روحانی جوان در مسیر رضا مارمولک؟⇐فیلم “سلامعلیکم حاج آقا” رفع توقیف شد+عکس
|
سینماروزان/کیوان بهارلویی: با صدور پروانه نمایش «سلام علیکم حاج آقا» به تهیهکنندگی محمدرضا محمدی، این فیلم سرانجام از توقیف درآمد.
فیلم سینمایی «سلام علیکم حاج آقا» به نویسندگی و کارگردانی حسین تبریزی پس از شش سال موفق به دریافت پروانه نمایش شده است و در حال حاضر در نوبت اکران عمومی قرار دارد. این فیلم با مضمونی کمدی – اجتماعی در تابستان سال ۱۳۹۷ تهیه و تولید شد و پس از آن تاریخ در مرحله صدور پروانه نمایش متوقف ماند.
به گفته حسین تبریزی، با تعامل و همراهی خوب مدیران سینمایی این فیلم پس از گذشت شش سال رفع توقیف شد و در اولین زمان ممکن روی پرده خواهد رفت.
محمدرضا محمدی و میثم آهنگری تهیهکننده و مجری طرح این فیلم سینمایی هستند.
«سلام علیکم حاج آقا» داستانی دارد درباره یک روحانی میانسال با بازی حمید گودرزی که وقتی با یک بحران جسمی روبرو میشود، در راهی تازه پا میگذارد…
پیشتر گفته شده بود که فضای مفرح فیلم که به نوعی یادآور آثاری همچون “مارمولک” است، باعث توقیف چندساله فیلم شده است.
از جمله بازیگران «سلام علیکم حاج آقا» میتوان به حمید گودرزی، لیلا اوتادی، علی صادقی، رز رضوی، زهرا جهرمی، سوسن پرور، ارژنگ امیرفضلی، مهران رجبی، امین چنارانی، علی بنایی، اشکان قاسمی، شیوا خسرومهر، زهره حمیدی، بهشاد مختاری، سعیده عرب و محمدرضا شریفینیا و پوریا پورسرخ، همراه با هنرمند خردسال هلیا آهنگری اشاره کرد.
دیگر عوامل پشت دوربین این پروژه سینمایی عبارت هستند از: مدیر فیلمبرداری: فرخ مجیدی، صدابردار: فرهاد تبریزی، طراح گریم: محسن موسوی، مدیر تولید: مجتبی متولی، تدوین: روزبه کلباسی، صداگذار: محمود موسوینژاد، طراح صحنه و لباس: شیرین بوریاییدوست، بازنویسی فیلمنامه: علی حسینی، حسن عطارها، دستیار یک کارگردان و برنامهریز: محمد عفراوی، مشاور رسانهای: امین اعتمادیمجد، دستیار دوم کارگردان: حامد بیسادی، دستیار برنامهریز: رویا محمدی، دستیار کارگردان: زهرا جهرمی، احد افسر، منشی صحنه: ساناز هرندی، رویا بابابیگی، عکاس: آرش شاهمحمدی، فیلمبردار پشت صحنه: نفیسه مدرسی، جلوههای ویژه تصویری: صالح کشوردوست، ردا مرادی، مجریان گریم: عبدالله صفدری، مریم حسنی، علی موسوی، دستیار صدا: امیرحاجیزاده، عرفان رفیعنژاد، مدیر صحنه: مجید صیدآبادی، دستیار یک صحنه: حسین حاجیابراهیمی، دستیار یک لباس: فاطمه شهبازی، دستیار لباس: سمیه ابوطالبی، دستیار یک فیلمبردار: رضا نوروزی، دستیار دوم فیلمبرداری: حسن لشگری، دستیاران فیلمبردار: مجتبی نوروزی، احسان باقری، امید سلیمی، دستیار تدوین: سهند بوعلی، شکیبا خالقی، جانشین تهیه: علی کریمی، مدیر تدارکات: نادر محمدی، تدارکات: فرهاد هواخواه، همیاران تدارکات: میلاد کریمی، محمدعلی گلی، احسان صبحاندیده.
محمود شهریاری در گفتگویی تفصیلی اظهار داشت⇐برای خودم تأسف میخورم که ۳۱ سال برای تلویزیونی انرژی گذاشتم که اجرای برنامههایش را به بازیگران میسپارد!!/بیکاری در میان بازیگران شیوع یافته و همین باعث شده که برای کسب درآمد به سمت اجرا بیایند!!/امثال بنیامین وقتی نمیتوانند کنسرتهایشان را پر کنند به فکر اجرا میافتند!!/گلزار با حمایت از علی فروغی، از طرفدارانش کم کرد!/تلویزیون در ماه رمضانی که گره خورده با بحرانهای اقتصادی، باید مردم را شاد کند نه اینکه حالشان را خراب کند/برادر هاشمی رفسنجانی مرا ممنوعالتصویر کرد ولی بهترین مدیر تلویزیون، خودش بود!!
|
سینماروزان/هنگامه ملکی: محمدرضا گلزار، پژمان بازغی، علی انصاریان، جواد رضویان، کامران تفتی، امیرحسین رستمی و حالا بنیامین بهادری نام فوتبالیستها و بازیگرانی است که در سالهای اخیر مجری تلویزیون شدهاند. این حضور برای آنها هم نفع مادی دارد و هم شهرت بیشتر و تلویزیون هم به دنبال بازگرداندن مخاطب است.
به گزارش سینماروزان و به نقل از «ایرناپلاس» چند روز به آغاز ماه رمضان نمانده بود که خبر از پخش برنامهای با عنوان «ماه ماه» با اجرای بنیامین بهادری، خواننده پاپ منتشر شد. این برنامه که بهنوعی جایگزین برنامه دم افطار شبکه سوم یعنی «ماه عسل» معرفی شد، بار دیگر بحث حضور سلبریتیها را در حوزه اجرا مطرح کرد. البته در اولین شب و دو ساعت مانده به اجرای بنیامین، به دستور مرتضی میرباقری، معاون سیما، برنامه «ماه ماه» از کنداکتور شبکه سه خارج شد. در حالی که رسانهها یک هفته قبل این خبر را منتشر کرده بودند، انگار معاون سیما دقیقاً دو ساعت مانده به پخش، از این موضوع مطلع شده است.
حضور فوتبالیستها و بازیگران بهجای مجریان دو سه سالی است که باب شده و البته اکثر این حضورها با حاشیههایی همراه بوده است. پیش از این نیز حضور محمدرضا گلزار در شبکه سه و مسائل مالی آن برنامه خبرساز شده بود.
در ماه رمضان امسال، جواد رضویان بازیگر طنز سینما و تلویزیون، بهجای کاظم احمدزاده اجرای برنامه «جشن رمضان» را برعهده گرفته است. در حالی که هنوز حذف عادل فردوسی پور، برای مخاطب جوان تلویزیون حل نشده و از طرفی مجریان باسواد و مسلطی مانند علی درستکار مجبور شدهاند در شبکههای رادیویی برنامه اجرا کنند، تلویزیون آنتن و بودجه خود را در اختیار سلبریتیها قرار داده است به این امید که چند نفر بیشتر پای جعبه جادو بنشینند.
محمود شهریاری مجری باسابقه و ممنوعالتصویر صداوسیما در گفتوگو با «ایرناپلاس» با اعلام اینکه نمیدانم چرا بودجه و پول سازمان را با این انتخابها هدر میدهند؟ به انتقاد از این مسأله پرداخت.
این مجری باتجربه برنامههای تلویزیونی که مدتی است به دلیل ممنوعیت فعالیت در رسانه ملی حضور ندارد، گفت: من بهشدت مخالف هستم که بازیگران و خوانندگان در تلویزیون برنامه اجرا کنند. البته تقصیر هنرمندان نیست، بلکه مدیران ما مقصر هستند. مثل اینکه مدیران ما کارشان را بلد نیستند که این اتفاقها میافتد. چرا با وجود مجریهای حرفهای، یک آدم تازهوارد را که در این زمینه هیچ تجربهای ندارد، برای اجرای برنامهها انتخاب میکنند؟ بسیاری از همین مدیران هنگام دریافت بودجه به مجلس اعتراض میکنند که بودجه ما کم است و آن را بیشتر کنید. پس چرا با این کارها بودجه و پول سازمان را هدر میدهند. این همه از منابع مالی مردم استفاده میکنند و برنامههای سطح پایین به مردم ارائه میدهند. همه مخاطبانی که در عرض سالها یکییکی به شبکهها پیوستهاند را پراکنده کردند. در حال حاضر تلویزیون واقعاً به یک رسانه بدون مخاطبی تبدیل شده است. واقعاً نمیدانم چرا این انتخابها را میکنند و هدفشان چیست؟ مثل این است که هدفی وجود ندارد یا هدف خودشان را گم کردهاند.
شهریاری در پاسخ به این پرسش که آیا تلویزیون با انتخاب این سلبریتیها به جذب مخاطبان مقطعی راضی شده است، بیان کرد: بله، این مخاطبان مقطعی هستند. ممکن است هواداران بنیامین بهادری روز اول، دوم و سوم بنشینند و برنامه را ببینند. ولی بعد از مدتی خوانندهای که به دلیل صدایش او را دوست داشتند با اجرای نهچندان خوب از چشم مردم و طرفدارانش میافتد؛ به عبارت دیگر طرفداران خود را در حرفه اصلیاش هم از دست میدهد. این اتفاق واقعاً نادرست است. مجریان برای داشتن اجراهای خوب، دورههای مختلفی مانند سخنوری و تنفس میبینند و زبان بدن یاد میگیرند. کسی که نمیتواند چهار جمله در کنسرتش بگوید، چگونه ممکن است یکدفعه برنامهای را اجرا کند؟ من برای مدیرانمان تأسف میخورم که این دیدگاه را دارند. برای خودم تأسف میخورم که 31 سال در سازمانی عمر و انرژی گذاشتم که چنین تصوری بر آن حاکم شده است.
این مجری باسابقه تلویزیونی درباره دلایل پذیرفتن اجرا توسط سلبریتیها با وجود هجمههای بسیاری که از سمت رسانهها به آنها میشود، گفت: سریالسازی در صداوسیما و در مقایسه با سالهای گذشته خیلی کم شده است. تولید فیلمهای سینمایی محدود شده و یک عدهای بیکار شدند. این افراد برای اینکه دوباره دیده شوند و فراموش نشوند این اقدامات را انجام میدهند که به ضررشان هم تمام میشود.محمدرضا گلزار دوست من است، واقعاً او را دوست دارم، اما با حمایتی که از علی فروغی در جشنواره جامجم کرد و در مقابل عادل فردوسیپور ایستاد، باعث شد این اتفاق به ضررش تمام شود و مورد ناسزای مردم قرار گیرد و حتی از طرفدارانش هم کم شد. اینها را باید آسیبشناسی کرد. این هنرمندان باید مشاورانی داشته باشند که سره و ناسره را برایشان مشخص کنند و آنها را در جریان بگذارند که این اجراها به ضررشان تمام میشود. متأسفانه به دلیل مسائل مالی، دیده شدن یا چون به فراموشی سپرده شدهاند، به این اقدامات دست میزنند که زدن تیر خلاص به خودشان است. بنیامین خیلی وقت است که کنسرتی برگزار نکرده است. برای اینکه نمیتواند سالن را پُر کند. وقتی میبینند به فراموشی سپرده میشوند، میخواهند از این طریق دوباره دیده شوند، ولی مطمئن باشند که به ضررشان تمام میشود.
وی در پاسخ به این پرسش که کدام یک از مدیران تلویزیونی در این سالهای فعالیت شما تحلیل علمی درستی از اجرا داشته است، بیان کرد: با توجه به اینکه اولین ممنوعالتصویری من در زمان محمد هاشمی برادر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت سازمان صداوسیما صورت گرفت، اما وقتی ایشان را با جمیع جهات و با مدیران بعدی مانند آقایان لاریجانی، ضرغامی، سرافراز و در حال حاضر هم آقای علیعسگری مقایسه میکنم، هاشمی موفقترین و بهترین مدیر بوده است. در آن زمان که انقلاب شده بود و شرایط انتقال قدرت در حال شکلگیری بود، آقای هاشمی بسیار خوب مدیریت کرد و عملکردش نسبت به بقیه بهتر بود.
