1

برآمده از یادداشت امیر قادری بر “فروشنده”⇐ از “درباره الی…” به بعد، فرهادی، عکس ثابت خودش را به جریانات سیاسی فروخت و پذیرفت که پرچم یک گروه باشد

سینماژورنال: امیر قادری روزنامه نگار و منتقد سینما که مدیریت سایه “کافه سینما” را برعهده دارد در بخشی از یادداشت بلندبالایی که بر “فروشنده” اصغر فرهادی نوشته اشاره جالبی داشته است به تغییر مسیر فیلمسازی این کارگردان بعد از موفقیت “درباره الی”!

به گزارش سینماژورنال در این بخش از نقد 6 بندی قادری که به نظر می‌رسد می‌تواند ناظری باشد به رفتار فرهادی در قبال حواشی اخیری که پیرامون “فروشنده” و “یالثارات” پیش آمده به این مسأله اشاره شده که تبدیل شدن فرهادی به نمادی از یک جریان سیاسی خاص جلوی پیشرفت او را گرفت.

متن کامل یادداشت قادری را بخوانید:

ماکارونی خوشمزه و چادر سیاه

1- خود فیلم مهم “فروشنده” است یا حواشی‌اش؟ قرار است نقد فیلم بنویسیم یا رفع سوءتفاهم کنیم؟ این نوشته چه قدرش ممکن است به سینما مربوط باشد؟ یا به سیاست؟ یا حتی به اجتماع؟ چه قدر، از زمان “درباره الی…”؟ مسئله‌اش هم خود اصغر فرهادی است. مسیری که انتخاب کرد تا در آن رشد کند. قبل‌اش فکر می‌کردم در این مسیر، قربانی سینماست. حالا می‌بینم متاسفانه خودش شده است.

2- بحث‌ای در این نیست که “فروشنده” از خیلی از محصولات سالانه سینمای ما بهتر است. چه به لحاظ فیلمنامه، و چه استانداردهای تولید. اما فرهادی استعداد بزرگ سینمای ما بود. “درباره الی…” را برای اولین بار بهمن سال 87 دیدم. قبل‌اش، و از زمان “شهر زیبا”، با هم سلام و علیک و نشست و برخاست داشتیم. و فیلم به فیلم، دیده بودم که چطور پیشرفت می‌کند. ایرادی که به فیلم قبلی‌اش گرفته می‌شد، نه فقط در فیلم بعدی‌اش نبود، که همان نقطه ضعف، مثلا در ریتم یا بازی بازیگران، به نقطه قوت فیلم بعدی‌اش تبدیل می‌شد. با این وجود شب اولین اکران “درباره الی…” تکان خوردیم. غیرمنتظره بود. یادم هست روزنامه را که داشت می‌رفت زیر چاپ، نگه داشتم تا همان شب بنویسم که “درباره الی…” بهترین فیلم سال 1387 سینمای ایران نیست، یکی از بهترین فیلم‌ها در مقیاس سال 2008 سینمای دنیاست. تعریفی که لااقل در همه دوران نقد نوشتن تا امروز، برای فیلم ایرانی دیگری به ذهن‌ام نرسیده. گذر زمان درباره آن فیلم و این فیلمساز، نشان داد که حق با من بود.

3- اما آن چه را که باید از مسیر فرهادی، این جا بنویسم، می‌گذارم برای بخش آخر مقاله. الان قطع می‌کنیم به زمان حال. به فیلم “فروشنده”. که به هر حال بهانه نوشتن این یادداشت است. با تصاویر پیش‌پاافتاده آغازین‌اش از تشک خواب زن و مرد زیر دیوار ترک خورده خانه زوج اصلی داستان. و یک مقدمه بسیار طولانی حوصله‌سربر، برای کاشتن اطلاعات مورد نظر فیلمساز در دل قصه. پیش بردن فیلم به شیوه جدول کلمات متقاطع تا به نتیجه مورد نظر فیلمساز برسد. در قصه‌ها، این “شخصیت”‌ها هستند که بار سنگین نگاه نویسنده/مهندس کار را، از دوش تماشاگر برمی‌دارند. در داستان‌های خوب و فیلم‌های خوب، به نظرمان می‌رسد این شخصیت‌های قصه هستند که ماجرا را جلو می‌برند و نه ذهن نویسنده. (در شاهکارها، واقعا همین طوری است!) اما در فیلم‌های فرهادی، از “جدایی” به بعد، این شخصیت‌ها مثل موجودات مفلوکی هستند، در ذهن و دست خالق قاهر، که برای رسیدن به نتیجه نهایی، این ور و آن ور پرده، دست و پا می‌زنند؛ تا این که بالاخره کاراکتر، و البته بیننده، در سکانس‌های “بازجو”یی آخر، گیر بیفتد! (فیلم‌های اخیر فرهادی را که می‌بینم، یاد ارسن ولز/ هری لایم شاهکار “مرد سوم” می‌افتم. جایی که از بالای چرخ و فلک، به مردم روی زمین به عنوان چند نقطه کوچولو نگاه می‌کرد –که سوژه کارش بودند و از آن جا برایش مثل نقطه به نظر می‌رسیدند.) در فروشنده چون تعداد شخصیت‌های داستان زیاد نیست (زن قصه به کنار، عملا دو تا شخصیت داریم)، فرهادی برای این که بتواند به زمان لازم برای کاشتن نشانه‌ها و اطلاعات مورد نظرش دست پیدا کند، اجرای تئاتر “مرگ یک فروشنده” آرتور میلر را به ماجرا اضافه می‌کند، که ربط درستی به خط اصلی قصه پیدا نمی‌کند. و تعدادی نما و سکانس از بچه‌های گروه تئاتر و بچه‌های مدرسه شهاب حسینی؛ همان ماجرای فیلم “گاو” و این‌ها. [شاید به همین دلیل است که مجموعه سکانس‌های مربوط به این دو بخش، یعنی مراوده گروه تئاتر و همچنین بچه‌های سرکلاس مدرسه، ضعیف‌ترین بخش‌های فیلم را تشکیل می‌دهند] تا بتواند در لا و لوی این‌ها، نشانه‌هایی را که می‌خواهد در فیلم بکارد، از پیش چشم تماشاگر گم کند و بدنه داستان حجیم‌تر شود. اما خوب که نگاه می‌کنی، همه چیز برای رسیدن به نیم ساعت پایانی است. همه چیز «چیده» شده، زیر نگاه خالق قاهر، تا به نقطه نهایی برسد. این که این روزها همه دارند گیر می‌دهند به ریزه‌کاری‌ها و گاف‌های داستان “فروشنده”، به همین خاطر است. چون که همین پیچ‌های روایتی، در دل جدول کلمات متقاطع مذکور، بیشترین چیزی است که فیلم در اختیارشان می‌گذارد. اما الان، نوشتن درباره این گاف‌ها -که چرا فلان شخص در فلان لحظه، فلان حرکت غیرمنطقی را انجام داده، تنها به این دلیل که در نیم ساعت پایانی، منجر به فلان کنش تاثیرگذار شود- بحث ما نیست. فیلم یک مشکل بسیار بزرگ‌تر دارد. این بار چیزی که فرهادی برای رسیدن به غافلگیری‌ها (و نه ابهام‌ها)ی نهایی، از مای تماشاگر پنهان می‌کند، بخش اصلی داستان است. شما نمی‌توانی با «کنار گذاشتن»، داستانی را که در ذات خودش و در ذهن نویسنده، ابهام ندارد، مدرن کنی.

