1

فیلمسازی کیمیایی به یادِ بیضایی؟

سینماروزان/حامد مظفری: مسعود کیمیایی به‌دنبال ساخت فیلمی تازه است؛ فیلمی که عنوانش یادآور اثری ماندگار از بهرام بیضایی است.

به گزارش سینماروزان، عنوان فیلم تازه کیمیایی، “میراث” است که به‌مانند فیلم قبلیش “خائن‌کشی” بناست به تهیه‌کنندگی علی اوجی(!!!) تولید شود.

عنوان”میراث” بیش از هر چیز نام نمایشنامه‌ای است که بهرام بیضایی در اواسط دهه چهل نگاشته شد.

بهرام بیضایی “میراث” را در بهارِ ۱۳۴۶ نوشت و نخستین بار دی ماهِ همین سال همزمان با زادروز خالقش در “جُنگِ کتاب نمایش” چاپ شد.

بیضایی “میراث” را تقریبا مقارن “ضیافت” نوشت که این دومی آذر ۱۳۴۶ در مجله “پیام نوین” چاپ شد.
بیضایی در آذر ۱۳۴۶، هر دو نمایش “میراث” و “ضیافت” را با اعضای گروه هنرملی در تالار سنگلج روی صحنه برد و یک دهه بعد هر دو نمایشنامه را در یک مجلد منتشر کرد و سالها بعد نیز هر دو نمایشنامه را به طور متوالی در ابتدای جلد دوم “دیوان نمایش” قرار داد.

مسعود کیمیایی که حالا در سال ۱۴۰۰ می‌خواهد فیلمی با عنوان “میراث” بسازد در اواسط دهه هفتاد هم فیلمی با عنوان “ضیافت” ساخته بود.

“ضیافت”بیضایی با طعنه به تاج‌گذاری محمدرضا پهلوی، داستان شبانی را روایت می‌کرد که مدام تشویق می‌شود قید نگهبانی رمه را زده و در سورچرانی بزرگ روستا شرکت کند؛ در حالي که گرگ‌ها در کمین‌اند!

“میراث”بیضایی با تعریض به اتفاقات پساکودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و عزل محمد مصدق، ماجرای سه وارث یک عمارت تاریخی با نام‌های میان‌آقا، بزرگ‌آقا و کوچک‌آقا را روایت می‌کرد که بعد از مرگ پدر، به جای تلاش برای حفظ میراث، آن قدر درگیر بگومگو بر سر تقسیم ارث می‌شوند که دزدان، خانه را به یغما برده و کل عمارت را منهدم می‌کنند!

روی جلد چاپ یکُمِ میراث و ضیافت، انتشارات نگاه، ۱۳۵۵
روی جلد چاپ یکُمِ میراث و ضیافت، انتشارات نگاه، ۱۳۵۵

“ضیافت”کیمیایی با طعنه به آفات سیاست‌های تعدیل اقتصادي کارگزاران، داستان رفقایی را روایت می‌‌کرد که برطبق یک عهد قدیمی بعد از سالها گرد هم جمع می‌شوند تا دیدار تازه شود ؛ غافل از آن که گروهی از مفسدان اقتصادی در کمین یکی از رفقا هستند.

“میراث”کیمیایی که گویا متن اصلیش از احمد شاملو است، با تعریض به اتفاقات منجر به راه‌اندازی و انحلال فرقه دموکرات آذربایجان(حدفاصل شهریور ۲۴ تا آذر۲۵) ماجرای مردی جوان است که بعد از مرگ پدر به ملک پدری بازگشته!

“ضیافت” و “میراث” تنها عناوینی از کیمیایی نیستند که یادآور آثار بیضایی‌اند. مسعود کیمیایی در دولت اول اصلاحات فیلم “اعتراض” را ساخت که عنوان آن یادآور فیلمنامه “اعتراض یا چگونه چرخ ایستاد”بیضایی بود.

“اعتراض”کیمیایی ازجمله فیلم‌های پسادوم خردادی بود که می‌کوشید ارتباطی ایجاد کند میان قهرمان چاقوبه دست کیمیایی با اعتراضات دانشجویی دوران اصلاحات.

“اعتراض…”بیضایی که در اواسط دهه هفتاد نگاشته شد مروری است بر سه روز زهرآگین از زندگی آذر شیوا بازیگر مطرح سینمای پیش از انقلاب؛ روزهایی در میانه آذر ۱۳۴۹ خورشیدی که آذر شیوا به ناگاه در اعتراض به سطحی‌نگری حاکم بر سینمای‌فارسی، به آدامس‌فروشی جلوی دانشگاه تهران روی آورد!!

فیلمسازی کیمیایی به یاد بیضایی؟؟
فیلمسازی کیمیایی به یاد بیضایی؟؟

بیضایی خودش چندین بار تلاش کرد “اعتراض…” را بسازد ولی هر بار با سد ممیزی مواجه شد و درنهایت فیلمنامه‌اش به طور کاملا اتفاقی به دست فیلمساز موفقی(!) می‌افتد که هرچند خود سابقه فعالیت در سینمای قبل از انقلاب را داشته ولی امثال آذر شیوا را با متلک “فاحشه‌های درباری” تحقیر کرده و همین فیلمساز موفق(!) است که تلاش می‌کند با خُردانگاری فیلمنامه بیضایی، مانع تولیدش شود.
بیضایی خودش در این باره در مجله فیلم نوشت: فیلمساز موفق در فیلمنامه من، پی تصویر خود می‌گشت و تندگویی غیرمنتظره یکی از دوستان مشترک، تکرار حرف او بود که امان از این فاحشه‌های درباری و حقوق‌بگیران معلوم‌الحال ساواک! موج تازه‌ای راه افتاده بود و می‌خواستند آن را خراب کنند و این بساط را علم کردند!!

بیضایی درنهایت نتوانست “اعتراض…” را بسازد ولی فیلمی با همین نام توسط کیمیایی ساخته شد. بیضایی در این باره نوشت: نگران بودند که ساخت “اعتراض…” در شأن من نیست و هیچ کس اجازه نداد شأنم را خودم تعیین کنم و این میان نام “اعتراض” پرید و سالها بعد سردر سینماهایی را به خود روشن کرد!!!

بیضایی مستقیما هویت فیلمساز موفق مدنظر خود را فاش نکرده ولی آنجا که از پرش نام “اعتراض” و قرارگیری در سردر سینماها می‌گوید یادآور فیلم کیمیایی است…

شب سمور، انتشاراتِ عکس معاصر، ۱۳۶۶
شب سمور، انتشاراتِ عکس معاصر، ۱۳۶۶

ورای اینها کیمیایی یک بار براساس فیلمنامه‌ای از بیضایی، فیلمی ساخت؛ فیلم “خط قرمز” که اقتباس از “شب سمور”بیضایی بود.

بعد از “خط قرمز”، “ضیافت” و “اعتراض” حالا کیمیایی رسیده به “میراث” که آینده مشخص خواهد کرد چقدر مرتبط است با فیلمنامه‌ای به همین نام از بیضایی؟




درحالی که بعد از خروج ترامپ از برجام، رییس‌جمهور از امتداد رشد اقتصادی گفت⇐تهیه‌کننده «ضیافت» و «اشک سرما» مدعی شد: سینماگران ایرانی از شدت بیکاری، راننده «اسنپ» شده‌اند!!

سینماروزان: درست لحظاتی بعد از اعلام خروج دونالد ترامپ از برجام بود که حسن روحانی رییس جمهور یازدهم از امتداد رشد اقتصادی سخن گفت و مدعی شد: ما با برجام بدون آمریکا روبرو هستیم و مردم شاهد خواهند بود که رشد اقتصادی ما ادامه خواهد داشت. ارز کشور به خوبی تامین خواهد داشت و بازار ثبات خواهد داشت.

فارغ از واکنشهای مختلف شهروندان به این اظهارات که خود محکیست بر درستی آن، اگر این اظهارات را در کنار سخنان اخیر امیرحسین شریفی تهیه کننده سینما و تلویزیون بگذاریم همه چیز درباره میزان رشد اقتصادی دستگیرمان خواهد شد.

امیرحسین شریفی با اشاره به بیکاری دامنگیر بخش عمده ای از بدنه سینما و تلویزیون گفت: باعث تأسف و شرم مسئولان سینمایی است که برخی از هنرمندان از شدت بیکاری برای گذران زندگی شان در «اسنپ» کار می کنند! برخی فکر می کنند سینما ملک پدری شان است و فقط آقازادگان خود را در پروژه ها به کار میگیرند و همین میشود که بخش عمده ای از بدنه حرفه ای سینما بیکار میماند و در مقابل آقازادگان و نفوذیهای بی ریشه در سینما جولان میدهند.

تهیه کننده آثاری نظیر «ضیافت» و «پری» ادامه داد: باندبازی و لابی گری در سینمای کشور بیداد می کند و به بالاترین حد خود رسیده است و باعث تأسف و شرم مسئولان سینمایی است که برخی از هنرمندان بیکارند و در عوض عده دیگری که جزو دوستان و نزدیکان مدیران محسوب می شوند مرتباً کار دارند و همه امور سینما را در دست گرفته اند.

