1

خالق “تو که چشمات خیلی قشنگه…” به‌دنبال اجرای یک نمایش موزیکال

سینماژورنال: کامران رسول‌زاده ترانه سرا و آهنگسازی که علیرغم خوانندگی بیش از هر چیز به خاطر ترانه سرایی و ساخت آهنگهای آلبومی به نام “چشمات” از یکی از خوانندگان زن لس آنجلسی شهرت کسب کرد به دنبال فراهم آوردن اجرای یک اثر نمایشی است؛ نمایشی که موسیقی نقش مهمی را در آن بازی می کند و به اصطلاح موزیکال است.

به گزارش سینماژورنال رسول زاده که مدتی است کمتر در فضای رسانه ای حضور دارد درباره اجرای نمایشی خود به “مهر” گفت: برنامه های زیادی برای تولید آلبوم دارم که یکی از مهم ترین آنها که با جدیت مشغول آن هستم اجرای یک اثر موسیقایی نمایشی است که نمایشنامه آن را خودم نوشته ام.

وی ادامه داد: این پروژه به دلیل حجم سنگینی که به لحاظ پیش‌تولید دارد نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و صرف بودجه‌ای است که باید برای تامین آن پیش بینی های لازم صورت بگیرد. با توجه به حضور تعدادی از بازیگران سرشناس کشورمان در این پروژه و اینکه هنوز با آنها به توافق نهایی نرسیدیم بنابراین نمی‌توانیم بدون برنامه و نهایی شدن همه این موارد برای اجرای آن اقدام کنیم.

این آهنگساز افزود: البته روند دریافت مجوزهای لازم برای اجرای این پروژه در حال انجام است و ما حتی با سالن اجرا نیز قراردادهای اولیه را امضا کردیم اما فعلا در مرحله پیش‌تولید هستیم و تاریخ دقیقی برای شروع کار نمی توان اعلام کرد.

رسول‌زاده که تابستان سال گذشته با “مورات ککیلی” خواننده ترک کنسرت مشترکی را در مرکز کنگره خلیج استانبول برگزار کرده بود، با اشاره به فعالیت های دیگر خود در عرصه موسیقی توضیح داد: طی ماه های اخیر عمده فعالیت هایم را متمرکز بر حوزه شعر و ترانه سرایی کردم و به زودی آثار جدیدی هم در زمینه شعر و هم در زمینه ترانه منتشر خواهد شد. ضمن اینکه در این مدت از ساخت آهنگ های جدید نیز غافل نبودم و امیدوارم فضا به گونه ای باشد که بتوانم با مخاطبان دیداری تازه کنم.




همکاری با لس‌آنجلس موجب شد⇐ممنوعیت پخش تیزرهای کارگردان یونیت دوم “محمد رسول ا..(ص)” از رسانه ملی+عکس

سینماژورنال: بیژن میرباقری که در گروه تولید “محمد رسول ا..(ص)” به عنوان کارگردان یونیت دوم حاضر بود این روزها با تازه ترین فیلم مستقلش “ربوده شده” به سینماها آمده است.

به گزارش سینماژورنال “ربوده شده” که داستان ربوده شدن لپ تاپ یک هنرپیشه معروف را روایت می کند از حضور نیکی کریمی، سروش صحت و روزبه بمانی در نقشهای اصلی سود می برد.

در این بین روزبه بمانی ترانه سرای موسیقی پاپ در این فیلم نقش نامزد هنرپیشه معروف داستان را بازی می کند و حضور همین ترانه سرا برای فیلم مشکل ساز شده است.

سابقه روزبه بمانی در همکاری با خوانندگان لس آنجلسی باعث شده پخش تیزرهای “ربوده شده” از رسانه ملی ممنوع اعلام شود و تا این لحظه هم رایزنیها برای حل مشکل جواب نداده است.

همکاری از احسان خواجه امیری تا برادران جعفری

روزبه بمانی که سابقه ایفای نقش در نمایش “کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد” به کارگردانی رضا حداد را داشته است، به عنوان ترانه سرا علاوه بر چهره های مطرح داخلی نظیر محمد اصفهانی، احسان خواجه امیری و کاوه یغمایی سابقه همکاری با یک سری خواننده لس آنجلسی نظیر داریوش اقبالی، فائقه آتشین و کامران و هومن جعفری را داشته است.

ایفای نقش روزبه بمانی در “ربوده شده” نسبتا واقع گرایانه از کار درآمده اما همکاری با لس آنجلس برای تیزرهای فیلم مشکل ساز شده است.

باید منتظر ماند و دید با اصلاح تیزر و حذف بمانی از آن شرایط پخش آن از تلویزیون فراهم خواهد شد یا آن که دست اندرکاران تولید فیلم،قید پخش تیزر از رسانه ملی را می زنند؟ به خصوص که در ماههای اخیر پخش تیزرها از رسانه ملی نقش چندانی در جلب توجه مخاطبان نداشته است و تبلیغات فضای مجازی و ماهواره ای نقشی موثرتر ایفا کرده اند.

نیکی کریمی و روزبه بمانی در "ربوده شده"
نیکی کریمی و روزبه بمانی در “ربوده شده”



بی‌پولی؛ مانع انتشار آلبوم بازیگر نقش “جلال همتی” در “نهنگ عنبر”!+عکس

سینماژورنال: سپند امیرسلیمانی بازیگری که در زمینه موسیقی هم صاحب تجربیات است و البته در کمدی “نهنگ عنبر” در نقش یکی از خوانندگان کوچه بازاری لس آنجلسی به نام جلال همتی ایفای نقش کرده بود از بی پولی گریبانگیرش برای انتشار آلبوم سخن گفت.

