سریال “غربت”؛ پاکستانیزه شدن!؟/باستیهیلز چگونه شکل گرفت؟
سینماروزان/محمد شاکری: وقتی سالهای متمادی یک کشور با تورم بالای اقتصادی اداره میشود دیگر طبقه متوسط نحیف میشود و ستون استقامت جامعه، سست.
این چنین است که یک اقلیت محض برخوردار دربرابر یک اکثریت فقیر شکل میگیرد؛ از فقیر مطلق تا فقیر نسبی و این چنین است که سوءاستفادههای انسانی حتی توسط همطبقهها شکل میگیرد؛ این تهمایه سریال “غربت” امیر پورکیان است، کسی که پیشتر و با “ممنوعه” نشان داده بود فضاهای خطقرمزی را میشناسد ولی لزوما برای بازنمایی آنها به دنبال عربده کشی صرف نیست و بیشتر سعی میکند با لحن آرام، آدمهای شکل گرفته در حاشیه را رصد کند.
“غربت” درباره یک بخش یا مکان خاص صحبت نمیکند و میخواهد از غربتی شدن افرادی حرف بزند که بعضا گذشته درخشانی هم داشتهاند. اینکه چگونه در برخی نقاط روند پاکستانیزه شدن شکل میگیرد تا دارایی ها و توانایی ها به جای چرخش اقتصادی صرف ساخت و ساز باستیهیلزها شود.
هنرمند اگر نتواند مرد زمانه اش باشد هنرش خریدار ندارد برای همین زمان شناسی است که “غربت” برخلاف سریالهای و فیلمهای سیاهنمای فیک کم و بیش مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
این که در سینما هم کمدی های عامه پسند مورد استقبال عمومی قرار میگیرد به علت همین حالات و روحیات عمومی جامعه است؛ گرچه در ظاهر دو گونه متفاوت هستند اما نتیجه یکسانی دارند و البته میبینیم که حالا در کمدی سازی نیز به “هفتاد سی” رسیده ایم که اتفاقا در غربتی دیگر روی میدهد و آدم های غربتی را این بار در موقعیت کمدی به چالش میکشد.
“غربت” اثر تمیزی است و اگرچه از کثافت های جامعه صحبت میکند، اما کثیفی را به صورت مخاطب پرتاب نمیکند. انکار نمیکند که چرکی وجود دارد اما حال بیننده را به هم نمیزند و تلاش خود را میکند که بگوید حتی در آرمانی ترین جوامع نیز غربت و غربتی ها هستند و نباید آنها را انکار کرد بلکه باید کوشید برای شناخت ریشه های غربتسازی و خشکاندن آن ریشهها.
خوشبختانه در پایان بندی قضیه، “غربت” به سیبل میزند و همراه میشود با دختری غربتی که بیخیال کمکاری مدیران، خودش معلم شده تا به نوبه خود باعث رشد کودکان غربتی و رهایی آنها از سیاهه تکرار گردد.