1

بهرام رادان: رفتم حمام؛ برگشتم و دیدم همه‌چیز عوض شده!/ ناغافل در تله بدي افتادم

سینماژورنال: بهرام رادان تعريف مي‌كند: « من يك پست ساده گذاشتم و رفتم حمام. برگشتم و ديدم همه‌چيز عوض شد. جهانم عوض شد اصلا و افتادم در توفان».

به گزارش سینماژورنال و به نقل از نازنین متین نیا در “اعتماد” سعي مي‌كند آرام باشد، اما بعد از گذشت يك ماه، آنقدر حاشيه‌هاي اتفاق مربوط به پست توييتري‌اش زياد بوده كه هنوز جايي براي آرامش نيست و همچنان همه‌چيز، حتي اين گفت‌وگو، تحت‌الشعاع آن قرار مي‌گيرد؛ گفت‌وگويي كه به بهانه اكران فيلم «عصر يخبندان» است و بهرام راداني كه نقش يك آقازاده عجيب و مرموز را در آن بازي مي‌كند.

حرف‌ها از جايي ديگر شروع مي‌شود و تغييرات زندگي اين ستاره كه اين روزها در آستانه ٣٦ سالگي است و برخلاف هميشه خودش سرحرف را باز مي‌كند تا گفت‌وگو شروع شود واز بازگشت دوباره‌اش به ايران بگويد. تغييراتي كه اين روزها در زندگي‌اش مي‌بيند، دوست و دشمن‌هاي زيادي كه در يك ماه گذشته خود را نشان داده‌اند و در‌نهايت بازيگر ٣٦ ساله‌اي كه ميان تمام اين اتفاق‌ها و وقايع دوست ندارد شانه خالي كند و مي‌خواهد همچنان ماجراجويي و هيجان، بخشي از زندگي‌اش باشد. اين گفت‌وگو را با همان روايت‌هاي اوليه رادان شروع مي‌كنيم كه كمي قبل از سوال اول، تعريف كرد.

رفته بودم كه بمانم؛ شايد براي ١٠ سال. اگر تركيب مسوولان فرهنگي كشور تغيير نمي‌كرد، ممكن بود به اين زودي‌ها هم برنگردم. اما با تغيير برگشتم. قبلا عادت يا وابستگي به جا و مكان خاصي نداشتم. اما تازگي‌ها و در يك‌سال گذشته، كمي تغيير در خودم حس مي‌كنم؛ مثلا حين رانندگي به خيابان يا كوچه‌اي مي‌رسم و ناگهان خاطراتي از گذشته در ذهنم تداعي مي‌شود. ذهنم اين‌روزها بيشتر فلاش‌بك مي‌زند.

بيشتر «نخستين‌بار»ها يادش مي‌آيد، نوستالژي‌ها. هميشه به‌شدت سعي مي‌كنم سمت ذهنيت نوستالژيك نروم و رو به جلو نگاه كنم. اما حالا احساس مي‌كنم، رها كردن برايم سخت‌تر شده. قدم زدن در كوچه پس كوچه‌هاي آشنا و يادآوري خاطرات، حس بهتري پيدا كرده. انگار تازه معناي غربت را مي‌فهمم و مي‌فهمم وقتي افراد درباره دلتنگي و نوستالژي‌هاي‌شان حرف مي‌زنند، چه مي‌گويند. هرچند هنوز هم سفر كردن به ناشناخته‌ها و ماجراجويي‌هاي ذاتي، بخش مهمي از زندگي روزمره‌ام را تشكيل مي‌دهد، اما بوي خانه و گرمي خاك وطن، تجربه جديدي است كه مي‌توانم نام آن را كشف بنامم؛ كشفي در ٣٦ سالگي.

چه اتفاقي افتاده كه اين‌همه تغيير كردي؟

به هرحال ديگر جوان دوره ٣٠ شده‌ام. در دهه ٢٠زندگي‌ام كمتر نوستالژي داشتم و به يك عنوان در آن دهه داشتم نوستالژي‌هاي امروز را مي‌ساختم. اما حالا ديگر چشم بستن روي گذشته، كمي سخت شده و فكر مي‌كنم اين مهم در دهه ٤٠ بيشتر هم مي‌شود. البته هنوز هم اكثر ساعاتم با فكر و ايده براي آينده سپري مي‌شود ولي فرقش نسبت يادآوردن گذشته، با ميزان آن در ١٠ سال پيش است.

حالا واقعا براي سن است يا موقعيت؟

نه ربطي به موقعيت ندارد. به اين مربوط است كه انگار تازه دارم چيزهايي را مي‌بينم كه قبلا نمي‌ديدم، يا قبلا مي‌ديدم ولي به اندازه امروز به آنها دقت نمي‌كردم، مثل همان در و ديوار كوچه‌ها و خيابان‌ها.

فقط در‌وديوار است يا مردم را هم مي‌بيني؟

نگاه به مردم و مردم‌شناسي لازمه شغلم است. گاهي خيره مي‌شوم به برخي حركات‌شان، راه رفتن‌شان، حرف‌زدن‌شان. معمولا در ترافيك فرصت خوبي براي اين‌كار است، به يك راننده تاكسي و مسافران خسته‌اش، به خانواده‌اي كه با هم در ماشين هستند و مي خندند. به كسي كه با كيسه‌هاي خريد عرض خيابان را طي مي‌كند و… وقتي بازيگر هستي، بايد مدام آدم‌هاي مختلف را اسكن كني تا بتواني روزي در ايفاي نقش‌هايت از آنها بهره بگيري. براي يك اجراي موفق، اين بايگاني ذهن به كمك بازيگر مي‌آيد تا شكل‌دهنده شخصيت مورد نظر شود. يعني اصل مهم در تخصص يك بازيگر و به‌طور كل يك هنرمند، خوب ديدن محيط اطراف است.

فقط براي اجراي نقش‌هايت، آنقدر دقيق نگاه مي‌كني؟

نه، اين خوب ديدن دو بخش برايم دارد. يكي همان پيدا كردن نقش‌هاست و ديگري هم پيدا كردن مناسبات اجتماعي مردم. يعني رسيدن به يك نگاه اجتماعي. از طرف ديگر، دستيابي به عمق چهره‌ها نيز كنكاش جديدم است، بايد پشت‌پرده هر چهره دنبال زندگي‌ گشت. ميميك و صورت ظاهر است و عمق نگاه خبر از دروني مي‌دهد كه گويي هزاران جلد رمان در آن نهفته است و هنر يك هنرمند تفكيك اين دو و هنرمندانه‌تر از آن دستيابي به عمق چهره است.

آقازاده فيلم «عصر يخبندان» هم جزو اين آدم‌هايي بود كه ديده‌اي؟

بله، البته من شبيه اين شخصيت را در محيط اطرافم زياد ديده‌ام. حداقل چهار پنج مثال واقعي در ذهنم داشتم.

از اين مثال‌هاي واقعي كه در خبرها هستند؟

اسم نمي‌توانم بياورم، به هر حال شبيه هستند.

به اين آشناها كه نگاه مي‌كردي، چه چيزي در زندگي‌شان برايت مهم بود؟

تناقض عجيب زندگي‌شان. شخصيت و رفتار روزها و شب‌هاي آنها پارادوكس غريبي دارد. از لباس‌ پوشيدن‌شان تا برخورد اجتماعي‌شان، همه و همه در موقعيت‌هاي مختلف به‌طرز فاحشي متفاوت است. من هم سعي كردم همين تناقض را نشان دهم. در جايي خواندم كه استعمال‌كنندگان ماده مخدر شيشه، در اثر مصرف، هورموني در مغزشان ترشح مي‌شود كه دليل اصلي لذت اعتياد آنها به آن ماده مخدر است و از اين هورمون قوي‌تر، هوروموني است كه توسط «شهوت قدرت» در مغز ترشح مي‌شود. قدرت انسان را معتاد مي‌كند. شخصيت‌هاي شبيه فريد هم همين‌گونه هستند، در سن پايين قدرت زياد به دست آورده‌اند و چون تجربه‌شان كم است و اين قدرت و پول را در مدت زمان كوتاه و نه بر‌پايه كوشش و تخصص، بلكه با استفاده از جايگاه بعضا زودگذر خانوادگي و مناسبات غلط اقتصادي به دست آورده‌اند، ظرفيت نگهداري‌اش را ندارند و براي همين منتهاي سعي‌شان را مي‌كنند تا حداكثر بهره را در اين زمان كم از اين لذت زودگذر ببرند و در همه ابعاد زندگي‌شان، اين قدرت و فرزند «كسي» بودن تاثير مي‌گذارد؛ در راه رفتن‌شان، حرف‌زدن‌شان، نگاه‌ كردن‌شان و. . . به‌صورتي كه انگار همه‌چيز تحت‌كنترل و در يد قدرت آنهاست. يك نوع اعتماد‌به‌نفس ترسناك.

