1

«کیهان» پربیراه نمی‌گوید⇐اصغر فرهادی تحریم اسکار را زیر پا گذاشت!

سینماروزان: معرفی دو نماینده ایرانی به نامهای انوشه انصاری و فیروز نادری برای حضور در مراسم اسکار در حالی که پیشتر این مراسم از سوی اصغر فرهادی تحریم شده بود باعث اشاره به این تناقض رفتاری از سوی روزنامه اصولگرای «کیهان» شده که با تیتر «اصغر فرهادی تحریم اسکار را زیرپا گذاشت» به نقد آن پرداخته است.

متن خبر «کیهان» در این باره را بخوانید:

در شرایطی که اکثریت قریب به اتفاق سینماگران حتی در آمریکا به دولت آمریکا اعتراض کرده و علیه آن موضع گرفته‌اند، اصغر فرهادی به‌رغم ادعای تحریم مراسم اسکار، با معرفی نمایندگان خود به استقبال از این مراسم دولتی آمریکا رفت!
هنوز چند روزی از اعلام تحریم مراسم اسکار از سوی اصغر فرهادی به خاطر تصویب قوانین نژادپرستانه دونالد ترامپ نگذشته بود، اما درست در زمانی که اعتراض جشنواره‌ها و هنرمندان سینمای جهان به دولت آمریکا اوج گرفته اصغر فرهادی نمایندگانی را برای حضور در اسکار معرفی کرد!
شایعاتی مبنی بر احتمال اهدای جایزه بهترین فیلم خارجی هشتاد و نهمین مراسم اسکار به فیلم «فروشنده» به کارگردانی فرهادی باعث شده تا این کارگردان، با معرفی نمایندگانی برای حضور یافتن در این مراسم، تحریم اسکار را زیر پا بگذار




نکته‌ای برآمده از بیانیه تحریم اسکار فرهادی⇐از ابتدا هم بنا نبود ترانه علیدوستی در مراسم اسکار حاضر باشد

سینماروزان: ابلاغیه دونالد ترامپ رییس جمهور تازه آمریکا درباره ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور و از جمله ایران به این کشور زودتر از حد تصور با واکنش بازیگری به نام ترانه علیدوستی بازیگر فیلم نامزد اسکار «فروشنده» مواجه شد که ادعا کرد برای شرکت در مراسم آکادمی به آمریکا نخواهد رفت و این مراسم را تحریم خواهد کرد!!!

به گزارش سینماروزان چند روزی بعد از واکنش علیدوستی حالا اصغر فرهادی کارگردان «فروشنده» در بیانیه ای رسمی خبر از تحریم حضور در مراسم اسکار داده است؛ تحریمی که به اعتقاد برخی بزرگترین تبلیغ برای اوست تا اسکار دوم را برایش به ارمغان آورد.

اما نکته آنجاست که فرهادی در بیانیه اش از این گفته که بنا بوده خود و مدیر فیلمبرداریش یعنی حسین جعفریان در مراسم اسکار حضور داشته باشند!!! و این معنایی ندارد جز آن که ترانه علیدوستی از ابتدا هم قرار نبوده در مراسم آکادمی حاضر باشد و اینکه او به پیشواز تحریم رفته چه معنایی دارد خودش می داند و بس.

متن بیانیه تحریم اصغر فرهادی را بخوانید:

متاسفم که از طریق این نوشته اعلام می‌کنم در مراسم اسکار امسال در کنار دیگر اهالی سینما شرکت نخواهم کرد. در روزهای گذشته علی‌رغم شرایط غیرمنصفانه‌ای که برای ورود مهاجران و مسافران چند کشور به ایالات متحده پیش آمد، همچنان تصمیم بر حضور در این مراسم بود و ابراز نظراتم به رسانه‌ها درباره این شرایط و به هیچ عنوان قصد عدم حضور و یا تحریم مراسم را به نشانه اعتراض نداشتم چون آگاهم که بسیاری از اهالی سینمای آمریکا و اعضای آکادمی مخالف افراطی‌گری و تندروی‌هایی هستند که این روزها بیش از گذشته در حال اعمال است و همان‌گونه که روز اعلام نتایج آکادمی به پخش‌کننده‌ام در آمریکا اعلام کردم به همراه مدیرفیلمبرداری‌ام در این مراسم حضور خواهیم داشت، همچنان تصورم همراه بودن در این اتفاق بزرگ فرهنگی بود.

اما امروز به نظر می‌آید که این امکان حضور با اما و اگرهایی همراه است که برایم به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست حتی اگر برای سفر من به آمریکا استثنایی قائل شوند. پس مایلم آنچه را که قرار بود در فرصت سفرم بیان کنم در اینجا ابراز نمایم.

تندروها علی‌رغم جنگ‌ها و دعواهای سیاسی‌شان در همه جای دنیا، بسیار شبیه به هم به جهان می‌نگرند. آن‌ها برای درک جهان چاره‌ای ندارند جز تقسیم آن به دو بخش ما و دیگران تا همواره با ساختن تصویری هولناک از دیگران، مردم کشورشان را دچار ترس از آن‌ها بکنند. این فقط محدود به آمریکا نیست. در کشور من نیز تندروها اینگونه‌اند. سال‌هاست در دو سوی اقیانوس عده‌ای تندرو تلاششان بر آن است تا از مردم کشور مقابل تصویری غیرواقعی و هولناک بسازند و از تفاوت‌های بین ملت‌ها و فرهنگ‌ها اختلافات، و از اختلافات دشمنی‌ها و از دشمنی‌ها ترس ایجاد کنند.

ترس مردم ابزار مهمی‌ست برای توجیه افراطی‌گری و تندروی صاحبان ذهن‌های بسته. حال آنکه من باور دارم شباهت‌های بین انسان‌ها در روی این کره‌ی خاکی در سرزمین‌ها، فرهنگ‌ها و ادیان مختلف بسیار گسترده‌تر از تفاوت‌هاست. من باور دارم ریشه بسیاری از خشونت‌های امروز جهان در میان ملت‌ها را باید در تحقیرهای دو سویه دیروزشان جستجو کرد و تحقیرهای امروز ملت‌های دیگر به یقین بذری‌ست برای خشونت‌های فردا.

تحقیر ملت‌های دیگر به بهانه حفظ امنیت مردم یک کشور پدیده تازه‌ای در جهان نیست و همواره خود زمینه‌ای برای ایجاد شکاف و دشمنی در آینده بوده است. من از این طریق انزجار خود را از شرایط تحمیل ‌شده ناعادلانه‌ای که برای ورود قانونی بعضی از هموطنانم و همچنین مردم شش کشور دیگر به ایالات متحده در حال اعمال است ابراز می‌کنم و امیدوارم این شرایط منجر به شکاف بیشتر بین ملت‌ها نشود.




صادرات پدر ایرانی به دنیا⇔از «فروشنده» تا چهارراه استانبول⇔از اسکار تا پلاسکو!!!

سینماروزان/مهدی کشاورز: فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی در اسکار پذیرفته شده است. این یعنی بسیاری از افراد صاحب فرهنگ و هنر دنیا با این فیلم ارتباط برقرار کرده اند؟! کارکترهایش را باور کرده اند!؟ صادر کننده واژه پدر ایرانی به اسکار بوده ایم؟! به بزرگترین گردهمایی هنری دنیا؟! آن هم در شرایطی که بازیگر زن فیلم در ژستی انتلکت مآبانه از تحریم اسکار گفته ولی از سوی کارگردان و نویسنده و تهیه کننده مورد تأیید اداره نظارت هیج واکنش مثبتی نگرفته!!!

پدر ایرانی در این فیلم چنین تعریف شده است: پدری که در سن و سال بالا نمی تواند امیال و هوسهای درونی خود را کنترل کند. پدر مسنی که کمتر نمونه اش را در خانواده های خود دیده ایم.

اما روز فاجعه پلاسکو  انگار روز پدر بود. روز پدر ایرانی. پدر فداکار. پدری که هر بار از خانه بیرون می زند فکر میکند آخرین بوسه را تقدیم فرزندش می کند. پدری که هیچ تضمینی برای برگشتش نیست.

پدر آتشنشان. پدری که بارها در زندگی اش آتش سوزناک بدهی ها و قسط های ماهیانه و هزینه بالای معیشت و تحصیل و دوا و درمان فرزندانش را خاموش کرده است. پدری که در طبقه منهای دوی آوارگاه سینه اش داغ است نه از این آتش! که در آخرین لحظات زندگی اش در لابلای گدازه ها  و زیر هزاران هزار کیلو خاک فقط نگران آینده زن و بچه اش بوده است.

زن و بچه ای که در آن خانه 50 متری اجاره ای با همان سفره های کم حجم و تک رنگ با همان آسمان سیاه، تفاوت دوران پسابرجام و پیش از برجام را احساس نکرده اند اما حالا تفاوت دوران پدر و پسا پدر را حس می کنند.

تصاویر مردان آتش نشان ایرانی به دنیا مخابره شده است. صادر شده است. دنیا دیده است که با پیش پا افتاده ترین روش ها و ماشین ها به جان آوار افتاده اند؛ به دل آتشفشان زده اند. مثل آن هشت سال. جان فدای جان. «فروشنده» نیستند! خیلی چیزها فروشی نیست.




بهروز افخمی با اشاره به اصغر فرهادی و «فروشنده»⇐در اثر ديدن انبوه تماشاگراني كه به ريشش مي‌خندند مجبور شد نامه‌اي درباره معتادان گورخواب بنویسد تا حواس مردم پرت شود

سینماروزان: بهروز افخمی مجری «هفت» که ماههاست به عنوان یادداشت نویس با «هفت صبح» همکاری می کند در تازه ترین یادداشتش که «تازه به دوران رسیده ها» نام گرفته کوشیده در کنار ذکر خیر برخی از فیلمسازان جوان از ترس و واهمه خود برای ساخت فیلم جدیدش سخن بگوید و در نهایت هم طعنه ای بزند به اصغر فرهادی و «فروشنده».

به گزارش سینماروزان افخمی به صراحت از این گفته که فرهادی از ترس مقایسه اثرش با آثار جوانترها مجبور شده اکران فیلمش را تا بعد از معرفی به عنوان نماینده ایرانی اسکار به تأخیر اندازد و از آنجا که فیلمش مورد توجه قرار نگرفته کوشیده با نگارش نامه ای درباره گورخوابان معتاد حواس مخاطبان را پرت کند تا ندانند چه محصول بی کیفیتی به آنها قالب شده!

متن کامل یادداشت افخمی را بخوایند:

تازه به دوران رسيده‌ها!

«لاك قرمز» را ديدم و با ديدن آن تعداد فيلم‌هاي جذاب و ديدني فيلمسازان جوان و تازه وارد سينماي ايران در سال نود و پنج از نظر من به هشت فيلم با هشت فيلمساز متفاوت رسيد. فيلم‌ها و فيلمسازان تازه وارد و انتظار برانگيز امسال تا آن جا كه من ديده‌ام اينها هستند: برادرم خسرو (احسان بيگلري) ايستاده در غبار (محمدحسين مهدويان) ابد و يك روز (سعيد روستايي) زاپاس (برزو نيك‌نژاد) نيمه شب اتفاق افتاد (تينا پاكروان و طلا معتضدي) متولد 65 (مجيد توكلي و جميله دارالشفايي) خانه‌اي در خيابان چهل و يكم (حميدرضا قرباني و آزيتا ايراني) و لاك قرمز (سيدجمال سيدحاتمي و امير عبدي).

بهترين فيلم اين فهرست يعني «برادرم خسرو» هنوز به نمايش عمومي درنيامده است اما شش فيلم از هشت فيلم كه تا حالا نمايش داده شده همگي كم و بيش با موفقيت تجاري هم روبه‌رو شده و پول خودشان را درآورده‌اند يا به سود خوب رسيده‌اند. يك نكته جالب اين است كه از اين هشت فيلم فيلمنامه سه تاش را زنان نوشته‌اند و در نوشتن بهترين آنها يعني برادرم خسرو هم يك زن (پريسا هاشم‌پور) همكاري كرده است. به اين ترتيب مي‌شود گفت كه همكاري فيلمسازان جوان با فيلمنامه‌نويسان زن نتايج خوبي داشته و بايد منتظر كارهاي بعدي اين زنان فيلمنامه‌نويس هم باشيم. به هر حال غير از فيلم ايستاده در غبار كه ساخت و پرداخت و بافت تصويري و صوتي خيلي چشمگير و جذاب دارد و زاپاس كه تنها فيلم كمدي اين فهرست اميدواركننده است مابقي فيلم‌ها به طور بنيادي و جدي متكي به فيلمنامه و ديالوگ خوب نوشته و روان و شخصيت‌سازي و بازي‌هاي به ياد ماندني هستند.

