1

اهل کلیسا رفتن نبود! 

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی: چندی پیش مثل خیلی شب های دیگر بی خوابی به سرم زد و رفتم تلویزیون را روشن کردم  دیدم مستندی به کارگردانی ابوالفضل توکلی در باره آرشاک قوکاسیان در حال پخش است…

 

در این مستند خصلت های برخی از ما ایرانی‌ها که خوش‌استقبال و بدبدرقه هستیم تکرار شونده آمد. خیلی از ماها  با اصرار می خواهیم هنرمندان مقیم خارج از کشور را به این طرف بکشانیم و مدتی هم در کنارشان هستیم و بعدش هم آنها را تنها ول می کنیم تا دوباره برگردند و یا دق کنند.

 

نمونه اش محمد مطیع است که به روایت خودش برای کاری شخصی به ایران آمده بود و محمدرضا ورزی می‌بیندش و با اصرار فراوان در کشور نگهش می دارد و در سریالش از او استفاده می‌کند ولی… محمد مطیع تنها ماند. یک بار به خانه اش که آن دوره در خیابان سراج بود رفته بودم، دیدم که تک و تنها در آپارتمانی بزرگ زندگی می کرد چون زن و بچه هایش آن ور بودند و تمایلی برای برگشت نداشتند و از برخوردهای بعد از بازگشت، گلایه مند بود. مطیع در تنهایی و بر اثر بیماری قلبی از دنیا رفت و سالهای آخر هم کسی سراغش را نمی گرفت و هرازگاهی تماسی بین ما ردوبدل می‌شد و پر از افسوس و درددل از همکارانی که مدعی رفاقت هستند ولی در همان پیش تولید و برای دو ریال کمتر خرج کردن، دستیار و هنرور را می‌گذارند جای بازیگر حرفه ای و…

 

این اتفاق برای پرویز کیمیاوی نیز رخ داد؛ او را نیز برای فیلم ساختن به ایران کشاندند ولی در این قضیه ناکام بود( به جز یک فیلم) تا سرخورده دوباره به پاریس برگردد و یادم هست که در همان دوره حضور در ایران چنان از سرکار گذاشتن ناراحت بود که جز دریغ و حسرت برایش باقی نمانده بود. عین این اتفاق برای حبیب محبیان هم افتاد که اگرچه مجوز بازگشت به وطن گرفت ولی نتوانست نه آلبوم دهد و نه اجرای زنده داشته باشد…

 

آرشاک قوکاسیان نیز به اصرار برخی سینماگران و ازجمله حامد بهداد بدون زن و فرزندانش به ایران برگشت و بهداد در مراسم بزرگداشتش با حرارت گفت: استاد قوكاسيان عزيز با چه زباني بگوييم که شما را مي‌پرستيم و دوست‌تان داريم. با چه زباني بگوييم که عاشق شما هستيم. چگونه بگوييم که چقدر از شما چيزهاي زيادي ياد گرفتيم. شايد بسياری لحظه‌ها آمد و رفت و ما افتخار آشنايي با شما را از نزديک بدست نياورديم…

 

شنیدن این نوع جملات  پاسداشت  مناسبی برای  آدمهای  با خرد، ساکت ، آرام و مهربانی مثل قوکاسیان بود که کمتر از استحقاقشان قدر دیده بودند و آدم های نان به نرخ روز خوری نبودند و به هدف و اصولشان وفادار بودند. خب از قوکسیان سن و سالی گذشته بود و در آن زمان تنها بود و کسی را نداشت و بسیاری از خوش‌استقبالان هم شاید به علت مشغله از او فاصله گرفتند و حتی جواب تلفن هایش را هم ندادند و شاید هم شوقشان فروکش کرده بود…

 

برخی با یک بازی و یا  یک کارگردانی و یا یک دوبله در ذهن و خاطره مردم جاودانه و مانا می شوند. آرشاک قوکاسیان دوبلور ارمنی تبار سینمای ایران با گویندگی در نقش سعید کنگرانی در فیلم “در امتداد شب” این ویژگی را به خصوص برای نسل های بعد که این فیلم را در ویدیوهای تی سون با هزار دنگ و فنگ و ترس و لرز در بعد از انقلاب تهیه کردند، ایجاد نمود…

 

اولین مواجهه من با آرشاک برمی گردد به سال ۱۳۹۳ که او چند سالی بود تازه از کانادا به ایران بازگشته بود و مهمانش شدم برای یک گفتگوی تفصیلی. در ادامه مروری کوتاه دارم به بخش های جذاب این گفتگو که با او در یک بعد از ظهر گرم تابستانی انجام شد:

 

زندگی در دوران کودکی

 

