصاص داده‌اند تا اندیشه، فلج شود!/دو سین «سانسور» و «سرمایه» به مانند پتک، فردیت سینماگران مستقل را نشانه گرفته/به‌ظاهر شعار ارزشها و هنجارها می‌دهند اما با پول می‌شود سر سیبیل شاه، نقاره زد!!/ابتذال و سخافت هم مجوز دارد و هم خریدار!!/افتخار می‌کنم به تولید در بخش خصوصی؛ بدون رانت دولتی یا استفاده از پولهای سرگردان!!!

سینماروزان: در میان انبوه تولیداتی که حمایت ارگانی-مافیایی را از همان زمان تولید تا اکران پشت خود دارند همچنان هستند آثاری  که به صورت مستقل و با تکیه بر داشته های تکنیکی-محتوایی خود به دنبال جلب مخاطبند؛ آثاری که حتی با حداقل سالن هم باز مخاطب جلب میکنند.

به گزارش سینماروزان «کمدی انسانی» از جمله چنین آثاری است که در آستانه جشنواره و در شرایطی که فقط 10 سالن فول سانس داشت روی پرده رفت و بعد از گذشته دوهفته و نیم میلیاردی شدن به ناگاه به بهانه جشنواره تعداد سالنهایش به 5 رسید(!) اما با همین 5 سالن هم توانست فروش خود را به میلیارد برساند.

محمدهادی کریمی پزشکی که بیش از دو دهه قصه های سینمای اجتماعی مستقل را نگاشته و پیشگرانه و پیشگویانه از مواردی چون رواج اعتیاد های جدید و روانگردان ها تا خشونت های مقدس را پیش از آنکه در جامعه به موضوع روز تبدیل شود گوشزد کرده بود در گفتگویی تفصیلی با روزنامه «هنرمند» درباره سختیهای فعالیت مستقل در سینمای ایران سخن گفته است.

متن گفتگوی کریمی با «هنرمند» را بخوانید:

از زمان اکران آخرین فیلم شما تا به امروز ۵، ۶ سالی می‌گذرد، دلیل این غیبت چه بوده است؟

فیلمساز مستقلی که منابع بودجه همانند بعضی از همکارانش در اختیار ندارد، هر ۵ سال هم بتواند یک فیلم بسازد، باید خدارا شکر کند، اما فارغ از این نکته که حرف تازه‌ای نیست، بخشی از این ۵ سال درگیر ساخت و نمایش «ساکن طبقه‌ی وسط» بودم و از طرف دیگر فیلمنامه‌ای که به عشق ساختش لباس رزم بپوشم و سودای قماری دیگر را در سر بپرورانم وجود نداشت تا «کمدی انسانی» پیدایش شد و باز کار از کار گذشته بود و دوباره عشق …

چه شد که تصمیم به نگارش «کمدی انسانی» را گرفتید؟

«کمدی انسانی»؛ بیستمین فیلمنامه‌ی سینمایی من است که در سینمای حرفه‌ای ساخته شده و پنجمین فیلمی است که کارگردانی کرده‌ام و نخستین فیلمی است که مستقلا تهیه کرده‌ام، کاری که اگر متنش ذهنم را به تسخیر خود درنیاورده بود، تصمیم به فیلمسازی دوباره نمی‌گرفتم. حرف «کمدی انسانی» جدای از خود فیلم یعنی فرم و محتوا و ظرف و مظروفی که متحدا «کمدی انسانی» نام گرفته اند، نیست، حرف فیلم را هر کس پس از دیدن فیلم بسته به سن و حال و هوا و تجربه‌هایی که از سر گذرانده، برداشت می‌کند، یعنی نتیجه‌گیری خودش را خواهد داشت؛ نتیجه‌ای که چه بسا ده سال بعد با دیدن مجدد فیلم با دیدگاهی متفاوت، تغییر کند. مهم برای من این بود که صد دقیقه‌ی تمام قصه بگویم و قصه‌ام را هم خوب بگویم، حرف و پیام جایی خارج از این قصه نیست و فیلم منیفست نمی‌دهد. «کمدی انسانی»؛ یک فیلم قصه‌گو است که صد دقیقه قصه می‌گوید، شخصیت‌های متعددی دارد، بیش از ده شخصیت که هر کدام قصه‌ی خود را دارند، داستان بیوگرافیک فیلم در چهار دهه روایت می‌شود.

شما در این پروژه همزمان نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده بودید، این توامانی نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی چه دشواری‌هایی را برایتان به همراه داشت؟

برای اینکه زمان به هدر نرود و فیلم حتما ساخته شود و در تولیدش کم گذاشته نشود و سرو شکلش همانی باشد که در سایه‌ی خیالم، شکل کاملی از آنرا دیده بودم سه وظیفه‌ی تهیه، کارگردانی و تدوین را هم خودم برعهده گرفتم، گرچه سخت و طاقت فرسا بود چرا که این کار در بخش خصوصی و بدون برخورداری از امکانات و بودجه‌های رانتی و غیررانتی و پولهای سرگردان صورت می‌گرفت، داستانی که می‌بایست در ۴ دهه روایت می‌شد آن هم وقتی بخش خصوصی در این سالها از محدوده‌ی دو آپارتمان برای روایت خرده جنایت‌های زن و شوهری بیرون نیامده است.

فیلم شما در دل تاریخی دوران دوم پهلوی روایت می‌شود، چه شد که آن برهه از تاریخ را به عنوان بستر روایتتان انتخاب کردید؟

«کمدی انسانی» فیلمی است درباره زندگی یک فرد و به واسطه آن که هر زندگی در ادوار و دهه‌های مختلف امتداد می‌یابد، داستان ما هم در طول چند دهه رخ می‌دهد و این به معنای تاریخی بودن داستان نیست گرچه برای نشان دادن هر دهه، تصاویر باید منطبق با حال و هوا و فضای آن دهه باشد؛ از بافت معماری و لباس گرفته تا اشیاء صحنه و رخدادهای اجتماعی ویژه آن دهه. از این رو «کمدی انسانی» می‌تواند یک فیلم جامعه شناختی باشد و نه تاریخی و حتی می‌توانم بگویم بیشتر بعد روان شناختی داستان می‌تواند مورد توجه باشد یعنی از خلال بُعد روان‌شناختی رشد یک پسر در خانواده، مدرسه و در کل پیرامونش به یک نگاه کلی می‌رسیم از جامعه‌ای که او در آن بزرگ شده و نیز اثری که او در بزرگسالی بر پیرامونش می‌گذارد.

چرا نام «کمدی انسانی» را برای فیلم برگزیدید؟ نامی که ما را به یاد مجموعه رمان‌های بالزاک که روایتگر اوضاع سیاسی و اجتماعی فرانسه در آن برهه از زمان است می‌اندازد.

به جز در عنوان مشابهتی با آثار همنام ندارد، گرچه هر نویسنده‌ای که این نام را برمیگزیند می‌خواهد تعریضی داشته باشد به داستان منظوم دانته و بگوید خرق عادت‌هایی که در روایت دوزخ و بهشت بر خلاف سنت پیشینیان به مخاطب می‌دهد، حالا بروز و ظهور دراماتیک تری در جامعه‌ی انسانی دارد. «کمدی انسانی» یک کمدی موقعیت از تکرار ناتمام یک وضعیت تراژیک مشابه برای یک فرد از جامعه‌ی انسانی است، همین کافی بود که نام «کمدی انسانی» در پی این کانسپت به ذهن خطور کند، هجویه‌ای توام با تلخ خند و زهر خند از موتیف‌های صعود و سقوط‌های پی درپی سیزیف وار که در یک اندازه نمای دیگر و از زاویه‌ی دیگر شاید تراژیک جلوه کند.

چرا شخصیت نقش اصلی داستان و همچنین سایر شخصیت‌ها نام ندارد؟

شخصیت‌ها نام ندارند چون نام به آنها می‌توانست ابعادی بدهد و حواشی در ذهن بیننده ایجاد کند که به هیچ عنوان مد نظر من نباشد، مثلا خاستگاه مذهبی و فکری واجتماعی ویژه‌ای را به خاطر نام شخصیت‌ها در قوه‌ی تخیل مخاطب آنهم از سر کلیشه رقم بزند، در حالی که برای من انسان مهم بود، من به مفاهیم که می‌تواند ازلی و ابدی باشد کار داشتم نه مصادیق … پس از هرگونه نامی برای آنکه حاشیه‌ای نامطلوب از خواسته‌ی من رقم نزند عامدانه پرهیز کردم، این انسانی است که مادر دارد، عشق دارد، مقام مافوق دارد، جوانی وکودکی از دست رفته دارد، خود ایده آل دارد و جاه طلبی و بلند پروازی و خودویرانگری … این حضرت انسان است… من و شماییم.

