1

انتقادات یک جامعه‌شناس از نحوه مخابره تلویزیونی فینال باشگاههای آسیا⇐چرا دوربین این قدر محتاطانه و با ترس عمل کرد؟؟/چرا تماشاچیان را نشان ندادند؟/چرا در اغلب نماها، فقط صدای تماشاچیان را شنیدیم و آنها را ندیدیم؟/آیا واهمه از رفتن به دل تماشاچیان ناشی از حضور بانوان در استادیوم آزادی بود؟/چرا دوربین در پایان بازی فقط بازنده‌ها را نشان داد؟/آیا ترس از نمایش شكست، نشانه یک ضعف مدیریتی نیست؟

سینماروزان: برگزاری فینال باشگاههای آسیا در تهران هرچند به شکست نماینده ایران و احساس غبن منتج از آن منجر شد ولی حداقل این مزیت را داشت که بار دیگر شماری اندک از بانوان هم که شده بتوانند در استادیوم آزادی حضور پیدا کنند و به تشویق تیم محبوب خود بپردازند.

با این حال آنها که بازی را نه در استادیوم که از طریق گیرنده های تلویزیونی می‌دیدند نه تنها اثری محسوس از حضور بانوان را در کل زمان پخش بازی مشاهده نکردند بلکه حجم نماهایی که به نشان دادن واکنش تماشاچیان ایرانی میپرداخت هم آن قدر اندک بود که انتقاد بسیاری از مخاطبان را موجب شد.

تقی آزاد ارمکی جامعه شناس و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی برای «اعتماد» با نقد نگاه محتاطانه دوربین، ترس دوربین از نمایش تماشاچیان را زیر سوال برده است.

یادداشت این جامعه شناس را بخوانید:

بازي ديروز پرسپوليس و كاشيما، يك بازي ملي بود. واكنش جامعه ايراني به اين بازي به نظر من بسيار مهم است، زيرا در هر صورت جامعه ما الان در شرايط سخت‌ترين تحريم‌هايي به سر مي‌برد كه در دهه‌هاي اخير وجود داشته است. از اين حيث بازي بسيار خوب و فني و بدون هيچ حاشيه و كم و كاستي برگزار شد و از اين منظر قابل ستايش است.

حضور تماشاچيان در اين بازي نيز بسيار قابل توجه بود. واكنش تماشاچيان ارزشمند بود زيرا در تمام طول بازي، با بازيكنان همراهي كردند و از آنها به خوبي حمايت كردند. حتي در انتهاي بازي كه نتيجه مشخص شد، در ورزشگاه ماندند و تيم‌شان را تشويق كردند. به نظر من اين واكنش تماشاچيان نشان‌دهنده تقويت جامعه باز و زندگي مدرن است. از اين حيث حضور زنان در ميان تماشاچيان اتفاق مهم و قابل توجهي است، به‌خصوص كه اين حضور هيچ حادثه و حاشيه‌اي نداشت. بر عكس حضور آنها عامل كنترلي و تنظيم‌كننده بازي بود؛ يعني مثلا اگر بازي مي‌خواست تند شود و حادثه‌اي ايجاد كند، حضور زنان مانع از اين واكنش‌ها بود، زيرا زنان در چنين وضعيت‌هايي مي‌توانند جو را معتدل كنند و با فضاسازي، توازن ايجاد كنند، به گونه‌اي كه همه‌چيز اخلاقي و منطقي پيش برود.

اما در مورد بازي معتقدم كه شكست پرسپوليس، شكست خوبي بود. يعني من اين شكست را پسنديدم، زيرا بازي پرسپوليس به خصوص در دقايق پاياني، بسيار هيجاني و خوب بود. در اين ميان آنچه قابل اعتناست، رابطه دوربين با بازي و تماشاچي بود. به نظر من دوربين در اين بازي خيلي محتاطانه و با ترس عمل كرد و تماشاچيان را نشان نمي‌داد و بازي را نيز از دور دنبال مي‌كرد. از اين حيث دوربين در اين بازي نقش منفعلانه‌اي ايفا كرد و بازي خوبي را به نمايش نكشيد، زيرا برخي جاها را نمي‌ديد و رابطه تماشاچي با فوتبال را به تصوير نمي‌كشيد. اين نشانگر ترس دوربين از تماشاچي بود. البته من نمي‌دانم اين ترس به دليل حضور خانم‌ها در ورزشگاه بود يا مسائل ديگر.

