1

بدهی فارابی را بده و این همه متلک نشنو!

سینماروزان: اینکه در تازه‌ترین دوره شورای صنفی نمایش، تمامی اعضا به مرتضی شایسته رأی داده‌اند تا رییس شود و محسن امیریوسفی فقط یک رأی آورده و آن هم رأی خودش به خودش، به کنار.

اینکه محسن امیریوسفی با سابقه ساخت فقط 3 فیلم(!) و بدون هر گونه تجربه در مقوله اکران یا سینماداری، ناگهان در دولت دوم اعتدال از شورای صنفی نمایش سربرآورده و به ریاست شورا رسیده، به کنار!

اینکه امیریوسفی تا زمانی که در شورا بود کلمه ای درباره «دولتی» بودن شورا حرف نزد و تازه وقتی در دوره جدید شورا فقط یک رأی آورد(!) و نتوانست رییس شود، تازه یادش افتاد شورا، دولتی است، به کنار!

اینکه اساسا بخش عمده اعضای شورای صنفی نمایش در سالهای اخیر تمام انتقادات به شورا از باب انفعال دربرابر تبعیض در اکران تا تخلفات سینماداران و پخش کنندگان را فقط با دو جمله پاسخ میدادند و آن هم اینکه «شورا فقط دفتری است برای ثبت قرارداد و هیچ گونه مسئولیت نظارتی ندارد» و حالا رییس دو سال اخیر شورا، ابراز نگرانی کرده از دولتی شدن شورایی که تنها کارش ثبت قرارداد بوده هم به کنار!!

آنچه الان حول امیریوسفی جریان دارد ماجرای بدهیش به فارابی است و اینکه چرا بدهی را پس نمیدهد تا خیال خود را راحت کند؟

باز با اینکه اصلا فارابی و نهادهایی مانند مرکز گسترش یا انجمن سینمای جوان راه افتاده اند تا از تولیدات فیلمسازان ایرانی حمایت کنند کاری نداریم!

الان محسن امیریوسفی با این پرسش مواجه است که چرا بدهی فارابی را نمیدهد؟؟

اینکه فارابی میلیاردها تومان فقط بودجه پشتیبانی و جاری میگیرد که به فیلمسازان کمک کند اظهرمن الشمس است و بارها در این باره در سینماروزان نوشته‌ایم ولی فارابی دو جور از فیلمها حمایت میکند که یکی اش پرداخت وام است و او که وام میگیرد متعهد میشود که وام را برگرداند.

چرا امیریوسفی وام فارابی را برنمیگرداند تا هر رفتار و گفتاری از ایشان از کشاندن پای بهروز وثوقی به فیلم اکران شده‌اش تا رأی نیاوردن در دوره جدید شورای صنفی نمایش به این وام گره بخورد و حتی از یک مدیر بلندپایه سازمان هم متلک بشنود؟

درست است که محسن امیریوسفی بیشتر از فیلمسازی، به جوسازی حول آثارش مسلط است ولی انگ عدم پرداخت بدهی فارابی نه فقط باعث میشود که جوسازیها به ثمر نرسد بلکه آب را هم به گلدان فارابی میریزد که به دلیل قرار گرفتن یک ژن خوب سیاسی در راس‌اش به لحاظ عملکرد در یکی از پرتعارض‌ترین ادوار خود به سر می‌برد.

برای امیریوسفی که ظاهرا دولتی شدن شورای صنفی نمایشی که جز ثبت قرارداد ازش برنمی‌آمد را -البته بعد از خلع از ریاست-برنمی‌تابد خوب نیست انگ بدهکاری به مهمترین ارگان دولتی سینما را در کارنامه داشته باشد.

بدهی فارابی را بده و این همه متلک نشنو! یادت هم باشد انتقاد از دولتی شدن برای هر که آب داشته باشد برای آنها که در انتخابات92 در فهرست حامیان رییس‌ دولت فعلی بودند، نه تنها آب ندارد که باعث سوءتفاهماتی می‌گردد از باب انشعاب از دولت فعلی و راهنما زدن برای دولت بعدی در ماههای پایانی دولت فعلی!!




پرسشهای یک روزنامه‌نگار پیشکسوت از مدیران فارابی⇐کدام شورای فارابی بناست آثار محبوب(!) جهت اقتباس را انتخاب کند؟؟/آیا کارشناس خبره‌ای برای این کار در فارابی وجود دارد یا از آشنایان و دوستان بیرون فارابی استفاده خواهد شد بلکه ردیف بودجه‌ای باز شود؟

سینماروزان: اینکه بنیاد سینمایی فارابی در دل شیوع کرونا به جای آن که از تعطیلی جشنواره هایی مثل کودک و صرف هزینه هایش برای کمک به سینماگران خبر دهد از خرید حقوق ده اثر داستانی برای اقتباس خبر میدهد به شدت پرسش برانگیز است. اساسا وقتی تولید بحاطر کرونا تعطیل است چه معنایی دارد صرف هزینه برای خرید رایت آثاری که بناست در آینده نزدیک تولید شوند.

رضا اورنگ روزنامه نگار پیشکسوت با نگارش یادداشتی پیرامون اقدام اخیر فارابی پرسشهایی را طرح کرده است.

متن یادداشت رضا اورنگ را بخوانید:

کار بنیاد فارابی در خرید رایت اقتباس از آثار داستانی ستودنی است و باید به آن احسنت گفت، اما چه کسی یا شورایی قرار است تشخیص دهند کدام کتاب محبوب(!) ایرانی مناسب است تا به فیلم برگردانده شود؟ مهم این انتخاب است. در حقیقت کلید این قفل فقط در دست کارشناسان درجه اول است.

متاسفانه تا آنجا که می دانیم کارشناس خبره ای در این بنیاد ساکن نیست(؟) تا توانایی چنین کاری داشته باشد. اگر هم شخص خاصی را از بیرون دعوت به همکاری کنند، مطمئنا از آشنایان و دوستان خواهد بود تا ردیف بودجه جدیدی باز شود!؟

عملکرد ۲۰ سال اخیر بنیاد فارابی جز ضرر و زیان برای سینمای ایران دستاوردی در پی نداشته است. این نهاد به حیات خلوت دوستان و آشنایان تبدیل شده است تا هم از آن کسب درآمد کنند و هم در حیات دلبازش زیر درختان سایه گستر بنشینند و چای و شیرینی صرف کنند و به ریش کارشناسان و عاشقان واقعی سینما بخندند!

کتاب‌ها و رمان‌های ایرانی مانند رمان های آمریکایی و اروپایی نیستند که به راحتی بتوان آنها را تبدیل به فیلم و سریال کرد. اگر رمان های بیگانه زیاد مورد اقتباس قرار می گیرند برای ساخت فیلم و سریال، به خاطر آن است که کاملا تصویری هستند و به راحتی تبدیل به فیلم می شوند. چند کتاب ایرانی سراغ دارید که چنین خاصیتی داشته باشند؟ شاید بتوان فقط به برخی از داستان های صادق هدایت و صادق چوبک اشاره کرد که از لحاظ تصویرپردازی قوی تر از بقیه هستند برای همین بیشتر از هر نویسنده‌ای داستانهای آنان در ایران تبدیل به فیلم شده اند.

بیشتر رمان‌های ایرانی به جای تصویرپردازی حرافی فراوان دارند و برای همین قابلیت و شرایط به تصویر درآمدن را ندارند.

اگر معدود داستان‌هایی در ایران منتشر شده باشند که حداقل فاکتورها را برای اقتباس دارا باشند، باید توسط خبره های سینما و ادبیات تشخیص داده شوند. افرادی نظیر ناصر تقوایی، آیا فارابی چنین متخصصی را دارد؟!

خروجی‌های فارابی در این چند سال اخیر نشان داده است که فرد خبره ای در این نهاد که بتوان به دانش و هنر او اعتماد کرد وجود ندارد.

نمونه آن حمایت از فیلم کودک و نوجوان است که فارابی،نه تنها به این گونه فیلم ها کمکی نتوانسته بکند، بلکه به زمین گرم‌شان نیز زده است، چنان که نتوانند حتی از جای خود برخیزند!

ای کاش افراد با دانش و صاحب اندیشه ای در بنیاد فارابی بودند تا به جای ارائه طرح های سطحی و خنده دار که بودجه های کلان بیت‌المال مردم را دور می ریزند، ایده‌های نو و کارساز ارائه می دادند تا سینمای ایران را دوباره شکوفا کنند. شفاف سازی های نیم بند و صوری سازمان سینمایی گواهی تقریبا صادق است بر هرز رفتن بودجه های کلان در این بنیاد.

متاسفانه مدیر بنیاد فارابی افرادی را دور خود چیده یا برایش چیده اند که صلاحیت لازم را نداشته و ندارند. طبیعی است مدیری که خودش با  سفارش آمده باشد، فقط سفارشی ها را بپذیرد!

مطمئنا طرح خرید امتیاز کتابهای ایرانی برای اقتباس سینمایی از آنها مانند بقیه طرحها شکست خواهد خورد زیرا کارشناسی نشده ،چون کارشناسی در این نهاد وجود ندارد که کارشناسی کند! تنها سود این طرح به جیب برخی از دوستان و آشنایان و سفارش شده ها خواهد رفت. بعید می‌دانم از نویسنده قدر قدرتی حمایت شود برای خرید کپی رایت اثرش!

 




با اعلام تعطیلی سینماها و شوراهای پروانه ساخت تا اطلاع ثانوی⇐بهتر نیست زیرمجموعه‌های بودجه‌خوار سازمان که جز توزیع پول برای تولید، خروجی مشهودی ندارند هم تعطیل شوند؟؟

سینماروزان: تعطیلی دامنه‌دار سینماها به‌خاطر شیوع کرونا حالا حالاها ادامه دارد و بعید است که به این زودی‌ها هم سینماها باز شوند.

تعطیلی سینماها باعث شده شوراهای پروانه ساخت هم تعطیل شده و تا اطلاع ثانوی هیچ پروانه ساختی صادر نشود ضمن اینکه فرمانده مدیریت کرونا هم توصیه اکید کرده به تعطیلی پروژه‌های سینمایی.

در این اوضاع هنوز مشخص نیست که چرا زیرمجموعه‌های دولتی سینما که اغلب خروجی مشهودی ندارند جز توزیع پول برای تولید همچنان باید برقرار باشند؟؟

از بنیاد سینمایی فارابی تا مرکز گسترش و انجمن سینما جوانان از جمله زیرمجموعه‌های سازمان سینمایی هستند که بخش عمده فعالیت‌شان یا برگزاری جشنواره است یا توزیع بودجه برای تولید فیلم بلند، مستند و کوتاه.

وقتی سینماها تعطیلند و شورای پروانه ساخت هم معلق شده امکان تولید فیلم مجوزدار وجود ندارد و وقتی مجوز برای تولید فیلمی وجود نداشته باشد که فارابی، مرکز و انجمن سینمای جوانان هم نمیتوانند بودجه‌ای توزیع کنند برای توزیع. بماند که بخاطر شیوع کرونا تا اطلاع ثانوی برگزاری هرگونه جشنواره هم غیرممکن است.

در این شرایط بهتر نیست این ارگانها هم تا اطلاع ثانوی تعطیل شوند تا هم در چرخه انتقال کرونا، اختلال ایجاد شود و هم در هزینه آب و برق و گاز و صرف غذا و چای صرفه‌جویی شود؟؟؟




فارابی فیلمهای جشنواره‌ای تحت حمایت خود را معرفی کرد⇐ از مجید آقای برزگر مستقل(!) تا برادران محمودی افغان تا تهیه‌کننده‌‌ای با فیلمهای شکست‌خورده و…

سینماروزان: بنیاد فارابی شش فیلم تحت حمایت خود در جشنواره را معرفی کرد و عجبا که نام برخی متشبثان به صفت “مستقل” هم در میان این شش سینماگر تحت حمایت فارابی به چشم می‌خورد.

“ابر بارانش گرفته”(مجید برزگر)، “پدران”(سالم صلواتی)، “سینما شهرقصه”(کیوان علیمحمدی)، “مغز استخوان”(حمیدرضا قربانی)، “من میترسم”(بهنام یهزادی)و “مردن در آب مطهر”(برادران محمودی) شش فیلم جشنواره‌اند که با پشتیبانی فارابی تولید شده‌اند‌.

در این بین “ابر بارانش گرفته” را مجید برزگر ساخته که مدعی فیلمسازی مستقل(!) هم هست. “مردن در آب مطهر” را دو برادر افغان با نام خانوادگی محمودی ساخته‌اند که در اغلب آثارشان تصویری منفی از ایران و ایرانی به چشم می‌خورد.

“سینما شهرقصه” به تهیه‌کنندگی محمدرضا مصباح تولیدشده که آثاری شکست‌خورده در اکران نظیر “برمودا” و “پیلوت” را در کارنامه دارد.




رونمایی قائم‌مقام فارابی از ۱۳ پروژه مشمول حمایت این ارگان!/این ۱۳پروژه ورای آن سه پروژه موسوم به فاخری هستند که بودجه هنگفت نصیبشان شده!

سینماروزان: در فاصله‌ای کمی بیش از یک ماه مانده تا جشنواره فیلم فجر قرار داریم و شائبه‌های حضور پررنگ سازمان هنری-رسانه‌ای اوج(۷فیلم) و محمدصادق رنجکشان(۳فیلم) در این جشنواره بیش از همیشه مطرح است.(اینجا را بخوانید)

به‌مانند همیشه بنیاد سینمایی فارابی هم با حمایت از شماری از آثار تولیدی سال اخیر خود را محق حضور در بخشهای اصلی فجر میداند‌.

