رضا رشیدپور درباره همه چیز سخن گفت⇐از جزییات بیهوشی روی آنتن زنده تا تولید فصل تازه «دید در شب» با حضور بیل گیتس، کوفی عنان و رجب طیب اردوغان/از فشاری که از سوی برخی وزرا و مدیران به او تحمیل میشود تا افرادی که در زندگی به جایی نرسیدهاند اما شدهاند داور برنامههای روتین تلویزیونی!
سینماروزان: رضا رشیدپور مجری برنامه های گفتگومحور که بعد از مدتها دوری از رسانه ملی در سالهای اخیر به تلویزیون بازگشته است اواخر سال قبل و حین اجرای برنامه زنده «حالا خورشید» از حال رفت و بیهوش شد.
به گزارش سینماروزان درباره دلایل بیهوشی او شایعات فراوانی شکل گرفت؛ از بیهوشی به دلیل فشار کاری تا ساختگی بودن آن.
رشیدپور که فصل تازه «حالا خورشید» را به تازگی روی آنتن برده در گفتگویی تفصیلی با «مهر» هم درباره جزییات بیهوشی روی آنتن زنده سخن گفته و هم درباره برنامه هایی که برای تولید فصل جدید «دید در شب» دارد.
متن کامل گفتگوی رشیدپور را بخوانید:
*لطفا ابتدا از اتفاقی که برای شما در «حالا خورشید» روی داد توضیح بدهید. بعد از آن ماجراها گفتید دلیل از حال رفتنتان فشارها بوده است، چه فشارها و استرس هایی باعث شد که این اتفاق رخ دهد؟
– آن اتفاق چند بار دیگر هم برای من رخ داده است و دوستان اورژانس در جریان پرونده من هستند. چند بار هم در دفتر کارم دوستان مراجعه کرده بودند و یک بار هم در هتل آزادی در حین اجرا این اتفاق افتاد که ما مهمانانی هم از کره داشتیم و من مجری برنامه بودم.
*اتفاق در هتل خبری شده بود؟
خیر. نیازی نبود خبری شود البته یک بار یکی از پرستاران عکسی انداخته بود و خبرش منتشر شد ولی به این شکل نبود. درباره پیشینه اتفاق باید به شرایط ساخت «حالا خورشید» اشاره کرد. ما ۲۰۰ برنامه داشتیم که به خاطر آنها هر روز ساعت ۵ صبح بیدار می شدیم و در یک روند روتین شب ها اصلا نمی خوابیدیم چون کارها تا ساعت ۲ یا دو و نیم شب طول می کشید. در این ۲۰۰ روز من شاید به طور میانگین روزی سه ساعت و حتی کمتر می خوابیدم، در یک بازه زمانی هم پروازهایی داشتم تا بتوانم مدرکی را دریافت کنم. در مقطعی هم برنامه ای در کیش داشتم که مجبور بودم به خاطر آن بعضی از روزها بعد از برنامه به کیش بروم که از ساعت ۱۱ تا هشت شب که به تهران می رسیدم طول می کشید و بعد از آن باز به دفتر کار می رفتم و پلیبک های برنامه را تا ساعت های ۲ نیمه شب چک می کردم. با این همه فشار، پزشک محترم بیمارستان بقیه الله با اشاره به هنرمندانی که در سال ۹۵ از دست دادیم به من گفت که تو بازمانده سال ۹۵ هستی.
*آن دقایق را در برنامه به خاطر دارید که به دلیل خستگی از حال رفتید یا مساله دیگری در میان بود؟
– بله آن چند ثانیه آخر را به خاطر دارم که اتفاقا تاکنون درباره اش حرف نزده ام. آن چند ثانیه آخر خنده ام گرفته بود چون شنیده بودم کسی که فوت می کند در لحظات آخر همه زندگی اش برایش مرور می شود و برای من هم همین اتفاق رخ داد و کل زندگی ام مثل یک فیلم جلوی چشمانم آمد حتی تصویر پدرم که سال ۷۶ درگذشت و بسیاری از صحنه های دیگر را دیدم. خودم بارها فیلم را دیدم و یادم می آید آن چند ثانیه آخر نمی دانستم چه می گویم. می دانستم که روی فشار آنتن هستم و بعد خنده ام گرفت که چقدر جالب که زندگی قرار است اینگونه تمام شود و ما در این دنیایی که در چند ثانیه تمام می شود دنبال چه می گردیم. حتی زمانی هم که به اورژانس رفتم و چشمانم باز شد دوباره خندیدم و برایم جالب بود که هنوز نمرده ام و زنده هستم.