اساس زندگی من با کار در طلا فروشی شکل گرفت. شغلی که بعدها در غربت باعث شد مستاصل و درمانده نشوم و بتوانم خرج خانواده ام را در بیاورم و پسر و دخترم بتوانند با رفاه نسبی تحصیل کنند. قدیم ها مدل و نوع نگاه پدرو مادرها با این روزگار فرق میکرد و اصراری نداشتند که بچه برود و حتما تحصیل کند. فقط سواد و خواندن و نوشتن برایشان مهم بود و اصرار داشتند پسرها صنعتی یاد بگیرند که بعدا به دردشان بخورد. مغازه پدرم درچهارراه عزیز خان و در خیابان جامی بود و به جبر پدرم به این سمت رفتم. شش سالم بود و روی تاکید پدرم این کار را انجام دادم و صبح های زود سر کار می رفتم و…

 

آشنایی با سینما و دوبله

 

اصلا با دیدن فیلم تموچین و دوبله معرکه نصرالله محتشم عاشق دوبله شدم. محتشم جای جان وین در این فیلم حرف زد. بیشتر برای فیلم دیدن به سینماهای لاله زار و میدان حسن آباد می رفتم. این علاقه گذشت تا گرفتن مدرک ششم ابتدایی و تا مدتی این کار را ادامه دادم تا تمام فکر و ذهنم دوبله شد. خواستم برای گویندگی تمرین کنم و رفتم چهارراه استانبول و به کتابفروش گفتم که یک نمایشنامه به من بدهید. کتابفروش، هملت شکسپیر را به من داد! کتاب را آوردم خانه و هرچی می خواندم چیزی متوجه نمی شدم. با پرس و جو و پرسیدن از این و آن مفهومش را درک کردم و الان هم بعداز سالها نصفش را از حفظ دارم.

تا اواخر دهه سی در مغازه پدرم همچنان مشغول بودم و برای ورود به دوبله دنبال راهی می گشتم. در آن سالها استودیوهای دوبله زیادی مثل استودیو شهاب وجود داشت و برای ورود به دوبله به آنجا نزد روبیک منصوری مراجعه کردم. بعدش هم در استودیو کاوه با ابوالحسن تهامی آشنا شدم و در مورد علاقه ام به دوبله صحبت کردم که تلفنم را گرفت اما خبری نشد. چند سال بعد در ۱۷-۱۸ سالگی دوباره به استودیو شهاب رفتم که سعید شرافت از من تست گرفت و موقعی که به من متنی را برای خواندن پیشنهاد داد، من بخشی از اتللو را خواندم؛ او به من گفت تئاتر کار کردی؟ و من گفتم نه وشرافت گفت بهتر شد زیرا با تئاتری‌ها مشکل دارد چون آنها درکارشان اغراق دارند وعلاقه ای به متن های محاوره‌ای گفتن ندارند. بعدها با هوشنگ لطیف پور آشنا شدم و بزرگترین درس های زندگیم را از این دو نفر آموختم…

آرشاک قوکاسیان دوبلور برجسته
آرشاک قوکاسیان دوبلور برجسته

دیدگاه دینی 

اهل کلیسا رفتن نبودم. خودم انجیل را می خوانم و اگر چیزی را نمی‌فهمیدم از دیگران می پرسیدم.

 

اولین جمله در دوبله 

 

جمله “شیر و یا خط”  که جوانی در یک کلوب می گفت و در این فیلم که حول و حوش سال ۱۳۳۸ دوبله شد حسین شایگان نقش برایان کید شخصیت اصلی فیلم را دوبله می کرد.

 

حضور در تلویزیون… 

 

در دهه چهل کار دوبله به دلیل راه اندازی شبکه های تلویزیونی زیاد بود و در خیلی از فیلم های تلویزیونی مثل فیلم های برگمان مثل توت فرنگی های وحشی و همچون در یک آئینه گویندگی کردم.

 

فرزندان

 

پسرم فارغ التحصیل رشته هنری از یکی از بهترین دانشگاههای کانادا است و در زرگری هم در دوران تحصیلش به من کمک می کرد و الان در سن پترزبورگ زندگی می کند و دختر و همسرم هم در کانادا زندگی می کند.

 

اولین پس از بازگشت

 

اولین فیلم مهمی که بعد از بازگشت به ایران دوبله کردم، فیلم “هوش مصنوعی” اسپیلبرگ بود که دوست عزیزم امیرهوشنگ زند از من خواست که این کار را انجام بدهم.

 

ساخت مستند درباره زندگیم در کانادا

 

شاهرخ بحرالعلومی روزی برای تعمیر بند ساعتش به مغازه آمد و مرا شناخت و استارت کار از آنجا شکل گرفت… بخش هایی از فیلم ساختار مصاحبه ای دارد و زندگیم مرور می شود. زمان فیلمبرداری این مستند حامد بهداد ، مهناز افشار و بهرام رادان برای حضور در جشنواره تورنتو به کانادا آمده بودند و در بخش هایی از فیلم حضور داشتند.

