1

رسانه اصولگرا در گفتگو با ابوالقاسم طالبی برملا کرد⇐راز و رمز سکانس حذف‌شده «قلاده‌های طلا»!!

سینماروزان: در آستانه ۹ دی، کارگردان فیلم انتخاباتی «قلاده‌های طلا» به این موضوع اشاره کرد که همزمان با ساخت این فیلم در سال ۹۱ ماجرای خانه‌نشینی رئیس‌جمهور وقت اتفاق می‌افتد و او سکانسی را به فیلم اضافه می‌کند که اگر ماجرای خانه‌نشینی ادامه پیدا کرد آن را در فیلم بگنجاند.

حالا روزنامه اصولگرای “جوان” در گفتگو با ابوالقاسم طالبی راز و رمز سکانس سانسورشده را برملا کرد.

متن گزارش “جوان” را بخوانید:

یک سکانس از فیلم قلاده‌های طلا چند سال پس از اکران این فیلم در سینما در فضای مجازی منتشر شد که در فیلم اصلی دیده نشده بود؛ سکانسی که به پاره کردن عکس محمود احمدی‌نژاد و میرحسین موسوی اختصاص داشت. حالا و در آستانه ۹ دی ابوالقاسم‌طالبی در گفت‌و‌گو با «جوان» سخن تازه‌ای درباره آن سکانس به زبان آورده است.

ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم «قلاده‌های‌طلا» که یکی از مهم‌ترین آثار در ژانر سیاسی تاریخ سینمای ایران را ساخته است در این گفت‌و‌گو به بخش‌های ناگفته آن فیلم اشاره و حذف بخش‌هایی از فیلم و پخش آن از شبکه‌هایی با گستره مخاطب کمتر را تلویحاً معلول نفوذ در صداوسیما اعلام کرد.

طالبی نوشته بود: «رهبری معظم انقلاب یک بار به من فرمودند که به رئیس‌جمهور توصیه کردم فیلم قلاده‌های طلا را ببیند. چندی پیش هم در سخنرانی عمومی ضمن اظهار لطف به قدرت سینمای ایران فرمودند: من فیلمی را توصیه کردم آقای رئیس‌جمهور ببیند و… از دکتر علی‌عسگری پرسیدم چرا هر سال ۹ دی فیلم «قلاده‌های طلا» دچار سانسور و عدم پخش می‌شود یا پس از فشار مردمی برای پخشش می‌فرستید شبکه افق؟ گفتند من تا حالا در مورد این فیلم چنین تصمیمی نگرفته‌ام… به نظر شما این نفوذی پرقدرت کیست که در تلویزیون هر سال سعی می‌کند این قطعه از تاریخ درست دیده نشود؟»

در گفت و شنود دوستانه‌ای که «جوان» با ابوالقاسم طالبی داشت وی هر گونه اظهار نظر و پرداختن به ابعاد اظهاراتش در مورد مسئله مهم «نفوذی پر قدرت» تلویزیون را به آینده موکول کرد، اما در عین حال پس از گذشت چند سال راز سکانسی از فیلم «قلاده‌های طلا» که سال گذشته و بدون هیچ توضیحی و صرفاً با عنوان سکانس سانسور شده این فیلم در فضای مجازی منتشر شد را برملا کرد. در این سکانس یک برادر و خواهر که در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ برای طرفداری از کاندیدا‌های مورد نظرشان از هیچ کاری فروگذاری نکرده‌اند، پس از تأملی عاقلانه عکس نامزد مورد علاقه‌شان (میرحسین موسوی) را از روی دیوار برداشته و پاره می‌کنند و با فوکوس دوربین روی عکس شهدا به مخاطب می‌فهمانند که چه چیزی برای آن‌ها اهمیت دارد.

همراستا با این تصاویر کات‌های تصویری کوتاهی از خواهر جوان که شاهد اقدام برادرش هست به تصویر کشیده می‌شود و او هم به تأسی از برادرش عکس کاندیدای مورد نظرش (احمدی نژاد) را که در کنار عکس شهدا و امام (ره) و رهبری قرار داده، پاره می‌کند و دوربین روی عکس امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و شهدا فوکوس می‌کند. این بدان معنی است که رهبری و شهدا فصل‌الخطاب واقعی هستند. طالبی در رمزگشایی از این سکانس می‌گوید: آن ایام با روز‌های خانه نشینی آقای احمدی نژاد همزمان شده بود. واقعیت این است که من با خودم شرط کردم که اگر رئیس‌جمهور به این کارش (ادامه خانه نشینی و عدم تبعیت از رهبری) ادامه داد، سکانس را در فیلم جانمایی کرده و پخش می‌کنم، اما اگر به این کارش خاتمه داد، من هم آن را از فیلم حذف می‌کنم. در نهایت و با خاتمه خانه نشینی احمدی‌نژاد من هم سر قولم ماندم و این سکانس را که سال گذشته و بعد از پنج سال در فضای مجازی منتشر شد در مرحله تدوین از فیلم حذف کردم.




روایت حاتمی‌کیا از جای خالی شهیدآوینی در حوادث کوی دانشگاه و ماجراهای انتخابات ۸۸

سینماژورنال: ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردانی که این روزها “بادیگارد” را روی پرده دارد از جمله چهره های سینمای ایران است که تحت تأثیر شهید مرتضی آوینی قرار دارد.

به گزارش سینماژورنال حاتمی‌کیا در گفتگویی با “وطن امروز” که به بهانه سالگرد شهادت آوینی انجام شده نکته جالبی را درباره جای خالی این شهید در حوادث دهه های هفتاد و هشتاد بیان کرده است.

لحن نوستالژیک “روایت فتح” جدید مرا عصبی می کرد

حاتمی کیا می گوید: یادم هست پس از جنگ، «روایت فتح» سلسله مستندهایی داشت. می‌رفت سراغ کسانی که روزگاری در دوران جنگ در قالب رزمنده از آنها تصویر گرفته بودند. فیلم‌ها سعی در تحلیل زندگی این افراد در زمان حاضر را داشت. لحن نوستالژیک برنامه‌ها مرا تا حدی عصبی کرده بود. من اگر چه معتقد بودم باید به وضعیت جدید جامعه نظر داشت ولی از طرفی هم می‌دانستم شرایط واضحی برای این اوضاع نمی‌شد تصور کرد.