به گزارش سینماژورنال سپند امیرسلیمانی که در ماههای اخیر  2 قطعه به نامهای «دل بده» و «شب پاییز» منتشر کرده است در این باره به “فیلمنت” گفت: خیلی دوست دارم آلبومم منتشر شود، ولی کمی تنبل و البته بی پول هم هستم، ولی واقعا می خواهم این کار را جدی انجام بدهم چون همیشه در خواندن جدی بودم.

وی افزود: من زمانی که کنکور شرکت کردم موسیقی امتحان دادم، ولی بازیگری قبول شدم و همیشه به موسیقی علاقه داشتم و ساز می زدم، ولی شاید این تک آهنگ ها برای اینکه نظر مخاطب را متوجه بشوم و ببینم چه چیزی دوست دارد بهتر باشد.

بازیگر فیلم «نان، عشق موتور هزار» با اشاره به 2 قطعه «دل بده» و «شب پاییز» گفت: «دل بده» یک کار  ضربی خوانی است و اولین بار در برنامه “رادیو هفت” به مناسبت چهلم زنده یاد مرتضی احمدی پخش شد، اما «شب پاییز» یک کار اسلو راک است و من بازخورد خوبی از انتشار این تک آهنگ دیدم و شاید 70 تا 80 درصد مخاطبان راضی بودند و 10 درصد هم راضی نبودند، 10 درصد هم فحش دادند.

وی در پاسخ به این سوال که چرا تاکنون نتوانسته برای انتشار آلبومش سرمایه گذار پیدا کند، گفت: متاسفانه تا بحال دنبال اسپانسر نرفتم و شاید این بخاطر تنبلی باشد، البته برخی از اسپانسرها انتظاراتی دارند که با روحیات من سازگار نیست، مثلا شبیه یک خواننده لس آنجلسی بخوانم که سبک کارم با آن شخص هماهنگ نیست.

سپند امیر سلیمانی درخصوص کار جدیدش گفت: تک آهنگی به نام «بخندیم» را قرار است به زودی منتشر کنیم و فکر می کنم اولین رونمایی این قطعه در برنامه “خندوانه” باشد؛ شعر این قطعه را مهدی ایوبی سروده است.

سپند امیرسلیمانی در "نهنگ عنبر"
سپند امیرسلیمانی در “نهنگ عنبر”



جشنواره فیلمهای ایرانی، کنسرت‌گزار لس‌آنجلسی، خرده‌بورژوای مقیم آلمان و مخاطبانی که تحمیق می‌شوند

سینماژورنال/حامد مظفری: راه اندازی جشنواره‌هایی که پسوند ایرانی دارند در نقاط مختلف دنیا در دو سال اخیر به شدت فزونی یافته است.

به گزارش سینماژورنال همواره عادت داشتیم که از جشنواره فیلم کن و برلین و ونیز و لوکارنو و… بشنویم اما حالا چند ماهی است که نام جشنواره هایی را می‌شنویم با پسوند ایرانی؛ به عنوان مثال جشنواره فیلمهای ایرانی زوریخ، جشنواره فیلمهای ایرانی تورنتو، جشنواره فیلمهای ایرانی برلين، جشنواره فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو، جشنواره فیلمهای ایرانی لندن، جشنواره فیلمهای ایرانی پاریس، جشنواره فیلمهای ایرانی کلن و…كه البته برخی اوقات در خبرهاي روابط عمومي‌هاي فيلم‌هاي شركت‌كننده، پسوند ايراني قبل شهر برگزاري حذف و به جشنواره زوریخ و فرانکفورت بسنده می‌شود!

اما این جشنواره ها چه هستند؟ موجوداتی تازه کشف شده یا محصولاتی که پیشتر با نامی دیگر وجود داشته اند؟

اگر دقت كنيم این جشنواره‌ها دقیقا همان هفته فیلمهایی هستند که پیشتر توسط رایزنی های فرهنگی ایران در کشورهای مختلف برگزار می‌شده‌اند و حالا و برای آن که احتمالا نامی شیک‌تر برای آنها برگزیده شود و شاید بیلان مدیریتی سینما از حضور در جشنواره ها بیشتر و بیشتر شود نام “جشنواره فیلمهای ایرانی” را برای آن برگزیده اند.

حتی رییس هم اغوا شده

اینکه به ناگاه رییس سازمان سینمایی در نشست تقدیر از عوامل فیلم فرهادی در خانه سینما می گوید: «ما در سال گذشته ۳۷۰ جایزه دریافت کردیم و این یعنی اینکه هر روز سینماگران ایرانی در جشنواره های مختلف یک جایزه گرفتند.» را اگر کنار حضور سینمای ایران در جشنواره های معتبر جهانی که به زحمت به ده حضور می رسد بگذاریم فقط و فقط یک نتیجه عایدمان می شود و آن هم اینکه حتی سازمان سینمایی هم اغوای این هفته فیلمهایی شده که با نام جعلی جشنواره در حال برگزاری هستند.

البته برخی نیز از این می‌گویند که سازمان سینمایی هم برای برگزاری این جشنواره‌-نماها همکاری لازم را داشته است چراکه در همه مدت برگزاری این جشنواره‌ها که اتفاقا با برخی از دست اول‌ترین محصولات سینمای ایران رونق می‌گیرند سازمان سینمایی هیچ موضع‌گیری منفی نداشته است و حتی از خانه سینما و سازمان سینمایی نیز نمایندگانی به این جشنواره‌-نماها اعزام شده‌اند.

