1

نهیب رامبد به کمدین‌ها: گاو ، فحش نیست!!

سینماروزان: تاكيد رامبد جوان برای احترام به حقوق حیوانات در جریان مسابقه “خنداننده‌شو۳” خود را نشان داد.

رامبد جوان از كمدين‌های این مسابقه می‌خواهد که از توهین به حیوانات خودداری کنند و از نام حیوانات به عنوان دشنام و‌ فحش استفاده نکنند.

تاکید بر حمایت از حقوق حیوانات در ایران، چندی است باب شده؛ امید که این حمایت اولا شکل ظاهری به خود نگیرد و ثانیا حیوانات ناطق را هم دربرگیرد.

برای تماشای فیلم گفته‌های رامبد، اینجا را ببینید.




گلایه “فامیل دور” از “خندوانه”!!

سینماروزان/محبوبه یوسف‌نژاد: محمد لقمانیان عروسک‌گردان “فامیل دور” در مجموعه “کلاه قرمزی” به انتقاد از “خندوانه” پرداخت.

به گزارش سینماروزان محمد لقمانیان با اشاره به عروسک‌هایی که بعد از رفتن کاراکتر عروسکی «جناب خان» به برنامه «خندوانه» آورده شده و مخاطب آنطور که باید به آنها اقبال نشان نداد، به خبرگزاری ایسنا گفت: وقتی «جناب خان» رفت، برنامه «خندوانه» چند تا عروسک آورد که دیده نشدند؛ در صورتی که صدا پیشه‌هایشان بازیگران تئاتری مطرحی بودند و عروسک گردان‌ها هم حرفه‌ای بودند.

لقمانیان ادامه داد: دلیل دیده نشدن این عروسک‌ها این بود که سازندگان برای اینکه برنامه رونق پیدا کند و زنده بماند فکر کردند می‌توانند سریع مثل «جناب خان» هر عروسکی را معروف کنند.

عروسک‌گردان “فامیل دور” اظهار داشت: با این طرز تفکر این عروسک‌ها را سریع آوردند به تلویزیون در صورتی که «جناب خان» از قبل تمرین شده بود و کاراکتری داشت. بدون نظر کارشناسانه‌ سه عروسک را با هم وارد کردند که حتی با وجود هنرمندان خوب دیده نشدند.

لقمانیان تاکید کرد: در برنامه «خندوانه» سازندگان زیاد کار عروسکی را نمی‌شناختند و تنها کسانی که می‌شناخت آقای محمد بحرانی و تیمش بودند که زحمت کشیدند.

او در همین زمینه ادامه داد: مثل یک تیم فوتبال می‌ماند که بازیکنان خوبی داشته باشد اما مربی یا باشگاه خوبی نباشد. این بازیکنان خوب نمی‌توانند با هم هماهنگ بوده و گل بزنند. اگر «کلاه قرمزی» معروف می‌شود شخصی مثل ایرج طهماسب را دارد که باید بگویم فیلسوف است و سال‌هاست کار عروسکی را می‌شناسد. طهماسب اگر بخواهد «کلاه قرمزی» را شروع کند نمی‌گوید عروسک گردان‌ها سریع بیایند و از فردا شروع کنیم بلکه یک ماه قبلش همه را جمع کرده و تمرین می‌کنند. حتی با وجود تیمی قوی و حرفه‌ای تمرین‌ها را از پایه شروع می‌کنند تا شخصیت‌ها پرورش پیدا کرده و ایده‌های جدیدی شکل بگیرد.

 




یک مجری تلویزیون ضمن عذرخواهی از مخاطبان بیان کرد⇐در دوران گوشت کیلویی ۱۲۰ هزار تومان، نمی‌شود با مردم شوخی کرد/از شوخی مهران مدیری ناراحت شدم!!/پیشنهاد بازی در “کاتیوشا” را داشتم!

سینماروزان: محمدرضا حسینی‌بای مجری تلویزیون که اخیرا گرفتار کرونا شده در سالهای اخیر هم به‌واسطه گزارشهایش از سیل گلستان و هم بنر عیدفطر دچار حاشیه‌های مختلفی شده است ولی همچنان روال خود را در گزارش ادامه می‌داد با این حال دوز شوخی با مخاطبان را کم کرده.

به گزارش سینماروزان محمدرضا حسینی‌بای در چرایی کم شدن دوز شوخی‌هایش با مخاطبان به جام‌جم گفت: شرایط خیلی عوض شده و آن زمان که در گزارشهایم با مردم شوخی می‌کردم قیمت گوشت كیلویی 120 هزار تومان نبود. البته گرانی بود، اما نه تا این حد. بنابراین با مردم در گزارش‌ها بیشتر شوخی می‌كردیم.

این مجری تلویزیون ضمن عذرخواهی از مردم ادامه داد: الان در این شرایط كه مردم گرفتارند، به خودم اجازه نمی‌دهم با آنها شوخی كنم. البته چند وقت پیش گزارشی درباره كرونا داشتم كه سعی كردم در آن شوخی كنم اما این روزها شوخی باید بجا و در فضای خودش قرار بگیرد. من همین‌جا از مردم عذرخواهی می‌كنم كه مشكلات‌شان حل نشده است یا این‌كه گزارش‌های ما باعث نشده مسائل‌شان رفع شود!!

حسینی‌بای افزود: مردم ما را می‌شناسند و دست‌شان به مسؤولان كه نمی‌رسد. گرچه هركدام از ما سعی می‌كنیم دغدغه‌ها و مشكلات مردم را منعكس كنیم اما تصمیم‌گیرنده نیستیم. ما هم از جنس همین مردم هستیم و مشكلات‌مان، مشكلات مردم است.

این مجری درباره شوخی‌هایی که “دورهمی” و “خندوانه” با او داشته‌اند گفت: در بحث سیل استان گلستان، مهران مدیری در برنامه «دورهمی» با من شوخی كرد. شاید اگر خبرنگار دیگری بود، این شوخی با او نمی‌شد. در ابتدا كمی از شوخی مدیری ناراحت شدم اما بعد دیدم كار آقای مدیری طنز و شوخی كردن است. بنابراین دلخور نشدم. البته پیش از مدیری چند بار در همین برنامه دورهمی با من توسط شخصیت قیمت شوخی شده بود. در «خندوانه» نیز در بخش خنداننده‌شو یكی از خانم‌های كمدین با من شوخی كرده بود!!

حسینی‌بای با اشاره به پیشنهادات بازیگری‌اش گفت: من پیشنهاد بازی در نقش خودم را در فیلم «كاتیوشا» داشتم اما نپذیرفتم. پیش از بازی در سریال “میانبر” در مجموعه «دوقلوها» هم بازی كردم اما بازتاب عجیبی درباره حضورم در این دو مجموعه ندیدم و نشنیدم شاید به این خاطر كه نقش خودم كه خبرنگارم را بازی كردم. اتفاقا برای نقش من سناریو نوشته بودند، اما من در هر دو مجموعه از روی سناریو بازی نكردم و براساس تجربیاتم حضور داشتم كه اتفاقا كارگردانها خیلی هم استقبال كردند و با یك برداشت سكانس من را گرفتند!!




انتقادات همزمان رسول صدرعاملی از “خندوانه” و “هفت” و تلویزیون⇐بخش‌هاي مختلفي از حرف‌هايي كه درباره مسائل جامعه زدم از “خندوانه” حذف شد!/در “خندوانه” گفتم که مجرم‌كردن جوان‌هاي ما به دلیل بدحجابي كار درستي نبوده ولی متأسفانه حرفهایم را قیچی کردند!/حرف من در “خندوانه” این نبود که امام(ره) نگفته آب و برق مجانی دهید؛ حرف من این بود که امام گفته آب و برق مجانی بدهید ولی به فکر انسان‌سازی و آزادیخواهی هم باشید/چرا در “هفت” به همه فیلمها به‌طور منصفانه پرداخته نمی‌شود؟!/چرا محمدحسین لطیفی در “هفت” فقط از یک سری فیلم خاص حمایت می‌کند؟؟/تلویزیون به ما تیزر نمی‌دهد و حتی جواب تلفن ما را هم نمی‌دهد درحالی‌که سه فیلم رایگان برایشان ساختم!!

سینماروزان: تازه‌ترین فیلم رسول صدرعاملی با عنوان “سال دوم دانشکده من” که امتداد علایق این کارگردان در همکاری با دختران نوجوان نابازیگر است فروش بالایی نداشته و البته که در این فروش پایین، فارغ از مضمون نه‌چندان بکر اثر، بایکوت فیلم توسط تلویزیون هم بی‌تاثیر نبوده است.

رسول صدرعاملی به تازگی در گفتگو با “اعتماد” و در خلال نقد مدیریت میانی جامعه نقدهای تند و تیزی را نثار رسانه ملی و برنامه هایی نظیر “هفت” و “خندوانه” کرده است.

صدرعاملی با نقد مدیریت میانی جامعه گفت: مشكلات جامعه امروز ما، نتيجه مديريت برخي مديران مياني است و كساني كه در جاي مناسب خود به عنوان مدير قرار نگرفته‌ بودند. آنها سمت‌هايي را قبول كردند و مسووليت‌ها و ماموريت‌هايي را پذيرفتند كه يا از عهده‌‌اش برنمي‌آمدند يا ظرفيت آن مسووليت را نداشتند. به نظر مي‌رسيد كشور در چهار دهه پيش، بيشتر نياز به مديران قابل اعتماد داشت نه مديران كاملا متخصص و كاربلد و شايد حالا بتوان اين مساله را آسيب‌شناسي كرد و گفت اي ‌كاش در انتخاب مسوولان در همه زمينه‌ها، از كشاورزي، صنعت، سياست و … گرفته تا آموزش و پرورش، دقت بيشتري به عمل مي‌آمد.

صدرعاملی ادامه داد: به همه وزارتخانه‌ها و تشكل‌ها، از فرهنگ و ارشاد خودمان گرفته تا مثلا جهانگردي اين نقد وارد است كه خيلي كارها در اين مراكز انجام نشده و تازه آدرس‌هاي غلط هم به افكار عمومي داده شده است. حالا اين عملكرد ذره‌اي با مباني و باورهايي كه نسل ما به‌خاطرش انقلاب كرد، مرتبط به نظر نمي‌رسد. من مصداق اين ماجرا را در گفت‌وگو با برنامه «خندوانه» عنوان كردم اما خب، در آن برنامه بخش‌هاي مختلفي از حرف‌هايي كه درباره مسائل جامعه زدم حذف شد و فقط يك جمله‌اش (آن هم كات خورده و مغشوش) پخش شد!

رسول صدرعاملی درباره حذفیات حرفهایش از “خندوانه” اظهار داشت: من در بخش عمده آن گفت‌وگو كه پخش نشد، در واقع مي‌خواستم به سياست‌گذاري‌هاي مساله برخورد با جوانان و نوجوانان – مثلا در زمينه حجاب- در طول چهل سال گذشته، نقد جدي داشته باشم و اين هم حرفي نيست كه امروز زده باشم. از بيست‌واندي سال قبل تا به حال دارم مي‌گويم كه جرم‌انگاري و مجرم‌كردن جوان‌هاي ما به دلايل پيش‌پا افتاده‌اي مثل بدحجابي كار درستي نبوده است. ما انبوهي از بچه‌هاي خودمان را متهم و آنها را مجرم تلقي كرديم و حالا كه به آن سال‌ها نگاه مي‌كنيم، براي‌مان سوال است كه چه كسي مي‌خواهد از آن نوع نگرش و آن سياست‌ها دفاع كند؟ ما يا باحجاب داريم يا بي‌حجاب. كسي كه ما به او مي‌گوييم بدحجاب، كسي است كه حجاب را در باور يا تربيت خودش نپذيرفته ولي به احترام قانون و بقيه افراد جامعه و قوانين اجتماعي آن را به شيوه خودش رعايت مي‌كند. پس بايد به او احترام گذاشت، نه اينكه او را مجرم تلقي كرد.

