1

آیا ارشاد حواسش هست؟⇐یک کپی‌برداری دیگر از «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بیضایی+فیلم

سینماروزان: در حالی که از همان اولین نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن شباهتهای دراماتیک به فیلمنامه دهه پنجاهی «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بهرام بیضایی خودنمایی کرد(اینجا را بخوانید) و بعدتر شهلا لاهیجی ناشر رسمی بیضایی بر این شباهتها صحه گذاشت(اینجا را بخوانید) حالا یک گرته برداری دیگر از این فیلمنامه این بار در تئاتر جلب نظر کرده.

«اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه» نام نمایشی است که به تازگی در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته؛ نمایشی که کارگردانش مدعی شده نمایانگر تلاش زنان برای حفظ هویت در جامعه مردسالار ایران است!

آنها که در روزهای ابتدایی نمایش را دیده اند نه تنها عنصری به نام حفظ هویت زنانه نظرشان را جلب نکرده بلکه بیش از هر چیز شباهت مضمون داستانی ابتدایی نمایش یعنی سکونت یک زن در خانه ای مشکوک به مضمون فیلمنامه مشهور بیضایی برایشان پرسش برانگیز شده.

اینکه با وجود ممیزی های ارشاد چگونه چنین گرته برداریهای آشکاری در خط داستانی آن هم بدون نام بردن از منبع شکل می گیرد به کنار، اینکه در دهه نود که تصویر همه چیز و حتی بدنامی زنان کاملا متفاوت از چهار دهه قبل است، همچنان آثاری روی صحنه بروند وامدار مختصات دهه پنجاه و با تاثیرپذیری از «حقایق…» جای سوال دارد.

در عقب افتادگی دست اندرکاران نمایش همین بس که با نوعی ادبیات آتشین بر مردسالاری جامعه معاصر ایران می تازند و انگار خبر ندارند در سایه بمباران فرهنگی از ماهواره تا شبکه های اجتماعی، حتی آن مردسالاری که بیضایی زمانی در «حقایق…» بر آن تاخت دیگر معنای قبلی خود را ندارد.

نگاهی به آثار متأخر بیضایی و فی المثل مورد مناقشه برانگیز «وقتی همه خوابیم» که زنی عروسکی با بازی شقایق فراهانی جماعتی از مردان از تهیه کننده مرد تا کارگردان مرد و بازیگر مرد را آلت دست خود می‌کند گواهی آشکار است بر آن که حتی خالق «حقایق…» دیگر اعتقادی به آن مردسالاری سبوعانه دهه پنجاهی ندارد.

برای دیدن تیزر این نمایش اینجا را ببینید.




یک سال بعد از سینماروزان⇐ حالا ناشر رسمی بیضایی به گرته‌برداری «فروشنده» از اثر مهم بیضایی اقرار کرد!+جزییات بازگشت بیضایی با «سفر به شب»

سینماروزان: حدودا یک سال پیش و بعد از هیاهوی پیش آمده بر سر نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن و هویدا شدن کلیت داستانی فیلم بود که سینماروزان در گزارشی تفصیلی به گرته برداری فرهادی از یکی از آثار مهم بهرام بیضایی با عنوان «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» اشاره کرد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان با این حال در آن زمان فرهادی برای آن که شباهت با آن فیلمنامه دردسرساز نشود سعی زیادی کرد که پای آرتور میلر را به فیلمش باز کند و غلامحسین ساعدی را به اثرش ربط دهد؛ ارتباطاتی که مانند منگنه کردن اشیاء بی‌ربط به هم بود!

حالا تقریبا یک سال بعد از آن هیاهو شهلا لاهیچی مدیر انتشارات روشنگران و ناشر رسمی آثار بیضایی در ایران در گفتگو با «شرق» به صراحت به گرته برداری فرهادی از «حقایق…» اشاره کرده و بیان داشته است: شما این تأثیر کتابِ «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» نوشته بیضایی را روی آخرین اثر فرهادی، فیلمِ «فروشنده» می‌بینید، اثری که اسکار گرفت و مایه افتخار همه ما ایرانیان شد و این ابدا اشکالی ندارد.