شفاف سازی اخیر سازمان سینمایی، پروژه‌های زیر را به عنوان مهمترین پروژه‌های فارابی اعلام کرد:

— “بی‌تار”(جمیل رستمی) با حمایتی بیش از ۱.۵میلیارد

— “سلفی با دموکراسی”(علی عطشانی) با حمایت ۹۰۰ میلیونی

–“رمانتیسیسم عماد و طوبی”(کاوه صباغ‌زاده) با حمایت ۵۷۵میلیونی

به جز اینها حبیب ایل‌ییگی قائم مقام فارابی هم در گفتگو با “جوان” از پروژه‌های ذیل به‌عنوان پروژه‌های تحت حمایت فارابی نام برده است:

–فیلم «مهران» به کارگردانی رقیه توکلی که در حوزه دفاع مقدس و مرتبط با نوجوانان است و درباره یک خانواده از شهر مهران است که در جنگ به یزد می‌روند در حال تولید است.

–قرار است از فیلم «لیپار» به کارگردانی حسین ریگی که در سیستان و بلوچستان ساخته می‌شود، حمایت شود.

— از فیلمنامه «کتیبه» سهیل موفق حمایت خواهد شد.

–از فیلم جدید فرزاد اژدری که درباره پیشرفت علوم است(!)حمایت خواهد شد.

–فیلم جدید مرضیه برومند با نام «سرزمین بود و نبود»

–فیلم بیژن میرباقری به نام «هفت قانون خردمندی»

— فیلم نادره ترکمانی به نام «حسن کچل»

— فیلمی از علی ژکان با موضوع دفاع مقدس

— «شاه ماهی»، «اقیانوس پشت پنجره» و «۹ سالگی» از دیگر فیلمهای تحت حمایت فارابی‌اند.

–فیلم جدید مهدی جعفری سازنده ۲۳ نفر با نام «یدو» که این فیلم نیز در حوزه دفاع مقدس و نوجوانان است.

–فیلم محمدحسین لطیفی به نام «سبز و سفید قرمز» که مذاکراتی برای حمایت صورت گرفته.




انتقادات فرزاد موتمن از مدیریت دولتی سینما⇐چرا سازمان سینمایی با این همه کارمند داریم؟ سازمانی در سه‌طبقه و این همه اداره و زیرمجموعه؟/ سازمان سینمایی باید دفتری باشد با دواتاق و چهارنفر کارمند!!/بودجه فارابی مدام افزایش داشته ولی فهرست فیلمسازانی که می‌توانند از فارابی کمک بگیرند مدام در حال محدود شدن است!!/ فیلمسازان قدیمی در اولویت حمایت فارابی قرار نمی‌گیرد و بعد خودشان چه می‌سازند؟؟ ۶۰ فیلم کودک که یکی از دیگری بدتر است!!/جعفری‌جوزانی کاملا درست گفته که به‌دنبال حذف سینماگران قدیمی هستند وگرنه دلیلی ندارد سالی ۷۰ فیلم اولی تولید کنند!!/حتی در سینمای صنعتی هالیوود هم سالی ۷۰ فیلم اولی تولید نمی‌شود!/ درام‌های اجتماعی را تبدیل کرده‌اند به مشتی فیلم که فحاشی می‌کنند و صحنه‌هایی که پلیس و قاچاقچی مواد مخدر مدام به هم می‌گویند: «… خوردی» یا خانواده‌ای که در جیب تمام آنها مواد مخدر است!!/حتی در شوروی و یوگسلاوی هم به فیلمساز نمی‌گفتند تو دیگر فکر نکن و فکری را که ما می‌کنیم، انجام بده!/می‌خواهند فردیت ما را بگیرند تا بمیریم و یک سینمای بی‌بو و بی‌خاصیت و تک‌لحنی بی‌خطر داشته باشیم!

سینماروزان: با شفاف سازی های حسین انتظامی درباره هزینه‌های هنگفتی که در زیرمجموعه‌های دولتی سینما خرج میشود، انتقادات از ساختار دولتی سینما روزبروز بیشتر میشود.

فرزاد موتمن که این روزها کمدی پرمخاطب “چشم و گوش بسته” را روی پرده دارد از تازه‌ترین سینماگرانی است که به انتقاد از ساختار حاکم بر سینما پرداخته است.

موتمن با نقد بریز و بپاشهای فارابی به سینماروزان گفت: فارابی در دوره‌ای، نقش کاتالیزور را داشت. دوره‌ای بود در دهه‌های 60، 70 و اوایل 80 که وقتی فیلمی پروانه ساخت می‌گرفت یک وام «تبصره 3» از فارابی دریافت می‌کرد. حدود 30 میلیون بود و تهیه‌کننده هم 30 میلیون روی آن می‌گذاشت و با 50، 60 میلیون فیلمش را می‌ساخت. فارابی به همه پروژه‌ها کمک می‌کرد. خب، یک کاری داشت انجام می‌داد. ضمن اینکه یک انبار داشت که مجهزترین انبار وسایل سینمایی ایران بود.  در ادامه از 15، 16 سال پیش، سیاست‌های فارابی عوض شد. آن حمایتی را که از همه فیلم‌ها انجام می‌داد، متوقف کرد و اصلا وامی به فیلم‌ها نداد و خودش شد تهیه‌کننده. ابتدا شروع کردند به تولید فیلم‌هایی که به آنها «فاخر» می‌گفتند. سفره‌ای عریض و طویل برای یک ریخت‌وپاش و بخوربخور پهن شد. به اسم اینکه داریم فیلم‌های دینی و مذهبی می‌سازیم پول‌های کلان صرف پروژه‌هایی شد که فقط سهم کوچکی از سینما از آن پول‌ها بهره می‌برد و باقی سینما له‌له‌کنان ماند، چون دیگر وام فارابی قطع شده بود. در عین حال هر چه به جلو آمدیم، دیدیم دایره فیلمسازانی که می‌توانند از فارابی پول بگیرند مدام در حال محدود شدن است. من بیش از 25، 26 فیلمنامه به فارابی دادم که برای تمام آنها گفتند در اولویت ما قرار نمی‌گیرد. همین فیلم‌هایی که ساختم، آثاری بوده که فارابی اعلام کرده در اولویت قرار نمی‌گیرد و اجازه ندادند ما بسازیم و بعد می‌بینی که چه چیزی می‌سازند، 60 فیلم کودک که نمی‌توانند اکران کنند، که یکی از دیگری بدتر است. الان این بحث پیش می‌آید که این دفتر به چه دردی می‌خورد؟

موتمن ادامه داد: من فکر می‌کنم اصولا هر چقدر بروکراسی و ریخت‌وپاش اداری در سینمای ما کمتر شود، این سینما بهتر می‌شود. چرا سازمان سینمایی با این همه کارمند داریم؟ سازمانی در سه‌طبقه و این همه اداره و زیرمجموعه؟ سازمان سینمایی باید یک دفتری باشد با دواتاق و چهارنفر کارمند. یکی مجوز می‌دهد برای ساخت و یک مجوز هم برای پخش. چیزی دیگری نمی‌خواهد. این همه دفتر و دستک برای چیست؟ غیر از این است که انرژی فیلمساز بین این همه طبقات و این همه دوایر هدر می‌رود تا آیا فیلمی بسازد یا نسازد.

فرزاد موتمن با تایید حرفهای جعفری جوزانی افزود: به نظر من تصمیم گرفتند آن چیزی را که مسعود جعفری‌جوزانی چندی پیش در گفت‌وگویی به‌صراحت آن را اعلام کردند، پیاده کنند. یک سیاستی به وجود آمد که همه ما داریم آن را حس می‌کنیم: «سیاست حذف». یعنی کمک نکنیم که اینها فیلم بسازند و به همین دلیل هر ساله شروع کردند فیلمساز جدید آوردن. چرا سالی 60، 70 فیلم اولی داریم؟ این طبیعی نیست؛ در آمریکا هم با سالی 2000 فیلم، 60، 70 فیلم اولی وجود ندارد. چرا این همه امکانات در اختیار فیلم اولی‌ها قرار می‌گیرد؟

موتمن خاطرنشان ساخت: نه اینکه من مخالف جوان‌گرایی باشم، ولی کاری که اینها کردند این است که شلوغش کردند. می‌گویند می‌خواهی کاری را بی‌اعتبار کنی، زیادش کن. سینما بی‌اعتبار شد بس که فیلمساز فله ای آوردند و این فیلمسازها اغلب رفتند. چون اینها یک تا دو فیلم می‌سازند و اکران هنر و تجربه می‌گیرند و بعد خداحافظ. تا از میان آنها دو، سه آدم در می‌آید که بتوانند ادامه دهند. اینها به چه قیمتی درمی‌آید؟ به قیمت پول لایزال، ماه‌ها فیلمبرداری و امکاناتی که در اختیار همه قرار نمی‌گیرد. درواقع اینها به این قیمت شروع کردند نسل دیگری را بیاورند و فیلمسازانی که تازه آمده بودند به محض اینکه دو فیلم ساختند و باید تازه مورد حمایت قرار می‌گرفتند، دیگر هیچ‌حمایتی از آنها صورت نگرفت.
سیاست اصلی این است که اینها نسازند و ناامید شوند و بروند بمیرند. می‌خواهند ما بمیریم که یک سینمای بی‌بو و بی‌خاصیت داشته باشیم و تک‌لحنی و یک‌رنگی که هیچ‌تنوعی در آن نباشد.

این کارگردان با اشاره به ترویج نوعی از سینمای شبه‌اجتماعی پرفحش گفت: درام‌های اجتماعی ما را کنترل کردند و اگر در دوره‌ای درام‌ها لحنی اعتراض‌آمیز داشتند، الان درام‌های اجتماعی ما تبدیل شدند به مشتی فیلم که فحاشی می‌کنند برای اینکه سازندگانش معترض نیستند و به چیزی اعتراض ندارند. نوعی «اکسپلویتیشن مووی» (سینمایی با محوریت تجاوز و انتقام) داریم می‌سازیم. در دهه 70، نوعی اکسپلویتیشن مووی در آمریکا شکل گرفت که متکی بود به اینکه چیزهایی به تماشاگر نشان دهیم که در فیلم‌های دیگر به او نشان نمی‌دهند و اینها فیلم‌های ارزان‌قیمتی بودند مثل خشونت افسارگسیخته که دل و روده بیرون بریزیم، مغز بترکانیم، سر قطع کنیم، اتاق شکنجه نشان دهیم، چشم در بیاوریم و سکس وقیح نشان دهیم و به این نوع سینما گفتند «اکسپلویتیشن». ما هم به همین رسیدیم فقط ما نمی‌توانیم آن خشونت را نشان دهیم طبعا سکس را هم نمی‌توانیم نشان دهیم. حالا ما صحنه‌هایی را نشان می‌دهیم که برادری، خواهر خودش را می‌کشد. صحنه‌هایی نشان می‌دهیم که پلیس و قاچاقچی مواد مخدر مدام به هم می‌گویند: «… خوردی» یا خانواده‌ای را نشان می‌دهیم که در جیب تمام آنها مواد مخدر است و وقتی هم نیروی انتظامی وارد محله‌شان می‌شود، بسته مواد را به حیاط همسایه بغلی می‌اندازند. مردم از این خوش‌شان می‌آید، چون جامعه ما عصبی است و این گرایش خشمگین و لجام‌گسیخته‌ای که الان در فیلم‌های ما نشان داده می‌شود، به دل‌شان می‌نشیند، چون فکر می‌کنند خیلی چیز مترقی‌ای است.من چند روز پیش سوار تاکسی شدم. یک تلفن داشتم که راننده از روی آن مکالمه من فهمید که فیلمسازم. گفت: «آقا الان سینما خیلی خوب شده.» گفتم چرا خوب شده گفت: «چند وقت پیش فیلمی دیدم که طناز طباطبایی به یک پسره می‌گفت… زیادی نخور.» گفتم به همین خاطر می‌گویی خوب شده؟ گفت: «بله قبلا نمی‌دیدیم در فیلم‌ها که این‌طور حرف بزنند.» تماشاگر دارد به این واکنش نشان می‌دهد و این فیلم‌ها می‌فروشند. عملا اکسپلویتیشن است با این تفاوت که در یک سینمای نرمال، اکسپلویتیشن باید با یک پول محدود ساخته شود و اتفاقا فیلم‌های کمدی و اکشن باید با یک پول کلان ساخته شوند. حالا برعکس شده است و اکسپلویتیشن همه پول‌ها را در اختیار دارد و حتی وقتی فیلم کمدی می‌خواهی بسازی، با جیب خالی داری می‌سازی. درواقع معیوب است و به همین دلیل است که می‌گویم ما که چرخه‌مان معیوب است لااقل این دفاتر را نداشته باشیم. این بنیادها را نداشته باشیم شاید کمی اوضاع بهتر و سینما کمی طبیعی‌تر شود. احساس کلی‌ام این است که هر چقدر کمتر مدیریت شود ما جواب بهتری می‌گیریم.

فرزاد موتمن تاکید کرد: در مورد پروانه نمایش باید بگویم که در تمام دنیا وجود دارد ولی پروانه ساخت می‌تواند حذف شود. واقعیت این است که همه ما می‌دانیم چارچوب‌ها چیست. قرار نیست کارگردانی در فیلمش سکس نشان ‌دهد، می‌دانیم کسی به مقدسات اهانت نخواهد کرد، خب باید ول کرد یعنی بگذاریم کمی طبیعی‌تر باشد. سینمایی که کاملا توسط دولت کنترل شود، غیر از ایران در جاهای دیگر هم وجود داشته، مثلا در شوروی خروشچف داشتیم، در یوگسلاوی تیتو، در لهستان، مجارستان و رومانی هم داشتیم. یک تفاوت کنترلی که دولت، آنجا روی فیلم‌ها داشت با ما، این است که آنجا می‌گفتند که این کارها را نمی‌توانید انجام دهید؛ مثلا «دوشان ماکاویف» در یوگسلاوی به این متهم شد که سر فیلم «دبیلو آر: اسرار ارگانیزم» (1967) دولت دیکتاتور تیتو را مسخره کرده و مجبور شد به آلمان مهاجرت کند. دولت یا حکومت را نمی‌توان مسخره کرد یا نمی‌توان خیلی به آن حمله کرد؛ این یک خط قرمز است. احساسات مذهبی مردم را جریحه‌دار نکنیم و سکس خیلی وقیح نشان ندهیم.  اینها را فیلمساز رعایت می‌کند اما دیگر نمی‌آمدند فردیت فیلمساز را منکر شوند. نمی‌گفتند تو دیگر فکر نکن و فکری را که ما می‌کنیم، انجام بده. مشکلی که ما در ایران داریم این است که فردیت‌مان را از ما می‌گیرند، یعنی می‌گویند این فیلم تو در اولویت ما نیست. خب موضوع شما نیست، موضوع من که هست؛ من فیلمسازم. این فردیت نباید گرفته شود و اگر اجازه دهند فردیت فیلمساز حفظ شود و اینقدر نخواهند که از آنها سرباز درست کنند ما سینمای خیلی متنوع‌تر و دوست‌داشتنی‌تری خواهیم داشت.




