1

واکنش تهیه‌کننده “سرب” و “مارال” به ادعای پرویز پرستویی مبنی بر صدور مجوز فعالیت فردین در انتهای دهه شصت⇐واقعاً بی‌حواسید یا نان بی‌حواسی‌تان را می‌خورید؟ /در تمام دوران حیات فردین، هیچ‌گاه صلاحیتش برای بازیگری تائید نشد!/حتی بعد از دوم خرداد و زمانی که بنا شد فردین نقش اول فیلمی به کارگردانی ناصر تقوایی را بازی کند شخص مهاجرانی-وزیر وقت ارشاد- ساز مخالف زد!!/تاریخ را تحریف نکنید و جلوی قاضی، معلق بازی نفرمایید!

سینماروزان: ادعای اخیر پرویز پرستویی درباره صدور مجوز بازیگری فردین در انتهای دهه شصت با واکنش تهیه‌کننده “سرب” و “مارال” مواجه شد.

پرویز پرستویی در گفتگو با فریدون جیرانی در آپارات مدعی شده در اواخر دهه شصت، شرایط برای بازی فردین در سریال “رعنا”ی داوود میرباقری فراهم آمده و این خود فردین بوده که علاقه به بازی نداشته!

این ادعا با واکنش محمدهاشم سبوکی مدیر شیرازفیلم و تهیه‌کننده آثاری ماندگار نظیر “سرب”، “مارال” و “آوار” مواجه شده است که با نگارش یادداشتی تند، ادعاهای پرستویی را زیر سوال برده.

متن یادداشت محمدهاشم سبوکی را بخوانید:

آقای پرویز پرستویی! هنرمند عزیز در این تفکر مانده‌ام که آیا واقعاً بی‌حواسید یا نان بی حواسی‌تان را خوب میخورید ؟ !
طبق مدرکی موجود در نامه ای که در سال ۱۳۶۳ از وزارت ارشاد دریافت نمودم اعلام شد آقایان محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی، ایرج قادری و سعید مطلبی صلاحیتشان جهت کارهای بازیگری تایید نمیشود که در این خصوص ماها نیز بیکار ننشستیم و از مراجع تقلید چه نامه ها که نگرفتیم و در تمام مدت حیات فردین، ارشاد ترتیب اثری نداد و هیچ گاه صلاحیتش تایید نشد ! …

بعد از اینکه دوم خرداد شد و مسئولین اصلاح طلبی که اوایل انقلاب روی کار بودند دوباره با اسم و رسمی جدید در راس کار آمدند و همه تصور کردند که بالاخره این تبعیض قائل شدنها خاتمه یافته و بر همین باور قرار بر آن شد فیلمی با بازی فردین و کارگردانی ناصر تقوایی تهیه کنیم و به همین دلیل یک بار در منزل زنده‌یاد اصغر بیچاره و باری دیگر در سینمای خود فردین(سینما نیاگارا/جمهوری) جلسه ای تشکیل دادیم و با وجود میل قلبی فردین، متاسفانه این بار هم جناب مهاجرانی ساز مخالفش را به صدا در آورد و اینگونه تیر خلاصی فردین را زد!

کافیست لحظه ای تامل کنید تا به یاد آورید فردین و آن انگشت شمار هنرمندانی که گلچین و ممنوع الکار شدند بخاطر این بود تا جایی برای امثال شماهایی باز شود که بر عکس آنها هیچکدامتان مردمی و گزینش ملت نبودید بلکه بادکنکی بودید که توسط بعضی از مسئولین بادی در شما دمیده شد !!! …

شما به خوبی میدانید وقتی سخن از مردمی بودن یک هنرمند به میان می آید چه معنایی دارد. به طور مثال آیا فردین در فیلم “جهنم به اضافه ی من” با فردین “آقای قرن بیستم” برای مردم فرقی داشت ؟ !
فردین “غزل” با فردین “گنج قارون” چطور ؟ !
و یا فردین “بر فراز آسمانها” با فردین “قهرمان قهرمانان” ؟؟؟
البته که فرقی نداشت ؛ فردین با هر کاراکتر برای مردم همان فردینی بود که جای سوزن انداختن در سینمایش پیدا نمیشد.

موضوع دیگر اینکه مگر فردین و دیگر هنرمندان ممنوع‌الکار، در فیلم “برزخیها” به خدمت انقلاب در نیامدند ؟ مگر خودشان را با جامعه ی جدید وفق ندادند؟ ! مگر در زمان آقای مجید معادی خواه و آقای مهدی کلهر پروانه “برزخیها” صادر نشد ؟ ! و در آخر چه شد غیر از اینکه فیلم را از اکران پایین کشیدند و پروانه اش را باطل کردند !

آقای پرستویی اینکه برادر شهید هستید احترامتان واجب ؛ اما اینکه شما را چه شده که اینگونه بداهه میگویید کس نمیداند ! شاید هم از چیزی ذی نفع میشوید؟؟ ! اکنون هم پس از گذشت سالها عوض اینکه جلوی قاضی، معلق بازی و تاریخ را تحریف کنید بروید و حواستان به خودتان باشد که به ناگه زودتر از موعد نترکید و بادتان خالی نشود !!! …

 

محمدهاشم سبوکی(تهیه کننده)+پرویز پرستویی
محمدهاشم سبوکی(تهیه کننده)+پرویز پرستویی