نكته ديگر اينكه به نظر مي‌رسيد همه مي‌ترسيدند از اينكه هيجان ايجاد كنند و در نتيجه براي اينكه اتفاق خاصي نيفتد، نقش خودشان را بازي نمي‌كردند، نه مربي، نه كاپيتان و نه تماشاچي‌ها. به عبارت ديگر به نظر من بازي مي‌توانست خيلي هيجاني‌تر از اين باشد و همين ترس ناگفته سبب شد كه از هيجان بازي كاسته شود. به خصوص كه در نمايش اين بازي، مقوله‌اي به نام تماشاچي ناديده گرفته شد. ما صداي تماشاچيان را از دور مي‌شنيديم و آنها را نمي‌ديديم. اما از سوي ديگر اتفاق خوشايند در اين بازي و مسابقه پيشين شكستن اين كليشه رايج بود كه اگر زن‌ها به عنوان تماشاچي در ورزشگاه حضور پيدا كنند، ممكن است حادثه ناگواري اتفاق بيفتد و حاشيه ايجاد شود.

اين دو بازي مي‌تواند مثال و نمونه خوبي براي آينده باشد براي ما كه اگر سازماندهي مسابقه به درستي صورت بگيرد و روند برگزاري بازي به درستي هدايت شود، هيچ اتفاق خاصي نمي‌افتد. من در مقام جامعه‌شناس توصيه خاصي به مسوولان برگزاري مسابقاتي از اين دست ندارم، زيرا معتقدم بازي بايد خوب باشد و به خوبي انجام شود. اما ما بايد مجموعه مولفه‌هايي را كه در برگزاري يك مسابقه خوب نقش دارند، در نظر بگيريم. براي نمونه خود بازيكنان و مربي آنها در اينكه يك بازي خوب باشد، تعيين‌كننده هستند، فضايي كه بازي در آن برگزار مي‌شود، نقش دارد و اهميت خود بازي هم در اين ميان موثر است. اگر اين مولفه‌ها در كنار يكديگر جمع بشوند، بازي خوب مي‌شود، زيرا به هر حال تماشاچيان آمده‌اند يك بازي جدي تماشا كنند و تيم‌شان را تشويق كنند. از اين حيث بايد هر بازي را جداگانه در نظر گرفت و مولفه‌هاي مختلف آن را مد نظر داشت و براي برگزاري آن سياستگذاري كرد.

در چنين شرايطي مي‌توان به مجموعه هنجارهايي دست يافت كه هيچ‌كس نتواند از آنها عبور كند و دردسر آفرين شود. همچنين حضور خود مسوولان در چنين مسابقه‌هايي اهميت دارد. وقتي يك مسابقه مهم در اين سطح برگزار مي‌شود، بايد مقاماتي مثل معاون رييس‌جمهور، رييس كميته المپيك و… در ورزشگاه حضور يابند. حضور اين افراد بسيار تعيين‌كننده است. متاسفانه در گذشته ديده شده كه در چنين مسابقاتي كساني كه مسوول هستند، پاي كار نيستند. در مورد واكنش جامعه به چنين بازي‌هايي نيز نبايد بيهوده نگران شد و اضطراب داشت. جامعه ما يك جامعه طبيعي است و مردان و زنان آن به زندگي روزمره خود در خيابان و بازار و محل كار مشغولند. مساله عجيبي از اين حيث در مورد جامعه ما وجود ندارد. فوتبال و واكنش جامعه به آن نيز يكي از بخش‌هاي زندگي روزمره جامعه ايراني است. اينكه زنان در ورزشگاه حاضر شدند، نشان داد اتفاق عجيبي نمي‌افتد و واكنش جامعه به آن بسيار طبيعي و عادي است. در ضمن لازم نيست اين واكنش به شكل خاصي از سوي مسوولان كنترل و هدايت شود. به هر حال وضعيت طبيعي فوتبال با يك كنش هيجاني از سوي تماشاچيان و هواداران همراه است.

