1

قابل توجه چهره هایی که افتخار میکنند به زایش در خارج⇐حسین علیزاده بعد از رد دریافت نشان شوالیه فرانسه، با افتخار نشان شهروندی شیراز را دریافت کرد

سینماروزان: در دورانی که بخش عمده چهره های هنری دست و پا میزنند برای دریافت تبعیت کشور ثانی و زایش فرزندان خویش در کشورهای خارجی را با افتخار جار میزنند اینکه یک موزیسین مطرح نشان یک کشور خارجی به نام فرانسه را پس زده و افتخار کند به شهروندی شیراز به شدت قابل تحسین است.

حسین علیزاده، استاد موسیقی که قبلا از دریافت نشان شوالیه از سوی سفارت فرانسه امتناع کرده بود، نشان شهروند افتخاری شیراز را دریافت کرد.

در آیین پایانی دومین جشنواره موسیقی فارس، شهردار شیراز، عنوان شهروند شیراز را با کسب اجازه از شهروندان این کلان‌شهر به حسین علیزاده اهدا کرد.

علیزاده که سابقه ساخت موسیقی آثاری همچون “ملکه” ،”آواز گنجشکها” و “در چشم باد” را در کارنامه دارد پس از دریافت این جایزه گفت: زمانی از من می‌پرسیدند که چرا نشان شوالیه را نپذیرفتم اما اگر کسی هم اکنون در این نشست باشد متوجه می‌شود که افتخار شهروند شدن در شیراز چقدر در مقابل آن نشان بزرگ‌تر است.




مسعود جعفری‌جوزانی در گفتگویی شفاف بیان کرد⇐ما نمی‌دانیم مدیران تلویزیون چقدر بودجه دارند و چرا این قدر کارهایشان بد است؟/چرا یک کارمند با حقوق ناچیز که بنا بوده ناظر فیلمنامه باشد به ناگاه ادعای نویسندگی می‌کند؟/یک سری در داخل تلویزیون، همسر یا خواهر و یا برادرشان را نویسنده می‌کنند و خودشان کار را می‌گیرند و در بیرون از سازمان آن را با یک تهیه‌کننده می‌سازند/تلویزیون رسانه‌ای یک‌طرفه است و علیرغم دریافت بودجه مدام می‌گوید پول نداریم/از دست رفتن مخاطب تلویزیون خودمان بوده که باعث شده صدها شبکه ماهواره‌ای راه بیفتد/بودجه تلویزیون باید در جهت استفاده بهینه از خلاقیتهای مردم خرج شود تا بهترین خروجی شکل گیرد

سینماروزان: مسعود جعفری جوزانی هرچند یک کارگردان مدیوم سینماست و برخی از مهمترین محصولات تاریخی-حماسی سینمای بعد از انقلاب و از جمله «شیر سنگی» و «در مسیر تندباد» را ساخته است اما تنها حضورش در مدیوم تلویزیون که مرتبط بود با سریال «در چشم باد» هم به تولید یکی از استانداردترین سریالهای تاریخ تلویزیون بدل شد.

جعفری جوزانی که درام ملتهب «پشت دیوار سکوت» را با روایتی بی‌سانسور حول اچ.آی.وی آماده اکران دارد در گفتگویی با «خبرآنلاین» به مرور برخی از نقطه ضعفهای تلویزیون در سالهای اخیر پرداخته است.

می‌خواهم ارزیابی شما را به عنوان کارگردانی که در تلویزیون یک سریال بزرگ مثل «در چشم باد» ساختید و از سال‌های دور هم در سینما فعالیت می‌کنید از وضعیت فعلی تلویزیون بدانم. چندین سال پیش تا این اندازه به آثار تلویزیونی جای انتقاد نبود اما حالا علاوه براینکه قصه‌ها محدود شده در جذب مخاطب هم در برخی آثار دچار مشکل هستیم.

تلوزیون ما را به دلیل اینکه ما همه‌ چیزمان ویژه است نمی‌توانیم با جای دیگری مقایسه کنیم. تلویزیون از یک دورانی تکلیف‌اش معلوم نیست، آیا این رسانه ملی است؟ اگر رسانه ملی است بودجه دارد اگر بودجه دارد این بودجه شفاف خرج می‌شود اگر شفاف خرج می‌شود چه کسانی حق دارند بدانند و چه کسانی حق ندارند. آیا اگر این رسانه ملی نیست حق دارد مثلا از پول برق من استفاده کند؟ اگر من برنامه‌اش را دوست ندارم به چه دلیل از من پول می‌گیرد؟ اما نکته اینجاست که تکلیفش معلوم نیست و کسی هم نمی داند پشت پرده چه خبر است. زمانی شما درباره مسئله‌ای می‌توانی قضاوت کنی که اطلاعات شفاف و دقیقی از آن موضوع داشته باشی. ولی نه ما نه شما از جزئیات آن چیزی نمی‌دانیم. ما نمی‌دانیم آنها چقدر بودجه دارند و چرا اینقدر کارهایشان بد است؟ ولی در همین کارهای بد و همین بودجه بد هم چرا تصمیم‌گیری‌هایشان اینقدر غلط است هم جای سوال است.

از نظر شما به چه دلیل اینطور است؟

ما در کشورمان آسیب‌پذیری اقتصادی داریم، مثلا شما می‌روی در وزارت ارشاد و می‌بینی یک نماینده از آنجا یا تلویزیون باید بیاید از حق و عدالت طرفداری کند، اما بعد می‌بینی که از صاحب قدرت طرفداری می‌کند. این موضوع برای من اتفاق افتاده است. بعد هم که علت را جویا می‌شوم می‌بینم مثلا خواهرش را یکی از همین مافیاها استخدام کرده و ماهی فلان قدر هم به او حقوق می‌دهد. آن آدم هم از ترس اینکه خواهرش را از آنجا بیرون نکنند نوکر آن شخص شده و دیگر ربطی به وزارتخانه و تلویزیون ندارد. نکته دیگر اینکه وقتی ما آسیب‌پذیری اقتصادی را داریم یک کارمند با یک حقوق ناچیز که ناظر فیلمنامه است و قرار است غلط‌های من را بگیرد فردا خودش ادعای نویسندگی‌می‌کند. ما همین الان اطلاع داریم که یک سری آدم از داخل تلویزیون یا همسر یا خواهر و یا برادرش نویسنده می‌شود و خودشان کار را می‌گیرند و در بیرون از سازمان آن را با یک تهیه‌کننده می‌سازند. البته این موضوع را نمی‌شود به همه تعیمم داد، ممکن است یک نفر واقعا همسر یا یکی از بستگانش نویسنده فوق‌العاده‌ای باشد و خیلی هم خوب است. اما نتیجه چیزی که ما تا الان دیدیم نشان داده که تجربه بدی بوده است.

در بحث شفاف‌ سازی بودجه‌ها چه نکاتی باید رعایت شود تا همه چیز برای همه روشن باشد؟

نظارت و بازرسی باید وجود داشته باشد، این بودجه باید در جهت استفاده بهینه از بهترین خلاقیت‌های مردم از میان ملت خرج شود تا بهترین برنامه را در حد توانش بسازد. کسی توقع زیادی ندارد که مثلا یک کاری بسیار فراتر از انتظار ساخته شود، کاری در حد توان و بضاعت مالی و بودجه‌ای که در اختیار است اگر به مردم ارائه شود اتفاق خوبی می‌افتد اما چون این مسائل پوشیده است و به نظر می رسد که ملت نامحرم هستند و نباید از چیزی خبر داشته باشد نتیجه‌اش بی‌اعتمادی به تلویزیون می‌شود.

در واقع با توجه به صحبت‌های شما می‌توان اینطور نتیجه‌گیری کرد که قواعد و ساز و کارها در تلویزیون قانونمند نیست، درست است؟

اتفاقا یکی از مشکلات همین است، اینکه قانونمند نیست یا اینکه ما قوانین‌اش را نمی‌شناسیم و برای همین درباره‌اش قضاوت نمی‌کنیم. اما نکته دیگری هست، مثلا قرار است یک سریال تاریخی ساخته شود، خب دو سوال اصلی به وجود می‌آید، اول اینکه چه کسی تعیین می‌کند این مقطع تاریخی چه اهمیتی دارد و این مقطع تاریخی که در قالب یک سریال به مخاطب ارائه می‌شود چه حسنی برای کشور ما دارد؟ اگر تلویزیون رسانه ملی است این سوال پیش می‌آید که مخاطبی که یک فیلم یا سریال را دیده و متوجه شده یک فردی فلان کارها را هم در طول تاریخ انجام داده اما سودش برای او، مملکت و حتی نظاممان چیست؟ اما این مسائل زمانی مطرح می‌شود که شما حق پرسش داشته باشی ولی تلویزیون یک‌طرفه است و از طرفی مدام هم می‌گوید پول نداریم و این حجم از تبلیغات از آن پخش می‌شود. شما بهترین کار را هم که برایش بسازی وسط پخشش یا چای تبلیغ می‌کند یا بانک. باز هم می‌گویم تکلیف تلویزیون مشخص نیست، اگر بخش خصوصی هستی که پول از دولت نگیر و مالیات هم از مردم طلب نکن و مثل همه جای دنیا یک کانال باز کن، اگر برنامه‌ات خوب بود ما نگاه می‌کنیم و از ما پول می‌گیری اگر هم بد بود ورشکست می‌شوی و می‌روی که این هم حقت است. اما ما هیچ‌کدام از اینها را نداریم و ماندیم که با این تلویزیون چه کار کنیم.