مثال بزنم. در “درباره الی…” سرنوشت الی/ترانه علیدوستی را نمی‌دیدیم. رفته یا غرق شده؟ معلوم نیست. و این نه یک پنهان‌کاری از سوی نویسنده برای ضربه زدن به تماشاگر در یک سوم پایانی قصه، که یک نطقه ابهام “واقعی” و هنرمندانه بود. تماشاگر آن جا نبود، برای این که نباید می‌بود. حذف این لحظه از ماجرا، انگیزه‌ها و کنش‌های دیگر شخصیت‌های داستان را پیچیده‌تر و جذاب‌تر می‌کرد. اگر الی مرده باشد، آن‌ها از قانون می‌ترسند، اما اگر الی نمرده باشد چه؟ حالا آن‌ها با درون خودشان رو به رو شده‌اند. با نسبت اخلاقی که واقعا با دخترک قصه برقرار کرده‌اند. عدم اطلاع ما از سرنوشت الی، لااقل تا اواخر داستان، که بعد هم درباره‌اش مطمئن نمی‌شویم، ابهامی را به قصه تحمیل می‌کند که تاثیرش را بالاتر می‌برد.
در فیلم‌های بعدی فرهادی، از جمله “فروشنده”، اما ما با پنهان‌کاری و دزدیدن اطلاعات مواجه هستیم که با ذات داستان ناهمساز است. برخلاف آن چه در نگاه اول به نظر می‌رسد، ابهامی در مورد شخصیت‌ها در کار نیست. (شخصیت شهاب حسینی، باید «به مرور» گاو شود)، پس دزدیده شدن سکانس حمام از بیننده، نه فقط همه چیز را به هم می‌ریزد، و از لحاظ قاعده‌ای که نویسنده با تماشاگر گذاشته، یک جور کلاهبرداری دراماتیک است؛ بلکه نشان از بی‌مسئولیتی خالق اثر هم دارد. ما نمی‌دانیم مرد در حمام کاری کرده یا نه، پس نمی‌توانیم درباره واکنش‌های شخصیت اصلی قصه، نظری داشته باشیم. این فرق دارد با مورد “درباره الی…”، که سوال اصلی را مطرح می‌کند: اگر قانون اجتماع درباره مسئولیت مرگ الی و ترس از رو به رو شدن با نامزد دختر نبود، واکنش شخصیت‌ها به نبود الی، چه فرقی می‌کرد؟ در “فروشنده” اما اتفاق افتادن یا نیفتادن تجاوز در داستان، مسیر قصه و نگاه تماشاگر را عوض خواهد کرد. در یک داستان معمایی-جنایی شبیه این، تماشاگر باید از لحظه حذف شده مطلع باشد، تا بتواند درباره شخصیت اصلی قصه “قضاوت” کند. فرهادی از نسبی‌گرایی و عدم قضاوت و گفتگو و پایان باز می‌گوید، در حالی که در نگاه غالب و قاهر او در فیلم‌های اخیرش هیچ کدام از این‌ مفاهیم با فرم‌های داستانی‌شان، محلی از اعراب ندارد. او به عنوان نویسنده، تصمیم‌اش را درباره شخصیت‌ها گرفته، و در چنین داستان جنایی و معمایی، ابهام به زور تحمیل شده به داستانی که ذاتا چندان مدرن نیست، تنها بی‌مسئولیتی نویسنده برای برعهده نگرفتن و نمایش ندادن نتیجه نهایی اقدام شخصیت‌هایش را می‌رساند. چرا شهاب حسینی کار را تمام نکرد؟ اگر در حمام اتفاقی افتاده حق‌اش بود؟ اگر نیفتاده حق‌اش نبود؟ مدرن بودن و نسبی شدن، باید در نگاه نویسنده و ذات داستان باشد، نه به زور پنهان کردن اطلاعات از تماشاگر و تمام کردن فیلم، قبل از پایان داستان.

4- به این اضافه کنید که فرهادی در مقام یک روشنفکر، چیزی به دنیای پیشینیان‌اش در سنت روشنفکری ایرانی اضافه نمی‌کند. همان نمایش بیل مکانیکی در ابتدای “فروشنده”، که شهر را حفر می‌کند تا ساختمان‌های تازه‌ای بسازد، و این که: این وسط انسانیت چه می‌شود و انسان واقعا مدرن نشده ایرانی، چرا باید این تغییر را تحمل کند و این حرف‌ها. همان نگاه نابالغانه‌ای که در سال‌های دهه 1340، با ساخت فیلم‌هایی مثل “خشت و آینه” و “گاو”، مانعی در مسیر پیشرفت و گسترش طبقه متوسط شهری ایران ایجاد کرد و پس از مدتی، رنگ و بوی نگاه خاصی از مذهب را هم به خودش زد. روشنفکری سنتی ایران، عوض این که به شکل گرفتن طبقه متوسط در کشور کمک کند، همواره در بزنگاه‌های این تغییر و گسترش جامعه شهری، ایده‌های محافظه‌کارانه خودش را رو کرده است. از جمله این که: «حالا زود است، و اگر شهرها مدرن شوند، آن وقتی شهروندان سنتی مانده را چه کنیم.» و این که: «حالا صبر کنیم تا همه در ذات مدرن و شهری شوند تا بعد، و گرنه نتیجه این گسترش و پیشرفت، فساد خواهد بود.» بعد هم که معمولا نتیجه‌گیری می‌شود: «تا آن موقع، عوض گسترش آگاهی و توسعه امکانات و ایجاد فرصت مالکیت خصوصی برای طبقه متوسط شهری و دادن جسارت به آن‌ها برای رویارویی بالغانه با مشکلات رشد، بگیرید بنشینید و به صحبت‌ها و فتواهای ما صاحبان امکانات، درباره گسترش فساد در شهر، و پاکی مثلا روستا گوش کنید. مدام به عقب برگردید، و با «ریشه»های‌تان آشتی کنید.» و از این قبیل. مثل همیشه، پاک کردن صورت مسئله، عوض تعمیر. فرهادی هم، همین نگاه سالیان سال را در “فروشنده” دنبال می‌کند، با نماهای آن تشک دونفره زیر آن دیوار ترک خورده، و مردی که بلد نیست کراوات‌اش را ببندد. هی می‌بندد و دوباره باز می‌کند. نشانه‌ها برای‌تان آشنا نیست؟ فقط مربوط به فیلم‌های مهم جریان ظاهرا روشنفکری ایران نمی‌شود. در سریال‌های شبانه سیما هم می‌شود دیدش. و جالب این که پس از دهه 1340، این نگاه واپس‌گرایانه در سینمای ما، حالا باز دارد از سوی جریان روشنفکری سنتی ما، در دهه 1390 جان می‌گیرد و تبلیغ می‌شود. دوباره در مسیر عقب انداختن مسیر شکل‌گیری طبقه متوسط شهری. و به همین خاطر از سوی بخش‌هایی از قدرت حاکم تایید می‌شود. آن هم در یکی از بزنگاه‌هایی که طبقه متوسط دوباره متولد می‌شود. فرق‌اش این است که حالا یک بار تجربه‌اش کرده‌ایم. موانع را می‌شناسیم!

5- خب؛ حالا رسیدیم به نقطه مورد نظر. آن بخشی که در بند شماره 2، از روی آن پریدیم و حالا در مسیر نوشته شدن این یادداشت، و پس از گفتن این حرف‌ها، بهتر می‌توانیم به آن بپردازیم. مسیری که اصغر فرهادی بعد از “درباره الی…” طی کرد. مسیر فیلمساز هم مثل فیلم‌هایش، باز مسیر معمول روشنفکری سنتی ایران در دهه‌های گذشته بود. البته با شدت و غلظت بیشتر. گفتیم که فرهادی در فیلم‌ها و مصاحبه‌هایش از نسبیت، پایان باز، عدم قضاوت و اهمیت گفتگو حرف می‌زند. و این دقیقا همان چیزی است که در فیلم‌هایش خبری از آن نیست، و این البته مشکلی ندارد. درباره خیلی از فیلمسازها همین طور است. فقط حرف‌اش را نمی‌زنند. اما اصغر فرهادی چه به عنوان یک فیلمساز و چه به مقام روشنفکر، اشتباه بزرگ‌تری مرتکب شد. از “درباره الی…” به بعد، او عکس ثابت خودش را به جریان‌های سیاسی فروخت. پذیرفت که پرچم یک گروه باشد. و عکس و پرچم هم که قرار نیست تغییر کنند. اصلا نباید تغییر کنند. به همین خاطر عوض این که خودش را، چه در محضر خودش و چه دیگران، در معرض نقد و گفتگو قرار دهد، ارتقا بدهد یا خطر کند؛ در حفظ آن عکس و پرچم کوشید. خواست، گیرم هماهنگ شده با قدرت، نماد یک قبیله باشد. پس در همه این سال‌ها عوض پیشرفت در کارش بعد از “درباره الی…”، حواس‌اش رفت به این که با کی بنشیند، کجا بنشیند، کجا ننشیند، کجا از مایکل بارکر رییس سونی تشکر کند و کجا از ملت ایران. کجا عکس بگیرد، کجا نگیرد. کی نامه بدهد. چه روزی بدهد. برای چه کسی بدهد. برای چه کسی ندهد. اجازه داد که جریان‌های سیاسی، منتقد فیلمش را بکنند دشمن ملت ایران و موافق فیلمش را حامی فلان گروه. رفت سراغ این که با کدام خبرنگار، چه جور مصاحبه‌ای بکند. کدام‌اش خارجی باشد و کدام داخلی. یعنی درست دورترین جا از نقد و گفتگو ایستاد. روشنفکری سنتی ایران هم، طبق معمول، جای این که از گفتگو دفاع کند، از تصویر ثابت دفاع کرد، عوض این که نگاهش را گسترده‌تر کند، سراغ حفظ قبیله رفت، و فرهادی هم به تشخیص خودش، خواست ابزار دست این جریان باشد. او دیگر گفتگو نکرد، پیش از بازجویی، با انگشت نشان داد و متهم کرد. این است که نه تنها در مسیر نوشتن داستان، این طور پسرفت داشت، که به لحاظ بصری هم درجا زد. شرایط تولید بهتر شده، اما ویژگی‌های بصری فیلم در حد “درباره الی…” هم نیست. بله ما هم در این مدل فیلم دوست داریم کارگردانی دیده نشود، اما قرار نیست تلاش برای رسیدن به این نقطه، کمبود سلیقه بصری و اتمسفر سینمایی فیلم را هم جبران کند.