و تو سعي كردي همين قدرت را نشان دهي؟

بله. فريد «عصريخبندان» تنها دو جا اين قدرت از دستش خارج مي‌شود و تماشاگر متوجه اين استيصال در نگهداري از اين قدرت مي‌شود؛ يكي در صحنه مواجه شدن با جنازه اميرحسين و دوم در صحنه فريب و آرامش دادن به ليدا (منير) كه هر دو اين سكانس‌ها هم در اتاق خوابش اتفاق مي افتد، يعني مكاني كه به‌نوعي پاشنه آشيل اين نوع شخصيت‌هاست. هر‌چند سعي مي‌كند اوضاع را جمع و جور كند و انگار هيچ چيز برايش مهم نيست، اما لرزش صدا و پرخاش بي‌مورد و حرف‌هاي ضد و نقيضش به‌خوبي گواه اين است كه كنترلش را از دست داده است. از طرفي آرامشش هم ترسناك است. دفعه اولي كه فيلم را در جشنواره ديدم، به‌خصوص در آن سكانسي كه در ماشين و در راه فرودگاه است، خودم هم از فريد ترسيدم. شايد براي همين است كه وقتي فريد كشته مي‌شود، تماشاگر احساس خلاصي مي‌كند و حتي دست مي‌زند.

و احتمالا براي اجراي آن اعتماد‌به‌نفس چندان سختي نكشيدي؟!

نه، نقش واقعا جذابي بود. چون خيلي خوب مي‌شناختمش و مي‌دانستم چه كسي است. ١٠دقيقه با مصطفي كيايي (كارگردان) حرف زديم، دو، سه عكس ديديم و به نتيجه رسيديم و وارد مرحله دورخواني شديم.

عكس چه كساني را ديدي؟

صفحاتي آن‌ روزها در شبكه‌هاي اجتماعي معروف شده بود و مثال‌هاي خوبي از اين افراد در آنها وجود داشت. در آن صفحه‌ها توانستيم ميهماني‌هاي‌شان، طرز لباس‌ پوشيدن‌شان، مدل روابط‌ و رفتارهاي اجتماعي‌شان را با دقت تحت‌نظر بگيريم. مثلا علاقه بيشترشان اين است كه شب‌ها لباس مشكي بپوشند و از خودشان چيزهايي براق مثل ساعت و زنجير و قلاب كمربند آويزان كنند. برقي كه وسط آن سياهي محض، بدرخشد. اين‌ تركيب در شخصيت‌شان هم هست و خودش را نشان مي‌دهد؛ انگار مي‌خواهند هم پنهان باشند و هم به‌طريقي و از باريكه‌اي قدرت و ثروت‌شان را به رخ بكشند.

با اين برق‌زدن‌ها اصلا چرا همچين نقشي را قبول كردي؟

جذاب بود و خيلي خوب مي‌شناختمش، نقش خوبي در فيلمنامه بود و خاص‌تر اينكه نقش منفي بود و در كنار گروه پشت و جلوي دوربين كاملا حرفه‌اي و درجه يك كار كردم كه سينرژي فوق‌العاده اي براي ثبت يك كار ماندگار در ميان‌شان بود.

خيلي هم نقش اذيت‌كننده‌اي نبود، چون تا دقيقه‌هاي آخر هم اصلا معلوم نيست كه فريد، آقازاده است؟

خيلي‌ها را اذيت كرد و اين نكته مثبت اجراي يك نقش منفي است. از طرفي،از طرز لباس پوشيدن و رفتار فريد و ديالوگ عسل (سحر دولتشاهي) به ليدا (مهتاب كرامتي) قبل از پايان فيلم متوجه اين موضوع مي‌شويم. اساسا به بازيگران رئال در سينما دو نوع كاراكتر پيشنهاد مي‌شود؛ يكي نقش‌هايي كه از ميان شخصيت‌هاي متداول در اجتماع نيستند و به لحاظ زمان غيرمعاصر وقوع داستان يا خاص بودن نوع شخصيت يا يك فكت تاريخي، اجراي آنها مستلزم مطالعه و تحقيقاتي خاص است. ديگري نقش‌هايي كه اجراي آنها مستلزم نگاه به اطراف و استفاده از آن بايگاني ذهن است كه قبلا خدمت‌تان عرض كردم. خيلي‌ها اين ‌را گفتند كه وقتي فريد كشته شد، نفس راحتي كشيديم، همين براي من جذاب بود. البته در اين ميان نوع سومي هم در ميان نقش‌ها وجود دارد كه تاثير چنداني بر قدرت و مهارت بازيگري ندارد و صرفا به‌منظور عدم قطع ارتباط هنرمند با مخاطب پذيرفته مي‌شود و به نظرم جذابيتش به‌مراتب از دو نوع قبل كمتر است.

آن‌وقت اين نقش‌هاي نوع سومي چه تاثيري دارند؟

اين نقش‌ها براي فراموش نشدن و زنده ماندن در محيط كار نياز است. برخي بازيگران سراغ مديوم‌هاي ديگر مثل تلويزيون و تئاتر مي‌روند و بعضي در همان مديوم مختص مهارت‌شان، چند طبقه بالا و پايين مي‌روند و هيچ‌كدام منكر ديگري نيست، فقط مهم دلبخواه هنرمند و بازار هدف اوست. در سينماي ما و با توجه به حجم كم توليدات (در مقايسه با كشورهاي پيشرو) بازيگر هميشه نمي‌تواند منتظر نقش‌هايي باشد كه هم جذابيت عموم دارد و هم مورد تاييد اهل فن است. پس بعضي فيلم‌ها تنها به دليل حضور فيزيكي در حرفه و ميان همقطاران پذيرفته مي‌شود. از طرفي مردم وقتي بازيگر را در نقش‌هاي متفاوت مي‌بينند، راحت‌تر با او ارتباط برقرار مي‌كنند.

يعني بايد در ديد مردم باشي؟

بله، اما نه مداوم. چون زياده‌روي باعث مي‌شود كه تماشاگر عادت كند و مهم، سنجيده رعايت كردن اين مرز باريك است.

حالا كدام يك از اينها برايت مهم‌تر است؛ خود نقش، ديده شدن يا نشدن واكنش مردم؟

همه به‌جاي خود. اما هميشه واكنش خوب مردم پس از تماشاي يك فيلم و ارتباط مخاطب با هنرمند مثل خستگي درشدن است؛ يا مثل رهاشدن يك انرژي است. مي‌توانم بگويم در‌نهايت بهانه همه اينها هم همان مقبوليت نزد مردم است. چون اصل شغل ما همين است. تفاوت شغل ما با شغل مثلا يك پزشك در اين است كه حتي اگر پزشكي ماهر، اخلاق خوبي نداشته باشد، باز هم مردم به سراغش مي‌روند چون كارش خوب است و در تخصص‌اش ماهر دارد. يك پزشك مقبوليتش را از مهر تاييد مردم نمي‌گيرد، اما يك بازيگر اگر بهترين بازيگر دنيا هم باشد، اما مردم دوستش نداشته باشند بعد از مدتي فراموش مي‌شود. بازيگرهايي هم داريم كه چندان حرفه‌اي نيستند و تخصص كافي از نگاه اهل فن ندارند اما چون مردم دوست‌شان دارند هميشه هستند؛ ما تاييد را از مردم مي‌گيريم، از تماشاگر. بنابراين هرچقدر خودم يك نقش را دوست داشته باشم، اما مردم دوستش نداشته باشند، اهميت آن نقش براي من كمتر مي‌شود و برعكس.

فكر مي‌كني الان و در اين روزها مردم ايران نسبت به بهرام رادان چه احساسي دارند؟

اگر بخواهيم نظرات را يك مجموعه در‌نظر‌بگيريم، برداشت‌هاي متفاوتي وجود دارد و بنا‌بر آن احساس‌هايي متفاوت. مخصوصا بعد از اتفاقات اخير. فاصله نظرات سفيد و سياه زياد شده و تعداد نظرات خاكستري‌ كم. مقداري نسبت به گذشته تغيير كرده و كماكان در حال تغيير است و اين سير تغييرات در آينده نيز بيشتر نمايان مي‌شود.

يعني به تغيير نگاه‌ها اميدواري؟!

مساله اميدواري نيست، مساله سير زندگي هنري است. خاصيت زندگي يك هنرمند كه جوهره شهرت در آن وجود دارد، همين است؛ انتخاب اين نوع زندگي اجبار مي‌كند تا درگير اتفاقات غريبي شوي و گاهي كمي خطرناك است ولي ماجراجويي ‌است و بي‌خطر لطفش را از دست مي‌دهد. مثل يك فيلم پر‌هيجان، مي‌گويند يك فيلم وقتي موفق است كه تماشاگر بعد از ديدنش درباره‌اش حرف بزند، نظر بدهد و درگيرش شود، مثبت يا منفي فرقي ندارد، چون در اين شرايط سرسفره مردم آمده و آنها همه‌جا درباره‌اش حرف مي‌زنند. كاراكتر عمومي يك بازيگر هم همين است؛ همين كه درباره‌اش حرف بزنند، چه تعريف كنند و چه او را بكوبند و به او انتقاد كنند، يعني اتفاقات پيرامونش و حضور اجتماعي‌اش مهم است و اين مهم بودن خوب است.