اینکه لاهیجی که یک ناشر است از بی مشکل بودن این تأثیرگذاری سخن گفته جای سپاس دارد و البته امیدواریم این تأثیرپذیری که در «فروشنده» حتی بدون ذکر نام بیضایی صورت گرفته درباره دیگر تأثیرپذیریهایی که ممکن است توسط گمنامان هنر صورت گیرد نیز همین اندازه راحت هضم شود!

لاهیجی در گفتگوی اخیر خود به جز اشاره به این تأثیرپذیری درباره فیلمنامه ای تازه از بیضایی که در دست چاپ است و بناست در نمایشگاه کتاب امسال رونمایی شود هم سخن گفته است؛ فیلمنامه ای با عنوان «سفر به شب».

متن کامل گفته های ناشر رسمی بیضایی را بخوانید:

 شهلا لاهیجی با اعلام خبر رونمایی از فیلمنامه تازه بیضایی گفت: «پس از سال‌ها که اثر تازه‌ای از بهرام بیضایی منتشر نشده بود، امسال «سفر به شب» را زیر چاپ داریم و آن را تا نمایشگاه کتاب منتشر خواهیم کرد، هرچند انتشار این کتاب، خلأ استاد بیضایی را برای ما و دوستداران بیضایی پُر نخواهد کرد».

او به فعالیت‌های بیضایی در دورانی که دور از وطن می‌گذراند، اشاره می‌کند و می‌گوید: «گرچه از بیضایی آثار زیادی در این سال‌ها چاپ نشده، ‌اما او بی‌کار ننشسته است و در این دوران غیبت توانسته آثار مهم خود را روی صحنه بیاورد. او هروقت در ایران نمایش‌های عروسکی خود را کار می‌کرد، می‌گفت دلش می‌خواهد نمایش‌های روحوضی‌اش را هم اجرا کند اما اجراهای این آثار با مشکل مواجه بود و مقدور نشد، تا اینکه او در آمریکا توانست آثارش را اجرا کند».

شهلا لاهیجی به نمایش‌هایی اشاره می‌کند که بیضایی در سال‌های دوری روی صحنه برده و با اقبال بسیاری مواجه شده است: «جانا و بلادور»، «سایه‌بازی» که با دو روایتگر روی صحنه رفت، نمایش و روخوانی «گزارش ارداویراف» و دو نسخه دو و سه‌ساعته از «طرب‌نامه». در عین‌حال که بیضایی آنجا کلاس‌ها و کارگاه‌های خود را دارد و روی طرح‌های دیگرش نیز کار می‌کند. 

لاهیجی معتقد است: «با تمام این حرف‌ها دل بیضایی اینجا می‌تپد، چون هیچ‌کس به‌اندازه او با تسلطش بر زبان فارسی، به این زبان خدمت نکرده است و شاید آرزوی او این باشد که باز هم بتواند با زبان مادری‌اش کار کند و با مردمی که زبان مادری او را خوب درک می‌کنند، طرف سخن باشد».

او از تأثیر بیضایی بر معاصران خود نیز چنین می‌گوید: «شاید بیشترین تأثیر را بیضایی روی کارگردانان و فیلم‌نامه‌نویسان ما گذاشته است. شما این تأثیر کتابِ «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» نوشته بیضایی را روی آخرین اثر فرهادی، فیلمِ فروشنده می‌بینید، اثری که اسکار گرفت و مایه افتخار همه ما ایرانیان شد و این ابدا اشکالی ندارد. میلان کوندرا در اثر اخیر خود می‌نویسد هیچ هنرمندی نمی‌تواند بگوید اثرش را تنها از درون خود درآورده است. هر هنرمندی از فیلم‌ساز، نویسنده و آهنگ‌ساز از دیگران تأثیر پذیرفته و میراث ذهنی دارد و این درباره بزرگانی مانند بتهوون یا نخستین نویسندگان، ‌رابله و سروانتس و دیگران نیز صادق است. منظورم این نیست که کارگردانی از روی اثری اخذ گرفته باشد، بلکه خواستم از تأثیر خواسته یا ناخواسته‌ای بگویم که بیضایی بر معاصرانش داشته است. به هر تقدیر برای ما سال خوشی است که هم از بیضایی فیلم‌نامه‌ای را داریم و هم از آقای فرهادی یک اسکار که با اسکار قبلی ایشان مایه خوشحالی مضاعف ماست و اینهاست که نام ما را در سینما و هنر جهانی پایدار نگه می‌دارد. مهم نیست که این اتفاق سیاسی باشد یا نباشد، این اسکار بر ما مبارک باشد و انتشار فیلم‌نامه‌ای از بیضایی نیز که پس از سال‌ها سکوت امکان انتشار گرفت و ما امیدواریم بتوانیم داستان باورنکردنی مجلس شبیه آقای بیضایی را هم منتشر کنیم».

