1

گزینه‌های مردمی اجرای “هفت”: از رامبد جوان و باران کوثری تا رضا عطاران و پدرشوهر مهناز افشار!

سینماژورنال: در حالی که ماجرای تهیه و اجرای “هفت” توسط محمود گبرلو کاملا متوقف شده است و بناست این برنامه با تیم جدیدی از اوایل مهرماه روی آنتن برود “خبرآنلاین” نظرسنجی جالبی را برای یافتن مجری برنامه راه انداخته است.

به گزارش سینماژورنال در این نظرسنجی از مخاطبان خواسته شده است که گزینه مطلوب خود برای اجرای این برنامه را معرفی کنند و در این بین مخاطبان هم سعی کرده اند بی سانسور نظراتشان را بگویند.

البته بوده اند برخی مخاطبان که همین نظرسنجی را هم محلی کرده اند برای مطایبه و طنازی اما در مجموع صراحت کلام مخاظبان باعث شده کنتراست عجیب و غریبی در انتخاب گزینه مردمی اجرای “هفت” شکل بگیرد.

از سینماگران گرفته تا مجریان و منتقدان

جالب است که در بین گزینه های مردمی اجرای “هفت” همه جور چهره ای هم به چشم می خورد؛ از سینماگران گرفته تا مجریان تلویزیون، منتقدان و روزنامه نگاران و حتی چهره های سیاسی.

با این حال شاید جالب ترین گزینه های مردمی رامبد جوان و باران کوثری باشند که هر دو سابقه بازیگری دارند و در این بین رامبد برنامه موفق “خندوانه” را روی آنتن دارد و باران هم سابقه اجرا در “کلاه قرمزی” را داشته است.

رضا عطاران برگ برنده فروش فیلمها در سالهای اخیر دیگر گزینه مردمی است و در کنار او عجیب ترین گزینه هم محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی دولت محمود احمدی نژاد و پدرشوهر مهناز افشار.

فرج ا.. سلشحور، مسعود ده نمکی و ابراهیم حاتمی کیا نیز از جمله کارگردانانی هستند که مخاطبان از آنها به عنوان گزینه های مطلوب خویش برای اجرای “هفت” نام برده اند!

سینماژورنال برخی از گزینه های مردمی اجرای “هفت” را مرور کرده است:

–اکبر عالمی

–علی معلم

–منوچهر اکبرلو

–مسعود ده‌نمکی

–رضا رشیدپور

–محمدعلی رامین

–هدیه تهرانی

–اکبر نبوی

–منصور ضابطیان

–احسان کرمی

–فریدون جیرانی

–محمدرضا شهیدی‌فر

–پارسا پیروزفر

–شهاب حسینی

–رشید کاکاوند

–رضا عطاران

–مهران مدیری

–فرامرز قریبیان

–رامبد جوان

–باران کوثری

–حمید رسایی 

–امیر قادری

–فرزاد حسنی

–فرج‌الله سلحشور

–علی ضیاء

–امیر پوریا

–احسان علیخانی

–مسعود فراستی

–ابراهیم حاتمی‌کیا

— پرویز پرستویی

 




مهناز افشار بالاخره در ایران رؤیت شد+عکس

سینماژورنال: مهناز افشار بعد از آن که برای به دنیا آوردن فرزندش به آلمان رفت و البته بعد از حواشی متعددی که بر سر این تولد دامنش را گرفت به ایران بازگشت.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال در اولین حضور در برابر مخاطبان عام افشار دوشنبه شب در اکران مردمی “نهنگ عنبر” حضور یافت.

در این مراسم که در پردیس کوروش برگزار شد علاوه بر افشار، سامان مقدم، رضا عطاران، على قربانزاده، رضا ناجى و امیرحسین رستمی نیز حضور داشتند.

نکته قابل توجه این اکران مردمی حضور قابل توجه مخاطبانی بود که برای دیدار با عطاران و افشار به پردیس کوروش آمده بودند.

مهناز افشر و رضا عطاران در اکران مردمی "نهنگ عنبر"/عکس: آزاده امیرخان
مهناز افشار و رضا عطاران در اکران مردمی “نهنگ عنبر”/عکس: آزاده امیرخان

 




باز هم رضا عطاران، باز هم سرویس بهداشتی؛ این بار رودرو با پرستار تیمارستان!

سینماژورنال: سعید اقاخانی بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون شب گذشته مهمان “خندوانه” بود و در این برنامه به ذکر خاطراتی از زندگیش پرداخت.

سعید آقاخانی در “خندوانه” از این گفت که در دوران دانشجویی با فرهاد اصلانی هم اتاق بوده اما با رضا عطاران نیز همدانشگاهی بوده و البته به همین علت خوابگاهشان یکی بوده است.

جالبترین بخش “خندوانه” دیشب جایی بود که آقاخانی خاطره ای را از عطاران در دوران دانشجویی تعریف کرد و عجبا که در این خاطره نگاری باز هم این دستشویی یعنی عنصر ثابت خلق کمدی در بسیاری از آثار عطاران است که وجود دارد؛ البته اینجا بجای “آفتابه” با “مسواک” طرفیم!

هم اتاقی عطاران دیوانه شده بود

آقاخانی که این روزها “خداحافظی طولانی” را روی پرده دارد با اشاره به بیست سال قبل و دوران دانشجویی گفت: یک شب تعدادی از دانشجویان در را روی یکی از هم اتاقی‌هایشان قفل کرده بودند و او هم داد و بیداد می‌کرد. آن‌ها معتقد بودند که هم اتاقی شان دیوانه شده و به همین خاطر به تیمارستان هم زنگ زده بودند تا کادر پزشکی برای بردن بیمار به خوابگاه بفرستد.

عطاران مسواک به دهان از دستشویی خارج شد…

او ادامه داد: این ماجرا حدود 20 دقیقه طول کشید و ما هم هر کدام به اتاق‌هایمان برگشتیم تا این که آمبولانس آمد و پرستاران هم به داخل راهرو خوایگاه آمدند، در همین حین رضا عطاران هم از دستشویی خوابگاه بیرون آمد و مسواک هم دستش بود، سر و وضع رضا عطاران طوری بود که یک هو پرستاران به او گفتند که آقا از جات تکان نخور. عطاران هم جواب داد که بابا من نیستم که یکی دیگه‌اس.

کاش به تیمارستان می بردندش

در اینجای گفتگو رامبد جوان به شوخی گفت که خوب شد رضا را نگرفتند، اما آقاخانی هم جواب داد: کاش می‌گرفتنش و به تیمارستان می بردند.




عایدی سعید راد+پوریا پورسرخ+بهاره افشاری+الهام چرخنده⇐کمتر از ۱۰ میلیون تومان در ۲ماه!!!

سینماژورنال: آخرین فیلم اکران شده سعید راد بازیگر قدیمی سینمای ایران اثری است به نام “عشق و جنون”؛ فیلمی به کارگردانی حسن نجفی که سالها دستیار مجید مجیدی بوده است و در آثاری چون “بید مجنون”، “باران” و “محمد(ص)” در گروه وی حضور داشته است.

به گزارش سینماژورنال این فیلم که در کنار سعید راد از حضور چهره های جوانتر بازیگری مانند پوریا پورسرخ و بهاره افشاری و البته یک مجری-بازیگر به نام الهام چرخنده هم سود برده است در مدت دو ماهی که روی پرده بوده است کمتر از 30 میلیون تومان عایدی داشته است!!!

البته دو سوم این رقم هم سهم سینمادار و پخش کنده است و در نهایت عددی کمتر از 10 میلیون است که می تواند عایدی شفاف این عوامل باشد.

سندی بر عدم تأثیرگذاری نام بازیگران در فروش فیلم

کافیست فقط دستمزد این چهار بازیگر را کنار هم بگذاریم و ببینیم که این 10 میلیون تومانی که از گیشه حاصل شده است چند درصدِ مجموع دستمزد این سه نفر است!

اینکه می گویند سینمای ما کارگردان محور شده و حضور یا عدم حضور بازیگران-منهای مواردی مانند رضا عطاران- کمکی به فروش نمی کند هم دقیقا همین است.

حسن نجفی فیلمی را ساخته که بلحاظ خط داستانی آن قدر کلیشه شده و دمُده است که در دو ماه شاید 1000 مخاطب هم نداشته است!!!

اما اینکه چنین فیلمهایی چگونه و بر چه اساسی برای پخش انتخاب می شوند هم جای سوال دارد. آیا کارشناس پخشی که این فیلم را برای اکران انتخاب کرده خود به کیفیت پایین اثر پی نبرده است؟

فیلمساز موقعیت جدید را درک نکرده است

این سوالی است که سینماژورنال از مهدی صباغ زاده مدیر دفتر پخش نیمروز پخش کننده “عشق و جنون” می پرسد. صباغ زاده اما بی پرده پوشی از اشتباهش در انتخاب این فیلم برای پخش سخن گفته و بیان می دارد: “عشق و جنون” فیلمی نیست که به درد جامعه امروز بخورد. ماجراهای این فیلم تاریخ مصرف گذشته اند و در شرایط امروز جامعه ما محلی از اعراب ندارند. شرایط جامعه و نگاه آدمها نسبت به اتفاقات تغییر کرده اما متاسفانه فیلمساز این موقعیت جدید را درک نکرده است.

صباغ زاده در توجیه انتخاب این فیلم برای پخش می گوید: تهیه کننده این فیلم محمدرضا محمدی از دوستانم بود که هم در تلویزیون و هم در معاونت سینمایی فعال بوده است. حدودا سه سالی از زمان تولید فیلمشان می گذشت و از من کمک خواستند که برای پخش فیلم اقدام کنم و من هم کمک کردم که اکران شود. کمکی به یک دوست قدیمی.

عشق و جنون
عشق و جنون

سود که نداشت هیچ، به اعتبارمان هم لطمه زد

این پخش کننده که خود سابقه کارگردانی آثاری خاطره انگیز چون “مارال” و “خانه خلوت” را هم داشت است خاطرنشان می سازد: این فیلم نه تنها سودی برای دفتر پخش ما نداشت که اتفاقا به اعتبار دفتر پخش هم لطمه زد. تعارف که نداریم وقتی فروش فیلم پایین می آید فعالیتهایی که دفتر پخش انجام داده نیز دیده نمی شود.

گرفتاری در ایده های نخ نما شده چه بر سر سرمایه ها می آورد؟

این هم اتفاق جالبی است که احتمالا فقط در سینمایی مملکت ما می افتد. یعنی پخش کننده اثری را برای اکران انتخاب میکند که حتی خودش هم آن را قبول ندارد!

از آن طرف در عنوان بندی اثر نام بازیگرانی خورده است که پای صحبت هر کدام از آنها که بنشینی چنان درباره اسرار و رموز حرکت تدریجی خویش و پیشرفت مداوم سخن می گویند که انگار روح براندوی کبیر در کالبد آنها دمیده شده است.

تجربه کارگردان هم که کم نیست؛ از دستیاری مجید مجیدی و مجتبی راعی گرفته تا ساخت یک فیلم مذهبی نسبتا معقول به نام “آسمان هشتم”. پس چرا فیلم در دو ماه کمتر از 30 میلیون می فروشد؟! نکته همان است که صباغ زاده گفت؛ گرفتاری سینماگران در ایده هایی نخ نما شده و عدم تعامل مناسب با اجتماع پیرامونی و عدم الهام گیری از وقایع.




ادعاهای تازه تنابنده: از سامان مقدم تا پیمان قاسم‌خانی از “گینس” خوششان آمده/گلمکانی گفت فیلمت حُسن‌هایی هم دارد

 سینماژورنال: اولین فیلم سینمایی محسن تنابنده در مقام کارگردان با عنوان “گینس” در روزهای اخیر دیگر به مانند روزهای ابتدایی اکران مخاطب ندارد.

یک دلیل این امر شاید تصوراتی بود که مخاطبان ابتدایی از فیلم داشتند و برآورده نشد و همین برآورده نشدن تصورات است که وقتی دهان به دهان می چرخد باعث میشود مخاطبان بعدی با محافظه کاری بیشتری برای تماشای فیلم اقدام کنند.

به گزارش سینماژورنال در این اوضاع اما تنابنده همچنان سعی میکند از فیلمی که پر است از عبارات غیرمتعارف دفاع کند و آنها که نقدش کرده اند را به غرض ورزی متهم کند.