6- فروشنده اما نسبت به چند ساخته اخیر فیلمساز، چند لحظه امیدبخش دارد. باشد که از دوران بازجویی‌های سابق و داستانگوی قاهر فاقد انعطاف فعلی فاصله بگیریم. بازی خوب شهاب حسینی، و مهارت فرهادی در تعیین مسیر زاویه دید سوم شخص در مسیر روایت داستان به کنار، منظورم دو لحظه انسانی است که نمونه‌اش را در فیلم‌های قبلی فیلمساز تماشا نکرده‌ایم. یکی سکانس خوب و چالش‌برانگیز تصمیم برای لذت بردن یا نبردن از ماکارونی خوشمزه سر میز (ما بودیم، می‌خوردیم یا نه؟)، و بعدی [توجه: خطر اسپویل داستان] لحظه ورود همسر پیرمرد با چادر سیاه، که در برابر دوربین باز می‌شود و همسر له شده‌اش را، پس از “وسوسه”، در آغوش می‌گیرد. برای ما، ساختن، و نه انهدام، طبقه متوسط شهری، از همین جا، و از همین لحظه، آغاز می‌شود.

فیلم بعدی اصغر را، به همین دلیل، با علاقه و انتظار خواهم دید.

 

امیر قادری
امیر قادری



اتمام نمایش⇐”فروشنده” نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۷ شد

سینماژورنال: بالاخره بعد از چند روز بازی نمایشی و انتخاب هفت فیلم به اضافه “فروشنده” به عنوان گزینه‌های معرفی به اسکار و بعد از حذف سه فیلم، در نهایت نام “فروشنده” به عنوان گزینه نهایی ارسال به اسکار معرفی شد.

به گزارش سینماژورنال امیر اسفندیاری سخنگوی هیات معرفی فیلم ایرانی اعلام کرد: پس از بحث های همه جانبه و بررسی های تکمیلی در خصوص پنج فیلمی که در فهرست کوتاه دوم قید شده بود، این هیات با اکثریت قوی آراء، فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی را برای معرفی به فرهنگستان و رقابت از سوی کشورمان در رشته بهترین فیلم خارجی زبان برگزید.




اظهارات یک منتقد پیشکسوت درباره روند ارسال فیلم برای اسکار⇐چرا مخاطبان را بازی دادند؟/از همان ابتدا نام “فروشنده” را اعلام می‌کردند

سینماژورنال: هیات معرفی فیلم ایرانی برای اسکار طبق سنوات گذشته، با میزبانی بنیاد و تعامل مستقیم با خانه سینما و سازمان سینمایی شروع به کار کرد.

به گزارش سینماژورنال خانم پوران درخشنده (کارگردان) و آقایان محمد بزرگ نیا (کارگردان)، محمد حیدری (دبیر جشنواره فیلم فجر)، سعید عقیقی (فیلمنامه‌نویس و منتقد سینمایی)، امیرحسین علم الهدی (دبیرشورای سیاستگذاری سینمای هنر و تجربه)، شهرام مکری (کارگردان)، تورج منصوری (مدیر فیلمبرداری)، اکبر نبوی (تهیه کننده و منتقد سینمایی) و امیر اسفندیاری (معاون بین الملل بنیاد سینمایی فارابی) اعضای حاضر در این کمیته هستند.

فارغ از حضور چهره‌هایی مانند امیرحسین علم‌الهدی در این هیات که جز مدیریت یک گروه سینمایی کاملاً دولتی هیچ دانش آکادمیک یا تجربه موثری در عرصه بین الملل نداشته است، رویه انتخاب فیلم و سپس حذف برخی از آثار از این فهرست است که سؤال برانگیز می‌نماید.

هیات انتخاب ابتدا هشت فیلم «ابد و یک روز» (سعید روستایی)، «اژدها وارد می‌شود» (مانی حقیقی)، «ایستاده در غبار» (محمد حسین مهدویان)، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» (وحید جلیلوند)، «دختر» (سیدرضا میرکریمی)، «فروشنده» (اصغر فرهادی)، «لانتوری» (رضا درمیشیان) و «ناهید» (آیدا پناهنده) را به عنوان آثار اولیه‌ای اعلام کرد که در این هیأت بررسی خواهند شد و در نهایت یکی از میان آنها به بخش غیرانگلیسی زبان اسکار معرفی خواهد شد. هرچند همین چینش ابتدایی هم نشان از انتخاب «فروشنده» به عنوان گزینه نهایی و نمایشی بودن هفت فیلم دیگر داشت اما هیأت انتخاب برای امتداد دادن به نمایش خود، 2 روز بعد از شروع به کار، نیز نام سه فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، «اژدها وارد می‌شود» و «ابد و یک روز» را از فهرست حذف کرد و به پنج گزینه رسید.

در نهایت نیز این «فروشنده» بود که به عنوان گزینه نهایی ایران به بخش غیرانگلیسی زبان اسکار راه یافت و بقیه گزینه‌ها جز آن که فضایی را فراهم کنند توجیه‌گر فعالیت این هیأت و البته دریافت حق‌الزحمه فعالیت، اثرگذاری دیگری نداشتند. سؤال اینجاست که چرا سازمان سینمایی از همان ابتدا به صراحت نام «فروشنده» را به عنوان گزینه اسکار معرفی نکرد؟

یک بازی نمایشی
جبار آذین، منتقد و مدرس سینمای ایران با اشاره به اینکه رویه انتخاب فیلم برای اسکار به یک بازی بدل شده است به «صبح نو» گفت: اگر قرار بود «فروشنده» نماینده ایران برای اسکار باشد چه لزومی داشت به بازی با مخاطبان و سینماگران دیگری پرداخته شود که نام فیلمشان در فهرست است؟ رک و راست اعلام می کردند «فروشنده» گزینه نهایی ماست و البته دلایل خود را هم ضمیمه میکردند. اما این کار را نکردند و یک بازی نمایشی ترتیب دادند تا بگویند در حال بررسی گزینه‌ها هستیم.

آذین درباره چرایی این رفتار بیان داشت: مدیران سینمایی دولت یازدهم محافظه‌کارند و این محافظه‌کاری کاملاً در تضاد است با تدبیری که شعار دولت است. تدبیر یعنی آن که وقتی مدیری تصمیمی را درست می‌داند با تبیین دلایل خود درباره آن تصمیم، به اجرای آن مبادرت کند ولی محافظه‌کاری باعث می‌شود حتی جرأت نکنند از همان اول از علاقه خود برای ارسال «فروشنده» به اسکار سخن گویند پس یک هیأت را معرفی می‌کنند و ضمن بازی کردن با اسامی فیلم‌ها و قرار دادن برخی گزینه‌های بی ربط به اسکار، از یک طرف وقت را تلف می‌کنند و از طرف دیگر کار هیأت را بزرگ جلوه می‌دهند.

این منتقد خاطرنشان ساخت: اینکه برخی از سینماگران این هیأت هم اسیر دست مدیران می‌شوند جای تعجب دارد. البته روی سخنم با برخی اعضای بی ربط حاضر در هیأت نیست. حرفم با سینماگران پیشکسوتی است که در هیأت حضور دارند و تن داده‌اند به یک حرکت نمایشی برای معرفی «فروشنده». حداقلش این است که چنین سینماگرانی نباید بازی مدیران را بخورند.

مدیرانی که جسارت ندارند
این منتقد پیشکسوت که سال‌ها در رسانه‌هایی چون «سروش»، «نقدسینما» و «سینما» فعالیت داشته است در توصیف محافظه‌کاری مدیران سینمایی گفت: به هر حال مدیریت نیاز به یک ویژگی مهم دارد و آن هم جسارت در تصمیم‌گیری است، اما چنین جسارتی وجود ندارد و در نتیجه مدیر سینمایی برای آن که مبادا اعلام صریح و مستقیم «فروشنده» به عنوان گزینه نهایی اسکار با مخالفت برخی رسانه‌ها مواجه شود ابتدا هیأت انتخاب را معرفی می‌کنند و بعد هشت فیلم را اعلام می‌کنند و سپس سه فیلم را خط می‌زنند و بازی را ادامه می‌دهند تا در نهایت بعد از اعلام نام «فروشنده» توسط هیأت، اگر انتقادی شکل گرفت از این بگویند که این انتخاب تصمیم مستقیم هیأت انتخاب بوده و آنها در شکل‌گیری آن نقشی نداشته‌اند.

جبار آذین
جبار آذین

وی ادامه داد: چندمرحله‌ای بودن انتخاب فیلم برای اسکار نه تنها عجیب نیست که کاملاً منطقی است اما به شرط اینکه واقعاً همه فیلم‌ها در گزینش شرایط برابر داشته باشند و این‌طور نباشد که محصولی منهای معیارهای اصلی معرفی اسکار، به واسطه سفارش مدیران جایگاه والاتری داشته باشد.

جرأت ندارند «ایستاده در غبار» را به اسکار بفرستند
جبار آذین با اشاره به اصلی‌ترین ویژگی‌هایی که می‌بایست برای انتخاب فیلم برای اسکار ملاک قرار گیرد گفت: قبل از هر چیز محصولی باید معرفی شود که به معنای واقعی کلمه ایرانی باشد. به جز آن کیفیت ساختاری فیلم و البته مخاطب‌پسند بودن و داشتن پخش‌کننده بین‌المللی قوی عناصری است که می‌تواند توجیه‌گر انتخاب باشد.

