1

آزاده نامداری ؛ یکی مثل بقیه؟؟

سینماروزان/مریم محتشم سیرجانی(کارشناس جامعه‌شناسی): در بررسی واکنش بدنه جامعه نسبت به درگذشت آزاده نامداری، نوعی عطش برای دانستن از زندگی شخصی‌اش و طرح پرسش درباره تناقضات رفتاریش، نمود یافت.

این عطش، تازه نبود؛ چه زمانی که آزاده نامداری با همکار خود فرزاد حسنی ازدواج کرد و چه زمانی که بعد از جدایی پرعواقب از حسنی با سجاد عبادی ازدواج کرد، این عطش را شاهد بودیم.

اینکه حالا و بعد از مرگ ناگهانی این مجری سابق تلویزیون در کنار گمانه‌های مرتبط با مرگ نوعی شهوت برای جستجوی نقد گونه در احوالات شخصی وی و کیفیت ارتباط با همسرش، مطرح است چه دلیلی دارد؟

درباره دلیل مرگ آزاده نامداری حرف و حدیث فراوان بوده؛ از قتل تا خودکشی که هیچ کدام به طور رسمی تایید نشدند ولی چرا مخاطبان دوست ندارند مرگ طبیعی او را بپذیرند؟
جز این است که در این سالها معذوریت‌های مختلف در ارائه اصل اطلاعات در چنین مواردی بار شایعات را افزایش داده؟ مواردی مانند مرگ ناصر عبداللهی که یادمان نرفته…

چرا مخاطبان کنجکاوند بدانند همسر نامداری هنگام خاکسپاری‌اش کجا بوده؟چرا آقازادگی همسر نامداری این قدر برای مخاطبان مهم شده؟
سجاد عبادی در همان زمان ازدواج با نامداری به‌واسطه آقازادگی رحیم عبادی و مرحوم فریده ماشینی که اولی از مدیران کارگزاران و از روسای یک دانشگاه و دومی از بانوان اصلاح‌طلب بود، مورد توجه قرار گرفت. پس اتفاق تازه‌ای نیفتاده؛ آقازاده همان آقازاده است و فقط بغض جامعه نسبت به این طبقه افزایش یافته که حجم شبهه‌ها را افزایش داده؟

چرا برخی از مخاطبان شهیرتر ماجرا، مرگ نامداری را گردن صداوسیما و ممنوع‌کاری انداخته‌اند؟ چرا برخی دیگر مرگ نامداری را به تنش‌های ناشی از انتشار تصاویر صرف نوشیدنی در سوییس ربط داده‌اند؟

آزاده نامداری یکی از ده‌ها مجری تلویزیون است که گرفتار ممنوع‌کاری شده بود ولی آیا همین مجری نمی‌توانست از بستر گسترده شبکه‌های اجتماعی یا سامانه‌های ویدیوی درخواستی به ادامه فعالیت بپردازد؟ قطعا می‌توانست و تلاش‌هایی هم کرد ولی بازخورد لازم استحصال نشد.
درباره حملات مرتبط با تناقضات رفتاری نامداری که در رسانه ملی با چادر حاضر شده بود و در سوییس با پوششی دیگر هم بعید است چنین حملاتی برای یک چهره شناخته‌شده، تازگی داشته باشد.

واقعیت زندگی آزاده نامداری چندان پیچیده نبود. او یکی بود بسان بسیاری از ما ایرانیان که به جبر یا علاقمندی به سیستمی که از منافعش بهره‌وریم، می‌کوشیم منویات سیستم را -از رفتار تا گفتار و حتی پوشش- برآورده کنیم. اینکه بعد از خروج از سیستم هم منتقدش شد و جور دیگری رفتار کرد شبیه است به کردار بسیاری از ما.

بر این اساس بخش عمده کنجکاوی اخیر درباره ماجرای آزاده نامداری به جهت نوعی نقد خویشتنِ خویش نیست؟؟
به بیان بهتر ایرانی‌جماعت جرات نقد بی‌پرده خویش را ندارد و حالا در قالب نقد یکی دیگر می‌کوشد بیزاری جوید از رفتارهایی که علاقه‌ای بدان ندارد ولی عمریست گرفتارش شده؟؟