1

«لاتاری»⇐دوست‌پسر موقارچی از پدر دختران این مملکت باغیرت‌تر است!!!/دیلماج بگذارید برای توجیه عشق موسی به پسرک مورنگ‌کرده!!/از فرزان دلجو تا سیروس الوند و حاتمی‌کیا؛ همه در یک کشکول!!

سینماروزان/حامد مظفری:

منفی: فاقد اصالت؛ «لاتاری» نه اصالت محتوایی دارد و نه اصالت در فرم. ماجراهای دوربین لرزان هادی بهروز که از «ایستاده در غبار» آغاز شده و به «ماجرای نیمروز» رسیده بود حالا به «لاتاری» هم سرایت کرده؛ اگر در دو فیلم قبلی لرزاندن برای مستندنمایی و کاور گافهای طراحی صحنه بود در «لاتاری» چه توجیهی دارد؟ جز اینکه ترک عادت موجب مرض است؟؟

منفی: محتوا اصالت ندارد چون افعال آدمهای داستان و نتیجه حاصل از آن اتفاقات با هیچ منطقی سازگار نیست؛ از روابط علت و معلولی و دال و مدلولی که بگذریم، اصلا فیلم ماقبل این حرفهاست؛ از ساده لوحی بیش از حد دختری که دوزبانه(!) معرفی میشود تا عشق بی حد و حصر پسرک داستان به دختری که قالش گذاشته تا انتقام مضحک پسرک و مربیش از اغفال کنندگان دختر-کدام اغفال؟؟-همه چیز با حداقل چفت و بست  منطقی پیش رفته.

منفی: «لاتاری» در جهان تهی از اصالت خود به همه چیز تُک زده؛ از پخش آواز روی موتور بسان آثار فرزان دلجو تا تصویرسازی رفاقتهای جنایی بسان بسیاری از آثار متقدم فیلمفارسی و گاه آثار متاخر فیلمسازان پیش از انقلاب فی المثل سیروس الوند تا  قرار دادن دیالکتیک میان آدمهایی حاضر در بطن جنگ بسان آثار حاتمی‌کیا اما این تک زدن بدون اصالت چه دستاوردی داشته جز تبدیل فیلم به یک کمدی ناخواسته؟؟ به گونه ای که در پایان بندی به جای همذات پنداری با انتقامجو این قهقهه بخاطر افعال چیچو-فرانکو یی انتقامجویان است که از مخاطب سرمیزند؛ همین خودش استهزای ماجرای قاچاق دختران نیست؟؟

منفی: اینکه فقدان اصالت «لاتاری» به «قیصر» و «حاج کاظم» تشبیه شده عذر بدتر از گناه است؛ «قیصر» انتقام خواهرش را میگرفت و «حاج کاظم» به فکر نجات همرزمش بود. «موسی» چرا به فکر انتقام است؟؟ به خاطر جی.اف جوانکی مورنگ کرده؟؟ جنس «موسی» که تأکید موکد میشود بر تعلق خاطرش به  متشرعین سفت و سخت با اساس روابط خارج از ازدواج هم مشکل دارد چه برسد به انتقام گیری بخاطر جی.اف یکی دیگر! مگر آن که سازنده تعریفی دیگر از رابطه موسی و پسرک مورنگ کرده داشته که آن هم درنیامده!

منفی: تبلیغ گل درشت مترو و سامسونگ؟؟! لابد فی سبیل الله و به خاطر ادای دین!

 دیالوگ (با لبخند واردشوید)
—این روزا همه نزول میکنن؛ بانکا هم نزول میکنن
—درخت کرم افتاده را باید از ریشه زد؟؟
—دمت گرم که دنبال نامزدت اومدی! ناموس تو ناموس ماست!(lol)
—عوض کن اینو! بزن شبکه دو 20.30 ببینیم
—این گفت کجا بزرگ شده؟ خلیج؟ اشتباه گفت؛ خلیج فارس

کاراکتر:
راننده عرب با بازی نادر سلیمانی

خطر هلال‌زدگی:
هادی حجازی‌فر در فیلم قبلی مهدویان به سراغ موسی خیابانی رفت و در پروژه ای 3ارگانی او را به قتل رساند! حالا موسی‌کُش خودش با نام «موسی» وارد «لاتاری» شده تا «بن هلال» را بکشد! امیدواریم در فیلم لرزان بعدی پسوند و پیشوند هلال کنار پرسوناژ حجازی فر قرار نگیرد.

پیام اخلاقی:
دوست‌پسر مورنگ کرده از پدر دختران این مملکت باغیرت‌تر است!؟
راستی مدلینگ برای دخترها بد است اما پسرک مورد علاقه موسی که بخاطر جی‌اف ناکام او دست به ماجراجویی می‌زند می‌تواند موهایش را قارچی بزند و رنگ کند و گی‌استایل لباس بپوشد؟؟ یعنی مدلینگ برای پسر حلال است و شاید مستحب !!

پرسش بعد از نیمه شب:
دختری با 150 سانت قد و فیزیکی نامتناسب با مدلینگ، چگونه میشود مدل درجه یک در جایی که بهترین های روس و اکراینی‌اش، ارزانتر از ارزان در خدمتند؟؟

حامد مظفری
حامد مظفری



برخلاف تلاش یکی دو رسانه‌ اصولگرا برای ربط «لاتاری» به Taken⇐یک رسانه مستقل فاش کرد: خط اصلی فیلم تازه تهیه‌کننده-کارگردان فیلم ۳ارگانی مشابه ده‌ها و شاید صدها فیلمفارسی است⇔با استفاده از یک دختر نابازیگر نورس در نقش اصلی زن!+عکس

سینماروزان: محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که از حوزه هنری تا فارابی و تصویرشهر برای تولید آن حمایت داشتند بعد از مدتها رایزنی توانست پروانه ساخت فیلمی به نام «لاتاری» را بگیرد؛ فیلمی که با حضور تهیه کننده فیلم 3ارگانی در مسیر تولید قرار گرفته است.

به گزارش سینماروزان برخی رسانه های اصولگرا در روزهای گذشته علاقه زیادی نشان دادده‌اند که «لاتاری» را شبیه به فیلم «تیکن/ربوده شده»(2008) به تهیه کنندگی لوک بسون بدانند(!!!) اما رسانه مستقل «سینمای حرفه ای» با مرور خط داستانی فیلم که درباره تعقیب دختری اغفال شده از سوی ولی‌اش بوده، این نکته را متذکر شده که «لاتاری» بیش از شباهت به هر فیلم خارجی به ده ها و شاید صدها فیلمفارسی وطنی شباهت دارد که دهه‌ها قبلتر از «ربوده شده» تولید شده اند.

جالب است که این رسانه فاش ساخته نقش اصلی فیلم را هم یک دختر نابازیگری جوان بازی خواهد کرد که پیشتر هیچ تجربه بازیگری نداشته است!!

متن گزارش «سینمای حرفه ای» را بخوانید:

تهیه کننده و کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» درحالی تازه‌ترین فیلم خود با نام «لاتاری» را کلید زده‌اند که نقش اصلی فیلم را یک دختر نابازیگر نورس بازی می‌کند. این نابازیگر زیبا کرمعلی نام دارد که بناست نقش یک دختر اغفال شده را در فیلم بازی کند.

داستان «لاتاری» درباره عطش یک دختر نوجوان برای حضور در آن سوی آبها و در نهایت فرار از ایران و سفر به کشوری خارجی است؛ سفری که مسیری متفاوت را پیش روی دختر می گذارد.

به مانند همه فرارهایی که از شصت تا هفتاد سال پیش در سینمای‌فارسی دیده‌ایم اینجا هم فرار منجر می‌شود با سوءاستفاده جنسی از دختر جوان…

اینجاست که هادی حجازی‌فر بازیگر فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» در نقش ولیّ دختر نوجوان به دنبالش به ترکیه رفته و میکوشد دمار از روزگار منحرفان درآورد!!

خط داستانی «لاتاری» فارغ از آن که یادآور ده ها و شاید صدها فیلمفارسی است یادآور فیلم «دختر» رضا میرکریمی هم هست؛ همان فیلمی که نتوانست توجهات چندانی را در اکران به خود جلب کند.

اینکه سینماگرانی که مدام ژست ارزشی گرفته‌اند و به لطف بودجه ارگانهای ارزشی بوده که توانسته‌اند وارد سینما شوند، زودتر از حد تصور سوژه های ارزشی را رها کرده و به سمت و سوی سوژه‌های دستمالی شده فرار دختران و سوءاستفاده‌های جنسی می‌روند، هم خود می‌تواند زمینه ساز نگارش یک سناریوی کمدی از نوع تلخش باشد؛ به‌خصوص که برای انتخاب بازیگر زن هم به جای بازیگران حرفه ای به سراغ دختران نابازیگر کاملا جوان می‌روند!

زیبا کرمعلی بازیگر «لاتاری»
زیبا کرمعلی بازیگر «لاتاری»



گزارش «کیهان» از زیر و بم فیلم تازه جعفر پناهی⇐چگونه می‌شود هم ممنوع‌الفعالیت باشد و هم فیلم بسازد؟

سینماروزان: جعفر پناهی هرچند در ظاهر به مدت بیست سال از ساخت هر گونه فیلم منع شده است اما در واقع همچنان به کار فیلمسازی خود اشتغال دارد؛ او در این سالها به طور مستقل «تاکسی» را ساخت و به جشنواره برلین ارائه داده و جایزه گرفت و با همراهی مجتبی میرطهماسب «این یک فیلم نیست» و با همراهی کامبوزیا پرتوی «پرده» را ساخت که اولی در کن و دومی در برلین به نمایش درآمدند.

جعفر پناهی به تازگی هم فیلمی با نام «یک گزارش ویدیویی» را ساخته است. «یک گزارش ویدیویی» همان طور که از نامش برمی آید مستندی است گزارش گونه که محوریت آن تمرکز بر دروایش گنابادی است.