این روزها بحث حضور اسپانسرها هم در تلویزیون و برنامه‌های مختلف آن داغ است، این مسئله چقدر برای تلویزیون نفع با ضرر دارد؟

شما تهیه‌کننده هستی و به تلویزیون می‌گویی می‌خواهم کاری را بسازم به شما می‌گویند برو و اسپانسر بیاور. اگر کاری که که می‌خواهی بسازی اسپانسر دارد بساز. فرض کنید سریال یا فیلمی هم که می‌خواهی بسازی پلیسی است و در آن نقدی هم به پلیس دارد، به اداره پلیس می‌روی و می‌گویند فیلمنامه‌ات را بیاور من بخوانم. ایراداتی می‌گیرند و نتیجه این می‌شود که همه پلیس‌ها پاستوریزه‌اند. اما وقتی در خیابان می‌روی می‌بینی که همه چیز خیلی فرق دارد. همین می‌شود که اگر آن کار ساخته شود با مردم پیوند پیدا نمی‌کند. ضمن اینکه فیلم و سریال‌ها معضل و مشکل مردم را بیان نمی‌کنند.

به نظرتان دلیل اصلی که تلویزیون در سال‌های اخیر با ریزش زیادی از سوی مخاطب رو به رو شده چیست؟

تلویزیون باید ایجاد اعتبار و اعتماد کند، این بحث فقط هم درباره برنامه‌ها مطرح نیست، اخبار تلویزیون هم شامل این موضوع است، اخبار اگر صادق باشد، اگر طرف خاصی را نگیرد و واقع گرا و واقع بین باشد مردم اگر هیچ برنامه تلویزیون را نگاه نکنند قطعا اخبارش را نگاه می‌کنند. وقتی مخاطب از دست برود نتیجه‌اش می‌شود که بالای 100 شبکه فارسی زبان پدید می‌آیند که همه چیز هم پخش می‌‌کند. من معتقدم سینمای هر مملکت پوستر آن مملکت است، سلیقه، آداب و رسوم و فرهنگ آن کشور را نشان می‌دهد. تلویزیون هم همین وضعیت را دارد با این تفاوت که داخلی است و داخل خانواده‌های این مملکت را نشان می‌دهد. رسانه درست و صادق است که مردم را برای مملکت نگه می‌دارد، اگر ما رسانه را از دست بدهیم مملکت خلع سلاح شده است.




واکنش تند و تیز کارگردان «ایران برگر» به وزیر ارشاد⇐آقای وزیر! وزارت ارشاد سربازخانه نیست!+فیلم

سینماروزان: اظهارات غریب رضا صالحی امیری وزیر ارشاد در طعنه به دیدار تتلو-رییسی و ذکر این عبارت که «به کاندیدای عزیز می‌گویم اگر واقعا نیاز به هنرمند داشتید به من می‌گفتید برایتان چند هنرمند می‌فرستادم.» با واکنش تند مسعود جعفری جوزانی کارگردان آثاری همچون «ایران برگر» و «در چشم باد» مواجه شد.

به گزارش سینماروزان جعفری جوزانی که در اغلب آثار تاریخی اش تصویرگر نوعی عدم سازش با ریاکاری حکام است، با انتشار فایلی تصویری خطاب به وزیر ارشاد گفته است: آقای صالحی امیری! من ترسو دیدم! آدم خودفروش دیدم! آدم‌فروش هم دیدم. همه جای دنیا را گشتم اما در هیچ جای دنیا هنرمندی ندیدم که به دستور وزیر که هیچ حتی به دستور رییس جمهور به کاری که عقیده ندارد تن دهد. آقای صالح امیری! وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سربازخانه هم نیست! پوست خربزه هم زیاده! یاعلی.

برای دیدن فیلم گفته های جوزانی اینجا را ببینید.




بازدید ایوبی از پردیس در دست احداث کارگردان “ایران برگر”

سینماروزان: حجت ا.. ایوبی رئیس سازمان سینمایی ۲۹ مهر ماه برای بازدید از پردیس سپنتا در شهر کرج حضور یافت و از روند ساخت سالن های این سینما دیدن کرد.

به گزارش سینماروزان پردیس سینمایی سپنتا با سرمایه گذاری مسعود جعفری جوزانی کارگردان سینما و تلویزیون که آخرین فیلمش کمدی «ایران برگر» از پرمخاطب ترین آثار سال 94 بود و شراکت  اسد دلشاد ارشادى، در مرکزی ترین نقطه شهرستان کرج در حال احداث است و تا بهره برداری فاصله چندانی ندارد.

زمین این مجموعه در سال ۸۸ خریداری شده و تاکنون با سرمایه بخش خصوصی و میزانی از تسهیلات بانکی ساخته شده است.
این پروژه بیش از ۱۱ هزار متر مربع زیر بنا دارد که از این میزان بالغ بر ۲ هزار متر مربع فضای تجاری و رفاهی در کنار پارکینگ اختصاصی و ٦سالن سينما، يك آمفى تئاتر و سالن موسيقی با استانداردهای روز درنظر گرفته شده است.

همچنین در این مجموعه در کنار سالن‌های سینما فضاهایی همچون سالن ورزشی، رستوران و… نیز برای رفاه حال مخاطبان مد نظر قرار گرفته است.

پردیس سپنتا پس از سینما پرشین در مهرشهر کرج دومین مجموعه سینمایی مجهز و مدرنی است که طی سال‌های اخیر در این شهر احداث شده است؛ پیش از این تنها سینماهای شهر کرج سینما ساویز و سینما هجرت بود که از ساختاری قدیمی برخوردار است.

حجت الله ایوبی در بازدید از پروژه ساخت پردیس سینمایی سپنتا مورد استقبال مسعود جعفری جوزانی کارگردان با سابقه و سرمایه گذار این مجموعه قرار گرفت.




محسن رضايي، عطاءا.. مهاجرانی ،”براد پيت” و همه ماجراي “شهید آمریکایی”+عکس

سینماژورنال: محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام  پنجشنبه شب سیزدهم خردادماه، با حضور در برنامه  گفتگومحور “تیتر امشب” شبكه خبر رسانه ملی ضمن بیان اظهارنظراتی درباره پروژه “نفوذ” به طرح مسأله‌ای پرداخت درباره  كشف توطئه ساخت فیلمی با عنوان “شهید آمریکایی” که قرار بوده به جهت تطهير آمريكا، در  دوره نفوذ نرم يعني سالهاي اخير در ایران ساخته شود.

به گزارش سینماژورنال “شهید آمریکایی” بنا به گفته رضایی فیلمی است در امتداد پروژه نفوذ که داستانش درباره یک آمریکایی است که در زمان مشروطه به ایران می‌آید و در جریان وقایع مشروطه کشته می‌شود.

آنچه از فحوای کلام رضایی برمی‌آید این سوال را ایجاد می کند که آیا اشاره او به فیلمنامه “باسکرویل” است که مسعود جعفری جوزانی آن را نگاشته بود و بعد از انتشار فیلمنامه “باسکرویل” بنا داشت آن را تولید هم کند؟

جدا از اينكه سازنده  “شيرسنگي” و “در چشم باد” در اكثر ساخته هاي تاريخي‌اش به غرب تاخته و بعید است چنین چهره ای به دنبال تولید پروژه‌ای برای تطهیر آمریکا بوده باشد، سابقه ساخت “باسكرويل” به دو دهه قبل و سالها پیش از ساخت سريال “در چشم باد ” باز مي‌گردد.

  اما باسکرویل که بود؟

فیلمنامه “باسکرویل” داستان زندگی “هاوارد باسکرویل” آموزگاری آمریکایی را روایت می‌کرد که در جریان انقلاب مشروطه برای تدریس به ایران آمده و آگاهانه درگیر تلاش برای شکستن محاصره تبریز توسط قوای محمدعلی شاه می شود.

“هاوارد کانکلین باسکرویل” که فارغ التحصیل دانشگاه پرینستون بود، در پاییز ۱۹۰۷ برای تدریس تاریخ به تبریز آمد. ورود او به ایران مقارن با دوره‌ای بود که محمدعلی‌شاه در تهران مجلس را به توپ بسته و اساس مشروطه را برچیده و دوره استبداد صغیر را در ایران حاکم کرد.

در همان دوران، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان برای اعاده مشروطیت به پا خاسته و به دنبال آن، نیروهای طرفدار شاه، اقدام به محاصره تبریز کردند.

پس از ۱۱ ماه محاصره و بر اثر کمبود دارو و غذا، دسته‌ای در تبریز به نام “فوج نجات” به رهبری باسکرویل، برای شکستن محاصره تشکیل شد. باسکرویل، که دوره سربازی را در آمریکا دیده بود، به قول خودش به‌جای نقالیِ تاریخِ مُردگان، تصمیم گرفت مشق نظامی به جوانان بیاموزد.