اما اين انتقادها گاهي خيلي منفي است و گذشتن از آنها سخت؟

به هرحال مي‌گذرد، چه بخواهيم و چه نخواهيم. ضمن اينكه نبايد فراموش كنيم هر نظري موافق و مخالف خودش را دارد و حالا گاهي نظرات مخالف بيشتر است و گاهي هم نه. در ضمن زمان بيان يك واژه با درصد موافقان و مخالفان آن ارتباط مستقيم دارد. در مجموع كاراكتري كه در آينده به آن خواهم رسيد، تكامل‌يافته و پخته‌شده امروزي است.

و در اين گذر زمانه، مهم همان ديده‌شدن است؟!

نه اسمش ديده شدن نيست، اسمش «بودن» است. در مسير جريان بودن. وقتي صاحب يك تفكر باشي، ارتباط و اتصال مخاطب هم به تو قوي‌تر است. چون مي‌داند كه پشت رفتارهايت انديشه‌اي داري. مثلا مي‌توان فقط در حوزه فعاليت حرفه‌اي، انجام وظيفه كرد و كاري به محيط اطراف نداشت. اين نوع زندگي كم‌دردسرتر و در عين حال كم‌اثرتر است و در هنگام فترت حضور، ديگر كسي آنها و جريان‌شان را به‌ياد نمي‌آورد. اما هيچ‌گاه انديشه و تاثير اجتماعي «بودن» از بين نمي‌رود.

فكر مي‌كني مخاطب تمام اين تفكر و منطق را مي‌بيند و درك مي‌كند؟

بله، همين كه درباره «چرايي» اتفاق يا ماجراها مي‌پرسند يعني به تفكر و منطق پشت آن توجه مي‌كنند. همين‌كه درباره‌اش حرف مي‌زنند و بحث مي‌كنند، فكر مي‌كنم كه مخاطبم درك مي‌كند. من دارم تلاش مي‌كنم كه كارهايم همه با دليل و منطقي باشد كه حداقل خودم قبولش دارم، گرچه اين دليل و منطق با توجه به زمان و مكان و دانش در حال تكامل است، در عين حال فكر مي‌كنم مخاطبم هم اين را درك مي‌كند و مي‌بيند و همين راه درست است.

اين جريانات خسته و آزرده‌ات نكرده؟

گاهگداري خسته مي شوم، اما عشق مردم مثل نيروي عظيمي است كه قدرت تحليل رفته‌ام را دوباره احيا مي‌كند. البته اهل مبارزه هستم و هميشه از درگيري و سروكله زدن با مشكلات پيش‌رويم استقبال مي‌كنم. چون فكر مي‌كنم در نهايت تجربياتي به دست مي‌آورم و همين تجربيات مي‌توانند منشا اتفاقات خوب باشند.

اين پوست‌كلفتي كه درباره‌اش حرف مي‌زني، باعث شده حالا آنقدر با آرامش درباره اتفاق‌هاي اخير حرف بزني؟

زندگي همان‌طور كه ضربه مي‌زند، كمك هم مي‌كند. مثلا گاهي از برخوردها، بازتاب‌هاي غلط و عكس‌العمل‌هاي بي‌منطق محيط اطرافم ناراحت مي‌شوم. اما درست همان موقع، حرف‌هايي مي‌شنوم يا حمايت‌هايي مي‌بينم كه آرامم مي‌كند و دلگرم مي‌شوم. انگار توازن و تعادل ماجرا هم دست مردم است و خودشان به آن گذشتن مسير كمك مي‌كنند.

تصميم نداري، مدتي دور شوي تا اوضاع آرام شود؟

به هيچ وجه، شانه خالي كردن از زير بار مشكلات و مسووليت‌هاي زندگي در مرامم نيست، من شبيه راننده ماشيني پر از مسافر هستم كه در جاده پرپيچ‌‌و خم پيش رو، احساس مسووليت به تك‌تك مسافرهايم اين اجازه را سلب مي‌كند كه در يك موقعيت سخت و خطرناك رهاي‌شان و فرار كنم. هيچ راهي بدون خطر و دست‌انداز نيست و ماجراجويي ذاتي من باعث مي‌شود تا سخت‌ترين آن را انتخاب كنم و مسافرانم اين را مي‌دانند و مطمئن هستند كه من حداكثر تلاشم را مي‌كنم تا مرد روزهاي سخت باشم.

سعي مي‌كني يا هستي؟

هيچ‌وقت از خودم صددرصد راضي نيستم اما در مواجهه با هر اتفاق ناخوشايندي حداكثر سعي و تلاشم را مي‌كنم تا از آن به بهترين شكل گذر كنم و بعد به هيولاي مشكلات مي‌گويم: «همين بود زورت؟!» اين درگيري و كشمكش به من كمك مي‌كند زنده باشم، از طرفي ديگر بعضي سختي‌هاي ديگران را كه در جامعه و اطرافم مي‌بينم، ديگر مسائل زندگي خودم به نظرم نمي‌آيد و اميدوارتر مي‌شوم. از طرف ديگر كلا اين مشكلات را از قهر زندگي نمي‌بينم، از حكمتش مي‌بينم.

نشانه‌‌شناسي هم مي‌كني؟!

به نشانه‌ها خيلي اعتقاد دارم. مثلا اينكه وقتي در خانه را مي‌بندي و صداي تلفن را مي‌شنوي، اينكه در را باز كني و تلفن را جواب دهي با اينكه بروي و به زنگ تلفن بي‌تفاوت باشي، دو انتخاب متفاوت است كه شايد مسير زندگي‌ات را عوض كند. مثلا دختردايي‌ام براي من تعريف مي‌كرد كه روز ١١ سپتامبر، دير از خواب بيدار شده و عصبي از به موقع نرسيدن در مترو هم گير افتاده. تازه وقتي از پله‌هاي مترو بالا مي‌آيد مي‌بيند كه دود شهر را گرفته و ساختمان محل كارش (برج‌هاي تجارت جهاني) منفجر شده. مي‌خواهم بگويم بعضي از نشانه‌ها، حتي نشانه‌هاي آزاردهنده و ناراحت‌كننده، حكمتي در سرنوشت ما دارند. به نظرم كل كائنات يك انرژي عظيم است كه بايد همراه آن شد، نبايد مقابلش ايستاد يا مقاومت كرد. زندگي هميشه براي تو غافلگيري دارد. وقتي جريان پرخروش يك رودخانه وحشي تو را همراه خود مي‌برد، تو براي نجات خود دستت را به هر دستاويزي مي‌گيري، خواه آن دستاويز، تنه يك درخت باشد و خواه دم يك كروكوديل.

اين براي تو هيجان‌انگيز است؟

خيلي زياد.

خودت هم احساس مي‌كني عوض شدي يا فقط منم حالا چنين احساسي دارم و فكر مي‌كنم حرف‌هايت و نگاهت به زندگي در چند سال گذشته تغيير كرده؟

نمي‌خواهم بگويم تغيير ١٨٠‌درجه‌اي داشتم، اما تغيير كردم. قبل‌تر نگاهم خيلي مادي‌گرا بود، اما حالا ديگر آن نگاه كلي مادي‌گرا را به زندگي ندارم.

و حالا چه اتفاقي افتاده؟

مهم‌ترينش اين است كه تاريخ مي‌خوانم. از بچگي عاشق تاريخ بودم، اما الان بيشتر علاقه‌مند شدم و حتي مي‌خواهم به‌صورت آكادميك سوادم را در اين زمينه اضافه كنم. تاريخ ذهن آدم را تغيير مي‌دهد. باعث مي‌شود كليد‌واژه‌هايت عوض شود و وقتي مي‌خواني، مي‌بيني كه يك‌سري اتفاق‌ها ممكن است با ظاهري متفاوت رخ دهند، اما جنس‌شان همان است. به نظرم سياستمداري، ماهر است كه تاريخ را خوب بلد باشد و بشناسد. با تاريخ، دنيا از زاويه نگاه ديگري ديده مي‌شود و روزمره، اهميتش را از دست مي‌دهد و نقطه نظرت نسبت به يك حادثه عوض مي‌شود، به نظرم هر آدمي كه در دنياي شهرت زندگي مي‌كند با خواندن تاريخ، يك‌سري از مسائل شكل و شمايلش عوض مي‌شود. ديگر روزمره مهم نيست و از زاويه ديگر به جريان‌ها و آينده نگاه مي‌كني. همين باعث شده نگاه من به زندگي عوض شود، آن نگاه مادي‌گرايم كمي تعديل شده، اما واقعا نمي‌دانم در ادامه چه اتفاقي مي‌افتد.

