1

ادعای کارگردان یک فیلم کودک روی پرده⇐مدیر یک مدرسه به‌جای فیلم کودک، دانش‌آموزان را به تماشای “مطرب” برده!!

سینماروزان: فيلم کودک «قطار آن شب» به كارگرداني حميدرضا قطبي از ابتداي بهمن ماه در سينماهاي تهران و شهرستان‌ها به نمايش درآمده است ولي تاكنون نه تنها فروش خوبي در گيشه نداشته كه حتي گيشه حيرت‌انگيزي دارد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “اعتماد” در فاصله يك ماهي كه از اكران اين فيلم مي‌گذرد تنها 39 ميليون تومان اين فيلم بازگشت گيشه داشته اين درحالي است كه وقتي به سايت فروش آنلاين بليت مراجعه مي‌كنيم، تعداد سالن‌هاي زيادي در تهران و شهرستان به «قطار آن شب» اختصاص داده شده اما حميدرضا قطبي، كارگردان اين فيلم ادعا مي‌كند بعضي شهرستان‌ها و بعضي از سينماهاي تهران از نمايش اين فيلم در سالن‌هاي خود شانه خالي كرده و به بهانه نداشتن مخاطب فيلم‌هاي ديگري را جايگزين اين فيلم كرده‌اند و «قطار آن شب» را براي مخاطب اكران نمي‌كنند. به اعتقاد او اين فيلم اكران دارد اما در واقع ندارد.

قطبي به تینا جلالی مي‌گويد:«طي سفري چند روزه به شهرهاي بوشهر، آبادان و اهواز با تاسف متوجه شدم، سينماهاي اين 3 شهر كه براي اكران فيلم ما قرارداد داشتند نه تبليغي براي فيلم ما مي‌كنند و نه فيلم را براي مخاطبان نمايش مي‌دهند. گو اينكه مسوولان سينمايي در اين 3 شهر فيلم ما را در كشوهاي خود گذاشته و فيلم‌هاي ديگري كه حتي 3 ماه از اكرانشان گذشته به جاي آن به مردم نشان مي‌دادند آنها به شكلي سازمان يافته عملا فيلم قطار آن شب را از رده خارج كرده‌اند.» در ماه‌هاي اخير پيرامون حمايت از اكران فيلم‌هاي كودك بحث‌هاي زيادي در رسانه‌ها مطرح بود.

اين كارگردان در همين رابطه صحبت‌هاي جالبي دارد:«فيلم قطار آن شب عنوان بهترين فيلم را از جشنواره رشد كسب كرد و از همين رو قرار بود با نامه‌اي كه از وزارت آموزش و پرورش دريافت كرديم، مدارس نمايش اين فيلم را در فوق‌برنامه‌ها و اردوهاي خود براي بچه‌ها برنامه‌ريزي كنند اما در عمل شاهد اين همكاري‌ها نيستيم. در پروانه فيلم درج شده كه اوليا و مربيان فيلم را ببينند ولي باور كنيد، كوتاهي مي‌كنند. نه خانواده‌ها نه مربيان مدرسه نه‌ تنها اين فيلم را نمي‌بينند كه مطلع نيستند اين فيلم در سينما‌ها اكران است. من هيچ ادعايي ندارم كه در اكران عمومي در رقابت با فيلم‌هاي طنز و بعضا مبتذل، شانسي براي فروش مي‌داشتيم اما در اكران ويژه مدارس هم اين فيلم جايي نداشت.»

او در ادامه صحبتش به شاهد مثالي اشاره مي‌كند: «مدير مدرسه‌اي در منطقه شهريار براي اينكه دانش‌آموزان را به سينما ببرد با يكي از اين سينماهاي آن منطقه تماس مي‌گيرد و صاحب سينما پيشنهاد نمايش «قطار آن شب» را به او مي‌دهد اما مدير مدرسه كه انگار در پي تفريح خود بوده، بچه‌ها را با خود به تماشاي فيلم «مطرب» مي‌برد. حالا شما خودتان قضاوت كنيد كه من كارگردان چه كاري از دستم برمي‌آيد. يا مثال ديگر مدير مدرسه‌اي در حالي كه خودم فيلم را معرفي مي‌كردم، شتابزده گفت ما احتياج به نمايش اين فيلم نداريم و گوشي تلفن را محكم گذاشت. براي لحظه‌اي همه‌ چيز در برابر چشمانم تيره و تار شد. انگار كه من مزاحمي بودم يا ويزيتوري كه دستگاه تصفيه آب را به او مي‌فروختم. از همان لحظه ديگر به مدرسه‌اي زنگ نزدم. آيا من كارگردانم يا ويزيتور؟»

كارگردان فيلم «قطار آن شب» با بيان اينكه فيلم ما را دست و پا بسته ذبح كرده‌اند و تازه بر سر ما منت هم مي‌گذارند كه فيلمتان را اكران كرده‌ايم ولي فروش نداشته، مي‌گويد:«به ما 40 سينما بدهند ولي چه فايده كه سينمادار فيلم ما را نمايش نمي‌دهد. البته شايد اگر پول بيشتري داشتيم و براي تبليغات فيلم هزينه مي‌كرديم يا پشتمان به نهادهاي قدرت گرم بود حداقل بعضي اسم فيلم «قطار آن شب» را مي‌شنيدند؛ ولي با اين وضع نمي‌دانم سرنوشت اين فيلم چه خواهد شد. آيا مي‌توان اميدوار بود؟ مي‌توان اميد داشت كه مديران مدارس از جايشان برخيزند و بگويند: بچه ‌ها بريم يه هوايي بخوريم، نفسي تازه كنيم و با انرژي برگرديم يا اينكه شبح كرونا و اشباح ديگر، آنها و ما را در خانه خواهد نشاند.

قطبي در ادامه درباره خصوصيات فيلمش توضيح مي‌دهد كه قطار آن شب يك فيلم كودك‌محور روايي آموزشي است كه براي سرگرمي بچه‌ها ساخته شده ولي در عين حال خانواده‌ها هم مي‌توانند مخاطب اين فيلم باشند.




ادعاهای احمد میراحسان در یادداشتی به بهانه کمدی پرمخاطب «مطرب»⇐همه «روشنفکران»(؟!) غربگرای ما در فیلم عامیانه ساختن، مقلّد معکوس مسعود ده‌نمکی هستند!!/هر قدر ده‌نمکی در نفی قواعد داستانگویی کلاسیک، روان و سلیس است، این حضرات روشنفکر(؟!) دچار سرهم‌بندی هستند/ده‌نمکی را بخاطر شکستن ساختار سیدفیلد به صلابه کشیدند ولی حالا خودشان در حال تقلید از ده‌نمکی هستند!/همان قدر که دلم برای گوگوش می‌سوخت(!) حالا دلم برای پرستویی می‌سوزد!/پرستویی هم مثل گوگوش همان مدل ادغام نقش و بازیگر در جاری شدن از فضای فیلم به درون فضای زندگی و جامعه را پی گرفته!

سینماروزان: پیشتازی کمدی «مطرب» در صدر آمار فروش سینماها ادامه دارد و هرچقدر که منتقدان درباره ضعفهای ساختاری فیلم گفته اند ولی مخاطبان به فیلم روی خوش نشان داده‌اند و میروند که فیلم را سی میلیاردی کنند.

احمد میراحسان منتقد سینما در یادداشتی انتقادی، کمدی «مطرب» را مجالی کرده است برای نقد کارنامه بازیگری این سالهای پرویز پرستویی.

متن یادداشت میراحسان را بخوانید:

ظاهراً «مطرب» بنا به جریان دفاع از سینمای عامه پسند که زمانی موسوم به فیلم فارسی بود، ساخته شده است. این نگرش ، رویکرد عامه را به فیلم ، سند درستی آن وانمود می کند . از این منظر گنج قارون ، شاهکاری در سینمای ایران است .حتی از این زاویه دید هم مطرب فیلمی دچار سردرگمی است. زیرا این «مردم» آن «مردم» نیستند و ذائقه جامعه توده ای ایرانی که از آغاسی و سوسن لذت می برد با ذائقه طبقه متوسط متفاوت است.

اما فیلم در پس داستان کهنه مطرب انواع نگرش‌ها غربگرا را گنجانده که باب طبع طبقه متوسط امروزی است. بهرحال قصدم واکاوی فیلم مطرب و مشکلات آن نیست می خواهم درباره مطرب بمثابه فیلم پرستویی، نه فیلم کیایی بنویسم.

اگر قصدم گفتگو از شکاف ها و شکافتن فیلم و ساختار زدایی و شل کردن پیچ و مهره های مطرب بود و اشاره به «ابتذال» عیان ، که شگرد فیلم است، فیلمی که به داستان کلاسیک اهمیتی نمی دهد و صرف قهرمان پردازی احساساتی، هدف آن است، مسیر دیگری را طی می کردم. اگر نیت، بررسی ساختی و فکری این فیلم بود البته می نوشتم که چگونه «روشنفکران» غربگرای ما در سینما با تفسیر تازه از ارزش و روش فیلم عامیانه ساختن ، رویکرد به اصول تازه ای را طبق ذائقه فیلم های فارسی اسبق در ساخت و پاخت روایتی شلخته و بی اعتناء به قواعد هالیوودی داستانگویی و متکی به کولاژهای داستان قهرمان محور کار، بنا نهاده اند و همه شان  مقلّد معکوس مسعود ده نمکی هستند ! اما هر قدر ده نمکی روان و سلیس است در نفی قواعد داستانگویی کلاسیک در سینمای عامه گرا، این حضرات دچار سر هم بندی هستند . در سینمای پس از انقلاب این مسعود ده نمکی بود که به سود محتوایی انقلابی و دینی عرفانی و اخلاق گرا و آرمان خواه ، دگم ساختار سیدفیلدی را شکست و همه به عنوان کاری مبتذل او را به صلّابه کشیدند ، زیرا در حقیقت  خشمگین از موفقیت او در دفاع از آرمان انقلاب اسلامی بودند ، اما حالا خودشان آن تخطی های ساختاری را به سود ترویج نگرش نولیبرالی برای جذب عوام به کار می گیرند . با محتوای شدیداً ضد انقلاب اسلامی و عمیقاً غرب گرا .

