1

محمدعلی بهمنی شاعر و ترانه‌سرا در ۸۲سالگی مرحوم شد/شاعر قطعات هیت حبیب، شادمهر و ناصر عبداللهی

سینماروزان/حامد مظفری: محمدعلی بهمنی شاعر و غزل‌سرای معاصر در ۸۲سالگی مرحوم شد.

محمدعلی بهمنی در فروردین ۱۳۲۱ در دزفول متولد می‌شود. مادر و پدرش متولد تهران بودند و او در راه سفر به دزفول به قصد دیدار برادرش به دنیا می‌آید و به همین دلیل در شناسنامه اش درج می‌کنند: متولد دزفول!

پدر بهمنی از پرسنل راه آهن بود و برای همین خانواده ایشان در شهرهای مختلف اقامت داشتند ولی خودش از دهه پنجاه دیگر در بندرعباس اقامت گزید. علاقه به شعر و داستان از کودکی در او وجود داشت و بی تحصیلات آکادمیک و در نوجوانی و هنگام کار در چاپخانه با فریدون مشیری که آن روزها مسئول صفحهٔ شعر و ادب هفت‌تار چنگ مجلهٔ روشنفکر بود، آشنا شد و نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰، زمانی که تنها ۹ سال داشت، در مجلهٔ روشنفکر به چاپ رسید و به تدریج با بسیاری از نشریات به همکار پرداخت.

بهمنی از سال ۱۳۴۵ همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و برنامهٔ صفحهٔ شعر را با همکاری شبکه استانی خلیج فارس ارائه داد. بهمنی در سال ۱۳۷۴ همکاری خود را با هفته‌نامهٔ ندای هرمزگان آغاز می‌کند و صفحه‌ای تحت عنوان تنفس در هوای شعر را هر هفته در پیشگاه مشتاقان خود قرار می‌دهد.

وی از سال ۱۳۵۳ ساکن بندرعباس شد، پس از پیروزی انقلاب، به تهران آمد و مجدداً در سال ۱۳۶۳ به بندرعباس عزیمت کرد و در آنجا ساکن شد. بهمنی مسؤول چاپخانهٔ دنیای چاپ بندرعباس و مدیر انتشارات چی‌چی‌کا (در گویش بندرعباسی به معنی قصّه) در بندرعباس بود.

از محمدعلی بهمنی ده ها مجموعه شعر به یادگار مانده و ازجمله: “باغ لال”، “در بی وزنی”، “دهاتی”، “عشق است”، “نیستان”، “غزل زندگی کنیم” و…

بخشی از شهرت محمدعلی بهمنی مرهون استفاده اشعارش توسط خوانندگان موسیقی پاپ بوده چنان که از عماد رام(قصه دل) و حمیرا(هوای قفس) گرفته تا رامش(رودخونه ها)، شادمهر عقیلی(دهاتی)، ناصر عبداللهی(هوای حوا) و حبیب(خرچنگهای مردابی) و…، برخی از بهترین قطعات خود را با بهمنی کار کردند.

محمدعلی بهمنی
محمدعلی بهمنی

دو قطعه “هوای حوا” با صدای ناصر عبداللهی و موسیقی فرزاد فرومند و همچنین “خرچنگ‌های مردابی” با صدا و ملودی حبیب محبیان و تنظیم لو واروژان را باید جزو هیت‌ترین آثار تاریخ موسیقی پاپ ایران دانست که هر دو در حافظه مخاطبان باقیست.

در این بین خوانش اشتباه حبیب از “خرچنگ های مردابی” و استفاده از واژه “کمال‌دار برای من کمال پرست” به جای “کمالِ دار برای من کمال پرست” با گلایه بهمنی هم مواجه شد منتها همچنان موسیقی زیبای حبیب برای این کار بود که بهمنی را به تحسین واداشت.(اینجا را بخوانید)

محمدعلی بهمنی هرچند غزلسرا بود ولی به نیما علاقه وافر داشت چنان که جسمش را غزل و روحش را نیمایی میدانست. بهمنی مدتی رئیس شورای شعر و موسیقی ارشاد هم بود ولی در شهریور ۹۷ خودش از این سمت کناره گرفت با این توضیح که “نمی‌خواهم مزاحم ترانه های ضعیف باشم!” و شاید همین جدایی بود که باعث شد در پنج شش سال اخیر مدام ترانه های ضعیف و بی کیفیت را با صداهای نخراشیده بشنویم!!

 




همسر حبیب محبیان بالاخره سکوتش را شکست و از همه چیز سخن گفت⇐بعد از بازگشت به ایران، به حبیب اجازه خروج ندادند/به ما گفتند در شمال اقامت کنید و هزینه زندگیتان را می‌دهیم اما زیر قول و قرار خود زدند/به روح حبیب! او که به ما وعده پوشالی داد، اسفندیار رحیم‌مشایی نبود!!!/در مشکلات پیش‌آمده برای حبیب، دولت احمدی‌نژاد نقشی نداشت/حبیب حتی نمی‌خواست اسم آن آقازاده را بشنود اما حالا ارشاد به این آقازاده با صدای حبیب مجوز داده؟؟/نمی‌دانم ارشاد چگونه بدون اجازه ورثه، مجوز استفاده از صدای حبیب را صادر کرده؟ این اهانت است به حبیب!!/شوهر من رفته ولی ما که هنوز هستیم؛ ارشاد نباید مجوز صادر می‌کرد/حبیب وقتی دید بهش مجوز ندادند می‌گفت می‌خواهم برگردم آمریکا/حبیب افتخار می‌کرد به اینکه پسرش مکبر مسحد لوس‌آنجلس است!/حبیب قطعه «نفسم گرفت از این شهر…» را برای امام زمان(عج) خواند/حبیب در عمرش یک نخ سیگار نکشید و یک قطره الکل ننوشید

سینماروزان: اواخر دی ماه امسال بود که خبر انتشار کلیپ مجوزدار «دیره» با آوازخوانی مشترک احمدرضا محبیان و سمیر زند(محمدحسین خزعلی) و با استفاده از صدا و تصویر حبیب منتشر شد؛ خبری که حکایت داشت از مجوزدار شدن حبیب بعد از مرگش!!!

به گزارش سینماروزان در تمام مدتی که این خبر در فضای رسانه ای چرخید و بعدتر قطعه «دیره» به گوش مخاطبان رسید کمتر کسی بود که بپرسد آیا مجوز انتشار این قطعه با کسب رضایت از ورثه حبیب که همسر و فرزندش هستند صورت گرفته یا نه؟

ناهید بسیم همسر دوم حبیب که نزدیک به چهل سال با وی زندگی کرد به تازگی در گفتگویی تفصیلی با روزنامه «شهروند» که به مرور حال و روز خود و حبیب بعد از بازگشت به ایران اختصاص دارد به انتقاد از صدور مجوز حبیب بدون اجازه وی و محمد محبیان پرداخته است.

ناهید بسیم در عین حال گلایه کرده از اینکه چرا در تمام سالهای حضور حبیب در ایران هیچ کس به او مجوز فعالیت نداد و تازه بعد از مرگش است که مجوز صادر شده.

متن گفتگوی همسر حبیب را بخوانید:

چرا نیاسته را برای زندگی انتخاب کردید؟ چون طبیعی است آدمی مثل حبیب که شهرت داشت و کار هنری هم می‌کرد، فضای تهران برایش مهیاتر بود. یک بار هست که فردی هنوز معروفیتی ندارد و سال‌های ابتدایی کار را هر جایی بگذراند، اهمیتی ندارد، اما همه می‌دانیم که برای ادامه حیات و کار هنری، این پایتخت است که فضای نسبتا مهیایی دارد…
دلیل شمال آمدن ما، به برخی از برنامه‌هایی برمی‌گردد که اتفاق افتاد. وقتی حبیب ‌سال ٨٨ به ایران آمد، کسی را در ایران به جز خواهر بزرگش نداشت که خیلی هم نمی‌شود درباره او حرف زد! بعد از آمدن به ایران اجازه خروج به او ندادند. در این مدت هم با آدم‌هایی آشنا شد که قول‌هایی به او دادند. حبیب بسیار آدم ساده‌ای بود، البته این ساده‌بودن به معنی آدمی است که صادق است و چیز پنهانی ندارد و به همه آدم اعتماد می‌کند، چون نهاد خودش پاک است. حبیب عاشق ایران بود. زمانی که در آمریکا بودیم همیشه می‌گفت دوست دارد به ایران برگردد. همیشه می‌گفت ناهید من این‌جا نمی‌مانم، دوست ندارم این‌جا بمیرم. من هم می‌گفتم اگر اینطور است این‌جا نباید زندگی کنیم. ما زمانی که از آمریکا آمدیم، ابتدا تهران ساکن بودیم، اما این آدم‌ها قول‌هایی دادند و ویلایی برای سکونت ما در چابکسر در نظر گرفتند. من بچه تبریزم، اما از چهار پنج سالگی همراه خانواده به تهران آمدم و در آن‌جا بزرگ شدم. بدم هم نمی‌آمد شمال باشم. این‌جا آمدن‌مان هم دو تا دلیل داشت. یکی قول‌هایی بود که آنها دادند که البته بعدها به هیچ‌کدام از آنها عمل نکردند، مثل این‌که شما را آورده باشند و وسط آسمان رها کرده باشند و دست‌مان هم به هیچ جایی بند نبود.
سخت نبود؟ منظورم وقتی به ایران آمدید؟
چرا بود. ما سی‌سال ایران نبودیم و در این سی سال، عملا جا پای محکمی نداشتیم. ما یک بار آن آغاز انقلاب همه چیز را فروختیم و به آمریکا رفتیم و عملا زندگی را از صفر آغاز کردیم و این بار هم برعکس از آمریکا به ایران آمدیم و باید همه چیز را از صفر آغاز می‌کردیم، به همین دلیل، عملا ادامه حضورمان در تهران امکان نداشت. به همین دلیل وقتی عده‌ای پیدا شدند و قول دادند که در ازای کار، هزینه‌های زندگی را پرداخت می‌کنند، پذیرفتیم و به چابک‌سر آمدیم. متاسفانه آن قول و قرار به سرانجام نرسید و به صورت مستقل خودمان ادامه دادیم.
به نظر می‌رسد فردی که شما تمایلی ندارید از او صحبت کنید، آقای رحیم مشایی باشد که آن زمان موقعیت ویژه‌ای دردولت داشت.
به روح حبیب در این موضوع کاملا آنچه هست را می‌گویم، این آدمی که به ما قول داد، آقای رحیم مشایی نبود.
پس آنچه در اخبار منتشر شده، شایعه بود؟
نه شایعه هم نبود.
یعنی چه توضیح بیشتری می‌دهید؟
آن آدمی که قول داده بود، مدعی ارتباطاتی بود و اتکا داشت بر حسب آشنایی و رابطه‌هایی که دارند، می‌توانند مجوزهای لازم را بگیرند. برخی موارد هست که من تازه می‌شنوم. در آن زمان خواسته شده بود به حبیب مجوز بدهند. برنامه‌ای به نام «امضاء» از تلویزیون پخش می‌شد که من در آن برنامه این موضوع را شنیدم. آدم‌هایی بودند که نمی‌خواهم نام ببرم، اما می‌خواستند سرمایه‌گذاری کنند. آنها می‌گفتند اگر ١٠‌سال هم موضوع طول بکشد، ما تمام هزینه‌ها را می‌دهیم و پای کار می‌ایستیم تا به نتیجه برسد، اما متاسفانه حتی یک‌سال هم سر قول‌شان نماندند. آن هم به چه شکلی فقط هزینه ویلایی که در اختیارمان قرار دادند را تقبل کردند. مابقی هزینه‌ها هم برعهده خودمان بود. خلاصه این‌که دولت به ما هیچ قولی نداد و حتی وقتی در آن برنامه از وزیر ارشاد آن زمان در برنامه تلویزیونی «امضاء» پرسیدند که شما مشکلاتی با آقای احمدی‌نژد داشتید و او درباره این مشکلات توضیح می‌داد، گفت که آقایی از خوانندگان از لس‌آنجلس آمده بود و می‌خواستند ما برای برنامه او مجوز بدهیم که ما این کار را نکردیم. به همین دلیل تاکید می‌کنم دولت احمدی نژاد در این وسط نقشی نداشت، چند نفر اهل رامسر بودند که گمان می‌کردند با ارتباطاتی که دارند، می‌توانند مجوز بگیرند، بعد هم که تلاش کردند، دیدند کاری از دست‌شان برنمی‌آید و آن برنامه‌ها که تصور می‌شد می‌شود برنامه اجرا کرد و پول‌های آنچنانی به دست آورد، محقق نشد، همه چیز را رها کردند. تهران که بودیم این گروه تلاش داشتند ما به جایی غیر از تهران برویم، چون گمان‌شان این بود که حبیب ممکن است در تهران موقعیت‌های دیگری گیر بیاورد و آدم‌های دیگر او را پیدا کنند. اما شدیم از این‌جا مانده و از آن‌جا رانده، چون خودتان می‌دانید که ما همه چیز را در آمریکا رها کردیم و به ایران آمدیم. من هر چه به حبیب می‌گفتم، او می‌گفت نه این‌بار فرق دارد و اینها کارشان را انجام می‌دهند.
پس دولت وعده نداد؟
اگر دولت وعده می‌داد که برخی محدودیت‌ها به وجود نمی‌آمد. لپ‌تاپ و تلفن و اینها را نمی‌گرفتند. آن زمان حبیب کمی هم سرخورده شده بود و می‌گفت می‌خواهم برگردم آمریکا، حتی می‌گفت می‌خواهم به صورت غیرقانونی بیایم و وقتی پشت تلفن این حرف‌ها را می‌زد به من می‌گفت ممکن است تلفنت شنود شود. آخر ما را ترسانده بودند و ما هم که از این کشور دور بودیم، باور می‌کردیم. بعد که می‌آیی به این کشور می‌فهمی آنطور هم که می‌گفتند؛ نیست و کسی وقت اضافه ندارد که بخواهد دنبال این و آن راه بیفتد.