فیلم داستان انسانی پایبند به اخلاق، وجدان و انسانیت است با روحی حساس و طبعی هنرمند که در تقابل با جامعه‌ای که شبیه او نیست، می‌خواهد از ذاتش فاصله بگیرد اما در نهایت نمی‌تواند و به اصل خود باز می‌گردد، داستان شما نه در آن برهه تاریخی که داستان دگراندیشان و هنرمندان در تمام ادوار تاریخ است، چرا همواره انسان‌های دگر اندیش با چنین مصائبی در طول حیات خود روبرو هستند و این روال تا چه زمانی قرار است ادامه داشته باشد؟

مسئله‌ای که در فیلم مطرح شده از گذشته‌های دور وجود داشته و تا آینده نیز ادامه خواهد داشت، در تمامی ادوار مختلف بسیاری از افراد روابط خود را به جای آنکه براساس نقاط قوت دیگران شکل دهند، براساس نقاط ضعف فرد مقابلشان تعریف و مشخص کرده‌اند، مثلا همیشه کارفرمایانی هستند که زمان جذب کارگر به جای آنکه به توانایی‌ها و قدرت کارگر توجه کند بیشتر به این مساله توجه داشته که آن کارگر چه میزان حتی علیرغم تندرستی ضعف نفس و به تبع آن حرف‌شنوی صرف دارد و چقدر می‌تواند بر او به واسطه‌ی همین ضعف‌ها تسلط یابد. همین مساله باعث شده که مدام نقاط ضعف هر فرد برایش پررنگ شود چرا که عامل تبعیض‌ها، همین نقاط ضعف است و با آن می‌توان امتیازهای جعلی درست کرد چرا که نقاط ضعف هم ضعف واقعی نیست، بهانه‌ای است برای تبعیض‌های بعدی، در نتیجه ما شاهد افرادی هستیم که اکثرا افسرده هستند و به دنبال آن جامعه نیز افسرده و غمگین است. در چنین جامعه‌ای افراد دائما فکر می‌کنند که موقعیت کنونی شایسته و برازنده‌ی آنها نیست بلکه به وضعیت موجود تبعید شده‌اند و همیشه به دنبال یک وضعیت آرمانی می‌گردند بی آنکه بدانند این نقاط ضعف، ضعف واقعی آنها نیست بلکه تفاوتهای طبیعی است که با اکثریت دارند، ضعف اصلی زمانی است که این تفاوتها را نقطه‌ی ضعف حساب کنند. به این تاریخ اکران تبعید شدیم، از غربت این تبعید نگویم چرا که این روزها مظلوم نمایی مد روز شده و انقدر همه نقش قربانی را بازی کرده‌اند که من قربانی واقعی ترجیح می‌دهم فعلا زبان در کام نگه دارم…

این روزها آثار این چنینی در شبکه نمایش خانگی با اقبال بیشتری روبرو میشوند و به عنوان نمونه می‌توانم به اقبال مردم به سریال شهرزاد اشاره کنم که در ادامه سبب شد که باعث شد کاظم راست گفتار فیلم سینمایی آشوبش را در قالب یک سریال چهار قسمتی در شبکه نمایش خانگی عرضه کند، به نظر شما چنین تصمیمی برای توزیع «کمدی انسانی» شبکه نمایش خانگی چطور است؟

«کمدی انسانی» یک فیلم اجتماعی با رویکرد روانشناسانه است که خود را تاریخی نمی‌داند، از دیگر سو از ابتدا برای یک فیلم نود دقیقه‌ای نگاشته شده و به اجرا در آمده و موردی که شما می‌فرمایید به شکل مینی سریال پخش شود از اساس منتفی است…

این گروه بازیگران از زمان نگارش فیلم‌نامه در نظرتان بودند یا در جریان پیش تولید به نتیجه اصلی رسدید؟

معیارم در انتخاب بازیگران که خوشبختانه همه انتخاب‌های اولم بودند، نزدیکی به نقش و نیز توانایی‌های حرفه‌ای شان بود. خوشبختانه تیم بازیگری «کمدی انسانی» بسیار قدرتمند و در عین حال همگن و همسنگ ظاهر شده اند، یکدستی بازی تیم بازیگران از امتیازات آن است. هر چند کار با این تیم بازیگری که از چهار نسل مختلف بازیگری می‌آیند، جذابیت‌ها و‌ مشکلات خاص خودش را دارد، جذابیتش در وهله‌ی نخست استفاده از بهترین‌هایی بود که هر کدام تجربه‌های خاص خود را طی این سال‌ها اندوخته اند و به خاطر نوع زیست متفاوتی که به خاطر تعلق به دهه‌های خاص دارند، نحوه‌ی حضورشان در حین ایفای نقش با یکدیگر متفاوت است و سختی کار این بود که بازی متوازنی از گروه بازیگری بگیری، مانند این که همنوایی سازهای مختلفی که هر کدام شکل و صدای متفاوتی دارند به خلق یک قطعه‌ی درست از لحاظ موسیقیایی منجر شود.

چه شد که آرمان درویش را برای بازی در نقش اصلی فیلم برگزیدید؟

آرمان بازیگر بسیار خوبی است، بسیار کوشا و علاقه مند به حضور موثر در فیلم، انرژی بسیار زیادی در کار گذاشت، ۴ ماه تمام بدنش را برای صحنه‌هایی که نیاز به تحرک زیاد داشت آماده کرد و از این رو در صحنه‌های فایت آماده‌تر از حریفان ورزشکارش ظاهر شد، در صحنه‌های دیگر هم انرژی زیادی به لحاظ روانی صرف بازی درستی از نقشی پیچیده و پر از اوج و فرود کرد که نتیجه‌اش بسیار مطلوب است.

شاعرانگی یکی از مولفه‌های آثار شما است که در سایر فیلم‌هایی سینمایی‌تان مانند «برف روی شیروانی داغ» هم دیده می‌شد، مولفه‌ای که گونه‌ای نو را در سینمای این روزهای ما در انداخته است، در روزگاری که آثار اجتماعی صرف، حرف اول را در سینمای ما می‌زند.

کاملا، «کمدی انسانی» هم به خاطر نوع کانسپت و بار عاطفی‌اش همانند فیلم «برف روی شیروانی داغ» به نظر می‌آید، البته نه از نظر نوع ملودرام بلکه به صورت ایماژهای شاعرانه در گرافیک بصری فیلم و همینطور میزانسن‌ها و جنس بازیها.

با توجه به بازه زمانی که داستان فیلم در آن روایت می‌شود، یعنی تاریخ معاصر به طبع مرحله لوکیشن‌یابی و تولید با دشوارهای بسیاری همراه بود، از لوکیشن‌های کار بگویید که چه اندازه ساخته شد با در نظر گرفتن دشواریهای پروداکشن کارهای تاریخ معاصری.

فیلمبرداری «کمدی انسانی» پنجاه روز در در ۲۵ لوکیشن اصلی و فرعی تهران و شهرک‌های حومه‌ی آن در مرداد و شهریور امسال به طول انجامید و برای فیلمبرداری در لوکیشن‌هایی که مربوط به دهه‌ی چهل و پنجاه می‌شد تا آنجا که می‌شد از دکور، ماکت و شهرک سینمایی پرهیز کردیم، چرا که خیابانها و نمادهای شهری دهه چهل و پنجاه در شهرک سینمایی وجود ندارد، از این رو برای نماهای عمومی شهرها و خیابانها، با در اختیار گرفتن «فاساد/نقشه بیرونی نماها»، بافت شهری آن دوره به شکل سه بُعدی ۳D ساخته شده و سپس با شبیه سازی جمعیتی (کراود سمولیشن) در فضای بیرونی این نماهای شهری که ساخته ایم، توانستیم به فضاهای مطلوب و مورد نظر برسیم.

خودتان را بیشتر فیلم نامه نویس می‌دانید یا کارگردان؟

چون بیشتر اهل خلوتم، دوست دارم خودم را نویسنده بدانم، نویسندگی نیاز به مجوز ندارد، سرمایه نمی‌خواهد، در همه حال البته با یک حال خوب، می‌توانی بنویسی، با کمترین هزینه و بدون هیچ سد و مانعی که هزاران هزارش هنگام فیلمسازی جلوی پایت و در مسیر راهت قرار می‌دهند. هر چند که نه نویسندگی و نه کارگردانی هیچکدام کسب و کار من نیستند.