روزنامه اصولگرای «کیهان» که چندی قبل محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» را بخاطر تلاش برای دلجویی از جعفر در جشن منتقدان به باد انتقاد گرفته بود(اینجا را بخوانید) گزارشی کامل درباره فیلم جدید جعفر منتشر کرده است.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

فیلم دیگری از ج.پ تحت عنوان یک گزارش ویدئویی روی وب سایت‌های رسانه‌های وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی غرب (مانند رادیو زمانه) قرار گرفت.
این فیلم ویدئویی که به صورت یک گزارش توسط رسانه‌های وابسته فوق‌الذکر انتشار یافته، ظاهرا درباره یکی از اماکن وابسته به فرقه انحرافی دراویش گنابادی بوده، فرقه‌ای که براساس اسناد و شواهد معتبر، وابستگی سرکرده‌های آنها به محافل مشکوک بیگانه و همچنین تشکیلات فراماسونری غیر قابل تردید است و از همین روی حضور آنها در اغلب تحرکات ضد انقلابی سال‌های اخیر مانند فتنه 88 و یا ایجاد اغتشاشات قومی و مذهبی عیان بوده است.

وابستگی سرکرده این فرقه به دربار شاه و احزاب به اصطلاح ملی گرا که برخی آنها از سوی حضرت امام خمینی (رحمه‌ًْ الله علیه) محکوم به ارتداد شدند، از جمله دیگر نقاط خیانت آمیز کارنامه سیاه این فرقه به شمار آمده است.
اما گزارش ویدئویی ج.پ پس از نمایش بخش‌هایی از بنای «شترگلو» واقع در ماهان کرمان، در گفتار متن خود به مرثیه‌سرایی برای محدودیت‌های اعمال غیر قانونی و ضد انقلابی فرقه یاد شده توسط مراجع قضایی کشیده می‌شود.
این در حالی است که براساس حکم دادگاه انقلاب اسلامی، این کارگردان به دلیل حضور فعال در جریان فتنه 1388، به مدت 20 سال از ساخت هرگونه فیلم و ویدئو منع شده است. اما طی سال‌های گذشته بارها و بارها این حکم لازم الاجرای قضایی از طرف پناهی نقض شده و فیلم‌های وی از طریق سفارتخانه‌ها به برخی جشنواره‌های معلوم‌الحال خارجی نیز ارسال شده و علی‌رغم ساختارهای بسیار ضعیف و مادون آماتوری، بعضا جوایزی هم از این جشنواره‌های دریافت کرده است!
او که طی هفته‌های اخیر پس از عمل زننده خود در مراسم منتقدان و خودداری از اعطای جایزه فیلم «ماجرای نیمروز»، مورد تقدیر و تحسین وسیع همان رسانه‌های وابسته به سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب، طیف ضد انقلاب خارج کشور و برخی عناصر داخلی قرار گرفت، از سوی عناصر حامی فرقه ضاله بهاییت و گروهک تروریستی منافقین نیز تجلیل شد!




این عطش از کجا نشأت گرفته؟⇐بعد از تلاشهای کارگردان فیلم ۳ارگانی قتل موسی خیابانی برای فیلمسازی درباره قاچاق زنان⇐حالا رونمایی از مستند «انقلاب جنسی» آقازاده شمقدری+فیلم⇔پرسش: چرا به‌جای این مضامین دستمالی‌شده به سراغ گورخواب‌ها نمی‌روند؟/چرا رشد حبابی آقازادگان ناقل «ژن خوب» و چگونگی سوءاستفاده‌های هزاران میلیاردی در سینمای ایران واکاوی نمی‌شود؟

سینماروزان/حامد مظفری: جاذبه پرداخت به مضامین اروتیک هرچند در ظاهر به فیلمسازان موسوم به روشنفکر نسبت داده میشود اما در این سالها کم نداشته‌ایم فیلمسازانی که در ابتدا نماد ارزشگرایی معرفی شده‌اند اما در نهایت به سراغ مضامین به زعم خودشان ملتهب اروتیک رفته اند.

از محسن مخملباف که با «توبه نصوح» شروع کرد و به «جنسیت و فلسفه» رسید تا مسعود ده‌نمکی که بعد از سالها روزنامه نگاری در رسانه‌های مدعی ارزشها با «فقر و فحشا» وارد کار فیلمسازی شد و چند سال بعدش «رسوایی» را با محوریت زندگی یک روسپی ساخت با لوگویی به‌اشتراک یک کفش پاشنه بلند قرمزرنگ؛ شاید با تاثیرپذیری از «مالنا»ی جوزپه تورناتوره.

یکی از سروصداهایی که اخیرا به پا شد هم از سوی محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی قتل موسی خیابانی با نام «ماجرای نیمروز» بود. این کارگردان که بخاطر تغییر پایان‌بندی فیلمش و حذف اسدالله لاجوردی از خانه فتح شده موسی خیابانی با انتقاد مواجه شده به گلایه از این پرداخته بود که چرا به او پروانه ساخت فیلمنامه تازه‌اش را نمی‌دهند؟

مضمون فیلمنامه چه بود؟ قاچاق زنان!! بله، مضمون قاچاق زنان نه مثلا در دهه هفتاد بلکه در دهه نود و در روزگاری که نه قاچاق زنان بلکه ورود توریست جنسی به برخی از شهرهای خاص کشور است که انتقادات صریح شهروندان و مقامات محلی را به دنبال داشته(!) شده است مضمون مطلوب فیلمسازی محصول ارگانهای ارزشی.

مضمونی که فارغ از دستمالی شده بودن توسط یکی مثل اصغر هاشمی در «نگین» و سالها پیشتر از وی توسط مجید مجیدی در «بدوک» از این حیث که نشان دهنده تغییر فاز سریع یکی از افتخارات سالیان اخیر جریان ارزشی از تولیدات ارگانی به سمت محصولی با پیرنگ سوءاستفاده جنسی از زنان است، عجیب به نظر می‌رسد.

جدا از آن که یک دلیل ناگفته عدم صدور پروانه ساخت برای چنین محصولی هم نه سوژه دستمالی شده که درخواست شورایعالی تهیه‌کنندگان در جلوگیری از ورود بی‌رویه جوانان و یکی مثل مهدویان به فاز تهیه کنندگی بود و عنقریب است که فیلم با حضور تهیه‌کننده فیلم 3ارگانی به تولید برسد، پرسش اصلی بر سر تغییر فاز سریع یک نماد افتخارآفرینی ارزشی به مسیریست کاملا پیش بینی‌پذیر.

به تازگی فیلمی از حسین شمقدری آقازاده جواد شمقدری با عنوان «انقلاب جنسی» هم در فضای ویدیوی درخواستی عرضه شده؛ مستندی که تیزرش پر شده از ارجاعات جنسی! برای دیدن تیزر اینجا را ببینید.

البته این ارجاعات به مانند تمامی موارد این چنینی به بهانه آسیب شناسی ولنگاری جنسی بوده؛ بهانه ای که باعث شده این آقازاده به برخی از کشورهای قرارگرفته در رأس بیزنس جنسی نیز سری بزند و لبخند به لب هم به مناطق 18+ شهرها رفته و هم از شهروندان درباره تجربیات جنسی آنها بپرسد.

اگر بدانیم حسین شمقدری پیشتر سازنده مستندهایی کاملا ارزشمدارانه درباره مثلا فرار مغزها بوده است رویکرد او به سمت اروتیسم عجیب به نظر میرسد.

ماجرا چیست؟ چرا دوز چرخش به سمت مضامین جنسی در میان طیفی که نماد سینمای ارزشی معرفی می‌شوند زیاد است؟ چرا امثال حسین شمقدری و محمدحسین مهدویان زودتر از حد تصور آسیب شناسی درباره موضوعات مطلوب ارگانهایی که کلی خرجشان کرده‌اند را رها کرده و وارد مسیری می‌شوند کاملا در تعارض با مضامین قبلی؟

اگر حتی تا یک دهه قبل می‌شد تابوشکنی درباره چنین موضوعاتی را دلیل رویکرد مثبت اینان دانست این روزها دیگر حرف زدن از تابوشکنی جنسی هم به عنوان دلیل فیلمسازی به بهانه آسیب شناسی جنسی، سرکار گذاشتن مخاطب است!

چون نه تنها به واسطه گشایش فضا در شبکه های اجتماعی ماهانه کلی مستند و فیلم کوتاه درباره چنین موضوعاتی در فضای مجازی منتشر میشود بلکه مثلا جوانان سفرکرده به فلان شهر تایلند یا بهمان منطقه قرمزرنگ(!) هلند هم ویدیوهای تجربیات حضور خود در این شهر را در فضای مجازی بازنشر میکنند و به این ترتیب تقریبا هیچ خط قرمزی باقی نمی ماند.

خط قرمز روز چیست؟

اختلاف طبقاتی روبه گسترش در جامعه و پدیده هایی مانند آقازادگان ناقل «ژن خوب» و تسهیلات هزاران میلیاردی واریزی به جیب اختلاسگران که تابلوترین معلولشان گورخوابی است! همان گورخوابی که باعث نامه‌نگاری اصغرها می‌شود اما کوچکترین محصول آسیب‌شناسانه‌ای پیرامون آن در سینمای ایران تولید نمی‌شود. چرا؟

در این سالها مدام ملت از گرفتاریهای اقتصادی و در عین حال سوءاستفاده های چندهزارمیلیاردی گلایه کرده اند؛ اما واکنش سینمای ایران در ورود به آن کاملا منفعلانه است. آیا در توافقی نانوشته، چپ و راست افراطی قید ورود به آن را زده اند؟ اگر این گونه است باید گفت زنده باد امتداد فیلمسازی درباره آسیب شناسی جنسی و قاچاق زنان!




تيتر «کيهان» درباره کارگردان فيلم ۳ارگاني «ماجراي نيمروز» که علاقه زیادی به دوربین سوپر۱۶ و لرزندان مدام آن دارد⇐از شعبان بي‌مخ‌ها مي‌ترسد!!!