اما حقیقت آن است که مباحث زیبا شناسی ستایش ابتذال یا معنای تازه ستایش از سینمای عامه پسند در این نوشته ، مورد نظرم نیست بلکه سقوط، در مغاک ادغام نقش بازیگر در نقش خارج  از فیلم در این  نوشته مهم ترین انگیزه برای نوشتن است . یعنی قصد دارم درباره مطرب بمثابه فیلم پرستویی بنویسم ، بمثابه  «ادغام پرستویی و مطرب»! یعنی فیلم مطرب در ارتباط با کیایی ، رابطه منطقی فیلم کارگردانی  را دارد با استتیک مطرب ! اما در ارتباط با پرستویی دارای وجهی نمادین است. مطرب فیلم پرستویی است! از زوایای گوناگون ! اینکه چرا مطرب فیلم پر اشتباه و گرد آمده از بلبشویی است نولیبرالیسم که شبیه بلبشوی مدیریت سیاسی وا داده نولیبرالی درون است و همه چیز سر هم بندی شده تا غیظ و نیش و نفرت ایجاد کند علیه مهمترین تحرک ملی در ایران برای رهایی از نولیبرالیسم و بردگی سلطه جهانی سرمایه داری بین المللی بس ارتجاعی شده از سوی انقلاب اسلامی و … اینها حرف دیگری است . در این نوشته من با پرستویی کار دارم. آن را پدیده ایده زیبایی شناسانه ی کارگردان درباره ارزش ساختن فیلم عامه پسند ایرانی موضوع دیگری است!

پرویز پرستویی چه اش شده ! پاره ای او را بازگشته به واقعیت پنهان نگه داشته اش تفسیر می کنند، پاره ای معتقدند او مبتذل شده، پاره‌ای شجاعت او را در همرنگی با زمانه می ستانید، پاره ای می‌گویند او آدم فرصت طلبی است هم از آخور خورده و هم از تو بره ،پاره ای او را خود بزرگ بین متوهم و حتی خائن به آرمان برادر شهیدش و انقلاب اسلامی و فریفته وسوسه  شیطان بزرگ و زینا و قدرت و سیطره طاغوت عصر می‌داند که با نقاب اعتراض، این گرایش همرنگی فاوست گونه با مفیتسوفلس را پوشانده است و به ارزشهای ژرف انسانی و آرمانی  خیانت کرده و خود را به توسعه غربگرا و افکار مادی و ضد دینی آن فروخته تا در پیری  هم ، همچنان شهره بماند. پاره‌ای  اذیت‌های نهادهای رسمی حکومت، توقعات آنان را عامل ابتذال او معرفی می‌کنند ، پاره ای اعتقاد دارند فساد قدرتمندان و خائنان به خون  شهداء که حالا جیب خود را می‌انبارند وزیر و وکیل و رئیس خائن‌اند ، او را آزرده کرده و همه مفاهیم اخلاقی و مذهبی اثر را بیاد داده، عده‌ای همه اینها را بهانه می‌دانند برای آن که قید بندگی و بردگی  نفس و شیطان را که وسوسه  درونی هر آدمی  است تا گمراهش کند ، به گردن بگیرد و … بویژه آدم مشهور که از عبودیت خالص باز می ماند و غرق دنیا می شود و … و به جای توجه خالص به خدا ، بت های گوناگون و بهانه‌های  رنگارنگ او را با خود می برد …

از تمام این تفسیر ها ، من درباره پرستویی ، همان تأویلی را می پسندم که زمانی درباره فائقه آتشین نوشتم و هوشنگ اسدی و نوشابه امیری آن را به او دادند تا بخواند زیرا دوران گزارش فیلم بود و آنها احتیاط می کردند نوشته ام را منتشر کنند و البته  خانم بازیگر تحمل تأویل خود را نداشت. و نمی‌دید که مفتخر شده به نقش یکّه بازیگری یا شاید دانش کافی در فهم این وجه نمایشی خودش را کم داشت ! پرستویی همان مدل ادغام نقش و بازیگر در جاری شدن از فضای فیلم به درون فضای زندگی و جامعه طی چهل ساله پس از انقلاب اسلامی است .

من کاری به سینماگران فاقد هر باور و ایمان و عروسک های خیمه بازی نولیبرالیسم و اربابان شیطانی و جهانی تمدن مدرن ندارم . دلم برای پرستویی می سوزد؛ همانقدر که برای گوگوش !

فعلاً و امروز او برآیند آن روحیه سرخورده کسانی از انقلاب اسلامی است ،که از آن می گسلند. او معترض خشمگین است . اما محتوای حقیقی این گسست چیست ؟ و این اعتراض و خشم رو به خدا دارد یا پشت به خدا ؟

در چند سال اخیر و بالاخره با مطرب ، ما شاهد بازگشت او به گذشته‌ایم که می خواهد نزد «همگان» آبرومند باشد. و در حیطه زیبایی شناسی تفسیر تازه‌ای ارائه دهد علیه آن ارزش‌هایی که انقلاب از آن دفاع می کرد و به سود آن چه که مردودش می داشت ، و حالا آن چیز حلال، حرامی است به اسم مطربی !

ظاهراً پرستویی دارد با بازی عاطفی خود ، معادله ای را بر هم می زند! او یک پدیده بومی، توده‌ای و پوپولیستی را برگزیده که در ابتذال« اصالت » دارد ! و نیز هماهنگ با زیبایی شناسی رایجی است که می‌کوشد با ستایش از ابتذال و عامه پسندی، اثبات کند که در این جلب توده های فرو دست ، هنری بزرگ و اصیل پنهان بوده ،هنری که « مردم » را شاد می‌کند  و از افسردگی فرهنگ حکام رهایی می‌بخشد.

اما حقیقت آن است که این طرب  ، امروز حتی فاقد حقیقت طرب بومی است، بلکه وانموده ای است که این نقش را ایفا می کند و جزیی از سیطره نولیبرالیسمی است که هر عنصر بومی و غیر بومی را به جزیی از جریان فروپاشی  ارزش‌های سبک زندگی اسلامی و تعاریف سنتی و  سنت های  فرهنگ دینی بدل می سازد تا فراتر از بدل کردن ایران به گاو شیر ده سابق ، ریشه های احساس هویت و استقلال بر حسب نگاه دینی را به سود یک نیست انگاری وارداتی  و به سود سیطره سرمایه بین المللی و تروج کفر، بخشکاند. دفاع از آن هنر مطربی امروز تهاته‌اش ختم می شود به نولیبرالیسم غربگرا و ستایش مفلوک نولیبرالیسم ترکیه !!!

برگردیم به پرستویی! بالاخره  دوران « با کدخدا بساز و ده را  بتاز» توهماتی نولیبرالی  فرا رسید  و « پرونده دار » از آب درآمدن برادران یوسف ها ، از مقام منیع ریاست جمهوری تا معاون اول و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه سابقی  و … یعنی وضعیت احساسی یک آدم پاکباخته  که میکوشد دامنش را از آلودگی قشر ممتاز و نومانکلاتورای انقلاب اسلامی که خائن به خون شهیدان و آرمان امام خمینی (ره) و اذناب نولیبرالیسم و جهان سازی سرمایه داری بغایت ارتجاعی شده بین المللی و ملقب به نفوذی‌های همان دشمنان غدار در پیکره جمهوری اسلامی و بهره‌مندان از اقتصاد نفتی  و ممانعت کنندگان درون حاکمیت از توسعه اقتصاد تولید گرا و مجاهدت تجّار تجارت های فاسد واردات و خام فروشی و قاچاق و خیانت به ایران اند که همه را به ستوه آورده اند. حالا آقای پرستویی، برخلاف آقای بازیگر ، انتظامی، که همواره متانت و استقلال و تعادل خود را حفظ کرد، به بازیگری ادغام شده با نقش در متن زندگی واقعی  و فردی دچار سرگیجه شده، بدل شد و فکر می کند با مطرب و سایت اش دارد  مبارزه می کند علیه قدرت فاسد، اما سوراخ دعا را گم کرده است! چرا که ظرفیت درک پیچیدگی های سیاست مدرنیته متأخره و سیطره نولیبرالیسم و فراپاشی های پست مدرنیستی و وضعیت هولناک آسیای غربی و بار سنگین مسائل خاورمیانه ای که کانون عمل ارتجاع جهانی سلطه خواهی شرق و غرب است و تجلی پیش افتادن  مردم جهان برای نظمی رها از قدرت سلطه جو و کشتارگر و خونریز و وحشی شده مدرن و شیطان بزرگش که شاهزاده ادلسون « صهیونیست » می گرداندش ، همان ابر سرمایه داری یهود که می گوید خانم کلینتون نباشد، آقای ترامپ باشد، در یمن جنگ بپا شود ، در کردستان عراق،سرمایه اسرائیلی غوغا بپا کند و قس علیهذا … پرستویی توان فهم اینها را ندارد پس در زیر نقاب مخالفت با قدرت داخلی  به خدمت سرمایه جهانی  در آمده … و درون نظام داخلی هم نمی تواند حق و باطل را تفکیک کند و جایگاه هر یک را به درستی فهم نماید . پس مهارش به دست شیطان می افتد .

 این است که ذهن ساده ناآقای بازیگر به ابزار بازی جهانی بدل می شود.  طبل از سمت چپ به صدا در می آید تا اعتراض و حمله از سمت راست نقش اش را در هماهنگی  با ترویج  منظر فرهنگی و اعتقادی آمریکا ایفا کند که کارش بر باد دادن ارزشهای بنا نهاده شده انقلاب اسلامی و روایت امام خمینی  (ره) از زندگی در دنیا و سرنوشت اخروی است و توسعه ابتذالی حرام.  ظاهراً مطرب مقوله ای «ملی» است !!! و ربطی به موسیقی غربگرا ندارد !!! یعنی به تنگ آمدن از فساد  داخلی ، او را به تسلیم  برابر فساد بزرگ تر  ترویج آن کشانده و به جای مبارزه  با واقعیت  موجود  فساد ،علیه ارزشهای ضد فساد آرمان دیروزش به پا خاسته و با این  ابتذال به خودش ، به  دیروز خودش دهن کجی می کند و البته  مثل پناهی، فرهادی و در  فرمی دیگر به کاریکاتور « آزادی » خواهی خیمه شب بازی قدرت جهانی شیطان سرمایه  ارتجاعی صهیونیستی  بدل شده است که خصوصاً هنرمندان کم بنیه اما خود بزرگ بین به دام بازی و سناریو آنها می افتند. طرفه آن که در جهان او ، ترکیه نیروی پادو و سرباز خانه ناتو، کعبه آمال می شود !