ناهید بسیم
ناهید بسیم

بعد از این موضوعات بود که به کتالم آمدید؟
بعد از آن اتفاقات و حدود یک‌سال‌ونیم (تقریبا) که آن آقایان سرمایه‌گذار فقط اجاره را پرداختند، ما خودمان دیدیم اینطوری امکان جلو رفتن نیست. من خودم کمی پس‌انداز داشتم و در تبریز هم چیزهایی داشتیم. تهران هم امکان هندل‌کردن را نداشتیم، به همین دلیل آمدیم به روستایی به نام نیاسته از توابع کتالم که الان معروف هم شده. شانسی هم آمدیم قبل از این یک دوره پنجاه روزه این‌جا اقامت داشتیم و چون مردم هم دیده بودند ما آدم‌های بی‌آزاری هستیم و چون دنبال جایی هم بودیم که از آن گروه جدا شویم، خودشان پیشنهاد دادند به این محل بیاییم و الان حدود شش‌سال است که در اینجا ساکنیم.
آن زمان یادم هست خبری منتشر شد که قرار است حبیب در استادیوم آزادی در کنسرتی صد‌هزار نفری، برنامه اجرا کند؛ ماجرا چه بود؟
این را شما از کجا شنیدید.
موضوع خیلی معروف است، همین الان اگر در گوگل جست‌وجو کنید، کلی خبر درباره این موضوع بالا می‌آید.
می‌دانید چرا این را می‌پرسم، به این دلیل که حبیب همیشه این را در ذهن داشت. زمانی که در آمریکا بودیم همیشه می‌گفت: ناهید! آدم برود ایران و یک کنسرت در ورزشگاه آزادی بگذارد، چه می‌شود. این همیشه در ذهن این مرد بود و به کسی هم نگفته بود. این‌که چطور این موضوع مطرح شده، برایم جالب است. من هر وقت فکر می‌کنم می‌بینم با توجه به میزان علاقه‌ای که مردم به او داشتند، اگر چنین کنسرتی برگزار می‌شد، حتما کنسرتی به‌یادماندنی بود. حتی به نظرم ورزشگاه آزادی هم جا کم بود.
اینطور که می‌گویید برگزاری کنسرت در استادیوم آزادی به قول فرنگی‌ها «ویژن» حبیب بوده است؟
آفرین دقیقا این ویژن حبیب بود. برای همین از شما می‌پرسم که این را از کجا شنیده‌اید. حبیب آدم صاف، ساده و نازنینی بود. من چهل‌وچند‌سال با این آدم زندگی کردم خدای من شاهد است که آدم به این خوبی نه دیدم و نه شنیدیم.
در میان تمام این حرف و حدیث‌هایی که درباره حبیب به وجود آمد، خبر دیگری هم دهان‌به‌دهان در جامعه می‌گشت و آن این بود ‌که حبیب دق کرد. گفتند به این دلیل که قول‌هایی که به او داده شده است، برآورده نشده، او به قدری تحت فشارهای روحی قرار گرفت که نتوانست تحمل کند. صحت این موضوع را از شما می‌توان پرسید، به این دلیل که چهار دهه با او زندگی کرده‌اید و در خلوت حتما حرف‌هایی به شما زده است…
حبیب این آخرها اصلا صحبت نمی‌کرد، به من هم چیزی نمی‌گفت. کاری بود که خودش کرده بود. وقتی گفت بیاییم ایران دیگر نمی‌توانست گله کند. من هم فکر می‌کنم واقعا حبیب دق کرد! او آدم سالمی بود. در عمرش یک نخ سیگار نکشیده بود. او حتی یک قطره الکل در عمرش نخورده بود. دایم ورزش می‌کرد. شب‌ها زود می‌خوابید. این آدم دق کرد. او شرمنده زن و بچه رفت. هر چند، ما هیچ‌وقت به او چیزی نمی‌گفتیم و فشاری از سمت ما بر او تحمیل نشد. او رفت، اما من نمی‌توانم باور کنم که او نیست. او نرفته من حتی نمی‌توانم برایش فاتحه بخوانم. من حتی نمی‌توانم از این‌جا بروم، فکر می‌کنم او را رها کردم و رفتم. هر روز هم باید به دیدنش بروم.
حبیب در مصاحبه‌ای که منتشر هم شده است، گفته که یک نفر قرار بود هزینه‌های یک کار مشترک را بپردازد. در همه جای دنیا اینطور است که وقتی یک خواننده قدیمی و جا افتاده، با یک خواننده جوان و گمنام برنامه اجرا می‌کند، حداقل یک‌میلیون دلار می‌گیرد، چون از اعتبار خودش استفاده می‌کند، ضمن این‌که شوهر من خواننده نبود. او موزیسین بود. آهنگساز بود. موزیک می‌دانست چیست، شعر می‌دانست و می‌گفت. این‌که می‌گویید مگر قرار و مدار نگذاشته‌اند، درست است حبیب با آنها قرا و مدار مالی هم گذاشتند و یک آهنگ خواندند. جالب است وقتی آن آهنگ را خواندند، دیگر غیبش زد و گمان کرد با یک آهنگ کارش گرفته و تمام شده است!
بنابراین حبیب بعد از این‌که ایران آمد، قطعاتی هم خواند و اجرا کرد…
بله، یکی آهنگ قدیمی‌اش بود که آن آقا می‌گفت ما این را تنظیم مجدد می‌کنیم و من هم در کنار شما چند بیت را بخوانم. قطعاتی هم خواند، اما ما از دنبال مجوز رفتن خسته شده بودیم. با خودمان گفتیم همین‌جا زندگی می‌کنیم و اگر حبیب خواست کارش را ادامه می‌دهد، آهنگ می‌خواند و آهنگ‌ها را هم در اینترنت منتشر می‌کنیم.
حبیب حاضر بود با یک سیب‌زمینی روزگار بگذراند، اما کسی از اوضاعش مطلع نباشد. او بسیار علو طبع داشت. طوری هم حرف می‌زد که من به‌عنوان همسرش گاهی فکر می‌کردم نکند گنجی چیزی دارد. کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، می‌دانستند و این علو طبع او را کاملا حس می‌کردند، به همین دلیل هم بود که خودش هیچ وقت به ارشاد نرفت، چون می‌ترسید کسی با او بلند حرف بزند.
حالا من نمی‌دانم ارشاد چطور این مجوز را صادر کرده است و مثالش خیلی واضح و شفاف است. فرض کنید کسی از دنیا می‌رود، او ١٠ تومان اگر داشته باشد، مگر نباید همه ورثه بروند و امضا بدهند برایش! من نمی‌دانم ارشاد با چه قانونی و با چه استدلالی این مجوز را صادر کرده است. شوهر من رفته ولی ما که هنوز هستیم. من همه زندگی‌ام، همه امیدم حبیب بوده که رفته است. من چشم طمع مالی به این قطعه‌ای که مجوز دادند، ندارم اما ارشاد نباید مجوز صادر می‌کرد.
الان این مجوزی که صادر شده است از شماها (شما و محمد) هیچ اجازه‌ای نگرفته‌اند؟
اصلا ما خبر نداشتیم.
البته طبیعی است که تمام حقوق قانونی، مادی و معنوی این اثر به ورثه می‌رسیده، درباره هیچ‌کدام از این موضوعات با شما صحبت نشده است؟
خیر، به هیچ‌عنوان. من نمی‌دانم با چه چیزی این مجوز صادر شده است، حتی به همان اثر هم پایبند نمانده و صدای حبیب را با آهنگی که خودش خوانده ترکیب کرده است. این اهانت است به حبیب. اگر قرار بود مجوز بدهند، باید تا زمانی که خودش بود می‌دادند، وقتی او رفته حتی به من هم نباید مجوز بدهند.
و تازه اگر هم مجوزی صادر می‌شود، باید تمام حقوق مادی و معنوی‌اش رعایت شود.
بله، دقیقا. تازه آن هم نه به فردی که گلوله آخر را به حبیب شلیک کرد. حبیب این اواخر مانند نخ ساییده‌شده بود. این اواخر مدتی تمام آنچه مربوط به ما بود، بر دوش محمد بود. خدا خیرش دهد، دعای خیر پدر و مادر همراهش بود.
ماجرای شلیک تیر آخر چیست؟
تقریبا یک‌ماه مانده به مرگ حبیب، محمد تماس گرفت و گفت نگذار پدر سراغ اینترنت برود، چون آن آقا{آقازاده‌ای به نام س.ز؟؟؟} نشسته و پشت‌سر پدر حرف‌هایی زده که اگر بشنود، به‌هم‌می‌ریزد، چون حبیب شکننده شده بود. من هم همین را به حبیب گفتم که مبادا نگاه کنی. متاسفانه یکی از آشنایان از تهران تماس گرفت و ماجرا را گفت. حبیب می‌گفت من نمی‌خواهم بشنوم و او باز داشت توضیح می‌داد. متاسفانه از این به بعد بود که دیگر او ساکت ساکت شده بود و … حالا ارشاد به همین آدم مجوز کار با صدای حبیب را داده است.
حبیب آن‌طور که شنیدم قطعات مذهبی هم اجرا کرده است؟
بله، آن زمان که آمریکا بودیم، رفت لبنان و در شهر بیروت برای شهدا خواند. یک قطعه برای امام علی (ع) و یک قطعه هم برای امام حسین(ع) قبل از انقلاب خوانده است
قطعه «نفسم گرفت از این شهر در این حصار بکشن/ در این حصار جادویی انتظار بشکن» هم ظاهرا برای امام زمان(عج) است؟
بله، همین‌طور است. حبیب آدم مذهبی‌ای بود. او یکی از افتخاراتش این بود که پسرش مکبر مسجد در لس‌آنجلس بود و اذان می‌گوید، اگر سراغ مسلم را بگیرد من می‌گویم او بود.