خروجی تازه‌ترین شفاف‌سازی مالی سازمان درباره فارابی⇐۸.۵میلیارد هزینه پشتیبانی/بیش از ۵میلیارد برای جشنواره کودک/۵میلیارد برای جشنواره جهانی(؟!)/بیشتر از ۱.۵میلیارد برای تهیه‌کننده‌ فیلم ۳ارگانی!/بیش از نیم میلیارد هزینه برای حضور در کن!!/نزدیک به نیم میلیارد هزینه برای عوامل اجرایی جشنواره کودک!/نزدیک به ۴۰۰میلیون فقط برای ستاد خبری جشنواره کودک!!/حمایت‌های ۴۰۰میلیونی و ۳۰۰میلیونی برای بهروز افخمی، نیکی کریمی و علی مصفا/بیش از نیم میلیارد برای حمایت از پدیده‌ای به نام “وب سری”!!

سینماروزان: در تازه‌ترین شفاف‌سازی سازمان سینمایی حسین انتظامی، عملکرد مالی هفت ماه ابتدایی امسال بنیاد سینمایی فارابی منتشر شده است؛ عملکردی که به مانند همیشه پر است از عجایب.

در سیاهه مالی فارابی رقمی معادل ۱۸میلیارد و ۷۰۰میلیون برای حمایت از فیلمهای فاخر مصوب شده!! اگر میخواهید بدانید فاخرها کدامند باید به فیلمهایی مثل “غلامرضا تختی” و “رد خون” اشاره کنیم که اولی حمایت ۳.۹میلیاردی و دومی حمایت ۲.۲میلیاردی را گرفته‌اند و تکلیفشان در اکران عمومی هم که روشن است.

حامد حسینی ۱میلیارد و ۵۰۴میلیون برای پروژه‌ای فاخر(!) به نام “بی‌تار” گرفته به جهت مشارکت ۶۰درصدی. “بی‌تار” به کارگردانی جمیل رستمی ساخته میشود که سالها بود فیلمی نساخته بود؛ جالب است که تنها تجربه اکران شده حامد حسینی هم فیلم ۳ارگانی “سرو زیر آب” بود که گیشه موفقی نداشت.

علی عطشانی برای کمدی فاخر “سلفی با دموکراسی” مشمول حمایت ۹۰۰میلیونی فارابی شده؛ به جهت مشارکت ۲۵درصدی.

“رمانتیسیسم عماد و طوبی” به تهیه کنندگی مهدی صباغ‌زاده دیگر پروژه فاخر فارابی است که ۵۷۵میلیون حمایت داشته.

به مانند ادوار گذشته، فارابی رقمی هنگفت معادل ۸‌.۵میلیارد را هم برای پشتیبانی بودجه گرفته!!

فارابی رقمی معادل ۵میلیارد و ۳۵۰میلیون را برای حمایت از برگزاری جشنواره کودک هزینه کرده است و ۵میلیارد هم برای حمایت از جشنواره موسوم به جهانی فجر هزینه کرده.

در ریزهزینه‌ای جشنواره کودک به شگفتی‌های فراوانی می‌رسیم و ازجمله صرف ۲۹۵میلیون برای انتشار کاتالوگ و پوستر، ۹۲میلیون برای آگهی و تبلیغات، ۳۴۸.۹میلیون برای ستاد خبری، ۲۵۵.۹میلیون برای تولید برنامه تلویزیونی که همین چندقلم رویهم به عددی حدود ۷۰۰میلیون(دقیقا ۶۹۶.۸میلیون) می‌رسد!!
اینها تازه به جز هزینه‌هایی مثل ۴۸۴.۷میلیون برای عوامل اجرایی جشنواره است!!!

فارابی برای برپایی چتر و حضور فعالان بین‌الملل در جشنواره کن بیش از نیم میلیارد(۵۷۷میلیون) هزینه کرده؛ آن هم در حالی که در سالهای اخیر هیچ فیلم تولید داخل در بخش‌های اصلی این جشنواره حضور نداشته!

فارابی ۵۵۰میلیون هزینه کرده برای حمایت از تولید پدیده‌ای با عنوان “وب سری”!!

بهروز افخمی، نیکی کریمی و علی مصفا از جمله سینماگران سرشناسی هستند که حمایت‌های مالی فارابی را در قالب وام داشته‌اند. افخمی حمایت ۴۰۰میلیونی برای “کاغذ شطرنجی”، نیکی حمایت ۳۰۰میلیونی برای “آتابای” و مصفا حمایت ۳۰۰میلیونی برای “ناتنی‌ها”.

برای مطالعه ریزعملکرد مالی هفت ماه ابتدایی۹۸ فارابی اینجا را ببینید.




چرا کانون کارگردانان رضایت داده به برگزاری مراسم بزرگداشت کارگردانان در فارابی؟؟/آیا پای هدایای هنگفت در میان است؟؟/پس تأکید مدام رییس سینما بر واسپاری امور به صنوف چه میشود؟

سینماروزان: در هفته‌های گذشته کانون کارگردانان سینمای ایران در اقدامی حسنه، به تقدیر از تعدادی کارگردانان پیشکسوت سینمای ایران پرداخته.

این تقدیر چون با تمرکز بر کارگردانانی کم‌کار نظیر سیامک شایقی، مجید قاری‌زاده و مجید جوانمرد صورت گرفته می‌تواند در توجه دوباره جامعه سینمایی به این کارگردانان مثمرثمر باشد.

با این حال برگزاری مراسم تقدیر از این کارگردانان در فارابی است که سوءتفاهماتی را شکل داده؛ مگر نه اینکه حسین انتظامی رییس سینما چندین بار بر واسپاری امور صنفی به صنوف تاکید داشته پس چرا تقدیر از کارگردانان به‌جای خانه سینما در فارابی برگزار می‌شود؟

شکرخدا خانه سینما نه تنها از منظر مکانی، فضا کم ندارد بلکه به غیر از خانه سینمای شماره یک واقع در خیابان بهار، دو ساختمان تر و تمیز دیگر در خیابان‌های وصال و لاله‌زارنو هم در اختیار دارد. این ساختمان‌ها هم جز مواردی خاص در اغلب اوقات جز کارمندان خانه سینما را به چشم نمی‌بینند.

پس چرا کانون کارگردانان رضایت داده به برگزاری مراسم بزرگداشت کارگردانان در فارابی؟؟

آیا چون چنین مراسمی با حمایت فارابی برگزار می‌شود، کانون رضایت داده به انتقال یک مراسم صنفی به عمارتی دولتی؟ اگر پاسخ، مثبت است باید پرسید که آیا حمایتی که فارابی از این مراسم داشته و فی‌المثل هدایایی که به امثال قاری‌زاده، جوانمرد و شایقی تعلق گرفته آن قدر چشمگیر بوده که باعث شده مراسمی کاملا صنفی را به خارج صنف بیاورند؟؟

هرچند حتی اگر فرض اخیر، نیز درست باشد و پای هدایای هنگفت در میان باشد باز هم این وظیفه ذاتی مدیران فارابی است که از سینماگران پیشکسوت حمایت کنند و اساسا فارابی، احداث شده برای چنین کاری ولی درنهایت کانون کارگردانان حتما باید در این باره شفاف‌سازی کند.

سینماروزان آماده است پاسخ روسای کانون کارگردانان به این سوءتفاهمات را منعکس کند.




توجیهات مرضیه برومند در چرایی برخورداری از حمایت ۲۲۵میلیونی فارابی برای فیلمی که به اذعان خودش هنوز به پیش‌تولید هم نرسیده!

سینماروزان: شفاف سازی سازمان سینمایی درباره عملکرد مالی فارابی، هویدا ساخت که همایون اسعدیان رییس هیات مدیره خانه سینما برای طراحی تولید “سرزمین بود و نبود”به کارگردانی مرضیه برومند، حمایت ۲۲۵میلیونی فارابی را داشته است‌.

مرضیه برومند با اذعان به اینکه پروژه مذکور حتی به پیش تولید هم نرسیده به “ایسنا” گفت: ما در مرحله قبل از پیش تولید هستیم. باید فرصت‌ها و موقعیت‌ها را ارزیابی کنیم تا بتوانیم درباره جریان کلی تولید فیلم و عوامل تصمیم بگیریم.

برومند در توجیه برخورداری از حمایت ۲۲۵میلیونی فارابی برای طراحی تولید فیلم مذکور بیان داشت: به پیشنهاد بنیاد سینمایی فارابی(!!) و استقبال ما(!!) این مرحله در دست انجام است. ما به عنوان  سازندگان فیلم نیازمند پیش بینی هستیم و باید بدانیم که با چه حجم کار روبرو هستیم و چه امکاناتی را برای ورود به مرحله تولید نیاز داریم. در واقع این مرحله یک تخمین کلی درباره شکل فیلم، نحوه تولید و همچنین برآورد زمانی و مالی پروژه است. اگر در فیلم «شهرموشها2»  طراحی تولید داشتیم، قطعا فیلمبرداری شش ماهه گروه ما، در سه ماه انجام می‌شد!!!

مرضیه برومند توجیهاتش را در چرایی حمایت فارابی از پروژه‌ای که حتی به پیش‌تولید نرسیده بیان کرده ولی نگفته آیا منظورش این است که فارابي ٢٢٥ ميليون خرج طراحی تولید كرده تا تازه تصميم بگيره فيلم را بسازد يا نسازد؟؟ به بیان بهتر آیا دست اندرکاران “سرزمین بود و نبود” بابت ارائه طرح و اصطلاحا پروپوزال، مشمول حمایت ٢٢٥ ميليونی فارابی شده‌اند؟؟ و آيا اين شامل همه سینماگران علاقمند به داشتن حمایت فارابی می‌شود یا خیر؟؟
سینماروزان خوشحال می‌شود توضیحات مقامات فارابی درباره این ابهامات را منعکس کند.




یک تهیه‌کننده باتجربه سینما با مرور نقاط ضعف مهمترین ارگان زیرمجموعه سازمان سینمایی بیان داشت⇐وضعیت فارابی شبیه توصیفی شده که حجت الاسلام قرائتی از برخی ادارات دولتی ارائه داد!/یکی پیدا شود و بگوید خروجی فارابی طی سالهای اخیر چه بوده؟/این مکان بزرگ و این بودجه عظیمی که به فارابی رسیده چه دستاوردی برای سینما داشته؟/چرا اغلب فیلمهای فارابی یا اکران نمیشود یا در اکران شکست میخورد؟؟/چرا فارابی بودجه ها را به باد میدهد و کمکی به گیشه سینماها و افزایش مخاطب نمیکند؟؟

سینماروزان: حسین انتظامی با شعار چابک سازی وارد سازمان سینمایی شد و البته با ادغام موسسه رسانه های تصویری و مدرسه ملی سینما نشان داد که به دنبال عملی کردن شعارهایش است. با این حال علیرغم تحسین این ادغامها از سوی سینماگران، همچنان این اعتقاد وجود دارد که زیرمجموعه های سازمان باید بیش از اینها به سمت چابک سازی پیش بروند و در این بین بنیاد فارابی با انبوه شوراهایی که در آن هست باید هدف بعدی چابک سازی باشد.

 عبدالله علیخانی تهیه کننده سینما در خصوص افول جدی بنیاد سینمایی فارابی در دوران مدیریتی دولت بنفش به «سینماپرس» گفت: بنیاد سینمایی فارابی طی سالهای اخیر هیچ خروجی و بازدهی مثبتی نداشته است؛ مسئولان سازمان سینمایی و وزارت ارشاد باید با دقت عملکرد این نهاد را رصد کنند.

تهیه کننده فیلم های سینمایی «تکیه برباد» و «آواز قو» افزود: سوأل اصلی بنده از مدیران سینمایی و دست اندرکاران بنیاد سینمایی فارابی این است که خروجی این بنیاد طی سال های اخیر چه چیزی بوده است؟ این مکان بزرگ که در اختیار این بنیاد قرار گرفته و این بودجه عظیمی که سالانه به این بنیاد اختصاص پیدا می کند چه خروجی و دستاوردی برای سینمای کشور داشته است؟ این نهاد طی این سال ها چه کار مثبتی برای سینمای کشور انجام داده که ما از آن بی اطلاع هستیم؟

وی در همین راستا یادآور شد: زمانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنیاد سینمایی فارابی برپا شد، هدف بر این بود که این نهاد یاری دهنده سینماگرانی باشد که می خواهند فیلم هایی بر اساس نیازهای روز جامعه تولید کنند اما هرچه از عمر این بنیاد سینمایی گذشت ما شاهد بودیم که مدیران آن هیچ سرمایه گذاری خاصی برای تولید فیلم هایی که بتوانند مخاطبان انبوه را جذب سالن های سینما کنند انجام ندادند.

علیخانی ادامه داد: بنیاد سینمایی فارابی در اغلب دوران حیاتش تنها از فیلم های گلخانه ای و مسئول پسند حمایت کرد که اغلب آن ها هم روی دستش ماند به نحوی که یا اصلاً اکران نشد و یا اگر اکران شد در گیشه شکست های سنگینی را تجربه کرد.

