1

۲۷ سال بعد از موفقیت “گلنار”⇐قسمت دوم “گلنار” وارد پیش تولید شد⇔داستان خاله قورباغه و نوه‌های چندملیتی‌اش!

سینماژورنال: 27 سال بعد از تولید و روی پرده رفتن “گلنار” به تازگی مقدمات تولید قسمت دوم این اثر با عنوان “خاله قورباغه” و به کارگردانی مسعود کرامتی و تهیه کنندگی فرشته طائرپور فراهم شده است.

به گزارش سینماژورنال “گلنار” در سالهایی تولید شد و اکران گردید که سینمای کودک و نوجوان از جمله ژانرهای پرمخاطب سینمای ایران بود و شهروندان درگیر در فشارهای اقتصادی برآمده از جنگ تحمیلی در خلأ رسانه های سرگرم کننده به سینما به چشم یک سرگرمی‎‌ساز درجه اول نگاه می کردند.

در آن روزگار آن دسته از آثاری که می‌توانستند به اندازه بزرگترها توجه کودکان را هم به خود جلب کنند بازار خوبی داشتند و “گلنار” یکی از این آثار بود.

کامبوزیا پرتوی “گلنار” را براساس فیلمنامه‌ای از خودش و با همکاری مستقیم فرشته طائرپور که تهیه‌کنندگی کار را برعهده داشت به سرانجام رساند.

نتیجه کار هم نسبتا خوب بود و فیلم توانست توجه مخاطبان کودک را به خود جلب نموده و یکی از آثار پرفروش زمان خود باشد.

حالا نزدیک به سه دهه پس از ساخت “گلنار” فرشته طائرپور تهیه کننده فیلم، پیش تولید قسمت دوم را آغاز نموده است.

در قسمت اول “گلنار” که بازیگرانی چون شهلا ریاحی، محرم بسیم، اکبر دودکار و غزل شاکری در آن حضور داشتند و فرشته صدرعرفایی و علیرضا توپچیان نیز بازیگران عروسکی بودند، ماجرای گم شدن گلنار در جنگل و اسارت او توسط خاله خرسه را می دیدیم و البته کمکهای خاله قورباغه به او برای رهایی از این اسارت.

داستان 12 نوه خاله قورباغه که در نقاط مختلف دنیا پراکنده اند

حالا اما شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که در قسمت دوم “گلنار” این زندگی خاله قورباغه است که محور درام قرار گرفته است.

خاله قورباغه حالا سن و سالی ازش گذشته، به دوران سالخوردگی پای گذاشته و البته مادربزرگ شده است!

آن هم مادربزرگ 12 نوه با خصوصیات روحی مختلف که هر کدام از آنها نیز ساکن در یک نقطه دنیا هستند.

داستان “گلنار2” از آنجا آغاز می‌شود که این نوه ها برای دیدن مادربزرگشان عازم جنگل می‌شوند و حین این عزیمت و در نهایت حضور کنار مادربزرگ است که اتفاقات مختلفی را تجربه می‌کنند.

در نگارش “گلنار2” سعی شده است به برخی ویژگیهای شخصیتی کودکان امروزی توجه شود و طائرپور که نظارت مستقیم در پروسه نگارش داشته کوشیده در قالب شخصیت پردازی نوه های خاله قورباغه تعریضهای مختلفی را هم بزند به حال و هوای کودکان روزگار فعلی.

آخرین کار کودک طائرپور “نخودی” بود که شش سال قبل تولید شده و روی پرده رفت و بعد از آن طائرپور درامی کاملا مرتبط با دنیای بزرگسالان با نام “آینه های روبرو” را تولید کرد.

محصولی که منشأ تلویزیونی نداشته و صددرصد سینمایی است

به گزارش سینماژورنال “گلنار” محصول زمانی بود که وسایل تفریحی کودکان به شدت محدود بود و البته رسانه ملی هم روزی بیشتر از 2 ساعت برنامه کودک نشان نمی داد. در آن دوران “گلنار” می توانست به عنوان رقیبی قدرتمند برای سرگرم سازی کودکان خود را عرضه کند و مورد توجه قرار گیرد.

شاید اگر بخواهیم به بررسی محصولات کودکی از آن دوران بپردازیم که در دهه های بعد هم تولید شدند و موفقیتشان هم ادامه داشت ابتدا باید به “کلاه قرمزی” اشاره کنیم و بعد “شهر موشها” که البته هر دوی آنها یک تفاوت عمده با “گلنار” داشتند.

هم “کلاه قرمزی” و هم “شهر موشها” منشأ تلویزیونی داشتند اما “گلنار” محصولی کاملا سینمایی است.

“گلنار” در کنار نمونه هایی چون “دزد عروسکها” و “گربه آوازه خوان” جزو محصولات مستقل سینمای آن دوران بودند که در جلب مخاطب موفق عمل کردند.

حالا باید منتظر ماند و دید قسمت دوم “گلنار” که از ابتدا هم سینمایی بوده و منشأ تلویزیونی نداشته هم مانند “شهر موشها2” و فیلمهای مختلف “کلاه قرمزی” با توجه مخاطبان روبرو خواهد شد یا نه؟

این را هم باید درنظر داشت که با توجه به تولید و آماده سازی قسمتی تازه از “کلاه قرمزی” با عنوان “کلاه قرمزی و دوستان”، احتمالا “گلنار2” و “کلاه قرمزی و دوستان” دو رقیب اکران 95 خواهند بود.

