1

کارگردان-تهیه‌کننده “اکسیدان” پروانه گرفتند+صدور پروانه تهیه‌کنندگی برای دستیار کارگردان “شهرزاد”

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر با تولید دو فیلمنامه موافقت کرد.

منوچهر محمدی پروانه ساخت “چپ راست مستقیم” را به کارگردانی فرزندش حامد محمدی گرفته که به نظر میرسد یک کمدی-سیاسی باشد. منوچهر محمدی و فرزندش آخرین بار کمدی “اکسیدان” را تولید کردند که در زمره کمدی‌های پرفروش سالهای اخیر بوده است.

احمد کاوری هم پروانه ساخت “اوین” را گرفته به تهیه‌کنندگی آرش سجادی حسینی که علاوه بر سابقه سالها دستیاری کارگردان و از جمله دستیاری “شهرزاد” چندین فیلم ویدیویی هم تهیه کرده است.

فهرست کامل پروانه‌های صادره به شرح زیر است:

–“اوین” به تهیه‌کنندگی و نویسندگی آرش سجادی حسینی، کارگردانی احمد کاوری

— “چپ راست مستقیم” به تهیه‌کنندگی منوچهر محمدی، کارگردانی و نویسندگی حامد محمدی




تهدید مدیران سیما از سوی جواد شمقدری⇐چرا ساخت آثار درباره اتفاقات ابتدای انقلاب حتی از ساخت فیلم‌ و سریال درباره صدر اسلام هم دشوارتر شده؟؟/انگار یک برنامه طراحی شده وجود دارد تا آثار نمایشی درباره ابتدای انقلاب ساخته نشود!!/در تولید سریال “انقلاب دوم” با موانع زیادی مواجه هستیم و برآورد نادرست مالی به‌شدت به کار ضربه زده!/چرا مدیران تلویزیون، این گونه سریال‌ها را در کنار مجموعه‌های روتینی می‌گذارند که در چند لوکیشن محدود آپارتمانی فیلمبرداری می‌شود؟/حتی معاونت سیما هم حاضر نیست با ما جلسه‌ای بگذارد!/ تولید “انقلاب دوم” را تا اطلاع ثانوی متوقف کرده‌ایم/امیدوارم قبل از اینکه حرف‌های اصلی‌ را در فضای رسانه‌ای بزنم مشکلات حل شود!!

سینماروزان: جواد شمقدری بعد از جدایی از ریاست سینمایی که در دوران مدیریت وی به اسکار رسید جز تلاش برای تولید سریال “انقلاب دوم/نفوذ” هیچ پروژه دیگری را پی نگرفت؛ با این حال روند تولید این سریال هم به دلیل مشکلات مالی آن قدر طولانی شده که نارضایتی شمقدری را موجب شده تا جایی که مدیران سازمان را تهدید به افشاگری کند.

جواد شمقدری به “جوان” گفت: در سریال “انقلاب دوم” که به ۹ ماهه ابتدایی پس از پیروزی انقلاب می‌پردازد با موانع زیادی مواجه هستم و کار دو ماهی است که به علت برآورد نادرست مالی متوقف مانده است. من هم برای جلوگیری از لطمه خوردن اثر و افت کیفیت سریال حاضر نیستم با بودجه کم کار کنم. این سریال یک کار سنگین تاریخی است و همه دست‌اندرکاران این حوزه می‌دانند که ساخت آثار این‌چنینی حتی از فیلم‌های تاریخی درباره صدر اسلام هم بسیار دشوارتر است. هر پلانی را که بخواهی بگیری باید همه اجزایش را خلق کنی؛ چراکه هیچ چیز وجود خارجی ندارد و فرآیند کار بسیار سخت و زمان‌بر است و هزینه‌های خودش را دارد.

شمقدری با نقد مدیران سیما گفت: مدیران تلویزیون، اما این سریال را در کنار مجموعه‌های روتین اجتماعی امروزی می‌گذارند که در چند لوکیشن محدود آپارتمانی و خیابانی فیلمبرداری می‌شود. امیدوارم مدیران تلویزیون در سیاست‌ها و تصمیمات خود تجدیدنظر کنند. این نوع سریال‌های الف تاریخی نیاز به پیش‌تولید سنگین دارند و طبیعی است وقتی برآورد‌ها کم باشد به پروژه ضربه میزند و کار به نتیجه نمی‌رسد. چاره‌ای نداشتم و مجبور بودم کار را متوقف کنم تا مگر آقایان بودجه لازم را در اختیار پروژه قرار دهند.

شمقدری افزود: به نظر می‌رسد یک برنامه طراحی شده وجود دارد -که البته نمی‌دانم اتاق فرمانده‌ای‌اش کجاست- تا آثار نمایشی درباره مقاطع به‌خصوص ابتدایی انقلاب ساخته نشود. مردم ما به‌خصوص نسل نوجوان و جوان فقط به شکل یک‌طرفه از شبکه معاند پیام دریافت می‌کنند. این شبکه‌ها انقلاب و شخصیت امام (ره) را تحریف می‌کنند و شبهه‌ای بزرگ را به وجود می‌آورند که اصلاً چرا انقلاب شده است، گویی ایرانیان به اشتباه انقلاب کرده‌اند. فکر می‌کنم عمدی در کار است تا میدان خالی باشد برای کسانی که روایت خودشان را ارائه می‌دهند، شبهه ایجاد می‌کنند و ارزش‌های بی‌نظیر انقلاب اسلامی را زیر سؤال می‌برند.

این کارگردان خاطرنشان ساخت: روزی که فیلمنامه این سریال تصویب شد من در برآورد خودم ۱۶ ماه فیلمبرداری را پیش‌بینی می‌کردم، اما متأسفانه تلویزیون اصرار داشت کار ۱۰ ماهه ساخته شود و تهیه‌کننده هم مجبور شد به این خواسته غیرمنطقی تن دهد. درحالی‌که از همان ابتدا معلوم بود نمی‌شود ۱۰ ماهه این پروژه را جمع کرد. الان هم پس از گذشت ۱۰ ماه توانسته‌ایم ۷۰ درصد این سریال را فیلمبرداری کنیم و امیدوارم تصمیم درستی گرفته شود تا بتوانیم کار را از سر بگیریم. این نوع پروژه‌ها مشکلات زیادی دارند و گلایه‌های جدی دارم در این خصوص. حتی معاونت سیما هم حاضر نیست با ما جلسه‌ای بگذارد. هرکسی مسئولیت را از خودش ساقط می‌کند و بر گردن دیگری می‌اندازد. من هم تا جایی سکوت می‌کنم و امیدوارم قبل از اینکه حرف‌های اصلیم را در فضای رسانه‌ای بزنم مشکلات حل شود.




برادران افراطی توجیه شدند؟؟⇐آغاز پیش‌فروش بلیت‌های کمدی “مطرب” با همکاری حوزه!

سینماروزان: چند روز قبل و بعد از حمله یک رسانه اصولگرا به کمدی “مطرب” بود که اکران این فیلم که بنا بود هشتم آبان ماه روی پرده برود به تعویق افتاد.

متعاقب این تعویق اکران نیز برخی دیگر از رسانه‌های اصولگرا به “مطرب” تاختند و بر طبل توقیف دائمی آن نواختند.

با این حال از ساعاتی قبل، پیش‌فروش اینترنتی این کمدی در سامانه مرجع بلیت‌فروشی آغاز شده و چند پردیس مختلف و ازجمله پردیس آزادی متعلق به حوزه(!!) مشغول بلیت‌فروشی برای “مطرب” هستند.

نخستین رسانه اصولگرایی که به “مطرب” حمله کرده بود این کمدی را حاوی یک دروغ بزرگ علیه جمهوری اسلامی دانسته بود و اکران “خانه پدری” را یک عملیات فریب دانسته بود برای روی پرده فرستادن “مطرب”.(اینجا را بخوانید)

دیگر رسانه‌های اصولگرا هم با انتقاد از فضای حاکم بر اثر و بخصوص شباهت بیش از حد گریم شخصیت اصلی با ابراهیم حامدی خواننده لس‌آنجلسی که اخیرا قطعه‌ای ضدجنگ خوانده، خواستار ممنوعیت نمایش این فیلم شده بودند.

حالا و با شروع فروش اینترنتی بلیتهای “مطرب” اساسی‌ترین پرسشی که شکل می‌گیرد واکنش اصولگرایان به اکران این فیلم است. آیا جماعت تندرو توجیه شده‌اند که با توجه به حمایت حوزه از “مطرب” و قرار دادن این فیلم -احتمالا بفروش- در سبد اکران سینماهای این نهاد، آنها نیز باید سکوت کنند تا این فیلم بدون دردسر روی پرده برود؟

اگر این فرض، درست باشد رییس سازمان سینمایی از این به بعد بیش از هر جای دیگر باید با روسای حوزه هنری هماهنگ باشد و بر سر اکران فیلم‌های مساله‌دار قبل از هر جای دیگر با آنها تعامل کند.

 

پیش فروش "مطرب" در پردیس آزادی حوزه
پیش فروش “مطرب” در پردیس آزادی حوزه

 




حبیب اسماعیلی با حمایت از پیشنهاد رییس سینما جهت اصلاح نظام‌نامه اکران بیان داشت⇐چرا با وجود سختگیری هنگام تولید، هیچ نظارتی بر اکران وجود ندارد؟؟/با نظام‌نامه فعلی اکران، بسیاری از آثار خصوصی حالا حالاها رنگ پرده را نمی‌بینند/هرکس زور بیشتر و سرمایه بیشتری دارد، حرف اول را در اکران می‌زند/اکثر سرگروه‌های امسال خودشان هم دفتر پخش دارند و هم سینمادارند؛ این می‌شود که بقیه سینماگران اصلا نتوانند کار کنند/سینماگران پای اصلاح نظام‌نامه اکران بایستند

سینماروزان: آشفتگی‌های اکران از تبعیض وافری که در توزیع سانس میان فیلمها وجود داشته تا خرید بلیت توسط تهیه‌کنندگان برخی آثار حاکمیتی برای بالا بردن جعلی آمار فروش، بالاخره با واکنش حسین انتظامی رییس سینما هم مواجه شد.

انتظامی در توییتی صریح با انتقاد از دیوان‌سالاری فسادزا در اکران که نتیجه‌اش ظلم به فیلمهای خوب است از صاحب‌نظران خواسته ایده‌های خود را برای اصلاح نظام‌نامه اکران ارائه دهند.

حبیب اسماعیلی پخش‌کننده باسابقه با مثبت‌ خواندن پیشنهاد اصلاح نظام‌نامه اکران که از سوی انتظامی طرح شده به “جام جم” گفت: حالا که انتظامی بحث اصلاح نظام نامه را مطرح کرده باید سینماگران هم پای آن بایستند تا مشکلات حل شود‌. با نظام‌نامه فعلی اکران، بسیاری از آثار خصوصی حالا حالاها رنگ پرده را نمی‌بینند یا مجبورند به اکران‌های نامناسب بسنده کنند.

اسماعیلی ادامه داد: اینکه مدام می‌گویند چرا کمدی اکران میشود برای این است که در نظام‌نامه فعلی هیج فکری برای تنوع ژانری و حمایت از فیلمهای اجتماعی شریف نشده است و به عناوین مختلف به این فیلمها برچسب میرنند تا از گردونه حذف شوند.

مدیر موسسه پخش رسانه فیلمسازان مولود در تشریح مشکلات امسال اکران گفت: اکثر سرگروه‌های امسال خودشان هم دفتر پخش دارند و هم سینمادارند؛ این می‌شود که سینماگران دیگر اصلا نتوانند کار کنند و بحث انحصار مطرح شود.

اسماعیلی افزود: متاسفانه هر سال بدتر از سال قبل است و با وجود اینکه قول حل مشکل میدهند ولی مشکلات اکران پابرجاست. چرا با وجود سختگیری هنگام تولید، هیچ نظارتی بر اکران وجود ندارد؟ و هرکس زور بیشتر و سرمایه بیشتری دارد، حرف اول را در اکران می‌زند و به تدریج فیلمهای خوب از گردونه خارج میشوند.

این تهیه‌کننده باتجربه تاکید کرد: شما وقتی به دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نگاه کنید می‌بینید نظارت اصولی بر اکران موجب شده بود فیلمهای خوب جشنواره در اکران هم بهترین فروش را داشتند؛ فیلمهایی مثل “آژانس شیشه‌ای” و “همسر” از همین دسته‌اند. ولی حالا اکران سمت و سویی رفته‌ که هر کس ساز خودش را میزند!!!




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐شروع اکران “سمفونی نهم” و چهار فیلم دیگر از همین هفته/ادامه اکران “درخونگاه” و “مردی بدون سایه”

سینماروزان: در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد فیلم سینمایی «سمفونی نهم» به کارگردانی محمدرضا هنرمند از پانزدهم آبان در گروه فرهنگ به نمایش دربیاید.

در جلسه امروز شورا همچنین مقرر شد فیلم سینمایی «چشم و گوش بسته» به کارگردانی فرزاد موتمن از پانزدهم آبان در گروه باغ کتاب به نمایش دربیاید؛ همچنین «منطقه پرواز ممنوع» به کارگردانی امیر داسارگر می‌تواند از پانزدهم آبان ماه در گروه آزاد و از ۲۲ آبان در گروه استقلال اکران شود.

از ۱۵ آبان فیلم سینمایی «تورنادو» به کارگردانی سیدجواد هاشمی در گروه آزاد و انیمیشن «بنیامین» در همین تاریخ در سرگروه زندگی به نمایش درمی‌آید.

نمایش «درخونگاه» به کارگردانی سیاوش اسعدی و «مردی بدون سایه» به کارگردانی علیرضا رییسیان نیز در زیرگروه همچنان ادامه دارد.




کیانوش عیاری در نخستین گفتگوی تفصیلی پس از توقیف مجدد “خانه پدری” اظهار داشت⇐در ممیزی نسخه اکران “خانه پدری”، كاملا مطابق با خواسته وزارت ارشاد عمل كردم!!/ پروانه نمايش “خانه پدری” روز اول آبان سال 98 ساعت 11 صبح صادر شد و فیلم همان روز روی پرده رفت!!/سرتیپی معتقد بود “خانه پدری” باید در چند روز ابتدایی، اكران محدودي داشته باشد تا ايام تعطيل و سوگواري را پشت سر بگذاريم!/تازه مي‌خواستيم بيلبورد هم در سطح شهر نصب كنيم كه متاسفانه فيلم توقيف شد!/در زمان اکران “اجاره‌نشینها” هم می‌گفتند نادره نماد ایران است و مابقی شخصیت‌ها نیز مرتبط به گوشه و کنار ایرانند!!/می‌خواستند از من تائیدیه بگیرند که “اجاره نشینها” را بايد به ايران تعميم داد اما من گفتم امكان ندارد مهرجويي وارد اين جزييات جفنگ شود!!/می‌توانستم سکانس‌های پایانی “خانه پدری” را به دهه هفتاد ربط دهم تا یادآور دوم خرداد شود ولی این کار را نکردم چون می‌دانستم عامل تحقير و خفت فيلم است و روان فيلم را آلوده می‌کند!!/اگر به‌نظر شمقدری، “خانه پدری” جنایت فرهنگی است پس چرا در زمان ریاست خودش به آن پروانه ساخت داد؟؟؟/هیچ تعقیب قضایی در کار نبوده چون ما برای اکران “خانه پدری” مجوز قانونی داشتیم!!/اصلا از تلویزیون انتظار حمایت نداشتم؛ اتفاقا بخش خبری “۲۰.۳۰” را هم دیدم و زیاد گزیده نشدم!!/امیدوارم به رفع توقیف سه باره “خانه پدری”!