 

تفاوت؟

تفاوت های بازیگران استار سینمای بعد از انقلاب با ستاره های قبل از انقلاب سینما مثل ناصر ملک مطیعی آن است که در آن زمان سینما مردمی تر بود و واقعا ستاره ها از زندگی شخصی تا زندگی حرفه ای سعی می‌کردند خیلی چیزها را رعایت کنند. البته هر بازیگری در بازه زمانی خودش، قابل ارزیابی است و در مجموع، مقایسه، کار درستی نیست.

 

 




درگذشت آرشاک قوکاسیان؛ دوبلور پیشکسوت و صدای نجیب سعید کنگرانی!

سینماروزان/حامد مظفری: آرشاک قوکاسیان دوبلور ایرانی بعد از سالها ابتلا به آلزایمر در سالگی در ۸۰ سالگی کانادا مرحوم شد.

آرشاک قوکاسیان در سال ۱۳۲۳ در یک خانوادهٔ ارمنی به دنیا آمد. پدرش به کار طلاسازی اشتغال داشت و او نیز در نوجوانی این حرفه را از پدرش آموخت. آرشاک کار دوبله را از سال ۱۳۳۹ شروع کرد، وی ورود خود به دنیای دوبله و موفقیت خود را در این حرفه مدیون مدیران دوبلاژی چون هوشنگ لطیف پور، سعید شرافت و احمد رسول‌زاده می‌دانست.

بر اساس آنچه که خود او گفته، وی قبل از انقلاب ایران فعالیت خود را تا سال ۱۳۵۴ ادامه داده‌است، هرچند که صدای او در برخی نقش‌ها در سال‌های بعد نیز شنیده می‌شود، مثلاً به جای سعید کنگرانی در فیلم سینمائی “در امتداد شب”(ساخته پرویز صیاد) که محصول ۱۳۵۶ می‌باشد. یکی دیگر از نمونه کارهای آرشاک، دوبله او در نقش عمار در فیلم سینمایی “محمد رسول‌الله(ص)”بود، که پس از اکران در سینماها از تلویزیون ایران نیز بارها پخش شد.

وی در سال ۱۳۶۱ به کانادا رفت و تا سال ۱۳۸۸ در سکوت محض در آن کشور اقامت داشت و درحرفهٔ پدری خویش یعنی طلاسازی فعالیت خود را پی گرفت تا اینکه در اسفند ۱۳۸۸ امیرهوشنگ زند مدیر دوبلاژ فیلم “هوش مصنوعی” ساخته استیون اسپیلبرگ با اعلام بازگشت آرشاک قوکاسیان به ایران از ادامه فعالیت‌های او در عرصه دوبله خبر داد. آرشاک در این فیلم به جای سم روباردس گویندگی کرد؛ برخلاف نقش‌هایی که آرشاک پیش از این می‌گفت، نقش او درهوش مصنوعی حدود ۴۰ سال سن داشت و باعث شد جلوه تازه ای از توانایی هایش، رخ بنماید.

آرشاک قوکاسیان قبل از ابتلا به آلزایمر و هجرت مجدد به کانادا هرازگاهی کار دوبله می‌کرد ضمن اینکه یک بار به پیشنهاد محمدرضا عرب کارگردان فیلم “ندارها” جلوی دوربین رفت و نقش آفرینی کوتاهی از خود به جای گذاشت.

درگذشت آرشاک قوکاسیان دوبلور
درگذشت آرشاک قوکاسیان دوبلور

برخی از به یاد ماندنی‌ترین کارهای او عبارتند از: “بر باد رفته” به جای باند بروکس در نقش چارلز همیلتون، ” گتسبی بزرگ” به جای اسکات ویلسون در نقش جرج ویلسون، “۷ مرد ارتشی” به جای اَلکساندِر فو شنگ، “شاهزاده و گدا” به جای مارک لستر، “آمر اکبر آنتونی”به‌جای ریشی کاپور، ” زد” به جای ژاک پرن، به جای گریک هیگن در نقش عمار در فیلم “محمد رسول‌الله(ص)، و به جای سعید کنگرانی در تقریباً تمامی نقش آفرینی‌های این هنرپیشه. در انیمیشن “تن تن و معبد خورشید” به جای تن تن، در “سفر به مرکز زمین” به جای الک و در “جنگ ستارگان امید تازه” به جای مارک همیل.

عطاالله کاملی مدیر دوبلاژ برجسته دو ویژگی معصومیت و نجابت را ویژگی های اصلی صدای آرشاک دانسته بود. ویژگی هایی که کاملا با سیمای سعید کنگرانی هم جور بود و اسباب شهرت وی را رقم زد.