فوتبال يك بازي پر‌هيجان است. اين هم كه گفته مي‌شود تماشاچيان به تخريب اموال عمومي مبادرت مي‌ورزند، دقيق نيست. بخشي از اين واكنش‌ها طبيعي و مربوط به خود بازي است. براي يك بازي در اين سطح بايد آمادگي چنين برخوردهايي هم وجود داشته باشد. به هر حال صد هزار نفر آدم كه عموما جوان هستند، براي تماشاي يك بازي مهم تجمع كرده‌اند و طبيعي است كه با واكنش‌هايي از اين دست نيز مواجه هستيم. به نظر من اين واكنش‌ها را بايد طبيعي دانست و كساني كه مسووليت برگزاري و هدايت اين مسابقات را به عهده دارند، بايد ظرفيت تحمل چنين برخوردهايي را داشته باشند و آنها را تخريب به معناي منفي كلمه قلمداد نكنند و اتفاقات را بخشي از فوتبال ببينند. البته اينكه هيجانات فوتبالي را چگونه مي‌توان هدايت كرد، بحث ديگري است. منطق فوتبال، مبتني بر سرعت، هيجان و زيبايي و برد و باخت است. بازنده‌ها معمولا هيجان بيشتري از برنده‌ها دارند. در اين بازي به دليل نتيجه، بازنده‌ها بيشتر از برنده‌ها بودند و برنده‌هاي آن غايب بودند. متاسفانه دوربين هم در بازنمايي اين جنبه، صرفا بازنده‌ها را نشان داد و گويي برنده‌ها وجود ندارند. گويي اصرار دارد كه برنده‌ها را نبيند. به نظر من اين نشانه ترس از نشان دادن شكست و واكنش به شكست است كه نشان از ضعف يك نهاد مديريتي و سازمان دارد.




روایت تهیه‌کننده «اجاره نشینها» از الفاظ رکیکی که بعد از بازی پرسپولیس-السد شنید!!

سینماروزان: تساوی پرسپولیس با السد در تهران و راهیابی این تیم ایرانی به فینال آسیا در کنار شادی ایرانیان واکنشهای تلخی هم به دنبال داشته است. هارون یشایایی تهیه کننده ای که آثاری همچون «اجاره نشینها»، «هامون» و «ناخدا خورشید» را در کارنامه داشته است از جمله تماشاگران این بازی در استادیوم آزادی بوده است.

یشایایی در یادداشتی با روایت حضورش در استادیوم به انتقاد از الفاظ رکیکی پرداخته که بعد از بازی شنیده است؛ الفاظی که به زعم ایشان گنده لاتهای تهران هم جرأت بیانش را ندارند.

متن یادداشت یشایایی را بخوانید:

شكرشكن شوند همه طوطيان هند

زين قند پارسي كه به بنگاله مي‌رود

نتيجه مسابقه فوتبال روز سه‌شنبه در استاديوم آزادي و موفقيت و فداكاري بازيكنان ميدان با حمايت پرشور تماشاچيان حاضر در ورزشگاه و سرپرستي مردي مدبر و آگاه و در مجموع تيم فوتبال پرسپوليس موجب شادماني مردم ايران در نقاط مختلف ميهن‌مان شد.

حضور بيش از يكصد هزار نفر تماشاچي روي سكوهاي ورزشگاه عموما جوان فضايي هيجان‌انگيز و گاه توام با اشتياق و سروصداي بسيار به وجود آورده بود.

تا آنجا كه بازيكنان ما در ميدان با تمام وجود سعي در پيروزي داشتند، مورد حمايت تماشاچيان قرار مي‌گرفتند و در نهايت بعد از پايان بازي و پيروزي تيم ايراني به نظر مي‌رسيد كه تماشاچيان همه راضي و خوشحال از راه سختي كه آمده بودند با متانت به خانه‌هاي خود برمي‌گردند.

اما بعد از پايان بازي و ترك صندلي‌هاي ورزشگاه، نمي‌دانم چرا…؟ براي عده‌اي قليل تماشاچي محوطه خروجي ورزشگاه به ميدان بدگويي و جنگ بين خود و ساير تيم‌هاي ايراني و بازيكنان محبوب آنها بدل شده بود، باوركردني نبود گروهي افراد بدون در نظر گرفتن انبوه جمعيت بي‌دليل ركيك‌ترين كلمات را با يكديگر رد و بدل مي‌كردند…!

نويسنده در محله‌اي از تهران متولد شده و بسامان رسيده‌ام كه زبان مردم آن خوب يا بد گاهي همراه با بدگويي و نثار دشنام بود. ولي بي‌ترديد گواهي مي‌دهم آنچه روز سه‌شنبه از زبان بعضي تماشاچيان شنيدم در تمام عمر نسبتا طولاني خود از زبان هيچ يك از «گنده‌لات»هاي جنوب و شمال شهر تهران نشنيده بودم و تعجب كرده بودم كه اين جوان‌ها اين الفاظ ركيك و بي‌ربط را از كجا ياد گرفته‌اند…!