سینماروزان: “خانه پدری” از اول آبان و با فقط ۱۵ سالن سینما روی پرده رفت و بعد از پنج روز اکران و در حالی که حدودا نیم میلیاردی هم فروش کرده بود با دستور دادسرای رسانه از پرده پایین کشیده شد و همچنان مشخص نیست چه سرنوشتی در انتظار آن است.

کیانوش عیاری کارگردان “خانه پدری” در نخستین گفتگوی تفصیلی پس از توقیف فیلم که با تینا جلالی در “اعتماد” انجام شده هم واقعه‌نگاری خودش را از توقیف دوباره فیلم ارائه کرده و هم به ذکر خاطراتی از دهه شصت و ماجرای “اجاره نشینها” پرداخته.

متن گفتگوی عیاری را بخوانید:

با توجه به اجرايي شدن دستورالعمل رده‌بندي سني فيلم‌ها امسال اكران فيلم «خانه پدري» محتمل به نظر مي‌رسيد. نمايش اين فيلم چه مسيري را طي كرد؟

از مدت‌ها پيش در ارتباط با اكران اين فيلم فكرهايي مي‌كرديم و البته صحبت‌هاي آقاي داروغه‌زاده(در اين مورد كه فيلم خانه پدري مجوز نمايش در گروه هنر و تجربه را دارد) انگيزه مهمي براي ما در اكران اين فيلم بود. اينكه فيلم پروانه نمايش ولو براي گروه هنر و تجربه را دارد و ما شايد طي گفت‌‌وگوها و تفاهم بتوانيم، فيلم را در گروه‌هاي وسيع سينمايي و به صورت گسترده‌تر اكران كنيم. من فكر نمي‌كنم اين عقلايي به نظر برسد كه نمايش فيلم در گروه هنر و تجربه با سينماي محدود براي من سينماگر قانع‌كننده باشد. هميشه هم نظر من اين بود كه چطور فيلم «خانه پدري» مي‌تواند براي گروه نخبه و برگزيده هنر و تجربه نمايش داده شود اما براي قشر عادي مردم كه فيلم‌هاي جريان روز سينما را پيگيري مي‌كنند، اكران نمي‌شود؟ آيا اين بي‌احترامي به تماشاگر عام نيست؟ زماني ابتداي انقلاب به سياه‌پوستان گفته مي‌شد، رنگين‌پوست من تعجب مي‌كردم كه آيا كلمه رنگين‌پوست به سياه‌پوستان توهين نيست؟ كه خوشبختانه اين كلمه برچيده شد و دوباره گفته مي‌شود، سياه‌پوستان. درباره اكران فيلم خانه پدري هم چنين نظري را دارم كه چطور فيلم امكان نمايش براي افراد فرهيخته را دارد اما مردم عادي صلاحيت و لياقت ندارند اين فيلم را ببينند؟ به همين جهت از چند ماه پيش ما صحبت‌هايي براي اكران اين فيلم داشتيم و مي‌دانستيم كه امكان پخش فيلم براي‌مان به وجود مي‌آيد.

با حسين انتظامي ديدار داشتيد؟ درباره چگونگي اكران اين فيلم نظرش را جويا شديد؟

با بعضي از مديران وزارت فرهنگ و ارشاد جلسه داشتم واز جانب آنها پالس‌هاي مثبت عايد ما مي‌شد. اما با انتظامي خير. گرچه نظر ايشان درباره اين وقايع تلخ، اميدواركننده بود.

فيلم پروانه نمايش براي سينماهاي تهران و ايران را داشت؟

پروانه نمايش فعلي اين فيلم روز اول آبان سال 98 ساعت 11 صبح صادر شد و ما توانستيم فيلم را اكران كنيم.

چرا مراحل اوليه اكران فيلم را چراغ خاموش پيش برديد؟

در بحث پخش با آقاي سرتيپي به اين نتيجه رسيديم كه براي پرهيز از هر گونه جنجال احتمالي در مراحل پيش از اكران سكوت كنيم. به هر حال طبيعي بود كه نگران يك عده دلواپس هم باشيم. نتيجه‌گيري جلسات ما با آقاي سرتيپي به اين منجر شد كه براي فيلم در مرحله ابتدايي هيچ تبليغي نكنيم. البته آنونس و ديگر اقلام تبليغي كاملا آماده شده بود فقط نگراني كه داشتيم اين بود مبادا قضيه اكران اين فيلم لو برود و كسي مطلع شود. تا اينكه يك هفته مانده به اكران انگار بعضي دوستان به ماجراي نمايش فيلم پي بردند. به هر جهت وقتي هم كه قضيه اكران براي همه مشخص شد ما هم مته به خشخاش نگذاشتيم و بر سر خودمان نزديم. بالاخره فيلم اكران بايد مي‌شد و اكران هم شد. بعد از اين مرحله ما تبليغ فيلم را شروع كرديم اما باز تبليغات‌مان كامل نبود. آقاي سرتيپي معتقد بود در چند روز ابتدايي به صورت ضمني كار معرفي فيلم انجام شود و فيلم اكران محدودي داشته باشد تا ايام تعطيل و سوگواري را كه سه روز و نيم بود، پشت سر بگذاريم. در مرحله بعد تعداد سالن‌ها افزايش پيدا كند و نمايش فيلم از محدوديت خارج شود و… همچنين بنا داشتيم تبليغات فيلم را گسترده‌تر و متنوع‌تر كنيم. تازه مي‌خواستيم بيلبورد هم در سطح شهر نصب كنيم و نمايش فيلم جدي‌تر دنبال شود كه متاسفانه فيلم توقيف شد.

در طول مدت كوتاهي كه فيلم نمايش داشت ما شاهد جوسازي عده‌اي عليه فيلم بوديم. درباره اين نظرات كه به اعتقاد بسياري از منتقدان بي‌اساس بود، چه صحبتي داريد؟

10 سال است كه عليه اين فيلم جوسازي مي‌شود. حالا اين جوسازي‌ها بسته به شرايط خاص متفاوت بوده است. چه در زماني كه فيلم براي دو روز در گروه هنر و تجربه اكران شد و 10 سانس نمايش داشت و چه زماني كه فيلم در سال‌هاي 89 و 92 قرار بود در جشنواره فيلم فجر شركت كند يا زماني كه فيلم در جشنواره ونيز شركت كرد. اين دلواپسان به هر بهانه‌اي به فيلم تاختند و پا پس نكشيدند و نظراتشان را بيان مي‌كردند. خب حالا وقتي بحث درباره نمايش عمومي مطرح شود، طبيعي بود كه هجمه‌ها نسبت به اين فيلم افزايش پيدا كند و فشارها شديدتر شود اما سوال من از اين دوستان اين است كه مگر فيلم چه حرفي مي‌زند كه شما برآشفته و نگران و دلواپس شديد؟ گمان مي‌كنم بيش از آنكه اين نگراني‌ها اصيل و منطقي باشند بر اساس يك‌سري شايعات و ذهنيات شكل مي‌گيرند كه به صورت ناعادلانه فيلم را مورد قضاوت قرار مي‌دهند. اينجا به مسائل فرامتني كاري ندارم. درباره خود فيلم حرف مي‌زنم. قتلي كه در فيلم اتفاق مي‌افتد، سرانجام با تلطيف به چند سال اخير مرتبط مي‌شود و به پايان مي‌رسد. چرا به اين شكل فيلم ديده نشد و دوستان اين بخش‌ها را نمي‌بينند؟ آنها سعي مي‌كنند با ميكروسكوپ قسمت‌ها و لايه‌هاي كپك ‌زده و آلوده فيلم را برجسته كنند و حاضر هم نمي‌شوند كوتاه بيايند و به جنبه‌هاي ديگر فيلم اشاره‌اي داشته باشند. روند 80 ساله فيلم نشانگر چيست؟

بعضي هم معتقد بودند فيلم سنت ايرانيان را زير سوال مي‌برد. نظر شما چيست؟

اين تحليل كاملا از نظر من دور است. بگذاريد اينجا پرسشي مطرح كنم كه چرا بايد سينما را بستر افكاري كنم كه اساسا ربطي به فيلم ندارد. به عنوان كارگردان فيلمي مي‌سازم در چارچوب خودش و به جاي ديگري هم حواله نمي‌دهم. از چارچوب خارج فيلم كمك نمي‌گيرم كه باعث غناي فيلم شود. اين به نظرم بيچارگي يك فيلمساز است كه بخواهد به اين مسائل متوسل شود. مثالي براي شما بزنم. زماني كه آقاي مهرجويي فيلم «اجاره‌نشين‌ها» را اكران كرد يك‌سري نظرات در فضاي سينما پراكنده شده بود مبني بر اينكه آيا فضايي كه در فيلم نشان داده مي‌شود، نمادين است؟ نادره خيرآبادي را كه خدا رحمتش كند به عنوان مادر نماد ايران گرفته بودند و باقي شخصيت‌هاي فيلم را به گوشه و كنار ايران مربوط مي‌دانستند. انگار هر كسي عاشق برداشت‌هاي عجيب و غريبي بود كه شخصيت‌هاي مختلف داستان را به گوشه و كنار ايران مربوط بداند و همان زمان بود كه مقامات مسوول وقت از من هم پرسيدند و خواستند از من تاييد بگيرند كه اين فيلم را بايد به ايران تعميم داد يا نه؟ آنها مي‌گفتند، كارگردان با اين روش خواسته به فيلم خود غنا ببخشد اما من گفتم امكان ندارد مهرجويي وارد اين جزييات جفنگ شود. داستان يك فيلم ممكن است با موارد بسيار زيادي قابل تعميم باشد و استنباط‌هاي مختلفي هم از فيلم‌ها شود مثل فيلم «خانه پدري» يا نمونه‌هاي بسياري از فيلم‌هاي ديگر كه ساختار و قصه فكر شده‌اي دارند و بر اساس قواعد درست فيلمسازي ساخته مي‌شوند و اساسا ربطي به فيلم‌هاي مبتذل ندارند. منظور من در حال حاضر متوجه فيلم‌هاي درست و حسابي مي‌شود و راجع به اين فيلم‌ها حرف مي‌زنم. من به آنها گفتم كه امكان ندارد مهرجويي چنين ذهنيتي داشته باشد و اين نكته را با تاييد گفتم نه براي تبرئه كردن مهرجويي. چون شأن مهرجويي را بيشتر از اين مي‌دانم كه بخواهد سينما را كه هستي او در آن خلاصه مي‌شود، زير پا بگذارد و از ترفندهايي خارج از چارچوب كمك بگيرد. مهرجويي نياز به چنين چيزهايي ندارد. به گمانم همه آنهايي كه اطلاعات فيلم‌شان خارج از محدوده فيلم است، اعتماد به نفس‌شان راجع به ساختار فيلمشان ضعيف است. از مثالي استفاده مي‌كنم. هر چقدر كه موسيقي فيلمي بيشتر باشد، من اين را ضعف و ناتواني كارگرداني در انتقال حس و حال فيلم مي‌دانم كه لزوما ممكن است در مورد هر كسي اتفاق بيفتد يا نيفتد. اينكه كارگردان نتوانسته حس و حال فيلمش را به مخاطب برساند و به لحاظ عاطفي فيلم حرفي براي گفتن ندارد طبيعتا به موسيقي متوسل مي‌شود و اين بخش را در فيلم پررنگ مي‌كند كه اين ضعف اساسي است.

البته كه موسيقي در بعضي فيلم‌ها ركن اساسي هم به حساب مي‌آيد.

قطعا همين طور است. من اصلا نمي‌توانم تصويري از فيلم «پدرخوانده» بدون موسيقي جاودانه فيلمش داشته باشم. رعايت اندازه موسيقي قطعا ركن و پايه فيلم به شمار مي‌رود اما اينكه با هر قدمي از موسيقي در فيلم استفاده شود اين آيا ضعف نيست؟

صددرصد و فراوانند موسيقي‌هاي آزاردهنده متن فيلم‌ها…

به نظر من هر چقدر يك سازنده به معنايي در خارج از فيلم آويزان شود، طبيعي است كه اين نكات براي پوشاندن ضعف خودش است كه به عنوان فيلمساز قادر نيست مفاهيم مدنظر و آنچه در ذهن دارد را به تماشاگر انتقال دهد.

شما از چه عوامل بازدارنده‌اي سعي كرديد در فيلم بهره نبريد؟

همانطور كه مي‌دانيد، فيلم در 5 دوران روايت مي‌شود و 5 تاريخ بر شخصيت‌ها مي‌گذرد. در وهله اول من ابتداي هر دوران، تاريخ و سالي را كه شخصيت‌ها در آن قرار مي‌گرفتند، ذكر مي‌كردم اما بعد تصميم گرفتم اين تاريخ‌ها را حذف كنم تا به واسطه اين تاريخ‌ها بر ذهن تماشاگر تاثير نگذارم. تا به اين طريق او در سالي كه بعضي اتفاقات در آن مي‌افتد، مكث كرده و از آن تعبيرتراشي كند و به دنبال تعميم بيفتد كه مثلا در سال 42 چه اتفاقاتي افتاده است و حوادث را استخراج كند و فيلم را از اين حيث به آن جزييات مربوط بداند. براي من قطعي بود كه بايد اعداد سالگرد از روي فيلم برداشته شود. البته مي‌دانستم با حذف سال‌ها، ارتباط فيلم با تماشاگر كمي كند مي‌شود اما ترجيح دادم اين كندي به وجود بيايد تا معناتراشي‌هاي بيهوده از فيلمم نشود و از اين بابت خوشحال هم بودم. مثلا در روايت فيلم وقتي مي‌رسيديم به سال‌هاي دهه 70 ممكن بود مخاطب اين فصل از فيلم را به وقايع فرامتني دوم خرداد تعميم دهد و تحول شخصيت‌هاي فيلمم را به آن مقطع تاريخي نسبت بدهد و در ذهنيت تماشاگر چنين نكاتي را متبادر سازد در حالي كه غرور من به من اجازه اين كار را نمي‌داد كه اين گونه به بعضي معاني متوسل شوم و وقايع فيلم خودم را به دوم خرداد وصل كنم تا معناي بيشتري به ذهن مخاطب برسد. حس مي‌كردم خب تماشاگر با تماشاي اين صحنه‌ها، لبخندي ناشي از رضايت مي‌زند كه من مفهوم عياري را گرفتم و متوجه شدم او چه مي‌خواسته در اين صحنه به ما بگويد. اين به نظر من تحقير و خفت فيلم است و روان فيلم را آلوده مي‌كند.

