1

درگذشت شهلا لاهیجی؛ اولین ناشر زن ایران که بسیاری از بیضایی را بی کم و کاست، منتشر کرد!

سینماروزان/مسعود احمدی: شهلا لاهیجی نویسنده و نخستین ناشر زن ایرانی در ۸۱ سالگی از دنیا رفت.

شهلا عبدالله زاده لاهیجی در اردیبهشت ۱۳۲۱ در تهران دنیا آمد ولی در نوجوانی با خانواده به شیراز نقل مکان کردند.
او از نوجوانی به مقاله‌نویسی در نشریات پرداخت و در سن ۱۵ سالگی در رادیو شیراز به تهیه‌کنندگی مشغول شد. مدتی بعد با انجمن جهانی زنان نویسنده و روزنامه‌نگار مکاتبه کرد و به عضویت آن درآمد. پس از مدتی و در همین بازه زمانی به روش مکاتبه‌ای با دانشگاه آزاد لندن دوره فشرده جامعه‌شناسی را گذراند.

شهلا لاهیجی انتشارات روشنگران را در سال ۱۳۶۲ پایه‌گذاری کرد و سعی کرد در سال‌های فعالیت، کتبی متنوع به بازار نشر ارائه دهد و ازجمله بسیاری از نمایشنامه ها و فیلمنامه های بیضایی را بدون دخل و تصرف، منتشر کرد.

از شهلا لاهیجی کتاب دوجلدی «پژوهشی در هویت تاریخی زنان ایران» با همکاری مهرانگیز کار منتشر شده است. «تصویر زن در آثار بهرام بیضایی» و ترجمه «زن در جست‌وجوی رهایی» (فراز و فرود جنبش زنان در سوسیال دموکراسی آلمان) از دیگر آثار اوست.

آنچه در مشی کاری لاهیجی نمود داشت، نگاه تخصصی به حیطه نشر و انتشار آثاری بود که بتوانند روشنگری خود را داشته باشند. لاهیجی در عین حال سعی کرد با انتشار آثار بسیاری از بانوان نویسنده از آنها حمایت کند ولی از ابتدای دهه نود و روی کار آمدن اعتدال به دلیل اعتراض به سانسور از شرکت در نمایشگاه کتاب، سرباز زد.




آیا ارشاد حواسش هست؟⇐یک کپی‌برداری دیگر از «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بیضایی+فیلم

سینماروزان: در حالی که از همان اولین نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن شباهتهای دراماتیک به فیلمنامه دهه پنجاهی «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بهرام بیضایی خودنمایی کرد(اینجا را بخوانید) و بعدتر شهلا لاهیجی ناشر رسمی بیضایی بر این شباهتها صحه گذاشت(اینجا را بخوانید) حالا یک گرته برداری دیگر از این فیلمنامه این بار در تئاتر جلب نظر کرده.

«اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه» نام نمایشی است که به تازگی در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته؛ نمایشی که کارگردانش مدعی شده نمایانگر تلاش زنان برای حفظ هویت در جامعه مردسالار ایران است!

آنها که در روزهای ابتدایی نمایش را دیده اند نه تنها عنصری به نام حفظ هویت زنانه نظرشان را جلب نکرده بلکه بیش از هر چیز شباهت مضمون داستانی ابتدایی نمایش یعنی سکونت یک زن در خانه ای مشکوک به مضمون فیلمنامه مشهور بیضایی برایشان پرسش برانگیز شده.

اینکه با وجود ممیزی های ارشاد چگونه چنین گرته برداریهای آشکاری در خط داستانی آن هم بدون نام بردن از منبع شکل می گیرد به کنار، اینکه در دهه نود که تصویر همه چیز و حتی بدنامی زنان کاملا متفاوت از چهار دهه قبل است، همچنان آثاری روی صحنه بروند وامدار مختصات دهه پنجاه و با تاثیرپذیری از «حقایق…» جای سوال دارد.

در عقب افتادگی دست اندرکاران نمایش همین بس که با نوعی ادبیات آتشین بر مردسالاری جامعه معاصر ایران می تازند و انگار خبر ندارند در سایه بمباران فرهنگی از ماهواره تا شبکه های اجتماعی، حتی آن مردسالاری که بیضایی زمانی در «حقایق…» بر آن تاخت دیگر معنای قبلی خود را ندارد.

نگاهی به آثار متأخر بیضایی و فی المثل مورد مناقشه برانگیز «وقتی همه خوابیم» که زنی عروسکی با بازی شقایق فراهانی جماعتی از مردان از تهیه کننده مرد تا کارگردان مرد و بازیگر مرد را آلت دست خود می‌کند گواهی آشکار است بر آن که حتی خالق «حقایق…» دیگر اعتقادی به آن مردسالاری سبوعانه دهه پنجاهی ندارد.