ردّپای یک ایرانی مقیم آلمان در برگزاری این محافل

شنیده‌های سینماژورنال حکایت از آن دارند که ردّپای یکی از ایرانیاني خرده‌بورژوایی که در سالهای گذشته محصولاتی مشترک را درباره پناهندگان مهاجر ایرانی در آلمان تهیه کرده بود نیز در این جشنواره-نماها به چشم می خورد.

سازوکار این جشنواره-نماها را که زیر ذره بین می بریم می بینیم درست به مانند یک محفل یا دورهمی نمایش فیلم با آثار برخورد می‌شود؛ یعنی یک سری فیلم ایرانی در سالنی اجاره‌ای مثلا در فرانکفورت به نمایش درمی‌آیند و در پایان نمایش فیلمها هم به یک سری از آثار جایزه داده می‌شود. مخاطبان حاضر در این دورهمی هم یا دست اندرکاران فیلمهای حاضر در این دورهمی هستند یا خانواده کارمندان سفارتهای ایران در آن سوی دنیا یا برخی از ایرانیان مهاجر.

درست مانند کنسرتهای لس آنجلسی
اگر بخواهیم رک تر بگوییم برگزارکنندگان این محافل درست همان کاری را انجام می‌دهند که برخی از کنسرت‌گزاران لس‌آنجلسی در این سالها درگیر آن بوده‌اند. این کنسرت‌گزاران برای افزودن بر دامنه مخاطبان خود به جای یک خواننده، شرایط حضور چند خواننده را در یک کنسرت فراهم می‌کنند و به این ترتیب عایدی بیشتری هم خواهند داشت.

اما آن کنسرت‌گزاران هیچ گاه نام کنسرت را قلب به “جشنواره موسیقی” نمی کنند چون می دانند که جشنواره موسیقی چیزی دیگر است و کنسرت چیزی دیگر.

با این حال اما محفل نمایش چند فیلم ایرانی در یک شهر اروپایی به جای آن که هفته فیلم نامیده شود جشنواره نامیده می‌شود تا هر چه بیشتر در جهت تحمیق مخاطب پیش برویم؛ به عبارت بهتر نه تنها اعتباری سینمایی برای این محافل وجود ندارد بلکه انگار فقط برای این بنا شده‌اند که با تمرکز بر نام شهر اروپایی یا آمریکایی که دورهمی در آن برگزار شده ذهن مخاطب داخلی را به این سمت ببرند که این دورهمی‌ها متعلق به کشوری اروپایی هستند که محفل در آن برگزار شده!

اگر می‌بینیم اخبار این دورهمی‌ها بیشتر از کانال رسانه‌های کاملا دولتی داخلی و اغلب هم آن دسته از رسانه‌ها منتشر می‌شود که سعی زیادی در پربار نشان دادن کارنامه سینمایی مدیران دارند دقیقا در همین جهت است.

ترفندهایی برای موجه جلوه دادن کارنامه

اما اسفناک این است که برخی مدیران سینمایی فهرست حضور در این دورهمی های نمایش فیلم را در فهرست حضورهای رسمی جشنواره ای ایرانی قرار داده و پز این را می‌دهند که سینماگران ایرانی هر روز در جشنواره های خارجی جایزه گرفته اند.

به هر حال در سینمایی که جشنواره ای با نام “جهانی” حداقل 5 محصول دست اول برای رونمایی ندارد و مهمترین مهمان خارجی اش یک مجری زن ماهواره‌ایست استفاده از این ترفندها برای موجه جلوه دادن کارنامه سینمایی نباید آن قدرها عجیب باشد.




جزییات شکایت خواننده لس‌آنجلسی از قهرمان ملی به روایت آقای قهرمان+عکس

سینماژورنال/فاطمه پاقلعه‌نژاد: هفته گذشته تصویر احضاریه ای در فضای مجازی دست به دست می چرخید که بیش از هر چیز نام “خواهان” یا در حقیقت شاکی در آن مورد توجه قرار گرفت: نام یک خواننده لس آنجلسی که اجازه حضور در ایران را ندارد اما در دادسرای عمومی کشور از یک قهرمان پیشکسوت به اتهام کلاهبرداری شکایت کرده است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “تماشاگران امروز” در ابتدا شک و گمان به این سمت و سو بود که «شهرام ش.» به خاطر برگزاری کنسرت هایش در آلانیای ترکیه از شخصی در ایران شاکی است ولی بعد در توضیحی که خود او در کانال تلگرامی تهران تایمز داد مشخص شد او از یک قهرمان پینگ پنگ آسیا به جرم کلاهبرداری 400هزاردلاری شکایت کرده است.

با کدهایی که این خواننده در جوابیه اش داد آن قهرمان ملی کسی جز امیر احتشام زاده نمی توانست باشد؛ کسی که نامی غیرقابل حذف در ورزش ایران است. مردی نابغه که در سال های دور توانسته بود در 17 رشته ورزشی قهرمانی ملی باشد. او اما در میان همه ورزش هایی که قهرمانش بوده، نامی است عجین شده با پینگ پنگ ایران. این قهرمان پینگ پنگ آسیا سال هاست که روزگار بازنشستگی را می گذراند و دیگر خیلی خبرساز نیست. اما در دل این روزهای خانه نشینی اش با ادعای عجیب این خواننده لس آنجلسی، نامش دوباره سر زبان ها افتاده است.احتشام زاده اما در گفتگوی پیش رو این ادعا را تکذیب کرده است.