***

 آیا مشکل است تناسبی و معادله ای را حل کنیم که بین روحیه بخشی از ملت و بویژه طبقه متوسط امروز گسسته از انقلاب اسلامی در دوران انقلابی شدنش، دوران رأی نود و هشت و اندی درصدی  به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و « بازیگر » ما برقرار شد و سپس در دوران سازندگی و اصلاحات  و بازخوانی انتقادی  انقلاب و دوران جنگ و سپس وانهادگی آرمان انقلاب و کم کم تغییر ارزشها و تمایل به پیروی از نولیبرالیسم ادامه یافت  که اتفاقاً نفوذ این نولیبرالیسم در ساختار حکومت علت اصلی ناکامی‌ها، سستی‌ها و ممانعت‌ها از سر پای خود ایستادن و مبارزه با فساد و ارگانیک قشر ممتاز ، حکومتگر بود و زیر پانهادن حلال و حرام محمدی و جالب آن که در جهان روشنفکران و آقای بازیگر کنونی ، باز سیطره  همان نولیبرالیسم بر ذهن شان و افق آنها است که اعتراض به فسادشان را به کمدی  بدل می کند  و به فیلم مطرب و توبه از دفاع  از ارزشهای انقلاب اسلامی و بازگشت به فرهنگ حرامکاری مبتذل پهلوی که با حرامخواری بطون انباشته از دلارهای نفتی هماهنگی دارد .این حرکت پس پسکی  کمیک که به جای  حس تراژیک به مضحکه ای بدل شده ، بدین سان محصول رابطه ای است بین سینما ، وانموده های سینما و نیز طاغوت عصر و تحولات درون ملت که یک سو پروژه براندازی طبق منافع سرمایه داری متأخر  و جهان مدرن قرار دارد و سر دیگرش مقاومت نیروهای صالحی است که زمان حضرت لوط  و حضرت ابراهیم هم در قومی  یک سره به فساد کشیده تکرار شد و همچنان امروز پس از قرنها بر ارزشهای انقلاب دینی و استقلال، عدالت ، آزادی از قید بردگی فرعون عصر و تفرعن و طغیان طاغوت جهانی و مدرنیت فاسد شده اش و رشد مستقل خدا باورانه و ضد حرام ها پای می فشرند و ایستادگی می کنند و فساد دیگران را بهانه ای برای فساد خویش و گرویدن به شیطان ابتذال بدل نمی سازند بلکه با حاکمیت فساد در همه جلوه هایش  مخالف‌اند و به طی طریق در سیر انتظار حقیقت موعود دل بسته اند و باور دارند !

 حالا می شود هم معنای مطرب و هم معنای پرویز پرستویی و سایت و عمل اجتماعی خارج از فیلم هایش را که با هم تناسب دارد درست ادراک کرد.

و طنین من نه منم نه من منم «فؤاد» را در هستی ابراهیم و و معنای ابراهیم را در تحولات پرستویی ابراهیم حاتمی کیا تا امروز مطالعه کرد و دید در نیمه راه او از حاتمی  کیا هم جدا می شود و من نه منم نه من منم را رمزگشایی نمود. میراث های معرفتی در فرهنگ های بشری وجود داردکه گردآمده در عباراتی است . آیات الهی و راه نمود های اهل عصمت و دانایان ژرفانگر نمونه های متقن اند.یعنی گزاره هایی است که حکم مفتاح را در شناخت آدمی از خود و از دیگران دارد و نیز علت ها و عوامل بیماری انگیزی که روح آدمی را رو به ظلمات و گرفتار سقوط در دوزخ درون می کند و یا مایه تغییر جان به سوی جهان های روشن می شو ، فاش می سازد : شهوات، قدرت ، شهرت ، ثروت ، از نیروهای قهار دنیا و مأوای شیطان است تا آدمی را سرکش ، گرفتار دارالغرور ، و برده ی عجب و خود رأیی و تفرعن و طغیان برابر حقیقت و مسیر رشد و در نتیجه گردن کش علیه کار، بر وفق طاعت و خشنودی الهی  کند . از همین رو گفته اند :

*یا رب مباد که گدا معتبر شود ………………..

*در اینجا ، رهایی گدا از گدایی در نظر نیست  و علیه آن دعا نشده ،شاعر گدایی را که اعتبارات دیگری و استغنا ، وحشی ، سرکش ، ظالم ، و خود رأی و نا منصف اش ساخته ، … پرده برداری کرده و از آن برائت جسته است !

ردّ این پدیدار می تواند در میان سیاستمداران یا هنرمندان و تازه به دوران رسیده ها و مردم عوام یا دانشمندان و فرودستان یا فرادستان بی ریشه دنبال شود . این جور آدم ها همه جا هستند و در میان روشنفکران و اهل سینما و پولدارهای بادآورده و صاحبان  شهرت های اغوا کننده از همه جا  بیشتر و در انقلاب اسلامی یک جریان اند که از خدا به شیطان رو کرده اند یا از اول از اذناب شیطان بوده اند  با نقاب اغواگر در صف انقلاب ! با ماهیتی که ربطی به تقوای حقیقی یک مؤمن و گریز از شهوات دنیا نداشته. بله سینما می تواند وانموده هایی را روایت کند که جانشین واقعیت اند . دروغ چیز دیگری است ! وانموده اما بس پیچیده تری در بازنمایی فیلمیک است و ولو یک فیلم مستند می تواند واقعیت تازه ای خلق کند ضد واقعیت ­موجود در زمان و مکان .

گاه فیلم ، و خود کارگردان و خود هنر پیشه یک وانموده ی با هم اند. زمانی فیلم یک وانموده است اما نه بازیگرش در خارج از نقش. فرض کسی فیلمی بسازد که داستانگویی اش عواطف را به سود هیتلر یا عمر سعد تحریک کند ، بدون آن که بازی در نقش هیتلر یا عمر سعد، بازیگر را به تسلیم به فریب فیلم در و وانمایی از هیتلر یا عمر سعد ،کشانده باشد. و بیرون از این فیلم بازیگر، هیتلر یا عمر سعد،همذات شود. یعنی بیرون از این فیلم، بازیگر ، همچنان هیتلر را یک خون ریز نژاد پرست و عمر سعد را یک عالم بی وجدان و دنیاگر بداند و تا سرحد کشتار و خشونت علیه معصومیت ، به دنبال زر و زور می رود و یزیدی می شود .

این مؤخره طولانی ، در پی گفتن یک جمله  به آقای پرستویی است ، وضع خطرناکی دارد و دارد از خودش بی ظرفیتی نشان می دهد ، نه به سبب سیاست بازی  یا اعتراض به فساد که اعتراض به فساد سیاستمداران، شرف است و آبرو نزد خدا و بندگان  مظلوم خدا و مردم اسیر دست قدرت مداران فاسد می شوند و ایستادن در کنار نیروهای صالح که خواهان اداره امور مملکت با عقل و عدالت و تقوی هستند و پیشرفت را در رشد یک جامعه سالم و مدیریت معقول و پاکیزه می دانند .

وضعیت خطرناک پرستویی آن است که به ابتذال، و ناحقیقت و بازی شیطان عصر در غلتد و وارونمایی کند و بیاندیشد با دفاع از امر مبتذل، فحشاء ، جهل عشرت و لشوراگی، و حرامکاری های گذشته دارد از ملت و حقیقت و انسانیت و مظلومیت دفاع می کند . آرایش چهره ی حرامکار، و تشویق حرامکاری ، چه فرق می کند یک قاتل ظالم یا دزد یا یک اهل لهو و لعب حرام، نزد خدا و قرآن و آل الله  (علیهم السلام) به یک اندازه مذموم و دوزخی است.

نولیبرالیسم و کفر جهانی با هزار نقاب روشنفکران و هنرمندان و سیاستمداران را برده خود می کند و حتی با پز انقلابیگری جعلی یا رفرمیسم مدرن گرا و صلح طلب ! زدن یک نقاب  خشمگین از فساد  قدرتمنداران، و در غلتیدن  به فسادی دیگر و پشیمانی از روزگار دفاع از حقیقت یک انقلاب دینی و دهن کجی به خدا و اطاعت خداو انقلاب خدایی، فساد دورویان را بهانه دفاع از فساد  بزرگ تر ، از سوی اهالی طاغوت جهانی  و فرهنگ ضد خدایی جهان مدرن و لهو فحشا اش قرار دادن ، کار مضحکی است ، سر همه را  آدم کلاه بگذارد، حتی سر خو را کلاه بگذارد، نمی تواند سر خدا را کلاه بگذارد که هدایت ها و راه  نمودن هایش مشخص است و عصیان و طغیان و تفرعن و خود رأیی و خود خدا پنداری و مفاهیم دلبخواهانه و باورهای پوچ را جانشین اعتقادات روشن و مبین وانمود کردن تا همرنگ جماعت شوی ، هم نزد صاحبان خرد و مقدم بر آنان نزد رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع)و فرزندان معصوم و ذخایر حق واضح است .

حالا موقعیت در زمانی فیلم مطرب و وضعیت ویژه یک بازیگر  در تناسب با تغییرات طبقه متوسط ایران که کم کم در دیگر اقشار  شیوع می یابد قابل درک است. و اینکه چرا سریال فیلم های دوران توبه آقای پرستویی، از انقلابیگری سینمایی و آثار آرمان گرایانه ، حالا دارد ، دامنه دار می شود که آخرین اش فیلم «مطرب» است . من کاری به کیایی ندارم. برای او ترکیه و اسلام جعلی یک الگو توسعه است!!! من با پرستویی کار دارم  و نولیبرالیسم پان ترکیسم که  به نحو مبتذلی کعبه آمال است در فیلم مطرب و بگویم مطرب را از زوایای گوناگون می توان چفت و  بست اش را باز و ساخت و پاخت اش را تفسیر کرد.

1-مطرب از نظر سازه ، فیلمی با ساخت عوام گرای سرگرم کننده ، از فیلم هایی است که می پندارد رگ خواب تماشاگر ایرانی و سلیقه اش را به دست آورده ، همان طور که مثلاً یک فیلمساز فیلم های عامه پسند هندی می داند . در آن جا منطق سید فیلدی و روایت  داستان سر راست مهم نیست ، نقطه جوش جذابیت در جای دیگری است .

