1

ارائه فیلمی با مضمون اسیدپاشی به جشنواره⇔یک تهیه‌کننده فعال در پروژه‌های ارگانی، تولید را برعهده داشته!⇔چه کسی تحت اسیدپاشی قرار می‌گیرد؟ بهاره افشاری یا ترلان پروانه یا…؟

سینماروزان: سالها بعد از  «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» که با نمایش آمران به تصویرسازی سینمایی معضل اسیدپاشی پرداخته بود و «دو زن» که به اختصار از اسیدپاشی می گفت در این سالها محصولاتی مانند «مستانه»، «لانتوری» و «این زن حقش را میخواهد» را داشته ایم که کم و زیاد به اسیدپاشی پرداخته اند.

به گزارش سینماروزان تازه ترین فیلم با مضمون اسیدپاشی «شب لرزه» نام دارد که محمدرضا رحمانی کارگردان آثاری مانند «دلخون» و «ستایش» آن را ساخته و به تازگی نسخه ای از این فیلم به جشنواره سی و ششم ارائه شده است.

تهیه کنندگی «شب لرزه» را سعید سعدی از جمله تهیه کنندگان سینمای ایران که رزومه ای بالا در تولیدات ارگانی دارد برعهده دارد و چنان که خودش به «مهر» گفته است «شب لرزه» مضمونی پیرامون فضای مجازی و اسیدپاشی دارد.

محمدرضا رحمانی که آخرین ساخته اش «گاهی» یک فیلم-سلفی بود در «شب لرزه» از حضور بازیگرانی نظیر حمید گودرزی، عباس غزالی، بهاره افشاری، ترلان پروانه، شقایق فراهانی و مونا فرجاد سود می‌برد ولی مشخص نیست در طول فیلم بر چهره کدام بازیگر اسید پاشیده خواهد شد؟ بهاره افشاری یا ترلان پروانه؟؟ یا …؟




آیا باران کوثری با عوامل «لانتوری» مشکل پیدا کرده؟؟

سینماروزان: باران کوثری بازیگر زن سینما از جمله بازیگرانی است که از همان اولین ساخته رضا درمیشیان با نام «بغض» تا ساخته های بعدیش «عصبانی نیستم» و «لانتوری» جزو افراد ثابت تیم بازیگران وی بوده است.

به گزارش سینماروزان این همراهی باعث شده بود که در اتفاقات مرتبط با همکاریهای مشترک از توقیف «عصبانی نیستم» تا حاشیه‌سازی‌های جشنواره بر سر «لانتوری» مواضعی همسوی کارگردان داشته باشد یا بعدتر در اکرانهای مردمی «لانتوری» باران کوثری همواره بکوشد در کنار کارگردان فیلم به دیدار مخاطبان برود.

در هفته‌های اخیر و بعد از موفقیت «لانتوری» در جشن حافظ  هم پیش‌بینی می‌شد باران کوثری زودتر از بقیه به پیشواز تبریک گفتن به همکارانش برود اما کمترین واکنش مثبتی از سوی باران کوثری صورت نگرفته و در حالی که بسیاری از مخاطبان در انتظار بودند او از موفقیتهای این فیلم ابراز خرسندی کند اما هیچ واکنش مثبتی از سوی باران در صفحه اجتماعیش صورت نگرفته است.

عین این اتفاق بعد از اعلام فهرست نامزدهای جشن خانه سینما هم رخ داد و علیرغم نامزدی های پرشمار «لانتوری» در جشن خانه سینما که از نامزدی بهترین فیلم و کارگردانی تا بهترین بازیگری مرد و زن را دربرمی‌گرفت باران هیچ پیام تبریکی برای همکارانش صادر نکرد.

این اتفاق درحالی رخ داده که باران از جمله هنرمندان فعال در شبکه‌های اجتماعیست که می‌کوشد درباره موضوعات مختلف از طریق صفحه‌اش اظهارنظر کند؛ از چرایی لغو کنسرتها تا مشهد گرفته تا سانحه تصادف اتوبوس حاوی دانش آموزان در هرمزگان تا تلاش برای جلوگیری از انقراض یوزپلنگ ایرانی موضوعات متأخری هستند که باران درباره آنها اظهارنظر کرده است اما نسبت به موفقیتهای اخیر یکی از پرحاشیه‌ترین تجربیات بازیگری سالهای اخیرش سکوت کرده! چرا؟؟؟




استفاده از توجیهی نخ‌نما برای گریز در استفاده از واژه «تحریمی حوزه»⇐مدیر پردیس آزادی: برای «مادر قلب اتمی» سالن خالی نداریم!!!

سینماروزان: مدیران حوزه هنری اگر در دوران ریاست جواد شمقدری بر سازمان سینمایی به صراحت از تحریم برخی آثار مجوزدار سینماها به دلیل مختلف بودن با مضامین آنها سخن گفته و اجازه صدور حواله نمایش برای اکران در سینماهایشان را به آنها نمی دادند اما در مدیریت جدید  سینمایی علیرغم امتداد ماجرای تحریم و ممانعت از اکران برخی آثار در سینماهای حوزه، از به کار بردن واژه «تحریم» مبادرت به عمل می آورند.

به گزارش سینماروزان این مدیران اغلب می کوشند دلیل به نمایش درنیامدن فیلمی خاص در سینماهای حوزه را به نداشتن سالن خالی برای آن فیلم ربط دهند!!!

این اتفاقی بود که درباره فیلمهایی نظیر «خشکسالی و دروغ» و «لانتوری» رخ داد و حالا هم «مادر قلب اتمی» با آن روبروست.

اکران «مادر قلب اتمی»علی احمدزاده در حالی آغاز شده که هیچ کدام از سینماهای حوزه امکان اکران این فیلم را فراهم نکرده اند اما هیچ کدام از مدیران حوزه یا سینماهایش این را نمی گویند که فیلم تحریم شده است.

به تازگی رضا سعیدی پور مدیر پردیس آزادی کاملا بی اشاره به تحریم این فیلم بیان داشته است: ما در این سینما پنج سالن داریم که یکی از آنها مختص به سرگروه است و در چهار سالن دیگر، فیلم‌های دیگر را اکران می‌کنیم و به دلیل تعهدی که به فیلم‌ها داریم، موفق به اکران این اثر سینمایی نشدیم. در صورت خالی شدن سالن، حتما به «مادر قلب اتمی» اکران می‌دهیم. عدم اکران این فیلم در سینما آزادی ربطی به تحریم حوزه هنری ندارد و مسئله تحریم اصلا در میان نیست.




همکاری کارگردانان «لانتوری» و «قصه‌ها» با رییس معزول سینما در ستاد انتخاباتی روحانی؟؟؟

سینماروزان: در حالی که پیشتر شنیده هایی وجود داشت مبنی بر اینکه یک فیلمساز ارگانی به رضا میرکریمی که در دو سال اخیر متصدی برگزاری جشنواره ای کاملا دولتی موسوم به جهانی فجر هم شده وظیفه ساخت فیلم تبلیغاتی حسن روحانی را برعهده خواهد داشت اما به تازگی حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی روحانی در گفتگو با «شرق» با تأکید بر اینکه فیلم تبلیغاتی روحانی به صورت گروهی ساخته خواهد شد اذهان را به سمت صحت شنیده هایی تأییدنشده می برد که در روزهای اخیر در فضای رسانه ای شنیده شده بود.

این شنیده ها حکایت از آن دارد که حجت ا.. ایوبی که بعد از عزل از سازمان سینمایی جایگاه تازه ای برای مدیریت پیدا نکرده به عنوان مشاور سینمایی در بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی روحانی تحت نظر علی جنتی وزیر معزول ارشاد مشغول به کار است.

علیرضا رضاداد که در ابتدای دولت یازدهم برگزاری دو دوره جشنواره فجر به وی سپرده شد و البته جدایی هزینه‌زای بین الملل از فجر هم با دستور رییس معزول سینما اولین بار توسط وی به عنوان دبیر اجرایی شد از دیگر مشاوران حاضر در بخش هنرمندان ستاد تبلیغاتی روحانی است.

از سوی دیگر برای آن که تمرکز از روی میرکریمی برداشته شود در روزهای گذشته کارگردانان مختلفی به این ستاد رفت و آمد داشته اند و از جمله آنها رخشان بنی‌اعتماد کارگردان «قصه‌ها» و رضا درمیشیان کارگردان «لانتوری» است که فیلم دومش «عصبانی نیستم» در دولت فعلی گرفتار توقیف شد.

هنوز مشخص نشده که این رفت و آمدها به چه منظور است؟ آیا بناست از این کارگردانان برای ساخت فیلم تبلیغاتی استفاده شود یا آن که صرفا بناست مشاوره های آنها لحاظ شود؟

نتیجه هر چه باشد امیدواریم این سینماگران یا سینماگران دیگری که دعوت به همکاری شده اند، درباره برخی از مشکلات بنیادی که در این 4 سال سینما را رنج می داد و از جمله توقیف فیلمها به طور کامل یا توسط حوزه هنری علیرغم داشتن مجوز ارشاد و همچنین پارادوکس ممنوعیت تبلیغات محصولات فرهنگی در عین آزاد بودن تبلیغات تجاری در ماهواره و از همه مهمتر اوضاع بغرنج معیشتی صنف سینما، به صراحت به حلقه بالادستی مشاوران روحانی توضیح دهند بلکه در صورت انتخاب مجدد باز آش همان نباشد و کاسه همان کاسه!




همکاری بازیگر «لانتوری» با کارگردان «چنارستان»

سینماروزان: هادی آفریده مستندساز جوان و البته توانای ایران که در سالهای اخیر ساخت مستندهایی نظیر «باغهای گمشده»، «صورت خوانی» و «چنارستان» را انجام داده در تازه‌ترین تجربه مستندسازی خود به مرور تاریخچه تأسیس باغهای تاریخی پرداخته که در نقاط مختلف ایران وجود دارد.