برای دیدن تیزر این نمایش اینجا را ببینید.




بیضایی همچنان می‌‌فروشد…

سینماروزان: عصر جمعه‌اي كه گذشت و در هياهوي خبرهاي سياسي و نگاه‌هايي كه به سمت مناظره كانديداهاي رياست‌جمهوري بود، شهلا لاهيجي ناشر قديمي و هميشگي بيضايي نامه‌اي منتشر كرد و اعلام كرد كه پرفروش‌ترين اثر انتشاراتي‌اش در نمايشگاه كتاب، كتابي از بيضايي با نام «سفر به شب» است و اين خبر را اعلام مي‌كند چون مي‌خواهد تاثير هميشگي بيضايي و انديشه‌اش را يادآوري كند.

به گزارش سینماروزان لاهيجي در اين نامه نوشت: در سي‌امين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران همچون بيست‌و‌نه نمايشگاه پيشين، آخرين كتابِ بهرام بيضايي ركورد بيشترين فروش و بيشترين خواستار را داشت.  


وی ادامه داد: استقبال مردم از آثار بيضايي با وجود عدم حضور او در ايران به كدامين عامل وابسته است؟ چگونه است كه جواناني كه به هزاران دليل و نادليل كتابخوان نيستند وقتي پاي بيضايي در ميان است هم دست‌تنگي مالي و هم غيبت كتاب از سبد خانوار را فراموش مي‌كنند و با آخرين موجودي خود كه شايد بايد صرف نان و آبِ فرداها شود آثار اين استادِ راستينِ هنر و ادبيات نمايشي را با عشقي برآمده از دل و جان مي‌خرند. راستي چرا؟


لاهیجی خاطرنشان ساخت: پاسخش معلوم است. با وجود فقدان حضور او در اين سرزمين، آثارش پيوسته چيزي مي‌آموزد. ادبيات، سينما، تئاتر، زبان نمايش. بهرام بيضايي نابغه‌اي است كه خوشبختانه مردمان او را به‌جا آورده و قدرش را مي‌دانند. چه غم كه اندكي نيز قدر و ارزشش را نشناسند.





یک سال بعد از سینماروزان⇐ حالا ناشر رسمی بیضایی به گرته‌برداری «فروشنده» از اثر مهم بیضایی اقرار کرد!+جزییات بازگشت بیضایی با «سفر به شب»

سینماروزان: حدودا یک سال پیش و بعد از هیاهوی پیش آمده بر سر نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن و هویدا شدن کلیت داستانی فیلم بود که سینماروزان در گزارشی تفصیلی به گرته برداری فرهادی از یکی از آثار مهم بهرام بیضایی با عنوان «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» اشاره کرد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان با این حال در آن زمان فرهادی برای آن که شباهت با آن فیلمنامه دردسرساز نشود سعی زیادی کرد که پای آرتور میلر را به فیلمش باز کند و غلامحسین ساعدی را به اثرش ربط دهد؛ ارتباطاتی که مانند منگنه کردن اشیاء بی‌ربط به هم بود!

حالا تقریبا یک سال بعد از آن هیاهو شهلا لاهیچی مدیر انتشارات روشنگران و ناشر رسمی آثار بیضایی در ایران در گفتگو با «شرق» به صراحت به گرته برداری فرهادی از «حقایق…» اشاره کرده و بیان داشته است: شما این تأثیر کتابِ «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» نوشته بیضایی را روی آخرین اثر فرهادی، فیلمِ «فروشنده» می‌بینید، اثری که اسکار گرفت و مایه افتخار همه ما ایرانیان شد و این ابدا اشکالی ندارد.

اینکه لاهیجی که یک ناشر است از بی مشکل بودن این تأثیرگذاری سخن گفته جای سپاس دارد و البته امیدواریم این تأثیرپذیری که در «فروشنده» حتی بدون ذکر نام بیضایی صورت گرفته درباره دیگر تأثیرپذیریهایی که ممکن است توسط گمنامان هنر صورت گیرد نیز همین اندازه راحت هضم شود!

لاهیجی در گفتگوی اخیر خود به جز اشاره به این تأثیرپذیری درباره فیلمنامه ای تازه از بیضایی که در دست چاپ است و بناست در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شود هم سخن گفته است؛ فیلمنامه ای با عنوان «سفر به شب».