*خواننده ای لس آنجلسی ادعا کرده همسرش به ایران آمده و از شما و احتمالا دامادتان شکایت کرده است. این ادعا را تائید می کنید؟
ایشان شکایت کرده و من هم از این موضوع شاکی هستم که چرا باید ایشان اگر مشکلی با داماد من دارند بخواهند از من شکایت کنند؟ من برای عروسی دخترم به آلانیا رفته بودم و ایشان را دیدم چون من مقیم ایران هستم و ایشان مقیم لس آنجلس؛ بعد از آن هم در چند سفر دیگری که رفتم به دخترم سر بزنم ایشان را ملاقات کردم. ایشان با داماد من در کار به مشکل خوردند و از من درخواست ریش سفیدی کردند و من هم برای آنها ریش سفیدی کردم و به خاطر همان اینها الان از اسم من سوء استفاده می کنند.

تصویر مربوط به شکواییه خواننده لس آنجلسی علیه مجید احتشام زاده
تصویر مربوط به احضاریه خواننده لس آنجلسی علیه امیر احتشام زاده

*چطور سوء استفاده می کنند؟
ایشان یک برگه ترکی جلوی من گذاشتند و من اصلا ترکی بلد نیستم و به من گفتند اینجا را امضا کن فقط به خاطر این که مشکل بین من و دامادت حل شود اصلا هم قرار نبود از آن برگه استفاده کنند. من هم فقط به خاطر این که فکر می کردم در وجود ایشان انسانیت وجود دارد این برگه را امضا کردم و نمی دانستم در آن چه نوشته، من نه در معاملاتی که اینها با هم داشتند حضور داشتم و نه چیز دیگر و حتی نمی دانستم برای کدام معاملات به مشکل خوردند. هر بار هم که به ترکیه رفتم، یک هفته ده روز ماندم دخترم را دیدم و برگشتم.

*پس تجارتی نداشتید؟
هیچ تجارتی ندارم و من اصلا در سن و سالی نیستم که بخواهم تجارت کنم. در سن 83سالگی در مملکت خودم هم بازنشسته هستم و از پیشکسوتان حقوق می گیرم و حتی اینجا هم شغلی ندارم.

* اما او ادعا کرده با شما رفاقتی 50 ساله دارد؟
من شصت و خرده ای سال است که در مملکتم قهرمان بودم و خیلی ها من را می شناختند و این دلیل نمی شود که با همه آنها دوستی و رفت و آمد داشته باشم.

*در متنی که منتشر کرده نوشته که دختر و داماد یکی از دوستان 50ساله من آقای «امیر» که قهرمان پینگ پنگ آسیا است از من 400هزار دلار کلاهبرداری کردند و داماد ایشان الان با شکایت همسر من در زندان است. تقریبا مشخص است که شما را می گوید. این ادعا حقیقت دارد یا شما تکذیب می کنید؟
این ادعا را درباره خودم تکذیب می کنم، ایشان از اسم و امضای من و از ریش سفیدی من سوءاستفاده کرده. این فرد فقط به من گفت برای من ریش سفیدی کن اما الان چون داماد من در زندان است، از امضای من سوء استفاده کردند. سفته هایی به زبان ترکی و بدون مبلغ به من دادند و من امضا کردم و الان در آنها مبلغ وارد کردند و به خاطر همان ها از من شکایت کردند.

*این بحث تجارت و رفاقت و چیزهایی که گفته چطور؟

هیچکدام. تمامش دروغ است. من هیچ رفاقتی با او ندارم ولی خیلی ها من را می شناختند. الان هم ایشان از اسم من سوءاستفاده کرده و من به عنوان یک پیشکسوت ورزش از ایشان شکایت دارم که در مملکت خودم که برای آن افتخارآفرین بودم، من را زیر سوال برده.




گیتاریست مرتضی پاشایی از لس‌آنجلس سردرآورد!!+عکس

سینماژورنال: صفا درمان که در ارکستر سابق مرتضی پاشایی به عنوان نوازنده گیتار فعالیت می کرد و در دومین جشن سالانه “موسیقی‌ما” به همراه پاشایی و ارکسترش به اجرای برنامه پرداخت، چندی است به لس آنجلس رفته و به یک گروه لس آنجلسی پیوسته است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “موسیقی ما” این نوازنده در سکوت کامل خبری به گروه بلک کتس پیوست و در ویدئوی آخر این گروه نیز در کنار دیگر اعضای بلک کتس به نوازندگی پرداخت.

صفا درمان که پیش از این در ارکستر بسیاری دیگر از خواننده های داخلی نیز ساز زده است، در تصاویری هم که از خود و اعضای این گروه منتشر کرده، از حضورش در این گروه و ادامه فعالیت هایش خارج از کشورنوشت.

گروه بلک کتس در سال ۱۳۴۲ در تهران توسط شهبال شب‌پره راه‌اندازی شد.

بلک کتس در طی تمام سال‌های فعالیت خود، ۴۳ عضو داشته‌ است که هر کدام فقط برای مدتی به‌همراه شهبال شب‌پره در گروه حضور داشته‌اند.

فرهاد مهراد، منوچهر اسلامی، شهرام شب‌پره، حسن شماعی زاده، ابراهیم حامدی، ناصر چشم آذر، پیروز پاینده آزاد، کامران و هومن جعفری و سامی بیگی و برخی چهره های جوان تر عرصه موسیقی از جمله کسانی هستند که در مقاطع مختلف دراین گروه عضویت داشته‌اند.

صفا درمان در کنار سرپرست گروه بلک کتس
صفا درمان در کنار سرپرست گروه بلک کتس



پارسا پیروزفر در لس آنجلس چه می کند؟+عکس

سینماژورنال: پارسا پیروزفر بازیگری که دو فیلم آماده اکران با نامهای “شکاف” و “نزدیکتر” دارد قصد دارد نمایشی را در لس آنجلس، مونترال و تورنتو روی صحنه ببرد.