تازه ترین گفتگوی این کارگردان-بازیگر که با “شرق” انجام شده نیز بیشتر دفاعیه ای از فیلم است؛ دفاعیه ای که در ابتدای آن از شهید مرتضی مطهری هم یاد شده و یکی از نقل قولهای او آورده شده است. همان نقل قولی که از “سنگ زنی به قطار در حال حرکت” سخن گفته شده است.

اما شاید جالب ترین بخشهای گفتگوی تازه تنابنده جایی است که از هوشنگ گلمکانی بعنوان منتقدی تأثیرگذار یاد کرده و می گوید: خیلی از منتقدنماها و رسانه‌ها می‌خواهند آدم را مجبور کنند تا راه فیلم‌سازانی را ادامه دهد که به قهقرا رفته‌اند. فیلم‌سازانی که چند تا جشنواره داخلی و خارجی رفته‌اند و بعدش خودشان را گم کرده‌اند و هیچ محصول خلاقانه‌ای ارائه نداده‌اند... شما در نظر بگیرید که هوشنگ گلمکانی به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین منتقدان سینمایی به من گفت که فیلمت ایراداتی دارد، اما حسن‌هایی هم دارد و برخی از این نقدهایی که در رسانه‌ها به آن دامن می‌زنند، نقدهای سالمی نیستند.

دیگر ادعای جالب کارگردان “گینس” خوش آمدن پیمان قاسم خانی وسواسی و سختگیر و البته سامان مقدم از فیلمش است. تنابنده در این باره بیان می دارد: خیلی از همکاران از فیلم خوششان آمده از سامان مقدم تا پیمان قاسم‌خانی. هر کسی در فیلمش رویکردی دارد و اهدافی را دنبال می‌کند که من همه تلاشم را کردم که در فیلم اول نگاهی به گیشه داشته باشم و ابتدا تماشاچی داشته باشم و بعد در فیلم‌های بعدی زیبایی‌شناسی هدفمندی را دنبال کنم.




قصه اصلی “گینس” چه بود که سانسور شد؟

سینماژورنال: در حالی که بخش عمده مخاطبانی که به تماشای “گینس” رفته اند استفاده این کمدی از برخی واژه ها و افعال غیرمتعارف برای جلب مخاطب را زیر سوال برده اند در تازه ترین گفتگوی محسن تنابنده بدون اینکه کمترین اشارات به دلایل این استفاده شده باشد از ممیزی فیلمنامه و تغییر جهت آن صحبت شده است!

به گزارش سینماژورنال تنابنده در گفتگوی اخیرش با بیان این جمله جالب و البته عجیب که “عوامل مختلفی باعث شد قصه گینس شکل نگیرد” از قصه اصلی این فیلم حرف زده و اینکه این قصه دچار ماجراهایی شد که کاملا منعقد نشد!

ساندویچی که خورده شد و رکوردی که ثبت نشد

 تنابنده در شرح  قصه اصلی “گینس” به “فارس” می گوید: در سال 89 قصه واقعی این ماجرا اتفاق افتاده است. گروهی تصمیم می گیرند یک ساندویچ شتر مرغ درست کنند، ساندویچ رکوردش به نام ایتالیایی‌ها ثبت شده بود. این افراد 1500متر ساندویچ را آماده می‌کنند اما قبل از اینکه بتوانند رکورد ایتالیا را بزنند و ثبت رکورد گینس بشوند، مردم که در اطراف حضور داشتند محصول این افراد را می‌خورند و اجازه نمی‌دهند رکورد به نام این افراد و ایران ثبت شود.

وی ادامه می دهد: این قصه براساس آن واقعه آماده شد و این بسیار نقادانه است. افسوس که قصه دچار یک ماجراهایی شد که کاملا منعقد نشد ولی فکر می کنم از حیث قصه، سر و شکل، کارگردانی و لحن فیلم قابل بررسی است.

از ساده ترین چیزها عجیب ترین تحلیلها بیرون می زند

 تنابنده در پاسخ به اینکه چه عاملی باعث شد قصه منعقد نشود با اشاره به نقش ممیزی ارشاد در این عدم انعقاد بیان می دارد: طبیعتاً شما نمی توانید یک چنین پایانی داشته باشید. عمدتاً از ساده ترین چیزها که می‌تواند یک برآیند ساده داشته باشد عجیب و غریب ترین تحلیل‌ها بیرون می‌زند این که یک تحلیل واضح است و نمایانگر این حقیقت است که شرایط مردم راحت و اثبات‌ شده نیست که این اتفاق رخ می‌دهد و امکان ثبت رکورد برای افراد محقق نمی‌شود.

آقای تنابنده! ای کاش درباره واژه‌های غیرمتعارف فیلم تان توضیح می دادید

به گزارش سینماژورنال انتظار طبیعی از گفتگوکننده ای که طرف صحبتهای تنابنده بوده این است که به پایان نسخه فعلی “گینس” اشاره کرده و بگوید در همین نسخه فعلی هم پایانی شبیه به فینالی که ایشان می گویند امکان ایجادش نبوده، وجود دارد یعنی در یک کشمکش میان طرفین درگیر، ساندویچی که بنا بوده رکورد درازایش در گینس ثبت شود متلاشی میشود و گروهی نیز به خوردن آن اقدام می کنند!

از آن گذشته اینکه گفته اند در ایران نمیشود رکورد آن هم رکورد گینس را زد از آن حرفهاست. یک نمونه اش فوتبالیستی به نام مهدی حب‌درویش که چند سال قبل در مدت یک دقیقه 144 روپایی با توپ تنیس زد و نامش در گینس ثبت شد.

نمونه دیگر طولانی ترین نقاشی جهان است که آن هم متعلق به ایرانیان است؛ یک نقاشی با طول 5 کیلومتر با نام “به سوی نور” که با موضوع زندگی حضرت محمد(ص) تولید شده است؛ یعنی همان موضوعی که شرکت پخش کننده فیلم تنابنده را نیز بواسطه تولید اثری با همین موضوع می شناسیم!

پس اینکه ایشان گفته اند در ایران امکان ثبت رکورد برای افراد محقق نمیشود کاملا بی اعتبار است.

جالب است که جناب تنابنده این ادعاها را طرح می کند اما یک کلمه درباره استفاده از بسیاری از واژه ها و افعالی که پیش از این در سینمای پس از انقلاب اسلامی ندیده بودیم سخنی نمی گوید.




رسانه اصلاح‌طلب: کاش اعلام مي‌كردند “گینس” براي برخي گروه‌هاي سني مناسب نيست

سینماژورنال: ماجرای شوخیهای نامتعارف “گینس” همچنان مورد بحث رسانه هاست. در غیاب برخی رسانه های اصولگرا که گویا طی تصمیمی جمعی سعی می کنند از کنار این شوخیها گذشته و بیشتر بر “پاداش” به عنوان فیلمی خاص تمرکز کنند رسانه های اصلاح طلب وارد گود نقد درباره “گینس” شده اند.

به گزارش سینماژورنال یکی از این رسانه ها روزنامه “اعتماد” است که خبرنگارش شراره داوودی کوشیده با رفتن به دل مخاطبان سینماها و پرس و جو کردن از آنها درباره ایرادات “گینس” به ارائه گزارش بپردازد.

در این گزارش بوده اند مخاطبانی که با تماشای “گینس” خندیده اند اما کفه مخاطبان به سمت کسانی می رود که شوخیهای این فیلم را مناسب همه رده های سنی ندانسته اند و از این گلایه کرده اند که چرا درباره این شوخیها به مخاطبان اطلاع رسانی نشده است تا مجبور نشوند با فرزندان خود برخی موارد غیرمتعارف را تماشا کنند.

سینماژورنال متن کامل این گزارش را ارائه می کند:

آیا واقعا مي‌توان فروش بالاي “گینس” را دليلي بر موفقيت آن دانست؟

روزهاي ماه رمضان زمان مناسبي براي اكران فيلم‌هاي مختلف در سينماهاي كشور است، از آن جهت كه هم قيمت بليت سينما در مقايسه با روزهاي ديگر سال كم شده‌اند و هم در طرح شبانه مي‌توان دور از دغدغه‌هاي معمول به تماشاي فيلم‌ها نشست. با اين نگاه كه در كلانشهر تهران زندگي شبانه تعريف چنداني ندارد و تنها در ماه رمضان اين ساعت‌ها در شب هستند كه افراد فقط براي برنامه مهماني‌ها بيرون از خانه نيستند. در همين چند سال اخير شاهد باز بودن مراكز مختلف فرهنگي بعد از اذان بوده‌ايم و اين كسب و كار رونق زندگي در ساعت‌هاي پاياني شب را باعث شده‌اند.

اين روزها علاوه بر سينماهايي كه تنها سينما هستند مجتمع‌هاي مختلف فرهنگي كه سينما، تئاتر و ديگر كالاهاي فرهنگي را با هم عرضه مي‌كنند، سرشان حسابي شلوغ است و حضور پررنگي در اين مدت دارند. اتفاقا مردم هم استقبال زيادي از اين طرح كرده‌اند. در اين ميان شايد موضوعي كه حايز اهميت باشد اين است كه فيلم‌هايي كه شانس حضور در اين طرح را دارند، خوب هم ديده مي‌شوند و به واسطه اكران‌هاي نيمه شب و سانس‌هاي فوق‌العاده، مردمي كه از خانه و براي ديدن فيلم بيرون آمده‌اند، دست خالي هم برنمي‌گردند.

«گينس» يكي از فيلم‌هايي است كه در اكران‌هاي ماه رمضان روي پرده رفته است؛ فيلمي به كارگرداني محسن تنابنده و بازي رضا عطاران و خود تنابنده. بدون شك نام تنابنده‌اي كه چند سالي است با مجموعه تلويزيوني پايتخت هواداران زيادي براي خودش پيدا كرده است، در كنار رضا عطاران كه برخي معتقدند به صرف وجود او فيلمي ميلياردي مي‌شود و پربيراه هم نگفته‌اند، «گينس» توانست در مدت زمان ۱۰ روز پس از اكران ميلياردي شود؛ موضوعي بي‌سابقه. اما واقعا مي‌توان به اين آمار بسنده كرد و فروش بالاي يك فيلم را دليلي بر موفقيت آن دانست؟

تكيه بر برخي شوخي‌ها و خنده‌هاي سطحي

واقعا «گينس» چقدر مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است؟ وقتي فيلمي همه موردهاي پرفروش شدن را داشته باشد، اما فيلم خوبي نباشد، آن وقت شرايط چطور است؟ البته جواب‌هاي زيادي براي اين سوال‌ها وجود دارد. خيلي‌ها اعتقاد دارند همين كه مردم به سينما مي‌آيند و حضور دارند، اتفاق خوبي است، حتما خوب است، اما سليقه مخاطب چه؟ اگر فيلم‌ها توقعات را برآورده نكنند، داستان نداشته باشند و با تكيه بر برخي شوخي‌ها و خنده‌هاي سطحي بفروشند، آن‌وقت همين مخاطبي كه ادعا مي‌كنيم فيلم را براي او ساخته‌ايم و نظرات و ديدگاهش مهم است، نگاهش به فيلم‌ها كم‌ارزش مي‌شود، در مواردي حتي سينما را حذف مي‌كند، اگر هم قهر نكند، با همين فيلم‌ها خودش را سرگرم خواهد كرد.

ای کاش اعلام مي‌كردند “گینس” براي برخي گروه‌هاي سني مناسب نيست

دو شب را با مخاطبان سينما در سالن‌هاي نمايش‌دهنده «گينس» گذرانديم تا بازخورد آنها از فيلم و شوخي‌ها و دنيايي را كه تنابنده ساخته است ببينيم. دست‌اندركاران پرديس سينمايي آزادي از اكران «گينس» بسيار راضي هستند و از فروش بالاي بليت ابراز رضايت مي‌كنند، سالن نمايش هم نويد يك اكران خوب با سالني تقريبا پر را مي‌دهد. با پخش تيتراژ، سكوت نسبي برقرار مي‌شود و همه سرگرم آواز خواني حسين اسكندري البته به زبان انگليسي مي‌شوند. در ميانه‌هاي فيلم صداي خنده و حتي گاهي قهقهه را به خوبي مي‌توان شنيد و البته كسي هم سالن را ترك نكرد، اما كمي كه از نيمه فيلم گذشت، صداي همهمه افراد حاضر شنيده مي‌شد. بعد از تمام شدن فيلم ركسانا،٢٢ ساله كه همراه با مادر و برادرش به ديدن فيلم آمده بود، مي‌گويد كه از ديدن فيلم لذت برده‌اند و كلي هم با آن خنديده‌اند، اصلا تنابنده و عطاران عالي هستند. خودش و برادرش هم از طرفداران عطاران و فيلم‌هايش هستند.