در همین ایام، مرگ سیدحسن شریف‌زاده، دوست و یار نزدیک باسکرویل، چنان او را منقلب کرد که در جواب همسر کنسول آمریکا در تبریز، که از او خواسته بود از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، ضمن پس‌دادن پاسپورتش گفت: تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.

هاوارد باسکرویل
هاوارد باسکرویل

در جریان نبردی که در شام غازانِ تبریز بین گروه فوج نجات به رهبری باسکرویل و محاصره‌کنندگان به وقوع پیوست، باسکرویل بر اثر گلوله‌ای که به سینه‌اش اصابت کرد، کشته شد.

پس از مرگ وی، مراسم تشییع جنازه‌ای با حضور مردم در گورستان ارامنه تبریز برگزار شد که به گفته “آلبرت چارلز راتیسلاو” کنسول وقتِ انگلیس در تبریز، مراسمی بسیار تأثیرگذار بود.

چندی بعد، ستارخان، تفنگ باسکرویل را که در هنگام کشته‌شدن در دست داشت، با حک‌کردن نام و تاریخ کشته‌شدنش در پرچم ایران پیچیده و برای خانواده‌اش در آمریکا فرستاد.

تاریخچه تولید پروژه سینمایی “باسکرویل”

فیلمنامه “باسکرویل” را مسعود جعفری جوزانی در ابتدای دهه هفتاد و بعد از برخورد با این شخصیت در خلال یکی از تحقیقات تاریخی خود نگاشت.

پیش از جوزانی آخرین متنی که درباره باسکرویل نوشته شده بود توسط یکی از دانش آموزان باسكرويل بود که آن هم متعلق به دهه 50 میلادی بود.

این دانش آموز “صادق رضازاده شفق” نام داشت که در ماجرای “فوج نجات” در کنار باسکرویل به مبارزه پرداخت. رضازاده شفق یک جزوه 4 صفحه‌ای درباره باسکرویل نوشته بود و شاید تکان دهنده ترین بخش این جزوه هم کشته شدن باسکرویل بود.

جعفری جوزانی امتیاز ساخت فیلمنامه “باسکرویل” را در سال 73 به قیمت 800 هزار تومان به حوزه هنری واگذار می‌کند اما در سال 76 و در دوران دولت اصلاحات وقتی شرکتی آمریکایی برای تولید این فیلمنامه ابراز علاقه می‌کند جوزانی مجبور می‌شود فیلمنامه را به دو برابر رقم فروش یعنی 1 میلیون و 600 هزار تومان بخرد.

در همین زمان فیلمنامه توسط نشر ابتکار به چاپ رسید و در چاپ دوم برگردان انگلیسی آن هم قرار داده شد.

شروط تهیه کننده آمریکایی از سوی وزیر ارشاد اصلاحات پذیرفته نشد

قبل از کلید خوردن “باسکرویل” تهیه کننده آمریکایی که بودجه‌ای ویژه هم برای این کار درنظر گرفته بود چند شرط برای جوزانی می‌گذارد و از جمله اینکه برای بالا بردن کیفیت محصول نهایی، شستشوی نگاتیوها و مونتاژ در استودیویی در هالیوود انجام شود.

جوزانی این شرایط را برای سیف‌ا.. داد معاونت سینمایی وقت بیان می کند و داد نیز جلسه‌ای مشترک با حضور عطاءا.. مهاجرانی وزیر ارشاد وقت برگزار می‌کند.

در آن جلسه اما وزیر ارشاد دولت اصلاحات امکان خروج نگاتیو و مونتاژ در خارج از کشور را منتفی دانسته و به این ترتیب تهیه کننده آمریکایی هم قید کار را زد.

بعدتر شرکتی کانادایی برای تولید این فیلمنامه ابراز تمایل نشان داد که در نهایت این همکاری هم به دلایل مختلف میسر نشد.

مسعود جعفری جوزانی
مسعود جعفری جوزانی

حضور براد پیت در نقش باسکرویل

به گزارش سینماژورنال جالب است در همان دورانی که جعفری جوزانی در حال مذاکره با طرف آمریکایی بود، روزنامه “فیگارو” گزارشی منتشر کرد در این باره که تهیه کننده آمریکایی “باسکرویل” قصد دارد از “براد پیت” در نقش اصلی فیلم که نقش “هاوارد باسکرویل” باشد استفاده کند.

“باسکرویل” در نهایت به تولید نرسید اما انتشار فیلمنامه اش سبب ساز آن شد که چهره‌های گمنامی در خارج از ایران و از جمله آمریکا با گرته برداری از آن متونی را نوشته و به نام خود منتشر کنند.

از جمله این گمنامان فیلمنامه نویسی درجه دو در هالیوود بود که با اضافه کردن یک سکانس به ابتدای فیلمنامه جوزانی آن را برای ساخت در اختیار “مل گیبسون” کارگردان “تمام مصائب مسیح” قرار داد که البته مل گیبسون بعد از اندکی بررسی متوجه ماجرا شد.

یکی دیگر از سارقان فیلمنامه “باسکرویل” یک ایرانی مقیم کانادا بود که با حضور در شبکه معاند “صدای آمریکا” از متعلق بودن این فیلمنامه به خود سخن گفت؛ ادعایی که با واکنش برخی از کارشناسان ادبیات کشور به چالش کشیده شد.




تولید پروژه سینمایی “کوروش کبیر” در جهت کمک به بهبود روابط ایران با دنیا+عکس

سینماژورنال: دکتر مجید تفرشی تاریخ نگار و پژوهشگر در آرشیو ملی بریتانیا گفت: پروژه «کوروش کبیر» می‌تواند یک اثر کاملاً هوشمندانه و میهن‌دوستانه در جهت منافع ملی ایران در بهبود روابط ایران با دنیا باشد.

به گزارش سینماژورنال دکتر مجید تفرشی تاریخ نگار، صنعت‌پژوه ایرانی مقیم لندن و پژوهشگر در آرشیو ملی بریتانیا در گفت‌وگویی در مورد جایگاه مسعود جعفری جوزانی در زمینه کارگردانی فیلم‌های تاریخی سینمای ایران و همچنین سریال‌های تلویزیونی کشورمان گفت: در بحث تلفیق متون تاریخی با آثار هنری سینمایی با چند مشکل و دشواری مواجه هستیم؛ در درجه اول، کسانی که وارد این عرصه می‌شوند چه در سینمای ایران و چه در سینمای جهان، باید تلفیقی از هنرمندی و دانشوری و نیز جلب رضایت بیننده عام و بیننده خاص داشته باشند؛ آقای جوزانی به دلیل سابقه آکادمیک و همچنین سابقه طولانی هنری که در عرصه سینمای ایران دارند، هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص را می‌شناسند و هم با مقوله پژوهش آشنایی دارند. بنابراین هیچ‌کدام را فدای آن یکی نمی‌کند، هم به جذابیت فیلمش، هم به کیفیت هنری آن و هم به وفاداری به متون تاریخی توجه دارد و تلفیق این‌ها با همدیگر کار راحتی نیست. ایشان در آثار تاریخی که تاکنون کارگردانی کرده، نشان داده که در این زمینه موفق بوده است و به طور نسبی می‌توانیم بگوییم که در این زمینه شاید سرآمد فیلمسازان ایرانی باشد.

وی همچنین گفت: در این نوع کارها چند نوع تناقض و پارادوکس وجود دارد؛ یکی این‌که فیلم هنری ساخته بشود که جذابیت خوبی هم داشته باشد و این خودش، یک پارادوکس است و ضمناً هر دو تای این‌ها را داشته باشد و به متون تاریخی هم وفادار باشد؛ که همه اینها در کنار هم در یک اثر سینمایی خیلی کار دشواری است. ما آثار هنری وفادار به تاریخ داشته‌ایم؛ ولی معمولاً در داخل ایران جذابیت عمومی نداشته‌ایم.

تیزبینی جوزانی در انتخاب متون تاریخی «کوروش کبیر» و «باسکرویل»

این تاریخ نگار و صنعت‌پژوه ایرانی مقیم بریتانیا در ادامه افزود: آن کسی که کار تاریخی انجام می‌دهد بایستی بتواند اورژینال بودن آن متن تاریخی‌اش را حفظ بکند که این هم کار دشواری است؛ یعنی آن کارگردان هم کار جدی هنری خود را انجام بدهد، ولی از نظر تاریخی بتواند به آن متن وفادار باشد. مسأله این‌که در بحث تاریخی آقای جوزانی چه در آثار ساخته شده‌اش و چه آثاری که به صورت فیلمنامه منتشر کرده است مثل؛ کتاب فیلمنامه «کوروش کبیر» و همچنین اثر مهم دیگر ایشان در مورد «هاوارد باسکرویل» که جانباخته راه مشروطیت از کشور آمریکا است که برای تدریس به تبریز آمده بود و در جریان مشروطیت در سنگر نیروهای ستارخان در دفاع از آرمان‌های مشروطیت به شهادت می‌رسد؛ این‌ها مواردی است که آقای جوزانی خیلی با تیزبینی انتخاب می‌کند و مواردی است که صرفاً مصرف داخلی هم ندارد.