به گزارش سینماژورنال این نمایش “ماتریوشکا” نام دارد که برآمده از 6 داستان کوتاه چخوف است.

جالب اینجاست که همه کاره این نمایش خود پیروزفر است و از نویسندگی تا کارگردانی و بازیگری آن را برعهده دارد.

این نمایش در 22 و 27 شهریور و البته 7 مهر در لس آنجلس اجرا میشود. در 18 مهرماه هم در تورنتو روی صحنه میرود اما زمان اجرای آن در مونترال هنوز مشخص نیست.

ماتریوشکا در لغت به یک سری عروسکها اشاره دارد که بصورت تودرتو داخل یکدیگر قرار می گیرند؛ ریشه عروسکهای ماتریوشکا کشور روسیه است.

پارسا پیروزفر در نمایی از "ماتریوشکا"
پارسا پیروزفر در نمایی از “ماتریوشکا”



رضا رویگری: با شبکه خبر مفصل درباره شایعه مرگم حرف زدم اما نمی‌دانم چرا پخش نشد/ قبل از جدایی رسمی از همسر اولم، دو سال تمام، تنها زندگی می‌کردم/همسر سابقم تمام وقتش را صرف کارش کرده بود/به همسر دوم‌ام گفتم من آینده تو نیستم و باید به زندگیت برسی/ به من می گویند معتاد هستم اما من حتی سیگار هم نمی‌کشم!/پسرم “کیارش” در اروپا یک دی.جی مطرح است/رئیس اسبق تئاترشهر گفته بود صدای رویگری تحریک‌کننده(!) است/در دهه ۶۰ در لس‌آنجلس کنسرت گذاشتم/لطف یکی از دوستان{آقای سین.} باعت شد ممنوع‌الفعالیت شوم

سینماژورنال/علی کیانی موحد: «از کودکی اطلاعات هفتگی در خانه ما بود، همیشه شنبه ها دم کیوسک منتظر بودم تا مجله بیاد و با ولع مطالبش را بخوانم. سالهای دور، یادش به خیر. این روزها دیگر وقت مطالعه ندارم.»

حرفهای رضا رویگری با ما از این دیالوگ آغاز شد. هرچند که از سال 90 تا به امروز چندین و چندبار با وی تماس گرفتیم و هربار به نوعی گفتگوی ما به تاخیر می افتاد. سرانجام به لطف ثنا حاجی‌زاده که از دوستان خوب و بازیگران جوان سینمای ایران می باشد، توانستیم برنامه گفتگو را با رضا رویگری هماهنگ کرده و یک روز گرم مردادماه در خانه اش، مصاحبه ای مفصل با وی انجام دهیم.

گفتگویی که پر از حاشیه بود و رضا رویگری بدون طفره رفتن به تمام شایعات این چندسال گذشته پاسخ داد، تا دیگر پشت سر وی حرفی زده نشود!

این گفتگو همزمان با سینماژورنال در “اطلاعات هفتگی” هم منتشر شده است.

*چرا اینقدر شایعه درباره فوت شما زیاد شده است؟!

مگه زیاد شایعه شده؟!

*پس از گفتگوی شما و همسر دومتان با یک نشریه که حدود یک ماه پیش بود و بازنشر آن در سینماژورنال، این شایعات سرزبانها افتاد. نظرات فراوانی هم درباره شما در دنیای مجازی منتشر شد.

از آنجا که خودم از دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی دور هستم، دوست دارم این نظرات را از زبان شما بشنوم…

*مثلا اینکه چرا همسرتان را رها کردید و یک زن جوان گرفتید؟! یا از این دستها حرفهای خاله زنکی…

(باخنده) فکر کنم حسودی می کنند!

*بین این شایعات مرگ و ازدواجتان، ارتباطی می بینید؟!

نه، فکر نکنم اینگونه باشد. این دو قضیه ارتباطی به هم ندارند. شاید عده ای مرا خیلی دوست دارند و با این کار می خواهند اسم من در خبرگزاری ها باشد! پس از این شایعات تماسهای فراوانی از داخل و خارج ایران داشتم که خیلی از دوستان من نگران شدند. ده نمکی تماس گرفته بود و می گفت با خودت حرف می زنم یا روحت؟! اینکه پخش شایعه مرگ چه نفعی برای برخی دارد را متوجه نمی شوم! چند روز پیش شبکه خبر برای تهیه گزارشی به خانه آمد و درباره این موضوع مفصل صحبت کردیم اما نمی دانم چرا پخش نمی کنند؟! جدیدا حرفهای من را از تلویزیون پخش نمی کنند!

*حرف خاصی زدید که حساسیت زا باشد؟!

اصولا من حرف زیاد می زنم!(می خندد) مثلا محرم از تلویزیون با من تماس گرفتند که چرا نهضت امام حسین(ع) هنوز بعد از هزاروچهارصدسال زنده است؟! گفتم به دلیل اینکه دنبال پورش و برج و مازراتی نبود. حرف بدی زدم؟! واقعیت را گفتم اما این حرف من را هم پخش نکردند!

*چند سال تنها زندگی کردید؟!

به سال نرسید. چندماه بین ازدواج اول و دوم من فاصله بود. این شایعه بود که من بلافاصله از همسر قبلی ام جدا شده و با تارا ازدواج کردم. به اینگونه نبود. من از دو سال قبل از جدایی رسمی، به نوعی تنها زندگی می کردم و می خواستیم که جدا شویم. یک سال و هشت ماه بعد از جدایی هم که با تارا ازدواج کردم.

*خیلی از مردم می پرسند چرا از همسر قبلی خود جدا شدید؟!

