1

خاطره نگاری حبیب احمدزاده از تهمت‌های یک کارگردان زن علیه رفیق شفیق سردار سلیمانی در حضور سردار!!

سینماروزان: شهادت سردار قاسم سلیمانی مواجه شد با سیل پیام‌ و بیانیه‌ از سوی جامعه هنری؛ پیام‌هایی که برخی از آنها آن قدر دوپهلو و مزورانه است که جز لبخندی تلخ بر لب نمی‌نشاند.

در این شرایط حبیب احمدزاده از جمله مستندسازان که سابقه نگارش فیلمنامه‌هایی همچون “اتوبوس شب” را هم در کارنامه دارد کوشیده به‌جای پیام‌های کلیشه به خاطره‌نگاری از دیداری مستقیم با سردار سلیمانی در شادگان بپردازد؛ دیداری که پای یک کارگردان زن روشنفکرنما هم بدان باز شده!

متن خاطره‌نگاری احمدزاده را بخوانید:

نمیدانم حدودا چندمین روز سیل در خوزستان بود که دیگر همه متوجه وخامت روبه تزاید اوضاع شده بودند. در شادگان بودیم و هر دقیقه آب بالا و بالاتر می‌آمد. با گروه جشنواره دانش آموزی روستا به روستا میرفتیم تا بتوانیم با حضور هنرمندان و پخش عروسک و گرفتن جشنهایی کوچک در حد و اندازه هر ده، به بچه‌های محصور در سیل  شادی و روحیه هدیه  دهیم  و دو تا دستگاه کوادکوپتر که با هماهنگی استانداری آخرین تصاویر هوایی از پیشروی سیل را برای استانداری خوزستان ارسال می‌کردیم  که غروبی گفتند حاج قاسم در راه است تا برای بازدید اوضاع بیاید.

آقای شوشتری از ستاد عتبات خوزستان و آقا مکی یازع  دبیر جشنواره خودمان خودجوش خانه‌ای پیدا کردند تا بتوانند گروه حاج قاسم را در آن جا دهند و وقتی حاج قاسم که با چند ماشین رسید این ۲ رفیقمان برای تهیه مختصر شامی همراه  با صاحبخانه بیرون رفتند که به نوعی آخرین نفر میزبان محلی من شدم با ۲ تن از دوستان  جوان فیلمساز آقایان  حسین روشنکار و مهرداد خان افراسیابی به سردار گفتم که دوستان برای تهیه شام بیرون رفتند و برمی‌گردند و شما حتما امشب شام اینجا مهمان هستید. که ایشان با لحن معترضانه و محجوبانه‌ای اعلام کرد که ما واقعاً  راضی به زحمت نیستیم، من هم به شوخی جواب دادم فعلا که زحمت دادید، دیگه نمی‌شه کاریش کرد، خندید و گفت راست می‌گی، این چه حرفی بود که زدم و سری تکان داده و نشست…

از همان لحظه اول، رفتارشان با جوانان و افراد تازه وارد، کاملا به چشم می‌خورد؛ خودشان  بلند شده و بطرفشان رفته و با آنان چاق سلامتی کرده و آنان را در کنار خود می‌نشاندند و از احوالاتشان ریز و درشت می‌پرسیدند، همانگونه که از ۲ فیلمبردار جوان ما پرسید که هنوز شیفته وار کاملا به یاد دارند.

در این هنگام ابو مهدی مهندس هم وارد و جمعشان تکمیل شد… نماز را همگی پشت سر ابو مهدی خواندیم و بعد با سادگی به دیوار هال منزل بدون توجه به بزرگی یا کوچکی رتبه جایگاه  نشستن سردار و ابومهدی تکیه زدند… چنان رفاقتی داشتند که انسان بدان حسادت می‌کرد. شام آماده و سفره گسترده شد. سردار با ذکر نام همه حتی محافظان را برسر سفره خواند و بعد آرام آرام شروع به صرف غذا کرد.

عجیب‌تر آن بود که برای نیروهای همراهش به مانند مادری مهربان  لقمه گرفته و خود به دهان آنان می‌گذاشت… تلفنم زنگ خورد، خانم کارگردان معروفی بود که تحت تاثیر احساسات غلط  باقیمانده از دوران جنگ می‌گفت که چه جور غیرت افراد محلی قبول می‌کند که نیروهای عراقی وسط زن و بچه آنان باشند. سعی کردم خونسرد باشم و گفتم فلانی ما هشت سال با ارتش عراق جنگیدیم و می‌دانیم چه جور از ناموسمان دفاع کنیم و در ضمن این‌ها در زمان جنگ کنار ما با همان بقول شما ارتش صدام در داخل کشورشان در جنگ بوده اند و با احترام کامل خداحافظی کرده، گوشی را کنار گذاشتم

دوباره گوشی زنگ خورد، این دفعه همسر یکی از کارگردانان معروف سینما بود که می‌پرسید: شنیدم حشدالشعبی با تانک در حال اشغال خوزستان است و حتی وارد شادگان شده، راست است؟ نگاهی به صورت آرام و در حال  غذا خوردن ابو مهدی کردم و به خانم دوستم گفتم آخه این همه نقطه سوق الجیشی در خوزستان جا قحطی است که کسی بخواهد بجای مثلا آبادان و یا اهواز،   شادگان را بگیرد؟ انشاالله خدمتتان زنگ میزنم، پس از اتمام غذا خوردن، قضیه تلفن را به ابو مهدی گفتم خندید و گفت هر کس از ما تانک زد و یا غنیمت گرفت آهنش را بفروشه و خرج سیلزده‌ها بکند، زمان داعش شما ملت ایران کمک ما ملت عراق کردید، الان ما احساس وظیفه کردیم برای جبران قسمت کوتاهی از این همه محبت به کمک بیاییم.

البته ما فقط وسایل مهندسی آورده ایم برای کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل و گروه بهداری برای اینکه امراض بومی ما با منطقه  شما یکی است و پزشک و پرستار ما عرب زبان است و راحت تر با مردم عرب زبان شادگان و سوسنگرد ارتباط برقرار می‌کند. گوشی را به سمتش گرفته و عرض کردم همین‌ها را با ذکر نام همسر آن کارگردان برایش بگوید تا تصویربرداری کنم، خندید و با تعجب  گفت صحبت کنم! چشم، با همان شیرینی یک لهجه  تبدیل عربی مبدل شده به فارسی سلامی دوستانه به خانم آن طرف خط کرد و مانند آنکه با خواهرش صحبت می‌کند بسیار صمیمی و دلسوزانه همه چیز را برایش توضیح داد.

فیلم را با این عنوان برای خانم دل نگران ارسال کردم (سخنرانی تکی ابومهندس رهبر حشدالشعبی برای سوالات سرکار خانم فلانی دل‌نگران از  سقوط شهر فوق سری و استراتژیک شادگان به دست عراقی‌ها، درست سی و خورده‌ای سال پس از اتمام جنگ تحمیلی  و چند شکلک خنده) …

پس از لحظاتی شکلک صورتک‌های تعجب شدید بجای جواب متنی  در جوابم صفحه خانم موردنظر را پرکرد …اندکی  استراحت  نشسته که تمام شد سردار نقل به مضمون  گفت ما که با این همه نیرو درست نیست مزاحم صاحبخانه باشیم، پس عزیزان حرکت … در مقابل اصرار دلی صاحبخانه هم گفتند جلسه‌ای در کنار محل‌های خطر سیل خواهیم داشت و بعد هر محل عمومی هم که بشود استراحت خواهیم کرد. که بعدا مشخص شد پس از ساعت‌ها بازدید مناطق مصیبت دیده از سیل در پایگاه مقاومت مسجدی  در همان محل شبانه  اطراق کرده‌اند…

فردا که کار شروع شد تازه متوجه ورود ۱۰ها دستگاه ادوات مهندسی این دوستان عراقی شدم. بیل میکانیکی‌های مخصوص آنان با لاستیک‌های تیوپی برخلاف بیل میکانیکی های  کلاسیک و معمولی زنجیری ما  می‌توانستند که به‌راحتی در آب کم عمق وارد و به سهولت درون کانال پل‌های زیر جاده را از رسوبات انباشته شده برای سهولت حرکت آب پاکسازی می‌کردند  یعنی کار چند ۱۰ ساعته و ناقص ادوات زنجیری ما را در عرض کمتر از یک ساعت انجام می‌دادند… و بدین سان حضور گروه مهندسی حشد الشعبی به جز در حل مشکلات بهداشتی و آذوقه‌ای مردم، توانست از به زیر سیل رفتن و نیز تخریب جاده آبادان ماهشهر و ورود آب بیشتر به شهر و روستاهای شادگان و نیز سوسنگرد و آبادان جلوگیری کند…

پس از چند ماه هنوز خاطره آن ۲ سه شبانه روز برای خود من و جوانان سینماگر همراه‌مان بطرز باورنکردنی به شیرینی عسل است که توانسته باشیم به امامت شهید ابومهدی و در کنار سردار شهید سلیمانی نمازی خوانده باشیم.