شهریاری با اعلام اینکه برنامههای افطار ماه رمضان بهجای اینکه مردم را مانند دیگر کشورهای اسلامی در هنگام افطار شاد کنند، از احساسات رقیق شده آنها سوءاستفاده میکنند، افزود: مردم به دلیل تأمین معیشتشان دچار گرفتاری و دردسرهای بسیار هستند، پس دیگر لازم نیست ما آنها را به گریه وادار کنیم. تلویزیون در ماه رمضانی که گره خورده با بحرانهای اقتصادی، باید مردم را شاد کند نه اینکه حالشان را خراب کند. خیلی ناپسند است که از احساسات مردم که به دلیل روزهداری دم افطار رقیق شده است، سوءاستفاده شود و آنها را به گریه و غم وادار کنیم. غمگین شدن در این شرایط چه نفعی برای ما و مملکت دارد؟ باید تلویزیون با برنامههای شادش آثار مخرب اقتصادی و مشکلات مردم را خنثی کند نه اینکه آنها را تشدید کند.
ارائه فیلمی با مضمون اسیدپاشی به جشنواره⇔یک تهیهکننده فعال در پروژههای ارگانی، تولید را برعهده داشته!⇔چه کسی تحت اسیدپاشی قرار میگیرد؟ بهاره افشاری یا ترلان پروانه یا…؟
|
سینماروزان: سالها بعد از «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» که با نمایش آمران به تصویرسازی سینمایی معضل اسیدپاشی پرداخته بود و «دو زن» که به اختصار از اسیدپاشی می گفت در این سالها محصولاتی مانند «مستانه»، «لانتوری» و «این زن حقش را میخواهد» را داشته ایم که کم و زیاد به اسیدپاشی پرداخته اند.
به گزارش سینماروزان تازه ترین فیلم با مضمون اسیدپاشی «شب لرزه» نام دارد که محمدرضا رحمانی کارگردان آثاری مانند «دلخون» و «ستایش» آن را ساخته و به تازگی نسخه ای از این فیلم به جشنواره سی و ششم ارائه شده است.
تهیه کنندگی «شب لرزه» را سعید سعدی از جمله تهیه کنندگان سینمای ایران که رزومه ای بالا در تولیدات ارگانی دارد برعهده دارد و چنان که خودش به «مهر» گفته است «شب لرزه» مضمونی پیرامون فضای مجازی و اسیدپاشی دارد.
محمدرضا رحمانی که آخرین ساخته اش «گاهی» یک فیلم-سلفی بود در «شب لرزه» از حضور بازیگرانی نظیر حمید گودرزی، عباس غزالی، بهاره افشاری، ترلان پروانه، شقایق فراهانی و مونا فرجاد سود میبرد ولی مشخص نیست در طول فیلم بر چهره کدام بازیگر اسید پاشیده خواهد شد؟ بهاره افشاری یا ترلان پروانه؟؟ یا …؟
حمید گودرزی طعنه به نوید محمدزاده را تکذیب کرد اما نگفت در ده سال اخیر به جز نوید کدام بازیگر با کاراکتری -زیرپیراهن به تن و رگی بیرون زده از گردن- سیمرغ گرفته؟!
|
سینماروزان: حضور حمید گودرزی در «دورهمی» و طعنه هایش به بازیگری با زیرپیراهن که چون در فیلم داد زده و رگ گردنش بیرون زده، سیمرغ گرفته، بیش از همه یادآور نوید محمدزاده در «ابد…» بود(اینجارا بخوانید) و همین موضوع با واکنش طرفداران نوید روبرو شد و کار را به جایی رساند که حمید گودرزی مجبور شود تکذیبیه بدهد.
به گزارش سینماروزان حمید گودرزی با تکذیب اشاراتش به بازیگری خاص گفت: مصاحبه من را کنار یکی از فیلمهای خیلی خوب و ارزنده سینمای ایران گذاشتند و در واقع خواستند حرفهای مرا ربط دهند به آن فیلم و بازیگر موردنظر اما من این موضوع را تکذیب میکنم چون انتقادم به کلیت فضای سینمای ایران بود!
گودرزی در حالی اشارات رخ داده درباره نوید محمدزاده و «ابد..» را تکذیب کرده که در سالهای اخیر مهمترین بازیگری که به واسطه ایفای نقشی با زیرپیراهن و البته داد زدن با بیرون زدن رگ گردن(!) سیمرغ گرفته نوید محمدزاده بوده است برای همان فیلم «ابد…».
اگر برندگان جشنواره فیلم فجر در دهه اخیر که با بالا رفتن دوز تلخی در سینما مواجه بوده ایم را مرور کنیم به نامهایی برخورد میکنیم همانند محسن تنابنده(فراری)، نوید محمدزاده(ابد…)، سعید آقاخانی(خداحافظی طولانی)، رضا عطاران(طبقه حساس)، رضا عطاران(دهلیز)، فرهاد اصلانی(خرس، زندگی خصوصی)، مهدی هاشمی(آقایوسف)، محسن تنابنده(سنگ اول و هفت دقیقه تا پاییز)، شهاب حسینی(سوپراستار)، امین حیایی(شب) و بهرام رادان(سنتوری).
در این میان هم به جز نوید محمدزاده و همان تجربه «ابد…» برنده سیمرغ دیگری را سراغ نداریم که کاراکتری زیرپیراهن به تن را ایفا کرده باشد و در عین حال حین دادن زدن در فیلم رگ گردنش هم بیرون زده باشد!!!
طعنههای تند حمید گودرزی به نوید محمدزاده و «ابد…»؟؟؟+فیلم
|
سینماروزان: حضور حمید گودرزی بازیگر سینما و تلویزیون در یکی از برنامه های اخیر «دورهمی» موجب باز شدن درددل او و گلایه از وضعیت سینمای بدون قهرمان و پر از تلخی سالهای اخیر شد.
گودرزی با مقایسه سینمای ایران در دو دهه اخیر گفت: دهه هشتاد که امثال ما بازی میکردیم آدمهایی که روی پرده میدیدیم قهرمان بودند و خوش قیافه و خوش تیپ. مردم اگر 4 تومان پول بلیت می دادند در نهایت خوشحال از سالن بیرون می آمدند.
گودرزی با طعنههایی که معلوم نبود اشاره دارد به بازی نوید محمدزاده در «ابد…» یا شخص دیگر(؟) اظهار داشت: الان 8 تومان میدهند تا آدمهایی چرک و کثیف ببینند که زیرپیراهن تنشان است!!! پسر جوان با زیرپیراهن فیلم بازی میکند. پایان فیلم هم که تلخ است و باز و بدون قهرمان…بعد هم میگویند این بهتر بازی کرده. چرا؟ چون دو تا داد بیشتر زده و رگ گردنش بیشتر بیرون زده!
این بازیگر ادامه داد: مرد که از سالن بیرون می آید به زن مشکوک است! چرا؟ چون در فیلم این را دیده! در سریالهای ترکی خیانت را نشان میدهند و نویسندگان ما هم همان را کپی می کنند و خیانت را تم قرار میدهند و مردم هم با دردسر میروند که خیانت ببینند و بعد با حال بد از سالن بیایند.
بازیگر «چپ دست»، «قرنطینه» و «ایران برگر» افزود: در سینمای این روزها نه قهرمانی وجود دارد. نه پسر خوش تیپی. فقط میگویند این خوب بازی کرده. چرا؟ همه جای دنیا مردم به سینما میروند که رویا ببینند و نه برای تماشای آنچه در زندگی طبیعی می بینند اما در اینجا…
سینماروزان: تصویربرداری سریال «پیسکل» درحالی ادامه دارد که بتازگی یکی از صحنه های سخت آن ضبط شد.این سکانس مربوط به بازی سحر قریشی است که باید از ارتفاعی بلند در جاده چالوس به پایین می پرید. به دلیل حساسیت ساعت ها گروه مشغول فراهم کردن مقدمات بودند.
در این سکانس نرگس محمدی در کنار سحر قریشی بازی داشت و به گفته کارگردان یکی از صحنه های مهیج «پیکسل» بشمار می رود.
قریشی خودش می گوید:« واقعا از تجربه جدید راضی هستم و اميدوارم اين كار ديده شود و اين جنس توليد بازهم تكرار شود. ضمن آن که كار با آقاي لطيفي خيلي جذاب و دلپذير است.چون آنقدر خوش انرژي است كه ما در طول روز گذر زمان را اصلا احساس نمي كنيم. البته من قرار بود در «ساخت ايران» با ايشان همكاري كنم كه قسمت نشد.»
او فیلمنامه «پیکسل» را دیگر نقطه قوت سریال می داند و ادامه می دهد:«در روزهای اول نمی دانستم حرف فیلمنامه چیست؛ راستش خیلی پیچیده بود اما به حامد عنقا اعتماد كردم، چون بسيار قلم زيبايي دارد. از طرفي يك اتفاق جديد با «پیکسل»در حال شكل گيري است و براي من بسيار جذاب بود كه در كاري حضور داشته باشم كه ممكن است كمتر براي هر بازيگري پيش بيايد. به همين دليل به عنوان بازيگر، اولين كسي بودم كه با اين پروژه قرارداد بستم.»
«پیکسل» نخستین سریال تعاملی به حساب می آید که طراحی ، نویسندگی و تهیه کنندگی آن بر عهده حامد عنقا است. او ساختار روایی سریال را با شیوه ای متفاوت پایه ریزی کرده است تا مخاطب خودش بتواند در سرنوشت قهرمان داستان مشارکت داشته باشد. این سریال قرار است در فضايي خارج از شبكه نمايش خانگي توزيع شود.
مهراوه شریفی نیا، حمید گودرزی، كامبيز ديرباز، پوريا پورسرخ، برزو ارجمند، ليلا اوتادي، سحر قريشي ،جواد یحیوی،نرگس محمدی، یاسمن معاوی ، وحید شمسایی، امید حاجیلی و محمد حسین لطیفی بازیگران اصلی «پیکسل» هستند.
«پیکسل» در ژانر معمایی ساخته می شود و داستان آن حول و حوش يك اتفاق هولناك شكل مي گيرد، اتفاقي كه موجب مي شود زندگی یک خواننده معروف و پر طرفدار با سرنوشت دو سوپر استار سینما گره بخورد. اما چه کسی این اتفاق را رقم زده و آن را جلو مي برد؟
فهرست عوامل اصلی سریال «پیکسل» عبارت است از: طراح، نویسنده و تهیه کننده: حامد عنقا،کارگردان فاز اول: محمود معظمی،کارگردان فاز دوم و سوم: محمد حسین لطیفی، مدیر تصویربرداری: فرشاد گل سفیدی، مدیر صدابرداری: امیر حاتمی، طراح صحنه و لباس: سیامک احصایی و سحر شهامت، تدوین: امیرشیبان خاقانی، طراح چهره پردازی: ایمان امیدواری، مدیران برنامه ریزی: فرزاد رحمانی و زینب نصراللهی، منشی صحنه: علیرضا فرحزادی، سرپرست تیم بدلکاری: امیر بدری، مدیر تدارکات: شهرام اسلامی، عکاس: پیام نصیری خرم و مدیر تولید: افشین قلی پور .
سحر قریشی حین پرش
مجری “هفت” در سواحل مدیترانه چه میکند؟+عکس
|
سینماژورنال: سری جدید “هفت” به صورت تولیدی و به گردانندگی بهروز افخمی دو هفته ای میشود که روی آنتن رفته است.
به گزارش سینماژورنال در این دو هفته افخمی سعی کرده به نوبه خود بخشی از ایده آلهایش در تولید یک برنامه تلویزیونی را عرضه کند.
افخمی در “هفت” جدید در کنار خود دو مجری دیگر دارد؛ یکی حمید گودرزی که بناست مجری بخش گفتگو باشد و دیگری مسعود فراستی که مجری بخش نقد است.
نکته جالب درباره حمید گودرزی این است که در تازه ترین تصویر اجتماعی شان در فرانسه دیده می شوند. گویا تنها دو هفته بعد از روی آنتن رفتن “هفت” ایشان به فرانسه سفر کرده و این روزها در فرانسه و شهر ساحلی نیس به سر می برد!!!
نیس پنجمین شهر پرجمعیت فرانسه به شمار می رود که در جنوب شرقی فرانسه و در ساحل دریای مدیترانه واقع شده است.
هنوز هدف سفر مجری “هفت” به نیس مشخص نیست. شاید خستگی دو هفته کار با افخمی در “هفت” او را مجبور کرده برای کمی استراحت به این شهر توریستی برود!
