1

معمار سینمای گلخانه ای بی کمترین اشاره به رابطه زناشویی این زن متهم به اختلاس با معاون نظارت اصلاحات بیان کرد⇐استعداد مرجان شیخ الاسلامی بیشتر از بقیه بود و برای همین به مدیرعاملی خبرگزاری میراث رسید!!+تصویری تازه از آن معاون نظارتی که شیخ الاسلامی بعد از ازدواج با وی حسابی رشد کرد!  

سینماروزان: سه هفته قبل درباره خویشاوندی درجه یک مرجان شیخ الاسلامی آل آقا با مجید باقرنژاد معاون نظارت دولت اصلاحات نوشتیم. (اینجا را بخوانید)

مرجان شیخ الاسلامی آل‌آقا، متهم فراری پرونده شرکت بازرگانی پتروشیمی، همسر مجید باقرنژادی بود که بعد از منوچهر محمدی به معاونت نظارت سینمای دولت اصلاحات رسید.

شیخ الاسلامی به واسطه باقرنژاد و فقط بعد از چند سال خبرنگاری(!!) ابتدا به مدیرعاملی خبرگزاری میراث فرهنگی منصوب شد و سپس به مدیرعاملی صوری شرکتی در حیطه پتروشیمی رسید! و در حین دور زدن تحریم ها، به واسطه مدیر عاملی همین شرکت، همسر خویش را هم دور زد و با انتقال پولهای عایدی به خارج از کشور، خود هم به آن سو گریخت و همسر مهدی خلجی شد.

با این حال محمد بهشتی معمار سینمای گلخانه ای که در زمان راه اندازی خبرگزاری میراث فرهنگی، رییس سازمان میراث فرهنگی بود چرایی رسیدن مرجان شیخ الاسلامی به مدیرعاملی خبرگزاری را فقط مرهون استعدادش دانسته و از همسر وی مجید باقرنژاد حرفی نمیزند!!

محمد بهشتی به “سازندگی” گفت: زمانی که من رئیس سازمان میراث فرهنگی بودم، یکی از مشکلات جدی ما در حوزه‌ رسانه بود. در واقع میراث فرهنگی در حوزه‌ رسانه تنها در سطح حوادث مطرح می‌شد. من در آن زمان تلاش زیادی کردم تا فعالیت‌های رسانه‌ای میراث فرهنگی سر و سامان پیدا کند. یکی از کارهای مهمی که آن موقع انجام شد، ایجاد یک خبرگزاری تخصصی با موضوع میراث فرهنگی بود. این کار توسط مرجان شیخ‌الاسلامی آل آقا انجام شد؛ این پروژه خیلی هم موفق بود. اگر امروز می‌بینیم که حوزه‌ میراث فرهنگی در سطح رسانه‌ها حضور و جایگاه ویژه‌ای دارد، می‌توانم بگویم که نقطه‌ی آغازش به همان دوره برمی‌گردد.

محمد بهشتی بدون اشاره به خویشاوندی شیخ الاسلامی و معاون نظارت اصلاحات ادامه داد: من آشنایی قبلی با شیخ الاسلامی نداشتم. او صرفا یک روزنامه‌نگار بود. البته آن موقع با روزنامه‌نگاران زیادی ارتباط داشتیم و در بین تمام آنها من فکر کردم که آمادگی و استعداد خانم آل آقا بیشتر است. از او خواستم که در این حوزه به ما کمک کند که او هم قبول کرد. حدود سه سال در این حوزه کار کرد که فکر می‌کنم از سال ۸۰ تا ۸۳ بود.

مجید باقرنژاد(معاون نظارت سینمای اصلاحات) و همسر آن دوران مرجان شیخ الاسلامی آل آقا/ایشان هم گویا در کانادا اقامت دارند!!




درخواست مدیر اسبق رادیو از حسن روحانی⇐همین امروز با رییس صداوسیما جلسه بگذارید و مشکل «ربنا»ی شجریان را حل کنید

سینماروزان: بعد از نامه ای که رضا صالحی امیری وزیر ارشاد دولت یازدهم به رییس صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربنا» شد محمدجواد لاریجانی از اعضای شورای نظارت بر صداوسیما پاسخی مبسوط به صالحی امیری درباره دلایل عدم پخش «ربنا» داد. پاسخی که با واکنش برخی موزیسینها و از جمله حمیدرضا نوربخش مواجه شد.(اینجا و اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان در امتداد این ماجرا حالا محمدعلی ابطحی رییس دفتر دولت اصلاحات که سابقه مدیریت بر رادیو در دهه شصت یعنی دورانی را در کارنامه دارد که برخی از ادعیه ای که پیش از انقلاب از رادیو پخش می شد اجازه پخش از رادیو را پیدا نمی کردند، در یادداشتی که برای «اعتماد» نوشته از حسن روحانی رییس دولت دوازدهم خواسته همین امروز با رییس صداوسیما جلسه گذاشته و با او درباره رفع توقیف «ربنا» مذاکره کند.