 




موافقت ارشاد با خوانندگی پسر حبیب+عکس و آهنگ

سینماروزان: در حالی که حبیب محبیان خواننده پاپ که در دولت دهم به ایران بازگشته بود نتوانسته بود حین سالهای زندگی در ایران مجوزی برای انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرت دریافت کند اما حالا ده ماه بعد از درگذشتش مجوز انتشار آلبومی با حضور فرزندش احمدرضا محبیان صادر شده است.

به گزارش سینماروزان احمدرضا محبیان پسر بزرگ حبیب محبیان خواننده فقید موسیقی پاپ اولین قطعه رسمی و دارای مجوز خود را با همراهی سمیر زند دیگر خواننده پاپ منتشر کرده است.

این تک آهنگ به نام «دیره» با ترانه‌ای از فرید احمدی و تنظیم علی منصوری تهیه و تولید شده است و موسسه فرهنگی هنری «اریکه سمر» نیز صاحب امتیاز این اثر است. این همکاری در حالی شکل گرفته که «سمیر زند» در سال ۹۱ تک آهنگی مشترک با حبیب محبیان را به نام «محکوم» منتشر کرد که موزیک ویدیوی این اثر بازتاب‌ها و حواشی فراوانی را در پی داشت.

آلبوم رسمی «برگزیده» با صدای سمیر زند و حضور افتخاری احمدرضا محبیان مجوزهای لازم برای انتشار را اخذ کرده است.

قطعه «دیره» از آلبوم «برگزیده» به خوانندگی سمیر زند دارای مجوزه شماره ۹۵۵۱۶ دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شماره ثبت ۱۷۶۸۸ کتابخانه ملی ایران متعلق به موسسه «اریکه سمر» به شماره ثبت ۳۴۶۸۲ در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

برای شنیدن این قطعه اینجا را کلیک کنید.

کاور قطعه «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند
کاور قطعه «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند



دفاع یک مداح از بهروز وثوقی، فریدون فروغی، حبیب و شجریان

سینماروزان: غلام کویتی پور حماسی خوانی که مخاطبان با صدای وی خاطره ها دارند در دهه اول محرم مهمان فریدون جیرانی در برنامه اینترنتی “35” بود.

به گزارش سینماروزان کویتی پور در این برنامه درباره مسائل مختلفی صحبت کرد و ضمن ابراز همدردی با هنرمندانی نظیر حبیب و بهروز وثوقی از سیاستهای هنری کشور انتقاد کرد.

بخشهای خواندنی گفته های کویتی پور را بخوانید:

چرا قدر فرهاد و فریدون فروغی را ندانستند؟
چرا قدر فرهاد و فریدون فروغی را ندانستند؟ سکوت های پینک فلوید و فضاسازی موسیقی های اسفندیار منفردزاده را همیشه به آهنگسازان و گروهم گفته ام استفاده کنید.

چرا بهروز وثوقی برای دیدار با پدرش باید بیاید مرز ترکیه؟
بعد از 37 سال باید فضا برای هنرمندان باز شود. چرا تا جوانی شهرت به هم می‌زند و در عرصه کاری خودش نامبروان می شود جلویش را می گیرند؟ در این 37 سال دافعه مان بیشتر از جاذبه بوده. بهروز وثوقی چه گناهی به هنر ما کرده که باید بیاید پشت مرز ترکیه بایستد تا پدر مریضش را ملاقات کند؟ کجای فرهنگ و معرفت ایرانی  – اسلامی ما چنین اجازه ای را به ما می دهد؟ نکنید این ظلم ها را.

ما با شاه مشکل داشتیم نه با مردم
این خیلی بد است که به یک ریش سفید هنری می گویند با شما مشکل داریم. ما با شاه مشکل داشتیم با مردم که مشکل نباید داشته باشیم. حق الناس این هنرمند کجا می رود؟ یا به حق الناس اعتقاد داریم یا همه اش شعاره!

کسی که تو جبهه پشت من می ایستاد شده مسئول جشنواره موسیقی دفاع مقدس
در کشور ما جشنواره موسیقی در زمینه دفاع مقدس برگزار می شود 6 سال بعد می فهمم چنین جشنواره ای وجود داشته! کسی که تو جبهه ده قدم پشت من دست به سینه می ایستاد شده مسئول این جشنواره. وقتی من را می بینند می گویند سلام . شما هم کاری اوردین ؟ شما خیلی برای جنگ زحمت کشیدید!

چرا کسی مثل حبیب را بی ارزش کردند؟
دست بردارید از این کارها. اگر حبیب را نمی خواستید چرا پیغام دادید بیا؟ چرا فاجعه ای مثل رفتاری که با حبیب شد باید رخ بدهد؟  مادر من با ترانه «مادر» ایشان اشک می ریخت. چرا اثر حبیب هنوز تاثیر دارد. شما کسی را بی ارزش کردید که سمبل ادب بود. از مردم کوچه و خیابان درباره شخصیت حبیب سوال کنید. رفتار این مرد سمبل ادب و ارزش انسانی بود. فرهنگ ایرانی ما دارد کجا می رود؟

خرمشهر چهارمین گمرک جهان بود گمرکش کو

خرمشهر همچنان شهر مظلومه. بازسازی این شهر نه در شأن مردم خرمشهره نه در شأن ایران. من خرمشهر دوران جنگ که خرابه بود را بیشتر از این خرمشهر دوست داشتم. خرمشهر چهارمین گمرک جهان بود گمرکش کو؟ ضعف مدیریت غوغا می کند و نمی می خواهد هم حل بشود.

تا شبی دو فیلم هالیوودی نبینم نمی خوابم

من تا شبی دو فیلم هالیوودی نبینم نمی خوابم. چیزی است که از بچگی عادت دارم و همواره فیلم می بینم.

چرا موسیقی صدا و سیما نباید بودجه داشته باشد؟
چرا موسیقی صدا و سیما نباید بودجه داشته باشد؟ مگر در آفریقا زندگی می کنیم؟ این همه جوان عاشقانه از دامن مادرهایشان رفتند جنگ و جان دادند که بودجه نداشته باشیم برای هنر این مملکت؟

درباره موسیقی شش و هشت جواب می دهم

مصاحبه با من شده گفتم در مورد دفاع مقدس  و محرم جواب نمی دهم. من در مورد موسیقی شش و هشت از نوع عروسیش جواب می دهم.

37 سال هست که حقوقم را نداده اند
37 سال هست که حقوقم را نداده اند. رفتیم سنوات بگیریم که رعایت قانون بشه پرونده هایمان گم و گور شده است. از سپاه طلبکار هستم. “غریبانه 2 ” را دادند بیرون که فقط دو تا از قطعاتش مال من بود و بقیه اش تقلید صداست.

ربنای شجریان با پوست و گوشت و استخوان مردم عجین شده
از من پرسیدند در مورد ربنای استاد شجریان بگویم؛ گفتم ملودی که با پوست و گوشت و استخوان مردم عجین شده است چه از تلویزیون پخش بشود یا نشود در یادها می ماند.

وارد هیچ جناح سیاسی نشدم
37 سال هست که از صدایم پول در نیاورده ام. افتخارم این است که پس انداز ندارم، جناح سیاسی هم ندارم. وقتی انقلاب شد آن پیر نکته ای گفت به این مضمون که تا وقتی پاسدار هستید وارد هیچ دسته و گروهی نشوید. خیلی تلاش کردند من را جذب کنند به جناحهای سیاسی ولی من نپذیرفتم. جناح ما مردم است. مگر مردم باید دسته بندی بشوند؟




بعد از عدم تخصیص مزار به حبیب در قطعه هنرمندان⇐قدیمی‌ترین عکاس سینمای ایران در سکوت خبری دفن شد

سینماژورنال: اصغر بیچاره قدیمی‌ترین عکاس سینمای ایران که سابقه بازیگری هم داشت ۲۲ خردادماه پس از تحمل یک دوره بیماری بر اثر عوارض ناشی‌از سرطان حنجره در آمریکا درگذشت.

به گزارش سینماژورنال با این حال بیشتر از یک ماه طول کشید تا پیکر او به ایران منتقل شود و البته این انتقال و سپس خاکسپاری او نیز پنجم مرداد ماه در سکوت خبری کامل انجام شد.

پیش از این و در جریان درگذشت حبیب محبیان خواننده قدیمی پاپ نیز علیرغم میل خانواده شرایط تشییع او از مقابل تالار وحدت و تدفین در قطعه هنرمندان فراهم نشده بود.