وی ادامه داد: بر این اساس در میان گزینه‌ها هم فیلمی داشتیم مثل «ایستاده در غبار» که فارغ از محتوای پالوده و کاملاً ملی به لحاظ تکنیکی اثری است کاملاً نوآورانه حتی در مقیاس‌های جهانی. این فیلم می‌توانست با داشتن یک بازوی پخش قوی خارجی، گزینه‌ای مناسب برای اسکار باشد اما مدیران سینمایی و البته هیأت انتخاب جرأت این را نداشتند که روی این فیلم دست بگذارند چون مرعوب فضاسازی‌های شبه‌روشنفکرانه حامی «فروشنده» هستند که به لحاظ کیفی حتی در کارنامه فرهادی هم اثر پیشرویی نیست.




سه گزینه فرعی اسکار حذف شدند⇐حالا مانده “فروشنده” و ۴ گزینه فرعی دیگر

سینماژورنال: در حالی که در روزهای گذشته هیأت انتخاب فیلم برای اسکار نام 8 فیلم اولیه را به عنوان نامزدهای اولیه اسکار ایرانی اعلام کرده بود با حذف 3 فیلم، فهرست باقیمانده شامل 5 فیلم شد.

به گزارش سینماژورنال در فهرست باقیمانده پنج فیلم منتخب به ترتیب حروف الفبا عبارتند از: «ایستاده در غبار» (محمد حسین مهدویان)، «دختر» (سیدرضا میرکریمی)، «فروشنده» (اصغر فرهادی)، «لانتوری» (رضا درمیشیان) و «ناهید» (آیدا پناهنده).

به این ترتیب از فهرست اولیه، فیلم‌های «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» (وحید جلیلوند)، «اژدها وارد می‌شود» (مانی حقیقی) و «ابد و یک روز» (سعید روستایی) حذف شده‌اند.

با توجه به روند پیشرفت کار، امید می رود که ظرف یکی – دو روز آینده، تکلیف نماینده ایران در اسکار ۲۰۱۷ روشن شود.




هشت فیلم ایرانی در فهرست اولیه اسکار⇐”فروشنده”+۷ سیاهی‌لشکر!؟

سینماژورنال: هیات معرفی فیلم ایرانی در سال جاری طبق سنوات گذشته، با میزبانی بنیاد و تعامل مستقیم با خانه سینما و سازمان سینمایی شروع به کار کرد.

به گزارش سینماژورنال خانم پوران درخشنده (کارگردان) و آقایان محمد بزرگ نیا (کارگردان)، محمد حیدری (دبیر جشنواره فیلم فجر)، سعید عقیقی (فیلمنامه نویس و منتقد سینمایی)، امیرحسین علم الهدی (دبیرشورای سیاستگذاری سینمای هنر و تجربه)، شهرام مکری (کارگردان)، تورج منصوری (مدیر فیلمبرداری)، اکبر نبوی (تهیه کننده و منتقد سینمایی) و امیر اسفندیاری (معاون بین الملل بنیاد سینمایی فارابی) در سال جاری در این کمیته عضویت دارند.

علیرضا تابش مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی و منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما در نخستین جلسه این هیات ضمن خوشامدگویی از ادامه این تعامل مطلوب ابراز رضایت نمودند.

«ابد و یک روز» (سعید روستایی)، «اژدها وارد می شود» (مانی حقیقی)، «ایستاده در غبار» (محمد حسین مهدویان)، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» (وحید جلیلوند)، «دختر» (سیدرضا میرکریمی)، «فروشنده» (اصغر فرهادی)، «لانتوری» (رضا درمیشیان) و «ناهید» (آیدا پناهنده) آثار اولیه ای هستند که در این هیأت بررسی خواهند شد و در نهایت یکی از میان آنها به بخش غیرانگلیسی زبان اسکار معرفی خواهد شد.

با توجه به حضور “فروشنده” اصغر فرهادی در این فهرست به نظر می رسد بعید به نظر می رسد دیگر فیلمهای حاضر در فهرست، شانسی برای انتخاب داشته باشند.

 




پیشنهاد رسانه اصلاح‌طلب: “ایستاده در غبار” را به بخش مستند اسکار بفرستید⇔این پیشنهاد در شرایطی طرح شده که حتی خالق “ایستاده…” هم مستند بودن آن را نفی کرده!

سینماژورنال: در فاصله کوتاهی که تا معرفی نماینده ایرانی اسکار باقی مانده است یک دوقطبی پیش آمده است در انتخاب نماینده اسکار از میان “فروشنده” اصغر فرهادی یا “ایستاده در غبار” محمدحسین مهدویان.

به گزارش سینماژورنال روزنامه اصلاح طلب “شرق” در گزارشی که به بهانه شکل گیری همین دوقطبی ارائه شده پیشنهاد تازه ای داده و آن هم معرفی “ایستاده در غبار” به عنوان نماینده ای برای حضور در بخش مستند اسکار.

“ایستاده در غبار” مستند است

این رسانه نوشته است: واقعیت این است که در یک قیاس اجمالی میان دو فیلم «فروشنده» و «ایستاده در غبار» به‌راحتی می‌توان گفت که هر دو فیلم واجد ویژگی‌هایی هستند که نه‌تنها یکدیگر را نفی نمی‌کنند؛ ‌بلکه می‌توانند در کنار یکدیگر به‌عنوان دو نمونه مجزا از هنر برخاسته از هنرمندان ایرانی مطرح و بررسی شوند؛ ولی جنس آن دو فرق می‌کند. «فروشنده» فیلمی داستانی و «ایستاده در غبار» فیلمی مستند است.

رسانه مذکور ادامه داده است: از گذشته تاکنون در ایران فقط به طور رسمی فیلم‌های «داستانی» به اسکار معرفی شده‌اند. حالا با توجه به ویژگی‌های فیلم محمدحسین مهدویان، ‌با ابتکار مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، ‌فیلم «ایستاده در غبار» می‌تواند به‌عنوان فیلمي مستند از سینمای ایران به اسکار معرفی شود (البته در این مسیر سازوکارهایی وجود دارد که باید به آن توجه کرد)؛ اما دانستن این نکته می‌تواند پاسخ برخی از سؤال‌ها را بدهد که روند انتخاب و معرفی فیلم‌های «داستانی» و «مستند» از سوی هر کشور خارجی به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی متفاوت‌اند که توجه به این نکته، نه‌تنها برخی از مشکلات را مرتفع می‌کند؛ ‌بلکه برای سینمای ایران فرصت مناسبی فراهم خواهد کرد تا شکل‌های مختلف و متعددی از فيلم‌هاي خود را در معرض دید جهانیان قرار دهد.

حتی خالق “ایستاده…” هم مستند بودن آن را نفی کرده

به گزارش سینماژورنال پیشنهاد “شرق” و معرفی کردن “ایستاده در غبار” به عنوان مستند به اسکار در شرایطی رخ داده است که نه تنها در تیتراژ اثر بر ساختگی بودن تمامی تصاویر تأکید شده بلکه محمدحسین مهدویان کارگردان و نویسنده این فیلم نیز در اغلب گفتگوهای خود بر این تأکید کرده که حتی یک نمای مستند هم در فیلم وی وجود ندارد و تمامی آنچه در “ایستاده…” می بینیم تصویرسازی دراماتیکی است که به گونه‌ای مستندنما انجام شده است.

بر این اساس چگونه می توان فیلمی را که حتی خالقش نیز مستند بودن آن را تکذیب کرده به عنوان نماینده مستند به اسکار معرفی کرد؟




در دیدار بهروز وثوقی با شهاب حسینی چه گذشت؟+عکس

سینماژورنال: شهاب حسینی که برای دریافت اقامت آمریکا مدتیست به ایالات متحده رفته(اینجا را بخوانید) در روزهای اخیر دیداری داشته است با بهروز وثوقی بازیگر سرشناس ایرانی.

به گزارش سینماژورنال در این دیدار به غیر از گفتگو درباره محصولات سینمایی داخل و جریان موفقیت “فروشنده” در کن که شهاب درباره آن حرف زده، بهروز برخی از خاطرات دهه های قبل خود را برای شهاب نقل کرده است.

از جمله این خاطرات ماجرای همکاری با مسعود کیمیایی و چگونگی تولید “قیصر”و  همین طور همکاری با شاپور قریب در “ممل آمریکایی” بوده است؛ قریب همان کارگردانی است که فرهادی سریال “روزگار جوانی” را برمبنای برخی از خاطرات دوران دانشجویی خود برای وی نوشت.