حمید گودرزی در شهر ساحلی نیس
برگزاری جلسه تحریریه “هفت” جدید در کافی شاپ فراستی+عکس
|
سینماژورنال: تيم توليد سري جديد برنامه “هفت” در کافه مسعود فراستي دور هم جمع شدند.
به گزارش سینماژورنال و به نقل از “خبرآنلاین” پس از تعطيلي موقت اين برنامه که منجر به تغيير تهيه کننده و مجري اين برنامهشد، حالا قرار است محمد حسين رضوي تهيه کنندگي اين برنامه را انجام دهد و بهروز افخمي هم سردبير و مجري برنامه باشد.
در کنار اين دو، مسعود فراستي منتقد سينما هم که در سري اول اين برنامه همراه فريدون جيراني بود، قرار است دوباره به اين برنامه برگردد و منتقد ثابت “هفت، باشد.
اين سه نفر طبق روايت تهيه کننده اين برنامه در کافهي مسعود فراستي در مهرشهر کرج دور هم جمع شدهاند و دربارهي اين برنامه صحبت کرده اند.
رضوي عکس اين ديدار را در صفحه اينستاگرامش به اشتراک گذاشته است.
تحریریه “هفت” جدید در کافه فراستی
تأیید خبر سه هفته قبل سینماژورنال: حمید گودرزی به عنوان مجری به “هفت” میآید
|
سینماژورنال:ماجرای دنباله دار تولید سری جدید “هفت” همچنان با شکل گیری شایعات و حرف و حدیثهای فراوان ادامه دارد.
به گزارش سینماژورنال اما در این بین مرتب برخی از اخبار هفته های پیش سینماژورنال تأیید می شود.
چند روز قبل خبر سینماژورنال درباره حضور محمدحسین رضوی به عنوان تهیه کننده تأیید شد و حالا خبر سه هفته قبل سینماژورنال درباره حضور حمید گودرزی به عنوان مجری برنامه تأیید شده است.(اینجا را بخوانید)
خبرگزاری “مهر” ارگان سازمان تبلیغات اسلامی که در هفته های اخیر به کانال رسمی انتشار اخبار “هفت” با حضور بهروز افخمی به عنوان سردبیر و مجری آن بدل شده، امروز در گزارشی خبر داده که بخشی از برنامه توسط حمید گودرزی اجرا می شود.
بررسی و گزارش از حاشیههای یک موضوع سینمایی برعهده گودرزی گذاشته شده است.
مطابق گزارش این رسانه “هفت” جدید به صورت تولیدی آماده روی آنتن رفتن می شود و هم اکنون یک قسمت از این برنامه آماده شده است که مسعود فراستی به عنوان یکی از منتقدان در آن حضور دارد.
قرار است در سری جدید برنامه از کارشناسان حوزه های مختلف بهره گرفته شود و برای نقد یک فیلم چند کارشناس نظرات خود را مطرح می کنند.
همچنین احتمال دارد نشست خبری برنامه «هفت» هفته آینده در سازمان صداوسیما برگزار شود.
باز هم “هفت”، باز هم یک لیست عجیب: این بار حمید گودرزی مجری اصلی است و …
|
سینماژورنال: مدتی قبل از حذف رسمی محمود گبرلو از “هفت” گمانه زنی ها پیرامون جانشین وی آغاز شد.
به گزارش سینماژورنال البته که این گمانه زنی ها همچنان ادامه دارد و هفته ای نیست که نامی تازه به عنوان گزینه اجرا یا تهیه “هفت” به گوش نرسید.
بعد از نامهایی چون اکبر نبوی، شهاب اسفندیاری، بهروز افخمی و محمدحسین ربانی اخیرا محمدرضا شریفی نیا نیز در گفتگویی خود را یکی از گزینه های اجرای این برنامه دانسته است.
با این حال تازه ترین خبر رسیده به سینماژورنال حکایت از تغییر ماهوی برنامه و چینش یک گروه مجری به جای مجری واحد در آن حکایت دارد.
اجرا به سبک “دو قدم مانده به صبح”
گویا مقرر شده “هفت” به سبک برنامه هایی مانند “دو قدم مانده به صبح” با یک مجری محوری و چند مجری-کارشناس که باید بخشهای مختلف را اجرا کنند روی آنتن برود.
البته در این بین نام محمدحسین رضوی همچنان به عنوان تهیه کننده “هفت” به گوش می رسد و در کنار وی بهروز افخمی نیز به عنوان طراح برنامه و سرپرست مجریان حضور خواهد داشت.
در باکس جدیدی که برای “هفت” طراحی شده برنامه یک مجری محوری خواهد داشت که از حمید گودرزی به عنوان گزینه اصلی اجرا نام برده شده و در کنار آن سه بخش گفتگو، نقد و خبر نیز هر کدام مجریان مخصوص به خود را خواهند داشت.
افخمی تصمیم گرفته خود بخش گفتگو را اجرا کند و از مسعود فراستی و یکی از روابط عمومی های نه چندان موفق سینمای ایران در سالهای اخیر نیز به عنوان گزینه های اجرای بخشهای نقد و خبر نام برده شده است.
بازیگر سینما در کنار مربی غول پیکرش+عکس
|
سینماژورنال: حمید گودرزی بازیگر سینما نوروز امسال دو فیلم “ایران برگر” و “روباه” را روی پرده داشت.
به گزارش سینماژورنال در این بین “ایران برگر” فروشی فوق العاده داشت اما “روباه” شکست خورده اصلی اکران نوروزی بود.
گودرزی اما به واسطه این دو فیلم به شدت در کانون توجه قرار گرفت و همین باعث شد حضورش در شبکه های اجتماعی هم بیشتر شود.
گودرزی در تازه ترین تصویر اجتماعیش در کنار مربی بدنسازیش دیده میشود.
حمید گودرزی در کنار مربی بدنسازی اش
بازیگر “ایران برگر” در کنار نتیجه امام خمینی(ره)+عکس
|
سینماژورنال: همین چند روز قبل بود که انتشار تصویری از سیداحمد خمینی نتیجه امام خمینی(ره) با لباس روحانیت در رسانه های مختلف بشدت مورد توجه قرار گرفت.
به گزارش سینماژورنال سیداحمد فرزند سیدحسن خمینی، نوه سیداحمد خمینی و نتیجه امام خمینی(ره)، به تحصیلات حوزوی مشغول است و چندی قبل برای تبلیغ به یکی از مناطق شمالی کشور رفته بود و انتشار تصویر وی در حال تبلیغ بود که مورد توجه قرار گرفت.
مادر سیداحمد خمینی بانوفاطمه بجنوردی فرزند مرحوم آیت ا.. سیدمحمد موسوی بجنوردی است.
حمید گودرزی بازیگر سینما و تلویزیون ایران که نوزو امسال کمدی-سیاسی پرفروش “ایران برگر” را روی پرده داشت به تازگی تصویری اجتماعی از خود منتشر کرده است.
در این تصویر حمید گودرزی در کنار سیداحمد خمینی دیده می شود. گودرزی در شرح این تصویر فقط نوشته است: با احمد خمینی عزیز که از دیدگاههای متفاوت و امروزیش خیلی خوشم آمد.
حمید گودرزی در کنار سیداحمد خمینی نوه امام خمینی(ره)
حمید گودرزی: نقش تجاوزگر فیلم{“هیس”؟!} را بازی نکردم چون مادرم گفت عاقت میکنم/ بروم سینما که خیانت را به زن و بچهام یاد بدهند؟
|
سینماژورنال: حمید گودرزی در اواخر دهه هفتاد و تا میانه های دهه هشتاد یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران بود. البته که سهمی از پرکاری هم آثار تجاری سینمای بدنه بودند.
به گزارش سینماژورنال با این حال از میانه های دهه هشتاد این بازیگر دیگر کم کار شد به طوری که از سال 89 که “دزدان خیابان جردن” را بازی کرد تا سال قبل در هیچ فیلم دیگری ایفای نقش نکرد.
حمید گودرزی که این روزها دو فیلم “ایران برگر” و “روباه” را روی پرده دارد در گفتگویی مفصل با علیرضا پورصباغ در “وطن امروز” درباره این کم کاری در سینما سخن گفته است.
البته که گودرزی پاره ای از دیدگاههایش نسبت به سینمای امروز ایران و البته کیفیت آثار جشنواره را مرور کرده است و به صراحت از اهمیت اخلاق در قبول نقشهایش حرف زده است.
یکی از جالب ترین نکات گفتگوی گودرزی جایی است که با اشاره کردن به پیشنهاد بازی در نقش یک تجاوزگر در فیلمی به کارگردانی یک زن از این گفته که مادرش او را تهدید کرده که اگر در فیلمهای غیراخلاقی بازی کنی عاقت می کنم و وی نیز به همین خاطر این پیشنهاد را قبول نکرده.
این اشاره بی بروبرگرد ذهن را به سمت فیلم “هیس دخترها فریاد نمی زنند” پوران درخشنده می برد.
سینماژورنال متن کامل گفتگوی گودرزی را ارائه می دهد:
شاید پاسخ سخت باشد اما اولین سوالم این است که مدتی سینما را ترک کرده بودی؟ آدمی با این همه طرفدار و علاقهمند چرا نیست؟!
راستش با این وضعیت، علاقهای هم ندارم که الزاما در سینما باشم، این دو فیلم (ایرانبرگر و روباه) را هم که میبینید بازی کردم دلیلش این بود که یکی سازندهاش مسعود جعفریجوزانی است و آن دیگری بهروز افخمی. بیایید روراست باشیم. فارغ از انگارههای نامطلوب مرسوم در سینمای فارسی، سینمای فردین شرف داشت به وضعیت کنونی سینما.سینمای فردین لوطیگری یاد میداد، پای رفیق ایستادن یاد میداد، پای ناموس در محل ایستادن را یاد میداد. الان در فیلمها میروند روی بالکن، کباب باد میزنند، خیانت میکنند و دنبال ناموس دیگری هستند! ببخشید! این بود سینمای ارزشی؟ فردین که قشنگتر و بهتر بود! مشتیتر بود! اصلا یک مثال دیگر میزنم. ریک (همفری بوگارت) آخر کازابلانکا با السا (اینگرید برگمن) نرفت. مایکل کورتیس (کارگردان) و جک ال وانر (تهیهکننده) هر کاری کردند نتوانستند بوگارت را راضی کنند در انتهای فیلم با السا برود. بوگارت به وارنر گفت من بازیگرم و سمبل اخلاق برای مردم. نمیخواهم متدی را به مردم یاد بدهم که بعدا منجر به نابودی اخلاق شود! خیانت را به مردم آموزش نخواهم داد. نکته خیلی جالبی که بهروز (افخمی) عزیز بر آن تاکید داشت و اتفاقا ویژگی شاخص شماست این است که خاطرهای از فیلم قبلی با خودتان به اثر دیگری که بازی میکنید نمیبرید. در هر فیلمی یک استایل و اکت جدید دارید و ما شما را در نقشهای تازهتر باور میکنیم و خاطره فیلمهای قبلی را فراموش میکنیم. من هر دو فیلم ایرانبرگر و روباه را با فاصله بسیار کمی دیدم اما شبیه هیچ کدام نبودی؟!
به نظر من آقای افخمی بسیار آدم خوب و فیلمساز بسیار متفاوتی است. نه اینکه چون در فیلم او بازی کردم از او تعریف میکنم. من در فیلم «قرنطینه» منوچهر هادی بازی کردم که آقای افخمی تدوینگرش بود. حین تدوین از کار من خوشش آمده بود و در این فیلم هم به من لطف کرده بود و زنگ زد. بنده هم رفتم با ایشان همکاری کردم. از همان شروع کار تا الان هم خیلی خوب پای من ایستاده است. بابت این مساله از ایشان ممنونم ولی دوست داشتن بهروز عزیز به این خاطر نیست که پای من ایستاده است، بابت این است که آدم کاربلدی است؛ در وضعیت فعلی سینما طرف کاربلد نیست بیخودی هم ادای اورسن ولز را درمیآورد!