حالا درباره اصغر بیچاره که سابقه حدودا شش دهه‌ای در سینما داشت هم هم انتقال به ایران و هم تدفین در سکوت خبری انجام شد تا حجم فراوان سوالات باشد که در این باره مقامات هنری را مخاطب قرار دهد.

 




رونمایی از قطعه‌ای منتشر نشده از حبیب در پاسداشت شهداء+عکس و موزیک

سینماژورنال: با گذشت بیشتر از یک ماه از درگذشت حبیب محبیان خواننده پاپ و در سالروز عملیات مرصاد قطعه ای منتشرنشده از حبیب با نام “گل سرخ” منتشر شد.

به گزارش سینماژورنال این قطعه حدودا یک دهه پیش از این و قبل از بازگشت حبیب به ایران  با ترانه ای از داوود بدرخانی و آهنگسازی حبیب و تنظیم اندی جی تولید شده بود.

 گفته می‌شود حبیب این اثر را تحت تاثیر شهادت یکی از دوستان و هم محله‌ای‌هایش در جنگ تحمیلی ساخته و قرار بود این اثر در قالب آلبومی در ایران منتشر شود.

محمد محبیان پسر حبیب در توضیح جزئیات این اثر به “موسیقی ما” می گوید: پدرم به شدت علاقمند ایران و تمام مردم ایران بود. این علاقه و احترام نسبت به شهدا همیشه برای من جالب توجه بود و بارها در این باره با هم صحبت می کردیم.

او در توضیح زمان تولید این اثر نیز می گوید: سال 2007 این اثر ساخته شد و هرگز منتشر نشد. پدرم منتظر موقعیتی بود که بتواند این اثر را در ایران به همه شهدا تقدیم کند ولی برخی اتفاقات در ایران باعث شد این اتفاق صورت نگیرد تا مبادا این اثر کاملا احساسی و دلی که بر اساس اعتقادات واقعی حبیب ساخته شده بود، رنگ و بویی سیاسی بگیرد. حسرت عدم انتشار این اثر تا همیشه در دل حبیب بود و همزمان با سالروز عملیات مرصاد تصمیم گرفتیم این خواسته حبیب را جامه عمل بپوشانیم تا مسئولین متوجه ذات درونی و اعتقادات واقعی پدرم باشند.

برای شنیدن قطعه “گل سرخ” حبیب اینجا را کلیک کنبد.

کاور قطعه "گل سرخ" حبیب
کاور قطعه “گل سرخ” حبیب



طعنه وزیر ارشاد احمدی‌نژاد به همتای فعلی خود⇐اعضای “سگهای زرد” در قطعه هنرمندان دفن شد اما حبیب…

سینماژورنال: ماجرای درگذشت حبیب در شمال کشور و عدم همراهی با خانواده اش برای برگزاری مراسم تشییع در تهران و البته عدم تعلق گرفتن مزار در قطعه هنرمندان به این خواننده همچنان محل بحث و نظر است.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین مورد سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم که حبیب در زمان وزارت وی به ایران آمده بود در گفتگو با “فیلمنت” این باره اظهارنظر کرده است.

بررسی صدور مجوز را به دوستان موسیقی واگذار کردیم

سید محمد حسینی در پاسخ به سوالی درخصوص درگذشت حبیب محبیان که در دولت دهم و وزارت وی به ایران آمده بود، گفت: در آن زمان برای فعالیت ایشان درخواستی مطرح شد، ولی خیلی جدی نبود. با این حال ما بررسی کار حبیب را به دوستان هنری دفتر موسیقی واگذار کردیم تا بر اساس معیارهایی که هست همکاری های لازم انجام بشود. ولی اینکه در این مدت و در دوره جدید هم به ایشان مجوزی داده نشد باید از خود این دوستان سوال شود.

از بازگشت همه ایرانیان باید استقبال کرد

وی در پاسخ به این سوال که شما موافق بازگشت حبیب به ایران بودید؟ گفت: هر ایرانی که به ایران برگردد خوب است و باید از بازگشتش استقبال کرد، ولی میدانید که همیشه فضا سازی هایی می شود.
مثلا در مورد یکی از فیلم هایی که قرار بود ساخته شود قبل از اینکه فیلم ساخته شود فراوان هیاهو و جنجال درست شد و قضاوتهای زودهنگام صورت گرفت و هجمه هایی عجیب ترتیب داده شد…

پیکر “سگهای زرد” در قطعه هنرمندان دفن شد اما حبیب…

وزیر ارشاد سابق نظرش درباره چرایی عدم دفن حبیب در قطعه هنرمندان را چنین بیان کرد: اگر این ماجرا را با ماجرای کشته شدن اعضای گروه «سگ های زرد» مقایسه کنیم همه چیز دستگیرمان می شود. در آن دوران وقتی اعضای جوان این گروه در خارج از کشور کشته شدند با پیگری ماجرا، پیکر آنها را به ایران آوردند و در قطعه هنرمندان دفن شدند.
اما حبیب در ایران درگذشت و شرایط دفن در قطعه هنرمندان برایش فراهم نشد؛ این مساله جای سوال دارد.

سیدمحمد حسینی
سیدمحمد حسینی



انتشار نامه‌ای منسوب به فرزند حبیب بدون الصاق تصویر اصل نامه!

سینماژورنال: هفته گذشته بود که متن نامه‌ای منسوب به حبیب که برای محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم نوشته شده بود توسط خبرگزاری اصولگرای “فارس” منتشر شد؛ نامه ای که حبیب در آن از کسانی گفته بود که در ابتدای انقلاب باعث مهاجرت او شدند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال مدتی بعد از انتشار متن آن نامه و در پی طرح پرسشی مبنی بر چرایی عدم انتشار تصویر اصل نامه، خبرگزاری مذکور تصویر اصل نامه را هم منتشر کرد.(اینجا را بخوانید)

حالا روزنامه اصلاح طلب “شرق” شنبه 5 تیرماه نامه ای منسوب به محمد فرزند حبیب را منتشر کرده که در آن به گلایه از این پرداخته شده که چرا نمی‌گذارند خانواده اش در آرامش باشد.

هرچند این طور برمی‌آید که این روزنامه اصلاح طلب در تقابل با آن خبرگزاری اصولگرا این نامه را به عنوان تکذیبیه ای بر نامه حبیب به احمدی‌نژاد منتشر کرده با این حال در متن نامه محمد محبیان هیچ تکذیبیه صریحی بر آن ماجرا وجود ندارد؛

به خصوص که تصویر اصل نامه حبیب به احمدی‌نژاد منتشر شده اما روزنامه اصلاح طلب مذکور فقط متن نامه محمد را منتشر کرده و خبری از تصویر اصل نامه نیست!!!

متن نامه محمد محبیان را بخوانید:

نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است

با پيام‌هاي تسليت براي فوت پدرم از خواب بیدار شدم. ولي مثل یکی، دو بار گذشته، با خودم گفتم دوباره شایعه ساختند! با این حال ناخودآگاه گوشی تلفنم را برداشتم و قبل از تماس با خانواده‌ام اسم حبیب را در گوگل سرچ کردم و با عکس‌هاي جنازه پدرم در سردخانه مواجه شدم. عکس‌ها را می‌دیدم؛ اما باز فكر كردم آنها هم ساختگی هستند. ساعت چهار صبح بود و من گیج خواب. عكس‌ها روي خروجی یکی از خبرگزاري‌های رسمی کشور منتشر شده بود که همه آن را دیدند. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است.

بی‌اعتنا به حال ما

با ایران تماس گرفتم و تازه متوجه شدم پدرم با هزاران کیلومتر فاصله و در خاک وطن خودش، جایی که آرزو داشت، چشم‌هایش را به روی دنیا بسته است. بلافاصله بعد از آن، رسانه‌ها شروع کردند به نبش قبر هفت سال پیش یعنی سال ٨٨، زمانی که پدرم به ایران بازگشت و شایعه‌هایی درباره ارتباطش با محمود احمدی‌نژاد منتشر شد. رسانه‌های خارجی و داخلی بی‌اعتنا به حال ما، فقط دنبال این بودند پدرم با محمود احمدی‌نژاد چه رابطه‌ای داشته است و آیا نامه‌ای خطاب به او نوشته یا نه؟!

پدرم دوست داشت در ایران زندگی کند

وقتی یکی از همین رسانه‌ها با من تماس گرفتند و این سؤال را پرسیدند، گفتم پدرم هرگز نامه‌ای به احمدی‌نژاد ننوشت، چون می‌دانستم همان سالی که پدرم به ایران بازگشت در صحبت‌هایی رئیس‌جمهور وقت قول داده بود اجازه خواهند داد او در کشور خودش کار کند؛ اما نامه‌ای که خبرگزاری «فارس» منتشر کرد بیشتر از آن که درخواستی برای ادامه فعالیت هنری در ایران باشد، شبیه نامه‌ای بود که یک شخص با گرایش‌های شدید جناحی نوشته است!

پدرم دوست داشت در ایران زندگی کند و برای مردم کشور خودش بخواند و در این خاک دفن شود؛ اما هرگز از این ادبیات استفاده نمی‌کرد. ادبیات او در کارش و حتی در مصاحبه‌هایی که انجام داده مشخص است. در این همه سال، حتی یکبار هم نشنیدم بگوید جناح خاصی در ایران باعث شده او و خیلی‌های دیگر از ایران مهاجرت کنند. زبانش موسیقی بود و دوست داشت به ایران برگردد. زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد به او چنین قولی داده شد که البته هیچ وقت به آن عمل نکردند.

اجازه دفن پدرم در قطعه هنرمندان را هم داده بودند، اما…
بعد از فوت پدر خودم را به آب و آتش زدم که برای خاک‌سپاری ایشان به ایران برسم، اما نشد. دوستانم و برخی از مسئولان تلاش کردند تا بتوانم خودم را حداقل به مراسم یادبود پدرم در تهران برسانم. برای برگزاری مراسم یادبود در تهران با موانعی روبه‌رو بودیم، ولی نهایتا یک شب قبل از مراسم، مجوز برگزاری آن را در تهران به ما دادند. اجازه دفن پدرم در قطعه هنرمندان را هم داده بودند، اما این امکان به دلایل مختلفی میسر نشد.

نامه‌ای مربوط به هشت سال پیش که من نمی‌دانم از کجا آمده ؟

تنها کاری که توانستیم انجام دهیم همان مراسم بود که عده‌ای آن را هم تاب نیاوردند و با انتشار نامه‌ای که تاریخش مربوط به هشت سال پیش بود، نگذاشتند خانواده ما در آرامش عزاداری کند. نامه‌ای مربوط به هشت سال پیش که من نمی‌دانم از کجا آمده ؟! بارها از پدرم پرسیده بودم چرا برای دریافت مجوز اقدامی نمی‌کنی و هر بار گفته بود: «نمی‌خواهم به‌صورت علنی به من بگویند اجازه نداری در ایران کار کنی».