شهاب حسینی و بهروز وثوقی
شهاب حسینی و بهروز وثوقی
شهاب حسینی و بهروز وثوقی
شهاب حسینی و بهروز وثوقی(طرح گرافیکی از مجید گنجی)



تکذیب ادعای افزوده شدن دو سکانس به نسخه داخلی “فروشنده” از سوی علی معلم

سینماژورنال: در حالی که روزنامه “صبح نو” ادعایی طرح کرده بود مبنی بر تفاوت نسخه ای از “فروشنده” که در کن ارائه شده با نسخه اکران داخل و اینکه در نسخه داخلی دو سکانس بیشتر از نسخه اصلی وجود دارد(اینجا را بخوانید) اما علی معلم روزنامه نگار، منتقد و تهیه‌کننده سینما این مسأله را تکذیب کرد.

به گزارش سینماژورنال روزنامه مذکور ادعا کرده بود سکانسهای جا گذاشتن حق الزحمه روسپی در خانه عماد و رعنا و همچنین دیالوگ پیرمرد متعرض خطاب به عماد با مضمون “وسوسه شدم” از جمله سکانسهایی بوده که در نسخه به نمایش درآمده در جشنواره کن نبوده و برای اکران داخلی اضافه شده است.

علی معلم که سالهاست در جشنواره های مطرح جهانی حضور دارد و امسال هم در جشنواره کن حاضر بود اما چنین مسأله ای را تکذیب کرده و به سینماژورنال گفت: این ادعاها نادرست است و هر دو سکانس در نسخه اصلی که در کن به نمایش درآمد وجود داشت.




ادعای رسانه نزدیک به شهردار⇐فرهادی دو سکانس را به نسخه اکران داخل “فروشنده” اضافه کرده است+شرح این دو سکانس

سینماژورنال: در حالی که “فروشنده” اصغر فرهادی حتی با وجود اکران در گروه آزاد تعداد بالایی سینما در اختیار دارد و در ده روز ابتدایی اکران رقم 3 میلیارد فروش را رد کرده است روزنامه “صبح نو” از رسانه های نزدیک به شهردار تهران ادعای عجیبی را درباره این فیلم طرح کرده است.

به گزارش سینماژورنال این ادعا عبارت از آن است که اصغر فرهادی برای گذشتن از سد ممیزی دو سکانس را به نسخه اصلی فیلم اضافه کرده است!

متن ادعای این روزنامه درباره این دو سکانس اضافی را بخوانید:

 ظاهراً نسخه نمایش داده شده در کن با نسخه نمایش داده شده در سینماهای ایران اندکی تفاوت دارد. تا به حال از این تفاوت سخن به میان نیامده است و اینکه کجای فیلم در اکران‌های تهران و کن با یکدیگر متفاوت است. هرچند هنوز شخص فرهادی در این مورد حرفی نزده است اما برخی حرف و حدیث‌ها از آن می‌گویند که او برای کم شدن بار انتقادات مخاطب و رسانه‌های داخلی، سکانسهایی را به نسخه اکران داخل ایران اضافه کرده است.

سکانسی که گویا چندان به چشم نیامده است. کاراکتر مظنون به تعرض در پاسخ به شهاب حسینی که از او علت این کار را جویا می‌شود، پاسخ می‌دهد: «وسوسه شدم.» در نمایی دیگر از فیلم، حتی مبلغی را هم که همیشه پیرمرد در گوشه اتاق به عنوان حق‌الزحمه به روسپی سابق می‌داده، در گوشه یکی از اتاق‌ها گذاشته است.

⇓⇓⇓

این ادعا در گفتگوی علی معلم با سینماژورنال تکذیب شد.(اینجا را بخوانید)




شهاب حسینی “قیصر” شد+عکس

سینماژورنال: هفته نامه “همشهری جوان” در تازه ترین شماره خود، با جلدی متفاوت که بازسازی پوستر قیصر با شمایل شهاب حسینی است به بازار آمد.

به گزارش سینماژورنال ابن مجله در شماره جدید خود با ارائه پرونده ای کامل، از زاویه ای متفاوت  به بررسی فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی پرداخته است.

در این پرونده سوالی تازه پیرامون فیلم مطرح این روزهای سینمای ایران مطرح شده که آیا عماد کاراکتر اصلی فیلم، یک قیصر امروزی است؟

این موضوع با حضور کارشناسان و صاحب نظران از زاویه سینمایی و روانشناسی تحلیل و بررسی شده است. جلد این شماره هم بر مبنای این موضوع با الهام از پوستر معروف فیلم “قیصر” توسط سلمان ریس عبداللهی طراحی شده است.

روی جلد "همشهری جوان"
روی جلد “همشهری جوان”



ادعای منتقد “کیهان”⇐قوانین آکادمی اجازه نمی‌دهد “فروشنده” نماینده ایرانی اسکار باشد

سینماژورنال: اکران “فروشنده” تازه ترین فیلم اصغر فرهادی در حالی به تدریج وارد هفته دوم خود می شود که بسیاری این فیلم را گزینه قطعی ایران برای بخش غیرانگلیسی زبان اسکار 2017 می دانند.

به گزارش سینماژورنال با این حال سعید مستغاثی منتقد پیشکسوت سینمای ایران در حاشیه نقدی که برای “فروشنده” در “کیهان” نوشته ادعا کرده به دلیل آن که تهیه کننده اصلی این فیلم فرانسوی است این فیلم نمی تواند نماینده ایرانی اسکار باشد.

متن کامل یادداشت مستغاثی در این باره را بخوانید:

چگونه میتوان مالکیت را به کارگردان داد؟

گویا باز هم دوستان روی فرستادن “فروشنده” فیلم به اسکار، زوم کرده‌اند. یعنی باز هم تکرار همان اشتباه فجیع دو سال پیش درباره فرستادن فیلم «گذشته» که ناشی از کمترین مطالعه درباره قوانین آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکاست.
واقعا چگونه می‌شود در سینمایی مانند سینمای آمریکا که اساسش بر نقش تهیه‌کننده و کمپانی تولید‌کننده قرار دارد، چشمان خود را بست و مالکیت فیلم را به کارگردان و نویسنده تفویض کرد؟!

ابتدا کمپانی و بعد تهیه کننده، تعیین کننده کشور صاحب اثر است
فقط کمی دقت و مطالعه در قوانین یک فیلم (لااقل از نظر سینمای هالیوود و آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا)، روشن می‌کند که ابتدا کمپانی تولید‌کننده و بعد تهیه‌کننده و ملیت آنها، تعیین‌کننده کشور صاحب اثر است و نه کارگردان و نویسنده فیلمنامه!!

درک این واقعیت نه هوش سرشاری می‌خواهد و نه ذوق بسیار! وقتی تولید‌کننده و تهیه‌کننده فیلم «گذشته» و یا همین «فروشنده» فرانسوی و قطری باشند، نویسنده و کارگردانش به هر کجا که می‌خواهد تعلق داشته باشد، اساسا از نظر آکادمی اسکار اهمیتی ندارد!!

اگر چنین نبود…
اگر چنین نبود، مثلا فیلم‌های آنگ لی (مثل «کوهستان بروکبک» و «زندگی پای» و …) بایستی به تایوان تعلق می‌داشت و آثار گیلرمو دل تورو (مثل «پسر جهنمی» و «هزارتوی پن» و … ) به مکزیک، «آب تیره» ساخته والتر سالس به برزیل و «دیگران» آلخاندرو آمنابار به اسپانیا تعلق پیدا می‌کرد. ولی چنین نبود و نیست و  همه آنها به دلیل تولید در کمپانی‌های آمریکایی و دارا بودن تهیه‌کننده آمریکایی، محصولی از سینمای آمریکا به حساب آمده و می‌آیند.




ارسال بلیت رایگان “فروشنده” برای روسای سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری+عکس

سینماژورنال: اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل با ارسال بلیط رایگان به حجت الاسلام خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و محسن مومنی شریف، رئیس حوزه هنری این سازمان از آنها خواستند با خانواده هایشان به دیدن فیلم “فروشنده” بروند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “نسیم” این اتحادیه روز گذشته در نامه ای سرگشاده خطاب به خاموشی، با انتقاد از سیاستهای متناقض این سازمان در زمینه سینمایی و اکران فیلم “فروشنده” نوشت: دولت در سال آخر از هر امکان در فضای فرهنگی در صدد کسب رای است و رفتارهایش بر این قاعده طبیعی است، اما آیا روحانی مسئول سازمان تبلیغات اسلامی نیز به دنبال رأی است که باعث به سخره گرفته شدن اقتضائات اسلامی و انقلابی می شود؟

این اتحادیه ادامه داد: روحانی مسئول سازمان تبلیغات اسلامی خود با «یک خانواده محترم»، حاضر است دسته جمعی به تماشای فیلمی با محتوای آنچه در توضیحات ارائه شد، بنشیند؟ مدیران دیگر حوزه هنری که در مقابل این اقدام کوته بینانه ی دور از اصول انقلاب سکوت کرده اند چطور؟

نکته جالب مربوط به بلیتهای رایگان فروشنده سینمای آنهاست که به جای پردیسی باکیفیت نظیر آزادی که مدیریتش در زیرمجموعه حوزه هنری است، بلیتهای رایگان سینمایی فرسوده به نام مرکزی برای این روسا فرستاده شده است.