همراه با نوه جوانم كه مرا با هزار خواهش و التماس به ورزشگاه كشانده بود با عجله خود را از اين ماجرا كنار كشيديم تا زودتر به خانه برسيم.

با وجود آنكه يك ساعتي بيشتر از مسابقه نگذشته بود، به منزل كه رسيديم اهالي خانه با تعجب از حرف‌هايي كه در دنياي مجازي درباره فوتبال و بازيكنان تيم‌هاي مختلف و خصوصيات زندگي آنها راست يا دروغ سرهم‌بندي شده بود، فراوان گفتند و بنده را كه شوربختانه با دنياي مجازي در ارتباط نيستم دچار يأس و تعجب كردند.

مي‌دانم كه در بيشتر ميدان‌هاي بازي فوتبال در جهان، بين طرفداران تيم‌هاي مختلف جر و بحث‌ فراوان و گاهي برخورد فيزيكي هم اتفاق مي افتد، ولي يقين دارم كه در هيچ جاي دنياي فوتبال اين الفاظ ركيك و بي‌در و پيكر و بي‌مناسبت از زبان تماشاچيان به گوش نمي‌رسد.

با آنچه بعد از مسابقه شنيدم با تاسف مي‌گويم بهتر است ديگران با اين ادبيات لجام‌گسيخته آشنا نشوند و ما نيز در وطن‌مان دلخوش باشيم كه «قند پارسي» از اين بحران‌ها گذر خواهد كرد و به زندگي پربار و طولاني خود در خدمت به فرهنگ و ادبيات جهان ادامه خواهد داد.




تنها سه هفته بعد از مرگ⇐صدای حبیب در استادیوم آزادی پخش شد

سینماژورنال: هرچند حبیب نتوانست در زمان حیاتش مجوز برگزاری کنسرت در داخل را دریافت کند و حتی بعد از درگذشتش شرایط دفن اش در قطعه هنرمندان فراهم نشد اما به فاصله کوتاهی بعد از درگذشتش یکی از قطعاتش در استادیوم آزادی پخش شد.

به گزارش سینماژورنال شنبه شب دوازدهم مردادماه و در تايم استراحت بازی واليبال ايران – ايتاليا از بلندگوي ورزشگاه ترانه اي از زنده ياد حبيب محبيان پخش شد كه با ابراز احساسات و تشويق تماشاگران همراه بود.

“محكوم” از ترانه هاي سالهای اخیر حبيب، قطعه اي بود كه در ورزشگاه آزادي پخش شد؛ همان قطعه ای که سمیر زند در آن با حبیب همخوانی کرده بود و البته که بعدتر حبیب از این همخوانی با گلایه یاد کرده بود.(اینجا را بخوانید)

دردناک آن که حبیب در زمان بازگشت به ایران از این گفته بود که در صورت دریافت مجوز کنسرت در استادیوم یکصدهزارنفری آزادی می تواند چند شبانه روز این استادیوم را مملو از جمعیت کند اما افسوس که تا زنده بود صدایش از استادیوم آزادی پخش نشد و بعد از مرگش صدایش در آزادی پیچید؛ البته نه در استادیوم صدهزارنفری فوتبال که در استادیوم 12 هزارنفری والیبال!




علی ملاقلی پور: کارد به استخوانم رسیده بود/در نقطه جوش بودم/کاملا فوتبالی هستم/ در تیم پاس هم بازی کرده‌ام

سینماژورنال/مهدی کشاورز: همزمان با بازی تاریخی ایران و استرالیا در ملبورن مردی با موهای بلند سرنوشت دو ملت را تغییر می دهد. همه چیز باب طبع یک استادیوم پرهیاهوست. هوادارانی که از صعود به جام جهانی در پوست خود نمی گنجند.

این شور و حرارت باعث بی تابی گزارشگر ایرانی می شود. جواد خیابانی انگار غرورش جریحه دار شده. صحبتهایی در مورد مردم کشور میزبان به زبان می آورد که برای همیشه سانسور می شود. شصت میلیون ایرانی فرسنگها دورتر بغضها را پنهان کرده اند. چرا باید دلها روشن باشد وقتی دو گل از حریف ، دو گل از یک استادیوم درحد انفجار عقب افتاده ایم؟!

مردی با موهای بلند.. اولین جیمی جامپ اختراع می شود. تور دروازه ایران و یک یاغی که انگیزه اش فقط خرابکاری است. مرد خرابکار نمی داند که تا دقایقی دیگر به مرد منحوسی مبدل خواهد شد. بازیکنان ایران نفسی تازه می کنند.