سينماروزان: طفره رفتن جعفر پناهي از اعطاي جايزه به محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجراي نيمروز» در یک محفل مرتبط با خانه سینما و تلاش ناکام مهدویان براي دلجويي از پناهی(اینجا را بخوانید) هرچند با انتقاد برخي رسانه هاي اصولگرا از پناهي مواجه شده اما روزنامه «کيهان» در تحليلي قابل تأمل از اين گفته که چرا کارگردان جوان «ماجراي نيمروز» که در آثارش علاقه زیادی به کار با دوربین سوپر16 و لرزاندن مدام آن دارد، بايد به دنبال دلجويي از فیلمساز سطح پایینی باشد که به او توهين کرده است.

متن گزارش «کيهان» را بخوانيد:

کارگردان «ماجرای نیمروز» از شعبان بی‌مخ‌ها می‌ترسد!

موفقيت جديد کارگردان «ماجراي نيمروز» براي او عواقبي را در پي داشته است و اين فيلمساز جوان را درگير حاشيه‌هايي کرده است.

برخورد طلبکارانه يک فيلمساز درجه سه که بيشتر به پادويي براي محافل ضدايراني مشهور است تا هنرمندي، در جشن انجمن منتقدان با اين فيلمساز، شروع ماجرا بود. ماجرايي که به زعم بسياري، تلاش براي فشار آوردن بر مهدويان براي دست برداشتن از ساخت فيلم‌هاي انقلابي است. براي افرادي که دشمني و مخالفتشان با مردم و اين انقلاب بر همه آشکار است، طبيعي است که موفقيت يک فيلم مردمي و انقلابي باعث آزار آنها شود. به خصوص اگر سازنده اين فيلم، يک کارگردان جوان باشد. جو ايجاد شده در پيرامون مهدويان، براي بسياري ديگر از هنرمندان مستقل و متعهد آشناست. وابستگان به جريان‌هاي سياسي ضدمردمي و نان‌خورهاي آن سوي مرزها، همواره مأموريت داشته‌اند که هنرمنداني که با آنها همراه نبوده‌اند را تنبيه و دلسرد کنند. آنها آن‌قدر فشار را ادامه مي‌دهند تا هنرمنداني که به زعم آنها غيرخودي هستند را از مسيري که در پيش گرفته‌اند پشيمان کنند!

به طور طبيعي، دلجويي و تواضع در برابر چنين جريان‌هايي که ادامه دهنده راه شعبان بي‌مخ‌ها هستند، کمک به آنهاست. جاي شگفتي است که محمدحسين مهدويان در برابر فيلمساز سطح پاييني که براي جلب توجه محافل ضدايراني دست به هر نمايشي مي‌زند، تواضع به خرج مي‌دهد و طوري رفتار مي‌کند که گويي قصد دلجويي از وي را دارد. آن هم در شرايطي که  تمام مخاطبان فيلم‌هاي جعفر پناهي به اندازه  يکي از فيلم‌هاي مهدويان  هم نبوده است و اصلا سطح آثار اين دو کارگردان قابل مقايسه نيست.

قطعا مهدويان و فيلم‌هاي او مديون انقلاب هستند و اگر اعتبار و محبوبيتي براي اين آثار ايجاد شده بيشتر به خاطر اين بوده که محور آنها قهرمانان انقلاب بوده‌اند. بايد ديد مواجهه کارگردان «ماجراي نيمروز» با وارثان شعبان بي‌مخ به کجا خواهد رسيد؟ آيا مهدويان با شجاعت از هويت انقلابي آثارش دفاع مي‌کند يا اسير فضاسازي شبه روشنفکرهاي فراري از مردم مي‌شود؟




در یک محفل سینمایی رخ داد⇐طفره جعفر پناهی از اهدای جایزه به فیلم ۳ارگانی «ماجرای نیمروز»!!+فیلم

سینماروزان: محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که برای تولید آن از فارابی تا حوزه هنری و تصویرشهر وابسته به شهرداری بودجه گذاشتند اگرچه برآمده از ارگانهایی ارزشی همچون روایت فتح و سازمان اوج است ولی در ماههای اخیر سعی کرده ظاهری انتلکت از خود به جای بگذارد.

شاید اگر در جریان جشن انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما او جایزه اش را از جعفر پناهی که یکی از سران جریان سینمای انتلکت‌مآبانه جشنواره‌ای است دریافت میکرد همه چیز آن گونه که مهدویان میخواست پیش میرفت اما نشد آنچه باید بشود.

جعفر پناهی بنا بود به همراه رخشان بنی اعتماد و محسن امیریوسفی جوایز بهترین کارگردانی را بدهد و پناهی احتمالا آگاه به اینکه جایزه اصلی به “رگ خواب” حمید نعمت الله میرسد به سمت سن رفت اما به محض اینکه متوجه شد دیپلم افتخاری هم باید اهدا شود به مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» ترجیح داد روی سن نباشد.

پناهی در مسیر بازگشت به میان حضار، با پادرمیانی دست اندرکاران این محفل برای بازگشت مواجه شد اما زیر بار نرفت و آن قدر تعلل کرد تا مهدویان جایزه اش را گرفته و به میان حضار برود و تازه آن زمان بود که پناهی روی سن رفت تا جایزه نعمت الله را بدهد.

جالب آن که مهدویان بعد از گرفتن جایزه به سمت پناهی رفت تا به نوعی با او در یک قاب قرار گیرد اما پناهی باز هم زیربار نرفت…

پناهی البته قبل از اعطای جایزه نعمت الله دلیل این کار خود را چنین بیان کرد: فیلم دولتی بسازند و صدها سینما بگیرند اما فقط یک سینما به ما دهند!

برای دیدن طفره جعفر پناهی از اهدای جایزه به صاحب فیلم 3ارگانی اینجا ببینید.




طعنه‌‌های تند مریلا زارعی به کارگردان فیلم ۳ارگانی؟⇐وقتی مغز متفکر ندارد دیوار جشنواره می‌شود دیوار طویله!!!/بهای بیش از اندازه به نیروی تازه‌نفس فاجعه به بار می‌آورد

سینماروزان: مریلا زارعی که  این روزها با فیلم «زیر سقف دودی» روی پرده است با این فیلم در جشنواره سی و پنجم فجر هم حضور داشت و البته در روندی که قدری غریب می نمود توانست به طور مشترک با لیلا حاتمی برای «رگ خواب» سیمرغ بهترین بازیگری زن این جشنواره را تصاحب کند.

به گزارش سینماروزان حواشی هیأت داوران جشنواره سی و پنجم از نادیده گرفتن برخی آثار متفاوت در اعلام نام کاندیداها و بها دادن به آثاری که حتی خط داستانی آنها هم کاملا کپی برداری بود و البته اشتراکی شدن سیمرغ بازیگری زن، موجب شد در آن زمان محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» در متنی اجتماعی با تشکر از همکاران خود بنویسد: سیمرغ کیلویی چند… همه جا حرف شماست… برید خدا رو شکر کنید که حرف شما از روی دیوار این {…} رفت تا همون‌جایی که باید بره.

پیش درآمد متن مهدویان که اشاره داشت به متنی منسوب به جلال آل احمد درباره نگارش روی «دیوار طویله اورازان» موجب شد بسیاری بر ادبیات این کارگردان و قیاسی که میان طویله با سیمرغ انجام داده بتازند.

البته که در نهایت با تعبیری که تهیه کننده این فیلم «تدبیر رییس سازمان سینمایی»(!) قلمدادش کرد، فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» نه فقط سیمرغ بهترین فیلم جشنواره را گرفت بلکه سیمرغ از نگاه ملی را هم تصاحب کرد تا مهدویان دیگر نه فقط از سیمرغ کیلویی و دیوار طویله نگوید بلکه به هنگام اکران نیز هم در تیزر و هم در پوستر فیلمش بر اهمیت این سیمرغها تأکید کند.

حالا 5 ماه بعد از اظهارنظر مهدویان، مریلا زارعی در خلال گفتگویی تفصیلی با «اعتماد» و درباره نقش فیلمسازان جوان در ایجاد فضای متشتت سینما طعنه تندی زده به رفتار مهدویان.

زارعی گفته است: شخصا اعتقادم بر اصالت زمان و تجربه است. يعني از نظر من فيلمسازي كه سال‌ها كار كرده و در اين مسير بارها زمين خورده و دوباره برخاسته و شروع كرده، نقد شده و تشويق شده، بي‌مهري ديده و در ادامه طعم مهرباني را هم چشيده، فيلم خوب ساخته و گاهي هم فيلم بد، بسيار قابل اعتنا و اعتمادتر از بعضي از فيلمسازان تازه‌نفس هستند ولو اينكه آثار اين روزهاي‌شان به درخشاني و تاثيرگذاري آثار سال‌هاي نخستين فعاليت‌شان نباشد. چرا؟ به دليل اينكه نيروهاي جواني كه به اين عرصه وارد مي‌شوند مخصوصا در سال‌هاي اخير به علت مناسبات حاكم بسيار آسان‌تر به صندلي كارگرداني تكيه مي‌زنند و چون مسير طي‌شده با زحمت كمتري توام بوده براي نگه داشتن آن بهاي زيادي را نمي‌پردازند.