تماشاچي «برادرم خسرو» شخصيت‌هاي دو برادر عجيب اين فيلم غريب را هيچ وقت از ياد نمي‌برد و شخصيت‌هاي زنده و جنگنده ابد و يك روز هم به اين سادگي‌ها فراموش نمي‌شوند. حامد بهداد و رويا نونهالي در نيمه شب اتفاق افتاد به ياد مي‌مانند و حتي شخصيت پرديس احمديه در فيلم لاك قرمز با آن كه چندان متقاعدكننده از آب درنيامده به هر حال ما را درگير فيلم مي‌كند و همراه خودش مي‌برد. هيچ‌كدام از اين هشت فيلم طرح داستاني پيچيده ندارد و غير از «متولد 65» هيچ‌كدام ايده داستاني تازه ندارد و تقريبا در هر هشت فيلم داستان كم و بيش همان طور پيش مي‌رود كه از اول مي‌توانستيم حدس بزنيم اما اين شخصيت‌هاي فيلم‌ها هستند كه ما را نگران خودشان مي‌كنند و با خودشان مي‌برند و نمي‌گذارند پيش از تمام شدن فيلم از سالن بيرون برويم. نكته جالب ديگر اين است كه همين جوانان فيلم اولي و فيلم دومي بهترين فيلم‌هاي سينماي امسال ايران را ساخته‌اند يعني از فيلم‌هاي فيلمسازان قديمي و با اعتبار و رانت‌خوار (چه آنها كه از حكومت‌هاي خارجي رانت مي‌خورند و چه كساني كه از حكومت خودمان امتياز طلب دارند) هيچ فيلمي امسال در حد و اندازه‌هاي اين هشت فيلم درنيامده و هيچ‌كدام به اندازه آنها ماندگار نخواهد شد.

مثلا فيلم «فروشنده» كه در ارزيابي و معرفي براي اسكار بايد با دو تا از اين هشت فيلم رقابت مي‌كرد آنقدر كم مي‌آورد كه آقاي فرهادي مجبور شد تقلب كند و قايمش كند و تا زمان زورچپان كردن آن به عنوان نماينده ايران در اسكار فيلم را در معرض تماشاي عمومي قرار ندهد. خلاصه امسال واقعا سال جوانان و فيلم اولي‌ها بود. آنها كار را از راه سخت انجام دادند و بدون رانت و بدون تبليغات و بدون هوچي‌گري و خررنگ كني و پاپاراتزي بازي موفق شدند و با رونق‌ترين سال سينماي ايران در پونزده سال اخير را شكل دادند. آنها نشان دادند كه كار خودشان را بلدند و نيازي به نصيحت من ندارند. در حقيقت آنها كاري كرده‌اند كه من مي‌ترسم دست به دوربين بشوم و فيلم بعدي‌ام را بسازم و مي‌ترسم خودم را در مقايسه با اين جوجه‌هاي ديروز و نيمچه‌هاي امروز قرار بدهم.

اما البته چون كه معلم هستم و نمي‌توانم دست از عادت ناپسند نصيحت كردن بردارم اين چند سطر را نه براي فيلمسازان جوان امسال بلكه براي فيلم اولي‌هاي سال‌هاي آينده مي‌نويسم: اي فيلمساز بعد از اين عزيز! بدان و آگاه باش كه همه داستان‌ها گفته شده و طرح داستاني تازه و بديع وجود ندارد. بنابراين سعي نكن تماشاچي را با داستاني كه مثلا بديع و غيرقابل پيش‌بيني است سورپرايز كني. اين كار آخر و عاقبت ندارد. يك بار جستي ملخك! دو بار جستي ملخك! آخر به دستي ملخك!

اگر بناي داستان‌هايت را بر سورپرايز كردن تماشاچي بگذاري يكهو مي‌بيني فيلمي ساخته‌اي كه به جاي تماشاچي خودت را سورپرايز مي‌كند يعني در اثر ديدن انبوه تماشاگراني كه به ريشت مي‌خندند يا دنبالت مي‌گردند تا پول بليط‌شان را پس بگيرند جا مي‌خوري و چه بسا مجبور شوي نامه‌اي درباره به درد آمدن قلب خودت در اثر مشاهده معتادان گورخواب بنويسي تا شايد يك مدتي حواس مردم پرت شود و خدا خدا كني كه زودتر آب‌ها از آسياب بيفتد!




به مانند «فروشنده» فرهادي⇐تهيه‌کننده فيلم تازه «نوري بيگله جيلان» هم «ممنتوفيلمز» است اما شريک توليد به جاي قطر از خود ترکيه انتخاب شده!/عکاس يک فيلم توقيفي ايراني هم در کنار بيگله جيلان است!

سينماروزان: نوري بيگله جيلان کارگردان ترکي که به خاطر دريافت نخل طلاي کن 2014 براي «خواب زمستاني» در کانون توجه قرار گرفت، ساخت فيلم تازه اش  را به پايان رساند؛ فیلمی که نام آن «درخت گلابی وحشی» یادآور یکی از آثار تحسین شده داریوش مهرجویی با بازی همایون ارشادی و گلشیفته فراهانی است.

به گزارش سينماروزان جالب اينجاست که يک سوي توليد فيلم جديد جيلان هم کمپاني فرانسوي ممنتوفيلمز بوده؛ يعني تهيه کننده فيلم اخير اصغر فرهادي!

البته فرهادي «فروشنده» را با حمايت ممنتوفيلمز و سرمايه گذاري يک شرکت وابسته به شاهزادگان قطري با نام «موسسه فيلم دوحه» توليد کرده بود اما بيگله جيلان به جاي رفتن به سراغ قطريها، شريک دوم فيلمش را يک شرکت ترک به نام «زينوفيلم» انتخاب کرده است شاید به این خاطر که تا نام یک کمپانی وطنی هم کنار ممنتو دیده شود.

جالب است که در تيم توليد فيلم تازه جيلان يک عکاس ايراني به نام مرتضي اتابکي هم حضور دارد. اتابکي در سينماي ايران به واسطه عکاسي «نارنجي پوش» داريوش مهرجويي که با حمايت ارگانهای شهری ساخته شده بود و همچنين فيلم توقيفي «آينه شمعدون» بهرام بهراميان شناخته مي شود.

جالبتر اینجاست که به مانند «درخت گلابی» داریوش مهرجویی، «درخت گلابي وحشي» هم درباره دنیای نویسندگی است و داستان مردي را روايت مي کند که سوداي نويسنده شدن امانش را بريده اما براي انتشار کتاب بيش از هر چيز به پول نياز دارد آن هم در اوضاعي که بايد بدهيهاي پدرش را پرداخت کند.




دو گاف آشکار در پوسترهای خانگی «فروشنده»+عکس

سینماروزان: «فروشنده» اصغر فرهادی در حالی بناست از دوشنبه ۲۲ دی ماه در شبکه خانگی توزیع شود که در پوسترهای تبلیغاتی این اثر دو گاف دیده می شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «نمایش خانگی» گاف اول مربوط به آن است که بر روی پوستر «فروشنده» به عنوان برنده نخل طلا معرفی شده است در حالی که برنده  نخل طلای کن ۲۰۱۶ «کن لوچ» کارگردان انگلیسی تبار با فیلم «من دانیل بلیک» بود و شهاب حسینی و اصغر فرهادی صرفا جایزه بهترین بازیگری و بهترین فیلمنامه را گرفتند.

گاف دوم پوسترها مربوط به آن است که «فروشنده» را به عنوان پرفروشترین فیلم سینمای ایران معرفی کرده اند آن هم با ذکر رقم فروش ۱۶ میلیاردی در حالی که منطبق با آمار ارائه شده از سوی پخش کنندگان «فروشنده» با ۱۶ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان همچنان به لحاظ فروش از «من سالوادور نیستم» که فروشی بالغ بر ۱۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان داشت حداقل ۴۰۰ میلیونی کمتر فروخته است.

فروشنده
پوستر تبلیغاتی «فروشنده»



واکنش «کیهان» به گلایه اصغر فرهادی از وضعیت «گورخوابان»⇐آن روی سکه «گورخوابان»، زندگی اشرافی شما و همکاران و دولتمردان متبوع‌تان است/چرا به همکارانی اعتراض نمی کنید که با پول صندوق ذخیره فرهنگیان سریال ساختند؟/چرا به دوستانی خرده نمی گیرید که با پول بابک زنجانی فیلم ساختند و جایزه اش را به رییس دولت یازدهم تقدیم کردند؟

سینماروزان: نامه دلواپسانه ای که اصغر فرهادی در انتقاد از وضعیت گورخوابان شهریار به حسن روحانی نگاشته بود(اینجا را بخوانید) فارغ از پاسخ روحانی(اینجا را بخوانید) با واکنش روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شده است که با طرح پرسشهایی نگارنده نامه را به چالش کشیده است.

متن کامل یادداشت «کیهان» را بخوانید:

آن روز که شما کنار قطریها شام میل می کردید هم این وضعیت وجود داشت

گویا فیلمساز جشنواره زده ما، تازه این‌گونه واقعیات به گوشش خورده و به همان دلیل نگاه مورچه‌وار شبه روشنفکری فکر می‌کند چون خودش نمی‌دانسته و ندیده پس هیچ کس دیگر هم نمی‌بیند و نمی‌داند!

غافل از آنکه وقتی ایشان در ضیافت‌های اسکاری و جشنواره‌ای خود در لس آنجلس و برلین و کن و … و سر میزهای شام میهمانی‌های امثال «الرمیحی» قطری (نماینده امیر قطر) و الکساندر مالت گای اروپایی (رئیس کمپانی ممنتو) لبخندهای آنچنانی می‌زد و دستخوش‌های میلیون دلاری تحت عنوان حمایت و «فاند» دریافت می‌کرد، در همان زمان، ده‌ها کمیته و موسسه و انجمن خیریه و امداد و صدها نفر از مومنین خیر و نیکوکار، روزانه بار فقر از دوش هزاران انسان درمانده برمی‌داشتند اما متاسفانه روح این به اصطلاح هنرمند هم از آنها خبر نداشته و ندارد و هنوز هم به شعر و شعار دادن بسنده می‌کند و تازه از مسئولین درخواست می‌کند که به این جور مکان‌ها سر بزنند!

همه معضلات را در خیانت و مهاجرت و… نبینید

کافی بود این استاد سینمای اجتماعی! یک سری از فیلم‌های جشنواره عمار را می‌دید یا فقط بعضی شب‌ها، همین اخبار 20/30 را از تلویزیون تماشا می‌کرد تا به بخشی از نابسامانی‌های اجتماعی(!) میدان ونک به پایین آشنا شده و این گونه متوهم نباشد که همه معضلات این جامعه در دو سه گروه مرفه بی‌درد پیرامون ایشان و مسائلی از قبیل خیانت و مهاجرت و عشق‌های ضربدری و مثلثی و مربعی و ذوزنقه‌ای و بخشش متجاوز به زن و خانه و زندگی و … خلاصه شده و می‌شود!
کسی نیست از این جناب به اصطلاح اسکاری بپرسد، خود شما با این همه ادعاهای پر طمطراق یک فیلمساز به اصطلاح اجتماعی، تاکنون چقدر به مستضعفین و محرومین و پابرهنه‌ها در قاب دوربین تان پرداخته‌اید؟

آن روی سکه گورخواب‌های شهریار زندگی اشرافی شما و همکاران و دولتمردان متبوع‌تان است؛ همان‌ها که به یک اشاره‌شان کمپین «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» راه انداختید و چوب حراج به منافع ملی زدید. یک بار هم شد نسبت به این زندگی‌های اشرافی اعتراض کنید و بغض و شرم وجودتان را فرا بگیرد؟

به همکارانتان که با اختلاس سریال ساختند اعتراض کنید یا به دوستانی که با همراهی بابک زنجانی فیلم ساختند!