«مسعود جعفری جوزانی» مخاطب غربی برای بازار جهانی را می‌شناسد

دکتر مجید تفرشی در ادامه اظهار داشت: نگاه آقای جوزانی و حضوری که در عرصه سینمای خارج از ایران داشته است چه در عرصه هنری و چه در عرصه آکادمیک، مخاطب غربی برای بازار جهانی را می‌شناسد و این در زمینه فیلم‌های تاریخی خیلی کمک می‌کند؛ ایشان صرفاً به بازار داخلی ایران نگاه نمی‌کند و تنها نگاه بومی ندارد و ضمن توجه به نگاه بومی، نگاه جهانی هم دارد. برای ساخت فیلم‌هایی مثل «کوروش» و یا «باسکرویل» بایستی نگاه جهانی وجود داشته باشد. برای این‌که در خارج از مرزهای ایران برای این‌گونه آثار مخاطب دارد و علايق، زاويه ديد و ذائقه بین‌المللی لزوماً با ذائقه ایرانيان در مورد کوروش لزوما منطبق نیست و پیداکردن خطوط مشترک و فصل مشترک بین این‌ها هم کار هر کسی نیست.

«کوروش کبیر» اثر فاخر بین‌المللی با محوریت منافع ملی ایران

وی افزود: به نظرم آقای جوزانی فرد توانا و قابلی برای پیداکردن این مؤلفه‌های مشترک بین ذائقه، جذابیت‌ها، حساسیت‌های تاریخی و متونی داخلی و بین‌المللی برای ساخت یک اثر فاخر بین‌المللی است؛ البته با محوریت منافع ملی ایران و این به نظر من، کاری است که آقای جوزانی می‌تواند از پس آن بربیاید و در آثار قبلی‌شان هم این را به اثبات رسانده است که چنین کاری را می‌تواند انجام بدهد.

این پژوهشگر ايراني در آرشیو ملی بریتانیا در ادامه تصریح کرد: کارنامه آقای جوزانی بخصوص در ساخت سریال موفق «در چشم باد» نشان داده که ایشان در کنار این‌که در سینمای داستان‌گو و روایی توانسته است که موفق باشد و در سینمای تاریخی هم در آثاری مثل «شیر سنگی»، «در مسیر تندباد» و … هم که ریشه تاریخی دارند؛ قوی و جذاب عمل کرده است و نشان می‌دهد که ایشان ضمن وفاداری به تاریخ، رضایت عموم را هم جلب بکند. به نظر من اگر به تجربه فیلم‌های بین‌المللی در مورد فیلم‌های تاریخی توجه کنیم مثل؛ «آمادئوس» که «میلوش فرومن» در مورد زندگی موتزارت ساخته است و یا فیلم «لورنس عربستان» به کارگردانی «دیوید لین» این‌ها فیلم‌هایی هستند که ضمن وفاداری به تاریخ، براساس قرائت بومی آن کشورها و نویسندگانشان در نگارش فیلمنامه از پشتوانه پژوهشی هم برخوردار بودند که به نظرم آقای جوزانی با آماده‌سازی فیلمنامه کوروش و همکاری دو محقق دیگر و همین‌طور فیلمنامه «باسکرویل» که قبلاً منتشر کرده بود؛ توجه به پژوهش را جدی گرفته است و در واقع آثار سینمایی ایشان فیلم‌هایی هستند که می‌توان آنها را در ژانر فیلم‌های پژوهش محور قرار داد. صرفاً درام و داستان را مورد توجه قرار نداده است؛ ضمن اینکه به درام و داستان‌گویی توجه می‌کند به پژوهش محوری کار هم توجه می‌کند که چنین کاری لازم و واجب است.

مجید تفرشی و مسعود جعفری جوزانی
دیدار مجید تفرشی و مسعود جعفری جوزانی

«کوروش کبیر» در عرصه جهانی از توانایی‌های سینمای ایران دفاع می‌کند

وی همچنین گفت: امیدوارم تلاشی که ایشان در مورد کوروش می‌خواهد انجام بدهد؛ ضمن این‌که به ارزش‌های تاریخی و معیارهای تاریخی در آن و همچنین جذابیت‌های عمومی هم توجه دارد در عرصه جهانی هم بتواند از توانایی‌های سینمای ایران دفاع و استفاده کند و هم توفیق تجاری و هنری را به دست بیاورد؛ که این کاری است که جمع‌کردن این‌ها کار بسیار دشواری است، ولی من مطمئنم از عهده آقای جوزانی برمی‌آید.

این تاریخ نگار و سندپژوه در مورد اهمیت ساخت پروژه «کوروش کبیر» گفت: زندگی کوروش چون تلفیقی از افسانه و واقعیت است و روایت‌های داخلی و خارجی متعددی دارد؛ پیداکردن یک روایت صحیح تاریخی برای آقای جوزانی کار آسانی نبوده است و براساس آن، یک روایت و درامی نوشته‌اند که جذابیت هنری و در عین حال از جهت کیفیت هنری و هم این‌که برای مخاطب عام جذابیت داشته باشد و این درواقع کار ساده‌ای نبوده است.

ورود به عرصه سینمای جهان با «کوروش کبیر»

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: فکر می‌کنم که تلفیق این‌ها در ساخت «کوروش کبیر» ضمن این‌که یک فیلم پرهزینه بین‌المللی است می‌تواند در صنعت سینمای ایران جهشی برای ورود بیشتر به جریان اصلی سینمای دنیا باشد. و با توجه به این‌که کوروش از مواردی است که در عرصه جهانی شناخته شده‌ترین فرد تاریخی ایران حداقل در دوران باستان است و در کشورهای دیگر و ادیان و فرهنگ و تمدن‌های دیگر هم مورد احترام است؛ به نظر می‌رسد که توانایی‌های آقای جوزانی این توفیق را نه برای سینمای ایران بلکه برای منافع ملی ایران فراهم بکند که وارد یک سپهر هنری و در عین حال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در عرصه سینمای جهان بشود.

جوزانی پشتوانه آکادمیک دارد و هنر ـ بازار سینما را می‌شناسد

وی در مورد نبود آثار ارزشمند تاریخی در سینمای ایران گفت: ما مسأله‌مان این است که در سینمای جهان الان یا به مسائل سیاسی و یا تاریخی ایران توجه نمی‌شود و اگر هم توجه بشود خیلی نگاه منفی و گذرایی وجود دارد؛ فیلم‌‌های تاریخی سینمای ایران هم مثلاً از پژوهش جدی کم بهره هستند و یا دارای اغراض سیاسی هستند. کمتر هنرمندی سراغ داریم که با این پشتوانه آکادمیک وارد بیزینسی به نام سینما شده باشد و هنر ـ بازار سینما را بشناسد. آقای جوزانی با این ویژگی می‌تواند این خلأ را پرکند، نه تنها در عرصه سینمای تاریخی داخلی، بلکه در تصویری که از تاریخ ایران در سینمای دنیا نمایش داده می‌شود و این می‌تواند یک نقطه عطفی برای پرکردن این نقطه کور باشد.

جوزانی در سریال «در چشم باد» به تاریخ وفادار بود

دکتر تفرشی در مورد سریال تاریخی گفت: «در چشم باد» سریالی بود که خیلی‌ها از آن انتقاد و خیلی‌ها هم از آن تعریف کردند؛ من در اینجا نمی‌خواهم در مقام دفاع از آن سریال بربیایم ولی در مقایسه با سریال‌های فاخر تاریخی که در سال‌های بعد از انقلاب ساخته شده است به نظر من این سریال، ضمن وفاداری به اصول و اسلوب‌های تاریخی و متد روشمند تاریخی توانسته است جذابیت مخاطب هم به همراه بیاورد و در عین حال، داستان زیبا و روانی را هم در چند نسل مختلف تعریف بکند و به نظر می‌رسد که هدف آقای جوزانی از ساخت این سریال فقط جلب مخاطب و جلب رضایت تهیه کننده اصلی آن که صداوسیما باشد، نبوده است؛ یعنی درواقع ایشان یک جدالی را در آن پیروز شده که در آن، هم جلب رضایت مخاطب عام و هم مخاطب خاص علاقمند به تاریخ و تاریخدان مدنظر بوده است و هم این‌که به تاریخ وفادار مانده است.

وی افزود: درواقع این کار دشواری چند لایه‌ای است که ایشان توانسته‌اند انجام بدهند و در کنار آن در انجام این کارها در نهایت بحث ممیزی هم مطرح است و ایشان در این چهارچوبی فیلم می‌سازد که یکسری نقاط قرمز آشکار و نهانی وجود دارد و این خطوط قرمزی که گفته و ناگفته است کار نویسنده و تهیه‌کننده و کارگردان را خیلی دشوار می‌کند؛ ولی آقای جوزانی توانسته است علی‌رغم این موانع موجود، محصولی را ارائه کند که بتواند به طور نسبی از اغلب قریب به اتفاق آثار تاریخی تلویزیونی بعد از انقلاب برتر باشد.