تهیه کننده فیلم سینمایی «اشک سرما» افزود: متأسفانه هیچ ارگانی مسئولیت ورود به مبحث باندبازی و لابی گری در سینمای کشور و آفات برآمده از آن را نمی پذیرد؛ این اتفاق در حالی است که امروزه امور سینمای کشور تنها به دست ۲-۳ شرکت پخش کننده که اتفاقاً سینمادار هم هستند افتاده است و  یک نفوذی چندی پیش وارد شورای صنفی نمایش شده که چندشغله است و خودش هم تهیه کننده است هم پخش کننده و هم سینمادار!

وی ادامه داد: من واقعاً نمی دانم مسئولان و مدیران سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی اصلی عرصه فرهنگ و هنر و سینمای کشور چرا هیچ اقدامی برای جلوگیری از نفوذ بیشتر این افراد در سینما نمی کنند؟ چرا یک بار برای همیشه قانونی تصویب نمی شود تا یک پخش کننده و سینمادار حق ورود به شورای صنفی نمایش را نداشته باشد؟ چرا مسئولان سینمای کشور تدبیری برای بیکاری بخش اعظمی از اهالی سینمای کشور که افرادی کاربلد و متبحر هستند اما خانه نشین شده اند نمی کنند؟

شریفی با تأکید بر اینکه اهالی شریف و نجیب سینمای کشور قدرت ایستادگی در مقابل باندهای مخوف را ندارند تصریح کرد: این وظیفه مدیران و مسئولان سینمایی است که جلوی قدرت و نفوذ بیشتر این قبیل افراد که خود را همه کاره سینما می دانند و فکر می کنند سینما ملک شخصی پدری شان است بگیرند. من نمی دانم چرا بعضی از فیلم ها سال ها برای دریافت پروانه ساخت و نمایش و اکران شان زمان لازم دارند و در نقطه مقابل برخی دیگر از فیلم ها ظرف ۲ ماه پروانه ساخت می گیرند، ساخته می شوند و در بهترین زمان و شرایط هم روی پرده می روند!

این سینماگر خاطرنشان کرد: وضعیت سینمای کشور امروزه به گونه ای شده که هیچ فردی با شرایط عادی در آن نمی تواند کار کند؛ شایسته سالاری امروزه در سینمای کشور هیچ گونه معنا و مفهومی ندارد و متأسفانه آنچه از شواهد پیداست اینکه مدیران سینمایی هم از باندهای مخوف حمایت می کنند و دست شان در دست آن ها است!

تهیه کننده اولین فیلم با مضمون داعش با نام «آوازهای سرزمین من» متذکر شد: یک بار برای همیشه باید بساط مادرخوانده ها و پدرخوانده های سینما برچیده شود و با تدبیر و نظارت مسئولان سینمای کشور و همچنین نهادهای ناظر بر عملکرد دستگاه های فرهنگی افراد شایسته و دارای صلاحیت هم که سال ها است بیکار و خانه نشین شده اند بتوانند در این سینما فعالیت کرده و برای رشد و ارتقای سطح فرهنگی کشور گامی جدی برداند.




رامین پرچمی در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐حمید سمندریان به من گفت تو لهجه شمالی داری و بازیگر خوبی نمی‌شوی/برای نصرالله قادری نوشتم به من نمره قبولی بده وگرنه باید یک ترم دیگر مرا تحمل کنی/با منصور ضابطیان و امیرمهدی ژوله دچار مشکلات مالی شدم/در «سنتوری» بنا بود بجای حسن پورشیرازی نقش یک معتاد را بازی کنم اما پیشنهاد مهرجویی را رد کردم/بازی در «بوتیک» را بعد از ایفای یک سکانس رها کردم/سانسور زیاد سریال «در پناه تو» را داغان کرد/نقش پارسا پیروزفر کاملا حذف شد/می‌خواهم بخشهای حذف شده «در پناه تو» را اجرا کنم/مرگ حسن جوهرچی موجب شد بازیگران «در پناه تو» مجددا کنار هم جمع شوند/نقش من در «ضیافـت» بنا بود به حامد بهداد برسد اما…/کیمیایی اگر «ضیافت۲» را بسازد باز هم مورد استقبال قرار می‌گیرد/بدترین کار من «زیر آسمان شهر۳» بود/در فیلمهای آینده کمال تبریزی و مسعود کیمیایی بازی میکنم

سینماروزان: رامین پرچمی بازیگری که با سریال «در پناه تو» در کانون توجه مخاطبان قرار گرفت و همین باعث شد چند سالی هم به واسطه آن سریال بتواند حضورش در سینما و تلویزیون را امتداد دهد بعد از حوادث انتخابات88 مدتی را در زندان به سر برد و همین باعث شد که از جریان روز بازیگری دور بماند.

به گزارش سینماروزان پرچمی پنج سالی است که از زندان آزاد شده و به زندگی حرفه ای بازگشته و میکوشد تلاشهای تازه ای داشته باشد در حیطه های مختلف هنری از بازیگری تا اجرا و حتی خوانندگی. این بازیگر اخیرا در گفتگویی تفصیلی که با «هنرآنلاین» داشته به مرور برخی از اتفاقات زندگی شخصی و حرفه ایش پرداخته است.

پرچمی با اشاره به بی علاقگی خانواده اش به بازیگری بیان داشت: در زمان ورود به دانشگاه با پدرم اختلاف نظر داشتم و در نهایت ایشان اجازه داد که من هنر بخوانم. در کنکور هنر شرکت کردم و نفر ششم مرحله اول کنکور سراسری شدم اما در مرحله دوم پذیرفته نشدم. در نهایت ورودی دانشگاه آزاد شدم و آمدم سمت بازیگری.

وی درباره اولین برخورد با حمید سمندریان گفت: در مصاحبه مهرماه دانشگاه آزاد آقای سمندریان به من گفتند که تو لهجه شمالی داری و بازیگر خوبی نمی‌شوی. بعد از آن اسم من در لیست تکمیل ظرفیت بهمن‌ماه دانشگاه آمد و من پذیرفته شدم. آقای سمندریان بعدها هم مرا دید و گفت تو هنوز مشکل لهجه‌ات را داری.

پرچمی پیرامون حضور در سریال «در پناه تو» اظهار داشت:  اهالی خانواده‌ام مخالف بودند ولی دیدند چاره‌ای نیست و بهتر است از من حمایت کنند. زمانی که مرا برای سریال «در پناه تو» انتخاب کردند، آقای لبخنده با خانه ما تماس گرفت و به پدرم گفت که پسرت برای این سریال انتخاب شده. پدرم به آقای لبخنده گفت اگر بازیگر نقش اصلی است، بیاید! در حالی‌که من حتی اگر یک نقش کوچک داشتم هم با سر می‌آمدم. آقای لبخنده بعدها از آن خاطره به خوبی یاد می‌کرد. در ادامه که من فیلم “ضیافت” را بازی کردم و معروف شدم، باعث افتخار فامیل شدم و پدرم خیلی خوشحال بود.

پرچمی با اشاره به اساتیدش در دانشگاه بیان داشت: در آن دوره آقای سمندریان، آقای اسماعیل شنگله و خانم منیژه محامدی در دانشگاه آزاد تدریس می‌کردند. اما من خیلی آدم دانشگاه برویی نبودم. خاطرم هست که سر امتحان کلاس آقای نصرالله قادری پای برگه امتحانی برای ایشان نوشتم که استاد من می‌خواستم در نهایت بازیگر شوم که شدم، حالا اگر می‌خواهید یک ترم دیگر مرا تحمل کنید، ردم کنید، اگر نه که نمره قبولی به من بدهید تا بروم سر کارم. ایشان هم مرا قبول کردند. من در دانشگاه بدن و بیان را یاد گرفتم و اساتید هم به نسبت روی من تأثیرگذار بودند اما دانشگاه بیشتر محلی برای آشنا شدن آدم‌ها با همدیگر و ارتباط گرفتن است. درس خواندن در دانشگاه تأثیر آن‌چنانی روی من نگذاشت اما من اگر وارد دانشگاه نمی‌شدم، هیچ‌وقت آگهی جذب بازیگر سریال “در پناه تو” را نمی‌دیدم و یک بازیگر حرفه‌ای نمی‌شدم. شاید آقای لبخنده یا آقای کیمیایی چیزهای بیشتری را به من یاد دادند.

رامین پرچمی درباره مهمترین اتفاق زندگیش که همان سریال «در پناه تو» بود بیان داشت: سناریو «در پناه تو» یکی از کم‌نظیرترین سناریوهایی است که من خوانده‌ام. در ابتدا به ما سناریو 10-15 قسمت اول را دادند و سپس ادامه سناریو در طول فیلمبرداری کامل شد. سناریو سریال عالی بود ولی سانسور آن را داغون کرد. الان اگر شما سریال را ببینید، متوجه سکانس‌های بی ربط و داستان گنگ آن می‌شوید. 10-12 قسمت اول سریال که نابود شد. بخش ویژه‌ای از داستان حذف شد که به نظرم خود آن بخش را الان می‌توان به یک فیلم یا سریال خوب تبدیل کرد. من حتی می‌خواهم از آقای علیرضا طالب‌زاده نویسنده سناریو اجازه بگیرم که اگر فرصت باشد آن بخش‌ها را در قالب یک نمایشنامه یا فیلمنامه‌خوانی کار کنم.