بهرام بیضایی فیلم‌نامه «سفر به شب» را سال‌ها پیش در دهه ٦٠ نوشته است و البته به گفته لاهیجی، پیش‌نویس یا طرح آن را آماده کرده و چند سال پیش آن را دست گرفته و بازنویسی کرده است. «بیضایی همیشه از ایده‌هایش مشق یا پیش‌نویسی می‌نویسد و بعدها در فرصت مناسب آنها را تکمیل می‌کند، فیلم‌نامه «سفر به شب» نیز از این دست نوشته‌های اوست و تألیف تازه ایشان محسوب می‌شود».

شهلا لاهیجی همچنین می‌گوید بیضایی طرح‌های ناتمام بسیاری دارد و خودش می‌گوید می‌ترسد فرصت کافی برای اتمام آنها نداشته باشد. «امیدوارم هیچ‌وقت فقدان کسانی مانند بیضایی را حتی به ذهن هم راه ندهیم. از این بزرگان هرگز پیدا نخواهیم کرد».

از بهرام بیضایی در این سال‌ها، ترجمه منوچهر انور از «فتحنامه کلاتِ» اثر مهم بیضایی نیز در انتشارات روشنگران درآمد. البته به‌گفته شهلا لاهیجی، پیشنهاد این ترجمه به ١٠ سال پیش مربوط می‌شود. «کارگردانی در خارج آوازه فتحنامه کلات را شنیده بود و می‌خواست از آن فیلمی بسازد که با نسخه فارسی ممکن نبود. آن زمان منوچهر انور پیش‌ترجمه‌ای از این اثر بیضایی کرد و برای او فرستاد اما چون دوران تلخی برای هنرمندان بود و همه گرفتار ماجراهای سیاسی و فرهنگی بودند، ماند تا همین اواخر و سرانجام با ده‌ها بار بازنویسی و بازنگری، ترجمه اخیر منتشر شد. می‌دانید که می‌شود نسخه انگلیسی این اثر و مرگ یزدگرد را با آثار شکسپیر قیاس کرد. هر جمله از این آثار اهمیت و عمقی دارد که می‌تواند مانند جملات هملت شکسپیر به ضرب‌المثل تبدیل شود، چنان‌که بودن یا نبودن هملت شد».

شهلا لاهیجی در آستانه نمایشگاه کتاب به حضور روشنگران در این دوره نیز چنین اشاره می‌کند: سال گذشته، نخستین سالی بود که انتشارات روشنگران پس از سال‌ها در نمایشگاه شرکت کرد اما به‌دلیل مساحت کوچک غرفه‌ای که به آن اختصاص داده شد، فقط توانست آثاری از بهرام بیضایی را به نمایشگاه بیاورد، شهلا لاهیجی با بیان این خبر، امیدوار است امسال غرفه‌ای در حد سی‌وچند سال سابقه کار نشر روشنگران به این نشر اختصاص یابد تا تمام آثار بهرام بیضایی و دیگر آثار مهم خود را نیز به نمایشگاه بیاورد.