مصطفي ٢٨ سال دارد و با برادر و خواهر كوچك‌ترش به ديدن «گينس» آمده است. او درباره فيلم مي‌گويد: «علاقه‌اي به ديدن فيلم‌هاي كمدي ندارم و خيلي هم سينما نمي‌روم، اما چون شنيدم اين فيلم خنده‌دار است، برادر و خواهرم را به ديدن آن آوردم ولي خيلي خوشم نيامد و حتي پشيمان شدم، به نظرم فيلمش براي بچه‌هاي ١٤،١٥ ساله خيلي جذاب نيست و حتي شوخي‌هاي داخل آن را متوجه نمي‌شوند، اگر مي‌دانستم كه اين موضوعات در آن مطرح شده است، برادر و خواهرم را نمي‌آوردم. كاش اعلام مي‌كردند براي برخي گروه‌هاي سني مناسب نيست.»

خوبي “گينس”اين است كه به قولش براي جايزه‌هاي عكس سلفي وفا كرده

شايان ۱۸ سال دارد و جلوي پوستر گينس سلفي مي‌گيرد، مي‌گويد: «انتظارم از تنابنده خيلي بيشتر بود، خوبي گينس اين است كه به قولش براي جايزه‌هاي عكس سلفي وفا كرده، من هم شانس خودم را امتحان مي‌كنم.»

“گينس” قصه خوبي نداشت و از محسن تنابنده انتظار بيشتري داشتيم

پرديس سينمايي ملت هم شب‌هاي شلوغي را تجربه مي‌كند، در مجاورت پارك ملت مزاياي خاص خودش را دارد و خيلي‌ها كه براي گردش به پارك آمده‌اند، در نهايت سر از سينما در مي‌آورند. خانم و آقاي احمدي با دو پسر و يك عروس‌شان به سينما آمده‌بودند، براي آنها سينما رفتن آن هم در شب‌هاي ماه رمضان خاطره‌انگيز است و حتما چندباري آن را انجام مي‌دهند، «گينس» را بهترين انتخاب اين شب‌ها مي‌دانند و مي‌گويند: «دور همي شبانه‌مان با يك فيلم كمدي كامل مي‌شود.»

رضا و شايان دو دوست دانشگاهي هستند كه اتفاقا به فيلم و سينما هم علاقه زيادي دارند، به تيپ‌شان هم دانشجوي هنري بودن مي‌خورد! خوره فيلم هستند و به قول رضا معمولا فيلم‌هايي كه اكران مي‌شوند را بيشتر از يك بار مي‌بينند. امشب هم براي بار دوم به ديدن «گينس» نشسته‌‌اند. شايان مي‌گويد: «هر فيلم را يك بار مي‌بينيم و بعد درباره آن مي‌خوانيم، اظهارنظرها و نقدها براي‌مان مهم است. بعد از آن وقتي براي بار دوم فيلم را مي‌بينيم، نگاه‌مان فرق مي‌كند. درباره گينس هم حرف‌هاي خوب شنيده‌ايم و هم بد! هر فيلمي مخالف و موافق خودش را دارد، اما به نظر من بايد براي ديدن آن گروه سني مشخص مي‌كردند تا بعضي حرف‌ها درباره آن زده نشود.» رضا هم ادامه مي‌دهد: «البته گينس قصه خوبي نداشت و از محسن تنابنده انتظار بيشتري داشتيم.»

روايت «گينس» خيلي خوشايند مخاطبان نبوده

در سايت‌هاي فروش بليت هم كه امكان نظردهي وجود دارد، داستان به همين شكل است و نظرات درباره نخستين ساخته محسن تنابنده نه مثبت و نه خيلي منفي است، با اينكه يكي از همين سايت‌ها اقدام به حذف برخي نظرات كه نگاه تندي به فيلم داشته‌اند، داشته است، اما همچنان مي‌توان اين نكته را از ميان ديدگاه‌ها برداشت كرد كه روايت «گينس» خيلي خوشايند مخاطبان نبوده و انتظارها با سه‌گانه پايتخت -منهاي سري چهارم- از اين نويسنده و بازيگر و حالا كارگردان بالا رفته است.

همه فيلم‌ها براي همه گروه‌هاي سني مناسب نيستند

نكته ديگري كه در سينماي ما خيلي به آن توجه نمي‌شود، اين است كه باور كنيم همه فيلم‌ها براي همه گروه‌هاي سني مناسب نيستند و تعريف كردن رده سني براي هر كدام از آنها امكان تصميم‌گيري براي خانواده‌ها و ديگر علاقه‌مندان را راحت‌تر مي‌كند، هرچند بايد توجه داشته باشيم كه اگر رده سني براي همه فيلم‌هاي اكران شده در سينما انجام شود، بعد تبليغاتي‌اش را از دست مي‌دهد و مردم هم آگاهي بيشتري نسبت به فيلم‌هايي كه انتخاب مي‌كنند، خواهند داشت.




تهیه‌کننده “گینس” ایراد بزرگ فیلمش را پذیرفت

سینماژورنال: اولین فیلم سینمایی محسن تنابنده در مقام کارگردان با عنوان “گینس” از همان نخستین روزهای اکران با انتقاد روزنامه نگارانی مواجه شد که شوخیهای غیراخلاقی موجود در فیلم را نکوهش کردند.

به گزارش سینماژورنال همه واژگان سوءتفاهم برانگیز و دوپهلویی که از آنها معنای اروتیک استنباط می شود به کنار، رسانه های منتقد به این پرداخته بودند که چطور می شود در فیلمی که ممیزی اداره نظارت را پشت سر گذاشته کاراکتری وجود داشته باشد که از ابتدا تا انتهای فیلم با دهانش اصوات غیرمتعارف تولید می کند.

البته که نه کارگردان فیلم و نه نویسنده اثر و نه حتی سعید ملکان که پروانه ساخت فیلم به نام او صادر شده بود و در چهره پردازی یک سری آثار ارزشی چون “اینجا شهر دیگریست”، “خاکستر و برف” و “فرزند صبح” حضور داشته درباره این سوءتفاهمات توضیحی ندادند تا اینکه بالاخره علی اسدزاده مدیرعامل تصویرگستر پاسارگاد که بعنوان شریک تولید در پروژه حضور داشت این سکوت را شکست و به طور تلویحی هم که شده ایراد بزرگ فیلم را پذیرفت.

اصلا شوخی سخیف نداریم بجز صدایی که یکی از هنرپیشه ها ایجاد می کند

این انتظار را نداشته باشید که اسدزاده به طور صریح و واضح ایراد فیلمش را پذیرفته باشد. ایشان بعد از کلی گلایه از منتقدان و ذکر این تهمت که خیلی از منتقدان فیلم را ندیده اند و اینکه نمی داند چرا منتقدان بخاطر شوخیهای سخیف فیلمش را نقد کرده اند به “تماشاگران امروز” گفته است: می توانم بگویم تنها چیزی که چنین ذهنیتی را ایجاد کرده است صدایی است که یکی از هنرپیشه های ما با دهانش ایجاد می کند وگرنه اصلا شوخی سخیف در فیلم نداریم!

همین که این تهیه کننده که شرکت متبوعش اخیرا سریال نه چندان پرمخاطب “ابله” را به شبکه خانگی عرضه کرد و توزیع سریال “شهرزاد” را نیز در دستور کار قرار داده است به بزرگترین ایراد فیلمش در حاشیه هم که شده اشاره کرد جای قدرانی دارد و البته همین تأیید در تناقض کامل است با جمله آخرشان که گفته اند “اصلا شوخی سخیف در فیلم نداریم!”

جناب اسدزاده در کنار تمامی واژگان هنجارشکن “گینس” همین ایرادی که تأییدش کرده اید نه در یک جای فیلم که از ابتدا تا انتهایش مرتب رخ می دهد و همین یعنی نقض گفتارتان در نداشتن شوخی سخیف در فیلم.




استقبال مخاطبان استرالیایی از فیلمی که هم عطاران را دارد و هم همسر عطاران را!

سینماژورنال: اکران فیلم “استراحت مطلق” ساخته عبدالرضا کاهانی، طی دو هفته گذشته در شهرهای ملبورن و بریزبن استرالیا با استقبال زیاد علاقه مندان سینما مواجه شد به گونه ای که همه بلیط های سانس های نمایش فیلم درشهر ملبورن از قبل پیش فروش شده بود.

 آرمین میلادی مدیریت موسسه «دریچه سینما» که پخش استرالیا و آمریکا این فیلم را برعهده دارد با اعلام این  خبر افزود:  خوشحالیم که فیلم “استراحت مطلق” که فیلمی درام با موضوعی اجتماعی است و مسایل و مشکلات زنان و مهاجرت را مورد توجه قرار می دهد با چنین استقبالی مواجه شده است و این  بیانگر رشد جایگاه سینمای روز ایران  در بین علاقه مندان سینما و ایرانیان مقیم خارج از ایران است.

 وی افزود: ” استراحت مطلق” در ادامه نمایش های خارج از ایران خود، از تاریخ ۱۰ تا ۲۳ جولای در آمریکا در شهرهای لس آنجلس و اورنج کانتی و هم زمان در روزهای ۱۷ و ۱۸ جولای در شهر سیدنی استرالیا به نمایش در خواهد آمد.

 همچنین شهرهای واشنگتن دی-سی و نیویورک  میزبان بعدی این فیلم در آمریکا خواهند بود.

 رضا عطاران از جمله بازیگران “استراحت مطلق” است که به همراه همسرش فریده فرامرزی در این فیلم ایفای نقش می کند. ترانه علیدوستی، مجید صالحی، بابک حمیدیان و امیر شهاب رضویان دیگر بازیگران این فیلم هستند.

 برای اطلاعات بیشتر می توانید به وب سایت دریچه سینما به آدرس زیر مراجعه فرمایید:‌

www.darichehcinema.com




شوخی عطاران با این “مورد” به اخراج از تلویزیون منجر شد و شوخی تنابنده، نه

سینماژورنال: پخش قسمتهای ابتدایی فصل چهارم “پایتخت” و نشان دادن نماهایی از مرده شوی خانه در این سریال با انتقاد حاج منصور ارضی روبرور شده بود.

به گزارش سینماژورنال هفته گذشته مداح مشهور تهران – در مسجد ارک از سریال “پایتخت 4” به شدت انتقاد کرد و با اشاره به سکانس مرده‌شوی خانه در قسمت دوم این سریال، آن را «تمسخر مرگ» نامید و گفت: با این کارها معارف دینی را زیر سوال می‌برند و دین را به تمسخر گرفتند. یواش یواش به مبانی دین رخنه می‌کنند این ملعونین. مردم حواسشان باشد. به این فیلم‌ها نخندید.

حدودا یک هفته بعد از آن اظهارنظر محسن تنابنده بازیگر، طراح و بازیگردان سریال “پایتخت” در گفتگو با “تی.وی.پلاس” با اشاره اینکه به به همه مخالفان احترام می‌گذارد بیان داشت: من به همه مخالفان احترام می‌گذارم ولی به نظرم پاسخ دادن به حاج منصور کاری بی‌معنی است.

شوخیهایی که عطاران را از تلویزیون جدا کرد

به گزارش سینماژورنال هفت سال پيش و دقیقا همزمان با ماه رمضان رضا عطاران سريالي براي ماه رمضان ساخت به اسم “بزنگاه”؛ سریالی كه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان هنوز جزو بهترين طنزهای عطاران است ولی چون در آن با مرده و مقوله مرگ شوخي شده بود نه فقط به هنگام پخش، دچار سانسور بی سابقه ای شد که جلوي پخش مجددش را هم گرفتند.
همین سریال بود که باعث شد عطاران عطای کار در تلویزیون را به لقایش ببخشد و در سالهای بعد نتواند به سریال سازی برای تلویزیون بپردازد و عمده وفت خود را بر سینما بگذارد.
سلیقه ای بودن ممیزی ها در طی ادوار مختلف
حالا هفت سال بعد از آن ماجراها نه فقظ “بزنگاه” بی کمترین حاشیه ای از شبکه آیفیلم روی آنتن می رود بلکه تنابنده در سریالی دیگر به راحتی با مقولاتی که زمانی حساسیت برانگیز بود شوخی میکند و البته اتفاقی هم برای سریال نمی افتد.
این مقایسه به خودی خود نشان دهنده عمق سلیقه ای بودن ممیزی و سانسورها در رسانه ملی هم هست و البته گویای این واقعیت که آنچه هفت سال پیش، حساسیت زا بوده امروز مشکلی برای پرداخت در رسانه ملی ندارد و احتمالا بسیاری از خط قرمزهای کنونی در هفت سال آینده مجاز شمرده خواهند شد.