صدرعاملی ادامه داد: اينكه من در آن برنامه “خندوانه” گفته بودم: «امام خميني نگفته كه من آب و برق مجاني به مردم مي‌دهم» در حالي كه حرف من اين نبود! حرفم در آن برنامه اين بود كه شادروان «عباس اميرانتظام» سخنگوي دولت وقت (بعد از پيروزي انقلاب و نه قبل از آن و نه در بهشت زهرا) اعلام مي‌كند ما مي‌خواهيم تلاش كنيم به افراد آسيب‌پدير و فقير جامعه آب و برق مجاني بدهيم. تاريخش هست. چند روز پس از اين اعلام، امام خميني طي يك سخنراني اعلام كرد كه؛ «مساله ما آب و برق مجاني نيست. آب و برق مجاني بدهيد اما مساله ما انسان‌سازي است.». اين نگاه درستي است چرا كه نسل ما به خاطر آب و برق مجاني انقلاب نكرد و حرف من اين بود. اما وقتي همه حرف‌هاي من حذف شد و فقط همان يك جمله باقي ماند، آن موقع من دچار مشكلات جدي شدم. انسان‌سازي از نگاه من يعني همان آزاديخواهي، آرمانگرايي و تعريف درست از استقلال. اينكه هر كس آيين و مرام خودش را داشته باشد و عقيده و نظرش نزد قانون محترم باشد. همه اين آمال نه تنها در بيشتر موارد به بار ننشست، بلكه مثل همان ماجراي «مجرم‌سازي» كه اشاره كردم، يك نوع بدبيني و بددلي هم در بين اعضاي خانواده به وجود آورد. من معتقدم نسل من در اين مورد به نسل‌هاي بعد خود بدهكار است و حتي مي‌توان گفت گنهكار! ما هرگز ياد نگرفتيم اصلاح را از خودمان شروع كنيم و رياكاري و دروغ را ترويج كرديم.

رسول صدرعاملی با انتقاد از تلویزیون که تیزرهای فیلم “سال دوم…” را پخش نمی‌کند اظهار داشت: من سه فيلم با موضوع زاير به همراه مرحوم «سيدكمال طباطبايي» براي شبكه يك ساختم. من و آقاي طباطبايي يك ريال دستمزد هم بابت‌شان نگرفتيم. فيلم ساختيم تا باب فيلمسازي براي تقويت اعتقادات در سينما باز شود. همه عوامل اين سه فيلم با كمترين دستمزد با ما كار كردند. حالا همين صداوسيما، كمترين حمايت را از فيلم‌هاي من نمي‌كند و حتي جواب تلفن من را نمي‌دهد.

صدرعاملی افزود: واقعيت اين است كه تلويزيون تمام تيزرها را به فيلم‌هاي منطبق با سليقه سياسي مديرانش مي‌دهد. اما ‌اي كاش مسوولان تلويزيون بدانند فيلم «سال دوم دانشكده من» و فيلم‌هايي شبيه به آن، جايگاه اجتماعي خاص خود را دارند. اين نوع فيلم‌ها هم نياز به حمايت دارند و بايد به مخاطب معرفي شوند. اگر در برنامه «هفت»، «محمدحسين لطيفي» و «مسعود فراستي» برنامه نقد فيلم برگزار مي‌كنند، بايد به همه فيلم‌ها، بي‌طرفانه و به‌طور مساوي بپردازند. اين براي رسانه ملي و سازندگان و مجريان اين برنامه خيلي بد است كه فيلم‌ها را انتخاب مي‌كنند، به يك فيلم زياد مي‌پردازند و فيلم ديگر را ناديده مي‌گيرند. وقتي همكار عزيز من، آقاي لطيفي در برنامه‌اش از يك‌سري فيلم‌ خاص حمايت مي‌كند و از فيلم‌هاي ديگر اسمي برده نمي‌شود، كاملا مشخص مي‌كند كه گردانندگان «هفت» فعلي، با بعضي فيلمسازان خوب نيستند. اين براي رسانه ملي بد است.

صدرعاملی با اشاره به پیشنهادی که برای اجرای “هفت” داشته گفت: واقعا فرصت اجرای “هفت” را ندارم. يك سال همزمان برپايي جشنواره فيلم فجر، ده روز فريب «بهروز افخمي» را خوردم كه مهمان آن برنامه شدم. (مي‌خندد) قبل از آغاز برنامه «هفت» در دوره جديد، «مسعود فراستي» اصرار داشت با هم برنامه را اجرا كنيم. شوق اين كار را ندارم. اجراي برنامه را بر عهده گرفتن، قبول يك مسووليت است. بايد وقت بگذاري و زحمت بكشي تا هفته‌اي يك‌بار براي مخاطبان تحليل ارايه دهي. اين نبايد باشد كه فراستي وقتي قرار است از «جان فورد» حرف بزند، تصويري از يك فيلم ديگر در برنامه پخش شود و او عصباني شود كه اين تصوير پخش شده مد نظر من نبوده. او نبايد در قبال مخاطبان برنامه‌اش كم‌فروشي كند و بايد براي مخاطبش احترام قايل شود. خطاب به او مي‌گويم؛ تويي كه فيلم فيلمسازان داخلي را نقد مي‌كني، بپذير كه ما هم برنامه تو را نقد كنيم. پس براي برنامه‌ات زحمت بكش و كم‌فروشي نكن!




یک رسانه اصولگرا خطاب به رامبد جوان⇐آن همه فریاد‌های مقابل دوربین که «مردم ایران ما شما رو خیلی دوست داریم» و «ایران خیلی خوبه» را باور کنیم یا تلاش برای به دنیا آوردن دخترتان، صد‌ها کیلومتر دورتر از خاک ایران و در کانادا؟؟!!  

سینماروزان: سفر ناگهانی رامبد جوان مجری “خندوانه” و همسرش به کانادا هرچند به بهانه اکران کانادای کمدی-حادثه ای “قانون مورفی” صورت گرفت ولی حدس و گمانهایی را هم شکل داده درباره تلاش این زوج برای تولد فرزندشان در کانادا.

رسانه اصولگرای “جوان آنلاین” در گزارشی با پرداختن به عوارض این سفر جنجالی پرسشهایی را هم از رامبد طرح کرده است.

متن گزارش “جوان آنلاین” را بخوانید:

به تازگی گویی مد شده است که چهره‌های مشهور هنری، ورزشی یا حتی فرزندان برخی چهره‌های سیاسی برای به دنیا آوردن فرزند خود به آمریکا یا یکی از کشور‌هایی که قانون ارائه تابعیتشان براساس خاک و تولد در سرزمین‌شان اعطا می‌شود سفر می‌کنند. این مسئله به خصوص در سال‌های اخیر در کشور ما به یکی از موضوعات لوکس خانواده‌های ثروتمند تبدیل شده است. در همین یکی دو سال اخیر بار‌ها اخباری از این دست را شنیده‌ایم و تصاویر به اشتراک گذاشته شده از این دو‌تابعیتی‌های کوچک که مزایایی را برای تابعیت پدر و مادرانشان هم فراهم می‌کنند، در شبکه‌های اجتماعی دیده‌ایم. تلاش سلبریتی‌ها و ثروتمندان برای گرفتن تابعیت دوم از طریق تولد فرزند، در فضای عمومی جامعه همواره مورد نقد جدی مردم واقع شده خصوصا وقتی غالبا این اتفاق از سوی کسانی روی می‌دهد که همواره داعیه وطن پرستی و عشق به میهن دارند.

فریبا نادری، مهناز افشار، رضا قوچان نژاد، بنیامین بهادری، روناک یونسی، محسن تنابنده، شیلا خداداد، سام درخشانی و… از جمله کسانی هستند در چند سال اخیر فرزندان خود را در خارج از کشور به دنیا آورده‌اند.

حالا این روز‌ها مبحثی که در فضای مجازی داغ شده سفر حاشیه ساز رامبد جوان و نگار جواهریان-که اکنون باردار است- به کاناداست. گرچه این دو بازیگر، هدف سفرشان را اکران فیلم «قانون مورفی» در تورنتو اعلام کرده‌اند، اما شواهد نشان می‌دهد که شاید قصدشان از این سفر متولد شدن فرزندشان در این کشور است. درواقع از آن جایی که نگار جواهریان به احتمال زیاد اجازه دو پرواز با این طول مدت برای بازگشت نخواهد داشت مخاطبان بر این عقیده هستند در همان کشور فارغ خواهد شد و اصل سفر نه برای اکران یک فیلم سینمایی بلکه برای تولد فرزندشان در کشوری که آمال و آرزو‌های برخی سلبریتی‌ها به نظر می‌رسد، است.

گرچه این دو بازیگر تاکنون به ماجرای تولد فرزندشان در کانادا واکنشی نشان نداده‌اند، اما باید از مجری مشهور تلویزیون پرسید دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس! آنهمه فریاد‌های مقابل دوربین که «مردم ایران ما شما رو خیلی دوست داریم»، «ایران خیلی خوبه» را باور کنیم یا اینهمه تلاش برای به دنیا آوردن دخترتان، صد‌ها کیلومتر دور از خاک ایران و در کشوری که بار‌ها دشمنی اش را با ایران به اثبات رسانده؟!

اگر بخواهیم جانب انصاف را در نظر بگیریم شاید این حق تمام شهروندان باشد که هر جا و در هر کشوری که دوست دارند فرزندشان را به دنیا آورند، اما آن وقتی موضوع با انتقاد جدی کاربران و مخاطبان مواجه می‌شود که معمولا کسانی دست به این کار می‌زنند که همواره از عشق به میهن سخن گفته‌اند و نوشته‌اند. درواقع پذیرفته نیست کسی که در آنتن تلویزیون بار‌ها از عشق به ایران سخن به میان آورده حالا حتی حاضر نباشد دخترش شناسنامه ایرانی بگیرد.

به‌هرحال باید منتظر ماند تا ببینیم رامبد جوان هم به جمع کسانی خواهد پیوست که فرزندش را در کشوری به دنیا خواهد آورد که پاسپورت دیگری بگیرد یا خیر. در دنیا کشور‌های زیادی نیستند که به شرط تولد فرزند پاسپورت آن کشور را به نوزاد بدهند و در بین آن‌ها شاید کانادا بهترین آن‌ها از لحاظ رفاه باشد!




ادعای رامبد جوان: دستمزدم در فصل اول «خندوانه» سه میلیون بود! در فصل دوم پنج میلیون و در فصول بعد هم فقط «یک ذره» اضافه شد!!⇔پرسش: رامبدجان! پس بودجه شراکت در تولید متوالی سه فیلم مختلف از کجا آمده؟ آیا با همان «یک ذره» اضافه حقوق، پول شراکت در تولید متوالی فیلمهای «قانون مورفی»، «طلا» و «زیرنظر» جور شده؟؟

سینماروزان: بعد از حواشی مختلفی که در ماههای اخیر دوروبر رامبد جوان و برنامه «خندوانه»اش وجود داشت این مجری-بازیگر به تازگی در یک نشست رسانه‌ای شرکت کرد و کوشید در این نشست پاسخگوی پرسشهای بخشی گزینش شده(!) از اهالی رسانه باشد.

اینکه چرا نمایندگان اغلب رسانه‌های مستقل به این نشست راهی نداشتند مشخص نیست اما خوشبختی آنجاست که برخی از نمایندگان رسانه‌های ارگانی حاضر در این نشست هم برای آن که به‌ظاهر از عدالت‌طلبی مستقلان جا نمانند به بازخوانی پرسشهای ماههای قبل رسانه‌های مستقل درباره «خندوانه» پرداختند.

از همین رهگذر بود که رامبد جوان مجبور شد درباره دستمزدی که از «خندوانه» میگیرد و همچنین ارتباط این برنامه با برخی ارگانهای خاص توضیحاتی دهد؛ توضیحاتی که البته پرسشهایی تازه تر را طرح کرد که نمایندگان رسانه های ارگانی نتوانستند به‌لحظه این پرسشها را مطرح نمایند.

یکی از این پرسشها بعد از توضیح رامبد درباره دستمزدش از «خندوانه» حادث شد. رامبد جوان گفت:  دستمزدم در فصل اول «خندوانه» سه میلیون بود! در فصل دوم پنج میلیون و در فصول بعد هم فقط «یک ذره» اضافه شد!!