متن یادداشت ابطحی را بخوانید:

آقاي روحاني امروز با رييس صدا و سيما جلسه بگذاريد

من پيشنهاد مي‌كنم كه آقاي روحاني، شخصا با آقاي علي عسكري، رييس سازمان صدا و سيما ملاقات كند و در مورد پخش ربناي شجريان گفت‌وگو كند و در همين ماه رمضان نسبت به پخش آن اقدام شود. طبعا اين پرسش به ذهن مي‌رسد كه مشكلات اين كار چيست و چرا پخش ربناي شجريان بايد اينقدر پراهميت تلقي شود. دلايل آن را اينجا مي‌نويسم:
۱- شجريان قطعا از كساني است كه در تاريخ ايران ماندگار مي‌شود. در تاريخ حتما ثبت خواهد شد كه در دهه اخير ربنايش، كه مذهبي‌ترين آواي اوست در عهد حكومت ديني پخش نشد. اين سوال براي اهالي هنر آينده تاريخ باقي خواهد ماند. همچنان كه امروز بسياري از اين مطالب و سوالات در ذهن خوانندگان تاريخ از شخصيت‌هاي ديگر باقي مانده است.
در مقابل اگر در زمان حيات او توسط حاكميت اين ممنوعيت لغو شود، باز در تاريخ خواهد ماند كه حكومت بي‌اعتنا به هنر و هنرمندان نبوده است. به هر دليلي فعلا فراتر از بحث‌هاي جناحي اين عدم پخش جنبه نمادين پيدا كرده است. شايد براي مسوولان فعلي كشور مسائل اقتصادي، اجتماعي و سياسي اولويت داشته باشد كه واقعا
هم دارد.
اما هنر و هنرمند در تاريخ خيلي ماندگار‌تر است و بيشتر مورد قضاوت قرار مي‌گيرد. همه مصايبي كه بر هنرمندان در تاريخ رفته است، با جزييات مانده است. اما كمتر كسي به شرايط اقتصادي  وسياسي دوران آن هنرمندان توجه مي‌كند. سياستمداران باهوش و ماندگار در تاريخ كساني هستند كه به هنرمندان توجه ويژه دارند.
۲- اگر جلسه پيشنهادي من، بين رييس‌جمهور و رييس صدا و سيما برگزار شود، در آن جلسه مي‌شود مشخص كرد كه دليل آغاز اين عدم پخش چه بوده. بر اساس آن يافته‌ها قضاوت‌هاي تاريخي مي‌تواند تصحيح شود.
گروهي معتقدند بر اساس نامه‌اي كه خود استاد شجريان نوشته است، ربنا پخش نمي‌شود و اين به احترام توجه به خواست خالق اثر است. اين موضوع اگر دليل پخش نشدن باشد، به صورت كلي قابل احترام است كه حق خالق اثر رعايت شود. اگر چنين باشد مي‌شود كسي از استاد بپرسد كه آيا اين نظر ايشان هنوز استمرار دارد يا منصرف
شده‌اند.
اين كار اگر صورت پذيرد و استاد همچنان مخالف باشند، به صورت رسمي در پايان همان جلسه اعلام مي‌شود و در اذهان عمومي و تاريخ هم اين عدم موافقت ايشان ثبت خواهد شد و بي‌دليل حاكميت محكوم نمي‌شود.
۳ – اگر عامل پخش نشدن صداي استاد دليل سياسي داشته باشد باز در همان جلسه مي‌تواند مورد بررسي قرار گيرد.
همه اعتراضات استاد بعد از انتخابات سال ۸۸ به نظراتي بود كه آقاي احمدي‌نژاد ارايه كرده
بودند.
مهم‌ترينش خس و خاشاك خطاب كردن معترضان بود. من نديدم به نظام و نه به رهبري آن اعتراض و اهانتي صورت گرفته باشد.
حالا ديگر ماهيت احمدي‌نژاد بر مسوولان بيشتر از مردم روشن شده است. زاويه او با نظام و دادن راي باطله و آسيبي كه به زير بناهاي كشور زد، بر همگان آشكار است. براي مخالفت با احمدي‌نژاد بايد به شجريان جايزه داد. اگر دليل پخش نشدن آواي شجريان اين باشد، در همان جلسه مي‌توانند به نتيجه
برسند.
چون اجماعي كه عليه احمدي‌نژاد و تفكر او هست، مي‌تواند پشتوانه لغو اين تصميم باشد. ضمن اينكه بخش عمده‌اي از معترضان به مسائل بعد، انتخابات ۸۸ سال‌هاست كه در پست‌هاي كليدي نظام به خدمت مشغول هستند.
۴- بعضي از مخالفان پخش آواي شجريان به رفتارهاي فردي و شخصي وي و تصاويري كه با فلان و فلان دارد، اشاره مي‌كنند.
هنرمند به خاطر هنرش مورد توجه جامعه است و نه رفتارهاي فردي و اخلاقي و اعتقادي‌اش. ضمن اينكه كمتر هنرمند تراز اولي وجود داشته كه در مجموع در اذهان مردم محترم‌تر از شجريان
باشد.
امروز جامعه از بازي، آواز، نقاشي، مجسمه، كارگرداني، و موسيقي چهره‌هاي زيادي بهره مي‌برد. صدا وسيما هم آنها را منتشر مي‌كند. نه مردم و نه رسانه ملي از رفتارهاي شخصي اين هنرمندان نمي‌پرسند. چون اساسا هنرمند را كسي به عنوان الگوي ديني و اعتقادي و اخلاقي نگاه نمي‌كند، هنرش را دوست دارند.
۵- وقتي در همين نزديكي‌ها يكي از خوانندگان رپ با كانديداي ارزشي‌هاي كشور ملاقات مي‌كند و پس از ملاقات هم مورد تشويق نيروهاي ارزشي قرار مي‌گيرد، خواه‌ناخواه پخش نشدن نواي ربناي شجريان به عنوان استاد اول آواز ايران مورد قضاوت مردم و تاريخ قرار مي‌گيرد.
و در نهايت بسياري از مواردي كه در برجام تصويب شد، قبل از پيگيري دقيق، غير قابل اجرا مي‌نمود. اما وقتي پيگيري شد، راه‌هايي براي اجرايش پيدا شد. از آقاي روحاني مي‌خواهم هنر را كمتر از سياست نداند.
ضمن اينكه اگر در اين ابتداي كار، دكتر روحاني اين موضوع را مطرح و توافق ايجاد كند، اميد فراواني براي كارهاي ديگر ايجاد خواهدشد.