گلنار
غرل شاکری در نقش “گلنار” در کنار “خاله قورباغه” در نمایی از “گلنار”




زندگی یواشکی کارگردان “زندان زنان”…

سینماژورنال: منیژه حکمت از جمله سینماگران زن ایرانی است که تقریبا تمامی حیطه های سینما از کارگردانی تا تهیه کنندگی، پخش کنندگی، مدیریت تولید، طراحی صحنه، نویسندگی و حتی بازیگری را تجربه کرده است.

به گزارش سینماژورنال این سینماگر که آثاری چون “زندان زنان” و “سه زن” را کارگردانی کرده، آخرین تولید سینمایی اش “شهر موشها2” مرضیه برومند بود.

حکمت به تازگی با نگارش یادداشتی با عنوان “زندگی یواشکی من” در “اعتماد” به مرور بخشی از اتفاقات کودکی و نوجوانی اش پرداخته است.

سینماژورنال متن یادداشت این سینماگر را ارائه می دهد:

خط كشيدن با مداد قرمز دور كلمات روزنامه

كودكي من يعني كشف كلمات. خط كشيدن با مداد قرمز دور كلمات روزنامه. هجي  كردن كلماتي كه تا مدت‌ها سرخ بودند. كلماتي مثل خون و حماسه و آزادي. كلماتي كه در مدرسه هرگز نمي‌خواندي. كلمات آدم بزرگ‌ها. كودكي من يعني كيهان بچه‌ها در عصر پنجشنبه. يعني دنياي تودرتوي تن تن و ميلو. كودكي من يعني كلماتي كه قابل فهم نبودند؛ بالاخره را بالا خره مي‌خوندي  و درك نمي‌كردي . كودكي من يعني خانواده عاصي  از سوال كردن‌هاي مكرر و پرسش‌هاي تكراري. كودكي من يعني شنيدن اين جمله كه «براي  تو زود است، سال ديگر مي‌توني  بخوني …» و «برو دست از سرم بردار، مگه نمي‌بيني  كار دارم؟»
كودكي من يعني عطش. عطشي كه من را راضي  نمي‌كرد؛ بايد اين كلمات خوانده شود مژگان. مژگان نامي است كه عزيزانم در خانه صدايم مي‌كنند. بايد كشف مي‌شد با هر سختي  و زحمتي. كودكي رفت و رفت تا ١٤ سالگي .

دوچرخه‌سواري  دور تا دور شهر
دوران نوجواني  من يعني پرسه در عرصه اراك و فراهان. پرسه در بلوارهاي  راه‌آهن. دوچرخه‌سواري  دور تا دور شهر. پچپچه‌ها و حرف‌هاي  يواشكي  دخترانه…
بلوار آتش‌نشاني  راه‌آهن شب‌ها زير نور چراغ‌هاي  خيابان سرزمين جادويي ما بود. بچه‌هاي  راه‌آهن گروه گروه گرد هم تا نيمه‌شب روزگار مي‌گذراندند. شب‌هايي كه روز بود و روشن بود. هميشه آخر بلوار راه‌آهن چندتا از پسرها هر شب دور هم جمع مي‌شدند – با فاصله – و كسي  را به حلقه شبانه راه نمي‌دادند؛ معلوم بود يواشكي  چيزهايي  مي‌خوانند، يا پچ پچه مي‌كنند. حس من اين بود كه آنها دارند يك كار مهم مي‌كنند. كاري كه نمي‌دانستم چيست. بايد مي‌فهميدم؛

با بهانه‌هاي  مختلف از دوچرخه‌سواري  با بچه‌ها طفره مي‌رفتم و با فاصله به طرف جمع آنان نزديك مي‌شدم، گاهي  باد بعضي  از حرف‌هاي‌شان را با خود مي ‌آورد، كلماتي  كه تا حالا نشنيده بودم. باد خبر از كلمات جديد مي‌داد. باد فضولي  بي ‌حد و حصر من را با خودش به جاهاي دور مي‌برد و من را خيال‌پرداز مي‌كرد. دنبال راه چاره براي  وارد شدن به حلقه آنها بودم. همه پسرها را مي‌شناختم، همسايگاني  بودند خوشنام، هر شب چند قدم به آنها نزديك‌تر مي‌شدم و خودم را سرگرم نشان مي‌دادم كه متوجه شما نيستم.

هر شب آرام آرام از اين فاصله كم مي‌كردم. آنها كاملا متوجه من شده بودند تا اينكه يكي  از آنها از جمع بلند شد و به طرفم آمد و گفت: «چرا نميري  بازي  و هي مياي  ميشني  اينجا چكار؟ پا شو برو خونتون.» شجاعانه گفتم «مي‌خواهم بدانم شما چي  مي‌خوانيد، چي  مي‌گوييد. پسر گفت «اين فضولي‌ها به تو نيامده، پا شو برو و گرنه به بابات مي‌گم.»

خوشبختانه خانه ما همانجا بود، بلند شدم و رفتم در خانه‌مان. ولي  آنها را زيرنظر داشتم. چيزهايي  زير پيراهن قايم مي‌كردند و مي‌رفتند. شب بعد با دوچرخه آمدم توي بلوار اما پسرها نيامدند. تا نيمه‌هاي  شب پرسه زدم پيداي‌شان نشد. آن شب گذشت تا اينكه در يكي  از شب‌هاي بعد آنها را در تاريكي  در خيابان ديگري  پيدا كردم. دوچرخه را ول كردم و رفتم طرف‌شان. نگاهي  به من انداختند و گفتند «باز هم تو؟»‌ فضولي  من ديگر آنها را بي ‌پاسخ نگذاشت.