در حوادث کوی دانشگاه و مسائل 88 حای خالی آقا مرتضی را دیدم

وی ادامه می دهد: متأسفانه اوضاع، بعد از رفتن آوینی خیلی پیچیده‌تر هم شد. حادثه پشت حادثه؛ کوی دانشگاه، انتخابات، مسائل سال ۸۸ و… در همه این وضعیت‌های پر از ابهام و فتنه، واقعا جای آقا مرتضی را خالی می‌دیدم… ولی ورود داعش و قرائت سلفی، به نظرم بهترین میدان برای پرگشودن آقا مرتضی می‌توانست باشد. بوی آشنا از مدافعان حرم می‌آید. بوی آشنا از تن‌های خیس عرق در جهاد می‌آید. بوی آشنا از زخم‌های تازه با صورت‌های خندان می‌آید. مطمئن بودم که مدیحه‌سرایی آقا مرتضی در این میدان گل می‌کرد.

نشستی قدیمی که در آن شهید آوینی در مرکز تصویر دیده می شود و حاتمی کیا هم سمت چپ اوست
نشستی قدیمی که در آن شهید آوینی در مرکز تصویر دیده می شود و حاتمی کیا(سومین نفر) هم سمت چپ اوست



چند نكته مبهم پيرامون نامه سرگشاده عزت‌ا.. انتطامي به رييس‌جمهور

سینماژورنال: عزت ا.. انتظامی بازیگری که چند سالی میشود دور از سینما فقط نظاره گر فعالیت همکاران خود است حدودا یک ماه پیش نامه ای را خطاب به دو چهره سیاسی در مخالفت با حصر آنها نگاشته بود به تازگی هم نامه ای به رییس دولت یازدهم نوشته و از وی خواسته است شرایط رفع حصر سه چهره سیاسی فعال در انتخابات 88 را فراهم کند.

به گزارش سینماژورنال این نامه نگاری بیش از هر چیز یادآور ماجرای همراهی این بازیگر با محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی در ستاد انتخابات کشور درست در روز ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری 92 بود؛ حضوری که در تاریخ سیاسی ایران بی نظیر بود و  در کانون توجه رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت.

همراهی با مشایی مصور شد اما برائت از همراهی، مکتوب
با این حال ساعاتی بعد از آن اعلام حضور نامه ای منسوب به انتظامی منتشر شد که وی از این حضور اعلام برائت کرده بود!!! جالب بود که مستندات حضور ایشان به صورت تصویر و فایلهای ویدیویی منتشر شده بود اما برائت از حضور فقط با انتشار یک نامه انجام شد؛ از آن نامه بلندبالا هم فقط بخش انتهایی آن به صورت دست‌نوشته انتظامی بیرون آمد.
البته که بعد از اعلام برائت هم مشایی با لحنی دلجویانه خطاب به انتظامی از درک موقعیت وی و فشارهای وارده سخن گفت!

آیا فشارهای احتمالی باعث رو شدن نامه ای جدید خواهد شد؟
آن ماجرا وقتی کنار نامه نگاری اخیر انتظامی قرار می گیرد این فرضیه را پیش رو می گذارد که آیا در آینده نزدیک و با افزایش فشارهای احتمالی(!؟) آیا باز هم انتظامی نامه ای تازه تر نوشته و توضیحات جامعتری را درباره نامه های قبلی بیان خواهد کرد؟

حتی حال حضور در رونمایی پوستر منقش به تصویرشان را ندارند اما…
از آن گذشته نامه نگاری اخیر انتظامی این پرسش را نیز پیش رو می گذارد که چطور است انتظامی به دلیل کهولت سن حتی توانایی حضور در رونمایی از پوستر جشنواره ای که تصویرشان روی آن نقش بسته را هم ندارد اما چند رور بعد از دیدار دبیر همین جشنواره با ایشان در منزل شخصی شان، به ناگاه نامه ای را منتشر می کنند که نشانگر پویایی ذهن نه یک فرد كهنسال نيازمند استراحت مطلق که یک مرد میانسال همچنان پویاست.

این پویایی چه سنخیتی دارد با آن بی تفاوتی؟
اگر این پویایی را حتی در نود و چند سالگی ایشان بپذیریم آن گاه بی تفاوتی ایشان در قبال موضع گیری پیرامون مشکلات صنفهای متبوعشان در سینما و تئاتر را چگونه توجیه کنیم؟ مدتهاست فریاد اهالی سینما و تئاتر از نداشتن یک نظام بیمه ای جامع به آسمان رسیده است ولی عزت ا.. انتظامی حتی یک بار هم از وجهه خود برای کمک به حل مشکل همکاران استفاده نکرده و البته نزدیکانش نیز کهولت سن اش را دلیل دوری از این موضوعات دانسته اند! اگر این کهولت سن که علت بی تفاوتی به مشکلات صنفی است را بپذیریم آن پویایی نامه نگاری را چطور توجیه کنیم؟

آیا نامه را دیگران تنظیم کرده اند؟
گذشته از اینها بی شباهتی لحنی سیاستمدارانه که در نگارش نامه به کار رفته با ادبیات متداول انتظامی هم بدجوری پرسش برانگیز است. آیا نامه را دیگران تنظیم کرده اند و انتظامی فقط آن را امضاء کرده؟ یا آن که نامه ای را نوشته و دیگران ویرایش کرده اند؟

دلیل انتخاب انتظامی چه بوده؟

اگر این فرضیه را بپذیریم که برخی صاحب‌منصبان سیاسی انتظامی را تشویق به ارائه این نامه کرده‌اند پرسشی دیگر روی می‌دهد که چرا در میان آن همه بازیگر و کارگردان شناخته شده‌ای که به هنگام انتخابات همراهی کاملی با سیاستمداران نشان می‌دهند این انتظامی بوده که برای امضای چنین نامه ای انتخاب شده است؟

آیا مشوقان گمان می کرده اند هر کسی جز ایشان انتخاب شود با واکنشهای افراطی و حتي ممنوع الفعاليتي مواجه شده و ایشان به دلیل کهولت سن چنان که باید  مورد هجمه طرف مقابل  قرار نمي‌گيرد؟

حدسي كه تا اينجا درست از آب در آمده و به جز برخورد تند يكي از نزديكان مشايي، انتظامي از حاشيه امني در قياس با ديگران برخوردار بوده  و نامه او ، بازتاب منفي جدي نداشته است.