آقای کریمی، فیلمسازی مستقل در کشور ما با دشوارهایی بسیاری روبرو است که گاه عرصه را بر فیلمسازان این حوزه بسیار تنگ و دشوار می‌کنند، شما به عنوان یک فیلمساز مستقل چگونه با این دشواری‌های مقابله می‌کنید؟

فیلمسازی کسب و کار من نیست، تا سوژه‌ای من را به لحاظ احساسی سرشار از خود نکند و بیقرارش نشوم به سراغش نمی‌روم، حال ممکن است این شیدایی با پسند و سلیقه‌ی دیگری چندان منطقی به نظر نیاید و بسیاری از محرومیت‌هایی که عمدا بر خود روا می‌دارم، غیر عقلایی به نظر برسد، که این می‌شود همان فردیتی که چه خوب باشد و چه بد از نان شب برای زیست نویسنده واجب تر است و باید در حراستش بکوشد، نقطه‌ی قوت این سبک زیست حرفه‌ای در این است که انتخاب می‌شوی به توسط سوژه‌ای که می‌خواهد با ساختنش تو را تصعید دهد و تو روندی مانند یک تراپی را با کاتارسیس و خلسه‌ی پالایشی پس از ساختش طی می‌کنی، اما مشکلاتش هم این است که متاسفانه خلوت داشتن و تمرکز گرفتن رسم این زمانه نیست و یهویی‌ها در هر زمینه‌ای در فورگراند و ویترین اند و با اقبال مردم و مسئولین و منتقدان بیشتر مواجه می‌شوند، اما مشکل اصلی زمانی رخ می‌دهد که تو می‌خواهی با فردیت خودت جلو بیایی و توسط دو سین معروف سانسور و سرمایه، ساندویچ و پرس می‌شوی و در می‌یابی همه شعار ارزشها و هنجارها را می‌دهند اما با پول می‌شود سر سیبیل شاه نقاره زد و سرمایه و سانسور دیگر دو لبه‌ی قیچی نمی‌شوند بلکه دسته و سر یک پتک هستند که قرار است بر سر فردیت تو حتی اگر با کانسپت‌های تجاری از نوع سینمایی‌اش هم آمده باشی فرود آید چون فقط ابتذال و سخافت هم مجوز دارد و هم خریدار …

ماجرای مافیای اکران و مشکلاتی که فیلم سازان مستقل در حوزه اکران با آن دست و پنجه نرم می‌کنند یکی دیگر از مشکلات این روزهای سینما است، این مسئله در اکران فیلم شما چگونه بروز و ظهور پیدا کرد؟

مافیا که نیست، مافیا محترم تر از این حرفهاست و پرنسیپ‌های خود را دارند، بهتر است از لفظ زد وبند استفاده شود … سانس‌های فیلمی که سرگروه دارد را می‌گیرند تا فیلم خودشان در سه روز اول نمایش مثلا رکورد بزند … نه حدیث ناگفته‌ای است و نه نامکرر، انقدر این تراژدی تکرار شده که به کمدی تبدیل شده و به نظرم صحبت از این موقعیت کمیک بیشتر قبح قضیه را می‌برد…

بخش غالب سینمای ما در سال‌های اخیر به آثاری در ژانر اجتماعی با تم آسیب‌ها اختصاص پیدا کرده و ژانرهای دیگر در سینمای ما بسیار کم شده است، شما دلیل این اتفاق را چه می‌دانید و تا چه زمانی قرار است این ماجرای تک ژانری شدن سینما ادمه پیدا کند؟

سینمای جدی را در این سال‌ها آتراکسیون فلج کرده، این که می‌گویم سینمای جدی یعنی سینمای استاندارد نه هر تله فیلمی که مجوز سینمایی داشته یا بعدا گرفته، نه هر چیزی که برای تنزل سطح سلیقه و پسند مخاطب سرهم بندی شده، که قاعدتا فیلم‌های کمدی استاندارد هم داخل این مجموعه فیلم‌های جدی است. جریان اصلی اکران و به تبع آن تولید به ساخت این شبه آتراکسیون‌های لاله زاری بعد کودتا تخصیص یافته و این یک خطر بسیار بزرگ است، وقتی ابتذال به میدان بیاید که اندیشه‌ی مخالف من را فلج کند، توانایی فلج و فشل کردن بروز و ظهور اندیشه‌ی من را هم خواهد داشت، این روزها تماشاگران فهیم و جدی و دلسوز و دقیق سینما را خانه نشین کرده اند تا میدان را با حیله و ترفند برای ابتذال خالی کنند، در حالی که کافی است چند پردیس سینمایی به شکل پاتوق‌های فرهنگی به راه بیفتد و تماشاگران واقعی که گمان می‌کنند سینمای ایران کاملا مضمحل شده را با تولیدات ارزشمند و استاندارد دوباره آشنا کنند، اما چگونه؟ با تعداد معدود تیزر رایگان؟ یا امکانات تبلیغات شهری در حد صفر!!؟




با کُپی‌برداری از فیلم اول شهاب حسینی صورت می‌گیرد⇐راه‌اندازی نمایش سه‌بُعدی در رادیو!

سینماروزان: همه ساله در سینما و تلویزیون شاهد تولید آثاری هستیم که در مضمون نه فقط گرته یا کپی برداری از آثار خارجی که بعضا کپی از آثار داخلی هستند اما اینکه محصولاتی پیدا شوند که در عنوان هم به کپی برداری بپردازند جای تعجب دارند.

به گزارش سینماروزان به تازگی معاونت صدا کار تولید یک سری نمایش سه بُعدی را پی گرفته که عنوان اولین نمونه آنها «ساکن طبقه وسط» است؛ یادآور فیلم اول شهاب حسینی.

نمایش سه‌بُعدی که عنوان فیلم اول شهاب را عاریه گرفته ربط مضمونی به فیلم ندارد و درباره زندگی عزت‌الله شاهی از مبارزان علیه رژیم پهلوی است اما اینکه چرا در یک کپی برداری آشکار عنوان نمایش دقیقا همان عنوان فیلم شهاب حسینی است جای تعجب دارد.

«ساکن طبقه وسط» از فیلمنامه های محمدهادی کریمی از مولفان باسابقه سینمای ایران است که هرچند در اوایل دهه هشتاد نگارش شد اما فضای منحصربفرد فیلمنامه و تعدد پرسوناژ موجب شد یک دهه طول بکشد تا به کارگردانی شهاب حسینی تولید برسد آن هم در حالی که محمدهادی کریمی خود، به عنوان مجری طرح در پروژه حضور داشت.

«ساکن طبقه وسط» سه سال قبل به اکران رسمی رسید و در یکی از بدترین ادوار اکران که مقارن با محرم و صفر بود و بدون سرگروه روی پرده رفت اما توانست خیلی زود میلیاردی شود و در شمار پرمخاطب ترین فیلمهای غیرکمدی سال جای گیرد. بعدتر به هنگام عرضه در شبکه خانگی هم «ساکن طبقه وسط» از جمله محصولات پرمخاطب بود.

اینکه مدیران رادیو چرا بی توجه به تولید فیلم «ساکن طبقه وسط» که عنوانی ارژینال دارد از این عنوان برای اولین نمایش سه‌بُعدی خود استفاده کرده‌اند به شدت پرسش برانگیز است؟ آیا آنها نمی‌دانستند پیشتر فیلمی با این عنوان تولید شده؟؟ یا آن که با آگاهی کامل و برای یادآوری عنوان فیلم شهاب این استفاده صورت گرفته؟؟؟

هدی فلاح بانویی است که نامش به عنوان کارگردان نمایش سه‌بُعدی همنام فیلم شهاب حسینی آمده است. آیا این بانوی کارگردان که در کارنامه اش کارگردانی مستندی درباره تاریخ سینمای ایران(!) به چشم می‌خورد هم از تولید و اکران فیلمی همنام نمایش رادیویی‌شان خبر نداشته؟ یا آن که ایشان هم با آگاهی چنین استفاده ای را ترتیب داده؟؟

ساکن طبقه وسط
ساکن طبقه وسط



یک رسانه مستقل با انتقاد از محدودیت‎‌های پیش‌روی «کمدی انسانی» متذکر شد⇐دلیل بایکوت سینمای مستقل در اکران چیست؟/آیا بناست شرایط را طوری پیش ببرند که پالودگان از دوقطبی ارگانی-پولشویی، قید تولید را بزنند؟

سینماروزان: آسیبهایی که همه ساله بر سینمای مستقل در اکران وارد می‌شد با سیاست درهای باز شورای اکران در نیمه دوم سال 96 به اوج خود رسید؛ درهای بازی که تراکم و آشفتگی اکران را موجب شد و در نهایت شرایطی را فراهم آورد که اغلب فیلمهای مستقل با حداقل سالن روی پرده بروند.