مجید تفرشی و مسعود جعفری جوزانی
دیدار مجید تفرشی و مسعود جعفری جوزانی با حضور لوریس چکناواریان

پروژه «کوروش کبیر» اثری کاملاً هوشمندانه در بهبود روابط ایران با دنیا

دکتر «مجید تفرشی» تاریخ نگار، صنعت‌پژوه ایرانی مقیم لندن و پژوهشگر در آرشیو ملی بریتانیا در پایان این گفت‌وگو تأکید کرد: پروژه «کوروش» در زمانی کلید می‌خورد که ایران در یک دوره جدیدی قرار دارد؛ که همان دوران پسابرجام و دوران بعد از سال 92 است، ایران در شرایط اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیکی است و روابطش را با دنیا ترمیم می‌دهد؛ این پروژه «کوروش» می‌تواند یک پروژه بسیار موفقی باشد برای تسریع و کمک کردن به بهبود روابط ایران با جامعه بین‌المللی و آشتی ایران با غرب و حداقل از منظر سیاسی و آشتی ایران با آن قسمتی از غرب که بدخواه ایران نیستند. به نظر می‌رسد که پروژه «کوروش کبیر» می‌تواند یک اثر کاملاً هوشمندانه و میهن دوستانه در جهت منافع ملی ایران در بهبود روابط ایران با دنیا باشد.




تهیه‌کننده “اخراجیها” که کاندیدای مجلس شده از همه چیز گفت⇐ از چگونگی همراهی همزمان با عارف و حدادعادل تا اهالی سینمایی که حتی یک بیمارستان ندارند، رأیی که ده‌نمکی به او خواهد داد و…

سینماژورنال: در میان کاندیداهای سینمایی مجلس شورای اسلامی تهیه‌کننده‌ای به نام حبیب‌ا.. کاسه‌ساز هم به چشم می‌خورد. تهیه‌کننده‌ای که هرچند از دهه شصت در سینمای ایران چه به عنوان سینماگر و چه مدیر فعالیت داشته اما این تولید کمدی-جنگی “اخراجیها” در اواسط دهه هشتاد بود که به ناگاه او را در کانون توجه مخاطبان عام قرار داد.

به گزارش سینماژورنال فارغ از “اخراجیها” کاسه ساز تهیه‌کنندگی آثاری چون “مزرعه پدری” و “ارابه مرگ” و سریالی چون “در چشم باد” را هم برعهده داشته است. در حوزه مدیریتی وی سابقه ریاست اداره نظارت ارشاد و مدیریت انجمن دفاع مقدس را داشته است.

به دنبال جلب نظر اهالی فرهنگ و هنر هستم

اصلی ترین سوال پیش روی کاسه ساز آن است که مخاطب هدفش در انتخابات پیش رو چه کسانی هستند؟ آیا باز هم به سراغ همان طیفی خواهد رفت که مخاطب سری “اخراجیها” بودند. این تهیه کننده در این باره به سینماژورنال گفت: در بحث جلب آرا در کنار سینماگران و اهالی سینما دوست دارم نظر اهالی فرهنگ و هنر را جلب کنم یعنی مجموعه آنها که کار هنری می کنند.

معیشت هنرمندان و ایجاد امنیت شغلی را به طور جدی پیگیری می کنم

وی ادامه داد: یکی از الویتهای اصلی من نیز بحث معیشت هنرمندان است و البته بحث امنیت شغلی اهالی هنر. سالهاست که صنف سینمای ایران و در مقیاسی کلی تر صنف هنرمندان ایران از ساده ترین مشکلات معیشتی رنج می برند و حتی بیمه ای ندارند که بتوانند حین دچار شدن به مشکل واقعا به آن اعتماد کنند.

این تهیه کننده با اشاره به کم کاریهای صنفی در سینمای ایران خاطرنشان ساخت: ما باید یک بار برای همیشه در مجلس مشکلات بودجه ای سینمای ایران را حل کنیم. باید ردیف بودجه‌ای منظقی برای سینما داشته باشیم و از همه مهمتر بودجه ای تخصیص دهیم برای حل مشکلات صنفی.

چرا صنف سینمای ایران حتی یک بیمارستان اختصاصی ندارد؟

کاسه ساز خاطرنشان ساخت: الان سالهاست که پرسنل ارگانهای مختلف از کارمندان وزارت نفت گرفته تا کارمندان بانکها و بسیاری دیگر از موسسات امکانات رفاهی دارند که به هنگام ایجاد مشکلات جسمی-معیشتی خیلی کمک حال آنهاست. بسیاری از ارگانها  بیمارستانهای اختصاصی برای پرسنل خود فراهم کرده اند که وقتی کارمندان شان دچار مشکلات جسمی می شوند علاوه بر درد بیماری، درد دیگری نداشته باشند اما در سینمای ایران هنوز که هنوز است چنین تمهیداتی اندیشیده نشده است. دلیل اصلی این مشکل هم آن است که سینمای ایران در بحث قانونگزاری جدی گرفته نشده است.

وی ادامه داد: چرا سینمای ایران در قانونگزاری جدی گرفته نشده؟ چون نمایندگان اهالی سینما در مجلس حضور جدی نداشته اند و متأسفانه در همه این سالها اهالی سینمای ما دنباله‌روی کاندیداهای سیاسی بوده اند برای همین است که فکر می کنم الان شرایط ویژه‌ای پیش آمده که اهالی سینما باید بر روی کاندیداهای سینمایی که عزم مجلس کرده اند حساب باز کنند نه سیاسیونی که بارها امتحان خود را پس داده اند.

این تهیه کننده خاطرنشان ساخت: یکی از اصلی ترین برنامه هایم برای حضور در مجلس این است که به لحاظ قانونی بودجه مورد نیاز برای حل مشکلات صنفی اهالی سینما و یک گام بالاتر اهالی هنر را برطرف کنیم و البته دولت را موظف کنیم که بودجه را دقیقا برای حل مشکلات معیشتی خرج کند.

دلیل تأکید بیش از حد بر نام “اخراجیها”؟

 حبیب ا.. کاسه ساز در تبلیغات انتخاباتی خود بر روی نام “اخراجیها” خیلی مانور داده. وقتی از او پرسیدیم که آیا بلحاظ مضمونی هم در انتخابات به دنبال جمع کردن رأی آنهایی هستید که در این فیلم به عنوان اخراجی شناخته می شدند وی به سینماژورنال پاسخ داد: ببینید این یک واقعیت است که مردم نام فیلمها را بیشتر از نام کارگردان و تهیه کنندگان آنها می شناسند. درباره “اخراجیها” هم همین طور است. از یک طرف می‌خواستم با این کار به مردم آگاهی بدهم که در کنار ده ها دکتر و مهندسی که کاندیدا شده اند حالا کاندیدایی هم هست که فیلمی را تولید کرده که آنها ازش خاطره دارند و بعدش هم در نگاه بالاتر می خواستم به مردم بگویم به هر حال امسال اهالی فرهنگ و هنر هم نماینده دارند در میان کاندیداها.

از اخراجی تا غیراخراجی؛ به دنبال جلب همه هستم

وی ادامه داد: از اخراجی تا غیراخراجی؛ به دنبال جلب همه هستم. انشاءا.. اگر هم وارد مجلس شدم دنبال حل مشکلات همه هنرمندان هستیم و نه فقط آنها که از فیلمهای ما خوششان آمده است.

حبیب ا.. کاسه ساز
حبیب ا.. کاسه ساز

چطور می شود که کاسه ساز هم کنار عارف است و هم کنار حدادعادل؟

اگر کاسه ساز را بخواهیم به لحاظ خط مشی سیاسی بررسی کنیم او بیشتر در قالب اصولگرایان جای می‌گیرد تا اصلاح‌طلبان.

وقتی از او پرسیدیم چطور می شود کاسه ساز به عنوان کاندیدای مجلس هم نامش کنار محمدرضا عارف اصلاح طلب دیده می شود و هم کنار غلامعلی حدادعادل اصولگرا وی به سینماژونال گفت: دلیل اش این است که من آدم فرهنگی هستم و نه سیاسی. فکر می کنم هنرمندان هم وقتی به فعالیت سیاسی ورود پیدا می کنند نمی توانند اصول هنری خود را حفظ کنند و دچار تعارضات عمده می شوند. برای همین من سعی کردم با آدمهای مختلفی که در کلیدواژه احترام به فرهنگ مشترک هستند ائتلاف کنم نه احزاب سیاسی که ممکن است اهدافشان تاریخ مصرف داشته باشد.

ده‌نمکی هم شاید یک رأی به ما بدهد…

آخرین سوال سینماژورنال از حبیب ا.. کاسه ساز این بود که آیا مسعود ده نمکی کارگردان “اخراجیها” هم در زمره حمایت کنندگان وی است؟ کاسه ساز با قدری مکث پاسخ داد: ده‌نمکی هم شاید یک رأی به ما بدهد…




جواب تهيه كننده “ايران برگر” به تاريخدان صداسيما!+عکس

سینماژورنال: جمعه شبها برنامه ای با عنوان “شبهای تاریخ” روی آنتن می رود.

به گزارش سینماژورنال مباحث طرح شده در این برنامه که اجرای آن را صدرالدین شجره برعهده دارد و چهره های مختلفی چون خسرو معتضد، موسی حقانی، موسی نجفی وسیروس سعدوندیان در آن به اظهارنظر می پردازند اغلب با انتقادات مختلفی روبرو شده است.