شايد هم اين بي‌اعتنايي در گارد مخالف گرفتن براي اين بازيگر قديمي حكايت از جدي نبودن او در سپهر سياسي دارد بخصوص بعد آن نامه برائت شتابزده قبلي  كه اعتبار اين چهره هنري را متاسفانه مخدوش ساخت.




کمال تبریزی به بهانه “خیابانهای ناآرام” میرحسین موسوی را مقصر جریانات ۸۸ معرفی کرد+عکس

سینماژورنال: کمال تبریزی شش سال قبل و  بعد از ماجراهای انتخابات 88 فیلمی به نام “خیابانهای آرام” ساخت؛فیلمی که هرچند ادعا می شد در فضایی غیر از ایران می گذرد و حتی برای دوری از سوء تفاهم در ارمنستان فیلمبرداری شده بود اما پر بود از اشارات سیاسی آشکاری که بیش ار هر چیز و هر کس رییس دولت نهم و دهم را هدف قرار گرفته بود.

به گزارش سینماژورنال شاید برای همین بود این فیلم که توسط محمود رضوی از تهیه کنندگان نزدیک به شهردار تهران تولید شده بود در کنار “گزارش یک جشن” ابراهیم حاتمی کیا به دو فیلمی بدل شدند که حتی بعد از روی کار آمدن هنروتجربه و فرستادن برخی از آثار توقیفی برای اکران در این گروه هم روی پرده نرفتند.

البته که در همان زمان شنیده هایی وجود داشت مبنی بر اینکه سازمان سینمایی وقت به ریاست جواد شمقدری هر دو فیلم را خریداری کرده است تا دست اندرکاران تولید آنها و البته حامیان مالی نگران سوخت سرمایه خود به دلیل توقیف فیلمها نباشند.

کمال تبریزی به تازگی و در حالی که انتاخابات مجلس دهم را پشت سر گذاشته ایم در گفتگویی با “نقد سینما” از رسانه های متبوع حوزه هنری، به برخی مصادیق “خیابانهای آرام” اشاره کرده و البته ابایی هم نداشته از اینکه به میرحسین موسوی کاندیدای شکست خورده انتخابات 88 بخاطر رفتارهای احساسی اش خرده بگیرد.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی تبریزی را ارائه می دهد:


هنوز معتقدید در ماجرای سال 88 عده‌ای دیوانه به خیابان‌ها آمدند؟ یعنی آدمی مدیریت کرده بود تا اوضاع را به هم بریزند و چند بی‌گناه را متهم کنند ولی کار خود را جلو ببرند؟

تبریزی: در «خیابان‌های آرام» می‌خواستم بگویم چنین اتفاقی به دلیل نبود تعقل است. شاید بتوانید این را به هر کسی نسبت دهید. وقتی تعقل جایش را به احساسات دهد و آدم از حالت عقلانی خارج شود، چنین اتفاق‌هایی می‌افتد. ریشه‌ی آشوب‌ها و درگیری‌های خیابانی همیشه به دلیل نبود تعقل درست و احساس است.

اما این انصاف و تعادل و در نظر گرفتن سهم اشتباه هر دو طرف در فیلم شما دیده نمی‌شود. بیش‌تر اتفاقات و دیالوگ‌های فیلم انتقاد از احمدی‌نژاد است، به‌ویژه صحنه‌ای که با تمسخر درباره‌ی یک دختر مخترع انرژی اتمی در پارک صحبت می‌شود.

تبریزی: بله چون مخالفم. من مخالفتم را پنهان نکردم. نبود تعقل این است که با احساس بخواهید مملکت را اداره کنید.

یعنی هیچ‌وقت به این نتیجه نرسیدید که طرف سیاسی مطلوب شما هم مرتکب اشتباهات جبران‌ناپذیری شد؟

تبریزی: من فکر می‌کنم کسی که قدرت دارد، مسئولیت بیش‌تری هم دارد.

منظور من همان تذکر مشهور رهبری در خطبه‌های نماز جمعه‌ی 29 خرداد 88 است. ایشان به کسانی که اردوکشی خیابانی را باب می‌کنند، تذکر دادند که: «…اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون‌ها و خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها، آن‌هایند».

تبریزی: دقیقاً. کسانی که در هر موقعیتی در مسند قدرت می‌نشینند، مسئولیت بیش‌تری دارند، چون قدرت دارند. پس باید بر اساس تعقل، تدبیر و اعتدال حرکت کنند. زیاده‌روی در هر حالتی مشکل ایجاد می‌کند.

پس مخاطب «خیابان‌های آرام» باید بداند که مولف فیلم برای هر دو طرف ماجرا سهمی از اشتباه قائل است؛ هر دو طرفی که باعث شدند جامعه از مسیر اعتدال خارج شود. حتی اگر این تعادل و انصاف در فیلمش حس نشود، چون به زعم او کسی که قدرت دارد، مسئولیت بیش‌تری دارد.

تبریزی: کسی که مسئولیت، قدرت و تریبون بیش‌تری داشت، جرم بیش‌تری مرتکب شده است. گناه او سنگین‌تر است.

خیابانهای آرام
لعیا زنگنه و حسن معجونی در نمایی از “خیابانهای آرام”


از این بابت اصرار دارم که توضیح بدهید چون بعد از انتخابات، به همراه آقایان «برزیده»، مجیدی و «میرکریمی» نامه‌ای سرگشاده خطاب به آقای «موسوی» منتشر و با لفظ «منتخب محبوب ملت» از او یاد کردید. همچنین ایشان را برنده‌ی صداقت و اخلاق دانستید. کسانی که این نامه را خوانده باشند و “خیابان‌های آرام” را با گزاره‌های یک‌سویه‌اش ببینند، شاید احساس کند که شما بی‌انصافید و از نیت خیر شما آگاه نشوند. با این‌که شما دو طرف را مقصر می‌دانید.

تبریزی: صد درصد. من معتقدم اگر میرحسین موسوی جلوی احساسش را می‌گرفت، منطقی اعتراض می‌کرد، حرف‌هایش را می‌زد اما به احترام نظام و کشور سکوت می‌کرد و ادامه نمی‌داد، در دوره‌ بعدی رئیس‌جمهور می‌شد.

تا از این بحث عبور نکرده‌ایم، دوست دارم بدانم که چقدر با ورود هنرمندان –که انسان‌های احساساتی هستند و کفه‌ی اقبال و ادبارشان به سرعت تغییر وزن می‌دهد – به عرصه‌ جدی سیاست موافقید؟

تبریزی: هنرمندان نباید وارد فضای سیاست شوند. البته فیلم ساختن برای یک کاندیدا فرق می‌کند؛ خود من برای آقای «هاشمی» فیلم انتخاباتی ساختم….