انگار رنگ آسمان تغییر کرده است. انرژی مضاعفی به ساق پای مردان ایرانی تزریق شده است. معجزه از ورد زبان مردمان ایران به روح و روان بازیکنان رسوخ می کند. این همان دراماتیک ترین اتفاق ورزشی تاریخ ماست. حماسه ملبورن. جایی که فوتبال روی دست سینما می زند. کاراکترهایی که بزرگترین هپی اند زمان را به دست خود و به دست تقدیر بافته اند.

ستارگان در مرز پرگهر

از آن روز سالها می گذرد. ستارگان دنیا به ایران می آیند. به مرز پر گهری که مدتها از آن غافل بودند که در اقامت بیست و چهار ساعته خود در این خاک عزیز نه اصفهان را دیدند و نه تبریز و نه شیراز و نه جنوب و شمال و شرق و غرب دیدنی اش را. چند نفر از پیرمردهای امروز و حماسه سازان ملبورن در زمین برای رقابت با ستارگان بزرگ فوتبال در حال تکاپو بودند که ناگاه سرو کله یک جیمی جامپ در زمین پیدا شد.

به دنبالش افتادند. یحیی گل محمدی او را به کنترل خود درآورد. روی پیراهن جیمی جامپ پوستر فیلم سینمایی« قندون جهیزیه» به چشم می خورد.

پنجاه میلیون بیننده و پنجاه هزار هوادار و پنجاه بازیکن و نیمکت نشین با بهت به عکس صابر ابر روی پیراهن او نگاه می کردند. از این جمعیت خیلی ها با «میم مثل مادر» رسول ملاقلی پور اشک ریخته بودند و نمی دانستند این جیمی جمپ قصد خرابکاری ندارد.

وقتی بی عدالتی را دید به سرش زد که با فوتبال از آفساید ناخواسته فرار کند

نام او علی ملاقلی پور است. وقتی که با بی مهری هایی برای تبلیغات شهری و تلویزیونی و حتی مطبوعاتی روبرو شد. وقتی سانسهای فیلمش با وجود دستیابی به رکورد فروش قابل تامل به خاطر نمایش یک فیلم جدید کاهش پیدا کرد به سرش زد که با فوتبال از این آفساید ناخواسته فرار کند و واقعا فرار کرد و خودش یک بیلبورد تبلیغاتی شد. با هزینه ای چون تقبیح از سوی برخی همکاران سینمایی اش. کسانی که انگیزه ای برای حمایت از او نداشتند که انگار درد او درد اینها نبود.

داستان مردی که می خواست صدای هنرمندان مستقل را به گوش خیلی ها برساند با یک بازداشت و یک وساطت از سوی حجت ا.. ایوبی و مساعدت معاون اجتماعی ناجا ختم به خیر شد. هر چه باشد او پسر خالق بسیاری از سکانسهای شکوهمند سینمای دفاع مقدس است.

علی ملاقلی پور
علی ملاقلی پور در قامت یک جیمی جامپ

 در تماس کوتاهی که با او داشتیم می گوید: امروز تلفنها را جواب نمی دادم. نمی دانم چه حسی به من گفت که تلفن شما را جواب دهم. وقتی به او اعلام کردم که رسانه ما هم به عنوان یک رسانه مستقل بدون برخورداری از رانتهای ویژه و حمایتهای لازم بسیاری از دغدغه های تورا می شناسد تشکری کرد و با لحنی که انگار از اتفاقات روز جمعه  پشیمان بود گفت :دیگر تمام شد و نمی خواهم این روش را ادامه بدهم.

اما چند جمله ای با مردی که نمی خواست حرف بزند همکلام شدیم. شاید جیمی جامپ روز جمعه سرنوشت جدیدی را مثل جیمی جامپ ملبورن برای فیلمش و برای دیگر فیلمهایی که بابرخی بی مهری ها در روزهای اکران مواجه شده اند رقم زده باشد. به هر حال احترام به قانون رفتاری متقابل از سوی هر دو طرف است.

این بازیکنانی که داخل زمین دیدی غالبا نه تو را می شناسند و نه انگیزه ات را از این کار. فکر نمی کنی بیان اعتراضت در قالب کلمات از جیمی جامپی کم هزینه تر باشد؟

من بعضی وقتها در نقطه جوش کاری را انجام می دهم که شاید در حالت عادی آن کار را مرتکب نشوم.حالا هم فکر می کنم شاید اشتباه کرده باشم.

