سینماروزان/مرتضی اسماعیلدوست: محل انجام گفتگویم با کاظم راست گفتار، در استودیویی بود که فیلمی تبلیغاتی درباره یکی از کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در آن ساخته می شد؛ به دلیل پایبندی به اخلاق رسانه ای از ذکر جزئیات آن فیلم اجتناب کرده و مستقیم به سراغ انعکاس گفت و گو با فیلمسازی می روم که فیلمی در دل دورانی تاریخی ساخته است.
به گزارش سینماروزان و به نقل از «آینه نیوز» با کاظم راستگفتار درباره اتفاقات مختلفی که در طی سال های فعالیتش گذرانده است، گپ زدم.
کارگردان فیلم «آشوب» هم کم نگذاشت و درباره فرازهای مختلف کارنامه اش سخن گفت و البته نقطه نظرات صریح خود را درباره سینمای امروز ایران بیان کرد.
فواصل زمانی در کارنامه فیلمسازی تان مشاهده می شود. انگار گاهی به استراحت می پردازید!
به قول معروف خانه نشستن بی بی از بی چادری است! من در بخش خصوصی کار می کنم و هیچ اتکایی به سرمایه دولتی ندارم و تا به حال سراغ نهادی برای ساخت فیلم نرفتم که بتوانم راحت فیلم بسازم. از طرفی می دانید که ساخت فیلم هم در شرایط فعلی خیلی هزینه بر است و در توان من و تهیه کنندگان خصوصی که از دوستانم هستند، نمی باشد. بنابراین تا بخواهیم سرمایه یک فیلم را جور کنیم زمان می برد. برای ما فراهم کردن یک میلیارد تومان پول برای تولید فیلم خیلی سخت است. از طرفی رقابت نابرابری وجود دارد. برای بخش دولتی حتی مبلغ 30 میلیارد تومان هم عادی است! اما ما بضاعت نداریم و مجبوریم صبر کنیم.
چگونه از صبر به «آشوب» رسیدید؟! چند سالی است که انگار در پی تولیدش هستید!
«آشوب» قضیه اش فرق دارد و فیلم متفاوتی در کارنامه من است. البته من مثل هیچ کس دیگری فیلم نمی سازم و همه فیلم هایم از هم متفاوت است. «آشوب» فیلمنامه ای داشت که خیلی جذبم کرد و مدت ها برای ساختش متمرکز شدم. فیلمنامه اش را در سال 1377 نوشتم و حدود 20 سال از تاریخ نگارشش می گذرد. بارها بازنویسی شده و حدود 4 سال است که درگیر ساختش هستم. «آشوب» همان چیزی است که دغدغه اصلی من است.
دغدغه تان مگر چیست؟
من معتقدم اخلاق در اجتماع جایگاه ویژه ای دارد و اگر اخلاق را حذف کنیم آن جامعه به طور حتم دچار اضمحلال می شود. اخلاق مجموعه ای از قواعد است که انسان ها در ذهن خود دارند و براساس آن رفتارهای خوب و بد را از هم تشخیص می دهند.
فیلم «آشوب» چه نسبتی با اخلاق دارد؟!
من در این فیلم نشان دادم که انسان در یک جامعه بی اخلاق هر چقدر تلاش کند باز هم دچار مشکل می شود و مجبور می شود مرزبندی های اخلاقی را زیر پا بگذارد و رفتار دیگری را دنبال کند. فیلم «آشوب» درباره توجه به ویژگی های اخلاقی است.
«آشوب» در دوران و فضایی روایت می شود که امکان ممیزی بر آن بسیار است. شما هم از جمله فیلمسازانی هستید که در آثارتان تا آخرین لبه ی خط قرمز پیش می روید! «آشوب» چقدر دچار ممیزی شد؟
وقتی که برای پروانه ساخت اقدام کردیم با مشکل آنچنانی مواجه نشدیم. چون فکر می کنم دغدغه اصلی مسئولان سینمایی هم در راستای حرف فیلم است. درباره ممیزی هم قبول دارم که روی خط قرمز راه می روم اما دیگر انقدر تجربه دارم که بدانم نوک خط قرمز کجاست. معمولا به دیوار خط می کِشم اما از آن رد نمی شوم.