کاش جناحهای سیاسی از مرگ حبیب سوءاستفاده نکنند
آیا کسی با چنین تفکری می‌تواند نویسنده آن نامه باشد؟! نامه‌ای که معلوم نیست چرا باید هم‌زمان با مراسم یادبود پدرم و تنها به فاصله یک هفته پس از مرگش، منتشر شود! ای کاش به حرمت خانواده عزادار و سهمی که پدرم در موسیقی این مملکت داشت، می‌گذاشتند ما در آرامش و با احترام از او خداحافظی کنیم. کاش جناح‌های سیاسی و رسانه‌ها به این فکر نبودند که از اسم، موسیقی و حتی مرگ او سوءاستفاده کنند.
در آخر از همه مردم ایران که با وجود ماه رمضان و گرمای شدید هوا، روز برگزاری مراسم در مسجد حضور پیدا کردند تشکر می‌کنم. همچنین قدردان تمام مسئولان، ارگان‌ها و نهاد‌هایی هستم که در هر چه باشکوه‌تر برگزارشدن مراسم پدرم، کمال همکاری را با خانواده‌ام داشتند.




انتشار نامه عجیب حبیب به احمدی‌نژاد بدون الصاق تصویر اصل نامه ، توسط يك رسانه اصولگرا

سینماژورنال: همزمان با یکشنبه 30 خردادماه و ساعاتی بعد از برگزاری مراسم ختم حبیب محبیان در تهران خبرگزاری اصولگرای “فارس” متن نامه ای را که حبیب در آذر88 و در جریان فراهم آوردن شرایط برای بازگشت به وطن نگاشته بود منتشر کرد.

به گزارش سینماژورنال البته هیچ تصویری از نامه فوق که ادبیات عجیبی دارد به ضمیمه متن منتشر نشده است اما گویا نزدیکان احمدی نژاد صحت نامه را تأیید کرده اند.

متن نامه حبیب به احمدی نژادبه شرح زیر است:

بنام خدا

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای محمود احمدی‌نژاد

با سلام و عرض ادب

با احترام به استحضار می‌رساند اینجانب حبیب محبیان یکی از هنرمندان مردمی این مرز و بوم که سال‌ها در عرصه موسیقی و ترانه‌سرایی فعالیت حرفه‌ای داشته‌ام، بعد از انقلاب اسلامی به دلایل شخصی به همراه خانواده از کشور عزیزم هجرت کرده و سال‌ها در غربت زندگی سختی را پشت سر گذاشته‌ام.

رئیس جمهور محترم! جالب است بدانید، که حتما می‌دانید، آقایانی که الان در پوستین اصلاحات دم از آزادی، حقوق بشر و حقوق شهروندی می‌زنند، در اوایل انقلاب با تنگ‌نظری و بی تدبیری خود باعث بوجود آمدن فضای بی اعتمادی و وحشت در بین برخی از هموطنان گردیدند بطوریکه تعدادی از آنها با چشمانی گریان مجبور به ترک وطن خود شدند بدون آنکه تقصیری داشته باشند، که من هم از جمله آنها هستم.

جناب آقای احمدی‌نژاد ریاست محترم جمهور، بنده به صراحت و با صدای بلند اعلام می‌کنم که اینجانب دارای عرق ملی و اسلامی بوده و اعتقاد راسخ به قوانین جاری کشور دارم و از وطن‌فروشان خودفروخته‌ای که سر به آخور استکبار و صهیونیسم جهانی دارند متنفر بوده و در هیچ زمانی با آنها همکاری و ارتباطی نداشته و ندارم و دامن به خیانت نیالوده‌ام. البته به این موضوع اذعان دارم که عمر و جوانی‌ام که سرمایه اصلی زندگی‌ام بود را در خارج از کشور از دست داده‌ام و شاید هم کوتاهی‌هایی داشته باشم.

اما با قلبی مملو از عشق به وطن و امید به آینده همچنان پرنشاط، فعال و با کوله‌باری از تجربه امید به آینده‌ای روشن دارم.

برادر عزیز، زمانی نه چندان دور رزم‌آرا نخست وزیر پهلوی با خفت اعلام کرده بود ما نمی‌توانیم لول هنگ آفتابه بسازیم تا برسد به ملی شدن صنعت نفت!! اما بعد از انقلاب اسلامی با همت مردم شریف ایران و رهبری بی نظیر امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) و مقام معظم رهبری و مواضع مقتدرانه جنابعالی شعار «ما می‌توانیم» به تحقق رسیده و نتایج درخشانی در پی داشته است که این افتخارات مورد مباهات همه ملت ایران می‌باشد.

حبیب محبیان




پیام فرزند حبیب به آنها که دل پدرش را شکستند+عکس

سینماژورنال: محمد محبیان فرزند حبیب محبیان خواننده پاپی که به تازگی درگذشت در صفحه اجتماعی خود به آنها که دل پدرش را شکستند واکنش نشان داد.

به گزارش سینماژورنال محمد تصویر رنگ پریده ای از خودش در حالی که متن “آنهایی که دل حبیب من را شکستند خدا ازشون نمی گذره” در دستش است را در صفحه اجتماعیش قرار داده است.

هرچند محمد به صراحت منظورش از دلشکستگی را بیان نکرده اما به نظر می رسد واکنش محمد مرتبط باشد به عدم صدور مجوز برای فعالیت مجدد پدرش در داخل و البته  عدم همراهی برای دفن حبیب در قطعه هنرمندان.

محمد محبیان که ساکن ترکیه است دارای تجربیات خوانندگی هم بوده است و البته شناخته شده ترین قطعه اش با نام “بارون” را با همراهی پدرش در آلبوم “جوونی” خوانده است.

پیام اجتماعی محمد فرزند حبیب
پیام اجتماعی محمد فرزند حبیب



چرا حبیب در جایی که دوست داشت دفن نشد؟⇐یک پژوهشگر تاریخ پاسخ می‌دهد

سینماژورنال: حبیب محبیان نه‌تنها نتوانست در ایران آلبوم یا کنسرتی داشته باشد، حتی مجال این را هم نیافت که در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شود.

به گزارش سینماژورنال شاید حالا وقت آن است که نام حبیب را هم به چهره‌هایی بیفزاییم که در قالب آرزو یا وصیت، محلی را برای دفن خود در نظر گرفته بودند اما به دلایلی، جسد بی‌جانشان در جایی دیگر، به خاک سپرده شد.

محمدحسین خسروپناه، نویسنده و پژوهشگر تاریخ، در گفتگو با “شرق” از چرایی عدم انجام وصیت حبیب و عواقب آن سخن گفته است.

چه عواملی باعث مي شود تا یک متوفی نتواند در جایی که آرزو داشته یا وصیت کرده دفن شود؟
این قضیه ابعاد مختلفی دارد، دلایل خانوادگی مطرح است، دلایل شرعی و عرفی ممکن است در آن نقش داشته باشند و گاهی اوقات هم دلایل سیاسی. مثلا ممکن است خانواده‌ای استطاعت مالی عمل به وصیت متوفی را نداشته باشد یا گاهی خانواده با وجود داشتن امکان مالی، توان عمل به وصیت را به‌خاطر بُعد مسافت یا مقررات ورود جنازه به شهر یا کشور موردنظر نداشته باشد. یک‌سری دلایل شرعی هم هست، محدودیت‌های شرعی در دفن، گاه مانع از دفن فردی در مکان موردنظرش می‌شود.
در مورد دلایل سیاسی بیشتر توضیح دهید.
در بررسی عواملی که باعث می‌شود یک جسد برخلاف وصیت یا آرزویی که داشته در جایی دیگر دفن شود، دلایل سیاسی را هم می‌بینیم؛ مثلا بسیاری از چهره‌های هنری و فرهنگی که در خارج از ایران زندگی می‌کردند اگرچه آرزوی آن را داشتند که پس از مرگ در داخل کشور به خاک سپرده شوند، اما این امکان در اختیار آنها قرار نگرفت. حتی مواردی هم داریم که فرد در داخل کشور زندگی می‌کرده ولی بنا به دلایلی در کشور به خاک سپرده نشده است؛ مثل فرهاد مهراد. البته در این بین هستند افرادی که به‌خاطر مشی سیاسی‌ای که دارند یا مکانی که در آن روزگار تبعید و عسرت خود را می‌گذرانند، امکان و شرایط دفن در کشور را ندارند، سیاوش کسرایی از این نمونه‌ها بود که با وجود میل خانواده و آرزوی قلبی خودش، این امکان را نیافت که در سرزمینی دفن شود که به زبان مادری آن شعر می‌گفت. گاه فارغ از قوانین رسمی، نمی‌پذیرند که جنازه فردی از کشوری به موطن خودش بازگردد و در آنجا آرام بگیرد. ابوالقاسم لاهوتی نمونه خوبی از این دسته است. نمونه دیگر مصدق است، او پیش از مرگ وصیت کرده بود که او را در کنار شهدای سی‌ام‌تیر دفن کنند اما دولت وقت نپذیرفت و دست‌آخر مجبور شدند او را در یکی از ساختمان‌های احمدآباد دفن کنند.
اما در بسیاری موارد به نظر می‌رسد به‌هم‌ریختگی شرایط در هنگام مرگ فرد، بهانه خوبی می‌شود برای دفن او در نقطه‌ای متفاوت با آنچه میل او بوده.
بله نمونه‌های فراوانی داریم از چهره‌هایی که در داخل کشور زندگی می‌کرده‌‌اند و مشکلی هم به لحاظ سیاسی، فرهنگی، قومی و عقیدتی نداشته‌‌اند اما در زمان مرگ آنها، اتفاقاتی افتاده و شرایط به صورتی پیش ‌رفته که امکان دفن آنها در مکان موردنظرشان فراهم نشده است؛ شبیه سرانجامی که برای احمد محمود نویسنده اتفاق افتاد. در این موارد اگر موقعیت و شرایط عادی بود، امکان دفن جنازه در مکان موردنظرش فراهم بود اما یکباره وضع به صورتی رقم می‌خورد که آشفتگی مانع از یک تصمیم‌گیری درست می‌شود. سرگرد سخایی نمونه خوبی از این دسته است؛ یک مصدقی که در بیست‌وهشتم مرداد به صورت وحشیانه‌ای کشته شد و حالا دیگر قبر واقعی ندارد و آنچه هست، فقط صورت یک قبر دارد. می‌گویند جسدش به شکلی نابود شده که حتی مکان دفن دقیق او مشخص نیست. در کنار این عوامل، عواملی چون فرقه‌گرایی، قوم‌گرایی، دعواهای پایین‌دهی با بالادهی‌ها و… هم گاه مانع از دفن فردی در نقطه موردنظرش می‌شود.
فکر می‌کنید علت اصلی چه باشد؟
اگر از منظر تحلیل جامعه‌شناسانه یا روان‌شناسی اجتماعی با این پدیده برخورد کنیم، نتایج دیگری به دست می‌آید که قابل‌بررسی است. به نظر من، این پدیده از عدم تحمل دیگری، عدم مدارای دیگری و دیگری را از خود ندانستن، ریشه گرفته و حتی به برخورد با شخص مرده هم تعمیم پیدا می‌کند. جامعه‌ای که در سطوح مختلف نمی‌تواند پذیرای دیگری باشد، باعث می‌شود که به‌جای خانواده فرد- به‌عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی- مکان دفن را گروه ديگري تعیین کند؛ گروهي که صرفا سیاسی نیست و گاه قبیله‌ای، عرفی و… است.
پیامد چنین دفن‌هایی چه خواهد شد؟
در حقیقت باید بگوییم که چنین پدیده‌ای اخلاقا، عرفا و شرعا عمل نامطلوبی است. هرروز هزاران نفر در این کشور می‌میرند و به خاک سپرده می‌شوند، ممکن است که کسی در سطح کشور، شناخته‌شده نباشد اما قطعا در محله خودش شناخته‌شده است و دفن او به این صورت اثرات بدي در پی خواهد داشت. علت چنین رخدادی را فقط می‌شود حدس زد و نیاز است که خود مسئولان در این زمینه توضیح بدهند اما باید بررسی شود که آیا تعمدی در کار است یا ملاحظات مسئولیتی، بوروکراسی و سردرگمی، در نهايت باعث مي شود كه با چنين دفني، فرد متوفي بيشتر مشهور شود.

