1

تزلزل موقعیت جعفری‌جلوه؟؟⇐ورود پژمان لشکری‌پور به حلقه مدیریتی شبکه دو؟!

سینماروزان: پیشتر از تغییر و تحولات در حلقه مدیریتی شبکه دوم سیما و جایگزینی یک نواصولگرا با محمدرضا جعفری‌جلوه نوشتیم.(اینجا را بخوانید)

حالا خبر رسیده که در اولین گام از تغییرات متوجه این شبکه، پژمان لشکری‌پور گزینه‌ای جدیست برای انتصاب بر مدیریت گروه فیلم و سریال شبکه دوم سیما.

بعد از استعفای جواد حاتمی از مدیریت گروه فیلم و سریال شبکه دو در ابتدای زمستان سال قبل، این حمیدرضا دیبایی قائم‌مقام شبکه و از نزدیکان سالیان جلوه بود که سرپرستی گروه فیلم و سریال را هم برعهده گرفته و تاکنون نیز این مسئولیت دوم را برعهده داشته است.

پژمان لشکری‌پور که در دولت دوم محمود احمدی‌نژاد و در زمان مدیریت احمد میرعلایی بر فارابی، تا معاونت فرهنگی-پژوهشی فارابی پیش رفته بود در سالهای اخیر هیچ مسئولیت ارگانی نداشته ولی اخیرا چندین بار در فصل تازه برنامه “هفت” حاضر شده و دست‌اندرکاران نواصولگرای برنامه اصرار عجیبی داشته‌اند که از وی به‌عنوان تهیه‌کننده سینما نام ببرند؛ درحالی‌که نامبرده هیچ تجربه تهیه‌کنندگی مشهودی در سینمای بلند نداشته است!

جعفری‌جلوه هموست که در بدو روی کار آمدن دولت اول حسن روحانی به‌جای میرعلایی، بر صدر فارابی نشست و البته دیبایی را هم همراه خود به فارابی برد. حالا یکی از نیروهای میرعلایی یعنی لشکری‌پور در فارابی گزینه‌ای جدی شده برای ورود به شبکه دو و جایگزینی با دیبایی!

باید منتظر روزهای آتی ماند و دید بالاخره مدیریت گروه فیلم و سریال شبکه دوم سیما به لشکری‌پور خواهد رسید؟؟ و در صورت تحقق این امر آیا لشکری‌پور خواهد توانست بهبودی ایجاد کند در کارنامه سریال‌سازی این شبکه؟؟؟




این اظهارات شجاع نوری هیچ ربطی ندارد به همکاری با کارگردان “قصر شیرین” در محفل موسوم به جهانی؟؟⇐”در جستجوی فریده” انتخاب خوبی برای اسکار نبود/”متری شش و نیم” هم حرف تازه ای نداشت و اورجینالیته پایینی داشت/اگر من بودم “قصرشیرین” را برای اسکار انتخاب میکردم!!

سینماروزان: علیرضا شجاع نوری خواهرزاده آیت الله حائری شیرازی فقید که اخیرا برای بازی در نقش “سلمان” هم انتخاب شده به تازگی و به واسطه سوابق دهه شصتی در عرصه بین الملل فارابی و تامین فیلم خارجی برای سیما اظهاراتی کرده درباره انتخاب نماینده ایرانی اسکار2020.

شجاع نوری که جزو مدیران محفل موسوم به جهانی(؟) فجر به دبیری رضا میرکریمی بوده در گفتگو با “خبر آنلاین” از فیلم “قصرشیرین”میرکریمی به عنوان بهترین گزینه برای معرفی به اسکار نام برده است!

شجاع نوری درباره انتخاب یک مستند بعنوان نماینده ایرانی اسکار گفت: من این فیلم “در جستجوی فریده” را چندین بار دیده‌ام. شاید من اگر در آن جمع بودم آن را انتخاب نمی‌کردم. اگر می خواهیم بگوییم که مستند است. یک وقت ممکن است که می خواهیم اسمش را به عنوان مستند بلند نکنیم و بگوییم داستانی است که اتفاقا آدم‌ها خودشان نقش خودشان را بازی کرده‌اند، که این «در جستجوی فریده» به خصوص این ظرفیت را دارد، چون ساختار دراماتیک یک فیلم داستانی را دارد.

شجاع نوری ادامه داد: شاید من توصیه می کردم که “در جستجوی فریده” در بین مستندها شرکت کند و یک ظرفیت در مستندها داشته باشیم و شاید ما بتوانیم در یک سال هم اسکار بهترین فیلم خارجی و هم مستند را بگیریم و ان‌شالله یک سالی فیلم کوتاه هم بفرستیم.

خواهرزاده آیت الله محی الدین حائری شیرازی افزود: البته من «متری شش ونیم» را هم به اسکار معرفی نمی کردم به لحاظ این که حرف تازه ای نداشت و واقعا اورجینالیته پایینی داشت. البته من نمی‌خواهم تحلیل فنی کنم ولی این فیلم چیز جدیدی نداشت و ضمن اینکه خیلی دیالوگ‌محور بود. شاید در بین این فیلم‌ها «قصر شیرین» انتخاب من می‌شد.

شجاع نوری خاطرنشان ساخت: اما الان که «در جستجوی فریده» رفته است من اگر بودم صدای مستندش را درنمی‌آوردم و همین‌طوری آن را شرکت می‌دادم و اجازه اکران برایش می گرفتم. شاید یک درصد الان وقت آفرینش یک شگفتی برای سینمای ایران توسط آکادمیسین‌های اسکار باشد و بخواهند به این بدهند. فقط تنها امیدم این است که این اتفاق بیفتد.




روایت داریوش ارجمند از پشت صحنه اتفاقات «آدم برفی»

سینماروزان: داریوش ارجمند بازیگری که این شبها «ستایش3» را روی آنتن دارد و همچنان میخواهد با تکیه کلامهای «افتاد» و «ببین» در این سریال برای خود مخاطب دست و پا کند به تازگی روی آنتن شبکه نسیم به شرح اتفاقاتی از «آدم برفی» و همکاری با اکبر عبدی پرداخت.

داریوش ارجمند در برنامه «چهل تیکه» شبکه نسیم و درحالی که هرازگاه حین گفته هایش از تکیه کلام «ببین» استفاده میکرد با اشاره به همکاری با اکبر عبدی در کمدی «آدم برفی» گفت: داوود میرباقری بهم گفته بود که میخواهم پیشنهاد بازی در یک فیلم مبتذل را بهت بدهم و بعد هم فیلمنامه «آدم برفی» را برایم فرستاد و جالب است که میرباقری بالای فیلمنامه آدم برفی نوشته بود دلم به حال مالک اشتر میسوزد.

ارجمند با اشاره به اینکه اصلی ترین نگرانیش از «آدم برفی» بازی در برابر اکبر عبدی بوده ادامه داد: وقتی با عبدی بازی میکنید 50 درصد بازنده‌اید!! آن هم اکبر عبدی که در «آدم برفی» زن شده بود.

ارجمند افزود: نگران بودم که در یک فیلم طنز با عبدی بازی کنم و حتی همسرم هم وقتی فهمید ابراز نگرانی کرد ولی در نهایت اولین کسی که بهم تبریک گفت همین عبدی بود.

داریوش ارجمند پیرامون بازی با عبدی بیان داشت: تکان دهنده ترین سکانس «آدم برفی» هم در کنار عبدی رخ داد و آنجایی بود که عبدی در نقش «عباس» رو به من گفت تیغم بزن ولی سبیلامو پس بده!




واکنش شورای صنفی نمایش به خرید فله‌ای بلیت توسط صاحبان یک فیلم حاکمیتی⇐قطعا تخلف است و برخورد می‌کنیم!!

سینماروزان: انتشار گزارش‌هایی مختلف از خرید فله‌ای بلیت توسط صاحبان یک فیلم حاکمیتی روی پرده برای بالا بردن آمار فروش(اینجا و اینجا را بخوانید) با واکنش شورای صنفی نمایش مواجه شده است؛ شورا تأکید کرده است قطعا چنین اتفاقی، تخلف است و با متخلفان برخورد خواهد شد.

به گزارش سینماروزان غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش گفت:  اگر کف فروش فیلمی در سینمای سرگروهش ناگهان افزایش پیدا بکند و سینماهای دیگر فروش بسیار کمتری داشته باشند، قطعا تخلفی صورت گرفته و به تهیه‌کننده و پخش‌کننده تذکر داده می‌شود!

سخنگوی شورای صنفی نمایش به «ایلنا» گفت: کمتر تهیه‌کننده‌ای این قدرت را دارد به گونه‌ای بلیت بخرد که کف فروش را بالا نگه دارد و حتی اگر تهیه‌کننده‌ای این کار را بکند تاثیر چندانی در بالا رفتن کف فروش و حفظ فیلم در سرگروه ندارد.

سخنگوی شورای صنفی نمایش ادامه داد: هر هفته شورای صنفی نمایش کف فروش فیلم‌ها را در سرگروه سینمایی بررسی می‌کند اما این بررسی فقط مختص به یک سینما نیست و ما چند سینمای مختلف را از لحاظ فروش بررسی می‌کنیم. مثلا اگر برای فیلمی در یک سرگروه کف فروش 22 میلیون تومانی تعیین شده باشد این فیلم باید در آن هفته در سینمای سرگروه به فروش 22 میلیون تومانی رسیده باشد تا بتواند ادامه اکران بدهد.

وی افزود: در مرحله دوم حتی اگر کف فروش در سرگروه حفظ شده باشد ما میزان فروش سینمای سرگروه با چند سینمای دیگر مقایسه می‌کنیم تا تخلفی روی نداده باشد به طور مثال اگر مثلا سرگروه فیلمی، سینمای آزادی است و این سینما برای آن فیلم کف فروش را حفظ کرده باشد باید چند پردیس سینمایی دیگر فروش‌شان نزدیک به این سینما باشد. مثلا اگر سینمای آزادی در یک هفته دو میلیون تومان فروخته نمی‌تواند فروش همان فیلم در پردیس‌هایی همچون کوروش یا مگامال و یا زندگی هر کدام مثلا 300 میلیون تومان باشد.

فرجی با اشاره به اینکه در بررسی وضعیت فروش فیلم تعداد سالن‌ها و سانس‌ها نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد و مطابقت داده می‌شود، گفت: با این مقایسه اگر کف فروش فیلمی در سینمای سرگروهش ناگهان افزایش پیدا بکند و سینماهای دیگر فروش بسیار کمتری رخ داده باشد قطعا تخلفی صورت گرفته و به تهیه‌کننده و پخش‌کننده تذکر داده می‌شود.

وی ادامه داد:‌ به همین دلیل برای بالا نگه داشتن کف فروش یک فیلم به صورت مصنوعی نه تنها بلیت سینمای سرگروه بلکه باید بلیت چند سینمای دیگر در چند روز خریداری شود که چنین کاری از لحاظ اقتصادی، عقلانی نیست و تهیه‌کنندگان نیز کمتر قدرت به یک چنین امری دارند و حتی اگر نیز رخ بدهد ما آن را بررسی می‌کنیم و به عنوان تخلف با آن برخورد می‌کنیم.