به همکارانتان که با اختلاس میلیاردی از صندوق ذخیره فرهنگیان سریال ساختند و به بازیگرانی که از همین پول دستمزدهای میلیاردی گرفتند اعتراض کردید؟ آن هنگام بغض و شرم در کدام قسمت وجود شما بود؟

دوستان شما با سرمایه‌گذاری مفسد اقتصادی چون بابک زنجانی فیلم ساختند و جایزه همان فیلم را به آقای روحانی تقدیم کردند؛ آن زمان کجا بودید؟ وجدانتان آزرده نمی‌شد؟ شرم وجودتان را فرا نمی‌گرفت تا نسبت به حیف و میل بیت‌المال از جانب هم صنفی‌های‌تان اعتراض کنید و آن را یکی از عوامل تبعیض و بی‌عدالتی و اختلاف طبقاتی بدانید!

به نظر می‌رسد به صورت گزینشی بغض و شرم سراسر وجود شما را فرا می‌گیرد و این نامه‌نگاری‌ها هم از سر دیده شدن و جلب توجه است وگرنه اگر قرار باشد گورخواب‌های شهریار سر و سامان بگیرند اول از همه باید یقه زندگی اشرافی برخی دولتمردان و کسانی مثل شما و برخی همکارانتان را گرفت که به فرموده امیرالمؤمنین(ع): نعمت فراواني نديدم، مگر اين كه در كنارش حقي ضايع شده باشد.




رییس دولت یازدهم در واکنش به اصغر فرهادی⇐درباره کارتن خوابی و پل خوابی شنیده بودم اما درباره «گورخوابی» نه!

سینماروزان: نامه ای که اصغر فرهادی در تشریح وضعیت نابسامان عده ای گورخواب به رییس جمهور نوشت(اینجا را بخوانید) با واکنش حسن روحانی مواجه گشت.

به گزارش سینماروزان روحانی در نشست تخصصی جامعه نظارت و بازرسی دولت در محل سالن اجلاس سران اظهار کرد: من دیروز از یکی از هنرمندان نامه ای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضی ها از فقر کارتن خواب می شوند یا زیر پل ها می خوابند اما قبر خواب را کمترشنیده بودیم. این هنرمند در نامه نوشته بود وقتی این موضوع را دیدیم بغض در گلویم و شرمساری در سیمایم ایجاد شد.

وی ادامه داد: چه کسی می تواند در جامعه بزرگی مثل ایران به این عظمت، دین فرهنگ و با عشق به خاندان رسالت ببیند عده ای از هم نوعانش آسیب اجتماعی دیدند و به خاطر بی پناهی به قبر پناه برده اند. قبلا زنده به گور می گفتند، اما الان طرف برای اینکه سرما را تحمل کند خودش را در گور می کند.

رئیس جمهور با تاکید بر اینکه این مساله برای دولت و مردم قابل تحمل نیست، بیان کرد: برای حل چنین موضوعاتی همه باید یکپارچه شویم و از مسائل جناحی و اختلافات دست برداریم و مشکلات اساسی کشور را مدنظر قرار دهیم. برای حل مشکلات همه باید دست به دست هم بدهیم. دولت و ملت و همه مسئول هستیم و در برابر فساد همه ما مسئولیم. بزرگترین قدرت برای مقابله با فساد نظارت عمومی است.

رئیس جمهور با بیان اینکه برای رسیدن به رستگاری همه باید به صحنه بیاییم یادآور شد: باید مردم را به خیر و نیکی دعوت کنیم و جلوی منکر و فساد بایستیم. یکی از وظایف مهم احزاب، گروه ها، ثمن ها، تشکل ها، روزنامه ها، مجلات، سایت ها و رسانه ها  مقابله با فساد باید باشد. اگر همه به صحنه بیاییم و بازرسی و نظارت عمومی را که اسلام تحت دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر مقرر کرده، به خوبی استفاده کنیم می بینیم قدرت مردم بالاتر از دادگاه ها،‌بازرسی ها، دیوان ها و ارزیابی هاست.




در واکنش به وضعیت تراژیک مردمانی که شبها در گور می خوابند⇐اصغر فرهادى به حسن روحانى نامه نوشت

سینماروزان: اصغر فرهادى در نامه اى گلايه آميز به حسن روحانى به گزارش تكان دهنده چاپ شده روزنامه «شهروند» که در آن به گلایه از وضعیت گروهی از مردمان بی خانمان که شبها در گور می خوابند پرداخته شده واکنش نشان داد.

متن نامه فرهادی را بخوانید:

آقای دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور محترم

سلام

امروز گزارش تکان‌دهنده زندگی مردان، زنان و کودکانی را که در گورهای یکی از قبرستان‌های اطراف تهران شب‌های سرد را به صبح می‌رسانند خواندم و اکنون سراسر وجودم شرم است و بغض. به بهانه این نامه به شما، قصد دارم همه آنانکه در این سرزمین و در این سی و چند سال مسئولیتی داشته و دارند را سهیم این شرمساری کنم.

می‌دانم که عده‌ای سیاست‌باز اینگونه گزارش‌ها و خبرها را دستاویزی خواهند کرد برای گرم کردن تنور بازی‌های فرساینده سیاسی و انتخاباتی اما افسوس که گرمای این تنور، تن رنجور کودکان، زنان و مردانی را که شب‌ها در گوشه قبرها، لابه‌لای درختان پارک‌ها و زیر پل‌ها به خواب می‌روند گرم نخواهد کرد.

در این گزارش نام یکی از کسانی که شب های سرد استخوان‌سوز را در گوشه گوری نشسته به صبح می‌رساند و به تعبیر تلخ گزارشگر مرگ را زندگی می‌کند، «آرمان» است. این نام مرا رها نمی‌کند. «آرمان» گم شده‌ای که در گور پیدایش کرده‌اند. شرم بر ما.

در تاریخ خوانده‌ایم که گاهی حاکمان با لباس مبدل به میان مردمان می‌رفته‌اند تا به دور از محافظان و ملازمان و متملقان گوشه‌ای از درد و رنج مردم را بی‌واسطه درک کنند. پیشنهاد می‌دهم لااقل برای تنوع در نگارش تاریخ امروز که آیندگان بهت‌زده خواهند خواند، گاهی صاحب منصبان بی‌همراه و ناشناس به میان مردم بروند. به روستاها و شهرهای دور افتاده. اگر ناشدنی‌ست به همین حوالی، محله‌های حاشیه تهران تا ببینند صورت‌های سرخ از سیلی آبرومندان بی‌بضاعتی که بیش از هر صاحب قدرتی جان و جوانی‌شان را برای این سرزمین قربانی داده‌اند. اگر باز ناشدنی‌ست یک روز به اورژانس شهر سری بزنند و مخفیانه سوار بر آمبولانسی شوند که قرار است بیماری بی‌رمق را به بیمارستانی برساند و از نزدیک شاهد باشند چگونه در مسیر، به جای راه باز کردن برای نجات جان یک بیمار، مسابقه‌ای تلخ بین دیگران است برای پیشی گرفتن از هم که پشت آمبولانس حامل یک هموطن رو به مرگ جای بگیرند و از این موقعیت برای زودتر رسیدن به مقصد نهایت استفاده را ببرند.

این مثالی ساده، تلخ و تکراری‌ست اما خلاصه‌ای‌ست از وضعیت امروز ما. چه کسی پاسخگوی این بی‌رحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هم‌وطن را از یاد برده‌ایم، ما که خشونت‌های پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمره‌مان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردی‌مان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه می‌آموزیم و به کودکانمان می‌آموزانیم.

ما که تنها نظاره‌گر و شنونده فراموشکار رنج‌هائیم. چه کسی امروز از آن پدری که خود را از پل عابر پیاده خیابان میرداماد به دار کشید و در یادداشتی که از جیب خالی‌اش پیدا شد نوشت «هزینه درمان بیماری چشم‌هایم را نداشتم» سخنی می گوید؟ آن اندک کسانی نیز که دلسوزانه می‌گویند با انگ سیاه‌نمایی مورد هجمه‌اند. انگ سیاه‌نمایی فراری‌ست رو به جلو از سوی مسئولان برای عدم پذیرش مسئولیت سیاهی‌ها. این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمان‌ها؟




مالک رایت خانگی “فروشنده” ارشاد را مسئول قاچاق فیلم دانست⇐نسخه بازبینی به قیمت ۱۰۰ هزار تومان فروخته شده!!!

سینماروزان: از روز سه شنبه اول دی ماه نسخه قاچاق فیلم سینمایی “فروشنده” به همراه لینک دانلود غیر قانونی در سایتهای اینترنتی منتشر شد. نسخه منتشر شده داراى کد بوده و بر روی آن عبارت «بازبینی وزارت ارشاد ۹۵/٣/٩» درج شده است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “نمایش خانگی” علی اسد‌زاده مدبر عامل شرکت تصویر گستر پاسارگاد به عنوان صاحب امتیاز پخش خانگى فیلم “فروشنده” در ایران درباره این اتفاق می‌گوید: آنچه که منتشر شده قطعا از مجاری وزارت ارشاد خارج شده است.

وی ادامه داد: حدود یک ماه پیش متوجه شدیم نسخه اى که جهت بازبینی وزارت ارشاد برای صدور پروانه سینمایی ارائه شده بود در یکى از شهرستان‌ها منتشر شده است.

وی ادامه داد: بدنبال این اتفاق با توجه به ضربه اى که انتشار قاچاق این فیلم به توزیع نمایش خانگى آن در ایران و همچنین بروز مشکلات حقوقى براى نمایش بین المللى فروشنده بوجود خواهد آورد کارگردان فیلم که بیرون از کشور بودند تلفنى موضوع را با حجت الله ایوبی در میان گذاشته و آقاى ایوبی اعلام می‌کند که قطعا پیگیری می‌کنند و بدنبال آن ایشان ستاد صیانت را مسوول پیگیری این مسئله می‌کنند.

مدیرعامل تصویرگسترپاسارگاد با اشاره به اینکه هم اکنون نسخه قاچاق بصورت گسترده منتشر شده است افزود: هرچه به سازمان سینمایی و وزارت ارشاد نامه نوشتم و پیگیری کردم هیچ جوابی نشنیدم و نتیجه‌ای حاصل نشد.

نسخه قاچاق ۱۰۰ هزار تومان فروخته شده!!!

وی ادامه داد: نتیجه پیگیر‌های محلی ما از شهرستان این بود که نسخه‌ای از فیلم{همان نسخه بازبینی} را فردی نا‌شناس که غیرمحلی بوده است به یک ویدئو کلوب به قیمت ۱۰۰ هزار تومان فروخته است.

وی ادامه داد: در نسخه‌ای که هم اکنون بصورت قاچاق عرضه شده است حتی تصحیح رنگ، موسیقی و کارهای فنی هم صورت نگرفته است. علاوه بر فیلم “فروشنده” فیلمهای “ابد و یک روز” و “یک دزدی عاشقانه” هم بصورت نسخه وزارت ارشاد جهت پروانه نمایش سینمایی قاچاق شده است.

اسدزاده در پایان افزود: تا مشخص شدن این موضوع مهم که کل شبکه نمایش خانگی را به خطر انداخته است فیلم “فروشنده” را توزیع نخواهد کرد. این موضوع به زودی باعث از بین رفتن حیات شبکه نمایش خانگی می‌شود و دیگر خرید فیلم ایرانی به هیچ عنوان ارزش سرمایه گذاری را ندارد. از طرفى باعث بى اعتمادى پخش کنندگان خارجى که قصد خرید فیلم هاى ایرانى را دارند خواهد شد. فیلم “فروشنده” هنوز در بسیارى از کشور‌ها به روى پرده نرفته است و قرار است اکران ان در آمریکا از اسفند ماه اغاز شود.

تصویری از نسخه قاچاق “فروشنده”
تصویری از نسخه قاچاق “فروشنده”



اصغر فرهادی بهتر است یا جعفر پناهی؟ “فروشنده” بهتر است یا “ابد و یک روز”؟

سینماروزان/جواد محرمی: تفاوت عمده سینمای اصغر فرهادی که آثار او را با دیگر فیلمهای تلخ سینمای اجتماعی ایران کاملا متمایز می‌کند پرهیز از کلیشه هاست.