نزدیک به دو دهه پس از حذف خودخواسته از سینما، محمدهاشم سبوکی تهیه کننده درام تاریخی “سرب” لب به سخن گشود⇐بهشتی در چرایی بایکوت “سرب”( به نفع “بایسیکل ران”) گفت اگر روزی اتفاقی برای این مملکت بیفتد مخملباف تفنگ بدست میگیرد و به جنگ می رود اما کیمیایی این کار را نمیکند!!!/ وزارت ارشاد دولت خاتمی به فیلمهایی که در دولت قبل ساخته شده بود درجه جیم میداد!!!/ مهاجرانی هم در پاسخ به انتقادها میگفت مخالفان ما فیلمسازان جیم هستند!!!/علیرغم موافقت بیت رهبری، پخش تیزرهای “مارال” را ممنوع کردند و سالنهایش را گرفتند!!/احمدی نژاد با تولید “بابای ایرانی من” با بازی فرزان دلجو موافقت کرد ولی شمقدری گفت از همایون ارشادی بجای دلجو استفاده کن!!/دولت روحانی وعده صدور مجوز دفتر فیلمسازی ما را داد ولی در عمل اتفاقی نیفتاد!!/تا زدوبند و رانتخواری جمع نشود، سینمای ایران درست نمیشود!

سینماروزان: از جمله تهیه کنندگان دو دهه ابتدای انقلاب اسلامی که فیلمهایی ماندگار هم تولید کرد محمدهاشم سبوکی بود.

در کارنامه سبوکی فیلمهایی مانند “آوار”، “سرب” و “مارال” به چشم میخورد که هر کدام از آنها برای آن که یک سینماگر را نامدار کند کافیست ولی سبوکی با وجود تولید چنین محصولاتی در انتهای دهه هفتاد آن قدر تحت فشار قرار گرفت که شخصا دفتر شیرازفیلم را تعطیل کرد.

سبوکی نزدیک به دو دهه بعد از آن تعطیلی درباره شرایط امروز سینمای ایران به “سینمامعیار” گفت: سینما اگر بخواهد درست شود باید فضای کار برای بخش خصوصی مهیا شده و بساط زد و بند و رانت خواری جمع شود.

سبوکی که در سال ۸۰ در نامه ای اعتراض آمیز به وزیر وقت ارشاد دفتر فیلم سازی خود (شیرازفیلم) را تعطیل کرده بود درباره علت این تصمیم گفت: وقتی سال ۷۹ فیلم “مارال” مورد بی مهری ارشاد و صداوسیما قرار گرفت و با توجه به اتفاقاتی که در سالهای قبل از آن رخ داده بود دیدم امکان  فعالیت بخش خصوصی وجود ندارد و به همین خاطر تصمیم گرفتم شیراز فیلم را تعطیل کنم.

وی در ادامه با انتقاد از بنیاد سینمایی فارابی گفت: من در آن سالها با مجوزی که از ارشاد می گرفتم خودم فیلمهایم را در خارج از کشور به نمایش درمیاوردم و همین باعث شد برخی با من مشکل شخصی پیدا کنند و چوپ لای چرخم بگذارند تا جایی که نه تنها نگذاشتند “مارال” اکران خوبی داشته باشد که حتی تیزرهای آن هم از تلویزیون پخش نشد و سالنهایش مدام کم شد و حتی به نامه ای که من از بیت رهبری( مبنی بر مجاز بودن پخش تیزر) گرفته بودم هم ترتیب اثر ندادند!

وی در خصوص تحصن تهیه کنندگان و فیلمسازان ۹ فیلمی که در بهار۷۷ به درجه جیم فیلم هایشان معترض بودند گفت: من از ابتدا با این مساله مخالف بودم چون چنین طرحی تنها برای فشار آوردن به فیلم ها بود و در آن ایام وزارت ارشاد دولت محمد خاتمی به فیلمهایی که در دولت قبل ساخته شده بود درجه جیم دادند و مهاجرانی هم در پاسخ به انتقادها میگفت: مخالفان ما فیلمسازان جیم هستند! در حالیکه ما هرگز جیم ساز نبودیم!!

محمدهاشم سبوکی خاطرنشان ساخت: به من درجه جیم دادند و من کسی بودم که با صرف هزینه بالا “سرب” را با کیمیایی ساخته بودم، فیلمی که مورد تائید هردو جناح سیاسی کشور بود ولی متأسفانه فیلم در زمان خودش بایکوت شد و حالا ماهی یک بار از تلویزیون پخش میشود!!

سبوکی با اشاره به اتفاقات حول فیلم “سرب” گفت: بعد از بایکوت در جشنواره وقتی پیش بهشتی و انوار رفتم و از نادیده گرفتن فیلم در جشنواره فجر(به نفع “بایسیکل ران”) گله کردم بهشتی به من گفت: اگر روزی اتفاقی برای این مملکت بیفتد مخملباف دوربین اش را زمین می گذارد و تفنگ بدست میگیرد و به جنگ می رود اما کیمیایی این کار را نمیکند!

سبوکی در ادامه درباره فعالیتهایش بعد از تعطیلی شیراز فیلم گفت: بعد از آمدن محمود احمدی نژاد در یکی از سفرهای ایشان به سازمان ملل در آمریکا با او ملاقات کردم که به من گفتند کارهای دولت قبل غیرقانونی بوده و حالا ما آمده ایم و شما بیایید و دفتر فیلمسازی خود را باز کنید که من تصمیم به ساخت فیلم “بابای ایرانی من” گرفتم و قرار بود فرزان دلجو بازیگر آن باشد ولی با وجود موافقت احمدی نژاد با مخالفت محمد حسینی وزیر وقت ارشاد مواجه شدیم و بعد از ۳ جلسه ای که با شمقدری داشتم فهمیدم که اتفاق جدیدی نیفتاده و ادامه این کار وقت تلف کردن است. می گفتند جای دلجو از همایون ارشادی استفاده کن که من قبول نکردم و ساخت آن فیلم هم منتفی شد!!