تناقضات حاکم بر سینما از منظر یک روزنامه‌نگار فرهنگی⇐وقتی بازیگر یک فیلم حاکمیتی، فیلمهای ورزشش با لباس چسبان را منتشر می‌کند کسی چیزی نمی‌گوید ولی وقتی یک بازیگر درجه سه در یک اکران خصوص،لباسهایی می‌پوشد که مورد تایید نیست، یک‌باره همه انتقاد میکنند!!/ بعد از کلی داد و بیداد که چرا همین اندک بودجه فرهنگ و هنر را صرف جشنواره‌های بی‌خاصیت کرده‌اید، تازه می‌آیند و دبیرش را عوض می‌کنند و حتی در تعویض دبیر هم مراقبند که سیستم پوتین-مدودوف را رعایت کنند!!/با پولهای مشکوک و کثیف فیلم می‌سازند و نه تنها طرد نمیشوند که از سوی مدیریت سینما، تقدیر هم می‌شوند!!/حتی ترانسفر گروه‌های تئاتری و سینمایی هم انحصاری و رانتی شده و اگر بخواهید بروید کانادا باید فلان شخص متنفذ را ببینید و بخواهید بروید فرانسه باید بهمان خانم را ببینید!!/همچنان در به روی پاشنه گرانی بازیگر می‌چرخد تا گلزارها(!) سرسبز بمانند؟!/بخش عمده سینما به یومیه‌شان هم محتاجند و  خانه سینما آنقدر پوستش کلفت شده که با وجود همه فریادها حتی به جواب دادن هم نیاز پیدا نمی‌کند!!

سینماروزان: تناقضات موجود در ساختار حاکم بر سینمای ایران آن قدر است که میشود از این تناقضات یک دائره المعارف هشت جلدی درآورد. مسأله آنجاست که در بخش عمده این سالها، فقدان مدیرانی آشنا به سینما و دلسوز به حال اهالی سینما موجب شده سینمای ایران از حل اصلی‌ترین مشکلات صنفی‌اش بازبماند و کماکان و با به کار گماردن مدیران بی‌ربط به سینما بر مصدر امور این سیکل معیوب ادامه دارد.

کیوان امجدیان از روزنامه نگاران فرهنگی در یادداشتی با عنوان «این همه گفت ننویس و آخر نوشتم» پاره‌ای از این تناقضات را مرور کرده است.

متن یادداشت کیوان امجدیان را بخوانید:

 یکی از رفقا می گفت این همه اتفاق در حوزه فرهنگ و هنر می‌افتد چرا دیگر چیزی نمی‌نویسی؟

 نمی نویسم… چون دیگر انگیزه اش نیست. چون می‌دانم که دارم فکر و کاغذ و جوهر هدر می‌دهم (من هنوز با خودنویس مینویسم)! نمینویسم چون هر طرف را که نگاه می کنی میبینی فقط وسط یک بازی بی‌نمکی که داری بیخود و بیجهت برای برد و باخت یکی دیگر جر میزنی…

اصلا چطور است که یکباره روی موضوعی تمرکز میشود و بقیه موارد رها میشوند؟ چطور وقتی فلان خانم بازیگر {فیلم حاکمیتی} هرروز فیلمهای ورزشش را  با لباس چسبان توی خانه اش ضبط می کند و می‌گذارد توی صفحه شخصی‌اش کسی هیچ نمی‌گوید…

وقتی فلان سینماگر در خارج از کشور فیلم می سازد و توی فیلمش صحنه صریح جنسی وجود دارد کسی ککش نمی گزد و دهها مورد دیگر…

آنوقت چطور است که وقتی یک بازیگر درجه دو و سه در یک مراسم افتتاح اکران خصوصی یا هر چیز دیگر لباسهایی می‌پوشد که مورد تایید عرف و شرع نیست  یکباره همه تمرکز می‌کنند و انتقاد و اعتراض و…

 قرار است ماجرایی پس آن اتفاق بیفتد؟ یا فلان شخص یا شرکت حواسش را جمع کند؟ یا…

 این اعتراض و انتقاد نه این که چیز بدی باشد، اتفاقاً خوب است که قانون رعایت شود اما انتقاد در این شرایط کمی عجیب است؟

در شرایطی که چندنفر با پول های مشکوک و کثیف و ثروت افسانه ای شان که معلوم نیست از کجا به دست آمده فیلم می‌سازند که هیچ، تشویق هم میشوند و حضرات بین المللی سینمای ما این فیلم ساختن را مبارک هم میدانند و تازه فقط به فیلم ساختن ختم نمیشود؛ حالا همان حضرات حتی بعضی جشنواره‌های مهم فرهنگی را هم خط دهی می کنند و  اخیراً هم شنیده‌ام که یکی از آنها با بعضی افراد مهم و تاثیرگذار شریک شده و دیگر حاشیه امن هم برای خودش ساخته و…

وقتی کل سینما دست  ده پانزده نفری است که سالهاست سینما را می چرخانند و مدام از این دست به آن دست می کنند…

وقتی اصلا فرهنگ و هنر برای دولت اهمیتی ندارد و رها شده است به حال خودش…

وقتی از این طرف اگر بخواهی فیلم بسازی تعداد بازیگر ها کم است و از آن طرف هیچ جوانی نمی‌تواند وارد حصار و محدوده بازیگری و سوپراستار شدن شود و هیچ مدیریتی برای حل این مشکل وجود ندارد.

وقتی همچنان در به روی این پاشنه می‌چرخد تا گلزارها سرسبز بمانند… وقتی اهالی سینما تقسیم شده‌اند به دو دسته بسیار متمول  و فقیر و کم درآمد که برای یومیه شان هم محتاجند.

 وقتی از آن طرف هیچ تلاش و قصدی برای اصلاح این وضعیت وجود ندارد!

وقتی خانه سینما آنقدر پوستش کلفت شده که با وجود همه فریاد ها حتی به جواب دادن هم نیاز پیدا نمی کند.

 وقتی بعد از کلی داد و بیداد و انتقاد مردم و رسانه‌ها که چرا همین اندک بودجه و پول فرهنگ و هنر را هم به واسطه جشنواره‌های بی‌خاصیت هدر می‌دهید تازه می آیند و دبیرش را عوض می کنند. و حتی در تعویض دبیر هم مراقبند که سیستم پوتین_ مدودوف را رعایت کنند.

 وقتی چند سوپراستار مرتبط با مافیا آنقدر وضعشان خوب است که در اروپا زندگی می‌کنند و  فقط برای کار و پول درآوردن به ایران می‌آیند والباقی جوانان تحصیل‌کرده، بیکارند و خیلی که زرنگ باشند با پول توجیبی دو تا تئاتر کار می‌کنند…

وقتی عالیجنابان مافیا که از کنار اهالی سینما و له شدن بسیاری از سینماگران به ثروت‌های افسانه‌ای رسیده اند نه تنها مواخذه نمیشوند که مرجعیت هم  پیدا کرده و حتی به مرجعیت هم بسنده نکرده اند و دستور هم میدهند؛ پدرخوانده هایی که مدام فریاد می زنند که مثلاً قیمت بلیت را بالا یا پایین ببرید و…

این وسط دیگر جای چه نقدی هست؟

وقتی اوضاع طوری شده است که حتی ترانسفر گروه‌های تئاتری و سینمایی هم انحصاری و رانتی شده و اگر بخواهید بروید کانادا باید فلان شخص متنفذ را ببینید، بخواهید بروید فرانسه باید بهمان خانم را ببینید و… 

 وقتی در پارتی های هنرمندان وابسته به مافیا و سفارت ها انواع و اقسام اتفاق های عجیب می‌افتد و کسی هم اهمیتی نمی‌دهد.

 وقتی اوضاع به این شکل غریب شده است از چه می شود نوشت؟

می خواهی چه بنویسی؟

 اصلاً دستت می رود به نوشتن؟

 بنویسی که تهش استعداد و نبوغ بعضیها شکوفه  بزند و ماحصلش بشود لباس های فرم و متحد الشکل برای بازیگران؟

تازه اصلا به فرض هم که نوشتی، اصلاحی که در کار نیست هیچ، تازه بعد از سالها کار کردن باید منتظر عقوبت نوشته هایت باشی و بنشینی گوشه خانه و هیچ‌کس سراغی از تو نگیرد که با این اوضاع خراب، زندگی ات؟  یومیه ات؟

 اصلا دیگر شک ندارم که اگر بنویسی مغضوب می‌شوی. با دست خودت هم حالت را خراب میکنی و هم آینده ات را.

چه کار داری به این کارها؟ به‌به و چه‌چه‌ات را بگو و کار بگیر از فلان جشنواره و اداره و ارگان و نهاد!!

تعریف و تمجیدت را بکن و دست آخر پولت را بگذار توی جیبت و خستگیت را هم توی هلند در بیاور!! خودت را خسته نکن. مغزت خسته، قلبت بیمار و جیبت همیشه خالی خواهد بود. ننویس.




در دورانی که فارابی همچنان اصرار دارد به صرف بودجه برای برگزاری جشنواره کودک⇐حوزه هنری عزم کرده برای راه‌اندازی دومین سینمای مخصوص کودکان

سینماروزان: هرچقدر که رسانه‌ها از خلأ ارتباطی میان جشنواره کودک و جریان اکران فیلمهای کودک میگویند همچنان فارابی به عنوان مهمترین زیرمجموعه سازمان سینمایی اصرار دارد بر صرف هزینه برای برگزاری جشنواره کودک بدون آن که حواسش باشد با بودجه یک سال این جشنواره میتوان لااقل یک پردیس جذاب برای کودکان ساخت.

در این اوضاع اینکه یک نهاد حاکمیتی دیگر نظیر حوزه هنری تلاش میکند در کنار بازسازی سینماهای پرتعدادش، پیشقدم شود برای راه اندازی سینماهای مخصوص کودک، قابل توجه است.

حوزه هنری از طریق موسسه بهمن سبز از زیرمجموعه‌های خود سال گذشته پردیس ساحل اصفهان را با دو سالن مخصوص کودکان افتتاح کرد تا در تمام ایام سال فضایی متفاوت برای فیلم دیدن توسط کودکان فراهم باشد و به تازگی هم تصمیم گرفته هزینه کند برای ساختن سینمای تخصصی کودک در ارومیه.

 رئیس حوزه هنری آذربایجان غربی با تاکید بر احداث پردیس سینمایی ارومیه در محل سینما آزادی این شهرستان و تبدیل آن به شش سالن سینمایی مجزا گفت: یکی از سالن‌های پردیس سینمایی ارومیه با آخرین امکانات موجود به صورت حرفه‌ای به سینمای کودک اختصاص دارد.

احد هوشمند قره‌باغ افزود: فضاسازی محیط سینما کودک بر اساس معیارهای دنیای کودکان، صندلی‌های ویژه کودک، در کنار امکانات رفاهی و اکران فیلم‌های سینمایی کودکان با سیستم‌های صوتی و تصویری به روز جهان، خاطرات خوش و به یادماندنی را در این محیط برای کودکان و والدینشان برجا می‌گذارد.

وی ادامه داد: سینمای کودک در ارومیه با همکاری حوزه هنری آذربایجان غربی، سازمان سینمایی و موسسه بهمن سبز حوزه هنری و همچنین موسسه سینما شهر در نیمه اول سال آینده به بهره‌برداری می‌رسد و کودکان می‌توانند از این امکانات بهره‌مند شوند.

به گفته وی سینما کودک یکی از مهم‌ترین، سودآورترین و پرمخاطب‌ترین بخش‌های سینما در جهان است که تولید سالانه صدها فیلم در کشورهای مختلف به این حوزه اختصاص دارد و علاوه بر زیبایی‌ها و معیارهای خاص خود، بسیاری از حکومت‌ها در کشورهای مختلف جهان در راستای تربیت نسل آینده جامعه بر روی این بخش از تولیدات سینمایی سرمایه‌گذاری‌های ویژه‌ای را انجام می‌دهند.

وی با بیان اینکه  پردیس سینمایی ارومیه در محل سینما آزادی ساخته خواهد شد، افزود: راه‌اندازی سیستم صوتی دالبی و استفاده از صندلی های vip در سالن اصلی و ساخت نخستین سالن سینمایی تخصصی کودک شمال‌غرب کشور در این پردیس از جمله اقدامات خواهد بود.