 




پیام تسلیت رییس دولت سابق در پی درگذشت حبیب محبیان

سینماژورنال: محمود احمدی نژاد که در دوره دوم ریاست جمهوری وی، شرایط بازگشت به ایران حبیب محبیان خواننده پاپ فراهم شد در پیامی، درگذشت حبیب را تسلیت گفت.

به گزارش سینماژورنال رییس دولت سابق در پیام تسلیت خود حبیب را هنرمندی مردمی دانست که دل در گرو این آب و خاک داشت.

متن کامل پیام تسلیت احمدی نژاد را بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

این روزها بسیاری از مردم و به ویژه جوانان و هنر دوستان این سرزمین  هنرپرور در غم از دست دادن حبیب شعر و آواز ایران مرحوم جناب محبیان در سوک اند. او هنرمندی مردمی بود که دل در گرو این آب و خاک و فرهنگ متعالی و الهی و انسانی آن داشت. برای مردم می سرود و آهنگ های زیبایش آرام بخش دلهایی بود که در افت و خیز زندگی به تلاطم در می آمدند؛ یادش گرامی باد.

با عرض تسلیت فقدان این عزیز به جامعه هنری و مردم هنردوست و خانواده محترم ایشان ، از خداوند منان همنشینی با اولیا و غفران الهی برای آن مرحوم و صبر و اجر برای بستگان ایشان و توفیق و عزت بیشتر برای هنرمندان کشور  مسئلت دارم.

محمود احمدی نژاد




آیا انتشار عکسهای حبیب در سردخانه جرم بود؟⇐یک حقوقدان پاسخ داد

سینماژورنال: هم‌زمان با خبر درگذشت حبیب محبیان، عکس‌های پیکر بی‌جان او شبکه‌های اجتماعی را پر کرد. همان طور كه چند روز پيش تصویر‌هایی از عباس كيارستمي در بيمارستان منتشر شد.

به گزارش سینماژورنال  کامبیز نوروزی، حقوق‌دان و آشنا به مسائل رسانه در گفتگو با “شرق” به این پرسش پاسخ داده که آیا انتشار چنین عکس‌هایی براساس حقوق رسانه‌ها، عملی نادرست محسوب می‌شود یا خیر.

 شبکه‌های مجازی پر از عکس‌های پیکر بی‌جان حبیب شده است همين طور عكس‌هايي از عباس كيارستمي، از دریچه علم رسانه این کار منع قانونی یا حقوقی ندارد؟ 
در حوزه اخلاق فتوژورنالیسم، باید این نکته را در نظر داشت که به‌هرحال فضای مجازی و نرم‌افزارهای اطلاع‌رسانی توسط افرادی که به صورت حرفه‌ای با رسانه کار می‌کنند، فعالیت نمی‌کنند اما وجهه خبررسانی دارند و به همین دلیل اخلاقی که بر گردش اطلاعات در رسانه‌ها حاکم است باید بر این حوزه هم حاکم باشد.
 اخلاق  در این موارد چه می‌گوید؟ 
در حوزه عکاسی خبری یکی از معیارهای مهم فعالیت، این است که باید از انتشار عکس‌هایی که موجب اشمئزاز و جریحه‌دارشدن احساسات عمومی می‌شود، جلوگیری شود. به‌عنوان‌مثال، انتشار عکس پیکر متوفی یا صورت او و همچنین عکس بدن‌های مثله‌شده از حیث اخلاقی مردود و مذموم است و بنابراین کاربران شبکه‌های مجازی و نرم‌افزارهای اطلاع‌رسانی هم باید از انتشار چنین مواردی خودداری کنند. انتشار چنین عکس‌هایی فقط زمانی مجاز است که موجب تحریک و تأثیر مثبت در جامعه شده و در این صورت نیز، انتشار آن باید محدود باشد. به‌عنوان‌نمونه در واقعه زلزله، انتشار محدود و همراه با ملاحظه برخی از این دست عکس‌ها که بتواند موجب تحریک جامعه نسبت به کمک به مناطق زلزله‌زده شود، می‌تواند درست باشد اما به‌جز چنین موارد استثنایی‌ای، انتشار تصویر پیکر یک مرده، در هر حالتی زشت و مذموم است.
 فکر می‌کنید انگیزه انتشار چنین عکس‌هایی چیست؟ 
هر انگیزه‌ای که در کار باشد، مسئله اینجاست که انتشار عکس جنازه یک متوفی، اثر مثبتی که بر جامعه نمی‌گذارد هیچ، بلکه موجب نگرانی و ناراحتی بیهوده مردم هم می‌شود. متأسفانه در فضای مجازی، کاربرها با استفاده از نرم‌افزارهایی که در اختیار دارند، گاهی چنین قوانین ساده‌ای را رعایت نمی‌کنند. این در حالی است که در ایران به دلیل محدودیت‌های متعددی که در رسانه‌های رسمی وجود دارد، میزان مراجعه عموم مردم به فضای مجازی و چنین نرم‌افزارهایی برای کسب خبر بالاست و رعایت‌نکردن موارد اخلاقی در چنین فضاهایی باعث می‌شود که جریان گردش اطلاعات از حیث اخلاقی با مشکل مواجه شود.

 




علاقه رییس دولت سابق به خوانندگان لس‌آنجلسی؛ از سیاوش قمیشی تا حبیب؟⇔شایعه یا واقعیت؟

سینماژورنال: طبیعی بود که با مرگ حبیب محبیان خواننده پاپ ایرانی(اینجا و اینجا و اینجا را بخوانید) نام محمود احمدی‌نژاد و یارغارش اسفندیار رحیم‌مشایی هم سر زبانها بیفتد.

به گزارش سینماژورنال به هر حال حبیب محبیان در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و بعد از نگارش نامه‌ای خطاب به رییس دولت دهم خواستار حضور در ایران شد و بعد از مدتی به همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و در رامسر ساکن شد.

در بازگشت حبیب به ایران اسفندیار رحیم‌مشایی مشاور رییس دولت دهم نیز نقشی موثر ایفا کرد و حتی در این باره گفته بود: اینکه یک ایرانی بخواهد فعالیتی در داخل و خارج از کشور داشته باشد، مطابق چارچوب و قوانین آزاد است و مشکلی ندارد. فعالیت هنری در همه بخش‌ها از جمله موسیقی برای همه هنرمندان در داخل و خارج از کشور آزاد است و برگشت به ایران برای کسی مشکلی ندارد.

مدتی بعد از حضور حبیب در ایران، حرف و حدیثهایی پیش آمد درباره علاقه احمدی‌نژاد به صدای حبیب و قطعات او و برخی نیز این شایعه را رواج داده‌اند که “سمیر زند” فرزند آیت‌ا.. خزعلی بوده در هماهنگی با احمدی‌نژاد شرایط بازگشت حبیب را به ایران فراهم کرده! حتی برخی از فانتزی‌سازان از اجرای اختصاصی حبیب برای احمدی‌نژاد گفتند؛ اجرایی بدون ارکستر و با حضور حبیب و فقط یک گیتار که با آن قطعه “مرد تنهای شب” خوانده شده!

این شایعات پس از درگذشت حبیب مجددا داغ شد و حتی از این سخن گفته شد که احمدی‌نژاد به صدای سیاوش قمیشی هم علاقه داشته و بنا بوده وی را به ایران بازگرداند!

در امتداد چنین روندی بود که مشاور رسانه‌ای دولت سابق هم مرتب در این باره مورد سوال واقع شد که آیا احمدی‌نژاد بر سر مزار حبیب حاضر خواهد شد یا نه؟

فانتزی‌سازی‌های کودکانه و تبلیغاتی

 بدیهی بود که طیف نزدیک به احمدی‌نژاد به واسطه تسهیل شرایط ورود حبیب به ایران در دوران احمدی‌نژاد با سوالات این چنینی مواجه شوند اما اینکه در این مسیر بازار فانتزی سازی و شایعه پراکنی آن قدر پررنگ شود که از اجرای کنسرت اختصاصی حبیب برای رییس دولت دهم و علاقمندی او به صدای قمیشی سخن گفته شود بیش از حد کودکانه و تبلیغاتی به نظر می‌رسد.

درست است که رحیم‌مشایی مشاور احمدی‌نژاد بنا بر اندیشه‌های خاصی که داشت از طریق شورای عالی ایرانیان خارج از کشور پیگیر بازگشت برخی از چهره‌های خارج‌نشین و از جمله خوانندگان لس‌آنجلسی به کشور بوده است اما همه فعالیت او در این مسیر جز بازگشت حبیب به ایران ثمری نداشت.

تلاش برای بازگرداندن شادمهر، بیژن مرتضوی و معین

یارغار احمدی‌نژاد علاقه زیادی داشت که شادمهر عقیلی خواننده سفرکرده ایرانی را که در کشور رشد کرده و اوج گرفته بود را هم به ایران بازگرداند ضمن اینکه برخی خوانندگان لس آنجلسی هم با وعده‌های وی به کشور بازگشتند با این حال چون نتوانستند مجوز فعالیت بگیرند قید ماندگاری را زدند.