پاره‌ای از تازه‌ترین اظهارات رضا کیانیان⇐اینکه برخی می‌گویند فلانی برود هر که بیاید بهتر است حرف احمقانه ایست؛ در دوره اصلاحات همین را گفتند و بعد در دوره احمدی‌نژاد و البته نتیجه هم مشخص است!/در دهه ۶۰ اگر قدرت دست من بود بدتر عمل می‌کردم!/اگر قدرت به مجاهدین خلق می‌رسید ایران را به کره شمالی بدل می‌کردند/غلامحسین ساعدی وقتی از ایران رفت خلاقیتش خشکید چون در فرانسه از شاه و ساواک خبری نبود!!!/همین امسال ۱۲ فیلمنامه رد کرده‌ام چون می‌خواهم اين بيست سال باقيمانده را رك و راست ادامه بدهم و دروغ نگویم

سینماروزان: رضا کیانیان که این روزها در کنار تبلیغ برای دمنوشهای مثلثی(!) برای اولین بار کارگردانی تئاتر را هم تجربه کرده و نمایشی به نام «حرفه ای» را روی صحنه برده است در تازه ترین گفتگوی خود که با «اعتماد» انجام شده هم درباره برخی تغییر و تحولات فکری خودش سخن گفته و هم درباره مشکل درونی ایرانیان که بجای اصلاح درونی مدام منتظرند ناجی بیرونی سر برسد و آنها را به موعود برساند.