و فکر می‌کنم باعث رأی نیاوردن ایشان در سال 84 شدید.

تبریزی: چطور؟

هر کسی آن نمای پرسپکتیو انتهایی را می‌دید، نمی‌فهمید که این‌جا خانه‌ حاج‌آقاست یا پارک نیاوران و احتمالاً اشک‌ها و دغدغه‌های ایشان را هم برای مردم مستضعف باور نمی‌کرد!

تبریزی:(خنده) … مقاطع انتخابات را باید جداگانه تحلیل کرد. به‌عنوان مثال افرادی که برای «سیدمحمد خاتمی» فیلم ساختند سیاسی نبودند.


قبول! اما تبدیل کردن پاتوق‌های صنفی به اتاق‌های عملیات سیاسی درست است؟

تبریزی: درست نیست. اما باید توجه داشت که هنرمندانی که پایگاه مردمی دارند، باید هنگام اتفاق‌های اجتماعی که به حقوق مردم مربوط می‌شود، کنار مردم باشند. این متفاوت است. این اتفاق خوبی است که از انرژی هنرمندان استفاده کنیم و شور و هیجان به وجود آوریم. اشکالی ندارد هنرمندان از توانایی‌شان و حس مردم استفاده کنند، طرفدار نامزدی شوند و برای او تبلیغ کنند. این تعیین کننده است و امکان رأی آوردن چنین نامزدی بیش‌تر می‌شود. شرایط بد موقعی است که هنرمندان نسبت به انتخابات واکنشی نداشته باشند. ورود هنرمندان به حوزه‌های تبلیغی اشکالی ندارد؛ در صورتی که درست باشد و از اعتدال خارج نشود.

ورود هنرمندان –به‌ویژه سینماگران- به کارزارهای سیاسی تصمیمی است که باید خودشان بگیرند. نکته‌ی من این است که سینماگری که از یک طرف احساسی است و از طرف دیگر به ابزار قدرتمندی مثل سینما دسترسی دارد، اگر نتواند ناکامی‌های مرسوم دنیای سیاست را -که برای سیاسیون امری متداول است- هضم کند و افسرده بشود، چه بلایی سر مخاطب فیلم‌هایش خواهد آمد؟ آیا سینماگر حق دارد تحفه‌ی این تجربه‌ی تلخش را که چند سال ناراحتی و افسردگی است، روی پرده‌ی سینما ببرد؟ به‌عنوان هنرمندی که پایگاه اجتماعی دارد، این حق را دارد؟

تبریزی: این کارها برای هنرمندان تجربه است. قبل‌تر که این تجربه‌ها وجود نداشته است؛ چون انتخابات مولود انقلاب اسلامی است. این‌ها مشق دموکراسی است. باید از گذشته تجربه بگیریم و رو به آینده حرکت کنیم. خود من در همان دوره تصمیم گرفتم برای کسی و نامزدی فیلم نسازم. باید فرزند زمان خویشتن بود. یک موقع‌هایی باید ورود کرد و یک موقع‌هایی باید پرهیز کرد. البته بستگی به موقعیت، روش و منش هنرمند هم دارد و این‌که ببیند جامعه از او چه انتظاری دارد و چه چیزی به صلاح است.

بعد از تجربه‌ سال 88، نه‌تنها من، بلکه خیلی‌ها به این نتیجه رسیدند که این‌گونه عمل کنند. بسیاری از اهالی سینما گفته‌اند که فعلاً به این موضوعات کاری نداریم. شاید در مقطع دیگری دوباره این شور ایجاد بشود.

پس باید امیدوار باشیم که در سال‌های بعد، این جملات تکراری «حالم خوب است» و «حالم بد است» را کم‌تر از سینماگران بشنویم؟

تبریزی: حال خوب و بد، واقعیتی درباره‌ی اهالی هنر است. متأسفانه چنین چیزی وجود دارد. بیش‌تر هنرمندان حساس‌اند. هنرمند حس ظریف و لطیفی دارد؛ به همین دلیل هنرمند شده است و این طبیعی است. منتها خود هنرمندان هم در این مسیر رشد عقلانی پیدا می‌کنند. البته نه به این معنی که بتوانند رهبری جامعه را به دست بگیرند.

اما با همه‌ی این اوصاف، اگر همه‌ی هنرمندان را در نظر بگیرید، برآیند رفتارشان قابل قبول است. کسانی که دلشان برای این مملکت می‌تپد و دلشان می‌خواهد آسیب اجتماعی کم‌تر و رشد و پیشرفت بیش‌تری در مملکتشان باشد. منتها مهم است از چه مسیری می‌خواهند این مفهوم‌ها را به منصه‌ی ظهور برسانند. این مسیرها می‌تواند متفاوت باشد. الآن بیش‌تر هنرمندان به این نتیجه رسیده‌اند که سعی کنیم در این مقطع، از سیاست دوری کنیم. البته به این معنا نیست که درباره‌ی سیاست فیلم نسازیم. انتخابات اخیر «خانه‌ی سینما» هم پیام واضح و آشکاری داشت. یعنی نمی‌خواهیم تا اطلاع ثانوی وارد مسائل سیاسی شویم؛ ممکن است مشکل سیاسی داشته باشیم ولی از آن مهم‌تر مشکل معیشتی، شغلی، امنیتی و بیکاری خودمان است. ابتدا مشکل صنفی‌مان را حل کنیم بعد به مشکل‌های دیگر توجه کنیم.