به تازگی فتح ا.. جعفری جوزانی تهیه کننده پیشکسوت سینما که اخیرا نیز کمدی-سیاسی پرفروش “ایران برگر” را در شبکه خانگی داشت به انتقاد از یکی از مباحث طرح شده در قسمت اخیر این برنامه پرداخته است.

درود بر شهدای میهن پرستی

جعفری جوزانی در صفحه اجتماعیش نوشته است: درود بر شهدای میهن پرستی که در سوم شهریور 1320 با دست خالی جلوی متجاوزین به خاک ایران ایستادند. قصد شروع هیچ بحث و حدیثی ندارم اما…

وی ادامه داده است: وقتی در برنامه “شبهای تاریخ” جمعه چهارم دی شخصی گفت:… به کارگردان “در چشم باد” گفتم مقاومتی نشد. کدام مقاومت؟؟؟
ناچار شدم این تصاویر را به عنوان مشتی از خروار ارائه دهم.

چرا ناو ایران را دریابان بایندر نام نهادند؟

تهیه کننده “در چشم باد” خاطرنشان ساخته است: باید از کارشناس محترم پرسید اگر مقاومتی نشده، آنها که در قبرستان شهدای سوم شهریور دفن شده اند، کیستند؟ چرا ناو ایران را دریابان بایندر نام نهاده اند؟ اگر از تاریخ گذشته خبر ندارید، از حال هم بی خبرید؟

تصویری که جعفری جوزانی در صفحه اجتماعیش قرار داده
تصویری که جعفری جوزانی در صفحه اجتماعیش قرار داده



جعفری جوزانی از تعلیق تولید “پوریای ولی” گفت و امین تارخ از لزوم تولید آن…

سینماژورنال: مسعود جعفری جوزانی که با سریال “در چشم باد” سعی کرد استاندارد سریال سازی در تلویزیون را ارتقا دهد 3 سال قبل به دنبال تولید پروژه ای تاریخی-میهنی به نام “پوریای ولی” بود.

به گزارش سینماژورنال در این 3 سال جوزانی تلاش زیادی را برای به جریان انداختن این پروژه انجام داد اما تلاشهایش حداقل در مختصات رسانه ملی به نتیجه خاصی منجر نشد.

جعفری جوزانی: “پوریای ولی” در الویت سازمان نیست

مسعود جعفری جوزانی درباره آخرین وضع این پروژه به “ایسنا” گفت: آن طور که در روزنامه‌ها خواندم گویا پروژه “پوریای ولی” در اولویت سازمان صداوسیما نیست.

این کارگردان سینما و تلویزیون در ادامه بیان کرد: من ٣‌سال پیش با همه وجودم تلاش کردم که کارهای تحقیق و پژوهش «پوریای ولی» را انجام بدهم و حدود ٨٥٠ صفحه فیلمنامه نوشته شد و درنهایت این پروژه، “الف ویژه” شناخته شد و حتی برایش زمین دادند، قرارداد منعقد شد و در عین حال با تعداد زیادی از بازیگران صحبت شد، اما «پوریای ولی» خوابیده است و این اصلا در حیطه اختیار ما نیست.

امین تارخ: اطمینان دارم که “پوریای ولی” به کار ماندگاری بدل خواهد شد

از آن سو امین تارخ بازیگری که در هفته های اخیر به خاطر اظهارنظر درباره برخی بی اخلاقیها در سینما در کانون توجه قرار گرفته است(اینجا را بخوانید) در گفتگویی که به بهانه بازپخش سریال خاطره انگیز “بوعلی سینا”ی کیهان راهگذر با “شهروند” داشته است از لزوم تولید سریالهایی مانند “پوریای ولی” گفت.

تارخ بیان داشت: همیشه به جوانان، دوستان و همکارانم می‌گویم ما راهی نداریم جز این‌که برای مقابله با سریال‌های سخیف و بی‌مایه ماهواره به ساخت تولیدات خوب و تأثیرگذار روی بیاوریم.

وی ادامه داد:  در این عرصه، نیروی انسانی متخصصی هم داریم. یعنی کارگردانانی هستند که اگر شرایط برایشان فراهم باشد، حاضرند به تولید سریال‌های مطلوب بپردازند. نمونه آن مسعود جعفری جوزانی است که چند سال است قصد دارد سریالی درباره «پوریای ولی» بسازد ولی شرایط ساخت این سریال هنوز فراهم نشده است. 

تارخ تأکید کرد: اطمینان دارم این سریال نیز مانند سایر کارهای این کارگردان به اثر ماندگاری تبدیل خواهد شد.

 




نیوشا ضیغمی ۱۲ سال قبل اولین بار مقابل دوربین؛ در برابر بازیگری که در نهایت مدل شد!+عکس

سینماژورنال: نیوشا ضیغمی بازیگر زن سینمای ایران در سالهای اخیر سرمایه گذاری و تهیه کنندگی در تولید را هم تجربه کرده است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر که آخرین کار سینمایی اش “دریا و ماهی پرنده” بود اخیرا تصویری از اولین حضورش در عرصه تصویر را متتشر کرده است.

در این تصویر او در نمایی از سریال “در چشم باد” مسعود جعفری جوزانی دیده می شود. به گزارش سینماژورنال در این تصویر او در کنار بهنام وارسته دیده می شود.

بازیگری که به واسطه آشنایی با گروه کارگردان وارد تیم بازیگران شد و جالب اینجاست که بعد از این پروژه برای همیشه بازیگری را کنار گذاشت و درگیر مدلینگ شد.

ضیغمی درباره این تصویر نوشته است: به روایت شاعرانه و نگاه دوربین استاد جوزانی عزیزم.

نیوشا ضیغمی در نمایی از "در چشم باد"
نیوشا ضیغمی در نمایی از “در چشم باد” در کنار بهنام وارسته



ماجرای انیمیشنی که کارگردان “ایران برگر” با کمک همسر آمریکایی‌اش درباره ضحاک ساخت+ چرایی انتقادش از مفهومی به نام “دموکراسی” که زمانی عاشقش بود!

سینماژورنال: دکتر محمدهادی کریمی فیلمنامه نویس، کارگردان و روزنامه نگار سابق، در اکران نوروزی کمدی-سیاسی “ایران برگر” را به عنوان سناریست،  روی پرده داشت.

به گزارش سینماژورنال این فیلم به لطف داستان همذات پندارانه ای که درباره خلق و خوی سیاسی مردمان ایران زمین روایت می کند با اقبال مخاطبان روبرو شد و توانست در کمتر از دو ماه رقم فروش سراسری 5 میلیارد را رد کرده و یکه تاز گیشه نوروزی سینماها قلمداد شود.

محمدهادی کریمی در تمام طول اکران این فیلم به حداقل گفتگو درباره آن بسنده کرد اما حالا و بعد از گذشت دو ماه از اکران این کمدی ، یک واقعه نگاری جذاب و خواندنی درباره “ایران برگر” نگاشته است.

کریمی سعی کرده در این واقعه نگاری به تمامی پرسشهایی که درباره روند نگارش فیلمنامه این کار و اشارات بیرونی آن وجود دارد پاسخ گوید.

در این واقعه نگاری که در “بانی فیلم” منتشر شده کریمی نکته جالبی را هم درباره آشنایی اش با دنیای تصویری مسعود جعفری جوزانی بیان کرده است؛ دنیایی که در ابتدای پیروزی انقلاب و با نمایش تلویزیونی انیمیشنی از این کارگردان شکل گرفته و در سالهای بعد به همکاری میان آن انیمیشن ساز و این نویسنده منجر شد.

گویا جعفری جوزانی سالها پیش و زمانی که در ایالات متحده تحصیل می کرد با همکاری همسر فرنگی اش یک انیمیشن عروسکی را تولید کرده بود؛ انیمیشنی که در ابتدای انقلاب در سبد پخش از رسانه ملی قرار می گیرد و برای بسیاری از کودکان آن دوران خاطره می شود.

کریمی که یکی از مخاطبان کودک آن انیمیشن بوده است حالا با زیبایی هر چه تمامتر به واقعه نگاری درباره آن ماجرا و بسیاری اتفاقات دیگر که در جریان همکاری میان وی و جوزانی رخ داده پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت محمدهادی کریمی را ارائه می کند:

افسانه ای را دیدم که افسانه نبود

1- در نخستین سال بعد از پیروزی انقلاب، یک فیلم عروسکی که با موم ساخته شده بود برای مخاطبین کودک و نوجوان آن سالها پخش شد. داستان ضحاک مار به دوش، اما من که کودک چندان شجاعی نبودم، از مارهای روی دوش ضحاک که قرار بود مغز جوانهای ایران زمین را ببلعد وحشت کردم و ادامه‎اش را ندیدم، پیش‎تر از آن مادرم از روی کتاب خلاصه داستان‎های شاهنامه، برایم همین داستان را خوانده بود.

کلی هم کتاب کودکانه داشتم که می‎خواندم و اکثراً هم داستان‎های ترسناک برای آن دوره سنی، کتاب‎هایی که آن زمان رایج بود از داستان «هانسل وگرتل» تا مجموعه داستان‎هايي که برادران گریم نوشته و مصور کرده بودند و پر بود از فانتزی‎های دیو و پری و کوتوله‎های عجیب و غریب ،اما آن روز بر روی صفحه تلویزیون افسانه‎ای را می‎دیدم که برایم افسانه نبود، نمی‎توانستم به خودِ کودکم بقبولانم که نترس این قصه است. ضحاکی نیست،  ماری نیست.