سكوت پسرها. سكوت طولاني پسرها

گفتم «من هم كتاب مي‌خوانم.» و اسم كتابها را آوردم. گفتم «به هيچ كي  نمي‌گويم؛ به منم بگيد.» سكوت پسرها. سكوت طولاني پسرها. و يكي  از آنها يك كتاب از زير پيراهنش در آورد و گفت «اين كتاب را بهت مي‌دهم اگر كسي  بفهمه مي‌كشنت و سرت را مي‌برند، بايد يواشكي  باشه، زير پيرهنت قايم كن هر وقت خوندي  يواشكي  بيار.» لذت و حظ از اين اعتماد و ورود به حلقه يواشكي ‌ها تا به امروز برايم ديگر اتفاق نيفتاده‌.

ماهي  سياه كوچولو

جلد كتاب سفيد بود و در زير پيراهن خبر از رازي  مي‌داد باور نكردني . با تاكيد مجدد آنها و اينكه كتاب را چگونه در زير لباسم قايم كنم و بعد از يواشكي  خواندن، چگونه برگردانم من را در خواندن مصمم‌تر كرد. همه‌چيز يواشكي  بود. يواشكي  وارد خانه شدم. خانواده آماده خواب بود. در رختخواب يواشكي  با نور كمي  كه از خيابان اتاق را روشن كرده بود، كتاب را از زير پيراهنم در آوردم، و صفحه اول را خواندم: ماهي  سياه كوچولو.


اين اسم چرا اينقدر ترس دارد كه آدم را مي‌كشند؟ يه ماهي  كوچولو كه ترس نداره. تا نيمه‌هاي  شب بيدار بودم و به اين ماهي  كوچك فكر مي‌كردم كه چرا اينقدر ترسناك است. راز اين ماهي  كوچولو چه بود كه بايد اينقدر يواشكي  باشد؟ اين فكر و خيال صبح زود با رنگ پريده مرا بيدار كرد و من به دنبال كشف اين راز بهانه مي‌خواستم كه به مدرسه نروم. سوال مادر كه چرا رنگت پريده و من بلافاصله گفتم ديشب تا صبح دلم درد مي‌كرد و نخوابيدم، با اعلام نرفتن به مدرسه و چاي  و نبات داغ و خانه خلوت و كشف ماهي  سياه كوچولو توامان شد.

فاطمه فاطمه است، الدوز و كلاغها، داستان راستان…
رابطه يواشكي  و مخفي بده‌بستان كتاب شروع شد؛ فاطمه فاطمه است، الدوز و كلاغها، داستان راستان…
مي‌خواندم و مي‌خواندم و پاسخي  براي  سوال‌هاي  زيادم پيدا نمي‌كردم. پسرها هم اجازه نمي‌دادند در حلقه آنها حضور داشته باشم و سوال كنم. كتاب را پس مي‌دادم و كتاب ديگري  مي‌گرفتم.
مي‌خواندم و فقط مي‌خواندم تا خودم جواب‌هايم را پيدا كنم. آرام آرام ميل به كشف حقايق يواشكي  و ذهن ماجراجوي نوجواني ، من را با دنياي  عكس و فيلم آشنا كرد؛ سينماي  آزاد و بعد سينماي  جوان.
خداي  من، كتاب، فيلم، عكس، دانشجو، ويتنام، امپرياليسم، كتاب، ماهي  سياه كوچولو، سلطنت، ساواك، كوبا، فلسطين و…

16 سالگي  من يعني انقلاب، خيابان شانزده آذر، كتابفروشي‌هاي  خيابان انقلاب، يعني خواندن و كشف كردن
نوجواني خودم را در نخستين تظاهرات شهرمان با يك جمع صد نفره با نخستين فرياد مرگ بر شاه به ياد مي‌آورم و بعد باغ ملي ، تظاهرات، تيراندازي ، بحث، چپ، اقتصاد، جامعه، مردم، خلق، شبنامه، امام، كتاب، كتاب و كتاب.
١٦ سالگي  من يعني انقلاب، خيابان شانزده آذر، كتابفروشي‌هاي  خيابان انقلاب، يعني خواندن و كشف كردن.
اين نوجواني من بود و تا به امروز هر چند وقت باز هم با پرسه زدن در كتابفروشي‌هاي  كريمخان دنبال نوجواني مي‌گردم و به كشف آن رازهاي مگو مي‌انديشم كه چه بودند و به كجا رفتند.




ذوق‌زدگی خبر شبکه اول سیما از یک رکوردزنی سینمایی

سینماژورنال: بعضا اتفاقاتی را در رسانه ملی می‌بینی که وقتی بخواهی آنها را توصیف کنی فقط واژه “کم تجربگی” است که به ذهن می‌رسد.

به گزارش سینماژورنال در اخبار مرتبط با رویدادهای سینمایی نیز اغلب این کم‌تجربگی است که هویدا می‌شود.

در تازه ترین مورد بخش خبری ساعت 9 صبح شبکه اول سیما پنجشنبه 30 مهرماه با ارائه آمار فروش فیلم “محمد رسول ا..(ص)” مجیدی از این گفت که این فیلم رکورد فروش قسمت دوم “شهر موشها” را زده است!!!