فرهادی در گفتگو با رسانه اعراب‌⇐پیشرفت سریع ایران ممکن است به فاجعه منجر شود

سینماژورنال: “فروشنده” اصغر فرهادی که موسسه فیلم دوحه وابسته به شیخه میاثه آل ثانی  دختر پادشاه سابق قطر و خواهر پادشاه فعلی قطر از تولید آن حمایت کرده است(اینجا و اینجا را بخوانید) بعد از دریافت پروانه نمایش داخلی آماده اکران می‌شود.

به گزارش سینماژورنال فرهادی در این فیلم با به‌کارگیری ساختاری “نمایش در فیلم” با یک تدوین موازی در کنار اجرای نمایش “مرگ فروشنده” روایت زندگی دست اندرکاران اصلی این نمایش را به تماشا می‌گذارد.

“فروشنده” چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار شباهتهایی دارد با برخی آثار بهرام بیضایی و از جمله “حقایق درباره لیلا دختر ادریس”(اینجا را بخوانید)، “لبه پرتگاه”، “فیلم در فیلم” و “وقتی همه خوابیم” با این حال فرهادی مدام از غلامحسین ساعدی نام می‌برد و سعی زیادی دارد که اليناسيون(از خود بیگانگی) “مش حسن” در “گاو” و مسخ شدنش به چيزي كه عاشقش است يعني گاوش را با دگرديسي شخصيت يك مرد مهربان به مردي خشمگين و منتقم، به اشتباه يكي بداند…

فرهادی که بعد از بازگشت به ایران هیچ گفتگوی تفصیلی اختصاصی رسمی با رسانه‌های داخلی نداشته به تازگی با یک روزنامه عرب‌زبان به نام “نشنال” چاپ امارات گفتگو داشته است و جالب است که در این گفتگو باز از ساعدی نام برده است.

فرهادی که نمادی از فیلمسازی جریان موسوم به روشنفکر به شمار می رود و همواره سعی کرده در مناسک و ادبیات به عنوان چهره‌ای طرفدار مدرنیته خود را نشان دهد در گفتگو با این نشریه عرب به صراحت از عواقب رفتن به دل مدرنیته، احساس خطر کرده است.

این کارگردان در گفتگو با این روزنامه عرب با برشمردن شباهتهایی که میان نیویورک زمان نگارش “مرگ فروشنده” با تهران فعلی وجود دارد تغییر و تحولات رو به پیشرفت ایران را احتمالی دانسته بر بروز یک فاجعه!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی فرهادی با این رسانه عرب را به نقل از “شرق” ارائه می دهد:

فیلم «فروشنده» اقتباس فوق‌العاده‌ای از نمایش‌نامه «مرگ فروشنده» اثر آرتور میلر است که کارگردان ایرانی، اصغر فرهادی، آن را ساخته. این فیلم که به‌عنوان یکی از رقیبان اصلی برای نخل طلایی، جایزه اصلی جشنواره فیلم کن، به شمار می‌آمد، ماجرای یک معلم و همسرش را روایت می‌کند که به خانه‌شان در تهران حمله می‌شود.

ترانه علیدوستی و شهاب حسینی که همواره در فیلم‌های فرهادی نقش‌آفرینی می‌کنند، در این فیلم نقشی بی‌نظیر از یک زوج را به نمایش گذاشتند که باید تصمیم می‌گرفتند چگونه به این حمله پاسخ دهند.

فیلم‌نامه این فیلم هم اثر فرهادی است و به شکلی نمایش‌نامه در فیلم‌نامه است؛ به این صورت که «مرگ فروشنده» در تئاتر در حال اجراست و صحنه‌های آن موازی با روایت داستان پیش می‌رود. فیلم “فروشنده” بازخوردهای خوبی در جشنواره داشت و درنهایت دو جایزه مهم بهترین فیلم‌نامه و بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آنِ خود کرد.