به گزارش سینماروزان در ساخت این مستند بهناز جعفری بازیگری که سال گذشته درام ملتهب «لانتوری» را روی پرده داشت به عنوان راوی حضور داشته است.

هادی آفریده مستندساز درباره ساخت «پردیس های خیال» تولید جدید شبکه مستند توضیح داد: فیلم قبلی که با نام «باغ های گمشده» برای شبکه مستند کار کردم، قصه تخریب ۲۰۰ سال باغ های ایران را روایت می کرد اما «پردیس های خیال» موضوعی به گسترده ایران دارد و لوکیشن های فیلم در شهرهای مختلف ایران پراکنده است.

وی افزود: این مستند به روایت تاریخی از زمان کوروش می پردازد، آن زمان باغ های سلطنتی با فرمان و طراحی کوروش در ایران بنیان گذاشته شد و پردیس هایی برای نشان دادن قدرت فرمانروایی ایران طراحی و ساخته می شده اند.

آفریده تصریح کرد: نکته شگفت انگیز اینکه این باغ ها در کویر و محل هایی ساخته می شده که صد در صد خشک و بی آب بوده و با استفاده از تکنیک های منحصر به فرد ایرانی آبیاری می شده است. از همان زمان بنیان مکتب باغسازی ایرانی که در دنیا مشهور است در کنار دیگر روش های باغ سازی شکل می گیرد و تا دوره معاصر ادامه پیدا می کند.

تهیه کننده و کارگردان «پردیس های خیال» درباره لوکیشن های فیلم گفت: می توان گفت تقریبا در بیشتر کویرها و مناطق خشک و بی آب و علف ایران فیلمبرداری داشته ایم؛ مناطقی که ۵۰ تا ۶۰ درجه آفتاب و گرما دارد و باورنکردنی است که در بیابانی که در شمال و جنوب آن هیچ آبادی وجود ندارد، با باغی روبرو می شوید که قدمت ۱۰۰ تا ۶۰۰ ساله دارد. برای آبیاری این باغ ها با روش آبیاری قنات، فرسنگ ها آب زیرزمینی را انتقال می دادند و این مدیریت آب باعث شکل گیری این باغ ها شده است.

وی با بیان اینکه باغ های ایرانی در یونسکو به ثبت جهانی رسیده است، یادآور شد: ۵، ۶ ماه صرف تحقیق و پژوهش این مستند شد و تصویربرداری آن یک سال به طول انجامید. بهناز جعفری بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون نیز لطف کرد و با وجود شرایط سختی که داشتیم به این خاطر که از موضوع فیلم خوشش آمده بود، گفتار متن این فیلم را برعهده گرفت.

عوامل «پردیس های خیال» عبارتند از فیلمبردار: رضا تیموری، تدوین: بابک بهرام بیگی، صداگذاری و طراحی صدا: مهرشاد ملکوتی، صدابردار: احمدرضا طائی، دستیار کارگردان و عکاس فیلم: روشنک اهرابی.

این تولید جدید شبکه مستند یکشنبه ۱۳ فروردین همزمان با روز طبیعت ساعت ۲۱:۳۰ از شبکه مستند سیما روی آنتن می رود و دوشنبه ۱۴ فروردین ساعت ۱۲ بازپخش می شود.




حوزه هنری یک فیلم دیگر را توقیف کرد⇐این بار فیلمی درباره مفقودی ۱۸٫۵ میلیارد دلار ارز و طلا!⇐باید دید واکنش غلامرضا موسوی به این توقیف چیست؟

سینماروزان: حوزه هنری از اوایل دهه نود و بعد از انحلال خانه سینما و همکاری برخی سینماگران طیف مقابل سازمان سینمایی وقت با این نهاد، رویه ای خاص در پیش گرفته و آن هم توقیف برخی آثاریست که مجوز نمایش ارشاد را دارند.

به گزارش سینماروزان این جریان با توقیف «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» خورد و تا همین امسال و با توقیف فیلمهایی نظیر «خشکسالی و دروغ» و «لانتوری» ادامه یافت؛ توقیفی که بیش از همه غلامرضا موسوی از تهیه کنندگان سینمای ایران در برابر آن واکنش نشان داد.

در تازه ترین مورد یک فیلم اولی به نام «ماحی» که مضمونی درباره فسادهای اقتصادی سالیان اخیر دارد توسط حوزه هنری توقیف شده است و البته که هنوز غلامرضا موسوی در این باره واکنشی نشان نداده است.

داوود خیام کارگردان این فیلم در یادداشتی که درباره این توقیف در اختیار «شرق» قرار داده، درباره چرایی تحریم این فیلم سینمایی نوشته است. 

متن یادداشت این کارگردان را بخوانید:

آيا بيان مفقودشدن١٨/٥٠٠٠٠٠٠٠٠ ميليارد دلار ارز و طلا از كشور در سال‌هاي اخير پياميست ضدارزشي؟…
سؤال من به‌عنوان يك شهروند معمولي و در مرحله بعد به‌عنوان فيلم‌ساز در همين احوالات و شرايط تاريخي است نه ٣٥ سال گذشته و نه آينده… من در شرايط حال زندگي مي‌كنم.حوزه هنري كجاست؟… و چرا اينگونه تصميماتي را در رابطه با نگاه واقع‌گرايانه به مسائل حاد جامعه كنوني مي‌گيرد.

حوزه هنري نهاديست زيرمجموعه سازمان تبليغات اسلامي كه قرار بوده است از فعاليت‌هاي هنري و فرهنگي كشور حمايت كند. اما اين روزها حوزه هنري هر فيلمي كه به مزاجشان خوش نيايد تحريم مي‌كند و از نمايش آنها در سينماهاي زيرمجموعه خودش، بيش از ٩٠ سينما كه بخش قابل‌توجهي از سالن‌هاي سينماي كشور است خودداري مي‌كنند.

اين نهاد به‌صورت شفاهي اعلام كرده است به‌لحاظ محتواي غيرارزشي و مسئله‌دار، اين فيلم را مطابق تشخيص كارشناسان خود نمايش نخواهند داد. اينگونه برخوردهاي متفاوت و متناقضي از اين دست با فيلم‌هاي سينمايي از طرف حوزه هنري نشان مي‌دهد اين نهاد به‌شدت در تلاش است بين منافع اقتصادي (…) و شعارهاي ارزشي (… كه بسيارند) خود تعادلي برقرار كند. تلاشيست كه امنيت و رونق سينما و آزادانديشي، قرباني اين جريان است.

در انتها يادآور مي‌شوم؛ متأسفانه در هياهوي جشنواره فيلم فجر سال گذشته فيلم «ماحي» به‌خاطر سليقه افراطي افرادي از اكران جا ماند. به اين دليل كه فيلم به مفاسد اقتصادي و رانت‌هاي دولتي در كشور در يك دوره تاريخي مي‌پردازد. دراين‌بين چندروزيست كه از جشنواره پرحاشيه فيلم فجر مي‌گذرد. با شرايطي كه امروز شاهدش هستيم متوجه مي‌شويم كه جشنواره فيلم فجر و سازمان‌هاي وابسته به دنبال سينمايي خاموش و دور از هرگونه واقع‌گرايي اجتماعي و سياسي معاصر، مسير خود را طي مي‌كنند.
اميدوارم روزگاري رسد تا صدا و تصوير سينماي ايران بدون هرگونه سليقه افراطي از هر گروه و جناح به مردم سرزمينم ايران انتقال يابد.




این است حاصل صرف میلیاردها تومان بودجه دولتی؟⇐یک همکار سابق “هنروتجربه” بیان کرد: “هنروتجربه” با برنامه ریزی بیهوده، نادرست و سمبل کاری پیش می رود!/سانسهای خوب را به “فروشنده” بخشیده اند و برای فیلمهای خودشان سالن ندارند!

سینماروزان: آش هنروتجربه آن قدر شور شده و گرفت و گیرهای موجود در این گروه سینمایی کاملا دولتی آن قدر زیاد شده که مدتها بعد از رسانه های مستقل و البته روزنامه نگاران مستقل حالا آن دسته از منتقدانی که خود همکاری همه جانبه ای را در تولید محتوا برای کتابچه این گروه و برگزاری نشستهای نقد و بررسی آثار آن داشتند به گلایه از آن می پردازند.

به گزارش سینماروزان از جمله این منتقدان یاشار نورایی است که در فاصله چند ماه مانده تا انتخابات ریاست جمهوری که ممکن است سرنوشت هنروتجربه را عوض کند به انتقاد از آن روی آورده و برنامه ریزی های این گروه را کاملا زیر سوال برده است.

متن کامل یادداشت یاشار نورایی را بخوانید:

بعد از مدتها و بیش از یک سال تصمیم می گیرم دو مستند “موج نو” و “نویسنده بودن” و فیلم “مینور ماژور” را در سینماهای “هنر و تجربه” تماشا کنم.

یکی دو سانس در دو سینما به فاصله چند روز از هم هست؛ اینقدر پراکنده که می توانی برای دیدن هر سه فیلم ده روز وقت بگذاری!

ولی فیلمی مثل “لانتوری” را که اکران عمومی اش تمام شده، مفصل نشان می دهند و عملاً سانس های خوب را به این فیلم و “فروشنده” بخشیده اند.

مسخره تر از آن ادامه دادن اکران “هیهات” است که نسخه نمایش خانگی آن چند روزی به بازار آمده یا ادامه نمایش “ماهی و گربه” وقتی دی وی دی آن ماه ها پیش به فروش رفته است.

به نظرم مثل خیلی از کارهایی که قرار بود گره ای از کار فروبسته فرهنگ باز کنند و عملاً طرح هایی نیمه تمام و غلط شده اند، “هنر و تجربه” با برنامه ریزی بیهوده، نادرست،انحصارطلب ( به نفع امثال درمیشیان و فرهای و مکری) و رفع و رجوع و سمبل کاری پیش می رود و سانس های محدود را با به شکل حمایت گرا بین آدم های مشخصی تقسیم می کند که واقعاً با این میزان حمایت دولتی و اصلاً مردمی، نیازی به اکران در این گروه ندارند.

