سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: در جشنواره ای که تقریبا تمامی بخشهایش پر شده است از آثاری آپارتمانی با خرده پیرنگ خیانتهای زناشویی اینکه فیلمی را در گونه کمدی ببینی که البته بتواند رگه های سیاسی صریح خود را هم داشته باشد یک موفقیت است.
“ایران برگر” مسعود جعفری جوزانی در گونه کمدی-سیاسی می تواند الگویی هم باشد در برابر آنها که سالهاست کم کاری های خویش در گونه سیاسی را به خط قرمزهای فراوان ممیزی نسبت می دهند.
محمدهادی کریمی سناریست و جعفری جوزانی کارگردان فیلم که هر دو سابقه فراوان در سینمای ایران دارند با شناخت درست خط قرمزها و البته حرکت در حاشیه آنها یک طنز سیاسی مخاطب پسند درباره اجتماعی ساخته اند که همچنان بعد از چند هزار سال، درگیر دعواهای حیدری-نعمتی یا فتح اللهی-امراللهی است.
عدم تحمل صدای مخالف؛ بیماری مشترک ایرانیان
در “ایران برگر” کمترین بار کمدی بر دوش رویه متداول کمدی سازان ما یعنی پرده دری های اروتیک است و بجای آن خالقان اثر کوشیده اند با تمرکز بر یکی از معایب بزرگ ما ایرانیان که عدم تحمل صدای مخالف است شوخیهای تامل برانگیزی را خلق کنند. هم کریمی و هم جوزانی ابایی نداشته اند که شخصیتهای اثر خود را بر مایه هایی از آدمیانی قرار دهند که در سالهای اخیر بارها و بارها آنها را به عنوان سیاستمدار و رقبای انتخاباتی دیده ایم.
تاکیداتی که بر سن بالای “امرا.. خان” میشود و اشاراتی که به حرکتهای عوامفریبانه “فتح ا.. خان” و از جمله توزیع حلب روغن و برنج دم سیاه درب خانه های رأی دهندگان صورت می گیرد بیش از هر چیز آنها را کاریکاتورهایی می کند از دو شخصیت سیاسی فعال سالهای اخیر.
“فتح ا.. خان” که محسن تنابنده نقش او را ایفا میکند در خصوصیات رفتاری و منش فعالیت انتخاباتی شباهتهایی دارد به محمود احمدی نژاد و از آن طرف “امرا.. خان” که توسط علی نصیریان ایفا شده نیز شباهتهایی می یابد به علی اکبر هاشمی رفسنجانی.
هم هاشمی هست، هم احمدی نژاد و هم محسن رضایی
البته که انتخابات ولایتی به نام “شید” که “امرا..” و “فتح ا..” کاندیداهای اصلی آن هستند یک کاندیدای مأخوذ به حیا که آموزگار دبستان است را هم دارد؛ کاندیدایی که می کوشد با کمترین جنجال و حاشیه سازی و صرفا با تکیه بر منطق کار خود را انجام دهد. رفتارهای این کاندیدا که محمدرضا هدایتی نقش اش را ایفا کرده نیز بی شباهت به محسن رضایی کاندیدای چند دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری نیست.
اشارات سیاسی جای جای فیلم را پر کرده اند
اشارات سیاسی “ایران برگر” به همین مشابهت شخصیتی برنمی گردد و جای جای فیلم پر شده است از طعنه های گزنده ای که برآمده از دل رخدادهای سیاسی کشور ما هستند. اشاراتی نظیر “در سیاست باید با چراغ خاموش حرکت کرد”، “جوهر و انرژی هر چیز در انرژی هسته ای است”، “جایگزینی کلمه معارفه با مناظره در پشت یک تریبون انتخاباتی”، “محکومیت افراطی گری در معارفه های انتخاباتی”، “استفاده ابزاری از هنرمندان برای رأی آوری در انتخابات” و حتی “فحش نوشتن بر روی برگه های رأی گیری” همه و همه برآمده هستند از رفتارشناسی انتخاباتی ما ایرانیان.
در “ایران برگر” خودمان را به تماشا می نشینیم
البته که در شکل گیری این رفتارها هم به اندازه سیاستگذاران مردم عام هم مقصرند. مردمانی که در “ایران برگر” هم بجای شنیدن حرفهای کاندیداها بیشتر چشمشان به سود و منفعت مالی است که بخاطر حمایت از امرا.. یا مخالفت با فتح ا.. نصیب شان می شود. مردمی که در “ایران برگر” تصویر شده اند بواسطه ذات سینمای کمدی رفتارهایی ابلهانه از خود بروز میدهند اما واقعیت تکان دهنده آن است که تک تک این آدمها مابه ازای حقیقی در اجتماع ایران دارند و هنگام تماشای “ایران برگر” خودمان را به تماشا نشسته ایم.
خوشحالیم که راه بیضایی ادامه دارد
سالها پیش از این بهرام بیضایی در فیلمنامه ای به نام “پرونده قدیمی پیرآباد” گونه ای از این رفتارشناسی و دعواهای برآمده از آن را که البته بر سر ورود یک اتوبوس به یک روستا شکل می گیرد را بازخوانی کرده و البته کارگردانانی چون یدا.. صمدی و رفیع پیتز نیز اقتباسهایی را از روی دست وی انجام دادند.
حالا محمدهادی کریمی با “ایران برگر” این تقابلات را در قالبی امروزی و البته با اشارات صریح سیاسی ارائه کرده است و جعفری جوزانی با پرداختی منصفانه و البته جذابیت برانگیز کاری کرده تا بیش از گذشته به فکر سوزن زدن به خودمان باشیم.
ما جماعت ایرانی همین هستیم که در آینه “ایران برگر” می بینیم؛ اگر این آینه تصویری مضحک از ما به نمایش گذاشته، حتما باید بجای شکستن آینه، خود را شکسته و از نو ترمیم کنیم.