“گینس” صدای “فارس” را هم درآورد؛ انتقاد تند این خبرگزاری از جملات رکیک “گینس” و اشاره به خلاقیت کارگردان در حمل توالت فرنگی!

سینماژورنال: اکران اولین محصول سینمایی محسن تنابنده با عنوان “گینس” از همان روزها ابتدایی تحت الشعاع مضامین سوءتفاهم برانگیز موجود در آن قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال این مضامین سبب ساز آن گشت که بسیاری از رسانه ها به عدم ممیزی درست اثر به عنوان کانالی که میتواند محصول را پالایش کند اشاره کنند.

به تازگی خبرگزاری “فارس” نیز با انتشار گزارشی با عنوان “تب تند ساخت آثار کمدی‌ با شوخی‌های رکیک و جنسی /تمایل عجیب سینمای ایران به سمت ساخت آثاری خارج از عرف” با اشاره به شوخیهای سخیف این فیلم به آن تاخته است.

سینماژورنال بخشهای خواندنی این گزارش را ارائه می دهد:

دو برادر با کله های شبیه به هم

از ابتدای سال آثار کمدی یا طنزهای اجتماعی بر پرده سینماها رفتند که  برخی در جذب مخاطب ناکام ماندند (من دیه گو مارادونا) و تعدادی نیز با استفاده از شوخی‌های سخیف، شوخی‌های  جنسی، شوخی با لهجه و شوخی با افراد فرو دست جامعه همچنین ادبیات سخیف، نامناسب و خارج از عرف- چه در فیلم‌های کمدی و چه در دیگر فیلم‌های اجتماعی – نگاه مخاطب را به خود معطوف کردند. خلاصه داستان «گینس» درباره سه برادری است که با سرهای شبیه به هم(!) قصد دارند شترمرغشان را در یک مسابقه شرکت دهند و همین است که ماجراهای فراوانی را برایشان رقم می زند.

به بهانه حضور یک عقب مانده هر دیالوگ نامناسبی به کار رفته

این خلاصه داستان روی کاغذ شاید قابل باور و بی عیب به نظر بیاید اما وقتی فیلم را در اجرا شاهد هستیم ، می‌بینیم به بهانه حضور یک برادر عقب مانده ذهنی کارگردان هر نوع دیالوگ نامناسب و رفتارهای دور از شأن یک خانواده ایرانی را برای گرفتن خنده از مخاطب به کار برده است.

کارگردان تنها به دلیل حضور یک برادر کم توان ذهنی هر نوع رفتاری را که در فیلم‌های کمدی کمتر دیده شده است را در قالب کمدی‌ای سخیف برای مخاطب خلق می کند.

نمایش صحنه هایی برای سوق دادن به سمت صحنه های مستهجن

با توجه به موازین و مقرارتی که در کشور وجود دارد کارگردان تلاش کرده صحنه‌هایی را به تصویر بکشد که ذهن مخاطب را به سمت و سوی صحنه‌های مستهجن سوق دهد (کنار هم قرار گرفتن دو برادر در شرایطی که از سوی خانواده همسر بهمن متهم به روابط نامشروع هستند).

خلاقیت در حمل توالت فرنگی و استفاده از جملات رکیک به عنوان جزء لاینفک فیلم

به نظر می رسد صحنه توالت رفتن یکی از اجزاء لاینفک فیلم‌های با موضوع کمدی است،البته در “گینس” خلاقیتی شکل گرفته و آن هم حمل یک توالت فرنگی در ماشین  است و  توالت فرنگی تفاوتی را با دیگر فیلم های این بازیگر ایجاد کرده است. متاسفانه باید گفت استفاده از جملات رکیک، صحنه توالت رفتن و روابط بدون پایه و اساس میان شخصیت‌ها به اجزاء لاینفک فیلم‌ها بدل شده است.

تأکیدات مقام معظم رهبری باید در سینما لحاظ شود

مسائل مربوط به اخلاق خانواده که در میان شعارهای مدیران سینمایی به وفور دیده می شود و جزء تاکیدات مقام معظم رهبری است  باید در آثار سینمایی لحاظ شود اما  ما شاهد بی اخلاقی در این حوزه هستیم. توجه به تولیدات فیلم های کمدی در سال‌های اخیر این مهم را به ذهن متبادر می کند که  در یک فرآیند تدریجی با شیب تند، سینمای ایران به سمت ساخت آثار کمدی حرکت کرده است که در آن عرف جامعه اسلامی رعایت نشده و شوخی‌های رکیک و جنسی دیده می شود که خارج از عرف و اخلاق در جامعه اسلامی است. در این سالها نه تنها سینمای خانوادگی و اخلاق خانوادگی ترویج نشده است بلکه بدنه  سینما (اجتماعی و کمدی) به سمت بی‌اخلاقی و  بی توجهی به رکن اصلی جامعه (خانواده) حرکت کرده است. 




از شیشکی بستن‌های مدام تا بستن کیسه زباله به پشت شترمرغ و beep, beep, beep؛ همه در “گینس”، فیلمی که تنها ۳ ماه بعد از کلید خوردن پروانه نمایش گرفته، ۳ ماه بعد از پایان تولید روی پرده رفته و البته برای نمایش در سینماهای حوزه هنری هم مجاز شناخته شده!!!

سینماژورنال/حامد مظفری: نمی دانم چرا بلافاصله بعد از تماشای “گینس” به یاد گفتگویی افتادم که محسن تنابنده بعد از توقیف موقت “آینه شمعدون” انجام داده بود.

تنابنده که بازیگر اصلی “آینه شمعدون” بود و در تمام زمان پیش از توقیف فیلم کلمه ای در نقد فیلم حرف نزده بود بعد از آن که فهمید فیلم توقیف شده به ناگاه سخنانی را درباره فیلم به زبان آورد که حتی تندروترین رسانه هایی که علیه فیلم موضع گرفته بودند هم از لحن آن متعجب شدند.

چهار فراز از گفته های محسن تنابنده از خلال گفتگویش با خبرگزاری مهر در میانه مهر 1391 را بخوانید:

–من بیش از 2 ماه برای این پروژه وقت گذاشتم اما فیلمنامه دچار تغییر و تحولاتی شده است. آنها با یک فیلمنامه مجوز ساخت گرفتند، با متن دیگری با ما قرارداد بستند و حالا فیلمنامه جدید هم دچار اصلاحات و تغیرات زیادی شده است.

— سر فیلمبرداری من بارها در صحنه‌هایی تاکید می‌کردم که این سکانسها را فیلمبرداری نکنید غیرقابل پخش است. در صورتی که آنها می‌گفتند ما برای همین متن پروانه ساخت گرفتیم. یکی از مشکلات من با گروه این بود که عوامل را به نوعی فریب دادند. این مشکلی است که گریبان من را در این پروژه گرفته است.

— برخی صحنه‌ها که می‌خواستند ضبط کنند، مطمئن بودم اداره نظارت و ارزشیابی و دیگران با این صحنه‌ها مشکل خواهند داشت. به اعتقاد خودم هم این صحنه‌ها با ارزش‌های نظام و اسلام مغایر بود و بارها در همین ارتباط توضیح دادم.

— من خودم احمد مهران فر، مهران احمدی و پانته‌آ بهرام را سرکار آوردم. اگر اینها نبودند  کار سرانجام نمی‌گرفت. برزو نیک‌نژاد و دستیار دیگر را هم من آوردم. قصدم خیر بود. اما از یک جایی به بعد سر ماجراهای اخلاقی و مالی مشکل پیدا کردیم. از اینجا به بعد فکر کردم اگر آبرویم را بردارم و ببرم کار مهمی کرده‌ام.

مرور پاره ای از نماهای “گینس” برای سنجش صحت گفته های کارگردانش

اینکه تنابنده در گفتگوی سه سال قبل خود به صراحت به انتقاد از نماهایی پرداخته بود که به نظر وی با ارزشهای نظام و اسلام مغایر بوده اند بیش از هر چیز این ذهنیت را به مخاطب می داد که وی سینماگری است اخلاق گرا که اگر روزی بخواهد در سینما تجربه کارگردانی داشته باشد حتما فیلمی خواهد ساخت منطبق با اصول اخلاقی کشوری به نام ایران.

حالا برای اینکه دریابید تنابنده چقدر به اصولی که خود از آن دم زده معتقد بوده پاره ای از نماهای “گینس” را که با حضور رضا عطاران همبازی وی در “آینه شمعدون” توسط وی کارگردانی شد را مرور می کنیم.

1–فیلم سه کاراکتر دارد که توسط خود تنابنده، رضا عطاران و حسین اسکندری ایفا شده اند. حسین اسکندری در”گینس” کاراکتر بیماری ذهنی را ایفا کرده که مرتب از ابتدا تا انتهای فیلم در حال “ضراط” و آن طور که عوام می گویند شیشکی بستن است!

2–در یکی از نماهای ابتدایی فیلم حسین اسکندری خطاب به زن کاراکتر عطاران می گوید که چون دندانهایش را ارتودنسی کرده، سیمهای دهانش گیر می کند به ریش شوهرش!

3–در ابتدای فیلم به گونه ای زننده درباره اصلاح موهای زائد زیر بغل عطاران صحبتهایی از سوی تنابنده بیان می شود.

4–نشان دادن نمای ریختن بنزین داخل باک خودرو توسط کاراکتر تنابنده به گونه ای که مخاطب تصور می کند شخصی در حال ادرار است.

5–نشان دادن توالت فرنگی برای دفع محتویات بدن کاراکتر حسین اسکندری و سپس پوشاندن فضولات نامبرده به وسیله خاک.

6–استفاده از واژه “ریختن” و الفاظ “بریزه” و “هر کی نریزه…” در دیالوگهای مرتبط با جابجایی وجوه نقد!

7–نشان دادن نماهای بستن یک کیسه زباله به پشت شترمرغ به عنوان محل دفع محتویات بدن این موجود.

8–به کار بردن واژه “سایز” و “اندازه” برای البسه بانوان به گونه ای دوپهلو از سوی کاراکتر تنابنده با این دیالوگ beep

9–به کار بردن جابجای واژه “بو می آد…بو می آد” از سوی کاراکتر حسین اسکندری که امتدادی است بر همان فعل شیشکی بستن که از سوی او صورت می گیرد.

10–نمایش سکانسهای پشت کردن به دوربین توسط رضا عطاران. منظور از پشت در اینجا beep

11–استفاده از دیالوگی این چنینی از سوی تنابنده: وقتی حرف از منافع ملی است شلوارمان را هم باید بدیم بره!

12–در حالی که نام همسر یکی از کاراکترها “سیما”است در جایی از فیلم دیالوگی دوپهلو که حاکی از لخت بودن سیمهای برق است به صورت گل درشت بیان می شود. دیالوگی به این صورت beep

13–استفاده از واژه “استریپ تیز” برای محیطی قرنطینه توسط کاراکتر تنابنده.

14–نمایش نماهای حمام کردن کاراکترها.

چهارده موردی که در بالا برشمرده شد فقط مشتی است نمونه خروار از فضای کلی “گینس” و البته اگر همین موارد بالا را کنار صحبتهای تنابنده درباره اهمیت احترام به ارزشهای نظام بگذاریم صداقت رفتاری وی مشخص می شود.

اداره نظارت این نماها را دیده؟!

فقط می ماند چند پرسش که اصلی ترینش از اداره نظارت ارشاد است که چگونه از این همه حجم نماهای زننده که جا و بیجا در فیلم قرار داده شده به سادگی گذر کرده اند.

مشخص نیست اعضای اداره نظارت که بعضا جزو پیشکسوتان سینما هستند جملگی این فیلم را دیده و به آن پروانه نمایش داده اند یا آن که فیلم فقط با رای مثبت نصف به اضافه یک اعضا پروانه نمایش گرفته است.

شگفتی وقتی بیشتر می شود که بدانیم “گینس” از جمله فیلمهایی بوده که در فاصله ای کوتاه بعد از پایان ساخت مورد بررسی شورا قرار گرفته و به آن پروانه نمایش داده اند.