کسی از فیلمی یا سازنده آن خوشش می آید، آن وقت باید هر چه در اختیارش نهاده اند را به نمایش آن فیلم اختصاص دهد و بی اعتنا به این باشد که کلی فیلمهای دیگر که با سرمایه محدود و ماهیت منطبق با مفهوم درست “هنر و تجربه” ساخته شده اند، از همین اکران محدود محروم بمانند؟

حق کشی در این سرزمین صغیر و کبیر نمی شناسد. وقتی متولیان فرهنگ با هر ژست و عنوانی کارشان به بی عدالتی بکشد، باید خوف کرد.




ادعای میترا حجار⇐”این زن حقش را میخواهد” یک سال قبل از “لانتوری” ساخته شد اما توقیف شد تا “لانتوری” دیده شود!/سینماروزان: فیلمی که پروانه ساختش دو سال بعد از “لانتوری” صادر شده چطور یک سال قبلتر تولید شده؟

سینماروزان: میترا حجار بازیگری که زمانی تا پای همکاری با بهرام بیضایی در “سگ کشی” پیش رفته بود در سالهای اخیر جایگاه سابق خود در سینما را از دست داده و بسنده کرده به نقشهای مکمل آثار کارگردانانی نه چندان شناخته شده.

به گزارش سینماروزان “این زن حقش را میخواهد” تازه ترین فیلمی است که از این بازیگر روی پرده است؛ فیلمی با مضمون اسیدپاشی که سال گذشته از سوی هیأت انتخاب مجاز به حضور در جشنواره تشخیص داده نشد.

حجار به تازگی در گفتگویی که با “ایلنا” درباره این فیلم داشته ادعای غریبی درباره آن را مطرح کرده و آن هم اینکه این فیلم یک سال پیش از “لانتوری” ساخته شده اما مدیران سینمایی چون می‌خواستند ابتدا “لانتوری” دیده شود اجازه حضور آن در جشنواره سی و سوم را ندادند!

میترا حجار می گوید: فیلم “این زن حقش را می‌خواهد” خیلی قبل‌تر از “لانتوری” ساخته شد. وقتی این فیلم تمام شد؛ داستان مخوف اسیدپاشی‌های سریالی در اصفهان شروع شد به همین دلیل این فیلم هم توقیف کردند و گفته شد اصلا حرف اکران آن را نزنید.

او در ادامه بیان می دارد: فیلم “این زن حقش را می‌خواهد” درست یک هفته بعد از ماجرای اسیدپاشی‌ها آماده شده بود اما در جشنواره اجازه حضور به آن داده نشد. یک سال گذشت و فیلم “لانتوری” ساخته شد. سال بعد “لانتوری” به جشنواره آمد و مسئولان گفتند امسال “لانتوری” را داریم و چون سال قبل برای فیلم “عصبانی نیستم” آن اتفاق‌هایی که نباید پیش آمد؛ قرار شد مدیران با کارگردان همراهی کرده و از دلش دربیاورند. من در آن زمان به محسن توکلی کارگردان فیلم گفتم یک مصاحبه درباره فیلم “این زن حقش را می‌خواهد” و موضوع آن انجام دهید…

تناقض ادعای میترا حجار

به گزارش سینماروزان ادعاهای میترا حجار درباره تولید “این زن…” یک سال قبلتر از “لانتوری” در حالی است که پروانه ساخت این فیلم 12 آبان 94 صادر شد! البته پروانه ساخت فیلم با نامی دیگر یعنی “پانسیون” صادر شده بود و بعد از ساخت و تدوین، نام فیلم تغییر کرد.

از آن سو پروانه ساخت “لانتوری” 13 آذر92 یعنی حدودا دو سال زودتر از پروانه ساخت “این زن…” صادر شده بود!

 اگر ادعای میترا حجار را بپذیریم باید بپذیریم که یا “این زن…” پیش از دریافت پروانه ساخت تولید شده یا آن که بدون پروانه ساخت و با دریافت موافقت اصولی ساخته شده! که در این مورد دوم هم قاعدتا باید خبر صدور موافقت اصولی آن از طریق سازمان سینمایی منتشر می‌شد که این اتفاق هم نیفتاده است!

ضمن اینکه درباره ماجرای توقیف این فیلم که احتمالا باید از طریق شورای پروانه نمایش صورت می گرفت هیچ خبری در رسانه ها منتشر نشد آن هم در شرایطی که در ماههای اخیر حتی جزیی ترین اصلاحات فیلمها برای دریافت پروانه نمایش سریعتر از حد تصور رسانه ای شده است.

این زن حقش را میخواهد
میترا حجار در نمایی از “این زن حقش را میخواهد”




اکران فیلم توقیفی “عصبانی نیستم” در ایالات متحده

سینماروزان: “عصبانی نیستم” درام ملتهب رضا درمیشیان از جمله فیلمهای سالهای اخیر است که به دلیل نوعی سوءمدیریت سینمایی علیرغم داشتن پروانه نمایش از اکران بازماند.

به گزارش سینماروزان این بازماندن از اکران اما جلوی ادامه کار توأم با صراحت درمیشیان را نگرفت و او امسال “لانتوری” را روی پرده فرستاد که جزو آثار پرمخاطب سینمای ایران بوده است.

در یک اتفاق جالب حالا بناست “عصبانی نیستم” با همکاری موسسه فرهنگی و هنری آرام آرت در سینماهای آمریکا اکران شود.

این موسسه که برگزار کننده جشنواره فیلم‌های فارسی زبان «شید» است، فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» را برای اکران در شهرهای دالاس، شیکاگو، واشنگتن و … آماده کرده است.

اولین اکران این فیلم روز سیزدهم اکتبر (22 مهرماه) ساعت هشت شب به وقت محلی در دالاس خواهد بود و پس از آن اکران در شهرهای دیگر آمریکا ادامه خواهد داشت.

«عصبانی نیستم» با بازی نوید محمدزاده و باران کوثری داستان جوانی به نام نوید را روایت می کرد که بحران بیکاری و تلاش برای ازدواج با دختر محبوبش او را با اتفاقات مختلفی روبرو می کند.




“ربوده شده” و “اروند” روی پرده می‌روند/کمدی “سه بیگانه…” در مسیر اکران قرار گرفت

سینماژورنال: در تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش علاوه بر ثبت قرارداد اکران دو فیلم بنا شد دو فیلم تازه از همین هفته روی پرده بروند.

به گزارش سینماژورنال فیلم “اروند” ساخته پوریا آذربایجانی که از حضور سعید آقاخانی در نقش یک جانباز سود می برد و محصولی دفاع مقدسی است بناست از چهارشنبه 31 شهریورماه به جای “لانتوری” در گروه آفریقا روی پرده برود.

از آن سو “ربوده شده” ساخته بیژن میرباقری با بازی نیکی کریمی و روزبه بمانی نیز جایگزین فیلم سینمایی «من» در گروه استقلال خواهد شد.

در جلسه امروز شورای نمایش همچنین قرارداد اکران دو فیلم «سه بیگانه» و «ما همه گناهکاریم» ثبت شد.

کمدی “سه بیگانه…” ساخته مهدی مظلومی بعد از فیلم سینمایی «خشکسالی و دروغ» در گروه سینمایی زندگی اکران می شود. «ما همه گناهکاریم» حامد امرایی نیز بعد از فیلم سینمایی «سه بیگانه» در همین گروه روی پرده می رود.

 




سه گزینه فرعی اسکار حذف شدند⇐حالا مانده “فروشنده” و ۴ گزینه فرعی دیگر

سینماژورنال: در حالی که در روزهای گذشته هیأت انتخاب فیلم برای اسکار نام 8 فیلم اولیه را به عنوان نامزدهای اولیه اسکار ایرانی اعلام کرده بود با حذف 3 فیلم، فهرست باقیمانده شامل 5 فیلم شد.

به گزارش سینماژورنال در فهرست باقیمانده پنج فیلم منتخب به ترتیب حروف الفبا عبارتند از: «ایستاده در غبار» (محمد حسین مهدویان)، «دختر» (سیدرضا میرکریمی)، «فروشنده» (اصغر فرهادی)، «لانتوری» (رضا درمیشیان) و «ناهید» (آیدا پناهنده).

به این ترتیب از فهرست اولیه، فیلم‌های «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» (وحید جلیلوند)، «اژدها وارد می‌شود» (مانی حقیقی) و «ابد و یک روز» (سعید روستایی) حذف شده‌اند.

با توجه به روند پیشرفت کار، امید می رود که ظرف یکی – دو روز آینده، تکلیف نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۷ روشن شود.




نقد ۲۶۱۷ کلمه‌ای مسعود فراستی بر “لانتوری”⇔اشمئزاز سادیستی

سینماژورنال/مسعود فراستی: “لانتوری” فیلمی پرمدعا ، پرگو و ظاهرا پر”مساله” ای است و پرالتهاب. مسایلی از جمله: جوانان ، بحرانهای اجتماعی، فقر و بیکاری و بی عدالتی ، اختلاف شدید طبقاتی، خشونت و عصبیت، بزه و جرم در جامعه ، اسیدپاشی و قصاص. بیشتر از این مسائل مهم جامعه ، آیا می شود در یک فیلم گفت، و در واقع هیچ نگفت؟

 می دانیم که همه چیز گفتن – به شرطی که بلد باشیم – هیچ نگفتن است. و همه چیز دان ، نادان است.

فیلمساز جوان بظاهرعاصی ما این همه معضل جدی را در فیلم خود تلنبار می کند، اما فقط آنها را مستقیم فریاد میزند و شعار می هد. او بر این تصور است که این مسایل اگر بفرض تماما در جامعه ای موجود باشد و حاد ، به محض گفتن و شعار ملتهب دادن ، فیلم آینه جامعه اش می شود و شجاعانه می نماید. حال آنکه در سینما هیچ چیز و هیچ پدیده ای مفروض نیست و خارج از اثر. همه چیز باید در این اثر ساخته شود و واقعی بنماید تا موثر افتد؛ و با حس – و عواطف – ما کار کند و بعد با مغز ما.