گاهی هم به آرامی از آن عبور می کنید که مهم ترین نمونه اش فیلم «نقاب» است.
در «آشوب» هم یکی دوباری از خط قرمز رد شدم که تذکر دادند. البته خودمان هم می دانستیم.
مربوط به بخش کاباره بود؟!
نه، کاباره را خیلی حرفه ای گرفتم. اما چند اصلاحیه در جاهای مختلف خوردیم که دیگر عادی است و اگر نباشد دیگر لطفی ندارد!
شما در نگاه منتقدان سینما جزو فیلمسازان تجاری و یا به تعبیری نزدیک تر، «بساز بفروشی» تلقی می شوید! خودتان از این تعبیر چه احساسی دارید؟
جزو فیلمسازان بدنه حساب می شوم.
حتی در سینمای بدنه هم که فیلمسازانی مانند فریدون جیرانی قرار می گیرند نیستید. و آثارتان همیشه در سطحی ترین جایگاه قرار می گیرد که همردیف فیلم های سعید سهیلی می توان طبقه بندی اش کرد!
من قبول ندارم و درباره من بی انصافی می شود. من فیلمی سینمایی می سازم و فیلم هایم بیش از هر چیز سینما است. متاسفانه در سینمای ایران فیلم سینمایی ساخته نمی شود. فیلم ها بدون دغدغه و کاملا شخصی است و برخی هم براساس عقده های یک هنرمند است! چون در ایران رسم نیست که فیلمی سینمایی بسازند وقتی من این شکلی می سازم به من حمله می کنند!
یعنی جدا از فیلم های شما مابقی آثار سینمایی محسوب نمی شوند؟!
نه، این ها اسمش فیلم سینمایی نیست. شما نگاه کنید الان ابزار فیلمسازی در سینمای ایران یک آپارتمان است و یک زن و شوهر و یک سری خرده اختلافات زناشویی که می شود یک فیلم سینمایی روشنفکرانه! حالا در یکی فرض بفرمایید زن می خواهد به خارج برود و مرد مخالف است. در یکی پدرش آلزایمر دارد و در یکی دیگر وانتی می آید و به زنش تجاوز می کند و در یکی دیگر…
دقیقا دارید فیلم های اصغر فرهادی را نقد می کنید!
نه همه فیلم ها اینجوری است. 100 تا فیلم برایتان مثال می زنم که این شکلی است. بحثم شخص خاصی نیست. الان همه فیلم های روشنفکری ما این شکلی است. اگر روشنفکر بودن و فیلمسازانی که منتقدان دوست دارند این است من قطعا نمی خواهم این جوری باشم و روشنفکری را دوست ندارم. اخیرا هم که دیگر مُد شده است حوصله سه پایه و ریل دوربین را هم ندارند و دوربین را روی کولشان می گذارند و برو که رفتیم! فیلم می گیرند بدون نورپردازی و می گویند آوانگارد است! جدیدا مُد شده طرف دوربین را روی کولش می گذارد و 120 دقیقه بدون کات فیلم می گیرد و می گوید اولین فیلم تک پلان سینمای ایران! شما این را سینما می دانید؟! این ها سینما نیست. این ها تجربه های شخصی است و به خاطر این که از کورس عقب نمانند ای بسا از روی دست همدیگر کپی هم کنند. مثلا آقای فرهادی که دوست خوب بنده است یک فیلم مثل «جدایی نادر از سیمین» می سازد یک دفعه 50 فیلم شبیه آن درمی آید. بعد همه این آدم ها جزو فیلمسازان روشنفکر محسوب می شوند آن وقت من که فیلمی می سازم که اصلی ترین دغدغه های اجتماع را داخلش می آورم، به حساب نمی آیم.
دغدغه های جامعه در «عروس خوش قدم» نهفته است و یا «زنان ونوسی، مردان مریخی»؟!