این تهیه کننده پیشکسوت سینمای کشور خاطرنشان کرد: علاوه بر مبحث تولید که چنین مشکلاتی را داشت یکی دیگر از معضلات مهم بنیاد سینمایی فارابی این بوده و هست که کسانی که در شوراهای آنجا حضور دارند اغلب افراد فاقد تخصصی هستند که راجع به فیلم ها و فیلمنامه ها اظهارنظر می کنند و معلوم نیست به چه واسطه ای در این شوراها استخدام شده و حقوق دولتی می گیرند؟

تهیه کننده فیلم های سینمایی «آبنبات چوبی» و «مردی که موش شد» تصریح کرد: طی این سال ها ما شاهد آن بودیم که این بنیاد از کسانی که اصلاً سینماگر و فیلمنامه نویس نبودند فیلمنامه های به درد نخور خریداری کرد که الآن در کمدهای این بنیاد مشغول خاک خوردن هستند و همه این اتفاقات به دلیل به کارگماردن نیروهای فاقد تخصص در شوراهای تخصصی این نهاد سینمایی بود.

علیخانی تصریح کرد: روابط در بنیاد سینمایی فارابی جای ضوابط را گرفته و به همین علت هم ما شاهد حمایت از فیلم ها و فیلمنامه هایی هستیم که جایی در میان مردم و گیشه سینماها نداشته و ندارند. در واقع می توان بر این امر صحه گذاشت که بنیاد سینمایی فارابی بودجه هایش را به باد داد و کمکی به گیشه سینماها و افزایش مخاطب نکرد و اینک هم به شدت رو به افول رفته است.

وی در پاسخ به این سوأل که با توجه به رویکرد انفعالی این نهاد نیاز به انحلال و یا ادغام بنیاد سینمایی فارابی در ذیل سایر زیرمجموعه های سازمان سینمایی تا چه میزان احساس می شود اظهار داشت: سفره ای پهن است و یک مشت آدم از دوستان و اقوام آقایان از آن ارتزاق میکنند! این مسئولان ارشد فرهنگی و سینمایی کشور هستند که باید چاره اندیشی جدی برای این معضل مهم داشته باشند.

علیخانی در خاتمه این گفتگو به بازگویی خاطره ای از حجت الاسلام والمسلمین قرائتی پرداخت و گفت: ایشان در یکی از برنامه های تلویزیونی شان در توصیفی به وضعیت ادارات اشاره کردند و گفتند ما زمانی به اداره ای رفتیم و دیدیم که در اتاق های آنجا افراد زیادی به اسم کارمند نشسته اند و رسماً کاری انجام نمی دهند و زمانی که پرس و جو کردیم به ما گفتند که اغلب این افراد از دوستان و اقوام و آشنایان مدیرانی هستند که آن ها را به کار گمارده اند؛ حالا وضعیت بنیاد سینمایی فارابی هم به همین شکل است.




تناقضات سینمای کودک از منظر یک رسانه اصلاح طلب⇐چرا تهیه کننده ای که از دولتی بودن سینمای کودک انتقاد دارد برای تبلیغات فیلمش هم دست در جیب دولت میکند؟؟/چرا فارابی همچنان اصرار دارد از فیلمسازانی حمایت کند که منتقد دولتی بودن سینمای کودکند؟؟

سینماروزان: سینمای کودک هرچند سهمی اندک از فروش سالانه سینماها دارد ولی هم جشنواره ای چندمیلیاردی با حمایت فارابی برایش برگزار میشود و هم فارابی اصرار بسیاری دارد همه ساله بخشی از بودجه اش را صرف حمایت از این سینما کند.

مرتضی رنجبران با نوشتاری برای رسانه اصلاح طلب “شرق” به انتقاد از برخی تناقضات موجود در سینمای کودک این سالها پرداخته است.

متن نوشتار مرتضی رنجبران را بخوانید:

اتفاقات متعددی این روزها مردم را حیرت‌زده کرده است و در حوزه‌های مختلف خبرهای متعددی به گوش و چشم می‌رسد که احوالات همه را به‌هم می‌ریزد. فارغ از اتفاقات بخش‌های مختلف که شاید اشاره به آن یقه یا آستین نگارنده را در زیر در یکی از بخش‌ها گیر اندازد و باعث رنجش مسئولی یا مدیری شود و خدای ناکرده نفس قلم و رسانه را به شماره اندازد، سینما هم روزهای پرحادثه‌ای را می‌گذراند؛ حوادثی که البته برای خیلی از آنان که در این ورطه قدم می‌زنند، عادی شده و در نهایت واکنش همه به یک اتفاق در حد یک آه، آن هم نیمه‌سوز است.باب نگارش این مطلب اما سینمای کودک و فیلم‌سازان همیشه همراه و البته منتقد این رویداد است.

هر سال که جشنواره فیلم کودک برگزار می‌شود، عده‌ای هستند که در اغلب ادوار فیلم دارند. فیلم‌هایشان هم خیلی بد است، آن‌قدر بد که خیلی از بچه‌ها هنگام تماشای این آثار به بهانه امر اجباری بیرون می‌زنند یا به بازی‌های کودکانه بین خودشان می‌پردازند. از خود این فیلم‌سازان که بپرسید همه یک‌صدا می‌گویند که فیلم برای کودکان باید با خلاقیت و رؤیاپردازی همراه باشد اما همین‌ها، همین آقایان فیلمشان چیزی نیست جز یک دعوای خانوادگی و کودکی که نظاره‌گر این دعواست و از نظر آقای فیلم‌ساز او یک شاهکار در سینمای کودک خلق کرده است.

نکته جالب‌تر آنکه همین آقا یا آقایان فیلم‌ساز برای ساخت این آثار بی‌تأثیر و غیر‌قابل‌دیدن از سوی قشر دانش‌آموز، دست در جیب دولت گرامی می‌کنند. پیش از ماجرای شفافیت رئیس سازمان سینمایی، این دست‌در‌جیب‌ها یواشکی بود اما خب حالا با انتشار این فهرست‌ها کمی عیان‌تر شده است.

برای نمونه، اخیرا مطلبی از یک فیلم‌ساز سینمای کودک خواندم که از دولتی‌بودن سینمای کودک انتقاد کرده بود و دقیقا نمی‌دانیم چرا این قشر از فیلم‌سازان که حمایت دولتی از سینمای کودک را بلا می‌دانند، نمی‌گذارند خانه‌شان بی‌بلا بماند.حجم این بلایای دولتی البته ناچیز هم نبوده و در روزگار دلار سه، چهار هزار تومانی (روزگار به‌معنای چند دهه نیست منظور نگارنده همین ابتدای دهه 1390 شمسی است) همین عزیزان بیش از یک میلیارد تومان از این بلا برای ساخت فیلم به خانه برده و در همین سه سال اخیر بیش از 800 میلیون متحمل بلایای دولتی در ساخت سینمای کودک شده‌اند. نکته قابل تأمل این فهرست‌های منتشر‌شده اصطلاحا لقمه شرم و حیای دولتی است؛ تا جایی که همین عزیزان فیلم‌ساز دوست‌دار کودک و البته دغدغه‌مند برای تبلیغات فیلمشان در زمان اکران هم پول گرفته‌اند! حتی شده یک میلیون تومان اما خب حق یا همان بلا گرفتنی است.

از همه این فیلم‌سازان بلاگرفته که بگذریم، به این نکته باید توجه کنیم که انتشار فهرستی که با عنوان شفاف‌سازی هر سال تکرار می‌شود، دردی از سینمای ایران و سینمای کودک دوا نمی‌کند. وقتی فیلم‌سازی سال‌هاست دست‌به‌جیب دولت است و منتقد حمایت دولتی از فیلم‌سازان کودک، چرا دولت و نهادهای دولتی از جمله بنیاد سینمایی فارابی، درخواست فیلم‌سازان را لبیک نگوید و هر سال یا حق رایت فیلم آرشیوی کودکشان را می‌خرند یا وام می‌دهند یا مشارکت می‌کنند؟ تکلیف این فیلم‌سازان که نیمی از عمر خود را در حیاط و دفتر مدیران فارابی و دیگر نهادهای ذی‌ربط سینمایی گذرانده‌ا‌ند، چیست؟ وقتی کسی از حمایت دولتی ناراضی است، خب این دست بلا را از زیر سر او و خانه و خانواده‌اش بردارید و به جوانانی بسپارید که زخم‌خورده داعیه‌داران سینمای کودک هستند؛ همان داعیه‌دارانی که دست در جیب دولت رو به مردم از بلایای حمایت از کودک و نوجوان می‌گویند و سرآخر پشت در اتاق یک مدیر در انتظار امضای نامه مالی و صدور چک آخرین شاهکار آرشیوی خود هستند.




اظهارات یک کارگردان قدیمی سینما در اعتراض به پشت خط اکران ماندن ۳ ساله فیلمی که از ریاضت اقتصادی اهالی فرهنگ میگوید⇐مدیر فارابی(تابش) دستور داد که فیلمم را تیرماه در گروه فرهنگ اکران کنند ولی قائم مقام فارابی(ایل بیگی) نپذیرفت!!/رییس شورای صنفی نمایش، یکشنبه قبل تماس گرفته و میگوید فیلمت را چهارشنبه اکران کن!!!/کدام دیوانه‌ای در جهان وجود دارد که به فاصله ۲ روز فیلمش را اکران کند!؟

سینماروزان: داستان دردسرهایی که فیلمهای خلاف جریان اصلی سینما برای اکران با آن مواجه میشوند همچنان ادامه دارد و مدام گلایه های صاحبان چنین آثاری طرح میشود بدون اینکه راه حلی عملی از سوی مدیران سینما برای حلش اندیشیده شود.

علی ژکان کارگردان قدیمی سینمای ایران که سابقه ساخت آثاری همچون “مادیان” و “سایه به سایه” را در کارنامه دارد سه سال پیش فیلمی به نام “اولین امضاء برای رعنا” را با نقد ریاضت اقتصادی حاکم بر اهالی فرهنگ ساخت که مدتهاست پشت خط اکران مانده.

ژکان با انتقاد از شرایط پیش آمده برای اکران فیلمش به “مهر” گفت: برای حل مشکل اکران به بنیاد سینمایی فارابی مراجعه کردم تا به کمک فیلم بیاید، چراکه ۵۰ درصد از مالکیت این فیلم متعلق به این بنیاد است. پیرو درخواستی که من دادم مدیر فارابی(علیرضا تابش) بلافاصله نامه‌ای داد که «اولین امضا برای رعنا» در سرگروه سینمافرهنگ که متعلق به فارابی است، در تیرماه اکران شود. نامه که صادر شد، قوت قلبی به من داد و من به پخش‌کننده فیلم(نیمروزفیلم) هم این موضوع را اطلاع دادم، تا مواد تبلیغی «اولین امضا برای رعنا» را آماده کنیم. خودم هم دست به کار شدم و تیزرها را ساختم.

ژکان با اشاره به مخالفت قائم مقام فارابی با اکران فیلمش افزود: بعد از آماده سازی تیزرها به من گفتند مسئول اکران فیلم قائم مقام فارابی(حبیب ایل بیگی)است و به اعتقاد ایشان در حال حاضر شرایط اکران مهیا نیست، چون فیلم‌های دیگری در نوبت اکران قرار دارند! در این زمان من عنوان کردم که اگر اکران فیلم‌ها بر اساس زمان تولید است، فیلم من خیلی زودتر تولید شده، اما شما فیلمی را اکران می‌کنید که تنها ۶ ماه از زمان ساخت آن می‌گذرد. ضمن اینکه برخی از فیلمسازان به نشان دادن برخی ابتذال‌های رایج در فیلم‌هایشان تن نمی‌دهند، بنابراین وظیفه بنیاد سینمایی فارابی این است که از چنین فیلم‌هایی حمایت کند.

ژکان با اشاره به دریافت پیشنهاد اکران در فصل مرده ابتدای محرم گفت: جالب است که بگویم محسن امیریوسفی رئیس شورای صنفی نمایش، یکشنبه هفته گذشته با من تماس گرفت و گفت می‌توانی چهارشنبه فیلمت را اکران کنی؟

ژکان ادامه داد: دو روز به من فرصت دادند فیلم را آماده اکران کنم، اما کدام دیوانه‌ای در جهان وجود دارد که به فاصله ۲ روز فیلمش را اکران کند!؟ آن هم فیلمی که بخشی از بودجه آن را خودم تقبل کرده‌ام؟ این چه حمایتی است؟

این کارگردان افزود: اگر «اولین امضاء برای رعنا» را به این شکل اکران می‌کردم ممکن بود نفروشد و آنگاه استدلال می‌آوردند که «ما همواره می‌گوئیم که فیلم‌های هنری نمی‌فروشد، پس بهتر است فیلم‌های تجاری ساخته شود» به همین دلیل تن به اکران ندادم.

علی ژکان خاطرنشان ساخت: دولت که متولی برنامه‌ریزی است، اساساً برای اکران آثار میانه برنامه‌ای ندارد. این سینما، سینمایی است که فیلم‌هایش با بودجه متعارف و اصول حرفه‌ای تولید می‌شود و در صورت اکران درست امکان بازگشت سرمایه هم دارد.




