“مرگ ماهی” روح ا.. حجازی یک کپی برداری آشکار و ناشیانه از “برف روی شیروانی داغ” محمدهادی کریمی است؛ فیلمی که درست چهار سال پیش در همین روزها در جشنواره حضور داشت و اتفاقا یکی از آثار محبوب منتقدان بود اما برخی دلایل سیاسی سبب ساز آن شد که متن متفاوت و کارگردانی آن در داوری فجر چنان که باید مورد توجه قرار نگیرد.
سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: اینکه جمعی از امتحان پس داده های بازیگری را به خدمت فراخوانی، اینکه محمود کلاری را به عنوان فیلمبردار کنارت داشته باشی، اینکه مهرداد میرکیانی را به عنوان چهره پرداز کنار خود داشته باشی، اینکه تدوین فیلمت را به دو نفر از کارکشته های عرصه تدوین یعنی هایده صفی یاری و سپیده عبدالوهاب بدهی و از مهمتر اینکه یکی از بانکهای معتبر بخش خصوصی را به عنوان سرمایه گذار به خدمت بگیری دلیلی بر آن نیست که فیلمساز خوبی هستی!
یک بار خودت را به حاتمی کیا میچسبانی و یک بار قاسم خانی را به فیلمت می آوری
فیلمساز خوب شدن قبل از داشتن یک گروه حرفه ای و البته ردیف بودجه برای تولید نیاز دارد به خلاقیت درونی برای طرح ایده های تازه یا ارائه ایده های کهنه با بیانی تازه. اگر خلاقیت نداشته باشی و یک بار خودت را به ابراهیم حاتمی کیا بچسبانی تا فیلمت دیده شود و بار دیگر پیمان قاسم خانی را به اثرت الصاق کنی تا توجهات را برانگیزد چاره ای نداری جز اینکه در چهارمین فیلمت به سراغ کپی کاری از فیلمی بروی که نه فرسنگها دورتر و در هالیوود که چند سال قبل در همین ایران خودمان تولید شده و البته به دلایل مختلف هم مهجور مانده است!
یک کپی برداری ناشیانه
“مرگ ماهی” روح ا.. حجازی یک کپی برداری آشکار و ناشیانه از “برف روی شیروانی داغ” محمدهادی کریمی است؛ فیلمی که درست چهار سال پیش در همین روزها در جشنواره حضور داشت و اتفاقا یکی از آثار محبوب منتقدان بود اما برخی دلایل سیاسی سبب ساز آن شد که متن متفاوت و کارگردانی آن در داوری فجر چنان که باید مورد توجه قرار نگیرد.
اینکه حجازی از این می گوید که فیلمش ممکن است یادآور آثار علی حاتمی یا زنده یاد رسول ملاقلی پور باشد هم بیشتر به فرار رو به جلو شبیه است برای رهایی از انتقاداتی که مطمئنا به سبب این کپی کاری یقه او را خواهد گرفت.
“مرگ ماهی” شاید به واسطه دورهمی فرزندان در کنار مادر مرحوم شباهتهایی با “مادر” علی حاتمی داشته باشد اما از ابتدای فیلم و اصلا ایده ای که مبنای خلق اثر شده نگاهی کاملا مستقیم به “برف روی شیروانی داغ” داشته است.
بازاری آشفته که هر کس فریاد می زند مرا ببینید
در “برف…”مرگ یک شاعر سبب ساز گردهم آمدن شاگردان وی شده و حین این گردهمایی بود که تقابلات جالبی نیز میان شاگردان درمیگرفت. در مرور این تقابلات هم سعی بر آن بود که روحیات و ذهنیات شاعر مورد واکاوی قرار گیرد تا در انتهای فیلم مخاطب تصویری کامل از این شاعر تازه درگذشته داشته باشد.
در “مرگ ماهی” هم مرگ مادر است که باعث گردهمایی فرزندان و اعضای خانواده شده و اینجا هم بناست درگیریهای اعضای خانواده با هم اسباب کشف روحیات مادر باشد اما اسفناک است که شخصیت پردازی ضعیف فرزندان و شبیه سازی آنها به تیپهای مستعملی که در تلفیلمها دیده ایم و از آن بدتر نداشتن گره هایی که بواسطه آن مخاطب را ترغیب به تماشای فیلم کنیم موجب میشود که در پایان نه تنها تصویری کامل و شفاف از مادر پیش روی مخاطب نباشد که فیلم به بازار شلوغ و آشفته ای بدل شود که هر کسی از یک طرف آن وارد شده و کالایی را برای فروش عرضه میکند.
کمی از ژانگ ییمو و کمی از میرکریمی
شکی نباید داشت که حجازی در کنار کپی برداری از “برف…” نیم نگاهی هم داشته به “یه حبه قند” رضا میرکریمی و دورهمی شکل گرفته در آن فیلم! حجازی فکر میکرده همین که بازیگران شناخته شده تئاتر و سینما را دورهم جمع کند با یک فیلمنامه معمولی هم میتواند اسباب شکل گیری فیلمی مهیج را موجب شود اما افسوس که “مرگ ماهی” حتی یک شخصیت پرداخت شده شبیه به “یه حبه قند” ندارد.
فیلم حتی یک دیالوگ متفاوت که در پایان فیلم در یاد مخاطب بماند هم ندارد. البته که کارگردان کوشیده برخی جاهای اثرش را به کلیپهای موزیکالی بدل کند که بسیاری از کارگردانان شناخته شده از ژانگ ییموی چینیتبار گرفته تا همین رضا میرکریمی خودمان در آثارشان از آنها بهره می گیرند اما مشکل اصلی بکر نبودن و دست چندم بودن سناریو است که باعث میشود “مرگ ماهی” در شمار یکی از ضعیف ترین آثار جشنواره سی و سوم جای گیرد.
سخنی با مدیران بانک حمایت کننده!
ای کاش مدیران آن بانک معتبری که شرایط تولید چنین آثاری را فراهم میکنند قبل از تصویب حمایت از چنین پروژه هایی لااقل طرح اصلی داستان را در موتور جستجوی گوگل کاوش کنند تا خیالشان راحت شود که احیانا چند سال قبلتر فیلمی با چنین مضمونی تولید نشده! این طوری سرمایه گذاریهای صورت گرفته هم کمتر تلف میشود.