1

خروجی تازه‌ترین گفتگوی بهمن فرمان‌آرا⇐”گنج قارون” شرافت داشت به بسیاری از فيلم‌هايي که امروز به اسم فيلم کمدي مي‌بينيم!/متأسفم که در “هزارپا” به همه چيزهايي که برايمان ارزشمند است و {ازجمله جانبازان جنگ} دهن‌کجي کردیم!!/سانسور آزاردهنده‌اي که از آن حرف مي‌زنيم، قبل از انقلاب هم وجود داشت!/قرار شد فيلم‌ خارجي اکران نشود تا سينمايمان قوت بگيرد اما اتفاقاتي در سينماي ما رخ مي‌دهد که مي‌گوييم صد رحمت به فيلمفارسي‌ها!/چهل سال به ناصر ملک‌مطيعي اجازه کارکردن داده نشد فقط به جرم اینکه تيپ جاهلی بازي مي‌كرد و حالا فیلمهایی روی پرده می‌رود که حرف‌هاي دوپهلو و سه‌پهلو درباره مسائل جنسي مي‌زنند!!/من تهيه‌کننده “در امتداد شب” هستم که هنوز هم پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران است ولی درعین حال تهیه‌کننده اولین فیلم کیارستمی هم هستم/سریال‌های ترک جای تلویزیون را گرفته‌اند چون تلویزیون به رادیو تبدیل شده و مدام دونفر را در تلویزیون می‌بینیم که نشسته‌اند و حرف می‌زنند

سینماروزان: انتقاد از سینمای کمدی ایران و پسرفتی که در سالهای اخیر داشته و در عین حال اقبال مخاطبان به این نوع سینما ادامه دارد. برای مخاطب مهم نیست فلان به‌اصطلاح کارشناس در بهمان برنامه تلویزیون چگونه سینمای کمدی را می‌نوازد؛ او همچنان علاقه دارد به تماشای محصولات پاپ‌کورنی چه در سینما چه در شبکه خانگی و چه در سامانه‌های ویدیوی درخواستی.

بهمن فرمان‌آرا کارگردان باسابقه سینما که در این سالها همچنان با عطشی بالا به فیلمسازی ادامه داده جزو تازه‌ترین منتقدان سینمای کمدی است.

بهمن فرمان‌آرا با انتقاد از رواج نوعی ابتذال در سینمای کمدی به شرق اظهار داشت: وقتی درباره کمدی‌های رایج حرف می‌زنیم از فيلم‌هايي صحبت مي‌كنيم که به‌مراتب بدتر از «گنج قارون» هستند. به نظرم در مقايسه با فيلم‌هايي که امروز به اسم فيلم کمدي مي‌بينيم، «گنج قارون» شرافت داشت، چراکه به هر صورت قصه‌اي تعريف مي‌كرد. امروز مي‌بينيم که جواد عزتي و رضا عطاران با هم مي‌رقصند! در واقع بار ديگر به زمان فيلمفارسي برگشته‌ايم! براي من عجيب است. چطور در کشوري که استعدادهاي فراواني وجود دارد و بخشي از آنها را در جريان فيلم‌سازي مي‌بينيم، استعدادها اين‌قدر راحت از دست مي‌روند! قطعا سينما، هنري است که به نيروي تازه‌نفس نياز دارد و مي‌بينيم که بسياري از نيروهاي تازه‌نفس مسير درستي نمي‌روند.