آیا از این منظر فیلم موفق است ؟ مثلاً شبیه گنج قارون ؟با همه تفکر جعلی، فضای بی ریشه، واقع گریزی مبتذل، رویا پردازی ارزان مایه و فریب دهنده و خرفت کردن آدم ها اما موفق در انگشت نهادن به گیجگاه  تماشاگر عام ایرانی و او را با یک قهرمان شیرین و نماد روحیه  عوام و توقعات و ارزش های آنان، که همه مشخصات و باورپذیری خودی بودن اش تام تمام است جلب می کند . (همان طور جذابیت های پاره ی مکمل وزن دلربای آن قهرمان ) واکاوی مطرب از این زاویه دید، کم و کاست های زیاد و سر هم بندی های کم هوشانه و فراوانی را فاش می کند. یعنی هر قدر کارگردان بگوید من تحت نفوذ تئوری رواج یافته . ذائقه «مردم» ایران ، آگاهانه از قصه پردازی، شخصیت پردازی، روایت سه پرده ای، شکل دادن کشمکش های جذاب دست شسته ام و یک راست به سراغ وجوه گیج کننده و جذاب سلیقه ایرانی رفته ام و داستان و  لنگ و وازم را طبق این ذائقه  بر اساس احساسات برانگیزی قهرمان مظلوم و سعادت پایانی اش شکل داده ام ، باز نمی تواند گریبان خود را از پرسش هایی درباره ضعف همین ساخت دهی رها کند .

2- منظر دیگر بررسی مطرب در گروه فیلم هایی است که یک داستان عامه پسند و سطحی را پیش  می کشند تا در پشتش مثلاً نقد منکوب کننده علیه انقلاب اسلامی را نهان سازند ، نقدی که ظاهراً در روایتی جدی امکان  و مجوز نمایش نخواهد یافت .

3- جدا از زوایای متعدد دیگر، یک نظرگاه هم دنبال کردن وانموده های فیلم و بازیگر ، نسبت به رخدادهای زندگی ایرانی است . این زاویه دید برایم انگیزه نوشتن این یادداشت بود .در ذهنم سرنوشت بازیگری عزت الله انتظامی و خسرو شکیبایی و حیات آبرومندشان می خواهد چیزی را به پرستویی یادآوری کند . در این نوشته مایل بودم همین تذکر را ثبت کنم. که کردم. شیطان جنی و انسی و جهان بی ترحم طغیان علیه خدا ، هزار راه برای تبدیل هنرمند و سیاستمداران و روشنفکر و سپس یک قوم به ذنب خود دارد . به قهرمان  بدل کردن یک زندگی سرشار از لشوارگی و ابتذال  رژیم سابق به صورت مبتذل و هندی وار ، جزیی از این ذنب لایغفر است .

بگذریم از همه عوامل ایجاد نفرت از انقلاب اسلامی ، و هر پدیده وابسته به آن ، تبدیل کردن ترکیه نولیبرال و همدست ناتو و جنایات خاورمیانه ای اش علیه سوریه و کردها به کعبه آمال و هنرمند شکوهمند و اخلاق گرایی ترک را برابر  این زباله های پر از دروغ  و تخطی ایرانی ، به قهرمان  اصلی  بدل کردن و کاپ اخلاق و خرد  به او دادن ! و آن انبوه عیان ستایش خود باختگی یک ملت و وحدت همه عناصر ضد انقلاب در ضدیت با انقلاب. پله های سقوط آدمی از فیلمی افشاگر داعش و ترکیه داعش پرور بپرهیزد تا فیلمی که ترکیه نولیبرال «اسلامی»!!! را بستاند ، پله های  عروج او نیست !

من کاری به سینماگران فاقد هر باور و ایمان و عروسک های خیمه بازی نولیبرالیسم و اربابان شیطانی و جهانی تمدن مدرن ندارم. دلم برای پرستویی می سوزد. همانقدر که برای گوگوش!




اعتراف مهران احمدی به اشتباه بزرگش!+انتقاد این بازیگر از ادعاهای نوید در «متری شش و نیم»

سینماروزان: مهران احمدی این روزها هم مشغول تولید کمدی «سگ بند» برای ارائه به جشنواره سی و هشتم فجر است و هم دو فیلم «مطرب» و «لیلاج» را روی پرده دارد؛ ضمن اینکه «آشفتگی» با بازی او از چهارشنبه روی پرده خواهد رفت.

مهران احمدی در «مطرب» ایفاگر یک نوازنده است و در «لیلاج» ایفاگر کاراکتر یک مرد به‌ظاهر متجاوزگر ولی درواقع اخته!! مهران احمدی دلیل ایفای نقشهایی متنوع را تجربه گرایی دانسته و در عین حال معترف هست به اشتباه بزرگی که حین ایفای نقش در «لیلاج» داشته.

مهران احمدی با اشاره به ایفای نقش «شهباز» در «لیلاج» به نیوشا روزبان در «مهر» گفت: زمانی که نسخه نهایی «لیلاج» را دیدم، به این نتیجه رسیدم که پایان‌بندی فیلم را دوست ندارم. به نظر من آن صحنه آخر گریه کردن شهباز متجاوز(!) اضافه بود، زمانی که شهباز می‌گوید اخته شده است، تماشاچی با شنیدن آن شروع به خنده می‌کند، یعنی کارگردان یک فیلم تراژیک ساخته تا به جایی برسد که تماشاچی سنگین از سینما برود، یا فیلمی ساخته است که آخرش مخاطب را می‌خنداند؟ معتقدم که تماشاچی فهمیده است، جریان چیست و دیگر لازم نبود که این پایان آورده شود.

احمدی ادامه داد: مساله این است که فیلم ۲ قسمت شده است، بخش اول جایی است که شهباز حرف‌های خود را به خورشید می‌زند اما خورشید به دلیل ناشنوا بودن صدای شهباز را نمی‌شنود، بعد چند سکانس بعدتر دوباره به همان سکانس بازمی‌گردیم و این بار صدای شهباز را مخاطب می‌شنود. من از خنده تماشاگران در این سکانس خوشحال نشدم. به نظر من در مورد شخصیت شهباز تماشاچی همه چیز را فهمیده است، گریه سوزناکی که شهباز در فیلم می‌کند درست نیست و اعتراف می‌کنم که این گریه اشتباه بزرگ من در این فیلم بود. چرا که شهباز گناهکار است اما مظلومانه گریه می‌کند. اصلا این شخصیت چرا باید گریه کند؟ شهباز یک اشتباه بزرگی کرده است که اخته شدن کمترین بلایی بود که باید سرش می‌آمد، چرا که با سرنوشت یک آدم بازی کرده است و بعد در فیلم مظلومانه گریه می‌کند که رعنا به او لگد زده است؟ نمی‌دانم قصد کارگردان و تدوینگر از این نوع تدوین چه بوده است، آیا به دنبال این بودید که شهباز را یک شکست خورده نشان دهید؟ به نظر من این سکانس از فیلم، خنده‌دار است و حتی در همان اکران مردمی ۴۰ درصد از مخاطبان خندیدند. ببینید بحث من در حال حاضر خنده مخاطب نیست بلکه تطهیری است که شهباز در آخر داستان می‌شود. تاکید می‌کنم که خودم این سکانس گریه را اشتباه بازی کردم، با گریه سوزناکی که این آدم می‌کند، انگار در حال تطهیر خود است، در صورتی که تطهیر نمی‌شود.

این بازیگر-کارگردان سینما تاکید کرد: احساس می‌کنم که هر آنچه که هرکس سرش می‌آید، پاسخ اعمال خود فرد است که می‌شود همان «از ما است که بر ما است». برخلاف نظر برخی دولت‌ها را پدر و مادر ملت‌ها نمی‌دانم، فکر می‌کنم که دولت ریشه در ملت‌ها دارد و ملت‌ها پدر و مادر دولت‌ها و حکومت‌ها هستند. واقعیت این است که از کوچکترین مناسبات اجتماعی روز به روز دورتر می‌شویم که این امر هیچ ربطی به دولت‌ها ندارد، یعنی اگر فردی آشغال در جنگل نمی‌اندازد هیچ ربطی به دولت ندارد، اگر هم بریزد هم ربطی به دولت ندارد.

مهران احمدی با اشاره به ساخته پرمخاطب سعید روستایی بیان داشت: به عنوان مثال فیلم «متری شیش و نیم» یک آدم با بازی نوید محمدزاده را نشان می‌دهد که کارتل شیشه و مواد مخدر است و بعد می‌گوید که کوچه ما باریک بود، پس کارتل مواد مخدر شدم. این چه معنایی دارد؟؟؟ این درحالی است که همسایه بغلی این فرد در همان کوچه باریک تبدیل به جراح قلب یا یک دبیر شرافتمند آموزش و پرورش شده باشد. کسی که قرار است هدایت شود، هدایت می‌شود و این امر ذاتی است و ربطی به تنگی کوچه ندارد!!




پرسش یک رسانه اصولگرا از مصطفی کیایی⇐چرا در “مطرب” حتی از خالتورهای تولیدی پویافیلم هم عقب‌تری؟؟

سینماروزان: مصطفی کیایی که تجربه تولید آثاری قابل اعتنا همچون “خط ویژه”، “ضدگلوله” و “چهارراه استانبول” را در کارنامه دارد در تازه‌ترین فیلمش “مطرب” به دام نوعی تجاری‌سازی سطحی افتاده که انتقاد بسیاری از دوستداران آثارش را موجب شده.

مساله بر سر روی آوردن کیایی به سینمای گیشه نیست بلکه مساله بر سر عدم رعایت چارچوب‌های اولیه تولید در چنین نوع سینمایی است.

روزنامه اصولگرای “جوان” در تحلیلی بر سینمای تجاری این سالها به بررسی چرایی افتادن کیایی در دام سطحی‌سازی پرداخته است.

متن تحلیل “جوان” را بخوانید:

جریان فیلمسازی تجاری در سالهای اخیر به ورطه تولید کمدی-موزیکال‌هایی افتاده که بیش از آن که وامدار کمدی‌های کلاسیک یا موزیکال‌های کالت باشند به واریته‌هایی بدل شده‌اند مشتمل بر مقادیری بشکن و بالابنداز و شوخی‌های اروتیک کلامی.

اگر تا یک دهه قبل فقط دو تا سه دفتر تولید حوالی چهارراه استانبول بودند که مبادرت به تولید چنین آثار خالتوری می‌کردند در پنج سال اخیر حتی برخی از فیلمسازانی که مدعی اندیشه‌ورزی بوده و تا شورای مرکزی صنف کارگردانان هم راه یافته‌اند هم به سراغ این سبک فیلمسازی رفته‌اند.

توجیه این جماعت، شکست تجاری آثار اندیشمندانه‌شان است بی آن که حواسشان باشد اگر با هر شکستی، کارگردان بخواهد وادهد و مسیری را برود که مورد انتقاد قبلتر خودش بوده، طبیعی است که هیچ پیشرفتی در کارنامه‌شان رخ نخواهد داد.