هر وقت خواستید از تاثیر آن چند روز بر روح و روان مان بیشتر بپرسید حتما  از آن ۲ جوان همراهمان بپرسید، که در هر کوی و برزن  و قبل از شهادت این ۲عزیز هم، این سلوک را داد می‌زدند. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که شاید همین نماز و حضور، گروه ما را ۲ جهان بس باشد.




تعطیلی تمامی سینماها تا عصر دوشنبه برای ادای احترام به سردار سلیمانی

سینماروزان: شهادت سردار قاسم سلیمانی و اعلام سه روز عزای عمومی در کشور موجب تعطیلی سینماها در سراسر کشور شد.

زودتر از همه حوزه هنری بود که در احترام به شهادت سردار سلیمانی دستور داد تمامی سینماهایش در سراسر کشور و از جمله پردیس آزادی تهران و پردیس هویزه مشهد تعطیل شود و به دنبال آن ارشاد ابتدا حکم به لغو نمایش فیلمهای کمدی در سایر سینماها و سپس دستور به تعطیلی ۳روزه تمام سینماها در سراسر کشور داد.

به این ترتیب تمام سینماهای کشور تا عصردوشنبه(ساعت ۱۷) تعطیل خواهند بود و پس از آن به نمایش فیلم خواهند پرداخت.




روایت جلال مقامی از اختلاف با محمدعلی کشاورز

سینماروزان: جلال مقامی دوبلور پیشکسوت ایران که با “دیدنیها” در خاطره جمعی ایرانیان مانده است این روزها به علت کهولت سن به‌لحاظ صوتی کمی تحلیل رفته ولی همچنان حافظه‌ای قوی و مملو از خاطرات تلخ و شیرین دارد.

جلال مقامی که به‌عنوان مدیر دوبلاژ در سریال ماندگار “پدرسالار”اکبر خواجویی فعالیت داشت روی آنتن شبکه نسیم به روایت درباره اختلاف با محمدعلی کشاورز در این سریال پرداخت.

مقامی گفت: محمدعلی کشاورز خیلی ایرج دوستدار را دوست داشت و مدام به من میگفت او را بگذار که به‌جایم حرف بزند ولی من گفتم این میرزا اسدالله اهل حافظ خوانی و ادبیات است و نمیشود از صدای دوستدار استفاده کرد.

جلال مقامی ادامه داد: صدای کاراکتر کشاورز با صدای دوستدار جور درنمی‌آید و این شد که احمد رسول زاده به‌جایش حرف زد و خیلی خوب هم لحن میرزااسدالله را خلق و تبیین کرد.




صدور پروانه نمایش یک کمدی-فوتبالی با تغییر تهیه‌کننده!+صدور یک پروانه دیگر

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای دو فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

کمدی-فوتبالی “خط استوا” با محوریت سفر رییس فدراسیون فوتبال به اندونزی از جمله فیلمهای پروانه‌گرفته است. “خط استوا” را اصغر نعیمی به تهیه‌کنندگی حمید پنداشته ساخته بود ولی حالا پروانه نمایش به نام سعید خانی صادر شده!

فهرست فیلمهای پروانه گرفته به شرح ذیل است:

— “خط استوا” به تهیه کنندگی سعید خانی ، کارگردانی اصغر نعیمی و نویسندگی محمدرضا آریان

–“آینده” به تهیه کنندگی سید ضیا هاشمی، کارگردانی و نویسندگی امیر پورکیان




افاضات پدرشوهر سابق مهناز افشار، متعاقب همراهی مهناز با یک شبکه سعودی⇐با رفتن سلبریتی‌های محبوب(!؟) به خارج، میدان برای شکوفایی جوانان مستعد فراهم می‌شود!/مهاجران اغلب با «ساده انگاری» و «خیالات موهوم»، سرنوشت خود را به دست «آرزوها» می‌سپارند!/آشنایی با مهاجران سایر کشورهای اسلامی، ذهنیت مهاجران ایرانی را نسبت به مملکت اسلامی خود تغییر خواهد داد!!/ سلبریتیهای مهاجر، بعد از مدتی تجربه اندوزی، نقشی تازه را برای عزت و اقتدار و اعتبار ملی ایرانیان برعهده خواهند گرفت!!!

سینماروزان: مدتی کوتاه بعد از انتشار خبر همراهی مهناز افشار با آرش لباف و ابی در یک شوی استعدادیابی ماهواره‌ای که بناست از شبکه سعودی ام.بی.سی.پرشیا روی آنتن برود محمدعلی رامین پدر یاسین رامین شوهر سابق مهناز، اظهاراتی را مطرح کرده درباره عاقبت سلبریتی‌های مهاجر.

متن کامل اظهارات رامین را به نقل از “فارس” بخوانید:

نظر شما درباره «مهاجرت چهره‌ها»، از ورزشکار و داور و شطرنج باز تا هنرپیشه و مجری تلویزیونی به خارج از کشور چیست؟

–  پدیده مهاجرت، یک «سکه دو رو» است؛ از یک طرف ناشی از نبرد بی امان تبلیغاتی دشمنان علیه کشورمان برای فرسایش سرمایه اجتماعی ماست و از طرف دیگر، نشانه «جهانگرایی» ایرانیان است که فراتر از مرزهای جغرافیایی تنفس می‌کنند و افق نگاهشان وسیع تر از سرزمین پدرانشان است و حضورشان در هر کجای دنیا، به مرور زمان، باعث شکل گیری هسته‌های انسانی با هویت «فرهنگ ایرانی» خواهد شد.

اما با مشاهده بسیاری از نشانه‌ها، این دیدگاه شما بر واقعیات منطبق نیست و سوال برانگیز است…

– متوجه ابهامات پیش آمده در ذهن شما هستم…

پس لطفاً بفرمایید، وقتی سلبریتی‌ها که غالبا به صورت «قهر» از کشور خارج می شوند و بعضاً در خدمت رسانه‌های بیگانه و زیر پرچم بیگانگان قرار می‌گیرند، چگونه ممکن است، خودشان موجب شکل گیری هسته‌هایی با هویت ایرانی بشوند یا به چنین هسته‌هایی نزدیک بشوند؟!… اصولاً آنها قبل از خروج از کشور، با هویت ایرانی خودشان فاصله گرفته بودند…

– بحث مهمی است که تا به حال کمتر مورد بررسی قرار گرفته؛ بنابراین در اینجا برخی از زوایای موضوع را با شما در میان می‌گذارم تا بعداً با دقت و جامعیت بیشتری مورد مطالعه و بحث کارشناسی قرار بگیرند:
نکته اول این که سالانه ده‌ها هزار نفر با انگیزه‌های شخصی کاملاً متنوع، مهاجرت می‌کنند که گاهی تعدادی چهره مشهور هم در میان آنها دیده می‌شود که غالباً آنها هم دلائل شخصی خاص خود را دارند، هر چند رنگ و لعاب سیاسی به آن بدهند.

دوم این که در این ماجرا، هر چند خود مهاجران اغلب با «ساده انگاری» و «خیالات موهوم»، سرنوشت خود را به دست «آرزوها» می‌سپارند، اما نباید ما نیز همه چیز را مقطعی نگاه کنیم و صرفاً ظاهر قضایا را در نظر بگیریم و چشم اندازهای آینده را از نظر دور بداریم.

سومین نکته مهم این است که «ترک دیار» توسط هر هموطنی و به هر بهانه‌ای، همواره با یک احساس دوگانه همراه است، یکی «دل کندن» از بخش عمده داشته‌ها و ریشه‌ها و پیشینه‌هاست و دیگری «دل بستن» به آن چه نامأنوس و نا آشناست…

نکته چهارم؛ این افراد که تا قبل از کوچ کردن از وطن، هیچ شناخت واقعی از محیط جدید خود نداشته و حداکثر در حد یک مسافرت تفریحی یا گزارشات آشنایان، اطلاعاتی سطحی را مبنای تصمیم خود قرار داده اند، خودشان هم نمی‌دانند که در شرایط غیر قابل پیش بینی غربت، چگونه رفتار خواهند کرد.