فرهادی این رویکرد را در فرم، قصه، ساختار، شخصیت پردازی رعایت می کند. او در خلق موقعیت ها و کاراکترهایی که نمونه آن زیاد در سینمای اجتماعی ایران دیده شده کلیشه ها را می شکند. دو گانه مرد مذهبی ظالم و و زن مظلوم به عنوان میراث  مسلط آثار صادق هدایت بر ادبیات و سینمای اجتماعی ایران در فیلمهای فرهادی حضور ندارد.

حتی روسپی او در فیلم «فروشنده» هرچند بسیار دور است از زیست بوم این طبقه در روزگار معاصر اما شباهتی به کلیشه های نخ نمای ادبیات و سینمای روشنفکری معاصر ایران ندارد. فرهادی با اینکه خود آدمی مذهبی نیست و در این وادی ادعایی ندارد و با نگاهی کاملا سکولار فیلم می سازد با این حال برخلاف بسیاری از فیلمسازان سینمای اجتماعی ایران هیچ اصراری بر روی آوردن به ارجاعات مذهبی برای محیط  و کاراکترهای نسبتا منفی آثارش ندارد.

او در فیلمهایش علیه مذهب و سنت بیانیه تصویری یا صوتی صادر نمی کند. اصولا کاراکتر فیلمهای  فرهادی خاکستری اند و او به ورطه شخصیت پردازیهای افراطی برای نقشهای منفی نمی افتد. بدمن های آثار او مانند کاراکتر خواهر فروش فیلم «ابد و یک روز» انگشتر عقیق به دست ندارند و قسم خوردن مداوم به نامهای مقدس لقلقه دهانشان نیست.

کاراکتر زن چادری در فیلم «فروشنده» به نسبت غالب آثار اجتماعی سینمای ایران شریف تر، واقعی تر و انسانی تر است. قاعدتا یک زن کامل و الگو نیست چرا که اصولا کاراکترهای آثار فرهادی به طور مطلق سیاه یا سفید نیستند، زن در آثار او مانند هر زن ایرانی دیگری مملو از خصائص مثبت و منفی است. شاید ساده دل باشد اما ابله نیست.  او بر خلاف فیلمهای سیاه نمای روشنفکری از چادر به عنوان نماد منفی استفاده نمی کند. زن چادری در فیلم او به عنوان بخشی از واقعیت جامعه حضور دارد.

کاراکترهای سنتی فیلمهای او مبتنی بر حقیقت جامعه  در درام نقش دارند نه مبتنی بر آنچه فیلمساز قصد حقنه آن را دارد. زن سنتی مانند فیلم «خانه دختر» نفرت انگیز تصویر نشده است. او به این ورطه فرو نمی غلتد چون می داند چنین تاکیدات ابلهانه ای سینما را به ابتذال می کشاند و از عمق آن فرو می کاهد. فرهادی برای کاراکترهایش احترام قائل است و آنها را ملعبه و دستمایه عقده گشایی های شخصی نمی کند.

روسپی که در سینما و ادبیات روشنفکری ایران کارکرد زیادی دارد در فیلم «فروشنده» بدون اینکه دیده شود حضور دارد. البته نسبت به نگاه قدری احترام آمیز او به روسپی فیلم می توان انتقاد داشت اما این نگاه از تفکر اومانیستی او برمی خیزد و نگاهش به روسپی فراملی است و برخلاف سینمای روشنفکری ایران از آن به عنوان دستمایه ای برای تحقیر ملت یا حکومت استفاده نمی کند.

 او از زمان ساخت سریالهای تلویزیونی همچون «روزگار جوانی» و «در شهر» نشان داده بود که دغدغه اجتماعی دارد و جالب است که تا به حال که نزدیک به دو دهه از آن زمان می گذرد در روند فیلمسازی اش دچار نوسان نشده و همان خط دغدغه مندی مسائل اجتماعی را دنبال کرده است. فرهادی فیلمهایش را مبتنی بر انتخاب گزینشی قطعات پریشان و ملتهب جامعه نمی سازد و جامعه را نسبتا نزدیک به آنچه هست روایت می کند. در واقع رئالیسم آثار فرهادی در مقایسه با معیارسینمای ایران وفادارانه تر است.

فرهادی اگرچه به لحاظ فکری در زمره روشنفکران قرار می گیرد اما در آثارش شعار نمی دهد، ادا و اطوار روشنفکری در نمی آورد، داستان و روایت برای او اصل است. بیش از اینکه بخواهد معنا و مفهومی را حقنه کند سعی می کند با رعایت موازین روایی داستان، مخاطبش را همراه کند.

در میان حجم عظیم سینماگران اجتماعی ایران که با ژست رئالیستی به بزرگنمایی ضعفهای جامعه ایران می پردازند و بعضا همه کژیها را با دوز بالا در آثارشان تجمیع می کنند و بسته ای جذاب جلوی روی جشنواره های غربی می گذارند فیلمهای فرهادی نسبتا-تأکید می‌کنم نسبتا- سینمای قابل احترامی را نمایندگی می کند.

 سینمای او اگرچه نماینده مطلوب سینمای انقلاب اسلامی نیست اما ایران را به نسبت آثار فیلمسازان سیاسی سازی چون جعفر پناهی در جشنواره های غربی سرافکنده نمی کند. نکته مثبت اصغر فرهادی این است که سینما بیش از هر چیز دیگری برای او جدی است. او بر خلاف منادیان شعار اساسا غلط هنر برای هنر که اغلب در ورطه سیاسی کاریهای مبتذل غرق می شوند و به آنچه نشخوار می کنند در عمل وفادار نمی مانند، به این نگرش فکری نه در شعار بلکه در عمل قدری پایبندی نشان داده است. البته او به شرایط اجتماعی انتقاد دارد. این انتقاد به طور طبیعی در اغلب آثار او و به ویژه در «شهر زیبا» و «جدایی نادر از سیمین» مشهود است اما زبان هنر برای او بر هر چیز دیگری ترجیح  و البته غلبه دارد. نه اینکه اندیشه ای پشت سینمایش نباشد بلکه همواره از بیرون زدن اندیشه از آثارش پرهیز کرده است.

در آثار او ردی از رئالیسم افراطی سینمای اجتماعی ایران دیده نمی شود، متاسفانه مقلدان او نتوانسته اند از فروغلتیدن در ورطه تاکید صرف بر کژیهای جامعه پرهیز کنند. «چهارشنبه 19 اردیبهشت» یکی از این نمونه هاست که در فرم، میزانسن،  فضاسازی،تکنیک و جنس روایتگری به سینمای فرهادی نزدیک شد و جایزه اش را از ونیز گرفت اما به دلیل ذهنیتها و پیش فرضهای فیلمساز که بر مولفه هایی چون فقر و فلاکت جامعه ایران بیش از هر چیز دیگری تاکید داشت اثری غیر متعادل و افراطی از کار در آمد. مقلدان فرهادی به این مسئله در آثار او توجه نمی کنند که ساختار و فرم سینمایی و در یک کلام سینما در آثار او حرف اول را می زند نه اندیشه سیاسی یا اجتماعی صرف.

آنچه واضح است این است که ایران مدینه فاضله نیست. بزرگترین حامیان انقلاب اسلامی هم منکر این نیستند که جامعه ایران درگیر با معضلات و مشکلات و تناقضهای عدیده ای است. فرهادی داستانهایش را بر بستر همین جامعه بنا می کند و آنچه به تصویر می کشد تجلی بخشی از جامعه ایرانی است. تصویری که فرهادی از جامعه ایران به دنیا مخابره می کند تصویر جامعه ای مدرن و متمدن است با این توضیح که در مدرنترین و متمدن ترین جوامع نیز تناقضات اخلاقی و اجتماعی زیادی دارند و فیلمسازان در همه کشورهای جهان بر بستر این تناقضات فیلم می سازند.

 سرگشتگی و پوچی انسان یکی از اصلی ترین مضامین آثار سینمایی در جوامع پیشرفته است. البته تولید آثار مثبت ، الهام بخش و امید بخش سهم کمی از تولیدات سینمای ایران را به خود اختصاص داده است و این آفت ریشه در غفلت و بی تدبیری مدیران فرهنگی و سینمایی کشور دارد. فرهادی و امثال او به طور طبیعی در چارچوب نگرش و جهان بینی فکری خود فیلم می سازند و از ایشان نباید انتظار داشت همسو با استراتژی انقلاب اسلامی دست به خلق اثر بزنند و کم کاری و بی تدبیری مدیران را با آثارشان پوشش دهند اما همین قدر که فیلمسازانی چون او در بازنمایی جامعه ایران رااه به افراط و تفریط نمی برند خود جای شکر گذاری دارد. آنهایی که معتقدند «فروشنده» بدترین انتخاب برای معرفی به اسکار است اگر تا به حال فرصت نکرده اند فیلم «ابد و یک روز» را ببینند یا به وقت اکران دومین ساخته نرگس آبیار با نام «نفس» را مشاهده کنند تا دریابند فروشنده در مقابل خیلی از آثار، فیلم آبرومندانه تری قلمداد می شود.




“فروشنده” نامزد گلدن گلوب شد

سینماروزان: “فروشنده” اصغر فرهادي نامزد بهترين فيلم خارجي‌زبان هفتادوچهارمين دوره جوايز گلدن گلوب شد.

به گزارش سینماروزان فرهادي براي دستيابي به گوي زرين اين دوره از جوايز بايد «او» به كارگرداني پاول ورهوفن، «نرودا» ساخته پابلو لارين، «توني اردمان» از مارن اده و «آسماني‌ها» به كارگرداني هدا بنيامينا را شكست دهد.

فرهادي پیشتر براي ساخت «جدايي نادر از سيمين» برنده جايزه بهترين فيلم خارجي‌زبان گلدن گلوب ٢٠١٢ شد.

نامزدي «فروشنده» در گلدن گلوب شانس فرهادي را براي حضور در فهرست بهترين فيلم‌هاي خارجي اسكار افزايش مي‌دهد.




۱۹ سال بعد از کیارستمی⇐حاتمی کیا هم به نخل طلا رسید منتها از جشنواره بغداد!!!

سینماروزان: 19 سال قبل عباس کیارستمی کارگردان آوانگارد ایرانی برای ساخت “طعم گیلاس” نخل طلای پنجاهمین جشنواره کن را از آن خود کرد.

به گزارش سینماروزان اردیبهشت ماه امسال اصغر فرهادی کارگردان اسکاری سینمای ایران علیرغم پیش بینی ها نتوانست نخل طلای کن را برای “فروشنده” از آن خود کند و به جایش به جایزه بهترین فیلمنامه بسنده کرد.

ابراهیم حاتمی کیا کارگردان ارزشی سینمای ایران اما به تازگی توانسته برنده نخل طلا شود؛ البته این نخل طلا از هشتمین جشنواره بغداد به او رسیده است!

فیلم سینمایی «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا نخل طلای هشتمین جشنواره فیلم بغداد را از آن خود کرد و حالا حاتمی کیا هم می تواند به خود ببالد که برنده نخل طلا شده است!




۱۴سال بعد از تولید و ورشکستگی دارنده رایت ویدیویی فیلم⇐عرضه دی.وی.دی نخستین فیلم اصغر فرهادی در شبکه خانگی+عکس

سینماروزان: اصغر فرهادی بعد از تجربیاتی که در نگارش و کارگردانی سریالهایی مانند “روزگار جوانی” و “داستان یک شهر” داشت در ابتدای دهه هشتاد  با تهیه کنندگی ایرج تقی پور نخستین فیلمش با عنوان “رقص در غبار” را ساخت.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “نمایش خانگی” فیلم “رقص در غبار” هرچند در بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و البته توجه منتقدان را به خود جلب کرد اما در اکران چنان که باید دیده نشد و این نادیده ماندن ماند و ماند تا اشتهاری که فرهادی با “درباره الی” و “جدایی…” کسب کرد که اسباب رجعت مخاطبان به کارنامه وی و دیده شدن اولین فیلم وی را فراهم کرد.

نسخه خانگی “رقص در غبار” سالها پیش از این توسط موسسه جوانه پویا در فرمت وی.سی.دی به شبکه خانگی عرضه شده بود و البته همان نسخه نیز در سایتهای غیرمجاز اینترنتی فراوان آپلود شده بود.

با این حال ۱۴ سال بعد از تولید و بعد از ورشکستگی جوانه پویا و واگذاری عناوین آن به موسسات دیگر، به تازگی نسخه تازه ای از “رقص در غبار” در فرمت دی.وی.دی از سوی موسسه قرن بیست و یک با پخش هنراول به شبکه خانگی عرضه شده است.