متن کامل گفته های ناشر رسمی بیضایی را بخوانید:

 شهلا لاهیجی با اعلام خبر رونمایی از فیلمنامه تازه بیضایی گفت: «پس از سال‌ها که اثر تازه‌ای از بهرام بیضایی منتشر نشده بود، امسال «سفر به شب» را زیر چاپ داریم و آن را تا نمایشگاه کتاب منتشر خواهیم کرد، هرچند انتشار این کتاب، خلأ استاد بیضایی را برای ما و دوستداران بیضایی پُر نخواهد کرد».

او به فعالیت‌های بیضایی در دورانی که دور از وطن می‌گذراند، اشاره می‌کند و می‌گوید: «گرچه از بیضایی آثار زیادی در این سال‌ها چاپ نشده، ‌اما او بی‌کار ننشسته است و در این دوران غیبت توانسته آثار مهم خود را روی صحنه بیاورد. او هروقت در ایران نمایش‌های عروسکی خود را کار می‌کرد، می‌گفت دلش می‌خواهد نمایش‌های روحوضی‌اش را هم اجرا کند اما اجراهای این آثار با مشکل مواجه بود و مقدور نشد، تا اینکه او در آمریکا توانست آثارش را اجرا کند».

شهلا لاهیجی به نمایش‌هایی اشاره می‌کند که بیضایی در سال‌های دوری روی صحنه برده و با اقبال بسیاری مواجه شده است: «جانا و بلادور»، «سایه‌بازی» که با دو روایتگر روی صحنه رفت، نمایش و روخوانی «گزارش ارداویراف» و دو نسخه دو و سه‌ساعته از «طرب‌نامه». در عین‌حال که بیضایی آنجا کلاس‌ها و کارگاه‌های خود را دارد و روی طرح‌های دیگرش نیز کار می‌کند. 

لاهیجی معتقد است: «با تمام این حرف‌ها دل بیضایی اینجا می‌تپد، چون هیچ‌کس به‌اندازه او با تسلطش بر زبان فارسی، به این زبان خدمت نکرده است و شاید آرزوی او این باشد که باز هم بتواند با زبان مادری‌اش کار کند و با مردمی که زبان مادری او را خوب درک می‌کنند، طرف سخن باشد».

او از تأثیر بیضایی بر معاصران خود نیز چنین می‌گوید: «شاید بیشترین تأثیر را بیضایی روی کارگردانان و فیلم‌نامه‌نویسان ما گذاشته است. شما این تأثیر کتابِ «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» نوشته بیضایی را روی آخرین اثر فرهادی، فیلمِ فروشنده می‌بینید، اثری که اسکار گرفت و مایه افتخار همه ما ایرانیان شد و این ابدا اشکالی ندارد. میلان کوندرا در اثر اخیر خود می‌نویسد هیچ هنرمندی نمی‌تواند بگوید اثرش را تنها از درون خود درآورده است. هر هنرمندی از فیلم‌ساز، نویسنده و آهنگ‌ساز از دیگران تأثیر پذیرفته و میراث ذهنی دارد و این درباره بزرگانی مانند بتهوون یا نخستین نویسندگان، ‌رابله و سروانتس و دیگران نیز صادق است. منظورم این نیست که کارگردانی از روی اثری اخذ گرفته باشد، بلکه خواستم از تأثیر خواسته یا ناخواسته‌ای بگویم که بیضایی بر معاصرانش داشته است. به هر تقدیر برای ما سال خوشی است که هم از بیضایی فیلم‌نامه‌ای را داریم و هم از آقای فرهادی یک اسکار که با اسکار قبلی ایشان مایه خوشحالی مضاعف ماست و اینهاست که نام ما را در سینما و هنر جهانی پایدار نگه می‌دارد. مهم نیست که این اتفاق سیاسی باشد یا نباشد، این اسکار بر ما مبارک باشد و انتشار فیلم‌نامه‌ای از بیضایی نیز که پس از سال‌ها سکوت امکان انتشار گرفت و ما امیدواریم بتوانیم داستان باورنکردنی مجلس شبیه آقای بیضایی را هم منتشر کنیم».

بهرام بیضایی فیلم‌نامه «سفر به شب» را سال‌ها پیش در دهه ٦٠ نوشته است و البته به گفته لاهیجی، پیش‌نویس یا طرح آن را آماده کرده و چند سال پیش آن را دست گرفته و بازنویسی کرده است. «بیضایی همیشه از ایده‌هایش مشق یا پیش‌نویسی می‌نویسد و بعدها در فرصت مناسب آنها را تکمیل می‌کند، فیلم‌نامه «سفر به شب» نیز از این دست نوشته‌های اوست و تألیف تازه ایشان محسوب می‌شود».