این بازیگر با اشاره به سانسور نقش پارسا پیروزفر بیان داشت: نقش پارسا پیروزفر که به خاطر یک سری دلایل احمقانه کلاً حذف شد. می‌گفتند پدر این پسر یک زن دیگر گرفته، حالا چرا این پسر عاشق دختر نامادری‌اش شده است! خوشتیپ و خاص بودن چهره پارسا هم بی دلیل نبود و همه این‌ها باعث شد قصه آن نقش کلاً حذف شود. البته آقای لبخنده از لج سانسورها، پارسا پیروزفر را در سریال گذاشت ولی با توجه به سانسورهایی که روی این نقش صورت گرفت، حضور پارسا کاملاً بی دلیل و نامشخص است. نقش من و نقش آقای جوهرچی هم خیلی دچار سانسور شد. به هر حال سریال “در پناه تو” اتفاق خوبی برای بازیگران جدید آن نسل بود. بعد از آن سریال یک دوستی خوب میان بازیگران آن سریال ایجاد شد که تا چند سال هم ادامه داشت اما از یک جایی به بعد قطع شد. سال گذشته در مراسم تشییع جنازه آقای جوهرچی دوباره آن گروه دور هم جمع شد و بعد از 10-15 سال همدیگر را دیدیم. انگار همان صمیمیت دوران فیلمبرداری سریال “در پناه تو” را با هم داشتیم. صمیمیت آن روزها دیگر هیچ‌وقت سر هیچ کاری برای من تکرار نشد.

پرچمی درباره چگونگی پیوستن به «ضیافت» کیمیایی و اینکه نقش را از بهداد گرفته اظهار داشت: آقای جوهرچی باعث این اتفاق شد. روزی که فیلمبرداری سریال “در پناه تو” تمام شد، من داشتم بعد از 1 سال و سه ماه فیلمبرداری راهی شمال می‌شدم. قبل از این‌که راه بیفتم، به خانه یکی از دوست‌هایم رفتم که دیدم تلفن آن‌جا زنگ خورد. مادرم پشت تلفن بود و گفت که آقای جوهرچی سراغت را می‌گیرد و گفته فوراً بیا فلان جا. من به آن‌جا رفتم و دیدم که قرار است فیلم سینمایی “ضیافت” به کارگردانی آقای کیمیایی ساخته شود. آقای جوهرچی و پارسا پیروزفر هم قرار بود در آن فیلم بازی کنند. عوامل فیلم به دنبال یک بازیگر جوان می‌گشتند که نقش جواد را بازی کند. گویا قرار بود از بین من و آقای حامد بهداد یک نفر را انتخاب کنند که در نهایت مرا انتخاب کردند. بعد از آن اتفاق آقای بهداد بارها به شوخی از آن اتفاق یاد می‌کند و می‌گوید که تو نقش مرا در فیلم “ضیافت” گرفتی. 4 نفر از بازیگران سریال “در پناه تو” در فیلم “ضیافت” هم بازی می‌کردند که خیلی‌ها تصور می‌کردند آقای کیمیایی ما را از سریال “در پناه تو” انتخاب کرده است، در حالی‌که آن موقع هنوز سریال پخش نشده بود و حتی اکران فیلم “ضیافت” هم قبل از پخش سریال “در پناه تو” انجام شد. نقش جواد در فیلم سینمایی “ضیافت” یکی از بهترین نقش‌هایی بود که من بازی کردم. کار کردن با آقای کیمیایی هم جزو افتخارات کارنامه کاری من است. در آن سال‌ها خیلی خوش‌شانس بودم و در این سال‌های اخیر خیلی بد شانس.

وی ادامه داد: فیلم “ضیافت” فیلم خیلی خوبی درآمد. حداقل این‌که نیمه اولش شاهکار بود. از نیمه دوم به بعد یک مقدار دچار افت شد اما باز هم آن فیلم نسبت به فیلم‌های قبل و بعد آن سال‌های آقای کیمیایی بهتر بود. آنقدر خوب بود که اخیراً می‌گویند آقای کیمیایی می‌خواهد فیلم “ضیافت 2” را بسازد. به نظرم اگر این فیلم ساخته شود هم مطمئناً مورد استقبال قرار می‌گیرد.

رامین پرچمی درباره همکارانش در مجله ای به نام «نقش آفرینان» که سالها درگیر انتشار آن بود بیان داشت: بعضی‌ از نویسندگان «نقش آفرینان» دوستان خود من بودند و بعضاً هم از طریق واسطه به مجله مطلب می‌رساندند. من با شهاب حسینی دوست بودم و به ایشان گفتم که یک مقاله برای مجله بنویسد. با بهرام رادان هم همینطور. به هر حال این بازیگرها سرشان شلوغ بود و خیلی نمی‌توانستند مشغول نوشتن شوند اما با این‌ حال من سعی می‌کردم که در هر شماره مجله، حداقل 7-8 مقاله از بازیگرها وجود داشته باشد. آقای شریفی‌نیا می‌توانست در این زمینه کمک زیادی به ما بکند اما خیلی از روابط و نفوذش استفاده نکرد. امیر آقای سکانس‌های ماه مجله را می‌نوشت که من به شخصه خیلی از آن بخش مجله خوشم می‌آمد. صالح میرزا آقایی هم به فیلم‌های خارجی تسلط زیادی داشت و خیلی خوب نقد می‌نوشت. منصور ضابطیان هم یک شماره در مجله نوشت و بعد به خاطر مسائل مالی به مشکل خوردیم و دیگر ننوشت. امیرمهدی ژوله هم همچین وضعیتی داشت. خیلی دوست داشتم آقای ژوله بنویسد اما مسائل مالی مانع این همکاری‌ها می‌شد. خیلی خوشحالم که برخی از هنرپیشه‌هایی که امروز هنرپیشه‌های مطرحی هستند، یک روزی در مجله “نقش آفرینان” می‌نوشتند. متأسفانه من از یک جایی به بعد خسته شدم و بعد هم ماجرای اتفاقات سال 88 پیش آمد و مجله از چاپ و انتشار باز ماند. شاید اگر چاپ مجله “نقش آفرینان” تا امروز ادامه داشت، الان بهترین نشریه سینمایی کشور بود.

این بازیگر پیرامون پیشنهادات خوبی که رد کرده اظهار داشت: شاید فقط 4-5 پیشنهاد را در طول دوران حرفه‌ای‌ام رد کرده باشم. البته متأسفانه همه آن‌ها کارهای خوبی از آب درآمدند.. من قرار بود در فیلم “بوتیک” بازی کنم که سر یک سکانس به مشکل برخوردم و نقشی که داشتم را بازی نکردم اما در نهایت فیلم “بوتیک” خیلی خوب شد. یا در فیلم “سنتوری”، نقشی که آقای پورشیرازی بازی کرد به من پیشنهاد شد اما من گفتم قبلاً یک نقش کوتاه در فیلم “مهمان مامان” برای آقای مهرجویی بازی کرده‌ام و دیگر بهتر است منتظر یک نقش بهتر برای همکاری با آقای مهرجویی بمانم که آن فیلم هم در نهایت گل کرد و اتفاقاً همان نقش کوتاه هم دیده شد. من آنقدری پیشنهاد نداشته‌ام که با انتخاب اشتباه یک فیلم یا سریال، مسیر هنری‌ام را اشتباه رفته باشم. شاید بدترین کار من “زیر آسمان شهر 3” بود که آن فیلم اصلاً دیده نشد. خود فیلم دیده نشد که قرار باشد بد بودن من دیده شود. من چند سال اول دوران حرفه‌ای‌ام خوش شانس بودم اما بعدها یک سری اتفاقات در زندگی‌ام افتاد که کلاً مرا از شرایط عادی دور کرد.

پرچمی درباره برنامه های آینده اش بیان داشت: من خیلی علاقه‌ای به تئاتر ندارم. علاقه‌ام به تلویزیون و سینما بیشتر از تئاتر است. در زمان دانشجویی‌ام چند تئاتر کار کردم و دیگر تا پارسال که چند نمایشنامه‌خوانی داشتم، تئاتر را تجربه نکرده بودم. الان هم یک تئاتر روی صحنه دارم اما همین‌ها هم باعث نشده که به تئاتر علاقه‌مند شوم. هنوز هم اگر از تلویزیون و سینما پیشنهاد داشته باشم، به سراغ آن‌جا می‌روم. الان مشکل ممنوع‌الکاری هم ندارم و می‌توانم در سریال‌ها بازی کنم. نمایشنامه‌خوانی‌هایی که پارسال داشتم باعث شد آقای کمال تبریزی بگوید در فیلم بعدی‌اش از من استفاده می‌کند. اگر آقای کیمیایی هم بخواهد فیلم بسازد، احتمالاً در آن فیلم هم حضور پیدا خواهم کرد. همچنین یکی از دوستانم آقای احمد احمدی که تهیه‌کننده است هم در فیلم بعدی‌اش از من استفاده خواهد کرد. من مطمئنم در اولین یا دومین کارم، دوباره روی غلتک خواهم افتاد. الان تمام تلاشم این است که دوباره دیده شوم.