فیلمی که در خانه شخصی جوزانی و با کمک همسرش ساخته شد

2- خاطره‎ی این فیلم با من ماند تا ده‎ها سال بعد كه فهمیدم نام آن فیلم «آغاز» است، ساخته‎ی مسعود جعفری جوزانی در آمریکا و باز ده‎ها سال بعد دانستم که آن فیلم را در خانه‎ی شخصی خود و به کمک همسرش«لایرين» با کمترین امکانات ساخته و فیکس فریم فیلمبرداری کرده و گروه هدف مخاطبش بیشتر دانشجوها بوده است و توده‎های مردم، اما در اول انقلاب که آرشیو سازمان تهی از برنامه‎ی مناسب برای کودکان و نوجوانان با هنجارهای آن سال‎ها بوده، «آغاز» را برای کودکان و نوجوانان بخاطر عروسکی بودن مناسب پخش دانسته‎ اند.

 ده‎ها سال بعد «آغاز» را دیدم، همان داستان تسلط ضحاک پسر مرداس بر خاک ایران زمین، تسلط یک تازی، یک بیگانه که نماینده‎ی اهریمن است، تا اینجای داستان همان قصه‎ی آشنای شاهنامه است، اما فیلمساز برخلاف داستان شاهنامه، راه حل را نه براساس الگوی پیشنهادی این کتاب، یعنی کمک و یاری رساندن و بر تخت نشاندن فرد برگزیده‎ای که از پیش بخاطر فرهّ ایزدی انتخاب شده، که به نوعي  با رأی مردم، مي خواهد جایگزین ضحاک را پس از سرنگون شدن،انتخاب كند،كه  براي اين مقصود، فیلمساز از منطق‎الطیر کمک گرفته بود. جوان‎ها همچون مرغان منطق‎الطیر در پی چاره‎جویی به سمت قاف حرکت می‎کنند تا بدانند چگونه بر ضحاک چیره می‎شوند و در نهایت سیمرغ از سی مرغ متولد می‎شود، فرزانگان قوم، خویش را در ديوار و سقف آبگون  غارمی‎بینند و درمی‎یابند منجی‎شان کسی یا جایی دور از جمع‎شان نیست و جمع آنهاست كه جايگزين يك فرد خواهد شد.

دلسپرده و سرسپرده دموکراسی

3-  نكته اينجاست گرچه فردوسی علت فرهّ ایزدی داشتن فریدون را داد و دهش و نیکویی می‎داند و نه نژاد و خون و تخمه‎ی برتر، اما فیلمساز انقلابی که نقش مهمی در تظاهرات معروف دانشجویان علیه شاه در جلوی کاخ سفید، دارد، نمی‎تواند علیرغم توضیح یا احتمالاً با ادبیات آن روز انقلابی‎ها، توجیه فردوسی را بپذیرد. جانشین ضحاک همان سی مرغ سیمرغ شده است و لاغیر و به همین خاطر نیمه‎ی دوم داستان را وفق علائق و آرمان‎های خودش می‎نویسد و مي سازد و وفاداری به اصل افسانه را به کنار می‎گذارد، او دلسپرده و سرسپرده ي دموكراسي است.

طفلکها نمیدانستند مساوات بخواهند بهتر از عدالت است

4- ده‎ها سال بعد همان فیلمساز در حال ساخت مجموعه‎ای است از ایستادگی ملت ایران در چشم طوفان حوادث تلخی که استعمار و استبداد در سده‎ی اخیر رقم زده است. روی میز کارش پر است از روزنامه‎های سیاسی از صدر مشروطه و زمان ملی شدن نفت تا روزنامه‎های همان روز(1380). هجویه‎های سیاسی نسیم شمال و میرزاده‎ی عشقی تفاوتی با ستون طنز روزنامه‎ی سیاسی همان روز ندارد و وکلای ملت در قامت دفاع از حقوق مردم در مجلس، همان واژه‎هایی را برای آراستن نطق‎هایپیش از دستور خود انتخاب می‎کنند که کماکان تکراری است، يعني   همان قصه كه مردم   دموكراسي يا به زعم خود مشروطه می‎خواستند  که پارلمان داشته باشند و به پارلمان عدالتخانه می‎گفتند تا عدالت برقرار شده و رعيت  با حفظ همان مقام رعيتي و شهروند درجه دوم بودن آسايش داشته باشد ، طفلک‎ها نمی‎دانستند مساوات بخواهند بهتر از عدالت است، چرا که عدالت در معنا، به مفهوم  مساوات نیست و از بار معنایی واژگان زعمای قوم دچار اشتباه در برداشت خواهند شد و مساوات برقرار نخواهد شد كما اينكه رعيت هم از معني لغوي واقعي اش تهي شده و راعي   نيازي به رعايت حقوق رعيت كه هيچ ، رعايت شان راعي بودن خود، نمي بيند و علم  نوين سياست يا پليتيك كه وارد  جامعه شده  در گويش جديد”پُلو” تيك و “پولِ “تيك خوانده مي شود كه ديگهاي پلو و پولهاي كثيف علمي و  لاجرم قانوني و مشروع شناخته شود.

این سوی میز، با فاصله من مشغول تقطیع متن “در چشم باد” به قسمت‎های مختلف هستم و اول و انجام هر یک را درست می‎کنم و چیزی در همان راستا اگر به ذهنم می‎رسد در گوشه‎ی کاغذ همان صفحه برای اضافه شدن در متن توسط نویسنده، در صورت صلاحدید پیوست می‎کنم. اما حرف نمی‎گذارد هیچ کدام به کارمان برسیم. مدام از این دور و تسلسل باطلی که صندوق رأی را به عنوان بهترین و کم‎هزینه‎ترین راه مفاهمه، قدرت حاكم  و مردم با یکدیگر و مردم از یک سو با هم انتخاب می‎کنند اما بعد با چوب و چماق پای صندوق‎ها می‎آیند و آنچه از دل صندوق‎ها بیرون می‎آید علی‎رغم شیرینی اولیه زود دل شان را می‎زند، می‎گوییم.

انتقاد از مفهومی که زمانی در ستایش آن فیلم ساخته بود

5- آقای جوزانی طرح و ایده‎ی “ایران برگر” را با من برای نوشتن در میان می‎گذارد، خودش درگیر “در چشم باد” است. از من می‎خواهد متن اولیه را بنویسم، به فکر می‎روم، آيا این همان فیلمسازی است که در ستایش دموکراسی، فیلم نمادین “آغاز” را ساخته، حالا می‎خواهد یک کمدی درباره‎ی چیزی بسازد که زمانی در تقدیس آن حتی از وفاداری به شاهنامه هم عدول می‎کرد؟ یک کمدی انتقادی درباره‎ی دموکراسی در سرزمین ایران، به نام ” ایران برگر”، اما خیلی زود در می‎یابم این نگاه طنز انتقادی جدای از آن شور و هیجان و دلبستگی به مفهوم دموکراسی در فیلم” آغاز” نیست، به عبارت بهتر  از آن «آغاز» تا این انجام که “ایران برگر” نام گرفته،  فيلمساز می‎خواهد یک مفهوم را بسط دهد، برای قرار گرفتن در مسیر دموکراسی رأی دهنده و رأی گیرنده و انتخاب شونده و انتخاب کننده باید به یک دگردیسی و صیرورتی برسند که بالاخره آش همان آش و کاسه همان کاسه، براي یک بار هم که شده نشود .

همانجا درمي يابم از نقد تا نفي دموكراسي  فاصله اي بس كوتاه  به باريكي يك تار مو است ، و  آنچه اين كار را سخت مي كند همين است ،  بايد جوري نقد كنيم كه به نفي نرسيم  چرا كه هنوز با وجود دشواري هاي بسيار در اين راه و نقد هاي بيشماري كه بر چگونگي اجراي دموكراسي  وارد است  هنوز دموكراسي تنها راه كم هزينه و پر سلامت براي چرخش قدرت و جلوگيري از هر استبدادي است . پس نقد اين مفهوم به  مانند آن  است كه مثلاً از طلاق  سخن بگويي ولي ازدواج را كه متقدم بر هر طلاقي است نه تنها زير سوال نبري بلكه با نشان دادن زشتي طلاق در تحكيم بنيان ازدواج هم بكوشي،  انواع بداخلاقي هاي انتخابات را نشان دهي و بعد علت موجده اش را زير سوال نبري.

از ديگر سو ،دموکراسی و آریستوکراسی  در فيلم “آغاز” به شیوه‎ای نمادین درهم ادغام شده بود گويي راه حل ميانه اي كه سقراط و شوراي داوري آتن هم بدان نرسيدند در آنجا تحقق يافته بود که به مخاطب برساند چرخش قدرت باید در میان فرزانگان باشد که دچار استبداد فرزانگان نشویم، اما غیر فرزانگان هیچگاه سهمی در این قدرت نباید داشته باشند و سیمرغ شده‎ها می‎توانند یکی از سی مرغ باشند، این کانسپت در فیلمی چون “آغاز” که با افسانه‎ها شروع می‎شود و ادامه می‎یابد، به راحتی قابل بازگو شدن است اما در یک کمدی موقعیت کار سختی است كه به ظاهر  آسان  مي نمايد.

