راهاندازی تلویزیون روس توسط صداوسیما در جهت جهش مبادلات اقتصادی!!؟؟
سینماروزان/حامد مظفری: صداوسیما که پیشتر شبکههای عربی(الکوثر و العالم)، انگلیسی و فرانسوی(پرستیوی)، اسپانیایی(هیسپان)، آفریقایی(هوسا) و… را راهاندازی کرده بود بهدنبال راهاندازی شبکه تلویزیونی روس زبان است.
این، خبری است که علی دارابی مدیر دفتر صداوسیما در روسیه داده و ذیل توضیح درباره فواید این شبکه، یکی از فواید را جهش در روابط اقتصادی دانسته است!
علی دارابی در روزنامه جامجم نوشت: برای ایجاد جهش در روابط اقتصادی، لازم است ضمن تکمیل زیرساختهای حیاتی در حملونقل زمینی، ریلی، دریایی و نیز رفع موانع گمرکی و بانکی، یک موضوع مهم دیگر نیز نقشآفرینی میکند و آن شناخت متقابل است. در حال حاضر دو ملت و بهویژه تجار و بازرگانان در دو سوی دریای خزر، شناخت کافی و دقیق از نیازهای تجاری و اقتصادی دو طرف، بازارهای هدف، چگونگی ورود به بازارهای دو کشور و مشکلات و موانع تجارت و بازرگانی ندارند. با ایجاد شبکه تلویزیونی روس زبان بهعنوان یک کانال ارتباطی مناسب و پویا میتوان به شناخت عمیق و دقیق طرفین، تجار و بازرگانان عمده روسی از ظرفیتها و توانمندیهای اقتصادی کشور کمک کرد و زمینه رشد خارقالعاده در مبادلات اقتصادی را فراهم کرد.
برای آن که بدانیم راهاندازی شبکههای تلویزیونی برونمرزی تا چه میزان موجب جهش در روابط اقتصادی ایران و دیگر کشورها شده باید مروری داشته باشیم بر عملکرد شبکههای عرب زبان و در عین حال بازار محصولات ایران در کشورهای منطقه.
اگر راهاندازی الکوثر و العالم توانسته بخشی قابل توجه از بازار کشورهای عرب زبان منطقه را در اختیار ایران قرار دهد، لابد شبکه روسزبان هم میتواند زمینه رشد خارقالعاده(!) در مبادلات اقتصادی با روسیه را فراهم کند.
اگر شبکهای مثل هیسپان توانسته باشد برای محصولات ایرانی، بازاری پویا در کشورهای اسپانیایی زبان ایجاد کند، احتمالا شبکه روسزبان هم خواهد توانست در روسیه، ردپایی پررنگ از بیزنسمنهای ایرانی بر جای گذارد.
اگر با شبکه هوسا توانستیم بازاری مناسب برای کالاهای ایرانی در کشورهای قاره آفریقا پیدا کنیم، شبکه تلویزیونی روسزبان هم قاعدتا کمکحال تولیدکنندگان ایرانی برای نفوذ به بازار روسیه خواهد بود.
اگر قبل از راهاندازی هر شبکه برونمرزی تازه- که یقینا بودجهای ویژه خود میطلبد -بر اثرات اقتصادی همین شبکههای فعلی، تمرکز کنیم شاید راحتتر بتوانیم درباره بازدهی آنها مانور دهیم؛ بماند که ورای راهاندازی شبکه، طراحی محتوایی که بناست در آن ارائه شود اهمیت دارد.
در شبکه روسزبان میخواهیم چه عرضه کنیم؟ همین فیلم و سریالهای موجود را دوبله روس میکنیم و روی آنتن میفرستیم یا به دنبال تولید محتوای ویژه هستیم؟ با همین نگره تحلیلی شبکههای موجود به ارائه تحلیل در شبکه روسزبان خواهیم پرداخت یا میخواهیم نگرهای تازه ارائه کنیم.
از اینها گذشته چرا ساختار مدیریت فرهنگی ایران بهجای استفاده از ساختار(یا در اینجا رسانههای) برتر موجود، این قدر علاقه دارد به راهاندازی ساختار(یا رسانه) جدید؟؟
چرا بهجای پر کردن سالنهای سینمای موجود مدام علاقه داریم سینمای تازه راهاندازی کنیم؟ چرا بهجای افزودن بر غنای جشنوارههای موجود بهدنبال صرف بودجه برای راهاندازی جشنوارههای تازه هستیم؟ چرا بهجای استفاده بهینه از پخشکنندگان موجود، باز ذیل ساختار دولتی فرهنگ، یک گروه بودجهخوار راه میاندازیم برای پخش فیلم؟
بهتر نیست هزینه ساختارسازی تازه را صرف عرضه درست و استاندارد محصولات داخلی در رسانههای مطرح موجود کنیم؟
سادهترش میکنیم؛ اینکه سالی پنج سریال برتر ایرانی را به زبان روس دوبله کرده و شرایط پخشش را در شبکههای روسزبان پربیننده فراهم کنند مفیدتر است یا راهاندازی شبکهای تازه که مدتها باید طول بکشد تا یک پنجم مخاطبان رسانهای مثل شبکه یک روسیه را داشته باشد؟
تجربه مدیریت فرهنگی چهار دهه اخیر نشان میدهد آنچه فرهنگسازان داخل بیش از هر چیز، کمبودش را حس میکنند، “محلی” بودن بازار مصرف است. متاسفانه باوجود همه تلاشها و همه موفقیتهای محفلی، نتوانستهایم بازاری حتی منطقهای برای محصولات فرهنگی خود در همین افعانستان یا تاجیکستان داشته باشیم.
اگر واقعا هدفمان رفع خلاءهای فرهنگی است ابتدا در بازارهای فرهنگی موجود برای کالاهای خود مشتری پیدا کنیم یعنی به جایی برسیم که سریالها و فیلمهای مطرحمان به سینما و تلویزیون کشورهای منطقه راه یابد.
مخاطبیابی لازم و کافی که برای محصولاتمان در آن سوی مرزها انجام دهیم آن گاه بهجای اینکه خودمان هزینه کنیم برای شبکهای تازه، این طرف مقابل است که پیشقدم -یا حداقل شریک-میشود برای راهاندازی شبکهای مختص عرضه محصولات باکیفیت ایرانی و در آن حالت است که میتوان امید داشت به یک جهش اقتصادی واقعی.