فرامرز قریبیان، باران کوثری و یوسف خداپرست بازیگران “رقص در غبار” هستند و فیلم داستان عشق عجیب و غریب پسری جوان به دختری با مادر بدنام(!!!) را به تصویر می کشید؛ عشقی با پایان ترازیک که پای یک پیرمرد مارگیر را هم به ماجرا باز می کند.

رقص در غبار
رقص در غبار



“کیهان” طرح کرد⇐اگر “فروشنده” رکورد زده یعنی پول ۲۰۰ هزار نفر از مخاطبان “سالوادور…” پس داده شده

سینماروزان: شائبه های مرتبط با رکوردزنی “فروشنده” اصغر فرهادی در گیشه ها مدام بیشتر می شود.

به گزارش سینماروزان در روزهای گذشته و  در شرایطی که برخی رسانه های نزدیک به فرهادی از رکوردزنی این فیلم حرف زده و به آمار سینماتیکت استناد می کردند گزارشی منتشر شد و البته در آن گزارش مشخص شد که مبتنی بر آمار پخش کنندگان “فروشنده” نه تنها رکورد نزده بلکه حداقل یک میلیاردی تا رکوردزنی فاصله دارد.(اینجا را بخوانید)

به تازگی روزنامه “کیهان” نیز با ارائه گزارشی که رگه های طنز دارد به طرح شبهه مرتبط با رکوردزنی متکی بر آمار فروش بلیت فقط در سینماهای مکانیزه پرداخته است.

متن گزارش “کیهان” را بخوانید:

حکایت برره‌ای فروش در سینمای ایران

روز 19 آبان بود که ناگهان پخش‌کننده فیلم «فروشنده» اعلام کرد این فیلم به توفیق دیگری در تاریخ سینمای ایران دست یافته (بدون آنکه لیست توفیقات قبلی ضمیمه این اعلام شود!) و با گذشتن از رکورد قبلی پرفروش‌ترین فیلم (14 میلیارد و 330 میلیون تومان) که متعلق به فیلم «من سالوادور نیستم» بود، به مقام پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران نائل آمده است.

میزان فروشی که در همان روز از سوی دفتر پخش فیلم یاد شده اعلام شد و در خبرگزاری‌ها هم انعکاس یافت، رقم 14 میلیارد و 600 میلیون تومان بود. این درحالی بود که 4 روز بعد وب‌سایت خبر آنلاین (از پایگاههای خبری وابسته به دولت) میزان فروش فیلم «فروشنده» را حدود 16 میلیارد تومان اعلام کرد. یعنی فیلم فوق‌الذکر در طی 4 روز، یک میلیارد و 400 میلیون دیگر فروخته بود!

به عبارت دیگر روزانه 350 میلیون تومان برای دیدن این فیلم بلیط فروخته شده بود که بطور متوسط آمار 35000 بیننده را برای هر روز رقم می‌زد. یعنی اگر بطور متوسط هر سالن سینما را با 100 صندلی فرض کرده و بر فرض محال هم فکر کنیم که این سالن‌ها در تمام مدت این 4 روز پر بوده و جای سوزن انداختن نداشته، بازهم 350 سالن سینما مورد نیاز  بوده تا این تعداد تماشاگر را جوابگو باشد.
با توجه به اینکه براساس آمار رسمی موسسه «سینماشهر» تعداد سینماهای فعال در کشور 212 با 315 سالن است، بنابراین برای به حقیقت پیوستن آمارهای یاد شده، حتما  138 سینما یا  35 سالن در طول این 4 روز ساخته شده یا از جایی قرض گرفته شده و یا در عالم رویا تحقق یافته است!

“فروشنده” به فروش دو ماه قبل “…آلبالو” هم نرسیده بود
البته برای فروش فیلم «فروشنده» این آمارها و تحرکات به اصطلاح پوچ از همان بدو اکران شروع شد که علیرغم خرید تمامی بلیط‌های سانس‌های اولیه (گویا حتی در ساعت 5/6 صبح)، بازهم اکثر سالن‌های نمایش‌دهنده به قول معروف پر از خالی بود!
اما نگاهی به آمارهایی که توسط مراکز رسمی و دفاتر فروش فیلم‌ها در ماههای قبل ارائه گردید، مسئله فروش «فروشنده» را مشکوک‌تر می‌کند! مثلا روزنامه سینما در شماره 176 مورخ 9 خرداد 1395 براساس آمار رسمی، میزان فروش کل فیلم «من سالوادور نیستم» را 15 میلیارد و 255 میلیون تومان ذکر کرده و 3 ماه بعد، آمار فروش این فیلم (که در نشریات همان زمان درج شد) حکایت از فروش 16 میلیارد و 150 میلیونی آن داشت. ضمن آنکه در همان زمان فروش فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» 15 میلیارد و 50 میلیون تومان ذکر شده بود.

یعنی در همان روزی که دفتر پخش فیلم «فروشنده» رکورد‌شکنی تاریخی آن را با 14 میلیارد و 600 میلیون تومان اعلام کرد، براساس آمار ارائه شده، آن فیلم حتی به رقم فروش دو ماه قبل فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» هم نرسیده بوده! اگرچه در آن تاریخ فیلم اخیر از اکران برداشته شده بود.)

اگر “فروشنده” رکورد زده یعنی پول 200 هزار نفر از مخاطبان “سالوادور…” پس داده شده
حالا نگاهی به آغاز این مطلب و ادعای پخش‌کننده فیلم «فروشنده» در رکورد شکنی تاریخی این فیلم که البته مورد تایید برخی وب‌سایت‌های خبری و نشریات و حتی دفاتر فروش هم قرار گرفت، بیندازید و آن را با آمارهای دو ماه قبلش مقایسه نمایید. با یک حساب ساده متوجه خواهید شد که در طی دو ماه،میزان فروش فیلم «من سالوادور نیستم» از 16 میلیارد و 150 میلیون تومان به رقم 14 میلیارد و 600 میلیون تقلیل یافته است! یعنی حدود یک میلیارد و 550 میلیون تومان کم شده است! آیا چنین موضوعی امکان دارد؟!

بله ممکن است! البته فقط یک راه داشته وآن اینکه حدود 200 هزار نفر از تماشاگران فیلم «من سالوادور نیستم» به پخش‌کننده آن  فیلم مراجعه کرده و پول خود را پس گرفته اند! به همین سادگی! چرا؟ برای اینکه فیلم «فروشنده» بتواند رکورد تاریخی خود را با هر امکان و به هر وسیله‌ای اعم از دوپینگ تماشاگر و بلیط و گیشه و پخش‌کننده و … بزند!

در قسمتی از سریال تلویزیونی «شب‌های برره»، پایین برره ای‌ها، آب رودخانه را به روی بالا برره‌ای‌ها بسته بودند. شخصیت اصلی داستان که به این منطقه تبعید شده بود، پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مگر می‌شود آب از پایین به بالا برود؟ در پاسخش می‌گفتند اینجا برره است دیگر!




خروجی انتخاب بازیگر با فراخوان تلگرامی⇐از “فروشنده” تا “زیر سقف دودی”⇔از عموی دستیار کارگردان تا خواهرزاده کارگردان!+عکس

 سینماروزان: با اپیدمی شدن استفاده از شبکه‌های اجتماعی در میان شهروندان، اهالی عرصه هنرهای نمایشی نیز کوشیده‌اند به نوبه خود از گستردگی حضور علاقمندان به هنر در این شبکه‌ها به نفع خویش استفاده کنند.
به گزارش سینماروزان و به نقل از “صبح نو” در امتداد چنین روندی است که در ماه‌های گذشته کم نداشته‌ایم کارگردانان شناخته شده‌ای در سینما یا تئاتر که از فراخوان‌های بازیگری در شبکه‌های اجتماعی و به‌ویژه اپلیکیشن تلگرام برای انتخاب بازیگر استفاده کرده‌اند.
آغاز با “ایستاده در غبار”

 فیلم «ایستاده در غبار» آقای محمدحسین مهدویان شاید از نخستین پروژه‌های سینمایی بود که از این شیوه برای جلب برخی از بازیگران خود استفاده کرد که البته در نهایت نقش اصلی خود را به آقای هادی حجازی‌فر، از بازیگران گمنام اما باتجربه تئاتر سپرد.

از “فروشنده” تا “فراری”

«فروشنده» آقای اصغر فرهادی، دیگر پروژه سینمایی بود که بر سر انتخاب بازیگران آن از طریق فراخوان تلگرامی حواشی بسیاری شکل گرفت و در نهایت اما نه فقط هیچ یک از نقش‌های اصلی به شرکت‌کنندگان در فراخوان نرسید که نقش مکمل و به اصطلاح بدمن فیلم به آقای فرید سجادی حسینی، عموی آقای کاوه سجادی حسینی دستیار کارگردان فرهادی رسید!

فرید سجادی حسینی(راست) در نمایی از "فروشنده"
فرید سجادی حسینی(عموی کاوه سجادی حسینی دستیار اصغر فرهادی) در نمایی از “فروشنده”

«فراری» آقای علیرضا داوودنژاد، دیگر پروژه‌ای بود که برای انتخاب بازیگر خود فراخوان گذاشت اما در نهایت نقش اصلی این فیلم که می‌بایست دختری جوان و دیده نشده باشد به خانم ترلان پروانه، بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون رسید.

خواهرزاده کارگردان؛ خروجی فراخوان!
تازه‌ترین مورد از این دست هم پروژه «زیر سقف دودی» خانم پوران درخشنده است که برای انتخاب بازیگران این فیلم هم فراخوان برگزار و البته هیاهوی رسانه‌ای بالایی هم برای این فراخوان ایجاد شد ولی غیر از نقش‌های اصلی این فیلم که به چهره‌هایی چون آقای فرهاد اصلانی و خانم مریلا زارعی رسید.

نقش‌های مکمل هم میان بازیگران صاحب نامی چون خانم‌ها و آقایان مریم بوبانی، هادی مرزبان، فریبا متخصص، شهرام حقیقت دوست، رسول نجفیان و نفیسه روشن توزیع شد و تنها خروجی فراخوان، بازیگری بوده با نام آقای ابوالفضل میری که خواهرزاده پوران درخشنده کارگردان کار است.

زیر سقف دودی
ابوالفضل میری(خواهرزاده پوران درخشنده) همبازی فرهاد اصلانی در “زیر سقف دودی”

یک فریب بزرگ
چرایی چنین روندی و اینکه چرا فراخوان بازیگری در تلگرام برگزار می‌شود و در نهایت غیر از نام‌های شناخته شده، بستگان و خویشاوندان عوامل هستند که به خروجی فراخوان بدل می‌شوند، پرسش بسیاری از مخاطبان علاقه‌مند به سینماست.
آقای محسن حسینی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که سال‌هاست به تدریس بازیگری هم می‌پردازد دلیل اصلی این روند را نوعی نابسامانی می‌داند که بر هنرهای نمایشی حکمفرماست.
حسینی با اشاره به اینکه هیچ گاه نهاد نظارتی قوی برای رسیدگی به این اتفاقات در سینما و تئاتر وجود نداشته به «صبح نو» گفت: نسل جوان اعم از تحصیل‌کردگان رشته‌های بازیگری یا علاقه‌مندان به این رشته همه مشتاق دیده شدن هستند و دلشان می‌خواهد مقابل دوربین سینما بروند یا سر از تئاتر شهر درآورند بلکه بگویند ما هم توانایی داریم. طبیعی است که در فراخوان‌هایی این گونه، حجم بالایی از داوطلبان حاضر شوند ولی در نهایت خروجی کار جز چند نام شناخته شده و البته فک و فامیل تهیه‌کننده و کارگردان نیست. گلایه‌های مشتاقان هم فراوانند اما مشکل این است که نمی‌دانند شکایت به کجا ببرند؟ ما در خانه سینما و تئاتر یک شورای داوری یا حل اختلاف برای رسیدگی به اعتراضات داریم که آنها سعی می‌کنند با کدخدامنشی همه چیز را حل و فصل کنند در صورتی که ما نیاز داریم به نهاد نظارتی قوی که بازوی حقوقی قدرتمندی هم داشته باشد تا جلوی این همه فریب و نگاه کاسبکارانه گرفته شود.