سینما، شیپور نیست. هیچ شعاری هر چقدر مهم “ارزشی” و اجتماعی – وملتهب – یا با ما کاری نمیکند یا اغلب معکوس عمل می کند.چرا که نسبت سینما و واقعیت نه مستقیم است و نه منفی. سینما می تواند – بالقوه – بازتاب واقعیت شود اما نه به همین سادگی.
در سینما، “چه” چندان مهم نیست؛ “چگونه” اصل است. دقیقتر ” چه” در دل ” چگونه” است؛ یا همان چگونه است. محتوای یک اثر “چه” – موضوع ، مضمون و”پیام” – آن نیست. محتوا، از پس فرم – که همان ” چگونه” است – حادث می شود. محتوا ، همان فرم است. فرم ، تکنیک نیست .تکنیک مقدمه ی آن است. با تکنیک می شود احساسات مشترک و عام را نشانه رفت. با فرم معین اما به حس خاص می رسیم . هر چقدر فرم غنی تر باشد ، حس، عمیقتر می شود. سطح تجربه – و نمود بیرونی اش – را شاید بشود با تکنیک بیان کرد، عمق اش  که به تجربه کردن ما بدل می شود، قطعا تنها با فرم است.

دیدن سطحی مسائل اجتماعی – ” از پشت شیشه اتومبیل پدر در کودکی “(همچون فیلمسازما) – هیچ تجربه ای نیست، حتی سطح آن نیز. و هیچ کس را اهل ” درد” نمی کند و هیچ فیلمسازی را “فیلمساز درد”.

دو فیلم با یک بلیت

“لانتوری” از جیب موضوع می خورد. موضوع هایی که می توانست به آسیب شناسی برسد ، که هرگز نمی رسد.

با این میزان دانش اجتماعی، این سطح از ” تجربه” و ” لمس” مسائل در لانگ شات و شکمِ سیر ، با این میزان شناخت ناچیز از سینما ، فقط می شود به هر مساله ای نوکی زد و شلوغش کرد ، ژستی اجتماعی گرا گرفت ، خود را فریب داد و تماشاگر اهل جنجال و هُرهُری مذهب را.

لانتوری ، دو فیلم است با یک بلیت. دو فیلم بظاهر ” درد” مند در ” نقد” اجتماعی. فیلم اول درباره یک ” گروه خشن ” – نسبتا خشن- است که چاقو به دست در شهر – تهران یا تگزاس یا … ؟- می چرخند و نفس کش می طلبد.

و فیلم دوم درباره اسید پاشی است و قصاص. “لانتوری” ، با اورتوری از فیلم دوم آغاز می شود. تصویر درشت – بسیار درشتی – از چهره دختری غیر زیبا در حال کرم مالیدن به صورت ، که تهش هیستریک می شود؛ و پس زدن ما. در بین این صحنه ، اینسرت هایی بسیارداریم از لب هایی بی کلام  با تدوینی سریع و عکس به عکس و صدای مدام شاتر دوربین عکاسی ، که چشمها و گوشهایمان را آزار می دهد و تا آخر فیلم هم گنگ باقی می ماند . فیلمساز اما لطف کرده در مصاحبه ای قصدش را عیان می کند: ” کارکرد اینسرت لب های ابتدایی فیلم برای رسیدن به این نگاه است: در هر اتفاقی همه حرف می زنند ولی قربانی در گوشه ای تنها رها می شود. این اتفاقی بود که برای “عصبانی نیستم” هم افتاد. رسما قربانی بازی بزرگان شد . همه حرف زدند ، همه مسئولان ، ولی فیلم بود که در نهایت قربانی شد”. دقت می کنید؟ سینما برای دوستان ما به عقده گشایی شبیه تر نیست  و به چیستان؟

مسعود فراستی
مسعود فراستی

تداعی بانی و کلاید

نماهای ابتدایی فیلم، صرفنظر از الکن بودن و خودنمایی ، مثلا قصد گزارشی دارد. استفاده از قالب مصاحبه های روبه دوربین با نماهای درشت به منظور مستند نمایی اجتماعی منجر به قاب هایی ساکن شده که برای جبران این سکون ، استفاده مکرر و آزار دهنده از نما عکس های کوتاه و در هم تنیدن آنها با صدای شاتر ، با مصاحبه های رو به دوربین اعضای تیم – منهای پاشا – پس از دستگیری با لباس زندانی در گوشه کادر درباره خودشان و پاشا ، تئاتری است و سخت کسل کننده. نوع مصاحبه – بدون مصاحبه گر- بیشتربه درد دل می ماند و خاطره گویی، تا مصاحبه در زندان و بازجویی ، یا مصاحبه ای رو به دوربین وکیل و جامعه شناس و روانشناس و میوه فروش پر از متلک های سیاسی مثلا به رئیس جمهور سابق و ” دلواپسان” که باعث توقیف فیلم “عصبانی نیستم”  شده . و”لانتوری” عکس العملی است به آن توقیف و نوعی دق دلی خالی کردن؛ و نه بازتاب اوضاع و واقعیت های جامعه مورد ادعای فیلمساز. نوع تدوین این دسته نماها هم مناسب کلیپ های کوتاه است ، دوربین پیش فعالش نیز. فیلم تا سه ربع اول ، این شیوه کار مستند نما را حفظ کرده و به شرح گروه می پردازد. همه مصاحبه شوندگان از پاشا دفاع می کنند و اینکه چقدر بچه خوبی است. – با اینکه پرورشگاهی بوده-. در خوبی اش همین بس که در صحنه ای به بچه های پرورشگاهی با لبخند کادو میدهد و پیرمردی را از خیابان رد می کند. کافی است  دیگر ، نه؟ براستی شغل پاشا قبل از دزدی و خلافکاری چه بوده که میتوانسته برای بچه ها رابین هود بازی درآورد؟ اما “لانتوری” های بزه کار کیستند؟ یک گروه چهار نفره شامل یک زن جوان که در نوجوانی به عقد مرد معتادی درامده که با او کاسبی می کرده ، یک بچه پرورشگاهی ( پاشا) ، یک دانشجوی اخراجی و ارز فروش و یک دراز قامت که از بچگی شرور بوده. فیلمساز میخواسته ” بانی و کلاید ” را برای ما تداعی کند؟ آنجا یک زن و سه مرد مسلح و اینجا یک زن و سه مرد چاقو بدست. زن جوان گروه ، با اغواگری زنانه اش مردهای پولدار را سر کیسه می کند و دوستانش با چاقو آنها را به اصطلاح خِفت می کنند. هیچ کدام از این چهار نفر ، شخصیت پردازی نمی شوند. نه گذشته ای دارند و نه حال و نه ویژگی ای . فقط عاملین یک کنش اند: خشم و عصبیت.
به نظرم اینان سایکوپات و آنتی سوشیال که نیستند هیچ، اختلال شخصیتی هم ندارند. ماقبل این حرفهایند. هرچند فیلمسازما سعی دارد آنها را ضد اجتماع بنماید و محصول جامعه. اما از آنجا که از زمینه اجتماعی شان تهی شده اند و اعمالشان ریشه یابی نشده ، پا در هوا می مانند. عقبه آنها صرفا به جملاتی از دهان هر کدام از مصاحبه شوندگان و اعضای تیم بسنده می شود. حرفهای آنها هیچ حسی بر نمی انگیزد. با رو به دوربین مونولوگ و کلمات قصار گفتن و سخنرانی مثلا اردشیر رستمیِ خوشایند اما بی ربط درباره قورباغه ها و سنگ زدن بهشان، هیچ درامی ساخته نمی شود و بدون درام ،  فیلمی شکل نمی گیرد  ، چه اجتماعی و چه غیر اجتماعی. فیلم تا نیمه به شدت کسل کننده است و حتی آزار دهنده ، شبیه مقاله سطحی ژورنالیستی است که روی تصاویر مستد نما خوانده می شود – تک گفتارها – .
فیلمساز در فیلم اول – تا قبل از قصه اسید پاشی – ادای آرتورپن در”بانی وکلاید” را در می آ ورد و به چهار آدم بی شخصیت اش سمپاتی دارد، حتی به خشونت شان . به نوعی آنها را محق می داند و قربانی. چرا؟ چون عکس العمل جامعه اند؟ ” در نهایت، جامعه است که چنین افرادی را به سمت این موقعیت هولناک هدایت می کند ” (مصاحبه فیلمساز) ، کدام جامعه؟ چرا از این جامعه نمی گوید؟ فقط آدمهای لمپن لانتوری اش را با چاقو در کوچه و خیابان پلاس می کند. و آنها را به جامعه ی فرضی اش تعمیم می دهد. همچون مخملباف در “عروسی خوبان”.

حتی آدمکشی پاشا را در هنگام خفت گیری با گریه ای نمایشی بعد از چاقو زدن توجیه می کند. و تطهیر.

باید جامعه مورد نظرتان در فیلم ساخته شود شبیه جامعه بیرون!

 منتقد طرفدار فیلم نیز می گوید: “لانتوری فیلم امروز است. فیلم این زمانه و این نسل و حتی جامعه. دقیقتر ، بازتاب جامعه شهری معاصر و تنش و عصبیت و شتاب مرگبار جاری در آن” . به نظرم لازم است به فیلمساز و منتقد پشت سرش بگوِئیم: سینما  ، هنر نمایش دادن است  ، دیدن – و درام ساختن – باور کردن است نه شنیدن. باید جامعه مورد نظرتان در فیلم ساخته شود شبیه جامعه بیرون ، حداقل تکه ای از آن به ” تنش و عصبیت و شتاب مرگبارش” نیز. به بیرون فیلم نمی شود ارجاع داد. فیلم ، یک موجود زنده باید باشد و خودبسنده. هر چقدر این موجود زنده ، خاص تر و واقعی تر ساخته شود ، تعمیم پذیر می شود و عام. عام از دل خاص زاده می شود. در سینما ، هیچ چیز نه مفروض است و نه الصاقی . همه چیز نمایشی است واقعی برای باور کردن. همه ذهنیت ها از پس عینیت می آید . و ما از عینیت است که به ذهنبت می رسیم. برای باوراندن ، می بایستی باور داشت. خوب است نگاهی بیندازیم به فیلم بسیار خوب کلاسیک بروکس- “در کمال خونسردی” – و فیلم خوب مدرن پل هگیس – “تصادف” – که جامعه شناسی شان از پس قصه و درام می آید و سخت باور پذیراست و اثر گذار.