پنجمین نکته این که، بعد از مهاجرت و دل کندن از میهن، وقتی به مرور زمان، واقعیت‌های ناخوشایند، گریبانگیر زندگی روزمره افراد شد، اندک اندک حس نوستالژیک خیالی قبل، زائل می‌شود و احساس خلاء و رنج غربت و تنهایی بر ذهن و روان اشخاص مستولی می‌شود؛ آن چنان که هر کسی برای فرار از تنهایی و دوری از بیهودگی و نیفتادن در انواع باندها و دام های تباهی، به دنبال نجات خود و یا کمک به هموطنانش، به همدیگر نزدیک می‌شوند…

این‌هایی که ما می‌شناسیم، افرادی «خود محور» هستند که اگر هم صحبت از «مردم» می‌کنند، برای جذب و جلب حمایت آنها نسبت به خودشان است، نه این که در صدد حمایت از مردم باشند.

– حتی اگر خصلت بسیاری از اشخاص همین باشد، اما در دیار غربت، ناگزیرند تا در عمل نشان بدهند که «واقعاً مردمی» هستند؛ از طرف دیگر، همین ارتباطات در یک فرایند زمانی سیال که ممکن است حتی از نسلی به نسل‌های دیگر منتقل شود، با انگیزه‌هایی کاملاً مغایر با احساسات کنونی، در اطراف و اکناف جهان، منجر به پدیده «هسته های ایرانی» خواهد شد و تعجب نکنید که وجود همین هسته‌ها در پیوند با سایر اقلیت‌های ساکن، بعد از این روزگار هیجانی امروز، از ضروریات گام دوم انقلاب اسلامی ارزیابی خواهد شد و بستری برای تحقق تمدنی نوین در عرصه جهان می‌شوند.

یعنی شکل‌گیری «هسته‌های ایرانی» به این سادگی که شما بیان می‌کنید، اتفاق می‌افتد؟ و دولت‌های مخالف ایران و گروه‌های نژادپرست غربی ضد ایرانی مانع آنها نخواهند شد؟

– حتماً آنها مانع تراشی‌ها و دشمنی‌های خود را بکار خواهند گرفت و اتفاقاً هرچه مخالفت‌ها و خصومت‌ها و تحقیرها و توهین‌های نژادپرستانه و انواع تخریب‌ها و آزارهای رسانه‌ای بیشتر باشد، تحقق پیوندهای ایرانیان با همدیگر و با دیگر اقلیت‌های مهاجر بیشتر می‌شود.

بسیاری از این مهاجران که معمولاً در کشور خودشان هم تلاش می‌کردند تا «همرنگ جماعت غرب» بشوند، چطور ممکن است در سرزمین آرزوهایشان، تغییر گرایش دهند و به هویت ایرانی و فرهنگ ملی پدرانشان بر گردند و یا با سایر اقلیت‌های مسلمان مهاجر پیوند بخورند؟

– عرض کردم که این تحولات ذهنی و فکری و رفتاری، یک فرایند زمانبر است و دفعتاً پیش نمی‌آید. حوادث سیاسی منطقه‌ای و جهانی، اتفاقات پر تعارض اجتماعی و فراز و فرودهای اقتصادی، در تسریع یا تعویق این تحولات فکری و رفتاری مهاجران، مؤثر خواهد بود.

فراموش نکنیم که وقتی افرادی، فارغ از درگیری‌های فرساینده رسانه‌ای در داخل، با انبوهی از مشکلات شخصی و خانوادگی و اجتماعی در غربت مواجه بشوند، غالباً روحیات و حساسیت‌هایشان تغییر خواهد کرد و نگاهشان به کشورشان از راه دور، نگاهی کاملاً دگرگون و متفاوت خواهد بود.

ضمن این که هوشمندی افراد شاخص مهاجر در تشخیص موقعیت ها و بهره گیری از «منافع مشترک ایرانیان» در همگرایی با سایر مهاجرین، حتماً تعیین کننده خواهد بود.

تجربه چهل سال گذشته نشان داده که دولت‌های متخاصم غربی، معمولا مهاجران مسلمان، بویژه ایرانیان را برای مقابله با منافع ملی کشورهای مادر بکار گرفته اند؛ حالا چرا باید جریان در آینده برعکس بشود؟

– سخن شما درست است؛ اما آیا نمی‌توان انتظار داشت که تجربه چهل ساله اول، درس و عبرتی آموزنده برای چهل سال دوم بشود؟ در ضمن فقط تعداد خیلی کمی از مهاجران، خودشان را در اختیار دول متخاصم قرار می دهند و اکثریت قریب به اتفاق آنها مشغول زندگی شخصی خود می‌شوند و در انزوای اجتماعی، روزگار می گذرانند و البته تا پیش از این، اکثر آنها یا در فرهنگ جوامع غربی غرق شده‌اند و یا با آن سازگاری نشان می‌دهند.

به جز این تجربه چهل ساله، شما چه عواملی را برای تغییر نگرش مهاجران ایرانی در جهت تشکیل هسته‌های مشترک المنافع، مؤثر می دانید؟

– فعلاً فهرستی از این عوامل تحول آفرین را، عرض کنم که هر کدام در جای خود قابل شرح و بسط هستند:
1-تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی که آثار غیرقابل پیش بینی بر شرایط منطقه و رفتار غرب خواهد داشت و ایرانیان را از ملتی «همیشه متهم و  همیشه پاسخگو» به مردمانی «پرسشگر» در عرصه جهان تبدیل خواهند کرد.

2- افول ابرقدرتی آمریکا و تزلزل رابطه آن با اروپا، که تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراگیری را بنیان می گذارد.
3- ایرانیان که بعضاً افرادی برجسته، متخصص و نخبه علمی هستند، با تجربه آموزی از سایر ملل، به ویژه غربی ها، چه بسا از این پس، به گسترش منافع جمعی خود در کشورهای محل سکونت خویش روی آورند.
4- آشنایی با مهاجران سایر کشورهای اسلامی که در وضعیت بحرانی و جنگ و اشغال کشورهایشان آواره شده اند و حالا در شرایط مشابهی با ایرانیان قرار دارند، ذهنیت بسیاری از مهاجران ایرانی را نسبت به مملکت اسلامی خود تغییر خواهد داد.
5- بهره گیری از «شبکه های اجتماعی» در شکست انحصار رسانه های فراگیر و مسلط، نقشی بسیار تعیین کننده در اصلاح وضعیت کنونی و استقلال عمل مهاجران ایرانی خواهد داشت.
6- سلبریتی های هنری و غیره نیز در جای خود، بعد از مدتی تجربه اندوزی، نقشی تازه را برای عزت و اقتدار و اعتبار ملی ایرانیان برعهده خواهند گرفت.

ممکن است همین نقش سلبریتی ها را برای ما کمی روشن تر بیان کنید؟

– ببینید، در شرایط کنونی وقتی کسانی با تلخکامی و دلخوری از رفتار برخی رسانه ها یا مدیران و مسئولان، «قهر» می کنند، طبیعتاً مورد استقبال دشمنان ایران قرار گرفته و چند صباحی مورد بهره برداری قرار می گیرند و با دشمنان مملکت خودشان به یک نوع «تفاهم و منافع متقابل» می رسند. یک طرف بخاطر نیاز مالی یا رفاه بیشتر یا شهرت و اعتبار رسانه‌ای، «پول و اقامت و رسانه و کار» می خواهد، طرف دیگر هم، همین‌ها را در اختیارش می‌گذارد تا در راستای اغراض سیاسی و مالی خودش، علیه منافع ملی ما نقش آفرین باشد.

این همکاری، معمولا تحمیلی و موقتی است، زیرا این افراد با روحیه شکننده‌ای که دارند، در کشور خودشان هم سیاسی نبودند و هرگاه تحت تأثیر سیاسیون «غرب زده» عمل کردند، آسیب دیدند؛ پس بطور طبیعی، بعد از مدتی نسبت به توقعات فزاینده کارفرمایان خود عکس العمل نشان خواهند داد؛ هرچند در ابتدای هجرت، بتوانند علائق و دلبستگی های خانوادگی، خویشاوندی، قومی و ملی خود را سرکوب کنند، اما این «ماه عسل»ها دیر یا زود، در ذهن و ضمیر آنها تمام می شود.

فعلا یکی از سیاست‌های روشن کارفرمایان آنها این است که ابتدا سعی کنند تا اغلب این چهره‌ها را بطور جمعی در مجامع و رسانه‌ها نشان بدهند تا کثرت این نیروها را به رخ مخاطب بکشند؛ همین ارتباط کاری سلبریتی ها باهم، یک نوع همبستگی را میان آنها شکل می دهد که برای کارفرمایان بعداً از چند جهت خطرآفرین خواهد بود.