سبوکی افزود: دوباره در سال ۹۲ در دیدار با حسن روحانی به من وعده دادند که می توانم کار کنم اما وقتی اقدام کردیم دیدم می گوید باید ابتدا درخواست صدور پروانه ساخت بدهی و اگر تائید شد می توانی شیراز فیلم را (که با اختیار خودم در اعتراض به شرایط آن زمان تعطیل کرده بودم) باز کنی.

سبوکی در انتهای حرف های خود در پاسخ به این سوال که آیا هنوز سینما را دوست دارید گفت: من همچنان سینما را دوست دارم و می خواهم کار کنم و فیلم مستقل بسازم، بدون اینکه کسی بخواهد چیزی به من دیکته کند!!




انتقادات تند و تیز مهدی صباغ‌زاده از انفعال سازمان سینمایی در قبال اکران⇐شورای صنفی نمایش شبیه شده به «محضر» !!!

سینماروزان: وضعیت اکران آثار سینمایی در ایران سالهاست که محل مناقشه است؛ یک دلیل این امر کافی نبودن تعداد سالن برای حجم بالایی از فیلمهایی است که همه ساله تولید می شوند و دلیل دیگرش عدم نظارت صحیح بر مقوله اکران.

مهدی صباغ زاده کارگردان قدیمی سینمای ایران که اخیرا در موسسه نیمروزفیلم درگیر پخش فیلم هم شده است با اشاره به شرایط نامناسب اکران در سینماهای کشور به «مهر» گفت: متاسفانه شرایط اکران اصلا مناسب نیست و یک فیلمساز نمی داند بعد از پایان ساخت فیلمش چه چیز در انتظارش است. در حال حاضر همه چیز در حوزه اکران در دست سینماداران است و آنها هستند که در این بخش تصمیم می گیرند.

این کارگردان تاکید کرد: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی نیز کاری به کار بخش اکران ندارد و هر کسی هرکاری که بخواهد انجام می دهد. در چنین شرایطی دفاتر پخش فیلم، دیگر توان و قدرت هیچ کاری ندارند و نمی توانند مانند گذشته برنامه ریزی مناسبی برای اکران فیلم ها داشته باشند. در این میان صنوف سینمایی نیز کاری برای سینما نمی کنند و بیشتر دور هم جمع می شوند.

صباغ زاده گفت: اگر از میان آثار تولیدشده در طول سال، ۵۰ فیلم مناسب اکران باشد سینماداران باید برنامه ریزی مناسبی برای اکران این ۵۰ فیلم داشته باشند و همه این فیلم ها را مورد توجه قرار دهند، نه اینکه برنامه اکران سینماهای خود را براساس روابط و ضوابط بنویسند. متاسفانه وجود روابط پشت پرده در سینمای ایران سبب شده است تا این سینما در بخش اکران دچار آسیب شود و من متعجب هستم که چرا آقای حیدریان رییس سازمان سینمایی با این همه تجربه در حوزه سینما و توانمندی در این زمینه برنامه ریزی مناسبی نمی کند.

کارگردان فیلمهایی نظیر «مارال»، «خانه خلوت» و «جستجو در جزیره» توضیح داد: درحال حاضر شرایطی پیش آمده است که نه فیلم خوب اکران می شود و نه فیلم بد. این روزها کسانی در حوزه اکران فیلم موفق هستند که هم تهیه کننده، هم پخش کننده و هم سینمادار باشند، در غیر این صورت تهیه کننده یا کارگردانی که تنها تهیه کننده و یا کارگردان است، در زمینه اکران دچار مشکل می شود. متاسفانه هیچ کس در سینمای ایران در جایگاه خود قرار ندارد و در چنین شرایطی مشکل سینمای ایران برطرف نمی شود.

وی بیان کرد: تصمیم گیری در حوزه اکران این روزها در دست سینماداران است و همین مساله سبب شده است تا در حوزه اکران دچار هرج و مرج شویم. مشکل امروز سینمای ایران این است، که فیلم با سختی های بسیاری ساخته می شود، اما شرایط مناسب برای اکران ندارد. در این میان شورای صنفی نمایش نیز نمی تواند کاری انجام دهد. این شورا مانند یک محضر شده که صاحب فیلم با سینمادار قرارداد می‌بندد و در آن محضر ثبت می شود و هیچ سیاست مناسبی برای اکران فیلم ها ندارند.

صباغ زاده در پایان گفت: بسیاری از سینمادارها این روزها می گویند تا آخر سال قرارداد بسته اند، مگر چنین چیزی ممکن است؟ ما در حال حاضر ۵ دفتر پخش فعال در کشور داریم که هیچ کاری از دست آنها برنمی آید، چرا که سینمادارانی که خود تهیه کننده هستند فیلم های خود را نمایش می دهند.




فيلمساز شاعرپيشه به سراغ “کمدي انسانی” رفت

سینماژورنال: محمدهادي كريمي جديدترين فيلمنامه خود را با نام “كمدي انساني” به زودي به تصوير درمي آورد.

به گزارش سينماژورنال اين فيلمنامه كه پروانه ساخت آن به تازگی صادر شده يك داستان پرافت و خيز بيوگرافيك است كه آن را ميتوان يك كمدي تراژدي در بستر تاريخ معاصر قلمداد كرد.

تجربه ای جدید و متفاوت در عرصه کارگردانی

آنچه از نام فيلم و حال و هواي داستان برمي آيد، تفاوت فيلمنامه اين كار با ديگر آثار این کارگردان است و شنیده ها حکایت از آن دارد كريمي در عرصه كارگرداني دست به تجربه جديدي زده است.