به گزارش سینماروزان رسانه مستقل «سینمامثبت» در تحلیلی با اشاره به محدودیتهای پیش روی «کمدی انسانی» در اکران، پرسشهایی جدی را طرح کرده در چرایی بایکوت سینمای مستقل.

متن گزارش «سینمامثبت» را بخوانید:

تولید فیلم در سینمای مستقل آن قدر سخت است که کمتر سینماگری است که جرأت کند ریسک فعالیت مستقل در این حیطه را بپذیرد. اگر می‌بینیم در سالهای اخیر جماعت غیرخودی نومید از کمکهای ارگانهای متمول، به سمت سرمایه‌های بی‌مسئولیت و پولشویان سوق پیدا کرده‌اند یک دلیلش همین است.

در این اوضاع حداقل شانسی که برای سینماگران اصیل مستقل قائل می‌شوند باید این باشد که شرایط اکران منصفانه‌ای برایشان فراهم شود اما بدبختانه نه تنها این اتفاق نمی‌افتد بلکه عرصه را آن قدر بر بدنه مستقل سینماگران تنگ می‌کنند که فریادها به آسمان برسد.

«کمدی انسانی» از جمله آثار مستقل سینمای ایران است که محمدهادی کریمی آن را ساخته است؛ فیلمسازی با سابقه نگارش بیش از 20 فیلمنامه و ساخت چندین فیلم، که فیلم تازه اش علیرغم حضور در بخش مسابقه جشنواره سی و پنجم و جلب توجه مخاطبان، در یکی از بدترین برهه های اکران که نزدیک جشنواره است روی پرده رفت.

«کمدی انسانی» به واسطه داستان جهان شمول خود، مختصات موقعیتهایش که به شدت برای ایرانیان ملموس است و تصویرسازیهای کاملا سینمایی اش و تنوع لوکیشن که یکی از کمبودهای سینمای ایران است در همین موعد بد هم مورد توجه قرار گرفت و در دو هفته ابتدایی خود با دارا بودن فقط ده سالن فول سانس نزدیک نیم میلیارد فروخت!

با این حال همزمانی با جشنواره باعث شد به ناگاه همان اندک سالنهای فول سانس فیلم از آن گرفته شود و بعد از جشنواره هم نه تنها سالنهای فیلم بازنگشت بلکه شرایطی پیش آمد که این روزها فیلم فقط 5 سالن فول سانس دارد!

آش بایکوت سینمای مستقل آن قدر شور شده که از یک طرف پخش تیزر تلویزیونی «کمدی انسانی» ممنوع شده و از طرف دیگر پردیس آزادی که سرگروه «کمدی انسانی» است فقط روزی سه سانس آن را نمایش می‌دهد که تازه دو سانس از این 3سانس جزو سانسهای پرت صبح هستند!! به جز این پردیس باغ کتاب شهرداری و پردیس شهرک منسوب به هنروتجربه هم نمایش فیلم را ممنوع کرده‌اند!!

هرچند علیرغم همه این بایکوت‌ها «کمدی انسانی» نزدیک به یک میلیارد فروخته اما پرسش آن است که هدف از این همه محدودیت و ممنوعیت پیش روی سینمای مستقل چیست؟؟

اگر بناست کاری کنیم که دیگر هیچ سینماگر مستقلی باقی نماند چرا به صورت آیین نامه‌ای این را اعلام نمی کنید که دوقطبی تولید یا باید از طریق ارگانهای بودجه‌خوار باشد یا از طریق سرمایه‌های بی‌مسئولیت؟؟ اگر هم این طور نیست که بیایید و توضیح دهید درباره این همه سد و مانع پیش روی سینمای مستقل.




محمدهادی کریمی در واکنش به سوءتفاهمات سیاسی شکل گرفته درباره «کمدی انسانی»⇐دنبال حرف و پیامی خارج از قصه نگردید!!/بت‌های سیاسی کم‌طمطراق‌تر از ستارگان سینما نیستند/تبعیض است که به افسردگی جامعه می‌انجامد

سینماروزان: درام پرچهره «کمدی انسانی» در آستانه جشنواره فجر و بدون تبلیغات محیطی روی پرده رفت آن هم در شرایطی که تعداد سالنهای فول سانس اش از همان ابتدای اکران بیش از ده نبود با این حال این فیلم داستانگو توانسته در آستانه فروش میلیاردی قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان از همان اوایل اکران سوءتفاهماتی شکل گرفته بود درباره ریشه های سیاسی به شدت سمپاتیک فیلم برای مخاطب ایرانی.

محمدهادی کریمی کارگردان «کمدی انسانی» در گفتگویی تفصیلی با «شهروند» در عین توضیح دادن درباره آدمهای سناریویش به صراحت از مخاطبان میخواهد دنبال پیامی خارج از قصه نگردند!!!

متن گفتگوی کریمی را بخوانید:

«کمدی انسانی» فارغ از قوت و ضعفش که موضوع این بحث نیست، فیلم متفاوتی در سینمای ایران است. فیلمی که از تک‌تک پلان‌هایش می‌شود دریافت که سازنده این فیلم می‌خواسته دغدغه‌هایش را با مخاطبش شریک شود. شما به‌عنوان سازنده فیلم می‌توانید بگویید حرف اصلی کمدی انسانی چیست؟
ببینید؛ حرف اصلی فیلم «کمدی انسانی» جدای از خود فیلم نیست. یعنی باید این‌گونه بگویم که فرم، محتوا، ظرف و مظروفی که همه‌شان کنار هم کلیتی به نام کمدی انسانی را ساخته‌اند، همان حرف فیلم است؛ که البته آن را هرکس پس از دیدن فیلم می‌تواند بفهمد. بگذریم از این‌که درک چنین فیلمی و اصلا هر فیلمی بستگی زیادی دارد به سن و حال‌وهوا و تجربه‌هایی که آن شخص از سر گذرانده است. یعنی که افرادی با تجربه‌های زیستی گوناگون قطعا از دیدن کمدی انسانی نتیجه‌گیری‌های متفاوتی خواهند داشت؛ و چه بسا ١٠‌سال بعد با دیدن دوباره فیلم نتیجه و دیدگاهی جدا از نتیجه قبلی را به بار آورد.
  جدا از حرف اصلی؛ هدف اصلی شما از ساخت این فیلم چه بود؟
برای من زمانی که داشتم «کمدی انسانی» را می‌ساختم، مهم این بود که بتوانم ١٠٠دقیقه تمام قصه بگویم و خوب هم قصه بگویم. در ادامه سوال قبلی باید این را هم بگویم که دنبال حرف و پیامی خارج از این قصه نگردید؛ که نیست و فیلم نمی‌خواهد مانیفست بدهد.
  می‌توانید فیلم‌تان را در چند جمله تعریف کنید؟ از نظر نوع روایت و داستان‌پردازی و کارگردانی و…
«کمدی انسانی» یک فیلم کلاسیک است. این کلاسیک‌بودن را چه در قصه‌پردازی و چه در جزییاتی چون نورپردازی، گریم، معماری و بافت صحنه و… به‌خصوص بازی‌های درست و به‌زعم من درخشان بازیگران که جلوه و حظی از نگاه روانشناختی به کاراکتر‌های فیلم داشته‌اند، در فیلم می‌بینیم.
  فیلم داستان شخصی است که نمی‌خواهد شبیه دیگران باشد؛ اما مجبور است. از آن‌جا که همین موضوع نخواستن نخستین گامی است که یک قهرمان را شکل می‌دهد، برای شروع می‌توانید بگویید که منظر نگرشی این فیلم به موضوع قهرمان چیست؟
آنچه در فیلم آمده و طبعا تماشاگر هم از آن طریق به دغدغه‌های من پی می‌برد، این را نشان می‌دهد که من عقیده دارم جامعه به ‌هرحال به قهرمان نیاز دارد. قهرمانی که البته در شکل درستش با این شمایل‌های پوشالی و تندیس‌های توخالی ساخته می‌شوند، تفاوت دارد.
  مثل سوپراستارها و شمایل‌های راک و… منظورتان بوده؟
نه اصلا. اتفاقا منظورم سوپراستار سینما یا موسیقی که بت‌های ذهنی جوانانند، نیست؛ بلکه بیشتر قهرمانان پوشالی را که با اهداف سیاسی و اقتصادی ساخته می‌شوند، در نظر دارم. این را در تمام این سال‌ها دیده‌ایم که گاه بت‌هایی که به‌عنوان قهرمانان سیاسی جامعه بشری ساخته و تراشیده و زیر پروژکتورها در ویترین‌های پررنگ و نور عرضه می‌شوند؛ کم‌طمطراق‌تر از ستارگان سینما نیستند.
  مثالی می‌توانید بزنید در این مورد؟
بیایید از این بحث‌ها بگذریم. من بحثی کلی‌تر را در این فیلم در نظر داشتم. ببینید؛ برشت در نمایشنامه گالیله می‌گوید بد به حال مردمی که نیاز به قهرمان دارند. من اتفاقا این را چندان باور ندارم و اتفاقا می‌خواهم بگویم که قهرمان نیاز است، اما بد به حال مردمی که قهرمان را خارج از وجود خویش جست‌وجو می‌کنند. هرکس اگر قهرمان جهان خودش باشد؛ آن‌وقت جامعه‌ای خواهیم داشت که به تعداد جمعیتش قهرمان دارد.
  در «کمدی انسانی» کسی را می‌بینیم که نمی‌خواهد شبیه بقیه باشد، اما درنهایت شبیه‌ترین شده است. آیا این تسلیم را ناشی از انفعال او می‌بینید یا فشاری چنان سنگین که شخصیت فیلم‌تان توانایی مقاومت در برابر آن را نداشته؟
شخصیت اصلی «کمدی انسانی» شخصی است که جزو اقلیت است. حالا گیرم که تعلق این شخص به اقلیت جامعه با نشانه‌های کوچکی چون چپ‌دست‌بودن او در یک جامعه عمدتا راست‌دست نشان داده شده است. به‌ هرحال او بی‌آنکه خود بخواهد و بی‌این‌که تقصیری از این بابت داشته باشد، اقلیت به دنیا آمده است. در میان کودکانی همه راست‌دست؛ او یک استثنا بوده که قاعده‌ را به‌ هم زده. حالا در فیلم می‌بینیم که علت انفعال او تعلق‌داشتنش به اقلیت است.
  اما فشارهای پیرامونی را نیز می‌بینیم؛ مثلا در قالب شخصیت ناظم فیلم که یک انسان تندرو در باب سیاست است…
قطعا. اما اگر او در اقلیت واقع نمی‌شد؛ در بین یک اکثریت راست‌دست با تهدید و شکنجه مواجه نمی‌شد و نمی‌توانستند او را همرنگ اکثریت ‌کنند. با این‌که هنوز هم سرشت واقعی او سر جایش است.
  ببینید؛ برای این‌که بحث انتزاعی نشود، در این مورد حرف می‌زنید که چگونه به این زبان و لحن رسیدید که در «کمدی انسانی» علاوه بر تعریف یک قصه، یک سیر تاریخی- اجتماعی را نیز به تصویر بکشید؟
چیزی که در فیلم تصویر شده، همیشگی است. یعنی در گذشته‌ وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت. تاریخ مالامال از داستان‌هایی است که روابط افراد بیش از این‌که براساس نقاط قوت اشخاص شکل گیرد، براساس نقاط ضعف‌ها تعریف می‌شود. همیشه کارفرمایانی بوده‌اند که در زمان جذب کارگر اولویت‌شان این بوده که آن کارگر چه میزان حرف‌شنوی دارد و مواردی از این دست؛ که در سطوح گوناگون اشکال مختلفی به خود می‌گیرد. این نکته باعث شده که مدام نقاط ضعف هر فرد برایش پررنگ شود، چون عامل تبعیض‌ همین نقاط ضعف است. ضعف‌هایی که واقعی نیستند و بیشتر بهانه‌ای برای تبعیض‌های بعدی هستند. اصلا به این دلیل است که جوامع تا این حد پژمرده و افسرده و غمگین هستند.
  یک پرسش؛ این مواردی که مطرح می‌کنید، همه بحث‌های سنگین و درستی هستند. درست، اما این‌که اقلیت و اکثریت و بی‌عدالتی و تبعیض و مفاهیمی از این دست را در مسائلی چون چپ‌دستی یا راست‌دست‌بودن خلاصه کنیم و مثلا ببینیم که یک بچه چپ‌دست در فیلم تحقیر می‌شود؛ آیا خیلی انتزاعی و تقلیل‌گرایانه نیست؟
شاید امروز براساس وضع موجود مواردی از این دست کوچک و بی‌اهمیت به نظر برسند، اما اگر به گذشته نگاه کنیم، می‌بینیم که همین مسأله تحقیر چپ‌دست‌ها توسط راست‌دستان در خود ایران وجود داشته است. حالا نمی‌خواهم واقعیات تاریخی اروپا را بگویم که در دوره‌ای چپ‌دست‌ها را به‌عنوان کسانی که ذات شیطانی دارند، می‌سوزاندند.
  در «کمدی انسانی» می‌بینیم که قهرمان فیلم از یک مرحله‌ای به بعد برای فرار از نظم مستقر دست به خودتخریبی می‌زند.
خب به ‌هرحال برای ساختن یک نقاش خوب چپ‌دست باید بوکسور راست‌دست درون خود را نابود کنیم دیگر.
  اما در فیلم فقط آن وجه نابودی را می‌بینیم و از ساخت یک قهرمان جدید خبری نیست؛ و حتی می‌بینیم که در پایان قهرمان سرخورده فیلم به منزل کودکی‌اش بازگشته است.
اعتراض شکل‌های مختلف دارد. ما هم در فیلم می‌بینیم که قهرمان‌مان اعتراض خود را به نظم مستقر اعلام می‌کند، اما در کل وقتی فرد معترض متوجه می‌شود برون‌رفت از این وضع ممکن نیست، بعید نیست که وارد مراحل خودتخریبی ‌شود؛ که در فیلم این اتفاق هم رخ می‌دهد.
  شما در فیلم یکی از موانع اعلام اعتراض را تماشای سرنوشت تلخ معترضان قبلی تصویر می‌کنید. درست است؟
بله. در «کمدی انسانی» شخصیتی است که به نظم مستقر معترض است. کودک قهرمان فیلم ما از یک سمت در منگنه مادرش قرار دارد که همیشه به او توصیه می‌کند که قوی‌ بشود و از سوی دیگر هم به عین می‌بیند که با این فرد معترض که نقشش را علیرضا شجاع‌نوری بازی می‌کند، چه رفتاری می‌شود.
  توصیه مادرش به قوی‌شدن را هم البته با نگاه منفی دیده‌اید.
به این دلیل که این‌جور توصیه‌ها امکان بدفهمی هم دارند و مثلا قهرمان کودک ما فکر می‌کند که قوی‌شدن یعنی نفوذ به قدرت. او می‌خواهد در قدرت مستقر جایگاهی به دست بیاورد که با او برخوردهای تند معمول صورت نگیرد؛ اما بالاخره در پایان است که می‌فهمد او باید قدرت درونی خود را پرورش می‌داد نه قدرت نظم مستقر را.
  آقای کریمی خیلی‌ها این فیلم را گام بلندی در کارنامه شما خوانده‌اند؛ می‌توانید بگویید که جایگاه این فیلم از نظر خودتان در زندگی حرفه‌ای و سینمایی شما کجاست؟
«کمدی انسانی» بیستمین فیلمنامه سینمایی من است که در سینمای حرفه‌ای ساخته شده و پنجمین فیلمی است که کارگردانی کرده‌ام و نخستین فیلمی است که مستقل تهیه کرده‌ام. در این حد این فیلم را در کارنامه‌ام حیاتی می‌بینم که اگر ذهنم را به تسخیر درنیاورده بود، این را به حتم می‌گویم که قصد فیلمسازی مجدد نداشتم.
  تعادل میان نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی را چطور برقرار کردید؟
فقط ‌و فقط به این دلیل زیر بار تهیه‌کنندگی رفتم که می‌خواستم شانس ساخته‌شدن «کمدی انسانی» آن‌هم آن‌جور که می‌خواهم، فراهم شود. می‌خواستم بدون کاستی‌ها و نارسایی‌ها و نارضایتی‌های معمول در سینمای بخش خصوصی ایران این کار را بسازم. کار بسیار سختی بود که ناچار بودم به این شکل انجامش دهم.
  فکر می‌کنید اهمیت وجود فیلم‌هایی مانند «کمدی انسانی» در سینمای ما در چه وجوه و جوانبی است؟
فیلم کمدی انسانی یک فیلم قصه‌گو است. فیلمی که می‌کوشد تمام ١٠٠دقیقه زمانش را قصه بگوید. این فیلم شخصیت‌های متعددی دارد که در سینمای امروز ما این خصیصه کمیاب است. یعنی فیلمی که بیش از ١٠ شخصیت دارد که هرکدام هم قصه خود را دارند، حداقل در این سال‌ها ندیده‌ایم. علاوه بر اینها، فراموش نکنید که داستان این فیلم در چهار دهه روایت می‌شود و توجه به این واقعیت داشته باشید که همه این اتفاق‌ها در بخش خصوصی افتاده است. بخشی که در این سال‌ها عادت کرده فیلم‌هایی را بسازد براساس یک خط داستانی نه چندان پروپیمان در یک یا چند لوکیشن داخلی.