پرسش منتج از این ادعا آن است که رامبدجان! پس بودجه شراکت در تولید متوالی سه فیلم مختلف از کجا آمده؟ آیا با همان «یک ذره» اضافه حقوق، پول شراکت در تولید متوالی فیلمهای «قانون مورفی»، «طلا» و «زیرنظر» جور شده؟؟

البته ممکن است بگویید در تولید این فیلمها با محمد شایسته شریکید اما کیست که نداند اخوی کوچکتر شایسته ها حتی آن قدر بضاعت مالی ندارد که دفتری مستقل برای خودش مهیا کند و همچنان به اتاقی در دفتر برادران خود بسنده کرده!

 رامبدجان! اگر میخواهید مخاطبان تفهیم ادعا شوند، یک کلام بگویید چقدر بودجه صرف تولید هر یک از سه فیلم «قانون مورفی» ، «طلا» و «زیرنظر» شده و این بودجه از کجا میآید؟؟

بخصوص که بدون اکران فیلم اول و بازگشت مالی لااقل بخشی از بودجه، فیلم دوم را ساختید و بدون اکران فیلم دوم، سراغ سومی رفتید…




رامبد جوان مدعی شد: اوضاع مملکت هی وخیم‌تر و عجیب‌تر می‌شه!/در این اوضاع من فقط کتاب میخوانم و…⇔نکته: اوضاع آن قدر عجیب شده که رامبد جوان به‌طور متوالی و در بازه‌ای چندماهه شریک تولید سه فیلم مختلف بوده اما هیچ کس نمی‌داند بودجه تولید این فیلمها چگونه تأمین شده؟!!

سینماروزان: رامبد جوان که در سالهای اخیر بیش از بازیگری به خاطر اجرا در «خندوانه» است که در کانون توجهات قرار گرفته هرچند در این برنامه تلویزیونی سعی میکند بی‌خیال اوضاع اقتصادی حاکم بر کف جامعه از لزوم خندیدن بگوید اما به تازگی در صفحه اجتماعیش به وضعیت  جامعه واکنش نشان داده است.

به گزارش سینماروزان رامبد جوان نوشته است: اوضاع مملكتمون هى وخيم‌تر و عجيب‌تر مى‌شه. انگار دارن باهامون دوربين مخفى مى‌سازن و سر كارمون گذاشتن؛ از دلار و افزايش عجيب قيمتها بگير تا خواننده بى ربطى كه ول كن نيست تا مسئولين عاليرتبه اى که نمى دونيم چرا صداشون شنيده نمى شه و صداى مردم رو نمى شنون انگار هممون تو ايران عضو انجمن باغچه‌بانيم و… وقتايى كه به نظرم اوضاع خرابه و كارى غير از صبر كردن ازم برنمياد، كتاب مى خونم، فيلم مى بينم، با عزيزانم معاشرت مى كنم و مى خوابم!!

ادعای رامبد جوان درباره اوضاع عجیب و وخیم جامعه و تلاشش برای کتاب خواندن و فیلم دیدن در این اوضاع در شرایطی رخ داده که خودش در ماههای اخیر که به لحاظ اقتصادی شرایط نابسامانی بر زندگی کف جامعه حاکم بوده به طور متوالی در تولید سه فیلم مشارکت داشته است؛ فیلمهایی با عناوین «قانون مورفی»، «طلا» و «زیرنظر» که اولی را خودش ساخته است و دومی و سومی را پرویز شهبازی و مجید صالحی!

بله آقای جوان! اوضاع آن قدر عجیب شده که یک مجری تلویزیون در بازه ای کوتاه در چند فیلم مختلف شریک تولید میشود اما هیچ کس نمی‌داند بودجه تولید این فیلمها چطور تأمین شده!!؟؟ آقای جوان! اینکه بدون اکران یک فیلم و بدون بازگشت لااقل بخشی از سرمایه آن امکان تولید متوالی چند فیلم وجود دارد مصداقی دیگر نیست بر اوضاع وخیم و عجیب این ملک؟؟




انتقاد رسانه اصولگرا از رواج شوخیهای جنسی در «خندوانه»!!⇐آش آنقدر شور شده که اعتراض داور «خنداننده شو» را برانگیخته!

 سینماروزان: رامبد جوان که بعد از همراهی با «خندوانه» به چنان جایگاهی در سرمایه گذاری سینما رسیده(!!) که به طور متوالی شریک تولید سه فیلم «قانون مورفی»، «طلا» و اخیرا «زیرنظر» شده از سوی یک رسانه اصولگرا به خاطر حجم بالای شوخیهای اروتیک برنامه اش مورد انتقاد قرار گرفت.
رسانه اصولگرای «جوان آنلاین» در گزارشی با عنوان «ما خجالت میکشیم؛ شما چطور؟» به انتقاد از رواج شوخیهای جنسی موجود در «خندوانه» و بخصوص مسابقه «خنداننده شو» پرداخته است.
متن گزارش «جوان آنلاین» را بخوانید:
طلوع خورشید داغ تابستان و پایین آمدن کرکره مدارس و در کنار آن بی‌برنامگی‌های تلویزیون برای پر کردن اوقات فراغت خانواده‌ها به ویژه در ساعات پایانی روز موجب گردیده چشمان بسیاری منتظر آخر هفته باشند تا رامبد جوان با «خنداونه» در قاب تلویزیون ظاهر شود و ساعات شادی را با خوشمزگی‌های جناب خان برای ملت ایران خلق کند.
«خندوانه» که پنج سالی است مهمان خانه ایرانیان شده با خلاقیت‌های رامبد جوان و تیم همراهش توانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند اما فصل پنجم «خنداونه» به گفته بسیاری از مخاطبین تلویزیون کم رونق‌تر از فصل‌های گذشته از کار در آمده و ظاهرا نشان می‌دهد رامبد جوان و تیمش دیگر ایده جدیدی نداشته و هر آنچه که در آستین خلاقیت خود داشته‌اند در فصل‌های پیش خرج کرده‌اند.
ظاهرا این کمبود ایده که حتی در شخصیت جناب خان، با وجود غیبت در فصل پیش، نیز نمود یافته است موجب گردیده نویسندگان برنامه برای خنداندن مردم و روشن نگه داشتن چراغ برنامه، به سمت شوخی‌های جنسی بروند که این از خندوانه و به ویژه رامبد جوان که همواره سعی داشته با زبان طنز در راستای ارتقاء فرهنگ تلاش کند بسیار بعید است.
در قسمت‌های گذشته با آغاز مسابقه «خنداننده شو» و حضور شرکت کنندگانی که نیازمند جذب رای تماشاگران هستند، هیزم این آتش دو چندان شده است و بسیاری از آنان برای جلب توجه مردم و خنداندن خانواده‌ها از شوخی‌هایی که به هیچ عنوان مناسب فضای خانوادگی نیست، استفاده می‌کنند و با این وجود غالبا هم از سانسور‌ها گلایه‌مندند.
این مسئله تا بدان حد رسید که «پانته‌آ بهرام»، یکی از مربیان و داوران خنداننده‌شو، خطاب به «محمدمتین نصیری»، شرکت کننده مرحله اول مسابقه خنداننده شو از گروه اشکان خطیبی، که در استند آپ خود به کرات از شوخی‌های جنسی استفاده می‌کرد این موضوع را تذکر داده و از نامتناسب بودن شوخی‌های او با سنش گلایه کند.
در دیالوگ‌های جناب خان نیز که طرفداران بسیاری به ویژه در میان قشر کودک و نوجوان دارد این مسئله به کرات دیده می‌شود و تقریبا شبی نیست که جناب خان باشد و شوخی‌های جنسی با طعنه و کنایه از زبان او بیان نشود. برای مثال همین چند شب پیش بود که جناب خان از باغ وحش می‌گفت و گروهی که می‌خواهند به کبوتران برای استفاده‌ای خاص روپایی زدن یاد بدهند!
عوامل خندوانه و ناظرین پخش قطعا می‌دانند مخاطب این برنامه خانواده‌هایی هستند که عموما با کودکان و نوجوانان خود به پای تلویزیون می‌نشینند و توقع دارند محتوای آنچه که مشاهده می‌کنند نیز مناسب با فضای خانواده باشد و قطعا این بهانه که “این نوع از شوخی‌ها در همه جا وجود دارد” و یا چسباندن صفت “بی‌ظرفیت” به منتقدین نمی‌تواند دلیلی قانع کننده برای پخش هر شوخی باشد چرا که رسانه ملی با همه جا فرق دارد و از آن توقع است حتی اگر این نوع از شوخی‌ها در همه جا وجود دارد با فرهنگ سازی در جهت مقابله با ولنگاری‌های فرهنگی گام بردارد. اما ظاهرا پر مخاطب بودن برنامه‌ای در صداوسیما مجوزی است برای هر لودگی به گونه‌ای که هر چقدر بر مخاطبان برنامه‌ای افزوده شود قدرت مجری و تهیه کننده برای جابه‌جا کردن خطوط قرمز و مرز‌های اخلاقی افزایش می‌یابد.
این نوع از شوخی‌ها، هر چند که در فصل‌های گذشته خندوانه و در دور اول برنامه خنداننده شو نیز وجود داشت، اما در این فصل اوج بیشتری گرفته است و موجب شده داد بسیاری از کاربران فضای مجازی نیز بلند شود.

«جلیل محبی» یکی از فعالین فضای مجازی، در این خصوص در توئیتر خود می‌نویسد: «چقدر خجالت آور است این شوخی‌های جنسی استند آپ‌های خند‌وانه. دردمون رو به کی بگیم آقای علی عسگری، آقای موسوی، آقای سرشار، آقای اسفندیاری، آقای ایکس و ایگرگ و زد به خدا ما از خانوادمون خجالت می‌کشیم. شما از زن و بچه تون خجالت نمی‌کشید؟» کاربر دیگری با نام «میم اخلاقی» نیز در این خصوص توئیت کرد: «بدبختانه یکی از پز‌هایی که تو کشورمون برای متمدن بودن و یا منورالفکر بودن برای این جماعت تازه رسیده مرسوم شده، شوخی‌های سبک و جنسی است. صداوسیما هم یا از این ور پشت بوم در حال افتادنه یا از اون ور و همیشه هم خوابه»!! همچنین «محمدرضا شهبازی» نیز نوشت: «بعد از چند شب برگزاری خنداننده شو در خندوانه حالا میشه مطمئن بود که هجو پدر و مادر به شوخی‌های جنسی که از سری قبل راه افتاده بود اضافه شده. خداکنه تعمدی نباشه!»

یکی دیگر از مواردی که موجب اعتراض بسیاری از کاربران شد، ترانه‌ی گیلکی بود که سعید عزت اللهی، ملی پوش تیم ملی فوتبال کشورمان، در خندوانه اجرا کرد. یکی از کاربران توئیتر با نام کاربری «خوابالوی مدرسه موش‌ها» با اشاره به این ترانه می‌نویسد: «اگه آقای سانسورچی صدا و سیما ذره‌ای معنی ترانه‌ی گیلکی که سعید عزت الهی امشب تو خندوانه خوند رو میدونست، قطعا اجازه‌ی پخش نمی‌داد. رسما تمام خط قرمزای صداو سیما رو پودر کرد»
کاربر دیگری با نام «نگار» نیز توئیت کرد: «به عنوان یک گیلکی از سمت مادری، میگم شعری که سعید عزت‌اللهی خوند رو اگر ترجمه کنن خط قرمزای صدا و سیما رد میشه.»

 




منظور، مهران مدیری است یا رامبد جوان؟ یا…؟⇐کاظم احمدزاده: مجری داریم که بازیگر است و روزی ۲۵میلیون میگیرد!!

سینماروزان: حضور پررنگ اسپانسرها در تولید برنامه های گفتگومحور توأم با مسابقات پیامکی-اپلیکیشنی سبب ساز آن شده که به جای مجریان قدیمی تلویزیون این بازیگران سینما باشند که به عنوان مجری مورد استفاده قرار گیرند بلکه حجم تبلیغی اسپانسرها بیشتر شود.