بعضي هم خشونت مندرج در فيلم را مهم‌ترين دليل بر توقف اكران مي‌دانستند. آيا شما براي تعديل صحنه‌هاي خشونت اقدام نكرديد؟

من كاملا مطابق با خواسته وزارت ارشاد عمل كردم. آنها از من نكاتي را خواستند كه خودم هم راغب بودم بخش‌هايي از فيلم بايد حذف شود. به نظرم درخواست وزارت ارشاد كاملا منطقي بود و من هم پذيرفتم.

نكات ديگري مبني بر حذف صحنه‌هاي خشونت‌آميز نبود؟

خير. من به قانون تمكين مي‌كنم. از جانب وزارت ارشاد همين نكات ذكر شد. با دستور وزارت ارشاد من به اين حذف‌ها مبادرت ورزيدم. اين نكته را بگويم وقايعي كه در كشورمان رخ مي‌دهد به جاي آنكه مبتني بر قانون باشد، مطابق با عرف است و عرف توانمند‌تر از قوانين عمل مي‌كند.

نكته مهمي كه اينجا بايد به آن ورود كرد، نگاه خصمانه‌اي بود كه صدا و سيما به فيلم شما داشت. شما يكي از مهم‌ترين سريال‌ها (روزگار قريب ) را براي تلويزيون ساختيد كه درحال حاضر آبروي اين تلويزيون شده به طوري كه شاهد پخش چندباره آن بوديم و سريال ديگر شما هم از مجموعه‌هاي تحسين‌برانگيز صداوسيماست. الان هم در حال ساخت مجموعه ديگري براي اين سازمان هستيد. اين درحالي است كه فيلم شما از طرف سازمان مورد تهاجم قرار گرفت كه ظاهرا جزو دلايل مهم توقف اكران فيلم‌تان بود.

خالصانه بگويم، ويژگي من به گونه‌اي نيست كه چنين دشمني‌هايي را تشخيص دهم. باور كنيد، سرم مشغول كار خودم است و ذهنم درگير سريالي است كه مي‌سازم. ساده بگويم كه درك درستي از اين شرايطي كه تلويزيون پيش آورده ندارم و اصلا متوجه هم نشده بودم. وقتي از جانب برنامه20:30 و برنامه هفت سروصدا به پا شد، اين صحبت‌هاي ديگران بود كه من را متوجه منفي بودن رفتار آنها و اتفاق‌هاي پيرامونم كرد. من اتفاقا بخش خبري 20:30 را ديدم، زياد گزيده نشدم. شايد به اين خاطر باشد كه كمي كندذهن باشم. (مي‌خندد) اما وقتي بعدش واكنش‌ها را ديدم، متوجه شدم محتواي برنامه ناجور بوده است. حقيقتش اين است كه اصلا از تلويزيون انتظار ندارم. براي آنها سريال مي‌سازم و دو سريال موفق هم براي‌شان ساخته بودم كه مورد توجه آنها قرار گرفته است. به نظر من نبايد چنين رفتارهايي را انجام دهند. جالب است كه ديگران مرا متوجه چنين برخوردهايي مي‌كنند. من هم مثل شخصيت درسو در فيلم دروسواوزالا به كارگرداني آكيراكوروساوا هستم كه به كاپيتان مي‌گويد:«چرا پول‌هاي من زير درخت نيستند. من فكر مي‌كنم كه شكارچيان پول‌هاي مرا برداشته باشند. عجب ديوانه‌هايي هستند.» در واقع درسواوزالا نمي‌فهمد كه آنها دزد و طمعكار هستند و مي‌پرسد آنها چرا پول‌هاي مرا برداشته‌اند.

نظرات منفي و مثبت را در فضاي مجازي مي‌خوانيد؟

خوشبختانه پرسشي كه اغلب در فضاي مجازي منتشر مي‌شد اين بود كه آيا درست است فيلمي كه توسط وزارت ارشاد مجوز قانوني دريافت كرده و روي پرده سينما رفته توسط نهادي ديگر بدون كسب اجازه از وزارت ارشاد از پرده پايين كشيده شود؟ صحبت من اين است همانطور كه ما اهالي سينما به قوه قضاييه احترام مي‌گذاريم و «خانه پدري» را بلافاصله از پرده پايين كشيديم، انتظار داريم به تصميمات وزارت ارشادي كه براي فيلم «خانه پدري» پروانه نمايش صادر كرده، احترام گذاشته شود. اگر هم تخلفي صورت گرفته بايد طي گفت وگو قوه قضاييه با وزارت ارشاد اين موضوع حل شود و خودشان به اين نتيجه برسند كه فيلم را از پرده كنار بگذارند يا نه. اينكه برخورد شلاقي كنند كه در نهايت به فضاي تشنج و تنش بينجامد، جالب نيست.

حتي گفته مي‌شد، دست‌‍‌اندركاران اين ماجرا تحت تعقيب قرار دارند؟

خير اين گونه نبوده است. حداقل تا اين لحظه اتفاقي نيفتاده است براي اينكه ما مجوز قانوني براي نمايش و اكران فيلم داشتيم و به قانون تمكين كرديم.

خيلي‌ها معتقد بودند كه توقيف فيلم شما بيشتر متاثر از فضاي دوقطبي است حتي بعضي معتقد بودند، فيلم جنبه‌هاي سياسي هم پيدا كرده است.

من هيچ گونه قضاوتي در اين باره نمي‌كنم. براي اينكه مشكلات فيلمم سابقه 10 ساله دارد. مساله امروز و ديروز و يك هفته پيش نيست. هر گونه قضاوت در اين شرايط براي من دشوار است.

جواد شمقدري در مصاحبه‌اي گفته، فيلم «خانه پدري» جنايت فرهنگي است. نظرتان درباره اين صحبت چيست؟

فيلم در دوران رياست جواد شمقدري پروانه ساخت دريافت كرده است و من كاملا مطابق با فيلمنامه فيلم را ساختم. اسناد كاملا موجود و محفوظ دال بر اين است كه فيلمنامه «خانه پدري» مصوب وزارت ارشاد در دوران رياست شمقدري، معاونت امور سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد است. آن وقت من چه چيزي به فيلمنامه اضافه كردم كه به جنايت فرهنگي تبديل شده است؟ اگر فيلم خانه پدري جنايت فرهنگي است حتما طرحش هم جنايت فرهنگي تلقي مي‌شده پس چرا در دوران رياست خودشان به فيلمنامه مجوز ساخت داده شده است؟

آيا قرار بود فيلم «خانه پدري» در محافل خاص نمايش داده شود؟ شما در جريان چنين تصميمي از جانب شوراي صنفي نمايش قرار داشتيد؟ بحثي بود كه عماد افروغ به آن اشاره داشت.

اين صحبت آقاي افروغ براي من تازگي دارد.

عماد افروغ به نارضايتي شما از اكران در گروه هنر و تجربه اشاره مي‌كند همچنين عدم حذف صحنه‌هاي خشونت‌آميز فيلم را دليل بر نمايش فيلم در محافل خاص عنوان كرد.

اگر قرار بود فيلم در محافل خاص نمايش داده شود چرا چيزي به من گفته نشد؟ آيا من به عنوان كارگردان نبايد در جريان قرار مي‌گرفتم؟ در انزواي مطلق كه نبودم. در اين مدت هم با اداره نظارت و ارزشيابي و هم با مسوولان گروه هنر و تجربه در ارتباط بودم. فيلم «خانه پدري» در گروه هنر و تجربه اكران شد و از 4 سالن تنها يك سالن را (پرديس كوروش) به اين فيلم اختصاص دادند. خب طبيعي بود من راضي نباشم با يك سالن فيلم اكران شود ضمن اينكه در اين مدت آقاي داروغه‌زاده درباره امكان مجدد نمايش اين فيلم در گروه هنر و تجربه صحبت كرده بودند.

با تمام اين حرف‌ها به اكران مجدد فيلم و رفع توقيف سه ‌باره آن اميد داشته باشيم؟

اميدوارم.




در نامه ابراهیم گلستان برای آقازاده احمدرضا احمدی آمد⇐همچنان کیمیایی را آماده‌ترین می‌بینم حتی وقتی در عمل اصرار دارد در یقین من، نقصانی بچپاند!!

سینماروزان: ایفای نقش ماهور آقازاده احمدرضا احمدی در فیلم تازه مسعود کیمیایی “خون شد” که با حمایت محمدصادق رنجکشان سرمایه‌گذار چندفیلمه تولید می‌شود و نامه‌نگاری ماهور احمدی به ابراهیم گلستان بابت این حضور، پاسخ متقابل گلستان را به دنبال داشته است.

ابراهیم گلستان نوشت: به مسعود كيميايي پير  و  ماهور احمدي جوان! مسعود در ذهن و يقين و اطلاع من محكم‌ترين و مستعدترين كسي است كه من مي‌شناسم كه در كار سينماي ايران است. من از همان اول كه اولين كار او را ديدم او را از آماده‌ترين آماده‌ها براي رفتن به راهي كه افتاده بود درش مي‌ديدم. هنوز هم مي‌بينم. هنوز هم – اگر حق داشته باشم كه اميدي به سينماي زنده در ايران داشته باشم- او را به همان صفات مي‌شناسم و مي‌دانم و مي‌خواهم، حتي وقتي كه در عمل اصرار داشته باشد كه در يقين و ايمان من نقصاني بچپاند.

گلستان ادامه داد: و تو هرگز فكر نكن كه اگر منتقدي غيرايراني درباره او چيزی ننوشته باشد ذره‌اي از ارزش و جايي كه مسعود دارد، مي‌شود كه كم شود.هر منتقدي كه ايراني نيست و اهل هر جاي ديگر دنيا باشد لزوما درست‌تر و برجسته‌تر حرف نمي‌زند و نمي‌نويسد و نمي‌انديشد. شعور و قضاوت درست و مقام و جاه به كسي بخشيدن ربطي به نشاني خانه و جلد گذرنامه و نوع خوراك يا خوابي كه دارد ندارد. شعور و شناخت شعور لازم است نه زبان‌بازي به ضد يا به نفع كسي يا چيزي يا كاري. قدر مسعود را بدان كه او خيلي قدر دارد. و به راحتي مي‌تواند بيشتر داشته باشد. 




چند پرسش منتج از نامه‌نگاری آقا یا خانم “خانه سینما”(؟!) به رییس دستگاه قضا⇐چرا هویت نگارنده یا نگارندگان این نامه مشخص نیست؟؟/درخواست ملاقات با رییسی چه نیازی دارد به نامه‌نگاری؟/چرا در این نامه، ولو در حد یک خط به ماجرای توقیف “خانه پدری” اشاره نشده؟

سینماروزان: بالاخره پنج روز بعد از توقیف “خانه پدری” با دستور دادسرای فرهنگ و رسانه، نامه‌ای مجهول‌الکاتب از سوی خانه سینما به رییس قوه قضاییه منتشر شد.

در متن این نامه چنین آمده: جناب آقای حجت‌الاسلام رئیسی! ریاست محترم قوه قضائیه؛ با سلام و احترام، ما مطلع هستیم که حضرتعالی در دوره کوتاه مسئولیت ریاست قوه قضاییه با دشواری‌های جدی مواجه هستید. آیا مطلع هستید که سینمای ایران در مقام بازتاب‌دهنده صدا و تصویر مردم ایران با چه دشواری‌هایی روبروست؟ اقدامات اخیر همکاران محترم شما امنیت و از آن مهمتر احساس امنیت شغلی اهالی سینما را دچار خدشه کرده است.ما با این پرسش بی‌پاسخ روبرو هستیم که چه دست‌هایی مانع از این است که جامعه فرهنگی-هنری و خصوصاً فیلمسازان احساس آرامش کنند و چه دست‌هایی در پی گسترش و تشدید دوگانگی در حاکمیت فرهنگی کشور است؟ ما خواهان حاکمیت قانون بدون تفسیرهای یکسویه هستیم. مرجع قانونی تاکنون، قوانین حاکم بر تأسیس و اداره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و ما براساس آن عمل کرده‌ایم. آیا این مرجعیت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی براساس «گزارش ناظران» به قوه قضائیه منتقل شده است؟ خواهان دیداری فوری با حضرتعالی هستیم تا در یک محیط متکی بر صدق بر حیثیت سینمای ایران تأکید کنیم و در پناه قانون خادم توسعه کشور و مانع گسترش تلقی دو قطبی در فضای فرهنگی و هنری کشور باشیم.

در این نامه با جمله‌ای برمیخورید که پیرامون انتقال مرجعیت وزارت ارشاد به قوه قضاییه است!؟ جمله‌ای که پیشتر و در واکنش سریع حسین انتظامی به توقیف “خانه پدری” نیز تلویحا بدان اشاره شده بود و همین است که شبهه‌ نگارش نامه با هماهنگی رییس را شکل داده؟؟!!

در اینجا ما را با این شبهه کاری نیست چون وقتی خانه سینما بلحاظ مالی وابسته به سازمان است بدیهی است که باید در تصمیم‌گیری‌ها هم هماهنگ با روسای سازمان پیش برود.

آنچه در اینجا محل سوال است سه چیز است:

اول آن که چرا هویت نگارنده یا نگارندگان نامه مشخص نیست؟؟ اینکه این نامه با عنوان “نامه خانه سینما به رییس قوه قضاییه” منتشر می‌شود به‌شدت سوءتفاهم‌زاست. “خانه سینما” در اینجا قید مکان نیست بلکه فاعلی است که فعل نگاشتن نامه را صرف کرده؛ این فاعل کیست؟؟ مذکر است یا مونث؟؟ اگر اعضای هیات مدیره خانه سینما این نامه را نگاشته‌اند چرا نامشان ذیل نامه نیامده؟؟ اگر رییس هیات مدیره یا مدیرعامل خانه سینما، نامه را نگاشته‌اند چرا به وضوح امضای خود را ذیل نامه نزده‌اند تا مشخص شود دقیقا چه کسی به رییسی نامه نوشته؟؟؟

دوم آن که برای دیدار با رییس قوه قضاییه چه نیازی هست به نامه‌نگاری؟؟ کافیست منشی دفتر مدیرعامل خانه سینما طی یک تماس تلفنی یا مکتوب با رییس دفتر رییسی، تقاضای دیدار کند. یقین بدانید رییسی هم آدمی است که در کوتاه‌ترین زمان به این تماس، پاسخ مثبت نشان می‌دهد.
در خانه سینمایی که یک عضو هیات مدیره‌اش ده‌ها نفر از چهره‌های سرشناس سیاسی مملکت از چپ تا راست و از کارگزاران تا موتلفه و پایداری و حتی مهرورزان(!!) را در یک جشن صنفی کنار اهالی سینما قرار می‌دهد، وقت ملاقات گرفتن از رییسی چه نیازی داشت به انتشار نامه سرگشاده. آیا نمی‌شد از همین عضو هیات مدیره خواست همان طور که امثال محمدحسن ابوترابی‌فرد و مصطفی کواکبیان و علی مطهری و محمدرضا باهنر و احمد مازنی و کلی سردار و سرتیپ و سیاستمدار دیگر را مهمان جشن‌اش می‌کند یک رایزنی مختصر هم کند برای دیدار با رییسی؟؟؟

سوم آن که چرا در این نامه حتی در حد یک خط به ماجرای توقیف “خانه پدری” اشاره نشده؟؟ چرا آقا یا خانم خانه سینما(!!؟؟) جرات ندارد حتی وقتی نامه‌ای به رییس دستگاه قضا می‌نویسد با شفافیت درباره چرایی نگارش نامه حرف بزند؟؟؟ مگر آن که هدف نگارش این نامه نه حل مشکل “خانه پدری” که فرصتی برای تعاملات دیگر(!!!) بوده باشد؟

سینماروزان آماده است پاسخ نگارنده یا نگارندگان نامه مذکور به پرسشهای سه‌گانه فوق را بی کم و کاست منعکس کند.