رئیس حوزه هنری افزود: پیش‌بینی می‌شود پردیس سینمایی آزادی ارومیه تا اردیبهشت ماه ۹۹ به بهره‌برداری برسد، این پردیس دارای ۶ سالن سینما و ۹۰۰ صندلی خواهد بود.




تهیه کننده “روزگار جوانی” هم از خجالت “ستایش” درآمد و هم از خجالت “ترور خاموش”!

سینماروزان: بازپخش مجموعه هایی نظیر “روزگار جوانی” از شبکه آیفیلم همزمان با روی آنتن رفتن سریالهایی مانند “ستایش3” و “ترور خاموش” فرصتی مناسب را فراهم کرده تا عیار کارهای قدیمی نسبت به کارهای جدید سنجیده شود.

اصغر توسلی تهیه کننده “روزگار جوانی” و “مزد ترس” با اشاره به افت کیفی سریال سازی به “جام جم” گفت: تهیه کننده است که به کار تفکر میدهد و موجب میشود کار بهتر پیش میرود. در دو دهه قبل این مقوله خیلی درستتر بود. یادم نمیرود که “مزد ترس” را با دوربین 16میلیمتری ساختیم چون ویدیو هنوز نبود.

توسلی ادامه داد: “مزد ترس” با آن شرایط تولید و امکانات را بگذارید کنار “ترور خاموش” که این روزها روی آنتن است تا متوجه شوید که چقدر متفاوت هستند!!

این تهیه کننده با نقد ملودرام سازی سالهای اخیر گفت: اصلا “خانه سبز” را کنار “ستایش” بگذارید. اصلا قابل مقایسه نیستند. نه فقط در قصه بلکه در بازیها و صحنه آرایی و همه چیزهای دیگر.

اصفر توسلی خاطرنشان ساخت: با امکانات سی چهل سال پیش کلی سریال تاثیرگذار ساخته شد چون قواعد رعایت میشد. در همان “روزگار جوانی” قواعد داستان نویسی درست رعایت شده بود و بازیگرها بازی زائد نداشتند. در آن دوران برنامه سازی و سریال سازی طبق چارچوب و قانون رسانه انجام میشد ولی حالا…




پیشنهاد یک رسانه اصولگرا برای جلوگیری از خرید بلیت‌های یک فیلم حاکمیتی توسط تهیه‌کننده‌اش⇐خرید بلیت را منوط کنید به ارائه کارت ملی!!

سینماروزان: متعاقب گلایه‌های برخی سینماگران مستقل از خرید بلیت‌های سینمای سرگروه یک فیلم حاکمیتی توسط تهیه‌کننده‌اش برای بالا بردن آمار فروش، یکی از رسانه‌های اصولگرانما نیز به این ماجرا تاخت.(اینجا را بخوانید)

حالا روزنامه اصولگرای “جوان” هم در تحلیلی تنها راه مبارزه با بدعت زشت تهیه‌کنندگان این‌چنینی را منوط کردن فروش تعداد بالای بلیت به ارائه کارت ملی دانسته تا امکان پیگیری خریداران بلیت‌های فله‌ای مشخص شود.

متن تحلیل “جوان” را بخوانید:

یکی از دلایلی که در سینما جداول فروش هفتگی اعلام می‌شود و رسانه‌ها به دنبال نشر آن هستند، این است که مخاطبان سینما از بهترین‌های فروش آگاه شوند و احتمالاً آن‌هایی که قصد دارند به سینما بروند و دنبال گزینه مناسب هستند، بهترین فیلم جدول فروش را برای تماشا انتخاب کنند.

هر سال در زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر، این شائبه به وجود می‌آید که برخی از صاحبان فیلم‌ها با خرید بلیت برای فامیل و آشنایان و حتی مردم غریبه آن‌ها را رایگان به سینما می‌فرستند تا فیلم ببینند و به نفع آن‌ها رأی دهند، این روش غیراخلاقی به نحو دیگری در اکران سینما‌ها نیز دخالت دارد.

چه فیلمی پرفروش‌تر از سایرین است؟ این سؤال راهنمای خوبی برای تماشای فیلم در سینماست، چون بر اساس یک قاعده قدیمی آن چه سایرین از آن استقبال کرده‌اند، حتماً ارزش دیده شدن را دارد. اصولاً یکی از دلایلی که در سینما جداول فروش هفتگی اعلام می‌شود و رسانه‌ها به دنبال نشر آن هستند، همین مسئله است تا مخاطبان سینما از بهترین‌های فروش آگاه شوند و احتمالاً آن‌هایی که قصد دارند به سینما بروند و دنبال گزینه مناسب هستند، بهترین فیلم جدول فروش را برای تماشا انتخاب کنند. با این پیش‌فرض، رسیدن و قرار گرفتن در رأس جدول فروش به خودی خود می‌تواند میزان فروش را بالاتر ببرد. پس همین که یک فیلم به جمع پرفروش‌ها رسید به ابزاری تبلیغاتی به سود فیلم تبدیل می‌شود. در تیزر‌های تلویزیونی یا آگهی‌های مطبوعاتی بار‌ها پیش آمده که بر پرمخاطب بودن فیلم اصرار می‌شود یا این که در تبلیغات دوره‌ای بر میزان فروش فیلم تأکید خاصی می‌شود. همه این‌ها تکنیک‌هایی برای جلب بیشتر مخاطب است، اما برخی فیلمسازان برای تبلیغ فیلم‌هایشان منتظر نمی‌شوند که یک فیلم در روندی طبیعی به فروش خوب برسد، آن‌ها پرفروش شدن فیلم را به نحوی می‌خرند! شیوه‌ای که در جشنواره فیلم فجر برای به دست آوردن سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران استفاده می‌شود، این بار برای به دست آوردن عنوان پرفروش‌ترین فیلم روی پرده در حال انجام است با این تفاوت که کار به مراتب راحت‌تر نیز می‌شود و برخلاف جشنواره فیلم فجر که خرید بلیت با محدودیت همراه است و قیمت بلیت‌ها گران‌تر از اکران عمومی است، این بار در فروش گیشه، صاحبان فیلم می‌توانند با خرید بلیت و اهدای آن به افراد مورد نظر، حجم مخاطب و میزان فروش را بالا ببرند.
خرید و اهدای بلیت به دیگران از نظر قانونی دارای ایراد ذاتی نیست، حتی اگر قرار باشد به وسیله آن یک فیلم تولیدشده با بودجه میلیاردی بیت‌المال به طور مصنوعی پرفروش شود و جایگاه بالایی در جدول فروش از آن خود کند، اما همین روش به ظاهر قانونی یک رقابت غیراخلاقی را در سینما دامن می‌زند. خرید بلیت‌های جشنواره فجر برای به دست آوردن سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، هر سال اعتراض تهیه‌کنندگان سینما را در پی دارد. با این حال هنوز سازمان سینمایی نتوانسته است برای جلوگیری از این روش غیرمعمول برای رسیدن به موفقیت راهکاری را ارائه کند. دو سال پیش در جشنواره فیلم فجر، مسئله اهدای بلیت به مردم برای رأی دادن به فیلم خاص، حتی پای مجلس را به مناقشه بهترین فیلم از نگاه مردم، باز کرد. جمشید جعفرپور، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در آن زمان اعلام کرد: «قطعاً بلیت‌های فروخته نشده و اهدایی به مقامات، نهاد‌ها و دستگاه‌های خاص در نتیجه آرای مردمی که در جشنواره فیلم فجر این جایزه بسیار اهمیت دارد، تأثیرگذار است و چنانچه نسبت نامتعارفی بین فروش بلیت و بلیت‌های اهدایی وجود داشته باشد، دبیر جشنواره فجر باید در این زمینه توضیح دهد». با آنکه کمیسیون فرهنگی قرار بود از دبیر جشنواره فجر توضیح بخواهد این اتفاق رخ نداد، چون عملاً چیزی برای اثبات ماجرا در دسترس نبود مگر اینکه یک نهاد یا ارگان فاکتور خرید بلیت سینما را ارائه می‌داد که مسئله‌ای محال به نظر می‌رسید. اکنون حتی اگر یک تهیه‌کننده همه بلیت‌های اکران را خریده و به رایگان به مردم ارائه دهد، سازمان سینمایی نمی‌تواند وی را نهی کند. تنها راهی که به نظر می‌رسد برای جلوگیری از این اقدام در نظر گرفت این است که خرید بلیت سینما مانند خرید بلیت جشنواره فجر دارای محدودیت‌هایی، چون ارائه کارت ملی شود.




استیج مداحی هم آمد!

سینماروزان: پس از اقبالی که مخاطبان به مسابقه استعدادیابی یک شبکه ماهواره‌ای، نشان دادند بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی کوشیدند به گونه‌های مختلف و با موضوعاتی متنوع از خوانندگی تا خندانندگی و سبک زندگی، به تولید نمونه‌های داخلی استیج روی آوردند و حتی “عصر جدید” هم ورای کپی‌برداری از امثال “امریکن گات تلنت” با استیج مقایسه شد.

حالا شبکه مذهبی معارف سیما هم به وادی استعدادیابی ورود کرده و برنامه‌ای به نام “نغمه عشاق” را تولید کرده که استیجی است برای علاقمندان مداحی.

مسابقه تلویزیونی “نغمه عشاق” به ادعای سازندگان با هدف کشف و تشویق استعدادهای مداحی در تلویزیون تهیه و تولید شده است و به‌مانند همه استیج‌های دیگر، اینجا هم در کنار پخش تصاویری از مسابقه، پشت صحنه آماده شدن نوجوانان برای این رقابت و همچنین گفت‌وگو با شرکت‌کنندگان، ساختار مسابقه را شکل داده است‌.

این مسابقه که برای رده سنی نوجوانان و جوانان درنظر گرفته شده است، با حضور 400 شرکت‌کننده(!!) برگزار شده که در اولین دوره از این رقابت‌ها، شرکت‌کننده‌ها در سه مقطع دبستانی، متوسطه اول و متوسطه دوم به رقابت خواهند پرداخت.




معاون نظارت در برابر دیوان عدالت اداری؟!⇐ نظام درجه‌بندی با قدرت ادامه پیدا می‌کند!/آنچه برای رده‌بندی سنی اعمال می‌کنیم نزدیک دو دهه است که در حال اجرا شدن است!!/درجه‌بندی فیلمها مثل قربانی کردن است که برای حاجی، امری واجب اما تماشایش برای خانواده‌ها مکروه است!!!/دیوان عدالت اداری و دادستان کل کشور چیزی را توقیف کرده‌اند که اصلاً وجود ندارد!

سینماروزان: کمتر از یک هفته پس از اعلام لغو درجه‌بندی سنی فیلمهای روی پرده به دستور دیوان عدالت اداری، معاون نظارت سازمان سینمایی مدعی ادامه درجه‌بندی سنی فیلمها کمافی‌السابق شده است‌ چون به اعتقاد وی، دیوان، قاعده‌ای را ابطال کرده که اصلا اجرا نمی‌شده!!!

سید محمد مهدی طباطبایی‌نژاد درباره روند پیش رفته در طرح درجه‌بندی که منجر به حاشیه‌های اخیر شده است، به “ایسنا” بیان کرد: در تاریخ ۲۸ اردیبهشت‌ماه مشاور دادستان نامه‌ای را به دادستان کل کشور مبنی بر به جلوگیری از دستورالعمل نظام‌نامه رده بندی سنی می‌نویسد و درخواست می‌کند به این اتفاق رسیدگی شود. دادستان محترم کل هم به بر اساس ادله‌ای که می‌آورد؛ ادله‌ای که محل گفت‌وگو است، نسبت به دستورالعمل ابلاغ شده در اردیبهشت‌ماه، درخواست ابطال از دیوان عدالت اداری می کند و دیوان هم قبل از طرح در هیات عمومی دیوان که تکلیف را روشن کند، دستور توقف اجرا می دهد.