این روند در عین حال که دلخوری مجریان قدیمی و پابه سن گذاشته تلویزیون را به دنبال دارد پرسشهایی را درباره مراودات مالی حضور بازیگران برای اجرا شکل داده است.

کاظم احمدزاده از مجریان باسابقه تلویزیون با نقد این بده بستانهای مالی از بازیگرانی گفته که برای اجرا در تلویزیون تا روزی 25میلیون هم میگیرند. احمدزاده به «تسنیم» گفت: ما مجری داریم که بازیگر است و در یک روز 25 میلیون تومان می‌گیرد و حالا دو تا یا سه تا ضبط می‌کند. اینکه می‌گویم معمولی است یعنی تازه چهره آن‌چنانی هم نیست اما برای یک مجری معمولی خیلی بخواهند پول بدهند دویست تومان سیصد تومان نهایتاً پانصد تومان است.

وی با انتقاد از انفعال رسانه ملی در مواجهه با چهره‌های مشهور، تصریح کرد: سازمان صدا و سیما برای تربیت یک مجری میلیاردها تومان هزینه‌ می‌کند اما قدرت بازخواست آنان را در سرپیچی از اجرای یک برنامه ندارد.

احمدزاده با بیان اینکه تصمیم برای انتخاب مجری برنامه‌ها کاملاً سلیقه‌ای است، اظهار کرد: مثلاً یک نفر از من خوشش نمی‌آید و فرد دیگر به‌عکس از من بسیار خوشش می‌آید، اصلاً آن‌قدر از من خوشش می‌آید که حتی راز بقا هم می‌دهد من اجرا کنم در حالی که من مجری برنامه اجتماعی هستم.




واکنش ۳ رسانه مختلف به ادعاهای تهیه‌کننده «خاله قورباغه»⇐وقتی کارگردان‌تان مهمان ویژه «خندوانه» است و «آیفیلم» هم رپورتاژ ویژه برای فیلمتان می‌رود، ژست اپوزیسیون گرفتن دربرابر صداوسیما، تحمیق مخاطب نیست!؟؟/چگونه می‌توانید داور جشنواره‌ها و شوراهای مختلف دولتی باشید و تسهیلات نیم میلیاردی فارابی را بگیرید و باز بگویید مستقل هستید؟

سینماروزان: فرشته طائرپور خواهرزن محمد بهشتی معمار سینمای گلخانه ای که با حمایت او وارد سینما شد و همچنان در سینما حضور دارد فیلمی کودک به نام «خاله قورباغه» را در مقام تهیه کننده روی پرده فرستاده است؛ فیلمی که به دلایل مختلف و از همه مهمتر دهه شصتی بودن بیش از حد ساختار و ماجراهایش نتوانسته چنان که باید مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.

شاید همین عدم اقبال به «خاله قورباغه»-که فهرست رسمی فارابی حکایت از تسهیلات بیش از نیم میلیاردی آن داشت- بوده که باعث شده فرشته طائرپور نامه ای به رییس صداوسیما نوشته و از عدم توجه به این فیلم توسط رسانه ملی انتقاد کند.

فارغ از آن که رسانه ملی تأثیرگذاری دو دهه قبل را در شکل دهی به جریان حول محصولات سینمایی ندارد، این انتقادات طائرپور را کنار رپورتاژی که «آیفیلم» برای «خاله قورباغه» رفته و همچنین حضور افشین هاشمی کارگردان آن در «خندوانه» که بگذاریم تناقضی شکل میگیرد که اسباب واکنش چند رسانه مختلف شده است.

رسانه مستقل «انلی سینما» با کنار هم قرار دادن رپورتاژ «آیفیلم» برای «خاله قورباغه» و ادعاهای طائرپور نوشت: در حالی که شبکه «آی‌فیلم» یک رپورتاژ ویژه را برای فیلم کم فروش «خاله قورباغه» تولید و پخش کرده، تهیه‌کننده این فیلم مدعی شده حتی یک تیزر چندثانیه‌ای از فیلم هم روی آنتن نرفته!! النجات فی الکذب؟؟؟

رسانه «امپایرمدیا» هم با اشاره به حضور افشین هاشمی کارگردان «خاله قورباغه» در برنامه «خندوانه» آن هم درست در ابتدای اکران این فیلم نوشت: سرکار خانم طائرپور! وقتی کارگردان‌تان مهمان ویژه «خندوانه» است و «آیفیلم» هم رپورتاژ ویژه برای فیلمتان می‌رود، ژست اپوزیسیون گرفتن دربرابر صداوسیما، تحمیق مخاطب نیست!؟؟

روزنامه «فرهیختگان» در گزارشی بلند با اشاره به این ماجرا آورده است: فرشته طائرپور تهیه‌کننده فیلم سینمایی «خاله قورباغه» است ولی تهیه‌کنندگی، تنها بخش کوچکی از مجموعه فعالیت‌های سینمایی تهیه‌کننده پرنفوذ در دستگاه‌های فرهنگی کشور است. طائرپور یکی از تهیه‌کنندگان قدیمی سینمای ایران است که در سازمان سینمایی نفوذ زیادی دارد و نامش در شوراهای گوناگون این سازمان دیده می‌شود. از داوری سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر گرفته تا شورای سیاستگذاری و راهبردی سینمای کودک‌ونوجوان. همچنین همکاری با کانون پرورش فکری کودکا‌ن‌ونوجوانان و گروه کودک‌ونوجوان سیما و مدیریت خانه ادبیات و هنر کودکان‌ونوجوانان ازجمله دیگر فعالیت‌های طائرپور است. او بیش از 10 فیلم سینمایی و حدود 20 هزار دقیقه آثار ویدئویی در خانه ادبیات ‌و هنر کودکان‌ونوجوانان تهیه کرده است و از اواخر دهه 70 به‌عنوان رئیس هیات‌مدیره خانه سینما نیز انتخاب شده است. به قول خودش یکی از سه میهمان سینمایی دعوت شده به میهمانی جنجالی رئیس‌جمهور، حسن روحانی در کاخ سعدآباد بود که روایت‌های متفاوتی از این جشن را در رسانه‌ها منعکس کرد. بعد از این مقدمه از مجموعه ضریب نفوذ خانم طائرپور، برگردیم به همان «خاله قورباغه» که کمتر از یک هفته اکران آن شروع شده است. فرشته طائرپور، این فیلم را با تسهیلات 550 میلیون تومانی سازمان دولتی فارابی و برخی حمایت‌های دیگر که از آنها به‌عنوان «وام سینمایی با بهره» یاد می‌کند، ساخته است ولی در تازه‌ترین ژست تبلیغاتی مستقل فیلم که خودش و افشین هاشمی کارگردانی این کار را برعهده گرفتند، نامه‌ای سرگشاده به علی عسگری، رئیس سازمان صداوسیما نوشته و نسبت به عدم پخش تیزر تبلیغاتی «خاله قورباغه» در صداوسیما اعتراض کرده است. در بخش‌هایی از این نامه آورده است: «خلاصه مطلب اینکه، ما یک فیلم خوب ایرانی برای کودکان ایرانی ساخته‌ایم، هیچ امکان تبلیغی هم جز رسانه شما نداریم(مگر رسانه‌های خارج از کشور که گاهی بدون قرارداد یا دریافت وجهی، فیلم‌های مارا رأسا تبلیغ می‌کنند و بسیار هم تاثیرگذار هستند)، اگر باور دارید که برای تفریح و رضایت کودکان ایرانی باید قدمی برداشت و برای دو ساعت هم که شده آنها را از شنیدن بحث‌های تکراری سیاسی و اقتصادی نجات داد و از دلهره‌هایشان کاست و بر نشاط‌شان افزود، همان رفتاری را با فیلم ما بکنید که با فیلم‌های «به وقت شام» و «فیلشاه» در نوروز امسال کردید.»

البته در بخش‌های دیگری از این نامه سرگشاده، خانم دبیر شورای سیاستگذاری و راهبردی سینمای کودک‌ونوجوان، با طعنه و کنایه به پخش تیزرهای انیمیشن سینمایی «فیلشاه» در تلویزیون و در اختیار دادن اکران نوروزی به این فیلم مدعی شده است که سازمان‌های مختلف از انیمیشن «فیلشاه» حمایت کرده‌اند و ما هیچ حمایتگری نداریم. پخش تیزر تبلیغاتی «خاله قورباغه» در تلویزیون چند روزی به تعویق افتاده است و احتمالا در روزهای آتی، قالب‌های دیگری برای تبلیغ این فیلم در تلویزیون انتخاب می‌شود که البته این مدل به تعویق انداختن‌های پخش تیزر تبلیغاتی هم خودش حدیث مفصلی دارد که هربار باعث این مدل مظلوم‌نمایی‌ها در فضای تبلیغاتی سینمایی می‌شود؛ اما اینکه خانم تهیه‌کننده که داعیه حمایت از سینمای کودک دارد، این‌چنین به انیمیشن سینمایی «فیلشاه» بی‌رحمانه می‌تازد و در بخش دیگری از نامه‌اش ناراحتی‌اش را از اکران نوروزی «فیلشاه» ابراز می‌کند، نکته دیگری است که احتمالا به نگاه‌های قبیله‌ای و سیاسی فضای سینما باز می‌گردد و البته مغفول ماجرا اینکه تهیه‌کننده «خاله قورباغه» در حالی دست به قلم شده و نسبت به استفاده رانتی در تبلیغات تلویزیون معترض است که تنها چند روز بعد از شروع اکران «خاله قورباغه»، افشین هاشمی، کارگردان این فیلم کودک، در برنامه «خندوانه» به‌عنوان پربیننده‌ترین برنامه صداوسیما حضور داشت و همچنین شبکه آی‌فیلم به‌عنوان یکی از پربیننده‌ترین شبکه‌های صداوسیما با سه تن از عوامل فیلم «خاله قورباغه» گفت‌وگو کرد.

این شکل تبلیغات و نامه‌نگاری‌ها، اتفاق غیرمرسومی در فضای تبلیغاتی سینما نیست ولی اینکه شخصی با نهایت نفوذ در دستگاه‌های فرهنگی، خودش را محروم از مواهب دولتی و تلویزیون می‌داند، مساله را عجیب، متناقض و البته غیرواقعی می‌کند. البته پیش از این هم تناقض آشکار طائرپور در حمایت از سینمای کودک در جشنواره فیلم فجر مشهود بود. طائرپور سال گذشته که در جمع هیات داوران سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر بود، به اذعان رسول صدرعاملی، دیگر داور این جشنواره، انیمیشن «فیلشاه» را اصلا در داوری‌ها لحاظ نکردند و به اذعان منتقدان و اهالی رسانه مورد کم‌لطفی قرار دادند. اما این بار که آب سر بالا رفته است، تهیهکننده «خاله قورباغه» که تاکنون خبری از او به‌عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری و راهبردی سینمای کودک‌ونوجوان برای حمایت از اکران‌ حتی یکی از فیلم‌های کودک‌ونوجوان در رسانه‌ها بازتاب پیدا نکرده است؛ خواهان حمایت تمام‌قد همه ارگان‌ها از سینمای کودک و فیلمی است که تهیه‌کنندگی‌اش را خودش به عهده دارد و با بودجه‌های دولتی آن را ساخته است. البته این شکل از اعتراضات و نامه سرگشاده نوشتن‌ها با بررسی پیشینه تاریخی سینمای ایران، به بار می‌نشیند و پایان شیرینی برای یکی از تهیه‌کنندگان پرنفوذ سینمای ایران خواهد داشت؟؟؟




موزیک «خندوانه‌»ای جام‌جهانی هم کپی از کار درآمد؟!+فیلم

سینماروزان: بعد از قطعه بحث برانگیزی که سالار عقیلی به صورت رسمی و با صرف رقمی قابل توجه برای جام جهانی روسیه خواند و البته مورد توجه قرار نگرفت رامبد جوان هم قطعه «اومدیم روسیه» را با حضور «جناب خان» و محمد بحرانی برای جام جهانی تولید کرد؛ قطعه ای که کلیپ آن توسط احسان عبدی‌پور کارگردان و سعید کریمی از دستیار کارگردانان باسابقه سینما و تلویزیون کارگردانی شده است.