فرمان‌آرا درباره قدمت سانسور در سینمای ایران گفت: وقتي از سانسور حرف مي‌زنيم، اين نکته را هم بايد در نظر داشته باشيم که پيش از انقلاب نيز با چنين مواردي روبه‌رو بوده‌ايم. پيش از انقلاب براي نمايش فيلم «شازده احتجاب» با ماجراي سانسور مواجه شديم. زماني که قرار بود فيلم نمايش داده شود، به‌صراحت به من گفته شد شانس آوردي که در جشنواره فيلم تهران جايزه بهترين فيلم را گرفتي؛ در غير اين صورت هرگز فيلم نمايش داده نمي‌شد. مقصودم اين است که سانسور آزاردهنده‌اي که از آن حرف مي‌زنيم، در دوره قبل نيز وجود داشت. غم‌انگيز است که بسياري از استعدادهاي خوب فيلم‌سازي آماده ورود به اين عرصه هستند، اما موانعي مانع از ورود آنها به جريان فيلم‌سازي حرفه‌اي مي‌شود. من، مهرجويي يا کيميايي اگر يک يا دو فيلم ديگر بسازيم، تأثيري در جايگاهمان در سينما ندارد؛ صحبت‌هاي من درباره کارگردانان جوان سينماست، کساني که قرار است سينما را سر پا نگه دارند. سينماي ما تا پيش از انقلاب در کنار فيلم‌هاي خارجي نمايش داده مي‌شد، بعد از انقلاب نمايش فيلم‌هاي خارجي را هم حذف کرديم؛ بنابراين رقابتي که در گذشته با اکران فيلم‌هاي خارجي داشتيم، الان وجود ندارد؛ يعني بار ديگر در همان چاله گير افتاده‌ايم. امروز فيلم‌ها براي فروش بيشتر بايد مبتذل باشند! درجه ابتذالي که باورکردني نيست. در فيلم «هزارپا» آدم‌هايي که در جنگ آسيب ديده‌اند، با پاي مصنوعي بولينگ بازي مي‌كنند! متأسفم که به همه چيزهايي که برايمان ارزشمند است، اين‌طور دهن‌کجي مي‌كنيم.

بهمن فرمان‌آرا با گلایه از کیفیت پایین فیلمهای کمدی اظهار داشت: قرار شد فيلم‌هاي خارجي اکران نشود تا سينمايمان قوت بگيرد؛ اما مي‌بينيم اتفاقاتي در سينماي ما رخ مي‌دهد که مي‌گوييم صد رحمت به فيلمفارسي‌ها. 40 سال به ناصر ملک‌مطيعي اجازه کارکردن داده نشد، جرم او فقط اين بود که تيپ جاهل را بازي مي‌كرد که در آن سال‌ها مخاطب، چنين شمايلي را مي‌پسنديد. الان در سينما چه مي‌بينيم؟ برخي فيلم‌هاي کمدي حال حاضر را نمي‌توان با خانواده ديد. شخصيت‌هايي که حرکات زشت انجام مي‌دهند و حرف‌هاي دوپهلو، سه‌پهلو درباره مسائل جنسي مي‌زنند و دوستاني که در شوراي پروانه ساخت و نمايش حضور دارند و برخي نيز با داشتن سالن سينما و دفتر پخش که توان تهيه‌کنندگي هم دارند، اين جريان را کنترل مي‌كنند.

این کارگردان با اشاره به سوابقش در تهیه‌کنندگی آثاری در گونه‌های مختلف گفت: هيچ‌کس از پول بدش نمي‌آيد، من هم از اين قاعده مستثنا نيستم و هيچ مخالفتي هم با پول‌ساز‌بودن فيلم ندارم، اما نبايد همه‌چيز را فداي درآمدزايي بيشتر کرد. من تهيه‌کننده فيلم «در امتداد شب» هستم که با وجود همه صحبت‌هايي که درباره آن مي‌شود، هنوز هم پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي ايران است. بليت اين فيلم دو تا تک توماني و سه توماني بود که فقط در اکران تهران 15 ميليون فروش کرد. حالا اين ميزان فروش را  ضرب ‌در مقدار بليت اين روزهاي سينما بکنيد و ببينيد چه رقمي خواهد شد. مقصودم اين است که اين حرفه را بلدم. از آن طرف فيلم‌هايي مثل «گزارش»، اولين فيلم بلند عباس کيارستمي را هم تهيه کرده‌ام.