این است تازه ترین خروجی عملکرد مالی فارابی⇐نزدیک به ۵میلیارد فقط هزینه پشتیبانی!!/۳میلیارد برای جشنواره کودکی که کل بلیت فروشی اش به ۷۰میلیون هم نرسیده!/ ۳میلیارد و ۹۰۰میلیون برای فیلم شکست خورده “غلامرضا…”/۶۵۷ میلیون صرف حضور در جشنواره کن شده/بیش از ۳۰۰میلیون هزینه برای سفر فقط ۷ نفر به کن!!!/بیش از ۲۰۰میلیون هزینه برای انتشار فقط ۴ شماره از یک مجله!!/۶۳۰میلیون حمایت از شهرام مسلخی!!/بیش از ۶۰۰میلیون حمایت برای دو فیلم محمد پیرهادی/نیم میلیارد برای ابوالفضل جلیلی/۴۵۰میلیون برای امیرشهاب رضویان/حمایت ۴۰۰میلیونی از فیلم علی مصفا!!/۳۰۰میلیون برای یک شریک فیلمیران!!+۳۸میلیون برای دو شریک دیگر فیلمیران!!!/۲۸۰میلیون برای وحید نیکخواه آزاد/۲۵۰میلیون برای رهبر قنبری/صرف هزینه میلیونی برای سفر امثال صدرعاملی، مازیار میری، حسین نمازی، کامیار محسنین و… به جشنواره های مختلف/حمایت هنگفت از پخش سه فیلم “پاستاریونی”، “غلامرضا…” و “پیشونی سفید۲″/حتی مدیر موسسه رسانه های تصویری هم برای سفر به شانگهای بودجه گرفته!!+فهرست کامل هزینه ها

سینماروزان: همین امروز صبح بود که حسین انتظامی یکی از آثار شفاف سازی مالی زیرمجموعه ها را منطقی شدن هزینه های پشتیبانی دانست و همین امروز عصر بود که شفاف سازی عملکرد مالی چهار ماه ابتدای سال فارابی توسط سازمان سینمایی مخاطبان را مواجه کرد با صرف هزینه 4.9میلیاردی فقط برای پشتیبانی!!!

بله، در سیاهه عملکرد مالی فارابی ذکر شده که نزدیک به 5میلیارد فقط برای پشتیبانی در این نهاد هزینه میشود و همچنان مشخص نیست پشتیبانی از چه اشخاص یا اشیایی؟؟!!

فارابی نزدیک به 3میلیارد صرف کمک به جشنواره کودکی کرده که بلیت فروشی آن بنا بر اظهارات علیرضا تابش که دبیرش است فقط کمی بیش از 68 میلیون بوده!!

فارابی بیش از 200میلیون(224میلیون) صرف کمک به انتشار چهار شماره از مجله “فیلم نگار” کرده! در روزگار غلبه فضای مجازی این هزینه برای انتشار مجله کاغذی بدون مشخص بودن سوددهی مالی چه فایده ای دارد؟؟

فارابی در مجموع بیش از نیم میلیارد(657میلیون) هزینه صرف کرده برای حضور در جشنواره کن.  بیش از نیمی از این رقم(344میلیون) فقط صرف شده برای سفر هفت نفر به کن. این هفت نفر چه کسانی هستند؟؟ رائد فریدزاده، امیر اسفندیاری، فرزاد اژدری، تندیس طباطبایی، حامد سلیمان زاده، سکینه رستم خانی و مهسا فریبا.

دو نفر اول در حلقه مدیریت سینما حضور داشته اند ونفر سوم از کارگردانان متبوع فارابی است. آیا کسی میداند چهار نفر دیگر بر چه اساس مهمان فارابی در سفر به کن بوده اند؟؟

این همه هزینه های فارابی برای سفر به خارج نبوده چون طبق شفاف سازی سازمان معلوم شده که این نهاد برای حضور افرادی مختلف نظیر رسول صدرعاملی، مازیار میری، حسین نمازی، کامیار محسنین و…به جشنواره های مختلف از روسیه تا چین هم هزینه های مختلفی را متحمل شده!

حتی یکی مثل مهدی یزدانی مدیر موسسه رسانه های تصویری هم برای سفر به جشنواره شانگهای کمک هزینه دریافت کرده!!!

اما برسیم به سینماگرانی که بخاطر تولید یا تحقیق و نگارش فیلمنامه مورد حمایت فارابی بوده اند.

شهرام مسلخی کارگردان فیلم شکست خورده در گیشه “عاشقها ایستاده میمیرند” مشمول حمایت 630میلیونی فارابی شده برای فیلمی با نام “پدران”.

محمد پیرهادی تهیه کننده فیلم شکست خورده در اکران “روباه” رویهم مشمول حمایت 610میلیونی فارابی شده. 600میلیون برای “مهران” و 10میلیون برای “افسانه نیست”.

ابوالفضل جلیلی که به قول خودش هیچ کدام از فیلمهایش مجوز اکران در داخل را نیافته تسهیلات 500میلیونی فارابی را داشته برای “مسیر معکوس”.

امیرشهاب رضویان همراه با بانویی به نام الهام رسول اف نزدیک به 450میلیون حمایت داشته برای “قلعه عشق”!

غلامرضا موسوی از شرکای موسسه فیلمیران قرارداد 300میلیونی با فارابی داشته برای “بازیوو”. رسول صدرعاملی و علی سرتیپی دیگر شرکای فیلمیران هم قراردادی 38میلیونی(!!) داشته اند برای “سونامی” متعلق به آقازاده صدرعاملی.

وحید نیکخواه آزاد که پیشتر هم برای فیلم شکست خورده “یک کیلو و 21گرم” حمایت خوبی از فارابی

گرفته بود باز مشمول حمایتهای فارابی شده به مبلغ 280میلیون برای “سوم شخص غایب”.

رهبر قنبری از دیگر فیلمسازان مورد حمایت سالیان فارابی باز هم مورد حمایت واقع شده. این بار 250میلیون برای “نسترنهای وحشی”.

فارابی از پخش سه فیلم فیلم “پاستاریونی”، “غلامرضا…” و “پیشونی سفید2” هم حمایت مالی داشته! اینکه چرا در میان انبوه تولیدات سینمایی فقط پخش این سه فیلم برای فارابی مهم بوده مشخص نشده؟؟

فهرست کامل عملکرد مالی فارابی در چهار ماه ابتدایی 98 را اینجا  ببینید.




حسین فرحبخش در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود بیان داشت⇐پدرم به شدت مخالف سینما بود و هیچ سرمایه‌ای برای ساخت فیلم در اختیار من قرار نداد و ناچار فیلم اولم را با قرض ساختم!!/در سال ۶۱ برای تولید “ریشه در خون” ۲ میلیون تومان هزینه کردم/در آن زمان با این پول می‌توانستم ۴ آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم!!/در دوران معاونت سینمایی مهدی کلهر فقط سالی ۴ یا ۵ فیلم سینمایی تولید می‌شد و از این تعداد، حداقل ۳ فیلم نیز توقیف می‌شد!/”خصوصی” را ساختم که بگویم هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان، حقه باز هستند!!/چنان بلایی بر سر رسول ملاقلی‌پور درآوردند که در اواسط دهه هفتاد به من گفت دیگر طاقت این را ندارم که برای ساخت یک فیلم جنگی بروم چکمه فلان سردار یا سرتیپ را ببوسم!!/کارگردان “آواز قو” اعتقاد داشت بهرام رادان بازیگری بلد نیست تا اینکه آتیلا پسیانی وارد پروژه شد و ظرف یک هفته به او بازیگری یاد داد!!/اگر پیمان معادی را وارد سینما نمیکردم حالا حالاها کسی او را نمیشناخت!!/برای «شب‌های تهران» و «آواز قو» رویهم ۴۵ میلیون تومان وام دادند و ۵۴ میلیون تومان از من پس گرفتند، یعنی ۹ میلیون تومان بهره وام را هم گرفتند!/از اواسط دهه هشتاد و بعد از بریز و بپاشهای فارابی برای تولید فیلمهای حاکمیتی، بخش خصوصی از گردونه سینمای ایران خارج شد/مدیران فارابی به غیر از هزینه هنگفت تولید، فقط ۲۰۰ میلیون پول بیلیورد “دربند”ی را دادند که در اکران رسمی یک میلیارد هم نفروخت/همین سال گذشته با بودجه دولتی فیلمی حاکمیتی با هزینه ۱۰ میلیاردی ساختند ولی هنوز جرأت اکرانش را پیدا نکرده اند!!!/حتی حوزه هنری هم مثل سابق سالی ۵ فیلم تولید نمیکند چون میداند بازگشت سرمایه ندارد!!/”شهرزاد” نسبت به هزینه تولیدش ضرر داده!!/”ما همه با هم هستیم” باید بیش از ۳۰میلیارد بفروشد تا سرمایه‌اش برگردد!!/«عبور»کمال تبریزی بهترین فیلم سینمای جنگ است ولی تبریزی در ده سال آثاری ساخته که هیچ کدام قابل دیدن نیست!!

سینماروزان: حسین فرحبخش از معدود چهره های باقیمانده بخش خصوصی سینمای بعد از انقلاب اسلامی است که کوشیده در دوران سیطره پولهای مشکوک و سرمایه های ارگانی همچنان فعالیت مستقل سینمایی خود را با تولید آثار تجاری مبتنی بر بازگشت سرمایه ادامه دهد.

حسین فرحبخش که کمدی-موزیکال-فانتزی «ایکس لارج» را روی پرده دارد پروانه ساخت یک کمدی با نام «کافه عشق» را هم گرفته و به نظر میرسد همچنان قصد دارد فعالیت خود به عنوان یک تجاری ساز را ادامه دهد.

حسین فرحبخش که بعد از سالها مدیریت پویافیلم اخیرا موسسه پخشی تازه با نام پارسافیلم را تأسیس کرده در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود که با نیوشا روزبان در «مهر» انجام شده هم درباره رشد خود در سینما حرف زده و هم درباره حال و روز سینمای ایران در این سالها.

متن گفتگوی فرحبخش را بخوانید:

*شما امروز به‌عنوان یکی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان باسابقه سینمای ایران به شمار می‌روید بد نیست این گفتگو را از نقطه آغاز مسیر ورود شما به سینما شروع کنیم؟

در واقع بهمن ماه ۱۳۶۱ بود که به‌عنوان تهیه‌کننده وارد سینما شدم، البته پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای خودم فیلم‌های ۸ میلیمتری می‌ساختم و تاکید می‌کنم که تا پیش از آن در حوزه سینمای حرفه‌ای هیچ فعالیتی نداشتم. اولین اثری که به‌عنوان تهیه‌کننده در آن حضور پیدا کردم، فیلم «ریشه در خون» به کارگردانی سیروس الوند در سال ۱۳۶۱ بود.

البته این را باید بگویم که درباره سینمای قبل از انقلاب کاملا شناخت داشتم و زمانی که سیروس الوند را به‌عنوان همکار انتخاب کردم به این دلیل بود که این کارگردان جزو کارگردانان موج نو سینمای ایران قبل از انقلاب به شمار می‌رفت. در آن زمان من یک جوان ۲۳ ساله بودم و یکی از مهمترین شروطی که برای همکاری با سیروس الوند و دیگر کارگردانان داشتم این بود که به عنوان دستیار کارگردان فعالیت کنم. البته آن زمان هرکس که به عنوان سرمایه گذار به سینما ورود پیدا می‌کرد به دنبال این بود که بازیگر شود و من بازیگری را نه بلد بودم و نه دوست داشتم.

به خاطر دارم که در سال ۶۱ برای تولید «ریشه در خون» ۲ میلیون تومان هزینه کردم که در آن زمان با این پول می‌توانستم ۴ آپارتمان در میدان ونک خریداری کنم، حال تصور کنید امروز هزینه خرید ۴ آپارتمان در ونک چقدر می‌شود.

* ساخت فیلم در ابتدای دهه ۶۰ بی‌شک با سختی‌هایی همراه بوده و این سرمایه‌گذاری می‌توانست به معنای شکست اقتصادی شما در سینما باشد.

دقیقاً، در آن دوران تنها سالی ۴ یا ۵ فیلم سینمایی تولید می‌شد و آقای (مهدی) کلهر به عنوان معاون سینمایی فعالیت می‌کرد. جالب اینجاست که از این تعداد، حداقل ۳ فیلم نیز توقیف می‌شد! چرا که فیلمسازان نمی‌دانستند چه باید بسازند که تایید شود و کسانی هم که مجوز می‌دادند از این می‌ترسیدند که به هر فیلمی اجازه نمایش بدهند! در واقع می‌توان گفت هیچ معیاری برای ارائه پروانه نمایش وجود نداشت و همه در یک بلاتکلیفی قرار داشتند، به همین دلیل در چنین شرایطی ساخت فیلم یک ریسک بزرگ به‌شمار می‌رفت.

بعد از همکاری با سیروس الوند، با کارگردانان دیگری از جمله کامران قدکچیان، حسین زندباف، محمدعلی سجادی، مجید جوانمرد و تهمینه میلانی همکاری داشتم. در تمام این آثار هم به‌عنوان تهیه‌کننده و هم به‌عنوان مدیر تولید کار می‌کردم.

البته در برخی از فیلم‌ها اسم خود را به عنوان تهیه‌کننده ذکر نکرده‌ام. تصور کنید در آن دوره کل اکیپ فیلمبرداری بیشتر از ۷ نفر نمی‌شد و بسیاری از رشته‌های مختلف وجود نداشت.

* شکل‌گیری «پویا فیلم» برچه اساس بود؟

در همان سال‌ها با آقای (عبدالله) علیخانی آشنا شدم که یکی از پخش‌کننده‌های فیلم‌های خارجی در ایران بود. بعد از مدتی مشارکت خود در حوزه فیلمسازی را آغاز کردیم. در سال ۶۸ که دیگر پخش فیلم‌های خارجی در ایران با موانع بسیاری همراه شد، تصمیم گرفتیم تا شرکت تولیدی «پویافیلم» را تاسیس کنیم. اولین فیلم محصول «پویا فیلم»، فیلم «تیغ آفتاب» به کارگردانی احمد هاشمی بود. با همکاری علیخانی در «پویافیلم» نزدیک به ۴۰ فیلم تولید کردیم و تا امروز همچنان با یکدیگر همکاری خود را ادامه داده‌ایم.

* «پویا فیلم» به عنوان یک شرکت تولید در بخش خصوصی، تا اوایل دهه ۸۰، آثار اجتماعی قابل توجهی در کنار کارگردانان شناخته‌شده در سینما تولید می‌کرد، اما از جایی به بعد این شرکت سیاست خود را تغییر داد…

بهتر است اینگونه توضیح دهم، در سال ۸۰ فیلم‌هایی مانند «آواز قو» به کارگردانی سعید اسدی، «شب‌های تهران» به کارگردانی داریوش فرهنگ و یا در سال ۸۱ «عطش» به کارگردانی خودم، «رز زرد» به کارگردانی داریوش فرهنگ و بسیاری از فیلم‌های ماندگار در سینمای ایران را تولید کردیم. در چنین شرایطی بسیاری از کارگردانان تمایل بسیاری برای همکاری با «پویافیلم» داشتند، شهرام شاه‌حسینی چندین فیلم با «پویا فیلم» کار کرد که از این تعداد «آقای هفت‌رنگ» و یا «زن‌ها فرشته‌اند» را بیش از دیگر آثارش دوست دارم.