البته اميدواري دوستداران كارهاي این نویسنده-کارگردان بر اين است كه كمدي انساني از لحن شاعرانه ساخته هاي قبلی او بخصوص”برف روي شيرواني داغ” بي بهره نباشد.

از “مارال” تا “ساکن طبقه وسط”

نويسنده درام هاي اجتماعي پرمخاطب دهه هاي هفتاد و هشتاد كه با درونمايه معنوي نوشته هايش چون “مارال”، “شمعي در باد”، “رستگاري در هشت و بيست دقيقه”، “آدمكش” و …. شناخته مي شد ، دهه نود را با كم كاري آغاز كرده است.

“ايران برگر” و “ساكن طبقه وسط” دو فيلمنامه سالهاي دور از اين نويسنده هر كدام پس از پانزده سال امكان ساخت و اكران طی دو سال پيش پيدا كردند.

“كمدي انساني” بيستمين فيلمنامه كريمي در سينمای ايران است كه به مرحله ساخت مي رسد.




مميزي‌هاي عرفي براي ويروسي كه دراماتيك زاده شد

سینماژورنال: کمپین “هنر+ایدز” در حالی وارد دومین ماه فعالیت خود شده است که در ماه ابتدایی بسیاری از هنرمندان سرشناس ایرانی کوشیدند به زعم خود با این کمپین همکاری داشته باشند.

به گزارش سینماژورنال ورود به ماه دوم فعالیت “هنر+ایدز” همراه شد با اقبال محمدهادی کریمی نویسنده، کارگردان و البته پزشک فرهیخته ایرانی و صاحب آثاری چون “برف روی شیروانی داغ”، “بشارت به یک شهروند هزاره سوم” و “غیرمنتظره” به این کمپین و ارائه یادداشتی تأمل برانگیز.

کریمی که در کارنامه اش نگارش سناریوهایی نظیر “مارال”، “ساکن طبقه وسط” و “ایران برگر” را دارد و البته خود نگارنده فیلمنامه “شمعی در باد” -اولین درام سینمای ایران که به طور جدی به ایدز پرداخت- بوده، در یادداشت خود هم درباره تاریخچه ایدز در ایران و جهان و هم درباره چرایی کم‌کاری سینما و تلویزیون در تولید درامهایی با مضمون بیماران اچ.آی.وی سخن گفته است.

متن کامل یادداشت محمدهادی کریمی را بخوانید:

*تولد با هیجان های دراماتیک

بیماری ایدز سینمایی متولد شد با هیجان‎های دراماتیک کامل، با افسانه‎های جعلی ساینس فیکشنی از چگونگی انتقال ویروس از میمون‎های نوع زورس مانگابی به انسان تا پشت پرده‎های شرکت‎های معظم دارویی و سلامت‎سازان جهانی که به شکل کارتل‎های اقتصادی در این زمینه فعال‎اند تا فلج شدن جهان غرب با ویروسی مهلک از سوی جهان چپ و بلوک شرق و اطمینان از عدم شیوع آن به سرزمین های پشت پرده‎ی آهنین، همه دستمایه‎های دراماتیک خوب برای ساخته شدن فیلم‎هایی با مضامین و گاه گونه‎های جاسوسی، تریلر، علمی تخیلی و … بود.

حتی در صدر اولین بیماران شناخته شده و شاید به نوعی از منظر معروفیت اجتماعی اولین بیمار ایدزی، یک هنرپیشه‎ی معروف هالیوودی بود، «راک هودسن»، مرد خوش چهره‎ای که عاشق زنها می‎شد و زنان گاه برای تصاحب او در فیلم‎ها به رقابت با هم می‎پرداختند و حالا دچار بیماری ناشناخته شده‎ای بود که در ابتدای راه شناسایی بود و اسرار مگوی مبتلایان خود را برملا می‎ساخت، رفتارها و مباشرت‎های دگرباشانه.

حالا دیگر این بیماری سینمایی سینمایی شده بود، بیماران به اقلیتی تعلق داشتند که پای ثواب و عقاب دنیوی و جزای گناه و نافرمانی را به حیطه‎ی تحلیل‎ها و نظرهای مربوط به حوزه‎های دینی و الهیات و اخلاق و … را افزون بر بحث‎های علمی صرف می‎گشود. بحث‎هایی که پررنگ‎تر از بحث علمی خود بیماری و جذاب‎تر از آن در همه جا و من جمله سینما، مخاطبان را به خود سرگرم می‎ساخت، ویروسی که آن روزها چون سنگ‎های عذاب «سدوم و گُمارا» تلقی می‎شد و منظرگاهی از مواجهه‎ی کیفر و نافرمانی را پیش روی هنرمندانی که می‎خواستند به آن بپردازند می‎گشود.

*پرداختن به ایدز سالها ممکن نبود بخاطر…

اما در ایران، پرداختن به ایدز سالها ممکن نبود، به بخاطر ممیزی، بخاطر آنکه گمان می‎رفت ویروس این بیماری در ایران وجود ندارد و به این زودی‎های هم نخواهد رسید. تا این بیماری به ایران برسد وقت زیادی به ظاهر بود که مسئولان تصمیم بگیرند مورد دار است یا خیر چرا که حتی به فرض تأکید بر سوغات غرب بودن آن و بهانه‎ای برای غرب ستیزی آیا می‎توان به وجود همخویانی از سدوم در ایران اشاره کرد؟! که بی‎شک پاسخ منفی بود.

اما تصور عامه از سدومیک بودن این ویروس با مشاهده‎ی آن در اکثریت غیر دگرباش به زودی رنگ باخت. بیماری چون در همگان ظهور و بروز می‎توانست بیابد پس شیوع آن تنها در میان نافرمانان از منظر کلیسای آن زمان نبود.