فرمان‌آرا با نقد رسانه ملی گفت: تماشاچي رسانه ملي به 10، 15 درصد رسيده و جاي رسانه ملي را سريال‌هاي ترکي و رسانه‌هاي خارجي گرفته، به اين دليل است که از روز اول اشتباه کرديم و هر وقت تلويزيون را تماشا کرديم، فقط دو تا آدم نشسته‌اند و با هم حرف می‌زنند؛ اينکه به تلويزيون نياز ندارد، اين راديو است. درنظرنگرفتن سليقه ميليون‌ها تماشاگر نتيجه‌اش مي‌شود ريزش هرروزه اين رسانه و جذب‌شدن آنها به شبکه‌ها و رسانه‌هاي بيگانه. تلويزيون در تمام اين سال‌ها نشان داده است که رقيب نمي‌خواهد و هميشه به‌دنبال حفظ انحصارش است. مدتي قبل از همين رسانه ملي آقايي شروع به فحاشي به هنرمندان اين کشور کرد. مشخص است که با اين فرايند هر‌روز از تعداد مخاطبان رسانه ملي کم خواهد شد!




همبازی زن سعید کنگرانی در فیلم دردسرساز «در امتداد شب» اظهار داشت⇐ متأسفانه کنگرانی گیاهی بود کاملا معمولی که سعی نکرد از فرصتی که برایش ساخته شد استفاده درست کند!!/کنگرانی استعداد و بضاعتی نداشت! درست مثل گلزار فقط یک پسر زیبا بود که به دلیل شباهت به «آلن دلون» مورد توجه قرار گرفت!/کمبودهای کودکی و در مسیر درست قرار نگرفتن باعث شد که سقوط کند!/بارها به او تذکر دادم کتاب بخوان و یاد بگیر اما گوش نکرد و مست پیروزی شد!/مثل او زیاد هستند؛ چهره‌های زیبایی که قربانی جیب تهیه‌کنندگان می‌شوند

سینماروزان: بخش عمده دردسرهایی که سعید کنگرانی بعد از انقلاب متحمل شد به خاطر پرده دریهای «در امتداد شب» بود؛ فیلمی که تهیه کننده اش که بهمن فرمان آرا باشد هم بعد از انقلاب مجوز کارگردانی و حتی بازیگری دریافت اما بازیگرش که کنگرانی باشد نتوانست از میانه دهه شصت به بعد به جز یک فیلم در فیلمی دیگر بازی کند.

اینکه درست بعد از درگذشت سعید کنگرانی، همبازیش در فیلم «در امتداد شب» پیدا شده و به انتقاد از سیر و سلوک این بازیگر بپردازد جای تعجب دارد بخصوص در جامعه ایرانی که بعد از مرگ آدمها عزیزتر شده و نقد واقعی درباره شان صورت نمیگیرد.

محبوبه بیات بازیگری که در فیلم دردسرساز «در امتداد شب» نقش دوست صمیمی معشوقه سعید کنگرانی را بازی میکرد و برخلاف کنگرانی این فرصت را یافت که بعد از انقلاب هم در شماری از آثار سینمایی و از جمله «رسوایی»مسعود ده نمکی(!) ایفای نقش کند در گفتگویی با روزنامه «شرق» ضمن زیر سوال بردن تواناییهای بازیگری کنگرانی صرفا او را یک پسر زیبا دانسته که قربانی شهرت شده است.