*شب قبل اتفاق را به خاطر دارید؟ آیا فشاری به شما وارد شده بود؟
– شب قبل شب عجیبی بود. ما در این دفتر با قطعی برق مواجه شدیم و پلی بک های برنامه که آماده شده اما ذخیره نشده بودند با قطعی برق پریدند. من آن زمان عصبانی شده بودم و از بچه ها پرسیدم که چرا بک آپ نداریم. حدود چهار صبح سمت منزل رفتم کمی دراز کشیدم و بعد دوباره به برنامه رفتم.
*برای بعضی هم این اتفاق باورکردنی نبود و می گفتند همه ماجرا نمایش بوده است. فکر می کنید چرا؟
– من قضاوتی درباره اینها ندارم مگر اینکه سندی داشته باشند. اگر برای کسی بیمارستان، پزشک، اورژانس و… باورپذیر نباشد من حرفی ندارم. مردم را دوست دارم و هرکسی هرچه گفته برایم محترم است.
*در این چند ماه که روی آنتن نبودید مشغول چه فعالیت هایی بودید؟
– این چند ماه بسیار خوب بود و آرامشی داشتم که فیلم های مورد علاقه ام را ببینم و کتاب بخوانم.
*کتاب در چه حوزه ای؟
– در حوزه کتاب به تاریخ سیاسی علاقه دارم و فیلم هم آثاری در حوزه سیاست خارجه، جنگ جهانی دوم و فیلم هایی درباره خاورمیانه را دوست دارم. در این چند سال کارهای زیادی هم تولید شده که همه جذاب هستند. سریال «خانه پوشالی» را دیدم که آن هم بسیار خوب بود و کتاب هایی مثل «آخرین سفر شاه» از ویلیام شوکراس را خواندم.
*می توان گفت آن اتفاق باعث شد کمی به این مطالعات بپردازید.
– خوشحال شدم از این بابت که به من زندگی را یادآوری کرد. متاسفانه همه ما دچار زندگی هستیم به جای اینکه بتوانیم زندگی کنیم.
*و باعث شد از روزمرگی که ناچار بودید دائم خود را به آنتن برسانید، جدا شدید.
– دقیقا اینکه کار خاصی نداشتم و می توانستم گوشی های موبایلم را خاموش کنم؛ اینها حس بسیار خوبی را به من می داد.
* «حالا خورشید» در میان برنامه های صبحگاهی تلویزیون یک مجله تصویری به نوعی کامل بود که مخاطب می توانست در ابعاد مختلف از آن لذت ببرد اما نسبت به توقعی که مخاطب از شما دارد سطح برنامه چندان بالا نبود. آیا همه ایده هایی که برای برنامه داشتید به تحقق پیوست؟
– زمانیکه مذاکراتی برای بازگشت من به سازمان انجام شد پیشنهاد شبکه سه به من یک برنامه شبانگاهی بود. آن زمان غلامرضا میرحسینی مدیر شبکه و علی اصغر پورمحمدی معاون سیما بود اما خود من برنامه صبحگاهی را ترجیح می دادم چون به نظرم مهمترین برنامه های تلویزیون جهان برنامه های صبحگاهی هستند. زمان صبحگاهی زمان نقد و تحلیل و پی ریزی استراتژی های رسانه ای است و جنگ های مفرح و طنز به زمان شبانگاهی تعلق دارد.
*فکر می کنم یک برنامه خوب صبحگاهی می تواند یک روز مخاطبش را بسازد.
- یک برنامه صبحگاهی می تواند روز یک کشور را بسازد و یا آن را خراب کند. ما سال هاست که در حوزه برنامه های صبگاهی مولف نداریم؛ برنامه صبحگاهی که اثر امضای آن مشخص باشد مثل «مردم ایران سلام» و یا مثل سری اول «صبح بخیر ایران» در این سال ها نداشته ایم.
من دوست داشتم وقتی بعد از حدود هفت سال که به سازمان صداوسیما بازمی گردم برنامه موثری داشته باشم و الزاما آویزان زمان های پربیننده آنتن نباشم. در این سال ها هم تخصص هایی را در خودم تقویت کردم تا بتوانم برنامه ام را در زمانی بسازم که شاید در نظر شما خبرنگاران و حتی مدیران سازمان چندان پربیننده نباشد. تمام ایده های مورد نظرم را هم توانستم در فصل اول «حالا خورشید» پیاده کنم. من از این برنامه در کارنامه خود با افتخار یاد می کنم کمااینکه برنامه های هیجان انگیزی چون گفتگوهای «دید در شب» را هم داشته ام اما به نظرم «حالا خورشید» بیشتر از ۹۰ درصد به اهدافش رسید. وقتی ما یک برنامه را طراحی می کنیم به پیام مورد نظر و جامعه هدفمان خیلی فکر می کنیم. یعنی جامعه هدفمان را انتخاب و بعد سعی می کنیم پیام خود را به او منتقل کنیم. من در «دید در شب» با محمدجواد ظریف گفتگو داشتم و طبیعی است که این برنامه به عنوان اولین گفتگو در این ساختار بخصوص با وزیر امور خارجه کشور فضایی بسیار متفاوت با گفتگو با هنرمندی مثل امیر تاجیک در «حالا خورشید» را داشته باشد.