شهلا لاهیجی همچنین می‌گوید بیضایی طرح‌های ناتمام بسیاری دارد و خودش می‌گوید می‌ترسد فرصت کافی برای اتمام آنها نداشته باشد. «امیدوارم هیچ‌وقت فقدان کسانی مانند بیضایی را حتی به ذهن هم راه ندهیم. از این بزرگان هرگز پیدا نخواهیم کرد».

از بهرام بیضایی در این سال‌ها، ترجمه منوچهر انور از «فتحنامه کلاتِ» اثر مهم بیضایی نیز در انتشارات روشنگران درآمد. البته به‌گفته شهلا لاهیجی، پیشنهاد این ترجمه به ١٠ سال پیش مربوط می‌شود. «کارگردانی در خارج آوازه فتحنامه کلات را شنیده بود و می‌خواست از آن فیلمی بسازد که با نسخه فارسی ممکن نبود. آن زمان منوچهر انور پیش‌ترجمه‌ای از این اثر بیضایی کرد و برای او فرستاد اما چون دوران تلخی برای هنرمندان بود و همه گرفتار ماجراهای سیاسی و فرهنگی بودند، ماند تا همین اواخر و سرانجام با ده‌ها بار بازنویسی و بازنگری، ترجمه اخیر منتشر شد. می‌دانید که می‌شود نسخه انگلیسی این اثر و مرگ یزدگرد را با آثار شکسپیر قیاس کرد. هر جمله از این آثار اهمیت و عمقی دارد که می‌تواند مانند جملات هملت شکسپیر به ضرب‌المثل تبدیل شود، چنان‌که بودن یا نبودن هملت شد».

شهلا لاهیجی در آستانه نمایشگاه کتاب به حضور روشنگران در این دوره نیز چنین اشاره می‌کند: سال گذشته، نخستین سالی بود که انتشارات روشنگران پس از سال‌ها در نمایشگاه شرکت کرد اما به‌دلیل مساحت کوچک غرفه‌ای که به آن اختصاص داده شد، فقط توانست آثاری از بهرام بیضایی را به نمایشگاه بیاورد، شهلا لاهیجی با بیان این خبر، امیدوار است امسال غرفه‌ای در حد سی‌وچند سال سابقه کار نشر روشنگران به این نشر اختصاص یابد تا تمام آثار بهرام بیضایی و دیگر آثار مهم خود را نیز به نمایشگاه بیاورد.




بیضایی با “سفر شب” می‌آید

سینماروزان: در روزهاي اخير دوستداران بهرام بيضايي به دليل هجمه‌اي كه روزنامه كيهان در مورد اين هنرمند داشته است، غمگين و خشمگين هستند اما در كنار اين خبر غم‌انگيز، خبري خوشحال‌كننده هم در راه است؛ چاپ كتاب تازه‌اي از بيضايي.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “اعتماد”  شش سال از سفر بهرام بيضايي به خارج از كشور مي‌گذرد و حالا ناشر هميشگي كتاب‌هاي او خبر مي‌دهد كه كتاب تازه‌اي از اين هنرمند و پژوهشگر منتشر مي‌شود.  شهلا لاهيجي، مدير انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» كه به تازگي از سفر خارج از كشور بازگشته است، خبر مي‌دهد كه در جريان اين سفر، كتاب تازه‌اي از بهرام بيضايي را آورده تا در انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» منتشر كند.

سفری که در شب می گذرد…

لاهيجي درباره اين كتاب مي‌گويد: «سفر شب» فيلمنامه‌اي است از آقاي بيضايي كه براي نخستين بار منتشر مي‌شود. آقاي بيضايي اين فيلمنامه‌ را سال‌ها قبل نوشته و داستان آن درباره سفري است كه در طول يك شب انجام مي‌شود و طي آن اتفاقاتي رخ مي‌دهد.

لاهيجي بهتر مي‌داند ارايه توضيحات جزيي درباره اين كتاب را به آينده موكول كند و درباره زمان احتمالي انتشار آن مي‌گويد: «اميدوارم اين كتاب پيش از سال نو منتشر شود. البته لازم است آقاي بيضايي آن را بازنگري كند تا نسخه نهايي كتاب، بدون هيچ مشكلي منتشر شود.»

اجرای “فتح نامه کلات” در آمریکا

اما اين تنها خبر لاهيجي درباره آثار بيضايي نيست. نمايشنامه مشهور «فتح نامه كلات» بهرام  بيضايي به زبان انگليسي ترجمه و منتشر شده و لاهيجي احتمال مي‌دهد كه شايد بيضايي اين نمايشنامه را در امريكا به انگليسي اجرا كند.