چه کسی مخالف اکران این فیلم ضدملکه است؟ وزیر ارشاد یا رییس سازمان؟؟

سینماروزان: در کوران مناقشات برآمده از توقیف “خانه پدری” یک دیالوگ قابل توجه شکل گرفت میان رییس سازمان سینمایی حوزه هنری و معاون سابق نظارت.

محمد حمزه‌زاده رییس سازمان سینمایی حوزه هنری پرسشی طرح کرد درباره سرانجام فیلم ضدملکه “دیدن این فیلم جرم است” و چرایی عدم اکران این فیلم.

ابراهیم داروغه‌زاده معاون پیشین نظارت در پاسخ به حمزه‌زاده به صراحت از صدور پروانه نمایش این فیلم حرف زد و نوشت: شما که می‌دانید اکران فیلم پس از تایید شورا طبق قانون از اختیارات وزیر و رییس سازمان است. مسأله اصلی احترام و پایبندی به قوانین جمهوری اسلامی‌ است که متأسفانه توسط عده‌ای از دوستان حزب‌الهی رعایت نمی‌شود.

داروغه‌زاده ادامه داد: اختیارات شورای پروانه نمایش و رییس سازمان و وزیر محترم در قانون پیش‌بینی شده است. دعوت به تبعیت از قانون این قدر سخت است؟ امیدوارم فیلم محصول حوزه هنری هم بزودی اکران شود.

آنچه معاون پیشین نظارت درباره اختیارات وزیر و رییس سازمان در ماجرای عدم اکران “دیدن…” گفته بیش از هر چیز این ظن را پیش‌رو می‌گذارد که وزیر ارشاد مخالف اکران این فیلم ضدملکه است یا رییس سازمان سینمایی؟؟؟

ریشه این مخالفت کجاست؟؟ اینکه “دیدن‌‌‌…” بدون جانبداری از چپ و راست هم متحجرین بی‌مغز را زده و هم شبه‌روشنفکران متصل به ملکه را؟؟

بهتر نیست به‌جای ممانعت از اکران فیلم، خیلی سریع شرایط اکران فیلم فراهم شود تا خدای نکرده این حس به صاحبان آثار دست ندهد که یکی از مدیران فرهنگی مملکت، خویشتن خویش را در آینه فیلم دیده‌اند و به همین خاطر جلوی اکران را گرفته‌اند؟؟؟




بعد از جنجال بر سر فیلم عیاری، حالا حمله فراستی به فیلم همایون غنی‌زاده ⇐ “خانه پدری” شرف دارد به “مسخره باز”!/ “مسخره‌باز” به شدت ناچیز است!!/حتی دو پلان درست ندارد/”مسخره‌باز” توهین به سینماست!!/این فیلم فقط به دنبال پول است از طریق متفاوت‌نمایی!!

سینماروزان: بعد از توقیف “خانه پدری” توسط دادسرای فرهنگ و رسانه و اطلاعیه دادستانی درباره اینکه صاحبان این فیلم، اصلاحات لازم در آن را انجام نداده بودن و البته رفع توقیف بعدی توسط ابراهیم رییسی، رییس دستگاه قضا، مسعود فراستی با گذر از فیلم کیانوش عیاری حملات تندی را نثار “مسخره‌باز”همایون غنی‌زاده کرد.

مسعود فراستی در “هفت” گفت: از نظر من، “خانه پدری” شرف دارد به فیلم “مسخره باز” اما همچنان میگویم که این فیلم مشکل دارد. “مسخره باز” از جمله آثاری است که نمیدانم با چه طرف هستم. نه سینماست نه تئاتر! چون ماقبل بد و ماقبل نقد است! این اثریست که جایزه هم‌ میگیرد و معلوم نیست که بر چه اساسی جایزه میگیرد!

فراستی ادامه داد: کارگردان “مسخره‌باز” پشت سینمایی ندارد. مطلقا تصاویر سینمایی متحرک ندارد. تصاویر ایستاست و دفرمه میشود. پست مدرنیسم ها یک فرهنگی دارند. هیچ چیز جدی در فیلم وجود ندارد. فیلم به شدت ناچیز است. حتی دو پلان درست ندارد.

مسعود فراستی افزود: “مسخره باز” یک بابک حمیدیان دارد که خودش بازیگر جدی است‌ ولی اینکه چه تکرار شود و نقطه دید فیلم برای چه کسی است مشخص نیست. “کازابلانکا” یک فیلم عاشقانه است ولی هر بار که در این فیلم در موردش صحبت میشود حال بهم زن است. این فیلم توهین به سینماست. این فیلم فقط به دنبال پول است از طریق متفاوت نمایی و خیلی مانده که به بد برسد.




درگذشت ابراهیم آبادی؛ بازیگر خونگرمی که یک ماه بستری و یک هفته در کما بود ولی هیچ مدیری به عیادتش نرفت!

سینماروزان: ابراهیم آبادی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون بعد از حدود یک هفته بستری بودن در بیمارستان، در سن ۸۵سالگی درگذشت.

این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون از حدود یک ماه قبل در بیمارستان بستری بود، از دو هفته قبل با پایین آمدن سطح هوشیاری، به کما رفت؛ اگرچه علائم پزشکی از بالا آمدن اندک هوشیاری در روزهای گذشته حکایت داشت، ولی وی در نهایت عصر روز پنجشنبه نهم آبان ماه در بیمارستان درگذشت.

ابراهیم آبادی از آن بازیگران خونگرمی بود که بی‌ادعا کار هنریش را پی گرفت و همین بی‌ادعایی در روزگار مدعیان توخالی، باعث شد در مدت یک ماهی که در بیمارستان بستری بود، هیچ کدام از مدیران صنفی یا دولتی سینما سراغش نرود.

ابراهیم آبادی متولد سال ۱۳۱۳ بود و زیر نظر اساتیدی همچون علی اصغر گرمسیری به تحصیل پرداخت، برای ادامه تحصیل به «پراگ» رفت و مدرک تحصیلی کارگردانی تئاتر را از این شهر گرفت.

آبادی در تمام سال‌های فعالیت حرفه‌ای خود علاوه بر فعالیت در تئاتر، در فیلم‌ها و سریال‌های زیادی بازی کرد که فیلم‌های «عطر کافور عطر یاس»، «توکیو بدون توقف»، «صد سال به این سال‌ها»، «مومیایی 3»، «آپارتمان شماره 13» ، «دزد عروسک‌ها» و «گراند سینما» از آن جمله هستند.

همچنین سریال‌های «مختارنامه»، «پاورچین »، «شب دهم» و «معصومیت از دست رفته» از جمله آثار شناخته شده وی در تلویزیون هستند.




مرور بخش‌هایی از اظهارات ساموئل خاچکیان در آخرین گفتگوی تخصصی پیش از مرگ⇐فکر نمی‌کنم حتی دو فیلم از هیچکاک را هم به‌طور کامل دیده باشم!!/به عقیده‌ من محسن مخملباف، یک فیلم‌ساز فوق‌العاده است!/بخشی اعظم از تولیدات بعد از انقلاب، آشکارا از سینمای پیش از انقلاب تأثیر گرفته‌اند!

سینماروزان: ساموئل خاچکیان اگر زنده بود، ۲۹مهرماه امسال، ۹۶ ساله می‌شد ولی شانزده سال قبل و بعد از مدتها ابتلا به آلزایمر درگذشت درحالی که ردپایی پررنگ از خویش در تاریخ سینمای ایران به جای گذاشت و زودتر از آن که سینمای کدر جشنواره‌پسند رونق گیرد با ساخت فانتزی-کمدی “شب نشینی در جهنم” نامزد خرس طلای برلین شده بود!

مرور بخش‌هایی از آخرین گفتگوی تخصصی خاچکیان که سه سال پیش از مرگش با امید نجوان در “فیلم” انجام شده بود، نکاتی قابل تامل دارد.

ساموئل خاچکیان با رد تاثیرپذیری از هیچکاک بیان داشت: سال‌ها قبل سازمانی به نام «شما و مطبوعات» بریده‌ نشریات و جراید را برای مشترکانش می‌فرستاد. من هم مشترک آن مجموعه‌ها بودم و تعدادی از آن‌ها را تا امروز نگه داشته‌ام. در آن بریده جراید، نقد فیلم‌های من هم بود. وقتی آن‌ها را مطالعه می‌کردم متوجه شدم اکثر منتقدان نوشته‌اند ساموئل خاچیکیان از فیلم‌های آلفرد هیچکاک یا سینمای پلیسی آمریکا تقلید کرده است. در حالی که من فکر نمی‌کنم از هیچکاک حتی دو فیلم را به طور کامل دیده باشم؛ مثلاً “طلسم‌شده” را هیچکاک ساخته؟ ولی من تا مدتها این را نمیدانستم! اتفاقاً معتقدم فیلم‌ساز باید خلاق باشد. فیلم‌سازی که تأثیر بگیرد فیلم‌ساز نیست، مقلد است.

خاچکیان با اشاره به مساله تفاوت محصول باکیفیت با محصول مطلوب مخاطب که همچنان در سینمای ایران مشاهده می‌شود، گفت: تماشاگران ما خوراک تصویری می‌خواهند و در عین حال خطرناک‌ترین عنصر در کارِ فیلم‌سازی به شمار می‌روند؛ چون زمانی فیلمی که حرفی برای گفتن ندارد خوب فروش می‌کند و زمانی دیگر فیلمی پرهزینه با استقبال مواجه نمی‌شود!

خاچکیان درباره سطح کارگردانی در سینمای ایران بیان داشت: کارگردانِ خوب، کم نداریم. کسانی مثل محسن مخملباف که به عقیده‌ من یک فیلم‌ساز فوق‌العاده است.

ساموئل خاچکیان با تایید تقلید بخشی از سینمای پس از انقلاب از سینمای موسوم به فیلمفارسی، گفت: قبول دارم که تماشاگران امروز سینما مخاطبان سینمای دیروز نیستند. سینمای ایران قدمتی طولانی دارد ولی تماشاگران آن نشان داده‌اند که فهم و درک خوبی دارند. اغلب از آثار ضعیف انتقاد می‌کنند و به استقبال فیلم‌های خوب می‌روند. البته ناگفته نماند که بخشی اعظم از تولیدات سال‌های اخیر آشکارا از سینمای پیش از انقلاب تأثیر گرفته‌اند؛ فقط موضوع عوض شده و رنگ‌ولعاب تازه‌ای یافته است.




بهروز افخمی روی آنتن زنده⇐هزینه تولید یک فیلم بیشتر از 500، 600 میلیون تومان نیست ولی دستمزد بازیگران باید جداگانه حساب شود!!/داریوش ارجمند ضعیف کش است و به محض اینکه در موقعیت غیرقابل جانشین کردن قرار بگیرد و بفهمد نمی شود عوضش کرد کارهایی می کند که من تحملش را ندارم!/ارجمند بازیگران دیگر را تحقیر و اذیت می کند و اخلاق خوشی ندارد!/من “فرزند صبح” را با پول خودم(!!) برای از بین بردن آن آبروریزی که نسخه قبلی به وجود آورده بود درست کردم!/اکران عمومی “فرزند صبح” باید تدریجی و درازمدت و در تعداد کمی سینما باشد/با قانون جدید لازم نیست برای پخش صدای فرهاد در «فرزند صبح» از همسرش اجازه گرفته شود!!/همسر فرهاد به اشتباه فکر میکند صاحب حقوق معنوی فرهاد است!/”سن پطرزبورگ2″ را نمیسازم چون علاقه ندارم بازیگرانی که خودم در “سن پطرزبورگ” مشهورشان کردم دستمزدی بیش از من بگیرند!/در سینمای پس از انقلاب فقط خسرو شکیبایی بود که به مانند بهروز و فردین سایه اش بر فیلمهایش سنگینی میکرد!/حق نوید محمدزاده است که دستمزد بالایی بگیرد ولی دیگر بازیگرانی در حد و اندازه بهروز و فردین نداریم/مشغول ساخت سریال اکشن-حادثه ای-کمدی-ترسناک “رعد و برق” درباره سیل نوروزی هستم!!

سینماروزان: بهروز افخمی با حضور روی آنتن زنده شبکه سه به زعم خود حملات تندی را نثار داریوش ارجمند، پوران گلفام و بازیگران “سن پطرزبورگ” کرده و به ذکر خیر بهروز وثوقی، فردین و خسرو شکیبایی پرداخت.

افخمی در ابتدا در پاسخ به اینکه آیا دستمزد بازیگران شرایط نامعقولی در سینمای ایران دارد، گفت: بله همینطور است و همیشه استثنائاتی هم وجود دارد. یکی دو تا از بازیگران کسانی هستند که صاحب فیلم به حساب می آیند و حتی اگر فیلم را کارگردانی نکرده، تاثیر او در فیلم بیشتر از کارگردان است.

وی افزود: در قبل از انقلاب فردین و بهروز وثوقی همین حالت را داشته اند. البته فردین خودش کارگردانی هم می کرده است. وثوقی هم تهیه کننده خلاق بود و به تمام کار موثر بود. چنین بازیگرانی در این اندازه حالا نداریم اگر داشتیم اینکه دستمزدشان  اندازه بودجه کل فیلم باشد می ارزید.

این کارگردان یادآور شد: مرحوم خسرو شکیبایی چنین حالتی داشت. او نه پول داشت، نه کارگردانی به آن معنا می کرد اما وقتی در فیلمی حضور داشت، حضور او حتی بیشتر از کارگردان حس می شد و سایه می انداخت. بازیگرانی بودند که چنین حالتی داشتند اما حالا بازیگری که آنقدر هوش و خلاقیت خود را نشان داده باشد که فیلمی را ببینیم تا حس و حالی که او در فیلم ایجاد کرده ببینیم ندارد.

وی اضافه کرد: بازیگران خوب داریم که دستمزدشان بالا و حقشان است دستمزد خوبی بگیرند. مثلا نوید محمدزاده خوب است.

افخمی تاکید کرد: همه جای دنیا دستمزد بالا طوری کلک است تا به بازیگر مسلط شوند. مثلا اگر درآمریکا نمی توانید با بازیگران مشهور کار کنید مگر اینکه فرض کنید 20 میلیون دلار یا چه می دانم 10 برابر بودجه ای که می شود یک فیلم را ساخت داشته باشی تا بتوانی دستمزد او را بدهی.

وی افزود: این یک کلک است و بازیگران را به برند تبدیل کرده اند. آنها یک علامت تجاری هستند و دستمزدشان آنقدر بالا رفته که کسی نتواند با آنها کار کند. در نتیجه پخش سه تا 5 هزار سینما فقط با آن بازیگران مشهور ممکن می شود و این درست کردن نوعی انحصار است. عرصه پخش وعرضه فیلم و مسلط شدن به بازار از راه هایی که غیرقانونی نیست و غیرقابل تعقیب است.