طبیعی است که حسن نیت تنظیم کننده خبر در برخورد با فیلمی که نام پیامبر مسلمانان را بر خود دارد جای قدردانی دارد اما چرا برای اطلاع رسانی درباره فروش این فیلم این قدر کچ سلیقگی صورت گرفته است؟

واقعا ربط فیلمی که بنا بوده از مقام رحمانی آخرین پیامبر الهی بگوید با فیلمی کودکانه و سراسر شوخی و طنز چیست که در قیاسی مع الفارق نام این دو فیلم کنار هم می آید؟

مگر فیلم مجیدی برای شکستن رکورد “شهر موشها2” ساخته شده؟

 “شهر موشها2” در ژانر خود از استانداردهای بالایی برخوردار است و البته مخاطب پسند هم بوده است ولی مگر فیلم مجیدی برای شکستن رکورد این فیلم ساخته شده که چنین ذوق زده به مقایسه فروش این دو فیلم دست می زنید؟

وقتی چنین قیاس مع الفارقی را می کنید باید به این هم فکر کنید که اگر چندی دیگر یک کمدی اکران شده و رکورد فروش فیلم مجیدی را بزند آن گاه چطور به خبررسانی خواهید پرداخت؟

بهتر است درباره کیفیت برآورده شدن هدف متعالی تولید صحبت کنید

چنان که عوامل و دست اندرکاران تولید “محمد رسول ا..(ص)” بیان کرده اند هدف از تولید این فیلم ایجاد فضایی برای فهم بیشتر از پیامبر مسلمین بوده است و نه رکوردزنی فروش با داشتن دو سرگروه و بیشتر از 100 سینما.

پس آیا بهتر نیست که یک بخش خبری رسمی در رسانه ملی هم درباره کیفیت برآورده شدن همین هدف متعالی تولید صحبت کند؟




انتقاد صریح تهیه کننده “شهر موشها۲” از بی توجهی به فیلمش در جشن خانه سینما

سینماژورنال: منیژه حکمت تهیه کننده و کارگردان سینما در یادداشتی با انتقاد از آن‌چه بی‌توجهی به فیلم «شهر موشها2» در جشن سینمای ایران توصیف کرده، به این جشن پرداخت.

به گزارش سینماژورنال تهیه کننده «شهرموشها2» در یادداشتش با عنوان «آقایان، حافظه‌تان را از دست داده‌اید؟» که برای انتشار به “ایسنا” سپرده شده، به برخی ویژگیهای اثرش اشاره کرده و به گلایه از بی توجهی جشنهای روز ملی سینما و البته جشن خانه سینما به این فیلم پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت حکمت را ارائه می دهد:

هفته گذشته بدنه‌ی سینما مملکت تمام هم و غم خود را گذاشت تا روز ملی سینما را جشن بگیرند و از فعالان این عرصه که طی سال گذشته برای هنر پرمخاطب سینما زحمت کشیده‌اند، قدردانی کند. سنت پسندیده‌ای که هر سال بیلان بزرگی برای سازمان سینمایی و خانه سینما و نهادهای مشابه به همراه دارد. انواع و اقسام مراسمی که گزارشی مبسوط و پرطمطراق از پوشش رسانه‌ای و فعالیت‌های گروه‌های اجرایی ثمره‌ی آن است، گزارش‌هایی که بودجه می‌آورد و امتیاز و غیره.

اما واقعا مهمترین اتفاق سینمای ایران طی سال گذشته چه بود؟ آیا جز این بود که مناسبات اقتصادی سینمای ایران به‌واسطه اکران یک فیلم تحول پیدا کرد؟ جز این بود که اکران «شهرموشها» افق‌هایی را برای اقتصاد سینمای ایران ترسیم کرد که تهیه‌کنندگان و مدیرانش تا پیش از آن تصورش را هم نداشتند؟ آیا جز این بود که فیلمی در ژانر سینمای کودک توانست رکوردهایی را ثبت کند که حالا حالاها توان دست یافتنش نه در بخش خصوصی بلکه در تولیدات حمایتی سینمای ایران هم سخت امکان‌پذیر است؟

شکی نیست که فرآیند تعاملی مخاطب – فیلم در سینمای ایران پس از اکران «شهرموشها» وارد فصل تازه‌ای شد. استفاده خلاق و استراتژیک و هدفمند از روش‌های روز مارکتینگ، روابط‌عمومی و تبلیغات در پروژه شهرموشها نشان داد که سینما نیز در مملکت ما می‌تواند به‌مانند هر محصول دیگری با شناخت بازار، برنامه‌ریزی درست تبلیغاتی و مدیریت کسب‌وکار همراه شود که حاصل آن موفقیت در بازار هدف خواهد بود.