گینس
گینس

کمتر از سه ماه بعد از پایان تولید پروانه می گیرد

“گینس” آذرماه سال قبل کلید خورده، اواخر دی فیلمبرداریش به اتمام می رسد و در فاصله ای کمتر از سه ماه بعد از پایان تولید یعنی 20 اسفندماه پروانه نمایش آن صادر می شود؛ البته که خیلی زود شرایط اکران آن هم فراهم شده و فیلم حدودا سه ماه بعد از دریافت پروانه روی پرده می رود یعنی در شرایطی که عموما فاصله میان پایان تولید یک فیلم تا دریافت پروانه نمایش اش حداقل یک سال طول می کشد “گینس” تنها هفت ماه بعد از روز کلید خوردن روی پرده می رود!

اینکه چطور می شود فیلمی که سطح شوخیهای اروتیکش حتی از سطح آثار عرضه شده در شبکه خانگی هم زننده تر است توانسته در مدت زمانی کوتاه بعد از تولید پروانه نمایش بگیرد و در زمانی کوتاه بعد از پروانه نمایش روی پرده برود از آن پرسشهایی است که بعد از اعضای اداره نظارت، مدیران سینمایی قرار گرفته در رأس باید به آن پاسخ دهند.

چگونه لایق نمایش در سینماهای حوزه بوده؟

البته که در کنار مدیران سینمایی کشور مدیران حوزه هنری هم بیایند و به این پرسش پاسخ دهند که چگونه فیلمی با این درجه از ابتذال را لایق اکران در سینماهای خود دانسته اند!

چرا شرکتی که به نام پروژه “محمد(ص)” شناخته میشود پخش این فیلم را انجام داده؟

یک سوال هم داریم از دست اندرکاران موسسه نورتابان! دوستان عزیز شما که برای ورود به سینما درگیر تولید پروژه ای مذهبی به نام “محمد(ص)” شدید چرا برای فعالیت شرکت پخش خود چنین فیلم محترمانه تری را برنگزیدید؟




نظر رضا عطاران درباره انرژی هسته‌ای و فیلمهای هنری مبتذل

سینماژورنال: رضا عطاران بازیگری که این روزها با “نهنگ عنبر” یکه تاز فروش سینماهاست شخصیتی است که گفتگو با او درباره دلایل موفقیتش کار دشواری است.

به گزارش سینماژورنال شاید برای همین باشد که تازه ترین گفتگویش که با نیما حسنی نسب در “24” انجام شده و بنا بوده مجالی باشد برای رازگشایی وی درباره اسرار موفقیتش هم چنان که باید توسط وی جدی گرفته نشده است.

با این حال در خلال همین گفتگو و تلاشهایی که عطاران برای فرار از پاسخگویی واضح به سوالات داشته نیز نکات جالبی درباره پاره ای ایده های وی آشکار شده است.

در مورد انرژی هسته ای هم باید از یک سری قواعد بگذری

به گزارش سینماژورنال از جمله این ایده ها جایی است که عطاران در تشریح رشد هنری اش می گوید: فکر میکنم نه فقط در سینما و بازیگری بلکه در هر چیز دیگری مثل نقاشی کردن یا انرژی هسته ای یا حتی خود زندگی هم گذشتن از یک سری قواعد و رسیدن به چیزی که می توانی از وجود خودت مایه بگذاری می تواند خیلی تاثیر اساسی داشته باشد.

به تو چه که فلان تابلو کوبیسم است و چرا آنجایش رئال شده

وی در این باره ادامه می دهد: مثلا می گویند فلان تابلوی نقاشی کوبیسم است ولی چرا فلان جایش را رئال کار کردی؟ خب به تو چه! شاید طرف میخواسته در آن چارچوب یک کار تازه و تجربه نو انجام دهد. شاید نشده و درنیامده ولی ممکن است یکی دیگر این جسارت را پیدا کند که همین کار را به شکل خوبی انجام دهد.

سینمای هنری مبتذل را کسی جدی نمی گیرد

رضا عطاران در جایی از گفتگویش هم گلایه شدید خود را از آنهایی اعلام می کند که زمانی فقط و فقط به آثار کمدی ضعیف تاختند و در سوی مقابل سینمای شبه روشنفکرانه مقلد را نقد نکردند. به گزارش سینماژورنال عطاران می گوید: ناراحتم که چرا در همان دوره که برنامه “هفت” و جاهای دیگر به سینمای سخیف کمدی می پرداختند کسی به سینمای سخیف جدی توجهی نداشت و انتقادی ازش نمی شد.

وی ادامه می دهد: بخش عظیمی از سینمای جدی ما هم دچار همین ماجراست و اصلا ابتذال، جدی و کمدی ندارد ولی سینمای مبتذل جدی را کسی نمی دید و توجهی بهش نمی شد. نمیدانم یادتان هست چه چیزهایی به اسم سینمای جدی ساخته میشد که واقعا هیچی نبود و حتی نمی شد بهشان گفت فیلم بد.

هر بار که درباره سینمای هنری سخیف حرف زدیم گفتند شما درک نمی کنید

کارگردان “خوابم می آد” و “رد کارپت” خاطرنشان می سازد: هر بار هم که درباره این نوع سینما حرف می زدیم می گفتند شما درک نمی کنید و بهتر است بروید سراغ همان کمدیهای سخیف خودتان. اگر همان دوره که فیلمهای کمدی رونق گرفت و مردم استقبال کردند فیلمهای جدی را هم همان قدر جدی و بادقت نقد می کردند معلوم می شد آمار فیلمهای جدی سخیف خیلی بیشتر از کمدی است.




پای فیلم توقیفی عطاران-تنابنده به رسانه ملی هم باز شد

سینماژورنال: سومین فیلم سینمایی بهرام بهرامیان در مقام کارگردان یک کمدی بود به نام “آینه شمعدون” به تهیه کنندگی محمد کمالی پور.

به گزارش سینماژورنال این فیلم که از حضور رضا عطاران و محسن تنابنده بعنوان بازیگران اصلی سود می برد داستان دو رفیق حاشیه نشین را روایت می کرد.

پروسه تولید این فیلم به سبب بروز برخی شایعات درباره خط داستانی آن با تعلیق روبرو شد و بعد از رفع تعلیق هم به دلایل مختلف که اصلی ترین آن درگیری بازیگران اصلی در پروژه های دیگر بود فیلمبرداری کار ادامه نیافت.

شب گذشته در یک اتفاق جالب بخشهایی از برنامه “یک ماه یک ستاره” شبکه مستند سیما مربوط شد به این فیلم.

بلوکات: ایفای نقش زن دوم تنابنده به من پیشنهاد شد

مهمان این برنامه لیلا بلوکات بازیگری بود که بیشتر ایفاگر نقشهای مکمل است.

به گزارش سینماژورنال بلوکات در جایی از برنامه درباره آشنایی خود با معلولان ذهنی به زمان حضور در “آینه شمعدون” اشاره کرد و گفت: در آن پروژه کارگردان کار بهرام بهرامیان، به من ایفای نقش زن دوم محسن تنابنده را پیشنهاد داد و من حین مطالعه فیلمنامه با شخصیت دیگری آشنا شدم که به سندروم دان مبتلا بود.

وی ادامه داد: این شد که به بهرامیان پیشنهاد دادم ایفاگر این کاراکتر جدید باشم. بهرامیان در ابتدا مخالفت کرد و گفت شما نمی توانی این نقش را ایفا کنی اما من ایشان را قانع کردم که می توانم نقش یک بیمار سندروم دان را ایفا کنم. سپس برای آشنایی بیشتر با بیماران این گونه به مرکز حمایت از آنها سر زدم و بعد از مدتی توانستم با ویژگیهای آنها آشنا شوم.

بلوکات خاطرنشان ساخت: البته “آینه شمعدون” به نتیجه نرسید و من نتوانستم داده هایم از آشنایی با بیماران سندروم دان را به کار بندم ولی رفاقتم با بچه های مرکز حمایت از این بیماران ادامه پیدا کرد و هنوز هم هرازگاهی به آنها سر می زنم.




توضیحات رضا عطاران درباره بچه‌دار نشدن‌اش!

سینماژورنال: رضا عطاران بازیگری که در سالهای اخیر به وزنه ای مهم در کمک به فروش آثار سینمایی بدل شده است سالها بعد از ازدواجش هنوز بچه دار نشده است.
به گزارش سینماژورنال او که بعد از ممنوع الکاری که گریبان او و چند تن از همکارانش در “ساعت خوش” را گرفته بود با فریده فرامرزی ازدواج کرده و در سالهای بعد همراه با همسرش در آثاری چون “صندلی خالی” و “استراحت مطلق” ایفای نقش کرد در همه این سالها بچه دار نشد.

نبودن بهتر از بودن است
درباره فرزنددار نشدن وی صحبتهای زیادی طرح شده بود و از جمله عدم علاقه عطاران به سروصدای کودکان خردسال. به گزارش سینماژورنال عطاران اما در گفتگویی با “زندگی ایده آل” در این باره می گوید: نبودن بهتر از بودن است. شما وقتی هستید درگیر مسائل و اختلافات می شوید. وقتی نباشید خب دیگر نیستید.

بچه خیلی دوست دارم اما…
وی ادامه می دهد: من بچه خیلی دوست دارم و وقتی بچه های مردم را می بینم حسودی ام میشود که اینقدر دوست داشتنی، باحال و زیباترین موجودات روی زمین هستند. اگر قرار را بر بودن یا نبودن بگذارید به نظرم نبودن بهتر است.

قبل از ازدواج بر فرزنددار نشدن توافق کردیم
عطاران خاطرنشان می سازد: از ابتدا هم با همسرم هم عقیده بودیم و از قبل از ازدواج هم به صورت جدی بر{فرزنددار نشدن} توافق کردیم.




رضا عطاران با ریشی انبوه و فرهاد اصلانی با سبیلی پررنگ+عکس

سینماژورنال: سعید آقاخانی که سالها پیش از این با چهره هایی چون رضا عطاران و فرهاد اصلانی کار تئاتر میکرده هرازگاه عکسهای جالبی از آن روزگاران منتشر میکند.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین تصاویر قدیمی آقاخانی او را در کنار رضا عطاران و فرهاد اصلانی در حالی می بینیم که این دو بسیار متفاوت از امروز هستند.

فرهاد اصلانی با اندامی لاغر و در دو تصویر یکی با سبیلی پررنگ و دیگری بدون ریش و سبیل و رضا عطاران نیز با ریشی انبوه.

فرهاد اصلانی هم در کنار عطاران و آقاخانی از جمله کسانی بود که برای بازی در “ساعت خوش” به کار دعوت شد اما از آنجایی که گمان می کرد کار در یک مجموعه طنز آیتمی ممکن است موچب کلیشه شدن وی شود ترجیح داد این پیشنهاد را قبول نکند.

سالها بعد از “ساعت خوش” اصلانی این روزها به بازیگر مورد علاقه بسیاری از کارگردانان سینمای ایران در ایفای نقشهای چندپهلو بدل شده است و عطاران و آقاخانی نیز علاوه بر بازیگری تجربه های کارگردانی موفقی داشته اند.

رضا عطاران و سعید آقاخانی

رضا عطاران با ریشی انبوه در کنار سعید آقاخانی

1433527082606

فرهاد اصلانی(نفر دوم از سمت چپ)

سعید آقاخانی و فرهاد اصلانی

فرهاد اصلانی در کنار سعید آقاخانی




سرمایه گذار “شوخی کردم” رایت ویدیویی “نهنگ عنبر” را از آن خود کرد+توضیحات مدیر تامین محتوای این سرمایه گذار درباره رقم صرف شده برای خرید رایت فیلم

سینماژورنال: بعد از مدتها رایزنی شرکتهای مختلف عرصه شبکه خانگی بالاخره این گلرنگ رسانه بود که توانست رایت ویدیویی “نهنگ عنبر” را از آن خود کند.

به گزارش سینماژورنال کمدی “نهنگ عنبر” که این روزها یکه تاز فروش سینماهاست از جمله آثار سینمای ایران است که از مدتها پیش رایزنیهای موسسات ویدیویی برای در اختیارگیری رایت پخش ویدیویی آن آغاز شده بود.

این رایزنیها سبب ساز آن شده بود که تهیه کننده کار منتظر بماند تا با بالاترین قیمت ممکن رایت فیلم را واگذار کند اما گلرنگ رسانه توانست با رقمی معقول رایت این فیلم را از آن خود کند.

شهاب کاظمی مدیر تامین محتوای گلرنگ رسانه با تایید خرید رایت “نهنگ عنبر” درباره رقم تخصیص یافته برای خرید فیلم به سینماژورنال می گوید: همین قدر بدانید که با یک مبلغ منطقی و معقول رایت ویدیویی فیلم را از آن خود کردیم. این رقم منطبق با کیفیت فیلم و گستره مخاطبان آن نهایی شد.