همين است كه كارهايت غيرقابل پيش‌بيني شده، يك‌روز نقش يك فيلمي مثل «يكي از ما دو نفر» را بازي مي‌كني، روز ديگر آن پسرك دزد «تراژدي» مي‌شوي و حالا نقشي مثل همين آقازاده فيلم «عصريخبندان». اينها عمدي بوده يا از سر اتفاق؟

تصميم‌ دقيق گرفتن درباره اين‌همه تفاوت سخت است چون اگر زندگي را شبيه شطرنج فرض كنيم، تو از الان قادر نيستي مثلا ١٦ حركت بعدي خودت را حدس بزني. داري شطرنج بازي مي‌كني، يك مهره را حركت مي‌دهي و اجازه مي‌دهي كه زندگي هم مهر‌ه‌اش را حركت بدهد و بعد تصميم مي‌گيري كه چه كني و چه مهره‌اي را حركت دهي. نمي‌توانم بگويم همه اينها از پيش فكر شده و تعيين شده بوده. فقط مي‌توانم بگويم كه بازي را ادامه مي‌دهم، با زندگي و با آن شطرنج. حتي گاهي اوقات حركت بعضي از مهره‌ها در همان لحظه ارزش خاصي ندارد، فقط مهره را تكان مي‌دهي تا پيش زمينه حركت‌هاي بعدي‌ات باشد. در مجموع و طي اين مسير و در انتخاب حركت‌ها، برخورد و عكس‌العمل مخاطب تعيين‌كننده است.

از اينها چه نتيجه‌اي مي‌گيري؟ اينكه مثلا ديگر نقش متفاوت بازي نكني و در همان قالب بماني كه مردم دوست دارند؟!

نه، براي من هر دو مهم هستند اما بايد توازن ميان اينها را برقرار كنم. شبيه يك اتومبيل كه چرخ‌هايش متناسب با جاده‌اي كه از آن گذر مي‌كند، تنظيم مي‌شود. البته تصوير و تعبير مردم مهم است، من براساس آن پيش مي‌روم و ترميم مي‌كنم.

بازه زماني اين ماجرا چقدر است؟

من براي يك دهه آينده‌ام نمي‌توانم تصميم بگيرم، اما مي‌توانم براي شش ماه آينده‌ برنامه‌ريزي كنم. اگر من در ١٠ سال گذشته فقط يك نوع نقش را در فيلم‌ها كار مي‌كردم، الان ديگر جدا شدن از آن تيپ و تجربه متفاوت برايم خيلي سخت است. اما همين تفاوت باعث مي‌شود من دامنه گسترده‌تري براي انتخاب داشته باشم، يعني مخاطب راحت‌تر اين تفاوت را مي‌پذيرد.

اما تو بازيگر پركاري هم نيستي و در سينما هم آنقدر نقش متفاوت وجودندارد كه هميشه در دسترست باشد.

سالي دو يا سه فيلم كافي است. به نظرم نبايد هم خيلي پركار بود. پركاري خيلي هم هميشه خوب نيست. الان من يك فيلم اكران دارم و احتمالا تا آخر سال هم دو فيلم ديگر براي اكران دارم. همين كافي است و البته يك حضور معقول در جشنواره. ضمن اينكه حالا با وجود شبكه‌هاي اجتماعي ديگر اوضاع مثل قبل نيست كه حتما براي ديده شدن بايد روي پرده بود. از طرفي قبلا افراد براي در جريان بودن و ارتباط با مخاطب نياز به رسانه‌ها داشتند، اما حالا بخش مهمي از رسانه دست خودمان است.

مطمئني رسانه دست خودت است؟!

كامل نه، اما بخش زيادي از آن در دست ما است. تيراژ پرتيراژترين روزنامه كشور از تعداد فالوئرهاي يك صفحه معمولي در اينستاگرام كمتر است. نخستين چيزي كه صبح نگاه مي‌كني و آخرين چيزي كه شب نگاه مي‌كني، صفحه موبايل و صفحات اجتماعي‌ است. مردم در جريان بودن را دوست دارند و از همين صفحات است كه احساس مي‌كنند به دنيا وصل شده‌اند. اين عطش روزبه روز هم بيشتر مي‌شود. در اين شرايط ارتباط من با مخاطبم بدون واسطه شده و خوبي‌اش هم اين است كه صداي آنها را هم بدون واسطه مي‌شنوم. نظرات را مي‌خوانم و ميزان علاقه مخاطب را در مواجهه با رويدادهاي مختلف مي‌سنجم و همين باعث مي‌شود جمع بندي بهتري نسبت به جامعه مخاطبانم داشته باشم.

به مخاطبت جواب هم مي‌دهي؟

شدني نيست. وقت‌هايي مي‌شود كه دوست دارم جواب سوال يك نفر را بدهم اما نبايد بين مخاطب فرق گذاشت. من با شيوه خودم با آنها حرف مي‌زنم و آنها هم با شيوه خودشان با من.

و وقتي توييتر برايت دردسرساز شد چطور؟!

آن داستان خيلي غافلگير‌كننده بود. تحليل خودم اين است كه ناغافل در تله بدي افتادم. البته درصدي از اين جريانات دست من است و بقيه‌اش را ديگران تعيين مي‌كنند؛ ديگراني كه خيلي‌هاي‌شان موافق حضور و وجود و ترقي امثال من نيستند و با تمام قواي‌شان و به‌قصد ريشه كن كردنت حمله مي كنند. بايد كاري مي‌كردم كه حداقل هزينه را مخاطبم بدهد. لاجرم سختي‌اش را خودم پذيرفتم تا اجازه ندهم كسي ديگر ضربه بخورد.

مگر به جز خودت قرار بود به چه كسي ضربه بخورد؟

مخاطبي كه دوستم دارد و به جرم علاقه‌اش تحت فشار مخالفان قرار گرفته، يا آناني كه ممكن است از آن مطلب ناراحت شده باشند. چون آن مطلب بد فهميده شده و شايد اشتباه در انتخاب كلمات مناسب مشكل‌ساز اصلي بود. يك‌هفته توضيح دادم كه منظورم چه بوده، اما گوش نمي‌دادند، در اين ميان به‌نظرم براي برخي، ادامه دادن بازي، هيجان‌انگيزتر از خاتمه دادنش به آن بود.

و آنهايي كه سوءاستفاده مي‌كنند چه؟

ببين ناگهان وسط يك هياهو در ميان جرياناتي گير مي‌افتي كه خودت و آن حرفي كه بد برداشت شده، چماقي مي‌شود از طرف يك جريان براي ضربه به جريان ديگر. تو مهره نيستي بلكه بهانه‌اي. نهايت كاري كه مي‌تواني انجام دهي اين است كه اول خودت را از اين چاله نجات دهي و بعد براي حذف سوءتفاهم‌ها و برداشت‌هاي نادرست، راه‌حل مناسب پيدا كني.

اگر اين اتفاق براي تو نيفتاده بود و براي يك چهره ديگر بود، چه نظري مي‌دادي؟

بستگي به آن چهره و اتفاق داشت. هرچند افراد عادي هم مستثني نيستند، قبل‌تر درباره فحاشي و توهين به دختر و پسري كه نيمه شب در تصادف خيابان شريعتي درگذشته بودند و آن پيامدها را در دنياي مجازي به‌همراه داشت، پستي نوشتم چون حس مي‌كردم كه اين آسياب به نوبت است و بالاخره يك‌روز هم نوبت من مي‌رسد. اين طبيعت ماجراست. البته هرچه پيش برويم، جامعه هم بيشتر ياد مي‌گيرد از ابزار هوشمند، استفاده هوشمندانه‌ كند.

به آموختن آداب دنياي مجازي اميدواري؟

بدون شك. مردم بالاخره به اين نتيجه مي‌رسند كه سواد مختص خواندن و نوشتن نيست و ندانستن آداب و فرهنگ همزيستي در هر جامعه‌اي، حتي مجازي، عين
عقب‌ماندگي و بي‌سوادي‌است. ياد مي‌گيريم كه هركسي مي‌تواند نظر خودش را داشته باشد و بدون تحميل، به نظر يكديگر احترام خواهيم گذاشت، حتي اگر برخلاف ميل ما باشد.

رسانه‌ات را رها كه نمي‌كني؟!

به هيچ عنوان. مشكل را حل مي‌كنم، عادت ندارم صورت مساله را پاك كنم. صبرم زياد است. به‌نظرم بايد كاري را كه دوست داري و فكر مي‌كني كه صحيح است انجام دهي و اين شجاعت را در خود حس كني كه بازخوردها و اتفاقات منفي در مسير زندگي‌‌ات تاثيري نگذارد و خسته و نااميدت نكند. من از شكستن قالب‌ها، انجام كارهاي مختلف و متفاوت و تجربه‌هاي تازه نمي‌ترسم. مي‌دانم كه حلقه اول مخاطبم هم همين را دوست دارد؛ همين ديوانگي در تجربه كردن تجربه‌هاي متفاوت، حتي اگر ماجراجويي‌ها هزينه‌ داشته باشد.

نه، اين سختي‌ها خوب است. اينكه زندگي غافلگيرت كند، نشانه نشاط زندگي‌است، سختي و غافلگيري، خود زندگي است.