بلیت رایگان فروشنده برای رییس سازمان تبلیغات اسلامی
ارسال بلیت رایگان “فروشنده” برای رییس سازمان تبلیغات اسلامی
بلیت رایگان "فروشنده" برای رییس حوزه هنری
بلیت رایگان “فروشنده” برای رییس حوزه هنری



نتیجه فراخوان بازیگری در تلگرام؟⇐نقش منفی “فروشنده” در اختیار عموی دستیار فرهادی!!!+عکس

سینماژورنال: اولین فراخوان تلگرامی انتخاب بازیگر را محمدحسین مهدویان برای “ایستاده در غبار” به راه انداخت تا بازیگران نقشهای اصلی و از جمله بازیگر نقش احمد متوسلیان را پیدا کند؛ در نهایت اما هادی حجازی فر از فعالان عرصه تئاتر بود که به نقش اصلی رسید و نه استعدادی برآمده از فراخوان.

به گزارش سینماژورنال اصغر فرهادی هم برای انتخاب بازیگران “فروشنده” فراخوانی را از طریق دستیارش کاوه سجادی حسینی برگزار کرد. نتیجه این فراخوان هم هیچ نتیجه ملموسی در فیلم ندارد و بجایش نقش منفی داستان به خویشاوند دستیار کارگردان رسیده است!

فرید سجادی حسینی که در “فروشنده” نقش مرد متعرض به “رعنا”(با بازی ترانه علیدوستی) را بازی کرده است، عموی کاوه سجادی حسینی دستیار فرهادی در “فروشنده” است.

سجادی حسینی که در جشنواره کن هم در کنار فرهادی و بازیگران اصلی روی فرش قرمز حضور داشت بیشتر به عنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز در سینمای ایران فعالیت داشته و البته سابقه ایفای نقشهای فرعی در آثاری نظیر “مدرسه پیرمردها”، “عشق شیشه ای” و “شب بیرون” را هم داشته است که کارگردان فیلم آخر هم برادرزاده شان بوده است. وی یک سریال به نام “مهرآباد” را هم کارگردانی کرده است.

اینکه چطور شده بعد از کلی سروصدا درباره انتخاب بازیگر از طریق تلگرام نام ایشان از گلدان درآمده جای سوال است؟

آیا ایشان هم تصویر یا فیلمی کوتاه از بازیشان را برای دستیار فرهادی یا همان برادرزاده شان تلگرام کرده بود؟ یا مراودات خانوادگی در این میان نقش داشته؟

عوامل "فروشنده" در کن/اولین نفر از چپ فرید سجادی حسینی است
عوامل “فروشنده” در کن/اولین نفر از چپ فرید سجادی حسینی است
فرید سجادی حسینی(راست) در نمایی از "فروشنده"
فرید سجادی حسینی(راست) در نمایی از “فروشنده”



سست، بی‌تعلیق، خنده‌دار و دروغی به نام “ضدّغیرت بودن” که کمکی است به بالا رفتن فروش “فروشنده”!

سینماژورنال/حامد مظفری: آیا اصغر فرهادی می تواند زیربنای تولید یک کمدی بفروش باشد؟

سابقه ای که از او در “دایره زنگی” به خاطر داریم می‌گوید بله!
اما اگر ظرف زمانی که او در آن قرار گرفته را رصد کنیم باید بگوییم، خیر! فرهادی بعد از اسکاری که برای “جدایی…” گرفته محال است جرأت کند اله‌مانهای آشنای سینمای مینی مالیستی تلخ نمایانه خود را رها کرده و یک کمدی مفرح بسازد.
با این حساب “فروشنده” باید یک محصول جدی و البته تنش آلود باشد؟
خیر!
“فروشنده” برای مخاطبی آشنا با سینمای فرهادی، یک فیلم مفرح و البته خنده‌دار است.
منهای سکانسهایی که در کلاس درس و به هنگام روخوانی “گاو” یا در سالن نمایش “گاو” می گذرد و البته ذاتا دارای موقعیت کمیک است، فیلم برای این ساخته نشده که فرح‌بخش(!) یا خنده‌دار باشد اما تلاش بیش از حد فیلمساز برای تصویرسازی موقعیتهای بحرانی چون زیربنای متنی محکم نداشته به جای ایجاد التهاب، می‌خنداند.
این خود یک نتیجه محافظه کاری فیلمسازی است که پیمودن مسیرهای تجربه شده قبلی را به تجربه فضای جدید ترجیح می دهد و می کوشد آدمها و موقعیتهایی را برای روایت انتخاب کند که پیشتر در “جدایی…” و تا حدی “چهارشنبه سوری” با آنها روبرو بودیم.
همین می شود که برای مخاطبی که برای تماشای یک تجربه جدید به سینما آمده جای جای فیلم پر می شود از دیالوگها و نماهایی کاملا جدی که خنده آور هستند.

لبخندهایی که حاصل سست بودن زیربنای درام است

از همان ابتدای فیلم و ریزش نمادگرایانه ساختمان و کمک مرد اول فیلم “عماد” به بیماری محتضر به نام “حسین” که لباسی سبزرنگ به تن دارد(!) تا این دیالوگ عماد که از آرزویش برای لودر انداختن زیر شهر و از نو ساختن آن می گوید و حتی پاسخ بابک که از انجام پیشتر چنین تجربه ای می گوید؛ این لبخند است که بر لب مخاطبان می نشیند.
از نماهای ماکارونی خوران عماد و رعنا بعد از گره اصلی و طعنه های خاله زنک مابآنه همسایه ها و “مرتیکه هرزه” خطاب کردن بابک از سوی عماد تا رفتار پیرمرد متعرض، بازجویی عماد از پیرمرد و حتی رفتار همسر پیرمرد و “عزیز جون” گفتنش این کمدی ناخواسته است که شکل می گیرد.
چرا؟
به یک دلیل مهم و آن هم سست بودن زیربنای درام و به خصوص ابلهانه بودن گره اندازی اصلی و در کنارش تلاش برای حرکت آرام و بر مدار دنیای خاکستری تجربیات موفق پیشین.
به این موقعیتها می خندیم چون گره فیلم با حداقل ظرافت انداخته شده و پیامدهای پس از گره هم بی کمترین آشنایی زدایی و تعلیق پیش می‌رود.
دست فیلمساز را خوانده ایم و می دانیم که نه پرسوناژهای تازه ای دارد و نه حرف تازه و فقط می سازد چون می داند همچنان اعتبار اسکار برایش سرمایه زاست و این گرفتاری در حرکت آونگی است که همه چیز را میان مایه جلوه می دهد.

کارگردانی که بدون تحقیق درباره بیزنس بدنامان، گره افکنی کرده

گره فیلم با تجاوز به یک زن متاهل افکنده می شود. گره کجا افکنده می شود؟ در خانه ای که پیشتر زنی بدنام در آن ساکن بوده!
کسب و کار زن چگونه نمایش داده می شود؟ هر که زنگ در خانه را می زند ایشان در ورودی را باز کرده و در واحد را نیز نیمه باز می گذارد برای تشریف فرمایی مشتری بدون حتی چک کردن تلفنی ماجرا!!!
متجاوز کیست؟ یک پیرمرد نزار که حال بالا آمدن از پله ها را هم ندارد و مدام از وضعیت جسمی نابسامانش می گوید!!!
درامی که زیربنایش حداقل تحقیق و جستجو درباره موقعیت و آدمهای علت یا معلول گره اصلی را ندارد نمی تواند واقع گرایانه جلوه کند و این آسیبی است که “فروشنده” فرهادی را از فرط سست عنصر بودن اسباب گره افکنی به محصولی خنده آور بدل کرده است.

همه نوآوری فرهادی در “فروشنده” ارجاع به ساختار فیلم در فیلم بوده که نمونه های بهترش را مثلا بیضایی در پروژه ناتمام “لبه پرتگاه” ارائه داده بود. فرهادی البته به جای فیلم، نمایش “مرگ فروشنده” را به درام اصلی افزوده؛ اما این افزودن بی دلیل که شاید برای کشیدن پای آرتور میلر به داستان و استفاده ار نام او در کنفرانسهای مطبوعاتی بوده اما بیشتر سبب بالا رفتن زمان فیلم و مطول شدن دوسوم ابتدایی آن شده است.

حتی قدر عطاران هم جسارت ندارید

فرهادی اگر حتی قدر رضا عطاران و “دراکولا”یش به تجربه گرایی اهمیت می داد، حداقل کاری که می کرد قرار دادن آدمهای خاکستری و همواره مرددش در ژانری تازه و با حال و هوایی نو بود.
ساده ترین راه هم بدل کردن “فروشنده” به یک درام معمایی بود به خصوص که خط اصلی یعنی تجاوز به زن در خانه شخصی و تلاش برای یافتن متجاوز، انگ معماسازی و رکب زدن پیاپی به مخاطب بود اما امان از اسکار که دست و پای فیلمساز ما را بسته و محدودش کرده به پیمودن نهایتا یک اپسیلون-همان ساختار فیلم در فیلم-  بیشتر از مسیر پیشین.