این بازیگر ادامه داده است: يعني همان عدم احساس مسووليت در قبال يك گروه بزرگ كه سال‌هاست سلانه‌سلانه حركت كرد و راه را براي جوانان بي‌خطر كرده‌اند به همين دليل با وجود اينكه معتقدم جوان‌ها بايد ورود كنند و بايد از جسارت و نبوغ‌شان در جوان شدن اين هنر بهره برند تصور مي‌كنم بايد سكان در دست يك مغز متفكر و فردي مدير و مدبر باشد. فردي كه بتواند اين فكر و نيروي جوان را در مسير درست به جريان بيندازد. وقتي اين مغز متفكر وجود ندارد يا اگر هست، ضعيف عمل مي‌كند، يك فيلمساز جوان در كنار گروهي جوان اثري را به نتيجه مي‌رساند قطعا انتظار دارد با محاسبات متصور شده كه از بي‌تجربگي ناشي مي‌شود چشم‌اندازي را ترسيم كند كه وقتي به اين نتايج نمي‌رسد يا معترض مي‌شود يا سرخورده در اين هنگام است كه ديوار جشنواره‌اش مي‌شود ديوار طويله و چه بسا در تخيل ايشان تمام زحمت‌كشان سينما مي‌شوند ساكن كارونسرا و…

زارعی که در سالهای اخیر در آثار مختلف ابراهیم حاتمی کیا از «دعوت» تا «گزارش یک جشن» و «چ» و «بادیگارد» حضور داشته خاطرنشان ساخته است: اين آفت سينماست. وگرنه خامي در نزديك شدن به موضوعات خاص و برانگيختن حساسيت‌ها و مسدود كردن مسير براي ديگر فيلمسازان چيزي است كه علاج دارد. آفت واقعي در سينما بهايي است كه به نيروي مستعد و نابغه و جوان تازه‌وارد داده مي‌شود كه چون مديريت نشده تبديل به بي‌احترامي به افرادي مي‌شود كه با شرايطي دشوار سال‌ها چراغ اين سينما را روشن نگه داشته‌اند. بهاي بيش از اندازه به نيروي تازه‌نفس به هر نيتي كه انجام مي‌شود اگر ظرفيتش تعريف نشده باشد فاجعه به بار مي‌آورد. حكايت آن عزيز مي‌شود كه نام فرزندش را «رستم» نهاد ولي بعد خودش هم جرات نكرد صدايش بزند رستم!




واکنش یک مدیر سازمان ارزشی اوج به طعنه‌های کارگردان «ایستاده در غبار»⇐تو بعد از «ایستاده در غبار» شدی «محمدحسین مهدویان»ی که همه دوستت دارند!!!/هر چه گفتیم برادر حسین! بیا قربانت برویم، بیا دور سرت بگردیم، نیامدی که نیامدی!!!/این چندمین بار بود که ما را رنجاندی!!!

سینماروزان: به تازگی نسخه تلویزیونی «ایستاده در غبار» اولین فیلم بلند محمدحسین مهدویان که با حمایت سازمان هنری-رسانه ای اوج به تولید رسید روی آنتن رفته است.

به گزارش سینماروزان با این حال مهدویان واکنشی مثبت به پخش نسخه تلویزیونی فیلمش نشان نداده و در متنی اجتماعی و طعنه آلود نوشته است: خیلی‌ها می‌پرسند چرا حرفی از نسخهٔ سریال «ایستاده در غبار» نزدم؟ پاسخ‌اش خیلی ساده است. چیزی که هنوز خودم ندیده‌ام را به کسی توصیه نمی‌کنم. نه اینکه نگذاشته باشند که ببینم. نه. خودم ترجیح دادم نبینم. «ایستاده در غبار» برای من‌‌ همان فیلم صد و چهار دقیقه‌ای است که در سینما‌ها اکران شد. این سریال براساس یک توافق قدیمی آماده شد و من هم به دلایلی باید تن درمی‌دادم. چاره‌ای نبود. الان هم واقعا درست نمی‌دانم این نسخهٔ نادیده اصلا خوب از آب درآمده است یا نه. اما حتی با فرض این‌که عالی هم از آب درآمده باشد باز علاقه‌ای به دیدن‌اش ندارم. ایستاده در غبار از نگاه من‌‌ همان فیلم سینمایی یکصد و چهار دقیقه‌ای است که گفتم. این فیلم نسخهٔ دیگری ندارد.

این لحن محمدحسین مهدویان که ورود حرفه‌ای خویش به عرصه سینما را مرهون حمایت سازمان هنری-رسانه‌ای اوج از تولید فیلم «ایستاده در غبار» است به مذاق محمد ذوقی مدیر روابط عمومی سازمان اوج خوش نیامده و او با انتشار متنی جواب او را داده است:

متن جوابیه ذوقی را بخوانید:

مهدویان عزیز سلام!

متنت را که دیدم می خواستم تماس بگیرم که با هم بنشینیم،چایی بخوریم و گپی بزنیم. ولی از صبح خیلی‌ها سئوال کرده‌اند از من درباره ی پست اخیرت، و این چندمین بار بود که پست گذاشتی برایمان و ما را رنجاندی و سئوالات خلق الله را به سوی‌مان گسیل داشتی.این بار هم مثل خیلی اتفاق های دیگر بهترین راه سکوت است.

ولی چند خطی از برادر کوچکت:

حاج احمد مرد جهاد و عمل بود. درست همانطور که تو با ذوق و شوق بعد از۲سال تحقیق درباره ش گفتی و ما کیفور شدیم. و از خدایمان بود که کسی بیاید و یک کاری سینمایی بکند برای حاج احمد. بدون حرف و ادعا، این بار عمل، برای اولین بار در این سی و چند سالِ نبودن حاج احمد.

و بعد از آن‌همه تحقیق، مستند و… اهل فن، درباره این شیر مرد جهاد و بعد از پژوهش‌های خودت و باتجربه‌ای که از «آخرین روزهای زمستان» داشتی، گفتی بهترین راه برای روایت این‌همه تحقیق، یک سینمایی و یک سریال است. ما با هم نشستیم. گفتی که سینمایی بسازیم، و بعد که دیده شد تازه سریال را پخش کنیم. و ما با هم حرف زدیم، و از همه مهمتر به هم تعهد دادیم که یک فیلم سینمایی و یک مینی سریال درباره حاج احمد تولید کنیم. ما هم به سیاق بقیه برنامه هایمان به صداوسیما “تعهد” دادیم که یک سریال جذاب به نام «ایستاده در غبار» برایتان کنار گذاشته ایم. و البته که برایم عجیب بود که در مورد تهیه سریال گفته بودی: «من هم به دلایلی باید تن در می دادم!»

حالا خدا خواست و تو بعد از «ایستاده در غبار» شدی «محمدحسین مهدویان»ی که همه سینما مثل ما دوستت دارند. و بعد که در مورد سریال حرف زدیم، تو لابد تصمیمت عوض شد یا هرچه، و نیامدی پای سریال. هر چه گفتیم برادر حسین! بیا قربانت برویم، بیا دور سرت بگردیم، نیامدی که نیامدی. بر خلاف آن تعهد!

و سالگرد ربایش حاج احمد نزدیک بود و کم کم داشت آشِ خوش رنگ و لعاب «ایستاده در غبار» از دهن می‌افتاد، خب چه انتظاری از ما داری؛ جز این که بعد از این همه مماشات، یا علی بگوییم و سریال را برسانیم؟ سریالی که تعهد تو بود که حالا دلت نمی‌خواست باشد.

آخر مَشتی! مگر خودت نبودی که خط اصلی تدوین سریال را دادی؟ کسی دخالتی در بخش بندی سریال و گرفتن راش های سریال داشته جز خودت؟! از روی بخش های جدید سریال هم معلوم است که به نیت یک مینی سریال و یک سینمایی ضبط کرده بودی.

البته هنوز هم دیر نشده رفیق جان!

ما همچنان بر عهد خود هستیم. خدای ما بعد از سیمرغ های جشنواره هم خدای «اوفوا بالعهد» است. تو دوست دیرین مایی. اگر فرصت کردی بنشینیم و سریال را ببینیم و گپ بزنیم و کیف کنیم از دیدن و شنیدن حاج احمد.

 




همراهی کارگردان فیلم ۳ارگانی با مدیرعامل خانه هنرمندان+عکس

سینماروزان: محمدحسین مهدویان که فیلم اولش «ایستاده در غبار» را با حمایت سازمان هنری-رسانه ای اوج و فیلم دومش «ماجرای نیمروز» را با حمایت سه ارگان مختلف از حوزه هنری گرفته تا فارابی و تصویرشهر ساخت این روزها مشغول ساخت مستندی به نام «ترور سرچشمه» است.

به گزارش سینماروزان «ترور سرچشمه» هم به مانند دیگر آثار مهدویان محصولی ارگانی است که بودجه اش را مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی داده و جالبتر اینجاست که مجید رجبی‌معمار مدیرعامل خانه هنرمندان به عنوان تهیه کننده آن حضور دارد!!!

رجبی معمار که بعد از مجید سرسنگی، مدیریت خانه هنرمندان وابسته به شهرداری را برعهده گرفته پیشتر سابقه مدیریت یا حضور در هیأت مدیره موسسه روايت فتح، انجمن سينماي انقلاب و دفاع مقدس، انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس و شهرك سينمايي دفاع مقدس و همچنين بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس را برعهده داشته است.

رجبی معمار به هنگام حضور در روایت فتح از تولید یکی از آثار مناقشه برانگیز حاتمی کیا با نام «موج مرده»که برخی آن را دارای اشارات مستقیم به زندگی یکی از فرماندهان جنگ می دانستند، حمایت کرده بود. حمایتی که البته به بروز پاره ای اختلاف میان حاتمی کیا و رجبی معمار منجر شد و در جریان همان درگیری بود که حاتمی کیا طرف مقابل را «درجه دار» خواند.

حالا رجبی معمار با سرمایه مرکز گسترش، به عنوان تهیه کننده حقیقی، «ترور سرچشمه» را در مسیر تولید دارد. «ترور سرچشمه» به ماجرای بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری در 30 خرداد 1360 می پردازد و مهدویان و گروه تولید «ترور سرچشمه» این روزها در خانه ای قدیمی در مرکز شهر مشغول ضبط تصاویر مربوط به این فیلم هستند.