ببینید، فیلم هایم همه سینمایی است و برای مخاطب فیلم می سازم. همین فیلم هایی که من ساختم را با اسم هایی مانند «بعضی ها داغشو دوست دارند» و «ایرما خوشگله» و امثال «حسن کچل» و «آقای هالو» ساختند و جزو فیلم های روشنفکری محسوب شد!
یعنی شما فیلم های خود را با آثار بیلی وایلدر مقایسه می کنید؟!
من نمی خواهم مقایسه کنم و اصلا هنر یک فیلمساز این است که شبیه هیچکس نباشد و اگر کار دیگران را هم قبول نداشته باشد کارگردان نیست. من می گویم آقایانی که این دست فیلم ها را ستایش می کنند چرا باید برای ساخت فیلم «عروس خوش قدم» و یا «نقاب» حمله کنند! منظورم این نیست که من شبیه بیلی وایلدرم. می گویم فیلم های جذاب در همه جا وجود دارد و من هم فیلم جذاب برای مردم می سازم و هیچ وقت هم دغدغه ام نبوده که مورد توجه منتقدان و روشنفکران قرار بگیرم. دغدغه ام این است که فیلمی بسازم که بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
فیلم های شما مورد توجه مردم بوده است؟ مثلا فیلم قبلی تان «چک» تنها در شبکه نمایش خانگی مورد توجه قرار گرفت و اکران موفقی نداشت!
درباره «چک» خدمت تان توصیح می دهم. جریان به این شکل بود که ما فیلم را برای اکران عید نوروز آماده کردیم و قرارداد نوروز 91 را هم بستیم اما نگذاشتند که اکران شود وگرنه پُرفروش می شد.
همان نوروزی بود که فیلم های «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» هم حواشی بسیاری داشت. چه شد که فیلم «چک» از آن اکران ویژه بازماند؟
بله، در آن سال شورای صنفی نمایش به ریاست آقای سیدضیاء هاشمی اعلام کردند که چون فیلم «چک» و «قلاده های طلا» شبیه هم هستند و آن فیلم کیفیت بهتری دارد ما فیلم «چک» را حذف می کنیم.
«قلاده های طلا» و «چک» چه ارتباطی به هم دارند؟!
این گفته در رسانه ها موجود است و اعلام شد. فیلم «چک» به خاطر «قلاده های طلا» از اکران درآمد. بعد هم مساله توقیف فیلم ها و دعواها پیش آمد و فیلم ما هم قربانی آن مسائل در اکران شد.
اما به هر حال در فصل بهار آن سال فیلم «چک» هم اکران شد!
در آن شرایط دیگر مردم از سینما زده شده بودند چون گفتند جلوی فیلم ها را می گیرند. ما بعد از این که فیلم «گشت ارشاد» پایین آمد بعد از چند روز اکران شدیم. من گفتم به احترام همکارم اکران نمی کنم اما مجبور شدیم. آن زمان شرایط خوبی نبود و مردم دیگر با سینما قهر کرده بودند. آن ها با فیلم «چک» قهر نکردند. تا به حال همه فیلم هایم فروش خوبی داشته است. مثلا فیلم «عروس خوش قدم» در سال 1382 با بلیت 600 تومان آن زمان حدود 700 میلیون تومان فروخت که اگر با قیمت بلیت الان حساب کنیم باید 20 برابرش کنیم که می شود 14 میلیارد تومان. فیلم «پسر تهرونی» هم در اوج اتفاقات 88 اکران شد و با این حال با بلیت 1200 تومانی فکر می کنم یک میلیارد و 400 میلیون تومان فروخت.
یکی از پُرحاشیه ترین اکران های سینمای ایران را با فیلم «نقاب» رقم زدید که حتی به عذرخواهی آقای صفار هرندی؛ وزیر ارشاد وقت منتهی شد. اگر اکران این فیلم ادامه داشت فکر می کنید رکورد سینمای ایران را می توانست بشکند؟
نمی دانم. آن زمان اتفاقات خیلی سختی پیش آمد. CD فیلم لو رفت و من 4 سال بابت ساختش ممنوع الفعالیت شدم.