او افزود:‌ در واقع دستور این بود که نظام رده بندی سنی که اردیبهشت‌ماه منتشر شده بود متوقف شود در حالی که این دستورالعمل اصلاً اعمال نشده بود چون اساسا در سازمان سینمایی از آن استفاده نمی‌شد و ما خودمان آن را پیش‌تر باطل کرده و بر اساس بازخوردهایی که گرفته بودیم پیش‌نویس جدیدی را تنظیم کرده بودیم، یعنی الان دیوان عدالت اداری به درخواست دادستانی کل نسبت به چیزی به ما دستور توقف داده‌اند که نه تنها از آن استفاده نمی‌کنیم بلکه اصلا وجود ندارد. ضمن اینکه در دستور آن‌ها توقف پخش و ساخت براساس دستورالعمل آمده در حالی که اصلاً قرار نبوده و نیست بر اساس این دستورالعمل‌ها فیلمی ساخته شود!

وی ادامه داد:‌ درباره چگونگی این اتفاق و سوءبرداشت باید بگویم بعضی مدعیان کارشناسی با اطلاعات اندک خود در رسانه ها حرف‌هایی می‌زنند که فکر می‌کنند درست است در حالی که آن‌ها اطلاع ندارند و ما نظام‌نامه درجه بندی سنی اردیبهشت ماه را هیچ‌گاه اعمال نکردیم. الان یک شیوه‌نامه وجود دارد که پیش نویس آن در شهریورماه نوشته شده و ذیل ماده ۸ آیین‌نامه شورای پروانه نمایش تعریف می‌شود که هر چه در آن آمده هم جنبه توصیه‌ای دارد.

طباطبایی‌نژاد درباره تغییراتی که در دستورالعمل جدید رده بندی سنی نسبت به نسخه اردیبهشت‌ماه آن وجود دارد، توضیح داد: به عنوان مثال در نظام‌نامه اردیبهشت ذکر شده بود که برای فیلم‌های +18، سینماداران اجازه ورود افراد کمتر از ۱۸ سال را به سالن سینما نباید بدهند اما الان در شیوه نامه جدید اساسا رده بندی بالای ۱۸ سال نداریم!. حتی در نسخه فعلی تاکید شده که سینمادار اجازه جلوگیری از ورود افراد را ندارد و این وظیفه والدین و همراهان بزرگسال است که مسئله را رعایت کنند یا در نسخه قبلی که خودمان متوقف کرده ایم درجه بندی توسط شورای پروانه نمایش صورت می گرفت یا مجازات سینماهای متخلف پیش بینی شده بود که در نسخه جدید و بر اساس بازخوردها از اهالی سینما، یک شورای تخصصی 35 نفره این کار را انجام می دهند و مجازات سینماهای متخلف و شرکت های پخش هم به گونه ای دیگر طراحی شده است.

معاون ارزشیابی و نظارت ادامه داد: پس نکته اول این است که دیوان محترم عدالت اداری و داستان محترم کل نسبت به چیزی دستور دادند که تحصیل حاصل است چون خود ما آن را باطل کرده بودیم و الان اصلاً وجود ندارد و نکته دوم اینکه آنچه برای رده بندی سنی اعمال میکنیم نزدیک دو دهه است که در حال اجرا شدن است اما حالا به دلیل تاکیدمان بر صیانت از کودکان و نوجوانان و ایجاد امنیت خاطر برای خانواده ها جدی‌تر اتفاق می‌افتد و آن هم یک امر توصیه‌ای و ارشادی است که دیوان عدالت اداری نسبت به آن موضع منفی نداشته است.

او یادآور شد:‌ از 19 مرداد سال ۱۳۸۲ که آیین‌نامه شورای پروانه نمایش به تصویب هیات وزیران رسید، در ماده ۸ آن به شورای پروانه نمایش اجازه داده شده که از نظر کارشناسی برای بعضی فیلم‌ها استفاده کند. تا این تاریخ یعنی تا چند ماه قبل شورای پروانه نمایش بعد از اینکه فیلم را می‌دید و با این مواجه می‌شد که فیلمی به رده‌بندی سنی نیاز دارد آن را اعلام می‌کرد اما عده ای معتقد بودند این کار تخصصی است و باید از روانشناسان و جامعه شناسان و کارشناسان بین رشته ای استفاده کرد لذا سازمان سینمایی تصمیم گرفت با همراهی همان اعضای شورا که بعضی از آن‌ها عضو شورای رده‌بندی سنی هم هستند، جامعه این رده‌بندی سنی را بزرگتر کند پس شورایی مرکب از کارشناسان علوم تربیتی، اهالی سینما، فعالان فرهنگی و روانشناسان تشکیل شد که هر هفته فیلم‌هایی را که از شورای پروانه نمایش مجوز نمایش گرفته، برای رده‌بندی سنی بررسی می‌کنند. این نکته حائز اهمیت است که فقط فیلم‌هایی به این شورا ارجاع داده می‌شوند که اولا پروانه نمایش گرفته باشند و بعد اینکه توسط شورای پروانه نمایش تشخیص داده شوند که نیاز به کارشناسی دقیق‌تر برای تعیین رده‌بندی سنی دارند.

معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی تاکید کرد: تمام فیلم هایی که به شورای رده‌بندی سنی می‌رسند طبق قانون و با مجوز شورای پروانه نمایش که همه اعضایش با حکم وزیر و مبتنی بر مصوبه هیات وزیران فعالیت می‌کنند، اجازه دارند روی پرده سینما بدون استثنا اکران شوند. درواقع این شورای رده‌بندی سنی نقش کارشناسی را برای شورای پروانه نمایش دارد یعنی در عرض شورای پروانه نمایش نیست بلکه در طول آن است و وقتی شورای پروانه نمایش فیلمی را تایید کرد و پروانه نمایش داد آن وقت در صورت لزوم سراغ شورای رده بندی سنی می‌روند. من نمی‌دانم این ابهام را چه کسی به وجود آورده که فقط فیلم‌هایی که رده‌بندی سنی به آن‌ها تعلق می‌گیرد می‌توانند پروانه نمایش بگیرند و قرار است شورای رده بندی سنی جایگزین نظارت شود چون این دقیقاً وارونه جلوه دادن ماجرا است و اتفاقا فقط فیلم‌هایی که پروانه نمایش می‌گیرند اگر لازم باشد به شورای رده‌بندی سنی می‌روند. تازه رده‌بندی هم یک امر توصیه‌ای است نه ممانعتی. اصلا از بعضی مخالفت‌ها تعجب می‌کنم چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حافظ امنیت روانی و فرهنگی جامعه است و چطور از ما انتظار می‌رود که به فکر فرزندان مملکت و روح و روان آن‌ها نباشیم؟

او اضافه کرد: ممکن است یک فیلم ارزشی باشد اما بنا به شرایطی که در فیلم وجود دارد مشمول رده‌بندی سنی ‌شود چون صحنه‌هایی از کشتار و عملیات جنگی در بعضی آثار هست که برای یک بچه مثلا هفت ساله معنای متفاوتی دارد و دیدن چنین صحنه هایی را نمی تواند هضم کند و آرامش روانی او به هم می ریزد. ندیدن خشونت‌ یا مواردی از این دست حتی در دین ما هم اشاره شده مثل قربانی کردن که برای حاجی امری واجب است اما تماشایش برای خانواده‌ها مکروه پس چرا ما نباید این‌ها را برای خانواده‌ها و فرزندان مراعات کنیم؟

طباطبایی‌نژاد ادامه داد: در همه کشورهای صاحب سینمای جهان فقط یک کشور نسبت به رده‌بندی سنی سکوت کرده آن هم لهستان است. البته لهستان هم سکوت نکرده بلکه وزارت فرهنگش یک جمله گفته و آن هم اینکه مسئولیت تشخیص دادن تماشای یک فیلم برای کودکان به عهده پدر و مادر است و در واقع رده‌بندی سنی را از دوش خود برداشته و به عهده والدین گذاشته است. بنابراین همه کشورها چنین موضوعی را لحاظ می‌کنند حتی از سال ۲۰۱۵ در سینمای آمریکا سیگار کشیدن قهرمان فیلم، مشمول رده بندی سنی میشود یعنی انجمن روانشناسان درخواست کردند که سیگار کشیدن توسط قهرمان فیلم باید جزء مصادیق رده بندی سنی باشد و چند سال است این موضوع در آمریکا مورد بحث است. حال ما در یک کشور اسلامی که داعیه فرهنگ داریم باید بیشتر از همه نگران فرهنگ باشیم و قطعاً می‌دانیم که دیوان عدالت اداری و دادستان محترم نسبت به این موضوع و این توجه اعتراض ندارند.

وی خاطرنشان کرد: درباره اتفاق اخیر همه چیز سوء تعبیر شده چون یک سری افراد ناآگاه از دستور دیوان عدالت اداری سوءتعبیر می‌کنند. یقیناً منظور دیوان عدالت اداری و دادستانی کل کشور این نیست که اگر در فیلمی امری خشونت‌بار وجود داشت آن را نشان ندهیم اما یک گزارش غلط به آن‌ها داده شده که در آن بدون اطلاع دقیق و با بی‌اخلاقی می‌گویند سازمان سینمایی با این رده بندی سنی اباحه‌گری را رواج می‌دهند و این وسط ما می‌مانیم و دو جبهه که یکی بعضی سینماگران هستند که می‌گویند با رده بندی سنی داریم ممیزی مجدد می‌کنیم و ما باید آنها را متقاعد کنیم که اینطور نیست چون فیلم پروانه نمایش گرفته و فقط می‌خواهیم به خانواده‌ها اعلام کنیم که این فیلم حاوی صحنه‌های خشونت‌آمیز یا دارای صحنه ها یا جملاتی نامناسب برای کودکان است که نمایش آن در کل مانعی ندارد اما برای آن کودک مناسب نیست.

او با بیان اینکه رده‌بندی سنی یک امر اخلاقی، توصیه‌ای و تربیتی است و توجه به خطوط قرمز آیین‌نامه شورای پروانه نمایش در تمام این سال‌ها هم وجود داشته، در پاسخ به اینکه آیا طرح رده‌بندی سنی اجرایی می‌شود و شورای رده‌بندی به کار خود ادامه می‌دهد؟ گفت: با قاطعیت این کار یعنی رده‌بندی سنی با شکل توصیه ای و هشداری به خانواده ها ادامه خواهد یافت و این چیزی است که در همه جهان و حتی تلویزیون ایران هم اجرا می‌شود؛ آن هم تلویزیونی که خیلی راحت برای همه در دسترس است.

طباطبایی‌نژاد در پایان صحبت‌های خود بیان کرد: تاکید می‌کنم تمام فیلم‌هایی که دارای پروانه نمایش هستند چه برچسب محدودیت سنی بگیرند و چه نگیرند مجاز به نمایش در سینماهای ایران هستند. نکته بعدی اینکه این وظیفه ارشادی و فرهنگی ماست و نسبت به این وظیفه اهمال و کوتاهی نخواهیم کرد. این وظیفه را هم به تنهایی انجام نمی‌دهیم بلکه جامعه نخبگان کشور به کمک ما آمده و یک جمع 35 نفره ما را همراهی می‌کند و میانگین برآیند نظرات آن‌ها به جمع‌بندی می‌رسد. انتظار داشتیم از سوی کسانی که نگرانی های فرهنگی و تربیتی دارند بابت این جدیت، تشویق می شدیم. همچنین این خبر را به اهالی سینما که نگران بودند می‌دهم که شما از این محدودیت‌ها آسیبی نمی‌بینید.   