گزاره جعلی “ضدغیرت بودن فروشنده”
“فروشنده” منهای عقبه سازنده و دو جایزه اش از کن، به یک دلیل دیگر شوری عمومی را به هنگام آغاز اکران تجربه کرده و آن هم خدمتی است که تندروها به آن کرده اند.
این گزاره برخی رسانه های تندرو که فرهادی فیلمی در مذمت غیرت و تعصب ناموسی ساخته و  طرح این ادعا که مرد “فروشنده”، متجاوز به همسرش را می بخشد کاملا جعلی هستند؛
در جعلی بودن این ادعاها همین بس که مرد داستان نه تنها به بازجویی پر از تحقیر و شکنجه روحی، متعرض به همسرش می پردازد بلکه علاوه بر زندانی کردنش، دقیقا دو بار هم او را تا سرحد مرگ می برد و برمی گرداند که البته در همه این مراحل تقابل فیزیکی هم چاشنی کار است.
پس اتفاقا انتقام ناموسی هم در فیلم وجود دارد و البته نه با چاقوی دسته نقره زنجان، بلکه با محبوس کردن متعرض در واحدی از آپارتمانی فروپاشیده و بازجویی و سپس تحقیر روحی و جسمی تا سرحد مرگ.

خدمت برادران تندرو به فرهادی، الکساندر ماله گی و فاطمه الرمیحی

اینکه برخی تندروها این انتقام را ندیده اند-یا نخواسته اند که ببینند-و فیلم را ضدغیرت و نماد دیاثت خوانده اند، بهترین ضدتبلیغ برای فیلمی میان مایه است چون فیلم را جوری نشان می دهد که نیست و کنجکاوی ایجاد می کند برای تماشای فیلم.
و جالب، سکوت فیلمساز در برابر این اتهام است. او کمترین تلاشی برای رفع اتهام انجام نمی دهد چون بهتر از هر کس می داند فارغ از کارکرد موثر این ضدتبلیغات در داخل، به هنگام حضورهای بعدی در رقابتهای سینمایی آلوده به سیاست نیز نفی دوستان تندرو، به شدت به نفع اثر و شرکای تولید آن است؛ شرکایی که از الکساندر ماله گی فرانسوی گرفته تا فاطمه الرمیحی قطری را دربرمی گیرد.

فروشنده اصغر فرهادی
نمایی از “فروشنده” اصغر فرهادی



اولین رقم فروش “فروشنده”؛ کمی بیش از ۱/۵ میلیون

سینماژورنال: اکران “فروشنده” اصغر فرهادی از صبح امروز آغاز شد اما پیش فروش اینترنتی بلیت در سینماها از یکشنبه آغاز شده بود و همین سبب ساز آن گشت که بلیت روزهای ابتدایی اکران یکی دو پردیس اصلی شهر به سرعت کمیاب شود.

به گزارش سینماژورنال صبح امروز و رأس ساعت 6.45 اکران “فروشنده” در سینما آزادی آغاز شد و زودتر از حد تصور نیز آمار فروش فیلم در سایت سینماتیکت قرار گرفت.

برطبق اولین آمار فروش “فروشنده” تا حالا 1 میلیون و 635 میلیون تومان فقط در سینماهایی که متصل به سیستم مکانیزه خرید بلیت هستند فروش داشته است.

اولین رقم فروش "فروشنده"
اولین رقم فروش “فروشنده”



توصیه ایمنی شجریان به فرهادی

سینماژورنال: همزمان با آغاز اکران “فروشنده” و در فاصله سه هفته مانده تا تولد محمدرضا شجریان، اصغر فرهادی کارگردان سینمای ایران نامه ای را خطاب به شجریان نوشته و آن را برای انتشار در اختیار “شرق” قرار داده است.

به گزارش سینماژورنال در این نامه که بخش عمده اش شرح جایگاه شجریان در موسیقی ایران است جمله از شجریان خطاب به فرهادی بیشتر از بقیه جلب توجه می کند؛ جمله ای که به یک توصیه ایمنی شبیه است.

شجریان به فرهادی گفته است: آقای فرهادی، شهرت مثل سرعت بالاست. با سرعت پایین از روی دست‌اندازها هم می‌توان گذشت اما در سرعت بالا عبور از روی یک سنگریزه هم می‌تواند حاصلش واژگونی باشد برای همیشه!

متن کامل نامه فرهادی به شجریان را بخوانید:

خاطره ای از کوچه های پاریس

مدتی‌ست برای تحقیق و نگارش فیلم‌نامه “گذشته” در پاریس هستم. روزها بیشتر به یادداشت‌نویسی می‌گذرد و غالبا پیش از غروب می‌روم پیاده‌روی. از کوچه‌های پیچ‌وواپیچ منطقه پنج پاریس می‌گذرم تا به پارکی برسم و یک ساعتی تا قبل از بستن درهای پارک راه بروم.
امروز از ظهر باران باریده و تازه چند دقیقه‌ایست که آسمان باز شده. کوچه‌ها خلوتند و هوا سرد. از کوچه‌ای به کوچه بعدی می‌روم. یکباره صدایی قدم‌هایم را آرام می‌کند. آوازی‌ست با صدای آقای شجریان نازنین. سر بلند می‌کنم. باید از یکی از خانه‌های اطراف باشد. چندقدمی می‌روم اما دلم نمی‌آید دور شوم، برمی‌گردم، به‌دنبال پنجره‌ای که این صدای دلنشین و آشنا را به کوچه می‌رساند نگاهم را روی ساختمان‌ها می‌چرخانم. حدس می‌زنم صدا از پنجره‌ای نیمه‌باز می‌آید در یکی از طبقات بالایی ساختمانی قدیمی. پنجره‌ای که شاید هم‌وطنی آن را گشوده و گوشه‌ای از اتاقش غرق در زمان و مکانی دیگر نشسته و خیره به این آسمان خاکستری خسته از بارش مانده.


«غم زمانه خورم یا فراق یار کشم»
این‌سوی کوچه ایستاده‌ام به شنیدن صدایی که از پنجره می‌آید.  آواز تمام می‌شود و باز سکوت و من به راه می‌افتم اما تصویر هموطن غربت‌نشین در گوشه اتاقش تازه برایم آغازشده و رهایم نمی‌کند.
در حال پیاده‌روی احساس خوبی دارم که در «جدایی نادر از سیمین» نام نازنین آقای شجریان را در یکی از صحنه‌ها آورده‌ام.
یکی، دو سال بعدتر سوار ماشینی به سمت فرودگاه می‌روم تا به ایران بازگردم. راننده هموطن نیست اما صدای استاد در حال پخش است در همه مسیر. می‌پرسم «اهل کجایید؟» می‌گوید «مراکش» می‌پرسم «این موسیقی را که می‌شنوید می‌دانید از چه کشوری‌ست؟»، «ایران». یکی از همکارانش که در جمع راننده‌ها با او رفیق‌تر بوده چندی پیش این آلبوم را به او هدیه کرده.

اگر از آقای شجریان دارید، روشن کنید

گفت معنای شعرها را نمی‌فهمد اما هربار می‌شنود آرام می‌گیرد. همه مسیر تا فرودگاه شاردوگل، شب، سکوت و کویر است. بعدتر این خاطره را برای خودشان هم تعریف می‌کنم. خاطره مرد مراکشی او را به یاد خاطره‌ای دیگر می‌اندازد که دوستانشان نقل کرده بودند. دوستان آقای شجریان رفته بودند به سفری در شمال. در مسیری میان جنگل، پیرمردی خسته، مانده در راه دست بلند کرده تا او را سر راه به روستایش برسانند و آنها هم سوارش می‌کنند. لختی بعد از پیرمرد اجازه می‌گیرند تا موسیقی پخش کنند و پیرمرد می‌گوید «اگر از آقای شجریان دارید، روشن کنید».

دردسرهای شهرت

آن هموطن غربت‌نشین در پاریس، آن راننده مراکشی و این پیرمرد خسته روستایی، سهیم و همراه‌شدن در خلوت دلتنگی آدم‌هایی در گوشه‌وکنار جهان چیزی‌ست بسیار بالاتر از شهرت و حتی بالاتر از محبوبیت. این را به خودشان گفتم.

گفتند: «آقای فرهادی، شهرت مثل سرعت بالاست. با سرعت پایین از روی دست‌اندازها هم می‌توان گذشت اما در سرعت بالا عبور از روی یک سنگریزه هم می‌تواند حاصلش واژگونی باشد برای همیشه». و این جمله‌ایست پرمسئولیت که از او به یادگار دارم. این روزها دلتنگ او هستم. دلتنگ نگاه آرام و مهربانشان؛ خیلی‌ها دلتنگ اویند. یک سرزمین دلتنگ اویند. چشم‌به‌راه آمدنتانیم، تندرست و برقرار




نتیجه اعتراض رسانه‌ها و مخاطبان⇐بازگشت بهای بلیت “فروشنده” به رقم سابق

سینماژورنال: بعد از آغاز پیش فروش بلیتهای “فروشنده” با افزایش قیمت و رسیدن سقف قیمت به 15 هزار تومان، خیلی زود انتقادات رسانه ها و از آن سو اعتراض مخاطبان به این امر شکل گرفت؛ این اعتراضات هم با این واکنش سخنگوی شورای نمایش مواجه شد که این اقدام با هماهنگی صاحبان فیلم انجام شده است و البته سازندگان فیلم نیز این مسأله را رد کردند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال دامنه انتقادات اما باعث شد که  پخش‌کننده فیلم «فروشنده» دو روز بعد از آغاز پیش فروش اعلام کند بلیت‌های این فیلم از شنبه 13 شهریور ماه به قیمت سابق پیش فروش می‌شود.