من حس می کنم مردم کمی بیکار هستند و دنبال حواشی مختلف می گردند. این مسائل هم جز مسائل شخصی و خصوصی زندگی هست اما مردم به شدت درباره مسائل شخصی کنجکاو هستند. همسر قبلی من عاشق کارش بود و از صبح تا شب سرکار بود و خیلی به فکر زندگی نبود. وی دفتر روانشناسی داشت و همه وقت و زندگی اش کارش بود.

تارا(همسر رویگری): البته خیلی خانم خوب و دوست داشتنی بودند.

*این روزها کم کار هستید یا پیشنهادهای خوبی به شما می شود؟!

بیشتر نقشهای الکی پیشنهاد می شود و به اجبار قبول می کنم. ماهی سه میلیون تومان اجاره خانه ام هست و خرج زندگی را باید از راه بازیگری دربیاورم. مجبورم خیلی از پیشنهادها را قبول کنم. یک اتفاق جالب چند روز پیش برایم افتاد.برای بستن قرارداد به یک دفتر سینمایی رفتم. به من گفتند یک سکانس بازی کن تا ببینم. کارگردان جوانی بود که می گفت باید اول تست دهی تا بعد قرارداد ببندیم! تارا هم گفت شما اول یک دکوپاژ بچین تا بفهمیم که کارگردانی، بعد از بازیگران تست بگیر!

*چه شد که با تارا ازدواج کردید؟

چندسال پیش برای برنامه ای به شیراز رفته بودم. تارا یک دوست به نام ستاره داشت که دوست مشترکمان محسوب می شد. ستاره به تارا گفت که یک دوست هنرپیشه ام برای چند روز به شیراز می آید و اسم من را برد، تارا هم گفت که تا به حال اسمش را نشنیده و نمی شناسمش! به هرحال ستاره و تارا برای استقبال من به فرودگاه آمدند و همانجا برای اولین بار همدیگر را دیدیم. تا من را دید، گفت آقای رویگری چقدر شما خوش تیپ هستید! همانجا بود که عشق شوری در میان ما نهاد! معمولا هم همه عاشق من می شوند. من در اوایل آشنایی مان گفتم تارا من آینده تو نیستم و باید به زندگی ات برسی اما واقعا بدون تارا هم نمی توانستم زندگی کنم. (باخنده) حرفی زدم که جذب من شود!

*همسر دومتان از این هم گفته که نمی دانسته شما بازیگرید. مگر می شود رضارویگری را فردی نشناسد؟!

حتما نمی شناخته! اهل دروغ گفتن نیست!

تارا: خیلی وقتها پیش می آید که شما بازیگری را تنها به چهره می شناسید و حتی اسمش به ذهن شما نمی آید. این اتفاق برای خیلی از مردم افتاده. از سوی دیگر من شانزده سالگی برای ادامه تحصیل به مالزی رفتم و از دنیای فیلم و تلویزیون ایران دور بودم. به همین دلیل اصلا شناختی از رضا نداشتم. تنها هدیه تهرانی و امین حیایی و گلزار را می شناختم.

*یا مثلا می گفتند که خانواده اش به شدت مخالف ازدواج با شما هستند.

اینگونه نیست! پدر و مادرش به شدت من را قبول دارند و دوستم دارند. شاید شیطنت برخی از همکاران شما باعث شده تا حرفهای ما به نحو مناسبی انعکاس پیدا نکند.

تارا: پدر من همیشه با من راحت بود و خیلی صمیمی بودیم.پس از آشنایی با رضا، عده ای پشت سرش حرف زده بودند و گفته بودند که شخصیت خوبی ندارد. یک روز پدرم از من خواست که درباره رابطه ام با رضا توضیح دهم. می خواست مطمئن شود رضا دنبال سوءاستفاده از من نیست. گفتم که رضا هیچ قولی برای بازیگری و این مسائل نداده و حرفش فقط ازدواج است. بالاخره پدر هست و روی دخترش حساس! یک روز رضا به منزل آمد و با پدرومادر ملاقات داشت و تمام شائبه ها از بین رفت. به هرحال این اختلاف سنی چهل و چهار ساله، کمی ذهنشان را درگیر کرده بود. یکی از شرایط آنها این بود که رضا اجازه بدهد درسم را تمام کنم.

*تمام شد درستان؟

تارا:مشغول تحصیل بودم که رضا سکته کرد و به خاطر مراقبت از وی درس را رها کردم.

*داستان سکته شما چه بود؟!

یک زمانی شایعات فراوانی برای من به وجود آمد و فشارهای پشت سرهم باعث شد که سکته کنم.

تارا: رضا قبلا هم سابقه بیماری داشت و چون ورزش می کردیم، فکر می کرد همین ورزش برای سلامتی کافی است و قرصهایش را مصرف نمی کرد. زمانی که سکته کرد، فشارش بیست و چهار بود.

*شایعه کرده بودند که آقای رویگری به خاطر خوردن مشروب فراوان سکته کرده.

(می خندد) به من می گویند معتاد هستم اما من حتی سیگار هم نمی کشم. از این حرفها زیاد شنیده ام.

تارا: اوایل آشناییم با رضا، دوستانم خیلی پشت سر رضا حرف می زدند. همین مشروب، اعتیاد و … یک روز به رضا گفتم واقعا معتاد هستی؟! رضا به من گفت که چند ماه هست من را می شناسی، اگر قرار بود معتاد باشم که می فهمیدی! برخی از مردم تنها با حرف زدن پشت سر دیگران، زنده هستند!

*پسر شما هم مثل خودتان زود ازدواج کرد.