*مسلما فضای آن برنامه به لحاظ ساختاری، پرداختن به حاشیه ها و حتی محل پخش آن، تفاوت بسیاری با «حالا خورشید» دارد اما آیا نمی شد در این برنامه هم چالش ها و رویکردهای جدیدی را در سطح گفتگوهای تلویزیونی شاهد باشیم؟
– البته معتقد هستم گفتگوها شبیه سایر گفتگوهای تلویزیون نبود ولی زمانیکه ما یک سقف هدف را مشخص می کنیم دیگر به کمتر از آن راضی نمی شویم. ما هم در برنامه «دید در شب» صد را به عنوان هدف زدیم و ثابت کردیم آن استایل از گفتگو را به بهترین شکل ممکن بلد هستیم و در «حالا خورشید» هم طراحی رسانه ای مان همین بود که روی آنتن رفت. یعنی به طور مثال گفتگو با معصومه ابتکار و سردار طلایی، گفتگو با محسن هاشمی رفسنجانی یک روز بعد از فوت پدرش، گفتگو با سردار عبداللهی فرماندار قرارگاه خاتم و… در ساختار یک برنامه تلویزیونیِ خوب طراحی شده بودند.
*با توجه به اینکه خود شما در حوزه بازیگری و هنر تحصیل کرده و فعالیت داشتید چرا این برنامه کمتر وارد حوزه های تخصصی شد؟ البته نه به معنای شخص محور بودن بلکه به معنای اینکه به اتفاقات این حوزه ها بیشتر پرداخته شود.
– سوال شما کاملا به جاست و زمانیکه من از «حالا خورشید» تعریف می کنم منظورم این نیست که این برنامه کامل بوده است. اتفاقا یکی از نقص های برنامه همین کمبود کار در حوزه رویدادمحوریِ پدیده های هنری مثل سینما، موسیقی، تئاتر و… بوده است. ما با یک معضل مواجهیم و آن، این است که تلفن های همراه رسانه های دیداری را بسیار محدود کرده است. من هر خبر و رویدادی را که بخواهم ساعت هشت و نیم صبح اعلام کنم شما شب قبل، از آن با خبر شده اید. یک دلیل اینکه ما هر شب تا ساعت های ۲ بامداد مشغول به کار بودیم همین بود که بتوانیم به روزترین خبرها را برای مردم انتخاب کنیم و روی آنها مانور دهیم که شاید تا حدود ۳۰ درصد در آن موفق شدیم. فرمت های مختلفی را هم برای این منظور انتخاب کردیم به طور مثال آیتمی با نام «سینماطور» داشتیم که نیلوفر پارسا بازیگر سینما اجرایش می کرد و یا در حوزه موسیقی آیتم «هارمونی» را داشتیم که هر یک از اینها در چند برنامه اجرا شدند و دیدیم جواب نمی دهد.
*آیا «حالا خورشید» در سری جدید تغییرات تازه ای نسبت به سری قبل دارد؟
– دقت کردید که بسیاری از افراد وقتی با این سوال مواجه می شوند بیان می کنند که بله قرار است فیل جدیدتری هوا رود و اتفاقات بسیار تازه ای رخ دهد اما من برعکس جواب می دهم ما تغییرات بنیادینی در برنامه نداریم. درواقع ساختار همان است و حتی چون دکور برنامه در فصل قبل در ۱۰ روز آخر تغییر کرده بود از همان دکور استفاده می کنیم. طبیعتا تغییراتی هم داریم که شامل آیتم های جدید، وله، گرافیک و… می شود، تغییراتی هم در افرادی داریم که جلوی دوربین خواهند آمد.
*قرار است چه افراد جدیدی در آیتم های این برنامه حضور داشته باشند؟
– ما از استعدادهای خوب استفاده می کنیم و قرار است فضا را برای این استعدادها مهیا کنیم نه اینکه فقط شعار بدهیم. من در فصل قبل در حوزه نخبگان طرح «بورس ایده» را داشتم که بر آن اساس ۴۲ قرارداد بستیم یعنی افرادی که ایده ای داشتند ایده های خود را مطرح می کردند و ما سرمایه گذار یا حامی ایده را پیدا می کردیم. ۴۲ نوبت تبدیل ایده به خط تولید اتفاقی بود که در «حالا خورشید» رخ داد.