دردد‌ل‌های آقازاده علیرضا نادری که نمایشنامه‌اش محور تولید “درخونگاه” شده ⇐ وقتی نمایش “یوبیتسومه” را اجرا کردم هیچ‌کس به من نگفت “وطن‌فروش” ولی وقتی همان حرف‌ها، ديالوگ‌ها و لحظه‌ها، “درخونگاه” را شکل داد، از تفکر کثیفی گفتند که پشت ایده‌های من است!/”درخونگاه” دوره‌اي را نشان مي‌دهد که اتفاقا دوران سازندگي است، اما فرزندانش را مجبور کرد تا هرجاي ديگري را بسازند جز وطن خویش را!!/”درخونگاه” از جوانانی می‌گوید که براي سبزکردن حياط خود، رفتند و حياط ديگران را بيل زدند!!/به مدد هوش سرشار مميزها، در اين فيلم هرجا که از “هشت” سال سختي و بيگاري در ژاپن گفته شده، با دوبله جديد و زورکي آن را به “هفت” سال سختي و بيگاري در ژاپن تغيير داده‌اند!/ممیزان ما حواس‌شان نبوده که اگر ۷ را وارونه کنی به ۸ می‌رسی و انگار هنر ممیزی هم شده وارونه کردن حقایق!؟

سینماروزان: “درخونگاه” از معدود درام‌های انتقادی روی پرده است که اقبال مخاطبان به آن، خوب بوده به طوری که این فیلم حتی در روزهای وسط هفته هم به سانسهای فوق‌العاده متعدد می‌رسد.

“درخونگاه” براساس نمایش “یوبیتسومه”نیما نادری فرزند علیرضا نادری نگاشته شده و به تولید رسیده است و حال و هوایی که نادری بزرگ از آسیبهای اجتماعی دوران جنگ در آثارش ارائه داده بود به “درخونگاه” هم راه یافته؛ با این حال تفاوت ممیزی در سینما و تئاتر به شگفتی نیما نادری منجر شده.

نیما نادری با ابراز تعجب از تفاوت ممیزی در سینما و تئاتر به “شرق” بیان داشت: مميز و مميزي در تئاتر بسيار کمتر حاضر مي‌شود مخالفت کند تا مميز و مميزي در سينما. وقتي نمايش «يوبيتسومه» را اجرا مي‌کردم با تمام نقدهاي تند و تيزي که از بسياري از آدم‌هاي اين‌وري و آن‌وري درباره محتواي نمايش دريافت کردم، اما هيچ‌وقت هيچ‌کدام از ايشان به من لقبِ «دشمنِ وطن» يا «وطن‌فروش» ندادند! هيچ‌وقت کسي به من نگفت «تفکر کثيفي پشتِ افکار و ايده‌هاي من و نمايشم هست». اما همان حرف‌ها، ديالوگ‌ها و لحظه‌ها وقتي با قالبي ديگر در سينما وارد شدند -که البته به‌گفته تو حتي تلطيف هم شده بود- اما تا شد از همين صفات به من و سازندگانِ شريف درخونگاه نسبت دادند! که البته داوري ايشان بماند براي روزِ داوري! اتفاقا همان روزهاي نگارش فيلم‌نامه، سياوش اسعدي از برخي ماجراها و حرف‌هايي که شخصيت‌ها در قصه مي‌گفتند، نگران بود که من، تا آن موقع آنها را قبول نداشتم و مي‌گفتم من همه اين حرف‌ها را در تئاتر گفته‌ام! اما ظاهرا شاخک‌هاي او در اين زمينه قوي‌تر بوده تا من! واقعا نمي‌دانم اگر قرار بود نعل‌به‌نعلِ نمايش‌نامه را سينما مي‌کرديم چه صفاتي به ما الصاق مي‌کردند! وقتي فرزندِ کسي باشي که دو سال از گران‌بهاترين سال‌هاي جواني‌اش را در جهنم موشک و خمپاره‌هاي بزرگ‌ترين جنگ سده بيستم ميلادي صبح و شب کرده است، طبيعتا از هرچه جنگ هست متنفر مي‌شوي. باورش سخت است اما، من در کودکي هر شب، 30 شب، 30 اجرا از نمايشِ اصلي «پچپچه‌هاي پشت خط نبرد» را گوشه صحنه نشستم و ديدم و هرشب از آمدن نور تا مردنش، با قلبِ کوچکِ 10ساله لرزان و شکننده‌ام با گونه پر از اشک، من هم مي‌مردم و زنده مي‌شدم و نمي‌دانستم چرا من اين‌قدر با اين آدم‌هاي جنگ‌زده گريه مي‌کنم؟ اصلا من که جنگ را نديده‌ام، پس چرا انگار من يکي از اين هشت نفرم پشتِ خاکريز؟ خب! حالا که در ميان جواني به گذشته پل مي‌زنم، تازه مي‌فهمم که من براي صلح مي‌گريسته‌ام، براي آن دسته گل‌هاي دهه سي و چهلي گريسته‌ام که جاي آنکه پشت ميز و کتاب و دستگاهِ کارشان باشند، با تفنگ و خمپاره و خاک، روز را به شب رسانده‌اند و با تصويرِ فراموش‌نشدني دوستِ درخون غلتيده‌شان شب را به روز می‌رسانند. حالا بگو ببينم، اين من، چگونه مي‌توانستم نقطه‌اي روشن در جنگ بيابم که حالا يک مشت آدم در شبکه‌هاي مجازي‌شان مي‌نويسند: «نقدي بر دوران جنگ و پس از آن، بدونِ حتي لکه‌اي نور»؟!

او در بخش ديگري از صحبت‌هايش درباره ديدگاه برخي که اين فيلم را اداي دينی به سينمايي كيميايي مي‌دانند و آيا اين نوع نگاه و اداي دين به سينماي او وجود داشت؟ گفت: نه نداشت. اما صاحبِ اثر کارگردان است که فيلم را تقديم کرده و اين قابل احترام است. من ذهن و زبان سياوش نيستم، اما مي‌دانم يکي از مهم‌ترين دلايل تقديم فيلمش به استاد، تنها عشقِ او به استاد بود و بس! که متأسفانه اين نوع ابرازِ عشق، با سوءاستفاده مشتي آدم روبه‌رو شد. شروع کردند به جوريدن که «درخونگاه چقدر به کيميايي شبيه است؟ چقدر شبيه نيست؟». ما بر دوشِ گذشتگانمان بالا مي‌رويم و آيندگان بر دوشِ ما. تا وقتي هم که بچرخد همين است. من همان‌قدر که به کيميايي در جهان‌بيني‌ام مديون هستم، به تقوايي و بيضايي و مهرجويي و نادري و ديگران نيز مديونم و اين اداي دين بايد با کارها و توليداتم عيان شود. خوشبختانه تا به حال هرچه نوشته و ساخته‌ام به برادرِ از‌دست‌رفته‌ام «سينا» تقديم کرده‌ام که خدا را شکر کسي سينايمان را نمي‌شناسد که بخواهد بيمارگونه ميانِ آثارِ من و سينا شباهت و غرابت بجورد.

نادري صحبت‌هايش را درباره روايت مقطعي از تاريخ معاصر ايران، پرداخت شخصيت‌ها و البته تصوير قهرمان در اين قصه اين‌طور ادامه داد: درخونگاه دوره‌اي را نشان مي‌دهد که اتفاقا دوران سازندگي است، اما به‌خاطر وضعيت جنگ‌زده و بحران‌زده‌اش، فرزندانش را مجبور کرد تا هرجاي ديگري را بسازند جز وطن خود. و رضاها و مهدي‌هايش در رؤياي ساختن خانه و کارخانه وطني، فرسنگ‌ها دورتر از وطنشان را پي افکندند و آباد کردند. گروتسک که مي‌داني چيست؟ اين يعني گروتسک! براي سبزکردن حياط خود، بروي حياط ديگري را بيل بزني! هرچه رضاي درخونگاه مي‌گويد را باور کنيد، فقط اوست که راست و درست مي‌گويد. اين فيلم بيشتر اداي ديني است به پسران فراموش‌شده آن دوره از اين تاريخ. يادشان جاويد.

 

شيوه ديالوگ‌نويسي در «درخونگاه» نکته‌اي است که بسياري از سينمايي‌نويسان درباره آن نوشتند. نادري در پاسخ به اين پرسش که شايد بسياري به واسطه تكراري كه در آثار سينمايي شاهدش هستند با اين شيوه از ديالوگ‌نويسي آشنا نباشند و چقدر اين شيوه گفت‌وگونويسي مناسب فيلمي مثل “درخونگاه” است؟ گفت: من نتيجه اين نوع ديالوگ‌ها و گفت‌وگونويسي و به طور کل اين‌طور حرف‌زدن شخصيت‌هاي نمايشي را قبلا در تئاتر و ميان تماشاچيان تجربه کرده بودم، آنجا جواب داده بود. ضمن اينکه با سياوش به اتفاق‌نظر رسيديم که اين ظرف قصه همراه با شخصيت‌هايش قرار نيست عاميانه- منظور عوامانه- حرف بزنند. اين فيلم مرزي ميان کابوس‌ها و رؤياهاي آدمي است، پس بايد جملات، حرف‌ها و لحن آدم‌هايش هم مرزي ميان جنون و عقل باشد؛ چيزي ميان جديت محض و شوخي محض. اميدوارم نتيجه داده باشد.

اما قطعا نکته قابل بحث در اکران عمومي نسخه کوتاه‌شده فيلم است. او درباره اينکه تا چه حد به سانسور در فيلم‌نامه و محصول نهايي فيلم معترض است؟ گفت: طبيعي است که دوست داشتم هرچه نوشته بوديم را مخاطب مي‌ديد و مي‌شنيد، اما خب… نشد! مسئله من اما بيشتر با ماجراي سانسور و سانسورچي است! چون گروه سازنده درخونگاه، نعل‌به‌نعل فيلم‌نامه‌اي را اجرا کردند که قبلا از هفت‌خان بازخواني متن و مجوز و تأييد ارشاد و … گذشته بود و مجوزش را هم گرفته بود، اما حالا که پاي نمايش همان فيلم‌نامه مي‌رسد، جا مي‌زنند و مي‌گويند: «چه کسي به اين مجوز داده؟ کي؟ کجا؟ ما؟…». خب اين براي مني که تازه به اين جهان پرتناقض پا گذاشته‌ام هم‌زمان خنده‌دار است و گريه‌دار! عليرضا نادري جايي به اين سيستم‌هاي مميزي و کنترلي سينماي ايران، لقب «کارخانه ذوبِ ذوق و زيبايي» داده بود، اما با تمام تازه‌کاري‌ام اين را زود فهميده‌ام که: مميزي يعني «تميزدادن»، «تميزکردن»، اما آيا حقيقتا اينجا اين‌طور است؟

نیما ادامه داد:  اينجا فلان‌کس مي‌گويد ما اين ديالوگ يا اين صحنه را دوست نداريم، پس حذف شود! به نظرم اين کنش، نه‌تنها عملي فرهنگي نيست که عملي ضدفرهنگ است! آيا شما مي‌دانيد؟ به مدد هوش سرشار مميزهاي ما، در اين فيلم هرجا که رضا ميثاق از «هشت» سال سختي و بيگاري در ژاپن گفته، با دوبله جديد و زورکي آن را به «هفت» سال سختي و بيگاري در ژاپن تغيير داده‌اند! اين هم مميزي ما! حالا اين را بگويم محض اطلاع همان مميز: «عدد 7 را که وارونه کني مي‌شود همان 8!» پس مميز ما رسما کاري را پيش نبرده، تنها حقيقت را وارونه کرده!