این تاثیرگذاری به حدی بود که گردانندگان جشنواره فجر را مجبور کرد تا جایزه‌ای برای تلاش بی‌مانند تیم روابط عمومی و تبلیغات «شهرموشها» طراحی و به جمع سیمرغ‌های بلورین اضافه کنند. اهدای سیمرغ بلورین بهترین مدیریت تبلیغات و اطلاع‌رسانی و پنج دیپلم افتخار به این تیم موید عملکرد خیره‌کننده‌ی بی‌چون و چرای گروه روابط عمومی و تبلیغات «شهرموشها» بود. سوال اساسی اینجاست، اگر این جایزه سال گذشته به عملکرد تبلیغاتی «شهرموشها» اختصاص یافته، امسال چه کسی چنین کارنامه‌ای دارد که این جایزه را از آن خود کند؟

موفقیت «شهر موشها» حاصل تلاش گروه بزرگی از نیروهای جوان خلاق و کارشناس در حوزه روابط‌عمومی، تبلیغات، مارکتینگ و مدیریت کسب و کار بود که قریب به دوسال همگام با تیم تولید فیلم فعالیت کردند. فعالیتی که نه تنها ثمره‌اش ثبت یک رکورد سخت‌ دست‌یافتنی بود بلکه کارگاهی بود برای همه سینماگران تا بیاموزند چطور تولیدات خود را در چارچوب تکنیک‌های نوین مارکتینگ و تبلیغات قرار دهند. تلاشی که ثمره آن تغییر مرز تصورات اقتصادی برای یک پروژه سینمایی بود. کشاندن هزاران نفر از مردمی که سالی به دوازده ماه روی صندلی سینما نمی‌نشینند به سینماها. بودند افرادی که بیش از ۵ سال بود پا به سینما نگذاشته بودند اما برای تماشای شهرموشها در صف‌های طویل تهیه بلیت ایستادند. سینماهای بسیاری در شهرستان‌های دور به واسطه این اکران فیلم زنده شد. سینماهایی که گرد و خاک تعطیلی‌شان به این سادگی‌ها پاک نمی‌شد. بیش از هزار نفر در کنار اکران فیلم مشغول به کار شدند. از تولیدکنندگان عروسک و اسباب‌بازی و لوازم التحریر گرفته تا فروشندگان آنها. از ستادهای پخش و تبلیغات فیلم در شهرستان‌ها گرفته تا خرده فروش‌هایی که در سالن‌های انتظار چراغ دکه‌هایشان را دوباره روشن کردند. آیا همه اینها را نمی‌توان مصداقی برای مهمترین اتفاق سینمای ایران دانست؟

اما کجای جشن‌های روز ملی سینما نامی از شهر موشها برده شد؟ کجای آمارها و موفقیت‌های سینمای ایران در سال ۹۳ اشاره‌ای به تاثیرگذاری شهرموشها شد؟ کدامیک از اعضای تیم شهرموشها به این‌دست مراسم دعوت شدند؟ در کدام سخنرانی مسوولان و متولیان سینمای ایران اشاره‌ای به نقش فیلم سینمایی شهرموشها در تغییر معیارهای اقتصادی سینمای ایران شد؟

انصاف را فراموش کرده‌ایم یا منافعی در خطر است که باید تیم‌های مستقلی که خود را به جریان‌های چپ و راست سینما نمی‌بندد، حذف شوند. آیا سینما ملک شخصی افراد خاصی است که درش فقط برای عزیزدردانه‌هایش باز میشود؟

خانم‌ها و آقایانی که بر مصدر سینما نشسته‌اید و تعیین تکلیف می‌کنید، اگر حافظه‌تان ضعیف است، اگر مناسبات دست‌و پایتان را بسته‌ است، اگر منافع‌تان به خطر می‌افتد، بدانید که سینمایی که شما از آن دم می‌زنید، اگر در سالی که گذشت نفس تازه‌ای کشید، به واسطه زحمت گروهی بود که مهمان سینما بودند. حافظه‌تان کمک نمی‌کند؟ از کودک‌تان بپرسید در سال‌های گذشته کدام بار رغبت کرده به سینما برود و از شما خواسته او را برای تماشای فیلمی ایرانی (عروسکی و مختص کودک و نوجوان) به سینما ببرید؟




کارگردان “شهر موشها”: در هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا آدم‌های مثبتی دیده‌ام/اصلاح‌طلبان با اصولگرایان همدل شوند

سینماژورنال: مرضیه برومند کارگردانی که سال قبل “شهر موشها2” را روی پرده داشت و البته اکرانی میلیاردی را پیش روی فیلمش دید غالبا در اظهارنظراتش سعی میکند واقع بین باشد.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان که سابقه ساخت سریالهایی خاطره انگیز چون “آرایشگاه زیبا” و “هتل مروارید” را در کارنامه دارد در تازه ترین اظهارنظرش که پیرامون اهمیت فعالیت احزاب در ایران انجام شده نیز کوشیده جانب اعتدال را رعایت کند.

برومند با اشاره به اینکه در هر دو جناح سیاسی حاضر در فعالیتهای سیاسی ایران آدمهای مثبت وجود دارند به “شرق” گفته است که راه دوری از آسیب آن است که به سمت همدلی برویم.

سینماژورنال متن کامل گفته های برومند را ارائه می دهد:

فرصت طلبان کارزار سیاسی

آنچه متأسفانه درباره احزاب در ایران می‌بینیم این است که بعضی افراد، احزاب را نه براساس عقیده بلکه براساس منافع گروهی و شخصی انتخاب کرده‌اند. اینها آدم‌های فرصت‌طلب و ظاهرالصلاحی هستند که در همه احزاب و در طول تاریخ وجود داشته و دارند. کشور ما در طول تاریخ از همین افراد ضربه خورده است.