اظهارات تهیه‌کننده «پری» و «ضیافت» که با «کبریت سوخته» به سینماها آمده⇐تنها با رابطه می‌توان فیلم اکران کرد/داعش در معرض نابودیست اما هنوز نتوانسته‌ایم فیلم ضدّداعشی که سه سال قبل ساختیم را اکران کنیم!/آیا مدیران ارشاد حواسشان به مافیای اکران هست؟

سینماروزان: امیرحسین شریفی تهیه‌کننده ای که در کارنامه اش آثاری همچون «پری»، «ضیافت» و «سیب سرخ حوا» را دارد به تازگی با «کبریت سوخته» به سینماها آمده است؛ فیلمی که به دلیل اکران در گروه آزاد نتوانسته تعداد سینماهای کافی داشته باشد.

به گزارش سینماروزان شریفی در انتقاد از شرایط موجود در اکران به «فارس» گفت: «کبریت سوخته» تولید سال 93 است و با مجوز سینمایی ساخته شد اما بعد از تلاش مکرر و گذشت سه سال توانستیم از روز چهارشنبه (21 تیرماه) فیلم را در سینماها در گروه آزاد اکران کنیم. این در شرایطی است که فیلم پتانسیل داشتن سرگروه را داشت اما نتوانستیم سرگروهی پیدا کنیم!

وی با مخاطب قرار دادن مدیران ارشاد که چرا حواسشان به وضعیت اکران نیست ادامه داد: در شرایط فعلی تنها با رابطه می‌توان فیلم اکران کرد و اگر رابطه نداشته باشیم امکان اکران فیلم در سینماها وجود ندارد. متاسفانه سینما گرفتار مافیای اکران است و باید برای این شرایط فکر شود و راه چاره‌ای عاجل از سوی مدیران ارشاد صورت گیرد.

امیرحسین شریفی در ادامه درباره اکران فیلم «آوازهای سرزمین من» که چهار سال قبل تولید شده گفت: فیلم سینمایی «آوازهای سرزمین من» کاملاً با میل و اراده شخصی و از روی تکلیف در لبنان ساختیم. کاملاً مصداق صحبت اخیر مقام معظم رهبری به صورت «آتش به اختیار» ساخته شد اما متاسفانه هنوز اکران نشده در شرایطی که نزدیک به 13 جایزه بین المللی به فیلم اهداء شده اما هنوز در ایران نتوانستیم فیلم را اکران کنیم.

وی ادامه داد: این در شرایطی است که داعش رو به زوال و نابودی است اما ما هنوز نتوانستیم فیلمی که در نقد و ضدیت با رفتارهای تکفیری داعش توسط عباس رافعی ساخته شده را در سینماهای کشور اکران کنیم.

وی در خاتمه تاکید کرد: الان اکثر صاحبان آثار که بدون رابطه و باند در سینمای ایران فعال هستند با این مشکل مواجه می‌شوند  و باید برای مافیای اکران فکری عاجل شود زیرا اکثر آثار در صف اکران باقی مانده است.




دورخیز کیمیایی برای ساخت قسمت دوم فیلمی که با حمایت سعید امامی ساخته شد؟؟!

سینماروزان: 22 سال بعد از ساخت «ضیافت» توسط مسعود کیمیایی این کارگردان از احتمال ساخت قسمت دوم این فیلم سخن گفته است.

به گزارش سینماروزان «ضیافت» در کنار «سلطان» دو فیلمی بودند که شایعات فراوانی درباره حمایت سعید امامی از تولید این فیلمها منتشر شده بود.

سعید امامی معاون امنیتی وزارت اطلاعات در دو دولت هاشمی بود و البته یکی از کاراکترهای مثبت «ضیافت» هم یک نیروی امنیتی با بازی فریبرز عرب نیا است که در بزنگاه به داد یکی از رفقای سابقش می رسد.

مسعود کیمیایی با اشاره به تولید «ضیافت2» به «بانی فیلم» گفت: پیشنهادی شده برای ساخت «ضیافت ۲». قصه همان آدمهاست در ۳۰ سال بعد. اینکه این آدمها چه سرنوشت هایی پیدا کرده و حالا چه کار می کنند محور و چارچوب قصه فیلم را تشکیل خواهد داد.

کیمیایی در مورد ضرورت های ساخت «ضیافت ۲» گفت: این پیشنهادی است که توسط یکی از سرمایه گذاران شده و علاقمندی او به ساخت «ضیافت ۲» ناشی از حس نوستالژیکی است که نسبت به این فیلم دارد.

کیمیایی در حالی از پیشنهاد تولید «ضیافت2» سخن گفته است که اول بار یکی از دستیاران سابق او که در این سالها کمدی های کاباره‌ای(!) میلیاردی می سازد شائبه‌هایی را درباره حمایت سعید امامی از تولید این فیلم مطرح کرد با این حال کیمیایی هیچ گاه این شائبه ها را تأیید نکرد و مدام آن را تکذیب کرد و البته در گفتگوهایش آن دستیار سابق را حسابی نواخت اما شابئه‌ها همچنان باقی ماندند…




هسته مشترک تولید آثار امنیتی سالهای اخیر بالاخره لب به سخن گشود⇐مشوق من برای ورود به سینما «ضیافت» کیمیایی بود/یک چریک قبل از انقلاب و یک رزمنده بعد از انقلاب هستم/اگر می‌خواهیم دیده شویم باید حقیقت{وجود نفوذی در سیستم} را بگوییم

سینماروزان: اگر به تیتراژ آثار امنیتی سالهای اخیر از «تعبیر وارونه یک رویا» فریدون جیرانی تا «روباه» بهروز افخمی، «امکان مینا»ی کمال تبریزی، «بادیگارد» ابراهیم حاتمی کیا، «سیانور» بهروز شعیبی و البته «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان نگاهی بیندازیم، فردی به نام «مرتضی اصفهانی» را در قامت سناریست یا مشاور می‌بینیم.

از مرتضی اصفهانی اما نه عکسی در دست است و نه فیلمی از او موجود است و هیچ گاه در نشستهای مرتبط با چنین آثاری، شخصی با این نام حضور نداشته است. اصفهانی اما برای اولین بار به بهانه اکران «ماجرای نیمروز» که با همراهی سه ارگان متنفذ از حوزه هنری و فارابی گرفته تا تصویرشهر وابسته به شهرداری تولید شده پاسخگوی سوالات «صبح نو» از رسانه های نزدیک به ارگانهای شهری بوده است.

البته یادتان نرود که گفتگوی ایشان به صورت کاملا مکتوب(!) و با ارسال پرسشها برایش صورت گرفته و همچنان هیچ تصویری از وی کنار گفتگو منتشر نشده است.

اصفهانی در این گفتگوی مکتوب از تجربه فعالیت‌های چریکی و عملیاتی و جاسوسی و… گفته و اینکه به دنبال آن است تا تجربه پنجاه سال فعالیت خودش را در اختیار فیلمسازان قرار دهد.

جالب است که مرتضی اصفهانی مشوق ورودش به سینما را پروژه «ضیافت» مسعود کیمیایی دانسته است؛ یعنی فیلمی که در کنار «سلطان» به عنوان آثاری شناخته می شود که درباره حضور سعید امامی به عنوان حامی تولید آنها شایعات فراوانی وجود دارد.

اصفهانی گفته است: «علاقه و سابقه من در تولید مستند است. پس از تولید حدود سه هزار دقیقه مستند وارد کار سینما و تلویزیون شدم ولی هنوز کار اصلی‌ام مستندسازی است. مشوق من برای ورود به سینما آقای کیمیایی بود که با فیلم «ضیافت» آغاز شد و از آقای حاتمی‌کیا آموختم که می‌توان «به رنگ ارغوان» ساخت و همیشه به ایشان مدیونم و برای مشورت «بادیگارد» هم افتخار در کنارشان بودن را دارم. بعدها با «روباه» افخمی، «امکان مینا» از کمال تبریزی، «سیانور» شعیبی و «ماجرای نیمروز»در کنار مهدویان بود.»

متن گفتگوی مکتوب مرتضی اصفهانی را بخوانید:

وقتی در پازل عوامل فیلم قرار می‌گیرید نقش شما چیست؟ مشاوره، تغییر فیلمنامه‌ یا نگارش کامل فیلمنامه؟
همه موارد صحیح است البته دامنه این مشاوره در اجرا، بازی‌ها و حتی لباس و صحنه هم ادامه پیدا می‌کرد.
مشاوره فیلم‌هایی که مضامین امنیتی و جاسوسی و اطلاعاتی دارد در کشور ما از چه اقتضائاتی برخوردار است؟ این ملاحظات در مورد ماجرای نیمروز چطور بود؟
فیلمساز موفق حتماً مشاور خبره داشته. من یک چریک قبل از انقلاب اسلامی و یک رزمنده جمهوری اسلامی هستم. در اطلاعات عملیات ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران از ایشان آموختم که نقش اطلاعات در جنگ تا چه میزان تأثیرگذار است و با توجه به علاقه‌ای که به فیلمسازی داشتم همیشه همه چیز را در ذهنم ذخیره می‌کردم و حالا تلاش می‌کنم تجارب 50 سال مبارزه را در اختیار کسانی قرار دهم که می‌خواهند فیلم بسازند.
شخصی به نام عباس در مجموعه عوامل مقابله کننده با منافقین است که جاسوس نفوذی است. این شخصیت ما به ازای بیرونی دارد؟ سرنوشتش چه شده است؟
به جز شخصیت حامد، بقیه شخصیت‌ها متناظر تاریخی دارند. داستان عباس هم در تاریخ آمده که پس از فرار ابتدا به فرانسه و سپس به عراق تحت حاکمیت صدام می‌رود و نهایتاً در جریان حمله به ایران (عملیات فروغ) کشته می‌شود.
در فیلم‌های اطلاعاتی عملیاتی 2، سه سال اخیر همیشه نشان می‌دهد یک عامل نفوذی در سیستم وجود دارد. واکنش کسانی که در سیستم هستند نسبت به این بازنمایی چیست؟
خدا را شکر صبر و تحمل داشتند. اگر می‌خواهیم دیده شویم باید حقیقت را بگوییم و اگر نیت سالم سازی داریم باید از ضعف‌هایمان هم بگوییم. زمانی که برای ساخت سریال «پازل» و «تعبیر وارونه یک رؤیا» نزد جناب آقای دکتر صالحی و معاون حفاظتی ایشان در سازمان انرژی اتمی رفتیم تا مجوز بودن نفوذی در تشکیلات تحت امر ایشان را بگیریم مردانه گفتند وقتی خائن را تصویری می‌کنید، دانشمند و قهرمان سازمان انرژی اتمی خوش می‌درخشد.
در میان فیلم‌های چند سال اخیر در سینما و تلویزیون کشور که مضامین امنیتی و جاسوسی و اطلاعاتی دارد کدام یک را از لحاظ ساختار و رعایت ملاحظات بیشتر می‌پسندید؟ فارغ از آنکه خودتان در آن فعالیت داشته‌اید یا نه؟
سریال «تعبیر وارونه یک رویا» از فریدون جیرانی و فیلم سینمایی «روز شیطان» از بهروز افخمی.
چقدر فیلم‌های با مضامین امنیتی و جاسوسی و اطلاعاتی که ساخته کشورهای دیگر است، می‌بینید؟
به اندازه‌ای که وقتم اجازه می‌دهد ولی همیشه در برنامه‌هایم دارم.
بازخوردهایتان از فیلم «ماجرای نیمروز» چگونه بوده است؟
«ماجرای نیمروز» دو جایزه ارزشمند گرفت، اولی فیلم برتر از نگاه مردمی در جریان جشنواره فجر و دومی هم که گفته‌اند نگویید!




واکنش تهیه کننده «پری» و «اشک سرما» به تهیه کننده ارگانی انصرافی از جشنواره⇐آقای خزاعی! خدا جای حق نشسته! همان بلایی را که بر سر ما آوردید حالا بر سر خودتان آمد

سینماروزان: ساعاتی پیش محمد خزاعی تهیه کننده فیلمی ارگانی به نام «امپراطور جهنم» که با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس ساخته شده است همراه با پرویز شیخ طادی کارگردان این فیلم، نامه ای خطاب به رییس سازمان سینمایی نگاشته و در گلایه از حذف فیلم از بخش مسابقه جشنواره فجر، انصراف خود را از حضور در بخش چشم انداز اعلام کردند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان متعاقب آن نامه انصرافی امیرحسین شریفی تهیه کننده سینمای ایران و صاحب آثاری نظیر «اشک سرما»، «پری» و «ضیافت» که سه سال قبل فیلم «آوازهای سرزمین من» در نقد داعش را ساخته بود با ارسال یادداشتی برای سینماروزان با مرور برخی از ناملایماتی که بر سر فیلمش رفته با صراحت خطاب به خزاعی گفت همان بلایی که وی و دبیرخانه جشنواره مقاومت بر سر «آوازها…» آوردند حالا بر سر فیلم خودش آمد و این معنایی ندارد جز آن که در این دنیا هر چه کنی به خود کنی!

متن یادداشت امیرحسین شریفی را بخوانید:

سه سال قبل که با دشواریهای بسیار و در شرایطی که حتی ارگانهایی که دم از اهمیت نقد رفتارهای تکفیری در سینما می زدند حاضر نشدند سر سوزنی به ما کمک کنند اولین فیلم ضدّداعش با عنوان «آوازهای سرزمین من» را ساختم؛ فیلمی که در زمان مقتضی به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر هم ارائه شد و در حالی که می توانست وجه استراتژیک جشنواره را بالا ببرد اما علیرضا رضاداد دبیر وقت جشنواره اجاز حضور را نداد و بعدتر که وزیر وقت ارشاد فیلم را دید و در چرایی عدم حضور در جشنواره او را طرف پرسش قرار داد با وارونه کردن واقعیت گفت فیلم آماده نبوده!!!

و البته من نیز حیّ و حاضر خطاب به وزیر گفتم اتفاقا فیلم کاملا آماده شده بود اما هم رییس سازمان سینمایی و هم دبیر منصوب ایشان در جشنواره، جرأت نمایش این فیلم را  نداشتند چون واهمه این را داشتند که بر امتداد اقامت دوگانه شان خللی وارد شود.

در آن زمان کمترین انتظار من از مدعیان سینمای استراتژیک این بود که چنین رفتاری را بی پروا نقد کنند اما به غیر از برخی اصحاب شریف رسانه هیچ کدام از مدیران و مسئولان و سینماگرانی که نان شعاردهی از این سینما را می خورند حتی یک خط درباره لزوم حمایت از چنین فیلمی سخن نگفت. در آن زمان البته کمترین واکنشی از محمد خزاعی تهیه کننده «امپراطور جهنم» ندیدم…

بعدتر وقتی «آوازها…» راهی به جشنواره مقاومت به دبیری محمد خزاعی پیدا نکرد فهمیدم که آقایان شعارده حتی جرأت این را ندارند که در جشنواره ای که به واسطه مفاهیمی نظیر مقابله با افکار انحرافی گروههای تکفیری بودجه می گیرد هم اولین فیلمی که بر این مبنا ساخته شده را اکران کنند!

در این سه سال تلاشهای زیادی برای اکران فیلم کردم و البته با داشتن پروانه نمایش حتی نتوانستم فیلم را در گروه آزاد اکران کنم؛ از آن سو گروه هنروتجربه که ردیف بودجه دولتی برایش تخصیص یافته و اصلا بودجه می گیرد که یار و یاور سینمای مهجور در اکران باشد نیز شرایطی برای اکران فیلم فراهم نکرد و همه این ناملایمات در اکران هم کمترین واکنشی را از دوستانی که حالا به خاطر حذف فیلمشان از جشنواره فجر به نامه نگاری افتاده اند، ندیده ام.

عجب آن که دوستان ما که مدام ادعای مسلمانی می کنند و خود را ضدّداعش می دانند در مهجوریت و انزوای پیش آمده برای «آوازها…» حتی یک توئیت نزدند اما «ميتروپوليت كليمنت» اسقف اول روسيه در جشنواره کاتولیکهای دنیا برای ساخت این فیلم به من جایزه داد و گفت شما ظلم و ستم داعش را به خوبی تصویر کشیدید و با بیانی صریح از لزوم اتحاد مسلمان و مسیحی برای مبارزه با افکار انحرافی سخن گفتید.

من زودتر از اینها فهمیدم که سیاستهای سینمایی دولت فعلی علاقه ای به تولید و اکران فیلمهایی در نقد تکفیریها و داعش ندارد و در این باره بارها هم هشدار دادم و باز هم در این باره حرفهایم را بی واهمه خواهم زد اما تعجبم از امثال دبیر جشنواره مقاومت است که در این سالها کمترین حمایتی ولو در حرف از صاحبان آثار استراتژیک نداشتند و  چند روز بعد از حذف فیلمشان از بخش مسابقه جشنواره فجر و بعد از  آن که فیلمشان-احتمالا طی تعاملی دوجانبه- برای حضور در بخش چشم انداز معرفی شده است تازه یادشان آمده نامه انصرافی بنویسند و شوآف دهند.

آقای دبیر جشنواره مقاومت که در هیأت مدیره برخی موسسات سینمایی وابسته به منابع عمومی حضور دارند و در کنار تولید فیلمهای ارگانی اخیرا مجری تلویزیون هم شده اند یادشان نرود که دنیا دار مکافات است و هر چه کنند به خود کنند و همان بلایی را که بر سر ما آوردند حالا بر سر خودشان آمد. وقتی نامه ایشان را خواندم واقعا به تردید افتادم این نامه را همان کسی نوشته که اولین فیلم ضدّداعش سینمای ایران را به جشنواره تحت امرش راه نداد؟ آن هم فیلمی که با کمتر از یک چهارم بودجه ای ساخته شده که ایشان برای ساخت فیلم حذف شده شان از آن برخوردار بودند.

نامه این دبیر-عضو هیأت مدیره-تهیه کننده-مجری را که خواندم توکلم به خدا بیشتر شد چون باز هم دریافتم خداست که جای حق نشسته و قبل از آن که بندگان خدا بخواهند به حساب آدمی برسند، پروردگار چنان درسی به آدمی می دهد که مرتب در دلت بگویی هرچه کنی به خود کنی.

امیرحسین شریفی
امیرحسین شریفی




دورهمی ایوبی به‌نام خبرنگاران و به‌کام مجیزگویان به‌صرف هدایایی کمی بیشتر از دوریال!

سینماژورنال: طبیعی بود وقتی روابط عمومی سازمان سینمایی دستخوش تغییر و تحول شود و نیرویی به عنوان مدیر روابط عمومی مشغول به کار شود که در سالهای اخیر بیشتر از روزنامه‌نگاری آن هم در شکل مستقل خود درگیر کارمندی برای نهادهای مختلف دولتی است در انتخاب حاضران برای ضیافتی که به نام “خبرنگاران” برگزار می شود هم بیشتر از سوابق ژورنالیستی و جایگاه رسانه‌ای، درجه انتقادی رسانه‌ها تعیین کننده باشد.