او در این خانه پذیرای بازماندگان آن بمب گذاری است و سعی می کند از خلال گفتگوهای آنها به جزییات رویداد برسد. از جمله بازماندگانی که مقابل دوربین مهدویان نشسته اند سیدجلال ساداتیان برادر بزرگتر سیدجمال تهیه کننده سینماست؛ تهیه کننده ای که اخیرا مدیریت پردیس مگاپارس متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان را برعهده گرفت.

ترور سرچشمه
یکی از لوکیشنهای اصلی «ترور سرچشمه»
ترور سرچشمه
محمدحسین مهدویان در پشت صحنه «ترور سرچشمه»



کارگردان فیلم ۳ارگانی قتل موسی خیابانی؛ سازنده فیلم انتخاباتی حسن روحانی؟

سینماروزان: در حالی که تهیه کننده فیلم 3ارگانی قتل موسی خیابانی یعنی «ماجرای نیمروز» به نماینده محمدباقر قالیباف در انتخابات بدل شده است محمدحسین مهدویان کارگردان این فیلم 3ارگانی روز گذشته حمایت خود را از حسن روحانی اعلام کرد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان در همین راستا گویا یکی از فیلمهای تبلیغاتی حسن روحانی در انتخابات پیش رو را نیز مهدویان ساخته است.

مهدویان در ساعات گذشته بخشی از کلیپ پایانی این فیلم را در شبکه های احتماعی به اشتراک گذاشته و از مخاطبان خواسته فیلم کامل را از رسانه ملی تماشا کنند.

اینکه مهدویان که به غیر از سریال «آخرین روزهای زمستان» که برای تلویزیون تولید شده فیلم اولش «ایستاده در غبار» را با حمایت سازمان هنری-رسانه ای اوج و فیلم دومش «ماجرای نیمروز» را با حمایت 3 ارگان مختلف از حوزه هنری تا فارابی و البته تصویرشهر وابسته به شهرداری تولید کرده به حمایت از روحانی دست زده جالب و البته پرسش برانگیز به نظر می رسد.

جالب از این جهت که ارگانهای حامی مهدویان در فیلمسازی اغلب به حمایت از رقبای روحانی پرداخته‌اند و مهدویان که حضورش در سینما مرهون اوج است به سراغ روحانی رفته!

و پرسش برانگیز از دو جهت؛ اول آن که آیا به مانند حسین دهباشی که با عقبه ای خاص فیلم انتخاباتی 92 روحانی را ساخت و مدتی بعد در طیف مقابل وی قرار گرفته، چنین عاقبتی در انتظار مهدویان هم هست؟

دوم آن که در میان همه فیلمسازانی که مدیران تدبیر مدام بر همراهی آنها تاکید کرده اند چرا کارگردانی که محصول جریان سیاسی مقابل است فیلم تبلیغاتی روحانی را ساخته؟ کسی جرات این کار را پیدا نکرده یا دستورالعمل سازمانی خاصی بر حضور مهدویان تاکید داشته؟




چرا این کارگردان جوان به‌جای تأسی از تهیه‌کننده فیلم ۳ارگانی‌اش، روحانی را به قالیباف ترجیح داد؟؟+عکس

سینماروزان: جدی تر شدن فعالیتهای انتخاباتی کاندیداهای مختلف منجر به راه اندازی گروههای تلگرامی برای اعلام حمایت از کاندیداها شده است.

به گزارش سینماروزان از جمله این گروهها، «دوباره ایران» نام دارد و به جمع آوری امضاء برای حمایت از حسن روحانی اختصاص دارد.

جالب است که یکی از افرادی که در این گروه حمایت خود را از حسن روحانی اعلام کرده محمدحسین مهدویان است یعنی کارگردان فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» که برای تولید آن از حوزه هنری تا فارابی و البته تصویرشهر وابسته به شهرداری بودجه گذاشتند.

فارغ از حمایت شهرداری از تولید فیلم مهدویان، تهیه کننده این فیلم محمود رضوی هم به نماینده شهردار در انتخابات بدل شده و سعی زیادی دارد که با شعارهایی خاص برای وی رأی جمع کند.

در این شرایط چرا مهدویان به سراغ حمایت از شهردار نرفته؟ آیا مهدویان که لااقل به واسطه همکاری با رضوی باید از وی شناخت داشته باشد هم شعارهای متکی بر کلیدواژه «درصد» که از سوی کاندیدای متبوع رضوی بیان میشود را باور ندارد؟ یا شاید او هم متوجه شده رشد حبابی و بی تکیه بر استعداد و تجربه در هر حیطه‌ای، زودتر از حد تصور، فرودی با شیب تند را به دنبال خواهد داشت؟

اعلام حمایت مهدویان از روحانی
اعلام حمایت مهدویان از روحانی



این روزها همه به بازیگر احمد متوسلیان نقش می‌دهند⇐از فیلمهای با مضمون فرزندکُشی(؟!) تا فیلمهای مینی‌مال/از حاتمی‌کیا تا جلیل سامان!+عکس

سینماروزان: هادی حجازی فر بازیگری که بعد از ایفای نقش احمد متوسلیان در «ایستاده در غبار» یکی از نقشهای محوری «ماجرای نیمروز» را هم برعهده گرفت این روزها جزو پرکارترین بازیگران سینمای ایران است.

به گزارش سینماروزان به غیر از «دارکوب» بهروز شعیبی که پرسشهایی درباره مضمون مربتط با اعتیاد و فرزندکشی درباره آن طرح شده و «آستیگمات» مجیدرضا مصطفوی که ملودرامی است متأثر از سینمای مینی‌مال، ابراهیم حاتمی کیا هم نقشی محوری در فیلم تازه خود که مرتبط با گروههای تکفیری است به حجازی فر داده است.

به تازگی نیز خبر رسیده سریال «نفس» جلیل سامان در قسمتهای انتهایی خود از حضور حجازی فر در نقشی ویژه سود می برد؛ این نخستین حضور تلویزیونی حجازی فر است آن هم در سریالی با درونمایه تاریخ انقلاب که بناست رمضان امسال روی آنتن برود.

«نفس» که همراه با «ارمغان تاریکی» و «پروانه» یک سه گانه را تشکیل می دهد درباره جوانی پر شر و شور است که در بحبوحه وقایع انقلاب رازی در زندگی اش فاش می شود؛ او برای رسیدن به حقیقت حوادث پیچیده ای را پشت سرمی گذارد.

مسعود رایگان، ژاله صامتی، علیرضا کمالی، بهناز جعفری، احسان امانی، شهاب شادابی، هادی عامل هاشمی، پژمان جمشیدی با معرفی ساناز سعیدی و با حضور فاطمه گودرزی، هدایت هاشمی، داریوش فرهنگ، معصومه قاسمی پور، سودابه بیضایی، رامین راستاد، قربان نجفی بازیگران اصلی سریال «نفس» هستند.
هادی حجازی فر
هادی حجازی فر



اندر احوالات کارگردان «متغیرالبیان» یک فیلم «۳ارگانی»⇐اخوی! یا حرف نزن یا پای حرفت بایست! از آنهایی بیاموز که روی پاهای خود ایستادند و نه بر شانه ارگانهای متصل به منابع عمومی!

سینماروزان: اینکه کارگردان جوان یک فیلم «3ارگانی» سه شنبه صبح به انتقاد از داوری جشنواره می پردازد و تیتر «سیمرغ کیلویی چند؟» را به رسانه ها می دهد و چند ساعت بعد یعنی سه شنبه عصر در مراسم تجلیل از نامزدها شرکت می کند و لبخند بر لب هدیه زرین اش را می گیرد و چهارشنبه صبح نیز تلویحا بحاطر انتقادات روز قبلش از هیات داوران عذرخواهی می کند چه معنایی دارد جز تذبذب؟

این تذبذب اگر از کارگردانی رخ می داد که با فیلمی در نقد نفاق و دورویی در جشنواره حاضر نبود باز هضمش راحتتر بود اما از او که منافقان را در شمایل زامبی ها تصویر کرده، انتظار این بود که لااقل یک شبانه روز بر دیدگاههایش بایستد.

این رفتار دوگانه را باید در تعامل با دو اتفاق مورد سنجش قرار داد؛  اول حمایت همه جانبه ای که از حوزه هنری تا فارابی و تصویرشهر نثار فیلم این کارگردان «متغیرالبیا» شده و دوم انصراف سه سینماگر به نامهای محسن نصراللهی، مسعود سلامی و منیر قیدی از نامزدی جشنواره بخاطر اعتراض به روند داوری و البته ایستادگی بر این انصراف.

مرور بر رزومه این سه سینماگر بیانگر فعالیت بلندمدت آنها در کف سینما و پله پله بالا آمدن است.

همین حرکت تدریجی در متن سینما و تلاش برای دوری از آلودگیهای ارگانی بوده که باعث شده امثال مسعود سلامی در واکنشهای خود ثابت قدم تر باشند از کارگردانی که فقط در تولید دو فیلم حضور پررنگ چهار ارگان متنفذ را کنار خود داشته!

شاید اگر این کارگردان هم در بدنه سینما و روی پاهایش رشد می کرد و نه بر شانه بودجه های ارگانی، یاد می گرفت که یا نباید اظهارنظری صریح کند یا وقتی اظهارنظر می کند پای حرف خود بایستد.




«ماجرای نیمروز»⇐به دنبال دوست‌دختر سابق در میان زامبی‌ها!!!

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: حالا و با تولید «ماجرای نیمروز» مشخص شد علاقه‌ای که محمدحسین مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» برای مستندنمایی تاریخ با حداقل درام نشان داده بود اتفاقی نیست و او قرار است همچنان این مسیر را ادامه دهد.