معمولاً در ایران هنرمندان مثل آمریکا در لحظه‌های حساس موضع‌گیری نمی‌کنند. در کشوری مانند آمریکا در دوره‌ای، «ریگان» را مجبور می‌کنند و پشت جبهه می‌فرستند. سینمای هالیوود شهید جنگ هم داده است. خیلی از هنرمندان ما این‌طور نیستند. برای فیلم‌برداری از تهران بیرون نمی‌روند. اگر فیلم‌برداری نزدیک سیستان و بلوچستان باشد و بمبی منفجر شود، کار را تعطیل می‌کنند. سال 88 و در ماجرای تحریم‌ها، فرانسه در مذاکره‌هایمان کارشکنی کرد اما حتی همان سال هنرمندانمان جشنواره‌ی کن را تحریم نکردند. داروهایمان تحریم شد اما «مهتاب کرامتی» که سفیر صلح است، بیانیه‌ای نداد ولی «آنجلیا جولی» برای امنیت ملی کشورش بیانیه داد یا به پاکستان رفت. حتی کسانی مثل «نیکی کریمی» و «لیلا حاتمی» که وجهه‌ی بین‌المللی دارند، بی‌تفاوت ماندند و بیانیه‌ای ندادند. چرا هنرمندان ما این‌قدر بی‌تفاوت‌اند؟

تبریزی: به دقت نمی‌توانم درباره‌ آن نظر بدهم اما می‌توانم بگویم فاصله‌ای میان قشر هنرمند و روشنفکر، و مردم ایجاد شده. البته این فاصله نسبت به گذشته کم‌تر شده. هرچه این فاصله بین قشر روشنفکر و مردم کم‌تر شود، هنرمندان واکنش‌های بیش‌تری در برابر جریان‌های اجتماعی و سیاسی نشان می‌دهند.

اما هنرمندان ادعا می‌کنند صدای مردم‌اند.

تبریزی: بله. ولی این فقط یک ادعاست. وقتی بر اساس آمار فقط پانزده درصد از مردم در سال گذشته بیننده‌ی سینما بودند، به این معناست که ما صدای مردم نیستیم. البته به شرایط مختلفی بستگی دارد؛ پایگاهی که هنرمندان در دل مردم دارند گاهی خیلی خوب است اما گاهی از هم فاصله می‌گیرند. برخی از هنرمندان با مردم اُخت می‌شوند و بعضی نه. هنرمند باید بفهمد که محبوبیتش، حضور و تأثیرگذاری‌اش برای حفظ پایگاه مردمی است و به هر قیمتی باید آن را حفظ کند. اگر چنین درک، تصور و فهمی داشته باشد، واکنش نشان می‌دهد. جدا از این‌که یک مثلثی است که یک ضلع آن مردم، ضلع دیگر هنرمند و ضلع دیگرش سیاست است. سیاست ضلعی از این مثلث است. هنرمند نسبت به سیاست محتاط است و از آن فاصله می‌گیرد. همین باعث می‌شود واکنشی از آن‌ها نبینید. نگرانی هنرمند از سیاسی شدن واکنش‌هایش است.

شاید گاهی تفسیر هنرمندان از مردم اشتباه باشد، نه؟

تبریزی: ممکن است. مثلاً درباره‌ی مذاکره‌های هسته‌ای، عده‌ای از دوستان گفتند کاری کنیم؛ بیانیه بنویسیم، نظری بدهیم و موضعمان را بگوییم. این اتفاق‌ها خوب است به‌شرطی که ریشه‌اش غیر سیاسی و مردمی باشد. یا از سوی انجمن‌های مردمی باشد. همان‌طور که برای حمایت از محیط زیست جمع می‌شوند و حرکت‌هایی می‌کنند که تأثیری بگذارد. حرکت‌هایی که نگاهش به‌سوی مردم است. جاهایی که چنین حرکت‌هایی اتفاق نمی‌افتد، به این دلیل است که یک جنبه‌اش سیاسی است. سیاست این فاصله را به وجود می‌آورد. اگر حرکتی فقط برای مردم باشد، همه‌ی هنرمندان این درک و شعور را دارند که پای آن بایستند.

 




بازیگر نقش “کیمیا”: در دوران کودکی من، بابا و مامان، چند سال زندان بودند/در انتخابات مجلس رأی ندادم

سینماژورنال: مهراوه شریفی نیا حاصل ازدواج محمدرضا شریفی نیا و آزیتا حاجیان هرچند بازیگری در سینما را از دوران کودکی و با فیلم پرمخاطب “سفر جادویی” شروع کرد اما در سالهای بعد چنان که باید نتوانست نقشهای درجه یکی را در سینما به دست آورد.

به گزارش سینماژورنال شریفی نیا اما در تلویزیون حضور فعالی داشت و فارغ از نتیجه نهایی کار در سریالهای مختلفی از “روز حسرت” و “ساعت شنی” تا “خداحافظ بچه” و “آشپزباشی” و این اواخر هم “کیمیا” حضور داشته است.

“کیمیا” با بازی مهراوه در نقش اصلی به واسطه گافهای فراوانی که چه در ساده انگاری روایت و چه در سطحی پنداشتن چهره پردازی داشت فراوان اسباب نقد را موجب شد.

مهراوه شریفی نیا در گفتگو با “تماشاگران امروز” فارغ از بحث درباره فعالیتهای هنری درباره بیزاری اش از سیاست سخن گفته و ریشه آن را هم زندانی بودن پدر و مادر خود در دوران کودکی وی دانسته است.

در کودکی من، بابا و مامان بابت سیاست در زندان بودند
بازیگر “معمای شاه” گفت: کلا من یک آدم سرخورده سیاسی هستم. در دوران کودکی من، بابا و مامان با سیاست درگیر بوده اند و بابتش چند سال زندان بوده اند. بعد اتفاقی که می افتد این است که انقلاب می کنی، فکر می کنی فلان می شود و نمی شود.

به گزارش سینماژورنال گویا اشاره مهراوه به زنداني شدن والدينش بابت سياست، نه سياست به مفهوم امروزي اش كه در معناي دهه شصتي آن است كه به عضويت والدينش در سازماني كه پس از درگيري هاي مسلحانه سالهاي ابتداي دهه شصت منافقين نام گرفتند، باز مي گردد.

 بازيگر سريالهاي متعدد تلويزيون ادامه داد: همه جای دنیا همین است. بخاطر همین رفتم تاریخ خواندم. ایده آلهای انقلاب که هیچ کجای دنیا پیاده نمی شود.

رای ندادم/از لیست امید هم فقط 3 نفر را می شناختم

مهراوه افزود: من نه آنقدر سواد سیاسی دارم، نه از پشت پرده خبر دارم و کلا از سیاست خوشم نمی آید. از آن لیست امید هم فقط 3 نفر را می شناختم.

جزو 50 درصد خاموش بودم
مهراوه شریفی نیا در پاسخ به این سوال که آیا بالاخره رای دادید بیان داشت: نه. به گزارش سینماژورنال مهراوه در پاسخ به اینکه جزو 50 درصد خاموش بودید اظهار داشت: بله…

حوصله صف ندارم
این بازیگر در چرایی این رای ندادن گفت: حوصله صف ندارم. یک بار سال 88 رای دادم. این بار شناختی نداشتم و فرصتی هم نبود که بروم شناخت پیدا کنم.