محسن حسینی
محسن حسینی

حسینی که فارغ‌التحصیل تئاتر از آلمان است، با بیان اینکه هیچ‌گاه چنین اتفاقاتی در تئاتر یا سینمای آلمان نمی‌افتد بیان داشت: در آنجا اگر بخواهند بازیگر انتخاب کنند، سراغ رزومه افراد می‌روند و حتی اگر بخواهند چهره تازه بیاورند به دانشکده‌ها می‌روند و آنها را می‌بینند که مدت‌ها کارهای دانشجویی داشته‌اند نه اینکه فراخوانی در تلگرام بگذارند و کلی جوان را ابتدا امیدوار و بعد کلاً بدبین کنند. خیلی‌ها می‌‌گویند چون آنها از نظر فرهنگی رشد کرده‌اند چنین اتفاقاتی در کشورشان رخ نمی‌دهد ولی بهتر است بدانید در آلمان اگر قانون نباشد رفتارهایی صدمرتبه وحشیانه‌تر از بدویت را می‌بینید. در آلمان چون قوانین سفت و سختی درباره سوءاستفاده‌های هنری وجود دارد، کسی جرأت نمی‌کند از علاقه‌مندان بازیگری سوءاستفاده کند.

قوه قضاییه ورود کند
بازیگر «راه آبی ابریشم» و «چهره به چهره» ادامه داد: همواره به جوانان توصیه کرده‌ام که ابداً فریب این فراخوان‌های تلگرامی را نخورند. مگر امکان دارد کارگردانی بعد از نگارش یا مطالعه فیلمنامه، شخصیت‌های اصلی فیلمش را با بازیگران حرفه‌ای معادل‌سازی نکند و تازه بخواهد از طریق فراخوان بازیگر انتخاب کند؟ شاید کارگردانان کارنابلد درجه سه و چهار بخواهند با راه انداختن فراخوان احیاناً بازیگر-اسپانسر یا هنرور پیدا کنند ولی کارگردان مطرح بعید است حتی نقش مکمل خود را هم با بازیگر حرفه‌ای نچیند.
کارگردان نمایش‌های «مده آ»، «گیلگمش» و «شهرزاد و هفت قصه‌اش» ورود قوه قضاییه به درگیری‌های هنری را بهترین راه برای جلوگیری از افزایش سوءاستفاده‌ها دانست و گفت: به‌شدت معتقدم نیاز داریم به اینکه ساز کاری ترتیب داده شود تا قوه قضاییه به درگیری‌های هنری ورود کرده و مجالی را برای رسیدگی به اعتراضات فراهم کند. سال‌هاست مشکلات فراوانی در تسویه‌حساب تهیه‌کنندگان با عوامل پروژه‌ها وجود دارد که نبود نهاد نظارتی قوی باعث شده این مشکل لاینحل بماند. اخیراً هم که کاسبی با تلگرام راه افتاده و اینها همه نشان‌دهنده آن است که به لحاظ نظارتی در برخورد با سوءاستفاده‌ها قوی عمل نکرده‌ایم.




محمود احمدی‌نژاد؛ روی جلد کتابی درباره اصغر فرهادی+عکس

سینماروزان: همزمان با اکران فیلم “فروشنده” به کارگردانی اصغر فرهادی و در حالی که به تازگی پدربزرگ سرمایه گذار این فیلم درگذشت(اینجا را بخوانید) کتاب تازه‌ای درباره سینمای فرهادی با نام “تروما” منتشر شده است.

به گزارش سینماروزان نگارندگان این کتاب هدف خود را “نگاهی نقادانه به تحولات فرهنگی-سیاسی سالهای 88 تا 94 از منظر سینمای اصغر فرهادی” دانسته اند.

“تروما” توسط سیدمجید حسینی و زانیار ابراهیمی نگاشته شده است و توسط نشرثالث به بازار عرضه شده است.

عجیب اینجاست که روی جلد این کتاب تصویر محمود احمدی نژاد در میان تصویر بازیگران سه فیلم “جدایی…”، “درباره الی” و “گذشته” قرار داده شده است.

در دانش پزشکی به هر نوع ضربه و جراحت وارد شده بر بدن انسان که منشأ خارجی داشته باشد “تروما” گفته می شود!!! جالب است که روی جلد “تروما” تصویر احمدی نژاد با خطوطی همرنگ فونت واژه “تروما” از بقیه تصاویر جدا شده است.

روی جلد "تروما"
روی جلد “تروما”



تازه‌ترین اظهارات فریبرز عرب‌نیا⇐ از نارضایتی نسبت به یک فیلم هنروتجربه‌ای به نام “گاهی” تا حکم مخدوشی که تهیه‌کننده این فیلم علیه او ارائه داده/از عقب‌گرد مدیران فعلی ارشاد تا ردّ پیشنهاد اصغر فرهادی با حضور مدیران فعلی/از دلایل عدم همکاری با “ماه تی تی” تا اثرات ویرانگر سیاست بر سینما و…

سینماروزان/دنیا خمامی: فریبرز عرب‌نیا این روزها در خارج از کشور به سر می‌برد و در هیچ پروژه سینمایی حضور ندارد. او از سینمای ایران و مدیریت بسیار ناراضی و گلایه‌مند است.

به گزارش سینماروزان بازیگر  نقش شهید چمران در فیلم سینمایی «چ» و مختار در «مختارنامه» روز اول محرم در گفت‌وگویی با «خبرآنلاین» درباره وضعیت حضور خود در سینمای ایران و همچنین بازپخش‌های چندین‌باره مجموعه «مختارنامه» و به سرانجام نرسیدن همکاری‌ دوباره‌اش با داود میرباقری سخن گفت.

این شاید اولین گفت‌وگوی مفصل فریبرز عرب‌نیا است که پس از سال‌ها پیرامون مباحث مختلف انجام شده است.

آقای عرب‌نیا، درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

در حال حاضر مشغول پرداختن به امور زندگی هستم. بیشتر وقتم صرف آشپزی و خانه‌داری می‌شود و سامان دادن به کارهای جان‌یار و کمک به او در کارهایش اولویت زندگی‌ام است. اوقات فراغتم را نیز به ورزش و مطالعه می‌پردازم.

این اواخر فیلمنامه خوبی به دستتان رسیده که روی آن تامل کنید و بخواهید درباره‌اش تصمیم‌گیری کنید؟

زمانی که من بیرون از ایران هستم، تقریباً از سینما بی‌خبر می‌شوم و از طریق اینترنت و فضای مجازی پیگیر اتفاقات می‌شوم و موضوعات را دنبال می‌کنم. اما فیلمنامه‌ای با نام «هجرت» موجود هست که یکی دو سال پیش روی آن کار می‌کردم و به پیشنهاد برخی از دوستان در کشور سوئد آماده شد که موضوعی درباره  مهاجرت دارد. قرار بود این پروژه تابستان گذشته اجرایی شود که به خاطر شرایط من و قراردادم با پروژه «ماه تی‌تی» متاسفانه به سرانجام نرسید و فصلش هم گذشت. امیدوارم سال دیگر بتوانم آن را انجام بدهم.

به تازگی فیلم «گاهی» با بازی شما وارد شبکه نمایش خانگی شده است، چقدر از خروجی این کار راضی هستید؟

حقیقتش این است که از فیلم «گاهی» اصلاً راضی نیستم. خروجی کار بسیار ضعیف از آب درآمده است؛ به دو دلیل خیلی مهم: اول اینکه تهیه‌کننده و کارگردانش اشخاصی نابلد بودند! نتیجه‌اش هم می‌شود این که با وجود زحمت عوامل و انرژی که گذاشتیم، کار بسیار سطحی از آب درآمده است و ایراداتی فاحش دارد.

«آخرین بار کی سحر را دیدی» هم به زودی وارد چرخه اکران می‌شود فکر می‌کنید این فیلم می‌تواند در اکران موفق باشد؟

درباره «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» نمی‌توانم هیچ نظری بدهم چون هنوز نتیجه کار را ندیده‌ام. اما در مورد اینکه می‌تواند موفق باشد، ندیده هم می‌توانم بگویم که چرخه اکران در ایران و موفقیت در فروش فیلم به عوامل  زیادی بستگی دارد که این عوامل متاسفانه نه سینمایی و فرهنگی و نه هنری هستند. در حال حاضر تاثیرات ویرانگر سیاست است که بر روی حیات سینما سایه افکنده و روی فروش فیلم‌ها تاثیر می‌گذارد.

راستی پروسه قانونی که داشتید برای بازپس‌گیری حق و حقوقتان از فیلم‌های «آخرین بار کی سحر را دیدی» و «گاهی» طی می‌کردید به کجا رسید؟

بعد از یک سال و چندین ماه دوند‌گی در ایران و خارج از ایران نهایتاً کار به جایی رسید که خانه سینما و شورای حل اختلاف، حق را به بنده دادند. طرفین دعوا را که آقای امیر پورکیان (فیلم «گاهی») و آقایان فرزاد موتمن و سعید عصمتی(«آخرین بار کی سحر را دیدی؟!») بودند ملزم به پرداخت دیون‌شان‌ به اینجانب کردند. درنهایت وقتی کار به ارشاد رسید این وزارت‌خانه کم کاری کرد و من به حقم نرسیدم.

درهمین راستا آخرین بار با آقای فرجی صحبت کردم که قول‌هایی شنیدم مبنی بر اینکه جلوی اکران این فیلم‌ها گرفته می‌شود تا حساب‌شان را تسویه کنند، اما این اتفاق هم نیفتاد.

هردو فیلم «گاهی» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اکران شد و می‌شود و متاسفانه به نظر می‌رسد ما همچنان باید از حقوق خودمان بگذریم اگرچه حق با ماست. دلیل آقایان درباره فیلم «گاهی» این بود که با حکم قوه قضاییه، حکم خانه سینما بلااثر می‌شود و نکته جالب و تاسف‌برانگیز ماجرا هم این است که آن حکمی که امیر پورکیان به ارشاد ارائه داده، یک فتوکپی بدون امضا است! دوستان در ارشاد حتی به خودشان زحمت ندادند که از او بخواهند حکم اصلی را ارائه بدهد و فقط منتظر هستند تا با کم‌ترین نشانه‌ای مسئولیت را از دوش خودشان بردارند.

به گفته حقوق‌دان‌هایی که با آنها مشورت کردم، آن حکم مشکوک و ایرادات جدی قضایی دارد. یکی از ایرادات این است که من را مجهول الآدرس اعلام کردند درحالی که از بنده سه نشانی در پرونده موجود است؛ از جمله نشانی که خانه سینما هم حکم را به آن ارسال کرده است. معلوم است که آقای پورکیان و دوستان از غیبت من استفاده کردند و ادعایی مخدوش را به قاضی‌ رساندند که این قاضی به نظر نه از سینما خبری داشته و نه از حضور من در خارج از ایران و آدرس‌هایم در کشورم.

یکی دیگر از ایرادات این است که نوشته‌اند متن به امضای فرد رسیده نه هیئت مدیره درحالی که یک هیئت، شورای حل اختلاف بوده است و… همه اینها را کنار بگذاریم ارشاد بی‌توجهی غیرمسئولانه کرده است که حتی اگر حکم درست باشد هم زمانی برای اعاده دادرسی و تجدید نظرخواهی در حکم وجود دارد و حکم هنوز قطعی نیست که آنها نسبت به این بند بی‌توجه بودند.

نمی‌دانم چطور به آموزه‌های دینی‌مان نگاهی ندارند که حتی یک کشور هم با کفر ممکن است حیات داشته باشد، اما با ظلم نه و این یک ظلم مشهود است و در این موضوع حق مسلم من خورده ‌شد. مسئولان، فیلم در چرخه اکران کم دارند و برای همین حاضر هستند هر فیلمی را اکران کنند و در این راستا با ساده‌انگاری حقوق کسانی مثل من را زیر پا می‌گذارند. در کل باید بگویم تنها بزنگاه برای رسیدن من به حقم ارشاد بود که آن هم به لطف بعضی از مدیرانش از دست رفت، این میزان از تعهد و وظیفه‌شناسی را به آنها تبریک می‌گویم و برای خود و همکارانم متاسفم.