مساله این است که در دهه ۷۰ و ۸۰ تهیه‌کنندگان فعالی در حوزه بخش خصوصی بودند که امروز دیگر هیچ فعالیت سینمایی نمی‌کنند و یا فعالیت آن‌ها محدود به پخش شده است. باید دید چرا این تهیه‌کنندگان دیگر فعالیت نمی‌کنند، جواب این است که این تهیه‌کنندگان به خوبی می‌دانند که تولید فیلم دیگر صرف ندارد و سرمایه گذاری در سینما می‌تواند به نابودی منجر شود.

از سال‌های ۸۵ به بعد بخش خصوصی از گردونه سینمای ایران خارج می‌شود و در چنین شرایطی فیلم‌های دولتی روی کار آمد که بخش خصوصی نمی‌توانست با این فیلم‌ها و البته بودجه‌ای که برای تولید آن صرف می‌شد، رقابت کند. در واقع بخش دولتی توسط بنیاد سینمایی فارابی با بریز و بپاش بر سر تولید فیلمهای حاکمیتی بخش خصوصی در سینما را به زمین زد.

تاکید می‌کنم بخش خصوصی برای تولید یک فیلم سرمایه‌گذاری می‌کند و این یعنی برای ادامه فعالیت باید بازگشت سرمایه داشته باشد، این درحالی است که بنیاد سینمایی فارابی به‌عنوان بخش دولتی، اصلاً نگاه اقتصادی به سرمایه‌گذاری در این عرصه ندارد، تنها هزینه می‌کند و به فکر بازگشت سرمایه نیست، چرا که برای بقا نیازی به چنین چرخه اقتصادی ندارد.

به‌عنوان مثال در سال ۹۱ یک فیلم مانند «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی ساخته می‌شود که نزدیک به ۹۰۰ میلیون تومان در آن سال فروش داشت، این فیلم توسط بنیاد سینمایی فارابی حمایت مالی در تولید شد، هرچند فروش قابل توجهی در گیشه داشت اما من می‌گویم این فیلم صد در صد ضرر کرد، در واقع در آن سال بنیاد سینمایی فارابی ۲۰۰ میلیون تومان خرج بیلبورد تبلیغات شهری برای این فیلم کرد و براساس هزینه‌ای که برای تولید و تبلیغ فیلم شد، بی شک ۹۰۰ میلیون تومان فروش چندان مناسبی نبود.

تصور کنید به‌عنوان مثال سالانه بودجه‌ای برابر با ۵۰ میلیارد تومان در اختیار بنیاد سینمایی فارابی قرار می‌دهند و این بودجه برای تولید برخی از فیلم‌ها هزینه می‌شود و نگرانی برای  بازگشت این سرمایه و بودجه وجود ندارد. در واقع می‌توان گفت معمولا فیلم‌هایی که توسط دولت ساخته می‌شود بازگشت سرمایه ندارد چرا که نگرانی برای این امر وجود ندارد.

همین سال گذشته با بودجه دولتی فیلمی حاکمیتی با هزینه ۱۰ میلیارد تومان ساخته شد که امکان اکران برای آن وجود ندارد! چرا که نمی‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد، اما آیا چنین مساله‌ای برای سرمایه‌گذار بخش دولتی مهم است؟ این درحالی است که بخش خصوصی اگر برای یک فیلم ۱۰ میلیارد تومان هم هزینه کند، باید شرایطی را فراهم کند که این پول بازگردد در غیر این صورت نابود است. اینجاست که بخش خصوصی از رقابت باز می‌ماند چرا که بودجه‌ای که دولت صرف ساخت یک فیلم می‌کند را بخش خصوصی نمی‌تواند پرداخت کند.

* پس شما معتقدید بخش دولتی با سرمایه‌گذاری‌های نجومی در سینما، انتظار عوامل سینمایی را نسبت به دستمزدها بالا برده است، به گونه‌ای که بخش خصوصی توان پرداخت چنین دستمزدهایی را ندارد؟

بله، بخش دولتی با پرداخت دستمزدهای بالا به عوامل سینمایی شرایطی را فراهم می‌کند که بخش خصوصی دیگر نتواند از پس هزینه دستمزدهای عوامل فیلم برآید. به همین دلیل تهیه‌کننده بخش خصوصی مجبور است با همان موجودی که دارد فیلم تولید کند و در چنین شرایطی حتما مجبور به استفاده از عواملی با دستمزد پایین تر است.

تاکید می‌کنم که در دهه ۸۰ تاثیر بخش دولتی در تولیدات سینمایی بیشتر شد و همین مساله سبب شد که از نیمه دهه ۸۰ سطح توقع‌ها از دستمزدها افزایش پیدا کند و بخش خصوصی دیگر توان رقابت با بخش دولتی را نداشته باشد. در این شرایط حتی حوزه هنری هم در زمینه تولید فیلم چندان ورود پیدا نمی‌کند. چرا که می‌داند سرمایه‌گذاری در سینما بازگشت اقتصادی ندارد، این درحالی است که حوزه هنری فیلم‌های برجسته‌ای چون «آدم برفی» به کارگردانی داود میرباقری، «دیدار» به کارگردانی محمدرضا هنرمند  را در کارنامه کاری خود دارد. این نهاد در گذشته سالی ۵ فیلم تولید می‌کرد اما حالا کجاست؟ شاید سالی یک فیلم معمولی بسازد، چرا؟ چون می‌داند که بازگشت سرمایه‌ای وجود ندارد.

* اما این روزها همه آثاری که با بودجه‌های میلیاردی ساخته می‌شود، صرفا توسط بخش دولتی تولید نمی‌شود.

در دهه ۹۰ این افزایش دستمزدها به اوج خود رسید که می‌توان سریال «شهرزاد» را نمونه بارز آن دانست، سریالی که هرچند فروش خوبی داشت اما باز هم نسبت به هزینه‌ای که برای ساخت آن شده بود، صد در صد با ضرر مالی همراه بود.

مثالی دیگر بخواهم بیاورم می‌توانم به فیلم سینمایی «ما همه با هم هستیم» به کارگردانی کمال تبریزی اشاره کنم، رضا میرکریمی تهیه‌کننده این اثر سینمایی در مصاحبه‌ای گفته است که بیش از ۱۰ میلیارد تومان هزینه تولید این فیلم شده است، فیلمی که چه چنین هزینه‌ای برای تولید داشته است حداقل باید در گیشه بیش از ۳۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد تا بتواند بازگشت سرمایه داشته باشد.

در چنین شرایطی که سینمای ما در آن قرار دارد، چنین سرمایه‌گذاری که نمی‌توان امیدی به بازگشت مالی آن داشت، چگونه صورت می‌گیرد، به همین دلیل معتقدم این نوع از سرمایه‌گذاری‌ها بی‌شک اشکالی در آن وجود دارد. اینکه پول تولید چنین فیلم‌هایی درست یا غلط است را من نمی‌توانم بگویم و البته بررسی چنین مسائلی وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در این زمینه شانه خالی می‌کند. چنین سرمایه‌گذاری‌هایی بی شک با افزایش دستمزد عوامل همراه است، یعنی بازیگری که در کار قبلی خود ۳۵ میلیون تومان دستمزد گرفته است در چنین فیلمی برای ۳ روز کار ۱۹۰ میلیون تومان دستمزد می‌گیرد که دیگر نمی‌توان با آن کار کرد.

در چنین شرایطی بخش خصوصی که دستش در جیب خود است، باید به این فکر کند که چقدر سرمایه دارد تا براساس آن فیلم خود را بسازد. من به عنوان تهیه‌کننده بخش خصوصی از حداکثر سرمایه‌ای که دارم بهترین بهره‌برداری را برای تولید یک فیلم می‌کنم. حتی در فیلم‌های معمولی من نیز با هزینه مشخص خود بهترین کار ارائه شده است. به عنوان مثال در فیلم «مستانه» که در اسفندماه سال ۹۲ ساخته شد، فرشاد محمدی فیلمبردار این فیلم به من گفت فکر می‌کنید چقدر طول می‌کشد تا فیلم ساخته شود و من گفتم در نهایت یک ماه زمان می‌خواهیم، وی گفت بهتر است سر صبر این فیلم را بسازیم، از او پرسیدم که فیلمی که به تازگی کار کرده بود فیلمبرداری اش چند روز طول کشید و او گفت ۶۴ روز، گفتم قبول داری که ۴۰ درصد از این فیلم اضافه است و باید حذف می‌شد و او گفت تازه ۴۰ دقیقه از فیلم اضافه بود و حذف کردیم! به او گفتم پس در ۶۴ روز تقریبا ۲ فیلم را تولید کرده‌اید که یکی از این فیلم‌ها قابل استفاده بوده است، تاکید کردم که من می‌خواهم یک فیلم بسازم پس زمان تولید لازم را برای یک فیلم صرف می‌کنم. در همین راستا فیلمبرداری این فیلم ۲۵ روز طول کشید چرا که با برنامه ریزی درست و حضور به موقع عوامل این کار تولید شد.

البته در میان فیلم‌هایی که ساخته‌ام آثاری نیز بود که بیش از ۵۰ روز فیلمبرداری آن طول کشید که از آن جمله می‌توان به «عقرب» به کارگردانی ناصر شاملو و یا «عطش» اشاره کرد چرا که فیلم‌های سخت بود که در شهرستان‌های مختلف فیلمبرداری شده است.

زمانی که سطح دستمزدها بالا برود بخش خصوصی دیگر نمی‌تواند چنین دستمزدهایی پرداخت کند. تاکید می‌کنم که من مسئول فرهنگی این کشور نیستم، مسئول فرهنگی کشور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. من مسئول این هستم که خوراک فرهنگی تمیز در اختیار مخاطب سینما قرار دهم، خوشبختانه طی سال‌ها فعالیت خود در حوزه سینما آثاری را چه به عنوان تهیه‌کننده و چه به عنوان کارگردان تولید کرده ام که همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.

* اما «پویافیلم» چند سالی است به سمت ساخت کمدی‌هایی رفته که از آن سینمای گذشته نشانی ندارد…

زمانی که می‌خواهیم یک پروژه را آغاز کنیم من و آقای علیخانی با یکدیگر برای تولید آن تصمیم می‌گیریم، در حال حاضر تشخیص ما این است که ساخت چنین کمدی‌هایی در سینما می‌تواند مورد توجه و استقبال مخاطب قرار گیرد و اکثر آثاری که در این حوزه ساخته شده است توانسته نسبت به هزینه خود فروش خوبی نیز داشته باشد.

در واقع مردم و مخاطبان سینما این روزها کمدی‌هایی از این دست را می‌خواهند و ما نیز تابع مردم و و طبق ضوابط شرع هستیم، یعنی باید آثاری تولید کنیم که هم مخاطب را جذب کند و هم خلاف شرع نباشد.

*   به‌رغم این نگاه اما بازهم طیفی از آثار پویافیلم همواره با اتهام «ابتذال» مواجه بوده است!

باید یادآور شوم که مبتذل دارای معنا و مفهوم خاصی است و من اعتقاد دارم که در جمهوری اسلامی ایران چیزی به عنوان سینمای ابتذل وجود ندارد، این یک سوء برداشتی است که متاسفانه از آن استفاده می‌شود. با صراحت می‌گویم که ۹۰ درصد از منتقدان ما بی‌سواد هستند و نمی‌توان نام منتقد را روی آن‌ها گذاشت و کلمه «مبتذل» را تنها از همین ۹۰ درصد می‌شنویم. در صورتی که ۱۰ درصد باقی مانده که منتقدان واقعی هستند، به ندرت از این کلمه استفاده می‌کنند و یک اثر را از نظر فنی تحلیل می‌کنند.

البته این را باید بگویم کمدی‌هایی مانند «آس و پاس» به کارگردانی آرش معیریان جزو آثاری نیست که نقد شود و وقتی فردی چنین فیلمی را نقد می‌کند، یعنی آن آدم مریض است و به دنبال هرچیزی به غیر از نقد فیلم است، در سینمای جهان نیز برخی از آثار قابل نقد نیست و تنها برای تفریح و سرگرمی ساخته شده است. البته در این میان فیلم‌هایی نیز تولید می‌شود که مخاطب آن را می‌بیند و ناراضی از سینما خارج می‌شود و تا سال‌ها به سینما نمی‌رود.

به عنوان مثال «ما همه با هم هستیم» را اگر مخاطب ببیند حداقل ۵ سال با سینما نمی‌رود، در واقع چنین فیلمی با این همه بازیگر ستاره، مخاطب سینما را گول می‌زند و به سینما خسارت وارد می‌کند. غیر از اینکه با چنین سرمایه گذاری عظیمی سطح توقع عوامل سینما را از نظر دستمزد بالا برده اند، اعتماد مخاطب را به سینما از می‌برد. این نوع از پول‌ها که در سینما سرمایه‌گذاری می‌شود، یا پول بیت المال، یا رانت و یا از جایی که من نمی‌دانم آمده است.

البته در مورد کمال تبریزی که از اول انقلاب تا به امروز او را می‌شناسم، باید بگویم که فیلم‌های بسیار ارزشمندی ساخته است که از آن جمله می‌توان به «عبور» اشاره کرد که از نظر من بهترین فیلم جنگی تاریخ کشور است. جنگ بین ایران و عراق یک جنگ بسیار متفاوت بود، در واقع جنگ ما جنگ عقیده بود نه جنگ خاک و جنگ عقیده بسیار مهم است. در فیلم «عبور» جنگ عقیده به خوبی نشان داده شده است. می‌توان گفت در بین فیلم‌هایی که از جنگ ایران و عراق ساخته شده است شاید تنها در ۵ فیلم جنگ عقیده به خوبی نشان داده شده است که یکی از آنها «عبور» است. از دیگر کارهای تبریزی می‌توان به «مارمولک» اشاره کرد که همچنان برای من تازگی دارد.