لانتوری
مریم پالیزبان در نمایی از “لانتوری”

چشم مرا به جای چشم او بگیر
و اما فیلم دوم ، که یک ساعت بعد از فیلم اول شروع می شود و ربط چندانی هم به فیلم اول ندارد – و با ترفند انتخاب آدم اول فیلم قبلی -پاشا-  و باران، که بود و نبودش در این فیلم تفاوتی نمی کند و همچون فیلم اول بیشتر از بقیه شخصیت پردازی نشده رها می شود. در فیلم اول رابطه اعضاء گروه با او دوستانه است. گویی او هم یک پسر است نه دختر. در دنیای خشن و بی ترمز لانتوری ها ، بخصوص اینکه “همه مردها مشکل زن دارند” ( به قول یکی از شخصیتهای زن فیلم) چگونه می شود هیچکدام از این بزه کاران (پاشا ودو هم دستش)  هیچ نگاه جنسیتی به باران نداشته باشند. این را با هیچ منطقی نمی شود توضیح داد. ناگهان در فیلم دوم ، قبل از قصاص ، باران ظاهر می شود و از مریم اسید پاشی شده می خواهد” چشم مرا بجای چشم او بگیر” . این جمله که ظاهرا نشانی از عشق دارد- که در فیلم نیست- به جمله ای شعاری و فیلمفارسی تبدیل می شود .
پاشای بزه کار ناگهان به طور تصادفی در یک کتابفروشی ، دختر غیر زیبا، کمی سرد و کمی مسن (همان که در ابتدای فیلم دیدیم ) را میبیند مشغول کتاب خواندن با ژستی تصنعی. پاشا دفعتا عاشقش می شود و علیرغم پا پس کشیدن دختر، با لجاجت سرانجام به دامش می اندازد. دقیقتر به دام او می افتد و ابزارِ مقاصد مثلا اجتماعی روزنامه نگارانه او می شود. دختر روزنامه نگار از عشق او استفاده ابزاری می کند. از اینجا روایت غیر خطی شبه مدرن فیلم ، به روایت خطی تغییر می کند و “قصه عشق” را آرامتر می گوید.  قصه ی عشقی یک طرفه و مفروض. اما صحنه عکس گرفتن خبرنگار و پاشا از کارخانه “شیشه” و لبخند ها و اداهای عاشقانه دختر، هم پاشا را می فریبد و هم تماشا گر را . و بعد ناگهان خیانت دختر را داریم که همچون قبل بی منطق است و دفعی ؛­  ترفند فیلمنامه ای، و توجیهی است برای اسید پاشی توسط پاشا.

این به قول فیلمساز یعنی “جنون” و دو شخصیتی شدن؟
صحنه پاشیدن اسید هم بسیار قابل بحث است . پاشا مشروب می خورد -توجیهی برای عملش؟- که قبل از آن از آن ندیده ایم، و بعد که مطمئن می شود دختر او را نمی خواهد ، بطری اسید را در می آورد و به صورت دختر می پاشد. بدون آنکه از قبل چیزی از این تصمیم “هولناک” و درگیری پاشا با خودش را شاهد باشیم. نتیجه اخلاقی اینکه اگر دختری به پسری-حالا پسرعاشق بزه کار – جواب نه داد ، باید منتظر اسید پاشی باشد؟ روند مثلا جنون پاشا-به قول فیلمساز- با بازی بد محمدزاده بخصوص در صحنه زندان و دونفرشدنش ؛ یعنی دوشخصیتی ؟ و این به قول فیلمساز یعنی “جنون” و دو شخصیتی شدن ؟ حرف بزرگ -چه مثبت و چه منفی- به شخصیت بستن ، شخصیت را نه بزرگ می کند نه پیچیده؛ کمیک نا خواسته شاید .
و سرانجام می رسیم به ده دقیقه آخر فیلم و مراسم پر آب و تاب قصاص . قبل از مراسم با نمایش مکرر چهره زشت و دفرمه شده دختر -با گریم بد- مواجهیم. بغل دستی من گفت داریم فیلم ترسناک می بینیم؟ گویی این تصاویر سادیک مشمئز کننده قصد شکنجه ما را دارند، که برعکس نظر فیلمساز (“تماشاگر درد را حس کند و خود را جای قربانی بگذارد” ) با دختر قربانی همدری که نمیکنیم هیچ، علیه اش نیز می شویم و با پاشای اسید پاش ،”کسی که درد می کشد” همدردی می کنیم. چرا که در لحظه او را می بینیم و چهره وحشت زده اش را و دست و پا زدن هایش را . صحنه حتی سوبژکتیو قربانی نیست، ابژکتیو فیلمساز. فیلمساز اگر بلد بود می توانست به جای نمایش چهره دختر – که ضد حس است – با ترفندی مثلا فلو کردن چهره و صدای درونی ، صحنه را سوبژکتیو او کند . نمایش اسید پاشیدن دکتر با آن اداهای تصنعی و مبتذلش -ناخن گرفتن ، بیسکویت خوردن- و جمله ” من نمی کردم ، دیگری می کرد.” غیر انسانی است و سادیک.

لانتوری
نوید محمدزاده، بهرام افشاری، باران کوثری و مهدی کوشکی در نمایی از “لانتوری”

خشونت سادیستیک
در سینما، با هیچ تصویر سادیستی نمی شود همدردی انسانی برانگیخت، مگر اینکه مازوخیست باشیم. تماشاگر با صورت دفرمه و نمایش کور کردن -و مثله کردن- مشمئز می شود و پس میزند.
نشان دادن بعضی خشونت ها تمایل سادیستی است که فقط می تواند مازوخیست ها را خوش آید .
بخشش دختر هم سخت تصنعی و دفعی است و بی منطق، هرچند که توضیحش دقایقی دیگر از زبان قربانی داده شود. این بخشش هم برایمان علی السویه می شود.
همین جا درباره نگاه فیلمساز به مردم هم بگویم : در دو نمای برق آسا صفی از تظاهرکنندگان جوان را می بینیم که پلاکارد به دست طرفدار قصاص اند و لحظه ای بعد از “بخشش” دفاع می کنند. این ، یعنی “نقد” آنها ؟ اینکه “نقد” فیلم فیلمساز است نه نقد مردم. جنگولک بازی کار دست فیلمساز می دهد.
“لانتوری” با همه مستند بازی هایش ، مطلقا حس مستند واقعی نمی دهد . با شعارهای عاریتی اجتماعی ، با جلوه فروشی و شلوغکاری ، با سیاه و سفید گرفتن، با تدوین سرسام آور و دوربین بی قرار روی دست نمی شود حس ساخت و عواطف برانگیخت. پشت موضوعهای ملتهب اجتماعی و جنجال آفرین نمی توان سنگر گرفت و ژست روشنفکر زده اجتماعی گرا در دفاع از مظلوم و قربانی داشت؛ و نان خورد. فیلم هم اگر با نیت انتقام از مسئولان – و از ما- ساخته شود ، لو می رود. انتقام از ما دیگر چرا ؟ نکند فیلمساز جوان به ظاهر عصبی از ما توقع داشته که برای رفع توقیف فیلم قبلی اش تظاهرات میکردیم؛ آری؟
خوب است به اندازه دهانمان حرف بزنیم و از رنجها و دردهای آشنا و ملموسمان بگوییم تا شاید دردی کوچک را با سینما کمی درمان کنیم. دردهای بزرگتر بماند برای فیلمسازان بزرگ  که درد را میشناسند با نمایش درست آنها ، انسانیت ما را نجات می دهند.




شکایت یک قربانی اسیدپاشی از کارگردان “لانتوری”+واکنش توأم با خونسردی این کارگردان

سینماژورنال: بعد از گذشت چهار هفته از اكران “لانتوری” و در حالی که این فیلم رقم فروش 5 میلیارد را رد کرده است آمنه بهرامي يكي از قربانيان اسيدپاشي، با شكايت از كارگردان و تهيه‌كننده «لانتوري» رضا درميشيان را در معرض چالش تازه‌اي قرار داده است.

به گزارش سینماژورنال بهرامی در گفت‌وگويي كه با روزنامه “ايران” داشته گفته است: «ماجراي ساخت فيلم زندگي‌ام منتفي است و نمي‌توانند ادامه همكاري دهند. آنها مدعي بودند بهمن ٩٤ فيلمي به نام «لانتوري» در جشنواره برلين به نمايش بين‌المللي درآمده كه با اينكه ساختار ضعيفي داشته اما نكته‌هاي سخت و كليدي زندگي شما در آن به نمايش گذاشته شده پس سوژه اين فيلم سوخته است. البته آنها با تشابهاتي كه در فيلم و زندگي من وجود داشت فكر مي‌كردند من فريب‌شان داده‌ام و خواستار بازگرداندن پيش‌پرداخت و سايرخسارت‌ها نيز بودند. ضمن اينكه آلماني‌ها مدعي شدند با تهيه‌كننده و كارگردان ايراني قرارداد بسته‌ام كه به طور كامل اين موضوع را رد كردم.»