نادري صحبت‌هايش را در مورد چينش بازيگران «درخونگاه» ادامه داد و گفت: هروقت فيلم‌هاي الگو و برتر سينماي جهان را مي‌بينم، به اين مي‌رسم که هيچ‌کس جز همين بازيگران نبايد اين نقش‌ها را ادا و بازي مي‌کرده‌اند. درخونگاه هم برايم اين‌گونه است. جز تعدادي انگشت‌شمار، کدام‌يک از بازيگران وطني مي‌تواند دو قدم زيبا بدود، يا تن ورزيده‌اش را نشانمان دهد و اجرائي فيزيکال را جلوي دوربين ثبت کند؟ صحنه کوتاه و جذاب شمشيرزني امين حيايي را در فيلم با دقت ديده‌اي؟ پس بزن به تخته! يکي از حسرت‌هايم را بگويم. قرار بود در يک صحنه شخصيت رضا در حياط خانه ورزش کند، طناب بزند، مانند ميمون با تبحر از درخت و در و ديوار به‌عنوان ابزار ورزشي استفاده کند و بارفيکس و پشتک بزند. اما چون از قطعيت حضور حيايي مطمئن نبوديم، صحنه را حذف کرديم و بعدا هم به فراموشي سپرده شد! چون مي‌دانستيم اين کارها عمرا براي بازيگران سينماي وطني‌مان نيست. اين کارها براي ازمابهتران است! حالا چرا اين را يادم افتاد؟ چون مدتي پيش فيلمي از امين حيايي بيرون آمد که چون ورزشکاري حرفه‌اي تمام آن حرکات رؤيايي من را اجرا مي‌کند! به او تبريک مي‌گويم! اما برايش متأسفم که نشد همان حرکات را در نقش رضا انجام دهد! يا ژاله صامتي… کجاي مادر درخونگاه شبيه به خانم صامتي است؟ اما مي‌بينيد چه کرده؟ يا مهراوه شريفي‌نيا … من خوشبختم! چون در تئاتر اين قصه که اجرا کرده بودم هم سه بازيگر شخصيت‌هاي اصلي من، همان‌هايي بودند که بايد! همان‌هايي شدند که بايد! هميشه به يادشان هستم.

او افزود : تهيه‌کننده و توليدکننده فيلم؛ يعني منصور سهراب‌پور و سياوش اسعدي؛ کار اين دو بود که باعث شد نمايش من که در سالن کوچک تئاتر شهر با تماشاچيان اندک اجرا شده بود، اين‌چنين در عموم مردم و ميان چشم مخاطبان بي‌شمار قرار بگيرد. از اين دو تشکر مي‌کنم و اين را هم بگويم که اصولا سينما نيازمند رکني مهم است که سال‌هاي‌سال به دنبالش مي‌گردد و خبر ندارد آن ناجي از رگ گردن به او نزديک‌تر است: يکي از راه‌هاي نجات سينما، رجوع به ادبيات نمايشي است. اين سوءتفاهم را از ذهن پاک کنيم که تئاتر زمين خاکي است و سينما زمين چمن! بلکه مکان تئاتر، مبناي درک صحيح از سينماست و درام.




آقای قاضی‌زاده! شما چرا؟؟⇐احضار وزیر ارشاد و رییس “سینما” به مجلس به‌خاطر پوشش خاص بازیگران زن “سریالهای تلویزیون”؟؟!!

سینماروزان: اینکه پوشش خاص تعدادی بازیگر زن فعال در تلویزیون در اکران افتتاحیه “مسخره‌باز”، موجب شود برخی رسانه‌های اصولگرا به مدیران ارشاد حمله کنند چندان عجیب نیست به‌خصوص که در نزدیکی انتخابات مجلس قرار داریم و سایه رقابت‌های سیاسی بر هر اتفاق دیگر سایه انداخته است…

ولی اینکه یکی از نمایندگان خوشنام کمیسیون فرهنگی مجلس هم این ماجرا را مجالی کند برای احضار وزیر ارشاد و رییس سازمان سینمایی به مجلس، جای شگفتی دارد.

سید احسان قاضی‌زاده‌هاشمی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس پیرامون حواشی به وجود آمده به دلیل پوشش نابهنجار تعدادی بازیگر زن در حاشیه یک اکران خصوصی به “میزان” گفت: کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی بدون شک سریعاً وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی را برای گفت‌وگو درباره این موضوع دعوت خواهد کرد.  کمیسیون فرهنگی مجلس در حاشیه اتفاقات اخیر درباره مراسم اکران خصوصی برخی آثار سینمایی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین سازمان سینمایی گزارش گیری کرده و درباره این مشکل بررسی و کارشناسی دقیقی صورت خواهد گرفت. واقعیت امر اینکه متولیان امروز سینما خودشان از چارچوب‌های خاص و مشخصی پیروی نمی‌کنند و بیشتر مسائل را با اعمال نظریات و سلایق فردی بررسی و حل می‌کنند. بدون شک کمیسیون فرهنگی مجلس مسئله به وجود آمده و نارضایتی مردم را به طور جد پیگیری خواهد کرد، به هر حال نباید فراموش کنیم نسل نوجوان ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر برخی بازیگران سینما هستند و ممکن است با حواشی به وجود آمده الگوبرداری درستی در میان نوجوانان و جوانان شکل نگیرد.

نقض گفته‌های قاضی‌زاده هاشمی درباره الگوبرداری نوجوانان از بازیگران، با چرخی کوتاه از میدان راه آهن تا حوالی تجریش و مشاهده پوشش‌های خاص نوجوانان دهه هشتادی، آشکار می‌شود. نوجوانان این روزگار بیشتر الگوساز شده‌اند تا الگوبردار!!

اما مساله اصلی نه این الگوبرداری بلکه زیر سوال بودن فرض گفته‌های قاضی‌زاده هاشمی درباره سینمایی بودن بازیگرانی است که پوشش خاص داشته‌اند. البته که این فرض غلط می‌تواند ناشی از پرسش ناآگاهانه رسانه‌ای باشد که با قاضی‌زاده گفتگو کرده چراکه در اکران افتتاحیه فیلم “مسخره باز” که کلی حاشیه ایجاد کرده، بازیگران زنی با پوشش خاص ظاهر شده‌اند که اغلب از فعالان سریالهای تلویزیونی بوده‌اند و به عمرشان حتی یک نقش اول سینمایی نداشته‌اند!!

چگونه است که برای پاسخگویی درباره پوشش تعدادی بازیگر تلویزیونی این رییس سینما و وزیر ارشاد هستند که فراخوانده میشوند؟؟؟ مگر مسئولیت پوشش بازیگران و آن هم بازیگران سریالهای تلویزیونی در محافل بیرونی برعهده وزیر ارشاد و مدیرانش است؟؟؟




حرفهای راست مدیر جدید مرکز گسترش در نخستین نشستش⇐بازگشت مالی نداریم!/وضعیت فروش فیلمهایمان خوب نیست!/هنروتجربه به‌مثابه “ناظر مالی” بین مرکز و سازمان قرار گرفته!!/مرکز، نقش موثری در سینمای امروز ندارد!!/مهمترین موفقیت و دستاوردمان، حل مشکل “لاله” بود

سینماروزان: محمد حمیدی‌مقدم مدیر تازه مرکز گسترش در نخستین نشست خود تلاش زیادی کرد که “راست” بگوید و همین “راستی” بود که موجب شد بی‌تعارف هم از شکست اقتصادی تولیدات مرکز بگوید و هم از نقش اندک مرکز در نظام سینمای ایران. از همین دریچه بود که حمیدی‌مقدم بی‌تعارف، مهمترین دستاوردش را کمک به حل مشکل پروژه “لاله” دانست؛ پروژه‌ای که در روزگار حجت ایوبی رییس معزول سینما جلوی ادامه تولیدش گرفته شده بود.

حمیدی‌مقدم بیان داشت: با توجه به وضعیت امروز سینما و وضعیت مالی آن، مرکز گسترش شاید آنقدر نقش تعیین‌کننده‌ای نداشته باشد، اما به لحاظ مبنایی نقش موثری دارد. با توجه به تحولات سریع جامعه و فناوری‌های رسانه دسترسی به قابلیت‌های ساخت مستند، همگانی و به اشتراک‌گذاری آن سهل شده است، اما مرکز می خواهد از این فرصت استفاده کند و با رویکرد جهان بیرون عمل کند.

مدیر مرکز گسترش با اشاره به حل مشکل “لاله” گفت: پروژه “لاله” از سال ۹۷ با تصویب هیأت امنا، با تعیین مدیر پروژه و با حل اختلاف قرار شد تولید آن از سر گرفته شود و با توجه به اینکه یک سرمایه از دست رفته داشتیم باید در دوره جدید این سرمایه را احیا می کردیم در چنین استراتژی تولید “لاله” شروع شد و با برنامه‌ریزی در سال ۹۸ جلسات متعدد شکل گرفت، تولید جدید شاید هزینه‌ها را افزایش می‌داد اما دوباره یک تیم با تهیه‌کنندگی تورج منصوری به وجود آمد و چند روز پیش فیلمبرداری بخش‌های منقطع این پروژه، انجام شد و حالا در مرحله تدوین قرار دارد و امیدوارم در جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد. اختلافات “لاله” حل شده است. ما مالک صد در صد فیلم هستیم. با گذشت این سال‌ها با شورای حکمیت و تشکیل جلسه‌ها، اختلافات حل شد و هیات امنا کارشناسانی تعیین کرد که آیا این پروژه می‌تواند جلو برود یا نه. بزرگ‌ترین دستاورد این بود که این فیلم از وضعیت بی‌قضاوتی درآمد. مهمترین موفقیت مرکز و سازمان سینمایی تولید این فیلم و پایان فیلمبرداری آن و خارج شدن «لاله» از وضعیت بلاتکلیفی بود و امیدواریم این سرمایه برگردد و جریان تولید فیلم‌های مستند و انیمیشن ما را شکوفا کند.

حمیدی‌مقدم با پرده‌برداری از نقش هنروتجربه در مرکز اظهار داشت: گروه سینمایی هنر و تجربه مدتی است به عنوان ناظر مالی بین سازمان سینمایی و مرکز قرار گرفته است و ارتباط ما با هنر و تجربه در همین حد است. «هنر و تجربه» فقط در حوزه اکران عمل می‌کند و تولید فیلم‌های این چنینی با مرکز گسترش است.

مدیر مرکز با تاکید بر بازده اقتصادی پایین فیلمهای مستتد مرکز گفت: وضعیت نمایش ما در جشنواره‌ها خوب است اما وضعیت فروش فیلمهایمان خوب نیست و نیاز به پخش‌کننده خوب داریم که ما در این حوزه ضعیف هستیم. پخش‌کننده‌های ما در حوزه فیلم‌های داستانی بسیار قوی عمل می‌کنند اما شاید نتوانند در حوزه مستند کار کنند. از همین رو ما از پخش‌کننده بخش خصوصی حمایت می‌کنیم و بیشترین حمایت را در این حوزه داریم. خیلی از شفاف‌سازی‌ها در حوزه خبر است اما ما بازگشت مالی زیادی از تولیدات‌مان نداریم و این حلقه مفقوده سینمای ماست که قصد داریم در حوزه انیمیشن و مستند روی این موضوع کار کنیم. ما باید این موضوع را فراگیر کنیم تا نفع مالی بتواند برای فیلمسازان و ما انگیزه ایجاد کند. وضعیت به لحاظ پخش و فروش مناسب نیست و باید تلاش کنیم این حوزه را بهبود ببخشیم.




گزارش یک رسانه اصولگرانما از خالی بودن اغلب سالنهای یک فیلم پرفروش روی پرده!⇐ بلیت‌هایش را خودش می‌خرد تا ارگان سفارش‌دهنده را توجیه کند؟؟!!

سینماروزان: در فصل کم‌مخاطب سینما اینکه ناگاه مواجه می‌شویم با آمار بالایی که از فروش یک فیلم حاکمیتی ارائه می‌شود جای سوال است؛ به‌خصوص اگر بدانیم یک ارگان سینمایی دولتی هم حمایتی هنگفت از این فیلم داشته است.