او ادامه داد: این دوره هم تا ساعت 6 بعدازظهر مردد بودم که بروم یا نه. شاید هم چون کسی اطرافم نبود تشویقم کند رای ندادم. بعد فکر کردم بروم فقط به خبرگان رای دهم.




رامین پرچمی بعد از مدتها به حرف آمد: اگر جای امین حیایی بودم من هم در “قلاده های طلا” بازی می‌کردم/وصلت با آن خانواده این امکان را برایم فراهم کرد که مجله داشته باشم/جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود و نه قاچاق مواد مخدر/در اوین مدعیان آزادی اندیشه را آدمهایی متعصب دیدم/اگر به آن طرف می‌رفتم یکی می شدم مثل اندی یا داوود بهبودی!!

سینماژورنال: رامین پرچمی سال دوم تحصیل بازیگری تئاتر در دانشگاه آزاد، برای بازی در سریال “در پناه تو” انتخاب شد و بازی در همین سریال بود که نه فقط وی که تقریبا تمامی بازیگران آن از حسن جوهرچی تا لعیا زنگنه و پارسا پیروزفر را به جایگاهی رساند که تا سالها پیشنهادات مختلف بازیگری داشتند.

به گزارش سینماژورنال پرچمی بعد از “در پناه تو” تجربه همکاری با کارگردانانی  مختلف را تجربه کرد؛ از مسعود کیمیایی در “ضیافت” و داریوش مهرجویی در “مهمان مامان” تا مسعود ده نمکی در “اخراجیها2”.

پرچمی که سابقه سردبیری مجله ای به نام “نقش آفرینان” را هم داشته و در آن مجله با همسرش شکوه جیرودی همکاری می‌کرد در سالهای اخیر به واسطه دستگیری‌اش در حوادث منتج از انتخابات 88 در کانون اخبار قرار داشت.

او در اواخر سال 89 دستگیر شد و به زندان اوین منتقل شد و تا اواخر سال 90 هم در زندان بود. او در اسفند 90 آزاد شد اما این خبر را رسانه ای نکرد تا مرداد 91 که خبر آزادیش را رسانه ای کرد.

پرچمی در این چهار سال بعد از آزادی هم کمتر پیش آمده که تن به گفتگوهای تفصیلی بدهد اما دست اندرکاران مجله “تماشاگران امروز” با ذکاوت تمام یک گفتگوی مفصل و البته پرحرف و حدیث را با وی ترتیب داده اند.

اگر چراغ، قرمز نبود دستگیر نمی شدم

جالبترین بخش گفتگوی رامین پرچمی آنجاست که درباره چگونگی ماجرای دستگیریش در حواشی انتخابات 88 سخن گفته و ادعا می کند که ناخواسته دستگیر شده است. به گزارش سینماژورنال پرچمی می گوید: گوشی دستم بود و داشتم عکس می گرفتم. موتور سوار بودم و سگم هم روی موتور بود. دیدم یک عده مردم ایستاده اند و دارند شعار می دهند. چراغ هم قرمز بود و شاید اگر سبز بود من رد میشدم و هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.

یک چاقو در جیبم بود و برای آن متهم شدم به خرابکاری…
وی ادامه می دهد: ایستادم و اصلا فکر نکردم عکس گرفتن از آن گارد و فضا کار اشتباهی است. حتی به این فکر نکردم که کارم اشتباه است. حتی همان جا یک نفر دستبند سبز به من داد و گفت این را ببند و من هم بستم و همین یک نکته منفی برایم شد. یک چاقو هم در جیبم بود که برای آن هم اتهام اقدام به خرابکاری خوردم.

آن قدر نگران سگم بودم که به گریه افتادم
پرچمی می افزاید: حتی وقتی دستگیر شدم تمام مشکل سگم بود که آن را به یک درخت در چهارراه ولیعصر بستند. یعنی من همین طور با خنده داشتم می رفتم که یک نفر آمد و گفت بیا اینجا. دستم را گرفت و مرا سوار ماشین کرد. من با خودم گفتم لابد مرا شناخته و میخواهد نصیحت کند اما یک باره دیدم سر مرا فشار داد پایین و یک اسلحه هم گذاشت و گاز ماشین را گرفتند و رفتند…من فقط نگران سگم بودم و آن قدر گریه کردم که خودش شماره یکی از دوستانم را گرفت و بهش آدرس داد که برو و سگ را بردار. تازه بعد از اینکه رسیدیم مرا شناختند و گفتند شما چرا و بعد کم کم داستان زیاد شد که مگر میشود بدون قصد و نیت این کار را کرده باشی.

به آنها که دستگیرم کردند حق می دهم
وی خاطرنشان می سازد: الان که فکر می کنم یک بخشی به آنها حق می دهم چون همان شب بی.بی.سی اعلام میکند که فلانی دستگیر شد و فردایش یک نفر امضایی که از من گرفته بود را روی سایت می گذارد که از اتفاق من هم جوگیر شده و یک شعر انقلابی نوشته بودم.

در اوین مدعیان آزادی اندیشه را آدمهایی متعصب دیدم
پرچمی درباره روزهای حضور در بند سیاسی زندان اوین بیان می دارد:… من با آدمهایی که آنجا بودم تضاد پیدا کردم …دوستان سینمایی ام این طرف و آن طرف برایم کاری انجام دادند اما آنها با آن همه ادعا…

وی در توضیح نگاه آدمهای هم بندش می افزاید: کمکهایی که افراد و سیاسیون در آنجا می کردند برای این بود که در سایت بنویسند!!! یعنی اگر کاری هم می خواستند بکنند هدف بهره برداری تبلیغاتی بوده ضمن اینکه من در همان جا بسیاری از دوستان مدعی آزادی اندیشه را دیدم که اتفاقا خیلی هم متعصب بودند. به گزارش سینماژورنال  پرچمی درباره خط قرمزهای همبندانش در زندان بیان می دارد: مثلا در اوین گفتند بیا برنامه فرهنگی راه بینداز و فیلم نشان بده. مثلا میخواستم فیلم “نفوذی” را نشان دهم می گفتند نه این به سازمان مجاهدین توهین کرده…خب در مملکت اسلامی فیلم به سازمان مجاهدین توهین کرده و شما ناراحتید؟ تازه توهین هم نکرده بود.