متن گفته های محبوبه بیات را بخوانید:

 نظرتان درباره سعید کنگرانی چیست؟
سعید و امثال سعید، قربانی شهرت بادآورده می‌شوند، صرفا به‌خاطر چهره خاص بازیگر نیستند، خودشان هستند و این‌چنین هدف هنرمندانه و ذات هنر را دارا نیستند. آنها به‌زودی غرق در ظواهر این محیط می‌شوند. دانش این هنر را ندارند، بنابراین هدفی جز شهرت و پول ندارند و درگیر حاشیه می‌شوند؛ به‌خصوص خوش‌گذرانی‌های خاص. بارها به او تذکر دادم کتاب بخوان، یاد بگیر، گوش نکرد. مست پیروزی‌شدن … و سقوط‌کردن! لازمه این نوع نگاه به حضور به ظاهر هنر است. متأسفانه کمبود‌های کودکی و در مسیر درست قرارنگرفتن باعث می‌شود که قربانی شود و فقط سعید هم نیست که قربانی می‌شود. این روزها ناظر حضور خیلی‌ها هستیم که بدون شناخت از هنر قربانی این محیط می‌شوند.
  به‌هرتقدیر هنوز تماشاگران دایی‌جان ناپلئون، در امتداد شب، دایره مینا و سرایدار از او خاطره دارند. این خاطره دلیلش چه می‌تواند باشد؟
کارها به‌طورکلی خوب بوده، قصه خوب و کارگردان خوب و تیم خوب برایش ‌شانس آوردند. اینکه در کنارشان قرار بگیری؛ سینما به‌خصوص به فرصت‌ها خیلی مربوط است.
  آیا خود کنگرانی هم استعداد و بضاعتی داشته که در این داستان و هدایتگری‌های خوب بدرخشد؟
نه متأسفانه، یک پسر زیبا بود که مورد توجه قرار گرفت. شاید به دلیل شباهت به آلن دلون.
 یعنی مثل محمدرضا گلزار و… فقط زیبایی عامل موفقیتش بوده است؟
بله، کاملا مثل گلزار… سینمای امروز هم غرق فساد است، ولی این نسل از ما زرنگ‌تر و کاسب‌تر است، کارش به فقر نمی‌کشد.
  آیا در این سال‌ها نباید کار می‌کرد، چون پیش از انقلاب هم درکل کارهایش به شمار دو انگشت هم نمی‌رسید؟
خودش رفت آمریکا، کسی کاری با او نداشت! تو کار حسن فتحی؛ «ازدواج به سبک ایرانی» خیلی بد بازی کرد. اینها به‌خاطر گیشه و مشتری‌های جوان دنبالش بودند.  
  اما بعد از ازدواج به سبک ایرانی، کار فتحی، دیگر به او فرصت بازی ندادند، چرا؟
بله، البته مثل او زیاد هستند. چرا که نه؟ ولی اصلا چرا دوستان حرفه‌ای ما فرصت قربانی‌شدن را به این دوستان می‌دهند و هنرمندها ناشناخته می‌مانند. آیا چهره فقط در زیبایی ظاهر است، همه دخترها و پسرها قربانی جیب تهیه‌کننده می‌شوند، چرا.
  حالا با همه انتقادات وارد از نظر شما، سعید کنگرانی امتیازی هم داشت؟
متأسفانه گیاهی بود کاملا معمولی… . این نام قصه‌ای از جواد مجابی است. متأسفم که سعی نکرد از فرصتی که برایش ساخته شد استفاده درست کند، ولی استعداد یادگرفتنی نیست، ذاتی است. هنرمند خاص است و فقط در اندیشه مشخص می‌شود.