*آخرین ستاره شب

در ایران هم ایدز آمد و سریع آمد، یک غافلگیری بد، ظهور نه در میان دگرباشان که جماعت بیمار هموفیلی که برای زنده ماندن خویش خونهایی را به درون رگهایشان فرستاده‎اند که آلوده به ویروس بیماری است، حالا واقعاً می‎شد با توجه به مبدأ تولید و حمل این خون‎ها، کشور فرانسه، آن را سوغات فرنگ نامید. حالا می‎شد به ایدز پرداخت، یک ایرانی با خون آلوده و بدون اینکه مرتکب عملی منکراتی از حیث ممیزها، شده باشد بیمار شده و به سراشیبی مرگ فرو می‎غلتید، «آخرین ستاره‎ی شب» منوچهر پوراحمد از اولین‎های این نگاه بود. جوانان معصومی که در غروب و در اثر یک سانحه مجبور می‎شدند خون آلوده بگیرند، اتفاقی که به شکلی فاجعه‎آمیز در ایران رخ داده بود، اما صحبت از آن اگرچه طرف فرانسوی متهم اصلی بود، باز به صلاح ممیزی نبود. شاید از اینکه مردم دچار تشویش روانی حین گرفتن خون در بیمارستان‎ها نشوند توجیه مناسبی برای این قضیه بود، اما تا اینجای کار یک ایرانی هم می‎توانست بیمار باشد به شرطی که در خارج از کشور و فارغ از شیوع به وسیله‎ی موارد منکراتی صورت گرفته باشد.

کم کم حقایق تلخ دیگری از سوی جامعه‎ی پزشکی همگام با ثبوت علمی و مواردی جدید، عمومی و در دسترس همگان قرار گرفت. این بیماری همیشه مهلک و کُشندگی برق آسا ندارد و بیمار می‎تواند سالها ناقل باشد بی‎آنکه علامت خاصی که ویژه باشد، بروز و ظهور پیدا کند. بیمار حین

ابتلای اولیه می‎تواند تنها علائمی چون یک سرماخوردگی را از سر بگذراند و با یک تب خفیف و بدن درد مشترک ویروسی یکی دو روزه، به یک ناقل چند دهه‎ای تبدیل شده و بعدها بیماری در آن ظاهر شود یا حتی پیش از بروز در همان زمان ناقلی از دنیا برود.

*شیفت منشأ ابتلا از معتادان تزریقی به ارتباطهای پرخطر

حالا نیمه‎ی دوم دهه‎ی هفتاد شده بود، عامل اصلی شیوع این بیماری که عمدتاً تا آن موقع از طریق سرنگ‎های آلوده در معتادان تزریقی و نوعاً زندانها صورت می‎گرفت به مورد رتبه‎ی دوم خود یعنی انتقال از راه تماس جنسی شیفت داد.

ممیزی در سینما نیز در نیمه‎ی دوم این دهه در زمینه‎ی طرح عریان و صریح آسیب‎های اجتماعی به نوعی تسامح شیفت پیدا کرد چرا که حداقل در غیاب طرح مسائل سیاسی می‎بایست با طرح مسائل اجتماعی و بازگوکردن آسیب‎های اجتماعی که جایگزین کلمه‎ی «مفاسد اجتماعی» شده بود، فضای باز را به وجود آورد و دنبال گرفت. هرچند بعدها این طرح مسائل اجتماعی نیز تنها در قالب مُصلحانه مورد پذیرش ممیزی عرفی آن دهه قرار می‎گرفت و بعدتر فیلمساز می‎بایست در کنار طرح معضل، راهکار آن را هم ارائه دهد.

*شمعی در باد و اولین‌‌هایش

«شمعی در باد» شاید اولین از نوعی است که در بالا به آن اشاره شد، یک پرسوناژ مهربان و دوست‎داشتنی بخاطر نوع روابط و مباشرت‎های فراوان خارج از عرف با جنس مخالف دچار این بیماری می‎شد، بدون آنکه در جهان فیلم ابتلای او محل قضاوتی برای مخاطب باشد. همچنانکه برای اولین بار در این فیلم یک جوان المپیادی به انتهای راه اعتیاد می‎رسید.

اما حالا کودکان هموفیلی مبتلا بزرگ شده و می‎خواستند با انگ مجرمیت برای بیماران و بیماری در قالب سمن‎هایی چون «یاران مثبت» که مثبتش در نهایت ایهام و جناس لفظی برآمده از مثبت بودن تست‎ها و ناقل یا بیمار بودن است، به مبارزه‎ای فرهنگی دست زنند که هدفشان ضمن هشدار دادن به قشر پر خطر جوان، عوض کردن نظر عامه راجع به این بیماران بود، نظری که هنوز هم آمیخته با کمی ترس، عداوت، بیگانگی، انکار و عدم پذیرش اجتماعی بیماران است. متأسفانه در این مرحله و از این منظر هنوز فیلمی که بتواند در یادها بماند در قالب فیلم بلند سینمایی ساخته نشده است.

*یک هشدار

و در پایان، راجع به ایدز برایتان نوشتم و حیفم آمد از این فرصت استفاده نکرده و جمله‎ای راجع به شیوع خطرناک ویروس پاپیلومای انسانی یا همان زگیل تناسلی که چه به لحاظ شیوع و چه شدت و حدّت خود بیماری و مشکلاتی که در هر دو جنس پدید می‎آورد، چیزی نگفته باشم. به نظرم امروزه در کنار ویروس اچ آی وی و بیماری ایدز حتماً از هپاتیت بی و سی و ویروس زگیل تناسلی بايد یادكردي هشدار گونه جهت تحذیر طبقه‎ی سنّی مورد خطر، «جوانها»، داشته باشیم.