تا به حال درباره ممنوع الکاری تان صحبتی نشده بود. نامه ای مکتوب به شما داده شد و یا به شما عنوان کردند؟
خیر اعلام نکردند اما وقتی هر بار سراغ فیلمنامه ای برای ساخت رفتم به دلایل نامشخصی نگذاشتند. مشخص بود به خاطر ساخت فیلم «نقاب» بوده است. هیچ وقت که شفاف به آدم اعلام نمی کنند. اما وقتی یکی از تهیه کننده ها به ارشاد مراجعه کرد به او گفتند همین فیلمنامه را اگر به کارگردان دیگری بدهد به او مجوز می دهند. غیر از ممنوعیت کاری آن زمان دچار افسردگی شده بودم و «نقاب» خیلی برایم داستان درست کرد.
«نقاب» در ابتدا با عنوان «پوکر» قرار بود توسط پیمان قاسم خانی ساخته شود.
من در ابتدا فیلمنامه ای نوشتم که شبیه همین «نقاب» بود. بعد از مدتی یکی از همکاران گفت فیلمنامه دیگری نوشته شده که شبیه فیلمنامه ما است. واقعیتش مضمون جفت فیلمنامه ها از فیلمنامه خارجی گرفته شده بود، البته قصه متفاوتی داشت. به فیلمنامه پیمان قاسم خانی به دلیل تشابه با فیلمنامه من مجوز نمی دادند و فیلمنامه ما زودتر تصویب شده بود. ما برای مشارکت با گروه قاسم خانی گفتیم با کمک هم فیلم را آماده کنیم و بخشی از فیلمنامه «پوکر» را با فیلمنامه خودم تلفیق کردم و در تیتراژ هم اسم پیمان قاسم خانی را آوردم و عنوان خودم را بازنویس فیلمنامه گذاشتم. البته مدتی هم قرار بود آقایی به اسم بهروز افخمی هم کارهایی کند و یک فیلمنامه دیگر از روی این نوشته بود که آن به درد نمی خورد و دورش انداختیم!
از آن آقا هم می گذریم و به «آشوب» می رسیم. جایی عنوان کردید که فیلم «آشوب» تلفیقی از «ماتریکس» و «هزار دستان» است! به دلیل لوکیشن فیلم که در «شهرک غزالی» است و حجم زیاد جلوه های کامپیوتری این چنین تعبیری را به کار بردید؟!
خیر! در فیلم «آشوب» کارهای مختلفی انجام دادم. این فیلم میزانسن ها و زوایای دوربین خاص خودم و حرکات دوربین عجیبی دارد و با وجود فضای سنتی در آن شاهد فرمی مدرن هستیم. چیز عجیبی شده است. متاسفانه درباره «هزار دستان» مرحوم حاتمی خیلی ها فکر می کنند تنها اگر بروند شهرک غزالی همه چیز حل می شود. اشکال فیلم های تاریخی که بعد از مرحوم حاتمی ساخته شد همین تقلید بصری آثار علی حاتمی بود. بنابراین به لحاظ گرافیکی سریال آقای علی حاتمی و سریال های «کلاه پهلوی» و «معمای شاه» تقریبا شبیه هم هستند.
سریال «شهرزاد» هم که خیلی مورد توجه قرار گرفت، این چنین است؟
بله، «شهرزاد» مثل بقیه آثار تاریخی است که تقلید می کنند. اما من به دلیل این که نمی خواستم دنباله رو باشم به سراغ فضای دیگری رفتم و در فیلم «آشوب» یک گرافیکی را به کار بردم که با کمال احترامی که برای «هزار دستان» قائلم شبیه آن نیست. شبیه «شهرزاد» و «کلاه پهلوی» هم نیست. در «آشوب» از جلوه های کامپیوتری به شکل جدیدی استفاده کردم و حدود 85 درصد فیلم کامپیوتری است. 3،2 پلان هم به طور عمد گذاشتیم که خیلی ماتریکسی است! با این وجود نمی توان این فیلم را علمی تخیلی دانست و ما در دورانی تاریخی داستان خود را روایت کردیم.