‌پس از اینکه فیلم «گذشته» را در فرانسه ساختید، چه حسی داشتید وقتی به ایران بازمی‌گشتید و فیلمی به زبان مادری خود می‌ساختید؟
این فیلم قرار نبود ساخته شود. من پروژه دیگری را آغاز کرده بودم که قرار بود در اسپانیا فیلم‌برداری شود و پِدرو آلمودوار تهیه‌کننده اسپانیایی همکاری کند و بازیگران هم اسپانیایی و آمریکایی بودند. همه‌چیز به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه دلتنگ کشورم شدم. خواستم پیش از اینکه روی پروژه اسپانیایی کار کنم، به کشورم بازگردم.
‌کارکردن در ایران نسبت به فرانسه دشواتر بود یا آسان‌تر؟
پس از فیلم «جدایی نادر از سیمین»، کارکردن در ایران به نظرم بسیار آسان‌تر بود، چون با افراد مشتاقی کار می‌کردم که خود را بسیار درگیر کار می‌کردند. این، انجام بسیاری از کارها را برایم آسان کرد. این امکان برایم فراهم شد که بسیاری از مشکلات فیلم‌سازان دیگر را در ایران نداشته باشم.
‌فیلم «فروشنده» قصه عشق، انتقام، بخشش و تئاتر است. صحنه تئاتر نقشی مهم در فیلم دارد و همچنین حضوری زیاد در زندگی‌‌تان… .
پیش از اینکه روی این فیلم کار کنم، در تئاتر مطالعه کرده بودم و انتظار داشتم همه کارم در تئاتر باشد. به‌تدریج برای سینما نوشتم. بااین‌حال به تئاتر حس خوبی دارم. من کارکردن با تماشاگران را دوست دارم و عاشق تجربه انجام این کار با تئاتر هستم و فرهنگ تئاتر را دوست دارم.
‌چرا می‌خواستید به آرتر میلر ادای احترام کنید؟
من به خیلی‌ها ادای احترام می‌کنم. می‌خواستم از نویسنده بزرگ ایرانی، غلام‌حسین ساعدی، که در پاریس به خاک سپرده شده است، هم یاد کنم؛ او آرتر میلر ایران است. غلام‌حسین ساعدی هم به همان اندازه بزرگ است و آثارش شبیه آرتر میلر.
‌تئاتر نقش بسزایی در این فیلم دارد، زیرا نمایش اصلی آرتر میلر در زمینه اجرا می‌شود… .
درحقیقت دو داستان موازی در فیلم وجود دارد. شما «مرگ فروشنده» را در زمینه در حال اجرا می‌بینید و پس از اینکه روایت پیچیده داستان را دریافتید، مرگ فروشنده دیگری را می‌بینید. روایت داستان و روایت تئاتر موازی با هم پیش می‌روند. شخصیت فروشنده‌ای که در پایان فیلم کشف می‌کنید، بسیار نزدیک به ویلی لُمَن، [شخصیت اصلی نمایش میلر] و لیندا [زنِ ویلی] است. برای همین این فیلم داستان در داستان است. آنچه در تئاتر و نمایش رخ می‌دهد، به نظر می‌آید عمیقا برای شخصیت‌های فیلم اتفاق می‌افتد که دنبال‌شان می‌کنید.
‌آیا تطابقی بین تهران و نیویورکِ میلر می‌بینید؟
اگر اول نمایش‌نامه «مرگ فروشنده» را بخوانید، توصیف نیویورک را از زبان آرتر میلر و تغییرات را در شهر می‌بینید. او همه اساس شهر را رو به نابودی می‌بیند و زندگی مدرنی را توصیف می‌کند که در حال شکل‌گیری است و بر افراد و گروه‌هایی تأثیر می‌گذارد که نمی‌توانند خیلی سریع خود را با تغییرات همگام کنند. آنچه در ایران رخ می‌دهد، شبیه به این است – تهران مانند چند سال پیشِ نیویورک در حال پیشرفت است. اما ممکن است به فاجعه‌ای منجر شود، زیرا چنین نوسازی‌ها و نوآوری‌هایی را نمی‌توان صرفا با کنارزدن سنت به دست آورد.
‌به نظر می‌رسد برای این ارزش‌های سنتی، بسیار احترام قائلید… .
ما اعتقاد داریم باید بااحتیاط عمل کنیم و خانواده یک حریم خصوصی است. یک پسر کوچک دوست ندارد خانمی از بستگان درجه اول او لباسش را عوض کند. می‌بینید در کلاس‌های درس فقط پسرها حضور دارند و مختلط نیست. این چیزی است که شما در ایران وقتی بچه هستید می‌آموزید؛ تفاوت بین زن و مرد. من نظرم را دراین‌باره نمی‌گویم و فقط می‌گویم وجود دارد. علاوه بر این حریم خصوصی، مشکل قضاوت دیگران هم هست؛ اینکه دیگران چگونه شما را می‌بینند، بسیار مهم است.