مبلغ قراردادي كه ميان آمنه بهرامي و شركت فيلمسازي آلماني بسته شده بود ٢٥٠ هزار يورو معادل يك ميليارد تومان بود كه بهرامي ١٠ هزار يورو از اين مبلغ را به عنوان پيش‌پرداخت دريافت كرده بود. همچنين قرار بود دو درصد از فروش فيلم نيز به بهرامي اختصاص پيدا كند. اين در حالي است كه تمام اين مبلغ قرار بوده به عنوان هزينه درمان آمنه بهرامي استفاده شود و با اين شرايط درمان او نيمه‌كاره مانده است. بهرامي همچنين به استفاده تبليغاتي فيلم لانتوري از صحبت‌هايش در زمان شروع اكران اين فيلم هم اعتراض كرده است. او كه پيش از اين فيلم درميشيان را نديده بود در گفت‌وگويي از كساني كه به قربانيان اسيدپاشي كمك مي‌كنند، تشكر كرد؛ صحبت‌هايي كه در نهايت به نفع فيلم “لانتوري” تمام شد.

بهرامي حالا اعلام كرده است كه عوامل فيلم “لانتوري” از صحبت‌هاي او استفاده تبليغاتي كرده و صحبت‌هاي او را به معناي تشكر از رضا درميشيان قلمداد كرده‌اند. اين موضعي بود كه همزمان با شروع اكران عمومي فيلم لانتوري با حضور عوامل آن بارها از آن صحبت شد. رضا درميشيان، نويسنده و كارگردان «لانتوري» كه در اين نمايش مردمي به همراه زيور پروين و معصومه عطايي، دو تن از قربانيان اسيدپاشي در پرديس كوروش حضور داشت، در نخستين سانس نمايش «لانتوري»، فيلمش را به قربانيان اسيدپاشي تقديم كرد و از حاضران خواست به قربانيان اسيدپاشي اداي احترام كنند.

جوابیه کارگردان “لانتوری”⇐ای کاش به موج حمایت از قربانیان اسیدپاشی می پیوستید

رضا درمیشیان کارگردان “لانتوری” اما در کمال خونسردی در جوابیه اش خطاب به آمنه بهرامی نوشته است: در پي اظهارات سركار خانم آمنه بهرامي و تهمت‌هاي نارواي‌شان عليه فيلم «لانتوري» و شخص اينجانب رضا درميشيان، ضمن اعلام همدردي با ايشان به عنوان يكي از صدها قرباني اسيدپاشي، اعلام مي‌دارم كه در جهت رفع سوءتفاهمات پيش‌آمده براي ايشان، آماده هرگونه پاسخگويي در هر محكمه‌اي هستم. 

وی ادامه داده است: من فيلم «لانتوري» را همچون ديگر فيلم‌هايم -«بغض» و «عصباني نيستم!» – بر اساس اعتقاد، تعهد اجتماعي و نگاهم ساخته‌ام و تهمت‌هاي اينچنيني به من و فيلم‌هايم كمال بي‌انصافي است.  اي‌كاش خانم آمنه بهرامي به جاي شخصي كردن ماجراي فيلم «لانتوري»، به موجي كه با كمك اين فيلم براي حمايت از قربانيان اسيدپاشي و «نه به‌خشونت» ايجاد شده مي‌پيوستند. 

درمیشیان خاطرنشان ساخته است: به حرمت اعتقاد و نيت قلبي كه براي ساخت اين فيلم، در جهت كمك به قربانيان اسيدپاشي و ايجاد گفتمان اعتراضي به ناهنجاري اسيدپاشي در جامعه داشته و دارم و از همه مهم‌تر به دليل احترام به سركار خانم بهرامي كه خودشان هم جزو قربانيان اسيدپاشى هستند، فعلا سخني نمى‌گويم و سكوت مي‌كنم.




روایت بازیگر زن “لانتوری” از بیهوشی سر صحنه و چرایی ردّ پیشنهادات بین‌المللی

سینماژورنال: تازه ترین فیلم رضا درمیشیان با عنوان “لانتوری” از حضور یک بازیگر زن توانا به نام مریم پالیزبان در نقش اصلی خود سود می‌برد؛ بازیگری که پیش از این فقط دو فیلم سینمایی بلند یکی در “نفس عمیق” و دیگری در “لرزاننده چربی” ایفای نقش داشته است.

به گزارش سینماژورنال مریم پالیزبان در “لانتوری” ایفاگر روزنامه نگاری جوان و به‌ظاهر قاعده‌مند است که توسط جوانی خلافکار و البته عاشق‌پیشه دچار اسیدپاشی می شود.

پالیزبان که نماهای بعد از اسیدپاشی را با گریم سنگین عبدا.. اسکندری ایفا کرده است درباره ماسکی که مجبور بوده در این نماها روی صورت بگذارد به “هفت صبح” گفته است: اوایل خیلی تحت فشار بودم و احساس خفگی می کردم مثل اینکه زنده زنده زیر خاک باشید. موقعیت سنگین و سختی برای گروه بود چون حتی برای ناهار نمی توانستم این ماسک را کنار بگذارم؛ جایی را نمی دیدم و احتیاج داشتم دست مرا بگیرند.

وی ادامه داده است: حتی یک بار زیر این ماسک از حال رفتم و در بیمارستان پرستاری که برای وصل کردن سرم آمده بود نفهمید گریم است که البته تاییدی بود بر هنر بی نظیر استاد عبدا.. اسکندری. اما هیچ کس در آن لحظه نخندید و فضا همچنان سنگین باقی ماند.

پالیزبان درباره سختیهای ایفای نقش با چنین گریم سنگینی گفته است: صورت به عنوان ابزار اصلی برای انتقال احساسات از من گرفته شده بود پس تمرکز خودم را بر روی فیزیک مریم گذاشتم. در کنار این نکته آنچه که از ابتدای فیلمبرداری از مهمترین مسائل بود، صدای مریم و نحوه تکلمش بعد از حادثه بود که بعد از چند تمرین و در بررسی و پژوهش به شکل کنونی خود در فیلم رسید.

ترجیح دادم درگیر کلیشه زن مهاجر نشوم

به گزارش سینماژورنال مریم پالیزبان سالهاست ساکن آلمان است و در این کشور تحصیلاتش را تا مقطع دکترا در رشته هنرهای نمایشی ادامه داده است. پالیزبان طی سالهای تحصیل در آلمان با پیشنهادات بازیگری هم مواجه شده است اما هیچ کدام از آنها را نپذیرفته است.

پالیزبان گفته است: در سالهای اولی که به برلین آمده بودم چون آن موقع “نفس عمیق” در جشنواره برلین، کن و هامبورگ نمایش داده شده بود به من پیشنهادات زیادی شد اما این پیشنهاها برایم جالب نبود چون در اکثر موارد کلیشه یک زن مهاجر در آن وجود داشت و من خودم را در این کلیشه نمی بینم

وی ادامه داده است: من خودم را آدمی می بینم که ترجیح می دهد فراتر از مکان جغرافیایی که در آن به دنیا آمده به وی نگاه شود. شاید این درخواست زیادی نباشد اما ترجیح می دهم درگیر این کلیشه نشوم.

جالب است که پالیزبان ترجیح داده سراغ کلیشه گرایی در سینمای غرب نرود اما از آن سو بازیگران ایرانی را داریم که در فیلمها و سریالهالی درجه دوی هالیوودی مرتب به تکرار کاراکتر آوارگان شرقی می‌پردازند و البته مرتب از جایگاه خود در محصولات آن طرف گفته و برای حضور در چنین محصولاتی در داخل نشست خبری برگزار می‌کنند!!!




کارگردان “لانتوری” فیلم بعدیش را خارج از ایران می‌سازد

سینماژورنال: رضا درمیشیان کارگردان جوانی که این روزها با “لانتوری” پیشتاز گیشه هاست بعد از دریافت پروانه ساخت چهارمین فیلم بلندش “یواشکی” قصد دارد فیلمی را خارج از ایران بسازد.

به گزارش سینماژورنال درمیشیان از جمله کارگرداناتی بوده که صراحت کلام آثارش و تصویرگری بی سانسور زندگی جوانان متولد دهه 60 از همان اولین فیلمش “بغض” سبب ساز توجه جشنواره های خارجی به آثارش شد و حالا  حضورهای جشنواره ای فیلمهای اخیر این کارگردان و از جمله “عصبانی نیستم” و “لانتوری” سبب ساز آن شده که شرایط فعالیت خارج از ایران برای درمیشیان فراهم شود.

درمیشیان درباره پروژه آینده اش به “فیلم” گفته است: امسال حتما فیلمی خواهم ساخت. یک تجربه کاملا متفاوت و اولین فیلمم به زبان انگلیسی در خارج از ایران.

درمیشیان البته فیلم اولش “بغض” را هم در خارج از ایران و ترکیه فیلمبرداری کرده بود اما زبان غالب آن فیلم فارسی بود و فیلم محصولی از ایران.
باید منتظر ماند و دید صراحت روایت آثاری نظیر “عصبانی نیستم” و “لانتوری” در ساخته خارج از ایران و انگلیسی زبان درمیشیان هم وجود خواهد داشت؟




یک روزنامه اصلاح‌طلب⇐”هنروتجربه” به محلی تبدیل شده برای نمایش فیلمهای بی‌مخاطب

سینماژورنال: گروه سینمایی کاملا دولتی “هنروتجربه” از همان اولین روزهای راه اندازی اش به یک دلیل مهم که آن هم جدایی این گروه سینمایی از اکران سراسری است با انتقاد رسانه های عمدتا مستقل مواجه شد و البته که این رسانه ها عاقبتی خوش را برای این گونه ایزوله سازی پیش بینی نکردند.

به گزارش سینماژورنال در ماههای اخیر اما دیگر این کارگردانان حاضر در این گروه و از جمله امثال مصطفی آل احمد، خسرو معصومی و وحید وکیلی فر بوده اند که به گلایه از اوضاع اکران در این گروه پرداخته اند.

رسانه های اصلاح طلب در همه این ماهها بیشتر سعی در تبلیغ برای این گروه داشته اند اما به نظر می رسد رفته رفته صدای انتقادات به این رسانه ها هم رسیده است. نمونه اش روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” که در یادداشتی مرتبط با اکران “لانتوری” در این گروه، به صراحت ایراد اصلی این گروه را تبدیل شدن به محلی برای نمایش فیلمهای بی مخاطب دانسته است.

