شرح تنهاییهای آقای الف!/حرفهای ایوب آقاخانی درباره ایفای نقش در کاراکتری مشابه یک سرمایهگذار بازداشتی!
سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: ایوب آقاخانی بازیگر باتجربه تئاتر اخیرا در سریال تلویزیونی #بازپرس در نقش #امانی بازی کرده؛ نقشی که بسیاری را به یاد م.الف از سرمایه گذاران بازداشتی فعال در سینما و شبکه خانگی انداخته! در اینکه تلویزیون، دیرتر از جریان رسانهای مستقل، به سراغ چنین سوژه ای رفته به کنار ولی بازی ایوب آقاخانی در سریال، منعطف، توام با هوش و خرد و استاندارد است؛ در قالب یک شخصیت منفی و یا به تعبیری خاکستری به نام ایوب امانی که پیش برنده خط اصلی درام بوده. ایوب آقاخانی در گفتگو با سینماروزان درباره این ایفای نقش حرف زده.
* در چند بازی اخیرتان انگار مثل فاوست روحتان را به شیطان فروخته اید و در قالب شخصیت های منفی و شیطان صفت جذاب به بازی می پردازید؟
**{میخندد}تقریبا از اوایل دهه هشتاد که وارد بازی در حیطه تصویر شدم و از همان دوران کمابیش نقش های منفی خوب و قابل کار کردن به من پیشنهاد می شد و خودم هم بدم نمی آمد چنین نقش هایی را بازی کنم. اگر چه در این مدت نقش های مثبتی در سریال هایی مثل داوران ، داستان یک شهر ، سلام آقای مدیر و… حضور داشتم ولی در نجلا۲ و بازپرس و نجوا نقشهای منفی خوب و جانداری بازی کردم. نقش هایی که هم به دلم خودم نشست و هم مخاطب بدش نیامد. در میان این نقش ها بازیم در بازپرس مرتفع ترین و بهترین نقش منفیم است و شکلی که مردم در کوچه و خیابان و فضای مجازی اظهار لطف می کنند برایم حائز اهمیت است. نکته مهم در باره این نقش و سریال مبتنی بر واقعیت و حقیقت بودنش است و به من کمک می کرد که سرسختانه روی لحظات بازیم دقت و تمرکز داشته باشم و تلاش کردم اجرای آبرومند و قابل دفاعی ارائه کنم. واقعی بودن شخصیت مسئولیت هایی جدای بحث بازیگری را در ذهنم به وجود آورد.
*مهم ترین دلیلی که شخصیت ایوب امانی را جذاب کرده، این است که این آدم شناسنامه دارد و مخاطب با زیر و بم زندگیش آشنا می شود و در جاهایی حس سمپاتی مخاطب را برمی انگیزاند. روالی که در اغلب آثار سینمایی و تلویزیونی درباره شخصیت های منفی اتفاق نمی افتد.
**ایجاد سمپاتی درباره شخصیت های منفی به شدت به جنس بازی بازیگر وابسته است.
*آیا چهره بازیگر هم سهم دارد…
** بله، هر چقدر متن درخشان باشد -که متن حسین تراب نژاد از نظر من لااقل از استانداردهای تلویزیون بالاتر بود- ولی باز اگر همین جملات و همین لحظه ها را بازیگر دیگری ایفا می کرد که باندازه من تلاش نمیکرد این سمپاتی را به وجود بیاورد شاید در کارش باندازه من موفق به خلق چنین فضایی نمی شد. معتقدم سوای پیچیدگی نقش که مهم است اما بازی این پیچیدگی ها بسیار اهمیت دارد. به عنوان یک کارگردان، بازیگر و نویسنده باندازه کافی وجوهات اظهار نظر این گونه را کسب کرده ام و با قاطعیت میگویم استخوان بندی این سمپاتی را متن ایجاد میکند و گوشت و پوست و عضله و خون را بازی بازیگر جان می بخشد.
**نکته مهمی که شخصیت ایوب امانی را نسبت به سایر شخصیت های منفی قصه مثل محسن متمایز میکند هوش و نبوغش است و هیچ ردی از کارهایش در پرونده ها دیده نمی شود…
** همین طور است. نحوه مدیریت بحران هایی که دور و برش ایجاد می شود مثل برخوردش با بازپرس و سایر قضایا، این نبوغش البته از نوع ناصوابش را نشان می دهد.
*در آثار کلاسیک اروپایی و امریکایی این نوع شخصیتها معمولا آدم های تنهایی هستند و در متن بازپرس هم چنین رویکردی دنبال می شود و موقعی که امانی با سوهانی در فرودگاه مشغول حرف زدن است سوهانی به این تنهایی اش تاکید می کند.