منوچهر هادی از جمله سینماگرانی است که بعد از شکست فیلمهایی خوش ساخت نظیر “زندگی جای دیگریست” و “کارگر ساده نیازمندیم”، به دام خالتورسازی افتاد و به “سالوادور…” و “رحمان۱۴۰۰” رسید.

مصطفی کیایی دیگر سینماگری است که با وجود داشتن تجربه‌هایی قابل اعتنا مثل “خط ویژه”، “ضدگلوله” و “چهارراه استانبول” مسیر خالتورسازی را پیش گرفته و “مطرب” را ساخته که بلحاظ کیفی حتی از خالتورهای تولیدی پویافیلم هم عقب‌تر است. چرا؟

هم منوچهر هادی و هم مصطفی کیایی تلاش برای بازگشت مالی و ماندن در کورس کارگردانی را عامل این تغییر مسیر دانسته‌اند ولی سوال آنجاست که چرا حتی برای تغییر مسیر به سینمای تجاری، فیلمهایی آبرومندتر تولید نکرده‌اند؟

سینمای ایران تجربیات امثال داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی را پیش‌رو دارد که حتی وقتی به سمت سینمای تجاری آمدند فیلمهایی مانند “اجاره نشینها” یا “سگ کشی” را ساختند که نه فقط در زمان خود که در دهه‌های بعد همچنان مخاطب‌پسند و سرپا باقی ماندند.

در گونه استراتژیک هم قله‌ای به نام ابراهیم حاتمی‌کیا را داریم که حتی سیاسی‌ترین موضوعات را هم به‌گونه‌ای مخاطب‌پسند دراماتیزه می‌کند تا بتواند هم استانداردهای سینمایی را ارتقا دهد و هم مخاطب را به سینماها بکشاند.

چرا کارگردانان جوان مدعی اندیشه‌ورزی، چنین الگوهایی را برای سودآوری در گیشه‌ها لحاظ نمی‌کنند و به‌جای کار بر روی کمدی‌-موقعیت‌های استاندارد و جذاب به سمت ساده‌ترین کار که خالتورسازی است می‌روند؟؟

اساسا اگر بنا باشد هر شکست تجاری مقدمه‌ای باشد برای خالتورسازی چرا این همه نهاد و ارگان دولتی و شبه‌دولتی به نام حمایت از سینماگران مشغول دریافت بودجه‌های میلیاردی هستند؟؟ آیا بهتر نیست برای امتداد حرکت امثال کیایی و هادی در مسیری پالوده هم که شده، به هنگام شکست تجاری، همین ارگانها باشند که به یاری‌شان بشتابند تا به دام “مطرب” و “رحمان…” نیفتند؟؟




استنتاج واپس‌گرای رسانه اصلاح‌طلب از اقبال مخاطبان به یک کمدی خالتوری⇐ تماشاگري كه به‌طور مداوم با نسخه‌هاي ژنريك «مطرب» همدل باشد، مي‌تواند در مقاطع حساس، مطالبات بحق -و در عين حال روشن‌بينانه- اجتماعي داشته باشد؟

سینماروزان: اینکه در روزهای سرد گیشه‌ها در دوران قطعی اینترنت همچنان این کمدی خالتوری “مطرب” بوده که مخاطبان را به خود جلب کرده چندان عجیب نیست! چرا؟ چون مخاطب خسته از اتفاقات بیرونی وقتی به سینما می‌رود دوست دارد گرفتار تخدیری شود که او را از خستگیها برهاند و چه تخدیری بهتر از تماشای یک کمدی-موزیکال.

این رخداد کاملا بدیهی با استنتاج واپسگرای رسانه اصلاح‌طلب “اعتماد” مواجه شده که همدلی مخاطب با “مطرب” را تلویحا در تناقض با مطالبه‌جویی وی دانسته است.

“اعتماد” نوشت: در سالن شلوغ يكي از سينماهاي مركزي تهران شاهد شور و نشاط و كف زدن جماعت در حين تماشاي فيلم «مطرب» مصطفي كيايي بودیم. آن‌ موقع از اين ابراز احساسات مردم براي فيلمي كه در دل قصه عامه‌پسند و لود‌گي‌ها و شوخي‌هايش به شكل منفعلانه‌اي با «تحقير ملي» كنار مي‌آيد و ذره‌اي عرق وطن‌پرستي در آدم‌هايش موج نمي‌زند بسيار متاسف و اندوهگين شدم. هر قدر توده مردم در يك فطرت فرهنگي و اوضاع بد اقتصادي نياز به دوپينگ و تخليه شدن داشته باشند، باز اين دليلي براي وادادگي و پس‌رفت تاريخي (در همين حوزه فيلمسازي تجاري) نيست.

این رسانه ادامه داد: اگر بخواهیم مصداقي سخن بگویيم، آيا ما بعد از فيلم‌هاي نصرت‌الله وحدت و رضا بيك‌ايمانوردي و امان منطقي (بابا نان داد و مي‌رم بابا بخرم) و… بايد به فيلمي در حد و اندازه «مطرب» برسيم؟ چه مي‌شود كه مصطفي كيايي سازنده «ضدگلوله»، «خط‌ويژه» و «عصريخبندان» در سير نزولي‌اش تن به ساخت چنين فيلمي مي‌دهد كه بهره‌برداري از رگ خواب تماشاگر متفنن و به پوچي رسيده و بي‌دل و دماغ اين زمانه (به هر شكل ممكن و با هر ترفندي)، اصل است؟ نكته غم‌انگيزتر آنكه فضاي بي‌رونق حاكم بر اكران تابستانه فيلم‌هاي ايراني مستمسكي براي دفاع از فيلمي با ارزش‌هاي كيفي نازل «مطرب» از سوي پخش‌كننده، سينمادار و تهيه‌كننده بخش خصوصي شده است. رونق گيشه و راه افتادن دوباره چرخ اقتصاد سينما يك اصل ضروري و واقعيت انكارناپذير براي حيات ‌بخش خصوصي است؛ اما به چه قيمتي و با چه خوراكي؟ آيا ساخت فيلمي با قصه‌اي و قالب آتراكسيوني «مطرب» كه كلاژي از فيلم‌هاي سطحي و بازاري دهه چهل و پنجاه است و گوشه چشمي هم به «مكث» و «نهنگ عنبر» سامان مقدم دارد و استقبال تماشاچي سخت‌پسند از آن، نشانه بارز انحطاط فرهنگي نيست؟

“اعتماد” افزود: در شرايطي كه حوادث يك هفته اخير در كاهش فروش اوليه «مطرب» بسيار نقش موثر داشته و در يكي، دو روز اخير اين فروش رو به افزايش بوده است…به گذشته و حال كارگردان و بازيگري فكر مي‌كنم كه به ‌هر حال كارهاي آبرومندانه و قابل دفاعي در سوابق خود داشته‌اند و نقطه انتخاب، احترام به شعور مخاطب و توجه به ضرورت‌هاي اجتماعي براي‌شان مهم بود. تصور مي‌كنم از يك‌ جا به‌ بعد وقتي تهيه و سرمايه‌گذاري و شراكت در چرخه توليد اصل مي‌شود و تخصص و حرفه اصلي را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد، مشكل آغاز مي‌شود. بايد اين واقعيت را بپذيريم كه در جوامع پركش و قوسي مثل ما «رفاه» با هنرمندانه زيستن و كار كردن، قابل جمع نيستند.

این رسانه تاکید کرد: به اين نكته مهم نيز بايد توجه داشت كه آيا تماشاگري كه به‌طور مداوم با نسخه‌هاي ژنريك فيلم «مطرب» همدل و همراه باشد و غرق در بي‌خبري و بشكن و بالا بنداز شود، آيا مي‌تواند در مقاطع حساس مطالبات بحق -و در عين حال روشن‌بينانه- اجتماعي داشته باشد؟




برادران افراطی توجیه شدند؟؟⇐آغاز پیش‌فروش بلیت‌های کمدی “مطرب” با همکاری حوزه!

سینماروزان: چند روز قبل و بعد از حمله یک رسانه اصولگرا به کمدی “مطرب” بود که اکران این فیلم که بنا بود هشتم آبان ماه روی پرده برود به تعویق افتاد.

متعاقب این تعویق اکران نیز برخی دیگر از رسانه‌های اصولگرا به “مطرب” تاختند و بر طبل توقیف دائمی آن نواختند.

با این حال از ساعاتی قبل، پیش‌فروش اینترنتی این کمدی در سامانه مرجع بلیت‌فروشی آغاز شده و چند پردیس مختلف و ازجمله پردیس آزادی متعلق به حوزه(!!) مشغول بلیت‌فروشی برای “مطرب” هستند.

نخستین رسانه اصولگرایی که به “مطرب” حمله کرده بود این کمدی را حاوی یک دروغ بزرگ علیه جمهوری اسلامی دانسته بود و اکران “خانه پدری” را یک عملیات فریب دانسته بود برای روی پرده فرستادن “مطرب”.(اینجا را بخوانید)

دیگر رسانه‌های اصولگرا هم با انتقاد از فضای حاکم بر اثر و بخصوص شباهت بیش از حد گریم شخصیت اصلی با ابراهیم حامدی خواننده لس‌آنجلسی که اخیرا قطعه‌ای ضدجنگ خوانده، خواستار ممنوعیت نمایش این فیلم شده بودند.

حالا و با شروع فروش اینترنتی بلیتهای “مطرب” اساسی‌ترین پرسشی که شکل می‌گیرد واکنش اصولگرایان به اکران این فیلم است. آیا جماعت تندرو توجیه شده‌اند که با توجه به حمایت حوزه از “مطرب” و قرار دادن این فیلم -احتمالا بفروش- در سبد اکران سینماهای این نهاد، آنها نیز باید سکوت کنند تا این فیلم بدون دردسر روی پرده برود؟

اگر این فرض، درست باشد رییس سازمان سینمایی از این به بعد بیش از هر جای دیگر باید با روسای حوزه هنری هماهنگ باشد و بر سر اکران فیلم‌های مساله‌دار قبل از هر جای دیگر با آنها تعامل کند.