خوب است که ما کارهای خود را در میدان تعریف کنیم نه در کلمه و اگر می گوییم به جوانان فرصت دهیم واقعا این اتفاق را عملی کنیم نه اینکه فقط در سخنرانی ها از آن بهره بگیریم و من سعی دارم در فصل جدید این اتفاق را پررنگ تر کنم. به طور مثال اگر جوانی استعدادی دارد و سال هاست که تلاش کرده او را ببینند اما دیده نشده است، این بار فرصت داشته باشد خود را عرضه کند و دوربین برنامه این امکان را به او می دهد که خود را در یک موقعیت از جمله اجرا، کارشناسی یک حوزه تخصصی، ورزش، استندآپ کمدی و… نشان دهد.
*حدود چند سال است که امکان جذب مردم از طریق دوربین شبکه های مختلف رسانه ملی افزایش پیدا کرده است. این اتفاق به دلیل استقبال مردم است یا حضور مردم مقابل دوربین و تمرین ها و آزمون و خطاهایشان برای برنامه سازان هم جذاب است؟
– سوال بسیار خوبی است که به این اتفاق به عنوان یک وسیله نگاه می کنیم یا هدف. من می پذیرم که بسیاری از برنامه های تلویزیونی از این رویکرد به عنوان یک وسیله استفاده می کنند. ما مفهومی در رسانه داریم با عنوان interaction یا تعامل که گویی تعامل مخاطب با برنامهساز بد فهمیده شده است. ما قرار نیست مخاطب را بازی دهیم بلکه قرار است مردم در بازی ما حضور داشته باشند.
*انواع تست های بازیگری، خوانندگی، اجرا، استندآپ کمدی و… مثل موج راه افتادند و کمتر خلاقیتی هم در بسیاری از آنها وجود دارد.
– من به برنامه رامبد جوان خرده نمی گیرم چون دیده ام چهره های خوبی معرفی شده اند اما در همین حوزه نمونه های ناموفق زیاد داشته ایم اما برنامه «خندوانه» در این حوزه موفق بوده است.
*«خندوانه» آغاز کننده بود اما موج این اتفاق در بسیاری از برنامه ها به شکل مسابقه و غیرمسابقه راه افتاده است.
– بله بسیاری از برنامه های تلویزیونی سه میز گذاشته اند و سه داور هم پشت میزها هستند که برخی از آن داورها خودشان در زندگی به جایی نرسیده اند اما مردم را قضاوت می کنند که می توانند در حوزه ای موفق باشند یا خیر. البته من قرار نیست چنین شوهایی برگزار کنم بلکه استعدادهایی مثل پرویز نشاط را در بخش هایی از برنامه به کار می گیرم.
*قرار نیست در تلویزیون دوباره به سمت ساخت برنامه های چالشی مثل «مثلث شیشه ای» یا «دید در شب» بروید؟
– من برای «دید در شب» یک طرح بین المللی دارم که پاییز سال قبل خواستم آن را وارد پروسه تولید کنم که نامه نگاری هایی هم با چند چهره جهانی انجام شد و تا حدودی موفقیت هایی را هم در هماهنگی ها به دست آوردیم. من این بار اگر «دید در شب» را بسازم حتما با بیل گیتس، رجب طیّب اردوغان و کوفی عنّان مصاحبه می کنم.
*این پروژه چقدر برای شما جدی است چون از این به بعد دوباره درگیر «حالا خورشید» خواهید شد؟
– «دید در شب» به صورت بین المللی خیلی برای من جدی است و اسپانسر آن هم حاضر و آماده است ولی فعلا ترجیح می دهم به برنامه صبحگاهی بپردازیم.
*در تلویزیون چطور؟ و اصلا فکر می کنید فضای گفتگوهای تلویزیونی با چهره ها به ساختارهای جدیدتری نیاز دارد؟
– صد درصد نیاز دارد، استایل گفتگو در رسانه از ساده ترین تا سخت ترین نوع برنامه سازی را شامل می شود و اکنون ساده ترین شکل آن در حال تولید است. من بیشتر به ادامه «حالا خورشید» و تولید «دید در شب» فکر کردم و به چنین برنامه های گفتگومحوری در تلویزیون نیندیشیده ام.
*چقدر ممکن است این گفتگوها فشار و استرس برای شما در پی داشته باشد؟
– من بیشترین فشارها را در برنامه های گفتگومحورم نه از جانب مدیران تلویزیون بلکه از بیرون دریافت کردم. به طور مثال یک وزیر، یک مدیر یا حتی مخاطب این بازخوردها و فشارها را وارد می کرد و اصلا فکر می کنم ما باید ظرفیت ساخت چنین برنامه هایی را در جامعه هم گسترش دهیم.