اين نمايشنامه كه جزو آثار ستايش شده بيضايي است، با ترجمه منوچهر انور منتشر شده است. همان مترجمي كه ١٩ سال پيش، ديگر نمايشنامه بيضايي «مرگ يزدگرد» را به انگليسي ترجمه كرده بود. بيضايي آن زمان از منوچهر انور خواست تا براي نسخه سينمايي «مرگ يزدگرد» زيرنويس انگليسي بگذارد و بعدتر هم قرار شد اين ترجمه از محدوده زيرنويس فراتر برود و به ترجمه كاملي از نمايشنامه تبديل شود و اينچنين بود كه بعد از چند ويرايش، نمايشنامه «مرگ يزدگرد» به زبان انگليسي ترجمه شد و همين نسخه ترجمه شده از سوي انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» منتشر شد.

«مرگ يزدگرد» بعدتر در انگلستان و به زبان انگليسي اجرا شد. ترجمه اين نمايشنامه در انگلستان اجراي موفقي داشت و آن گونه كه انور گفته است از روي اين ترجمه، به تازگي «مرگ يزدگرد» را به فرانسه هم برگردانده‌اند.

  انور براي ترجمه نمايشنامه «فتح نامه كلات» كه در قياس با «مرگ يزدگرد» اثر دشوارتري هم به شمار مي‌رود، با بيضايي به توافق رسيد كه بعضي جملات، ويرايش و حذف يا اضافه شود. بر همين اساس در مواردي بعضي از ديالوگ‌ها جابه‌جا و بعضي گفتارهاي طولاني هم كوتاه‌تر شد اما به گفته او، هيچ صحنه‌اي به تمامي حذف نشده است. اين كتاب شهريور امسال منتشر شد.

«فتح نامه كلات» هرچند يكي از درخشان‌ترين آثار بيضايي است اما تاكنون اجراي صحنه‌اي نشده است و برخي معتقدند اجراي اين نمايشنامه به دليل پيچيدگي‌هايش، كار بسيار دشواري است. سال‌ها پيش دكتر علي رفيعي علاقه‌مند بود اين نمايشنامه را به صحنه بياورد اما به دليل برخي مشكلات، اين موضوع منتفي شد. 

سفری که به اقامت منجر شد

بهرام بيضايي كه كمتر از يك ماه ديگر شمع تولد هفتاد و هشتمين سالگي‌اش را خاموش مي‌كند، شش سال پيش به دعوت دانشگاه استنفورد امريكا براي برگزاري يك دوره آموزشي به اين كشور سفر كرد. شايد آن زمان در ميان علاقه‌مندان او كمتر كسي تصور مي‌كرد اين سفر اين اندازه طولاني شود اما ظاهرا هنوز خبري از بازگشت اين هنرمند نيست. 

او در امريكا روزهاي شلوغي دارد؛ نمايش‌هاي «گزارش ارداويراف»، «گزارش آرش»، «طرب‌نامه» و «جانا و بلا دور» را با گروهي از بازيگران ايراني در امريكا به صحنه برده است. همچنين بعد از سفر او كتاب «هزار افسان كجاست» كه اثري پژوهشي درباره هزار و يك شب است، از سوي انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» منتشر شده است. 

 




چرا بيضايي دو متن کاملا متضاد را در استنفورد روی صحنه برد؟⇔ناشر رسمی بیضایی پاسخ داد

سینماژورنال: بهرام بیضایی در یک سال گذشته دو نمایشنامه یکی نمایش دینی-آیینی “ارداویراف نامه” و دیگری یک نمایش شوخ و شنگ و مضحکه‌مانند به نام “طرب نامه” را در دانشگاه استنفورد که شش سالی است در آنجا مشغول تدریس است روی صحنه برد.

به گزارش سینماژورنال شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران(ناشر رسمی آثار بیضایی در ایران) در یادداشتی که برای “اعتماد” نوشته، چرایی اجرای دو نمایش متضاد توسط این مولف تمام عیار سینما و تئاتر ایران را طرح کرده است.

به اعتقاد لاهیجی مروری بر وضعیت زنان در برهه های زمانی مختلف دلیل این تضاد بوده است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت لاهیجی را ارائه می دهد:

سفر به دنیای مردگان در “ارداویراف نامه”

سال گذشته دو متن مهم و اجرانشده در ايران از استاد بيضايي به دليل عدم موافقت نهاد مربوط به ادبيات نمايشي در دانشگاه استنفورد كاليفرنيا روي صحنه رفت. هر دو اثر به صورت روخواني با تلفيقي از حركت.