خدارحمت کند پدرم را، در سن پانزده سالگی می خواست من ازدواج کنم. و البته روحانی شوم. شاید باور نکنید اما من جامع المقدمات را هم خواندم اما بعد مسیر زندگی ام عوض شد و سمت هنرپیشگی رفتم. پسر من متولد 53 هست و زود ازدواج کرد.

*شما نوه هم دارید؟

یک دختر هشت ساله به اسم آوا. یک فیلم هم به اسم دهه شصتیها با خودم بازی کرده است.

*رابطه شما به پسرتان چطور است؟!

خدا را شکر!

*خدا را شکر خوب است یا خدا را شکر، بد؟!

(می خندد) رابطه بدی با کیارش ندارم. وی به عنوان یک دی جی حرفه ای مشغول به فعالیت هست. نه دی جی عروسی! دی جی های مطرح که در اروپا و آمریکا مشغول به فعالیت است.

*چرا رابطه شما با پسرتان شکرآب است؟!

این شایعاتی است که می سازند. پسرم در سن جوانی برای فراگیری موسیقی به هند رفت و همانجا با همسرش که ایرانی هست، آشنا شد و نوه من هم هند به دنیا آمد. خیلی ارتباط نزدیکی با هم نداشتیم. مدتی است به ایران بازگشت و دورادور در ارتباطیم. اینکه شکرآب باشد و این حرفها نیست!

رضا رویگری
رضا رویگری/عکس: شهرزاد جودی

*اما رابطه تان خیلی هم خوب نیست. از ازدواج و طلاقتان دلخور نیست که در ارتباط نیستید؟!

نه، اصلا این حرفها نیست. کیارش حرف من را گوش نمی کرد و ناراحت شدم. وی گریمور خوبی بود و گفتم کار را ول نکن اما حرفم را گوش نداد و الان هم پشیمان است. در سریال “ولایت عشق” جز گروه گریم آقای معیریان بود و سمت بازیگری هم رفت. هرچه گفتم حرفم را گوش نداد و شاید به خاطر همین کمی بین مان دلخوری باشد.

*پدر به شدت مخالف کار شما بود؟!

خیلی مذهبی بود و می گفت نباید مطرب شوی! بعد از آنکه “ایران ایران” را خواندم، رابطه اش با من خوب شد و به من افتخار می کرد.

*چه شد که شما “ایران ایران” را خواندید؟!

دو سه نفر خواننده مطرح از ترس قبول نکردند که این ترانه را اجرا کنند. آهنگساز صدای من را در جایی شنیده بود و از من خواست این کار را اجرا کنم. ما هم شبانه به استودیو رفتیم و آن کار ماندگار را ضبط کردیم.

*چرا همان زمان خوانندگی را ادامه ندادید؟!

شرایط موسیقی در دهه شصت خوب نبود و محیط موسیقی پاپ بسته بود. دهه هفتاد دوباره سراغ خوانندگی رفتم و چند تیتراژ خوانده و سپس آلبوم جمع کردم. تا امروز هم سه آلبوم من روانه بازار شده است.

*شنیده ام دهه شصت به کل فعالیت هنری خود را تعطیل کرده بودید…

درست است. سه سال با یکی از دوستان ترشی درست می کردم و می فروختم. یک تئاتر درباره زندگی حلاج کار کرده بودیم و رییس تئاتر شهر جلوی کار ما را گرفت. دلیلش هم این بود که صدای رویگری تحریک کننده است! من هم خودم را ممنوع الکار کرده و به ساخت و فروش ترشی روی آوردم.

*چه شد به دنیای هنر بازگشتید؟

مرحوم رضا ژیان یک روز سراغم آمد و گفت رضا بسه دیگه، این چه کاریه داری می کنی؟! خسته نشدی؟! گفتم چطور مگه؟! گفت یه کار تلویزیونی گرفتم، بیا یه نقش داره مخصوص خودت. نقش شیر محله بهداشت. با آن نقش به شهرت رسیدم و دوباره به دنیای هنر بازگشتم. بعد “محله بهداشت”، “کانی مانگا” و “اجاره نشینها” و… (باخنده) دنیای ترشی را فراموش کردم.

*چه شد به آمریکا رفتید؟

تئاتر “معرکه در معرکه” که نوشته آقای میرباقری بود را برای اجرا به آمریکا بردیم. یک سالی در آمریکا سکونت داشتم. آنجا نمایشگاه نقاشی برگزار کرده و تابلوهایم را فروختم. کنسرت هم در لس آنجلس برگزار کردم که آلبوم اول از همان کنسرت بیرون آمد.

*پس باید شما را هم خواننده لس آنجلسی بنامیم. چرا در آنجا نماندید و به ایران برگشتید؟

آنجا از بیرون نمای خوبی دارد و بهشت است وگرنه جهنمی بیش نیست. از یک سو دلتنگی بسیار برای خانواده و وطن و از سوی دیگر اینکه یک دلار باید از زیرپای فیل دربیاوری! آنجا به سختی می توانید پول دربیاورد. البته وضع من بد نبود. مثلا دکترهای ایرانی مقیم آمریکا مسجدی در جنوب لس آنجلس ساخته بودند و برای مراسم افتتاحش از من دعوت کردند. من هم رفتم و چند کار زنده خواندم و سه هزار دلار گرفتم یا برای مراسم شب احیا مرا دعوت کردند تا برایشان مداحی کنم. اینگونه درآمدزایی داشتم. در کل زندگی در آنجا بسیار سخت بود.

*پس از بازگشت هم ممنوع الکار شدید. درست است؟!