ثریا قاسمی: این روزها هر نقشی پیشنهاد شود قبول می‌کنم؛ آنها که می‌گویند گزیده‌کار هستیم یا شوخی می‌کنند یا ژست می‌گیرند!/ اگر فضای هنری اینجا آلوده است، بروند و اخلاق خوب را در شبکه‌های ماهواره‌ای پیدا کنند

سینماژورنال/احمد محمداسماعیلی: ثریا قاسمی بیش از پنج دهه است که در عرصه سینما و تلویزوین ایران حضور اثر گذاری را تجربه می کند و البته که در همه این سالها کوشیده کیفیتی بالا از هنر بازیگری خود را ارائه کند.

به گزارش سینماژورنال قاسمی فعالیت کاریش را با فیلم هایی مثل “آرامش در حضور دیگران” ناصر تقوایی و یا سریال پرمخاطب “تلخ و شیرین” آغاز کرد.

جالب اینجاست که هر یک از این آثار در گونه خاصی بودند و نگرشی خاص نسبت به مخاطب داشتند اما بازی قاسمی در هر دو کار مورد توجه قرار گرفت. قاسمی از یک طرف در اثری با مایه های هنری مثل “آرامش در حضور دیگران” حاضر شده بود که یکی از بهترین آثار سازنده اش ناصر تقوایی بود و در آن کوشیده شده بود بخشهایی از تعارضات جامعه در حال گذار مصور شود و از سوی دیگر سریالی که مصداق بارز اثری باب طبع مخاطب عام بود.

قاسمی که فرزند هنرمندی مشهور و مردم‌دار به نام حمیده خیرآبادی بود فعالیت بازیگریش را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم  ادامه داد و خیلی زود تبدیل شد به یک چهره محبوب سینما و تلویزیون وانواع و اقسام نقش های مادر ایرانی را در آثارش ایفا کرد.

مجموعه هایی مانند “در پناه تو”، “خانه ابری” و “جراحت” از جمله سریالهایی هستند که قاسمی در برهه های زمانی مختلف در آنها ظاهر شد. “مجسمه”، “شام آخر”، “دختر شیرینی فروش”، “مارال” و “پدر آن دیگری” از جمله نقش آفرینی های ممتاز قاسمی در عرصه سینما بوده اند. در این بین بازی در نقش زنی میانسال و متشرع در “مارال” او را به سیمرغ بلورین بهترین بازیگری جشنواره نوزدهم فیلم فجر رساند.

 با ثریا قاسمی در مورد وضعیت فعلی بازیگری و روند کاریش گفتگو کرده ایم و البته خاطرات خواندنی “در پناه تو” را با وی مرور کرده ایم.

این گفتگو پیش از این در مجله “دنیای زنان” منتشر شده است.

*حضور در نقش انواع و اقسام مادران شیک، مدرن و سنتی ایران در این سه دهه برایتان چه جذابیت هایی داشته است؟

من بازیگر حرفه ای هستم و نقشهای مختلف به من پیشنهاد می شود و من هم نقشها را می خوانم و در صورت مناسب بودن قبول می کنم.

* اگر به انتخاب خودتان باشد بیشتر دوست دارید نقش چه مادرانی را بازی کنید؟

 برایم تفاوتی ندارد. داستان خوب و کنشهای شخصیتی که بازی می کنم مهم است. ما بازیگران کمتر قدرت انتخاب داریم و بیشترانتخاب می شویم و بازارکارهم چندان پر رونق نیست که من خودم را مقید کنم فلان نقش را بازی کنم. شیک و پیک بودن و یا فقیر وغنی بودن شخصیتی که قرار است بازی کنم موقعیت کلی نقش است. الان خیلی از بازیگران قدیمی و باسابقه خانه نشین شده اند و من سعی می کنم بین پیشنهاداتم بهترین ها را انتخاب کنم.

*چرا این روزها بازیگران پیشکسوت کمتر مجال بازی کردن پیدا می کنند؟

 به هزار و یک دلیل!  مهم ترینش وضعیت بد اقتصادی در سینما وتلویزیون است و به خصوص درتلویزیون که تولیدات به حداقل رسیده است و به جای تولید سریالهای جدید و متفاوت اغلب سریالها چند باردر شبکه های مختلف بازپخش می شوند. درهمین ماه گذشته چهار سریال با بازی من که در سال 82 در آنها بازی کردم دوباره بازپخش شد. آن وقت همه خیال می کنند ثریا قاسمی پرکار شده است. بی رودربایستی من این روزها هر نقشی پیشنهاد شود قبول می کنم. دوستان بازیگری که می گویند ما گزیده کار هستیم و انتخاب می کنیم یا شوخی می کنند و یا ژست می گیرند و قصد پز دادن دارند.

*بحث دیگری که باعث بیکاری بازیگران حرفه ای شده وجود نابازیگرانی است که نه تنها دستمزد نمی‌گیرند بلکه ممکن است پولی هم پرداخت کنند.

بله،  تهیه کننده هم ازخدا خواسته برای اینکه هزینه تولید کارش پایین بیاید ازاینها استفاده می کند و این رویه به کیفیت بازیگری مجموعه و یا فیلم ها لطمه می زند.  نویسنده ناشی ، کارگردان کارنابلد و کلا همه عواملی که کارشان را بلد نیستند به سطح کیفی کار لطمه وارد می کنند.

* تا به حال پیش آمده  ازبازی دراثری پشیمان بشوید و کاررا نیمه کاره رها کنید؟

 بارها پیش آمده اما کار را نیمه کاره رها نکرده ام.  در پشت صحنه خیلی از فیلمها شرایط غیرحرفه ای تولید حاکم است و برای آفیش کردن بازیگران کلی اتفاق نامناسب می افتد و به نوعی همه را علاف می کنند واین برای من آزاردهنده است.