الان راضي هستي؟ كافي است؟

كافي نيست، اما راضي هستم، هرچند مثل هر انسان ديگري اگر برگردم به ٢٠ سال، ١٠ سال، يك سال، يك ماه يا حتي دو هفته پيش، يك‌سري از كارها را انجام نمي‌دهم، اما چندان پشيمان هم نيستم چون همان‌ اتفاقات، برايم تجربه‌هاي متفاوت و خوبي ساخته و گاه هوشيارم كرده. فكر مي‌كنم اين سير تا آخر عمرم هم ادامه خواهد داشت.

بدترين ندارد، ضربه‌اي كه فكر كني خب ديگر تمام شد؟

نه، اين ضربه‌ها كوچك‌تر از آنند كه تمام‌كننده باشند.




بهرام رادان در حال گردش با مادرش+عکس

سینماژورنال: بهرام رادان بازیگر موبور سینمای ایران یک فیلم دفاع مقدسی با نام “حکایت عاشقی” را آماده اکران دارد.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر منتظر آن است که وضعیت تولید “سنتوری2” مشخص شود تا بتواند از رخوتی که چند سالیست کارنامه بازیگریش را دربرگرفته خارج شود.

رادان این روزها درام “عصر یخبندان” را هم روی پرده دارد که البته در این فیلم نقش مکمل را برعهده گرفته است و به مانند غالب آثارش، نقش اول نیست.

تازه ترین تصویر اجتماعی این بازیگر نمایی از او و مادرش است با این شرح: گردش با مادر.

بهرام رادان و مادرش
بهرام رادان و مادرش



حذف رادان از “خندوانه” شایعه است؟! پس چرا متن گفته‌های تهیه‌کننده “خندوانه” با تیتر آن تفاوت دارد؟

سینماژورنال: «خندوانه» هم وارد حاشیه شد. روی‌آنتن‌نرفتن دو قسمت از این برنامه که با حضور دو نفر از بازیگران سینما و تلویزیون ضبط شده بود، شایعاتی را مبنی‌بر ممنوع‌التصویری این بازیگران رقم زده است.

به گزارش سینماژورنال گفته می‌شود این برنامه که پیش‌تر با حضور بهرام رادان و قطب‌الدین صادقی ضبط شده بود، اجازه پخش پیدا نکرده است. (اینجا را بخوانید)

متن گفتگو در تناقض با تیتر گفتگو!

نخستین واکنش به این ماجرا  از سوی جواد فرحانی تهیه‌کننده برنامه «خندوانه» بوده است.

او در گفتگویی با “شرق” که تیتر آن چنین است: “حذف رادان از خندوانه شایعه است” فقط از این گفته که مخالف شایعه سازی درباره این برنامه است اما به صراحت ماجرای ممنوعیت پخش برنامه هایی که با حضور رادان و صادقی ضبط شده بود را رد نکرده است!

فرحانی با اشاره به اینکه برخی باید بدانند که با گل‌آلودکردن آب، ماهی از آن نخواهند گرفت، گفت: چرا به‌هم احترام نمی‌گذاریم و مدام برای برنامه‌ای که تمام هدفش جلب نظر مخاطبانش است شایعه درست می‌کنیم؟

وی ادامه داد: حقیقتا غیر از عوامل یک برنامه چه کسی از ریزه‌کاری‌های آن باخبر است که با این صراحت خبر عدم‌پخش دو برنامه را رسانه‌ای کرده است؟ چرا به‌جای نقد سازنده که می‌تواند موجب عملکرد بهتر ما شود، به این حرف‌ها و شایعه‌ها روی می‌آوریم؟

این ماجرا شایعه نیست

 به گزارش سینماژورنال اینکه تیتر گفتگو به صراحت از شایعه بودن حذف رادان از “خندوانه” می گوید و در متن گفتگو این مساله به صراحت بیان نمی شود یا ریشه در مشکل ویرایشی مطلب دارد و یا اینکه ماجرا فقط یک شایعه نیست.




این همه دوقلو در سینما استقلال چه می کنند؟+عکس

سینماژورنال: آنها که حوالی ساعت 8 شب جمعه مسیرشان سمت میدان ولیعصر بود با تعداد زیادی دوقلو که وارد سینما استقلال می شدند روبرو گشتند.

به گزارش سینماژورنال این دوقلوها با هماهنگی انجمن دوقلوهای ایران و برای تماشای “عصر یخبندان” به این سینما آمده بودند.

فارغ از تنوع جنسیتی دوقلوها که هم مردان و هم زنان را شامل می شد بلحاظ سنی نیز هم جوانان در میان آنها بودند و هم میانسالان و هم نوجوانان.

اغلب دوقلوها از تماشای یک درام غیرخطی که داستان آدمهای مختلف اجتماع را به تصویر می کشید لذت برده بودند و البته چند نفری نیز نقدهای خود درباره فیلم را در اختیار تهیه کننده اثر منصور لشکری قوچانی قرار دادند.

دوقلوها در سینما استقلال به تماشای "عصر یخبندان" نشستند
دوقلوها در سینما استقلال به تماشای “عصر یخبندان” نشستند




ممنوعیت پخش “خندوانه” با حضور بهرام رادان

سینماژورنال: اظهارات جنجالی بهرام رادان درباره قانونی شدن ازدواجهای غیرمتعارف در آمریکا سبب ساز دردسر برای برنامه “خندوانه” شد.

به گزارش سینماژورنال رامبد جوان دو قسمت برنامه اش را با دو تن از بازیگران سینما و تلویزیون ضبط كرده است که اجازه پخش آنها داده نشده است.

آن طور که “بانی فیلم” خبر داده بهرام رادان و قطب‌الدین صادقی از جمله‌ چهره‌هایی هستند که مدیران تلویزیون اجازه پخش برنامه‌های مربوط به آن دو را نداده‌اند.

حذف تصویر از تیزر تا “خندوانه”

عدم اجازه پخش برنامه مربوط به بهرام رادان در حالی صورت گرفته که تصویر وی در تیزرهای‌ تلویزیونی فیلم روی پرده «عصر یخبندان» (مصطفی کیایی) نیز حذف شد.

البته می‌توان دلیل این مسئله را حدس زد و آن را ناشی از مطلبی از رادان دانست که چندی قبل اين بازيگر در واکنش به آزادی ازدواجهای غیرمتعارف در آمریکا توئیت کرد.

هر چند این مطلب، با واکنش‌های تندی بخصوص از سوی روزنامه اصولگرای “کیهان” مواجه شد که در نهایت او را ناگزیر به انتشار یک متن عذرخواهی خطاب به مدیرمسئول این روزنامه کرد، اما در هر صورت همان اشتباه اولیه کافی بود تا تلویزیون نام وی را در لیست ممنوع التصویران قرار دهد.

مشکل قطب الدین صادقی چیست؟

علت عدم پخش برنامه مربوط به قطب‌الدین صادقی اما مشخص نیست. به ویژه آنکه او در سریال در حال تولید «معمای شاه» (محمدرضا ورزی) نیز بازی دارد؛ مجموعه‌ای که قرار است نیمه دوم امسال روی آنتن رود.

بین ضبط و پخش «خندوانه» که شب‌ها ساعت ٢٣ در شبکه نسیم روی آنتن می‌رود، فاصله تقریباً کوتاهی وجود دارد و سازندگان با سرعت بالایی برنامه‌ها را به پخش می‌رسانند.

 

 




بهرام رادان شمشیر به‎دست پیش به‌سوی کوه دماوند+عکس و فیلم

سینماژورنال: حدودا سه سال پیش بزرگمهر حسین پور به همراه بهرام رادان درگیر تولید یک انیمیشن شد. انیمیشنی که برگرفته از یکی از افسانه های قدیمی ایران درباره “آرش” بود.

تصویرسازی این انیمیشن را که به صورت کمیک موشن تولید می شد بزرگمهر انجام می داد و حرکت گذاری آن را سهیل نوری. کمیک موشن نوعی از انیمیشن است که در آن به جای حرکت کاراکترها با استفاده از تغییر تصاویر است که داستان روایت می شود.

به گزارش سینماژورنال با این حال به دلایل مختلف که مهمترین اش پیدا نکردن اسپانسر برای به پایان رساندن کار بود تولید این انیمیشن متوقف شد.

بزرگمهر حسین پور کارتونیست ایرانی به تازگی تیزری اجتماعی از این انیمیشن را منتشر کرده است؛ تیزری که بهرام رادان در آن در پوشش قهرمانان افسانه ای شمشیر به دست در حال حرکت به سوی کوه دماوند است.

برای دیدن این تیزر اینجا را کلید کنید.

انیمیشن آرش/بهرام رادان
انیمیشن آرش/بهرام رادان
انیمیشن آرش/بهرام رادان
انیمیشن آرش/بهرام رادان




دیدار دوقلوها با مهتاب کرامتی+عکس

سینماژورنال: در ادامه برنامه نمایشهای مردمی روز جمعه “عصر یخبندان” طی یک ابتکار جالب این هفته گروهی از دوقلوهای کشور به تماشای این فیلم می نشینند.