به گزارش سینماروزان قطعه تازه که تصاویر چندان تمیزی از ایران هم روی آن سوار نشده هرچند ظاهرا نام کیوان کیارس را به عنوان آهنگساز دارد اما بخش اصلیش کپی کاری است.

در ابتدای قطعه بخشهایی از موسیقی «روزی روزگاری غرب» از ساخته های «انیو موریکونه» را می‌شنویم و بعد هم موسیقی معروف «کانتری رودستر» ساخته «کنراد پلاکنر» و «مایک فراجریا» که به عنوان موسیقی بازیهای جام جهانی90 ایتالیا بارها شنیده شده است که مدام تکرار میشود! چرا؟

چرا برای ساخت قطعه‌ای ویژه جام جهانی به سراغ ساخت قطعه ارژینال نرفتند؟

برای تماشای بخشهایی از این قطعه اینجا را ببینید.




پرسش‌ رسانه اصولگرا درباره تازه‌ترین پروژه رامبد جوان⇐آیا به‌دنبال راه‌اندازی یک برنامه‌ استعدادیابی در فضای مجازی است؟ یا به فکر تأمین محتوای صداوسیما؟

سینماروزان: راه اندازی پروژه‌ای به نام «تگ استار» توسط رامبد جوان مجری «خندوانه» برای گردهمایی افراد تأثیرگذار حیطه اینستاگرام سبب ساز طرح پرسشهایی درباره هدف گزاری این برنامه از سوی روزنامه اصولگرای «جوان» شده است.

متن تحلیل «جوان» در این باره را بخوانید:

رامبد جوان در تازه‌ترين پروژه تجاري‌اش به سراغ سلبريتي‌هاي اينستاگرامي با برند #تگ_استار رفته است.
سلبريتي‌هايي كه در اينستاگرام به محتواي طنز، تبليغ رستوران‌ها و فروشگاه‌ها، توليد دابسمش و از اين قبيل موضوعات مي‌پردازند. اما مهمانان ديگر اين مراسم افرادي بودند كه از بستر رقص و موضوعات هجو در فضاي مجازي شناخته شده‌اند كه اين موضوع تعجب‌برانگيز است.
افرادي كه صرفاً زندگي خود را با رنگ و لعاب به اصطلاح امروزي لاكچري در اينستاگرام به اشتراک مي‌گذارند و درآمدي از اين تبليغات به دست مي‌آورند. به اين افراد اينفلوئنسر مي‌گويند كه در فضاي ماركتينگ و سبك زندگي فعاليت مي‌كنند.
اينفلوئنسر ماركتينگ، بازاريابي تأثيرگذار است، افرادي سرشناس در اجتماع، كه توانسته‌اند مخاطبان زيادي را جذب كنند. اينفلوئنسر‌ها ممكن است در جامعه شخصيتي محبوب، مانند ورزشكاران يا بازيگران باشند.

اينفلوئنسر‌ها ممكن است داراي پنج ويژگي زير باشند:
درگير انجمن‌ها، جنبش‌هاي سياسي، مؤسسات خيريه و… هستند. داراي شبكه‌هاي بزرگ اجتماعي هستند، به دنبال ديگران هستند و به آنها اعتماد دارند، داراي منافع متعدد و گوناگون هستند.
با افزايش چشمگير استفاده از تلفن‌هاي همراه هوشمند، افراد زيادي هستند كه در شبكه‌هاي اجتماعي عضو شده و در آن فعاليت مي‌كنند. در ايران، دو شبكه اجتماعي اينستاگرام (نرم‌افزار اشتراك‌گذاري تصوير) و پيام‌رسان تلگرام، بيشترين تعداد كاربر را نسبت به شبكه‌هاي اجتماعي ديگر دارند.

در اين ميان اينفلوئنسر‌ها با بهره‌گيري از اين فرصت، توانسته‌اند به جذب مخاطبان بپردازند. بازاريابي افراد تأثيرگذار يا اينفلوئنسر ماركتينگ به شكلي از بازاريابي گفته مي‌شود كه تمركز آن به جاي بازار هدف بر روي افراد تأثيرگذار قرار گرفته است. اينفلوئنسر ماركتينگ به دنبال اشخاص تأثيرگذار و سپس خريداران بالقوه تأثير گرفته از آنها مي‌پردازد و بازاريابي را در جهت فعاليت‌هاي اين افراد هدايت مي‌كند.

حال اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا اين پروژه مي‌خواهد به سلبريتي‌هايي كه بدون هيچ پيش‌زمينه آكادميك و محتوايي در فضاي مجازي معروف شده‌اند رسميت ببخشد يا مدل تلنت‌شو‌هاي شبكه‌هاي ماهواره‌اي را در ايران از بستر شبكه‌هاي اينترنتي دنبال كند؟

حضور رامبد جوان در اين پروژه كه برنامه موفق «خندوانه» را در ساليان گذشته از شبكه نسيم روي آنتن برده است چقدر مي‌تواند به معروف كردن اين نوسلبريتي‌ها منجر شود؟!

آيا فعاليت‌هاي #تگ_استار بر تأمين محتواي سازمان صدا و سيما كه به تازگي به خواننده‌ها و استندآپ كمدين‌هاي نوظهور كه از بستر فضاي مجازي رشد كرده‌اند روی خوش نشان داده، تأثير خواهد گذاشت؟!

آيا اين افراد با رسمي‌تر كردن فعاليت‌هايشان به دنبال معرفي خود در بستر رسمي و حقوقي، ذيل يك برند و به عنوان الگو براي نسل جوان دهه هفتادي و نوجوان دهه هشتادي هستند؟!

در پايان اين نكته حائز اهميت است كه بستر فضاي مجازي اين روزها محل بحث كارشناسان است و متأسفانه هيچ نظارت محتوايي بر اين فضا صورت نمي‌گيرد.

با ادامه روند فعاليت‌هاي اين مدل ماركتينگ‌ها نظير #تگ_استار با حضور چهره‌هاي مجازي، لزوم حضور شوراي عالي فضاي مجازي در اين سري موضوعات و همچنين نظارت بر محتواهاي توليدي از طرف دستگاه‌هاي مربوطه پيشنهاد مي‌شود.




پرسش یک رسانه اصولگرا⇐پشت‌پرده حضور خوانندگان تازه‌کار در «دورهمی» چیست؟

سینماروزان: برنامه «دورهمی»‌ در چند قسمت اخیرش خوانندگانی را به‌عنوان مهمان دعوت کرده که که فعالیت هنری چندانی نداشته و به اصطلاح تازه‌کار به حساب می‌آیند و همین امر با واکنش مخاطبان برنامه مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان خبرگزاری اصولگرای «تسنیم» نیز با انتشار گزارشی به طرح پرسش در این باره پرداخته است.

متن گزارش را بخوانید:

«دورهمی» و «خندوانه» دو برنامه‌ای هستند که جان تازه‌ای به تلویزیون ایران داده‌اند. میان برنامه‌های رخوت‌آور و تکراری که مجریانی لوس دارند؛ «دورهمی» و «خندوانه» با تکیه بر دو چهره نام‌آشنا، مخاطبان بسیاری را مجاب به دیدنِ شبکه «نسیم» کرده‌اند.

مهران مدیری و رامبد جوان، فُرمی خاص از اجرا را ارائه کردند تا ثابت شود که مخاطبان تلویزیون به‌دنبال تقلیدهای لوس نیستند. هرچه مجری یک برنامه باورپذیرتر باشد و به خودِ واقعی‌اش نزدیک باشد، موفقیت بیشتری خواهد داشت.

در حالی که برنامه «خندوانه» قرار است از اسفند کارش را آغاز کند، «دورهمی» اما کارش را مدتی است آغاز کرده است.

میانِ موفقیت‌های «دورهمی» و مهران مدیری، به‌تازگی آفت جدیدی دامنِ این برنامه را گرفته است، آفتی که اگر در مقابلش نایستند، بی‌شک اعتبار «دورهمی» و البته مهران مدیری را به‌شدت تهدید خواهد کرد.

تلاش در معروف کردنِ خوانندگانِ تازه‌کار آفتی است که دامنِ «دورهمی» را گرفته است.

خوانندگانی که نخستین قدم‌هایشان را در عرصه موسیقی برمی‌دارند و هنوز عیار واقعی کارشان مشخص نیست، به‌یک‌باره سر از تلویزیون و رسانه ملی در می‌آورند تا از طریق یکی از پُربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیون خودشان را تبلیغ کنند.

این خوانندگان از تعداد فالوورهایشان می‌گویند و خودشان را حسابی تحویل می‌گیرند. بعد از برنامه هم تعدادِ فالوورهایشان به‌یک‌باره چند برابر می‌شود و فروش بلیت‌های کنسرتشان هم تضمین می‌شود.

نکته جالب اینجاست که همه این خوانندگانِ جوان به‌شکلی کاملاً اتفاقی، در آغاز کارشان آواز ایرانی کار کرده‌اند و عاشق موسیقی ایرانی (موسیقی سنتی) بوده‌اند که به‌یک‌باره احساس کرده‌اند در زمینه موسیقی پاپ موفق‌تر خواهند بود.

همین خوانندگان وقتی قرار می‌شود به‌طور زنده برای تماشاگران بخوانند، آوازی پُر از اشتباه را تحویل می‌دهند. در نهایت هم مهران مدیری مجبور است بگوید «چقدر خوب، صدا درجه یک».

در گذشته برنامه «خندوانه» هم گاهی دچار این آفت شده است، اما خیلی زود جلویش را گرفته‌اند.

حال به‌یاد بیاورید حضور محمد معتمدی در برنامه «خندوانه» را. معتمدی در این برنامه به‌شکلی کاملاً حرفه‌ای و البته ساده‌فهم، تفاوت‌های چند دستگاه موسیقی ایرانی را به مخاطبان آموزش داد. معتمدی برای مخاطبانِ میلیونیِ «خندوانه» شرح داد که اذانِ مؤذن‌زاده اردبیلی چرا در آواز «بیات ترک» است. معتمدی تفاوت آواز و تصنیف را با مثال آوردن برای مخاطبان شرح داد. حتی گوشه «نصیرخوانی» را هم به حاضران در سالن آموزش داد. همچنین آواز «بیات اصفهان» را با اجرای تصنیفی معروف در این آواز، معرفی کرد.

از این مثال قصدِ مقایسه «خنداونه» و «دورهمی»‌ را نداریم؛ چرا که خودِ برنامه «خنداونه» هم گاهی مهمانانی داشته که سطحشان حتی پایین‌تر از سطحِ مهمانانِ اخیرِ «دورهمی» بوده است.

اما می‌شود حضور محمد معتمدی (به‌عنوان خواننده‌ای واقعی در حوزه موسیقی ایرانی) در رسانه ملی را با حضور چند خواننده تازه‌کار در این رسانه مقایسه کرد و در نهایت خروجی هر کدام را سنجید. خوانندگانی که حتی مطالعه هم نمی‌کنند و نام هنرمند بر خود می‌گذارند.

بی‌شک حضور خوانندگان جوان که هنوز شخصیت هنری‌شان شکل نگرفته و فراز و فرودهای عرصه هنر را به خود ندیده‌اند، آورده چندانی برای مخاطبان ندارد. این خوانندگان با تیپ‌های ساختگی و رفتارهای ساختگی‌تر، تنها با یک هدف به تلویزیون می‌آیند و آن هم دیده شدن است.

اما هنرمندی که سال‌ها در عرصه موسیقی کار کرده، وقتی به تلویزیون می‌آید، به این فکر می‌کند که چه آورده‌ای برای مخاطبان داشته باشد. چه در سخن گفتن و چه در خواندنش سعی می‌کند آموزشی برای مردم داشته باشد.