کاظمی درباره زمان پخش ویدیویی “نهنگ عنبر” بیان می دارد: در فاصله ای مناسب بعد از پایان اکران فیلم در شهرستانها فیلم وارد شبکه خانگی خواهد شد که با پیش بینی ما در نیمه دوم سال این اتفاق افتاد.

شهاب کاظمی درباره دیگر فیلمهایی که رایت آنها توسط گلرنگ رسانه خریداری شده به سینماژورنال اظهار داشت: “استراحت مطلق” و “شانس عشق و تصادف” دیگر فیلمهایی هستند که رایتشان خریداری شده است. برنامه مان این است که “استراحت مطلق” را عیدفطر در شبکه خانگی پخش کنیم. “شانس عشق و تصادف” هم احتمالا تیرماه به شبکه خانگی می آید.

به گزارش سینماژورنال گلرنگ رسانه از جمله شرکتهای فعال در شبکه خانگی است که علاوه بر پخش فیلمهای پرفروش سینمای ایران سابقه سرمایه گذاری در تولید سریالهایی چون “شوخی کردم”، “ویلای من”، “ساخت ایران” و “عقاید آکتور سینما” را در کارنامه دارد.

 

 




سروش صحت: من طبقه متوسط را خوب می‌شناسم، مدیری طبقه مرفه را و عطاران طبقه محروم را!/امیر قادری گفت بیخیال کارگردانی نشو!

سینماژورنال: سروش صحت نویسنده و کارگردانی است که این شبها سریال “شمعدونی” را روی آنتن دارد.

به گزارش سینماژورنال صحت پیش از “شمعدونی” سریالهای دیگری مانند “پژمان” و “ساختمان پزشکان” و “چارخونه” را هم ساخته است اما هنوز که هنوز است خود را کارگردان نمی داند.

صحت در تازه ترین گفتگوی خود نیز با ذکر این مساله که کارگردان شدنش اتفاقی بوده از امیر قادری روزنامه نگار سینمایی به عنوان کسی نام برده که به توصیه وی اولین تجربه کارگردانیش را به انتها رسانیده است.

سروش صحت در این گفتگو که با “اعتماد” انجام شده درباره تفاوتهای خود با مهران مدیری و رضا عطاران در طبقه اجتماعی که بدان می پرازد نیز نکته جالبی را بیان کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی سروش صحت را ارائه می دهد.