از جمله این خوانندگان بیژن مرتضوی و نصرت‌ا.. معین بودند که در بازگشت به ایران گمان می‌کردند خیلی زود شرایط فعالیت‌شان هم فراهم خواهد شد اما پس از مدتی چون دریافتند برای فعالیت دوباره در وطن باید سالها صبر کنند و شاید به نتیجه هم نرسند، قید حضور را زدند و به لس‌آنجلس بازگشتند.

شادمهر عقیلی هم به آن قدر از بوروکراسی صورت گرفته بر سر دریافت مجوز آلبومهایش در ماههای آخر حضور در ایران دلزده شده بود که حتی بازگشت به صورت موقت را هم قبول نکرد.

حبیب
حبیب

به گفته‌های خود حبیب رجوع کنید

در چنین شرایطی اینکه مرگ حبیب مجالی شود برای گسترده کردن بازار شایعات درباره علاقه رییس دولت دهم به خوانندگان لس‌آنجلسی و حتی باز کردن پای فرزند یک روحانی در ماجرای بازگشت حبیب، به شدت احمقانه به نظر می‌رسد. به خصوص که حبیب حدودا نه ماه پیش از مرگ گفتگویی تفصیلی با “زندگی ایده آل” کرده بود و درباره بازگشت به وطن کوتاه و گویا حرف زده بود.(اینجا را بخوانید)

حبیب گفته بود: دیدار کوتاهی با مشایی در دفترشان داشتیم. دوستی که نزدیکی به دولت وقت داشت نامه ای تنظیم کرد و پیش احمدی نژاد برد. ایشان هم بلافاصله امضاء کردند و به ارشاد رسید. سه روزه مجوز گرفتم تا بتوانم آلبوم ضبط کنم تا اینکه شخصی که مایل به سرمایه گذاری بود مرا برد پیش آقای مشایی. به چه دلیل نمی دانم. مشایی خواستند مرا ببینند و گفتند اینجا وطن شماست و اگر برگردید خوشحال می شویم. برخوردشان خیلی خوب بود. وقتی فهمیدند تا سال ۶۲ ایران بودم برایشان جالب بود.

از آن سو سمیر زند فرزند آیت ا.. خزعلی نه تنها کمترین نقشی در بازگشت وی به ایران نداشت که فقط به واسطه پرداخت رقمی هنگفت توانسته بود شرایط اجرای یک قطعه دوصدایی با وی را فراهم کند.

حبیب حتی از این همکاری هم به شدت دلخور بود و گفته بود: درباره آهنگ “محکوم” باید بگویم شخصی{سمیر زند} به من زنگ زد و گفت اگر اجازه دهید من یک خط با شما بخوانم و من گفتم مخارجش بالاست. وی ابتدا همه شرایط را فراهم کرد و من رفتم و خواندم. اما وی شیطنت کرد و برخلاف ابتدای کار که گفت فقط یک خط می خواند دو سه خط خواند. البته من در عرض ۱۵ دقیقه خوانندگی را یادش دادم و در نهایت آهنگ ضبط شد و یک روز به من زنگ زد و گفت کلی از اساتید به من گفته اند دیگر خودت میتوانی بخوانی اما در نهایت زیر قولش زد و پول مرا تسویه نکرد.

حبیب افزوده بود: من با ایشان{سمیر زند} قرارداد نداشتم و اطمینان کردم. هیچ وقت کلاه سر کسی نگذاشتم و دوست هم ندارم کسی کلاه سرم بگذارد. حضرت علی(ع) می گوید اگر کسی خواست سرت کلاه بگذارد نگذار ولی اگر کسی کلاه سرت گذاشت بدانید که کلاه سر خودش گذاشته. این جوان بعد از آن جریان چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد. حتی یک بار از دوبی زنگ زد و من قطع کردم. این آدمها خطرناک هستند.

وقتی حبیب بدون کمترین اشاره به علاقه احمدی‌نژاد به صدایش به صراحت از ماجرای دیدار با یارغار احمدی نژاد حرف زده و از آن شفافتر خواننده آن قطعه دوصدایی را “خطرناک” توصیف کرده دیگر باز کردن پای شایعات و دمیدن در تنور فانتزی سازی چه سودی می‌تواند داشته باشد جز تحریف واقعیت؟

 




علیرغم درخواست خانواده‌اش⇐قطعه هنرمندان جایی برای “حبیب” نداشت!!!

سینماژورنال: حبیب محبیان در رامسر به خاک سپرده خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال در حالی که هم خانواده حبیب محبیان و هم مسئولان خانه موسیقی تمایل داشتند تشییع پیکر او از مقابل تالار وحدت انجام شود و او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) دفن شود اما گویا مقامات معاونت هنری وزارت ارشاد نتوانستند شرایط تحقق این موضوع را فراهم کنند.

داریوش قانع رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان رامسر در گفتگو با “مهر” گفته است: طبق برنامه ریزی های انجام گرفته پیکر مرحوم حبیب محبیان روز شنبه ۲۲ خرداد ماه ساعت ۱۵ از منزل این هنرمند در روستای نیاسته از توابع کتالم واقع در شهرستان رامسر به سمت امامزاده محمد(ع) تشییع و در همین محل به خاک سپرده خواهد شد.

اینکه برخلاف خواسته خانواده آن مرحوم حتی شرایط دفن حبیب در قطعه هنرمندان هم فراهم نمیشود به شدت ناراحت کننده به نظر می رسد.




حبیب هم پس از مرگش به رسانه ملی راه یافت

سینماژورنال: در یک روال قابل پیش بینی ساعاتی بعد از درگذشت حبیب محبیان نام و تصویر وی نیز به رسانه ملی راه یافت.

به گزارش سینماژورنال حبیب خواننده پاپ صبح جمعه 21 خردادماه به دلیل سکته قلبی درگذشت(اینجا را بخوانید) و بخش خبری 20.30 شبکه دوم به صورتی کوتاه خبر درگذشت او را روی آنتن فرستاد.

در این انعکاس خبر مرگ، چند تصویر از روزگار پیری حبیب هم روی آنتن رفت.

ساعاتی بعد در بخش خبری 22 شبکه سوم سیما هم در کنار انعکاس خبر مرگ حبیب، بخشی از قطعه “مرگ قو” با صدای وی و البته گفتگویی کوتاه از حبیب که درباره مرگ مرتضی پاشایی سخن می گفت پخش شد.

حالا باید منتظر ماند و دید به مانند مواردی نظیر مازیار که بعد از مرگ مجوز آثارش صادر شد و قطعاتش به طور مرتب از رادیو پخش شد آیا مرگ حبیب هم باعث صدور مجوز آلبومهای اخیرش و ورود صدایش به رسانه ملی خواهد شد؟




حبیب محبیان خواننده “مرد تنهای شب” درگذشت+عکس و متن آخرین گفتگوی تفصیلی

سینماژورنال: حبیب محبیان خواننده پاپی که سالها بعد از زندگی در لس آنجلس هفت سالی می شد که به ایران بازگشته بود و در شمال کشور زندگی می کرد درگذشت.

به گزارش سینماژورنال حبیب صبح جمعه 21 خردادماه به دلیل ایست قلبی در روستای نیاسته کتالم رامسر درگذشت.

زکریا اشک پور سخنگوی مرکز اورژانس مازندران با اعلام این خبر به “مهر” گفت: صبح امروز جمعه در ساعت ۹ و ۱۷ طی تماس با مرکز پیام اورژانس غرب استان مازندران درخواست آمبولانس شد و مورد مأموریت در روستای نیاسته در کتالم رامسر بود.

وی اظهار داشت: پس از اعلام مأموریت بلافاصله، همکاران به محل اعزام شدند و پس از بررسی وضعیت متوجه شدند که متأسفانه ایشان فاقد هرگونه علائم حیاتی و سیانوز کامل و مردمک‌ها گشاد شده بود.

اشک پور افزود: ایشان سابقه مشکل قلبی داشته و اقدامات احیاء متأسفانه مؤثر نبود.

حبیب محبیان
حبیب محبیان

…و بالاخره مرگ در وطن

حبیب در ۴ مهر ۱۳۳۱ در شمیران تهران به‌دنیا آمد. در خانواده او، برادرانش نیز به موسیقی علاقه داشتند اما تنها خود حبیب به موسیقی حرفه‌ای روی آورد.

 دوران نوجوانی حبیب مصادف با پیدایش گروه بیتلز در دهه ۶۰ میلادی اروپا شد و این باعث علاقه بیشتر وی به موسیقی گردید. با پذیرفته شدن در آزمون صداوسیما، زیر نظر مرتضی حنانه به فراگیری اصول و تدابیر آهنگسازی روی آورد. بعدها وی توانست به‌عنوان خواننده در تلویزیون استخدام شود. وی بعد از ۲ سال از استخدام در رادیو و تلویزیون به خدمت سربازی رفت و در آنجا نیز خواننده باشگاه افسران بود.

حبیب در دهه 50 و با خواندن قطعاتی مانند “مرد تنهای شب”، “شهلا” و “مادر” در کانون توجه قرار گرفت. وی بعد از انقلاب اسلامی از ایران مهاجرت کرد و در لس آنجلس ساکن شد و طی بیش از دو دهه حضور در لس آنجلس آلبومهایی مانند “همراز”، “خورشید خانم”، “بزن باران”، “خانه کوچک” و “خداوندا” را عرضه کرده بود.

وی در سال ۱۳۸۸ با نگاشتن نامه‌ای به رئیس جمهور وقت، محمود احمدی‌نژاد، خواستار حضور در کشور شد و با موافقت ضمنی و پذیرفتن رعایت برخی شرایط به همراه خانواده اش به ایران بازگشت و در شمال کشور اقامت کرد.

حبیب سه سال قبل یک قطعه دوصدایی با نام “محکوم” را به‌همراه محمدحسین خزعلی(سمیر زند) اجرا کرد اما بعدها از همراهی با این خواننده جوان ابراز تأسف کرد.

حبیب فرزندی به نام “محمد” داشت که به همراه وی یکی از آلبومهای موفق خود با عنوان “جوونی” را به بازار عرضه کرد.

حبیب در زمان حضور در ایران تلاش زیادی برای کسب مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت انجام داد که هیچ یک به نتیجه نرسید تا در نهایت در خرداد 95 همزمان با ماه رمضان در سن 63 سالگی درگذشت.

بخشهایی از آخرین گفته‌های تفصیلی حبیب را اینجا بخوانید.




برگزیده آکادمی خواننده زن لس‌آنجلسی در تهران چه می‌کند؟!+عکس

سینماژورنال: در سالهای اخیر رفت و آمدهای هنری میان تهران و لس آنجلس مرتب در جریان است.

به گزارش سینماژورنال بعد از حبیب محبیان و سامان کاظمی خوانندگانی که در سالهای اخیر به ایران آمده بودند و سعی کرده اند اقامت در کشور را به حضور در مارکت لس آنجلس ترجیح دهند به تازگی چهره جوانی که در سالهای اخیر بیشتر در آن سوی آبها دیده شده نیز به وطن بازگشته است.