*آیا هنگام وقوع چنین مواردی برخوردی هم انجام می دهید؟

 اوقات تلخی می کنم و برخلاف اغلب کارهایم که با هیجان و شوق سرصحنه می روم دراین کارها با بی میلی سر صحنه می روم اما از بازیم کم نمی گذارم. به هرحال وجدان کاری دارم و تجربیات این چهاردهه پخته ام کرده است.

*آیا همچنان بازیگری جذابیت دهه های گذشته را برای شما دارد؟

اگر همه چیز کاردرست و مناسب باشد هنوزهم از بازی کردن لذت می برم. سکانسی که خوب نوشته شده و کارگردان برایش میزانسن خوبی طراحی کرده را با انرژی و تمام توانم بازی می کنم. من ازحاشیه ها ناراحت می شوم.

*خیلی از بازیگران جوانی که مجال کارکردن را پیدا نکرده اند در ماههای اخیر به خارج رفته اند و جذب شبکه های ماهوارهای شده اند. برخی از این بازیگران سعی می کنند به افشاگری دست زده و بگویند وضعیت اخلاقی در سینما و تلویزیون ایران نامناسب است. در مورد این رفتارها نظر خاصی ندارید.

اگر فضای هنری اینجا آلوده است، خب بروند و اخلاق خوب را در شبکه های ماهواره ای پیدا کنند. بروند و در محیط سالم فیلم و سریال بازی کنند! اما نکته اینجاست که اخلاق در وجود خود آدمی است؛ این خودمان هستیم که باید بیاموزیم چگونه برخورد کنیم که کسی جرأت طرح تقاضاهای غیراخلاقی را به خودش ندهد و اگر رفتارمان نادرست باشد هر جای دنیا که باشیم این نادرستی گریبان مان را می گیرد.

*اخیرا مجموعه “در پناه تو” با بازی شما هفده سال بعد از پخش اولیله مجددا روی آنتن رفت و در کانون توجه قرار گرفت. می خواهم به خاطرات تان از آن دوران رجوع کنید و بگویید کاراکترتان در این سریال چه ویژگی هایی داشت که بازی در این مجموعه را پذیرفتید؟

 در پخش اول سریال در حدود 17 سال قبل موفق به دیدن این سریال نشده بودم و در پخش مجدد سریال را دیدم . متن سریال ، تیم بازیگری و کارگردانی خوب حمید لبخنده باعث شد بازی در این مجموعه را بپذیرم.

ثریا قاسمی
ثریا قاسمی/عکسها: بهنام یاوری

*اگر بخواهید جزیی تر نگاه کنید چه ویژگیهایی از متن سریال برایتان دارای جذابیت بود؟

در آن سالها پرداختن به مسائل و دغدغه های نسل جوان به خصوص در تلویزیون متداول نبود اما فیلم نامه “در پناه تو” به شکل درست و ملموسی به مشکلات جوانها و ارتباطات آنها در محیطهای آموزشی پرداخته بود.

*مادری که شما در این سریال نقشش را ایفا کردید شخصیتی ویژه بود که در عین آن که برخی رفتارهایش از سوی مخاطبان جوان ناراحت کننده بود اما کاراکتری غیرمنطقی هم نبود.

 این مادر به خاطر شهید شدن فرزند اولش تمام عشق وعلاقه اش را نثار پسردومش محمد کرده بود و این زن در عین حال یک ارتباط خوب و درستی با همسرش داشت. در کل این مادر شمایل یک زن سنتی و مهربان ایرانی را داشت که دغدغه اصلیش خانواده اش بود و طبیعی بود که برخی اوقات با فرزندش تعارض پیدا کند.

*با توجه به اینکه هنوز که هنوز است در جامعه ما ازدواج پسران جوان با بانوان مطلقه نوعی تابو محسوب می شود چقدر از نگرانی های این مادر درباره ازدواج پسرش با خانمی که یک بارازدواج کرده بود درست ومنطقی به نظر می رسید؟

 ریشه اصلی این نگرانی به سنتها و باورهای ما برمی گردد. اگر کمی به‌روز فکر کنیم خیلی از این مسائل پیش نمی آید. نازا بودن و ازدواج کردن خانم و یا آقایی  در گذشته باعث نمی شود که تصور کنیم گزینه مناسبی برای ازدواج نیست و باید او را از جامعه طرد کرد. بنابراین نباید احساساتی عمل کنیم. خوشبختانه در ادامه  مادر با توجه به علاقه پسرش به این خانم به خوبی با این مسئله کنار آمد و رضایت به ازدواج پسرش داد.

ثریا قاسمی
ثریا قاسمی

*آیا پیش بینی می کردید مجموعه در پخش مجدد این قدرمورد توجه مردم قرار بگیرد؟

قابل پیش بینی بود  کاری که به شکل درستی ساخته شود تاریخ مصرف ندارد و می تواند با هر نسلی ارتباط برقرار کند. این مجموعه از جمله کارهایی بود که از دیدن مجددش دلگیر نشدم.  برخی از کارهایی که بازی کرده ام موقعی که پخش می شود به دلیل کیفیت بدش غمگینم می کند اما حمید لبخنده در کارش تسلط داشت و به دقت ساخت مجموعه را پیگیری می کرد و این مایه خرسندی بوده است.