الی ماشاءالله کارگردانهای این مدلی داریم. هیچکاک را قبول ندارد ولی وقتی میرود پشت دوربین هنوز نمیداند چه لنزی بگذارد! هنوز نمیداند فاصله یعنی چه؟! عمق میدان یعنی چه؟! به فیلمبردار میگوید من یک نمای بسته میخواهم. بسته یعنی چه؟
بسته یعنی چه! تند تند نمای بسته که نشد سینما، میشود تلهفیلم. بهروز با ظرافت لنز 35 انتخاب میکند، فاصله و اندازه حرکت بازیگر و نسبت آن را با دوربین تعیین میکند و برای لحظه لحظه اثر، برنامه خاصی دارد و کارش را با خونسردی خاصی انجام میدهد! خونسرد و آرام کارش را انجام میدهد! از این رفتار حرفهای بهروز خوشم میآید، فیلمساز محترمی است، مادامالمطالعه. هر صبح همه روزنامهها را میخرد، میخواند و ادعایی هم ندارد، فیلم جاسوسی میسازد، ملودرامیهایی مثل «شوکران»، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» و فیلمهای بیوگرافیکی مثل «جهان پهلوان تختی» را در کارنامه خود دارد. افخمی نشان هم داده که «کاربلد» است. متاسفانه یک مشت افرادی هستند که غوره نشده، مویز میشوند! کارکردن با این افراد واقعا برای بازیگری مثل من زور دارد. سینمایی که ستارههایش را بیخودی خاموش میکند و میخشکاند. الان آقای امین حیایی کجاست؟ کلی فیلم بازی کرده، محمدرضا فروتن، غیر از یک فیلم، در اثر دیگری حضور یافت؟ من 3-2 سال بود که اصلا بازی نمیکردم. دلیل این دوری چه بود؟
دلیلش این بود که پیشنهاد خوب نمیشد. چرا پیشنهاد خوب نمیشد؟
من نمیدانم باید از دوستان بپرسید، از من نپرسید. از آنها که پیشنهاد نکردهاند بپرسید چرا؟ راستش من به جای منم، جنم دارم. کارنامهام فراز و فرودهایی هم دارد، فیلم غیرقابل دفاع هم دارم، فیلمهایی را رفتم برای غم نان بازی کردم! یعنی بازی کردم که زندگیمان بچرخد اما… مجموع کارنامه شما را که بررسی میکنیم اصلا غم نان در آن به چشم نمیآید، فارغ از ارزشگذاریهای مندرس معمول رسانهای، احساس کردم میخواهی فیلمهایی بازی کنی که ارتباطت با مخاطب همیشه حفظ شود. پس ملاک عملکرد ضعیف نیست.
تا به حال تلهفیلم بازی نکردهام، چطور خیلی از این دوستان که مرتب آنها را روی جلد بسیاری از آثار سوپرمارکتی میبینیم، الان فیلمهای فراوانی برای اکران در سینماها دارند (اگر عملکرد ضعیف ملاک است)، پس عملکرد ضعیف ملاک نیست، شایستهسالاری هم ملاک نیست، من درس خواندهام و برای بازیگر شدن مشقات بسیاری را متحمل شدهام اما متاسفانه عدهای از دوستان از پیادهروها هنرپیشه شدند. تا قبل از اینکه بازیگر شوند از کنار سالن سینما رد نشدهاند، طرف را آوردهاند هنرپیشهاش کردهاند! حمایتش کردهاند حالا حداقل سالی
6 تا 8 فیلم بازی میکنند. ما که دانشگاه رفتهایم، درس خواندهایم، تئاتر خواندهایم، تئاتر بازی کردهایم، چنین معیارهایی را برای همکاری با من نوعی حداقل در نظر نگرفتهاند. اصلا موضوع من این است که ملاک ارزشگذاری برای خوب یا بد بودن در سینما آنچنان که باید مشخص نیست. در دورهای که من وارد سینما شدم، سینما به سوپراستار نیاز داشت، طبیعتا فیلمها تجاری بدنه بیشتر ساخته میشد، فیلمهای دختر و پسری ساخته میشد، خب من هم بازی میکردم! اینطوری نبود که برای جبران نقصانهای هنری خودمان و داشتن ژست هنری کچل کنیم و قیافه معترض شبههنری به خودمان بگیریم و با همان قیافه کلی فیلم بازی کنیم. عدم حضور من در سینما چند تا دلیل روشن و مشخص دارد؛ اولا 3-2 سال بازی نکردن در سینما به این دلیل بود که پیشنهادها خوب و درخور نبود. ببینید! تا پیشنهاد خوب و درخور ارائه شد، بازی کردم، نمونهاش حضور در فیلمهای افخمی و جوزانی که مصداق همان پیشنهاد خوب و منطقی و مردمی است اما از الان به بعد هم روال سابق را در پیش خواهم گرفت، بازی نمیکنم تا اینکه فیلمی به من پیشنهاد شود که آن را بپسندم.کما اینکه همین الان هم چندین سناریو در خانه دارم، بازی نمیکنم! شهوتش را هم ندارم که فیلم بازی کنم، تهش چیزی برای من ندارد. بالا و پایین سینما را هم دیدهام. بنابراین این حرفهایی که میزنم بابت این نیست که چرا من فیلم بازی نکردهام، باور کنید حوصله ندارم تا تهران بیایم، چه برسد که 6 صبح بیدار شوم بروم لوکیشن! من آردهایم را الک کردهام، فیلمهایم را بازی کردهام، الان انگیزههایی دیگر برای فعالیت در سینما دارم، انگیزهام مردم هستند. اگر کاری را احساس کنم مخاطب دارد و با مردم ارتباط برقرار میکند حتما با عشق به همین مردم که خیلی دوستشان دارم میروم بازی میکنم.
یعنی سینمای غیر مردمی برایت جذابیت ندارد؟
سینمای کنونی بدون هیچ رودربایستی هیچ جذابیتی برایم ندارد. هر چه در سینما داریم را در جشنواره رو کردیم. جشنواره امسال را هم دیدیم. به ما میگفتند آقا بهبه! چهچه! برو فلان فیلم را ببین. جشنواره را ترکاند! گفتم عجب! دست همسرم را گرفتم رفتیم که فیلمی را که این همه از آن تعریف کردند ببینیم. رفتم فیلم «بهبهکنندگان» را دیدم. گفتم ای بابا! این بود نگاه برتر مخاطبان؟ این بود انتخاب مردم؟ عجب! عجب! بعد میآیند صندوق رأی ایرانبرگر و روباه را برمیدارند و اصلا از سینما میبرند بیرون. شما باشی از این رفتارها، از این برندسازی پنهان تعجب نمیکنی؟! گویی همان جریان یادشده سینمایی تعمدا دوست نداشتند «روباه» و «ایرانبرگر» دیده شود.
موضوعات و مسائل پشتپرده خیلی روشن است، اصلا پشت پردهای نیست، با اندکی دقت میتوانید بفهمید که بنده خدا گودرزی چندان هم بیربط نمیگوید! صندوق رأی فیلم ما را برمیدارند، همین افرادی که ادعای دموکراسی دارند! قرار بود دموکراسی را در سینما جاری کنند.
کسانی که اینکارها را کردند از صدتا دیکتاتور بدترند! فقط ادا و پز شبهروشنفکری! البته سینمای روشنفکری خوب است، اما اغلب آثار ساخته شده، شبهروشنفکری است. تحلیل خودت از سینمای شبه روشنفکری موجود چیست؟
اصلا نمیروم سینما که این جریان اصلی موجود را دنبال کنم. چه فیلمی را بروم ببینم؟ بروم سینما که خیانت را به زن و بچهام یاد بدهند؟ مسلما نمیروم. فارغ از هر پارامتری برای قضاوت، من فیلمی مثل «بیوفا» را بازی کردهام، قصه دختر فقیر، پسر پولدار، یک داستان عاشقانه، به هم میرسند یا نمیرسند مساله است، پای هم ایستادن موضوع قصه است. به هرحال اغلب قصههای ساده رمانتیکی که در جریان اصلی سینمای دنیا ساخته میشود به همین سیاق ساخته شده که به نظرم خیلی سلامتتر هستند. تلخی، سیاهنمایی، یکی به آن دیگری رکب میزند، آموزش خیانت در روابط زناشویی که با فرهنگ عامه ما سنخیتی ندارد و…؛ قشنگ و خیلی تمیز دارند به مردم بیاخلاقی را با سینما آموزش میدهند. خیلی خوب، مرتب و مکانیزه شده در حال آموزش دادن بیاخلاقی به مردم هستند. از سوی دیگر آقایان نگران خالی شدن صندلیهای سینما هستند. با همین مشی ضداخلاقی و ضدسینمایی که در پیش گرفتهاند، سینماها خلوت شدهاند! برنامه هفت درست کن، هشت درست کن، نه درست کن! مردم نمیآیند! آنقدر که ماشاءالله از 8 صبح تا ساعت خواندن مرغ سحر، چندین فیلم سینمایی و 20 تا سریال از شبکههای ماهوارهای پخش میشود. مردم در این شرایط چرا باید سینما بروند؟ اصلا جای پارکی برای اخلاق در سینما باقی نمانده! طرف نشسته چای و قهوهاش را میخورد، سریالش را هم میبیند. خیانت در این سریالهای ترکیهای خیلی دراماتیزه و مفصل وجود دارد، دیگر لازم نیست برود در سینما فیلمی با تم و موضوع خیانت ببیند! خیانت را تفصیلی، مفصل، بدون حجاب و بدون هیچ ممیزی بهطوری که در شبکههای ماهوارهای میبینند، دیگر نیازی به سینما نیست! حال سینما خیلی وخیمتر از آن چیزی است که در برنامه “هفت” دربارهاش صحبت میکند؟
سینمایی که در آن عروسک میفروشند، باید به حالش گریه کنی! یعنی در این سینما عروسک بیشتر از آدمیزاد زنده میفروشد!پس باید برنامهای سینمایی درست کنند و با عروسکها گفتوگو کنند و درباره مبانی نمایش عروسکی صحبت کنند، نه سینما. دروغ میگویم بگو داری دروغ میگویی! آقای گودرزی! شما از سال 76 وارد این عرصه شدید. شرایط مثل قبل نیست با احترام تماس بگیرند سناریو بفرستند، بحث کنند، چانهزنی کنند، الان بازیگر باید هفتهای 3 بار به دفتر کارگردانی که کاری نمیکند سر بزند بلکه نقشی گیرش بیاد! ضمن اینکه باید عضو یکی از باندهای سینمایی هم باشی.اصلا شما عضو کدام گروه هستی؟
من اهل رابطه و باندبازی نیستم، یک گوشه دنیا نشستهایم و داریم زندگیمان را میکنیم. زنگ بزنند، سلامعلیکم. آقا کارگردان کیست؟ آقای جوزانی (مثلا) ما هم میگوییم در خدمتیم. گعده، باند بازی و رابطه را بلد نیستم. از ابتدا هم دنبال این کارها نبودهام. از همان ابتدای ورودم اگر به من زنگ میزدند، میرفتم. شرایط فعلی در سینما بر همه واضح و مبرهن است. یک روزی اصلا اسمش را نمیآوردند، آقا باند؟! نه! معاذالله! باند در سینما؟! اما امروز قشنگ باندبازی میکنند و هرکسی تیم خودش را دارد و گعدههایشان نیز مشخص است. نمیخواهم اسم ببرم، اصلا علاقهای هم ندارم، دوستان بتازانند، عیبی هم ندارد، نوشجانشان! کافیست نگاه کنی، من الان میگویم باند! بلافاصله بینی و بینالله تو که خودت وسط معرکهای، 4 تا اسم به ذهنت میآید یا نه؟ داداش! سینما در ایران چیز پیچیدهای نیست، چیز دندانگیری هم ندارد. کلا 31 میلیارد چرخ فروش این سینماست. مسخره است! یک ساختمان بسازی، 5-4 میلیارد هزینهاش میشود. آنوقت چرخه مالی سینمای ایران به اندازه قیمت 6 ساختمان است! مشتی (که اسم نمیبرم) اقلیت، اکثریت سینما جلوه میکنند. مردم سینمای گعدهای این باندها را نپذیرفتهاند اما آنان با زد و بند در پی حذف فیلمسازان مردمی در سینما هستند.شما این موضوع را تا چه میزان قبول دارید؟مثلا اگر بهروز افخمی یک کارگردان فیلم اولی یا دومی بود با او چکار میکردند؟
یعنی اگر کارگردان «روباه» اسمش بهروز افخمی نبود، در همان مصاحبه مطبوعاتی، بنزین میریختند آتشش میزدند! منتها دیدند اسم کت و کلفتی دارد و خیلی نمیتوانند کاری کنند. آن هم آدمی است که کارش در سینما جواب میدهد و داد، دیدید دیگر! آنطور که بهروز در مصاحبهاش گفت، از زمانی که فهمیدند حمید گودرزی در این فیلم بازی میکند، نصیحتها و پیامکها و تلفنها شروع شد(ما اسمش را میگذاریم نصیحت اما میتوان تهدید هم برشمرد). آنها که نصیحت (تهدید) میکردند مگر کارنامه شما را ندیده بودند؟ مگر عدم فعالیت شما را در این 3 سال ندیده بودند؟ مثل اینکه شما هم خیلی آنها را جدی نگرفتی!