**در متن به این تنهایی امانی درست و دقیق پرداخته شده است. واقعیت این است که دراماتیزه کردن هر واقعیتی این مسائل را با خودش همراه میکند. نویسنده با خردمندی حتی اگر در واقعیت کاراکتر مورد استناد ما این تنهایی وجود نداشته در ورسیون و نسخه دراماتیکش از این مسئله غافل نشده است. این ویژگی بعدی است که من می توانم به راحتی سوار بر آن سمپاتی دیگری به شخصیت امانی افزون کنم و رحم و عاطفه مخاطب را از این طریق جلب و جذب می کنم. باز تاکید می کنم لحظه هایی در ادامه بازیم در سریال دارم- که امیدوارم در مونتاژ باقی بماند- شما این تنهایی و خسارات را بیشتر احساس خواهید کرد. ویژگی هایی که باعث می شود قاضی های بی رحم ذهن ما چه بسا با یک نگاه و درنگ انسانی متوجه میزان تنبه بر زبان نیامده این شخصیت از شرایط پیرامونش بشوند و این خود به خود عطوفت و ترحم ایجاد می کند.
*آیا آدم هایی از جنس امانی زاییده شرایط اجتماعی و اقتصادی هستند و یا میل زیاده خواهی هایشان آنها را به این سمت سوق می دهد؟
** این آدمها تنها کسانی نیستند که در جامعه دارند با شرایط سخت زندگی دست و پنجه نرم میکنند. اگر این توجیه موجه شان کند تمام افراد جامعه باید تبدیل به هیولاهای ویرانگر اقتصادی ، سیاسی و … بشوند. طبیعی است که این مسئله کار امثال امانی را توجیه نمی کند. به هر حال شرایط جامعه در شکل گیری این جنس از آدمها موثر و مقصر است و هیچ تردیدی وجود ندارد. جدای از این نوع آدمها که در این سطح هیولا می شوند، بچه هیولاهای زیادی دور و بر خودمان می بینیم که تابع چنین شرایطی هستند. بحث اختیار و فردیت انسان را نمی توانیم نادیده بگیریم و خود آدمها در درگیر شدن در این موقعیت بی تقصیر نیستند. از هوش و نبوغ می شود در کارهای خوب هم بهره برد.
*در ساختار های درام هایی از جنس درام بازپرس نقش مسائل عاطفی و عاشقانه برای ایجاد جذابیت بسیار موثر است. در بازپرس هم با توجه به بازی به شدت کنترل شده شما علاقه ای به شخصیتی که اندیشه فولادوند بازیش می کند دیده می شود!
**ترسیم چنین حسی افزوده من بازیگر به نقش است و از این طریق خواستم که یک لایه دیگر به شخصیت امانی افزون کنم. در فیلم نامه به این مسئله اشاره ای نشده بود و ارتباط میان این دو کاری بود و من هم البته از این فراتر نرفتم! اجازه دادم با نوع بازیم مخاطبان تیزبین تخیلشان فعال بشود و با این شیوه، هم تنهایی امانی بزرگتر به نظر می رسد و هم دست و پا زدن هایش با وجود امکاناتی که دور و برش هست! درمجموع یک صداقت در امانی شکل می دهد که نشان می دهد او چه نیازهای ساده اولیه تامین نشده ای دارد.
*احمد معظمی با تزریق این حس در بازیتان چگونه برخورد کرد؟
**معظمی کارگردان صاحب درایتی است و دست بازیگری را که بازیگری می فهمد را باز می گذارد تا به بلوغ جهان اثرش کمک کند و خوشحالم که این حس در بازیم دریافت شد.
*ایفای نقش چند وجهی مثل امانی کار دشواری به نظر می رسد که با توجه به ممارست و تجربه های گران قدر سه دهه شما در تئاتر به خوبی از پسش برآمدید.
**بیراه نگفتید که مدیون تئاترم و مدیونِ فهمی که کار تئاتر برایم در این سه دهه ایجاد کرده. خوشبختانه ریشه اصلی درخشش هر بازیگری با کمی کنکاش برمیگردد به تجربیاتش در تئاتر.
*این روزها حضور و بازیتان در خائن کشی مسعود کیمیایی در فضای مجازی خوب دیده شده. این همکاری برایتان چه دستاوردهایی داشت؟
**با افتخار سهم کوچکی در سی امین اثر مسعود کیمیایی داشتم و خوشحالم که تجربه همکاری با مسعود کیمیایی بزرگ را به دست آوردم و در زمان جشنواره هم بازیم دیده شد و خیلی از منتقدان کارم را جزو نقش های خوب مکمل جشنواره دو سال قبل نامیدند. کار با کیمیایی شبیه به کار با هیچ کس نیست. کیمیایی عصاره سینما است و خیلی خوب زیستی که تجربه کرده را وارد درام هایی با رگه تاریخی نظیر خائن کشی نموده.