سعید کنگرانی در آخرین گفتگوی پیش از مرگش بیان داشته بود⇐ آدم سياسي نيستم و تا امروز زير پرچم هيچ جرياني سينه نزده‌ام!/عباس نعلبندیان فردی مذهبی بود!!!/به طرفداران مجاهدین خلق گفتم  كار به جايي رسيده‌ كه CIA و FBI بايد هزينه خيمه‌ خرگاه‌تان را بدهد!!/وقتي شنيدم مادرم ساعت‌ها خيره به در منتظر مي‌مانده حتي يك لحظه را هم تلف نكردم و به ایران بازگشتم/تمام‌دار و ندارم را زير سر مادرم گذاشتم و حتي دنبال بازپس‌گیری اموال مصادره شده‌ام هم نرفتم/پدرم وقتی از سر کار می‌آمد اول نماز می‌خواند و بعد سراغ حافظ خوانی می‌رفت/در دفتر محمد بهشتی بودم که ناگاه مخملباف از راه رسید و گفت باید زیر سالن‌هاي اين سينماي فاسد فيلمفارسي TNT ببنديم و منفجر كنيم/به بهشتی گفتم بسيار متأسفم كه با چنين افراد لمپني همنشين هستيد!!/چهل سال چوب بازی در فیلم «در امتداد شب» را خوردم! آن هم در حالیکه برای بازی در این فیلم نزدیک به شش ماه بین بیماران سرطانی زندگی کردم/با این همه کار چرا هیچ جایی در موزه سینمای ایران ندارم؟/مني كه روز افتتاحيه باغ‌فردوس درباره سينماي ايران به زبان انگليسي صحبت كردم، بايد در اين شرايط زندگي كنم؟

سینماروزان: درگذشت سعید کنگرانی بازیگر قدیمی سینمای ایران هرچند در انزوای ناشی از ممنوعیت کاری سپری شد اما به هر حال او نیز بسان بسیاری از همرده هایش، کارنامه ای به جا گذاشت که تا سینما زنده است باقیست.

به گزارش سینماروزان سعید کنگرانی را اغلب به واسطه بازی در فیلم «در امتداد شب» چوب زده اند ولی او آثاری همچون «دایره مینا» را هم در کارنامه داشت که در زمره محصولات پیشروی سینمای اجتماعی ایران به شمار میرود.

کنگرانی در آخرین گفتگوی پیش از مرگش که با بابک احمدی در «اعتماد» انجام شده کوشیده درباره خاستگاه خانوادگی و دغدغه های هنریش راحت صحبت کند.

این بازیگر درباره زندگیش گفت: سعادت داشتم زندگي در دهه‌اي را تجربه كنم كه هر بزرگي كه چراغ فضل فرهنگ به دست داشت اطرافم بود. ببينيد! دكتر ساعدي در فاصله سي‌متري منطقه‌اي‌ كه «دايره مينا» فيلمبرداري مي‌شد مطب تاسيس كرده بود و بدون دريافت ريالي به مداواي فقرا مي‌پرداخت. يا آقاي مهرجويي مي‌گفت برو ماياكوفسكي بخوان. من ماياكوفسكي نمي‌شناختم ولي به‌واسطه همين اهل فضل با هنر و ادبيات جهان آشنا شدم. مثلا براي ساختن نقش در فيلم «دايره مينا» به من يك كتاب پيشنهاد داد و گفت« روي بحث خودكشي كار كن» منظورم چنين انسان‌هايي است. به همين دليل هم اين حرف‌هايي كه درباره غلامحسين ساعدي بيان مي‌شود را قبول ندارم. البته بايد تاكيد كنم كه اصلا آدم سياسي نيستم و تا امروز زير پرچم هيچ جرياني سينه نزده‌ام.

کنگرانی در چرایی بی علاقگی به سیاست بیان داشت: به اين دليل كه گوهر وجودي انسان آزادي است و آزادي يك موهبت خدادادي است. درباره عباس نعلبنديان اين همه ماجرا وجود دارد ولي او زماني همراه همسرش نزديك خانه من در سه راه سليمانيه، محدوده چرمسازي، آنجا زندگي مي‌كرد. برخلاف همه صحبت‌هايي كه مي‌شود اتفاقا فرد مذهبي هم بود. محمود استاد‌محمد و برادران صوفي هم بودند و همه انسان‌هايي نازنين.