هر دو اثر با استقبال كم‌نظير ايرانيان و غيرايرانيان مقيم ايالت كاليفرنيا و حتي ايالات مجاور روبه‌رو شد. «ارداويراف‌نامه» كه يك اثر باستاني است و مانده از دوران حكومت ساسانيان در ايران كه در نهايت به سقوط حكومت ساساني و سلطه چندين قرن اعراب بر ايران شد.
قرن‌ها پيش از آنكه دانته كتاب سه‌جلدي خود به نام «دوزخ، برزخ و بهشت» را بنويسد، يك موبد «زرتشتي مغان» از سوي موبد موبدان ماموريت يافت كه به جهان زيرين رود و از احوال مردگان خبر آورد. البته آنگونه كه در كتاب ارداويراف‌نامه آمده، انگيزه واگذاري چنين ماموريتي به يك مرد دين از گروه مغان به دليل بي‌باورشدن مردمان آداب آن بود و براي موبدان به منزله زنگ خطر.

اين ماموريت براي اين بود و آن كس كه مي‌رود خبر وضعيت بد جهان زيرين را براي ايجاد خوف در دل‌بندگان اهورامزدا بياورد كه كم‌تر به خطا روند و بيشتر سر اطاعت فرود آورند، به ويژه زنان كه طبق گفته‌هاي ناشي از «بنگ» و «شراب» ارداويراف بيشترين شكنجه‌شوندگان در جهان مردگان يا رستاخيز جماعت زنان بودند كه گوش به فرمان شوهر نداده و سر ناسازگاري داشته‌اند.

انتقاد از حاکمان در “طرب نامه”

نمايش ديگر “طرب‌نامه” بود. طرب‌نامه يك «مضحكه» است، يك «شوخ‌نامه» يا طنز اجتماعي بود كه طنزپردازان هر دوران در انتقاد از حاكمان به صورت في‌البداهه مي‌گفتند و مي‌نوشتند اما از مجازات مصون بودند.

انگیزه بیضایی این بود

انگيزه بيضايي در به صحنه‌آوردن دو متن كاملا متضاد كه يكي ديني ـ آييني ترسناك و «آموزنده» و ديگري شوخ و مضحكه و در عين حال پر از طنزي تلخ، از وضعيت و اشتغال زنان و خصومت آشكار آتشكده با آنان بود.

من كه پس از كتاب ارزشمند «هزار افسان كجاست؟»، كار جديدي جز دو كتاب از درون متون كهن كه قبلا در مجموعه نمايشنامه‌هاي او چاپ شده بود اما خريد آن مجموعه با قيمت گران در توان دانشجويان و دوستداران بيضايي نبود، به چاپش اقدام كرديم. يكي “ضيافت و ميراث” در يك مجلد و ديگري «سلطان مار» كه هرگز به صورت مستقل در روشنگران چاپ نشده بود.

آن سوی دنیا قدرش را می دانند و اینجا از دستش دادیم
بيضايي اكنون ٧٨ ساله است. موهاي سر و ابرويش يكسره سفيد مثل نقره و قلمش همچنان توانا مثل الماس. آن سوي دنيا قدر او را مي‌دانند اما ما در اينجا از دستش داديم.

خوبان خود را از دست می دهیم

سال پيش به تماشاي «فيلمنامه‌خواني روز واقعه»، از مشهورترين متون بيضايي كه به دست و همت آقاي رحمانيان تهيه، تدوين و كارگرداني شده بود، رفتيم. كار فوق‌العاده بود. حاضران از دست‌زدن خسته نمي‌شدند اما من از ديدن موهاي سفيد رحمانيان ترسي ناشناخته به جانم افتاد. ياد موهاي سپيد بيضايي افتادم. خوف به جانم نشست!
زمان مثل برق در گذر است و ما نه خود ديگر مي‌توانستيم بيضايي‌ها و رحمانيان‌هاي ديگري بسازيم و نه اجازه داديم آنها خود بر اين كار همت ورزند. اينگونه بود كه ما بيضايي‌هاي‌مان را از دست داديم. ديگر خوبان‌مان را هم از دست مي‌دهيم، بي‌آن‌كه براي پركردن جاي خالي‌شان نسلي يا گروهي جوان‌تر از ميان شاگردان و پيروان‌شان پرورش داده باشيم.