گفته می‌شد در پروژه جدید داود میرباقری به نام «ماه تی تی» حضور خواهید داشت. اما این همکاری به نظر منتفی شد، چرا؟

من با تهیه‌کننده قرارداد منعقد کرده بودم و آماده شده بودیم که برای اقامت پسرم و تحصیلش راه‌حل‌هایی پیدا شود تا من بتوانم هفت ماه با این پروژه همراه باشم اما متاسفانه به نظرم رسید که این پروژه توان انجام تعهدات را ندارد. درنهایت با تایید حدس بنده از طرف تهیه‌کننده متوجه شدیم نه تنها قول‌هایی که به بنده داده شده که حتی بر امضاهایی که در قرارداد وجود داشت هم جای شک و شبهه بود. برای همین من ترجیح دادم دوستی‌ها حفظ شود و مشکل دیگری برایم پیش نیاید. خیلی بی‌پرده باید بگویم برای سه  فیلم آخری که کار کردم بلااستثناء دستمزدم را کامل دریافت نکردم و این انگار یک رویه عادی در سینما و تلویزیون شده است. من ترجیح دادم دوباره دچار این معضل نشوم به خاطر اینکه شکل زندگی‌ام و اقامت پسرم و تحصیلش در خارج از کشور اجازه همچنین مسائلی به من نمی‌دهد، برای همین از پروژه «ماه‌تی‌تی» جدا شدم.

هنرمندان اغلب نسبت به این موضوع که به ناحق مورد داوری و قضاوت قرار می‌گیرند گلایه می‌کنند. این گلایه ها از وقتی بیشتر شد که نشریه “یالثارات” اول نسبت به پوشش هنرمندان در جشن حافظ و حالا به سه نفر از سینماگران شاخص هتاکی و توهین کرده است ، شدت گرفت. شما به عنوان یکی از بازیگران مهم سینمای ایران در این باره واکنش یا اظهارنظری ندارید؟

نظری ندارم، اما به شکل خیلی کلی می‌توانم بگویم که متاسفانه این گردابی که هنرمندان در آن مشغول غرق شدن هستند به این دلیل است که تنها از زاویه سیاست به مسائل نگاه، و فرهنگ نادیده گرفته می‌شود. برخوردها همه سیاسی است و کنش‌ها همه براساس منافع سیاسی است. اگر کنشی انجام بشود قطعاً سیاسی است و اگر انجام نشود هم باز سیاسی است.

متاسفانه به ریشه‌ها پرداخته نمی‌شود؛ ریشه‌ها یعنی اصلاح قوانین سینمایی، یعنی ایجاد قوانین جدید در مجلس و گذراندن آن از تصویب برای همه نهادها، ریشه‌ها یعنی تعریف درستی از فرهنگ و نگاه ما به آن و اینکه اساساً چه توقعی از آن داریم. ریشه‌ها یعنی اینکه تمام فرهنگ را در مقابله با سینما و موسیقی و نابودی دیده‌ایم. مسائلی که باید از ابتدا در مدارس به بچه‌ها آموزش داده شود مثل نحوه رابطه با دیگران، رانندگی، بهداشت، نگهداری از محیط زیست، اخلاق پهلوانی و…. کاملاً نادیده گرفته می‌شود و همه چیز صرفاً از زاویه سیاست و سیاست‌زده‌گی دارد به قهقهرا می‌رود.

امیدوارم با این اتفاقات مسئولین به خودشان بیایند و کاری بکنند. این مسائل و توهین‌ها مستقیماً مرتبط با بهداشت روانی و ناهنجاری‌هایی است که اگر کمی مسئولین سیاست را کنار بگذارند و به مسائل انسانی توجه نشان بدهند شاید شاهد تغییرات مثبت باشیم. به نظرم می‌آید که در همه عرصه‌ها به خواب غفلت فرو رفته‌ایم و خیلی ارزش‌ها فراموش شده است. امیدوارم مسئولینی که همچنان با دغدغه‌مندی بدون توجه به منافع شخصی یا حزبی‌شان با صداقت دارند زحمت می‌کشند و به رضایت خالق و مخلوق فکر می‌کنند بتوانند بیشتر از قبل در کارشان موفق باشند.

به نظر شما خانه سینما با هیات مدیره جدید و سازمان سینمایی تا چه حد توانستند حقوق از دست رفته بازیگران و هنرمندان را به آنها برگردانند؟ آیا در این زمینه موفق عمل کردند؟

من یک آدم فرهنگی هستم و علاقه‌ای ندارم حرف سیاسی بزنم، اما به واسطه دغدغه‌های فرهنگی‌ام حضور ویرانگر سیاست را در این عرصه، پررنگ‌تر از هرچیزی می‌دانم. متاسفانه در زمینه فرهنگی، دولت اصلاً و به هیچ عنوان موفق نبوده و عقب‌گرد داشتیم؛ این دیگر اظهرمن‌الشمس است. بیش از هرچیز به نظر می‌رسد که همیت دولت در سیاست‌های وزارت ارشاد مورد غفلت واقع شد. امیدوارم این رویه هرچه سریعتر اصلاح شود چون تمام این مسائل ریشه فرهنگی دارد. خودخواهی‌ها، بی‌توجهی به دیگران، ظلم ، فساد و… همه و همه به خاطر فقر فرهنگی است. این انتقادات هم به معنی زیرسوال بردن دولت اقای روحانی نیست و حرف‌های من در مواجهه با مسائل فرهنگی در این دولت زده شد و شئون دیگر را زیر سوال نمی‌برم و شاید لازم باشد بگویم که من مثل دوره قبل بازهم به آقای روحانی رای خواهم داد، مگراینکه شخص بهتری نسبت به این کاندیدا پا به عرصه بگذارد.

امسال به مناسبت ایام محرم برای چندمین بار «مختارنامه» این بار در قالب تله‌فیلم‌های موضوعی از تلویزیون پخش می‌شود. پخش چندمین باره این سریال شما را خوشحال یا ناراحت می‌کند؟ از این جهت می‌پرسم ناراحت که وقتی سریالی چند بار روی آنتن برود، لوث می‌شود و حتی مخاطبان ثابت گذشته‌اش را هم از دست می‌دهد.

وقتی هنور بعد از بارها پخش می‌بینم که مخاطبین با شوق نگاه می‌کنند و بازی من و سریال هم برای‌شان تکراری نشده قطعاً باعث خوشحالی من است. اما از چند جهت هم موجب نگرانی‌ام می شود به جای اینکه بگویم ناراحت می‌شوم باید تاکید کنم که نگران می‌شوم چرا که در درجه اول این موضوع نشان دهنده این است که تولیدات خوب انجام نمی‌شود و اصطلاحاً کفگیر به ته‌ دیگ خورده است.

دومین موضوعی که نگرانم می‌کند این است که ممکن است این مجموعه به جهت تکرار زیاد به قول شما لوث شود. اما چیزی که بیشتر نگرانم می‌کند این است که بازهم نگاه سیاسی – عقیدتی بر موضوع سایه انداخته؛ نگاهی که هنر را موظف می‌داند و برایش کارکرد متصور است و آن کارکرد را هم در معنی کردن فرهنگ به صورت خیلی محدود و فقط با توجه خطوط قرمز تلویزیون و ارشاد  پیش می‌برد نه نگاه و دغدغه‌مندی فرهنگی.

وقتی به ریشه‌یابی این پدیده هم برسیم که قطعاً همگی نگران‌تر می‌شویم وقتی ندانیم این نگاه با سرنوشت کشور ما چه خواهد کرد. درنتیجه با عنوان همه این نگرانی‌ها باید بگویم امیدوارم وقتی که «مختارنامه»  نزد مردم عادی شد و  از آن استقبال نکردند این مجموعه دیگر پخش نشود.

حالا که بیشتر اوقات سال را خارج از کشور زندگی می‌کنید نگاه‌تان به سینمای ایران و جوایزی که به تازگی نصیب‌مان شده است چیست؟

از نگاه من اصلا ما سینمایی نداریم به معنای اینکه وقتی مخاطبان، فروش و تولید قابل دفاع وزین مثل تک‌ستاره‌ها می‌آیند و می‌روند این دیگر اسمش سینما نیست چون جریان نیست، اتفاق است؛ یک اتفاق نادر. اما در جریان تولید مداوم حرفه‌ای خواه ناخواه آثار قابل دفاع و وزین هم بیرون می‌آید چون در آن شرایط کارگردانان سینما با تعداد بیشتری و بازیگران و عوامل متعدد در حال اجرای فیلمنامه‌های متنوع و براساس سلیقه ها و گروه‌های سنی مختلف جامعه خواهند بود نه فقط با اهداف و جهت‌گیری‌های صرفاً حکومتی.

سینمایی که کارهای فرمایشی داشته باشد و اتفاقات تک‌ستاره‌ای، سینمای مداوم و صاحب حیات نیست. مثل بچه‌ای است که نشسته است و هرچند ماه یک بار بلند می‌شود و دوباره می نشیند؛ این کودک سالم نیست چون نشسته است، فعلاً که نشسته است امیدواریم کمی بعد کلاً ‌نخوابد.

نمی‌خواهید دوباره طبع کارگردانی‌تان را امتحان کنید و این بار فیلم سینمایی‌تان بسازید؟ پروژه «آمبولانس» که چند سال پیش خبری شده بود عملیاتی نمی‌شود؟

با صراحت اعلام می‌کنم که تا وقتی مسئولین فعلی ارشاد از وزیر تا مدیران میانی بر سرکار هستند، من دیگر در سینمای ایران کاری نخواهم کرد. از همه بیشتر هم خودم متاسف هستم اما این تنها راهی هست که برای مقابله با این اتفاقات دارم. دوستی می گفت در دوره قبل هربار به ارشاد می‌رفتی با جواب «نه» برمی‌گشتی اما در این دولت پاسخ «آره» می‌گیری اما کارت انجام نمی‌شود. این تلخ‌کامی‌اش بیشتر است. آنچه که برمن می‌رود نماد و سمبلی است از آن چیزی که برهمه ما سینماگران می‌رود. به این جهت من صرفاً به خاطر نشان دادن اعتراضم درمورد بی‌توجهی مسئولین ارشاد به حقوق هنرمندان و آینده‌شان و مصائبی که درگیرش هستند دیگر با این مدیریت کار نخواهم کرد. حتی اگر با رای دادن دوباره من به آقای روحانی دوباره همین سیاست‌ها در ارشاد باشد، باز هم پایم را به سینما نمی‌گذارم و کار نخواهم کرد. برای همه همکارانم از همین جا آرزوی موفقیت می‌کنم. امیدوارم بتوانم برای کشورم و مردم و فرهنگ ایران عزیز فردی مفید باشم.

سوالی که اینجا برای من پیش می‌آید این است که یعنی اگر نقشی بسیار خوب و وسوسه‌کننده به شما پیشنهاد شود حاضر هستید که پاسخ منفی بدهید و کار نکنید؟ یعنی اگر به طور مثال اصغر فرهادی هم به شما یک نقش خوب در فیلمش پیشنهاد بدهد شما حاضر هستید آن پیشنهاد را رد کنید؟

ببینید من باز تاکید می‌کنم که با این سیاست‌های ارشاد دیگر در سینمای ایران کار نخواهم کرد؛ یعنی تولیدی که در داخل ایران باشد و براساس قواعد وزارت ارشاد و چرخه اکران و مسائل حقوقی مرتبط با آن (از جمله شکایات) صورت بگیرد. وقتی رویه این باشد بله دیگر کار نخواهم کرد؛ البته شاید بتوان این را هم گفت که درحال حاضر دیگر کارگردانی که بخواهد این‌قدر من را وسوسه کند که در فیلمش نقشی بازی کنم وجود ندارد و تولیدات اینقدر ترغیب کننده نیستند. فقط می‌ماند همان آقای فرهادی که آن هم قطعاً اگر در یک پروسه تولید جهانی باشد صد در صد بدون فکر پاسخ مثبت خواهم گفت. اما اگر آن پروژه داخل ایران باشد و براساس فیلمنامه مصوبی ارشاد و درگیر چرخه و شورای اکران و با این مدیران باشد، بله، قطعاً خواهم گفت: نه!