  بر وزن علم بهتر است يا ثروت، هنر بهتر است يا ثروت؟
سوال خيلي سختي است چون تعريف هنر براي من گنگ است اما ثروت برايم مشخص. پاسخ به اين سوال كمي برايم دشوار است. شايد راحت‌ترين پاسخ براي اين سوال اين است كه هم هنر را دوست دارم هم ثروت را. به نظر من هر چيزي خوبش خوب است.
  پس ثروت خوب را دوست داريد اما ثروت بد چه جور ثروتي مي‌تواند باشد؟
ثروتي است كه شما از آن بد استفاده مي‌كنيد و باعث مي‌شود خودت يا زندگي‌ات خراب شود يا اينكه باعث شود كه زندگي بقيه لطمه ببيند.
  و ثروت خوب چه ثروتي است؟
ثروتي است كه شما خودتان از آن لذت ببريد باعث آسايش اطرافيان‌تان شود و شما را به خواسته‌هاي‌تان نزديك‌تر كند.
   هنر بد چه هنري است؟ اصلا تعريف شما از هنر چيست؟
پاسخ به اين سوال هم سخت است چون تعريف من از هنر خيلي شخصي است. به خصوص اينكه هنر يك تعريف عام دارد. هنر به حدي گسترده و انتزاعي است كه در هر ذهني به يك شكل است. يعني شما وقتي در مورد ادبيات صحبت مي‌كنيد يكي به داستايوفسكي هنرمند مي‌گويد و ديگري به ذبيح‌الله منصوري و شخص ديگري به دانيال استيل. هريك از آنها هم به نظر خودشان درست مي‌گويند و هريك با ديگري مخالف است. به همين دليل است كه تعريف شخصي مي‌شود و نمي‌توان گفت كدام يك درست مي‌گويند.
   درست مانند اينكه مي‌گوييم هنرخلاق است يا هنر سرگرمي است.
بله. مرز بين اين دو كاملا سليقه‌اي است اما در مورد ثروت راحت‌تر مي‌توان صحبت كرد.
   آيا شما معتقديد كه هنر خلاق خوب است و هنر سرگرمي بد يا برعكس؟
نه ابدا چون هنر خلاق و سرگرمي هركدام به همان اندازه تعريف‌شان گسترده است.
   آيا تا به حال شده كه به خاطر پول خوب، هنر را كنار بگذاريد؟
تعريفي كه از هنر در ذهن دارم، به حدي در حركت است كه هنوز به يك تعريف ثابت براي آن نرسيده‌ام و نمي‌توانم بگويم كه به چه چيزي بايد هنر بگويم اما اگر منظور شما اين است كه آيا شده به خاطر پول كار كنم، بله، شده.
   بعد از اينكه به خاطر پول كار كرديد چه حسي داشتيد؟
تمام سعي‌ام را كرده‌ام كه كار خوبي ارايه دهم و گاهي اوقات بعد از ارايه كار پشيمان نبوده‌ام و گاهي هم بعد از كار شرمسار و پشيمان بودم ولي خب چاره‌اي نبوده است.
   تعداد آن كارهايي كه از آنها شرمنده بوديد، زياد است يا كم؟
خيلي زياد نيست ولي هستند ديگر.
   البته صراحت شما قابل تحسين است! شما همواره در بخش سرگرمي فردي موفق بوده‌ايد. عده‌اي معتقدند يك كار اگر با استقبال فراوان مواجه شود، ممكن است از لحاظ هنري ارزش آن پايين بيايد ولي از سوي ديگر وقتي فيلم، سريال يا تئاتري شكست مي‌خورد باز ما آن كار را فاقد ارزش مي‌دانيم، شما استقبال مردم را نسبت به كارهاي‌تان چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
گفته شما كاملا درست است. سال‌ها پيش يك مطلبي را خواندم كه نقدي بود بر كتاب حاجي باباي اصفهاني كه تيتر آن نقد اين بود: «كتابي عامه‌فهم و خاص پسند». بنده از همان زماني كه اين مطلب را خوانده‌ام دوست داشته‌ام كارهايم به اين مرحله برسد. فكر مي‌كنم اگر در حال حاضر جايگاه آقاي اصغر فرهادي در عرصه هنر اينقدر بالاست، به اين دليل بوده كه توانسته هم با مخاطب خاص و جهاني ارتباط برقرار كند كما اينكه هنگامي كه فيلمش در سينماهاي ايران اكران مي‌شود مخاطب عام فيلم را مي‌بيند و مي‌پسندد.
   يا مثال غيرايراني‌اش مي‌شود مثلا امبرتو اكو، نويسنده و فيلسوفي كه…
دقيقا، امبرتو اكو يك عكس دارد كه من در آشپزخانه نصب كرده‌ام؛ در آن عكس دم در كافه‌اي ايستاده كه پاتوقش براي صرف چاي و قهوه بوده است و بقيه آدم‌ها هم بيرون كافه ايستاده‌اند كه يكي راننده تاكسي، يكي كارگر يا… هستند كه اگر زير عكس نوشته نشده بود كدام يك از اين ١٠، ١٢ نفر (كه چند تا روي زمين و چند تا سر پا ايستاده‌اند) امبرتواكو است نمي‌توانيد ايشان را تشخيص دهيد. او توانسته هم در محيط‌هاي دانشگاهي يك آدم به‌شدت خاص و فعال باشد و هم پاتوقش جايي ميان مردم است كه در آنجا هم چايي و قهوه مي‌خورد  و هم كار مي‌كند. شايد به همين دليل است كه توانسته هم در زيباشناسي حرف‌هايش را در استانداردهاي جهاني مطرح كند و هم كتاب‌هايش به‌گونه‌اي است كه تمام مردم دنيا آن را مطالعه مي‌كنند.
   نخستين‌بار شما را در كلاس‌هاي آقاي دولت‌آبادي ديدم. آن زمان همكلاس بوديم. هر وقت كار بد از شما مي‌بينم مي‌گويم سروش صحت چرا؟ آيا با توجه به شناختي كه از شما داريم، اين انتظار زيادي است؟
نه، انتظار زيادي نيست. انتظار بجايي است. همه مي‌توانند از هم انتظار داشته باشند چون انتظار باعث پيشرفت انسان‌ها مي‌شود و تلاش‌شان را بيشتر مي‌كند ولي همه ما آدم‌هايي هستيم با ضعف‌ها، محدوديت‌ها و شرايطي كه ديگران از آن بي‌خبرند و خيلي وقت‌ها تلاش‌مان و سعي‌مان را كرده‌ايم و به نظر خودمان بهترين كار دنيا را انجام داده‌ايم ولي قانع‌كننده نبوده است. حتي مواقعي كه خودم مي‌دانستم كار باب ميلم نيست نيز سعي داشتم آن را به عنوان يك كار خوب ارايه بدهم اما بعضي مواقع نشده است.
   چند نمونه از كارهايي را كه فكر مي‌كنيد خوب نبوده، بگوييد؟
آدمي سعي مي‌كند كارهاي بدش را پوشيده و پنهان نگه دارد!
   پس چند تا از كارهاي خوب‌تان را نام ببريد؟
در سريال‌هايي كه براي تلويزيون ساختم، ساختمان پزشكان، پژمان و شمعدوني را دوست دارم. در بازي‌هايي كه در تلويزيون اجرا كردم: كاكتوس (كه با آقاي هنرمند كار مي‌كردم)، كارهايي كه با آقاي مديري انجام دادم، سريال زيرزمين را كه با آقاي افخمي كار كردم و داستان يك شهر را كه با آقاي اصغر فرهادي كار كردم كارهاي خوبي مي‌دانم. در سينما هم نان عشق موتور ١٠٠٠، گاوخوني، تقاطع، شراره (كه نخستين فيلم‌ سينمايي‌ام بود و براي من مهم بود) را دوست داشتم و خب در عرصه نوشتن هم خيلي فيلمنامه‌هايم را قابل قبول مي‌دانم و روزنامه هم كه عرصه ديگري است.
   پس شمعدوني را دوست داريد؟
شمعدوني خيلي به سليقه‌ام نزديك است. روابط و ارتباط‌ها شايد در بعضي مواقع بيش از حد اغراق باشد اما كاملا درست است. در زندگي عادي من يكي از كارهايي كه مي‌كنم اين است كه يك گوشه‌اي مي‌نشينم و روابط و حركات افراد و مردم عادي را زيرنظر مي‌گذرانم و…
   اما به نظر ساختمان پزشكان موفق‌تر بود!
بله ساختمان پزشكان موفق‌تر بود، اما شمعدوني چه توي كار، چه كارگرداني، چه روابط خيلي خيلي به سليقه من نزديك‌تر است. البته اين به آن معنا نيست كه بخواهم بي‌ادبي كاراكترهاي اين سريال و اين افراد را تاييد بكنم اما ديده‌ام پس مي‌توانم منعكس كنم.
   سريال شمعدوني بلافاصله بعد از «در حاشيه» پخش شد و به همين دليل اين دو سريال در حالت مقايسه قرار گرفته است. نمي‌توانستيد جلوي پخش را بگيريد كه بلافاصله بعد از در حاشيه پخش نشود؟
فيلمبرداري شمعدوني قبل از اينكه در حاشيه شروع شود، تمام شده بود. قرار بود قبل از در حاشيه شروع شود و خيلي از طرفدار‌هاي در حاشيه فكر مي‌كنند كه ما آمده‌ايم و خود را تحميل كرده‌ايم كه جايگزين در حاشيه باشيم، در حالي كه زمان‌بندي پخش را خود تلويزيون تصميم مي‌گيرد. تلويزيون خودش برنامه‌ها را نگه مي‌دارد و بعد تصميم مي‌گيرند چه زماني پخش كنند. ما فقط مي‌دانيم كه برنامه دست كدام شبكه است ما حتي ساعت پخش سريال‌مان هم بر عهده خودمان نيست چه برسد به تاريخ پخش آن كه مطلقا دست سازنده نيست.
   اين پخش خيلي به كار صدمه زد.
اوايل پخش بله ولي به مرور كمتر شد.
   از اينكه شما را با آقاي مديري مقايسه مي‌كنند، چه حسي داريد؟
اين نوع مقايسه كمي حس افتخار به من دست مي‌دهد چون من شاگرد آقاي مديري بودم.
   يعني اين مقايسه كه باعث شد به شمعدوني لطمه بخورد شما را اذيت نكرد؟
طبيعي است هر كاري كه بعد از كار ديگر پخش شود، به خصوص با بازتاب‌هايي كه داشت طرفدارهايش دلخور شوند. ما خودمان هم دوست نداشتيم اين اتفاق بيفتد تا اينكه يك عامل خارجي باعث تعطيل شدن در حاشيه بشود. البته گروه سازنده اعلام كردند اين گونه نبوده است اما هر چيزي كه شبهه و شايبه داشته باشد اين شبهه و شايبه دامنگير جايگزين آن هم مي‌شود اما اين دست ما نبود ولي چون من آقاي مديري را دوست دارم مي‌گويم كه خيلي خوشحال شدم كه كارم را با او شروع كردم.
   يكي از نقدهايي كه بر كار شمعدوني بود، انتخاب بازيگرها بود ولي با اين تفاسيري كه مي‌گوييد، انتخاب بازيگرها به شخصيت‌ها و آن چيزي كه در ذهن داشتيد نزديك بوده است.
بله، اين موضوع اصلا غيرقابل انكار نيست كه اگر كارگردان يك‌سري از بازيگرهاي طنز شناخته شده را بياورد بيننده خيلي زودتر با كار ارتباط برقرار مي‌كند و زودتر و راحت‌تر فيلم را قبول مي‌كند. كمااينكه با اين انتخاب كارگردان نصف راه را رفته است. اما دوست داشتم از اين ترفند استفاده نكنم و از كساني استفاده كنم كه در سابقه تصويري ذهنم مي‌توانستم با نقش‌ها ارتباط‌شان دهم. ولي تا به الان موفق بوده‌ام و اميدوارم فشار كار آنقدر زياد نباشد كه دفعه‌هاي بعد به همان ترفند مراجعه كنم.
   يعني قدم برعكس برداشتيد؟
قدم برعكس نه. ولي ممكن است آدميزاد گاهي كوتاه بيايد. در مقابل فشار تلويزيون، تهيه‌كننده و حتي بازيگر! ممكن است تصميم بگيريد كه از هشت تا بازيگر، پنج تا شناخته شده و كاركرده باشند. اما بنده دوست دارم اكثر بازيگرهايي كه انتخاب مي‌كنم خودش آدم اين نقش باشد و اينكه چقدر شناخته‌شده هست اغلب در انتخاب من تاثيري ندارد.
   اما اين كار را سخت‌تر خواهد كرد و پرداخت سخت‌تري خواهد داشت؟
بله. مثلا ساختمان پزشكان و پژمان را الان همه دوست دارند ولي اگر در اينترنت اوايل كار كامنت‌هاي تماشاچيان را بخوانيد، مي‌بينيد كه نسبت به آن كارها هم جبهه‌گيري بوده و به مرور با پژمان جمشيدي ارتباط برقرار كردند.
   شما تعادل را حفظ كرده‌ايد از يك سو آتنه فقيه‌نصيري را آورده‌ايد و از سوي ديگر قدرت ا.. ايزدي همان رشيد معروف را آورده‌ايد كه ذهنيت آن تئاتر اصفهاني را در ذهن تماشاگر زنده مي‌كند.
بنده آقاي ايزدي را كه به آقا رشيد معروف است هميشه خيلي دوست داشته‌ام و خيلي هم مي‌خنديديم و الان هم مي‌خندم. هميشه فكر مي‌كردم اگر ايشان كنترل شود، يك كمدين خوب خواهد شد. به همين دليل در اين كار هم سعي كرده‌ام تا جايي كه مي‌شود با ديالوگ و ميزانسن‌ها كنترل شده باشد و به نظر من نقش خود را توانسته خوب ايفا كند چون بعد از اينكه چهار قسمت رفت همه سراغ او را مي‌گرفتند كه آيا ديگر نمي‌آيد و…
   با اين تفاسير از چينش بازيگر و بازخوردي كه مي‌گيريد راضي هستيد؟
براي بنده قابل پيش‌بيني بود كه شايد از همان ابتدا عده‌اي نشناسند مثلا زماني كه به يك مهماني دوستانه مي‌رويد و همه را مي‌شناسيد از همان ابتدا راحت و آسوده وارد جمع مي‌شويد اما اگر در همان مهماني تعدادي افراد غريبه آمده باشند شما محتاط‌تر و با رعايت يك‌سري از اصول وارد مهماني مي‌شويد و در ابتدا رعايت مي‌كنيد اما به مرور كه با آنها دوست و آشنا شديد، راحت‌تر مي‌شويد.
   يكي از نقدهايي كه به شمعدوني مي‌كنند به شخصيت خواهري است كه از لحاظ جسمي كمي مشكل دارد و چون ازدواج نكرده عصبي است…
در ساختمان پزشكان يك عده معترض بودند كه چرا شخصيتي كه خانم دهقان به نام خانم شيرزاد بازي مي‌كرد اينقدر ابله است و چرا يك زن را تا اين حد ابله و نادان نشان داده‌ام كه در پاسخ گفتم اين شخصيت يك آدم است در يك كار طنز. الان هم همين واكنش را نسبت به هوشنگ دارند. چرا مرد را تحقير كرده‌اند اما اصولا ما در كار به آدم‌هايي احتياج داريم كه يك‌سري موقعيت ايجاد كنند. ما خيلي وقت‌ها مجبوريم از تيپ استفاده كنيم. الان در اين كار ما زيبا و زهره كه خانم ميرعلمي و عابدي نقش‌شان را بازي مي‌كنند بيشتر از همه به نقش‌شان نزديكند. اما اگر طي داستان ببينيم اينها تيپ خالص نيستند تيپ شخصيت هستند تمام رفتارشان براساس تيپ شكل نمي‌گيرد. در بعضي از لحظه‌ها رفتاري دارند كه آن موقع آماده‌اش نبوديم. رنگ‌آميزي مي‌شوند و ما در كار طنز به آنها احتياج داريم. در مورد اينكه اشاره كرديد كه چرا پاهايش مشكل دارد من براي اغلب نقش‌ها سعي مي‌كنم دو تا شخصيت را در نظر بگيريم كه اگر يكي نشد با دومي كار كنم. اكثريت قريب به اتفاق هم همان شخصيت اول ماندگار مي‌شود. اما براي نقش زيبا فقط و فقط به خانم ميرعلمي فكر كرده بودم. اما سه، چهار روز مانده به فيلمبرداري، خانم ميرعلمي زنگ زدند كه من نمي‌توانم بيايم چون سه چهار روز پيش در اجراي تئاتر از ارتفاع پايين افتاده‌ام و ٩ جاي پايم شكسته است. تا يك ماه خانم ميرعلمي اصلا نمي‌توانستند حركتي بكنند. اما به او گفتيم كار را طوري تنظيم مي‌كنيم كه ماه اول نباشي و داستان را طوري تغيير مي‌دهيم كه ماه اول با ويلچر باشي بعد دو عصا و يك عصا. يعني ما در طول ١٠ ماه داستان را با مراحل درمان خانم ميرعلمي به پيش برديم يعني اگر اوايل كار را نگاه كنيد خانم ميرعلمي يك بار در تاكسي نشسته و يك بار روي صندلي چون اصلا حركت نمي‌توانست بكند. بعد پايش مي‌شكند و روي ويلچر است بعد با دو عصا است و…
   اين كار جزو مواردي است كه كارگردان با بازيگر داستان‌سازي مي‌كند؟
چون به نظر بنده فقط ايشان قابليت بازي كردن اين نقش را داشتند.
   شما در مصاحبه‌هاي‌تان بر وجه نويسندگي بيشتر تاكيد داريد و بعد بازيگري و بعد هم كارگرداني. خب، به عنوان يك نويسنده تعريف شما از يك سريال طنز يا كار تلويزيوني طنز چيست؟
از كليات شروع مي‌كنم كه به جزييات برسم. در ايران يك عده به فانتزي علاقه دارند و استاد فانتزي هستند و بيشترين كار فانتزي را انجام مي‌دهند، مثل آقايان پيمان و مهراب قاسم‌خاني كه ذهن‌هاي فانتزي خيلي خوبي دارند، يا حتي رامبد جوان. ذهن من آنقدر فانتزي نيست. من دوست دارم در يك بستر رئال كار كنم. در يك بستر رئال اجتماعي با رگه‌ها و مايه‌هايي از فانتزي، يعني لحظه‌‌اي. همان‌طور كه آقاي مديري طبقات خاص و مرفه را خوب نشان مي‌دهد يا آقاي عطاران طبقات محروم را خوب نشان مي‌دهد، من هم چون خاستگاه خودم از طبقه متوسط است، برايم نشان دادن اين طبقه راحت‌تر است و دوست دارم طنز اجتماعي با مايه‌هايي از رئال فانتزي براي طبقه متوسط شهري را كار كنم. حال ممكن است كارم خوب يا بد شود ولي در اين بستر بيشتر احاطه دارم.
   براساس ستون «تاكسي‌نوشت» كه در روزنامه‌ها و صفحات آخر «اعتماد» هميشه نوشته‌ايد، يك نكته قابل تامل است؛ اينكه در خيابان‌ها با مردم ارتباط داريد، گپ مي‌زنيد كه نشان از اين دارد شما روابط مردم عادي را مي‌شناسيد اما در طنزي كه ارايه مي‌دهيد يك ديدگاه پاستوريزه‌اي وجود دارد، يا به توضيح ديگر، سروش صحت هميشه يك حدي را نگه مي‌دارد و ورود نمي‌كند به زبان و طنز خياباني. با توجه به اينكه گفتيد علاقه‌تان روايت طبقه متوسط است، اين پاستوريزه بودن‌تان را چگونه توجيه مي‌كنيد؟
فكر كنم در نوشته‌هايم هم اين مورد را رعايت كرده‌ام. البته در اين مورد ادعايي ندارم ولي اميدوارم كه رعايت كرده باشم. اما نكته جالب اين است كه در همين حدي هم كه هستيم به اعتقاد بسياري مرزها و حد و حدود را شكانده‌ايم و در واقع خط‌شكني و چارچوب‌شكني كرده‌ايم. شما به من مي‌گوييد پاستوريزه و استريليزه در حالي كه بنده در يك مصاحبه نسبت به اين موضوع اعتراض كردم كه چرا از ما مي‌خواهيد پاستوريزه و استريليزه باشيم. بگذاريد كمي واقع‌بينانه‌تر باشيم.
   بيشتر نوع ارايه مدنظر من است. مثلا در همين كار شمعدوني وقتي دو نفر به عنوان برادرزن و داماد با هم ديالوگ مي‌كنند، يك حدي از شوخي و طنز را رعايت مي‌كنند تا آن حدود شكسته نشود.
اين موردي را كه شما به آن اشاره كرديد دوست دارم. فكر مي‌كنم آدم‌ها هم بايد خيلي نزديك به هم باشند و هم بايد حد و حدودشان را نگه دارند. همه آدم‌ها اطراف خودشان هاله‌اي دارند كه ميزان صميميت مشخص‌كننده نزديكي به آن هاله است. به همين دليل است كه مثلا وقتي داخل آسانسور هستيم، چون همه نزديك هم هستيم بهتر است كه رو به‌در بايستيم تا چشم در چشم نشويم. چون اگر اين اتفاق بيفتد شما معذب مي‌شويد. در اين مكان‌ها درستش اين است كه همه به يك جهت بايستند تا بتوانند به يك جهت نگاه كنند. من دوست دارم آدم‌ها به هم نزديك باشند و در عين حال فاصله و حرمت و احترام هم حفظ شود.
   در يك مصاحبه شما عنوان كرده بوديد كه من براي نويسندگي نزد آقاي مديري رفته بودم و ايشان پيشنهاد بازيگري را داده بودند و بازيگر شدم و بعد از آن روايت مشابهي را در مورد كارگرداني مي‌گوييد به اين مضمون كه رفته بودم بازي كنم كه آقاي چگيني پيشنهاد كارگرداني را به من دادند و…
تمام زندگي من به همين شكل بوده است. من نمي‌خواستم فيلمنامه‌نويس بشوم و خيلي اتفاقي به اين فكر افتادم و اين تنها جايي بود كه خودم به اين فكر افتادم. من خيلي دلم مي‌خواست داستان‌نويس شوم ولي ازدواج كرده بودم و پولي نداشتم و فهميدم از داستان‌نويسي آبي گرم نمي‌شود. اين بود كه با خودم فكر كردم كه چه كنم كه هنر به ثروت گره بخورد و به فيلمنامه‌نويسي روي آوردم. در همان ابتدا من نه فيلمنامه‌نويسي بلد بودم نه ارتباطاتي در سينما داشتم. بنابراين شروع كردم به كتاب خواندن و برگزاري جلسه‌هايي با آقاي رامين نصير، حسن معجوني، رضا كاظمي‌نژاد جهت نوشتن فيلمنامه. بعد به ديدن آقاي مديري رفتم كه نتيجه‌اش شد بازيگري و در حال بازي در كار آقاي مديري بودم كه نخستين كار بازيگري سينمايي در فيلم شراره به من پيشنهاد شد و…
   نكته همين جاست كه در اين اتفاق‌هاي پشت سر هم شما نه تنها جا نمانده‌ايد بلكه توانسته‌ايد خودتان را هم از لحاظ سواد، نظري، تجربي و… تجهيز كنيد و خودتان را همپاي موضوع بالا بكشيد.
البته من نمي‌دانم كه چرا چنين اتفاقاتي افتاده است. زماني كه بازي را شروع كردم حتي اصطلاحات اوليه بازيگري را نمي‌دانستم. بار اول كه مديري به من گفت بازي كن يك صحنه‌اي بود كه بايد در را باز مي‌كردم و به يكي مي‌گفتم برو بيرون كه وقتي اين كار را انجام دادم به مديري گفتم خوب بود كه آقاي مديري عصباني شد و گفت من بايد بگويم كات تا بازي را قطع كني تا كات نگفتم بازي همچنان ادامه دارد. خلاصه كاملا مبتدي بودم.
   پس شانس هم در اين اتفاقات نقش داشته است.
بله، شانس خيلي دخيل بوده است. در فيلمنامه‌نويسي اصلا سكانس‌بندي بلد نبودم در چهارخونه كه براي كارگرداني رفته بودم هيچ چيز بلد نبودم و داشتم سكته مي‌كردم.
   تصميم نگرفتيد كه بگوييد: نه اين پيشنهاد را قبول نمي‌كنم؟
چرا تصميم گرفتم بگويم نه، ولي دو، سه عامل باعث شد كه ادامه بدهم و…
   يك نوع جسارتي را هم اين كار مي‌‌طلبيد، با توجه به اينكه سروش صحت از بيرون يك آدم ماخوذ به حياست و يك آدم فوق‌العاده محترم، ولي اين گونه مواجه شدن با چيزي كه همان طور خودتان گفتيد تجربه و سوادش را نداشته‌ايد خب جسارت مي‌خواهد كه سراغ فيلم ساختن هم برود.
هنگام فيلمبرداري چهارخونه خيلي مردد و وحشت‌زده بودم! يك بخشي از دلگرمي اين كار را آقاي چگيني كه تهيه‌كننده بودند به من دادند. درست است كه تهيه‌كننده پول مي‌گذاشت ولي پول كه نمي‌توانست تضمين كند من موفق ‌شوم؟ به ياد دارم كه يك بار بعد از اين همه «تو مي‌تواني» گفتن‌هاي آقاي چگيني، از دفتر پياده راه افتادم كه درِ بانك مركزي آقاي خسرو دهقان (منتقد قديمي سينما) را ديدم كه جوياي پريشان حالي من شد و من ماجرا را براي او مطرح كردم و ترديد و دودلي‌هايم را هم گفتم كه ايشان گفتند حتما انجام بده چون بدنامي بهتر از گمنامي است. بعد از اين گفت‌وگو دوباره مسير را ادامه دادم و در سيدخندان امير قادري (منتقد سينما) را ديدم و اوضاع پريشان‌حالي‌ام را هم با او مطرح كردم و گفتم اگر بد شود خود تو نخستين كسي هستي كه نوك پيكان انتقادت مرا نشانه مي‌گيرد كه امير قادري گفت انجام بده حتي اگر خوب نشد وسط كار بي‌خيال آن نشو و كار را تمام كن و نصفه رهايش نكن. پس از مشورت و فكر كردن بسيار تصميم گرفتم ادامه دهم و تمامش كنم.
   با وجود اينكه شروع كارتان سخت بود اما مراحل را گذرانديد و به ساخت سريال شمعدوني رسيديد، حالا شما چهار سريال ساخته‌ايد، پس چرا در مصاحبه‌هايتان مي‌گوييد كه خودتان را كارگردان نمي‌دانيد؟
كارگرداني به تجربه، ديدگاه و دانش نياز دارد و من در ابتداي كار هستم.
   اما شما چهار سريال طولاني كارگرداني كرده‌ايد، در حالي كه هستند كساني كه با كوتاه‌ترين كار خود را كارگردان مي‌دانند.
به عنوان يك فرد اپراتور يا كسي كه تجربه پيدا كرده يا كسي كه سليقه‌اي پيدا كرده و آن سليقه را دوست دارد، هنوز فكر مي‌كنم راه مانده است و تازه استارت كار را زده‌ام.
   فكر نمي‌كنيد كسي كه داستان‌نويسي بلد است مي‌تواند بهتر بازيگري و كارگرداني كند؟
من واقعا جوابش را نمي‌دانم.
   بگذاريد اين طور بپرسم، فكر نمي‌كنيد اگر الان توانستيد بازيگر و كارگردان شويد به اين دليل است كه داستان‌نويس بوده‌ايد؟
تا به حال به اين موضوع فكر نكرده‌ام. من فقط اين نكته را مي‌دانم كه همه‌چيز اين عالم به هم ارتباط دارد.
   كار بعدي شما سينمايي است يا تلويزيوني؟
كار بعدي من يك سريال است كه از شبكه يك پخش مي‌شود و تهيه‌كننده آن آقاي رضا نوري است و بعد از آن نخستين فيلم سينمايي‌ام را مي‌سازم كه محمد شايسته تهيه‌كننده آن است.
   كار طنز؟
سريالي است كه با آقاي جودي در حال نوشتنش هستيم. در سينما هم يك طرح دارم كه آقاي شايسته ارايه داده است ولي كار طنز در تلويزيون كمي سخت شده است. به نظر بنده آيتم ساختن در حال حاضر راحت‌تر است ولي سريال طنز كمي سخت مي‌شود و پردردسر.
   چه دردسرهايي؟
متاسفانه يك فضايي ايجاد شده كه وقتي صحبت در مورد يك قشر خاص مي‌شود بلافاصله در مورد آن عكس‌العمل نشان مي‌دهند، به عنوان مثال به مهندسان مي‌پردازيم به آنها برمي‌خورد مي‌گوييم يك شوخي است چرا متوجه نمي‌شويد؟ مي‌گويند چرا شوخي با مهندسان. با پزشكان همين‌طور و با هر قشر ديگري هم شوخي كنيم همين اعتراضات را به دنبال دارد. همين شمايي كه روزنامه‌نگار هستيد هم اگر با قشر شما شوخي كنيم بلافاصله يك بيانيه صادر مي‌كنيد البته روزنامه‌نگارها به اندازه كافي مظلوم و تحت فشار هستند! به طور كلي در حال حاضر ظرفيت‌ها براي شوخي كمي پايين آمده است. به همين دليل است كه درباره حرفه‌ها، شغل‌ها، شهرها، قوم‌ها و… نمي‌توان حرفي زد. شخصيت‌هايي كه نه مي‌توان كاري براي آنها انجام داد، نه مي‌شود برايشان پيشينه‌اي ساخت، نه خانواده‌اي نه بچه‌ها و… به عبارتي هرچيزي آماده برداشت و سوءبرداشت است. با اين تفاسير ديگر در طنز چيزي باقي نمي‌ماند كه بخواهي در مورد آن صحبت كني.
   نظر خانواده‌تان در رابطه با كار شما چه بوده است؟
فرزند من كه ١٤ سال دارد از همان ابتدا كار را دوست داشت، اما همسرم به مرور با كار ارتباط پيدا كرد. درست همانند همان نكته‌اي كه ابتدا اشاره كردم.
  يعني همسر شما در روال ساخت مجموعه‌هاي‌تان در جريان كار نيستند؟
نه. شايد فيلمنامه را بدهم به ايشان براي مطالعه اما به صورت جزيي نه و تا قبل از پخش به صورت كلي در جريان موضوع فيلم قرار مي‌گيرد. چون او هم مشغله‌هاي كاري خودش را دارد.
   آيا از نظرات ايشان استفاده مي‌كنيد و در كار او هم نظر مي‌دهيد؟
اميدوارم.
   ولي آخر سر نگفتيد هنر بهتر است يا ثروت.
هم پول خوب است هم ثروت، هم علم هم هنر و به قول يك ضرب‌المثل اصفهاني «هر چيزي خوبش خوبه.»