برای آدمهای مومن به عقیده احترام قائلم

من برای آدم‌های مؤمنی که عقیده‌ای دارند و روی اعتقادشان ایستاده‌اند احترام قائلم زیرا این افراد حرف طرف مقابل را می‌شنوند و به عقیده دیگران احترام می‌گذارند، اما کسانی که ادای اعتقادداشتن را درمی‌آورند خطرناک هستند. در حوزه فرهنگ و هنر من در هر دو جناح{اصلاح طلب و اصولگرا} آدم‌های مثبتی دیده‌ام که برای هنر ارزش قائل هستند و کار هنرمندان را پیش می‌برند. به‌همین‌دلیل فکر می‌کنم این آدم‌ها هستند که به ایدئولوژی شخصیت می‌دهند،‌ نه ایدئولوژی حزب به افراد و معتقدم همراهی دو جناح با هم که در هر دو جناح انسان‌های بسیار مثبتی وجود دارد، حتما در همه حوزه‌ها؛ از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا دیگر حوزه‌ها تأثیر مثبت دارد چون بیشترین انرژی‌ای که این روزها دارد در کشور تلف می‌شود صرف جدل‌هایی می‌شود که گاهی حتی می‌بینیم حرف دو طرف هم یکی است.

باید اصلاح‌طلبان هم با اصولگرایان همدل شوند

امسال،‌ سال همدلی است؛‌ ما برای این همدلی چه می‌کنیم؟ با هم همدلیم یا نه؟ این را هم بگویم که همه باید با هم همدل باشند، فقط نگوییم اصولگرایان باید با اصلاح‌طلبان همدل باشند. باید اصلاح‌طلبان هم با اصولگرایان همدل شوند. همه باید با هم همدلانه و مادرانه موضوعات و مشکلات را حل کنیم. ای‌کاش خانم‌ها در کشور ما مسئولیت بیشتری برعهده داشتند زیرا به برخی مسائل باید مادرانه‌تر و دلسوزانه‌تر نگاه کرد.




تهیه‌کننده فیلم پرحاشیه “پریناز” با همکاری کامران قدکچیان یک عاشقانه خیابانی می‌سازد/فیلمنامه این عاشقانه را خالق “شهر موشها۲” نوشته است/سه بازیگر زن میانسال نقشهای اصلی را ایفا می‌کنند

سینماژورنال: عبدالمحمد نجیبی تهیه کننده ای که یک فیلم پشت خط اکران مانده با عنوان “پریناز” را دارد قصد تولید یک درام خیابانی دارد.

به گزارش سینماژورنال این فیلم “عشق سالهای کوچ” نام دارد که یک درام عاشقانه است و بخش عمده آن در نماهای بیرونی و درون خیابانهای تهران می گذرد.

نجیبی پروانه ساخت این فیلم را به کارگردانی کامران قدکچیان کارگردان باتجربه سینمای ایران دریافت کرده است که پیشتر تجربه ساخت یک فیلم خیابانی به نام “پس کوچه های شمرون” را دارد.

فیلمنامه ای از خالق “شهر موشها2″+ایفای نقش سه بازیگر زن میانسال

فیلمنامه “عشق سالهای کوچ” را فرهاد توحیدی نگاشته است که طی شش سال اخیر فقط فیلمنامه “شهر موشها2” را نوشته است؛ دلیل اصلی این امر هم مسئولیتهای وی در خانه سینما و درگیریهایش در ماجراهای مربوط به تعطیلی خانه سینما بود.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که سه بازیگر زن میانسال نقشهای اصلی فیلم را ایفا خواهند کرد ضمن اینکه چند پسر و دختر جوان هم در کنار این بازیگران ایفای نقش خواهند کرد.

“عشق سالهای کوچ” عاشقانه ای را روایت می کند که در دل خیابانهای تهران روایت می شود.




درگیری سازندگان “شهر موشها۲” و بانک گردشگری بر سر درآمدها؛ روابط عمومی بانک تایید کرد/تهیه کنندگان تکذیب!

سینماژورنال: بیشتر از شش ماه از زمان اکران “شهر موشها2” می گذرد و هنوز دی.وی.دی این محصول به شبکه خانگی عرضه نشده است.

به گزارش سینماژورنال اصلی ترین شایعه ای که درباره این وقفه شنیده شده است اختلافات مالی است که میان تهیه کنندگان این فیلم و اسپانسر اصلی آن یعنی بانک گردشگری وجود دارد.

با این حال هم منیژه حکمت و هم علی سرتیپی تهیه کنندگان فیلم این اختلاف را کاملا تکذیب می کنند.

تهیه کننده اول: هیچ دادگاهی در کار نبوده

منیژه حکمت در گفتگو با “تماشاگران امروز” بیان می دارد: قصه اختلافمان با اسپانسرمان یک داستان غیرواقعی و شیطنت برخی رسانه هاست.

وی درباره اینکه آیا بخاطر مشکل با این بانک به دادگاه رفته یا نه می گوید: همه حساب و کتابهای ما مشخص بوده و هیچ دادگاهی در کار نبوده است.

تهیه کننده دوم: نه دادگاهی بوده و نه نامه ای از دادگاه برایمان آمده

علی سرتیپی دیگر تهیه کننده “شهر موشها2” نیز به مانند حکمت درگیری مالی را رد کرده و اظهار می دارد: نه دادگاهی بوده و نه حتی نامه ای از هیچ دادگاهی برایمان آمده و من از چنین موضوعی خبر ندارم.

شهر موشها2
شهر موشها2

یک مقدار درگیری و اختلاف نظر وجود دارد

تهیه کنندگان “شهرموشها2” درگیری مالی را تکذیب میکنند اما برنجی معاون روابط عمومی بانک گردشگری تلویحا این ماجرا را تایید کرده و بیان می دارد: شاید یک مقدار درگیری و اختلاف نظر جزیی وجود داشته باشد… به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: فعلا سیاست بانک این است که تا روشن نشدن قطعی ماجرا و حل کامل این مشکل ماجرا رسانه ای نشود.