اما تبریزی از یک جایی به بعد دیگر تبریزی نیست و معقتدم که نباید دیگر فیلم بسازد. آثاری که طی ۱۰ سال اخیر ساخته است که دیگر قابل دیدن نیست. همین فیلم‌هایی مانند «آس و پاس» و یا «خالتور» را جماعتی می‌بینند و از آن خوششان می‌آید و همه افراد یک خانواده می‌توانند آن را ببینند، اما فیلمی مانند «طعم شیرین خیال» یا «ما همه با هم هستیم» را کسی نمی‌بیند. در حالی که «آس و پاس» و یا «خالتور» که به آن سینمای مبتذل می‌گویند در خانه همه مردم هست و همه افراد خانواده آن را کنار هم می‌بینند. من کمال تبریزی را دوست دارم اما آثار اخیرش چندان قابل قبول نیست.

* زمانی شما به‌عنوان کارگردان فیلم‌های اجتماعی مانند «خصوصی» می‌ساختید که بسیار مورد توجه قرار گرفت. آیا تصمیم به ساخت آثار اجتماعی از این دست ندارید؟

به یاد حرفی از زنده‌یاد رسول ملاقلی پور افتادم در سال ۷۶ یا ۷۷ بود که به من گفت دیگر طاقت این را ندارم که برای ساخت یک فیلم بروم چکمه سردار یا سرتیپ را ببوسم تا امکانات ساخت یک فیلم جنگی را به من بدهند. من نیز دیگر حال این را ندارم که آثاری مانند «خصوصی» را بسازم، البته مجوز یک فیلم را در همین نوع از سینمای اجتماعی دریافت کرده ام اما حال این را ندارم که آدم‌های بیرون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جلوی آن را بگیرند؛ برای «مستانه» چقدر من را اذیت کردند؟ تلویزیون که تبلیغ نداد، اجازه نصب بیلبورد در سطح شهر را به من ندادند. در چنین شرایطی چرا باید فیلم اجتماعی بسازم وقتی حمایتی از من نمی‌شود.

زمانی که می‌خواستم «خصوصی» را بسازم فیلمنامه را به جواد شمقدری معاون سینمایی وقت ارائه کردم و گفتم می‌خواهم آن را بسازم، تاکید می‌کنم که آدم خطی نیستم و اصلاح‌طلب و یا اصول‌گرا را قبول ندارم و معتقدم هر دو طرف حقه‌باز هستند، اما برای اولین بار فیلمنامه را به معاون سینمایی ارائه کردم و او هم گفت که فیلم مشکلی ندارد و می‌توانم بسازم، اما در زمان اکران، از خارج از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فشار آوردند و فیلم را از پرده پایین کشیدند.

این فیلم تنها ۱۰ روز اکران شد اما در همین زمان کم در تهران ۳۰۰ میلیون تومان فروش داشت و می‌توان ادعا کرد که همه این فیلم را دیدند. درست است که به خاطر این فیلم خسارت مالی دیدم اما از اینکه همه مردم در شرایط مختلف توانستند این فیلم را ببینند خوشحالم و از اینکه عقیده خود را در این فیلم به نمایش گذاشتم لذت می‌برم که توانستم بحث افراط و تفریط را نشان دادم. بسیاری از افراد این فیلم را درک نکردند و حتی به شوخی می‌گفتند که قطام این فیلم زیاد است. به خاطر دارم این اثر را بعد از ساخت به یکی مجتهدها که نظر خوبی نسبت به سینما نداشت نشان دادم و از وی خواستم که هرجای فیلم خلاف شرع است به من بگوید تا آن را حذف کنم و او گفت که خلاف شرع نیست. یک بار یک منتقد در برنامه زنده تلویزیونی به من گفت ضددینی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران «مستانه» است، به او گفتم آیا فقه خوانده‌ای گفت نه و من به او گفتم که من فقه خوانده‌ام به خوبی آن را می‌دانم، چرا وقتی سواد نداری به یک فیلم می‌گویی ضددین.

تاکید می‌کنم که هر فیلمی که تا امروز کارگردانی یا تهیه‌کنندگی کرده ام برای سرگرمی بوده است چرا که معتقدم سینما سرگرمی است و بعد از سرگرمی به حرفی که باید زده شود توجه می‌کنم. اگر یک کارگردان یک فیلم سرگرم‌کننده ساخت که حرفی هم برای گفتن داشت باید دست آن کارگردان را بوسید. اگر هم حرفی نداشت ایرادی ندارد، این خیلی مهم است که در سرگرمی حرفی هم برای گفتن داشته باشیم.

* «پویافیلم» زمانی بازیگرانی را به سینما معرفی می‌کرد که در سینمای ایران ماندند و جزو سوپراستارهای سینمای ایران شدند، از این جمله می‌توان به بازیگرهایی چون مهناز افشار، امین حیایی، بهرام رادان و رضا گلزار اشاره کرد، اما دیگر چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد، هرچند سال‌ها است که با سحر قریشی همکاری می‌کنید اما این بازیگر نتوانست جایگاه مناسبی در سینما بدست آورد.

درباره سحر قریشی با شما موافق نیستم، ممکن است که این بازیگر اشتباه‌هایی کرده باشد و در برخی از فیلم‌ها نباید بازی می‌کرده است، چرا که بازی در این فیلم‌ها او را زمین زد، این درحالی است که این بازیگر در «آب نبات چوبی» نشان داد که پتانسیل بالایی دارد. مساله دیگر این است که قرار نیست همه شبیه هم باشند و بتوانند پرش خوبی داشته باشند. یک بازیگر وقتی نمی‌تواند رقابت کند، بستر مناسبی هم برای موفقیت وی وجود دارد.

به خاطر دارم در فیلم «آواز قو» بهرام رادان و ساره آرین را برای بازی در نقش‌های اصلی انتخاب کردم، سعید اسدی با آن‌ها تمرین می‌کرد و من فیلم تمرین آن‌ها را می‌دیدم، در فیلم تمرین‌ها متوجه شدم که بهرام رادان اصلا بازی بلد نیست و هر چقدر هم تمرین می‌کنند، وضعیت بدتر می‌شود. همین مساله سبب شد تا از آتیلا پسیانی بخواهم که بازیگردان این ۲ بازیگر باشد، پسیانی تنها یک هفته وقت داشت تا این ۲ نفر را آماده کند و من معتقدم بهرام رادان هرچه امروز دارد مدیون آتیلا پسیانی است و معتقدم رادان بهترین بازی خود را در «آواز قو» داشته است. در واقع در ابتدا کارگردان حاضر نبود با این بازیگر کار کند، اما معتقد بودم رادان از پس این نقش بربیاید و من پای انتخاب بهرام رادان ماندم.

مثال دیگر، پیمان معادی است، آن زمان که من با این نویسنده کار کردم کسی او را نمی‌شناخت، من پتانسیل لازم ر در این فرد دیدم و در همان «آواز قو» این هنرمند نه تنها به‌عنوان نویسنده، بلکه به‌عنوان طراحی لباس با وی کار کردم. بعد از آن با این نویسنده در سه پروژه دیگر از جمله «عطش»، «کما» را کار کردم و این هنرمند اینگونه وارد سینما شد.

تاکید می‌کنم این شرایط است که باعث موفقیت افراد می‌شود، اگر بخش خصوصی وارد کار شود، اتفاقات خوبی در سینما رخ می‌دهد. اما به دلیل ورود پول‌ها و قدرت‌هایی که از بیرون تزریق می‌شود شرایط برای فعالیت بخش خصوصی بسیار کم شده است.

* شما از جمله تهیه‌کنندگانی هستید که هرچند در بخش خصوصی کار می‌کنید، اما هیچ‌گاه درباره چگونگی تامین هزینه فیلم‌های‌تان حاشیه‌ای بوجود نیامده‌است، رمز این بی‌حاشیه بودن آن هم در شرایطی که بحث شک و تردید نسبت به سرمایه‌های موجود در سینما حسابی داغ است، چیست؟

پیش از هرچیز باید بگویم که قدیمی‌ها هرچه گفته‌اند طلا است، می‌گویند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. زمانی که وارد سینما شدم همه می‌دانستند از کجا آمده‌ام، بارها در جلسه‌هایی که با سینماگران داشتم  پیش آمده که به یک تهیه‌کننده و یا کارگردان گفته‌ام که تو ماهی ۵ هزار تومان از تلویزیون حقوق می‌گرفتی، اما من سال ۶۱ وارد سینما شدم و هیچ وابستگی به جایی نداشتم، اولین فیلم خود را با ۲ میلیون تومان ساختم. مساله دیگر این است که پدر و مادر من کاملا معلوم است که چه کسانی هستند و سابقه و موقعیت اجتماعی خانواده‌ام قبل و بعد از انقلاب کاملا مشخص است.

پدر من یکی از متشخص‌ترین آدم‌هایی بوده است که بزرگان نظام حتی پیش از انقلاب همیشه به وی عرض ادب می‌کردند، تاکید می‌کنم که پدرم به شدت مخالف سینما بود و هیچ سرمایه‌ای برای ساخت فیلم در اختیار من قرار نداد، من برای ساخت اولین فیلمم یک مقدار سرمایه خودم داشتم و یک مقدار نیز قرض کردم، اما آن که ماهی ۵ هزار تومان حقوق می‌گرفت این ثروت را از کجا آورده است که البته این امر کاملا مشخص است این ثروت و هزینه‌ها از دولت و رانت‌هایی که دارند به دست آمده است.

مدتی پیش بنیاد سینمایی فارابی لیست حمایت‌هایی که از کارگردانان داشته است را منتشر کرد، در آن لیست مشخص شد که به من پول داده‌اند که ۷ میلیون ۵۰۰ هزار تومان برای رایت فیلمم بوده است. حال تصور کنید که من مثلا ۲۰ فیلم ساخته‌ام و در طول این سال‌ها چنین رایتی به من پرداخت شده است، اما ناگهان در همین لیست می‌بینید که به یک نفر بیش از یک میلیارد تومان پول داده‌اند.

این را هم باید بگویم که اگر هم برای فیلمی به من وام داده‌اند تا قران آخر آن را گرفته‌اند به عنوان مثال روی هم رفته برای ۲ فیلم «شب‌های تهران» و «آواز قو» ۴۵ میلیون تومان وام دادند و ۵۴ میلیون تومان از من پس گرفتند، یعنی ۹ میلیون تومان بهره وام را هم گرفتند!




پرسش مدیرعامل اسبق فارابی از مدیران بالادستی⇐چرا یک کارگردان‌ سینما باید برای امرار معاش کنار خیابان جوراب بفروشد؟

سینماروزان: ناتوانی مدیران سینما در توزیع عادلانه امکانات رفاهی میان بدنه سینما-که آخرین نمونه اش را در حاشیه های شکل گرفته پیرامون توزیع عیدی میلیاردی ارشاد بین بدنه سینما و مشخص نشدن فهرست عیدی گیرندگان دیدیم-همچنان باقیست.

سیداحمد میرعلایی مدیرعامل اسبق فارابی در مراسم تشییع ابراهیم سلطانی فر کارگردان جانباز سینما با انتقاد از وضعیت سینماگران اظهار داشت: در هر دوره‌ای که قومی به ارزشی دست یافتند شیطان در آنها نفوذ کرد و‌ بین آنها تفرقه ایجاد کرد. امروز هم رسوخ شیطان باعث شده حتی از حال یکدیگر هم خبر نداشته باشیم!

میرعلایی ادامه داد: چگونه شده است که از بیماری همکاران خبر نداریم؟؟ چرا یک کارگردان‌ سینما باید برای امرار معاش کنار خیابان جوراب بفروشد؟ چه شده است که یکدیگر را فراموش می‌کنیم درحالیکه باید در دوران زنده بودن  همدیگر را ببینیم؟

احمد میرعلایی با اشاره به کم کاری صنفی در بدنه سینما بیان داشت: سینماگران بیشتر از اینها نیازمند احترامند ولی امروز شیطان آنقدر وارد زندگی ما شده که ما از موفقیت یکدیگر ناراحت و عبوس می‌شویم!! چرا تجملات ما را به خودش مشغول کرده است؟




معاون توسعه منابع سازمان سینمایی بیان کرد⇐از امسال بودجه جشنواره های فجر را فارابی خواهد داد ولی دبیر جشنواره را حسین انتظامی انتخاب خواهد کرد!/درباره ادغام جشنواره های فجر هم حسین انتظامی بعد از مشورت صاحب نظران سینما تصمیم خواهد گرفت!

سینماروزان: اینکه در این ملک چرخ را بارها از نو اختراع میکنند نمود عملیش را در سینما می بینیم که فی المثل نزدیک به یک دهه بعد از واسپاری برگزاری جشنواره فجر به موسسه رسانه های تصویری دوباره برپایی جشنواره به فارابی واگذار شده است.

رمضانعلی حیدری خلیلی معاون توسعه منابع سازمان سینمایی با اعلام این خبر گفت: از امسال عاملیت جشنواره‌های فیلم فجر به بنیاد سینمایی فارابی سپرده شده است که تا پیش از آن با موسسه رسانه‌های تصویری بود.

حیدری خلیلی ادامه داد: با این‌ حال همچنان فعالیتهای جشنواره منطبق با خط مشی و سیاستگذاری شورای سیاست گذاری جشنواره  توسط دبیر جشنواره که از سوی حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی برای هر دوره جشنواره انتخاب خواهد شد انجام میگیرد و فقط عاملیت هزینه و پشتیبانی از جشنواره با بنیاد فارابی است.