بخشهای خواندنی گفته های کیانیان را بخوانید:

در دهه 60 اگر من صاحب قدرت بودم بدتر عمل میکردم

من پيش از انقلاب و سال‌هاي ابتدايي تغيير نظام سياسي ايران، انقلابي دو آتشه‌اي بودم. ولي سال ٦٠ تحول عجيبي در من رخ داد. با خودم مي‌گفتم اگر جاي اين افراد، تو به قدرت رسيده بودي چه مي‌كردي؟ از خودم مي‌پرسيدم و در واقع به اين نتيجه مي‌رسيدم اگر من جاي صاحبان قدرت بودم بدتر عمل مي‌كردم. آن زمان تفكرات خشن‌تر و انقلابي‌تري وجود داشت كه اگر آنها قدرت را به دست مي‌گرفتند جوي خون به راه مي‌افتاد. به عنوان نمونه اگر مجاهدين خلق (منافقين) قدرت را به دست مي‌گرفتند ايران را به كره شمالي يا عراق صدام حسين تبديل مي‌كردند.

اگر قدرت به مجاهدین خلق میرسید ایران را به کره شمالی بدل میکردند

شما فكر كنيد{منافقین} آن زمان كه به قدرت نرسيده بودند ترور مي‌كردند، اگر به قدرت مي‌رسيدند چه اتفاقي مي‌افتاد. بنابراين از همان دوران معتقد بودم بايد دوربين را به سوي خودمان برگردانيم و مدام به افراد مختلف انتقاد نكنيم. در كشور ما بعضي هنوز منتظر يك قهرمان هستند كه بيايد و نجات‌شان دهد اما اگر از آنها بپرسيد خودتان چه كار مي‌كنيد؟ هيچ پاسخي ندارند. مي‌گويند همه‌چيز دست ديگران است! اما وقتي دوباره بپرسيد دقيقا چه چيزهايي دست آنهاست؟ و به اين پرسش‌ها ادامه دهيد به اين نتيجه مي‌رسند تغيير را بايد از خودشان آغاز كنند. اين فكر سال به سال در من قوت بيشتري مي‌گيرد و خوشبختانه حالا به يكي از گفتمان‌هاي جاري كشور تبديل شده است. مثل اينكه بعضي مي‌گويند فلاني برود، هركس بيايد بهتر است. خب اين چه حرف ابلهانه‌اي است؟ ما چندبار بايد چنين چيزي را تجربه كنيم؟ در دوره اصلاحات تجربه كرديم، بعد در دوره احمدي‌نژاد و اين روند همچنان ادامه دارد. بنابراين بايد يك زمان بياموزيم كه به‌جاي طرح آنچه نمي‌خواهيم، بگوييم دقيقا چه مي‌خواهيم؟ يعني دقيقا موارد مورد تاكيد در نمايشنامه؛ اصلا هم مهم نيست در چه كشوري مي‌گذرد. مارشال تيتو و كمونيسم بهانه‌هاي طرح ايده مورد نظر هستند. چون كمونيسم يك ايدئولوژي توتاليتر آمرانه از بالا به پايين است و ما به اين بهانه مي‌توانيم ايده‌ مورد نظر را پروبال و رشد دهيم.

ساعدی وقتی رفت خلاقیتش خشکید

غلامحسين ساعدي يكي از اين چهره‌هاي مورد علاقه من بود كه در ذهنم جايگاه ويژه‌اي داشت و دارد. مي‌دانيد وقتي رفت چه اتفاقي افتاد؟ خلاقيتش خشكيد. چرا؟ چون ديگر از شاه و ساواك خبري نبود.

همین امسال 12 فیلمنامه رد کرده ام

بارها اين جمله‌{که فلانی همه جا هست} را شنيده‌ام. حتي مي‌گويند فلاني پيشنهاد بازي در فيلم ندارد، زده به محيط زيست كه خودش را مطرح كند. ايرادي ندارد و اجازه مي‌دهم از افكارشان لذت ببرند چون همين امسال دوازده فيلمنامه پيشنهادي را دوست نداشته‌ام. الان به جايي رسيدم كه مي‌خواهم در آرامش زندگي كنم و عجله‌اي براي فتح قله‌ها ندارم. وقتي ٦٠ ساله شدم تصميمي گرفتم. به خودم گفتم تا امروز سه‌تا ٢٠ سال زندگي كرده‌اي و اگر زور بزني فقط يك ٢٠ سال باقي مانده؛ آنهم در اين آلودگي هوا، پارازيت، محصولات شيميايي و موارد مشابه. پس حداقل اين بيست سال باقيمانده را رك و راست ادامه بده و دروغ نگو. به همين دليل حالا وقتي پيشنهاد بازي در فيلم‌ مطرح مي‌شود و از فيلمنامه خوشم نمي‌آيد رك مي‌گويم. قبلا بهانه دست‌وپا مي‌كردم، جالب اينكه طرف مقابل هم مي‌دانست بهانه است و ناراحت نمي‌شد. اما الان كه راست مي‌گويم دلخور مي‌شوند. از طرفي مي‌دانيد چه افرادي همواره مشغول ايراد گرفتن هستند؟ افراد بيكار. اين جمله هم از آقاي كيارستمي است. چون معتقد بود اگر اين افراد سرگرم كار خودشان باشند ديگر فرصتي براي سرك كشيدن به زندگي ديگران پيدا نمي‌كنند. مثل زماني كه آقاي مشايخي به عنوان چهره تبليغاتي يك كمپاني انتخاب شد و همه انتقاد كردند. همان دوران من در حمايت از ايشان يادداشتي نوشتم و معتقد بودم هيچ ايرادي ندارد و در تمام جهان مرسوم است.