به گزارش سینماژورنال در امتداد چنین روندی نه فقط خبرنگاران رسانه‌های مستقل منتقد سیاستهای سازمان سینمایی از فهرست مدعوین این دورهمی حذف شدند بلکه اغلب خبرنگاران رسانه‌های زیرمجموعه دولت هم که مشی‌ای انتقادی نسبت به سیاستهای سازمان دارند هم به بهانه ظرفیت محدود پذیرایی حذف شدند!

بله، ظرفیت پذیرایی از خبرنگاران سینمایی در ضیافتی که به نام خبرنگاران برگزار شده بود وجود نداشت اما تا دلتان بخواهد چهره‌هایی در دورهمی دیده می‌شدند که سالهاست کار مطبوعاتی نمی‌کنند و به واسطه آشنایی قدیمی با مدیر روابط عمومی در این دورهمی حضور داشتند؛ از خبرنگار سرویس حوادث یک روزنامه تا خبرنگاران سابقی که سالهاست به روابط عمومی گری در نهادهای مختلف مشغولند.

جالب بود که از اغلب رسانه‌های مستقل سینمایی حتی یک نفر نماینده هم به این جشن دعوت نشده بود و از آن سو رسانه وابسته به یکی از کارمندان گروه سینمایی تازه تأسیس چندین نماینده در این دورهمی داشت! یا رسانه ای منسوب به رسانه ملی نیز همین طور!

روز گذشته خبرگزاری سینماپرس در گزارشی درباره این ضیافت از این گفته بود که روابط عمومی سازمان سینمایی ترجیح داده تا  بیشتر از آن که به دعوت از بدنه خبرنگاران سینمایی همت گمارد از برخی رسانه های وابسته به جریان سیاسی متبوع خود برای حضور در این جشن دعوت کند.(اینجا را بخوانید)

صبح امروز نیز سردبیر سایت “تحریرنو” که البته جزو دعوت شدگان نبوده و برای دریافت اطلاعات از حاضران در دورهمی راهی ضیافت شده نکات جالبی را درباره مهمانان این ضیافت ذکر کرده؛

از جمله نکات ذکر شده توسط جوادی، دعوت از فریدون جیرانی سردبیر روزنامه تعطیل شده “سینما” به عنوان خبرنگار روزنامه “سینما”، حضور دو خبرنگار از یک سایت سینمایی تعطیل شده، دعوت از خبرنگارنمایی که الان به شغل شریف کارمندی بانک نائل آمده است و حضور خبرنگارنمایی دیگر از خطه شریف بستنی فروشان!

متن گزارش جوادی که هدیه حاضران در این دورهمی را “پاداش سکوت” توصیف کرده است  اینجا بخوانید.

هدیه ای بیشتر از دو ریال

اگر کنجکاو شده اید که بدانید هدیه چه بوده است هم زیاد سخت نگیرید؛ چون این هدیه کمی بیشتر از آن “دوریالی” معروف است که زمانی برای استفاده در باجه‌های تلفن شهری به کار می‌رفت؛ شنیده ها حکایت از آن دارد این هدیه براساس اشخاص متغیر بوده و از کارت هدیه صد تا سیصد هزار تومانی تا یک پاوربانک و هارد اکسترنال را دربرمی گرفته و به بعضی همه اش رسیده و به برخی، بخشی از آن.

به نظر نمی‌رسد معامله بدی باشد. با اهدای این هدیه ناقابل(!) تا یک سال سکوت این گروه خریداری می‌شود اما واقعیت تلخ پیش روی مدیران سینمای ایران این است که زایش نیروهای رسانه‌ای خبره و البته بیزار از معامله ادامه دارد و همچنان بوده و هستند رسانه ها و روزنامه‌نگارانی که به این راحتی‌ها و با چنین معامله‌هایی حاضر نباشند چشم خود را بر گافهای مدیران سینما ببندند.

پی نوشت:

در ماجرای دورهمی روز خبرنگار سازمان سینمایی نباید یک نکته را ازنظر دور داشت و آن هم سعه صدر محمدرسول صادقی مدیر روابط عمومی سابق سازمان سینمایی و گروه اجرایی‌اش که تا آخرین روزهای حضور خویش در سازمان سینمایی نه تنها سعی نکردند با طبقه‌بندی رسانه ها به موافق و منتقد دسته‌بندی خاصی را میان آنها پیاده کنند بلکه به همه به یک چشم می‌نگریستند.

از قدیم گفته اند خوش بود گر محک تجربه آید به میان و مدیر روابط عمومی تازه سازمان سینمایی هم که علاقه زیادی هم به تصدی‌گری بولتن‌های جشنواره‌ای دارد و حتی اگر مدیر روابط عمومی فارابی باشد باز هم لذت انتشار بولتن جشنواره فیلم فجر را در هوا می‌قاپد(!) در چنین محاکاتی است که عیار واقعی خویش را عرضه می‌دارد.

ایشان که در سال گذشته به هنگام حضور در مقام روابط عمومی جشنواره کودک برای اعزام خبرنگار به این رویداد هم خودی و غیرخودی قائل شده بود یک بار دیگر نشان داد که همچنان با ایده‌های دو دهه پیش خود قصد مدیریت در دهه نود را دارد و شاید همین ماندن در نقطه‌ای دور در تاریخ باشد که باعث شده بارها ایرادات نگارشی در متن اخبار ارسالی توسط روابط عمومی تحت امر ایشان برای رسانه ها به چشم بخورد.




تأیید تحلیل یک هفته قبل سینماژورنال با انتشار اولین تصویر رسمی پرستویی در “قاتل اهلی”⇔شباهت ملموس با سعید امامی در کانون توجه+عکس

سینماژورنال: حدودا یک هفته قبل و در جریان مراسم تشییع عباس کیارستمی بود که انتشار تصاویری از پرستویی در شمایلی جدید و شباهت این شمایل با سعید امامی این گمانه سینماژورنال را در پی داشت که پرستویی در فیلم تازه مسعود کیمیایی با عنوان “قاتل اهلی” بناست تصویری باشد از همان سعید امامی که زمانی کیمیایی به خاطر تولید فیلمهای “ضیافت” و “سلطان” با حمایت وی به شدت نقد شد.(اینجا را بخوانید)
به گزارش سینماژورنال حالا اولین تصویر رسمی منتشر شده از پرستویی در “قاتل اهلی” این گمانه را تأیید می کند. این تصویر که پرستویی یا “دکتر جلال سروش” را از نیم رخ نشان می دهد باز هم شباهتهایی ملموس دارد با سعید امامی. فقط کافیست دقت کنیم بر حالت نگاه و قوز بینی تا همه چیز دستمان بیاید.
فیلمبرداری در جاده کرج
فيلمبردارى فيلم سينمايى “قاتل اهلى” به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی در جاده كرج ادامه دارد.
كارخانه اى در جاده كرج اين روزها ميزبان قاتل اهلى است كه پرويز پرستويى به همراه تعداد زيادى هنرور در اين لوكيشن جلوى دوربين فرشاد محمدى رفته اند.
فيلمبردارى اين فيلم يك هفته اى است در تهران آغاز شده و تاكنون همه بازيگران اصلى جلوى دوربين رفته اند. تهيه كنندگى “قاتل اهلى” را منصور لشكرى قوچانى برعهده دارد دارد و قرار است اولين نمايش آن در جشنواره امسال باشد.
پرویز پرستویی در نمایی از "قاتل اهلی"
پرویز پرستویی در نمایی از “قاتل اهلی”
فهرست عوامل فيلم “قاتل اهلى” عبارتند از:
نويسنده و كارگردان: مسعود كيميايى، مدير فيلمبردارى: فرشاد محمدى، طراح چهره پردازى: ايمان اميدوارى، مدير صدابردارى: ايرج شهزادى، طراح صحنه و لباس: امير حسين حداد، موسيقى: بهزاد عبدى، مدير توليد: بيژن سليم خانى، مشاور كارگردان: زامياد سعدونديان، دستيار اول كارگردان و برنامه ريز: حسين فلاح، عكاس: محمد مهدى دلخواسته، تصويربردار پشت صحنه:جواد بيات، منشى صحنه: شهرزاد مطلق، مدير تداركات: اسماعيل كلبى آبادى، مشاور طراح لباس: غزل آلوسى، گروه كارگردانى: مهران شهرآشوب، سياوش عرفانى، دستيار اول فيلمبردار: بهمن نادياب، نورپرداز: داوود محمدى، گروه فيلمبردارى: آنگينه ايسانيان، حسن لشگرى، اميرحسين واحدى، على نهاردانى، محمدعلى راحت، گروه صحنه و لباس: بهنام جعفرى طادى، على كاظمى، محمدرضا جنيدى، مهدى ابراهيمى، سحر كريمى، گروه صدا: على نعمتى، اميد قربانى، مجريان گريم: رضا باباپور، سمانه مراديان، ميلاد بهارلو، جانشين توليد: اميدقربانى، دستيار تداركات: محمدشاه محمدميراب، گروه خدمات: شهداد اژدرى، اميرنيكومنظرى، تامين هنروران: حميد بخشى نژاد، روابط عمومى: نداپزشك فلاح، نسترن حاجى عرب، مدير امور بازرگانى: مهشيد اهنگرانى، مدير امور رسانه اى: احسان ظلى پور.
بازيگران: پرويز پرستويى، پگاه آهنگرانى، امير جديدى، پرويز پورحسينى، لعيا زنگنه، حميدرضا آذرنگ، اميرحسين رستمى، حميدرضا افشار، رضا رشيد پور، اكبر معززى، سعيد پيردوست، شراره دولت آبادى، هستى محمايى و با حضور ثريا قاسمى.
تهيه كننده: منصورلشكرى قوچانى



رونمایی از گریم امنیتی بازيگر كيميايي در مراسم كيارستمي+عکس⇔آیا کیمیایی به دنبال رهایی از کابوس انتساب به “سعید امامی” است؟

سینماژورنال: پرویز پرستویی بازیگری که دو دهه بعد از “آژانس شیشه ای” همچنان خاطره انگیزترین کاراکترش همان “حاج کاظم” فیلم حاتمی کیاست در تازه ترین تجربه بازیگریش جلوی دوربین “قاتل اهلی” مسعود کیمیایی می‌رود.