این چهره جوان مهران آتش نام دارد که دو سال قبل در آکادمی موسیقی فائقه آتشین خواننده زن لس آنجلسی که همسر سابق مسعود کیمیایی است شرکت داشت و البته نفر اول آکادمی شد.

مهران آتش که در سالهای دور عضوی از گروه ارکستر مرحوم «ناصر عبداللهی» بود، چند ماهی است که در ایران به سر می‌برد و به تازگی در اینستاگرام‌اش رسماً اعلام کرد که در ایران است.

به خاطر خانواده ام بازگشته ام
مهران آتش درباره دلایل بازگشت‌اش به ایران به “موسیقی ما” گفت: «فقط به خاطر خانواده و کشورم به ایران بازگشته‌ام. ایران سرزمین پدری من است و از حضورم در خاک وطن خوشحالم. همیشه در هر جای دنیا هم که بودم به ایرانی بودن‌ام افتخار می‌کردم و حالا بعد از سالها به آرزویم رسیده‌ام و خوشحالی حضورم در ایران را با هیچ احساسی در دنیا نمی‌توانم مقایسه کنم.»

در این بین سلیم احمدی که مشاور مهران آتش در ایران است و کلیه فعالیت‌های این خواننده تحت مدیریت او پیش می‌رود، درباره حضور این خواننده در ایران گفت: «مهران آتش همیشه در چارچوب‌های فرهنگی و اخلاقی فعالیت کرده و همین بزرگ‌ترین دلیل تصمیم‌اش برای بازگشت به کشور است. فعلاً تا همین حد می‌توانیم اطلاع رسانی کنیم و به زودی جزئیات بیشتری را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهیم.»

مهران آتش
مهران آتش



بعد از گذشت شش سال از بازگشت به ایران، حبیب بالاخره روی سن رفت+عکس

سینماژورنال: حبیب محبیان خواننده ایرانی بعد از گذشت شش سال از بازگشتش به ایران بالاخره فرصت یافت در یک مراسم رسمی روی سن برود.

به گزارش سینماژورنال این مراسم رسمی جشن سالانه “موسیقی ما” بود که در تالار وحدت برگزار شد.

در بخشی از مراسم حبیب محبیان بالاحره توانست روی سن برود و البته با مخاطبانش از نزدیک گفتگو کند.

بنا به اطلاعات ارائه شده در “آوای ایرانیان” جشن سالانه “موسیقی ما” در حالی شب گذشته با حضور جمعی از اهالی موسیقی و مدیران خانه موسیقی در تالار وحدت برگزار شد که حضور حبیب محبیان، در این مراسم و سخنرانی وی از نکات قابل توجه این مراسم بود.

در بخشی از مراسم و پس از اجرای گروه لیان، نوبت به تقدیر از ناصر فرهودی – صدابردار پیشکسوت- رسید که با حضور ناصر چشم آذر، فریدون خشنود، حبیب محبیان و میلاد کیایی از این پیشکسوت تجلیل به عمل آمد.

بدون گیتار فلجم

حبیب محبیان در این مراسم تقدیر گفت: در درجه اول باید بگویم که من بدون گیتار فلجم. اواخر دوره قبل با ناصر فرهودی کار کردم و با او قطعه هایی مثل «شام غریبان» را ساختیم.

وی ادامه داد: من اول فکر کردم که این جایزه را من بردم و تعجب کردم که چرا من باید این جایزه را ببرم؟ من که کاری نکردم! و لیاقت این را هم که در ردیف اول بنشینم ندارم و هنوز خیلی مانده تا در صف جلو حضور داشته باشم.

خدا را همیشه به یاد داشته باشید

حبیب خاطرنشان ساخت: پس از شش سال سکوت خوشحالم که در این جا فرصت صحبت کردن پیدا کرده ام. در پایان برای همه شما آرزوی موفقیت می کنم و توصیه می کنم که خداوند را همیشه به یاد داشته باشید.

حبیب در جشن موسیقی ما
حبیب در جشن موسیقی ما
حبیب در جشن موسیقی ما

حبیب در جشن موسیقی ما




بالاخره “حبیب” به حرف آمد و درباره همه چیز سخن گفت؛ از دیدار با مشایی و علاقه برای همخوانی با محمد اصفهانی تا بدقولی یک آقازادۀ خواننده، پشت پرده دستگیری‌اش در گیلان، قرآن‌خوانی پسرش در مسجد، بازگشت خوانندگان لس‌آنجلسی و کیفیت صدای پاشایی و چاووشی

 سینماژورنال: حبیب محبیان خواننده موسیقی پاپ شش سالی می شود به ایران وارد شده و در این بازه زمانی قطعاتی را هم ساخته است و خوانده است.
به گزارش سینماژورنال هرچند در بازه های زمانی مختلف شایعاتی درباره انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت حبیب مطرح شد اما هیچ کدام از این شایعات رنگ واقعیت نگرفت.

حبیب در گفتگویی تفصیلی با “زندگی ایده آل” کوشیده درباره بخشهایی کمتر شنیده شده از زندگیش پس از بازگشت به ایران سخن گوید.

احمدی نژاد امضاء کرد و سه روزه مجوز گرفتم

حبیب درباره دیدار با اسفندیار رحیم مشایی مشاور محمود احمدی نژاد می گوید: دیدار کوتاهی با مشایی در دفترشان داشتیم. دوستی که نزدیکی به دولت وقت داشت نامه ای تنظیم کرد و پیش احمدی نژاد برد. ایشان هم بلافاصله امضا کردند و به ارشاد رسید. سه روزه مجوز گرفتم تا بتوانم آلبوم ضبط کنم تا اینکه شخصی که مایل به سرمایه گذاری بود مرا برد پیش آقای مشایی. به چه دلیل نمی دانم.

مشایی گفت اگر برگردید خوشحال می شویم
وی ادامه می دهد: مشایی خواستند مرا ببینند و گفتند اینجا وطن شماست و اگر برگردید خوشحال می شویم. برخوردشان خیلی خوب بود. وقتی فهمیدند تا سال 62 ایران بودم برایشان جالب بود.

آقازاده خزعلی زیر قولش زد…

حبیب که طی حضور در ایران قطعه ای دوصدایی با عنوان “محکوم” را با حسین خزعلی فرزند آیت ا.. خزعلی که با نام هنری “سمیر زند” فعالیت می کند خوانده است خاطره خوشی از این همکاری ندارد.

به گزارش سینماژورنال وی در شرح این ماجرا می گوید: درباره آهنگ “محکوم” باید بگویم شخصی{سمیر زند} به من زنگ زد و گفت اگر اجازه دهید من یک خط با شما بخوانم و من گفتم مخارجش بالاست. وی ابتدا همه شرایط را فراهم کرد و من رفتم و خواندم.
وی ادامه می دهد: اما وی شیطنت کرد و برخلاف ابتدای کار که گفت فقط یک خط می خواند دو سه خط خواند. البته من در عرض 15 دقیقه خوانندگی را یادش دادم و در نهایت آهنگ ضبط شد و یک روز به من زنگ زد و گفت کلی از اساتید به من گفته اند دیگر خودت میتوانی بخوانی اما در نهایت زیر قولش زد و پول مرا تسویه نکرد.

این آدمها خطرناک هستند

حبیب می افزاید: من با ایشان{سمیر زند} قرارداد نداشتم و اطمینان کردم. هیچ وقت کلاه سر کسی نگذاشتم و دوست هم ندارم کسی کلاه سرم بگذارد. حضرت علی(ع) می گوید اگر کسی خواست سرت کلاه بگذارد نگذار ولی اگر کسی کلاه سرت گذاشت بدانید که کلاه سر خودش گذاشته.

حبیب تاکید می کند: این جوان بعد از آن جریان چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد. حتی یک بار از دوبی زنگ زد و من قطع کردم. این آدمها خطرناک هستند.

ماجرای بازداشت در ماسال

یکی دیگر از اتفاقات پیرامون حبیب حین حضور در ایران شایعه بازداشت او در ماسال بود. حبیب خودش در این باره می گوید: کل ماجرا سوءتفاهم بود. ماجرا از این قرار بود که عده ای می خواستند از طریق من سایتشان پرطرفدار شود و من اجازه ندادم…گفتم حاضرم با همه سربازان پاسگاه عکس بگیرم و به آنها امضاء دهم اما با شما عکس نمی گیرم.

حبیب
حبیب

اصلا موزیک گوش نمی دهم! البته آهنگهای اصفهانی را شنیده ام و اگر بخواهد حتما همکاری می کنم

حبیب درباره دامنه علاقه موسیقایی اش بیان می دارد: اصلا حرفی از موسیقی پاپ نزنید. من اصلا موزیک گوش نمی کنم. ماشینی که از شمال من را به تهران می آورد اصلا نباید موزیک پخش کند! البته این را بگویم آهنگهای اصفهانی را شنیده ام. اصفهانی بخواهد با من کار کند حتما این کار را می کنم.

چاووشی در ایران، بهترین است

خواننده قطعات “مرد تنهای شب” و “مادر” با اشاره به صدای محسن چاووشی بیان می دارد: در فیلمی به نام “سنتوری” به نظرم محسن چاووشی شعر و ملودیهای خوبی انتخاب کرده بود و شعر و ملودی هایی که چاووشی انتخاب میکند در ایران، بهترین است.

بعد از فوت پاشایی فهمیدم چقدر بااحساس می خواند

حبیب محبیان درباره مرتضی پاشایی چنین می گوید: بعد از فوت مرتضی پاشایی آهنگهایش را گوش دادم و بعد فهمیدم که چقدر بااحساس می خواند. او شعرهای قشنگ و احساسی را انتخاب می کرده.

هیچ خواننده لس آنجلسی نمی تواند برگردد

به گزارش سینماژورنال حبیب شایعات مربوط به بازگشت خوانندگان لس آنجلسی را هم رد کرده و اظهار می دارد: کسی که بخواهد بازگردد باید چند سال صبر کند و در جامعه نباشد. من توصیه میکنم اگر می خواهند بیایند 2 تا 3 سال در جامعه ظاهر نشوند و اگر تحمل دارند برگردند. هیچ خواننده لس آنجلسی نمی تواند برگردد و خبرهایی که می شنوید کذب است.

محمد قاری قرآن است

محمد محبیان فرزند حبیب هم مانند پدر صدای خوبی دارد. حبیب درباره فعالیتهای کنونی محمد می گوید: محمد دانشجوی طب سنتی است و در آمریکا درس می خواند…محمد پسر بسیار باسوادیست بخصوص در زمینه اسلام شناسی. محمد یک زمانی در یک مسجد در لس آنجلس اذان می گفت. قاری قرآن هم هست…