در مراسم تشییع داوود رشیدی اتفاق افتاد⇐تشکر همسر این بازیگر از رییس دولت اصلاحات و انتقاد جمشید مشایخی از مسئولان هنری+عکس

سینماژورنال: مراسم بدرقه پیکر داود رشیدی با تمجید علی نصیریان از این هنرمند، انتقاد جمشید مشایخی از یاد نکردن هنرمندان در زمان زنده بودن و تشکر ویژه‌ احترام برومند از مردم و رییس دولت اصلاحات برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایسنا” صبح یکشنبه 7 شهریور ماه تالار وحدت میزبان حضور مردم، هنرمندان و مسئولان شد تا داود رشیدی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون به آرامگاه ابدی‌اش، قطعه هنرمندان بدرقه شود.

مراسم با تلاوت قرآن مجید و ورود خانواده این هنرمند (احترام برومند، مرضیه برومند، لیلی رشیدی،بهرام شاه‌محمدلو و..) و آمبولانس حامل پیکر داود رشیدی حوالی ساعت 9:20 دقیقه آغاز رسمی شد و حوالی ساعت 10:15 پیکر داود رشیدی از تالار وحدت به قطعه هنرمندان بهشت زهرا منتقل شد.

چرا تا زمانی که زنده ایم حالمان را نمی پرسند؟

جمشید مشایخی از جمله هنرمندان حاضر در مراسم در سخنانی انتقادی بیان کرد: چرا زمانی که عزیزی در بین ماست راجع به او صحبت نمی‌کنیم، اصلا او را نمی‌بینیم و وقتی از دنیا می‌رود آن وقت چه حرف‌ها و مطالبی می‌شنویم، عجیب است.

او گفت: زمانی که ایشان بیمار بود چطور کسی به سراغش نیامد. حالا چه فایده دارد؟! چه فایده دارد بنده از ایشان تعریف کنم. فقط بگویم خانم برومند همسر ایشان در مدتی که داود رشیدی بیمار بود خیلی زجر کشید و به همین دلیل برایش احترام ویژه‌ای قائلم.

او با اشاره به همکاری‌های مشترک خود با داود رشیدی اضافه کرد: امیدوارم قبل از اینکه کسی از دنیا برود از او یاد کنیم.

هرگز نمی خواستم برای بدرقه بیایم

علی نصیریان هنرمند دیگری بود که در جایگاه حضور یافت و در حالی که متأثر بود، گفت: داود! من هرگز نمی‌خواستم به این تالار برای بدرقه تو به سفر آخرت بیایم. من می‌خواستم با تو روی این صحنه باشم.

او افزود: داود رشیدی یکی از ستون‌های استوار تئاتر جدید ایران است و منظورم از تئاتر جدید جنبش و نهضتی است که توسط فارغ‌التحصیلان بازیگری در اواسط دهه 30 شروع شد و در دهه 40 به ثمر رسید.

این بازیگر سینما و تئاتر ادامه داد: تئاتر معاصری که از آن صحبت می‌کنم، با تئاتر لاله‌زار و چین متفاوت و براساس کار مدرن دنیا بود و ما کم کم آن را یاد گرفتیم چرا که هنرمندانی همچون سمندریان، پری صابری، داود رشیدی و خجسته کیا آمدند به ما پیوستند و بدنه جدید معاصر تئاتر را غنا بخشیدند.