 

پیش فروش "مطرب" در پردیس آزادی حوزه
پیش فروش “مطرب” در پردیس آزادی حوزه

 




به‌دنبال حمله یک رسانه اصولگرا و طرح ادعاهایی پیرامون دروغ‌پردازی فیلم علیه جمهوری اسلامی⇐ توقیف موقت کمدی “مطرب” تا برگزاری انتخابات مجلس؟؟؟

سینماروزان: در روزهای گذشته شاهد حملات برخی رسانه‌های اصولگرا به کمدی در آستانه اکران “مطرب” بودیم تا جایی که یکی از این خبرگزاریها، این فیلم را حاوی دروغ‌هایی علیه نظام دانسته و حتی مدعی گشت که همه حواشی اکران “خانه پدری” یک عملیات فریب بوده برای روی پرده فرستادن “مطرب”.(اینجا را بخوانید)

در شرایطی که هیچ کدام از مدیران سینمایی به ادعاهای این رسانه‌ها پاسخی نداده‌اند پخش‌کننده “مطرب” از تعلیق یک هفته‌ای اکران این فیلم خبر داده و البته سامانه جامع بلیت‌فروشی هم پیش‌فروش بلیتهای این کمدی را متوقف کرد.

فیلمیران پخش‌کننده “مطرب” ابتدای سال را با حواشی از پرده پایین آمدن “رحمان۱۴۰۰” به‌دلیل تفاوت با نسخه مجاز پشت سر گذاشت و نیمه دوم سال را هم با توقیف مجدد “خانه پدری” مواجه گشت!!

حالا و با تعلیق اکران “مطرب” که قرارداد اکرانش ثبت شده و تیزرهای تبلیغاتی موزون‌اش(!) هم از مدتها قبل منتشر شده بود به‌نظر می‌رسد فیلمیران کوشیده علاج واقعه را قبل از وقوع کند و پیش از آن که سرنوشت “رحمان…” و “خانه پدری” مجددا برایش رخ دهد با تعلیق اکران، مناقشات بعدی را عقب بیندازد.

اما این تعلیق یک هفته‌ای اکران چه خاصیتی خواهد داشت؟؟ آیا بناست در این یک هفته با مخالفان “مطرب” رایزنی شده و مشابه تجربه‌ای که برای “فروشنده” رخ داد به لطایف‌الحیلی نظر آنها نسبت به فیلم جلب شود؟؟؟
یا آن که اساسا این تعلیق یک هفته‌ای اکران مقدمه‌ایست برای توقیف طولانی مدت و چندماهه “مطرب” تا انتخابات مجلس برگزار شود و پس از آن و در فضایی آرام‌تر و دور از تنازعات سیاسی، فیلم روی پرده رود؟؟




متعاقب توقیف “خانه پدری”، حالا حمله یک خبرگزاری اصولگرا به کمدی در آستانه اکران “مطرب” ⇐اکران “خانه پدری” یک عملیات فریب بود برای روی پرده فرستادن فیلم ملتهب‌تری به‌نام “مطرب” که یک دروغ بزرگ را به جمهوری اسلامی نسبت می‌دهد!!/وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است!!/مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟

سینماروزان: کمدی-موزیکال “مطرب” از جمله آثاری است که بناست با اتمام ماه صفر روی پرده برود ولی دست‌اندرکاران تولید با انتشار تیزرهایی از فیلم، دست خود در تصویرسازی که به‌شدت یادآور “نهنگ عنبر”، “هزارپا”، “خالتور” و… است را رو کرده‌اند.

خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” در گزارشی تفصیلی علیه فیلم با لو دادن داستان فیلم به برخی مصادیق خط داستانی “مطرب” به شدت تاخته است و مدعی شده همه حواشی حول اکران “خانه پدری” که در نهایت به توقیف آن منجر شده برای روی پرده فرستادن “مطرب” بوده!!

متن گزارش “تسنیم” را بخوانید: 

با بررسی عملکرد چند ساله سازمان سینمایی، باید این سئوال را مطرح کنیم که طراحی برخی ساز و کارهای ملتهب از سوی این سازمان با چه نقشه مهندسی از پیش تعیین شده‌ای صورت می‌پذیرد؟ اگر قائل به توهم توطئه نباشیم، در واقع اکران “خانه پدری” و عملیات‌ روانی که از سوی رسانه‌های مختلف بر سر مخالفت یا موافقت حول این فیلم صورت داد، یک عملیات فریب است تا فیلم ملتهب‌تری به نام “مطرب” بدون حواشی مرتبط اکران شود.

فیلم «مطرب» آخرین ساخته مصطفی کیایی، طرح کینه چند نسل از اعضای خانواده‌ یک خواننده‌ کاباره‌ای است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با یک خواننده قبل از انقلاب همکار بود و یک ماه پیش از معروف شدن وی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 رخ می‌دهد و مانع شناخته شدن این خواننده در عرصه موسیقی می‌شود.

با هجوم انقلابیون به کاباره‌ها و دستگیری وی، زندگی و خانواده‌‌اش نابود می‌شود. لازم به ذکر است که همه مصادیق نمایشی به صورت کمدی روایت می‌شود تا لحن نقادانه فیلم نسبت به رخ‌داد‌ها انقلاب به خوبی به مخاطب حقنه شود.

 «خوش سینه» در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پنج سال حبس محکوم می شود.

بزرگترین دروغ تاریخی سینمای همین مورد خاص است. حتی  خوانندگان زن دوران طاغوت با چنین پیامدی مواجه نشدند. به عنوان مثال تا چند وقت پس از وقوع انقلاب یک خواننده زن لس آنجلس نشین{لیلا فروهر؟}، به عنوان هنرپیشه در صحنه تئاتر لاله‌زار حضور داشت، با این تفاوت {نسبت به قبل از انقلاب} که پوستر نمایش‌ها در روزنامه کیهان و اطلاعات منتشر نمی‌شد. حتی با مهاجرت این چهره به لس‌آنجلس، پدر او در سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی، فعالیت مستمر داشت. هجمه علیه‌ چهره رحمانی انقلاب اسلامی، موتیفی است که در اغلب آثاری که درباره انقلاب و دهه شصت ساخته شدند، وجود دارد که می‌توان به “هزارپا” و “نهنگ عنبر” اشاره کرد.

در این میان باید به نسل چهارم و پنجم  انقلاب یادآوری کنیم، مسبب تمامی ممنوعیت‌های برخی هنرپیشه‌ها و تمامی خوانندگان قبل از انقلاب افرادی بودند که قدرت را در وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی و حتی مدیریت تلویزیون را در ید خود داشته داشتند و بعدا به فرقه اصلاح طلبان معروف شدند و عکس‌هایشان با لبخند در کنار ستاره‌های سینما منتشر می‌شد. پیش از این در گفت‌وگو با هوشنگ توکلی (بازیگر و تهیه‌کننده)، حجت‌الاسلام مجید پورطباطبایی (یکی از اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش)، رسول توکلی (بازیگر) پرده از اسرار دهه شصت شمسی برداشتیم، تا انقلاب اسلامی مستحق چنین تهمت‌هایی نباشد.

قبل از اکران فیلم مطرب، مخاطب شایسته این آگاهی است که بداند سینماگرانی که خود را قدیس و مبری از هر گونه گناه و گاهی معارض سیاست‌های عرفی و شرعی حاکمیت جلوه می‌دهند، یک فقره خواننده را معرفی کنند که به جرم خواندن قبل از انقلاب، پس از انقلاب اسلامی به زندان رفته باشد.  شخصیت اصلی فیلم مصطفی کیایی، ابراهیم خوش سینه(خوش لحن)، در گونه مرسوم کوچه‌بازاری {موسیقی‌های کم ارزش کافه کاباره‌ای} فعالیت می‌کند. همکار او جواد یساری که اخیرا در یک فیلم سینمایی حضور داشت، سال‌های بدون اخذ مجوز، آلبوم تولید کرده و موزیک ویدئو ساخته است و چندین سال‌ متولی در دهه هشتاد در کافه‌های دوبی برنامه اجرا کرده؛ آیا یک روز توسط مقامات قضایی جمهوری اسلامی احضار شده است؟ وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است و مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟ آیا می‌توانند خواننده‌ای را پیدا کنند که صرفا به جرم خواندن قبل از انقلاب، به زندان رفته باشد. حجت‌الاسلام مرحوم سید احمد خمینی در روزهایی که اصلاح طلبان دو آتشه به دنبال ممنوعیت و به بند کردن هنرمندان قبل از انقلاب بود، بسیار مراقبت می‌کرد مبادا صدمه‌ای به زندگی شخصی آنان وارد شود و اغلب آنان با برائت از فعالیت‌های پیش از انقلاب، زندگی عادی خود را ادامه دادند. مگر غیر از این است که یکی از بازیگران فعلی سینما در بسیاری از فیلم‌های هنجار شکن قبل از انقلاب حضور داشت اما پس از انقلاب در بسیاری از فیلم‌های سینمایی پس از انقلاب نقش‌آفرینی می‌کرد.

بزرگترین دروغی که در فیلم «مطرب» به جمهوری اسلامی نسبت داده می‌شود، زندان رفتن همکار دست چندم یک خواننده پیش از انقلاب است و امروز که صدای بسیاری از خوانندگان آن زمان از رادیوی جمهوری اسلامی پخش می‌شود، گویی گوش دروغ‌پردازان سینمایی آن را نمی‌شنود!

از سوی دیگر، مسئله تک‌خوانی بانوان و موسیقی رپ از طریق دو شخصیت دیگر فیلم دنبال می‌شود. فیلم رسما مانیفست دولت یازدهم و دوازدهم دنبال می‌کند، گویی تغییر وزیران و مدیران هیچ خللی بدان وارد نمی‌کند، صدور مجوز برای خواندن زنان و موسیقی رپ که این روزها توسط جریان مافیای موسیقی بشدت دنبال می‌شود، گویی تمامی سیاست‌های وزارت ارشاد در حوزه سینما و موسیقی درهم تنیده است. وقتی م.م اولین تک خوانی‌ خود را در حضور علی جنتی اجرا کرد، سید عباس صالحی و سازمان سینمایی تحت امرش، همان سیاست واحد دوران جنتی را در ساختاری سینمایی دنبال می‌کنند.

خروجی فیلم مطرب درباره سرکوب جریان موسیقی در کشور با شکل گیری انقلاب اسلامی به ویژه سرکوب خوانندگی زنان است. فیلم در قالب یک ساختار کمدی چه پیامی را به مردم منتقل می‌کند؟ آیا غیر از اینکه این است که فیلم تلاش می‌کند تا نشان دهد با انقلاب اسلامی همه چیز زیرزمینی شد حتی شادی مردم؟!

در واقع با ترکیبی از فیلم مارموز و مکس (سامان مقدم) به صورت دیگری مواجه هستیم. در ماموز گروه موسیقیایی که مشغول برگزاری کنسرت بودند، با اقدامات تندرو‌ها به نوازنده‌های دورگرد در ترکیه بدل شدند و اشتباه گرفتن یک خواننده مبتذل از دیگر خط‌های داستانی فیلم است.