به هر روی چند برنامه اخیرِ «دورهمی» مهمانانی داشته که برای مهران مدیری و برنامه‌اش، بی‌حاشیه نخواهد بود. حرف‌ها و پرسش‌های درِ گوشی بسیاری مطرح شده که از آن جمله‌اند:

پشتِ‌پرده حضور این خوانندگان در تلویزیون چیست؟ آیا تهیه‌کنندگانی که از این خوانندگان حمایت می‌کنند، پای خوانندگانشان را به تلویزیون باز کرده‌اند؟ چرا باید خواننده‌ای تازه‌کار که حتی خندیدنش هم واقعی نیست، به برنامه «دورهمی» بیاید و مقابل مهران مدیری بنشیند و از تنها یک سال کارِ هنری‌اش بگوید؟ چرا خواننده‌ای که نمی‌تواند آهنگ خودش را هم درست بخواند، پایش به تلویزیون باز می‌شود؟

و البته چندین پُرسش دیگر…

مدیری در دو دهه اخیر به‌خاطر نقدهای اجتماعی و صراحتِ بیانش به محبوبیت امروزش رسیده است. اما باید مراقب باشد که اعتبار و محبوبیتش را خرجِ کسانی نکند که از نظر عیار هنری، چیزی برای ارائه ندارند.

از طرف دیگر مسئولان صدا و سیما هم باید مراقب باشند که در برنامه‌هایی که روی آنتن می‌رود، چه پُشت‌پرده‌هایی وجود دارد.




پرسش کلیدی یک رسانه مستقل درباره همسویی مجری نورس رسانه ملی با تصویرشهر در موضوع «خالتور»!!⇐ آیا به مانند «خندوانه» در عقبه تولید این برنامه هم یک مدیر شهری حضور دارد؟

سینماروزان: دعوت از مهران غفوریان بازیگر کمدی «خالتور» در برنامه‌ای به نام «من و شما» که در شبکه تحت مدیریت معاونت استانی سینما روی آنتن می‌رود و حمله مجری این برنامه به این کمدی  پرفروش هرچند با واکنش منطقی مهران غفوریان مواجه شد که به صراحت از آمار بالای مخاطبان و لزوم احترام به مخاطبان این فیلم گفت اما پرسشهایی را در چرایی هجمه علیه این فیلم شکل داده است.

به گزارش سینماروزان رسانه مستقل «سینمامخاطب» با کنار هم قرار دادن ماجرای توقیف «خالتور» توسط تصویرشهر و منع نمایش در سینماهای 11گانه شهرداری و حضور مدیرعامل تصویرشهر در تیم تولید «خندوانه» به طرح این سوال پرداخته که آیا در تولید «من و شما» هم مشارکت این مدیر شهری وجود داشته است؟؟؟

متن گزارش «سینمامخاطب» را بخوانید:

حضور مهران غفوریان در برنامه زنده «من و شما» و تلاشهای آرش ظلی مجری جوان و نورس این برنامه برای زیر سوال بردن فیلمی پرفروش به نام «خالتور» که به نوعی استفاده از تریبون رسانه ملی برای حقنه موضع گیری شخصی علیه یک فیلم خاص است هرچند کمترین اثری در علاقمندی مخاطبان برای تماشای این کمدی نداشته و این کمدی در مرز شش میلیاردی شدن است اما پرسشهایی را در چرایی این موضع گیری شکل داده است.

نه فقط در این برنامه که در اغلب برنامه های رسانه ملی رسم بر آن نیست که علیه محصول هنری خاص موضع گیری شود آن هم محصولی که با پروانه وزارت ارشاد تولید شده و روی پرده رفته است و در این شرایط اینکه یک مجری جوان که علاقه زیادی برای شبیه کردن خود به شمایل ده سال قبلتر فرزاد حسنی دارد این چنین علیه یک فیلم موضع گیری می کند جای سوال دارد.

«خالتور» از جمله فیلمهای پرمخاطب سینماها بوده که از همان ابتدای اکران با توقیف نمایش در شهرداری مواجه شده و مدیرعامل تصویرشهر که جزو آخرین بازماندگان قالیباف در شهرداری است و به زودی هم جایش را به نیرویی مفیدفایده به حال سینما خواهد داد بی ارائه دلیل قانونی از نمایش فیلم در سینماهای شهرداری جلوگیری کرده؛ اتفاقی که با واکنش صریح جامعه صنفی تهیه‌کنندگان و به دنبال آن علی قائم مقامی از اعضای هیأت مدیره خانه سینما و مهدی کرم پور از سینماگران مستقل مواجه شد.

از آنجا که مدیرعامل قالیبافی تصویرشهر پیشتر به عنوان تهیه کننده «خندوانه» حضور داشت این پرسش شکل می‌گیرد که آیا میان وی و برنامه «من و شما» هم ارتباطی وجود دارد که مجری نورس این برنامه با زیرپا گذاشتن اصلی ترین مولفه صداوسیما که ملی بودن است محصولی که در میان ده فیلم پرمخاطب سال جای گرفته را هدف هجمه قرار میدهد؟

مهران غفوریان بی آن که عصبی شود یا آن که به مانند مجری جوان، احساسات بر او غلبه کند مواضع او نسبت به «خالتور» را با این جملات کلیدی پاسخ داد که «مردم را با مسلسل مجبور به تماشای این فیلم نکرده‌اند و آنتن صداوسیما هم برای بیان مواضع شخصی نیست!»

اینها همان جملاتی است که نه فقط مدیر قالیبافی تصویرشهر و مجری جوان همسویشان بلکه تمام افراد و جریاناتی که به لطف سرمایه های نظام، اسباب ارتزاقشان فراهم شده، باید بارها مشقش کنند تا بیاموزند احترام به علایق مخاطب را جایگزین هیچ توصیه و سفارشی نکنند.

برای تماشای بخشهایی از گفتگوی مهران غفوریان در «من و شما» اینجا را ببینید.




معاون نظارت شورای شهر از ارتباط سوله «خندوانه» و یکی از مسئولین شهری گفت!⇔آیا این مسئول شهری، مدیرعامل تصویرشهر است؟

سینماروزان: انتشار اخبار مرتبط با بازپس‌گیری سوله مدیریت بحران از گردانندگان «خندوانه» پرسشهای بسیاری را موجب شد در این باره که اصلا چرا باید سوله مدیریت بحران که نامش گواه حساسیت عملکرد آن است به گردانندگان یک برنامه مفرح واگذار شود.

به گزارش سینماروزان افشین حبیب‌زاده معاون نظارت شورای شهر تهران در خلال گفتگویی تفصیلی با «ایسنا» با نقد واگذاری سوله مدیریت بحران به یک برنامه تلویزیونی از ارتباط میان این واگذاری با یکی از مسئولین شهری گفت!

معاون نظارت شورای شهر تهران با اشاره به بازگرداندن سوله های مدیریت بحران به کاربری اصلی آنها از جمله سوله برنامه «خندوانه» گفت: سوله‌های بحران با هدف امدادرسانی در شرایط بحرانی طراحی شده اند و قرار بود به محل دپوی اقلام امدادی و نه سایر کاربری‌ها بدل شوند.

افشین حبیب زاده ادامه داد: البته ما «خندوانه» را مقصر نمی‌دانیم، بلکه این مسئله متوجه شهرداری تهران و واگذارکنندگان این سوله‌ها است که از قرارمعلوم ارتباط معناداری درواگذاری این سوله و یکی از مسئولین شهرداری در سازمان های وابسته وجود دارد که اگر این موضوع صحت داشته باشد پیگیری جدی خواهیم کرد.

از آنجا که تهیه کننده «خندوانه»، علی احمدی از مدیران شهری تهران بود این پرسش شکل می‌گیرد که آیا منظور حبیب‌زاده از یک مسئول شهری تهیه کننده «خندوانه» است یا شخصی دیگر؟

علی احمدی بعد از تغییر شهردار همچنان در موسسه تصویرشهر مشغول مدیریت است و اخیرا هم به خاطر توقیف نمایش فیلم مجوزدار «خالتور» در پردیسهای شهرداری مورد انتقاد قرار گرفته!

آیا منظور معاون نظارت شورای شهر همین مدیر شهری است؟




گلایه‌های رامین پرچمی از محدودیتهای سرراهش برای امتداد بازیگری⇐کارگردان «فیلسوفهای احمق» گفت برای کار در سینما و تئاتر مشکلی ندارم/ارشاد گفته نباید نقش پلیس مثبت را بازی کنم!/ در تلویزیون همچنان ممنوع‌الفعالیتم/قرار بود برای «ادابازی» به «خندوانه» بروم اما در دقایق آخر گفتند نیا!/یک بار مجری شبکه دو اسمم را خواند و فردایش تیتر زدند: آقای فتنه ۸۸ در تلویزیون چه می‌کند؟

سینماروزان: رامین پرچمی که با سریال «در پناه تو» چهره شد در جریان اتفاقات انتخاباتی سال 88 مدتی را بازداشت شد و همین موضوع بود که باعث شد بعد از آزادی تا مدتها ممنوع الفعالیت باشد.

به گزارش سینماروزان پرچمی که اخیرا در در دو نمایش «پچ پچه های پشت خط نبرد» و «غسالخونه» ایفای نقش داشته است در تازه ترین گفتگوی خود که با «ایلنا» انجام شده به گلایه از عدم پذیرفته شدن در جامعه هنری بعد از آزادی از زندان پرداخته و اینکه با وجود تحمل مجازات باز هم نمی تواند فعالیت روتین خود را پی گیرد.

این بازیگر در پاسخ به این سوال که چطور متوجه شد که ممنوع‌الکار است؟ گفت: هیچ‌وقت هیچ‌کس به من چیزی نگفت! همان اوایل که از زندان بیرون آمدم؛ طبیعی بود که فکر کنم مدتی ممنوع‌الکار خواهم بود. تمام جو موجود و صحبت‌هایی که می‌شد و تجربه و سابقه قبلی همه نشان می‌داد که به این زودی‌ها اجازه کار نخواهم داشت؛ حداقل در تلویزیون. ولی خودم پیگیرش نشدم چون مدتی هم تهران نبودم.

پرچمی ادامه داد: حدود سال 93 بود که خیلی اتفاقی سعید چاری که می‌خواست یک فیلم سینمایی بسازد سراغم آمد و گویا چند ماه هم دنبال من گشته بود؛ همان شب که قرار بود متن را بخوانم به دلیل مشکلی دیگر که سوءتفاهم بی‌ربطی بود؛ افتادم زندان و هفت ماه آنجا بودم و دوباره این قضیه قطع شد. فردای آن روز که از زندان بیرون آمدم حس کردم خیلی بد شده که قول داده‌ام و ناگهان خبری از من نشده؛ به سعید چاری زنگ زدم عذرخواهی کنم که گفت بیا شهرک دفاع مقدس، هنوز کسی جایگزین تو نشده است. رفتم سکانس‌هایم را بازی کنم اما آن فیلم هیچ وقت ساخته نشد!! همان روز یکی از بازیگران کار؛ کسی به اسم امیر زریوند بود؛ به من گفت می‌توانی تئاتر کار کنی؟ سعید چاری کارگردان «فیلسوفهای احمق» گفت من اجازه‌اش را از ارشاد گرفته‌ام و مشکلی برای تئاتر و سینما ندارد. گفت نمایشنامه‌خوانی «هملت با سالاد فصل» را داریم که قبول کردم و آن را در چارسوی تئاتر شهر اجرا کردیم، که اولین کار من بعد از مدت‌ها ممنوع‌الکاری بود.

این بازیگر تشریح کرد: همان نمایشنامه‌خوانی باعث شد نمایشنامه‌خوانی دیگری با گروه دیگری به اسم «اسب» کار کنم و بعد نمایشنامه بعدی را خودم کار کردم و بعد کار روی روال افتاد و دیگران متوجه شدند هستم و حضور دارم. یک بار هم خانم لعیا زنگنه با من تماس گرفت و پرسید دوباره در بازیگری هستم یا نه و گفت بیا برویم تلویزیون صحبت کنیم. که رفتیم و صحبت کردیم و فهمیدم هنوز در تلویزیون نمی‌توانم کار کنم. با ارشاد صحبت کردم گفتند در سینما و تئاتر مشکلی ندارم. بعد از آن کارهای دیگر همین‌طور پیش آمد.