به گزارش سینماژورنال گروهی از دوقلوهای بالای 18 سال کشور با هماهنگی میان منصور لشکری قوچانی تهیه کننده فیلم و انجمن دوقلوهای ایران به تماشای این درام اجتماعی خواهند نشست.

جالب است که برخی از این دوقلوها با لباس متحدالشکل در سالن حضور خواهند یافت و در کنار تعدادی از عوامل فیلم و از جمله بازیگرانی چون مهتاب کرامتی، محسن کیایی و سحر دولتشاهی به تماشای “عصر یخبندان” می نشینند.

نمایش “عصر یخبندان” با حضور اعضای انجمن دوقلوهای ایران جمعه 16 مردادماه راس ساعت 20 عصر در سینما استقلال برگزار خواهد شد.

تعدادی از اعضای انجمن دوقلویان
تعدادی از اعضای انجمن دوقلویان

 




رادان فرزند شریکش را در آغوش گرفت+عکس

سینماژورنال: بهرام رادان بعد از حواشی عجیبی که بر سر توئیت جنجالیش پیرامون قانونی شدن ازدواجهای غیرمتعارف در آمریکا پیش آمد در هفته های اخیر سعی کرده از هر گونه اظهارنظر جنجالی در صفحات اجتماعیش دوری کند.

به گزارش سینماژورنال دقیقا در همین راستاست که به ناگاه در صفحه اجتماعیش تصویری از او را کودک به بغل می بینیم؛ کودکی که در ابتدا تصور میشود فرزند رادان است.

اما متنی که رادان ضمیمه تصویر کرده مشخص می کند این کودک “دلینا” نام دارد و فرزند یک ماهه یکی از رفقای نزدیک بهرام است. رفیقی به نام مهدی خیامی بازیگر سالهای دور سینما.

خیامی فقط در دهه هفتاد در سینما حضور داشت و در آثاری چون “ضیافت” و “سلطان” بازی کرد.

جالب است که مهدی خیامی شریک رادان در واردات قهوه است و کافه های زنجیره ای ویونا است. خیامی با رادان هیچ گاه همبازی نبوده است اما ساره آرین خواهرزن خیامی در “آواز قو” بازیگر مقابل رادان بود.

بهرام رادان و فرزندزاده یکی از رفقا
بهرام رادان و فرزندزاده یکی از رفقا



بهرام رادان، آنا نعمتی و مهتاب کرامتی؛ جمعه همین هفته در سینما استقلال

سینماژورنال: تهیه کننده درام متقاطع “عصر یخبندان” بعد از اجرای طرح اهدای هدیه به مخاطبان در سینما استقلال، شرایطی را فراهم کرده است تا از این هفته، جمعه ها عوامل فیلم به همراه مخاطبان به تماشای اثر بنشینند.

به گزارش سینماژورنال بر این اساس از جمعه همین هفته 9 مردادماه تا پایان اکران فیلم هر هفته جمعه ها بازیگران سرشناس فیلم در سانسهای 19 و 21 در کنار مخاطبان به تماشای فیلم خواهند نشست.

جمعه این هفته بهرام رادان‌، مهتاب کرامتي‌، آنا نعمتي‌ و محسن کيايي‌، بازيگران فيلم در کنار مصطفي کيايي نويسنده و کارگردان آن و منصور لشکري قوچاني تهيه کننده فيلم با حضور در سينما استقلال با مخاطبان دیدار خواهند داشت.

در این دیدار مخاطبان می توانند به طور صریح و شفاف نظر خود درباره فیلم را با کارگردان و عوامل کار در میان گذاشته و اگر هم انتقادی دارند بی واسطه با بازیگران در میان بگذارند.

“عصر یخبندان” از جمله فیلمهای اکران رمضانی بود که علیرغم تبعیض در تخصیص سانس بخصوص در پردیسهای سینمایی، فروش خوبی داشته و تاکنون رقم فروش یک میلیارد و نیم را رد کرده است.




تماشای فیلم با تخفیف ۵۰درصدی برای دارندگان کارت پستال رادان!+عکس

سینماژورنال: تازه ترین فیلمی که از بهرام رادان اکران شده است درامی است به نام “عصر یخبندان”؛ فیلمی به کارگردانی مصطفی کیایی و تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی.

به گزارش سینماژورنال طی ابتکاری که تهیه کننده این فیلم و مدیریت سینما استقلال انجام داده اند از چهارشنبه هفته جاری تمامی مخاطبانی که برای تماشای “عصر یخبندان” این سینما را انتخاب می کنند یک کارت پستال هدیه می گیرند.

کارت پستالی که یک طرف آن تصویری تمام قد از بهرام رادان به چشم می خورد و در طرف دیگر آن تصاویری از بازیگران “عصر یخبندان”.

دارندگان این کارت پستال با هدیه دادن آن به دوستان خویش این شانس را برای آنها فراهم می کنند که بتوانند در کنار یک نفر همراه خود به صورت نیم بها به تماشای “عصر یخبندان” بپردازند.

یعنی با یک کارت پستال دو نفر با قیمت یک بلیت فیلم را تماشا خواهند کرد.

کارت هدیه "عصر یخبندان"
کارت هدیه “عصر یخبندان”
کارت هدیه "عصر یخبندان"
کارت هدیه “عصر یخبندان”



مهتاب کرامتی و ژاله صامتی فردا شب در پردیس شکوفه

سینماژورنال: سومین آیین دیدار مردمی هنرمندان و عوامل “عصریخبندان “به کارگردانی مصطفی کیایی در پردیس سینمایی شکوفه شامگاه چهارشنبه 24 تیرماه برگزار می شود.

به گزارش سینماژورنال مهتاب کرامتی، محسن کیایی، ژاله صامتی ، مصطفی کیایی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی ” عصریخبندان ” و… چهارشنبه شب در پردیس سینمایی شکوفه ساعت 22 گرد هم می آیند تا مردم دیدار داشته باشند.

مهتاب کرامتی کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن ، محسن کیایی کاندید دریافت سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد، مصطفی کیایی نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در سی و سومین جشنواره فیلم فجر بودند. همچنین “عصر یخبندان” دومین فیلم منتخب آرای مردمی در جشنواره فجر سال گذشته شد.

“عصر یخبندان” در کل در سی وسومین جشنواره فیلم فجر ، کاندیدای دریافت هفت سیمرغ شد.

بهرام رادان، فرهاد اصلانی، سحر دولتشاهی، آنا نعمتی، مینا ساداتی و بابک بهشاد دیگر بازیگران حاضر در این فیلم هستند.

” عصریخبندان ” به تهیه کنندگی منصور لشکری قوچانی است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است : خارپشت ها تصمیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند ، خارپشت ها تنها جاندارانی بودند که در عصر یخبندان زنده ماندند.




طعنه تند تهیه‌کننده “عصر یخبندان” به رانتخواران سینما+عکس

سینماژورنال: “عصر یخبندان” از جمله فیلمهای اکران رمضانی بوده که هرچند در مجموع حدودا 29 سالنی کمتر از “گینس” دارد اما در همین دو هفته ای که از اکرانش می گذرد رقم فروش کل نیم میلیارد را رد کرده است.

به گزارش سینماژورنال منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “عصر یخبندان” در روزهای اخیر سعی زیادی کرده که بتواند با مذاکره با صاحبان پردیسهای سینمایی شرایطی را فراهم آورد که فیلمش به اندازه “گینس” سانس داشته باشد ولی هنوز این اتفاق رخ نداده است.

شاید همین بی عدالتی در توزیع سانسها باشد که باعث شده او در دلنوشته ای که در صفحه اجتماعیش گذاشته طعنه تلخی بزند به این روند.

قوچانی نوشته است: هیچ قدرت و رانتخواری ما را نمیخواهد چون سود مالی برایشان نداریم اما مردم و عده ای محدود دنبال عدالت و آزادی هستند و امید ما آنهایند!

تشویق اقوام و آشنایان برای “عصر یخبندان” را جدی بگیرید.

عصر یخبندان
دلنوشته تهیه کننده “عصر یخبندان”



فیلم توقیفی رادان اواسط مرداد اکران میشود+عکس

سینماژورنال: بعد از اکران دو فیلم “قصه ها” و “از رییس جمهور پاداش نگیرید” بناست یک فیلم توقیفی دیگر نیز بی سروصدا اکران شود.

به گزارش سینماژورنال این فیلم “زادبوم” نام دارد که ابوالحسن داوودی حدودا هفت سال پیشتر آن را ساخته بود ولی در همه این سالها اجازه اکران نداشت.

چندی قبل در سکوت خبری پروانه نمایش این فیلم بدون ممیزی صادر شد و آن طور که “هفت صبح” خبر داده این فیلم در اکران دوم عیدفطر یعنی حدودا اواسط مردادماه روی پرده خواهد رفت.

“زادبوم” از حضور بازیگرانی چون مسعود رایگان، رویا تیموریان، پگاه آهنگرانی، عزت ا.. انتظامی و بهرام رادان سود می برد.

