مصداقی از ولنگاری فرهنگی⇔بريز و بپاشهاي انبوه در جشنوارههاي بیمخاطب
سینماژورنال/محسن غلامی: وقتي اسم از فرهنگ و مشكلاتش وسط ميآيد، يكي دو تا حوزه را بيشتر بايد سراغشان رفت و بازخواستشان كرد. سينما يكي از اينهاست كه هم پول اساسي ميخواهد و هم پول زيادي را حيف و ميل ميكند. نميشود صرفاً به بهانه تفريح و سرگرمي بودجه به دامن جماعت فيلمساز ريخت كه هي بساز و هرچه دوست داشتي تحويل بده!
اوضاع بدك نيست ولي دلچسب هم نيست؛ هنرمندان ما كه عمدتاً خوابند مثل مسئول محترم و اوضاع را صرفاً خوبِ خوب ميبيند جز اينكه يكي از آن بالا صدايش درآيد كه خير اوضاع چندان بر وفق مراد نيست. احتمالاً زيادي اين روزها اصطلاح ولنگاري فرهنگي و غيره را ميشنويم. يك مثال ساده قضيه است تا بلكه ملت از خواب بپرند و بفهمند كه شعور و هنرتان را جديتر بگيريد.
همه طلبکارند
سينما مثل نقطه پرگار است با كلي نقزدنهاي هنرياش. همه هم طلبكارند، منظورم طيف هنري است كه مردم و مسئول همه جوره ليلي به لالاي اينها ميگذارند. البته ايرادي ندارد به شرطي كه كار درست و درماني تحويل بدهند كه بشود با آن به قولي، اينور و آنور پز داد نه اينكه مايه خجالت بشوند. مثل اين همه فيلمي كه در طول سال ساخته ميشود و خيلي از آنها فقط پول ملت را هدر ميدهند؛ دقيقاً پول ملت و بيتالمال است وگرنه سينماي ما كجا و بخش خصوصي كجا. سراسر دولتي است، نهايتاً شيوههاي پول گرفتن از دولت را تغيير ميدهند؛ زماني از فارابي و زماني از بانكي و جايي ديگر.
فيلم جورواجور بيكيفيت به كنار، اما در سالي كه بايد حواس هنرمند و بقيه متوجه فرهنگ و هنرش باشد، تكليف ما با اين جشنوارههاي ريز و درشت چه ميتواند باشد. اين چندساله هر سازمان و نهادي براي خودش جشنوارهاي زده تا مدعي كار فرهنگي بشود. گرچه از اين جشنوارههاي تكراري و مندرآوردي، بخاري بلند نخواهد شد!
دورهمی هایی که خروجی ندارد
سر و كلهشان بهزودي يكي يكي پيدا ميشود؛ جشنواره فجري كه گذشت و بايد منتظر بقيه نيز بود. فرقي هم نميكند صاحب اين جشنوارهها ارشاد باشد يا حوزه هنري و خانه سينما تا فلان اكيپ و بقيه. بالاخره پول همهشان از جيب دولتي هست. گرچه ما نه كاركرد اين جشنوارهها را ميفهميم و نه بودجهاي كه در اختيارشان گذاشته ميشود. بالاخره اين دورهميها بايد خروجي داشته باشد يا نه؟ ولي كيست كه بيايد و آمار بدهد كه هزينه- فايده اين برگزاركردنها چيست؟
جشنواره هایی برای ارتزاق یک عده خاص
اينكه چند فيلم آرشيوي در طول سال از اين جشنواره به آن يكي بروند و اكران شوند و آخرش هم در فلان شهر توريستي و غيره مراسم بزرگداشتي براي عدهاي از هنرمندان برپا شود كه معنياش كار فرهنگي و عملياتي كردن اين ماجرا نيست.
جالب نه، بلكه تأسفبارتر اينكه توي همه اين جشنوارههاي مدعي سينمايي يك عده خاص حاضرند به عنوان تيم اجرايي، پرسنل و هر چه اسمش را بگذاريد؛ بدنه سينما و خصوصاً زيرخط فقريها به لحاظ درآمد هم كه محل اعرابي ندارند. لااقل كاش با اين ريخت و پاشها در حوزه فرهنگ، خيليها به نان و نوايي ميرسيدند و نه فقط همان اقليت خاص.
فرهنگ را مثل مهمانی بخوربخور نبینید
بگذريم! ولي خوشبختانه امسال تا حدودي زنگ خطر براي فرهنگيها به صدا درآمده كه ول نگرديد و ريخت و پاش نكنيد. فرهنگ را مثل ميهماني بخوربخور نبينيد البته اگر همه چيز در شعار خلاصه نشود و بشود نظارت را بر آن ديد. به عهده وزارت ارشاد است يا مجلس يا هركس و جاي ديگر به خودشان ربط دارد كه اميدواريم تا بحث داغ است، اوضاع را تكاني بدهند و خودي را از نخودي جدا كنند. بالاخره بايد مشخص شود اين پولهاي ميلياردي مختص هنر و ادبيات و اينها كجا خرج ميشود و چه عايدي دارد، وگرنه جشنواره 50 ميليوني را 500 ميليوني برگزار كردن و تعدادش را الكي دوبله و سوبله كردن كه هنر نيست! چندتاي بينالمللي به شرط ملي بودنش را بچسبيد و بقيه را تعطيل كنيد! البته كمي جرئت ميخواهد و مسئوليت.