رسانه اصولگرانمای “تابناک” در گزارشی با اشاره به خالی بودن اغلب سالنهای یک فیلم پرفروش روی پرده، این اقدام را ترفندی برای توجیه کردن ارگانی دانسته که از این فیلم حمایت میلیاردی داشته!

متن گزارش “تابناک” را بخوانید:

شواهد حکایت از آن دارد که بلیت‌های برخی فیلم‌های سینمایی سازمان یافته با هدف آمارسازی و یا تداوم‌بخشی به اکران، خریداری می‌شود؛ اقدامی که با توجه به تبادل مالی و سکوت قوانین حوزه اکران در قبالِ آن، مشخص نیست تا چه میزان خلاف قانون است، ولی در عین حال به نظر نمی‌رسد اخلاقی باشد، چون دست کم سیگنال اشتباه به تماشاگر و همچنین تداوم بخشی به اکران در خارج از فرآیند طبیعی فروش محسوب می‌شود.

در حال خوردن پاپ کورن و تماشای فیلم سینمایی هستید که در خبرها به عنوان یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های روی پرده معرفی شده است. اطراف‌تان را که نگاه می‌کنید، اکثر صندلی‌ها خالی است، در حالی که وقت خرید بلیت اکثر صندلی‌ها اشغال شده بود و نتوانسته‌اید صندلی مناسب را در سالن انتخاب کنید؛ فضا کمی عجیب نیست؟ این صحنه‌ای است که اگر در یک روز غیرتعطیل که قیمت بلیت سینما نیم بها نباشد، ممکن است با آن در سالن سینما مواجه شوید و اسباب شگفتی‌تان را رقم بزند اما از کنارش به سادگی عبور کنید.

چگونه ممکن است گروه بزرگی در سانس‌های متعدد بلیت سینما بخرند اما در سالن سینما حضور نیابند؟ بحث درباره چند تماشاگر نیست، بلکه سخن پیرامون ده‌ها هزار تماشاگر است که در سانس‌های مختلف توزیع شده‌اند. این تماشاگران واقعاً اشخاص منفردی هستند که برای خود و دوستان یا خانواده‌شان بلیت می‌خرند اما همزمان با هم به این نتیجه می‌رسند که قید سینما رفتن را بزنند!؟ قاعدتاً با منطق احتمالات نیز چنین هماهنگی دور از ذهن نیست و اتفاق دیگری در حال وقوع است که از نظرها به دور مانده است؛ اتفاقی که می‌توان آن را یک «سوءجریان» خواند.

 براساس آیین نامه اکران، در صورتی که فیلمی کف فروش را از دست دهد، سینمای سرگروه که سینمای پرفروشی است را از دست می‌دهد و به مرور اکرانش پایان می‌یابد اما اگر بالاتر از کف فروش در سینمای سرگروه باشد، همچنان به اکرانش در سقف زمانی تعیین شده تداوم بخشیده می‌شود. بنابراین اگر به عنوان صاحب یک فیلم، به قدری که فروش سینمای سرگروه بالاتر از کف باشد، اقدام به خرید بلیت نمایید، عملاً تداوم اکران فیلم‌تان را گارانتی کرده‌اید. این اقدام در گذشته نیز مطرح بوده و اکنون با مکانیزه شدنِ فروش، ردیابی‌اش ساده‌تر است.

رویکرد سوم، آمارسازی است که درباره فیلم‌های ارگانی بیشتر می‌تواند صادق باشد؛ فیلمی که هزینه‌ای گزاف داشته، با شکست مطلق در اکران هم نهاد سفارش‌دهنده‌اش زیر سؤال می‌رود و هم توانایی و کیفیت محصول سازندگانش به چالش کشیده می‌شود. در این شرایط تهیه کننده می‌تواند شخصاً یا با حمایت سازمان سفارش دهنده بلیت بخرد که حدود ۳۵ درصد قیمت بلیت در نهایت به جیب تهیه کننده بازمی‌گردد اما حدود ۶۵ درصد قیمت بلیت سهم سینمادار و پخش کننده و مالیات است که دیگر بازنمی‌گردد و در مسیر چنین آمارسازی هزینه می‌شود!

در گذشته از شیوه‌های آبرومندانه‌تری نظیر بلیت نیم‌بها برای نهادها و مدارس استفاده می‌شد که هزینه کمتری روی دست صاحبان فیلم‌های سینمایی می‌گذاشت اما اکنون به نظر می‌رسد ترجیح داده می‌شود رو بازی شود. البته آیین نامه‌های اکران درباره این شیوه‌ها سکوت کرده و بنابراین تخلفی صورت نپذیرفته، مگر آنکه در این آیین نامه‌ها بازنگری نشود اما دست‌کم به گروه‌هایی نظیر تماشاگران پالس‌های اشتباه و غیرواقعی داده می‌شود. در شرایط کنونی سالن‌دار راضی است که سالن خالی و با کمترین استهلاک برایش درآمدزا باشد و با سکوت همراهی می‌کند و این جزو اتفاقات عجیب سینمای ایران است!!!




اشتباه “کیهان” در “سینمایی” خواندن صاحبان پوشش‌های نامتعارف اکران افتتاحیه “مسخره‌باز”

سینماروزان: پوشش‌های خاص برخی بانوان بازیگر در افتتاحیه فیلم “مسخره‌باز” زودتر از هر رسانه دیگر با طعن و کنایه‌های مخاطبان فعال در فضای مجازی روبرو شد.

متین ستوده و سمیرا حسینی از جمله بازیگران تلویزیون بودند که پوشش خاص آنها در افتتاحیه “مسخره‌باز” اسباب کنایه مخاطبان را موجب شد و به تازگی “کیهان” هم در تحلیلی با تیتر “نمایش فیلم یا نمایشگاه مد؟” بدان پرداخته است.

با این حال اشتباه “کیهان” آنجاست که صاحبان پوششهای نامتعارف افتتاحیه “مسخره باز” را به جامعه سینما نسبت داده و نوشته است: استفاده از پوشش‌های نامتعارف نزد برخی از بازیگران سینما به امری معمول تبدیل شده است و گویی اگر بازیگری با ظاهری شبیه سایر مردم در سطح جامعه حاضر شود، احساس کمبود می‌کند!

نکته آنجاست که تقریبا هیچ کدام از صاحبان پوششهای نامتعارف اکران افتتاحیه “مسخره‌باز”، رزومه‌ای مشهود در سینما ندارند و اغلب بازیگران فعال در سریالهای تلویزیون هستند‌ و اتفافا تهیه‌کنندگان تلویزیون هستند که علیرغم پوششهای به‌زعم “کیهان” نامتعارف این بازیگران در محافل عمومی، همچنان بهشان نقش می‌دهند.

بد نیست روزنامه اصولگرای “کیهان” که برخلاف بسیاری از اصولگرانمایان خط مشی ثابت و روشنی دارد، درباره چرایی جولان چنین بازیگرانی در سریالهای تلویزیونی هم روشنگری کند؟!




حرف‌های مجید جوانمرد؛ کارگردانی که پنج سال تمام بیکار بوده⇐کار به‌جایی رسیده که تمام اوقات شبانه‌روز را مثل قهرمانان فیلم‌های نوآر در شب زندگی می‌کنیم!/فیلمهای “قافله” و “دستمزد” را میلیونها نفر دیدند ولی بعدها تهیه‌کنندگان این فیلمها، حال مرا هم نپرسیدند/سرمایه‌گذار فیلم آخرم به من گفت کاری می‌کنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر می‌کرد من سرش کلاه گذاشته‌ام!/ همه بی‌مهری‌ها را با تولید “داغونت می‌کنم” ، تلافی خواهم کرد!

سینماروزان: مجید جوانمرد کارگردان قدیمی سینمای ایران، برگزاری بزرگداشتش را مجالی کرد هم برای گلایه از بی‌توجهی به پیشکسوتان و هم برای توصیفی از حال و هوای این روزهایشان.

مجید جوانمرد با اشاره به زندگی تیره و تارش در سالهای اخیر اظهار داشت: امشب، نمی‌دانم چرا یاد فیلم «داش آکل» افتادم که در آن کاکا رستم می‌گفت امشب شب منه، هر کی از این طرف من بخواد بره، اون طرف من با قمه دو شقش می‌کنم! راستش در حال حاضر، تمام اوقات را مثل قهرمانان فیلم‌های نوآر در شب زندگی می‌کنیم!

این کارگردان ادامه داد: سینما مقدس است اما امروز غالبا به آن، به طور سطحی نگاه می‌کنند و دیگر به شکلی که باید به آن احترام گذاشت، نیست. من جزو آن دسته از فیلمسازانی هستم که با عشق و علاقه، فیلم دیدن را شروع کردم. با دم سینما ایستادن، پول جمع کردن برای بلیت، دزدکی به سینما رفتن و… من خیلی فیلم دیدم. اولین فیلم غیرمتعارفی که در سینماهای اهواز دیدم، «پیشخدمت» ساخته جوزف لوزی بود. و دیدم که آن فیلم از نظر پرداخت و دکوپاژ، با فیلم‌های دیگری که می‌دیدم تفاوت داشت. من وقتی فیلم «قیصر» را دیدم، فیلم من را تکان داد و از آن به بعد، سعی کردم به سینما جدی‌تر نگاه کنم. وقتی برای اولین بار «این گروه خشن» را دیدم واقعا برای شخصیت پایک بیشاپ (با بازی ویلیام هولدن) گریه می‌کردم. شخصیتی که نوستالژی داشت، عمق داشت، می‌خندید، گریه می‌کرد، غمگین می‌شد، عاشق می‌شد و… من فیلم‌های «ژان‌پیر ملویل» را خیلی دوست دارم. راه رفتن و لباس پوشیدن من، متأثر از قهرمان‌های مورد علاقه‌ام است. حتی در حرف زدنم و حتی در کارگردانی‌ام، سعی می‌کنم که ادای آنها را دربیاورم. البته الان در این سن و سال، دیگر این ادا نیست و به قول کامران ملکی، جزو سرشت من شده است. سینما برای من از مرحله یک شغل یا حرفه گذشته و به من حتی فلسفه و اندیشه‌ورزی، یاد داده و می‌دهد. من از نظر فکری، به سینما محتاجم.

سازنده “شکار” و “مار” گفت: بسیاری از هنرمندان سینمای ایران که به آنها اعتقاد دارم، شبیه من پرورش پیدا کردند اما به حق‌شان نرسیده‌اند. بعضی‌هایشان از روی شکیبایی یا خجالت یا بزرگ‌منشی کوتاه می‌آیند و هیچ‌چیز نمی‌گویند یا اعتراضی نمی‌کنند. اصولا این را هم نمی‌دانم باید به چه کسی اعتراض کنند؟ به کسی که نمی‌توانی با او دو کلمه راجع به سینما صحبت کنی، باید چه اعتراضی کرد؟! یک زمانی در خانه نشسته بودیم و تلفن خانه زنگ می‌خورد؛ تهیه کننده می‌گفت فیلمنامه‌ای داریم، آن را بخوانید تا کار کنیم. اما حالا زمانه‌ای شده که من ۱۲ سال روی فیلمنامه کار می‌کنم و منتظر سرمایه‌گذار هستم. من در این سال‌ها همیشه فیلمنامه داشتم و همیشه آماده کار بودم و دوست داشتم فیلم بسازم اما برایم مشخص نشد که چرا دیگر سرمایه‌گذاری برای فیلم‌هایی که دوست دارم بسازم، به میدان نمی‌آید!