داستان فیلم درباره یک مدیر رده بالای دولتی است که زندگی خانوادگی نابسامانی دارد.

عزت ا.. انتظامی و بهرام رادان در "زادبوم"
عزت ا.. انتظامی و بهرام رادان در “زادبوم”




جراحی زیبایی چه بر سر چهره بازیگران آورده؟+عکس

سینماژورنال: شاید برای بسیاری از مخاطبان جالب باشد تا بدانند کدام دسته از بازیگرانی که در کانون توجهند چهره طبیعی شان را در برابر دوربینها نشان می دهند و کدام دسته به مدد جراحی های زیبایی متعدد است که چهره سازی کرده اند.

به گزارش سینماژورنال البته که در این بین گفتگوی مستقیم با بازیگران اغلب راه به جایی نمی برد چون بسیاری از چهره های بازیگری دوست ندارند درباره این جراحیها و نقش آنها در تغییر وضعیت چهره های خویش سخن گویند.

اما روشهای غیرمستقیمی هم برای فهمیدن اینکه چهره یک بازیگر چقدر ژنتیک و خدادادی بوده و چقدر برآمده از جراحیهای مختلف، وجود دارد.

یکی از این روشهای مقایسه تصاویر بازیگران در برهه های مختلف زندگی است.

مقایسه چهره بازیگران در کودکی با چهره آنها در سالهای اخیر

سینماژورنال برای آن که یک بررسی موردی داشته باشد درباره میزان علاقه بازیگران به جراحیهای زیبایی به گردآوری تعدادی از تصاویر کودکی بازیگران پرداخته و با قرار دادن آنها در کنار تصویر کنونی بازیگران به داده های خوبی درباره میزان طبیعی بودن چهره بازیگران رسیده است.

کافیست شما هم به عنوان مخاطب فقط اندکی تأمل در تصاویر زیر داشته باشید تا دریابید کدامیک از بازیگران همچنان با چهره طبیعی خویش است که فعالیت دارند و کدامیک کوشیده اند با انجام جراحیهای زیبایی بر کیفیت تصویری که مخاطبان از آنها می بینند بیفزایند.

محمدرضا گلزار
محمدرضا گلزار
مهناز افشار
مهناز افشار
ماهایا پطروسیان
ماهایا پطروسیان
لیلا حاتمی
لیلا حاتمی
بهرام رادان
بهرام رادان
شیلا خداداد
شیلا خداداد
مهدی پاکدل
مهدی پاکدل
نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی
زیبا بروفه
زیبا بروفه
شاهرخ استخری
شاهرخ استخری
الناز شاکردوست
الناز شاکردوست
لیلا اوتادی
لیلا اوتادی

 




فیگور دیدنی سحر دولتشاهی در میان مخاطبان+عکس

سینماژورنال: دومین آیین دیدار مردمی “عصریخبندان” شامگاه جمعه در سینما استقلال برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال دومین آیین دیدار مردمی هنرمندان “عصر یخبندان” شامگاه جمعه 12 تیرماه در سینما استقلال ساعت 21:30 برگزار شد.

این مراسم با توجه به همزمانی پخش مسابقه والیبال، با استقبال بی نظیری از سوی مخاطبین روبه روشد.

سحردولتشاهی ( برنده سیمرغ بلورین نقش مکمل زن از جشنواره سی وسوم فجر) ، محسن کیایی ( کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد از جشنواره سی و سوم فجر )، مصطفی کیایی (کاندید بهترین کارگردانی از جشنواره سی و سوم فجر)، پوریا رحیمی سام و منصور لشگری قوچانی (کاندید بهترین فیلم مردمی از جشنواره سی و سوم فجر) از جمله هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.

فروش فیلم سینمایی « عصریخبندان » با تبلیغات چهره به چهره روبه افزایش است و با توجه به انتخاب دومین فیلم برگزیده مردمی در سی و سومین جشنواره فجر قابل پیش بینی بوده است.

سحر دولتشاهی در اکران "عصر یخبندان"
سحر دولتشاهی با فیگوری خاص در اکران “عصر یخبندان”

مهتاب کرامتی، بهرام رادان، فرهاد اصلانی، آنا نعمتی، مینا ساداتی و بابک بهشاد از دیگر بازیگران ” عصریخبندان ” هستند.

این فیلم  از 3 تیرماه اکرانش را در گروه سینمایی استقلال آغاز کرده است.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: خارپشت ها تصمیم گرفتند رنج خارهای یکدیگر را تحمل کنند اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند ، خارپشت ها تنها جاندارانی بودند که در عصریخبندان زنده ماندند.




از لینکلن تا حسین شریعتمداری! اگر نياز به معذرتي هست، آيا مردم شايسته عذر خواهي بي واسطه نيستند؟!!

سینماژورنال/حامد مظفری: عادت کرده ایم که رفتارهای متناقض برخی هنرمندان را بگذاریم به پای اینکه آنها نیز بخشی از بدنه جامعه اند و جایزالخطا.

به گزارش سینماژورنال اما وقتی تناقضات به توان دو و سه می رسد است که دیگر نمی توان ساده از کنار آنها گذشت و آن را به حساب ویژگی شخصیتی آدمی گذاشت.

افعالی که در هفته اخیر از بهرام رادان رخ داده نیز در گونه همین تناقضات نوع دوم جای می گیرد.

ایشان که در ابتدای هفته در یک توئیت به حمایت از ازدواجهای غیرمتعارف در ایالات متحده پرداخته بود با مشاهده واکنشهای منفی مخاطبان نسبت به این اظهارنظر ابتدا سعی کرد با نگارش یادداشتی هدف اصلی خود در آن توئیت را کمرنگ جلوه دهد با این حال این یادداشت جدید هم نه تنها واکنشها را کمتر نکرد که لحن دوپهلوی آن باعث شد رسانه های مختلف و بخصوص رسانه های اصولگرا انتقادات خود علیه وی را ادامه دهند.

تقاضای یک رسانه از مدعی العموم، تناقض بزرگ را رقم زد

دامنه انتقادات به جایی رسید که روزنامه “کیهان” در مطلبی کوتاه از احضار رادان به ارشاد خبر داده و از مدعی العموم خواست در قبال نظر ساختارشکنانه و غیراخلاقی این بازیگر ایرانی تبعه کانادا سکوت نکند. این روزنامه همچنین ممنوع الفعالیتی وی و حذف تصاویرش در برخی از اتوبان‌ها را حداقل کاری دانست که در این رابطه، مدعی العموم باید انجام دهد.

دقیقا ساعاتی بعد از درخواستهای این روزنامه از مدعی العموم بود که تناقض رفتاری بزرگ این بازیگر سر زد؛ وی ابتدا در صفحه اجتماعیش بدون اینکه کوچکترین اشاره مستقیمی به ماجرای توئیت جنجالی داشته باشد از لذت هموطن بودن با ایرانیان گفت و اینکه نزدیکی در فضای مجازی برای گروهی همراه با عشق است و برای گروهی همراه با سوء ظن و البته اهمیت اعتبار که اگر در یک لحظه از دست برود عمری باید در پی دوباره به دست آوردنش، دوید.

مدتی کوتاه بعد از این درددل مجازی بود که تصویر نامه ای با امضای رادان خطاب به مدیرمسئول “کیهان” در شبکه های اجتماعی منتشر شد؛ نامه ای که از ابتدای بامداد امروز در سایت این روزنامه هم قرار گرفت. در این نامه رادان به طور کاملا مستقیم و بدون پرده پوشیهای به کار رفته در صفحه اجتماعیش از بابت توئیت جنجالیش معذرت خواست!

تناقض هم از همین جا ناشی شد؛ از جایی که هنرمند مملکت ما در یک روز و شاید یک لحظه، دو متن می نویسد و در یکی از آنها نزدیکی ایجاد شده بواسطه فضای مجازی را ارج می نهد اما نامه ای که حاوی عذرخواهیش نسبت به فعل چند روز قبلترش است را نه از طریق همین فضای مجازی که از طریق روزنامه ای منتشر می کند که از مدعی العموم خواسته بود در برابر رفتار زشت وی موضع گیری کند.

ای کاش عذرخواهی تان هم از صفحه اجتماعی تان رسانه ای می شد

اینجاست که به عنوان مخاطبی که با برخی آثار این هنرمند ارتباط برقرار کرده ای درمی مانی که چرا در عصری که کوچکترین گافهای آدمیان به تیترهای رسانه ها بدل میشود، این هنرمند بجای در پیش گرفتن روراستی و امین دانستن مخاطبان صفحه اجتماعیش، نامه ای که در آن از مردم عذرخواهی شده را در اختیار یک رسانه خاص قرار داده است.

مگر نه اینکه نخستین رسانه ای که اظهارنظر جنجالی این بازیگر را منتشر کرد همان فضای مجازی و صفحه توئیترشان بود پس قطعا بهتر بود که این پس گرفتن اظهارنظر قبلی نیز از طریق همین رسانه صورت می گرفت و رونوشت آن در اختیار دیگر رسانه ها قرار می گرفت.