بله، یکی از دوستان{آقای سین.} لطف کرده و پشت سرم خیلی حرف زده بود. اینکه در آمریکا پناهنده شدم، یا کوکائین مصرف می کنم و زن اسرائیلی گرفته ام! تصمیم داشت از ریشه من را بزند. دوست قدیمی من هم بود. به هرحال به لطف آن دوست قدیمی، چند سالی را در دهه هفتاد ممنوع الفعالیت بودم. البته هیچ وقت دلیل ممنوع الکاری ام را نگفتند و رسما هم اعلام نکردند که ممنوع الفعالیت هستم.

*پس چگونه به این نتیجه رسیدید؟!

به یک باره پیشنهادهایی که به من می شد کاهش پیدا کرد و آنهایی هم که پیشنهاد کار می دادند، پشیمان می شدند. بعدتر یکی از دوستان گفت که وقتی اسم شما را به ارشاد اعلام می کنیم، آنها می گویند بهتر است از رضا رویگری استفاده نکنید. این بهتر است یعنی اگر استفاده کنید، فیلم توقیف می شود!

تارا: دهه هفتاد رضا ممنوع الکار بوده، پس حق داشتم که وی را نشناسم!

*توجیه نکنید که رضا رویگری را نمی شناسید! مگر می شود فردی در ایران وی را نشناسد؟!

الان هیچ فردی مثل تارا من را نمی شناسد!

تارا: برای من اصلا اهمیتی ندارد که حرفم را باور می کنید یا خیر اما واقعا حقیقت را گفتم.

*چه شد از ممنوع الکاری خارج شدید؟!

خودم هم نمی دانم! خودشان ممنوع الکار می کنند و بعدتر خودشان اجازه فعالیت می دهند.

*در دوران ممنوع الکاری چه کار می کردید؟ ترشی نساختید؟!

نه، دیگر سراغ ترشی نرفتم. قبلا هم این حرف را زده ام، اگر در سینما نگذارند کار کنم، سراغ تلویزیون می روم. تلویزیون نشد، نقاشی. نقاشی را از من بگیرند، خوانندگی و آهنگسازی. به هرحال آنقدر هنر دارم که بتوانم گلیم خود را از آب دربیاورم. در دوران ممنوع الکاری، نقاشی هایم را می فروختم. مثلا یک کلکسیونر از من درخواست می کرد نقاشی با امضای من داشته باشد و من هم پول زیادی می گرفتم و برایش نقاشی می کردم. آموزشگاهی هم داشتم و نقاشی تدریس می کردم.

رضا رویگری
رضا رویگری و همسرش تارا کریمی/عکس: شهرزاد جودی

*بعد از “مختارنامه” هم مدتی نبودید. دلیل آن چه بود؟!

آن زمان هم نمی دانم به چه دلیل من را ممنوع الکار کرده بودند! دلیلش را هم هیچوقت متوجه نشدم. به ویژه آنکه در مختار نقش بسیار کلیدی و مهمی داشتم. من تا به حال در ایران یک ده آفرین هم به خاطر فعالیتهای هنری ام نگرفته ام اما در عراق برای ایفای نقش کیان ایرانی، به من جایزه دادند. چهارسال زندگی من را به هم ریختند و در تلویزیون اجازه فعالیت نداشتم.

*”مختار” تلفات جانی زیاد داشت یا شایعه است؟!

نه، اینگونه نبوده. شاید منظورشان مار و مارمولک بوده(می خندد). مصدومیت زیاد بود که اکثرش هم سراغ من می آمد. در صحنه ای که کیان به شهادت می رسد، امین صلاحلو تبر را محکم زد و سرش کنده شد و زیر چشم من زخم شد. در شاهرود شمشیر به پایم رفت و از آن ور خارج شد. رفتم دکتر و گفت آقای رویگری چه شده؟! گفتم شمشیر خوردم. فردایش که تبر به چشمم خورد، دوباره پیش همان دکتر رفتم و گفت چه شده؟ گفتم تبر به چشمم خورده!نگاهی با تعجب کرد و گفت آقای رویگری، شما مطمئن هستید که در قرن بیستم زندگی می کنید؟!

*با اکثر بازیگران که صحبت می کنم، همه از طلبهایشان می گویند. شما هم جز طلبکاران هستید؟!

زیاد. نزدیک به ده پروژه هست که حضور داشتم اما پولی نداده اند. از گرفتن آن پولها هم ناامید شده ام. شکایت هم کرده ام اما فیلمها پخش شده و اصلا نتوانسته ام کاری انجام دهم. برای اولین بار از طریق شما می خواهم اسامی چند نفر از این بدهکاران را اعلام کنم، شاید خجالت کشیده و طلب من را بدهند. یکی آقای بیژن شین. هست که چند ده میلیون از وی طلب دارم. دیگری آقایی به نام فارسیجانی بود که او هم چند میلیون تومان من را بلوکه کرده است. هرکاری هم انجام می دهم، نمی توانم پولم را از آنها بگیرم. امروز کمی پیش قسط می دهند. مثلا قرارداد شما بیست میلیون تومان است، یک میلیون را می دهند و باید برای باقی پول به دنبالشان بدوی!

*برای آخرین آلبوم هم خودتان از جیبتان هزینه کردید؟!

بله، صد و ده میلیون تومان هزینه تهیه آلبوم شد که از جیب دادم و تنها بیست میلیون تومانش برگشت. قرار بود اسپانسر به ما پول بدهد که نداد! موسیقی هم برای ما درآمدزایی نداشت. دلم می خواهد صدایم که آماده تر شد یک کنسرت بزرگ در تهران برگزار کنم که امیدوارم روزی این اتفاق بیفتد!