این رسانه البته که از حضور “لانتوری” در این گروه استقبال کرده است و آن را عامل رونق گروه دانسته است اما این را نگفته که اگر بناست فیلمهای دارای سرگروه در این گروه هم اکران شوند اصلا چه نیازی است به دریافت ردیف بودجه دولتی برای راه اندازی یک گروه سینمایی!

متن کامل یادداشت “اعتماد” را بخوانید:

هنروتجربه به دنبال بی مخاطبی نیست

«لانتوري» به‌طور واضح و روشن تجربه‌اي نو در فيلمسازي است؛ شبيه‌سازي به يك فيلم مستند و اقتباسي وفادارانه و در عين حال همراه با خلاقيت از حادثه تلخ اسيدپاشي «آمنه» جملگي «لانتوري» را به يك تجربه تازه در سينماي ايران بدل مي‌كند. كما اينكه نه‌تنها نمونه مشابهي در سينماي ايران ندارد، در كارنامه كوتاه فيلمساز نيز كاري تازه است گرچه همان نگاه تلخ و گزنده درميشيان را به همراه دارد. اين استقبال پرشور از «لانتوري» ابدا هيچ ارتباطي به گيشه‌اي بودن آن ندارد! چرا كه اتفاقا فيلم آخر درميشيان فيلمي است كه از فرط تلخي و تكان‌دهنده بودن قاعدتا بايد مخاطب عام را پس بزند؛ مخاطبي كه در سالن سينما دنبال تفريح و خنديدن است و هميشه پولش را به پاي فيلم‌هاي كمدي ريخته كه دليلي براي استقبال از «لانتوري» ندارد. اين استقبال پيش از هر چيز اصطلاحا به تبليغات منفي پيرامون تيم آن باز مي‌گردد؛ مثلت رضا درميشيان، باران كوثري و نويد محمدزاده. همه‌چيز از «عصباني نيستم!» شروع شد. از حذفش در داوري جشنواره فيلم فجر و اعطاي سيمرغ نويد محمدزاده به رضا عطاران؛ توقيف طولاني مدت كه فيلم را با وجود قرارداد اكران باز هم به محاق برد تا عطش ديدن مردم براي اين تيم روز به روز بيشتر شود. در حالي كه اميدي به اكران «عصباني نيستم!» وجود ندارد؛ حالا همان گروه فيلم جديدي روانه پرده كرده‌اند آن هم با دست گذاشتن روي موضوعي كه باز هم عده‌اي در زمان وقوع پي در پي‌اش سعي در انكار و كمرنگ نشان دادن آن داشتند؛ همه اين عوامل مردم را براي ديدن اين فيلم مشتاق مي‌كند؛ حوزه هنري نيز با دريغ كردن سالن‌هاي سينمايش اين شوق را در مردم دوچندان مي‌كند! تا فيلم را در يك شب به ٢٠ سانس فوق‌العاده برسانند.

اين اعتراض نشانه چیست؟

اين روزها كه فيلم علاوه بر نمايش در گروه عادي در سينماهاي «هنر و تجربه» نيز اكران مي‌شود انتقادات بسياري متوجه اين گروه است كه چرا فيلمي كه براي گيشه است و اصلا مخاطب هنر و تجربه ندارد حق فيلم‌هاي واقعي اين گروه را خورده؟ اين اعتراض تلويحا يعني «هنر و تجربه» مساوي است با فيلم‌هاي بي‌مخاطب؟! با هيچ متر و معيار سينمايي «لانتوري» فيلم گيشه‌اي عامه‌پسند محسوب نمي‌شود گرچه از داستاني جذاب بهره مي‌برد اما نوع روايت ابدا گيشه‌‌اي و عامه‌پسند نيست. اينكه دلايل فرامتني بسياري مخاطب را به سالن‌هاي سينما مي‌كشاند و از آنجا كه مخاطب با فيلم خوبي مواجه مي‌شود تبليغات دهان به دهان مردمي هم به كمكش مي‌آيد ربطي به گيشه‌اي بودن آن ندارد.

مهمترین ایراد هنروتجربه تبدیل شدن به محلی برای نمایش فیلمهای بی مخاطب است
البته كه به گروه سينمايي «هنر و تجربه» ايرادات و نقدهايي وارد است كه مهم‌ترينش همين تبديل شدن به محلي براي نمايش فيلم‌هاي بي‌مخاطب است! شايد فيلمسازاني كه روزگاري فيلم‌هاي بي‌مخاطب‌شان آرشيو مي‌شد از اكران فيلم‌هاي‌شان راضي باشند و بي‌دغدغه فيلم بسازند آن هم بدون كوچك‌ترين توجه به جامعه‌شناسي مخاطب اما واقعيت اين است كه فيلمي كه مخاطب خاص دارد زمين تا آسمان تفاوت دارد با فيلمي كه اصلا به مخاطب فكر نكرده است؛ «هنر و تجربه» و سينماتك‌ها در سراسر دنيا فيلم‌هايي را كه مخاطب خاص دارند به نمايش مي‌گذارند نه فيلم‌هايي كه مخاطبي ندارد! چه كسي را خوش بيايد چه خير از منظر جامعه‌شناسي هنر كسي كه در اثر خويش به مخاطب نمي‌انديشد اصلا هنرمند محسوب نمي‌شود.

وظیفه اصلی این گروه چیست؟
به نظر مي‌رسد مهم‌ترين ايراد وارده به اين گروه سينمايي با اكران «لانتوري» به‌طور عملي خودش را نشان داده است؛ با اكران اين فيلم عده‌اي حالا احساس خطر كرده و دارند هشدار مي‌دهند كه ايها الناس! سينماي «هنر و تجربه» توسط فيلمي گيشه‌اي غارت شده! نگذاريد فيلمي تجربي كه به خاطر مسائل فرامتني استثنائا پرمخاطب شده جاي فيلم‌هاي ما را تنگ كند! نگذاريد يك فيلم پرمخاطب به اين گروه راه پيدا كند و اساس آن را زير سوال ببرد! يك نفر محبت كند به دوستان بگويد گرچه «هنر و تجربه» وظيفه اصلي‌اش نمايش فيلم‌هايي با مخاطب خاص و جدا از جريان اصلي و سينماي بدنه است و بناست امكان نمايش را براي سينماي هنري و تجربي فراهم كند اما قطعا وظيفه‌اش اكران فيلم‌هاي بي‌مخاطب نبوده و نيست.




معرفی هنرمند واقعی عرصه پزشکی از سوی کارگردان “لانتوری”+عکس

سینماژورنال: اول شهریورماه روز پزشک است و هرچند در هفته های اخیر و بعد از درگذشت عباس کیارستمی، برخی رفتارهای افراطی سبب ساز شکل گیری هجمه‌هایی از سوی سینماگران علیه پزشکان شده است اما نسبی گرایی حکم می‌کند که به همان اندازه که ایرادات نظام پزشکی را مرور می کنیم از توانمندیهای این قشر هم بگوییم.

به گزارش سینماژورنال رضا درمیشیان کارگردان جوان سینمای ایران که تازه ترین فیلمش “لانتوری” علیرغم تحریم حوزه هنری بعد از گذشت دو هفته از اکران رقم فروش 3 میلیارد را رد کرده است، از جمله سینماگرانی بود که بعد از درگذشت کیارستمی کوشید به نوبه خود نقدی منصفانه داشته باشد به نظام پزشکی ایران.

اما این کارگردان جوان همزمان با روز پزشک با به اشتراک گذاشتن تصویر یکی از پزشکان فرزانه ایران در صفحه اجتماعیش از وی به عنوان کسی نام برده که با هنرمندی تمام به درمان آسیب دیدگان اسیدپاشی می‌پردازد.

درمیشیان نوشته است: هنرمند واقعى يعنى دكتر سيد كمال فروتن، فوق تخصص جراحى پلاستيك، ترميمى و زيبايى كه همچون نقاشى چيره دست بر روى صورت متلاشى قربانيان اسيدپاشى، گوش و لب و دهان و بينى و ابرو خلق مى كند تا زيبايى از دست رفته شان را بازگرداند. اين هنرمند، انسان بودن را معنى دوباره كرده است با اعلام پرمهرش كه جراحى قربانيان اسيدپاشى را به صورت رايگان انجام مى‌دهد. روز پزشك بر دكتر فروتن و تمامى پزشكان متعهد ، دلسوز ، با شرف و با وجدان گرامى باد.

رضا درمیشیان در کنار دکتر سیدکمال فروتن
رضا درمیشیان در کنار دکتر سیدکمال فروتن



حمایت پخش‌کننده “لانتوری” از حوزه هنری!

سینماژورنال: در حالی که حوزه هنری فیلم مجوزدار “لانتوری” را تحریم کرده است و این فیلم را در سینماهای خود به نمایش درنمی آورد اما علی سرتیپی مدیرعامل فیلمیران پخش کننده “لانتوری” به حمایت از این رفتار حوزه هنری پرداخت.

به گزارش سینماژورنال سرتیپی در گفتگویی که شب گذشته از او در “هفت” پخش شد با اشاره به سوابق سینماداری خود بیان داشت: خود من نیز تاکنون تصمیم به عدم اکران فیلمی گرفته ام. ما به عنوان سینمادار هیچ تعهدی به هیچ فیلمی نداریم که الزاما فیلمی را اکران کنیم. هیچ فیلمی را غیر از سرگروه -که آن هم به پیشنهاد خود سرگروه شده است – هیچ سینمایی اجباری برای اکران ندارد. رفتار رفاقتی یک چیز است، اما قانون تجارت در سینما چیز دیگری است.

وی ادامه داد: قطعا به لحاظ قانونی همچنان که سال ها این اتفاق افتاده است، کسی نمی تواند با حوزه برخورد کند و رفتارش قانونی است.