سعید کنگرانی درباره عدم همراهی با هنرمندان ساکن آمریکا حین سکونت در این کشور گفت: البته در امريكا نمايشي بازي كردم كه با استقبال مواجه شد. فعاليت‌هايم به همان يك نمايش هم محدود نشد ولي مساله اينجا بود كه من صدا نداشتم. عضو سنديكاي بازيگران كاليفرنيا بودم و رزومه‌ام هم موجود است اما مساله بر سر درگيري با آدم‌هاي كوتوله‌اي است كه اصلا به حساب نمي‌آيند. اتفاقا از اين جنس آدم‌ها در لس‌آنجلس كم نبود. طرفدار مجاهد خلق مي‌آمد و براي شما ماجرا درست مي‌كرد. من هم كه خرده برده نداشتم به آنها مي‌گفتم كار به جايي رسيده‌ كه CIA و FBI بايد هزينه خيمه‌ خرگاه‌تان را بدهد. شما نمي‌توانيد براي ما كه سر سفره پدر و مادرمان آرمانگرا بارآمده‌ايم از اين ژست‌ها بگيريد. خلاصه برخوردها به شكلي بود كه چندان راغب به برقراري ارتباط نبودم.

این بازیگر فقید درباره بازگشت به ایران بیان داشت: فقط و فقط به‌خاطر مادرم به ايران بازگشتم. خواهر و برادرها ابتدا نمي‌گفتند ماجرا چيست. وقتي شنيدم مادرم ساعت‌ها خيره به در منتظر مي‌مانده و مي‌گفته فقط يك بار ديگر سعيد را ببينم، حتي يك لحظه را هم تلف نكردم. اصلا انگار تمام تندرهاي جهان به سينه‌ام زدند. به ايران آمدم و سعادت داشتم 9 ماه سر روي شانه مادر گذاشتم و تا روز آخر ثانيه به ثانيه كنارش ماندم. تمام‌دار و ندارم را زير سرش گذاشتم و حتي دنبال آنچه مصادره شد هم نرفتم.

سعید کنگرانی با اشاره به مشکل ممنوع الفعالیت شدنش بعد از انقلاب اظهار داشت: تازه بعد از انقلاب فرهنگي بود كه واژه ممنوع‌الچهره توسط افرادي مثل محسن مخملباف به ميان آمد. آنها بودند كه مي‌گفتند آقاي كيارستمي در لانگ شات ما راه نرود. اجازه بدهيد خاطره‌اي بگويم. روزي در بنياد فارابي با آقاي سيدمحمد بهشتي قرار داشتم. اين ديدار هم به‌واسطه پيشنهاد آقاي مهرجويي شكل گرفت. يك روزي در وزارت ارشاد جلسه‌ داشتم كه آقاي مهرجويي پيشنهاد داد اگر شد بعد از آنجا سري هم به فارابي بزنم. از آقاي بهشتي و مشي ايشان تعريف كرد. من هم به آنجا رفتم و وسط بحث و گفت‌وگو با ايشان بوديم كه يكهو فردي بدون آنكه در بزند و كسب اجازه كند، به‌صورت خيلي زشت وارد اتاق شد. اگر بگويم لمپن، اغراق نمي‌كنم، طرف به معناي واقعي اين‌طور بود. من اعتقاد دارم هر انساني آزاد است عقايد خودش را داشته باشد ولي تا وقتي كه به ديگري آزار نرساند؛ مگر آنكه با يك شخصت دگم ديكتاتور مواجه باشيم و اينجا تكليف روشن است. طوري رفتار مي‌كرد كه بلافاصله متوجه شدم قضيه كين‌خواهي و به‌قولي سهراب‌كشي است. طرف چند قدمي راه رفت، بعد نه گذاشت، نه برداشت و گفت: «بايد زير سالن‌هاي اين سينماي فاسد فيلمفارسي TNT ببنديم و منفجر كنيم.» بعد هم با بي‌احترامي برگشت گفت: «اين اينجا چكار مي‌كنه؟» من هم از صندلي بلند شدم و گفتم: «تو كي هستي؟» كار داشت بالا مي‌گرفت. وقتي توي رويش ايستادم آقاي بهشتي ورود كرد و گفت: «ايشان آقاي مخملباف هستند، شما ببخشيد. به دل نگيريد.» در نهايت هم گفتم به احترام شما آمدم ولي بسيار متاسفم كه با چنين افراد لمپني همنشين هستيد. مخملباف برگشت وگفت: «تا من هستم اجازه نمي‌دهم تو كار كني.» من هم جواب دادم: «در سينمايي كه قرار باشد تو و امثال تو برايش تصميم‌بگيريد، من چهارتكبير حافظي به‌پا مي‌زنم و خداحافظي مي‌كنم.» بعد هم ماجراي همان مرد ارمني را برايش تعريف كردم.