چه خطری؟

– یک نوع همبستگی صنفی میان آنها ایجاد می‌شود که توقعاتشان را از کارفرما افزایش می دهد؛ از آن جمله، دیگر به هر خواسته ارباب تمکین نمی کنند؛ با یکدیگر احساس همدردی خواهند کرد؛ چون در همان سرزمین ها نیز به عنوان «ایرانی» محبوبیتی کسب می کنند، هم بطور ناخواسته، خنثی کننده سیاست «ایران ستیزی» اربابان می شوند و هم نادانسته «همبستگی ملی» را میان هموطنان مهاجر و طرفدار خود شکل می دهند و دردها و مشکلات هموطنان ساکن در آن دیار را بازتاب خواهند داد؛

در همین راستا، به منظور کسب وجهه مستقل از سایر گروه های اجتماعی آن کشور، به فکر بازیافت هویت فرهنگی- ملی خود می افتند و اندک اندک، میان نخبگان علمی و فرهیختگان هنری و برگزیدگان ورزشی و صاحبان سرمایه و غیره، برای نخستین بار در تاریخ، بخش های عمده ای از جغرافیای زمین شاهد «کلونی های ایرانی» خواهد بود.

چرا انتظار دارید که چنین اتفاقی برای سلبریتی های ما در غرب بیفتد؟

 اجازه بدهید تا برای تقریب ذهن، چند نکته دیگر را یادآوری کنم:
اول؛ هنگامی که بهره برداری از این چهره ها برای مخاطبان، تکراری و کم اثر شد و از طرف دیگر، آنها پل های پشت سرشان را خراب شده دیدند، رفتار کارفرمایان با آنها تغییر می کند و غرورشان ورشکسته می شود.
دوم؛ گاهی کارفرمایان با یک معامله سیاسی در سطوح بالا یا تغییرات سیاسی-اقتصادی، «کارگزاران» و خدمتکاران خود را ناگهانی حذف می کنند یا آنها را به آرشیو می سپارند؛ در این گونه شرایط،
تجربه های سیاه و سنگین، اندک اندک سلبریتی ها را بسیار آزار خواهد داد؛ وقتی طعنه ها و توهین ها و تحقیرها و سوءاستفاده ها، در خلوتکده ها و پشت صحنه ها، غیرقابل تحمل شد، احساس تنهایی و غربت و خسران و پشیمانی، رنج های شدیدی را فراروی آنها قرار خواهد داد؛ در چنین شرایطی، البته بر اساس ظرفیت روحی و روانی آنها، هرکدام عکس العمل های مختلفی خواهند داشت.

آنگاه در مواردی، انواع سرخوردگی ها و بیماری ها و مرگ های مبهم به سراغ بعضی از آنها خواهد آمد.
سوم؛ وقتی رفتار غیرفرهنگی یا ضدملی آنها، با هزار دلیل کاهش یافت، مورد حمایت رسانه ها و نهادهای مستقل داخلی قرار خواهند گرفت و برقراری این گونه ارتباطات، شرایطی را که فعلاً مشاهده می کنید، دگرگون خواهد کرد.

چهارم؛ مهاجرت دلبستگان به غرب، ممکن است ابتدا تلخ و سنگین باشد، اما لاجرم باعث پالایش فضای کار برای دلبستگان به ایران می شود و مسئولان امور، نسبت به فداییان ایران و عاشقان انقلاب اسلامی که هرگز منافع ملی را فدای منافع شخصی نکرده و نمی کنند، قدرشناسی شایسته ای خواهند داشت.
پنجم؛ از طرف دیگر، با رفتن سلبریتی های محبوب جامعه به خارج، میدان برای شکوفایی جوانان مستعد ما در همان عرصه ها فراهم می شود و شخصیت های تازه نفسی ظاهر خواهند شد که چه بسا بازار سلبریتی های مهاجر را به کلی کساد کنند.




حرف‌های معمار سینمای گلخانه‌ای درباره مساله اصلی ایران امروز!

سینماروزان: گرفتاری‌های متعددی که ایران و ایرانی در سال‌های اخیر با آن روبرویند بسیاری را به ترک ایران و تلاش برای “ایرانی‌نبودن” واداشته.

محمد بهشتی معمار سینمای گلخانه‌ای ابتدای انقلاب در نوشتاری اصلی‌ترین مساله ایرانیان امروز را همین بی‌تفاوتی به ایرانی بودن دانسته که خود مسبب هزاران مشکل دیگر است.

متن نوشتار محمد بهشتی را بخوانید:

يكي از مفروضات اساسي باستان‌شناسان در كاوش محوطه‌هاي تاريخي اين است كه هرچه از زير خاك بيرون مي‌آيد حتما بنا به منطقي در آن لايه جاي گرفته؛ يعني تصادف يا حيله در كار نبوده و عده‌اي در هزاره‌هاي كهن ماموريت نداشته‌اند براي انحراف باستان‌شناسان آن قطعه را جاساز كنند. اما رفتار معاصر ما با سرزمين‌مان به ترتيبي است كه حتما باستان‌شناسان آينده را نسبت به اين فرض بنيادين مشكوك مي‌كند. چنان كه اگر هزار سال ديگر در دشت كوير و لوت حفاري كنند، با مشاهده كارخانه‌هاي متعدد فولادسازي در اين منطقه بسيار خشك يا حدس مي‌زنند كه افرادي مرموز آنها را دست انداخته‌اند يا يقين مي‌آورند كه احتمالا شايعه وجود دريا در مركز ايران حقيقت داشته؛ و الا كدام جاهلي بدون وجود منابع عظيم آب اقدام به تاسيس فولادسازي در صحرا مي‌كند؟

اما اين تنها مشكل امروز ما و باستان‌شناسان آينده نيست: 360 دشت در كشور در معرض فرونشست زمين هستند. در حوزه كشاورزي، در حوزه مديريت آب‌هاي شيرين، آلودگي هوا، خانواده، سياست، اخلاق، سلامت، صادرات، مصرف، توليد و غيره امواج پي‌درپي بحران ظهور كرده است و آتيه هراسناك و وخيمي را پيش ‌روي ما مي‌نهد. آيا اين بحران‌ها فارغ از اراده و فعل ما حاصل شده يا حاصل رفتار و كردار ماست؟ چگونه است كه طي صد سال گذشته همه با نيت خير كوشيده‌اند ايران را توسعه دهند اما در عمل خلاف طبع آن رفتار كرده‌اند؟

مساله با سوال هم ريشه است و نبايد آن را با مشكل يكي پنداشت. ممكن است در جامعه هزاران مشكل وجود داشته باشد اما معمولا منشا اكثر آنها يك مساله است. وقتي از مساله صحبت مي‌كنيم از اصلي‌ترين پرسش‌مان سخن مي‌گوييم؛ پرسشي كه چون پاسخ فراخور به آن داده نشده، هزاران مشكل پديد آورده است.

براي حل مساله به سراغ مشكلات رفتن، اكتفا به همان كردن و حبس در آن شدن آفتي است كه وقتي دانشمندان و انديشمندان به مقام راننده تاكسي تنزل پيدا مي‌كنند، گريبانگير كشور مي‌شود. راننده تاكسي از آنجا كه هر روز از بام تا شام در گوشه و كنار شهر با افراد گوناگون حشر و نشر دارد، مي‌تواند مدعي شود كه در بطن جامعه حضور داشته و با زير و روي آن كاملا آشناست. اما وقتي اظهارنظر مي‌كند معلوم مي‌شود كه به مشكلات وارد است و متوجه مساله نشده چراكه درك مساله مستلزم تامل و معرفت و شناختي است كه حصول آن از راننده تاكسي بعيد مي‌نمايد.

به شهادت هزاران ورقي كه در يكي دو قرن اخير در باب وضعيت غيرقابل قبول ايران منتشر شده مي‌توان گفت اغلب «مساله ايران چيست» با پرسش از چگونگي احوال جامعه ايراني اشتباه گرفته مي‌شود. در نتيجه اساسا نه تنها شناخت روشني پيرامون تنوع فرهنگي كشور و مختصات طبيعي آن موجود نيست بلكه اصل مساله شديدا مغفول واقع شده است.