طرف می توانست یک سند برای حل مشکل من بگذارد اما این کار را هم نکرد

پرچمی ادامه می دهد: مثلا آقای فلانی که خیلی هم کله گنده است می توانست یک سند برای مشکل دیگر من بگذارد و برود در بوق و کرنا هم کند اما این کار را هم برای من نکردند.

بعد از آزادی شش ماه در لاهیجان بودم
این بازیگر درباره روزهای آزادی از زندان می گوید: حدودا شش ماه در همان سال 91 برای اینکه خودم را یک مقدار جمع و جور کنم و از این فضاها دور باشم به کیانشهر لاهیجان رفتم.

وی ادامه می دهد: بعد که به تهران برگشتم با زمانی که در شمال بودم خیلی فرق نکرد. تنها بودم و با هیچ کس ارتباطی نگرفتم.

رامین پرچمی
رامین پرچمی

جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود
پرچمی پیرامون شایعات مبتنی بر اتهامش به قاچاق مواد مخدر بیان می دارد: جرم من اقدام علیه امنیت ملی بود…

اگر من هم جای امین حیایی بودم در “قلاده های طلا” بازی می کردم
به گزارش سینماژورنال رامین پرچمی که اخیرا برای بازی در فیلمی سیاسی به نام “فیلسوفهای احمق” قرارداد بسته در جایی از گفتگو می گوید: شنیده ام امین حیایی را برای بازی در “قلاده های طلا” اذیت کرده اند اما واقعا فکر نمی کنم بخاطر بازی در یک فیلم چنین رفتاری با یک هنرمند درست باشد.
وی در پاسخ به این سوال که اگر تو جای حیایی بودی در “قلاده های طلا” بازی می کردی بیان می دارد: شاید اگر بگویم آره باور نکنید.

گذران زندگی با ارث پدری
پرچمی که به دلیل مشکلات سیاسی مدتی ممنوع الکار بوده درباره گذران زندگی در دوران ممنوع الکاری می گوید: بخشی از امورات زندگی را با ارث پدری گذراندم و بخشی را هم واقعا نمی دانم چطور گذشت.

وصلت با آن خانواده این امکان را فراهم کرد که مجله داشته باشم

رامین پرچمی که سالها سردبیری مجله “نقش آفرینان” را برعهده داشت درباره کار در آن مجله می گوید: کار بیشتر خانوادگی و رفاقتی بود. چند نفر دوست بودیم که می خواستیم مجله دربیاوریم. پدر همسرم هم حمایت می کرد و چاپخانه داشت. اصلا وصلت با آن خانواده این امکان را برایم فراهم کرد که بتوانم مجله داشته باشم.

دختر لعیا زنگنه که در بغلم بود الان بزرگ شده…
پرچمی درباره دوری چند ساله اش از وادی سینما و بازگشت دوباره بیان می دارد: در آن مدت سراغ کسی نمی رفتم و طبیعتا کسی هم سراغ من نمی آمد. خیلی از دوستان سابق را در همین مدت اخیر دیده ام. با لعیا زنگنه بعد از بیست سال دو هفته قبل صحبت کردم. آن زمان بچه اش کوچک بود و در بغل من اما الان همان بچه دخترخانمی شده که او را با یک غریبه اشتباه می گیرم.

اگر به آن طرف می رفتم یکی مثل اندی می شدم یا داوود بهبودی
وی درباره ماجرای خوانندگیش که اخیرا با خواندن یک قطعه در کانون توجه قرار گرفته می گوید: کلا مثل بازیگری خواندن هم برایم جذابیت داشت. همیشه دوست داشتم آواز بخوانم و کنسرت برگزار کنم. مطمئن باشید اگر یک روز به آن طرف میرفتم وارد بخش سیاسی VOA نمی شدم؛ یکی مثل اندی یا حتی داوود بهبودی می شدم.

پارسا پیروزفر باید یک جمله را سی بار تمرین می کرد و من بدون تمرین بازی می کردم
رامین پرچمی درباره پارسا پیروزفر همبازیش در سریال “در پناه تو” توصیف جالبی دارد. وی می گوید: من و پارسا دو قطب کاملا مخالفیم. پارسا اهل مصاحبه نیست و من خودم مصاحبه کننده ام. پارسا اهل هیچ مهمانی نیست و من، نه. در “ضیافت” او یک جمله را باید سی بار تمرین می کرد ولی من بدون تمرین جلوی دوربین می رفتم.




تعريض شقايق دهقان به همسر يكي از كانديداهاي انتخابات ۸۸ در “خندوانه”!!

سینماژورنال: ماجرای رقابت استندآپ کمدین ها در برنامه “خندوانه” همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال حساسیت این رقابت آن قدر بالا گرفته که برخی از شرکت کنندگان، اشارات سیاسی را هم چاشنی گفته های خویش برای جلب نظر مخاطبان کرده اند.

از جمله این شرکت کنندگان شقایق دهقان بازیگر طنز تلویزیون و همسر مهراب قاسم خانی است.

دهقان در برنامه پنجشنبه شب 26 شهریورماه “خندوانه” درباره بازخوردش از موفقیت در این رقابت گفت: من بختياري ام و همسرم تركه، لرها و تركها به من راي ميدن!

نکته اینجاست که این اظهارنظر دهقان بیش از هر چیز شباهت دارد به نقل قول همسر یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری سال 88.

مشخص نیست اشاره دهقان به جمله همسر آن کاندیدا، سهوی بوده یا عمدی!




روایت گوینده سرشناس اخبار شبانگاهی از روزهای پرحادثه انتخابات ۸۸

سینماژورنال: محمدرضا حیاتی گوینده مهم‌ترین اخبار تاریخ ٣٦ ساله جمهوری اسلامی ایران این‌روزها دوران بازنشستگی را پشت‌سر می‌گذارد؛ دورانی که برای او تنها در حد حکم سازمانی است و خودش می‌گوید کارش بازنشستگی نمی‌پذیرد و تا زمانی که عاشق کارش است آن را ادامه می‌دهد.

به گزارش سینماژورنال نام حیاتی، پیش از هرچیز یادآور حیات رسانه‌ای تلویزیون در حافظه جمعی ما ایرانی‌هاست و البته برخی شایعاتی که هرازگاه درباره او و همتایانی چون بهرام افشار و فواد بابان شنیده می شد.

افشار و بابان بعد از انتخابات پرحاشیه 88 بازنشسته شدند اما محمدرضا حیاتی همچنان به کار خود ادامه داد.