سرتیپی که پخش “فروشنده” اصغر فرهادی را هم برعهده داشته درخصوص وضعیت اکران این فیلم در سینماهای حوزه هنری گفت: حوزه هنری برخورد خوبی با فیلم «فروشنده» داشته است. مدیران حوزه نظرشان درباره فیلم منفی نیست و قرارداد اکرانش امضا شده است.

تیغ توقیف حوزه بیش از همه دامن سرتیپی را گرفته است اما…

به گزارش سینماژورنال به نظر می رسد اینکه سرتیپی با بیانی کاملا منعطف از رفتار حوزه هنری حمایت کرده است ناشی از آن باشد که این ارگان قرارداد اکران “فروشنده” در سینماهای خود را امضاء کرده است وگرنه حتی اگر درنظر بگیریم سرتیپی به واسطه عدم عضویت در شورایعالی تهیه‌کنندگان با مفاد بیانیه این شورا علیه حوزه هنری موافق نیست به هر حال او پخش کننده ای است که در این سالها همواره تیغ توقیفهای حوزه هنری نصیبش شده است؛

از “پل چوبی” که تهیه کننده اش هم خودش بود گرفته تا ملودرام جنجالی “من مادر هستم” فریدون جیرانی و کمدی هایی نظیر “گشت ارشاد” و “خوابم می آد”، سرتیپی جزو معدود پخش کنندگانی است که درصد بالایی از آثار توقیفی توسط حوزه را وی پخش کرده است.

آخرین فیلم توقیفی حوزه “لانتوری” نیز توسط فیلمیران و سرتیپی پخش شده است و به همین دلیل به نظر می رسید سرتیپی صریحتر از اینها درباره این توقیفها ابراز نظر کند.

آیا وعده های مدیران حوزه برای اکران “فروشنده” سرتیپی را به سمت و سوی چنین اظهارنظری سوق داده است یا مراوداتی نسبی-سببی وجود دارد که مخاطبان از آن بی خبرند؟




اظهارنظر بخردانه غلامرضا موسوی⇐ حوزه هنری به‌جای تحریم فیلمهای مجوزدار، فکری کند به حال سالنهای مخروبه‌اش!

سینماژورنال: فیلم سینمایی «لانتوری» به‌تازگی به اكران رسیده است و با وجود تحریم حوزه هنری، فروش خوبی در گیشه داشته، هر چند مدیران حوزه هنری به‌طور شفاف از تحریم این فیلم سینمایی صحبت نمی‌كنند و پرفروش‌بودن سایر فیلم‌ها را دلیل نمایش‌ندادن لانتوری می‌دانند، واقعیت این است كه حوزه هنری همچنان به تحریم برخی فیلم‌ها ادامه می‌دهد.

به گزارش سینماژورنال سیدغلامرضا موسوی، تهیه‌كننده سینما درباره تحریم تازه حوزه هنری و رویكرد سینماگران در مقابل این تحریم به “شرق” گفت: «حدود دو سال است كه آقای خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی عضو شورای پروانه نمایش هستند، قاعدتا ایشان به‌ عنوان بزرگ‌تر حوزه هنری فیلم‌ها را تماشا می‌كند و قاعدتا در شورایی كه ایشان عضو بودند و هستند به اتفاق آرا، رأی به نمایش فیلمی داده می‌شود و طبعا بسیار تعجب‌برانگیز است كه چطور می‌شود سازمانی زیرمجموعه سازمان تبلیغات اسلامی، فیلم‌هایی را تحریم كند».

آیا حوزه هنری از سازمان تبلیغات منفک شده؟

او ادامه داد: «اینجا دو سؤال مطرح می‌شود، یا حوزه هنری به عنوان زیرمجموعه سازمان تبلیغات اسلامی خودمختار عمل می‌كند و براساس سیاست‌های خودش و بدون درنظرگرفتن نظرات ریاست سازمان تبلیغات اسلامی كار می‌كند یا اساسا نگاه در این دو ارگان متفاوت است و تعمدی در كار است».

موسوی تأكید كرد: «به نظرم این اتفاق ندیده‌گرفتن احترام بازبین‌های نمایش فیلم‌ها و جناب آقای خاموشی ریاست سازمان تبلیغات اسلامی است. طبعا وقتی شخصی مثل آقای خاموشی در مجموعه بالاتری از حوزه هنری فعالیت می‌كند و به فعالیت‌های شورای پروانه نمایش فیلم آگاه است، به نظر می‌رسد كه باید مجموعه حوزه هنری با نگاه سازمان تبلیغات اسلامی موافق و همسو باشد و به آن احترام بگذارد. اما متأسفانه به نظر می‌رسد این‌طور نیست و این چندگانگی در سازمان تبلیغات اسلامی نیز وجود دارد و باعث تأسف است».

امیدوارم شورای پروانه نمایش اعتبار لازم را داشته باشد
او افزود: «امیدوارم شورای پروانه نمایش اعتبار لازم را داشته باشد، به‌خصوص اینكه لانتوری فیلمی است كه از طرف نهادهایی مثل قوه قضائیه تحسین شده و یك آسیب اجتماعی را به تصویر كشیده و طبعا قوه قضائیه به مسائل آشناست و با نگاهی تحلیلی به این فیلم نگاه كرده است. از طرف دیگر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از این فیلم به عنوان یك فیلم قرآنی نام برده است. آدمی كه در عین سیاستمداربودن، آدم فرهنگی است و طبعا حوزه هنری با نظر مخالفش به قوه قضائیه و وزیر فرهنگ بی‌احترامی كرده است».

جوزه هنری به سالنهای مخروبه اش رسیدگی کند
موسوی ادامه داد: «حوزه هنری اگر همتی دارد، بهتر است به سالن‌های نمایش‌اش در شهرستان‌ها رسیدگی كند كه به بیغوله تبدیل شده و اكثر سالن‌های حوزه هنری در شهرستان‌ها خراب است. حوزه هنری حتی نمی‌تواند سالن‌هایش را به لحاظ تعمیرات مدیریت كند، چطور می‌تواند افكار مردم را مدیریت كند؟»

او افزود: «حوزه هنری تاكنون در زمینه تولید در سینما نیز ناموفق بوده است و تصور می‌كنم با اتفاقاتی نظیر تحریم فیلم‌ها قصد دارد، ضعف ‌مدیریتش را پوشش دهد و ذهن‌ها را منحرف كند. به نظر من نیاز است كه مسئولان متولی امور فرهنگی این شرایط را كنترل كنند و به نوعی گوش حوزه هنری را بكشند. چراكه اقدامات این ارگان به فرهنگ ما آسیب می‌زند».

ناتوانی مدیریتی
موسوی در پاسخ به این پرسش كه به نظر شما به چه دلیل بهانه‌های حوزه هنری درباره تحریم فیلم‌ها تغییر كرده است؟ گفت: «به نظر من حوزه هنری دو تفكر به وجود می‌آورد. یك مسیر، تفكر برادر حاتم طاعی است و تفكر دیگر اقدامات مثبت‌تری است كه ظاهرا مسائل مربوط به تحریم فیلم‌ها تفكر برادر حاتم طاعی است و متأسفانه این ناتوانی مدیریتی را نشان می‌دهد».




بیانیه شدیداللحن شورای عالی تهیه‌کنندگان علیه مدیران حوزه هنری

سینماژورنال: شورای عالی تهیه‌کنندگان سینمای ایران، درباره نمایش داده نشدن فیلم «لانتوری» در سینماهای تحت مالکیت حوزه هنری بیانیه‌ای منتشر کرد.

به گزارش سینماژورنال «لانتوری» که از دو هفته‌ گذشته اکرانش آغاز شده است تاکنون در سینماهای تحت مالکیت حوزه هنری به نمایش درنیامده است، این در حالی است که مدیران حوزه هنری هنوز رسما درباره‌ تحریم صحبتی را مطرح نکردند و دلایل عدم اکران را ترافیک و حجم فیلم‌های به نمایش درآمده می‌دانند البته برخی فیلم‌هایی که به تازگی و بعد از اکران «لانتوری» نمایش خود را آغاز کرده‌اند، در سینماهای حوزه هنری هم به نمایش درآمده‌اند.

متن بیانیه شورای عالی تهیه کنندگان علیه مدیران حوزه هنری را بخوانید:

مردم دلیر و فهیم ایران بدانند، بخشی از اموالشان که در ابتدای انقلاب در اختیار نهادی به نام حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی قرار گرفت، تا در خدمت آرمان‌های اسلامی و انقلابی باشد، امروز در جهت سلایق عده‌ای محدود به کار گرفته می‌شود!

از مصادیق این مصادره‌ی سلیقه‌ای و گروهی، تحریم فیلم‌های اجتماعی سینمای شریف ایران است که اغلب تحسین جهانی را برانگیخته است. سؤال بزرگ افکار عمومی از معدود مدیران حوزه‌ی هنری پس از قریب به سی و هشت سال از انقلاب اسلامی این است که اگر سالن‌های آن نهاد انقلابی جایی برای فیلم‌های ارزشمندی چون «لانتوری» ندارد، پس اصولاً حوزه‌ی هنری برای چه ادامه‌ی فعالیت می‌دهد؟

آیا بهتر نیست که مدیران آن حوزه مروری دوباره بر دلایل تأسیس آن نهاد محترم کنند؟ از نظر شورای‌عالی تهیه‌کنندگان سینمای ایران، هر فیلمی که مراحل قانونی را در تولید و نمایش طی می‌کند، استحقاق نمایش را در تمامی سالن‌های سینمایی خصوصاً آنها که به نحوی متعلق به بخش عمومی و تبعاً مردم ایران است، دارد. بنابر این آن تعداد محدود مدیران حوزه‌ی هنری که برخلاف خواست عمومی مردم حرکت می‌کنند، اگر توانایی خاصی در خود احساس می‌کنند به جای سد راه فیلمسازان فکور و متعهد، راهی برای تولید آثار ارزنده پیدا کنند. راهی که سالهاست آن را گم کرده‌اند.