کنگرانی با اشاره به فیلمی که اسباب دردسرهایش در بعد از انقلاب شد اظهار داشت: چهل سال  چوب بازي در اين فيلم «در امتداد شب» را خورده‌ام ولي خوشحالم نهضتي در سينما گذاشت كه همين الان هم در دانشگاه‌هاي سينمايي قابل تدريس است. براي فيلم شش ماه در بخش بيماران سرطاني بيمارستان زندگي كردم. پيدا كردن نقش يك بيمار مبتلا به سرطان خون كار دشواري بود.

سعید کنگرانی خاطرنشان ساخت:  انقلاب باعث بيداري من شد ولي پيش از آن هم ما سر سفره پدر و مادر طور ديگري تربيت شديم. پدرم وقتي از سر كار مي‌آمد، حمام مي‌گرفت، نمازش را مي‌خواند و بعد نوبت به حافظ‌خواني و فردوسي‌خواني مي‌رسيد. مسائل مالي كجا اهميت داشت؟

کنگرانی درباره مهمترین حسرتهای زندگیش گفت:  غصه از دست دادن كساني كه دوست‌شان داشتم. افسوس اينكه پزشك نشدم، چون خيلي زود پي بردم كه بيش از هر چيز براي كمك به مردم ساخته شده‌ام. البته به شرطي كه شمشير كين در نيام نباشد. همين حالا از دوري فرزندم رنج زيادي مي‌كشم و بابت اين فاصله به‌شدت افسوس مي‌خورم. اما يك سوال هم دارم. با اين همه كار حالا چرا نبايد در موزه سينماي ايران جايي داشته باشم؟ مني كه روز افتتاحيه در باغ‌فردوس درباره سينماي ايران به زبان انگليسي صحبت كردم، بايد در اين شرايط زندگي كنم؟




درگذشت سعید کنگرانی به‌خاطر …؟

سینماروزان: سعید کنگرانی از معدود بازیگران سینمای قبل از انقلاب که توانست مجوز فعالیتی هرچند کوتاه در پس از انقلاب را با «ازدواج به سبک ایرانی» بگیرد درگذشت.

به گزارش سینماروزان این بازیگر به دلایلی نامشخص(؟؟) گرفتار سکته قلبی شد و ساعاتی بعد از بستری در بیمارستان درگذشت.

سعید کنگرانی بیش از هر چیز به خاطر سریال «دایی جان ناپلئون»ناصر تقوایی و «در امتداد شب»پرویز صیاد شهرت کسب کرده بود پس از انقلاب در آثاری همچون «پرواز در قفس»، «فصل خون» و «گرداب» ایفای نقش کرد اما در میانه دهه شصت ممنوع الفعالیت شد تا دو دهه بعد که علی معلم توانست مجوز بازی او در کمدی «ازدواج به سبک ایرانی» را بگیرد.

کنگرانی که متولد 1333 بود، در سالهای آخر عمر گرفتار انزوا و سمپتوم اپیدمیک در میان سرخوردگان، شده بود و شاید به همین دلیل بود که چندی قبل در گفتگویی با یک رسانه ارزشی، اتهامات فراوانی را روانه همکارانش در سینمای پیش از انقلاب و از جمله بهمن فرمان آرا نمود.(اینجا را بخوانید)

سعید کنگرانی بنا بود در سریالی خانگی با عنوان «رقص روی شیشه» هم بازی کند ولی اجل مهلتش نداد.