عذرخواهی رادان از مدیرمسئول “کیهان” بخاطر دفاع از ازدواجهای غیرمتعارف!+عکس

سینماژورنال: حواشی ماجرای دامنه داری که یک توئیت بهرام رادان در حمایت از قانونی شدن ازدواجهای غیرمتعارف در آمریکا خلق کرده همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال روزنامه “کیهان” صبح  دیروز خبر از احضار رادان به وزارت ارشاد داد و چند ساعت قبل نیز تصویر نامه ای منسوب به رادان در شبکه های اجتماعی منتشر شد.

این نامه از سوی بهرام رادان به حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان نوشته شده است.

در سه بند مختلف این نامه، رادان ابتدا از اظهارنظر درباره ماجرای ازدواجهای غیرمتعارف عذرخواهی کرده است، سپس درباره یادداشتی که پیرامون توئیت منسوب به خود نوشته بود توضیح داده و در نهایت نیز از این گفته که قوانین آمریکا هیچ محلی از اعراب در جمهوری اسلامی ندارد.

این نامه در شماره روز پنجشنبه یازدهم تیر ماه روزنامه “کیهان” نیز منتشر شده است.

به گزارش سینماژورنال متن نامه به شرح زیر است:

مدیر مسئول محترم روزنامه کیهان
جناب آقای شریعتمداری
با عرض سلام و ادب

به استحضار می‌رساند پیرو مطالب منتشر شده در صفحات سه روزنامه مورخ هفتم، نهم و دهم تیر ماه سال 1394، بدین وسیله نظر خود را شفاف‌سازی و تبیین می‌کنم:
1. آنچه به عنوان نظر بنده در فضای مجازی در خصوص رأی دیوان آمریکا در خصوص قانون همجنسگراها منتشر شد اشتباه بوده و در شأن مردم ایران نبوده است که از این بابت عذرخواهی
می‌کنم.
2. منظور از بزرگنمایی، بد تیتر زدن اشاره به رسانه‌های بیگانه خارج از کشور بود که منتظر فرصت هستند تا از یک هنرمند وطنی نماد مخالفت و جدایی طلبی بسازند.
3. در مملکتی آب حیات می‌نوشیم که ازدواج سنت پیامبر و امری پسندیده است. قوانین آمریکا هیچ محلی از اعراب در جمهوری اسلامی ایران ندارد و در کشور ما صراحتاً ازدواج همجنسگراها امریست قبیح و ناموزون با شرع و عرف و قانون.
امیدوارم با تأمل و همدلی بیشتر کشور عزیزمان را در رسیدن به اهداف عالیه خود یاری دهیم.

نامه رادان به مدیرمسئول کیهان
نامه رادان به مدیرمسئول کیهان




علیرغم تغییر موضع شتابزده، بهرام رادان به ارشاد احضار شد

سینماژورنال: موضع گیری بهرام رادان نسبت به اقدام سوء تفاهم برانگیز رییس جمهور آمریکا در قانونی کردن ازدواجهای غیرمتعارف در تمام ایالات آمریکا حواشی خاصی را برای این بازیگر خوش چهره رقم زد.

به گزارش سینماژورنال امتداد این حواشی هرچند سبب ساز آن شد که رادان با نگارش یادداشتی به صورت تلویحی موضع قبلی خود را پس بگیرد ولی  این تغییر رویه هم بجای آن که حواشی را کم کند بر دامنه آن افزود چون مخاطبان این بازیگر را مواجه کرد با دو اظهارنظر متناقض منسوب به یک نفر در یک بازه زمانی کوتاه.

حالا هم “کیهان” خبر داده که این بازیگر برای ادای توضیحات درباره این موضع گیری به وزارت ارشاد احضار شده است.

این روزنامه با توصیف رادان به عنوان بازیگری که تابعیت کانادا دارد در مطلبی کوتاه با اشاره به اتفاقاتی که منجر به حذف موضع گیری اولیه رادان از صفحه اجتماعی اش شده این مطلب را بیان کرده که یکی از زیرمجموعه‌های وزارت ارشاد دیروز یعنی روز سه شنبه نهم تیر ماه بابت برخی توضیحات رادان را احضار نموده است.

روزنامه اصولگرای “کیهان” ادامه انتقادات خود نسبت به این بازیگر را به سمت این برده که چرا می بایست تصویر چنین بازیگری به عنوان آگهی تبلیغاتی در سطح شهر نصب شده باشد.

بهرام رادان این روزها درام بلحاظ ساختاری غیرخطی “عصر یخبندان” را روی پرده دارد؛ فیلمی که در آن نقش منفی ماجرا را بازی می کند. نقش جوانی که با ورود به زندگی یک زن متأهل گرفتار عاقبتی عجیب می شود.




تبلور روح عدالت خواهی به اشتراک مهتاب کرامتی+عکس

سینماژورنال: در حالی که توزیع سینماها در اکران ماه رمضان کاملا به نفع “گینس” پیش می رود اما دو فیلم “عصر یخبندان” و “پاداش” که این دومی محدودیتهای بیشتری هم دارد سعی می کنند به اندازه خود در جلب مخاطب موفق باشند.

به گزارش سینماژورنال برای همین است که دست اندرکاران این دو فیلم با راه اندازی کمپینهایی در فضای مجازی به آگاهی سازی مخاطبان نسبت به محصولات خویش اقدام کرده اند.

از جمله این کمپین ها توسط منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “عصر یخبندان” راه افتاده است که تبلیغات چهره به چهره را عاملی مهم در جلب مخاطب برای فیلم خود دانسته است.

این تهیه کننده با قرار دادن شعار تبلیغاتی “تبلیغات چهره به چهره(اطلاع رسانی مردمی) تبلور روح عدالت خواهی جامعه است”در صفحه اجتماعی خود، به نوبه خویش کوشیده این پیام را به دست اندرکاران سینماها بدهد که ورای همه حرف و حدیثهایی که پیرامون چینش سبد سینماها به نفع یک فیلم خاص شنیده میشود باز هم این نظر مردم است که تعیین کننده سرنوشت یک فیلم است.

استفاده از شعاری با محوریت عدالت خواهی زمانی جذاب می شود که بدانیم بازیگر اصلی زن “عصر یخبندان” مهتاب کرامتی است که در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری داشته است که در فعالیتهای انسان دوستانه شریک شود.

احتمالا کرامتی به عنوان بازیگر اصلی این فیلم یکی از کسانی است که می کوشد با تبلیغ چهره به چهره برای فیلم تازه اش که اتفاقا یکی از نقاط اوج کارنامه اش است، مخاطبان را از اکران این محصول آگاه کند.

“عصر یخبندان” نوشته و ساخته مصطفی کیایی در 5 روز ابتدایی اکرانش فقط در تهران حدودا 150 میلیون تومانی فروش داشته است. تخمین زده میشود که فروش شهرستان فیلم تا اینجای کار حدودا 200 میلیونی بوده باشد.

عصر یخبندان
تصویری که تهیه کننده “عصر یخبندان” در صفحه اجتماعی خود قرار داده است



اقبال مخاطبان از “عصر یخبندان” در شهرستانها!

سینماژورنال: اکران فیلم “عصر یخبندان” در شهرستان‌ها که همزمان با تهران فیلم را روی پرده برده‌اند با استقبال خوب مردم مواجه شده است.

به گزارش سینماژورنال محرم براتی مدیر پخش بامداد فیلم با بیان اینکه سینماهای نمایش دهنده فیلم “عصر یخبندان “در شهرستان‌ها در حال افزایش است از استقبال خوب مردم از این فیلم خبر داد و گفت؛ موضوع جذاب فیلم و کشش قصه باعث شده فیلم از بهترین تبلیغات سینمایی یعنی تبلیغات چهره به چهره برخوردار شود.

براتی در این باره افزود” تماشاگران فیلم با رضایت از سالن‌های سینما خارج می‌شوند و برای همین دیگران را نیز به تماشای فیلم تشویق می‌کنند.

مدیر پخش فیلم “عصر یخبندان” اظهار امیدواری کرد با نزدیک شدن به عید سعید فطر روند صعودی فروش فیلم ادامه داشته باشد و در تعطیلات عید سعید فطر گیشه سینماها رونق بیشتری را شاهد خواهند بود.

فیلم “عصر یخبندان” از چهارشنبه گذشته و با 22 سینما در تهران اکران خود را آغاز کرد و از اوایل هفته سالن‌های سینما در شهرستان‌ها نیز به تعداد سالن‌های نمایش دهنده فیلم اضافه شده اند.

همچنین طبق اعلام دفتر پخش بامداد فیلم از این هفته و با اضافه شدن سینماهای حمایتی و رفع شدن مشکل تکنیکی چند سالن سینما در تهران، تعداد سالن‌های نمایش دهنده عصر یخبندان در تهران به 30 سالن و در شهرستانها به 50 سالن افزایش خواهد یافت.