فیلم دائما روی این موضوع تاکید دارد که فعالان موسیقی که نمی‌توانند در کشور فعالیت کنند، به خارج از کشور می‌‌روند و مسبب این آوارگی حاکمیت و قوانین آن است. فیلم مدعی است که در سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه نیز افراد ریاکار  فعالیت می‌کنند که سیاست حاکمیت را در ممنوعیت حتی در ترکیه دنبال می‌کند. فریفتن همسر وزیر امور خارجه در این فیلم از آن ایده‌های شازی است که غیرقابل چشم‌پوشی است. دولت برای وزیر و این وزارتخانه ارزش خاصی قائل است اما وزارت ارشاد به موتیف نمایشی فریب دادن همسر وزیر توسط یک زن خواننده تاکید دارد.

نشانه این موضوع دختر ابراهیم و عدم توانایی‌ فعالیت‌هایش در حوزه  موسیقی {در کسوت خواننده} به خاطر  قوانین حاکمیتی است. مولف می‌خواهد با نشان‌دار کردن بانوان، بزرگنمایی  برای حذف آنان از این عرصه را برجسته کند و این وضعیت با سیاست‌ها و قوانین کلی وزارت ارشاد تعارض جدی دارد.

کاراکتر دیگری می خواهد خواننده‌ی رپ باشد ولی تنها راه فعالیتش مهاجرت است، چون جمهوری اسلامی در حال سرکوب هر اثر نوپدید است، در حالی که مافیای موسیقی بشدت اعطای مجوز به موسیقی رپ را دنبال می‌کند. تمسخر زنانی که مولودی می‌خوانند و در مراسم‌های زنانه مداحی می‌کنند از دیگر سرخط‌های مهم فیلم است. یکی از کاراکترها در فرودگاه شرب خمر می‌کند و می‌گوید:” تمام رفقا میان اینجا و پاتایا، ایران پول درمیارن میان اینجا عشق و حال”. به عبارت دیگر اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که فاحشگی و مشروب خواری در کناری باشد و همه چیز را سرکوب نکند، مردم این همه پول و ارز از کشور خارج نمی‌کنند.

نرمالزاسیون جمهوری اسلامی مطالبه این فیلم با حمایت بدنه مخاطب است. شعار فیلم در مقابل حاکمیت صرفا تغییر قانون و رفتار است و در قسمت‌های متناوب فیلم تک خوانی خواننده‌  زن ترک به عنوان نقطه قوت کشور ترکیه معرفی می‌شود. لباس بازیگران زن بشدت نامتعارف کمی نزدیک به هنجارشکن است و کارگردان عامدانه تصاویر را در حالت واید فیلم برداری کرده و بدون کراپ کردن (بریدن تصاویر و فریز کردن آن ها به بالا تنه) به دنبال بهره‌بری‌های هنجارشکنی است. توهین به فرهنگ ایرانی که به کرات در فیلم وجود دارد و مولف فرهنگ ایرانی را کاملا منسوخ  می‌داند و نشان می‌دهد، جامعه مدرن {ساخته و پرداخته ذهن کارگردان} از خیلی هنجارهای عرفی و حتی شرعی عبور کرده و هم‌خوانی ابراهیم با یک زن، حاوی  چنین پیامی است که جمهوری اسلامی جای زندگی نیست و باید از آن فرار کرد.

مونولوگ بین مارشال و فوائد، در پی القای این پیام است که به خاطر رفتار نظام در ایران، همه به فکر مهاجرت هستند. جمهوری اسلامی موسیقی را مطربی می‌داند و درکی از آن ندارد تا فعالیت های موسیقایی را محترم بشمارد. هم خوانی پایان فیلم و کمی رپ خوانی هم این پیام را القا می‌کند که چند نسل با سیاست گذاری‌ها جمهوری اسلامی در حوزه موسیقی سرکوب شده‌اند.




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐شروع اکران “مطرب” از هشتم آبان +دستور اکران “سمفونی نهم” و دو فیلم کودک از ۱۵ آبان +ثبت قرارداد اکران “جهان با من برقص” و “آشفتگی”

سینماروزان: در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد تا فیلم سینمایی «مطرب» به کارگردانی مصطفی کیایی از چهارشنبه ۸ آبان در گروه سینمایی ایران اکران شود.

شورا همچنین دستور داد فیلم «سمفونی نهم» به کارگردانی محمدرضا هنرمند در گروه سینمایی فرهنگ از پانزدهم آبان اکران شود، همچنین فیلم «تورنادو» به کارگردانی جواد هاشمی از پانزدهم آبان در گروه سینمایی آزاد استارت خورده و ادامه نمایش آن در سرگروه «زندگی» خواهد بود. شورا مقرر کرد انیمیشن «بنیامین» به کارگردانی محسن عنایتی در گروه آزاد از پانزدهم آبان اکران شود.

به جز این قرارداد اکران کمدی «جهان با من برقص» به کارگردانی سروش صحت در  گروه استقلال ثبت شد، همچنین قرارداد اکران «آشفته گی» به کارگردانی فریدون جیرانی در گروه زندگی ثبت شد.

شورای صنفی نمایش اعلام کرد روز شنبه ۴ آبان  مصادف با شب رحلت رسول اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) از ساعت ۱۷ و روز یکشنبه ۵ آبان به طور کلی و همچنین دوشنبه ۶ آبان مصادف با شب شهادت امام رضا (ع) از ساعت ۱۷  و روز سه‌شنبه ۷ آبان ماه به طور کلی، سینماهای کشور تعطیل هستند. سالن‌های سینما از روز چهارشنبه ۸ آبان فعالیت خود را از سر می‌گیرند.




تازه ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐شروع اکران “درخونگاه” و “سال دوم…” از همین هفته+ثبت قرارداد “مطرب” و “سونامی”

سینماروزان: شورای صنفی نمایش در تازه ترین جلسه خود مقرر کرد «سال دوم دانشکده من» به کارگردانی رسول صدرعاملی در گروه استقلال به جای «ایده اصلی» و فیلم سینمایی «درخونگاه» به کارگردانی سیاوش اسعدی در گروه باغ کتاب به جای «روسی» از چهارشنبه ۱۰ مهر ماه اکران شوند.

شورای صنفی نمایش همچنین قرارداد «مطرب» به کارگردانی مصطفی کیایی در گروه سینمایی ایران برای اکران بعد از ماه صفر و «سونامی» به کارگردانی میلاد صدرعاملی در گروه ایران بعد از «مطرب» را ثبت کرد.




صدور پروانه نمایش برای یک مدیر عمار+صدور دو پروانه دیگر

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای 3 فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

به گزارش سینماروزان فیلم “مطرب” تازه ترین ساخته مصطفی کیایی از جمله آثاری است که پروانه نمایش گرفته. حمیدرضا قطبی که پیشتر “جامه دران” را ساخته بود پروانه نمایش “قطار آن شب” را گرفته و حامد بامروت از مدیران جشنواره عمار پروانه “منطقه پرواز ممنوع”.

فهرست کامل پروانه های صادره به شرح ذیل است:
 

–“مطرب” به تهیه کنندگی، کارگردانی و نویسندگی مصطفی کیایی

–“قطارآن شب” به تهیه کنندگی بهروز رشاد، کارگردانی حمیدرضا قطبی و نویسندگی مشترک بهروز رشاد و حمیدرضا قطبی

–“منطقه پرواز ممنوع” به تهیه کنندگی حامد بامروت نژاد، کارگردانی و نویسندگی امیر داساگر




بهزاد فراهانی در تازه‌ترین گفتگویش بیان کرد⇐در تئاتر این روزها به دنبال این هستند که رئالیسم را به‌کل کنار بگذارند و بر سر سفره نوعی مدرنیته دروغ بنشینند/همان طور که ورزش و سینما دارای سازمان شدند، تئاتر هم سازمان خودش را می‌خواهد/تمام هم‌ّوغم من پرداختن به جامعه‌ای است که مردمش دلبسته نیرویی هستند تا بیاید آنها را نجات دهد/من کارمند ۵۵ ساله تلویزیون هستم اما از تلویزیون هم تحویل گرفته نشدم

سینماروزان: بهزاد فراهانی بازیگر و کارگردانی که از تئاتر تا تلویزیون و سینما ردپایی پررنگ از خود به جای گذاشته است به تازگی نمایشی با نام «مطرب» را در پردیس تازه تأسیس تئاتر تهران در منطقه خاوران روی صحنه برده است.

به گزارش سینماروزان «مطرب» یک کمدی-موزیکال بومی است و داستان زن مطربی را روایت میکند که برنده یک تراکتور بدون خیش میشود و نمیتواند شرایطی را فراهم کند که زمینهای کشاورزان را شخم بزند.

شقایق فراهانی نقش اصلی نمایش پدر را بازی میکند و در کنارش سانیا سالاری، وحید دهشکار، مسعود رحیم‌پور، فهیمه رحیم‌نیا، ابوالفضل شاه‌کرم، حمید صفایی، علی طاهری، نگین ابدالی، زهرا روشن‌ضمیر، علی بی‌غم، بهزاد فراهانی، مهسا اقبالی، سیاوش خادم‌حسینی، حسن یارلو، انسی رمضانی، حمید یعقوبیان، ملیکا رضی، محمد آقامحمدی و عبداِله احسانی ایفای نقش میکنند.

بهزاد فراهانی در گفتگویی با «شرق» به بهانه اجرای این تئاتر برخی از تازه ترین آرای هنری خویش را بیان کرده است.