نصیریان با اشاره به کارهای متفاوت و خاصی که داود رشیدی برای اجرای تئاتر انتخاب کرد و نیز نمایش «در انتظار گودو» که با معرفی ساموئل بکت هوای تازه‌ای را وارد تئاتر ایران کرد، گفت: او با شهامت، جسارت و مهارت بود و یک نقطه عطف در کار خود و تئاتر ایران محسوب می‌شد.

این بازیگر با اشاره به اینکه ممتازترین بخش هنرمندی داود رشیدی کارگردانی او در تئاتر بود به بازیگری و فعالیت‌های او در آموزش اشاره کرد و افزود: او کارهای زیادی برای توسعه و پیشرفت تئاتر انجام داد و خدماتش به لحاظ اجرا و نیز کارگردانی، میزانسن و بازیگری در فرهنگ و هنر این سرزمین بارز بود.

تقدیر از رییس دولت اصلاحات

در ادامه مراسم احترام برومند همسر مرحوم داود رشیدی با اشاره به اینکه قصد نداشت صحبت کند اما واقعیت‌هایی وجود دارد که باید آن‌ها را بگوید، گفت: همه به ما محبت کردند، دولتی و غیردولتی، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران و همه مردم از شهرهای دور و نزدیک. آن‌ها همه کار حاضر بودند انجام دهند، مثلا از یزد برای ما پسته بفرستند و از رشت برنج. خیال همه شما راحت.

وی خطاب به مردم افزود: شما اینقدر خوبید که دولتمردان هم قطعا تحت تأثیر شما قرار می‌گیرند. وقتی مردم ما را دوست دارند دولتمردان هم مجبور می‌شوند ما را دوست داشته باشند.

برومند گفت: آقای مشایخی ممنونم که از من یاد کردید. آقای نصیریان من بدون داود رشیدی هیچم. او بود که سال‌ها زندگی ما را با آبرو، زحمت و کوشش اداره کرد.

همسر مرحوم داود رشیدی در بخش پایانی صحبت‌های خود با تشکر از رئیس جمهور و دیگر افرادی که پیامی برای تسلیت صادر کرده بودند، گفت: من سیاسی نیستم اما در کنار همه کسانی که پیامی صادر کردند آقای خاتمی هم پیامی فرستادند. ایشان برای دیدن داود رشیدی به منزل ما آمدند و این را که می‌گویم به خدا سیاسی نیست. من از پیام همه تشکر می‌کنم اما چون پیام ایشان در جایی منتشر نشده حق‌شان را ادا و در اینجا تشکر می‌کنم.

او در پایان از حاضران خواست که برای شادی روح کیارستمی و داود رشیدی صلوات بفرستند.

داوود رشیدی
مراسم تشییع داوود رشیدی



ماجراهای فیلم جدید ده نمکی در دل دولت اصلاحات می گذرد+عکس

سینماژورنال: تازه ترین فیلم مسعود ده نمکی با عنوان “رسوایی2” این روزها در مرحله ساخت موسیقی به سر می برد و امیر توسلی آهنگساز آن است.

به گزارش سینماژورنال پیش از این بارها تاکید شده بود که داستان “رسوایی2” در شهری فرضی روی می دهد و شایعه بروز زلزله در این شهر است که حوادث فیلم را شکل می دهد.

فیلم تازه ده نمکی مایه های ژورنالیستی هم دارد و البته ده نمکی کوشیده این مایه ها را از طریق روزنامه هایی چون “جبهه” و “صبح دوکوهه” که خود زمانی ناشرشان بوده برآورده سازد.

تاریخ انتشار روزنامه اسفند 77 است!!!

یکی از تازه ترین روی جلدهای ژورنالیستی طراحی شده برای “رسوایی2” روی جلدی از “جبهه” است که روی آن چنین تیتری آمده: به زودی خدا این شهر را تکان می دهد.

نکته جالب درباره این روی جلد تاریخ انتشار روزنامه است که اسفند 77 را نشان می دهد یعنی در دومین سال استقرار دولت اصلاحات و زمانی که انتخابات اولین دوره شورای شهر در هفته ابتدایی آن انجام شد؛ همان شورایی که در نهایت اختلافات سیاسی آن را به انحلال کشانید.

آیا داستان “رسوایی2” در دوران اصلاحات می گذرد؟ تاریخ انتشار روزنامه ای مرتبط با فیلم که ده نمکی روی جلدش را در صفحه اجتماعی خود قرار داده چنین می گوید.

روی جلد روزنامه ای که در قسمت دوم " رسوایی" روی کیوسک می رود
روی جلد روزنامه ای که در قسمت دوم ” رسوایی” روی کیوسک می رود