ارباب استعمار انگليس در قرن نوزدهم براي ماموراني كه به ايران اعزام مي‌شدند، قاعده‌اي وضع كرده بودند كه آنان را مكلف به مطالعه گلستان سعدي مي‌كرد زيرا به درستي به اين نتيجه رسيده بودند كه موجزترين متني كه مي‌تواند بگويد ايران و ايراني يعني چه، گلستان سعدي است. اما امروز كدام متخصص و كارشناس مشكلات ما، گلستان سعدي را به اين حيثيت مي‌خواند؟ اين مثال را از آن رو مي‌زنم كه پاسخ غالب ايشان آن است كه گلستان سعدي اصلا چنين شأني ندارد. اما حتي اگر مدعاي ايشان را بپذيريم كدام يك از ما در مقام متخصص علوم سياسي، جامعه‌شناس، فيلسوف، اقتصاددان و فرهنگ‌شناس از خاستگاه دانش خود به سوال از ايران و ايراني مي‌پردازد؟

براي انديشمندان امروز، مقوله فرهنگ ايران توسط بيماري‌ها و بحران‌ها، به قول سينماگران، ماسكه شده است. اين وضعيت پوشيده و پنهان موجب شده كه شناخت روشن و عميقي نسبت به مساله ايران وجود نداشته باشد. بنابراين هرگاه به آن پرداخته مي‌شود عموما درباره قانون‌گريزي يا تنبلي يا تاريخ‌نداني يا ريا و دورويي و غيره سخن گفته مي‌شود و به دنبالش تصويري نكبت از فرهنگ ايراني ترسيم مي‌شود؛ چنان كه اصلا مايه شگفتي است يك جامعه با چنين فرهنگ فقير و پلشتي چگونه توانسته به حيات خود ادامه دهد. چه رسد به تمدن‌سازي و توليد آثار و شخصيت‌هاي درخشان در زمينه صنعت و علم و ادبيات و هنر و …

چگونه نياكان ما بدون دسترسي به امكانات فني و علمي كنوني؟ جز اينكه از عقل خود در روشنايي استفاده كرده و به اهليت خود در اين سرزمين اعتماد كردند. آنها مساله فرهنگ نداشتند زيرا در فرهنگ به سر مي‌بردند. بنابراين با فنون و ابزارهاي بدوي ميزان خطاي‌شان به مراتب كمتر از امروز بود.

وقتي شناخت نسبت به سرزمين و اهل آن را بي‌اهميت بي‌انگاريم، گويي از عقل خود در تاريكي استفاده مي‌كنيم. معمولا حتي اقدامات بسيار معقول و مدبرانه وقتي در تاريكي انجام مي‌شود، عواقب غيرقابل پيش‌بيني و در نتيجه بسيار وخيم بر جاي مي‌گذارند. اما ماهيت ايران اصولا طوري است كه امكان ارتكاب خطا در آن بسيار كم است؛ چه رسد به آزمون و خطاهاي بزرگ كه بسيار خطرناك و مهلكند. هزاران مشكل ايران ناشي از اين مساله ساده اما بغرنج است كه ما اصلا احساس نياز نمي‌كنيم به آنكه اهل ايران باشيم.




درگذشت شهلا ریاحی؛ بازیگری که هیچگاه دلش برای کارش تنگ نشد

سینماروزان: شهلا ریاحی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و خاله تهمینه اطمینان‌مقدم(همسر ایرج قادری) درگذشت.

به گزارش سینماروزان شهلا ریاحی با نام اصلی قدرت‌الزمان وفادوست زادهٔ ۱۷ بهمن ۱۳۰۵ در تهران و ملقب به اولین کارگردان زن سینمای ایران بود چراکه در میانه دهه سی خورشیدی و با ساخت فیلم “مرجان” با کمک شوهرش، راهی را باز کرد تا در دهه‌های بعد این بانوان باشند که بخشی از جامعه کارگردانی را به خود اختصاص دهند.

سابقه هنری شهلا ریاحی به ۱۷سالگی بازمی‌گردد که بنا به خواست و راهنمایی همسرش اسماعیل ریاحی، که خود از شیفتگان تئاتر بود، به صحنه تئاتر تهران راه یافت و برای اولین بار معزالدیوان فکری در نمایشنامه‌ای به نام «سیاست هارون‌الرشید» نقش اول دختر نمایش را به او داد. او با کار سوم و چهارم در دنیای محدود تئاتر آن زمان به عنوان بازیگری محبوب و سرشناس مورد توجه قرار گرفت.

او سینمای حرفه‌ای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خواب‌های طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد و طی شش دهه بعد در فیلمها و سریالهای تلویزیونی مختلفی ایفای نقش کرد و اغلب هم در قالب مادر. “نهنگ عنبر۲” آخرین فیلمی بود که ریاحی به‌صورت کوتاه در آن حاضر شد.

شهلا ریاحی سابقه دوبلوری هم داشته و فراوان فیلم‌های ایرانی و خارجی را دوبله کرد؛ از جمله فیلم‌هایی همچون “دلیجان آتش” و “بربادرفته”.

شهلا ریاحی جزو آن دسته از بازیگران ایرانی بود که هیچ گاه حسرت دوری از بازیگری را نخورد و چنان که خودش هم بارها بیان کرد زندگی خانوادگیش در درجه اول اهمیتش بود. شهلا گفته بود: هیچ وقت دلم براي کارم تنگ نشده است. همان سالهای جوانی هم وقتی بازيم تمام ميشد احساس راحتی میکردم چون همه زندگي ام خانه و همسرم بود!!




ده‌نمکی، اغتشاشات اخیر را به “آژانس شیشه‌ای” ربط داد!!+فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: مسعود ده‌نمکی کارگردان سینما به‌تازگی روی آنتن زنده تلویزیون، تحلیلی خاص درباره اغتشاشات اخیر ارائه داد.

ده‌نمکی با اشاره به نقد “آژانس شیشه‌ای” در روزگار روزنامه‌نگاری گفت: اینکه حاتمی‌کیا در “آژانس شیشه‌ای” خطاب به رزمندگان سابق میگوید: “خیبری سوز داره، دود نداره” ، معنایی دارد جز حمایت از نگاهی که رزمنده‌ها را ایزوله و خانه‌نشین می‌خواست؟!!

کارگردان “اخراجیها” ادامه داد: چرا نگفتند دود موتورهایی که میخواستند در رکاب حاج کاظم باشند، فریادی بود علیه اشرافیت و فریادی بود علیه مدیرانی که ابتدای انقلاب موتورسوار بودند و چندی بعد بنزسوار شدند؟؟الگوی مدیریتی خیبری‌ها امثال باکری و همت بودند و نه دولتمردان فاسد!!

ده‌نمکی تاکید کرد: آن زمان دود موتورهای خیبری‌ و فریاد حاجی‌بخشی‌ها شنیده نشد تا بیست سال بعد گرفتار طغیان گرفتاران حاشیه‌ای شویم و اوضاع آن قدر پیچیده شود که حتی وقتی در رسانه ملی از عدالت‌طلبی سخن میرود با شک و تردید بدان نگریسته شود!!

متن حرفهای ده‌نمکی را اینچا ببینید.




بهروز افخمی به‌دنبال تولید وسترن “سردار”

سینماروزان/کیوان بهارلویی: بهروز افخمی پنج سال بعد از تولید “روباه” و شکست فیلم در گیشه جز اجرای برخی برنامه‌های سینمایی و از جمله “هفت” و “نقد سینما” و البته سخنوری درباره مضامین موردعلاقه‌اش برای تولید، فعالیت مشهود دیگری نداشت تا اخیرا که درگیر تولید سریال “رعد و برق” با مضمون سیل شد.

شهادت سردار قاسم سلیمانی زمینه‌ای شده برای آن که افخمی درباره یکی از تازه‌ترین علایقش برای فیلمسازی حرف بزند.

بهروز افخمی با اشاره به علاقمندی تازه‌اش بیان کرد: اگر برای ساخت سریال «رعدوبرق» متعهد نبودم که به‌صورت شبانه‌روزی وقتم را می‌گیرد و اگر همین الان تلویزیون و سیمافیلم اجازه می داد حاضر بودم سریال «رعدوبرق» را زمین بگذارم و سراغ ساخت سریالی برای نمایش ارتباط و رفاقت ابومهدی المهندس و سردار سلیمانی می‌رفتم که از هم‌اکنون می‌دانم داستان جذابی هم از آن درمی‌آمد.

افخمی ادامه داد: در وسترن‌ها و کارهای سینمایی چنین رفاقت‌هایی درباره دو مرد پهلوان را دیده‌ایم و میتوان از دل رابطه سردار-ابومهدی هم یک وسترن خوب درآورد.

بهروز افخمی افزود: با وجود اینکه سریال «رعدوبرق» آماده تولید است اما در این لحظه این آمادگی را برای ساخت سریال “سردار” دارم. در عین حال ساخت فیلم داستانی با تجربه‌هایی که مستندسازان دارند نیز کار سختی نیست.




ادعاهای یکی از شرکای فیلمیران درباره اجاره سینماهای حوزه!!