اصلا جدی نگرفتم. در این 3 سال که من کار نکردم این نصیحتگران محترم کجا بودند؟ اصلا آمدند بپرسند حمید حالت چطور است، چرا بازی نمیکنی؟! اصلا خوبی؟ نکند رودهات را عمل کردهای که بازی نمیکنی؟ چرا نیستی؟ تا بهروز افخمی پیشنهاد داد، نصیحتگران با پیامک و تلفن آمدند! خب! معلوم است که من برایشان پشیزی ارزش قائل نیستم. تصمیم گرفتم بروم و با بهروز افخمی کار کنم، والسلام! اینکه حالا فیلم، مساله دارد یا ندارد، اصلا به من مربوط نیست. من یک بازیگر هستم که دوست داشتم اسم این کارگردان در کارنامهام باشد. رفتم در این فیلم بازی کردم و الان هم خیلی راضی هستم. دلم میخواست مسعود جعفریجوزانی در کارنامهام باشد، رفتم ایرانبرگر را بازی کردم.
در فیلم جوزانی، طعنههای سیاسی هم وجود دارد که باز عدهای آن را در جشنواره دیدند و برنتافتند. حالا به هر شکل از روز اول با اکران نوروزی «ایرانبرگر» مخالف بودند و اصلا نمیخواستند اکران شود. الان به فیلم تبلیغات شهری نمیدهند و به هر نحو ممکن دارند جوزانی را اذیت میکنند. حول فیلم «ایرانبرگر» هم این مسائل وجود داشت؟ اصلا از اینکه جوزانی به سینما بازگشته، عدهای ناراحتند.
حتما همینطور است اما به نظر من مردم فیلمی که خوششان بیاید میروند و میبینند. این یک واقعیت است. میروند و میبینند، اصلا توصیه و سفارش هم برنمیتابند مگر یک مشت افرادی که از روی قصد بخواهند سمپاشی کنند. مثلا درباره آقای دهنمکی، پرفروشترین فیلمها را دهنمکی ساخته است. مخالفانش میگویند اصلا سینما بلد نیست. خودش میگوید فیلمهای من تا به حال 35 میلیارد در این سینما فروخته است. احساس میکنم عدهای از روی حسادت این حرف را میزنند.
بله! خب همین عده که دارند ادای اسپیلبرگ را درمیآورند چرا خودشان نساختند؟ فیلم «روباه» به نوعی قهرمانمحور است ولی این قهرمان، به نوعی متفاوت است یعنی از توده مردم میآید و در وسط داستان با عدهای از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مرتبط میشود. مردم در سالهای اخیر زیاد با این نوع آثار متفاوت مواجههای نداشتهاند و این نقش در سینمای ما خیلی تازه است؟
حتما درست است اما من فکر میکنم موضوع خیلی ساده است، یک پیک موتوری که از کف جامعه است، گرفتار یک قضیه جاسوسی میشود. قصه همین است! پیک موتوری که (در فیلم هم) میگوید: میخواهم زندگی ام را بهتر کنم. به همسرش میگوید و زندگی مردم را بهتر میکند و اعمال قهرمانانهای از او سر میزند و کمکم میبینیم که از این موتوری خوشم میآید. اتفاقا نقش خیلی خوبی بود، یعنی غیر از اینکه دوست داشتم اسم افخمی در کارنامه کاری من باشد، دیدم واقعا نقش هم، نقش قشنگی است. شما فرمودید هنر- صنعت سینما باید دریچهای باشد برای گسترش اخلاق، با این وجود جا برای مشی قهرمانی از جنس مردم در وضعیت کنونی سینما تنگتر میشود.
ناراحت نیستم، خدا شاهد است چون من خودم را میشناسم، از اول همینطور بودم که حالا هستم. همه مدل فیلم هم بازی کردهام. به هر حال برای مردم سوال است دیگر، تو هواداران خاصی داری، مثل سریال «زمانه» که واقعا پربیننده بود و مردم در بازپخش، باز هم آن را میبینند. یک اشتیاقی از جانب مردم به بازیگرانی نظیر شما وجود دارد. متاسفانه در سینمای ایران دوران زوال قهرمان اخلاقگراست. چه کار میشود کرد؟آیا راه را اشتباهی رفتهایم که مردم را از سینما دور کردهایم؟ خودت اشاره کردی که چرا عروسکها میفروشند، چرا ستاره نمیفروشد؟ به نظر تو در این شرایط کاری میشود کرد؟
والله باید مسؤولان کاری انجام دهند، ما که کاری از دستمان بر نمیآید. خب! مسؤولان که معتقدند سینما با همین روال خیلی هم خوب است!
نه! کجا خوب است؟ شما شاید درست میگویید یعنی شاید در نهایت میخواهند سینما خنثی باشد، یعنی اصلا قهرمان نمیخواهند اما بیقهرمانی سینما یعنی تهی از آرمان شدن. سینمایی که آرمانی ندارد، رویایی خلق نمیکند. در نتیجه مخاطبی نخواهد داشت. من خودم شخصا دوست دارم وقتی فیلمی میبینم، قهرمان ببینم. نه آدم منفعل، نه آدم از هم گسیخته. حداقل وقتی 6 هزار تومان پول میدهم میروم سینما، نمیخواهم باز هم آدم از هم گسیخته ببینم. دوست دارم فیلم ببینم. فیلم قصهگو و قشنگ. در انتها آدم با یک حال خوبی از سینما بیرون بیاید. الان اغلب مخاطبان سینما همه با حال بد بیرون میآیند. اعتراض مردم به شرایط فعلی سینما را به گوش شما رساندهاند. تا به حال برایت پیش آمده که مردم نسبت به این وضعیت بیمخاطب سینما اعتراض کنند؟
بله! بارها گفتهاند که مثلا آقا این چه فیلمی بود اینها ساختهاند؟ برخی رفقا میخواهد خوششان بیاید یا نیاید اما من سینما را با بوگارت، کری گرانت، هیچکاک، جان فورد، استالونه، کریستوفر نولان و…و با مجموعه فیلمهای قهرمانی شناختم. آقایان! من از این فیلمهای تلخ و سیاه خوشم نمیآید. برای اینکه بنده را جذب سینمای نفروش و خنثای خودشان کنند، خیلیها گفتند آقا بیا یک وجهه دیگر از خودت نشان بده، گفتم نمیخواهم یک وجهه دیگر نشان بدهم، من دوست ندارم از خودم یک وجهه دیگر نشان بدهم، همین وجهه مثبت اخلاقی را دوست دارم در سینما نشان بدهم. میخواهم مردم که مرا در خیابان میبینند بیایند با من روبوسی کنند یا بگویند آقا دمت گرم! نه اینکه بیایند و فحشم بدهند. یا مثلا بگویند آقا این چه نقشی بود بازی کردی؟ مثلا پیش آمده در فیلمی، گاو صندوق پدرم را باز میکنم. مردم در خیابان به من میگویند آقا حمید به شما نمیخورد که گاو صندوق پدرت را باز کنی! به من گفتند از این فیلمها بازی نکن! مردم میگویند آقای گودرزی به شما نمیآید! خیلیها میگویند تو که نباید برای مردم بازی کنی، تو بازیگری و باید همه نقشی بازی کنی اما نگاه من اینطور نیست. من میگویم دوست دارم محبوب مردم باشم.این محبوبیت را به هیچ قیمتی از دست نمیدهم. یک عده از دوستان هم دوست دارند متنوع باشند و هر نقشی بازی کنند، البته خردهای نمیگیرم اما من نه، من دوست دارم قهرمان باشم، مثبت باشم، مال مردم باشم. من وارد سینما شدم تا پرسوناژ خوبی که مبادی اخلاق و آداب اجتماعی است ارائه کنم. بههر حال هر شخصی میتواند برای خود، خط مشیای داشته باشد. من بدمن دوست ندارم، هرچقدر هم خوب بازی کنم، اصلا 2 تا سیمرغ بلورین بدهند، دوست ندارم. اصلا سودای گرفتن سیمرغ داری؟
بله اما هدف وسیله را توجیه نمیکند، اگر تازه پیش بیاید. پس برای حال خودت وارد سینما شدی.
ببین! برای خوب بودن حال خودم وارد سینما نشدم. اشتباه نکن، سینما از بازیگر تا مخاطب یک فرآیند جمعی است. من ترجیح میدهم در فیلمی بازی کنم که حال جمعی سینما خوب باشد. مشکل اینجاست لذت جمعی و حال مخاطب مساله سینمای امروز نیست البته ناگفته نماند از اینکه سیمرغ بگیرم بدم نمیآید! اما اگر نگرفتم هم نگرفتم.
دو شب پیش رفتیم سینما و یک فیلمی دیدیم، کارگردان آمد گفت ما این فیلم را برای مردم تهیه نکردهایم، میخواهیم مخاطب خاص خودمان را داشته باشیم یعنی یک افه جدیدی آمده به اسم «مخاطب خاص»، من این موضوع را اصلا نمیفهمم.
شاید زمان اکرانش، مثلا چندتا اتوبوس مخاطب از مریخ سوار میکنند، میآورند برای تماشا و بعد برشان میگردانند. مخاطب خاص! مخاطب خاص باید برود تئاتر، اپرا. سینما یعنی مخاطب عام. اصلا در تاریخ سینما (آرتورنایت) نوشتهاند: سینما تماشاخانه فقراست. مثلا بلیت اپرا بوده 50 دلار، بلیت سینما 5 سنت بوده. با زرق و برق مخملی بلیت اپرا 50 دلار بوده و سینما 5 سنت. تازه سیگار هم در آن میکشیدند! دود میکردند و برای خودشان حال میکردند که ایول قیصر آمد! سینما با مخاطب خاص در سالنهای محدود (سینما تک) معنی پیدا میکند، نه کل سالنهای سینما را در اختیار فیلمهای به ظاهر مخاطب خاص قرار بدهند، سینما ساخته شده برای تودههای عزیز مردم. تازه تئاتر هم یعنی متنی در اندازه متون شکسپیر، برشت، چخوف؛ تماشاگر میرود و 25 هزار تومان هم میدهد چون دوست دارد نمایشنامهای از شکسپیر ببیند. سینمای ما شبیه تئاتر شده است؟
نه والله. عزیزم تئاتر نمایشنامه دارد، نمایشنامه خارجی را شکسپیر و فارسی آن را اکبر رادیها مینویسند. شرایط سینمای ما بدتر از این حرفهاست. برای ساخت فیلم، مثلا ایکس به ایگرگ میگوید طرح خوب داری؟ میگوید بله دارم. میپرسد: میتوانی تا هفته بعد فیلمنامهاش را برسانی؟ میگوید بله. میدهم! این چه فیلمنامهای است که هفته بعد حاضر میشود؟! این جشنواره بازی و فرستادن فیلم به جشنوارههای خارجی که مثلا 12-10 نفر در یک سالن سینما در فرانسه ببینند، فکر نمیکنی مد شده و قبل از هر چیز به مردم آسیب میزند؟ (قبل از اینکه به خود سینما لطمه بزند.)
چرا ! همانطور که گفتی این قبیل فیلمها را در نهایت 100 نفر در یک سالن کوچک نگاه میکنند، باز هم قصهها و آثار سینمایی متعلق به توده مردم نیست، فیلمهایی برای جشنوارهها میسازنند در نهایت 120 نفر در آن جشنواره آن را میبینند؛ سینمای قصهگوی شخصیتساز که در هند میبینیم، در آمریکا میبینیم، در دهه 70 و 80 در ایران ساخته میشد در شرایط کنونی دیگر نیست. در فیلم «ایرانبرگر» گویش لری داری. الان خودت مثالهایی از سینمای قبل و بعد آوردی، همین آقای جوزانی، همه فیلمهایش در لوکیشنهای باز کار شده.مثل فیلم «شیر سنگی» که فیلمی لانگشات با قهرمانی از اقوام بختیاری و لر است. سینمای ما نسبت به اقوام هم بهنظرم رویکرد درستی ندارد، همه چیز شده تهران، همه چیز شده این آپارتمان. برخی سینماگران مدعیاند اقتصاد سینما اجازه نمیدهد که فیلمهایی با گویش مختلف ایرانی تهیه شود.