تصویرسازی تازه مهدویان در «ماجرای نیمروز» برخلاف دو کار قبلی نقائص خود را هم دارد و گافهای طراحی صحنه در بازسازی زمانی خرداد تا بهمن 1360 حتی با لنز تله و دوربین سوپر16 و فلور کردن بک گراند تصویری هم هویداست؛ از منقش بودن پرچم کشورمان به 22 «الله اکبر» که تازه از اواخر دهه 60 به پرچم راه یافت تا مشاهده شیشه های آب معدنی در یخچال یک ساندویچی و حتی کرکره‌های برقی یکی دو تا مغازه در نماهای بیرونی، نارنجی پوش بودن رفتگر که در آن زمان هنوز متداول نبود و البته تأکید بر این جمله امام(ره) که «شهدا در قهقه مستانه شان  در شادی وصلشان عندربهم یرزقونند» بدون توجه به بازه زمانی جمله که چند سال بعد است!

با این حال کفه بازسازی تصویری تنها وجه فیلم است که می توان به آن پناه برد. چرا؟ چون از یک طرف گافهای آشکار آثار تاریخی تلویزیونی را ندارد و از سوی دیگر روایتی که مهدویان از تاریخ و آن هم تاریخ نفاق ارائه می دهد بیش از حد ویکی پدیایی و فاقد هر گونه اندیشه است و حتی تلاشهایی که او متأثر از «سیانور» برای ایجاد مایه‌های عاشقانه جعلی در روایت ایجاد کرده نه تنها بار دراماتیک و مغز فیلم را عیان نکرده که همچون وصله ای نچسب بر پیکره یک مستندنمایی است!

اینکه در فیلم یک مأمور اطلاعاتی سپاه با بازی مهرداد صدیقیان را در قد و قامت یک عاشق دلخسته می‌بینیم که همراه گروه ضربت خانه به خانه نه به دنبال موسی خیابانی که به دنبال نجات دوست‌دختر سابق است به شدت سوءتفاهم برانگیز است.

اینکه همه تلاشهای مأموران اطلاعاتی برای کشف دست راست مسعود رجوی تا زمان اعتراف یکی از دستگیرشدگان منافقین که شش ماهی وقت تلف می کند تا تواب شود و به حرف بیاید ابتر می‌ماند و فیلم وقتی به پایان می‌رسد و فتح وقتی به دست می‌آید که این منافق آدرس سه خانه تیمی در خردمند، پاسداران و زعفرانیه را به بازجویان خود می‌دهد چه معنایی دارد جز آن که مأموران اطلاعاتی عملا شش ماه تمام وقت تلف کرده بودند!

ژورنال تفاوت دارد با سینما

تاریخ نگاری مستندنمای «ماجرای نیمروز» شاید برای محصولی ژورنالیستی که بناست اتفاقات یک برهه خاص را در اختیار علاقمندان تاریخ قرار دهد خیلی هم خوبباشد اما چنین محصولی را می توان با تصاویر آرشیوی به جا مانده از آن روزگار به گونه ای واقع گرایانه تر هم ساخت و نیازی به صرف بودجه هنگفت و همراهی سه ارگان  فارابی، حوزه هنری و تصویرشهر برای آن بازسازی نیست؛ تازه اگر در بازسازی مان به دلیل عدم توانایی طراحی صحنه، جرأت نمایش هلی شات که هیچ حتی یک اکستریم لانگ شات از درگیریهای خیابانی آن روزگار و ترورها را هم نداشته باشیم که اصلا فلسفه بازسازی زیر سوال می رود؛ فقط کافیست نمای درگیری جلوی دانشگاه را مقایسه کنیم با تصویرسازی نماهای ابتدایی تسخیر سفارت در «آرگو» تا همه چیز دستمان بیاید!

منافقان در قامت زامبی ها

اصلی ترین عنصری که فیلمی درباره خط نفاق و ماجرای التقاط می بایست داشته باشد واکاوی اندیشه های شکل دهنده التقاط است تا افکار قطب مقابل که به عنوان مبارز با نفاق بناست در قامت قهرمان تجلی پیدا کند منطق داشته باشد. نمی توان انتظار داشت مخاطب دهه هفتادی که فیلم را می‌بیند همان داده‌ها و اطلاعات آنهایی را داشته باشد که در دهه 60 زیسته و از نزدیک با رفتارهای افراطی این گروهک روبرو بوده‌اند.

این شناخت هم به دست نمی آید مگر با تمرکز درام بر لااقل یکی از هسته های بالادستی منافقان و مثلا خود موسی خیابانی! جز این باشد سرنوشت فیلم می شود سرنوشت فیلمهایی که ظهور گروهی زامبی یا خون آشام را در منطقه ای شهری به تصویر می کشند و این ظهور است که اتحاد گروهی از آدمیان در برابر زامبی ها را موجب می شود. زامبی ها ذاتا خونخوار هستند و هیچ توجیه منطقی بر رفتار غریزی خود ندارند! آیا منافقان هم زامبی بودند؟ و بی‌ توجیه آن ترورها را به راه انداختند؟؟؟ «ماجرای نیمروز» درباره اندیشه های شکل گیری التقاط ولو به صورت اختصار هم چیزی نمی گوید تا صرفا زامبی بودن منافقان به چشم بیاید.

هیچ کجای فیلم مهدویان درباره ریشه های رفتارهایی که منافقان را به سمت التقاط و ایستادن روبروی خلقی که مدام سنگش را به سینه می زدند داده ای ارائه نشده و از ابتدا تا پایان فقط با افعالی که از آنها سرمی زند به عنوان محرکی مواجهیم که عاملی می شود تا از زبان تیپ مأموری به نام «کمال» با بازی هادی حجازی‌فر مدام بشنویم «بریم بریزیم و بزنیم»!

نه کمیته نشان داده می‌شود و نه لاجوردی!

از این فقدان اندیشه دراماتیک در فیلم که بگذریم می رسیم به تعارضات موجود در واقعه نگاری مستندنمای فیلم با اسناد به جا مانده از اتفاقات خرداد تا بهمن 60.

نخست اینکه بر اساس اسناد و فیلم موجود، در جریان درگیری برای قتل موسی خیابانی نیروهای کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران بصورت مشترک حضور داشتند که در فیلم اشاره ای به کمیته انقلاب نمیشود.

دوم اینکه در جریان کشف خانه تیمی موسی خیابانی و درگیری مسلحانه زعفرانیه نامی از اطلاعات مردمی برده نشده که طبق اسناد منتشره و همچنین فیلم گفتگوی اسدالله لاجوردی دادستان وقت، این مکان با اطلاعات مردمی و پیگیری کمیته انقلاب اسلامی و سپاه کشف شده است.

سوم اینکه بعد از عملیات منجر به کشته شدن موسی خیابانی، سپاه پاسداران در اطلاعیه خود اعلام میکند که موسی خیابانی با اصابت دو گلوله مجروح میشود و با خوردن سیانور به زندگی خود پایان میدهد و ابدا چنین نکته ای در فیلم مشهود نیست.

چهارم اینکه در سکانس پایانی میبینیم که کاراکتر «کمال» که مدام دنبال رفتن و زدن بود(!) فرزند خردسال مسعود رجوی و اشرف ربیعی را می‌یابد و در آغوش میگیرد و با آن کودک بر بالای جنازه خیابانی و دیگر کشته شدگان حاضر میشود؛ در حالی که در فیلم واقعی این حادثه که در فضای مجازی هم موجود است این اسدالله لاجوردی است که کودک را بغل کرده و بر سر اجساد حاضر می‌شود؛ اینکه مهدویان در «ماجرای نیمروز» لاجوری را در نماهای دیگر نشان می دهد اما در نمای پایانی با جا زدن «کمال» به جای وی واقعیت را تحریف می کند چه دلیلی داشته؟




در تولید فیلم تازه تهیه‌کننده جوان «پادری» همه حضور بهم رسانیدند⇐از حوزه هنری گرفته تا فارابی و تصویرشهر وابسته به شهرداری!+عکس

سینماروزان: تهیه کننده جوان فیلمهایی مانند «دلبری» و سریالهایی مانند «پادری» سعی زیادی کرد که به هنگام تولید فیلم تازه اش «ماجرای نیمروز» از استقلال عملکرد و تولید در بخش خصوصی سخن گوید و حتی در میانه های مسیر تولید نیز اخباری منتشر شد مبنی بر تعطیلی پروژه به دلیل محدودیت مالی!!!

به گزارش سینماروزان با این حال انتشار اولین پوستر رسمی «ماجرای نیمروز» حکایت از آن دارد که این تهیه کننده جوان نه فقط از حمایتهای شهرداری و سازمان تصویرشهر برخوردار است بلکه در تولید فیلم، بنیاد سینمایی فارابی که در سالهای اخیر مدام از بضاعت اندک اقتصادی خود نالیده و همچنین حوزه هنری به عنوان یکی از متمول ترین ارگانهای متولی تولید محصولات سینمایی حضور دارند!

فارغ از شهرداری که پیشتر حمایت جانانه تبلیغاتی اش را از محصولات این تهیه کننده نشان داده بود و فارابی که مدیرعامل آن چندی قبل  شخصا یادداشتی ستایش آمیز برای یکی از آثار روی پرده این تهیه کننده به نام «خانه ای…» نوشته بود و البته یکی از مدیران فرهنگی این نهاد سناریست «ماجرای نیمروز» است(!) اینکه حالا حوزه هنری که در اکران فیلم قبلی این تهیه کننده «سیانور» با اتهام عدم حمایت از فیلم مواجه بود برای تولید فیلم جدید تهیه کننده حضور بهم رسانیده جالب توجه به نظر می رسد.

 باید صبر کرد و دید فیلمی که مثلث تصویرشهر-فارابی-حوزه هنری را به عنوان حامی مالی داشته و نام آن هم عاریه‌ای از عنوان فیلمی مشهور از «فرد زینه‌مان» است به چگونه محصولی بدل شده و آیا هیأت داوران فجر در برخورد با این فیلم تحت تأثیر حامیان آن قرار می‌گیرند یا مستقل عمل خواهند کرد؟

پوستر «ماجرای نیمروز»
پوستر «ماجرای نیمروز» با لوگوهای تصویرشهر، حوزه هنری و فارابی در پایین پوستر



روایت قتل موسی خیابانی و همسر مسعود رجوی در فیلم تازه محمدحسین مهدویان+عکس

سینماروزان: محمدحسین مهدویان کارگردان جوان “ایستاده در غبار” در آستانه کلید زدن فیلم دومش “ماجرای نیمروز” قرار دارد؛ فیلمی که مهرداد صدیقیان، هادی حجازی فر، بابک حمیدیان، احمد مهرانفر و مهدی پاکدل از جمله بازیگران آن هستند.