به گزارش سینماژورنال “قاتل اهلی” داستان زندگی یک شخصیت متنفذ امنیتی را روایت می‌کند با نام “دکتر جلال سروش” و ایفای نقش این شخصیت برعهده پرویز پرستویی است.

پرستویی در مراسم تشییع عباس کیارستمی به عنوان مجری مراسم حضور داشت و همین مجری گری بود که باعث شد به گونه ای کاملا ناخواسته از گریمی که کیمیایی برای نقش امنیتی “قاتل اهلی” برایش درنظر گرفته رونمایی شود؛ گریم یک مرد میانسال جاافتاده با ریشی آنکادر شده و عینکی با فریم مشکی.

آنچه از گریم پرستویی هویداست ماهیت مثبت کاراکتری است که در ورسیون های قبلی “قانل اهلی” بنا بود یک شخصیت منفی و حتی رانتخوار باشد اما گویا با حذف فرهاد اصلانی که در پیش تولید قبلی فیلم برای همکاری با کیمیایی قرارداد سفید امضاء کرده بود شمایل شخصیت اصلی “قاتل اهلی” از منفی به مثبت استحاله پیدا کرده است.

البته این امکان هم وجود دارد که کیمیایی پایان بندی فیلم را با نوعی آشنایی زدایی به پایان ببرد؛ یعنی شخصیت مثبت خود را در نهایت با ماهیتی مخوف معرفی کند؛ روشی که البته محافظه کاری این سالیان کیمیایی بعید است اجازه آن را بدهد.

شائبه ها از “ضیافت” تا “سلطان”

به گزارش سینماژورنال این اولین بار نیست که کیمیایی به سراغ یک شخصیت متنفذ امنیتی می رود؛ او پیشتر در “ضیافت” هم یکی از کاراکترهای داستان را بر محوریت یک شخصیت متنفذ امنیتی پیش برده بود؛ کاراکتری به شدت مثبت که فریبرز عرب نیا نقشش را ایفا می کرد و البته وجود همین کاراکتر زمزمه‌هایی را درباره ماهیت سرمایه گزار این فیلم شکل داد و شائبه همکاری کیمیایی با سعید امامی را ایجاد کرد.

این شائبه ها بعدتر و با ساخت “سلطان” که در آن طعنه های تندی به شهردار وقت تهران غلامحسین کرباسچی صورت گرفته بود پررنگتر شد بخصوص که یکی از دستیاران سابق کیمیایی که بعدا کارگردان شد، نیز این شائبه‌ها را به مطبوعات کشاند با این حال کیمیایی هیچ گاه این شائبه ها را تأیید نکرد و مدام آن را تکذیب کرد و البته در گفتگوهایش آن دستیار سابق را حسابی نواخت اما شابئه‌ها همچنان باقی ماندند…

رهایی از کابوس سعید امامی؟

هیچ بعید نیست که کیمیایی تصمیم گرفته باشد در “قاتل اهلی” روند داستان و ماجراها را طوری پیش ببرد که یک بار برای همیشه از شر آن شائبه ها خلاص شود؛ اگر بر گریم کیمیایی یا “دکتر جلال سروش” و البته عینک با فریم مشکی اش دقت کنیم بیش از هر چیز این شباهت نمادین با سعید امامی است که به چشم می‌خورد!

البته شباهتی که میان چهره بازیگر قبلی کاندیداشده برای این نقش یعنی فرهاد اصلانی و سعید امامی وجود دارد هم خود می‌تواند موید این ماجرا باشد. شباهتی که البته در نهایت به همکاری منجر نشد تا این پرستویی باشد که با گریمی متفاوت ایفاگر این نقش شود.

آیا همان وسواس ذهنی برآمده از پرسشهای مکرر درباره ماجرای سعید امامی و جوابهاي تكراري او بوده که شباهتی ناخواسته را رقم زده یا آن که کیمیایی قصد دارد برای یک بار هم که شده و با تصویرسازی نمادین آن شخصیت، برای همیشه از شر کابوسهایی که به واسطه منتسب کردنش به آن شخصیت پیش آمده بود رهایی پیدا کند؟ باید منتظر ماند و دید.

به گزارش سینماژورنال تهیه کنندگی “قاتل اهلی” را منصور لشکری قوچانی برعهده دارد و امیر جدیدی، پرویز پورحسینی، حمیدرضا آذرنگ، لعیا زنگنه و پگاه آهنگرانی از دیگر بازیگران فیلم هستند.

پرویز پرستویی با گریم "قاتل اهلی"
پرویز پرستویی با گریم “قاتل اهلی” در تشییع کیارستمی/عکسها: مهدی ماهری
پرویز پرستویی با گریم "قاتل اهلی"
پرویز پرستویی با گریم “قاتل اهلی” در تشییع کیارستمی



رامین پرچمی بعد از مدتها به حرف آمد: اگر جای امین حیایی بودم من هم در “قلاده های طلا” بازی می‌کردم/وصلت با آن خانواده این امکان را برایم فراهم کرد که مجله داشته باشم/جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود و نه قاچاق مواد مخدر/در اوین مدعیان آزادی اندیشه را آدمهایی متعصب دیدم/اگر به آن طرف می‌رفتم یکی می شدم مثل اندی یا داوود بهبودی!!

سینماژورنال: رامین پرچمی سال دوم تحصیل بازیگری تئاتر در دانشگاه آزاد، برای بازی در سریال “در پناه تو” انتخاب شد و بازی در همین سریال بود که نه فقط وی که تقریبا تمامی بازیگران آن از حسن جوهرچی تا لعیا زنگنه و پارسا پیروزفر را به جایگاهی رساند که تا سالها پیشنهادات مختلف بازیگری داشتند.

به گزارش سینماژورنال پرچمی بعد از “در پناه تو” تجربه همکاری با کارگردانانی  مختلف را تجربه کرد؛ از مسعود کیمیایی در “ضیافت” و داریوش مهرجویی در “مهمان مامان” تا مسعود ده نمکی در “اخراجیها2”.

پرچمی که سابقه سردبیری مجله ای به نام “نقش آفرینان” را هم داشته و در آن مجله با همسرش شکوه جیرودی همکاری می‌کرد در سالهای اخیر به واسطه دستگیری‌اش در حوادث منتج از انتخابات 88 در کانون اخبار قرار داشت.

او در اواخر سال 89 دستگیر شد و به زندان اوین منتقل شد و تا اواخر سال 90 هم در زندان بود. او در اسفند 90 آزاد شد اما این خبر را رسانه ای نکرد تا مرداد 91 که خبر آزادیش را رسانه ای کرد.

پرچمی در این چهار سال بعد از آزادی هم کمتر پیش آمده که تن به گفتگوهای تفصیلی بدهد اما دست اندرکاران مجله “تماشاگران امروز” با ذکاوت تمام یک گفتگوی مفصل و البته پرحرف و حدیث را با وی ترتیب داده اند.

اگر چراغ، قرمز نبود دستگیر نمی شدم

جالبترین بخش گفتگوی رامین پرچمی آنجاست که درباره چگونگی ماجرای دستگیریش در حواشی انتخابات 88 سخن گفته و ادعا می کند که ناخواسته دستگیر شده است. به گزارش سینماژورنال پرچمی می گوید: گوشی دستم بود و داشتم عکس می گرفتم. موتور سوار بودم و سگم هم روی موتور بود. دیدم یک عده مردم ایستاده اند و دارند شعار می دهند. چراغ هم قرمز بود و شاید اگر سبز بود من رد میشدم و هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.

یک چاقو در جیبم بود و برای آن متهم شدم به خرابکاری…
وی ادامه می دهد: ایستادم و اصلا فکر نکردم عکس گرفتن از آن گارد و فضا کار اشتباهی است. حتی به این فکر نکردم که کارم اشتباه است. حتی همان جا یک نفر دستبند سبز به من داد و گفت این را ببند و من هم بستم و همین یک نکته منفی برایم شد. یک چاقو هم در جیبم بود که برای آن هم اتهام اقدام به خرابکاری خوردم.