«آشوب» را فیلمی تاریخی می دانید؟
این فیلم ربط مستقیمی به تاریخ ندارد و بیشتر از تخیل من درآمده است. اساسا نرفتیم که دهه های 20 و 30 را مصور کنیم. ما یک دوران پُرتلاطمی را گرفتیم و داستان اجتماعی خود را رویش طراحی کردیم. آن دوران واقعا رنسانسی در تاریخ ایران بوده است. ما از آن فضا استفاده کردیم اما مسائلی که مطرح می شود ارتباطی به اتفاقی خاص ندارد.
به دنبال کنایه های سیاسی در «آشوب» نبودید؟
ما نخواستیم کنایه ای به جریانات و یا شخصیت ها بزنیم. همه آدم ها و احزاب و موقعیت هایی که در فیلم می بینید، خیالی اند اما ذهن انسان می تواند هر چیزی را با چیز دیگر تطبیق دهد. ما دنبال اسم گذاشتن روی کسی و شرایطی نبودیم که مثلا این طرفدار مصدق است و آن توده ای است. هیچ. همه کاراکترها خلق شدند و هیچ اسمی واقعی نیست.
فکر می کنید فیلم «آشوب» با توجه به فضا و بازیگران شناخته شده ای که دارد می تواند رکورد تازه ای در گیشه خلق کند؟
من دنبال رکورد زدن نبودم. البته توصیه می کنم مردم فیلم «آشوب» را ببینند و اگر راضی نبودند من پول بلیت شان را پس می دهم! بازیگران این فیلم با عشق حضور پیدا کردند نه به خاطر پول و همه به من لطف داشتند و تخفیف های وحشتناکی برای دستمزد خود دادند.
پروژه دیگری در دست دارید؟
با این شرایطی که وجود دارد دیگر نمی توان در سینما کار کرد و «آشوب» آخرین فیلم من است و تا زمانی که نابرابری در تولید وجود داشته باشد من دیگر فیلم نخواهم ساخت.
به سراغ تلویزیون می روید و یا شبکه نمایش خانگی؟
در فکر ساخت سریالی براساس داستان معروف «شوهر آهو خانم» نوشته علی محمد افغانی هستم که اگر همه چیز مساعد شود برای شبکه نمایش خانگی می سازم. این سریال تاریخی تصویب شده و پروانه ساخت گرفته و امیدوارم سرمایه اش فراهم شود تا امسال بتوانم آن را بسازم. در شبکه خانگی شرایط بهتری وجود دارد و چه فیلم من و چه فیلم ارگانی وارد سوپرمارکت می شود و آن جا دیگر مردم تصمیم می گیرند که کدام را انتخاب کنند و مانند تولید و اکران در سینما نابرابری وجود ندارد. در سینما با مبالغ نجومی برخی نهادهای دولتی من نمی توانم دیگر کار کنم. مثلا چگونه بازیگری را بیاورم که در فیلم ارگانی 900 میلیون تومان دستمزد می گیرد؟! بضاعت من نمی رسد.
شما چرا فیلم ارگانی نمی سازید؟!
چون اعتقادی به ساخت فیلم سفارشی ندارم. من می خواهم فیلم خودم را برای مردم بسازم. من تنها فیلم سینمایی بلدم بسازم. آن ها فیلم سینمایی نیستند.
یعنی «ماجرای نیمروز» که هم ارگانی است و هم فیلم خوش ساختی است از نظر شما سینمایی محسوب نمی شود؟!
من این فیلم را هنوز ندیدم اما با توجه به باوری که دارم قطعا سینمایی محسوب نمی شود. برخی مواقع حاشیه های سینما به دیده شدن یک فیلم کمک می کند. معتقدم جهان به سرعت به سمت یک نوع بیشعوری پیش می رود! و این در همه چیز تاثیر گذاشته و به همین دلیل فیلم ساختن به آن شکل واقعی خود دیگر معنا ندارد. شما در هالیوود هم دیگر «کازابلانکا» و «بر باد رفته» نمی بینید. الان در همان آمریکا هم فیلم هایی می سازند که تنها کارهای عجیب و غریب در آن است. در ایران هم فیلم های آپارتمانی اسکار می گیرند! با این شرایط دیگر نمی شود به راحتی فیلم سینمایی ساخت.