نظرات كاملاً متفاوت درباره “فروشنده” فرهادي كه شباهت عميق به “حقايق درباره ليلا دختر ادريس” بيضايي دارد⇐از “نخل طلا را به اين فيلم بدهيد” تا “كم‌رمق‌تر از هميشه است و به سختي مي‌تواند تأثير بگذارد”+سیناپس فیلم

سینماژورنال: بالاخره تازه ترین فیلم اصغر فرهادی “فروشنده” در جشنواره کن به نمایش درآمد.

به گزارش سینماژورنال فیلم تازه فرهادی که داستان سکنی گزیدن یک زوج جوان در خانه زنی بدنام  است، بعد از اولین نمایش در کن مواجه شد با اظهارنظرات متنوعی از نمایندگان رسانه های حاضر در نمایش فیلم.

این اظهارنظرات دامنه متفاوتی را هم شامل می شود و از لایق نخل طلا بودن تا کم رمقی را دربرمی‌گیرد.

نکته ای که در خلال این نظرات وجود دارد این است که بازی شهاب حسینی بازیگر مرد “فروشنده” مورد توجه قرار گرفته و هیچ بعید نیست جایزه بهترین بازیگری جشنواره به او برسد.

ابتدا سیناپس “فروشنده” را بخوانید:

آ‍پارتمانی در تهران در حال فرو ریختن است و ساکنان آن از جمله زوج متاهلی که شخصیت‌های اصلی داستان اند، عماد (شهاب حسینی) و رعنا (ترانه علیدوستی)، برای نجات جان خود با عجله در حال فرار از خانه اند.  در پایان خانه سر جایش ثابت می‌ماند، با ترکی عمیق بر روی دیوار که منجر به نشت گاز می‌شود.

عماد و رعنا مجبور می‌شوند که خانه‌ تازه‌ای پیدا کنند. آنها سریعا می‌روند به واحد بزرگ ولی قدیمی خانه‌ای که در نزدیکی همان‌جا واقع است. اما ظاهرا ردپای ناخوشایندی از گذشته‌ی خانه هنوز باقی مانده. مستأجر قبلی نیمی از اثاثش را جا گذاشته و حاضر نشده که برای بردنشان بیاید.

وقتی که علتش را می‌پرسند، در جواب معلوم می‌شود خانم مستاجر، آن طوری که در بیان مردم تهران رایج است، با مردهای زیادی پریده، به بیان دیگر روسپی بوده. نق‌ نق‌ها شروع می‌شود و بعد از آن اتفاقی می‌افتد که سبب نادیده گرفتن موضوعی سیاه‌تر می‌شود. رعنا در خانه تنها است و می‌شنود که کسی وارد خانه شده. به تصور این که عماد است شروع می‌کند به حرف زدن، اما عمادی در کار نیست.

شب همان روز عماد به خانه برمی‌گردد و وقتی که از پله‌ها بالا می‌رود، ردپای خونی در راه‌پله‌ها به چشمش می‌خورد و همسرش را در حالی می‌بیند که وقتی زیر دوش بوده، توسط کسی که وارد خانه شده به سرش ضربه خورده. در بیمارستان سرش را بخیه می‌زنند و معلوم می‌شود که مشکل جسمی خاصی ندارد.

به غیر از این که اوضاع کلا خوب نیست. چنین اتفاقاتی پیش می‌آید و آدم‌های خوب در شهرهای بزرگ ممکن است که مورد حمله قرار بگیرند. اما آنچه که بر سر رعنا آمده، خوبی ذاتی‌اش را تحت تاثیر قرار می‌دهد. رعنا وحشت کرده…حالت تدافعی هم بهش دست داده.