محمدهادی کریمی در گفتگویی تفصیلی پیرامون «کمدی انسانی» بیان داشت⇐تبعیضها است که به افسردگی جامعه منجر شده/نبود برون‌رفت از تبعیضهاست که به خودتخریبی می‌انجامد/چرا باید روابط را براساس نقاط ضعف دیگران شکل داد؟/چرا اقلیت توانمند به بازی گرفته نمی‌شود؟/باید قدرت درونی خود را پرورش داد نه قدرت مطلوب نظم مستقر را!!/اگر حادثه سانچی در آمریکا رخ می‌داد به موضوع ملی بدل می‌شد اما در اینجا…/جامعه‌ای که در آن تفاوت‌ها به رسمیت شناخته نشود، هرگز رشد نمی‌کند!

سینماروزان: «کمدی انسانی» تازه ترین فیلم محمدهادی کریمی از زندگی شخصیتی می‌گوید که تلاش بسیار دارد که همرنگ جماعت شود اما این همرنگ شدن که از ورزش تا سیاست دنبال میشود آورده ای برای او ندارد جز تبدیل شدن به مهره دیگران!

به گزارش سینماروزان این تلاش برای قرار دادن لایه ای ظاهر بر روی خود حقیقی، این روزها به یکی از ضدفرهنگهای جامعه ایرانی بدل شده؛ ضدفرهنگی به نام ریاکاری که در نهایت به بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر می انجامد؛ مسأله ای که محمدهادی کریمی در «کمدی انسانی» نقدی صریح به آن داشته است.

محمدهادی کریمی در گفتگو با خبرگزاری «ایلنا» درباره این جنبه از فیلم که علیرغم تئوریک بودن، به شدت ایران‌شمول هست، توضیح داده است.

متن کامل گفتگوی محمدهادی کریمی را بخوانید:

«کمدی انسانی» علاوه بر تعریف یک قصه، یک سیر تاریخی – اجتماعی را نشان می‌دهد. آیا شما نیز معتقدید آنچه در فیلم نشان داده می‌شود در جامعه وجود دارد؟

مساله‌ای که در فیلم مطرح شده از گذشته‌های دور وجود داشته و تا آینده نیز ادامه خواهد داشت. در ادوار مختلف بسیاری از افراد روابط خود را به‌جای آنکه براساس نقاط قوت دیگران شکل دهند براساس نقاط ضعف فرد مقابلشان تعریف و مشخص کرده‌اند. مثلا همیشه کارفرمایانی هستند که در زمان جذب کارگر به‌جای آنکه به توانایی‌ها و قدرت کارگر توجه کند بیشتر به این مساله توجه داشته که آن کارگر چه میزان ضعف نفس و به تبع آن حرف‌شنوی صرف دارد و چقدر می‌تواند بر او به واسطه همین ضعف‌ها تسلط یابد. همین مساله باعث شده که مدام نقاط ضعف هر فرد برایش پررنگ شود چراکه عامل تبعیض‌ها همین نقاط ضعف است و با آن می‌توان امتیازهای جعلی درست کرد. در این فضا نقاط ضعف، ضعف‌های واقعی نیستند بلکه بهانه‌ای هستند برای تبعیض‌های بعدی. در نتیجه ما شاهد حضور افرادی در جامعه هستیم که اکثرا افسرده هستند و به دنبال آن جامعه نیز افسرده و غمگین است. در چنین جامعه‌ای افراد دائما فکر می‌کنند که موقعیت کنونی شایسته و برازنده آنها نیست بلکه به وضعیت موجود تبعید شده‌اند. آنها همیشه به دنبال یک وضعیت آرمانی می‌گردند بی‌آنکه بدانند این نقاط ضعف، ضعف‌های واقعی آنها نیستند بلکه تفاوت‌های طبیعی هستند که آنها با اکثریت دارند. زیرا ضعف اصلی زمانی‌ست که این تفاوت‌ها؛ ضعف محسوب شوند. پس افرادی در جامعه قوی می‌شوند و قوی می‌مانند که تفاوت‌هایشان را به نقاط قوت تبدیل کنند. مثلا امروز ما افرادی داریم که از قد بسیار کوتاهی برخوردارند. این مساله به‌طور کل می‌تواند یک نقطه ضعف باشد اما برخی از همین افراد امروز مشاغلی دارند همچون تکنیسین باک بنزین هواپیما؛ یعنی شغلی که فقط افراد بسیار کوتاه قد می‌توانند انجام دهند و طبعا درآمد و جایگاه شغلی خوبی نیز دارند.

بنابراین معتقدیم در جامعه، یک اقلیت و یک اکثریت وجود دارد. اما اکثریت چه کسانی هستند و چه آسیب‌هایی به  اقلیت می‌زنند؟

طبیعی بودن به داشتن اکثریت مربوط نمی‌شود مثلا در یک جذام‌خانه تعداد جذامی‌ها بیشتر از آدم‌های سالم است ولی این بدان معنا نیست که ابتلا به جذام طبیعی است، یا مثلا اگر اکثریت در یک جامعه‌ از یک میزان قد برخوردار باشند، کسانی که از این میانگین بالاتر یا پایین‌تر باشند، در اقلیت قرار می‌گیرند. اما وجود اکثریت باعث می‌شود تا افرادی که از میانگین پایین‌تر هستند خود را در نقطه ضعف ببینند و کسانی که قد آنها بلندتر است هم از طرف اکثریت با بی‌اعتنایی مواجه می‌شوند حتی اکثریت تلاش می‌کند آنها را هم‌قد خود کند. اکثریت‌ها هرگز اقلیت‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند مگر آنکه آن اقلیت در این اکثریت حل شود. همانند آنچه ما در فیلم نشان می‌دهیم که حتی یک بچه چپ دست در میان دانش‌آموزان راست دست؛ هیچ جایگاهی ندارد درحالیکه همین قد بلند در یک جامعه می تواند قد کوتاه جامعه دیگری باشد یعنی اقلیت‌ها و اکثریت‌ها همیشه نسبی هستند و به خودی خود نمی‌توانند مایه ارزشمندی یا مباهات باشند.

اما آنچه در فیلم نشان داده می‌شود یعنی تحقیر یک بچه چپ دست؛ آیا به نظر خیلی انتزاعی و غیرواقعی نیست؟

ما امروز براساس وضعیت موجود و آگاهی‌های خود سخن می‌گوییم و تصمیم می‌گیریم اما اگر به تاریخ نگاه کنیم شاهد خواهیم بود که همین مساله تحقیر یک کودک چپ دست توسط راست‌دستان در دهه‌های پیش در ایران وجود داشته و حتی پیشتر در اروپا نیز این مساله وجود داشته تا این اندازه که چپ‌دست‌ها را به عنوان عوامل شیطانی می‌سوزاندند. در آن دوران؛ افراد چپ دست را بالذات گناهکار می‌دانستند گرچه ما امروز به این مساله می‌خندیم. شاید چهار دهه بعد نیز به بسیاری از تفاوت‌های امروز بخندیم.