محمدحسین لطیفی: کلیپی ساخته‌اند که یک میلیارد و نیم هزینه دربرداشته ولی حاضر نشدند همین مبلغ را به من دهند تا صرف تیتراژ یک فیلم جنگی کنم!!!/به “فروشنده” انگ بی غیرتی زدند در صورتی که فرهادی شخصیت متجاوز را زجرکش کرد/با “رونالدو” برای ساخت یک اثر مقاومتی قرارداد بستیم…/از همان ابتدا می‌دانستم “محمد رسول ا..(ص)” مجیدی امکان اکران جهانی ندارد

سینماروزان: محمدحسین لطیفی کارگردانی که در سالهای اخیر کارنامه قابل اعتنایی در سینما و تلویزیون نداشته و آخرین ساخته های سینمایی و تلویزیونی اش یعنی “اسب سفید پادشاه” و “پادری” توجهی برنینگیختند در تازه ترین گفتگویش که با “مهر” انجام شده نکات جالب و بعضا عجیبی را مطرح کرده است.

به گزارش سینماروزان لطیفی که بعد از ماجرای پیش آمده پیرامون توقیف “ارادتمند نازنین بهاره تینا”ی عبدالرضا کاهانی از شورای صدور پروانه نمایش حذف شد در گفتگویش فیلم “فروشنده” اصغر فرهادی را فیلمی “شرافتمند” دانسته است که به آن انگ بی غیرتی زده اند.

این کارگردان همچنین از تقاضای 1.5 میلیاردی خود برای ساخت تیتراژ یک فیلم جنگی و ردّ این درخواست گلایه کرده است؛ آن هم در شرایطی که به اعتقاد خودش 1.5 میلیارد بودجه برای تولید کلیپ “ایستاده ایم2” هزینه شده است.

بخشهای خواندنی گفته های محمدحسین لطیفی را بخوانید:

گفتم فقط ساخت تیتراژ این فیلم 1 و نیم میلیارد هزینه می خواهد

چندی قبل ساخت یک اثر جنگی را به من پیشنهاد دادند که به آنها گفتم ساخت تیتراژ این فیلم یک و نیم میلیارد هزینه می خواهد در حالی که آنها برای کل فیلم تنها ۹۰۰ میلیون تومان در نظر گرفته بودند. به همین دلیل من ساخت آن را نپذیرفتم زیرا حاضر نیستم یک اثر مضحک بسازم. من قصد داشتم در تیتراژ آن فیلم، تکه هایی از هواپیما را که به کشتی اصابت می کند به تصویر بکشم. باید بپذیریم ساخت چنین آثاری هزینه دارد ولی برای کشور ما ضرورت دارد که برای چنین مقولاتی هزینه خوبی بکنیم.

کلیپی ساخته شده که یک و نیم میلیارد تومان هزینه در بر داشته است

جالب است که اخیرا کلیپی ساخته شده که یک و نیم میلیارد تومان هزینه در بر داشته است ولی ما حاضر نیستیم همین مبلغ را صرف ساخت یک تیتراژ کنیم. بزرگترین برگ برنده که نشان دهنده مظلومیت ما است  همان حادثه ایرباس است و ما از آن غافل مانده ایم. در آن حادثه یک ناو آمریکایی وجود داشت که متعلق به حامی مطلق صدام حسین بود. اگر ما داد می زنیم که آمریکا شیاد است، وجود ناو آمریکایی در آن حادثه مهر تاییدی بر این موضوع است.

با رونالدو برای ساخت یک اثر مقاومتی قرارداد بستم

در دولت دهم من و یکی از دوستان به برزیل رفتیم و با رونالدو تفاهمنامه ای برای ساخت یک اثر مقاومتی امضا کردیم اما در آن روزها یکی از اشخاص نزدیک به رییس جمهور وقت از این ماجرا خبردار و متوجه شد که قرار است یک تهیه کننده اماراتی بودجه آن را تامین کند. در آن زمان بلافاصله با ما تماس گرفتند و گفتند برگردید ما هزینه کار را می دهیم. در حالی که قرار بود ما شب قرارداد را امضا کنیم. ما برگشتیم و همه چیز به هم ریخت. من ایمان داشتم که آن فیلم می توانست حداقل در ۱۰۰ کشور دنیا به نمایش گذاشته شود و مخاطبان از طریق آن از صهیونیست منزجر شوند، زیرا یک نگاه انسانی در آن مستتر بود.

از همان ابتدا می دانستم امکان اکران جهانی “محمد رسول ا..(ص)” وجود ندارد

 من همان ابتدا که این فیلم “محمد رسول ا..(ص)” را دیدم به عنوان یک رفیق به مجید مجیدی تبریک گفتم ولی از همان اول می دانستم به دلیل قصه فیلم امکان اکران جهانی آن فراهم نمی شود زیرا آنها تاب دیدن این موضوعات را ندارند.

فرهادی کاراکتر متجاوز را زجرکش کرد

اخیرا به «فروشنده» انگ بی غیرتی زده اند. هر طور هم که فکر کنید می بینید که نمی شود چنین انگی را زد. «فروشنده» فیلم شرافتمندی است که نمی توان درباره آن این طور صحبت کرد. به اعتقاد من این فیلم به حق جایزه فیلمنامه کن را دریافت کرد. چه عقده ای در ما وجود دارد که صاحبان این فیلم را اذیت می کنیم؟ کاری که اصغر فرهادی با شخصیت متجاوز در «فروشنده» کرد به گونه ای بود که باعث می شد آن شخص زجرکش شود.

برای ساخت یک اثر طنز 3 برابر فیلم دفاع مقدسی دستمزد می گیرم

من در آن سوی مرزها ایرانی هایی را دیدم که حتی حاضر نیستند یک ثانیه هم به ایران بیایند اما وقتی حرف بچه های جنگ به میان می آید گریه می کنند. آن وقت عده ای در داخل به دیگران برچسب حکومتی شدن می زنند. کسی نباید از این حرف ها بترسد. این دِینی است که فیلمسازان سینمای دفاع مقدس آن را ادا می کنند؛ کسانی که در این حوزه کار می کنند می دانند پولی در میان نیست. برای مثال اگر من بخواهم یک اثر طنز بسازم سه برابر یک اثر دفاع مقدسی دستمزد دریافت می کنم. به علاوه اینکه کار کردن در حوزه دفاع مقدس زیر آفتاب سوزان و در میان آن خاک ها کار بسیار سختی است. شایسته نیست که چنین حرف هایی در رابطه با شخصی که پا به این عرصه گذاشته است، گفته شود. برخی پز روشنفکری می دهند اما اگر به بررسی زندگی آنها بپردازیم متوجه می شویم که حتی ۲۰ کتاب هم در زندگی خود نخوانده اند.




انتقاد یک تهیه‌کننده از اختلاف ۱۰۰ سالنی میان بالا و پایین جدول فروش⇐انصاف‌تان کجاست آقایان سینمادار؟

سینماژورنال: در روزهایی که آمارها از فروش بالای «فروشنده» می‌گویند نگاهی به جدول فروش سینماها نکات عجیب و در عین حال تکان‌دهنده‌ای را پیش رو می‌گذارد. منهای اختلاف قابل توجهی که به لحاظ تعداد سالن و تعداد سانس میان فیلم‌های بالا و پایین جدول وجود دارد جالب است که در روزهای انتهایی هفته «فروشنده» نزدیک به 5 برابر فیلم‌های پایین جدول تراکم سانس و سالن دارد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “صبح نو” در یک مورد جالب اگر به مقایسه وضعیت دو فیلم «فروشنده» و «سایه‌های موازی» بپردازیم که هر دو نیز از حضور شهاب حسینی سود می‌برند، متوجه می‌شویم در آخرین جمعه از ماه شهریور «فروشنده» در تهران حدوداً 190 سانس اکران داشته است که از این میزان بیشتر از 80 سانس ساعت 19 به بعد بوده است یعنی زمانی که حجم مخاطبان در سینماها به اوج می‌رسد؛ اما در نقطه مقابل «سایه‌های موازی» فقط 40 سانس در تهران داشته است که از این میان فقط 8 سانس ساعت 19 به بعد بوده است.

با همین اوضاع و در حالی که متوسط تعداد سالن‌های «سایه‌های موازی» 10 سالن بوده است؛ یعنی یک دهم حجم سالن‌های صدرنشین جدول و البته که در همین سالن‌ها هم روزی بیشتر از 4 تا 5 سانس نداشته است، اما فروش آن رقم فروش 300 میلیون تومان را رد کرده است.

پیش بینی موفقیت تجاری نداشتم
اصغر نعیمی، کارگردان «سایه‌های موازی» که عقبه مطبوعاتی و نقدنویسی هم دارد سابقه تولید آثار مانند «بی‌وفا» و «سلام بر عشق» را هم داشته است که فروش‌های بالایی را تجربه کرده است.
این کارگردان با اشاره به اینکه درباره اوضاع فروش و وضعیت اکران بیشتر از او تهیه‌کننده که خود پخش فیلم را هم برعهده دارد، باید پاسخگو باشد گفت: من از ساخت این فیلم دنبال موفقیت تجاری خاصی نبودم؛ می‌دانستم داستان فیلم خاص است و از آن سوژه‌های دیریاب است و طبعاً مخاطبان محدودتری خواهد داشت.
وی ادامه داد: «سایه‌های موازی» فیلمی خارج از جریان اصلی سینمای ایران است اما می‌بینید که با همین محدودیتی که در تخصیص سالن و سانس داشته باز هم توانسته مخاطبان را به خود جلب کند.

بی‌انصافی سینماداران
آنچه اصغر نعیمی درباره جلب مخاطب به‌رغم محدودیت سالن می‌گوید پربیراه نیست. «سایه‌های موازی» در میان فیلم‌هایی که از محدودیت سالن رنج می‌برند از «سایه» گرفته تا «12 صندلی»، «اروند»، «ربوده شده» و «رفقای خوب» فروشش از بقیه بیشتر بوده است.
حسن توکل نیا تهیه‌کننده «سایه‌های موازی» که پخش کننده فیلم هم هست مقصر اصلی وضعیت پیش آمده برای فیلمش را بی‌انصافی سینماداران می‌داند. وی بیان داشت: اینکه در تمامی سالن‌های سینمایی ما از پردیس‌های سینمایی تا مجموعه‌هایی که دو یا سه یا چهار سالن دارند ارجحیت با اکران «فروشنده» است و بیشتر از نصف ظرفیت اکران در اختیار این فیلم قرار می‌گیرد ناشی از انصاف سینمادار است. سینمادار است که باید سانس‌ها را طوری توزیع کند که فیلم‌های دارای قابلیت فروش لطمه نخورند.

داوطلب شدم که سرگروهم را به «فروشنده» دهم اما قبول نکردند
وی با اشاره به پیش‌بینی خود از این وضعیت اظهار داشت: زمانی که صحبت از اکران «فروشنده» شد پیش‌بینی این را می‌کردم که به‌واسطه پروپاگاندا برای اسکار، چنین وضعیتی در اکران به وجود بیاید و برای همین داوطلب شدم که سرگروه زندگی را به «فروشنده» دهم و اکران «سایه‌های موازی» را عقب‌تر بیندازم اما به من گفتند این کار بی‌قانونی است و فیلم شما باید در موعد مقرر به نمایش درآید.

توکل نیا خاطرنشان ساخت: نتیجه تمکین به قانون را هم که داریم می‌بینیم؛ در شرایطی که قانون می‌گوید در هر ماه بیشتر از یک فیلم در گروه آزاد نباید اکران شود. الان می‌بینیم هم «فروشنده» در گروه آزاد روی پرده است و هم «دوازده صندلی» و «دزد و پری».

در پردیس کوروش فقط 4 سانس داریم
حسن توکل نیا که سابقه تولید محصولاتی مختلف از کمدی‌های تجاری مانند «جابه‌جا» تا فیلم‌های هنری نظیر «کاغذ بی‌خط» را دارد، با اشاره به وضعیت اکران فیلمش در پردیس کوروش گفت: پردیس کوروش 12 سالن دارد اما فیلم من در این پردیس فقط 4 سانس دارد و اغلب سانس ها هم قبل از ساعت 8 شب هستند. در این شرایط طبیعی است که فروش فیلم محسوس نباشد. من سال‌هاست در سینما هستم و فیلم‌هایی هم داشته‌ام که مخاطب خاص بوده‌اند و پتانسیل فروششان پایین بوده اما «سایه‌های موازی» فیلمی است که اگر سالن داشته باشد می‌فروشد ولی به فیلم من سالن نمی‌دهند و سانس‌های خوب ما حداقلی است و نتیجه هم که پیش رویمان است.