به گزارش سینماروزان درباره خلاصه داستان فیلم که مرتبط با اتفاقات بعد از 30 و 31 خرداد 60 و ورود سازمان مجاهدین به فاز نبرد مسلحانه است حرف و حدیث فراوان است و حالا روزنامه “صبح نو” گمانه زنی کرده که این فیلم بخشی از ماجرای کشته شدن موسی خیابانی از سران این سازمان را به تصویر می کشد.

متن کامل گزارش “صبح نو” را بخوانید:

محمدحسین مهدویان کارگردان جوانی که با مستند «آخرین روزهای زمستان» توانایی خود را در کارگردانی نشان داده بود؛ سال گذشته «ایستاده در غبار» را که اثری مستندگونه بود در جشنواره داشت؛ فیلمی که بهترین فیلم جشنواره فجر شد. این کارگردان جوان زودتر از حد تصور پیشنهادات مختلفی را برای ادامه کار دریافت کرد و در یک روند معقول تصمیم گرفت کارگردانی فیلمنامه‌ای با عنوان «ماجرای نیمروز» به تهیه‌کنندگی آقای محمود رضوی را انجام دهد.

«ماجرای نیمروز» هرچند به لحاظ نام‌گذاری شباهتی دارد به وسترنی دهه پنجاهی از «فرد زینه‌مان» با بازی «گری کوپر» و «توماس میچل» اما در واقعیت کمترین شباهت داستانی میان فیلم مهدویان و وسترن زینه‌مان وجود ندارد.

مهدویان در فیلم تازه‌اش سراغ دهه 60 رفته و می‌کوشد التهابات اجتماعی-سیاسی متأثر از تابستان 1360 را روایت کند. هادی حجازیفر که در «ایستاده در غبار» نقش احمد متوسلیان را بازی کرد باز هم در گروه بازیگران مهدویان قرار دارد و مهدی پاکدل و مهرداد صدیقیان دیگر بازیگرانی هستند که حضورشان در این فیلم قطعی شده است. این فیلم برخلاف 2 اثر سابق مهدویان، مستندگونه نیست و فضایی رئال خواهد داشت.

توهم سازمانی که مقابل حاکمیت ایستاد
تابستان 1360 به یک دلیل مهم و آن هم ورود سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به فاز نبرد مسلحانه با مردم و نظام جمهوری اسلامی یکی از پرحادثه‌ترین بخش‌های تاریخ جمهوری اسلامی است. در 30 و 31 خرداد 1360 و بعد از طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‌صدر رییس‌جمهور وقت، سازمان مجاهدین خلق -که نوعی توهم نسبت به جایگاه مردمی خود داشت- یک سری تظاهرات و درگیری‌های خیابانی را ساماندهی کرد که منجر به برخورد نیروهای امنیتی شد و در کنار این تظاهرات، سران سازمان با انتشار بیانیه‌ای ورود به فاز مبارزه مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی ایران را اعلام کردند. این ورود به فاز مسلحانه و ترور مقامات مطرح نظام و در کنارش مردمان عادی کوچه و خیابان سبب فاصله‌گذاری فراوان این سازمان با ملت شد به گونه‌ای که در 2دهه بعدتر مجاهدین سابق و منافقین فعلی کاملاً آنچه را با عنوان وجهه ملی از آن یاد می‌کردند از دست دادند.

حالا مهدویان قرار است به نوبه خود بخشی از اتفاقات منتج از ماجراهای 30 خرداد 60 را در «ماجرای نیمروز» روایت کند. در بطن اتفاقات آن زمان مسعود رجوی و موسی خیابانی سرکردگی منافقین را برعهده داشتند و در این بین رجوی زودتر از حد تصور به همراه ابوالحسن بنی صدر فرار را بر قرار ترجیح داد و به پاریس گریخت و موسی خیابانی ناگزیر فرماندهی نظامی منافقین را بر عهده گرفت اما وی نیز سرنوشتی شوم پیدا کرد؛ در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران بعد از چند ماه کار اطلاعاتی، موفق به  کشف محل اختفای مردی شدند که رهبری شاخه داخل ایران سازمان منافقین را بر عهده داشت. نیروهای امنیتی پس از محاصره آن محل که در محله زعفرانیه تهران قرار داشت و چند ساعت درگیری مسلحانه آن را تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی که سوار بر خودروی ضدگلوله و به فکر فرار بود، آذر رضایی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی کشته شدند اما پسر خردسال مسعود و اشرف با نام مصطفی رجوی زنده ماند.

گویا بخشی از اتفاقات مربوط به درگیری در خانه تیمی موسی خیابانی و مرگ وی و همراهانش نیز در «ماجرای نیمروز» روایت خواهد شد و به این ترتیب یکی از مهم‌ترین فرازهای تاریخ انقلاب مصور خواهد شد.

موسی خیابانی
موسی خیابانی

خوشبختانه جزو منافقین نیستم
آقای هادی حجازی‌فر که حین همکاری در «ایستاده در غبار» به دوست صمیمی محمدحسین مهدویان بدل شد با اشاره به حضورش در «ماجرای نیمروز» به «صبح نو» گفت: فیلم برخی از وقایع تابستان 60 و اتفاقات پس از آن را روایت خواهد کرد و برخلاف «ایستاده در غبار» که نقش اصلی بودم در اینجا من ایفاگر یکی از کاراکترهای مکمل فیلم هستم. حجازی‌فر درباره اینکه آیا کاراکترش در این فیلم در زمره مجاهدین خلق قرار می‌گیرد یا نیروهای انقلابی بیان داشت: خوشبختانه(!) من جزو مجاهدین نیستم و در قطب مقابل آنها هستم.

فیلمبرداری به‌زودی آغاز می‌شود
این بازیگر با اشاره به اینکه فیلمبرداری «ماجرای نیمروز» ظرف روزهای آینده آغاز خواهد شد خاطرنشان ساخت: تمام تلاش گروه تولید این است که فیلم را به جشنواره برسانند. گروه پشت صحنه تولید «ایستاده در غبار» در اینجا هم هستند و فقط اندکی گروه تقویت شده است و به نظر می‌رسد این همکاری قبلی کمک کند تا محصولی متفاوت خلق شود. این بازیگر درباره اینکه آیا شخصیتی که ایفا خواهد کرد مابه‌ازای بیرونی دارد گفت: نه، فکر نمی‌کنم کاراکترم معادل بیرونی داشته باشد، ضمن اینکه این‌بار به خاطر شباهت به شخصیتی خاص انتخاب نشده‌ام.




روایت “ماجرای نیمروز” مهدویان با مهرداد صدیقیان و هادی حجازی فر

سینماروزان: محمدحسین مهدویان بعد از ساخت “ایستاده در غبار” و موفقیت اثر به سراغ ساخت “ماجرای نیمروز” رفته است.

به گزارش سینماروزان در “ماجرای نیمروز” که با محوریت واقعه نگاری حوادث تابستان 60 و ورود منافقین به فاز مسلحانه ساخته خواهد شد محمود رضوی به عنوان تهیه کننده حاضر است.

آن طور که “باشگاه خبرنگاران” خبر داده قرار است مهرداد صدیقیان و هادی حجازی فر در این فیلم نقش‌آفرینی کنند.

هادی حجازی‌فر پیش از این در فیلم اول مهدویان یعنی «ایستاده در غبار» بازی کرده بود. صدیقیان هم این روزها فیلم دفاع مقدسی “اروند” را روی پرده دارد که فروش خوبی نداشته است.




با همراهی تهیه‌کننده “معراجیها” و “سیانور”⇐کارگردان “ایستاده در غبار” به سراغ تابستان خونین ۶۰ رفت

سینماژورنال: محمدحسین مهدویان کارگردانی که با «ایستاده در غبار» توجهات را به خود جلب کرد، تصمیم گرفته به سراغ دهه 60 رفته و به مرور اتفاقاتی بپردازد که تابستان سال 60 در فضای ملتهب ایران رخ داد.

به گزارش سینماژورنال تهیه کنندگی فیلم تازه مهدویان را محمود رضوی تهیه کننده آثاری همچون “معراجیها” و “سیانور” برعهده دارد و هادی بهروز فیلمبردار «ایستاده در غبار» هم در گروه تولید است.

مهدویان با اشاره به اینکه کارش پاییز امسال کلید خواهد خورد به “تسنیم” گفت: سعی دارم تا مجموعه‌ای از وقایع تابستان سال 1360 را به نمایش بگذارم. هنوز نام مشخصی برای این اثر انتخاب نشده و در هفته‌های آینده نام این فیلم نیز نهایی می‌شود.

مهدویان اضافه کرد: لوکیشنهای تصویربرداری این فیلم که در فضایی شهری روایت می‌شود در تهران است و امیدواریم که تا آذر ماه به پایان برسد.

کارگردان «ایستاده در غبار» تصریح کرد: این اثر کاری کاملا سینمایی است و از فضای مستند فاصله گرفتیم و با تدوین همزمان سعی داریم که در زمان باقی‌مانده کار را به جشنواره برسانیم.

تابستانی پر از حادثه

به گزارش سینماژورنال مهدویان فیلم “تابستان 60” را برای جشنواره آماده می کند و از همین حالا می شود حدس زد که این فیلم می تواند امتدادی باشد بر مسیر تولید آثار سینمایی با محوریت آسیب شناسی رفتار منافقین که از سال پیش و با تولید “امکان مینا” و “سیانور” کلید خورد.