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: هرچند توقیف کمدی “زیرنظر” توسط حوزه هنری به بهانه کیفیت پایین شوخیهای فیلم صورت گرفته با این حال حوزه هنری در ماههای اخیر کمدیهایی دیگر نظیر “رحمان…” و “سامورایی…” را در سینماهای خود روی پرده فرستاده که بعید است بلحاظ کیفی، رجحانی بر “زیرنظر” داشته باشند!؟

این تناقض موجب شکل‌گیری این پرسش شده که آیا چون “زیرنظر” را هدایت‌فیلم پخش کرده ولی آن کمدی‌های دیگر را، فیلمیران، چنین اتفاقی روی داده؟؟ یعنی آیا مدیران حوزه در برخورد با فیلمها برای تخصیص سالن، جایگاه پخش‌کننده را هم درنظر می‌گیرند؟؟؟

 مدیران حوزه به این پرسش پاسخی جدی نداده ولی مرور یکی از گفتگوهای اخیر رسول صدرعاملی از شرکای فیلمیران که اتفاقا فیلم اخیرش “سال دوم…” توسط پخش بهمن سبز حوزه روی پرده رفته شاید در رفع این تناقض، اندکی کمک‌رسان باشد.

صدرعاملی با اشاره به تجربه‌گرایی خود به روزنامه دولتی “ایران” گفت: من در طول چهل سال هم تهیه‌کنندگی کرده‌ام، هم نویسندگی، هم کارگردانی و هم سینماداری ولی هیچ کدام برایم فضیلتی نداشت ولی آنچه برایم ارزشمند است اینکه اقتصاد سینما را یاد گرفتم؛ زمانی حوزه هنری، سینماهای شهرستانها را اجاره می‌داد و من این سینماها را اجاره می‌کردم و کنار گیشه می‌ایستادم تا اقتصاد سینما را یاد بگیرم!

صدرعاملی با اشاره به تعامل با حوزه ادامه داد: ابتدای دهه هفتاد بود که من با کمک علی سرتیپی سینماهای مشهد و شیراز و بهبهان و بخشی از سینماهای حوزه را اجاره می‌کردیم و فیلم پخش می‌کردیم؛ سالنهای با صندلیهای فرسوده و فضای مرده و سرد که اصلا میل به سینمارفتن را در کسی ایجاد نمی‌کرد و ما با اجاره سالنها به اوضاع سر و سامان دادیم.

صدرعاملی افزود: با تلاشمان بود که توانستیم حتی در شهرهای کوچک، سینماهایی را درست کنیم که مخاطبان در یک فضای کوچک در لابی بنشینند و چای و قهوه بخورند و درباره فیلمها حرف بزنند. آن روزها دوران مشت و انفجار و اکشن بود و من آن زمان سعی کردم اقتصاد سینما را یاد بگیرم.




چرا با وجود این همه جشنواره و دانشگاه و موسسه آموزشي، جایی برای استفاده از امثال طهماسب و جبلی نیست؟؟

سینماروزان/مسعود احمدی: چند روز قبل بيست‌ودومين دوره جشنواره بين‌المللي قصه‌گويي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با تجليل از ايرج طهماسب به پايان رسيد. هنرمندي كه در تمام سال‌هاي فعاليتش نشان داده تمايل چنداني به خودنمايي‌هاي مرسوم دنياي هنر، به ويژه سينما، تلويزيون و تئاتر (حرفه‌هايي كه عمري در آنها موي سپيد كرده) ندارد.

به گزارش سینماروزان  شما يك گفت‌وگوي جدي با روزنامه يا مجله هم از طهماسب سراغ نداريد؛ از دوست ديرينش حميد جبلي هم همين طور. همه مي‌دانيم با فضاي مجازي و شلتاق‌هاي معمول جماعت در اين فضا هم ميانه‌ ندارد.

با عروسك‌هاي خاطره‌ساز «آقاي كلاه قرمزي» و «آقاي پسرخاله» و ديگران، سالي يك بار در نوروز – اگر بگذارند- مهمان خانه‌ها مي‌شود و دوباره به سكوت و كنج دنج خود بازمي‌گردد، مي‌رود تا سال بعد. در همين مراسم تجليل هم كه اشاره كردم، با وجود حضور اكثر همكاران و دوستدارانش، وقتي روي صحنه رفت فقط يك جمله گفت: «خجالت مي‌كشم كه روي صحنه مي‌ايستم و شما تشويقم مي‌كنيد و از اين بابت بسيار ممنونم.»

اين خلوت‌گزيني طهماسب به حدي بوده كه اصولا در فضاهاي عمومي هم كمتر ديده شده، نه پاي بيانيه‌اي را امضا كرده و نه تابلوي پشتيباني از فلان جريان سياسي را بالاي سر برده است. در اين‌باره قضاوتي ندارم، نمي‌توانم داشته باشم كه حريم خصوصي است؛ بلكه نوشتم تا سوالي مطرح كنم. پيش از طرح پرسش، اشاره به اين نكته هم خالي از لطف نيست كه بي‌شك، چنين مرام و مسلكي را بايد به خيلي‌ها توصيه كنيم. سكوت و كار. به قولي: درخت هرچه پربارتر افتاده‌تر.

ماجرا از كجا مهم شد؟ از وقتي متوجه شدیم طهماسب كارگاه يك‌روزه‌اي با عنوان «كارگرداني تلويزيوني عروسكي» برگزار كرده است. نزديك به 200 نفر از دانشجويان و علاقه‌مندان تئاتر عروسكي در پرديس باغ ملي دانشگاه هنر تهران در اين كارگاه حضور داشته‌ و به گپ و گفت پرداخته‌اند. مدرس كارگاه هم پيرامون تفاوت «موضوع» و «مفهوم» براي دانشجويان جوان صحبت كرده است.

گزارش شده كه «كارگردان كلاه قرمزي رسالت هنرمند را پرداختن به موضوع دانست و دريافت مفهوم را برداشت مخاطب قلمداد كرد.» او از علاقه‌مندان هنر عروسكي مي‌خواهد «به جاي انديشيدن به مباحث كلي روي جزييات تمركز كرده و با مطالعه شخصيت‌هاي پيرامون خود شخصيت‌شناسي را به عنوان عنصري مهم در فعاليت هنري خود در نظر گيرند.» ايرج طهماسب ضمن دعوت دانشجويان به تقليد در آغاز مسير فعاليت هنري از آنان خواست در ادامه فعاليت حرفه‌اي اتفاقا از تقليد پرهيز كرده و جايگاه خود را به عنوان هنرمند مولف مشخص كنند.

درد چيست؟ اينكه با وجود همه ظرفيت‌هاي موجود در تئاتر عروسكي، همچنان رشته‌ تخصصي دانشگاهي در اين زمينه نداريم و اين غم‌انگيز است. فقدان رشته دانشگاهي به كنار، چرا از اين چهره‌ها براي برگزاري كارگاه‌هاي تخصصي عروسكي دعوت نمي‌شود؟ اين همه جشنواره و سالن تئاتر دولتي و خصوصي و موسسه آموزشي تئاتري چطور به سادگي چنين كيفيتي را ناديده مي‌گيرند؟ حضور 200 دانشجو به خودي خود نشان مي‌دهد بچه‌ها چه اندازه تشنه كسب تجربه‌ هنرمنداني مانند ايرج طهماسب، حميد جبلي، رضا بابك، مرضيه برومند و ديگران هستند.




اعلام فیلم اولی‌های جشنواره با حضور اوج، فارابی، سرمایه‌گذاران نورس، فیلمی تولیدنشده و یک ژن خوب+حضور افرادی با فیلمهای دوم و سوم در بخش فیلم اولیها!!

سینماروزان/مسعود احمدی: اسامی فیلم‌های بخش «نگاه نو/فیلم اولیها» سی و هشتمین جشنواره فیلم  فجر اعلام شد.

در میان فیلم اولیها هم با فیلم “لباس شخصی” از محصولات سازمان هنری-رسانه‌ای اوج مواجهیم و هم با “کشتارگاه” که با حمایت سرمایه‌گذاری به نام علی طلوعی تولید شده!!

محمدصادق رنجکشان سرمایه‌گذار پرکار دو سال اخیر هم با “شنای پروانه” به بخش فیلم اولیها راه یافته است.
“پدران” از محصولات مورد حمایت فارابی از دیگر فیلمهای این بخش است.

علی درخشنده برادرزاده پوران‌درخشنده با فیلم “دشمنان” در این بخش حاضر است.

فیلم “روز صفر”سعید ملکان گریمور باسابقه هم در فهرست فیلم اولیهاست درحالی که هنوز تولید فیلم به پایان نرسیده!!!