*در بسیاری از آثارتان از تکیه کلامهای مخصوص به خودتان استفاده می کنید. مثلا در همین سریال “در پناه تو” از تکیه کلام “محمدم” استفاده کردید. استفاده از این تکیه کلامها پیشنهاد خودتان است؟

بله، عموما پیشنهاد خودم بوده است.  معمولا در کارهایی که بازی می کنم برای جذاب شدن نقشم از تکیه کلام هایی استفاده می کنم. در زمان تولید “در پناه تو” این امکان نبود که از کلمه عزیزم استفاده کنیم . من دیدم با اضافه کردن این واژه “م” به نام فرزند، تمام عشق و علاقه یک مادر به فرزندش به منصه ظهور درمی آید و با صلاحدید کارگردان از آن استفاده کردم. در سالهای بعد خیلی از بازیگران از این کار من کپی برداری کردند. در سریال “شب دهم” هم از کلمه “خوف نکن” استفاده کردم که بسیار مورد توجه قرار گرفت…




عایدی سعید راد+پوریا پورسرخ+بهاره افشاری+الهام چرخنده⇐کمتر از ۱۰ میلیون تومان در ۲ماه!!!

سینماژورنال: آخرین فیلم اکران شده سعید راد بازیگر قدیمی سینمای ایران اثری است به نام “عشق و جنون”؛ فیلمی به کارگردانی حسن نجفی که سالها دستیار مجید مجیدی بوده است و در آثاری چون “بید مجنون”، “باران” و “محمد(ص)” در گروه وی حضور داشته است.

به گزارش سینماژورنال این فیلم که در کنار سعید راد از حضور چهره های جوانتر بازیگری مانند پوریا پورسرخ و بهاره افشاری و البته یک مجری-بازیگر به نام الهام چرخنده هم سود برده است در مدت دو ماهی که روی پرده بوده است کمتر از 30 میلیون تومان عایدی داشته است!!!

البته دو سوم این رقم هم سهم سینمادار و پخش کنده است و در نهایت عددی کمتر از 10 میلیون است که می تواند عایدی شفاف این عوامل باشد.

سندی بر عدم تأثیرگذاری نام بازیگران در فروش فیلم

کافیست فقط دستمزد این چهار بازیگر را کنار هم بگذاریم و ببینیم که این 10 میلیون تومانی که از گیشه حاصل شده است چند درصدِ مجموع دستمزد این سه نفر است!

اینکه می گویند سینمای ما کارگردان محور شده و حضور یا عدم حضور بازیگران-منهای مواردی مانند رضا عطاران- کمکی به فروش نمی کند هم دقیقا همین است.

حسن نجفی فیلمی را ساخته که بلحاظ خط داستانی آن قدر کلیشه شده و دمُده است که در دو ماه شاید 1000 مخاطب هم نداشته است!!!

اما اینکه چنین فیلمهایی چگونه و بر چه اساسی برای پخش انتخاب می شوند هم جای سوال دارد. آیا کارشناس پخشی که این فیلم را برای اکران انتخاب کرده خود به کیفیت پایین اثر پی نبرده است؟

فیلمساز موقعیت جدید را درک نکرده است

این سوالی است که سینماژورنال از مهدی صباغ زاده مدیر دفتر پخش نیمروز پخش کننده “عشق و جنون” می پرسد. صباغ زاده اما بی پرده پوشی از اشتباهش در انتخاب این فیلم برای پخش سخن گفته و بیان می دارد: “عشق و جنون” فیلمی نیست که به درد جامعه امروز بخورد. ماجراهای این فیلم تاریخ مصرف گذشته اند و در شرایط امروز جامعه ما محلی از اعراب ندارند. شرایط جامعه و نگاه آدمها نسبت به اتفاقات تغییر کرده اما متاسفانه فیلمساز این موقعیت جدید را درک نکرده است.

صباغ زاده در توجیه انتخاب این فیلم برای پخش می گوید: تهیه کننده این فیلم محمدرضا محمدی از دوستانم بود که هم در تلویزیون و هم در معاونت سینمایی فعال بوده است. حدودا سه سالی از زمان تولید فیلمشان می گذشت و از من کمک خواستند که برای پخش فیلم اقدام کنم و من هم کمک کردم که اکران شود. کمکی به یک دوست قدیمی.

عشق و جنون
عشق و جنون

سود که نداشت هیچ، به اعتبارمان هم لطمه زد

این پخش کننده که خود سابقه کارگردانی آثاری خاطره انگیز چون “مارال” و “خانه خلوت” را هم داشت است خاطرنشان می سازد: این فیلم نه تنها سودی برای دفتر پخش ما نداشت که اتفاقا به اعتبار دفتر پخش هم لطمه زد. تعارف که نداریم وقتی فروش فیلم پایین می آید فعالیتهایی که دفتر پخش انجام داده نیز دیده نمی شود.

گرفتاری در ایده های نخ نما شده چه بر سر سرمایه ها می آورد؟

این هم اتفاق جالبی است که احتمالا فقط در سینمایی مملکت ما می افتد. یعنی پخش کننده اثری را برای اکران انتخاب میکند که حتی خودش هم آن را قبول ندارد!

از آن طرف در عنوان بندی اثر نام بازیگرانی خورده است که پای صحبت هر کدام از آنها که بنشینی چنان درباره اسرار و رموز حرکت تدریجی خویش و پیشرفت مداوم سخن می گویند که انگار روح براندوی کبیر در کالبد آنها دمیده شده است.

تجربه کارگردان هم که کم نیست؛ از دستیاری مجید مجیدی و مجتبی راعی گرفته تا ساخت یک فیلم مذهبی نسبتا معقول به نام “آسمان هشتم”. پس چرا فیلم در دو ماه کمتر از 30 میلیون می فروشد؟! نکته همان است که صباغ زاده گفت؛ گرفتاری سینماگران در ایده هایی نخ نما شده و عدم تعامل مناسب با اجتماع پیرامونی و عدم الهام گیری از وقایع.