این کارگردان تصریح کرد: در ایران هم دارند همین کار را می کنند اما اغلب بازیگرانی که دستمزدشان بالا است حتی کسانی نیستند که مردم بخواهند در آن سطح وسیع ببینندشان. مثلا فکر کنید فیلمی یک میلیون مخاطب داشته نهایتا خیلی بالا دو میلیون تماشاچی داشته است اما هیچ کدام از این بازیگران نمی توانند تضمین کنند که مخاطب به دیدن هر فیلمی که در آن حضور دارند بیاید.

افخمی یادآور شد: مسئله به شکل کلک هایی که در صنعت و نظام سرمایه داری اتفاق می افتد و سعی می کنند نوعی انحصار درست کنند. پولهای بادآورده ای هم اخیرا در سینما آمده و اغلب برای کسانی است که حتی اگرپولشان سالم باشد و کثیف هم نباشد آدمهایی هستند که در این کار آشنایی ندارد و بلد نیستند و هرچیزی که واسطه ها بگویند قبول می کنند. خیلی هایشان دوست دارند با سلبریتی ها عکس یادگاری بگیرند و همان نظام صنعتی که نظام مبتذلی است و سلبریتی بازی به اصطلاح امروز متداول بشود. البته باز هم تاکید می کنم که بعضی از بازیگران هستند که واقعا هنرمندند و باهوش هستند و با حس و حال بازی می کنند و روی نقششان کار می کنند و خیلی هم در طول سال فیلم بازی نمی کند واگر دستمزدی می گیرد حق اش است.

وی در پاسخ به اینکه آیا غیر از نوید محمدزاده میتوانید مثال دیگری برای این جنس بازیگران بزنید، گفت: سه چهار تا از این جوان ها هستند. اسم او از ذهنم رفت. همان که در فیلمهای مهدویان بازی می کند. جواد عزتی که به اندازه نوید خوب است. او خیلی باهوش است وکارش ریزه کاری دارد و معلوم است چه کارگردان دقت کرده باشد چه نکرده باشد او کار خودش را خوب انجام می دهد.

کارگردان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» در این باره که راست است برخی بازیگران دستمزدشان بالای یک میلیارد تومان است، افزود: نمی دانم درباره چه کسانی حرف می زنید. برخی بازیگران هستند که بخشی دستمزد و بخشی درصد می گیرند و درآمدشان ممکن است بالاتر هم برود. برخی هم هستند که بازیگر نیستند، سلبریتی و یک علامت تجاری هستند. کسی پول بادآورده دارد و می خواهد با بازیگران عکس یادگاری بگیرد و اعتبار بگیرد که فلان بازیگر را استخدام کرده ام.

وی در خصوص شبکه نمایش خانگی گفت: به طور کلی خیلی از بازیگران شبکه نمایش خانگی بازیگر واقعی نیستند و ارزش پولی را که به عنوان سلبریتی خرجشان می شود ندارند اما در شرایط هرکی به هرکی با پولهای بادآورده پول می گیرند. این بی لیاقتی فیلمسازان است که باعث شده این اتفاقات بیفتد.

وی یادآور شد: هزینه های یک فیلم بیشتر از 500، 600 میلیون تومان نیست و دستمزد بازیگران هم باید جداگانه حساب شود. برای جوانی که فیلمنامه خوب دارد و بیشتر از 300، 400 میلیون نتوانسته تهیه کند ممکن است با بازیگرانی که گران هستند اما استثنائا ارزان میگیرند کار کند.

افخمی درباره پروژه «سن پطرزبورگ» که گفته بود با توجه به گران شدن فیلمنامه نویس و بازیگر آن احتمال ساخت قسمت دو آن وجود ندارد، توضیح داد: فقط این نیست. من اساسا یک قائده برای خودم دارم و هیچوقت حاضر نشدم فیلمی بسازم که دستمزد بازیگرش از دستمزد خودم بیشتر باشد. بازیگرانی که خود من باعث موفقیتشان شده است شده در فیلمی دستمزدی پیشنهاد کرده اند که با دستمزد من برابر یا از آن بالاتر بوده و همان جا اخراج شده اند. کارگردانی که برای خودش شخصیت داشته باشد اینگونه است.

کارگردان «روباه» اذعان کرد: خود ما زمانی که جوان بودیم فکر می کردیم سینمای ایران را قبول نداریم و می خواهیم آن را زیر و رو کنیم و خودمان می خواهیم فیلم بسازیم اما جوان های امروز ترسو هستند و فکر می کنند باید سرمایه گذار پیدا کنند و بازیگران با آنها رفاقت کنند. بازیگر جدا از دستمزدی که می خواهد سر صحنه کارگردانی هم می کند هر نقشی هم بازی نمی کند. فیلمهایی را می بینید که دو بازیگر بدترین انتخاب ها هستند اما معلوم است کارگردان در مقابل خواست شخصی آنها کوتاه آمده است.

وی درباره سریال «کوچک جنگلی» که داریوش ارجمند اخیرا در «سلام صبح بخیر» در خصوص جدایی ناصر تقوایی و جایگزینی افخمی به او حمله کرده بود، گفت: من همیشه گفتم بگذارید افسانه ای که ناصر تقوایی تعریف می کند در تاریخ بماند. برای من و کسانی که سریال را دیده اند این موضوع خیلی اهمیتی ندارد. برای مخاطبان نباید مهم باشد چه کسی این سریال را ساخته، مگر مردم محضردار هستند که این فیلم را به نام من یا تقوایی بزنند؟؟ درباره ارجمند هم باید گفت باید بگذاریم نقل شما در تاریخ بماند. عیبی ندارد مردم سریال «کوچگ جنگلی» و بازی علیرضا مجلل را به عنوان کوچک جنگلی دیده اند ایشان را هم به عنوان مالک اشتر دیده اند و اهمیتی ندارد ایشان دارد چه می گوید.

افخمی تاکید کرد: من نمی خواهم جزئیات را تعریف کنم چون اگر تعریف کنم مسلما به نفع آقای ارجمند نیست. دلیلی ندارد بگویم.

یک زمانی آقای ارجمند در جلسه ای همین غر را می زد من با او شوخی کردم و گفتم ما در حال کودتا بودیم و داشتیم کارگردانی مثل تقوایی را که یک سال و نیم با تو کار می کرد و عوامل داشت کنار می گذاشتیم و من معلوم است که بازیگران جانشین را با خودم آورده بودم چون نمی توانستم به تو اعتماد کنم.

وی تصریح کرد: داریوش ارجمند ضعیف کش است و به محض اینکه در موقعیت غیرقابل جانشین کردن قرار بگیرد و بفهمد نمی شود عوضش کرد کارهایی می کند که من تحملش را ندارم اما شنیده ام در فیلمهای دیگران کرده است. بازیگران دیگر را تحقیر می کند و اذیت می کند و اخلاق خوشی ندارد. چیزهایی که درباره او شنیده ام و آن موقع هم شنیده ام باعث شد نتوانم اعتماد کنم که به او نقش اول را بدهم. او خیلی هم اصرار داشت و نگران بود که سالها درباره این نقش کار کرده و از او انتظار دارند و در مشهد با این ریش و موی بلند گشته است. ولی من به شوخی به او گفتم ما داشتیم کودتا می کردیم و نمی توانستیم به تو که رابطه ای قدیمی با ناصر تقوایی داشتیم اعماد کنیم و اگر برای ما گربه رقصانی می کردی نمی دانستم چه کار کنم. یعنی اگر این یک کودتای جدی بود و من هم استالین بودم تو را تیرباران کرده بودم و الان هر هفته سر قبرت می رفتم و می گفتم مرد خوبی بود و گناهکار نبود و ما مجبور شدیم!

افخمی درباره نسخه جدید «فرزند صبح» و مشکل برای استفاده از صدای فرهاد نیز گفت: هیچ مشکلی به وجود نیامده است. به خاطر بی اطلاعی از قانون مسئله ای به شکل خنده داری ادامه پیدا می کند آن هم این است که خانم پوران گلفام زن فرهاد فکر می کند صاحب حقوق معنوی آهنگهای فرهاد است، در حالی که اگر یک بار قانون مولف و مصنف را بخواند می فهمد حقوق معنوی قابل انتقال نیست، او می تواند ادعا کند برای فیلمی که مابه ازای مادی داشته و فروش کرده درصدی سهیم باشد اما ایشان این کار را نمی کند او می کوشد که مثل آدمی با ژست اپوزیسیون روی میراث معنوی فرهاد چنبره بزند. او فکر می کند آن جایی که او صلاح می داند باید از صدای فرهاد استفاده کرد.

وی تاکید کرد: لازم نیست با قانون جدید اجازه ای از او گرفته شود. او شکایتی هم از تلویزیون کرد و باعث شد صدای فرهاد از تلویزیون پخش نشود. این شکایت غیرقانونی بود و او گفته بود تلویزیون از صدای فرهاد استفاده ابزاری می کند در حالی که میراث معنوی فرهاد به او منتقل نشده است. من دارم قانون را تعریف می کنم اما گلفام و وکیلش قانون را نخوانده اند. شکایت او هم باعث شد صدای فرهاد از تلویزیون پخش نشود و گفتند سری را که درد نمی کند دستمال نمی بندیم و بخش حقوقی تلویزیون خیلی جدی نبوده است. به هر حال براساس قانون جدید از زمانی که می شود از یک آهنگ استفاده کرد گذشته است.

این کارگردان  درباره سرنوشت اکران «فرزند صبح» گفت: من «فرزند صبح» را با پول خودم برای از بین بردن آن آبرو ریزی که نسخه قبلی به وجود آورده بود درست کردم. واقعیت این است که در فضای سینمای فعلی اصلا برایم اهمیت ندارد این فیلم را در یک نمایش عمومی وسیع شرکت بدهیم فقط این برایم مهم است کسانی که نسخه قبلی فیلم را دیده بودند ببینند که این فیلم خوبی است.

افخمی یادآور شد: بلایی که سر ما آوردند معلوم نیست بر اساس چه انگیزه هایی سر ما آمد. برای فیلم «فرزند صبح» تا زمانی که من فیلمبرداری را تمام کردم و تا دو سال بعد که سیف الله داد تدوین آن تمام کرد هیچ دستمزدی به ما پرداخت نشد ضمن اینکه پولهایی لازم بود برای چاپ کار. اما به محض اینکه من به کانادا رفتم به سلیقه خودشان فیلم را مثله کردند و به شکل خجالت آوری آن را با تدوین 140 دقیقه ای سرهم کردند 50 دقیقه آب به آن بستند. چاپ وحشتناک، دوبله و موسیقی و… آن یک چیز افتضاحی بود و با اصرار در جشنواره در مسابقه شرکت دادند. در حالی که فیلم امام که در مسابقه نباید شرکت کند چون اگر برنده شود میگویند چون فیلم امام بوده برده و فیلمسازان جوان آه می کشند که ما فیلم خوبی ساخته بودیم که به این خاطر این اثر دیده نشد اگر هم فیلم جایزه نبرد که می گویند ببین چقدر بد بوده که جایزه نگرفته. اما فیلم امام نباید مورد رقابت قرار بگیرد.

وی تاکید کرد: لطفا تدوین سیف الله داد را ملاحظه کنید.امیدوارم اکران عمومی در شان امام و تدریجی و درازمدت در تعداد کمی سینما برای کسانی که دوست دارند فیلم را ببینند باشد. نمی خواهم در معرض اکران 150 سینمایی قرار بگیرد که بگویند پشتشان گرم است و سینمای ایران را مصادره کرده اند.

این کارگردان در پایان درباره سریال «رعد و برق» که مشغول ساخت آن هست نیز توضیح داد: فکر می کنم این سریال برای ماه رمضان نمایش داده می شود و یک چیزی در مایه های فیلم حادثه ای اکشن و قدری کمدی با لحظاتی تاثر آور و ترسناک است، درست مثل خود سیل که اول به نظر می رسید فاجعه بزرگی باشد اما یادآور انقلاب بود.




اظهارات بی‌تعارف جواد هاشمی علیه جشنواره پرهزینه کودک⇐دیگر در جشنواره کودک شرکت نخواهم کرد!/جشنواره کودک یک جشنواره فرمایشی است!!/ داوران جشنواره کودک هیچ ربطی به سینمای کودک و نوجوان ندارند!!/داورانی که جشنواره کودک و نوجوان را داوری می‌کنند حتی نمی‌دانند فانتزی کودکان چیست/جشنواره کودک تنها برای نمایش فیلم‌هایی است که هیچ ربطی به مخاطب کودک ندارند!!!

سینماروزان: هرچند فاصله‌ای کوتاه تا ۱۴۰۰ داریم ولی همچنان شاهد امتداد حیات ساختارهایی هستیم که در دهه شصت برای سینمای ایران چیده شد؛ ساختارهایی که شاید در زمان خود مفیدفایده بودند ولی بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه فقط و فقط، هستند چون باشند و هیچ مدیر سینمایی هم جرات ندارد براساس کارکرد این ساختارها به تعدیل یا حذف‌شان دست زند.

جشنواره فیلم کودک از جمله ساختارهای باقی مانده از آن روزگار است که هرچند در سالهای اخیر هزینه‌ای میلیاردی برای برگزاریش صرف شده ولی چنان که باید نتوانسته اثرگذاری مطلوبی در ارتقای سینمای کودک داشته باشد.

سیدجواد هاشمی که در سالهای اخیر درگیر تولید فیلمهای کودک شده است درباره حضور فیلم تازه‌اش «شهر گربه‌ها» در جشنواره‌های داخلی، به “مهر” توضیح داد: تصمیم گرفته‌ام که دیگر در جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان شرکت نکنم، باید بگویم فیلم می‌سازم تا توسط مردم دیده شود. جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان یک جشنواره فرمایشی است و این امر از انتخاب داورانش که هیچ ربطی به سینمای کودک و نوجوان ندارند گرفته تا انتخاب آثاری که چندان مورد علاقه مخاطب نیست، کاملا مشخص است.

وی ادامه داد: به همین دلیل لزومی نمی‌بینم تا آثار من در این جشنواره‌ها شرکت کنند، تاکید می‌کنم که هیچ انتقادی به جشنواره ندارم و معتقدم این جشنواره باید همان طور که تا امروز اداره شده پیش رود، جشنواره‌ای که تنها برای نمایش فیلم‌هایی است که هیچ ربطی به مخاطب کودک ندارند.

هاشمی گفت: از زمانی که گزینه انتخاب تماشاگر را از جشنواره فیلم کودک و نوجوان حذف کردند دیگر لزومی به حضور در جشنواره نیست، چرا که این بخش بخشی بود که بچه‌ها به کارهای من جایزه می‌دادند. در حال حاضر داورانی که سینمای کودک و نوجوان را داوری می‌کنند حتی نمی‌دانند فانتزی کودکان چیست.

این کارگردان در پایان تاکید کرد: ترجیح می‌دهم در جشنواره بزرگ‌تر یعنی چرخه اکران عمومی فیلم‌ها شرکت کنم و در آنجا جایزه خود را از بچه‌ها بگیرم.