کتابی که یک سال و چند ماه در ممیزی ماند

يادم مي‌آيد از نخستين كتاب‌هايي كه انتشارات روشنگران منتشر كرد، «سيماي زن در آثار بهرام بيضايي» بود. اين كتاب تقريبا يك سال و چند ماه در مميزي كتاب ماند. بنا بود مسطح چاپ شود اما حروفچيني نمي‌توانست حروفش را بيش از آن حد معطل نگه دارد. براي همين از روي حروفچيني يك كپي برداشت و حروف را جمع كرد.
به كتاب يا راستش را بخواهيد به اين «كتابچه» كه در آن تنها به فيلمنامه‌هاي بيضايي پرداخته بوديم، پس از اين در و آن در زدن‌هاي فراوان دستگيرم شد به فيلمنامه انگ‌هاي مختلفي زده بودند. هميشه متعجب بودم چرا چنين اتفاقي ممكن است براي يك مجموعه فيلمنامه بيفتد.

دلیل فشار را فهمیدم

به خصوص كه آن‌وقت‌ها تازه با بيضايي آشنا شده و شرمگين بودم كه چنين سوالي را از خودش بپرسم اما پس از چند سال كار مداوم با بيضايي و خواندن بيشتر آثارش با بيضايي بيشتر آشنا شدم و دليل فشار بر بيضايي در نمايشنامه‌ها و فيلم‌هايش را دانستم. بيضايي جزو معدود اهالي هنر بود كه در آثارش نقش‌هاي محوري و اصلي را به زنان مي‌داد، آن هم نه زنان جوان و خوش بر و رو، بلكه به زنان ميانسال يا حتي كهنسال كه در حكم پيرسال «خدابانوان» فرهنگ ديرسال اين سرزمين كهن هستند.
در “كلاغ”، “مسافران” و بسياري آثار نوشتاري او اين تمايز به چشم مي‌خورد. ولوله‌اي كه در باب نگاه اسطوره‌اي بيضايي به زنان در ميان دوستان و دشمنان او در گرفته، ناشي از همين گزينش است.

فقط مردم او را به جا آوردند

مسيري كه او رفت، خلاف مسير هر روز بود اما مردم، فقط مردم او را به جا آوردند، تحسين كردند و به استادي‌اش پذيرفتند.

بيضايي امروز در جمع دوستداران و پيروانش غايب است اما هنوز دل دوست‌دارانش براي او و به ياد او مي‌تپد. آرزو مي‌كنم قلب زيباي او ساليان بتپد و دل دوستدارانش همچنان مملو از مهر و تحسين او. بادا كه چنين بادا.




ناشر رسمی بهرام بیضایی: خوشحالم امسال کسی به فرانکفورت نرفت/نمایش “عشقه” دو ماه روی صحنه بود اما به کتابش اجازه انتشار ندادند/”دنیای مطبوعاتی آقای اسراری”بیضایی در چاپ چهارمش دچار سانسور شد و چاپ نشد اما از گوشه خیابان کتاب را خریدم و بردم به ارشادی‌‌ها نشان دادم

سینماژورنال: بهرام بیضایی فقط به واسطه فیلمهایی که ساخته یا نمایشنامه هایی که روی صحنه فرستاده مورد توجه مخاطبان قرار نگرفته است.

به گزارش سینماژورنال بیضایی جزو معدود مولفان واقعی هنر نمایش ایران است که وقتی نمی تواند فیلم بسازد یا نمایش اجرا کند، نمایشنامه و فیلمنامه می نویسد و روانه بازار می کند.

ناشر رسمی بیضایی در ایران انتشارات روشنگران و مطالعات زنان است؛ مدیر انتشارات شهلا لاهیجی است و طی این سالها همواره کوشیده آثار بیضایی را در کوتاه ترین زمان ممکن از نگارش در اختیار مخاطبان قرار دهد.

لاهیجی به تازگی در گفتگویی با فاطمه روشن در “جهان صنعت” اظهارنظرات جالبی را درباره عدم حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت و عدم دریافت مجوز انتشار نمایشنامه  “عشقه” و فیلمنامه “دنیای مطبوعاتی آقای اسراری” مطرح کرده است.

ما برای فرانکفورت خاصیتی نداشتیم جز پولی که می دادیم

این ناشر درباره عدم حضور ایران در نمایشگاه کتاب امسال فرانکفورت می گوید: واقعا خوشحالم امسال کسی به فرانکفورت نرفت. امسال ما در نمایشگاه فرانکفورت شرکت نکردیم فکر می‌‌کنید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ما برای آنجا خاصیتی نداشتیم از قبل هم نداشتیم، جز پولی که می‌‌دادیم. حالا همان پول را هم نمی‌‌دهیم کشوری دیگر جایگزین می‌‌شود.