این مدیر در پاسخ به این سوال که ثبت جداگانه اعتبار جشنواره فیلم فجر و جشنواره جهانی فجر به معنای برگزاری مستقل هر یک از جشنواره‌های مذکور در دوره بعدی خواهد بود، گفت: ثبت جداگانه بودجه برگزاری جشنواره‌های مذکور ربطی به برگزاری مستقل جشنواره‌ها ندارد!

خلیلی خاطرنشان ساخت: تصمیم گیری درباره ادغام بین الملل در فجر با حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی خواهد بود که در ارزیابی عملکرد جشنواره و مشورت صاحب نظران سینمایی اتخاذ خواهد شد.




انتشار آمار نهادهای بودجه بگیر سازمان سینمایی⇐بیش از ۱۰۰میلیارد برای فارابی و سینماشهر!!!/بیش از ۴۰میلیارد برای مرکز گسترش و انجمن سینمای جوان!!/نزدیک به ۱۴میلیارد بودجه فقط برای کارکنان سازمان!!!+فهرست کامل بودجه ای

سینماروزان: جدول کلی برنامه و بودجه سال 98 سازمان سینمایی اعلام شد.

به گزارش سینماروزان در صدر زیرمجموعه های بودجه گیر سازمان سینمایی، فارابی و سینماشهر با بودجه هایی بیش از 60 و 40 میلیارد قرار دارند.

به دنبال اینها مرکز گسترش و انجمن سینمای جوان با بودجه هایی بیش از 20میلیاردی قرار گرفته اند. خانه سینما با حمایتی 5.5 میلیاردی از دیگر نهادهای بودجه گیر سازمان است.

جالب است که در سیاهه تقسیم بودجه سازمان 13.8میلیارد هزینه فقط برای کارکنان سازمان پیش بینی شده است. 8.29 میلیارد بودجه برای جبران خدمات کارکنان که لابد همان حقوق و مزایاست و 5.5میلیارد کمک رفاهی به کارکنان.

به گزارش سینماروزان فهرست کلی بودجه هایی که در سال 98 نصیب زیرمجموعه های سازمان سینمایی میشود به شرح زیر است:

–فارابی(60.2میلیارد بودجه +8.5میلیارد هزینه پشتیبانی)

–سینماشهر(42.5میلیارد بودجه+3.46میلیارد هزینه پشتیبانی)

–مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی(22.6میلیارد بودجه+4میلیارد هزینه پشتیبانی)

–انجمن سینمای جوانان(21.9میلیارد بودجه)

–کارکنان سازمان(8.29میلیارد بودجه خدمات+5.5میلیارد کمک رفاهی)

–خانه سینما(5.5میلیارد بودجه)

 

ریز بودجه ای سازمان در سال 98 را اینجا ببینید.




ادعای نابازیگر نقش “تختی”فارابی در فیلمی که همسو با پرویز ثابتی موید خوکشی تختی است⇐ محسن تنابنده برای خرید ملک به بنگاه من آمد و از طریق وی وارد فیلم ملکان شدم!

سینماروزان: فارغ از تلاش فیلم “غلامرضا تختی”فارابی که تاکید موکد داشت بر خودکشی تختی یعنی درست همسو با ادعاهای یک ساواکی به نام پرویز ثابتی، بازی بی روح نابازیگری که نقش بزرگسالی تختی به وی سپرده شدن بود و بخاطر گریم نامناسب شمایل هالک را پیدا کرده بود از دیگر موارد مناقشه برانگیز فیلم بود.

این نابازیگر که شاهرخ شهبازی نام دارد و 47 ساله است خود را متولد کوچه علی خان نور از محلات قدیمی کرمانشاه معرفی می‌کند و با بیان اینکه از همان کودکی علاقه خاصی به کشتی داشته، به “ایسنا” اظهار کرد: ۱۴ یا ۱۵ ساله که بودم به خاطر علاقه‌ای که به کشتی داشتم زیر نظر کیومرث تیرانداز از مربیان کشتی کرمانشاه، کشتی را شروع کردم. البته در کنار کشتی نیم نگاهی هم به تنیس روی میز داشتم، اما تمرکزم بیشتر روی کشتی بود.

وی به کسب مقام‌های استان در رشته کشتی اشاره کرد و افزود: تا ۲۳ سالگی همچنان کشتی را ادامه می‌دادم و در مسابقات مختلف استانی که برگزار می‌شد مقام‌هایی کسب کردم.

بازیگر نقش تختی تصریح کرد: بعدها که بزرگ‌تر شده و بیشتر وارد زندگی شدم، برای گذران زندگی در آژانسی مشغول مسافر کشی شدم، تااینکه بصورت اتفاقی یک روز به مرحوم رکن الدین خرمشاهی که از گویندگان وقت رادیو کرمانشاه بود، سرویس دهی داشتم و این مقدمه‌ای شد تا در سال ۷۳ از طریق او وارد صدا و سیمای استان شوم.

وی افزود: چند ماهی در صداوسیمای کرمانشاه مشغول به فعالیت بودم تا اینکه رئیس وقت صدا و سیما استان به من اطلاع داد، مرحوم “علی حاتمی” در پی ساخت فیلمی از زندگی اسطوره کشتی ایران، غلامرضا تختی است، برای همین راهی تهران شدم و دیداری هم با علی حاتمی داشتم که در نهایت مقرر شد در فیلم او بازی کنم، اما بیماری و مشکلاتی که برایش پیش آمد مانع از ساخت فیلم شد.

شهبازی اضافه کرد: پس از کنسل شدن حضورم در فیلم علی حاتمی، در تهران ماندگار شدم و در وزارت بازرگانی مشغول به فعالیت شدم، هشت سالی را در این وزارت کار کردم، اما در نهایت وارد کار آزاد و شغل مشاور املاکی شدم.

وی بابیان اینکه امسال از طریق فضای مجازی متوجه تلاش مجدد برای ساخت فیلم تختی شدم، تاکید کرد: از طریق همین فضای مجازی پیگیر ساخت فیلم بودم، تا اینکه از خداحافظی بازیگر اصلی فیلم مطلع شدم و همان زمان‌ها بود که یکی از دوستان”محسن تنابنده” برای خرید ملک نزد من آمد و علاقمندی خود را برای ایفای نقش تختی به او اعلام کردم که در نهایت با واسطه وی به عوامل فیلم معرفی شدم.

بازیگر نقش تختی ادامه داد: پس از طی شدن برخی مقدمات، از شهریور امسال بازی در این فیلم را شروع کردم و در چهار سکانس شامل سکانس‌های گلخانه، دفترخانه، هتل و بیمارستان ایفای نقش داشتم.

وی درخصوص تجربه بازی در این فیلم نیز گفت: هرچند کار خیلی سختی بود، اما تجربه خیلی خوبی برایم بود. اینکه در نقش یک اسطوره که محبوبیت زیادی بین مردم دارد بازی کنی، کار واقعاً دشواری است.
عوامل اصلی فیلم کمک‌های زیادی به من برای ایفای هرچه بهتر نقشم کردند و خوشبختانه در پایان هم همه راضی بودند.

وی بابیان اینکه پس از بازی در فیلم تختی چندین پیشنهاد برای حضور در فیلم‌های دیگر داشته، گفت: شیفته تختی هستم و خوشحالم که نقش این اسطوره را بازی کردم، برای همین تلاش می‌کنم اگر نقش جدیدی را در سینما و یا تلویزیون قبول کنم، به گونه‌ای نباشد که ذهنیت مثبتی که مردم از این نقش پیدا کرده اند خراب شود، لذا از بازی در کارهای طنز و یا اینکه مثبت نباشد پرهیز می‌کنم. باعث افتخار من است که به عنوان یک کرمانشاهی که کشتی در خون و رگ مردم آن جریان دارد، در نقش اسطوره بزرگی چون تختی بازی کردم.




عاقبت درگیری با سرمایه‌گذار فیلمی مملو از «حاملگی»؟⇐کاهانی، کارمندی برای فارابی را تأیید کرد(!!)ولی نگفت کارمند کدام بخش فارابی بوده؟؟

سینماروزان: درگیری عبدالرضا کاهانی کارگردان مقیم فرانسه با مجتبی جباری سرمایه گذار فیلمی به نام «وقت داریم حالا» که در فرانسه تولید شده و خط داستانیش مبتنی بر «حاملگی» پیش میرود(اینجا را بخوانید) در نهایت منجر شد به اینکه کاهانی، همکاری با فارابی را تأیید کند.

مجتبی جباری ناراحت از عدم اکران سراسری فیلمش و عدم بازگشت سرمایه به دلیل عدم صدور پروانه نمایش عمومی بود و همین باعث شد با ادبیاتی صریح کاهانی را «سانسورچی فارابی» بخواند و حالا کاهانی در خلال جوابیه بلندی که به جباری داده تلویحا کارمندی برای فارابی را تأیید کرده است.

کاهانی در پاسخ به پرسشی پیرامون صحت و سقم ادعای جباری مبنی بر سانسورچی بودنش در فارابی به «خبرآنلاین» بیان داشت: …همین‌که جباری گمان می‌کند کارمند فارابی، مسئول سانسور فیلم  است نشان می‌دهد در این حوزه بی اطلاع است…

البته که کاهانی برای برون‌رفت از انگ سانسورچی بودن، به دنبال توضیح درباره تفاوت بین «کارمندی» و «سانسورچی» بودن، شده ولی حواسش نبوده همین که می‌گوید «کارمند فارابی، مسئول سانسور فیلم نیست» یعنی تأیید تلویحی کارمندی فارابی!!

هرچند این سه جمله در خلال گفتگویی با صدها جمله بیان شده ولی تلویحا حکایت از آن دارد که کاهانی همکاری با فارابی و کارمندی این مهمترین ارگان سینمایی متصل به بیت المال را تأیید کرده است!! حالا بد نیست کاهانی به پاسخ این پرسش بپردازد که دقیقا در کدام قسمت فارابی مشغول کارمندی بوده است؟ در شوراهای تصویب فیلمنامه؟ بخش اداری؟ یا مشاوران در سایه؟؟




پرسش کلیدی رسانه‌های مستقل⇐چرا یک کارگردان شکست‌خورده، شده است رابط بین‌الملل فارابی؟/چرا این کارگردان شکست‌خورده و همسرش در فهرست مسافران برلین فارابی قرار گرفته‌اند؟/هزینه سفر این زن و شوهر به برلین را فارابی داده؟؟

سینماروزان: علیرغم همه تقاضاها امسال هیچ فیلم بلند ایرانی نتوانست به جشنواره برلین راه یابد با این حال عدم حضور سینمای ایران در این فستیوال منجر به عدم سفر هیأتی از فارابی به این جشنواره نشد!! رائد فریدزاده معاون بین الملل فارابی به همراه هیأتی ایرانی به این جشنواره رفت و البته شب سینمای ایران را هم در این جشنواره راه انداخت؛ چرایی این سفر در شرایطی که ایران هیچ نماینده ای در برلین ندارد و حضور افرادی با کارنامه بحث برانگیز در این شب نشینی با واکنش رسانه های مستقل مواجه شد.

رسانه مستقل «سینما آسیا» با اشاره به منصب مصطفی احمدی در فارابی گزارش داد: در فارابی چه میگذرد؟؟؟ مصطفی احمدی کارگردان فیلم شکست خورده «بی حساب/میلیونر میامی» شده است مسئول تولید مشترک فارابی!!! با کدام رزومه؟؟؟ بخاطر بازرسی در خانه سینما؟؟؟

این رسانه ادامه داد: درحالیکه جشنواره برلین حتی یک فیلم بلند ایرانی را در بخشهای مختلف خود راه نداده، فارابی در این جشنواره، شب نشینی برگزار کرده!! عجیب که فیلمسازی شکست خورده به نام مصطفی احمدی هم در این شب نشینی حاضر است!! خدا را خوش میآید در اوضاع بغرنج اقتصادی بدنه سینمای ایران، بودجه های فرهنگی صرف چنین شب نشینی هایی شود؟؟؟

رسانه «سینمامخاطب» با اشاره به چرایی حضور یک کارگردان شکست خورده در فهرست مسافران برلین فارابی نگاشت: مصطفی احمدی دستیار کارگردان که دو فیلم شکست خورده «نزدیکتر» و «بی حساب/میلیونر میامی» را در کارنامه دارد به همراه همسرش آتوسا قلمفرسایی در شمار مسافران فارابی به برلین قرار دارد!! این زن و شوهر با لبانی خندان در شب نشینی فارابی در برلین هم حضور یافته اند!! چرا باید فارابی اینها را به برلین ببرد؟ بخاطر کدام دستاورد جهانی؟ عجیب است که همسر احمدی پیشتر هم عضو کمیته انتخاب فیلم برای اسکار بود!!! همان کمیته ای که فیلم درنهایت ناکام دوارگانی «نفس»-که با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده بود- را به آکادمی فرستاد!! چرا فارابی این قدر هوای این زن و شوهر را دارد؟

رسانه «ستاره سینما» هم در این باره نوشته است: درحالی‌که در این دوره از جشنواره فیلم برلین، سینمای ایران کمرنگ‌ترین و بی‌نماینده‌ترین حضور خود را تجربه می‌کند، جماعتی تحت عنوان برگزاری شب سینمای ایران در برلین با بودجه بنیاد سینمایی فارابی از محل بیت‌المال راهی سفر شده‌اند. جالب آنکه در بین مسافران آتوسا قلمفرسایی که طراح صحنه‌ و لباس است به همراه همسر دستیار کارگردانش نیز دیده می‌شود. قلمفرسایی همان است که در جریان انتخاب نماینده ایران برای شرکت در اسکار عضو هیات انتخاب بنیاد سینمایی فارابی بود و فیلم «نفس» نرگس آبیار به عنوان منتخب هیات مذکور راهی اسکار شد و همان ابتدا از رقابت حذف گردید و سینمای ایران از موفقیت در اسکار بازماند!

معاون بین الملل فارابی و هیأت همراه او در برلین/مصطفی احمدی و همسرش با لبی خندان سمت چپ معاون بین الملل دیده میشوند!