جالب است که عباس امینی کارگردان “کشتارگاه” پیشتر دو فیلم “هندی و هرمز” و “والده راما” را هم ساخته و در هنروتجربه اکران کرده ولی باز به نام فیلم اولی(!) به جشنواره راه یافته؛ عین همین وضعیت درباره سالم صلواتی و محمد لطفی هم وجود دارد که پیشتر فیلمهایی همچون “زمستان آخر” و “روایت ناپدید شدن مریم” را در هنروتجربه داشته اند ولی باز به بخش فیلم اولیها راه یافته‌اند؛ لابد توجیه هیات انتخاب فجر صدور پروانه ویدیویی برای آثار قبلی اینها است!!

فهرست فیلم اولیهای جشنواره سی و هشتم به شرح ذیل است:

1-آن شب (کارگردان: کورش آهاری، تهیه‌کننده: محمد درمنش)

2- بی‌صدا حلزون (کارگردان: بهرنگ دزفولی‌زاده، تهیه‌کننده: مرتضی شایسته)

3- پدران (کارگردان: سالم صلواتی، تهیه‌کننده: شهرام مسلخی)

4- پوست (کارگردان: بهمن ارک و بهرام ارک، تهیه‌کننده: محمدرضا مصباح)

5- دشمنان (کارگردان: علی درخشنده، تهیه‌کننده: مجید برزگر)

6- روز صفر (کارگردان: سعید ملکان، تهیه‌کننده: سعید ملکان)

7- ریست (کارگردان: محمدرضا لطفی، تهیه‌کننده: سیدامیر سیدزاده)

8- شنای پروانه (کارگردان: محمد کارت، تهیه‌کننده: رسول صدرعاملی)

9- کشتارگاه (کارگردان: عباس امینی، تهیه‌کننده: جواد نوروزبیگی)

10-لباس شخصی (امیرعباس ربیعی، تهیه‌کننده: حبیب والی‌نژاد)




حل مشکلات اکران با حذف سرگروه‌های سینمایی و چینش برنامه اکران با قرعه‌کشی دستی!!!

سینماروزان/کیوان بهارلویی: در آخرین فصل سال به سر می‌بریم و شلوغی اکران به بالاترین حد خود رسیده و فریاد سینماگران مستقل را به آسمان برده و در عین حال شائبه‌های حذف سرگروه‌های سینمایی برای حل مشکلات اکران ییشتر و بیشتر شده است و حتی ادعاهایی درباره قرعه‌کشی دستی برای چینش اکران، مطرح است!

“باشگاه خبرنگاران” مدعی شده در آخرین جلسه‌ای که برای حل مشکلات اکران برگزار شده، سینمادار‌ها به این نتیجه رسیدند که سرگروه‌ها حذف شوند و سازمان سینمایی به زودی آئین نامه جدید اکران را برای نظرسنجی به صنوف ارائه می‌کند.

به احتمال فراوان و طبق این آئین نامه با توجه به درخواست سینمادار‌ها، انجمن پخش کنندگان، سازمان سینمایی و شورای صنفی، برنامه تازه اکران به این صورت است که تاریخ و نوبت اکران فیلم‌ها مانند فوتبال و از طریق قرعه‌کشی دستی و با بیرون کشیدن گوی(!) تعیین می‌شود.

اگر پیش از چرخاندن سبد گوی‌ها، برخی گوی‌ها را نشان‌دار نکرده باشند، میتوان امید داشت به اندکی بهبود اکران در سایه چینش اکران با قرعه‌کشی دستی!!




تهیه‌کننده متبوع حوزه پروانه “پدری” را گرفت و تهیه‌کننده متبوع اوج، پروانه “ترانه‌های پدری”!!+صدور پروانه برای یک پدر و دختر!!+صدور چهار پروانه دیگر

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت با تولید شش فیلمنامه موافقت کرد.

جلیل شعبانی تهیه‌کننده‌ای که در سالهای اخیر تجربه همکاری‌های مختلف با سازمان هنری-رسانه‌ای اوج را داشته و همین حالا هم دو فیلم “کیک زرد” و “اوج ۱۱۰” را در راه جشنواره دارد پروانه ساخت فیلمی تازه به‌نام “ترانه‌های پدری” را گرفته است.

سازندگان فیلم توقیفی “دیدن این فیلم جرم است” از محصولات هم پروانه ساخت “پدری” را گرفته‌اند.

جالب است که تهیه‌کننده متبوع حوزه، پروانه “پدری” را گرفته و تهیه‌کننده اوج پروانه “ترانه‌های پدری”!

حبیب اللهیاری تهیه‌کننده قدیمی سینما هم برای اقازاده‌اش شادی‌آفرین پروانه گرفته است.

فهرست کامل پروانه‌های صادره به شرح ذیل است:

–“لعنتی” به تهیه‌کنندگی سید محسن وزیری ، کارگردانی قدرت الله صلح میرزایی و نویسندگی امیر جهانی

— “جان جانان” به تهیه‌کنندگی حبیب اللهیاری ، کارگردانی و نویسندگی شادی‌آفرین اللهیاری

–“آهنگ دو نفره” به تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی ، کارگردانی آرزو ارزانش و نویسندگی مصطفی زندی

–“پدری” به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه ، کارگردانی حسین دارابی و نویسندگی رضا زهتابچیان

–“بی‌وقتی” به تهیه‌کنندگی محمد حسین قاسمی ، کارگردانی و نویسندگی نرگس آبیار

— “ترانه‌های پدری” به تهیه‌کنندگی جلیل شعبانی ، کارگردانی و نویسندگی محمد مهدی رسولی




تعطیلی کارخانه قند شازند مستند شد/روایت خدمت و خیانت به یک شهر در «سال‌های خاموشی»

سینماروزان: تولید تازه‌ترین اثر خانه مستند با عنوان “سال‌های خاموشی” به کارگردانی محمد طالبی و تهیه‌کنندگی احمد شفیعی به پایان رسید.

این مستند چالشی که روایتگر سال‌های خاموشی اولین کارخانه استان مرکزی -با نام کارخانه قند شازند- است، به بررسی دلایل مختلف تعطیلی کارخانه می پردازد. در این مستند، به بهانه روایت دلایل تعطیلی این کارخانه قدیمی -که نزدیک به یک قرن هویت شهر شازند بوده- به تاریخ پر فراز و نشیب اقتصادی و سیاسی قند و شکر هم پرداخته می‌شود.

این مستند اقتصادی اجتماعی، ساخته محمد طالبی است که پیش از این با مستند “چوب بستنی” با موضوع واردات چوب بستنی به ایران، موفقیت های زیادی در جشنواره فیلم های صنعتی، جشنواره فیلم رشد، جشنواره سیمای استان های صدا و سیما، جشنواره عمار و … به دست آورده است.

سایر عوامل مستند “سال های خاموشی” عبارتند از:
تدوین و صداگذاری: محمد طالبی
تصویربردار: حمید کاظمی، میثم صفدری
صدابردار: رضا سبحانی فر
نریتور: جواد فراهانی
صدابردار نریشن: سلیمان عباسی نیا
گرافیک کامپیوتری: فرزاد هوشمندی نیا
مدیر تولید: محمود خانی
تصویربرداری هوایی: مصطفی کریمی
عکاس: سعیدرضا مقصودی

 

 

 




ادعاهای نویسنده سریال⇐هزینه تولید “حکایت‌های کمال” نسبت به آورده‌اش، صفر است!/این سریال، «هزاردستان کودکان» است!!/برای ساخت سریال یک شهرک جدید در دل شهرک غزالی ساختیم بدون اینکه یک ریال هزینه به سازمان تحمیل کنیم!

سینماروزان: سریال “حکایت‌های کمال” از جمله سریالهای ماه‌های اخیر تلویزیون بوده که به‌خاطر تلاش برای تصویرسازی بخش‌هایی از زندگی نوجوانان در دهه چهل مورد توجه قرار گرفت.

محمد میرکیانی نویسنده مجموعه داستان “حکایت‌های کمال” که منبع ساخت سریال شد به هنگام تولید سریال هم به عنوان ناظر در پروژه حضور داشت.

میرکیانی با تاکید بر تولید با حداقل‌‌ها به “کیهان” گفت: سریال «حکایت‌های کمال» در کمال صرفه‌جویی ساخته شد. تیر سال 95 جلسه‌ای با حضور جمعی از فیلمنامه‌نویسان و کارگردان‌ها با مدیران رسانه ملی برگزار شد که در آن جمع برای اولین بار طرح سریال «حکایت‌های کمال» در حد چند سطر بیان شد. در آن جمع گفتم که این سریال «هزار دستان کودکان» خواهد بود.