به دلیل اینکه در گویش و در اقوام مختلف ما چون زندگی سالمتر است، مردم به هم خیانت نمیکنند، خب اگر فیلمی با محتوای اقوام مختلف ایرانی بسازند به نظرشان نمیفروشد! (خنده) در تهران است که جای کار برای نمایش زندگی سیاه خیانتپیشه وجود دارد. اگر درباره اقوام بخواهی فیلم بسازی، قصه خیانت بسازی، هیچکس آن را باور نمیکند. چون اقوام ما یک غیرتی دارند که دولول را برمیدارند و میزنند مخ خائن را پیاده میکنند! اصلا اجازه نمیدهند چنین فیلمهایی در میان اقوام عزیز ایرانی ساخته شود! پس پتانسیل ساخت فیلم سیاه خیانتپیشه در میان اقوام وجود ندارد چون مثلا اگر بخواهی فیلم لری بسازی، قصه باید سوار موج مردانگی شود نه نامردی. پتانسیلی روایی که الان برخی سینماگران روی آن سوار شدهاند صرفا برای این است که خودشان پول دربیاورند. این دوستان علاقهمند هستند در سینمای تهران ظاهرا مدرن شده و نمایش شهرنشینی راه بیندازند که در آن هزار و یک شارلاتان پیدا میشود. سوژهای میسازند که جعلی است و واقعی نیست و نهایتا میشود فیلمهایی که ساخته شده است.
بهانههای سینماگران، اقتصادی و متکی بر تولید مقرون به صرفه است. شاید هم بخشی به این دلیل باشد که کارگردانها بلد نیستند فیلمهای دیگری بسازند.
تا به حال از میدان آزادی آنطرفتر نرفتهاند. ببخشید، کسی که هری پاتر مینویسد، فیلسوف است، دانشمند است، دنیا را دیده است، اسمش هری پاتر و مثلا رمانی نوجوانانه است اما عقبه قوی علمی و جغرافیایی دارد. با تمام احترام به همه نویسندگان خوب کشورمان ولی دستمزدشان کفاف این را نمیدهد که بخواهند بروند چهارگوشه دنیا را ببینند، فرهنگها را بشناسند، زیست شهروندان سایر کشورهای دنیا را ببینند. برخی سینماگران نگاه میکنند که اصغر چه نوشته؟ جواب داده؟ اکبر پس از روی همان بنویس، من هم چنین مدلی میخواهم! طرحی مثل فیلم اکبر داری؟ آقا پس بردار بیار! خلاقیت وجود ندارد. خود شما چه جور فیلمی دوست داری با این شرایط سینمای ایران ساخته شود؟
باید در فیلم، عشق باشد، تصادف باشد، اکشن باشد، حتی اگر خیانت هم باشد ولی در نهایت قهرمان باید بتواند از تمام این فراز و فرودها سالم بیرون بیاید و آنجاست که تماشاگر دچار همزادپنداری میشود و ارتباط برقرار میکند. کدامیک از فیلمها امروزه این ویژگیها را دارند؟ نمای باز، رودخانه، عشق، تصادف و… دارند؟ کدام یک دارد؟ من فیلمی دیدم به نام «نفس عمیق» لازم است بگویم، خوشم آمده. چقدر فیلم خوبی است! در ضمن امروزی و روشنفکری هم بود.
استامینوفن کدئین نبود که خوابت ببرد. چرا دیگر «اجارهنشینها» نداریم؟ مگر فیلم بدی است؟ مگر «مهمان مامان» فیلم بدی است؟ «ناخدا خورشید» مگر فیلم بدی است؟ کجاست این فیلمها؟ «پرده آخر» مگر فیلم بدی است؟ واروژ کریم مسیحی کجاست؟ یا فیلم «نرگس» خانم بنیاعتماد مگر فیلم بدی است؟ کجاست این فیلمها؟ همین نسلی که میگویید، بزرگترهای ما و پیشکسوتهای ما، خودشان هم رسیدهاند به فیلمهای آپارتمانی.
البته برای این بزرگان مثل گذشته بودجه کافی فراهم نیست. یک بخشی به دلیل مسائل اقتصادی است که اشاره کردی، یک بخشی هم لابد به این دلیل است که میبینند جواب میدهد. نمیدانم. از آنها لااقل انتظار نمیرود. اشخاصی که چنین عقبه درخشان و زیبایی دارند و آدم از فیلمهایشان لذت میبرد نباید چنین مشی سینمایی پیشه کنند. شما به کارنامه جوزانی نگاه کن از دیدن چندباره «شیرسنگی» و «در مسیر تندباد» قطعا لذت میبرید اما چرا از آقای تقوایی خبری نیست؟ چرا آقای بیضایی نیست؟ خود تقوایی هم با «کاغذ بیخط» به همان مسیر فیلمهای آپارتمانی نزدیک شد.
این نان را در دامن تقوایی میگذارند. تقوایی کارگردان لانگشات است. فضا به او بدهند قطعا شاهکار میکند. وقتی 10 نفر دورهات کنند، تو هم بعد از این همه سال، دلت میخواهی صرفا فیلم بسازی، ناچارا میبینی باید در همین مختصات آپارتمانی فیلم بسازی. خدا کند حداقل تقوایی و بیضایی این اشتباه را نکنند و در لانگشات فیلم بسازند و نه در آپارتمان. وقتی آقای جوزانی گفت میخواهم فیلم بسازم، واکنش شما چه بود؟
خیلی خوشحال شدم. علاقه شدیدی به او دارم. چون «در چشم باد» را خیلی دوست داشتم. «در مسیر تندباد» را خیلی دوست دارم، اصولا جوزانی را دوست دارم. در سریال «در چشم باد» حضور نداشتید.
نه در آن زمان به من پیشنهادی نشده بود. اصلا با هم ارتباطی نداشتیم. تا اینکه در یک جلسهای، یک روز، عموجان را دیدم و از آن روز با ما ارتباط خوبی برقرار کرد و زنگ زد برای «ایرانبرگر». حتی با اینکه نقش من، نقش اول هم نیست اما گفتم بگذار بروم. من میخواهم باشم. جوزانی همیشه عموجان سینماست! به فیلمنامه ایرانبرگر ایمان داشتی؟
بله! من خیلی خوشم آمد. موقعی که فیلمنامه را گرفتم و خواندم، فیلمنامه خوب ورق میخورد. تجربه نشان میدهد فیلمنامهای را که ورق میزنی و دوست داری ببینی صفحه بعد چه میشود، فیلم خوبی خواهد بود. از ویژگیهای خاص ایرانبرگر برای حضور در فیلم عموجان جوزانی بگویید.
یک شبهرومئو و ژولیت ظریف و زیبایی در بکگراند روایت اصلی دارد، انتخابات هم با سیاق ظریفی با لحنی کمدی به چالش کشیده میشود، ضمن اینکه پشت صحنه گرم و خوبی هم داشت. خود آقای جوزانی بینظیراست، آقای تورج منصوری هم. آدم لذت میبرد با آنها کار کند. در مقابل یکسری فیلمهایی را که میخرم و در منزل تماشا میکنم، پیش خودم میگویم وای این فیلم اکران شد؟! چون همسرم عادت دارد همیشه فیلمها را میخرد، به او میگویم عزیزم! این فیلمها را نخر و نبین!
حمید گودرزی در کنار همسرش
خانواده از گزینشهای سینمایی و کمکاری شما نگران نیستند؟
همسرم گاهی از نحوه فعالیت سینمایی من دلخور میشود. دوست دارد میزان فعالیت من بیشتر از قبل باشد. به من میگوید برخی دوستانت سالی 6تا فیلم دارند. جواب میدهم موقعی که من چند فیلم پشت سر هم بازی میکردم برخی از این دوستان مدرسه میرفتند؛ بدون رودربایستی! زمانی که من در سریال «مسافری از هند» بازی میکردم برخی از همین دوستان میآمدند پشت صحنه مینشستند و بازی من را تماشا میکردند که شاید آقای جعفری یک نقشی هم به آنها بدهد! اصلا قاسم جعفری کجاست؟! کجاست!؟ مگر خط قرمز، مسافری از هند و کمکم کن آثار کمی بودند. اعتدال در سینما چیز خوبی است. من اعتقاد دارم فیلم هنری و روشنفکری ساخته شود اما فیلمهای تجاری بدنه، جریان اقتصادی سینما را تقویت کند. منتها عدم حفظ این تلورانس سبب شد از یک تاریخی به بعد فیلمهای تجاری مردم را خسته کردند؛ شخصیتهای تکراری، قصههای تکراری. در گذشته در جریان اصلی فیلمهای تجاری با یک قصه عاشقانه لطیف و حضور یک زن و مرد
– بازیگر- جوان فیلمها میفروختند اما الان 20 تا هنرپیشه را میگذارند کنار هم، باز هم فیلمها به زور و زحمت میفروشند، با سلام و صلوات. منتها در پوستاندازی سینمای تجاری دهه 80 زمانی که سینماگران میدیدند فلان فیلم فروخته، میگفتند عجب پس همان هنرپیشه مرد را با همان بازیگر زن جوان کنار هم بگذاریم و یک قصهای شبیه همان فیلم درست کنیم! اینجاست که دلم میسوزد. چون مردم و مخاطبان باهوش سینمای ایران را که من عاشقشان هستم دستکم میگیرند. مردم میفهمند که سینما به تکرار افتاده است! در همین دوران بسیاری از سینماگران فتوای سینمایی صادر کردند که ای بابا سوپراستار هم جواب نمیدهد و داشتند به نوعی تقصیر خودشان را گردن شما میانداختند!
برادران محترم سینماگر! در چند سال اخیر خودتان راه را اشتباه رفتهاید اگرنه سوپراستار جواب میدهد. سوپراستار در یک مقطعی آنقدر کار میکرد که عاملی شد شما عزیزان فیلمساز کار نکنید یا سر دستی کار کنید. اگر همه چیز سر جایش باشد سوپراستار همچنان کار میکند. دارید میبینید، فروشها را هم نگاه کنید. اگر از فیلم اکبرآقا و اصغرآقا دائما کپی نکنیم و انتظار هم داشته باشیم که به اندازه فیلم اکبرآقا و اصغرآقا بفروشیم، قطعا سوپراستار کار میکند. مگر لئوناردو دیکاپریو دو سال پشت سر هم کار میکند، دیگر فیلمهایش فروش نمیکند؟ چگونه است؟ ما یک فیلم میسازیم و همین که قسمت دومش را میسازیم با شکست تجاری مواجه میشود. پس چرا آنها راکی 1، راکی 2، راکی 3، راکی 4 میسازند؟ سیلوستر استالونه پیرمرد شده ولی باز فیلمش میفروشد، آخر چطور ممکن است؟! چطور ما نمیتوانیم از یک فیلم دو شماره بسازیم؟ اما آنها میتوانند و جواب میدهد؟ چرا آرنولد پیرمردش هم در سینمای آمریکا جواب میدهد؟ این حرفها چیست که ستاره کار نمیکند! خلاقیت آن کسی کار نمیکند که هنوز نمیتواند ضعف فیلمنامه را برطرف کند. چرا گردن سوپراستار و بازیگر میاندازند؟ دوستانی که چنین فتوایی صادر میکنند عمدتا فیلم باسمهای با فیلمنامه آبدوغخیاری ساختهاند. چرا ستاره بدبخت را مقصر میکنید؟ «نه! این پسره هم دیگر نمیفروشد! نه! این هم دیگر فیلمهایش کار نمیکند.» پس چرا سینمای هالیوود همچنان متمرکز بر سیستم ستارهمحوری است؟ چرا در هندوستان فیلمهای شاهرخخان و سلمانخان هنوز فروش میکند؟ جنازه آمیتا باچان چرا در فیلم کار میکند؟ پس ایراد از ستاره نیست، ما بلد نیستیم چطور از ستاره استفاده کنیم و او را سر جای مناسبش قرار دهیم. یا احترامش را نگهداریم.