او با اشاره به علائقش در ساخت فیلم‌های تجاری خوش‌ساخت و راه رفتن روی مرز باریک سینمای هنری و تجاری، گفت: من همواره سعی کرده‌ام در سینمای ایران از این دست فیلم‌ها بسازم و تنها یک بار اشتباه کردم؛ سر فیلم آخرم “آدم باش” که تحمیلی بود. من یک فیلمنامه داشتم و دنبال سرمایه‌گذار می‌گشتم. آقایی آمد و گفت شما تهیه کننده صوری من شو! دیدم فیلمنامه بسیار بدی است اما برای این که بیکار نباشم، رفتم پروانه ساخت برایش گرفتم. در ادامه وزارت ارشاد گفت ما این آقا را نمی‌شناسیم، تو خودت بساز. من گفتم که سینمای من در این حال و هوا نیست. فیلمنامه را بازنویسی کردم و دست آخر فیلم را ساختم اما فیلمی شد که وقتی می‌بینم، خودم هم نمی‌دانم چه ساخته‌ام! قصدم این بود فیلم را در مایه‌های آثار «بیلی وایلدر» بسازم و قواعد درستی داشته باشد اما نشد. مجبور بودم با سرمایه‌گذارانی کار کنم که بی‌تجربه و خام بودند و در نهایت فیلم را با ذهنیت بسیار آشفته ساختم. با این همه، فیلم یک میلیارد فروخت، ولی چون مخارجش زیاد شده بود، به جایی نرسید. من در ۲۵ درصد فیلم، شریک بودم و ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاشته بودم اما فیلم شکست خورد و من واقعا ورشکسته شدم. نکته این بود که سرمایه‌گذار به من گفت کاری می‌کنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر می‌کرد من سرش کلاه گذاشته‌ام درحالیکه خودم ۳۰۰میلیونم در دوران دلار ۳هزار تومانی را بر سر این فیلم گذاشتم که البته تلف شد!!!

جوانمرد با اشاره به تولید دو فیلم پرمخاطب “دستمزد” و “قافله” برای حسین فرحبخش-مهدی احمدی-یدالله شهیدی-عبدالله علیخانی بیان داشت: فیلم «دستمزد» اواخر دهه ۶۰ اکران شد و به خاطر دارم در شهر اصفهان، آن قدر تماشاگر داشت که به پول بلیت امروز، می‌توانم بگویم فروش فیلم در آن شهر، به چیزی حدود ۳ یا ۴ میلیارد تومان امروز می‌رسید! همین ماجرا برای فیلم «قافله» اتفاق افتاد. فیلمی که برای یکی از دوستان ساختم و خیلی فروخت. اصلا انتظارش را هم نداشتم که میلیونها نفر این فیلمها را ببینند؛ فقط دستمزدم را گرفتم و کشیدم کنار! بعدها انتظار داشتم تهیه کنندگان آن فیلم، بعدتر حال و روز من را ببیند و حالی از من بپرسند!! من نمی‌خواهم از این حرف‌ها بزنم و اهل غرزدن نیستم، اما من هم استقبال می‌کنم از این که حق‌تألیف فیلم‌های موفق سینمای ایران جدی گرفته شود و از هر نمایشی، درصدی را به کارگردانش بدهند. یا اگر کارگردانش در قید حیات نبود، آن را به زن و بچه‌اش بدهند!

جوانمرد اظهارداشت: من نام آخرین فیلمنامه‌ام را «داغونت می‌کنم» گذاشته‌ام. شاید بیانگر این است که می‌خواهم تلافی همه اتفاقات این چند سال را در این اسم خلاصه کنم و با تولید فیلم همه آنچه بر من رفته را تلافی خواهم کرد.




شش سال بعد از قطع عضو یکی از عوامل “پایتخت۲”و دو سال بعد از شکستگی جمجمه بدلکار “پایتخت۵”⇐حالا آتش سوزی منجر به مرگ‌ طراح صحنه سریال تازه سازندگان “پایتخت”

سینماروزان: فروردین ماه ۱۳۹۲ بود که دو نفر از اعضاي پشت صحنه تولید «پايتخت ۲» به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه‌کنندگی همسرش الهام غفوری، در جاده‌اي نزديك كرمان دچار سانحه شدند و پاي يکي از عوامل تيم تدارکات اين سريال به دلیل این سانحه قطع شد.

به گزارش سینماروزان در خردادماه ۱۳۹۶ خبر رسید در پشت صحنه «پایتخت۵» باز هم با حضور زوج مقدم-غفوری که با بودجه سازمان هنری-رسانه ای اوج تولید شد، سانحه ای روی داد و این بار یکی از بدلکاران کار به نام امیرحسین خنجری دچار شکستگی جمجمه شد.

حالا خبر رسیده که مهدی جعفری طراح صحنه “خوابزده” سریال تازه سیروس مقدم-الهام غفوری، گرفتار حریق شده و شدت سوختگی آن قدر زیاد بوده که فوت شده است!!!

باید آرزو کنیم سیکل اتفاقات دردناک پشت صحنه سریالهای مقدم-غفوری همین جا به پایان برسد و در سریالهای آتی شان نه قطع عضو را شاهد باشیم، نه شکستن جمجمه و نه مرگ در اثر حریق!!!




تازه ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐ ثبت قرارداد “مشت آخر”فخیم‌زاده و یک فیلم دیگر

سینماروزان: در تازه ترین جلسه شورای صنفی نمایش، قرارداد اکران فیلم ارگانی “23 نفر” به کارگردانی مهدی جعفری از محصولات اوج در گروه سینمایی باغ کتاب برای اکران بعد از فیلم “چشم و گوش بسته” منعقد شد.

به جز این شورای صنفی نمایش قرارداد اکران فیلم “مشت آخر”مهدی فخیم‌زاده به سرگروهی سینما فرهنگ بعد از پایان فیلم “لیلاج” را هم ثبت کرد.




صدور یک پروانه دیگر برای اوج+فهرست تمام پروانه‌های صادره

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت سینمایی با ساخت چهار فیلمنامه موافقت کرد.

در میان فیلمنامه های پروانه گرفته بیش از همه “آبادان ۶۱/۱۱” جلب توجه میکند که از جمله پروژه‌های تحت حمایت سازمان هنری-رسانه‌ای اوج است؛ سازمانی که در ماههای اخیر از چندین پروژه مختلف حمایت کرده و قاعدتا میخواهد تمام این پروژه‌ها را نیز به جشنواره ارائه دهد. “خروج”، “روز بلوا”، “کیک زرد”، “اوج۱۱۰” و “لباس شخصی” از دیگر پروژه های اوج در سال جاری است.

فهرست تمام فیلمنامه‌های پروانه گرفته به شرح ذیل است:

–«شیرجه بزرگ» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، کارگردانی و نویسندگی کریم لک زاده

— «آبادان ۶۱/۱۱» به تهیه‌کنندگی حسن کلامی، کارگردانی و نویسندگی مهرداد خوشبخت

— «تی تی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی آیدا پناهنده و نویسندگی مشترک آیدا پناهنده و ارسلان امیری

— «پیچ» به تهیه‌کنندگی حسن علیمردانی، کارگردانی و نویسندگی علی خامه پرست




نظاره کنید استدلال مدیر تولید آثار اسکاری اصغر فرهادی را⇐محمد امامی[حتی اگر اختلاس کرده] یکی از مومن‌‌ترین و درست‌‌ترین آدم‌هایی بود که من در این سینما با او کار کردم چون پول آدمها را به موقع میداد!/تلویزیون، خوب نیست چون هنوز بابت “ن.خ” با ما تسویه نکرده!!

سینماروزان: اینکه میگویند حاکم اصلی روزگار ما ، پول است و با پول است که سختیها، آسان میشود و برای بسیاری هم منشأ پولی که استحصال میشود چندان، مهم نیست و آنچه اهمیت دارد دریافت بدون فوت وقت، پول است را هر روز بیشتر از روز قبل حس میکنیم.

به تازگی حسن مصطفوی که مدیر تولید آثار اسکاری اصغر فرهادی یعنی “جدایی…” و “فروشنده” بوده، گفتگویی تفصیلی با روزنامه متبوع دانشگاه آزاد “فرهیختگان” داشته و در این گفتگو ضمن ذکرخیر محمد امامی تهیه کننده بازداشتی “شهرزاد” از او با صفاتی نظیر “مومن” و “سالم” یاد کرده است.

مصطفوی ولی دل پری از رسانه ملی داشته و در حد امکان به نوازش مدیران رسانه ملی پرداخته است!

وجه افتراق امامی و رسانه ملی از منظر این مدیر تولید چه بوده؟؟؟ طبق گفته مصطفوی ، محمد امامی همواره به موقع پول میداده-بی آن که برای پول گیرندگان، مهم باشد که این پول از کجا آمده؟؟-ولی مدیران رسانه ملی هنوز بابت یک سریال نوروزی به مصطفوی بدهکارند!

اینکه مصطفوی صداقت این را داشته که بدون ژست انتلکت نمایان مدعی همراهی با تیره ردوزان، بی پروا از دلایل خود برای مومن بودن امامی بگوید ، همان قدر حائز اهمیت است که سرعت مادیگرایانه شدن جامعه ای که بالادستیان آن مدام درباره اهمیت معنویت سخن میرانند.

حسن مصطفوی که در سریال “شهرزاد” و در فیلم “گینس” با محمد امامی کار کرده میگوید: من به‌عنوان کسی که نزدیک‌‌ترین شخص به محمد امامی بودم، اعلام می‌‌کنم محمد امامی، یکی از سالم‌ترین، انسان‌‌ترین، مومن‌‌ترین و درست‌‌ترین آدم‌هایی بود که من در این سینما با او کار کردم. حالا هر کاری کرده، ولو اگر اختلاس کرده، مربوط به خودش است، به من ارتباطی ندارد. پول آدم‌‌ها را به موقع می‌‌داد، نمازش ترک نمی‌‌شد، اولین جمله‌‌اش این بود که در پروژه، دل کسی نشکند.

حسن مصطفوی با انتقاد از تلویزیون بیان میدارد: خیلی جالب است که تلویزیون آمد از ما برای تولید “ن.خ” تقدیر هم کرد ولی هنوز هزینه فصل اول ‌نون. خ‌ را با ما تسویه نکرده‌اند. من و مهدی فرجی از جیب خودمان پول گذاشتیم و به لطف خداوند، ما یکم به یکم هر ماه، پول تمام عوامل را دادیم و قبل از اینکه فیلمبرداری کار تمام شود، با همه عوامل تسویه کردیم و هیچ‌کس طلبکار نماند، ولی متاسفانه تلویزیون قدر تهیه‌‌کننده‌‌هایی مانند فرجی را نمی‌‌داند. من به خودم گفتم برای چه باید از جیبم خرج کنم و هیچ پولی به‌عنوان مجری طرح و جانشین تهیه‌‌کننده دریافت نکنم و تازه چهار، پنج ماه بعد، اصل پولم را بگیرم. شما فکر کن من اسفند‌ماه پولی را دادم و مرداد‌ماه، همان رقم را گرفتم. آن رقم اگر 10 هزار تومان بود با توجه به تورم موجود به پنج هزار تومان تبدیل شد. در تلویزیون تهیه‌‌کنندگانی باید کار کنند که سری‌‌سازی می‌‌کنند و با هر قسمتش، کار 6 ماهه را در چهار ماه جمع می‌کنند، روزی20 ساعت از عوامل کار می‌‌کشند بعد هر یک فصلی که می‌‌سازند می‌روند ملک می‌‌خرند. این تهیه‌‌کنندگان تا پنج سال پیش چیزی نداشتند، اما الان همه چیز دارند چون عوامل کار را استثمار کردند و برای خود دارایی فراوان دست و پا کردند. تهیه‌‌کنندگان تلویزیون از کجا وضع‌شان به این اندازه خوب شده؟ تلویزیون برای اینها خوب است برای من که می‌‌خواهم نرمال کار کنم و عواملم روزی 12 ساعت کار کنند و دستمزدها اول هر ماه پرداخت شود، خوب نیست.