 

‌با توجه به راه‌اندازی پردیس تئاتر تهران در منطقه خاوران که بیشتر از چند ماه از آن نمي‌گذرد، با چه تمهیداتی به دنبال جذب مخاطب برخواهید آمد؟
ما توان آنچنانی نداریم و به شکل مستقل و در فضای مجازی شروع به تبلیغ می‌کنیم و همچنین قرار است در خیابان پیروزی یک بنر بچسبانیم و تابلو بزنیم و بیشتر از این دیگر نیرویی نداریم.
‌شما در اواخر دهه ٤٠ کارتان را از کاخ جوانان شوش آغاز کرده‌اید و ما شما را  به‌عنوان کارگردان آن منطقه می‌شناسیم. این بازگشت شما به آن منطقه به نظر چه مفهومی دارد؟
واقعیت این است که من مردم زحمتکش را مقدس می‌دانم و برایشان ارزش والایی قائل هستم و من با این بازگشت اعلام می‌کنم که آماده‌ام که آنها قدم بر چشمم بگذارند و خیلی خوشحال می‌شوم که مردم را بیشتر به بهانه اجرای «مطرب» ببینم. این کار برای آنها- مردم پایین- بیشتر دلنشین است تا مردمان بالاشهر.
‌به لحاظ موضوعی نیز قصه «مطرب» دربرگیرنده روابط مردم روستاست و به آنها می‌پردازید که برای کار و شکم سیرکردن با چه مشکلاتی دست‌به‌گریبان هستند و این خود مسئله را نزدیک می‌کند به مردمان زحمتکش… چقدر این اشتراک موضوعی در جذب مخاطب مؤثر است؟
برخلاف برداشت برخی از مخاطبان این روستا فقط ابزاری است برای بیان آنچه که مربوط به عموم مردم است؛ یعنی تمام هم‌وغمم پرداختن به جامعه‌ای است که مردمش دلبسته ورود یک نیرو و یک هژمونی هستند تا بیاید آنها را نجات بدهد. آنها می‌خواهند به شرایط بهتر برسند، اما با رسیدن این نیرو به‌جای آنکه بتوانند وضعیت بهتر را ببینند بیشتر دچار اسیری و پايبندی می‌شوند.
‌بنابراین هدف شما بیان تمثیلی از مشکلات جامعه است که چندان ربطی به شهر و روستا هم ندارد و این نمونه‌ای از این مواجهه با مشکلات معیشتی مردم است؟
بله، اینها دلبسته آن مدینه فاضله هستند که زمانه باید برایشان مهیا کند و باید که نیرویی یاریگر آنان باشد و این همان مسئله اصلی من در مطرب است.
‌با توجه به اینکه می‌توان مابازاهای بی‌شماری از این وضعیت را در اقشار پایین جامعه یافت، چقدر نمایش مطرب می‌تواند مخاطبانش را راضی نگه دارد؟
همان تجربه یک‌ماهه در تماشاخانه ایرانشهر برایمان بسیار باشکوه و غرورانگیز بود؛ اینکه وقتی به‌درستی مسائل جامعه را در تئاتر تحلیل می‌کنیم، مردم با آن همسو می‌شوند و این برخلاف آن فرافکنی‌اي است که در تئاتر این روزها دیده می‌شود و بسیاری به دنبال این هستند که رئالیسم را به‌کل کنار بگذارند و بر سر سفره نوعی مدرنیته دروغ بنشینند و زانو بزنند و این به مرور تئاتر ما را زخمی می‌کند و من از نسل جوان می‌خواهم که از رئالیسم دور نشوند و با این تفکر غلط حاکم بر تئاتر این روزها خودشان را فریب ندهند. درحالی‌که می‌شود با تئاتر رئالیسم با مسائل عمده و قابل لمس جامعه مواجه شد و در آن از فقر و بی‌کاری گفت و از همین فرهنگی که در حال مخدوش‌شدن است. ما وظیفه داریم به اینها بپردازیم و نمی‌گویم شعار بدهیم، بلکه با نگاه تحلیلی و کالبدشکافی درست این موضوعات را در تئاتر مطرح کنیم.
ما باید به این آگاهی‌های تاریخی بپردازیم و باید نسل جوان به این‌سو کشیده شوند. متأسفانه دانشگاه‌ها و سیاست‌های کلان فرهنگی این موارد را کاملا رها کرده و به آن نمی‌اندیشند و اینها به ما لطمه وارد می‌کند.
‌آیا دولت یازدهم توانسته خواسته‌های شما را برآورده کند؟
آقایان شفیعی (مدیر مرکز هنرهای نمایشی) و مرادخانی (معاونت هنری وزارت فرهنگ) به ما کمک کردند و ما مثل این دو عزیز از وزیر ارشاد دعوت کردیم که به دیدن کارمان تشریف بیاورند که مثل دیگر وزرا نیامدند. من بهزاد فراهانی که کارمند ٥٥ساله تلویزیون هستم، از سوی تلویزیون هم تحویل گرفته نشدم… من هم یک اقلیت غریب هستم و هیچ‌کس لطفی به ما نمی‌کند.
‌انتظارتان از دولت دوازدهم چیست؟
من انتظار فردی ندارم، بلکه دارم به یک سازمان مستقل تئاتری فکر می‌کنم؛ چنانچه سازمانی ورزش را غنی کرد و راه‌اندازی سازمان سینمایی در رشدش مؤثر بود و آن را به جای بهتری رسانید. بارها سازمان تئاتر را مطرح کرده‌ایم، اما کسی گوش نمی‌دهد. به ظاهر می‌گویند که کار را می‌خواهند به ما واگذار کنند، اما کلک‌های مافیایی می‌زنند و دیگر هیچ خبری نیست و باز همان مدیران ادواری و اقماری سر کار می‌آیند و باز همان رفتارها در ممیزی و دیگر چیزها تکرار می‌شود. دارند شیره سرمان می‌مالند و این در حالی است که باید به همه‌چیز عمل شود و بدانند که تئاتر یک پدیده برقرار و بر مدار است که خودش می‌تواند خودش را اداره کند و باید بودجه‌ای بدهند که تئاتر اقتدار خودش را حفظ کند. و متأسفانه آقایان تفکر این‌چنینی ندارند. آنها فقط به میزشان و مدیران دوروبرشان فکر می‌کنند. ما قرار بود که در نشستی به وزیر محترم جدید نیز آنچه باید را بگوییم و آنها هم باید به حرف ما گوش می‌کردند و مثل همیشه حرف‌ها گفته می‌شود و دیگر گوشی هم بدهکار نیست. باز همان قول‌وقرارها و باز همان‌ آش و همان کاسه است؛ و هیچ اتفاقی نمی‌افتد.
‌بااین‌حساب می‌شود به رشد فرهنگی امیدوار بود؟
رشد فرهنگی تفکر پویا می‌خواهد و باید همه‌چیز ریشه در داستان تاریخی مردم داشته باشد که نه‌خیز این‌طوری نمی‌شود و این راه به ترکستان می‌رود.
‌چه حرفی برای مخاطبان مطرب در پردیس تهران دارید؟
من تئاترم را به خاوران می‌آورم و از همه دعوت می‌کنم که به دیدن این نمایش بیایند. به نمایندگان مجلس که ما به آنها رأی داده‌ایم می‌گویم که سری هم به تئاتر ما بزنند و از اعضای شورای شهر می‌خواهم به دیدن این تئاتر بیایند، هرچند جناب مسجدجامعی آمدند و منت بر ما گذاشتند. قول می‌دهم که اگر این دوستان بیایند، حتما میهمان گروه خواهند بود. بیایند و از نزدیک ببینند که تئاتر ابزاری تمدن‌ساز و فرهنگ‌ساز و بسیار مقدس و مؤثر است و تأثیرات روان‌شناختی اجتماعی بسیار بالایی دارد.

 




حمید جبلی در واکنش به درخواست عجیب خبرنگار نوجوان در جشنواره همدان: من مطرب نیستم که برای‌تان برقصم!!!

سینماژورنال: اولین دوره جشنواره فیلم نوجوان در حالی در همدان برگزار شده که یکی از حاشیه های روزهای ابتدایی آن واکنشی بود که حمید جبلی به یکی از مخاطبان حاضر در جشنواره نشان داد.

به گزارش سینماژورنال در یکی از نشستهای این جشنواره که با نام “گفتگوی شبانه” برگزار می شود و وحید نیکخواه آزاد مدیریت آن را برعهده داشت، از یک طرف علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد فارابی حضور داشت و از طرف دیگر علیرضا شجاع نوری دبیر جشنواره نوجوان.

حمید جبلی هسته اصلی گروه تولید مجموعه “کلاه قرمزی” نیز از جمله مهمانان این نشست بود که به هنگام حضور با تأخیرش در نشست اتفاق عجیبی رخ داد.

جبلی از ابتدا به همه تذکر داد که سکوت را رعایت کنند

مطابق با اطلاعت ارائه شده در “فارس” جبلی از همان ابتدا به حاضرین که جمعیت نزدیک به 50 نفر داشتند و دور یک میز نشسته بودند تذکر داد تا سکوت را در زمانی که افراد صحبت می کنند رعایت کنند.

او به عکاسان گوشزد کرد که باید در یک جا بایستند و هنگام عکاسی حرکت نکنند و البته این که خبرنگارها در یک سمت بنشینند.

البته گوشزد به حاضرین درست بود چرا که همهمه موجود باعث شده بود صدا بسیار ضعیف به گوش برسد اما نوع لحن و گویش جبلی کمی تند بود.

در ادامه این نشست فیلمسازی از مشهد شروع به انتقاد از جشنواره و اکران فیلمش کرد و همین مسأله باعث سنگینی فضا شد.

درخواست عجیب خبرنگار نوجوان و واکنش صریح جبلی

در این هنگام یک خبرنگار نوجوان همدانی که شاید بیش از سیزده سال نداشت یک درخواست عجیب از حمید جبلی کرد و گفت: به نظرم برای این که کمی فضا تغییر کند و همچنین به عنوان یک میان برنامه برای ما صدای کلاه قرمزی را در بیاورید!!!

حمید جبلی نیز که بسیار عصبانی و ناراحت شده بود با لحنی که برای یک نوجوان سنگین بود در میان حاضرین پاسخ عجیبی داد و گفت:دختر عزیزم! من مطرب نیستم که برای تان برقصم. اگر اینجا مراسم عروسی بود برای تان می رقصیدم. من در اینجا به عنوان یک فیلمساز حاضر شدم اگر عروسی بود و شما می گفتید می رقصیدم.

عذرخواهی خبرنگار نوجوان و تشویق حضار

این واکنش شرمندگی فراوانی را برای دختر نوجوان خبرنگار به وجود آمد که وی تلاش کرد شرایط ظاهری خود را میان جمع حفظ کند اما بعد از گذشت زمان قابل توجهی خبرنگار نوجوان همدانی گفت: من برای این که از این جلسه به عنوان یک گفتگوی صمیمی یاد شده بود فکر کردم این درخواست را مطرح کنم و هیچ منظور بدی نداشتم. حالا سوال خود را اصلاح می کنم و می خواهم درباره این که چرا …..

او سوالش را اصلاح نکرد بلکه با کمک برخی از همکاران بزرگترش سوال دیگری پرسید اما حاضرین او را به دلیل جسارت و تحمل فضای سنگینی که بر وی حاکم شده بود تشویق کردند.

این در حالی است که کارگردانی از تبریز با لهجه شرینش با اشاره به برخورد حمید جبلی گفت: من فکر می کنم دوستان کمی با عصبانیت وارد نشست شدند.