برخی سینماگران هنوز بلاتکلیف هستند که اصلا ستاره میخواهند یا نمیخواهند. بهراحتی بازیگر را میسوزانند، با تکرار و تکرار و تکرار. میخواهم بگویم فیلمنامهنویس هم مقصر نیست. همهاش او را مقصر ندانیم. مگر او چقدر دستمزد میگیرد؟ در آمریکا فیلمنامهنویس گاهی بیش از یک ستاره سینما دستمزد میگیرد. در ایران وقتی دارد فیلمنامه مینویسد به فکر اجارهخانهاش است. در طول یکسال چند فیلمنامه باید بنویسد تا زندگیاش بگذرد. خب! برخی به دلیل امرار معاش (که بسیار مهم است) به خزعبلنویسی میافتند! به جای کارکردن روی یک فیلمنامهای که دو سال زمان میبرد، دو ماه و نیمه تمامش میکنند میروند برای فیلمبرداری. الان که دیگر سرصحنه مینویسند. صفحه 17 را بده، روی دیالوگها را خط میکشند: «اینها را نگو، دوباره بنویس. آقا اصلا امروز تعطیل است، شما بروید ما این فیلمنامه را درست کنیم و بعد بیایید». چنین چیزی هم دیدهاید؟
معلوم است که دیدهام. از سال 76 دارم در این سینما کار میکنم. انصاف است که گردن ستاره بیندازیم؟ چرا؟ چون فوروارد تیم است؟ سیبل است؟ بزنیم و بگوییم حمید گودرزی و فلانی و فلانی نفروخت! بد بازی کرد! من که از این آدمها با این طرز تفکرشان نمیگذرم. من شخصا از سر تقصیر این آدمها نمیگذرم. سوپراستار جواب نمیدهد! چرا جواب نمیدهد؟! چه کسی گفته جواب نمیدهد؟ کسی این حرف را میزند که مدرک تحصیلی دیپلم هم ندارد. کسی که این حرف را میزند میتوان اصلا بهعنوان یک کارشناس قبول کرد؟ اگر به او بگویی برتولت برشت یا ارنست همینگوی را میشناسی، میگوید چی هست؟ پیتزا پپرونی؟ بعد بهراحتی دهانش را باز میکند و هر یاوهای را بهعنوان راهکار و تئوری ارائه میکند و با همین زیادهگویی و شبهروشنفکربازیها موجب مرگ سینما میشود. بندههای خدا ستارگان هم چون گیر مالی دارند، حرف نمیزنند، چون دیگر به آنها زنگ نمیزنند. من الحمدلله نیازی به سینما ندارم، حرفم را هم میزنم. خیلیها به این موضوع حسادت کردند به اینکه نیاز مالی به آنها ندارم. الحمدلله که ندارم، خدای بالای سر بینیازم کرده از مرد و نامرد. مجبور نیستم یکسری محدودیتها را تحمل کنم که نکند زنگ به من نزنند. نزنند، صدسال دیگر هم نزنند. آن بالایی تا امروز روزی مرا داده، از این به بعد هم میرساند. فیلم بازی نمیکنم اما همچنان محبوب مردم هستم. خودتان به چشم این مساله را بارها دیدهاید. آقا گودرزی! آقا گودرزی چرا فیلم بازی نمیکنی؟ آقا گودرزی دلمان برایت تنگ شده است! همین برای من کافی است! عوض این نبودنها میروم در فیلم دو تا جوانمرد مشتی مثل افخمی و جوزانی بازی میکنم، با کله هم میروم. از عموجان شنیدم هر وقت هم که میآمدی سر صحنه با انرژی کامل میآمدی. ماشاءالله انگار انرژیات تمامشدنی نیست. نقش یک پسر 20 ساله و عاشقپیشه را بازی میکنی! من باورم نمیشد. وقتی لباس سربازی را تن شما دیدم، متوجه شدم چقدر به شما میآید. واقعا هنوز میتوانی نقش پسرهای 20 ساله را بازی کنی؟
خب! وقتی میبینم مثلا آقای جوزانی با 60 سال سن دارد آن همه تلاش میکند و انرژی میگذارد، من هم خجالت میکشم و میگویم باید انرژی بگذارم.
شاید هم این خصیصه خوب برای شما باشد که بازی در فیلمهای ضداخلاق، ضدمردم یا ضدتوده را نمیپذیرید، در فیلمهای ضدتماشاگر و ضدمخاطب بازی نمیکنید.
این مجموعه فیلمها نیز تا دورهای کار میکنند. بعد از یک دورهای اشباع میشوند و ته میکشند. بله! این هم تا یک دورهای است. مگر فیلمهای ما نبود؟ مگر قبل از ما همینطور نبود؟ مگر قبل از انقلاب همینطور نبود؟ سینمای آپارتمانی هم یک روزی به پایان میرسد. آن اندک مخاطبی را که هم دارد اشباع میکند! همان 7 درصدی که به سینما میروند. چون در زمان شما یعنی اوایل دهه 80 تا سال 87، توده سینماروها 20 درصدی بود اما الان رسیده به مرز 7 درصد. باز هم آنچه مردم را مشتاق میکرد همین ستارهبازی و علاقهمندی به ستارهها بود که بار سینما را به دوش میکشید.
مثلا «دایره زنگی» مگر فیلم بدی بود؟ تجاری و خوب. «توفیق اجباری» مگر مردم نرفتند و لذت بردند. الان فیلمها را کسانی میسازند که اتود را درست تلفظ نمیکنند! تصور میکند اتود نوعی مداد است! همین آقا که فرق اتود زدن و مداد اتود را نمیدانست میگفت «برایان دی پالمو (غلط املایی تعمدی) که اصلا کارگردان نیست!» بعد ساخته مضحکشان را که نگاه میکنی یک پایان باز جفنگ دارد و طبق معمول فینالش هم که دیگر برعهده تماشاچی است! دیگر چیزی به نام سکانس فینال نداریم. به مخاطب حقنه میکنند مخاطب تا شب که خواست بخوابد باید آنقدر با خودش کلنجار برود تا پایان فیلم را کشف کند. انگار مردم بیکارند که بخواهند تکلیف پایان قصه را مشخص کنند. این پایانهای باز فراوان دلیل عمدهاش در نحوه قصهگویی و تسلط در پرداخت چیدمان روایت است. این 6 هزار تومانها به خدا حلال نیست که از دست مردم میگیرند، خدا شاهد است حلال نیست. مردم از سالن سینما بیرون میآیند، به هم چپ چپ نگاه میکنند! میآیند بیرون، به همسرشان مشکوک میشوند دیگر! (خنده) وقتی مخاطب میبیند همه دارند در آثار نمایشی سینما خیانت میکنند خلاصه او هم با خودش میگوید مثلا نکند آن روز که ما توی بالکن کباب میپختیم همسر من نیز به من خیانت کرد! آن وقت میگوییم فردین بد بود؟! (صرف نظر از برخی انگارههای نامطلوب نمایشی از جمله کاباره در فیلمفارسی و…). همه این انگارههای بد را که از فیلمفارسی بگیریم، ترویج غیرت و مردانگی چیز بدی نیست.
همینطوری سینماها شلوغ میشد، مردم میآمدند که قیصر را ببینند که آمده انتقام «فاطی» را بگیرد. وقتی از سالن سینما میآمد بیرون، موها را قیصری میزد، پاشنه را میخواباند، مگر کسی جرأت دارد که به دختر نگاه کند؟ آموزش خیانت را میگذارند به حساب زرنگ بودن! خدا را شکر. قیافه ما به آن فیلمهای مروج خیانت نمیخورد که دعوت نمیشویم! من همیشه عاشق پیشهام و تا دم مرگ پای عشق میمانم و تا تهش میروم. ببین! خدای ناکرده از این موضع ضد خیانت من نمیخواهم کسی برداشت سیاسی یا ایدئولوژیک کند. من با سینما و ادبیات بزرگ شدهام یعنی اگر قصهای درباره خیانت خواندهام و دوستش داشتم حتما آنا کارنینای تولستوی بوده که فرهنگ خیانت را تکفیر میکند. یا اگر قصه خیانت را در سینما دیدهام با ربکا (آلفرد هیچکاک) و فیلم پستچی دو بار در نمیزند (دیوید سلزنیک) بوده است. با همین نگرش و تربیت سینمایی و ادبیات از مشی مادام بوآری و نگاه کلود شابرولی سینمای ایران نسبت به مقوله خیانت متنفرم. لطفا برداشت غلط نکنید و بنده را مصادره سیاسی و ایدئولوژیک هم نکنید. کارگردانی میگفت ما برای دل خودمان فیلم ساختهایم!
مگر سینما دلی است؟ سینما یک صنعت است. برای دل خودت بنشین و خاطراتت را بنویس. از 76 تا الان خودش یک سن است در این سینما.
18 سالم بوده که فیلم بازی کردهام؛ فیلم «سهراب» از سعید سهیلی. بههر حال بازی کرده و تجربیاتی دارم. جالب است که تجربه فیلم خاص هم داری، مثلا «گناه من»؟
من با 3 فیلمساز فیلم اولی کارکردم؛ مسعود آبپرور با اولین فیلمش «قتل آنلاین»، منوچهر هادی با اولین فیلمش «قرنطینه» و مهرشاد کارخانه با اولین فیلمش «گناه من». قدرت ریسک فوقالعادهای در انتخاب فیلم اولیها دارم. راستی اخیرا یکی از من پرسید جشنواره چطور بود؟ گفتم: والله من جشنواره ندیدم، یک موکت قرمزی انداختند، ما رد شدیم و رفتیم. چیزی به اسم جشنواره ندیدم. آنقدر فیلم مصیبت دیدم که بیشتر سوگواره بود! خدا وکیلی، دروغ نگویم اما فیلمها خوب نیستند، فیلمنامهها را میخوانم اما ورق نمیخورد. من هر نقشی را دوست ندارم. مثبت دوست دارم. بگذار بگویند بازیگر نیست، بلد نیست! آقا دوست ندارم بروم در نقش بدمن فیلم باشم، رک، حال نمیکنم. اگر نقشی به تو پیشنهاد کنند که خیلی کاراکتر خوبی باشد اما در آن قرار باشد به یک زن شوهردار نظر داشته باشی قبول میکنی؟
اتفاقا به من چنین چیزی پیشنهاد شد (اسم نمیبرم)، به خود کارگردان گفتم که مادرم گفته اگر از این نقشها بازی کنی عاقت میکنم! کارگردان هم یک خانمی بود، کارگردان معروفی هم بود. نقش تجاوزگر هم بود! گفتم: به من میخورد که تجاوزگر باشم؟! به دختر 13ساله در فیلم تجاوز کنم؟! من بازی نمیکنم. پلیس فیلمت را اگر بخواهی بازی میکنم چون نقش پلیس بههر حال آدم اخلاقی است. بههر حال مجبور به اخلاقی بودنم چون گفتم سینما را با همان اخلاقی که به من آموخته میشناسم. دوستی که این نقش را بازی کرده است، خب لابد دیده که برایش جای بازی دارد، خیلی با هم دوستیم، پسر آقایی هم است اما من علاقه ندارم. لابد مردم به برخی چیزی نمیگویند اما مردم به من میگویند: آقا گودرزی از شما بعید بود! از این حرف مردم ترسیدم. در یک دورهای خیلی پر کار بودی، سینما نفع مادی و پولی آنچنانی برایت داشت؟
والله خبری نیست! آن زمانی که دائما روی سر در سینماها بودم، بیلبورد فیلمهایم همه جا نصب بود، نمیتوانستم یک خانه بخرم. به نظرم در سینما خیلی مهم نیست که خوب بازی کنی، در زندگی واقعی خوب بازی کن که محتاج کسی نشوی، محتاج مرد و نامرد نشوی چون در سینما یکدفعه بازیگر را به دلایل شخصی و واهی میکوبند. به این مساله از همان ابتدا آگاه بودم، پیش خودم گفتم حمید بجنب! در زندگیات خوب بازی کن. الحمدلله آن بالاسری هم دستش را گذاشت روی شانه ما، آدم بدی هم نیستم، خدایی! نمیخواهم بگویم پسر پیغمبرم ولی پسر بدی نیستم. تا به حال نه به کسی بدی کردهام، نه به ناموس کسی نگاه کردهام، نه از دیوار کسی بالا رفتهام، سرم را انداختم پایین و زندگیام را کردم و سر موقع زن گرفتم، یک مدل سنتی بالاخره داریم. خانوادهام هم همینطور بوده است. الان هم الحمدلله راضی هستم، هیچ ناراحت نیستم. یک نفر با من مصاحبه میکرد، گفت: آقای گودرزی! افسرده نشدهای؟ گفتم: داداش خدا نکند! دشمنت افسرده باشد! گفت خب! فیلمی سر در سینما نداری، گفتم: من سر در و این حرفها قبلا داشتم، چیزی در آن نبود داداش! من دنبال سردر سینما بودن نیستم. میگویم من زمانی سردر سینما بودم که در اصفهان شیشه سینما را برای دیدن من که بازیگر فیلم «بازنده» بودم شکستند. صاحب سینما را هنوز زنده است اگر حرف من را باور نمیکنید از او بپرسید. شیشه سینمای اصفهان شکسته شد تا مردم حمید گودرزی را ببینند. پلیس آمد، لباس من را درآوردند و لباس دیگری بر تنم کردند. من را خواباندند کف بنز پلیس و از یک در دیگر سینما بردند بیرون. (سینما ساحل اصفهان بود). من چنین سینمایی را دوست دارم، شوق مردم را به ستاره و بازیگر دوست دارم. در “انعکاس” هم همین موضوع خیانت که روی آن دست گذاشتی و چند جا اشاره کردی بود ولی سرنوشت خائن در آن فیلم خیلی خوب نبود.