از عماد که معلم ادبیات دبیرستان است می‌خواهد تا کارش را رها کند و در خانه پیشش بماند… اما از طرف دیگر هم می‌خواهد که تنها باشد. رعنا مجموعه‌ای از تنش‌ها و فراتر از آن مجموعه‌‌ی تناقضات است. از سر تنش و استرس شروع می‌کند به پرخوری.

عماد در قالب جوانمردی تمام عیار ظاهر می‌شود که فقط به دنبال آرامش و حمایت از همسرش است. اما اوضاع وقتی به هم می‌ریزد که احساسات زنانه‌ غیرمنطقی رعنا این اجازه را به او نمی‌‌دهد و عماد هم طاقتش تمام می‌شود و همین است که اتفاقات تازه ای را شکل می دهد…

فروشنده اصغر فرهادی
ترانه علیدوستی و شهاب حسینی در نمایی از “فروشنده” اصغر فرهادی

حالا بخشی از نظرات کوتاه نسبت به “فروشنده” را به نقل از “دنیای تصویر آنلاین” مرور کنید:

متیو اندرسون از بی‌بی‌سی: درام اخلاقی پرتنش اصغر فرهادی را دیدم. نخل طلا را بدهید به این فیلم.

جردن فرلی از توتال فیلم: نمایش اخلاقگرایانه‌ تکان‌دهنده‌ای از ایران که به پای «جدایی» نمی‌رسد.

ربکا لاورنس، معاون دبیر سرویس فرهنگ بی‌بی‌سی: «فروشنده» فوق‌العاده بود. مدعی دیرهنگام برای نخل طلا.

هالیوود السور: «فروشنده» درباره‌ شک، خشم، مالکیت، انتقام، گناه و ترحم است. اما تمام این‌ها را زیرمجموعه‌ شووینیسم(میهن پرستی افراطی) قرار می‌دهد.

پیتر بردشاو از گاردین: «فروشنده‌» اصغر فرهادی محصولی فریبنده‌ای با مایه‌هایی از هانکه و دنیس ویلونوا است.

گریگوری الوود، موسس هیتفیکس: «فروشنده» یک ملودرام خوش‌ساخت و باز هم یک درام اخلاق‌گرایانه‌ دیگر از اصغر فرهادی است. ترجیح می‌دهم چیز تازه‌تری ببینم.

جردن رویمی از ایندی وایر: فکر می‌کنم که کاملا مشخص است که «فروشنده» با «جدایی» فرق دارد. اما یک بار دیگر باید بپرسیم که این چیست؟ یک فیلم عالی که بعد از فیلم شان پن بدجوری بهش نیاز داشتیم.

الکس بیلینگتون از فرست شوئینگ: فیلم جدید فرهادی حرف ندارد. یک درام انتقامی فریبنده با لایه‌های فراوان. ولی تا جایی که امیدوار بودم پیش نمی‌رود. تا همین جا هم خوب است.

تیم گریرسون از اسکرین اینترنشنال: سرگردانی اخلاقی و کنایه‌های دراماتیک سرراست فرهادی این بار کم‌رمق‌تر از همیشه است و به سختی می‌تواند تاثیر بگذارد.

شهاب حسینی، اصغر فرهادی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی و محمد حقیقت در جشنواره کن
شهاب حسینی، اصغر فرهادی، ترانه علیدوستی، بابک کریمی و فرید سجادی حسینی در جشنواره کن

نیکولا گروژاندوویچ از پلی‌لیست: «فروشنده» شگفت‌انگیز است. نه به خوبی «جدایی» ولی بهتر از «گذشته». مدعی خیلی جدی برای بهترین بازیگر مرد.

واکنش رسمی توتال فیلم: ابهامات اخلاقی به شدت تکان‌دهنده، این فیلم را از «جدایی» فراتر برده. بازی‌های درجه یک.

رنه نارانخو، خبرنگار اسپانیایی: در «فروشنده»، اصغر فرهادی فیلمسار ایرانی، شخصیت‌های قدرتمندی را خلق کرده و تنش‌های موجود در یک چارچوب اخلاقی و مذهبی را آشکار ساخته است.