پرچمی با بیان اینکه «آیا باید پیگیر باشید تا جوابی به شما بدهند که ممنوع‌الکار هستید یا نه» گفت: برای من جالب بود که یکی از مسئولان ارشاد به من گفت ما از شما گله داریم که نیامدی برای حل مشکل‌ات! گفتم مگر کسی به من اعلام کرده بود که ممنوع‌الکاری؟ یا کسی حکمی داده بود و چیزی گفته بود؟ از کجا باید بدانم مشکلم چیست و باید کجا بروم دنبالش؟ گفتند نه؛ شما باید می‌آمدی و تقاضا می‌کردی. گفتم من اصلا با این روال آشنا نیستم ولی از این به بعد چشم! اما راستش هنوز هم که می‌دانم باید پیگیری کنم اما چون خیلی آدم پیگیری نیستم؛ می‌گویم موضوع خودش در روند عادی جلو می‌رود و حل می‌شود. شاید اتفاقا اگر دنبالش باشم سریع‌تر هم اتفاق بیفتد. برای من هم لازم است چون کار دیگری ندارم که انجام دهم.

این بازیگر تئاتر و سینما با تاکید بر اینکه «به‌نظر می‌رسد موضوع ممنوع‌الکاری و زمان آن کاملا سلیقه‌ای است» به خاطره‌ای اشاره کرد و گفت: حدود یک ماه پیش هماهنگ کردند برای برنامه «ادابازی» به خندوانه بروم و حتی هم‌گروهی‌ام هم مشخص و بخشی از کار فیلمبرداری شد. در لحظه آخر که قرار بود کل برنامه ضبط و قرعه‌کشی شود نامه‌ای، تلفنی چیزی شد که این آقا نمی‌تواند کار کند.

پرچمی ادامه داد: سوال این بود که برای رسیدن به همان بخش از کار هم قطعا چند مرحله را پشت سر گذاشته بودم و مشکلی نداشتم حالا آن لحظه آخر چه دلیلی وجود داشت که جلوی کارم را گرفت؟ جز سلیقه چیز دیگری نمی‌تواند باشد. چون تهیه‌کننده گفت استعلام‌ها را کرده‌ایم و جواب‌ها را گرفته‌ایم مشکلی نبوده. اما دقیقا لحظه آخر این اتفاق می‌افتد. مشخص است که کسی یا کسانی هستند که فعلا صلاح نمی‌دانند در تلویزیون حضور داشته باشم. نمی‌دانم چرا؟!

او یادآور شد: حتی اگر قرار بود مجازاتی بشوم، اگر اشتباهی کردم 7-8 سال به خاطرش ممنوع‌الکار بودم و همه اینها انجام شده. اگر قرار بود بروم خارج از کشور یا هر کار دیگری کنم؛ دیدند عملا این اتفاق نیفتاده و من نمی‌خواهم ایران را ترک کنم. یک بار خیلی اتفاقی به برنامه پخش زنده شبکه دو رفتم و در آن حضور داشتم. مدیر برنامه هم بدون اینکه بداند ممنوع‌التصویرم من را از بین جمعیت صدا کرد و من آنجا دیده شدم. فردایش رسانه های افراطی نوشتند که « این آقای فتنه 88 در تلویزیون چه کار می‌کند…» همین باعث شد مدیر شبکه توبیخ شود.

بازیگر سریال «در پناه تو» در ادامه خاطرنشان کرد: در واقع از اینجا و اینطور متوجه می‌شوید که ممنوع‌الکار شده‌اید. وقتی کسی سراغ شما نمی‌آید؛ یا اگر سراغت می‌آید بعدش می‌رود و خبری نمی‌شود و بعدا می‌فهمی که آن بنده خدا رفته و استعلام کرده؛ اما رویش نشده بگوید چنین اتفاقی افتاده. مدتی هم که کار نکنید دیگران شما را از یاد می‌برند. مورد من که اینطور بود و دیگران دنبال دردسر نبودند که سراغ من بیایند. چه کاری است؛ حتما باید من را می‌خواستند که سراغم بیایند اما مشابه من خیلی‌ها بودند که راحت می‌توانستند بازی کنند و دردسری هم نداشتند. یعنی بخش عمده‌اش به سلیقه کارگردان برمی‌گردد و کسی مثل من که اگر پیگیر بود؛ می‌توانست تا حدی اوضاع را پیش ببرد.

پرچمی با بیان اینکه «مدتی که بازی نمی‌کردم فعالیت هنری دیگری نداشتم» گفت: جز همان چند نمایشنامه‌خوانی و دو، سه آهنگی که خواندم، یکی از مسائلی که باعث شد خیلی‌ها بفهمند ایرانم و زنده هستم، مصاحبه‌ای بود که یکی از مجلات با من کرد. نمی‌دانم چطور ناگهان با من مصاحبه کردند که خیلی هم جنجالی از آب درآمد. خیلی از حرف‌ها را زدم که تاکنون نزده بودم؛ بعدش چند مصاحبه جسته گریخته دیگر هم داشتم.

او با اشاره به اینکه  حضورش در دو نمایش «پچ‌پچه‌های پشت خط نبرد» و «غسالخونه» باعث شد در فیلم سینمایی «بالن» مسعود تکاور بازی کند گفت: در این فیلم نقش کوچکی داشتم. این هم البته با خاطره جالبی همراه است؛ آقای تکاور مرا برای نقشی می‌خواست که پلیس مثبتی بود؛ مثل اینکه ارشاد گفته نه این آقا نباید نقش پلیس مثبت را بازی کند! اما چون در کار بودم آقای تکاور لطف کرد و نقش کوتاه دیگری به من داد. که برای من همین که یک کار سینمایی و تصویری بازی کردم؛ خوب بود. کار آقای تکاور اولین کار تصویری‌ام بعد از مدت‌ها بیکاری بود و حالا صحبت‌های دیگری هم شده؛ احمد احمدی قرار است کاری را تهیه کند که گفته حتما در آن هستی و آقایان اسدزاده و تبریزی هم وعده‌هایی داده‌اند.

پرچمی تصریح کرد: هیچ وقت فکر نمی‌کردم برگشتن به نقطه صفر اول سخت باشد و اینقدر زمان ببرد. خیلی زودتر از اینها انتظار داشتم وارد کار شوم اما مثل اینکه خیلی پروسه طولانی‌مدتی است. باید صبوری کنم تا به جایی که بیست سال پیش بودم، برسم. اما اشکالی هم ندارد، بالاخره این هم یک تجربه است.




توصیف رسانه اصلاح‌طلب درباره کارگردانی رامبد جوان در «نگار»⇐راه رفتن کبک!!⇔از بی‌منطقی محرز اتفاقات تا بافت مغشوش و تیپهای کارتونی!

سینماروزان: تازه ترین ساخته سینمایی رامبد جوان با عنوان «نگار» هرچند به لطف تیزرهای فراوان تلویزیونی و در کنارش استفاده از آنتن «خندوانه» برای معرفی و به اصطلاح تهییج مخاطبان برای تماشایش رقم فروش 2 میلیارد را رد کرده است اما از ابتدای اکران نظرات متفاوت و گاه متناقضی درباره آن وجود داشته است.

از جمله اظهارنظرات صورت گرفته درباره «نگار» در قالب یادداشتی در روزنامه اصلاح طلب «شرق» ارائه شده؛ یادداشتی با تیتر «راه رفتن کبک» که یادآور ضرب المثل «کلاغ می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد» می‌باشد!!

متن یادداشت «شرق» که نگاهی کاملا انتقادی به «نگار» دارد را بخوانید:

راه‌رفتن کبک

فرم‌گرایی، ارجحیت فرم به روایت و اجتناب عامدانه از روایت ساده و متکی بر ساختار روان قصه‌گو به‌خودی‌خود ارزش و امتیازی به حساب نمی‌آید. مانند تمام هنرهای دیگر مهم، حرکت در چارچوب‌های درست و آزمودن مسیرهای نرفته به شکلی قابل‌فهم و از همه مهم‌تر احترام به مخاطب، آن‌سوی اثر هنری هستند که ارزش یا کم‌ارزشی یک اثر هنری را تعیین می‌کنند و نه صرف تلاش برای فاصله‌گرفتن از مسیر استاندارد و افتادن در دام متفاوت جلوه‌کردن تا آن حد که راه‌رفتن خودت هم فراموشت شود.
مرگ مرموز یک مرد متمول و ذی‌نفوذ در ابتدای داستان و سپس تلاش بازماندگان برای رمزگشایی از آن، دست‌مایه بکری نیست و در تاریخ سینما و تلویزیون خودمان و آن‌سوی آبی‌ها نمونه‌های فراوانی دارد که شاید در مدیوم سینما فیلم «هملت/ هر دو نسخه روسی و انگلیسی» و در تلویزیون، مجموعه «راه بی‌پایان»، ساخته همایون اسعدیان، از مهم‌ترین و مشهورترین آنها باشند، به‌لحاظ فرم هم شیوه مورد استفاده قرارگرفته متأثر از پیشینه‌های شناخته‌شده‌ای نظیر «تلقین/کريستوفر نولان» و «گاو خونی/ بهروز افخمی» است که درهم‌آمیختن مرز واقعیت و خیال و نوسان دائمی میان این دو اتمسفر مهم‌ترین شاخصه آنها به حساب می‌آید، اما آیا صرف اینکه یک مضمون داستانی مشهور فقط در یک قالب وسوسه‌کننده و به ظاهر نزدیک‌تر به جریان سینمای هنری دنیا ریخته شده و به نام «فیلم سینمایی» به مخاطب، حتی از نوع خاص آن عرضه شود را می‌توان به حساب فیلم‌سازی خلاقانه گذاشت؟
«نگار» در سوگ پدری که ظاهرا به دلیل خودکشی از دنیا رفته، گرفتار دنیای مالیخولیایی پیچیده‌ای می‌شود و تماشاگر بخت‌برگشته آن‌سوی پرده را هم با خود در این دنیای کابوس‌وار و نامفهوم غرق می‌کند. فضاسازی خوب سکانس آغازین فیلم که حرکات متنوع دوربین، گفتار متن (نریشن) وهم‌آمیز و موسیقی استفاده‌شده بجا از مهم‌ترین عناصر آن هستند، به ادامه گنگ و مغشوشی می‌انجامد که هیچ‌چیز از بطن آن حاصل نمی‌شود و طرفداران هر دو سینمای سرراست قصه‌گو و فرم‌گرای متمایل به سینمای ضدقصه را با هم مغبون می‌کند.
بگذارید با میزان انطباق مهم‌ترین سکانس داستان با اصل باورپذیری که از اصول غیرقابل‌ارفاق یک اثر نمایشی است شروع کنیم؛ اینکه نگار پس از یکی از نخستین توهم/ کابوس‌هایش از مکالمه با پدر درگذشته، زمانی که به خود می‌آید برگه چکی را در مشت خود می‌بیند که نشان‌دهنده بدهی هفت میلیاردتومانی یکی از رفقای کاری پدر به اوست! چگونه می‌توان چنین اتفاقی را در مناسبات دنیای مادی و قوانین آن باور کرد؟! اتفاقی که در حکم کلید رمزگشایِ اثر برای پرده‌برداری از علت واقعی مرگ پدر طرح شده و تمام ادامه مسیر فیلم برمبنای آن بنا می‌شود.

اگر به‌عنوان‌مثال در هملتِ شکسپیر شاهد ارتباط بازماندگان با درگذشتگان در جهت کشف معمای مرگ در گذشته یا پوشیده‌های مهم دیگری بودیم بدیهی بود که چنین مایه داستانی پس‌زمینه چندهزارساله‌ای تحت عنوان «ارتباط با دنیای مردگان» داشته که صرف‌نظر از میزان مطابقت یا عدم تطبیق آن با اصول علمی، ولی به‌هرحال مقوله‌ای باورپذیرتر و قابل‌استنادتر در مقایسه با ردوبدل‌کردن اجسام دارای جرم میان دو عالم قبل و بعد از مرگ می‌نماید. از این بی‌منطقی محرز که بگذریم، می‌رسیم به نحوه چینش و معرفی شخصیت‌های دیگر فیلم؛ از دوست/ نامزد نگار (محمدرضا فروتن) گرفته تا مادر و شوهرخاله‌اش و سرانجام تا رفیق بدهکار پدرش (مانی حقیقی) که در بافت مغشوش فیلم شخصیت‌پردازی نشده‌اند و همه به‌مثابه جلوه‌های کارتونی از تیپ‌های موردنظر فیلم‌ساز طراحی شده و در داستان حضور دارند.