در نهایت نشان داد که فیلم، سالم است و قهرمان از گناه مبرا شد. امروز که پایان را باز میگذاری، مردم هم هزار تا فکر میکنند! در نتیجه نمیتوانی بفهمی که فیلم سالم است یا نه! ولی باید دو دوتا چهارتا بکنی. آقا وجدانا غیر از این است؟ تا اینجا کلمهای دروغ گفتهام؟! از خدا میترسی که از این قبیل فیلمها دوری میکنی؟
از خدا میترسم، از خیانت بدم میآید، از بچگی اینطور یادمان دادهاند. ما رفیقمان اگر دل در گرو دختری داشت، به آن دختر نگاه هم نمیکردیم. نه زنش بود و نه حتی نامزدش ولی میگفتیم بچهها، فلانی دلش گرو این دختر است، بیخیال! برو دنبال یکی دیگر. ما اینجوری تربیت شدیم.
برخی بازیگران در پاسخ به حضور در این فیلمهایی که مطلوب برای توده مردم نیست پاسخ میدهند من بازیگرم و هر نقشی بازی میکنم.
این هم یک نوع نگاه است، به آنها خرده نمیگیرم. اما من این کار را نمیکنم. من دوست ندارم در فیلم، نقش بدی را بازی کنم. بدمن دوست ندارم. من قهرمان دوست دارم.
در پوستر “روباه” شما با آن موتور خیلی جالب و دوستداشتنی بودید. یاد چه فیلمهای خاطره انگیزی با این پوستر میافتی؟
بله! خودم هم خوشم آمد، احساس کردم از همان فیلمهای ابوالفضل پورعرب مثل «دوروی سکه» و آواز تهران است. تصور نکنید من امروز با سینما مواجهه دارم، خیر، این تصور غلط است اما رویای سینمایی خود را در فیلمهایی که نام بردم جستوجو میکنم. «آپارتمان شماره 13» مرحوم جمشید اسماعیلخانی که ایشان نقش سبزیفروش را بازی میکرد چقدر خوب بود. این کاراکترها و پرسوناژهای سینمایی آپارتمانی که امروز در سینما میبینیم آیا خود مردم هستند؟
نه، شاید اگر هم هستند یک درصد خیلی کمی باشند. مردم ایران بههر حال مردم مأخوذ به حیایی هستند. من نمیدانم کدام طبقه از مردم را
نمایش میدهند؟! میگویند نمایش زندگی طبقه متوسط!
نه! طبقه متوسط که من و شماییم. شما کجا میروی و خیانت میکنی. شما کی میروی و به زن شوهردار نگاه میکنی داداش؟ بیا برویم جنوب تهران، آدمهای محجوب را میبینی و کیف میکنی. دعوتت میکنند شام، ناهار، آقای گودرزی! توقع نداری از این آدمها که تو را دعوت کنند. حتی شمال تهران. اصلا اگر تهران دارد میگردد واقعا روی شاخ چهارتا آدم خوب دارد میچرخد. آدمهای مشتی و مذهبی و همین آدمها اصلا دوست ندارند این فیلمها را نگاه کنند. مثلا طرف بازاری است و مشتی، خیلی از بازاریها هم خوب هستند، به من میگویند آقای گودرزی! اصلا دوست ندارم این فیلمها را ببینم. به دخترم میگویم نرو سینما. اخیرا هم من در یکی از روزنامهها میخواندم که پول ساخت این فیلمها از کجا میآید! اسمها درآمد! از خودم نمیگویم. از سفارتهای ایتالیا و فرانسه و آلمان.این مساله برای سینمای ما خیلی زشت و بد است.
البته که برای سینمای ما خیلی بد است. معنی ندارد! برای ساختن فیلمی مثل «ایرانبرگر» پول نمیدهند!
مگر ما به آنها پول میدهیم که آنجا فیلم بسازند؟ کدام کارگردان آلمانی باشرفی قبول میکند؟ اصلا تمام سینمای آمریکا، قهرمان است! از بتمن و اسپایدرمن گرفته تا قهرمان عادی که در خیابان است. قهرمان میفروشد. این فرمول هیچوقت عوض نمیشود. ابدی است. قهرمان! از حالتی به حالت دیگر تبدیل نمیشود. مخاطب علاقه دارد با قهرمان همذاتپنداری کند، به این میگویند کاتارسیس. در دانشگاه در همان جلسه اول به علاقهمند سینما و تئاتر این موضوع را یاد میدهند. مخاطب با بدمن همذاتپنداری نمیکند. مگر اینکه بیمار روانی باشد، با مرد خوشتیپ و خوشهیکل که ضمنا پای همه چیز میایستد و ضمنا از فراز و فرودها سالم بیرون میآید، همه دست میزنند. همفری بوگارت! کری گرانت! یک مقداری آلپاچینو! کمی رابرت دنیرو! سلمانخان! شاهرخخان! قهرمانانشان گاهی فردی هستند و گاهی ارتش آمریکا. گاهی پلیس و گاهی یک شخصیت کارتونی. اخیرا تعطیلات عید خارج از کشور بودم و چندباری سینما رفتم. سیندرلا محصول 2015 را دیدم که لبریز از کنش قهرمانی بود. استریکس جدید را دیدم، باز هم قهرمان داشت.
RUN ALL NIGHT قهرمان داشت. پارسال فیلم روشنفکری هتلگراند بوداپست را با اسلوب قهرمانی ساخته بودند، همین فیلم محبوب منتقدان، یعنی پسربچگی را با فرمول قهرمانی ساخته بودند. پس قهرمانان سینمای ایران کجا هستند؟! افبیآی، سیا. قهرمان! دیدی در فیلم کاترین بیگلو، نشان دادند بنلادن و اطرافیانش را چطور قلع و قمع کردند؟ پیروزی را نمایش میدهند نه شکست را. خوشتیپ، هیکلهای روی فرم میروند بدمنها را نابود میکنند، واقعا حال میکنی! پلیس قهرمان فیلم است. اصلا هالیوود که ید طولایی در ساخت قهرمان دارد. چرا جکی چان را دوست داری؟ روبهرویی که دارد او را میزند هم ریز چشم است! او هم کونگفو بلد است، پس چرا از او خوشمان نمیآید؟ چون قهرمان باید جکی چان باشد، تصمیم گرفته شده است! قهرمان جکی چان است. دختره را جکی چان نجات میدهد. اگرنه طرف مقابل هم چشم ریز است، او هم همان کارها را میکند. این هم شده وضعیت اغلب فیلمها (به همه فیلمها جسارت نمیکنم). یک نفر هم که میخواهد فیلم درستی بسازد، میگویند بررهای بود! شاید به قول شما آن گویش لری را برنمیتابند که در آن اخلاق هم هست.
یک هویتی با خودش میآورد. خرمآباد را دیدی که چه استقبالی کردند؟ استاندار گفت من پشت فیلم هستم. اتفاقا عموجان هم رفت، صحبت کرد و گفت افتخار میکنم که لر هستم. اگر به «ایرانبرگر» هم انگ سیاسی بزنند که دیگر خیلی فاجعه است! این معلوم است که جریانسازی شده است، معلوم است که قصد و غرضی در کار است. حالا میگویند: «روباه فیلم سیاسی است و فلان.» آقا مثل اینکه شما خوشتان میآید دانشمندان هستهایتان را بکشند! خانواده شهید علیمحمدی در مراسم تجلیل فیلم آمده بودند، اولین نفر هم من بودم که بلند شدم و دست زدم. بههر حال من برای آنها احترام قائلم. اگر این دانشمندان آمریکایی بودند، تا حالا صد تا فیلم درباره آنها ساخته بودند. دانشمندان ما همین الان هم قهرمان هستند! کلا ما ایرانیها با هر نگره سیاسی برای شهدا احترام قائل هستیم، فارغ از دستهبندیهای سیاسی، موضوع شهدا امری ملی است و جناحی نیست. نمیترسی بگویند حمید دارد ادا درمیآورد؟
چه ادایی؟ اگر شهدا نبودند که همین دوستان نمیتوانستند «سیاه فیلم» اینجا بسازند! این مسائل را هم نادیده بگیریم؟ من اینطوری نیستم. ضعفهایی وجود دارد اما این ضعفها را تعمیم ندهیم به همه مردم ایران. خانوادههای ایرانی سالم فراوان داریم، هنوز دخترانی داریم آفتاب و مهتاب ندیدهاند، پشت در منزلشان هم 20 تا خواستگار صف کشیدهاند، دکترا هم میخوانند، اتفاقا سینما هم نمیروند. نجابت در گوشت و پوست ایرانیجماعت است. اصلا بحث تعصب نیست، واقعیت را دارم میگویم آقا. واقعیت! بگذار چهارتا جوان بخوانند و بفهمند که این حرفها را گودرزی زده است؟ گودرزی از یک چیزهایی حرف زد که میگوید هنوز هست، لوطیگریهایی هنوز وجود دارد. آن جامعه بیاصولی که سینمای ایران دارد نشان میدهد واقعا وحشتناک است یعنی یک لحظه چشمانت را ببند و فکر کن در دنیای یکی از این فیلمهایی که نشان داده میشود داری زندگی میکنی!
بهخدا خودکشی میکنم. به من میگویند دو دقیقه همسرشان دیر میآید زنگ میزنند ببینند چه شده. چه اتفاقی افتاده، بعد میگویند به خدا تاثیر همین فیلمهاست! ببین چه شده سریالهای ماهوارهای شدهاند منبع تغذیه سینما! بسیاری از این دوستان ماهوارهباز، سینما را به سمت جاده خاکی بردهاند. شب زنگ میزند: «آقا کدام سریال خوب گرفته؟ تم آن چیست؟ یاعلی داداش، طرح را بزن! من بازیگران را هم انتخاب کردهام!» خدا لعنت کند سریالهای بدآموز ماهواره را! چرا سریالهای خوب آمریکایی را پخش نمیکند؟! برو سریالهای آمریکایی را ببین، کدامش مروج خیانت است؟ اگر هم باشد، در انتها جمع میشود، به نفع مخاطب، به نفع اخلاق یعنی مخاطب عزیز این کار را نکن. فیلم و سریال ساخته میشود به نفع مخاطب و به نفع اخلاق در جامعه. چرا سینمای ما باید مروج ناهنجاری باشد؟ خب! برخی معضلات هست، یعنی یک بخشی هست اما آیا قرار است همیشه آن را نمایش بدهیم؟ همه جوامع هم خیانت دارند ولی آیا باید 99/99 درصد از موضوعات قصههایمان را از روی آن برداریم؟ دورهای که ناخدا خورشید ساخته شد، خیانت و نامردی نبود؟ چرا! اما معنی آن این میشود که ناخدا خورشید نسازیم و همواره درباره خیانت فیلم بسازیم؟ میخواهند از این محمل پول دربیاورند. فردا اگر فیلم ساختن درباره لبو، پرفروش بشود، فیلمها درباره لبو میشود. 90 درصد از فیلمها میشود درباره مزایا و مضرات لبو. «آقا یک فیلمی ساختهاند درباره چغندر بوده که 3-2 میلیارد تومن فروخته است»، «عجب! درباره چغندر طرح داری؟ بنویس سریع چغندر را برداریم ببریم». میخواهم بگویم که لزوما خودشان هم به آنچه میسازند اعتقادی ندارند. فقط میبینند که موج چیست، سوار آن موج بشوند. الان چه چیزی بورس است؟ این نان به نرخ روز خوردن است! خلاف جریان آب سخت است شنا کردن.