هم “ماجرا”یی بوده و هم “مشکل” وجود داشته

طبیعیست آنچه مدیر روابط عمومی به عنوان “ماجرا” و “مشکل” بیان میدارد یعنی آن که اختلافاتی وجود داشته؛ اختلافاتی که فق فعلا صلاح نیست رسانه ای شود!




کارگردان “کلاه پهلوی”: حتی “اخراجی‌ها” نتوانسته رکورد مخاطبان “گنج قارون” را پشت سر بگذارد/پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران اول “گنج قارون” است و بعد “قیصر”!

سینماژورنال: سیدضیاءالدین دری کارگردان سرشناس سینما و تلویزیون ایران اغلب کوشیده بدون محافظه کاری و با صراحت نظراتی که درباره اوضاع سینما و تلویزیون کشور دارد را بیان کند.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان که سریالهایی چون “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” را در کارنامه دارد در تازه ترین اظهارنظرات خود به انتقاد از کسانی پرداخته که از دروغین بودن آمار فروش فیلمها حرف می زنند.

سیدضیاءالدین دری با نگارش یادداشتی که آن را برای انتشار در اختیار “شهروند” قرار داده است از این گفته که کمتر تهیه کننده ای حاضر است آمار فروش فیلمش را بالا ببرد چون دیر یا زود سروکارش با اداره مالیات می افتد و هر چه فروش بیشتری اعلام کند مالیات بیشتری را برایش لحاظ می کنند.

دری در بخشی از یادداشت خود نیز بی تعارف پرمخاطب ترین فیلمهای ایران را “گنج قارون” و “قیصر” دانسته است؛ اولی ساخته سیامک یاسمی و دومی ساخته مسعود کیمیایی.

اگر به آمار فروش شک دارید با سازمان سینمایی تماس بگیرید

این کارگردان با اشاره به مساله آمارهای نادرست از فروش فیلمها بیان می دارد: اعلام فروش‌های غیرواقعی اتفاق جدیدی در سینمای ایران نیست و سابقه‌ طولانی مدتی دارد. با این حال فکر نمی‌کنم فروش‌ فیلم‌های نوروزی امسال نادرست باشد، چراکه اغلب این فروش‌ها آنلاین هستند و وزارت ارشاد بر آنها نظارت دارد. اگر کسانی به این موضوع شک دارند می‌توانند با سازمان سینمایی تماس بگیرند و از آنها بخواهند تا اطلاعات دقیق‌تری را در اختیارشان بگذارند.

اگر رقم فروش اشتباه بود نباید اختلاف بالا و پایین جدول این قدر زیاد می شد

دری ادامه می دهد: فروش‌هایی که تا به امروز برای فیلم‌های نوروزی اعلام شده بسیار طبیعی است چرا که تا امروز نزدیک به  ٣٢ روز از روی پرده رفتن این فیلم‌ها می‌گذرد و با توجه به این‌که سینما کم رونق است، چنین فروش‌هایی باید درست باشد. اگر این فروش‌ها اشتباه بودند نباید آمار فروش فیلم «روباه» و «طعم شیرین خیال» در مقایسه با فروش فیلم‌های «ایران برگر»،«رخ دیوانه» و «استراحت مطلق» این‌قدر پایین می‌بودند.

مگر میتوان در سیستم کامپیوتری دست برد

این نویسنده و کارگردان که بیشتر از سه دهه است فعالیت هنری دارد می افزاید: شاید تنها مقداری فروش گیشه‌های غیرکامپیوتری روشن نباشد، چراکه آمار این گیشه‌ها با فاصله به دست تهیه‌کنندگان می‌رسد؛ اما به نظرم این فروش‌ها کمتر از آمارهای اعلام شده هم نمی‌تواند باشد، مگر می‌توانند در نظام کامپیوتری دست ببرند؟! در ثانی، فیلم‌های درحال اکران، فروش آنچنانی نداشته‌اند که بخواهیم بگوییم همین‌ هم تقلبی است. بالاترین فروش فیلم در جدول متعلق به «ایران‌ برگر» است که تنها دو‌میلیارد تومان فروخته است و با توجه به بالا رفتن قیمت بلیت‌ها، فروش آنچنانی نیست. هر چند همین هم باعث خوشحالی است. تنها کافی است متوسط بهای بلیت را حساب کنیم تا بتوانیم آمار مخاطبان را در بیاوریم.

سیدضیاءالدین دری
سیدضیاءالدین دری

بالا بردن آمار فروش به ضرر تهیه کنندگان است

به گزارش سینماژورنال دری سپس با اشاره به مساله بالا رفتن دروغین آمار فروش و اثرات آن بر افزایش مالیات می گوید: شاید برخی این بحث‌ها را به خاطرِ آمار فروش فیلم «شهر موش‌ها ٢» به راه می‌‌اندازند، اما آنها باید بدانند که هدف از اعلام فروش بالاتر فیلم، هیچ‌چیزی جز تبلیغات بیشتر نیست. صاحبان و تهیه‌کنندگان باید برای فروش فیلم‌شان تبلیغات کنند و تبلیغ تنها به معنی نصب بنر و پوستر یا پخش تیزر نیست. آنها با اعلام فروش‌های بالاتر مردم را تشویق به تماشای فیلم‌شان می‌کنند. همین که عده‌ای از مردم با خبر شوند یک‌میلیون نفر به تماشای فیلمی رفته‌اند، ترغیب می‌شوند که آن فیلم را ببینند و بعد شاید پانصد‌هزار نفر دیگر به این شیوه به آمار تماشاگران آن فیلم اضافه شود. باور کنید اگر تهیه‌کنندگان بخواهند رقم بسیار بالاتری از آمار فروش واقعی‌شان را اعلام کنند، به ضررشان تمام می‌شود. چون اداره مالیات و دارایی از آنها به همان اندازه که فروش می‌کنند مالیات می‌گیرند.