آن قدر نگران سگم بودم که به گریه افتادم
پرچمی می افزاید: حتی وقتی دستگیر شدم تمام مشکل سگم بود که آن را به یک درخت در چهارراه ولیعصر بستند. یعنی من همین طور با خنده داشتم می رفتم که یک نفر آمد و گفت بیا اینجا. دستم را گرفت و مرا سوار ماشین کرد. من با خودم گفتم لابد مرا شناخته و میخواهد نصیحت کند اما یک باره دیدم سر مرا فشار داد پایین و یک اسلحه هم گذاشت و گاز ماشین را گرفتند و رفتند…من فقط نگران سگم بودم و آن قدر گریه کردم که خودش شماره یکی از دوستانم را گرفت و بهش آدرس داد که برو و سگ را بردار. تازه بعد از اینکه رسیدیم مرا شناختند و گفتند شما چرا و بعد کم کم داستان زیاد شد که مگر میشود بدون قصد و نیت این کار را کرده باشی.

به آنها که دستگیرم کردند حق می دهم
وی خاطرنشان می سازد: الان که فکر می کنم یک بخشی به آنها حق می دهم چون همان شب بی.بی.سی اعلام میکند که فلانی دستگیر شد و فردایش یک نفر امضایی که از من گرفته بود را روی سایت می گذارد که از اتفاق من هم جوگیر شده و یک شعر انقلابی نوشته بودم.

در اوین مدعیان آزادی اندیشه را آدمهایی متعصب دیدم
پرچمی درباره روزهای حضور در بند سیاسی زندان اوین بیان می دارد:… من با آدمهایی که آنجا بودم تضاد پیدا کردم …دوستان سینمایی ام این طرف و آن طرف برایم کاری انجام دادند اما آنها با آن همه ادعا…

وی در توضیح نگاه آدمهای هم بندش می افزاید: کمکهایی که افراد و سیاسیون در آنجا می کردند برای این بود که در سایت بنویسند!!! یعنی اگر کاری هم می خواستند بکنند هدف بهره برداری تبلیغاتی بوده ضمن اینکه من در همان جا بسیاری از دوستان مدعی آزادی اندیشه را دیدم که اتفاقا خیلی هم متعصب بودند. به گزارش سینماژورنال  پرچمی درباره خط قرمزهای همبندانش در زندان بیان می دارد: مثلا در اوین گفتند بیا برنامه فرهنگی راه بینداز و فیلم نشان بده. مثلا میخواستم فیلم “نفوذی” را نشان دهم می گفتند نه این به سازمان مجاهدین توهین کرده…خب در مملکت اسلامی فیلم به سازمان مجاهدین توهین کرده و شما ناراحتید؟ تازه توهین هم نکرده بود.

طرف می توانست یک سند برای حل مشکل من بگذارد اما این کار را هم نکرد

پرچمی ادامه می دهد: مثلا آقای فلانی که خیلی هم کله گنده است می توانست یک سند برای مشکل دیگر من بگذارد و برود در بوق و کرنا هم کند اما این کار را هم برای من نکردند.

بعد از آزادی شش ماه در لاهیجان بودم
این بازیگر درباره روزهای آزادی از زندان می گوید: حدودا شش ماه در همان سال 91 برای اینکه خودم را یک مقدار جمع و جور کنم و از این فضاها دور باشم به کیانشهر لاهیجان رفتم.

وی ادامه می دهد: بعد که به تهران برگشتم با زمانی که در شمال بودم خیلی فرق نکرد. تنها بودم و با هیچ کس ارتباطی نگرفتم.

رامین پرچمی
رامین پرچمی

جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود
پرچمی پیرامون شایعات مبتنی بر اتهامش به قاچاق مواد مخدر بیان می دارد: جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود…

اگر من هم جای امین حیایی بودم در “قلاده های طلا” بازی می کردم
به گزارش سینماژورنال رامین پرچمی که اخیرا برای بازی در فیلمی سیاسی به نام “فیلسوفهای احمق” قرارداد بسته در جایی از گفتگو می گوید: شنیده ام امین حیایی را برای بازی در “قلاده های طلا” اذیت کرده اند اما واقعا فکر نمی کنم بخاطر بازی در یک فیلم چنین رفتاری با یک هنرمند درست باشد.
وی در پاسخ به این سوال که اگر تو جای حیایی بودی در “قلاده های طلا” بازی می کردی بیان می دارد: شاید اگر بگویم آره باور نکنید.

گذران زندگی با ارث پدری
پرچمی که به دلیل مشکلات سیاسی مدتی ممنوع الکار بوده درباره گذران زندگی در دوران ممنوع الکاری می گوید: بخشی از امورات زندگی را با ارث پدری گذراندم و بخشی را هم واقعا نمی دانم چطور گذشت.

وصلت با آن خانواده این امکان را فراهم کرد که مجله داشته باشم

رامین پرچمی که سالها سردبیری مجله “نقش آفرینان” را برعهده داشت درباره کار در آن مجله می گوید: کار بیشتر خانوادگی و رفاقتی بود. چند نفر دوست بودیم که می خواستیم مجله دربیاوریم. پدر همسرم هم حمایت می کرد و چاپخانه داشت. اصلا وصلت با آن خانواده این امکان را برایم فراهم کرد که بتوانم مجله داشته باشم.

دختر لعیا زنگنه که در بغلم بود الان بزرگ شده…
پرچمی درباره دوری چند ساله اش از وادی سینما و بازگشت دوباره بیان می دارد: در آن مدت سراغ کسی نمی رفتم و طبیعتا کسی هم سراغ من نمی آمد. خیلی از دوستان سابق را در همین مدت اخیر دیده ام. با لعیا زنگنه بعد از بیست سال دو هفته قبل صحبت کردم. آن زمان بچه اش کوچک بود و در بغل من اما الان همان بچه دخترخانمی شده که او را با یک غریبه اشتباه می گیرم.

اگر به آن طرف می رفتم یکی مثل اندی می شدم یا داوود بهبودی
وی درباره ماجرای خوانندگیش که اخیرا با خواندن یک قطعه در کانون توجه قرار گرفته می گوید: کلا مثل بازیگری خواندن هم برایم جذابیت داشت. همیشه دوست داشتم آواز بخوانم و کنسرت برگزار کنم. مطمئن باشید اگر یک روز به آن طرف میرفتم وارد بخش سیاسی VOA نمی شدم؛ یکی مثل اندی یا حتی داوود بهبودی می شدم.

پارسا پیروزفر باید یک جمله را سی بار تمرین می کرد و من بدون تمرین بازی می کردم
رامین پرچمی درباره پارسا پیروزفر همبازیش در سریال “در پناه تو” توصیف جالبی دارد. وی می گوید: من و پارسا دو قطب کاملا مخالفیم. پارسا اهل مصاحبه نیست و من خودم مصاحبه کننده ام. پارسا اهل هیچ مهمانی نیست و من، نه. در “ضیافت” او یک جمله را باید سی بار تمرین می کرد ولی من بدون تمرین جلوی دوربین می رفتم.




آشتی کیمیایی با خواننده فیلم دوم خردادی‌اش+عکس

سینماژورنال: سیاسی ترین فیلمی که مسعود کیمیایی بعد از دوم خرداد 76 ساخت، فیلمی بود با نام “اعتراض” که برخی از اتفاقات داستانی آن کاملا متاثر از وقایع آن سالها بود.

به گزارش سینماژورنال در آن فیلم مانی رهنما خواننده پاپ که از جمله کشفیات بابک بیات بود هم به عنوان خواننده حضور داشت.

با این حال بروز برخی دلخوریها باعث شد رابطه مسعودكيميايی و مانی رهنما بعد از این فیلم قطع شود و این دو بیشتر از ده سال قهر باشند.

حالا امسال در یک اتفاق جالب این دو نفر ساعاتی قبل از تولد 75 سالگی کیمیایی با یکدیگر دیدار کرده و کدورتها را پاک کردند.

مسعود کیمیایی و مانی رهنما
مسعود کیمیایی و مانی رهنما در کنار اکبر معززی و بابک صحرایی



رادان فرزند شریکش را در آغوش گرفت+عکس

سینماژورنال: بهرام رادان بعد از حواشی عجیبی که بر سر توئیت جنجالیش پیرامون قانونی شدن ازدواجهای غیرمتعارف در آمریکا پیش آمد در هفته های اخیر سعی کرده از هر گونه اظهارنظر جنجالی در صفحات اجتماعیش دوری کند.

به گزارش سینماژورنال دقیقا در همین راستاست که به ناگاه در صفحه اجتماعیش تصویری از او را کودک به بغل می بینیم؛ کودکی که در ابتدا تصور میشود فرزند رادان است.

اما متنی که رادان ضمیمه تصویر کرده مشخص می کند این کودک “دلینا” نام دارد و فرزند یک ماهه یکی از رفقای نزدیک بهرام است. رفیقی به نام مهدی خیامی بازیگر سالهای دور سینما.

خیامی فقط در دهه هفتاد در سینما حضور داشت و در آثاری چون “ضیافت” و “سلطان” بازی کرد.

جالب است که مهدی خیامی شریک رادان در واردات قهوه است و کافه های زنجیره ای ویونا است. خیامی با رادان هیچ گاه همبازی نبوده است اما ساره آرین خواهرزن خیامی در “آواز قو” بازیگر مقابل رادان بود.

بهرام رادان و فرزندزاده یکی از رفقا
بهرام رادان و فرزندزاده یکی از رفقا