اظهارات جامعه‌شناسی که عضو هیات علمی دانشگاه تهران است⇐مهمترین نقش را در نابودی موسیقی محرم، رسانه‌های رسمی ایفا می‌کند!!!/چرا در عمده هیئت‌ها و حتی در اغلب شبکه‌های صداوسیما، شب شام غریبان، موسیقی‌های هیجانی پخش می‌شود و اصلاً حسی به شنونده منتقل نمی‌شود؟؟/درباره کیفیت اذان‌گویی باید موسیقی‌دان‌هایی مثل حسام الدین سراج و شجریان نظر دهند!!/اگر با موسیقی، ترسیم عاشورا می‌کردیم می‌توانستیم از اول محرم تا آخر محرم ده‌ها اپرا و ارکستر محرمی اجرا کنیم!/با این همه خواننده‌ای که درباره امام رضا(ع)خوانده‌اند، می‌شود در مراسم امام رضا(ع) کنسرت‌های اپرا در مشهد بگذاریم!!/چرا به سمتی می‌رویم که مراسمات محلی و مساجد ما بیشتر پاتوق پیرمردها و پیرزن‌ها شود؟؟

سینماروزان: نشست تخصصی «مطالعه انتقادی ابعاد هنری و رسانه‌ای موسیقی محرم» با حضور ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی گروه مردم‌شناسی دانشگاه تهران در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.

ابراهیم فیاض در این نشست به ساختار اصلی کارکرد موسیقی در دین پرداخت و به تفاوت موسیقی اربعین با موسیقی دهه اول محرم اشاره کرد و در خلال صحبتهایش ادعاهایی را هم درباره رسانه ملی و هم درباره موسیقی محرم بیان کرد.

متن کامل سخنان فیاض را بخوانید:

متأسفانه مانند بسیاری از چیزها نسبت به موسیقی محرم جاهل هستیم و رسماً با ناآگاهی در حال نابودی آن می‌باشیم. مهمترین نقش را هم در نابودی موسیقی محرم، رسانه‌های رسمی و اغلب برنامه‌های رسانه ملی ایفا می‌کند. البته ناآگاهی در حوزه مسائل و آیین‌های دینی تنها مختص رسانه ملی نیست و متأسفانه از برخی چهر‌ه‌های برجسته و حتی علما نیز رفتارهای ناآگاهانه می‌بینیم. برای مثال یکی از آقایان علما درباره عَلَم گفته است: «این آهن پاره‌ها چیست که بر دوش می‌کشید و حمالی می‌کنید» در حالی که اگر کمی درباره مسائل محرم مطالعه داشتیم، متوجه می‌شدیم که عَلَم با توجه به وجوه زیبایی‌شناختی‌ای که دارد، نه‌تنها آهن پاره نیست بلکه باغ شهادت است. این را مولوی هم اشاره کرده. هر یک از تیغه‌هایی که در عَلَم استفاده می‌شود، نشانگر یک سرو است و سرو میانی، نماد امام حسین(ع) است که دو پر را به نشانه کلاه خود روی آن می‌زنند. همچنین در عَلَم به عنوان باغ شهادت، حیوانات و گل‌های دیگری مثل طاووس هم می‌بینیم؛ شکل کلی خود عَلَم را هم اگر دقت کنید شبیه سرو است و موازنه‌های زیباشناسی دارد. با این همه تمثیل‌های زیبا من نمی‌دانم چگونه می‌توان به عَلَم عنوان آهن‌پاره را اطلاق کرد! مردم بیشعور نیستند، اتفاقاً با تمام شعور دارند باغ شهادت را حمل می‌کنند که این هم بعد عرفانی دارد و هم بعد زردتشتی. قبل از اسلام سرو نمونه انسان کامل بود؛ اگر همین الآن به قبرستان زردتشتی‌ها بروید می‌بینید که بالای همه‌ی قبور نشانه سرو است. شیراز هم که می‌روید در آرامگاه حافظ، نشانه‌های سرو را بسیار می‌بینید. این سرو تعبیر به انسان کامل و امام می‌شود که حالا من نمی‌خواهم وارد بحثش بشوم.

انسان‌ برای اینکه دچار پوچ‌گرایی، هیچ انگاری و نهیلیسم زمانی نشود و به زمان و مکان قید بزند تا نسبی‌گرایی مطلق ایجاد نشود، نیاز دارد زمان را قطعه قطعه کند. این کار با مراسم‌هایی مثل ماه رمضان، ماه محرم، ایام فاطمیه و سایر مراسمات عزاداری و جشن‌ها رخ می‌دهد. هر چه این انقطاع زمانی بیشتر باشد فرهنگ و ساختار اجتماعی بیشتر تولید می‌شود. اما متأسفانه در تقسیم مناسبات فرهنگی و اجتماعی ضعف جدی داریم و من هم بارها گفته‌ام ولی کسی توجه نمی‌کند در حالی که اندیشمندی مثل ماکس وبر به این مراسمات در آلمان بسیار توجه کرده است. موسیقی انقطاع زمانی و تحولات زمانی را انجام می‌دهد و اعلام می‌کند.

موسیقی احساس ایجاد می‌کند، احساس به حس و حس به فکر تبدیل می‌شود. به همین دلیل است که موسیقی طبق لغت یونانی خودش به معنای فکر و اندیشه است. کشوری که به موسیقی نزدیک می‌شود به شدت دارای رشد است. مخاطب موسیقی هم نسل جوان است و باید دقت کرد که الآن پیشبرنده تحولات جهان چه در شیلی و چه حتی در حیطه محیط زیست جوانان ۲۰ ساله هستند.

کارکرد اصلی موسیقی در ایام محرم هم همین است. یعنی ما با موسیقی انقطاع زمانی و ورود به سال جدید محرم را اعلام می‌کنیم. این موسیقی‌ها هم نسبت به زمانی که ترسیم می‌شود، کاربردی و راهبردی است. شهرهایی که فرهنگی‌تر و تاریخی‌تر هستند موسیقی در آن‌ها پیچیده‌تر است. مثلاً در زادگاه خود من کازرون چندین موسیقی داریم. یک موسیقی از چهار تا هشت بعد از ظهر نواخته می‌شود که به آن دُهل می‌گوییم و نشانه اعلام است. در نوع خودش اوپراست. لحظه اول با تراژدی شروع می‌کند و سورنایی می‌نوازد که رگ رگ بدن انسان از هم جدا می‌شود. بعد طبل را به عنوان مقدمه جنگ می‌زنند و کم کم طبل به نشانه‌ی آغاز جنگ تند می‌شود. بعد حماسی و ناگهان سکوت می‌شود که خلأ هشدار دهنده‌ای ایجاد می‌کند. بعد از سکوت تقریباً ده پانزده دقیقه‌ای، موسیقی‌ای شروع می‌شود که به آن دَمام می‌گویند. این موسیقی به گونه‌ای است که انگار لشکر وارد می‌شود. اینجا هنوز مراسم عزاداری شروع نشده و مردم با این دمام عزاداری را شروع می‌کنند که این دوباره خودش در مردم شناسی موسیقی بحث‌های مفصلی دارد. موسیقی دمام تا ظهر عاشورا نواخته می‌شود ولی شب شام غریبان موسیقیش نی است. که باز هم متأسفانه در عمده هیئت‌ها و حتی در صداوسیما شب شام غریبان همان موسیقی‌های هیجانی پخش می‌شود و اصلاً حسی به شنونده منتقل نمی‌شود که او بفهمد چه خبر شده است.

پس اولین جایی که دین خودش را نشان می‌دهد در هنر است که موسیقی مهم‌ترینش است. شما ببینید اولین جایی که دین شروع می‌شود، اذان است. در تاریخ اسلام هم می‌بینیم اولین باری که در مکه و مدینه مسجد ایجاد می‌شود، پیامبر به بلال می‌فرماید اذان بگوید. علتش هم این است که اگر بخواهیم معنایی حس شود تا تبدیل به مفهوم و روی آن فکر شود باید با موسیقی کار کرد. اذان صبح، ظهر و شب هم از نظر موسیقی متفاوت است. اذان صبح اگر مثل اذان ظهر خشن باشد همه متنفر می‌شوند. آن اذان صبحی را که پیرمردهای قدیمی می‌گفتند، گوش کنید. اذان مغرب هم باید متناسب با حال مردم باشد که خسته از سر کار برمی‌گردند. این را می‌توانید از موسیقی‌دان‌هایی مثل آقایان حسام الدین سراج و شجریان بپرسید که بیایند و درباره کیفیت اذان‌گویی حرف بزنند. متأسفانه ما همه‌ی این‌ها را در هم کرده‌ایم و این نشان می‌دهد موسیقی دین هم دچار انحطاط شده است.

ساز بعد تکنولوژیک موسیقی است و ساده نیست. همین الآن در این موسیقی مبتذل محرمی که داریم کلی بلندگوهای پیشرفته آورده‌اند که اگر این‌ها نباشند هیچ وقت صداهایشان اینقدر زیبا نمی‌شد. جالب است قبلاً هم این بلندگوها را تعبیر به بوق شیطان می‌کردند. مرحوم فلسفی در خاطراتشان آورده‌اند که وقتی در قم در منزل آقای بروجردی منبر می‌رفتند چون اجازه استفاده از بلندگو را نمی‌دادند مجبور بودم آنقدر فریاد بزنم که بعد تا تهران صدایم در نمی‌آمد! الآن هم همین‌کار را با تکنولوژی می‌کنیم و اگر اجازه می‌دادیم مردم از سازهایی در این موسیقی محرم استفاده کنند، خیلی خلاقیت‌ها و موسیقی‌های مختلفی شکل می‌گرفت.

پس موسیقی گذر زمان را که از نهیلیسم در آورد و غایتمندی رساند به شعور می‌رساند. شور در موسیقی تبدیل به شعور می‌رسد. زمان که تغییر می‌کند باید متناسب با آن تکنولوژیش هم بیاید. چون تکنولوژی است که زمان را تغییر می‌دهد. حالا ببینید اگر ما با موسیقی ترسیم عاشورا می‌کردیم می‌توانستیم از اول محرم تا آخر محرم ده‌ها اوپرا و ارکست محرم را اجرا کرد. نه فقط محرم بلکه در ایام و مناسبت‌های دیگر هم می‌توانستیم کلی کار کینم. مثلاً با این همه خواننده‌هایی که درباره امام رضا خوانده‌اند، می‌شود در مراسم ولادت امام رضا(ع) کنسرت‌های اوپرا در مشهد بگذاریم؛ امام رضا هم که کم بحث موسیقیایی و زیباشناختی ندارد.

نکته‌ دیگر اینکه موسیقی با زبان بدن همراه می‌شود که این همان رقص است. از نظر مردم‌شناسی می‌توان نماز را به نوعی همراهی زبان بدن(رقص) با موسیقی(اذان) دانست. به همین صورت سینه‌زنی و زنجیرزنی را هم می‌توان مصداقی از زبان بدن دانست. این عزاداری در هر گوشه مختلف، متفاوت است و باید به آن‌ها احترام گذاشت. نباید مراسمات محلی و بومی را خراب کرد. مثلاً من خودم در سعادت آباد راهپیمایی اربعین داشتیم که خیلی هم عالی بود و خانواده‌ها همه می‌آمدند و جوانان با موسیقی‌های خلاقانه و شعرهای خاص همراهی می‌کردند اما بعد گفتند باید یک خط شود، اول بردند میدان کاج و حالا هم منتقل کردند به میدان امام حسین که دوری راه باعث شد خیلی از همه محله‌ای‌های ما نتوانند شرکت کنند. مثل دعای کمیل و دعای ندبه‌ای که قبلاً در مساجد و محلات بود اما جمع کردیم در مهدیه تهران که حالا آن هم نابود شده است و با زور صداوسیما هم نمی‌شود آن را احیا کرد.

ما باید فهم کنیم که جهان به سمت تکثر می‌رود و حوزه‌های فرهنگی مختلفی ایجاد می‌شود. الآن حتی در اروپا که سکولاریسم بود حوزه‌های متکثر ایجاد شده است. اما ما برای ترویج مدلی رسمی، تمام نشانه‌های دینی را مثل همان عَلَم که گفتم، از زندگی مردم به اسم خرافه و… خارج کرده‌ایم و داریم با تهی‌سازی فرهنگی و نابودسازی معنایی، دین را از زندگی مردم خارج می‌کنیم. از همین‌رو به نظر من عملکرد رسانه در جهت تبلیغ فرهنگ محرم نیست، بلکه در مسیر نابودی آن قدم برمی‌دارد. جدا از رسانه ملی، مدیران دیگر بخش‌ها نیز به گونه‌ای عمل می‌کنند که نتیجه آن خارج شدن دین از زندگی مردم است.

جامعه بدون موسیقی، جامعه بدون فکر است. همانطور که گفتم دین تبدیل به هنر می‌شود اگر یک واسطه این وسط حضور نداشته باشد هنر به ابتذال رفته و تبدیل به فرم و بی‌معنا می‌شود. این واسطه که متأسفانه در حال نابودی است، ادبیات است. ما اگر ادبیات فاخر نداشته باشیم، موسیقی برجسته‌ای هم نخواهیم داشت و رو به انحطاط می‌رود و دیگر آن تهییج که باید جوانان را کند و آن نوع عزاداری که باید باشد نخواهد بود البته عراق و لبنان هم با توجه به تنوع موسیقیایی که دارند می‌توانند مانع این انحطاط شوند و ما اگر کار نکنیم غنای عربی به غنای محرم تبدیل و فراگیر می‌شود کمااینکه الآن باسم کربلایی همین کار را می‌کند و عبدالواسط در سوره مریم هم همین کار را کرد.

اگر موسیقی مشارکتی باشد و مردم خودشان بنوازند و خودشان عزاداری کنند رونق می‌گیرد. الآن به سمتی می‌رویم که مراسمات محلی و مساجد ما بیشتر پاتوق پیرمردها و پیرزن‌ها شده و جوان‌ها به سمت هیئت‌هایی با موسیقی‌های مبتذل کشیده شده‌اند. مراسمات محلی هم دارند تبدیل می‌شوند به مراسمات غذاخوری و چایی خوری! الآن در همین پیاده‌روی اربعین هم که در چله‌ی شعور است هر چه موکب‌ها را نگاه می‌کنم غذاست، انگار هیچ چیز دیگری جز غذا وجود ندارد!

موسیقی اربعین نباید عزاداری باشد، شما زیارت اربعین را با زیارت عاشورا مقایسه کنید؛ زیارت عاشورا پر است از حماسه، لعن و نفرین اما زیارت اربعین تماماً شعور، هدایت و نور است. حالا اگر بخواهیم موسیقی اربعین را بنوازیم باید مثل زیارت اربعین باشد اما چون ادبیات نداریم و متأسفانه کسی هم دنبال تولیدش نیست، نمی‌توانیم موسیقی متناسبی تولید کنیم. من فقط دیدم در این دهه آقای دکتر رفیعی خیلی ابتدایی به این زیارت و نکات ظاهری آن پرداخت. پس باید دقت کرد که موسیقی از چله به بعد باید شعور و آگاهی بخش باشد و این وقتی تولید می‌شود که ادبیات متناسب با آن را داشته باشیم، در غیر این صورت به ابتذال، فرمالیسم، تکرار، بی‌معنایی و انهدام محرم می‌رسیم و دیالکتیک موسیقی و فکر که منتهی به خلاقیت دینی و فکری می‌شود، از بین خواهد رفت. در حالی که شما نگاه کنید به موسیقی آیینی قدیمی ما. بُعد اذانش که عجیب و غریب بود. همه‌اش خلاقیت که الآن متأسفانه با اذان‌های رسمی نابود شده است.