عطاران و آقاخانی در نقش سانسورچیان ارشاد(!!!) در فیلمی به کارگردانی کاهانی

سینماژورنال: عبدالرضا کاهانی کارگردان ایرانی که “استراحت مطلق” را در اکران نوروزی روی پرده داشت فیلمبرداری تازه ترین فیلمش را در سکوت خبری به انتها رسانید.

 به گزارش سینماژورنال پروژه تازه کاهانی “سانسورچی” نام دارد که فیلمبرداری آن پیش از نوروز در شمال کشور انجام شد و این روزها کار صداگذاری آن در حال انجام است.

 کاهانی در تازه ترین فیلمش به سراغ شخصیتهایی رفته که در سالهای اخیر بشدت از آنان گلایه داشت؛ شخصیتهایی که سانسورچی ارشاد هستند و به واسطه درگیری در سانسور است که بلحاظ ذهنی وضیعتی متفاوت را تجربه می کنند.

 عطاران و آقاخانی سانسورچی شده اند

آن طور که “تماشاگران امروز” خبر داده رضا عطاران و سعید آقاخانی نقشهای اصلی این فیلم را ایفا میکنند یعنی دو سانسورچی کمی طناز و البته ابله.

 آنا نعمتی نیز نقش اصلی زن داستان را ایفا میکند؛ زنی که در برخورد با این دو سانسورچی گرفتار سوءتفاهمات ذهنی فراوان می شود.

 کاهانی برای آن که بتواند اخبار مرتبط با پروژه را کنترل کند تمامی فیلمبرداری آن را در شمال کشور انجام داده و آن هم درون یک لوکیشن.

 این کارگردان پرحاشیه ایرانی قصد دارد بلافاصله بعد از گرفتن پروانه نمایش، این فیلم را روی پرده بفرستد.




سورپرایز تهیه‌کننده فیلم توقیفی عطاران برای جانباز پرسپولیسی+عکس

سینماژورنال: محمد کمالی پور تهیه کننده فیلم “آینه شمعدون” که حدودا سه سال قبل و در میانه مسیر تولید توقیف شد روز گذشته به همراه تعدادی از هنرمندان ایرانی به آسایشگاه ثارا.. رفت.

به گزارش سینماژورنال کمالی پور و همراهانش حین حضور در آسایشگاه ثارا.. با تعدادی از جانبازان هشت سال جنگ تحمیلی دیدار کرده و شنونده درددلهای آنها بودند.

هادی کاظمی بازیگر کمدیهای تلویزیونی و کوروش معصومی بازیگر “خنده بازار” از جمله همراهان کمالی پور در این دیدار بوده اند.

 خسته از حواشی به دیدار جانبازان رفت

کمالی پور که بعد از رفع توقیف “آینه شمعدون” قصد تولید کاری دیگر با نام “میلاد” یا “محمدجعفر فرزند فرشاد” را داشت ولی آن هم گرفتار حاشیه شد، خسته از این حواشی به دیدار جانبازان رفت و البته درددلی درباره این دیدار نوشت.

محمد کمالی پور
محمد کمالی پور و همراهان در کنار دو جانباز

تهیه کننده “آینه شمعدون” می نویسد: ديدار با سنگرسازان بي سنگر در روز ولادت سالار شهيدان ( آسايشگاه ثارالله ) همراه با رفقاي اهل دل و بامرام.

پي نوشت این تهیه کننده برای این دیدار هم چنین است: بدون ريا و بدون اجازه رفقا.

نکته جالب این دیدار حضور این تهیه کننده در کنار یک جانباز پرسپولیسی و فیگورهایی است که همراهان این تهیه کننده نزد این جانباز گرفته اند.

محمد کمالی پور
محمد کمالی پور و همراهان در کنار جانباز پرسپولیسی