همیشه قرار نیست یک فیلم رکورد بزند

کارگردان آثاری چون “سینما سینماست” “عشق ممنوع” ادامه می دهد: به نظرم رسانه‌ها هم نباید این موضوع را آنچنان بزرگ کنند و به آن طوری بپردازند که مردم نسبت به صاحبان فیلم‌ها بی‌اعتماد شوند. بالاخره فیلمسازان که نمی‌توانند سر خیابان بایستند و به مردم بگویند  بیایيد فیلم‌ ما را ببینید، چون کسی برای دیدن آن نمی‌‌آید. آنها مجبور هستند با دروغ مصلحتی برای فیلم‌شان تبلیغ کنند. همه‌ اینها برای سینمای ما که شرایط اقتصادی خوبی ندارد، ضروری است. اگر عده‌ای هم به دنبال این هستند که بخواهند رکورد فروش فیلم‌هایشان در گیشه را به رخ هم بکشند و برای همین ثابت کنند که بقیه دروغ می‌گویند تا فروش فیلم خودشان همچنان در صدر باقی بماند، باید بدانند که همیشه قرار نیست یک فیلم رکورد بزند.

پرمخاطب ترین فیلم ایرانی اول “گنج قارون” است و بعد “قیصر”

جالبترین بخش صحبتهای دری جایی است که با اشاره به فیلم مشهور “گنج قارون” بیان میدارد: حتی فیلمی مثل «اخراجی‌ها» هنوز نتوانسته به آمار مخاطبان فیلم «گنج قارون» برسد. پر فروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران اول فیلم «گنج قارون» است و بعد «قیصر» که هنوز هیچ فیلمی به رکورد این دو فیلم دست نیافته است. به گزارش سینماژورنال وی می افزاید: «گنج قارون» در زمانی که تهران تنها دو‌میلیون و دویست نفر جمعیت داشت و قیمت بلیت ١٥ریال بود، نزدیک به پنج‌میلیون تومان فروخت. این فروش در مملکتی اتفاق افتاد که جمعیت آن زمان کشور تنها  ٣٠‌میلیون نفر بود و تعداد سالن‌های سینما بسیار کم بود. این فیلم  ٥‌سال بر روی پرده باقی ماند و نزدیک به  ١٥‌میلیون نفر آن را تماشا کردند. حالا اگر فیلمی مثل «اخراجی‌ها» بخواهد به آمار فروش «گنج قارون» برسد باید‌هزار‌میلیارد تومان فروش داشته باشد.

جعفری جوزانی به شدت از قیمت بالای بلیتها ناراضی است

وی خاطرنشان می سازد: ما باید تمام تلاش‌مان را کنیم تا تعداد مخاطبان فیلم‌هایمان را بالا ببریم نه این‌که بلیت‌های سینما را گران کنیم. مسعود جعفری‌جوزانی بسیار از قیمت بلیت‌ها ناراضی است، او می‌گوید چطور کسی که در شهرستان زندگی می‌کند و یک خانواده چهار نفره دارد و حقوق ناچیزی دریافت می‌کند با بلیت هشت هزارتومانی به سینما برود؟

متوسط قیمت بلیت باید 5 هزار تومان باشد

به گزارش سینماژورنال دری ادامه می دهد: متوسط قیمت بلیت‌های ما پنج‌هزار تومان باشد تا یک میلیون‌نفر به سینما بروند و فیلم‌هایمان پنج‌میلیارد فروش کند. بدین شکل همه از مخاطب گرفته تا تهیه‌کنندگان و سینماداران راضی باشند.

بلیت را برای خانواده دانشجویان نیم بها کنید

کارگردان “لژیون” پیشنهادی هم میدهد به مدیران فرهنگی کشور و می گوید: من می‌خواهم به آقایان جنتی و ایوبی پیشنهاد دهم تا طی طرحی برای دانشجویان بلیت‌های سینما را نیم بهاء کنند. یعنی اگر دانشجو به همراه خانواده‌اش به سینما رفت با ارایه کارت دانشجویی بتواند به تعداد اعضای خانواده‌اش بلیت نیم بهاء تهیه کند. بعد ببینید چه اتفاقی می‌افتد؟!

نباید بلیت را گران کنیم

سیدضیاءالدین دری در پایان خاطرنشان میسازد: ما نباید بلیت را گران کنیم و تاوان سینما نرفتن دیگران را از کسانی بگیریم که هنوز به سینما علاقه‌مند هستند. اینها روش‌های غلط اقتصادی است، چون در اصل مخاطب سینما اول نوجوانان هستند، بعد دانشجویان و بعد جوانان رنج سنی ٣٠سال. ما باید کاری کنیم که اینها به سینما بیایند.