در محرم هم موسیقی و خوانندگی‌های عجیبی داشتیم. مثلاً من رفتم برای ساخت مستندی به میبد یزد، که شهری بسیار باستانی است رفتم که به خاطر کم لطفی آقایان، هیچ وقت هم آن مستند نهایی نشد و مواد خامش در خانه ما مانده است. میبید خانه آیت الله اعرافی ساکن بودیم، پدر آیت الله اعرافی که ایشان هم آیت الله بوده کتاب‌خانه‌ای داشت که تمام دیوارها تا سقف کتاب چیده بود؛ عصر که خواستیم برای ضبط برویم دوتا پیرمرد آمدند در آن کتابخانه نشستند و شروع کردند از پشت بلندگو خواندن شعر و موسیقی؛ من به همراهمان گفتم برگرد که بهتر از همخوانی این دو پیرمرد برای تیتراژ و موسیقی متن پیدا نمی‌کنیم. آن سرو هم که در باره عَلَم گفتم در زندگی میبدی‌ها فراوان است، عزاداری‌های میبدی‌ها پر است از نشانه‌های سرو، که حالا مجال توضیحش نیست.

لذا ما باید واسطه ادبیات داشته باشیم تا غنای محرم و هنر محرم ایجاد شود. در سینما هم همین است. شما فیلمی به من نشان دهید به غنای محرم فیلم “روز واقعه”. وقتی شما از ادبیات خارج می‌شوید، داستان، شکل اسطوره‌ای به خود می‌گیرد که این اولین قدم انحطاط و فاسد شدن است؛ تاریخ بی‌معنا می‌شود و این است که شما می‌بینید تصویری که جامعه از امام حسین(ع) دارد با آنچه که در واقع امام حسین(ع) بود کاملاً متفاوت است. این است که از بعضی جوان‌ها می‌شنویم، عاشورا جنگ بین دو عرب بر سر قدرت بود، به ما چه!! راهپیمایان اربعین هم شکل اسطوره‌ای در ذهن‌شان است. که عمدتاً صداوسیما هم با همین افراد مصاحبه می‌کند و می‌پرسد احساس شخصیتان چیست؟! حالا بماند که این بیان احساسات شخصی اصلاً خوشایند نیست و عرفا می‌گویند آنچه که می‌بینید و احساسات درونی دارید نباید بگویید چون از دست می‌رود این احساسات باید در درون فرد بجوشد.

خلاصه اینکه، اگر بعد تاریخی نداشته باشیم، هرگز ادبیات به وجود نمی‌آید و به جای آن اسطوره به وجود می‌آید و بعد عرفانی افزایش پیدا می‌کند که باز از عرفان هم اسطوره در می‌آید. فلسفه و تاریخ رئالیستی کربلا است که می‌تواند ادبیات و حس ایجاد کند. این کار ادیب است که بعد باید توسط هنرمند به موسیقی تبدیل شود وگرنه روزبه‌روز بی‌معنایی و ابتذال در مراسم محرم بیشتر خواهد شد کمااینکه همین امروز هم در همین اشعاری که از صداوسیما پخش می‌شود می‌بینیم که حتی شکل حماسی عاشورا هم دارد از دست می‌رود و بیشتر موسیقی‌ها تبدیل به یک سبک رقاصانه شده است! اشعار مداحی‌ها هم هیچ ربطی به تاریخ عاشورا ندارد و همه‌اش اسطوره‌ای است. این که برای رقیه می‌خواند گوشواره خرید، موهایش را صاف کرد و… واقعاً چه نسبتی با واقعیت این خانه دارد؟

لذا متوجه شدیم که محرم از آنجا که تراژدی و به گفته‌ی بعضی‌ها ادامه سیاوشون بعد از اسلام است و تراژدی بیشترین فرهنگ‌سازی را دارد، اگر از آن غفلت کنیم، فرهنگ ما روزبه‌روز بی‌معناتر می‌شود. محرم را هم اگر می‌خواهیم حفظ کنیم، هم همانطور که اشاره کردم باید در هر منطقه‌ای متناسب با فرهنگ خودش باشد؛ ما الآن سعی می‌کنیم عزاداری در شهرهای مختلف را مثل عزاداری زنجانی‌ها در یک میدان و به صورت جمعی انجام دهیم اما این شدنی نیست و مردم برخی مناطق کازرون در برابر آن مقاوت می‌کنند چرا که فرهنگ زنجان با فرهنگ مناطق دیگر متفاوت است. امام صادق(ع) که بنیانگذار موسیقی محرم بوده است وقتی یک نفر می‌آید که برایش از مصائب امام حسین(ع) بخواند، به او می‌گوید همان چیزی را بخوان که در قبیله خودتان می‌خوانی. امام صادق(ع) به عنوان یک حکیم می‌داند که اگر قرار است عاشورا بماند در هر جایی باید متناسب با فرهنگ خودشان بماند.




ابوالحسن داوودی در واکنش به توقیف “خانه پدری” ⇐اگر خطايي در رابطه با اکران “خانه پدری” صورت گرفته، برخورد با معلول به جاي علت، با بنيان عدالت همخواني ندارد!/اجازه دهيد كه اهل سينما و فرهنگ مرجع مستقيم قانوني خود را بشناسند و به آن پاسخگو باشند!!/عجبا که سينماگران در دولت‌هايي كه فاصله دورتري بنا به سليقه سياسي با آنها دارند، تكليف‌شان روشن‌تر است و وجه‌المصالحه دعواهاي جناحي و سياسي و… قرار نمي‌گيرند!!

سینماروزان: توقیف مجدد “خانه پدری” به دلیل عدم اعمال اصلاحات لازم در فیلم نشان داد که برخلاف آرامشی نسبی که در دوران معاونت نظارت ابراهیم داروغه‌زاده ایجاد شده بود، در حیطه رفع توقیف فیلمهای مساله‌دار مجددا به سیکل معیوبی بازگشته‌ایم که در دولت اول اعتدال وجود داشت.

ابوالحسن داوودی کارگردانی که یک فیلم توقیفی‌اش با نام “زادبوم” در همان دوران معاونت داروغه‌زاده رفع توقیف شد و روی پرده رفت در اظهاراتی به توقیف “خانه پدری” واکنش نشان داده است.

داوودی به “اعتماد” گفت: كيانوش عياري را ساليان دوري است كه به عنوان سينماگري مي‌شناسم كه اگر نگويم يكه‌ترين، بلكه جزو چند نفري است كه زبان سينما را براي رسيدن به مفاهيم انساني و اجتماعي مي‌شناسد و از آن به خوبي استفاده مي‌كند، اما شايد بدشانسي او باشد يا غرقه‌شدنش در اين حرفه كه مجال چنداني براي رصدكردن زمان استفاده درست از موقعيت‌هاي مناسب زماني در اين بازار مكاره سياست و دعواهاي حيدر – نعمتي سياسي و جناحي را نمي‌يابد.

این کارگردان ادامه داد: ما سينماگران كمابيش تجربه‌هايي مشابه در رويارويي با اين سياهچاله‌هاي فرهنگي توقيف كارهاي‌مان داشته‌ايم و با هر ترفندي آموخته‌ايم با همه تلاش‌هاي سيزيف‌وارمان كه بي‌اغراق جملگي‌مان را يك يا چندين بار در خودش غرق كرده است و گاه حاصل سالياني دراز از عمرمان را به هدر داده است مجال حرف زدن بيابيم. عجبا که سينماگران در دولت‌هايي كه فاصله دورتري بنا به سليقه سياسي با آنها دارند، تكليف‌شان روشن‌تر است، چرا كه حداقل وجه‌المصالحه دعواهاي جناحي و سياسي و… قرار نمي‌گيرند.

کارگردان “سفر جادویی” و “مرد بارانی” خاطرنشان ساخت: ژان پياژه فيلسوف نامدار سوييسي معتقد بود كه كودكان تا قبل از ٧ سالگي از منطق استدلالي تبعيت نمي‌كنند، ذهن‌شان از منطق بديلي تبعيت مي كند، به اين معني كه بچه‌ها تا هفت سالگي تصورشان اين است كه مركز جهان هستند و همه اتفاقات و پديده‌هاي جهان به خاطر آنهاست كه به وقوع مي‌پيوندد. جمعي از وابستگان به سياست و تفكر سنتي و گروهي از اهالي حاكميت هم اگرچه خود را اهل معرفت مي دانند اما در مواردي انگار گاهي مرحله عقل استدلالي را كنار مي گذارند و به همان دوران عقل بديلي پناه مي‌برند چراكه اين‌گونه برخوردهاي شلاقي به خاطر اختلاف سليقه‌هاي سياسي يا عقيدتي با پديده‌اي كه همه مسيرهاي قانوني خود را پيموده و با مجوز بالاسري و باز هم به حكم قانون به نمايش درآمده است، فقط اعلام امري قضايي نيست كه نسبت به عادلانه يا غيرعادلانه بودن آن قضاوت كنيم، بلكه بيشتر به نظر مي‌رسد غيرمستقيم مي‌تواند به بي‌اجر كردن روال قانوني و خود قانون بينجامد، مرجع رسمي نمايش فيلم‌ها وزارت ارشاد و شوراي پروانه ساخت است.

داوودی با اشاره به توقیف “خانه پدری” افزود: اينكه اگر تسامح يا حتي خطايي در اين رابطه صورت گرفته باشد، باز برخورد با معلول به جاي علت حداقل ظاهرش با بنيان عدالت همخواني ندارد. ما سينماگران در طول اين چند دهه آموخته‌ايم كه مطيع قانون باشيم؛ حتي اگر جايي با عقايد و منافع‌مان نخواند، اما زماني ديگر سنگ روي سنگ بند نمي‌شود كه همه اهل فرهنگ ندانند كه با چه قانون و چه مرجعي سر و كار دارند و چگونه بايد نسبت به آن تمكين كنند. مسوولان فرهنگي اگرچه ممكن است هم سليقه با بعضي ديگر از مسوولان و حاكمان در مراجع ديگر نباشند، اما طبعا نفس مسووليت اگر قرار باشد خدشه ببيند همه سلايق سياسي و عقيدتي را مورد هجمه قرار مي‌دهد.لطفا اجازه دهيد كه اهل سينما و فرهنگ مرجع مستقيم قانوني خود را بشناسند و به آن پاسخگو باشند.




به‌دنبال حمله یک رسانه اصولگرا و طرح ادعاهایی پیرامون دروغ‌پردازی فیلم علیه جمهوری اسلامی⇐ توقیف موقت کمدی “مطرب” تا برگزاری انتخابات مجلس؟؟؟

سینماروزان: در روزهای گذشته شاهد حملات برخی رسانه‌های اصولگرا به کمدی در آستانه اکران “مطرب” بودیم تا جایی که یکی از این خبرگزاریها، این فیلم را حاوی دروغ‌هایی علیه نظام دانسته و حتی مدعی گشت که همه حواشی اکران “خانه پدری” یک عملیات فریب بوده برای روی پرده فرستادن “مطرب”.(اینجا را بخوانید)

در شرایطی که هیچ کدام از مدیران سینمایی به ادعاهای این رسانه‌ها پاسخی نداده‌اند پخش‌کننده “مطرب” از تعلیق یک هفته‌ای اکران این فیلم خبر داده و البته سامانه جامع بلیت‌فروشی هم پیش‌فروش بلیتهای این کمدی را متوقف کرد.

فیلمیران پخش‌کننده “مطرب” ابتدای سال را با حواشی از پرده پایین آمدن “رحمان۱۴۰۰” به‌دلیل تفاوت با نسخه مجاز پشت سر گذاشت و نیمه دوم سال را هم با توقیف مجدد “خانه پدری” مواجه گشت!!

حالا و با تعلیق اکران “مطرب” که قرارداد اکرانش ثبت شده و تیزرهای تبلیغاتی موزون‌اش(!) هم از مدتها قبل منتشر شده بود به‌نظر می‌رسد فیلمیران کوشیده علاج واقعه را قبل از وقوع کند و پیش از آن که سرنوشت “رحمان…” و “خانه پدری” مجددا برایش رخ دهد با تعلیق اکران، مناقشات بعدی را عقب بیندازد.

اما این تعلیق یک هفته‌ای اکران چه خاصیتی خواهد داشت؟؟ آیا بناست در این یک هفته با مخالفان “مطرب” رایزنی شده و مشابه تجربه‌ای که برای “فروشنده” رخ داد به لطایف‌الحیلی نظر آنها نسبت به فیلم جلب شود؟؟؟
یا آن که اساسا این تعلیق یک هفته‌ای اکران مقدمه‌ایست برای توقیف طولانی مدت و چندماهه “مطرب” تا انتخابات مجلس برگزار شود و پس از آن و در فضایی آرام‌تر و دور از تنازعات سیاسی، فیلم روی پرده رود؟؟




ادعای بازیگر “ساعت خوش” درباره تهیه‌کننده‌ای که بودجه تلویزیون را برداشته و ناپدید شده!!

سینماروزان: بدحسابی در پروژه‌های مختلف تلویزیونی بارها با گلایه بازیگران و عوامل این پروژه‌ها مواجه شده است ولی همچنان هستند تولیدکنندگانی که به بهانه‌های مختلف از پرداخت اقساط دوم و سوم عوامل سرباز میزنند.

به تازگی امیر غفارمنش بازیگر آثاری همچون “ساعت خوش” و “دردسرهای عظیم” ادعاهایی را درباره یک تهیه‌کننده تلویزیون مطرح کرده است.

امیر غفارمنش در چرایی عدم تولید سریالهای باکیفیت به “جام جم” میگوید: یک سریال خوب، بازیگر، متن، عوامل و گروه خوبی میخواهد، همچنین این عجله‌ای که برای سری‌دوزی سریالها وجود دارد آفتی است که به کلیت کار ضربه میزند.

غفارمنش با انتقاد از بدحسابی برخی تهیه‌کنندگان تلویزیون اظهار میدارد: بحث بودجه و حضور تهیه‌کننده‌ای در راس کار که حداقل کمی نگاه هنری داشته باشد در تولید موفق بسیار موثر است.

غفارمنش ادامه میدهد: خودم در سال گذشته متاسفانه در سریالی به اسم “همسرایی” بازی کردم که تهیه‌کننده‌اش فراریست و بودجه تلویزیون را برداشته و ناپدید شده و خود تلویزیون هم نتوانسته پیدایش کند!!!