میرکیانی ادامه داد: شاید خیلی‌ها باور نمی‌کردند که با کمترین هزینه توانستیم یک شهرک جدید در دل شهرک سینمایی غزالی با عنوان شهرک سینمایی حکایت‌های کمال بسازیم، بدون اینکه یک ریال هزینه به سازمان صداوسیما تحمیل کنیم. در این شهرک حدود چهار هزار متر مربع ساخت و ساز شد، آن هم در اوج تحریم‌ها. ما در آنجا سه خانه، امامزاده، آب انبار و … ساختیم که سال‌های سال می‌توانند لوکیشن ساخت فیلم و سریال در دهه 40 باشند.

نویسنده “حکایت‌های کمال” افزود: ساخت این سریال، مصداق اقتصاد مقاومتی بود که با کمترین هزینه، بیشترین دستاورد را داشت. یعنی هزینه تولید این سریال نسبت به آورده‌اش، «صفر» است و می‌تواند سرمشق ساخت دیگر سریال‌ها باشد. این هم از ویژگی‌های منحصر به فرد «حکایت‌های کمال» بود که برای اولین بار اتفاق افتاد.




شورای صنفی نمایش بالاخره حکم به اکران “جهان با من برقص” داد

سینماروزان: شورای صنفی نمایش در تازه ترین جلسه خود دستور داد کمدی «جهان با من برقص» به کارگردانی سروش صحت از چهارشنبه 11 دی‌ماه در گروه استقلال اکران شود.

کمدی “جهان…” مدتها در صف اکران بود ولی تمدید یک هفته یک هفته اکران فیلم عماری سرگروه استقلال باعث عقب افتادن اکران این فیلم شده بود تا حالا که بالاخره حکم به اکران “جهان..‌.” داده شد.

شورای صنفی نمایش همچنین دستور داد اکران بقیه فیلمها با توجه به حفظ کف فروش همچنان ادامه یاید.




فوتبال در التهاب جنگ/«یک فراموشی بی حس کننده» آماده نمایش شد

سینماروزان: فیلم مستند «یک فراموشی بی حس کننده» با روایتی دیده نشده در خصوص کودکان جنگ زده سوری، پس از پشت سر گذاشتن مراحل پژوهش و تولید، آماده نمایش شد.

فیلم مستند «یک فراموشی بی حس کننده» به کارگردانی عادل انیسی و تهیه کنندگی مهدی مطهر آماده نمایش شد.

این مستند داستانی درباره فوتبال و جنگ بوده که در شهر حلب سوریه جلوی دوربین رفته است.
ساخت مستند «یک فراموشی بی حس کننده» از سال 96 آغاز شد بوده که پس از چند مرحله فیلمبرداری تکمیلی، به تازگی نسخه نهایی آن آماده نمایش شده است.
در خلاصه داستان این مستند آماده است: “زيباى خفته حلب… استاديوم حمدانيه… بزرگ ترين استاديوم جهان عرب… با جادوى سياه جنگ، به خواب رفت و پس از هفت سال، با بوسه كفش هاى پسركان فقير و جنگ زده، چشم گشود تا شكوه از دست رفته اش را ببيند.… .
هيچ چيز خالى تر از استاديوم خالى نيست، در سرزمين ويرانه اى كه فوتبال، ميان مردن و جان به در بردن، تنها يك فراموشى بى حس كننده است!”

این مستند برای حضور در چند جشنواره خارجی درخواست داده است که در صورت پذیرش در این جشنواره ها نمایش داده می‌شود.




رونمایی قائم‌مقام فارابی از ۱۳ پروژه مشمول حمایت این ارگان!/این ۱۳پروژه ورای آن سه پروژه موسوم به فاخری هستند که بودجه هنگفت نصیبشان شده!

سینماروزان: در فاصله‌ای کمی بیش از یک ماه مانده تا جشنواره فیلم فجر قرار داریم و شائبه‌های حضور پررنگ سازمان هنری-رسانه‌ای اوج(۷فیلم) و محمدصادق رنجکشان(۳فیلم) در این جشنواره بیش از همیشه مطرح است.(اینجا را بخوانید)

به‌مانند همیشه بنیاد سینمایی فارابی هم با حمایت از شماری از آثار تولیدی سال اخیر خود را محق حضور در بخشهای اصلی فجر میداند‌.

شفاف سازی اخیر سازمان سینمایی، پروژه‌های زیر را به عنوان مهمترین پروژه‌های فارابی اعلام کرد:

— “بی‌تار”(جمیل رستمی) با حمایتی بیش از ۱.۵میلیارد

— “سلفی با دموکراسی”(علی عطشانی) با حمایت ۹۰۰ میلیونی

–“رمانتیسیسم عماد و طوبی”(کاوه صباغ‌زاده) با حمایت ۵۷۵میلیونی

به جز اینها حبیب ایل‌ییگی قائم مقام فارابی هم در گفتگو با “جوان” از پروژه‌های ذیل به‌عنوان پروژه‌های تحت حمایت فارابی نام برده است:

–فیلم «مهران» به کارگردانی رقیه توکلی که در حوزه دفاع مقدس و مرتبط با نوجوانان است و درباره یک خانواده از شهر مهران است که در جنگ به یزد می‌روند در حال تولید است.

–قرار است از فیلم «لیپار» به کارگردانی حسین ریگی که در سیستان و بلوچستان ساخته می‌شود، حمایت شود.

— از فیلمنامه «کتیبه» سهیل موفق حمایت خواهد شد.

–از فیلم جدید فرزاد اژدری که درباره پیشرفت علوم است(!)حمایت خواهد شد.

–فیلم جدید مرضیه برومند با نام «سرزمین بود و نبود»

–فیلم بیژن میرباقری به نام «هفت قانون خردمندی»

— فیلم نادره ترکمانی به نام «حسن کچل»

— فیلمی از علی ژکان با موضوع دفاع مقدس

— «شاه ماهی»، «اقیانوس پشت پنجره» و «۹ سالگی» از دیگر فیلمهای تحت حمایت فارابی‌اند.

–فیلم جدید مهدی جعفری سازنده ۲۳ نفر با نام «یدو» که این فیلم نیز در حوزه دفاع مقدس و نوجوانان است.

–فیلم محمدحسین لطیفی به نام «سبز و سفید قرمز» که مذاکراتی برای حمایت صورت گرفته.




واکنش محمد متوسلانی به واسپاری اقتباس “سووشون” به یک جوان گمنام⇐سیمین دانشور شخصا امتیاز اقتباس از “سووشون” را به من واگذار کرده بود…

سینماروزان: سالها پیش و در زمان حیات سیمین دانشور، این محمد متوسلانی بود که طی تعاملاتی با دانشور، امتیاز اقتباس از رمان “سووشون” را دریافت کرد.

انتشار خبر اقتباس تلویزیونی از رمان دانشور توسط یک جوان گمنام با واکنش محمد متوسلانی مواجه شد.

متوسلانی با بیان اینکه مدتها قبل حقوق اقتباس “سووشون” را از سیمین دانشور دریافت کرده بود به سینماروزان گفت: من رضایت دانشور را گرفته بودم و با ایشان تعاملاتی مفید بر سر اقتباس انجام دادم و رضایت نامبرده هم در تمام مراحل اقتباس جلب شده بود ولی در نهایت حمایت مالی از تولید صورت نگرفت و تولید به نتیجه نرسید.

متوسلانی در پاسخ به اینکه واسپاری تولید چنین اقتباس‌هایی به افراد کم‌تجربه، خطرناک نیست اظهار داشت: فرد بی‌تجربه با کم‌تجربه تفاوت دارد و مهم، رعایت استانداردهای مکفی در چنین اقتباس‌هایی است. گاهی از یک جوان، محصولی را می‌بینید که فردی بعد از سالها تجربه نمی‌تواند بدان برسد. مساله اصلی، داشتن درکی متعالی از منبع اقتباس و آگاهی از اصول اقتباس است.

این کارگردان با بیان اینکه “بهتر انجام دادن کار باید ملاک واگذاری چنین پروژه‌هایی باشد” خاطرنشان ساخت: من چون از نزدیک با دانشور کار می‌کردم خیلی راحت می‌توانستم عناصر مطلوب طرفین را در اقتباس ایجاد کنم و هدف نهایی‌ام که ایجاد محصول استاندارد و مخاطب‌پسند است را در فیلمنامه لحاظ کنم و علیرغم رضایت دانشور متاسفانه تامین سرمایه انجام نشد و کار به سرانجام نرسید و من هم امتیاز اقتباس را به خود دانشور پس دادم.