آلخاندرو جی کالوو ناشر اسپانیایی: اصغر فرهادی در «فروشنده» نسبت به «گذشته» پیشرفت کرده اما همچنان درامی بیش از حد مهندسی شده دارد.

سم سی مس از مجله اسلنت: «فروشنده» یا مرگ عقاید تلقین شده به یک مرد ایرانی در باب عدالت اجتماعی. بالاخره کارگردانی فرهادی به پای نویسندگی‌اش رسید.

ترویس کولرویس از مجله فرهنگی منسل: فیلم فرهادی تشریح کامل احساس تحقیر و گناه است.

استفان لو بلانک روزنامه‌نگار فرانسوی: «فروشنده» داعیه‌ای پرشور علی انتقام‌جویی است.

⇓⇓⇓

 پی نوشت سینماژورنال

فارغ از طیف گسترده نظراتی که نسبت به “فروشنده” وجود دارد شباهت عحيب داستان فيلم فرهادي با یکی از فیلمنامه‌های شناخته‌شده بهرام بیضایی یعنی “حقايق درباره ليلا دختر ادريس” بخصوص تا نيمه فيلم، شگفتي آور است، هرچند خود آن فيلمنامه نیز به نوعی به “مستأجر” رومن پولانسكي شبيه بود.

در “حقایق درباره لیلا دختر ادریس” با دختری به نام “لیلا” روبروییم که پدر و مادر خود را از دست داده و كسي را ندارد، او به دنبال يك زندگي مستقل  در یکی از محله‌های فقیرنشین به زحمت خانه اي براي  اجاره می يابد؛ خانه‌ای که او  به آنجا نقل مكان می‌کند پيش از اين متعلق به زنی روسپی به نام اعظم بوده است و از اینجا به بعد اتفاقات اين خانه، مشکلات تازه اي را براي ليلا رقم می‌زند، يعني رجوع مشتري‌هاي اعظم به خانه اي كه حالا ليلا در آن زندگي مي كند باعث بروز احساسات متضاددرون ليلا مي شود.

تفاوت “حقایق درباره لیلا دختر ادریس” با “فروشنده” در اين است كه ليلا برخلاف رعنا همسري ندارد و تنها یک نامزد دارد که هرازگاه او را بخاطر زندگی مستقل سرزنش می‌کنند.

به نظر مي رسد براي نشان دادن غربت اين زن كه مستاجر جديد اين خانه بدنام است تصميم بيضايي براي تنها بودن زن، انتخاب درست تري است تا نسخه فرهادی كه زن همسري همراه و همدل هم دارد.

حقایق درباره لیلا دختر ادریس
“حقایق درباره لیلا دختر ادریس” بهرام بیضایی

در “مستأجر” رومن پولانسکی هم با مردی به نام “تروکوفسکی” روبروییم که وارد آپارتمانی می شود که پیشتر دختری با گذشته نامعلوم در آن زندگی کرده است؛ دختری که گفته می شود خود را از پنجره ساختمان به بیرون پرت کرده و به این ترتیب به زندگی خود پایان داده است.

همین گذشته آپارتمان است که باعث تعارضات تروکوفسکی و همسایه‌هایش می شود و سرانجام تقدير مستأجر قبلي بر سرنوشت مستاجر جديد سايه مي افكند.

هر چند بهرام بيضايي نتوانست “حقايق درباره لیلا دختر ادریس” را جلوي دوربين ببرد و به چاپ آن در نهايت اكتفا كرد اما حالا فيلمي با تقريبا همان خط داستاني نماينده رسمي ايران در كن است؛ اتفاقي كه شايد سالها پيش و پس از نمايش “چريكه ي تارا” در بخش نوعي نگاه كن در سال ١٩٨٠ مي‌توانست با ” حقايق درباره لیلا دختر ادریس” بيفتد، فيلمي درباره سايه  شوم مستأجر قبلي بر مستأجر فعلي كه بالاخره ساخته شد.

مستأجر رومن پولانسکی
“مستأجر” رومن پولانسکی