چگونه در یک شب زندگی “دراکولا”ی عطاران از هم پاشید؟+عکس
سینماژورنال: لوون هفتوان بازیگر غولپیکر ایرانی که با فیلم “پرویز” به سینمای ایران معرفی شد سابقه ای طولانی در ایفای نقش در تئاتر دارد اما از آنجا که بخش عمده ای از زندگیش خارج از ایران گذشته کمتر کسی است که درباره آن سابقه چیزی بداند.
به گزارش سینماژورنال لوون هفتوان بعد از ایفای نقش در یک سری آثار هنروتجربه ای که برخی از آنها مانند “مردی که اسب شد” حتی در همان “هنروتجربه” هم دستاوردی نداشتند سال گذشته در یک کمدی-هیولایی به نام “دراکولا” بازی کرد.
این فیلم که سومین محصول سینمایی عطاران در قامت کارگردان است در انتظار پروانه نمایش است تا اکران شود. لوون هفتوان در “دراکولا” نقش خون آشامی را بازی می کند که برخوردش با یک معتاد زندگیش را زیرورو می کند!
10 سال در یکی از بهترین خانه های تورنتو زندگی می کردم و شش ماه بعد در یک نوانخانه!
هفتوان در گفتگویی با “اعتماد” درباره برخی فراز و نشیبهای عجیب و غریب زندگیش گفته است و از جمله متلاشی شدن زندگی مشترکش بر اثر یک اتفاق. “دراکولا”ی عطاران می گوید: در زندگي من بالا و پايين از همه لحاظ زياد بوده است. ١٠ سال پيش در يكي از بهترين خانههاي تورنتو زندگي ميكردم با همسرو فرزند. بر اساس يك اتفاق زندگي پاشيد. شش ماه بعد در نوانخانه زندگي ميكردم! به مدت دو ماه. توي يك كليسا! شب بخواب، صبح برو بيرون، كوچهها را بگرد تا شب شود و دوباره بخوابي.
وی ادامه می دهد: الان ديگر از اين اوج و حضيضها نميترسم، لذت ميبرم. دوستاني كه وقتي ايران هستم با آنها زندگي ميكنم اين را ديدهاند كه در سالهاي اخير با يك ساك كوچك مسافرت ميكنم. چه هفت ماه بخواهم جايي بروم چه هفت روز. هميشه اين آمادگي را دارم كه ممكن است امشب نتوانم به خانه بروم و گاهي هم حتي هم بچهها ميگويند خودت اينطور طراحي ميكني كه به خانه نروي! ولي خب اين آمادگي را دارم.
بهترین قصر دنبا را در تورنتو دارم
هفتوان درباره وضعیت زندگیش در کانادا بیان می دارد: من خيالپردازم! البته زندگي واقعياتش را به آدم تحميل ميكند. چه بخواهيم و چه نخواهيم. اما هميشه خيالپردازي را دوست داشتم. من يكگوشهاي دارم براي خودم در تورنتو زندگي ميكنم، يك آپارتمان ٥٠ متري در گوشهاي از تورنتو، اما برايم بهترين قصر دنياست! چه كم دارد از يك قصر!
این بازیگر می افزاید: وقتي به این آپارتمان نگاه ميكنيد هيچي نيست جز يك فضاي كوچك كه يك گوشهاش ميز است و يك گوشهاش كاناپهاي كه روي آن ميخوابم. اما در همان مكان من دارم دنيا را مشاهده و تجربه ميكنم. بله خيالپردازم! براي همين هم احساس ميكنم هنوز زندهام. زنده بودن به نظرم يك عنصر تخيل دارد. وقتي آدم عاري از تخيل ميشود ميميرد.