چقدر نظم مستقر در عدم توجه به اقلیت‌ها و ندیدن تفاوت‌ها مقصر است و چه میزان خودِ فرد تقصیرکار است؟

هر دو گروه مقصرند اما به یک اندازه تقصیر ندارند. قطعا نظم مستقر در این مساله تقصیر بیشتری دارد زیرا فردی که با جامعه متفاوت است به‌صورت عادی امکانات زیادی در دست ندارد و باید خیلی قوی باشد که بتواند بر نظم مستقر غلبه کند چراکه در مرحله اول باید بتواند بر چالش‌های درونی و روحی خود غلبه کند مثلا نظم مستقر که به کودکی که نمی‌تواند ریاضی حل کند، انگ تنبلی می‌زند، مقصر اصلی است تا مراحل بالاتر که این کودک بزرگ می‌شود و زمانی که کودک بخواهد خودش را بشناسد و بر نظم مستقر غلبه کند، سالیان زیادی بر او گذشته و عمرش تمام شده است. اگر نظم مستقر تفاوت‌ها را بشناسد و براساس تفاوت‌ها برنامه‌ریزی درستی داشته باشد، قطعا جامعه موفق‌تر خواهد بود. مثلا مایکل فیلیپس (شناگر معروف آمریکایی) امروز مدال‌های بسیاری در شنا به دست آورده اما در کودکی او قصد داشته به ورزش بسکتبال بپردازد. وقتی والدین او و مربیان در مدرسه استعداد واقعی او را شناختند و به خاطر پاهای پهنش نه تنها او را مورد تمسخر قرار ندادند بلکه تشویق به شنا کردند، او به شناگری موفق بدل شد.

قهرمان فیلم از یک مرحله‌ای به بعد برای فرار از نظم مستقر دست به خودتخریبی می‌زند. آیا این روش درست است و ما برای رسیدن به خود باید ابتدا از دست نظم مستقر خلاص شویم؟

قطعا این روش راهکار اول و درستی نیست اما به هر حال گاهی برای ساختن یک فرد جدید یا مکان جدید باید ساختمان قبلی را ویران کنیم و باید برای آنکه یک نقاش خوب چپ دست بشویم، ابتدا باید بوکسور راست دست درون خود را نابود کنیم و بدانیم همیشه آن درختی از همه بلندتر است که دانه‌اش را خودمان کاشته باشیم.

وقتی فردی گرفتار نظم مستقر می‌شود مانند شخصیت فیلم باید در میانه راه یا انتها به فردی معترض تبدیل شود اما شاهدیم که او اعتراض نمی‌کند و در پایان هم فردی سرخورده است که به منزل کودکی‌اش بازگشته است.

قهرمان فیلم تبدیل به یک فرد معترض می‌شود و اعتراض خود را نیز به نظم مستقر اعلام می‌کند اما این اعتراض شکل‌های مختلف دارد. وقتی فردی معترض است و می‌خواهد اعتراض خود را بیان کند، متوجه می‌شود هیچ راه برون‌رفتی از این وضعیت ندارد، فرد وارد مراحل خودتخریبی می‌شود زیرا از ماهیت خود که مورد پسند نظم مستقر است، بیزار است. به همین دلیل می‌خواهد کاری کند که این نظم او را رها کند تا بتواند کاری که خودش دوست دارد را انجام دهد و اصطلاحا دانه خود را بکارد.

آیا یکی از دلایلی که فرد در چنین نظام‌هایی معترض و شورشی می‌شود این نیست که می‌بیند بر سر معترضان قبلی چه مصیبت‌هایی آمده؟

دقیقا بله. ما در فیلم شخصیتی داریم که نقش وی را علیرضا شجاع‌نوری بازی می‌کند. او به نظم مستقر معترض است. کودک قهرمان فیلم وقتی می‌بیند با این فرد چه رفتاری می‌شود و از طرفی مادرش دائم به او توصیه می‌کند که قوی‌ بشود، او تصور می‌کند قوی شدن یعنی نفوذ به قدرت و در این قدرت جایگاهی به دست بیاورد که با او برخوردهای معمول نشود اما در پایان متوجه می‌شود او باید قدرت درونی خود را پرورش می‌داد نه قدرت مطلوب نظم مستقر را.

در فیلم ناظم حرف‌هایش دایم تغییر می‌کند…

درست است، این ناظم (هومن سیدی) نماد شخصیت‌هایی است که از درون تهی هستند و بیشترین شعارها را همین دسته افراد می‌دهند و شعار در روش آنها بر عملکرد غلبه دارد البته گاهی حرف‌هایی که می‌زنند از سر دلسوزی است اما نتیجه معکوس می‌دهد.

آیا راه گرفتن حق توسط اقلیت این است که خودشان را شبیه اکثریت کنند یا باید از مسیر دیگری حرکت کنند؟

افراد اقلیت باید نقاطی را که برایشان به عنوان نقاط ضعف قلمداد شده؛ بشناسند و آنها را به عنوان نقاط قوت قلمداد کنند ولی از آنجا که متاسفانه انسان بسیار استعداد دارد تا شبیه دشمنش شود و بزرگترین آموزگار انسان نیز دشمن اوست، برای شناخت دشمن مطالعه زیادی انجام می‌دهد اما درنهایت به‌جای آنکه بتواند بر دشمن غلبه کند آرام آرام شبیه او می‌شود. بسیاری از اقلیت‌ها به خاطر همین شبیه اکثریت می‌شوند.

اینکه امروز برخی کشورها و فرهنگ‌ها مانند ایران تلاش می‌کنند مانند جهان بشوند آیا نشانه‌ای از اقلیت بودن نیست و اینکه می‌خواهند شبیه اکثریت شوند؟

نمی‌توان به‌صورت کلی این مساله را تعمیم داد اما آنچه از ظواهر مشخص است این است که تک تک ما تلاش بسیاری می‌کنیم تا شبیه آدم‌های نظم مستقر جهان شویم و یکی از دلایل آن؛ تحقیری است که از کودکی توسط عوامل مختلف همچون خانواده، رسانه، محیط آموزشی می‌شویم. نظم نوین جهانی به نوعی نظم مستقر در شکل بزرگتر است و این نظم نوین جهانی است که تعیین می‌کند هر مناسبات، هر رفتار و هر عنصری باید به چه شکل باشد و همه باید یک فرهنگ داشته باشند و خرده فرهنگ‌ها حذف شوند یعنی اکثریتی که با زور و سلطه قرار است شکل بگیرد و همه را به رنگی دربیاورد که دوست دارد.

در این تحقیر و تلاش برای تبدیل شدن به اکثریت موجود جهان که همان نظم نوین جهانی است، چه میزان ما به عنوان شهروند مقصر هستیم و چقدر دولت‌ها؟

نمی‌توان بین مقصران در این مساله فرق و تفاوتی قائل شد زیرا ما افرادی هستیم که در مقطعی ملت هستیم و افراد همین ملت زمانی تبدیل به دولت و زمامدار می‌شوند و ارکان دولتی و حاکمیتی از درون همین ملت به وجود می‌آید. زمانی که آنها بیکار می‌شوند تبدیل به ملت می‌شوند و این سیکل و چرخش دائم ادامه دارد. نکته اصلی این است که ما چه دولت باشیم وچه ملت؛ اعتماد به نفس‌مان را در برابر نظم نوین زیاد حفظ نمی‌کنیم و چه بسا زود از دست می‌دهیم. متاسفانه ما زیاد قهرمان برای خود نداریم.

اگر حادثه‌ای که برای کشتی سانچی ایران اتفاق افتاده بود در هر کشور دیگری همچون آمریکا یا برخی کشورهای اروپایی رخ می‌داد این مساله سریع تبدیل به یک موضوع ملی می‌شد و بسیاری از جوان‌ها دوست داشتند ملوان و یا دریانورد شوند زیرا افراد آن کشتی را قهرمان می‌دانند اما در کشوری مانند ما امروز اگر کسی حتی ملوان نیز باشد بیان نمی‌کند زیرا فکر می‌کند که برای او نمره منفی دارد و مثلا کسی دیگر با او زندگی نخواهد کرد.

ریشه این رفتار در جوامعی مانند ما چه علتی دارد؟ آیا دلیل آن تاریخ و فرهنگ ماست یا دولت‌هایی که بر ما در هزاره‌های مختلف حکومت کرده‌اند؟

قطعا ریشه در فرهنگ دارد اما یک عامل نمی‌توان برای این اشکال فرهنگی مطرح کرد و دلایل مختلفی دارد. بعید می‌دانم به‌صورت کلی بتوانیم بیان کنیم که از چه زمانی ما تبدیل به جامعه‌ای شده‌ایم که امروز وجود دارد.