در فرانکفورت وقتی تیراژ کتاب در ایران را می فهمند متعجب می شوند

وی ادامه می دهد: من 10 سال مهمان افتخاری نمایشگاه بودم. در آنجا خبرنگارها مرتب می‌‌پرسند چقدر تیراژ دارید و اولین سوالی که بعد از شنیدن تیراژ پایین ما می‌‌گویند این است که پس چطور از لحاظ اقتصادی سر پا هستید؟ سوال درستی است. من به قضایای اقتصادی خیلی نگاه نمی‌‌کنم، این حسن من نیست، عیب من است چراکه یک موسسه به هر حال باید به دنبال درآمد هم باشد.

نمایش “عشقه” دو ماه روی صحنه بود اما کتابش مجوز نگرفت
شهلا لاهیجی درباره ممنوعیت انتشار کتاب و فیلم نمایش “عشقه” محمد رحمانیان بیان می دارد: نمایش «عشقه» دو ماه روی صحنه بود. پس مجوز گرفته بود روی صحنه بیاید. وقتی ما همین را کتاب کردیم به همراه ویدیواش درخواست انتشار کردیم هردوی اینها ممنوع شد. وقتی علت را پرسیدیم گفتند تصویری که شما از حضرت خدیجه دارید تصویر یک عشق زمینی است، بنابراین نمی‌‌شود. گفتیم این قسمتی از زندگی حضرت خدیجه است که به پیامبر(ص) علاقه‌‌مند شده و از او خواستگاری کرده. کتاب و نمایش مجوز نگرفت با این تحلیل.

وی می افزاید: چهار بار تجدیدنظر خواستم و توضیح دادم گفتند نه، ایشان مادر حضرت فاطمه (س) هستند. نمی‌‌تواند عشق‌‌شان زمینی باشد. در مقابل بی‌‌استدلالی نمی‌‌شود دلیل منطقی آورد. خیلی از کارمندان وزارت ارشاد خودشان هم مستاصل‌‌اند؛ نه جوابی برای من دارند و نه برای خودشان اما مجبورند و تنها من را به صبوری دعوت می‌‌کنند.

“امر وانموده” پایان نامه ای بود که بعد از دریافت مجوز نشر، ممنوع شد!
این ناشر خاطرنشان می سازد: مگر می‌‌توان مساله فرهنگ را با صبوری حل کرد. بعضی از کتاب‌‌ها چاپ پنجم و ششم هستند، الان به ما می‌گویند تجدید چاپ نشود. چرا؟ کتابی به اسم «امر وانموده» پایان‌‌نامه تحصیلی بود که با درجه عالی هم قبول شده بود از ارشاد بدون هیچ تغییری مجوز گرفت، ما هم چاپش کردیم. وقتی رفتیم اعلام وصولش را بگیریم، گفتند این کتاب ممنوع است. وقتی علت را پرسیدیم، گفتند این کتاب را اشتباهی به بررس دینی داده بودیم درحالی که بررس سیاسی باید می‌‌دید. گفتیم مگر نمی‌‌گویید فرهنگ ربطی به سیاست ندارد؟

کتاب خواندن انسان را فاسد نمی کند
مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان اظهار می دارد: بارها و بارها گفته‌‌ام مسوولان کتاب خواندن انسان را فاسد نمی‌‌کند. کتاب نخواندن انسان را فاسد می‌‌کند. خیلی از کتاب‌‌هایی که اجازه انتشار نگرفته‌‌اند را از اینترنت می‌‌خوانند.

“دنیای مطبوعاتی آقای اسراری” در چاپ چهارمش ممیزی خورد
او با اشاره به کنابی قدیمی از بهرام بیضایی می گوید: کتاب “دنیای مطبوعاتی آقای اسراری” متاسفانه در چاپ چهارمش سانسور شد و چون آقای بیضایی به هیچ‌وجه آثار خود را تغییر نمی‌‌دهند، کتاب چاپ نشد و من از گوشه خیابان کتاب را خریدم، بردم به ارشادی‌‌ها نشان دادم. گفتم شما اجازه چاپ نمی‌‌دهید می‌‌آید کنار خیابان؛ چقدر بد. حقوق نویسنده، ناشر و… و از همه بدتر شما این کار غیراخلاقی را رواج می‌‌دهید.

صنعت نشر در حال از بین رفتن است
وی تأکید می کند: 30 سال است با این نگرش می‌‌جنگم. این نگرش کارکرد ندارد. هر زمانی به ارشاد می‌‌روم چندین ساعت از عصبانیت می‌‌لرزم. مثل خیلی دیگر از صنایع دیگر صنعت نشر هم در حال از بین رفتن است.