با چنین چینشی، یک اصل مهم دیگر فیلم‌سازی؛ یعنی همذات‌پنداری تماشاگر با اثر نمایشی هم مخدوش می‌شود و حالا بیننده‌ای که نه مایه اصلی قصه باورش شده و نه آدم‌های داستان را به‌جا می‌آورد، می‌ماند با خود نگار به‌عنوان نقش اصلی فیلم و مسیری که برای رسیدن به اصل ماجرای مرگ پدرش برای او ترسیم شده است. اگر بر فرض مثال در فیلم تلقینِ نولان، پرسوناژ اصلی قادر به ورود به دنیای ذهنی افراد و اطلاع از رازهای آنان بود، اما در بافت همان اثر شبه‌سوررئال به علتی قابل استناد برای برخورداری از چنین قدرتی؛ یعنی همان دستگاهی که ورود به لایه‌های ذهنی دیگران را امکان‌پذیر می‌کرد، فکر شده بود، اما حالا و در اینجا نگار با تکیه به چه نیرویی به دنیای آدم‌های پیرامونش و اتفاقات گذشته ورود مي‌كند؟! چرا از تمهیدِ بخشیدن هرچند بی‌پایه چنین نیرویی به قهرمان فیلم این‌قدر بد استفاده شده و در رفت‌وبرگشت‌ها و کابوس/ واقعیت‌هایی که نشانمان داده می‌شود فیلم جلو نمی‌رود؟ شنیدن صدای شخص سوم درحالی‌که نگار در حال گفت‌وگو با فرد دیگری است چه کمکی به حل معما كرده جز اینکه به اغتشاش بیشتر و نامفهومی کامل‌تر فیلم منجر شود؟ قهرمانی که شبیه یک بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی تصویر می‌شود که دائم صداهای ذهنی می‌شنود و با توهماتش حرف می‌زند، چگونه در انتهای یک مسیر پرپیچ‌وخم مالیخولیایی به قهرمانی شبیه به قهرمانِ فیلم: «بیل را بکشِ» تارانتینو بدل می‌شود که درعین بی‌تجربگی حتی در به‌دست‌گرفتن اسلحه، جیمزباندوار وارد مقر یک تبهکار شده و چند مرد مسلح را ناک‌اوت می‌کند و بسیاری چراها و چگونگی‌های دیگر که کارگردان ناآشنا با هر دو حوزه فرم و ماورا در پاسخ به تمامی آنها ناکام می‌ماند.




خواننده «سوسن خانم» همه چیز را لو داد⇐ از زندگی در زیرزمین تا آمدن روی زمین، همکاری با رسانه ملی(!)، کار در تئاتر، بازی در یک سریال و بالاخره انتشار اولین آلبوم مجاز رپ بعد از محرم

سینماروزان: هومن شاهی مشهور به «هومن گامِنو» خواننده‌ایست که با همکاریهایی که با گروه موسیقی زیرزمینی «بروبکس» و قطعاتی مانند «سوسن خانم»، «بدو دیره» و «قدرت دست خانوماس» داشت مورد توجه قرار گرفت؛ این خواننده اما بعدتر سر از رسانه ملی درآورد و در همکاریهایی که با «خندوانه» و خواندن تیتراژ این برنامه داشت کوشید به جمع روزمینی‌های مجاز بپیوندد.

هومن گامنو اخیرا درگیر بازی در تئاتر هم شده و در نمایش «شرقی غمگین» ایفای نقش کرده؛ ایفای نقشی که شاید امتدادی باشد بر تلاشهای این خواننده سابقا زیرزمینی برای افزایش درجه مجاز بودن.

گامنو که کوشیده با نام خانوادگی واقعی خود «شاهی» در نمایش «شرقی غمگین» ظاهر شود درباره این مسأله به «ایلنا» گفت: من تابه‌حال کسی را ندیده‌ام که در تیتراژ فیلم‌ها برای خودش از اسم مستعار استفاده کند و در تیتراژ یک کار سینمایی یا تئاتر نام مستعارش را بنویسد. من اگر از اسم «گامنو» در این تئاتر استفاده می‌کردم انگار نمایشم ربطی به فعالیت موسیقی من داشته است؛ درحالی‌که هیچ ربطی ندارد. اگر در این تئاتر می‌خواندم شاید همین نام گامنو را استفاده می‌کردم. درکل این آشناپنداری خیلی برایم مهم نبود چون بالاخره حضور در تئاتر تجربه جدیدی بود.

هومن گامنو درباره مسیری که از «سوسن خانم» تا خوانندگی در «خندوانه» پیموده اظهار داشت: با یک جمله می‌توانم بگویم سال‌ها طول کشید تا از زیرزمین آمدم روی زمین. این راه و مسیرش بوده است.

این خواننده-بازیگر درباره قطعه «سوسن خانم» بیان داشت: آهنگ «سوسن خانوم» یکجورهایی مجاز بود چون همه اقشار جامعه دوستش داشتند و اصلا یکسری از بچه‌ها با این آهنگ بود که دهن باز کردند. خیلی‌ها به من می‌گویند که بچه ما قبل از اینکه «مامان- بابا» بگوید، گفته «سوسن خانوم» و این موضوع ما را آن‌موقع خیلی خوشحال می‌کرد. می‌دانستیم همه اقشار ما را دوست دارند و به خاطر همین از همان موقع خودمان را مجاز می‌دانستیم اما چند سالی طول کشید تا مسیرم را پیدا کردم و به تلویزیون رفتم و کار صحنه‌ای انجام دادم.

هومن گامنو پیرامون چگونگی راه پیدا کردنش به تلویزیون آن هم با پیشینه رپ گفت: به سبکی که من در موسیقی دارم نمی‌شود گفت «رپ» چون من در شعرهایم خیلی از ملودی استفاده می‌کنم و اصولا رپ کلاسیک، اصلا ملودی ندارد بلکه یکجورهایی فقط حرف‌ها را می‌رساند. این نوع موسیقی هم با قواعد تلویزیون خیلی مغایرتی نداشت؛ البته در یک‌جاهایی در این تیتراژ مانند رپ‌های کلاسیک می‌خواندم اما باز هم ملودی‌دار بود و سبک خودم هم هست و فکر نمی‌کنم کسی دیگر این کار را بکند. این کاری که من در «خندوانه» کردم باعث شد سبک موسیقی‌ام بیشتر معرفی شود و مشخص کند سبک‌ام می‌تواند خیلی نزدیک باشد به چیزهایی که در تلویزیون می‌تواند پخش شود.

گامنو با اشاره به علاقه اش برای ادامه همکاری با تلویزیون گفت: اگر بخواهند هزینه کنند مشکلی نیست، قبول می‌کنم.

این خواننده با اشاره به پیشنهادهای دیگری که برای بازیگری به وی شده و همچنین انتشار اولین آلبوم مجازش بیان داشت: بازی در یک سریال تلویزیونی پیشنهاد شده است. تئاتر را ادامه می‌دهم اما الان نه. بعد از این تئاتر باید کارهای آلبوم‌ام را انجام دهم و فعلا وقت نمی‌کنم. یک آلبوم مشتمل بر هفت آهنگ دارم که دو هفته دیگر کار دارد و بعد از محرم و صفر پخش می‌شود. این آلبوم در همان سبک موسیقی خودم یعنی رپ همراه با ملودی است. که شعر، ملودی و خواننده قطعات خودم هستم و تنظیم آن برعهده امیرمسعود صالحی است.




آیا رپورتاژ رامبد و «خندوانه» برای «فیلمیران» و شرکای آن، با سانسهای فراوان «نگار» در پردیس کورش مرتبط است؟+فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: این روزها موسسه پخش فیلمیران و علی سرتیپی مدیرعامل آن با دراختیار داشتن مدیریت برخی از پردیسهای مهم و از جمله پردیس کورش، نقش مهمی در مناسبات اکران بازی میکنند و شاید برای همین باشد حتی رامبد جوان که فیلم تازه اش «نگار» با پخش هدایت فیلم یکی از رقبای قدیمی فیلمیران روی پرده است به ناگاه از رسول صدرعاملی یکی از شرکای فیلمیران دعوت میکند که مهمان «خندوانه» باشد!

به گزارش سینماروزان حضور رسول صدرعاملی در «خندوانه» هرچند به بهانه مرور کارنامه فعالیتهای فرهنگیش از روزنامه نگاری تا فیلمسازی صورت گرفت اما پایان بندی برنامه که بنا بود با ضبط واکنش صدرعاملی نسبت به برخی واژگان همراه باشد کاملا در خدمت فیلمیران و شرکای آن قرار گرفت.

نخستین واژه‌ای که صدرعاملی باید درباره اش سخن میگفت غلامرضا موسوی از شرکای فیلمیران بود(!) و سومین واژه هم محمدرضا تخت‌کشیان یکی دیگر از شرکا!!! آخرین واژه هم «فیلمیران» بود تا رپورتاژی حسابی برای فیلمیران صورت گیرد چون نه فقط شخص رامبد جوان به معرفی این شرکت پخش پرداخت و در مدح آن سخن گفت بلکه صدرعاملی نیز کوشید تا میتواند هم از فیلمیران تعریف کند و هم از سختیهایی بگوید که پسرخاله اش علی سرتیپی در فیلمیران میکشد!

اگر «خندوانه» در جهتی پیش میرفت که تمامی فعالان صنعت پخش فیلم بتوانند مجالی برای معرفی در این برنامه داشته باشند خیلی هم خوب بود و شائبه جانبداری از یک شرکت پخش را شکل نمیداد اما در شرایطی که فیلم «نگار» رامبد یک هفته است روی پرده است و در این مدت در پردیسی مانند کورش هم سانسهای فراوانی برای آن تدارک دیده شده این نوع رپورتاژ به شدت شبهه برانگیز است و خلاف عنصری به نام عدالت که باید زیربنای تولید محتوا در رسانه ای باشد که نام ملی گرفته است.

برای دیدن بخشهایی از «خندوانه» که کاملا در خدمت فیلمیران بود اینجا را ببینید.




پرسش رامبد جوان از رسول صدرعاملی⇐چرا برای انتخاب بازیگر فقط به سراغ دخترها می‌روید؟+پاسخ صدرعاملی

سینماروزان: رسول صدرعاملی که به تازگی تازه ترین فیلمش «سال دوم دانشکده من» را به تهیه کنندگی مسعود ردایی و با حضور 22 چهره جدید که از فراخوان بازیگری بیرون آمده اند، کلید زده است مهمان یکی از برنامه های اخیر «خندوانه» بود.

به گزارش سینماروزان رامبد جوان که همسرش نگار جواهریان با «من ترانه 15 سال دارم»صدرعاملی به سینما معرفی شد در خلال برنامه اش و با اشاره به علاقه وافر صدرعاملی به انتخاب بازیگر از میان چهره های غیرحرفه ای، پرسش خاصی را از او مطرح کرد.

رامبد جوان به چهره‌هایی مانند کتایون ریاحی در «پاییزان»، ترانه علیدوستی و نگار جواهریان در «من ترانه 15 سال دارم»، پگاه آهنگرانی در «دختری با کفش‌های کتانی» و طناز طباطبایی و خاطره اسدی در «دیشب باباتو دیدم آیدا» که صدرعاملی وارد سینما کرده اشاره نموده و سپس از او پرسید: چرا برای انتخاب بازیگر فقط به دنبال دخترها می‌روید؟

صدرعاملی با تأکید بر دراماتیک بودن قصه های دختران(!) جواب داد: شاید چون احساس کرده‌ام پرداختن به مفاهیم و دغدغه‌های ذهنی دختران سرزمین‌مان، حیاتی‌تر از پسران‌مان است و شاید چون قصه‌هایشان دراماتیک‌تر است!!!