آیا راهکاری برای اصلاح این وضعیت وجود دارد؟

قطعا راهکار وجود دارد اما کوتاه‌مدت نیست. اولین مساله‌ای که باید به آن توجه کرد آموزش است و آموزش‌هایی که در مدرسه و در خانه به کودکان داده می‌شود، باید اصلاح شود تا آرام آرام نسل‌های بعدی نیز اصلاح شود. البته منظور از اصلاح این نیست که ما فقط کتاب‌های درسی را تغییر بدهیم یا مثلا تلویزیون برنامه‌های خود را تغییر بدهد بلکه در اولین گام ما باید تکریم کردن و تکریم شدن را بیاموزیم. تا ریشه تحقیر کردن را از بین ببریم زیرا این تحقیرشدن در بزرگسالی تبدیل به تفاخر می‌شود یعنی ما دائم به دنبال این هستیم که داشته‌های خود را به دیگران نشان بدهیم و با تفاخر، نقاط ضعف آنها را گوشزد کرده و تحقیرشان کنیم. البته در این میان رسانه و مدیا نیز نقش زیادی دارد زیرا این رسانه‌ها هستند که حقنه می‌کنند چه انسانی به لحاظ ظاهری انسان برتری است و اگر کسی شبیه  الگوی پیشنهادی آنها نباشد فرد عقب‌مانده‌ای است درحالیکه باید دقت کنیم و حواسمان باشد جامعه‌ای که در آن تفاوت‌ها به رسمیت شناخته نشود، هرگز رشد نمی‌کند.




اصغر نعیمی در یادداشتی بر فیلم تازه محمدهادی کریمی متذکر شد⇐موفقيت «كمدي انساني» علامت خوبي است بر اثبات وجود مخاطبيني که از سینما تجربه‌های ناب و تازه می‌خواهند

سینماروزان: «کمدی انسانی» از جمله محصولات مستقل سینمای ایران است که با حداقل سالن فول سانس و در بدترین دوره اکران که در آستانه و مقارن جشنواره است روی پرده رفته و بدون هر گونه تبلیغ محیطی توانسته در آستانه فروش میلیاردی قرار گیرد.

به گزارش سینماروزان اصغر نعیمی که به مانند محمدهادی کریمی خالق «کمدی انسانی»، سعی زیادی داشته بی آلودگیهای ارگانی در سینمای مستقل کار کند، با نگارش یادداشتی درباره «کمدی انسانی» موفقیت این اثر در ارتباط گیری با مخاطب را نشانه ای دانسته بر فهم بالای مخاطبانی که نیاز دارند به گونه های مختلف سینمایی.

متن یادداشت اصغر نعیمی را بخوانید:

«كمدي انساني» تازه ترين اثر محمد هادي كريمي اين روزها -يعني در بدترين زمان ممكن- اكران شده و در نهايت توانسته مخاطب خود را يافته و در نمايش عمومي موفق باشد.

من اين فيلم را به دلايل متعدد دوست دارم و معتقدم بهترين و شخصي ترين فيلم دكتر محمدهادي كريمي است.

دكتر كريمي از همان اولين آثار خود به دنبال يافتن لحن و شيوه اي متناسب با جهان ذهني اش، كه بتواند مخاطب اين جايي را هم درگير و اقناع كند، در چرخشي محسوس از ملودرام محض به سمت سينمايي شاعرانه با زمينه هاي قوي اجتماعي توانسته فيلم به فيلم جلو آمده و حالا در «كمدي انساني» با غلبه كامل بر وسوسه تلفيق عناصر ملودراماتيك با جهان پيچيده ذهني خود، موفق شده در نحوه روايت به انسجام و در لحن و ساختار به قوام و پختگي چشمگيري دست پيدا كند. از اين نظر «كمدي انساني» اثري قائم به ذات است.

اينجا با اثري مواجه هستيم كه جدي و با اعتماد به نفس است، براي مخاطب به هيچ قيمتي دلبري نمي كند و در عين جديت در روايت در اجرا و ساختار هم كم فروشي يا ارزان فروشي نكرده و به نفس سينما احترام گذاشته. حاصل فيلمي شده كه بر خلاف بسياري از آثار اين روزهاي سينماي ايران به يك معنا «سينما» است و مناسب پرده بزرگ، نه قاب كوچك تلويزيون.

استقبال خوب مخاطب هم نشان از موفقيت اين وجوه تمايز و اقبال يافتن فيلم نزد تماشاگران دارد.

من به عزم و همت محمدهادي كريمي كه در جريان مستقل سينماي ايران علاوه بر نگارش و كارگرداني يك تنه بار سنگين تهيه و توليد چنين اثر فاخري را بر دوش گرفته، آفرين مي گويم.

موفقيت «كمدي انساني» علامت خوبي است بر اثبات وجود مخاطبيني فهيم براي سينماي ايران كه بايد سلايق و نيازهاي شان مدنظر قرار بگيرد. مخاطبيني كه در بازار سينماي ايران به دنبال تجربه هاي نو و تازه هستند و از آنها استقبال مي كنند. اين را از اين جهت مي گويم كه مطمئن هستم «كمدي انساني» اگر در زمان بهتر وشرايط مناسب تر اكران مي شد مي‌توانست موفقيتي چند برابر كسب كند.

اما حالا كه قرار نيست با اين حسرت كام خود را تلخ كنيم، ترجيح مي دهم پيشنهاد كنم تا فرصت باقي است تماشاي اين فيلم خوب را بر پرده سينما از دست ندهيد.




شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی و رفقا برای «کمدی انسانی»+عکس

سینماروزان: تازه ترین فیلم محمدهادی کریمی با عنوان «کمدی انسانی» علیرغم روی پرده رفتن در یکی از بدترین فصول اکران و محرومیت مطلق از تبلیغات محیطی در آستانه میلیاردی شدن قرار گرفته است.

به گزارش سینماروزان «کمدی انسانی» به واسطه روایت داستانگو، شخصیت پردازی سیال و همچنین تعریضهای سیاسی صریح خود مورد توجه مخاطبانی قرار گرفته که از سینما هم سرگرمی میخواهند و هم اشارات سرراست سیاسی.

به تازگی شهاب حسینی که به واسطه محمدهادی کریمی نویسنده «رخساره» فرصت حضور در سینما و ایفای نقش در «رخساره»امیر قویدل را پیدا کرد یک سورپرایز آخرشبی را برای «کمدی انسانی» و کارگردانش فراهم کرد.

شهاب حسینی به همراه جمعی از رفقای خود یکی از شبهای سرد انتهایی بهمن ماه به پردیس ارگ تجریش رفتند و هم «کمدی انسانی» دیدند و هم با کارگردان فیلم گپ و گفت کردند.

هومن سیدی و علیرضا شجاع نوری از بازیگران فیلم، بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه،  رضا یزدانی خواننده راک، پوریا شکیبایی فرزند خسرو، ساعد سهیلی و همسرش گلوریا هاردی و سید ضیاءالدین دری تاریخی ساز پیشکسوت از جمله حاضران در این سورپرایز بودند.

شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»
شگفتانه آخرشبی شهاب حسینی برای «کمدی انسانی»




در پردیس آزادی⇐بهاره کیان‌افشار مخاطبان «کمدی انسانی» را به وجد آورد+عکس

سینماروزان: بهاره کیان‌افشار بازیگر جوان و مستعد وطنی که در سالهای اخیر کوشیده با انتخاب نقشهای متنوع تواناییهای خویش را بیشتر نشان دهد در شب سرد زمستانی دوم بهمن ماه مهمان مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی بود.

ایفای نقشی کاملا اغواگر و در عین حال سمپاتیک در «کمدی انسانی» موجب شده بود مخاطبانی که برای دیدار با وی به پردیس آزادی آمده بودند بارها از وی درباره سختیهای چنین نقش آفرینی بپرسند و کیان‌افشار هم می‌کوشید تا حد توان هم برای پاسخگویی به پرسشهای آنها وقت بگذارد و هم در برابر تقاضاهای سلفی‌گیری پاسخ مثبت نشان دهد.

 «کمدی انسانی» که در گروه آزادی روی پرده است و در همین ابتدای اکران خود توانسته مورد توجه مخاطبان قرار گیرد، پربازیگرترین فیلم زمستان است و داستان پراوج و فرود و به شدت طعنه‌آلود زندگی فردی را روایت می‌کند که سعی زیادی دارد که همرنگ جماعت شود اما این همرنگی دردسرهایی گاه تراژیک و گاه کمیک را به دنبال دارد.

علیرضا شجاع نوری، نیکی کریمی و فرخ نعمتی از نسل بازیگران پیشکسوت، هومن سیدی، لیلا زارع و بهاره کیان افشار از نسل بازیگران جوان و چهره هایی که در آغاز راه توانمندی خود را به اثبات رسانده اند مانند آرمان درویش و نسل چهارم نوآمده و نوجوان بازیگری نظیر ایلیا نصراللهی ترکیب بازیگران «کمدی انسانی» را شکل می‌دهند.

دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی
دیدار بهاره کیان افشار با مخاطبان «کمدی انسانی» در پردیس آزادی