 قبلا به استادیوم آمده بودی و آیا فوتبالی هستی؟

 بله کاملا فوتبالی هستم. در تیم پاس هم بازی کرده ام.

فکر می کردی یک روز جلوی “فابیو کاناوارو” بهترین مدافع سابق جهان از فیلمت دفاع کنی؟

(می خندد) نه قطعا نه! خودم هم نفهمیدم چه شد که کار به اینجا رسید.

بعضی ها معتقدند این کار فقط از پسر ملاقلی پور بر می آمد. برخی سینماگران از روش تو خشنود نبودند.

مجبور بودم. خیلی چیزها دیدم. دیگر کارد به استخوانم رسیده بود. قبول دارم شاید کارم اشتباه بود.دیگر نمی خواهم در این خصوص صحبت کنم. همین که خیلی ها با من همراه شدند و از من حمایت کردند برایم کافی است.مطالب زیادی در فضای مجازی منتشر شد و انگار حرف دلم را از زبان خیلی ها شنیدم.

به قول دوستان نبوغ دهه شصتی ها کار را به جایی می رساند که مفت و مجانی به اندازه بازخورد بیلبوردهای شهری برای یک فیلم مستقل تبلیغ شود.

(لبخندی دوباره به نشانه تایید)

برنامه بعدی ات چیست؟

هیچی! دیگر قصد دارم سکوت کنم. تا اینجا دیگر کافی است.

راستی از اتفاقات بعد از دستگیری حرفی برای گفتن داری؟ اصلا کسی تو را شناخت؟وساطتت کرد؟

هر چه بود تمام شد. مهم نیست که بعدش چه شد.مهم این بود که  از روی فشاری که بر من وارد شده بود کاری را کردم که شاید نباید می کردم.




قدرت ملاقلی‌پور بیشتر است یا بیلبوردهایی که از سه‌راه تهرانپارس تا بزرگراه کرج را پر کرده؟

سینماژورنال: اتفاقی که جمعه عصر و در جریان دیدار فوتبال منتخب ستارگان جهان و تیم فوتبال هنرمندان رخ داد اتفاق تازه ای بود.

به گزارش سینماژورنال اینکه در میانه مسابقه فوتبال یک کارگردان جوان سینما که احساس می کند در حق فیلمش ظلم شده به ناگاه وارد زمین می‌شود اتفاقی نیست که پیشتر نظیرش را دیده باشیم.

سالهاست هنرمندان ما در لفافه و با پرهیز از صراحت نظرات خویش را بیان می کنند و اینکه کارگردانی پیدا شده که تی شرتی منقش به پوستر فیلمش را به تن کرده و به دل بازی فوتبال می رود بلکه توجهات را به حقوق از دست رفته اش جلب کند به اندازه کافی قابل توجه است.

ملاقلی پور هم می توانست به مانند اغلب سینماگران ایرانی یا نظاره گر کم لطفی ها در حق خود باشد یا بکوشد با نزدیک شدن به لابیهای قدرتمند سینمای دولتی و شبه دولتی خود را بالا بکشد اما او راه سومی را انتخاب می کند که متکی است بر تواناییهای فردی و نه توسل بر شانه های دیگران.

کاری که ملاقلی پور کرد اثری دارد چند برابر ده ها بیلبورد. کاری که این جوان کرد بازخوردی دارد ده برابر انبوه تیزر و چند برابر تخصیص فضاهای رسانه ملی به تبلیغ یک فیلم خاص.

شکی نداشته باشید که آینده نیز از آن امثال ملاقلی پور و دیگر چهره هایی است که در زیربار شدیدترین فشارها نیز حرف خود را به گوش مخاطب می رسانند. 




بازیگر “عصبانی نیستم” در لیگ جهانی والیبال+عکس

سینماژورنال: نوید محمدزاده بازیگر فیلم جنجالی “عصبانی نیستم” از جمله دنبال کنندگان لیگ جهانی والیبال است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر جوان که چندی قبل بخاطر پوشش غیرمتعارفش در جشنواره کن در کانون حواشی قرار داشت جمعه شب گذشته از جمله تماشاگران حاضر در استادیوم آزادی بود.

محمدزاده به استادیوم آزادی رفته بود تا به تماشای دیدار ایران-آمریکا بنشیند.

دیداری که با برتری ایران اسباب خوشحالی فراوان ایرانیان را رقم زد.

نوید محمدزاده تصویری از این حضور را در صفحه اجتماعیش منتشر کرده است.

نوید محمدزاده
نوید محمدزاده در استادیوم آزادی