دادسرای تهران راست می‌گوید یا حسین انتظامی و معاونش؟؟

سینماروزان: بلافاصله پس از توقیف مجدد “خانه پدری”، دادسرای تهران طی بیانیه‌ای، دلیل اصلی این توقیف را عدم اصلاح فیلم اعلام کرد و علیه خاطیان، اعلام تعقیب نمود.

در بیانیه دادسرای تهران آمده بود: علیرغم این‌که مقرر شده بود فیلم «خانه پدری» مورد اصلاح و بازسازی قرار گیرد ولی در این خصوص اقدام اصلاحی انجام نگرفته است. حسب دستور دادستانی علاوه بر جلوگیری از پخش فیلم مذکور، کلیه مرتکبین و مقصرین نیر تحت تعقیب قانونی قرار گرفتند.

ادعای دادسرای تهران در شرایطی طرح شده که معاون نظارت سازمان سینمایی درست همزمان با شروع اکران فیلم، بر اصلاح فیلم تاکید کرده بود!
حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی هم پس از توقیف فیلم مدعی شد بار خشن بخشهای ابتدایی فیلم کاسته شده و با تمهیدات صوتی-تصویری اصلاح شده است!

چه کسی راست می‌گوید؟؟ دادسرا که اعتقاد دارد به عدم اصلاح فیلم یا سازمان سینمایی که معتقد است به اصلاح فیلم؟؟؟

اصلی‌ترین مشکل سرراه اکران “خانه پدری” سکانسی در ابتدای فیلم بود که پدری ظاهرالصلاح با دسته‌سنگ، اقدام به قتل دختر جوانش می‌کند؛ دختری که متهم است به برقراری رابطه نامشروع!!

آیا این صحنه از نسخه اخیر حذف شده بود؟؟

واقعیت آن است که در نسخه تازه اکران‌شده نیز این سکانس وجود داشت ولی به‌لحاظ صوتی، حجم آن تعدیل شده بود تا بار نفرت‌انگیز بودن رفتار پدر ظاهرالصلاح کاهش یابد.

پس آنچه انتظامی و معاونش درباره اصلاح می‌گویند پربیراه نیست چون اصلاح صوتی(!) صورت گرفته و آنچه دادسرا می‌گوید هم اگر ناظر به چرایی عدم اصلاح کلیت سکانس مذکور باشد، حقیقت دارد.
پس هم او که مدعی اصلاح است، راست می‌گوید و هم او که مدعی عدم اصلاح است؛ تفاوت، فقط در مصداق اصلاح است.

ای کاش پیش از فرستادن مجدد فیلم روی پرده، مدیران سازمان و مدیران قوه قضا در مصادیق اصلاح به اشتراک نظر می‌رسیدند تا با توقیفی مجدد، کارگردان فیلم مجددا یک تنش عصبی بیرحمانه را تجربه نکند.




متعاقب توقیف “خانه پدری”، حالا حمله یک خبرگزاری اصولگرا به کمدی در آستانه اکران “مطرب” ⇐اکران “خانه پدری” یک عملیات فریب بود برای روی پرده فرستادن فیلم ملتهب‌تری به‌نام “مطرب” که یک دروغ بزرگ را به جمهوری اسلامی نسبت می‌دهد!!/وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است!!/مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟

سینماروزان: کمدی-موزیکال “مطرب” از جمله آثاری است که بناست با اتمام ماه صفر روی پرده برود ولی دست‌اندرکاران تولید با انتشار تیزرهایی از فیلم، دست خود در تصویرسازی که به‌شدت یادآور “نهنگ عنبر”، “هزارپا”، “خالتور” و… است را رو کرده‌اند.

خبرگزاری اصولگرای “تسنیم” در گزارشی تفصیلی علیه فیلم با لو دادن داستان فیلم به برخی مصادیق خط داستانی “مطرب” به شدت تاخته است و مدعی شده همه حواشی حول اکران “خانه پدری” که در نهایت به توقیف آن منجر شده برای روی پرده فرستادن “مطرب” بوده!!

متن گزارش “تسنیم” را بخوانید: 

با بررسی عملکرد چند ساله سازمان سینمایی، باید این سئوال را مطرح کنیم که طراحی برخی ساز و کارهای ملتهب از سوی این سازمان با چه نقشه مهندسی از پیش تعیین شده‌ای صورت می‌پذیرد؟ اگر قائل به توهم توطئه نباشیم، در واقع اکران “خانه پدری” و عملیات‌ روانی که از سوی رسانه‌های مختلف بر سر مخالفت یا موافقت حول این فیلم صورت داد، یک عملیات فریب است تا فیلم ملتهب‌تری به نام “مطرب” بدون حواشی مرتبط اکران شود.

فیلم «مطرب» آخرین ساخته مصطفی کیایی، طرح کینه چند نسل از اعضای خانواده‌ یک خواننده‌ کاباره‌ای است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با یک خواننده قبل از انقلاب همکار بود و یک ماه پیش از معروف شدن وی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 رخ می‌دهد و مانع شناخته شدن این خواننده در عرصه موسیقی می‌شود.

با هجوم انقلابیون به کاباره‌ها و دستگیری وی، زندگی و خانواده‌‌اش نابود می‌شود. لازم به ذکر است که همه مصادیق نمایشی به صورت کمدی روایت می‌شود تا لحن نقادانه فیلم نسبت به رخ‌داد‌ها انقلاب به خوبی به مخاطب حقنه شود.

 «خوش سینه» در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پنج سال حبس محکوم می شود.

بزرگترین دروغ تاریخی سینمای همین مورد خاص است. حتی  خوانندگان زن دوران طاغوت با چنین پیامدی مواجه نشدند. به عنوان مثال تا چند وقت پس از وقوع انقلاب یک خواننده زن لس آنجلس نشین{لیلا فروهر؟}، به عنوان هنرپیشه در صحنه تئاتر لاله‌زار حضور داشت، با این تفاوت {نسبت به قبل از انقلاب} که پوستر نمایش‌ها در روزنامه کیهان و اطلاعات منتشر نمی‌شد. حتی با مهاجرت این چهره به لس‌آنجلس، پدر او در سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی، فعالیت مستمر داشت. هجمه علیه‌ چهره رحمانی انقلاب اسلامی، موتیفی است که در اغلب آثاری که درباره انقلاب و دهه شصت ساخته شدند، وجود دارد که می‌توان به “هزارپا” و “نهنگ عنبر” اشاره کرد.

در این میان باید به نسل چهارم و پنجم  انقلاب یادآوری کنیم، مسبب تمامی ممنوعیت‌های برخی هنرپیشه‌ها و تمامی خوانندگان قبل از انقلاب افرادی بودند که قدرت را در وزارت فرهنگ و ارشاد و اسلامی و حتی مدیریت تلویزیون را در ید خود داشته داشتند و بعدا به فرقه اصلاح طلبان معروف شدند و عکس‌هایشان با لبخند در کنار ستاره‌های سینما منتشر می‌شد. پیش از این در گفت‌وگو با هوشنگ توکلی (بازیگر و تهیه‌کننده)، حجت‌الاسلام مجید پورطباطبایی (یکی از اعضای شورای پروانه ساخت و نمایش)، رسول توکلی (بازیگر) پرده از اسرار دهه شصت شمسی برداشتیم، تا انقلاب اسلامی مستحق چنین تهمت‌هایی نباشد.

قبل از اکران فیلم مطرب، مخاطب شایسته این آگاهی است که بداند سینماگرانی که خود را قدیس و مبری از هر گونه گناه و گاهی معارض سیاست‌های عرفی و شرعی حاکمیت جلوه می‌دهند، یک فقره خواننده را معرفی کنند که به جرم خواندن قبل از انقلاب، پس از انقلاب اسلامی به زندان رفته باشد.  شخصیت اصلی فیلم مصطفی کیایی، ابراهیم خوش سینه(خوش لحن)، در گونه مرسوم کوچه‌بازاری {موسیقی‌های کم ارزش کافه کاباره‌ای} فعالیت می‌کند. همکار او جواد یساری که اخیرا در یک فیلم سینمایی حضور داشت، سال‌های بدون اخذ مجوز، آلبوم تولید کرده و موزیک ویدئو ساخته است و چندین سال‌ متولی در دهه هشتاد در کافه‌های دوبی برنامه اجرا کرده؛ آیا یک روز توسط مقامات قضایی جمهوری اسلامی احضار شده است؟ وزارت ارشاد در دروغی که “مطرب” به مخاطبانش ارائه می‌دهد، همدست است و مسئولان قضایی، مسئولان اداره پروانه ساخت و پروانه نمایش را احضار کنند و این مسئله را با آنان مطرح کنند؟ آیا می‌توانند خواننده‌ای را پیدا کنند که صرفا به جرم خواندن قبل از انقلاب، به زندان رفته باشد. حجت‌الاسلام مرحوم سید احمد خمینی در روزهایی که اصلاح طلبان دو آتشه به دنبال ممنوعیت و به بند کردن هنرمندان قبل از انقلاب بود، بسیار مراقبت می‌کرد مبادا صدمه‌ای به زندگی شخصی آنان وارد شود و اغلب آنان با برائت از فعالیت‌های پیش از انقلاب، زندگی عادی خود را ادامه دادند. مگر غیر از این است که یکی از بازیگران فعلی سینما در بسیاری از فیلم‌های هنجار شکن قبل از انقلاب حضور داشت اما پس از انقلاب در بسیاری از فیلم‌های سینمایی پس از انقلاب نقش‌آفرینی می‌کرد.

بزرگترین دروغی که در فیلم «مطرب» به جمهوری اسلامی نسبت داده می‌شود، زندان رفتن همکار دست چندم یک خواننده پیش از انقلاب است و امروز که صدای بسیاری از خوانندگان آن زمان از رادیوی جمهوری اسلامی پخش می‌شود، گویی گوش دروغ‌پردازان سینمایی آن را نمی‌شنود!

از سوی دیگر، مسئله تک‌خوانی بانوان و موسیقی رپ از طریق دو شخصیت دیگر فیلم دنبال می‌شود. فیلم رسما مانیفست دولت یازدهم و دوازدهم دنبال می‌کند، گویی تغییر وزیران و مدیران هیچ خللی بدان وارد نمی‌کند، صدور مجوز برای خواندن زنان و موسیقی رپ که این روزها توسط جریان مافیای موسیقی بشدت دنبال می‌شود، گویی تمامی سیاست‌های وزارت ارشاد در حوزه سینما و موسیقی درهم تنیده است. وقتی م.م اولین تک خوانی‌ خود را در حضور علی جنتی اجرا کرد، سید عباس صالحی و سازمان سینمایی تحت امرش، همان سیاست واحد دوران جنتی را در ساختاری سینمایی دنبال می‌کنند.

خروجی فیلم مطرب درباره سرکوب جریان موسیقی در کشور با شکل گیری انقلاب اسلامی به ویژه سرکوب خوانندگی زنان است. فیلم در قالب یک ساختار کمدی چه پیامی را به مردم منتقل می‌کند؟ آیا غیر از اینکه این است که فیلم تلاش می‌کند تا نشان دهد با انقلاب اسلامی همه چیز زیرزمینی شد حتی شادی مردم؟!

در واقع با ترکیبی از فیلم مارموز و مکس (سامان مقدم) به صورت دیگری مواجه هستیم. در ماموز گروه موسیقیایی که مشغول برگزاری کنسرت بودند، با اقدامات تندرو‌ها به نوازنده‌های دورگرد در ترکیه بدل شدند و اشتباه گرفتن یک خواننده مبتذل از دیگر خط‌های داستانی فیلم است.

فیلم دائما روی این موضوع تاکید دارد که فعالان موسیقی که نمی‌توانند در کشور فعالیت کنند، به خارج از کشور می‌‌روند و مسبب این آوارگی حاکمیت و قوانین آن است. فیلم مدعی است که در سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه نیز افراد ریاکار  فعالیت می‌کنند که سیاست حاکمیت را در ممنوعیت حتی در ترکیه دنبال می‌کند. فریفتن همسر وزیر امور خارجه در این فیلم از آن ایده‌های شازی است که غیرقابل چشم‌پوشی است. دولت برای وزیر و این وزارتخانه ارزش خاصی قائل است اما وزارت ارشاد به موتیف نمایشی فریب دادن همسر وزیر توسط یک زن خواننده تاکید دارد.

نشانه این موضوع دختر ابراهیم و عدم توانایی‌ فعالیت‌هایش در حوزه  موسیقی {در کسوت خواننده} به خاطر  قوانین حاکمیتی است. مولف می‌خواهد با نشان‌دار کردن بانوان، بزرگنمایی  برای حذف آنان از این عرصه را برجسته کند و این وضعیت با سیاست‌ها و قوانین کلی وزارت ارشاد تعارض جدی دارد.

کاراکتر دیگری می خواهد خواننده‌ی رپ باشد ولی تنها راه فعالیتش مهاجرت است، چون جمهوری اسلامی در حال سرکوب هر اثر نوپدید است، در حالی که مافیای موسیقی بشدت اعطای مجوز به موسیقی رپ را دنبال می‌کند. تمسخر زنانی که مولودی می‌خوانند و در مراسم‌های زنانه مداحی می‌کنند از دیگر سرخط‌های مهم فیلم است. یکی از کاراکترها در فرودگاه شرب خمر می‌کند و می‌گوید:” تمام رفقا میان اینجا و پاتایا، ایران پول درمیارن میان اینجا عشق و حال”. به عبارت دیگر اگر جمهوری اسلامی بپذیرد که فاحشگی و مشروب خواری در کناری باشد و همه چیز را سرکوب نکند، مردم این همه پول و ارز از کشور خارج نمی‌کنند.

نرمالزاسیون جمهوری اسلامی مطالبه این فیلم با حمایت بدنه مخاطب است. شعار فیلم در مقابل حاکمیت صرفا تغییر قانون و رفتار است و در قسمت‌های متناوب فیلم تک خوانی خواننده‌  زن ترک به عنوان نقطه قوت کشور ترکیه معرفی می‌شود. لباس بازیگران زن بشدت نامتعارف کمی نزدیک به هنجارشکن است و کارگردان عامدانه تصاویر را در حالت واید فیلم برداری کرده و بدون کراپ کردن (بریدن تصاویر و فریز کردن آن ها به بالا تنه) به دنبال بهره‌بری‌های هنجارشکنی است. توهین به فرهنگ ایرانی که به کرات در فیلم وجود دارد و مولف فرهنگ ایرانی را کاملا منسوخ  می‌داند و نشان می‌دهد، جامعه مدرن {ساخته و پرداخته ذهن کارگردان} از خیلی هنجارهای عرفی و حتی شرعی عبور کرده و هم‌خوانی ابراهیم با یک زن، حاوی  چنین پیامی است که جمهوری اسلامی جای زندگی نیست و باید از آن فرار کرد.

مونولوگ بین مارشال و فوائد، در پی القای این پیام است که به خاطر رفتار نظام در ایران، همه به فکر مهاجرت هستند. جمهوری اسلامی موسیقی را مطربی می‌داند و درکی از آن ندارد تا فعالیت های موسیقایی را محترم بشمارد. هم خوانی پایان فیلم و کمی رپ خوانی هم این پیام را القا می‌کند که چند نسل با سیاست گذاری‌ها جمهوری اسلامی در حوزه موسیقی سرکوب شده‌اند.