“امکان مینا”ی کمال تبریزی به دلیلی کیفیت پایین فیلمنامه نتوانست مورد توجه قرار گیرد اما “سیانور” بهروز شعیبی به واسطه دقت کارگردان در تصویرسازی درست اتفاقات مربوط به تغییر ایدئولوژی منافقین، مقبول طبع مخاطبان افتاد.

حالا مهدویان می خواهد به سراغ تابستان 60 برود یعنی تابستان خونینی که پس از خرداد 60 و ماجراهای پس از طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر در مجلس و متعاقب آن ورود منافقین به فاز حمله مسلحانه رقم خورد.

رفتارهای افراطی منافقین در تابستان آن سال که دامنه گسترده ای را دربرگرفت و از ترور آیت ا.. خامنه ای تا بمب گذاری  دفتر حزب جمهوری و به شهادت رسیدن آیت ا.. بهشتی و همراهانش و البته انفجار در دفتر نخست وزیری و شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر را شامل شد، می تواند زمینه ساز ساخت چندین درام سیاسی-تاریخی پراوج و فرود باشد.

اینکه مهدویان تصمیم گرفته در یک درام بلند همه آن حوادث را پوشش دهد قطعا کار ساده ای نخواهد بود اما عقبه این کارگردان جوان در تولید سریال “آخرین روزهای زمستان” و همین فیلم “ایستاده در غبار” جای امیدواری باقی می گذارد که یک درام تاریخی-سیاسی دست اول با محوریت عواقب انحرافهای رفتاری منافقین تولید شود.




پیشنهاد رسانه اصلاح‌طلب: “ایستاده در غبار” را به بخش مستند اسکار بفرستید⇔این پیشنهاد در شرایطی طرح شده که حتی خالق “ایستاده…” هم مستند بودن آن را نفی کرده!

سینماژورنال: در فاصله کوتاهی که تا معرفی نماینده ایرانی اسکار باقی مانده است یک دوقطبی پیش آمده است در انتخاب نماینده اسکار از میان “فروشنده” اصغر فرهادی یا “ایستاده در غبار” محمدحسین مهدویان.

به گزارش سینماژورنال روزنامه اصلاح طلب “شرق” در گزارشی که به بهانه شکل گیری همین دوقطبی ارائه شده پیشنهاد تازه ای داده و آن هم معرفی “ایستاده در غبار” به عنوان نماینده ای برای حضور در بخش مستند اسکار.

“ایستاده در غبار” مستند است

این رسانه نوشته است: واقعیت این است که در یک قیاس اجمالی میان دو فیلم «فروشنده» و «ایستاده در غبار» به‌راحتی می‌توان گفت که هر دو فیلم واجد ویژگی‌هایی هستند که نه‌تنها یکدیگر را نفی نمی‌کنند؛ ‌بلکه می‌توانند در کنار یکدیگر به‌عنوان دو نمونه مجزا از هنر برخاسته از هنرمندان ایرانی مطرح و بررسی شوند؛ ولی جنس آن دو فرق می‌کند. «فروشنده» فیلمی داستانی و «ایستاده در غبار» فیلمی مستند است.

رسانه مذکور ادامه داده است: از گذشته تاکنون در ایران فقط به طور رسمی فیلم‌های «داستانی» به اسکار معرفی شده‌اند. حالا با توجه به ویژگی‌های فیلم محمدحسین مهدویان، ‌با ابتکار مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، ‌فیلم «ایستاده در غبار» می‌تواند به‌عنوان فیلمي مستند از سینمای ایران به اسکار معرفی شود (البته در این مسیر سازوکارهایی وجود دارد که باید به آن توجه کرد)؛ اما دانستن این نکته می‌تواند پاسخ برخی از سؤال‌ها را بدهد که روند انتخاب و معرفی فیلم‌های «داستانی» و «مستند» از سوی هر کشور خارجی به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی متفاوت‌اند که توجه به این نکته، نه‌تنها برخی از مشکلات را مرتفع می‌کند؛ ‌بلکه برای سینمای ایران فرصت مناسبی فراهم خواهد کرد تا شکل‌های مختلف و متعددی از فيلم‌هاي خود را در معرض دید جهانیان قرار دهد.

حتی خالق “ایستاده…” هم مستند بودن آن را نفی کرده

به گزارش سینماژورنال پیشنهاد “شرق” و معرفی کردن “ایستاده در غبار” به عنوان مستند به اسکار در شرایطی رخ داده است که نه تنها در تیتراژ اثر بر ساختگی بودن تمامی تصاویر تأکید شده بلکه محمدحسین مهدویان کارگردان و نویسنده این فیلم نیز در اغلب گفتگوهای خود بر این تأکید کرده که حتی یک نمای مستند هم در فیلم وی وجود ندارد و تمامی آنچه در “ایستاده…” می بینیم تصویرسازی دراماتیکی است که به گونه‌ای مستندنما انجام شده است.

بر این اساس چگونه می توان فیلمی را که حتی خالقش نیز مستند بودن آن را تکذیب کرده به عنوان نماینده مستند به اسکار معرفی کرد؟




“کیهان” ادعای کارگردان متبوع سازمان ارزشی اوج را “نسنجیده” قلمداد کرد+عکس

سینماژورنال: “ایستاده در غبار” از جمله محصولات سازمان هنری-رسانه ای اوج است که نزدیک به دو ماه است روی پرده سینماهاست و در این مدت از همه جور امکانات تبلیغی اعم از تیزر تلویزیونی یا بیلبوردهای محیطی برخوردار بوده است.

به گزارش سینماژورنال این فیلم همچنین از جمله آثار امسال سینمای ایران بوده که رسانه های اصولگرا هم حمایتی صددرصدی از آن داشته اند با این حال اخیرا طرح ادعایی از سوی محمدحسین مهدویان کارگردان این فیلم، باعث شده است برخی از این رسانه ها و از جمله روزنامه “کیهان” وی را مورد انتقاد قرار دهند.

این ادعا عبارت بوده از نبودن مستندات درست و صحیح در رابطه با دانشجو بودن حاج احمد متوسلیان در دانشگاه علم و صنعت.

روزنامه “کیهان” در مطلبی با عنوان “پاسخ به ادعای نسنجیده یک کارگردان” این ادعا را زیر سوال برده است.

سینماژورنال متن کامل گزارش “کیهان” در این باره را ارائه می دهد:

در پی اظهارات اخیر محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم «ایستاده در غبار» مبنی بر نبودن مستندات درست و صحیح در رابطه با دانشجو بودن حاج احمد متوسلیان در دانشگاه علم و صنعت، حسین بهزاد و گلعلی بابایی نویسندگان کتاب همپای صاعقه طی نامه‌ای سرگشاده اقدام به پاسخ‌گویی کردند.

در بخشی از این نامه سرگشاده آمده است: «صرف نظر از نوارهای مصاحبه‌ راویان اعزامی دفتر سیاسی وقت سپاه به لشکر 27 با شهید سیدمحمدرضا دستواره – مسئول وقت واحد پرسنلی این یگان و از همرزمان قدیمی متوسلیان، به تاریخ هفتم اردیبهشت 1361 – و یا مصاحبه‌ ایشان با مهندس سیدیوسف کابلی – سومین فرمانده‌ شهید یگان ذوالفقار لشکر 27 و از همرزمان قدیمی متوسّلیان در بهار 1364 – که هر دو بزرگوار در بیان خاطرات خود از متوسّلیان، او را دانشجوی دانشگاه علم و صنعت معرفی کرده بودند، بسیار بجا است به دو سند شنیداری آرشیوی، حاوی بیانات شخص احمد متوسّلیان اشاره کنیم که در نگارش سرگذشت نامه فشرده‌ وی در بخش پایانی «همپای صاعقه»، مستند درست ما در این زمینه بوده‌اند:
الف – احمد متوسّلیان، طی مصاحبه‌ به عمل آمده با وی از سوی راوی اعزامی دفتر سیاسی وقتِ سپاه به مریوان، در آغاز به معرفی خود پرداخته، می‌گوید: «… بسم الله الرحمن الرحیم. من؛ احمد متوسّلیان، فرزند غلام حسین، دانشجوی سال دوم علم و صنعت هستم و مسئول سپاه مریوان.» مدرک: نوار شماره «3399، مصاحبه 1»، مکان: دفتر فرماندهی سپاه ناحیه‌ مریوان، زمان: دوشنبه هجدهم آبان 1360. مأخذ: آرشیو مدارک شنیداری مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه محّمد رسول الله(ص)

ب – احمد متوسّلیان، در فرجام مرحله‌ چهارم عملیات فتح‌المبین، طی مصاحبه به عمل آمده با وی از سوی امیر رزّاق‌زاده؛ راوی اعزامی دفتر سیاسی وقت سپاه به تیپ 27 محمّد رسول‌الله(ص)، در آغاز این گونه خود را معرفی کرده است: «… بسم الله الرحمن الرحیم. من احمد هستم؛ احمد متوسّلیان، فرزند غلام حسین، متولد 1332 تهران، از نظر وضعیت [تحصیلی] خودم، دروس ابتدایی را در مدرسه‌ اسلامی مصطفوی گذراندم و دبیرستان را، در مدرسه‌ اخباریون گذراندم و بعد از آن هم خدمت سربازی را رفتم و انجام دادم، که درجه‌دار وظیفه بودم و بعد از سربازی هم، عرض کنم که وارد دانشگاه شدم و دانشجوی سال دوم بودم، که در زمان رژیم شاه دستگیر شدیم و …» مدرک: نوار فاقد شماره، مصاحبه. مکان: قرارگاه شاوریه؛ سنگر فرماندهی تیپ 27 در عملیات فتح مبین، زمان: چهارشنبه یازدهم.»

ایستاده در غبار محمدحسین مهدویان
محمدحسین مهدویان با عینک آفتابی پشت صحنه “ایستاده در غبار”