شایعات مرتبط با استعفای افشار صحت ندارد

این مجری سرشناس در خلال گفتگویی تفصیلی به ذکر ماجراهای مرتبط با بازنشستگی همکاران سابق خود هم پرداخته است. وی در پاسخ به اینکه چرا همزمان با افشار و بابان او نیز بازنشسته نشده به “شرق” می گوید: صحبتی{شایعات پیرامون استعفا} درباره آقای افشار مطرح شد و عکس‌های او در فضاهای مجازی دست‌به‌دست شد،  درحالی‌که چنین چیزی به‌هیچ‌وجه واقعیت ندارد.

حیاتی ادامه می دهد: حقیقت این است که آقای افشار به دلایلی از خبر خداحافظی کردند و مسئله اتفاقات گفته شده در ارتباط با کار او هیچ نقشی نداشت. البته آقای افشار هم باید می‌دانست ترک‌کردن میدان خبر در آن شرایط باعث انتشار چنین شایعاتی می‌شود و می‌توانست رفتن خود را به تأخیر بیندازد. حتی خاطرم هست که معاونت سیاسی هم از او درخواست کرد برای اینکه شبهه‌ای ایجاد نشود، حداقل سه‌ماهی رفتنش را به تعویق بیندازد که آقای افشار نپذیرفت.

دوران سختی را پشت سر گذاشتیم

این گوینده پیشکسوت درباره سختیهای گویندگی در سال 88 بیان می دارد: در اینکه آن زمان دوران سختی را پشت‌سر گذاشتیم هیچ شکی نیست. دورانی بسیار پرالتهاب و دشوار برای همه به‌خصوص گویندگان خبر بود. در تمام دوران کاری شرایط سخت بسیاری را تجربه کردم. مثل زمانی که زیر موشک‌باران خبر می‌خواندیم و فراموش نمی‌کنم روزهایی که در استودیو بودیم و هم‌زمان از بیرون صدای بمب می‌شنیدیم.

صداوسیما را که نمی‌شود خالی گذاشت!

حیاتی خاطرنشان می سازد: همکاران قدیمی من هم از تلویزیون خداحافظی کردند و تنها من بودم که به نمایندگی از آن نسل در تلویزیون مانده بودم. طبعا وظیفه یک گوینده حرفه‌ای همین است که در هر شرایطی کارش را انجام دهد. اگر من هم از تلویزیون می‌رفتم، طبعا شخص دیگری کار من را انجام می‌داد، اما متوجه بودم که به دلیل سابقه حضورم در تلویزیون مردم انتظار بیشتری از من داشتند. به هر صورت صداوسیما را که نمی‌شود خالی گذاشت!




ماجرای دستبند سبزی که کار دست فرهاد اصلانی داد

سینماژورنال: فرهاد اصلانی این روزها به شمایل درجه یک بازیگری در سینمای ایران بدل شده است.

به گزارش سینماژورنال اصلانی در اکران رمضان “عصر یخبندان” را روی پرده داشت و این روزها هم با “دوران عاشقی” به سینماها آمده است.

این بازیگر متولد بیجار کردستان در یکی از تازه ترین گفتگوهایش به هنگام صحبت درباره فیلمی به نام “شاخ به شاخ” که به تازگی به شبکه خانگی عرضه شده(اینجا را بخوانید) درباره ماجرای تغییر پایان بندی این فیلم به دلیل استفاده از یک دستبند سبز توضیح داده است.

فرهاد اصلانی در این گفتگو با اشاره به اینکه در ابتدا اصرار داشته اند فضای این فیلم شیرین شود به “فیلم” می گوید: مدیران وقت سیما اصرار داشتند آن فیلم چون در نیمه شعبان به نمایش درخواهد آمد شیرین شود؛ میخواستند بازیگران ضعیف برخی طنزهای نود شبی را وارد کنند که تن ندادیم.

تغییر سکانس پایانی

وی ادامه می دهد: ضبط شروع شد و رسیدیم به سکانس پایانی که در آن من پس از 24 ساعت خماری موادی بدست آورده بودم و میخواستم بروم پشت بام مصرف کنم. پیشنهاد کردم برادرم بیاید و بگوید رفته جمکران برایم دعا کرده و به دستم مچ بند سبزی که از جمکران آورده ببندد و من هم پیرو آن اتفاق و پس از پی بردن به پاکی 24 ساعته، مواد را از پشت بام با همان دستی که مچ بند به آن بسته شده بود پرتاب کنم.

فرهاد اصلانی می افزاید: با این پایان بندی کار مناسب پخش در نیمه شعبان هم می شد اما زد و این وسط وقایع سال 88 رخ داد و آن سکانس را درآوردند و هنوز هم بدون آن پخشش می کنند.




عرضه فیلم توقیفی با قیمت ۳ هزار تومان در سایتی که مجوز ارشاد را دارد+عکس

سینماژورنال: فیلم «لکه» که یکی از بحث‌برانگیزترین فیلم‌های سال 92 بود و در زمان اکران در دانشگاه‌های کشور حواشی بسیاری داشت، به سامانه فروش اینترنتی پیوست.

به گزارش سینماژورنال فیلم «لکه» به کارگردانی محمدباقر مفیدی‌کیا که از آثار برگزیده چهارمین دوره جشنواره فیلم عمار است، در قالبی دراماتیک به نقد رفتارهای برخی از سیاستمداران در جریانان وقایع 88 می‌پردازد.

نمایش این فیلم در برخی از دانشگاه‌ها ممنوع اعلام شد و حتی برخی از رسانه ها مطالب تندی را علیه این فیلم منتشر کردند و آن را فیلمی علیه دولت یازدهم توصیف نمودند.

حالا در پی راه‌اندازی سامانه فروش رسمی لینک دانلود فیلم‌های ایرانWebeo.ir که با مجوز وزارت ارشاد راه اندازی شده، فروش اینترنتی لینک دانلود فیلم «لکه» نیز آغاز شد. «لکه» در این سایت به قیمت 3 هزار تومان ناقابل عرضه میشود.

فریبا کوثری، فرخ نعمتی، رهام تدریسی و علی سلیمانی بازیگران فیلم هستند. داستان فیلم ماجرای رویارویی مادر یکی از کشته‌شدگان وقایع ۸۸ با سیاستمداری است که در آن سال با حضور در صف مخالفین، مشروعیت انتخابات را زیر سوال می‌برد و حالا اما رنگ عوض کرده است…

لکه
لکه