 طبق اعلام دفتر «فیلمیران» با توجه به مخالفت تهیه‌کننده فیلم «فروشنده» با افزایش قیمت بلیت‌های سینمایی این فیلم، قیمت بلیت‌های این فیلم بنا به تصویب شورای صنفی نمایش به قیمت سابق همان سینماهای ممتاز 8000 تومان و سینماهای مدرن 10 هزار تومان به فروش می‌رشد.

 با توجه به اینکه طی چند روز اخیر برای روزهای چهارشنبه، پنج‌شنبه و جمعه با قیمت قبلی برای فیلم اصغر فرهادی پیش فروش بلیت انجام شده‌ است،تغییر قیمت بلیت به روال سابق از شنبه 13 شهریور ماه انجام می‌شود.

فیلم «فروشنده» با بازی شهاب حسینی و ترانه علیدوستی از روز چهارشنبه  10 شهریور ماه با 13 سالن در تهران و 12 سالن در شهرستان‌ها نمایش خود را آغاز می‌کند.

 




یک تناقض بزرگ⇐سازندگان “فروشنده”: مخالف افزایش قیمت بلیت هستیم/سخنگوی شورای نمایش: با هماهنگی صاحبان فیلم این اتفاق افتاده!!

سینماژورنال: افزایش قیمت بلیت سینماها برای فیلم “فروشنده” اصغر فرهادی و رسیدن به سقف قیمت 15 هزار تومان(اینجا را بخوانید) باعث نارضایتی بسیاری از مخاطبان شده است.

به گزارش سینماژورنال این نارضایتی سبب ساز آن شد که روابط عمومی “فروشنده” با صدور اطلاعیه ای از عدم رضایت خود از افزایش قیمت بلیت سخن گوید. در اطلاعیه روابط عمومی آمده است: در پى مصوبه شوراى صنفى مبنى بر افزايش قيمت بليت به خاطر مدت زمان فيلم و سيستم پخش با كيفيت برتر در سينماهاى پرديس كوروش، آزادى، چارسو، فرهنگ و هويزه مشهد لازم به توضيح است كه سازندگان فيلم “فروشنده” دخالتى در اين افزايش قيمت نداشته و نظر خود را مبنى بر حفظ قيمت‌هاى قبلى به پخش‌كننده و شوراى صنفى اعلام نموده‌اند. اين مصوبه از سوى شوراى صنفى در جهت حقوق سينماداران اتخاذ شده و ارتباطى با گروه سازنده فيلم “فروشنده” ندارد.

فرجی از افزایش قیمت با هماهنگی صاحبان فیلم سخن گفته!

با این حال غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش به “صبح نو” گفته است: بر طبق مصوبه ابتدای سال 95 شورای صنفی نمایش سینماداران با توافق با صاحبان فیلم می توانند سقف قیمت بلیت را تا 15 هزار تومان برسانند که افزایش قیمت بلیت “فروشنده” هم برمبنای همین مصوبه بوده است.

فرجی در چرایی این افزایش قیمت بیان داشته است: «فروشنده» به لحاظ زمان فیلم بیشتر از دو ساعت است و برای همین باعث می‌شود تعداد سانس‌های سینماها کمتر بشوند. طبیعی است که سینمادار به خاطر کم شدن تعداد سانس تعداد کمتری بلیت می‌فروشد و این مسأله جبران نمی‌شود مگر با افزایش قیمت بلیت. البته این را هم بگویم که این فیلم در پردیس‌ها با سیستم D نمایش داده می‌شود که این هم می‌تواند دلیلی دیگری بر افزایش قیمت باشد.

فرجی درباره اعتراض برخی مخاطبان که می‌گویند سینماداران به‌واسطه نام فیلمی که برنده دو جایزه از کن شده از مخاطبان سوءاستفاده می‌کنند بیان داشت: سوءاستفاده‌ای در کار نیست. وقتی سینمادار مجبور است تعداد کمتری سانس در طول روز داشته باشد بدیهی است که باید قیمت را بالا ببرد. وی ادامه داد: این اعتراضات زمانی موضوعیت دارد که پردیس‌ها در مورد تمامی فیلم‌ها این افزایش قیمت را لحاظ کنند اما در تمام طول سال فقط یک بار این اتفاق افتاده است.

این تناقض چگونه حل خواهد شد؟

به گزارش سینماژورنال برمبنای مصوبه ای که سخنگوی شورای صنفی نمایش به آن استناد کرده است قاعدتا افزایش قیمت بلیت “فروشنده” هم با توافق میان سینماداران و صاحبان فیلم که در اینجا پخش کننده اثر فیلمیران و تهیه کننده آن اصغر فرهادی را شامل می شود صورت پذیرفته است!!!

این در تناقض است با ادعای سازندگان فیلم که از بی خبری نسبت به قضیه گلایه دارند.




فرهادی در راه مجیدی؟⇐افزایش ۵۰ درصدی بلیت بخاطر “فروشنده”!!!

سینماژورنال: این یک قاعده است که در ابتدای سال شورای صنفی نمایش ارقام تازه بلیت سینماها را اعلام می کند و البته این رقمی است که باید تا پایان سال ثابت بماند.

به گزارش سینماژورنال با این حال برای اولین بار در سال گذشته و همزمان با اکران فیلم پرهزینه “محمد رسول ا..(ص)” مجیدی به بهانه زمان طولانی فیلم قیمت بلیتهای سینما به طور استثنایی برای این فیلم به 10 هزار تومان رسید.

امسال هم مشابه آن اتفاق برای فیلم “فروشنده” فرهادی افتاده است؛ با توجه به اعلام شورای صنفی نمایش بلیت فیلم “فروشنده” در روزهای عادی 12 هزار تومان و در روزهای پنجشنبه و جمعه و تعطیلات در سینماهای مدرن 15 هزار تومان خواهد بود.

دلیل این امر هم به مانند فیلم مجیدی زمان طولانی فیلم قلمداد شده؛ البته این ادعا در شرایطی طرح شده که فیلم مجیدی نزدیک به سه ساعت و نیم زمان داشت و فیلم فرهادی کمی بیشتر از 2 ساعت!!!




ادعای تازه رسانه‌ای که اخیرا به نقد صریح عملکرد رییس سازمان تبلیغات پرداخته بود⇐خاموشی مخالف اکران بدون سانسور “فروشنده” است!

سینماژورنال: در شرایطی که پیش فروش اینترنتی بلیتهای فیلم “فروشنده” اصغر فرهادی آغاز شده و سینما آزادی از سینماهای تحت مدیریت حوزه هنری هم بلیت این فیلم را پیش فروش می کند(اینجا را بخوانید) خبرگزاری اصولگرای “نسیم”  از مخالفت حجت الاسلام خاموشی رییس سازمان تبلیغات اسلامی با اکران نسخه بدون سانسور این فیلم خبر داد.

به گزارش سینماژورنال این خبرگزاری که هفته گذشته در یادداشتی انتقادی عملکرد رییس سازمان تبلیغات اسلامی را به نقد کشیده بود(اینجا را بخوانید) عطف به گفته های روز گذشته رییس کمیسیون فرهنگی مجلس درباره مخالفت یک عضو شورای پروانه نمایش در اکران نسخه اصلی این فیلم(اینجا را بخوانید) خاموشی را همان عضو مخالف شورا دانسته است.

متن گزارش نسیم را بخوانید:

طبق شنیده ها رئیس سازمان تبلیغات اسلامی که از اعضای شورای پروانه نمایش هم هست یکی از منتقدان اصلی اکران بدون ممیزی فیلم فرهادی است.

پس از انتشار گفتگوی حجت الاسلام پژمان فر، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس مبنی بر اینکه یکی از اعضای پروانه نمایش اصلاحاتی را برای فیلم فروشنده به ارشاد اعلام کرده و عنوان داشته بدون این اصلاحات با اکران آن مخالف است، شنیده های خبرنگار «نسیم آنلاین» حاکی از آن است که این عضو شورای پروانه نمایش، حجت الاسلام خاموشی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بوده است.

حجت الاسلام خاموشی بعد از تماشای فیلم فرهادی، اصلاحاتی را به ارشاد اعلام کرده و عنوان کرده بدون این اصلاحات مخالف نمایش فیلم است.

وی یکی از اعضای مهم شورای پروانه نمایش است که نظراتش نقش مهمی در سرنوشت فیلم های سینمایی دارد.