محمدهادی کریمی
محمدهادی کریمی

محتوا نباید بر ظرف غالب شود

6- براي تحقق اين كار به ظاهر سهل اما ممتنع بر اين باوريم که محتوا باهمه ي استعدادي كه براي جلب مخاطب دارد نبايد بر ظرف‎مان غالب شود، از اينرو،داستان رومئو و ژولیت برای رکاب یا اسکلت اولیه‎ی ساختمان فیلم انتخاب می‎شود. یک عاشقانه‎ی معروف از دو دستگی‎ها. مونتگیوها و کاپولت‎ها، اینجا امراللهی‎ها و فتح‎اللهی‎ها. اما همان ابتدا ترس این هست که شبیه داستان‎ها و فیلم‎هایی شود که پیش از این راجع به جنگ حیدری‎ها و نعمتی‎ها گفته شده است، اما  به نظرم در نهایت چنین نمی‎شود.

تفاوت با “پرونده قدیمی پیرآباد”، “اتوبوس” و دیگران

7- “ایران برگر” داستان جنگ میان دو طائفه نیست، برخلاف آنچه در نگاه اول دیده می‎شود، جنگ حیدری و نعمتی نیست.  بلكه داستان سازش حیدری‎ها و نعمتی‎ها در بزنگاه‎های حساس علیه نیروی سومی است که اینجا آقا مدیر آن را نمایندگی می‎کند. از “پرونده‎ی قدیمی پیرآباد” تا “حزب عدالت و کرامت” تا “اتوبوس” و “فصل پنجم”، جنگ حیدری و نعمتی بی‎اساسی را مشاهده می‎کنید که هر کدام  از طرفين حقی از ماجرا دارند و می‎توان نصف نصف به سود هر یک رأی داد. اما در “ایران برگر” به سود دو سوی ماجرا، از امراللهی‎ها و فتح‎اللهی‎ها رأی نمی‎دهید، حق با هیچکدام نیست، پس در پایان آشتی آنها پایان ماجرا نیست بلکه تفوق و برتری نیروی سوم، ماجرا را خاتمه می‎دهد. در واقع “ایران برگر” می‎خواهد بگوید، حیدری‎ها و نعمتی‎های در پیش گفته شده که در سینما یا داستان‎های معاصر سراغ داریم، دو اسم متفاوت برای یك رسم  واحد وصفت و مرام مشترک است، حیدری‎ها به مرور شبیه نعمتی‎ها شده‎اند و بالعکس و دارو و دسته‎ی فتح‎الله و امرالله هیچ تفاوتی با هم ندارند، چرا که انسان به مروز زمان اگر مراقبت نکند شبیه دشمن‎اش خواهد بود

مدام نپرسید امرا.. کیست و فتح ا.. کیست؟

8- در “ایران برگر” مفاهیم به نمایش درآمده‎اند، نه مصادیق، تماشاگران هر عصر و زمانی می‎توانند مصادیق خاص زمان خود را در قالب شخصیت‎های مختلف ببینند. امیدوارم روزی تماشاگران از قید و بند مصداق یابی هنگام تماشای فیلم  ها،رها شوند تا با لذت فیلم را ببینند و مدام در ذهن خود نپرسند، امرالله کیست و فتح الله کیست، بی‎گمان براي  فردی غیر ایرانی که “ایران برگر” را می‎بیند و  بخش عاشقانه و گرته برداري شده از  رومئو و ژولیت فیلم را پر رنگ‎تر از رویه‎ی آن می‎بیند، آقا نورالله همان لارنس راهب است روحانی وارسته‎ای که عشاق را علی‎رغم سختی‎ها و ناملایمات به وصال یکدیگر می‎رساند و امری نشدنی و محال را ممکن می‎کند.

سالها بعد و همزمان با شروع انتخاباتی دیگر

9- “ایران برگر” در سال 1380 نوشته شد و قرار بود در سال 1381 ساخته شود و در 1382 همزمان با آغاز خیزش مردم در انقلاب مشروطه به نمایش در آید، اما تقدیر چنین رقم خورد، سالها بعد این اتفاق و همزمان با شروع انتخاباتی دیگر به روی پرده برود.

تا “ایران برگر” ساخته نمی شد شور و هیجان قومگرایانه انتخابات درک نمی شد

١٠- با شناختي كه از مسعود جعفري جوزاني در اين مدت   داشته ام ،  او عاشق انسان هااست و آنها را فارغ از نژاد و زبانشان دوست دارد ، يك انترناسيوناليست يا جهان وطن  است گرچه از ايران زياد مي گويد اما يك قومگرا نيست ، اتفاقاً مي خواهد زندگي كوروش  را هم بسازد اما شووينيست هم  نيست ، به خاطر همين زندگي “باسكرويل “برايش در نهضت مشروطه مهم مي شود نه  سرداران ترك ياعلي الخصوص لري كه  هم قومي هاي او هستند ومشروطه خواهي و پيروزي مشروطه و  بعد ها فتح تهران و برچيده شدن بساط استبداد صغير مديون و مرهون آنهاست ، از اينرو در مقطعي زندگينامه ي باسكرويل را مي نويسد و مي خواهد بسازد، اما شوربختانه  همين هنرمند جهان وطن  را  در چنان فشاري  قرار مي دهيم كه  به مولد و شهر زادگاه وگويش زبانشان افتخار كند (!)كاري كه هنوز در فرهنگ قوم گرايانه ي ما متاسفانه امري پسنديده است و گويي اگر هنرمندي همه ي انسان ها را دوست داشته باشد نافي دوست داشتن مردم همزبان يا همخون خويش است ، اينجا هنوز اگر مي خواهي همه را دوست داشته باشي  اشكالي ندارد به شرط اينكه بعضي ها را بيشتر دوست داشته باشي  ، به گمانم تا اين فيلم ساخته نمي شد و حواشي اكرانش درست نمي شد سازنده اش در نمي يافت اين همه شور و هيجان قومگرايانه در جريان انتخابات از چه رو و براي چه مقصودي است.




مسعود جعفری جوزانی: آنها که با چلوکباب رأی جمع می‌کنند نمی‌گذاشتند تیزر “ایران برگر” پخش شود/ تبلیغات شهرداری به نزدیکان مسئولان تعلق می‌گیرد

سینماژورنال: “ایران برگر” تازه ترین محصول سینمایی مسعود جعفری جوزانی پیشتاز فروش سینماهاست با این حال این فیلم بلحاظ تبلیغات میدانی به شدت مهجور است.

به گزارش سینماژورنال کمترین بیلبورد خیابانی برای معرفی فیلم تدارک دیده نشده و در سراسر شهر حتی یک بنر تبلیغاتی هم برای فیلم درنظر گرفته نشده است.

البته که “ایران برگر” روزهای ابتدایی اکرانش را با ممنوعیت پخش تیزر تلویزیون هم روبرو بود.

تبلیغات شهرداری به نزدیکان مسئولان تعلق می گیرد

جعفری جوزانی درباره کمبود تبلیغات میدانی برای فیلمش به “تماشاگران امروز” می گوید: تبلیغات از سوی شهرداری خیلی گزینشی به عده خاصی که از همفکران و نزدیکان مسئولان هستند تعلق می گیرد. یک بخش از آن هم به افرادی که ظاهرا از بخش خصوصی هستند سپرده شده که به دلخواه راه خود را می روند.

کمترین مبلغ برای سه بیلبورد شهری 200 میلیون است

این کارگردان ادامه می دهد: کمترین مبلغی که برای سه عدد بیلبورد شهری آن هم به مدت یک ماه از ما درخواست شده 200 میلیون تومان بود. مگر یک فیلم چقدر فروش میکند که بتواند این ارقام را بپردازد. دقت کنید که فقط یک سوم فروش فیلمها به تهیه کننده می رسد یعنی برای پرداخت 200 میلیون باید 600 میلیون از فروش را پرداخت کنید.

آنها که با زور چلوکباب و قیمه رأی جمع می کنند مخالف پخش تیزرها بودند

به گزارش سینماژورنال مسعود جعفری جوزانی که سابقه سالها فعالیت در تلویزیون و ساخت سریالی خاطره انگیر چون “در چشم باد” را در کارنامه دارد درباره توقیف تیزرهای تلویزیونی “ایران برگر” در روزهای ابتدایی اکران اظهار می دارد: توقیف تیزرها بخاطر اطلاعات نادرستی بود که به صداوسیما ارسال شده بود. احتمالا فشار ارباب جمعی کسانی که با ضرب و زور چلوکباب و قیمه از مردم رأی جمع می کنند باعث ارسال این نامه های تهدیدآمیز باشد.

طبیعی بود که نگران باشند

وی می افزاید: البته طبیعی و قابل درک است که نگران شده باشند. آنها بودند که می خواستند جلوی دیده شدن فیلم را بگیرند اما تلویزیون وقتی متوجه واقعیت شد تبلیغات را آزاد کرد.