1

شمولی از تازه‌ترین اظهارات فاطمه معتمدآریا⇐”صدسال به این سالها” فقط به‌خاطر حرف یک نفر(!) نزدیک ۱۴ سال است که توقیف شده!/شخصیت زن اصلی “بنفشه آفریقایی”{که همزمان در حال زندگی با دو نفر است؟؟} کاملا واقعی است!/می‌توان به همسر سابق بعنوان انسان مهر ورزید و در عین حال متهم به خیانت نشد!/وزیر ارشاد باید تلاش کند تا ابتذال سریالهای تلویزیون وارد سینما نشود!!

سینماروزان: سیمین یا فاطمه معتمدآریا این روزها با فیلم “بنفشه آفریقایی” در اکران آنلاین حضور دارد؛ فیلمی که به خاطر مضمونش با انتقادات مختلفی روبرو شده است.

“بنفشه آفریقایی” داستان زندگی زنی میانسال را روایت می‌کند؛ در شرایطی که مجبور میشود از همسر علیل سابق خود در کنار همسر فعلیش نگهداری کند و همین است که تعارضات را شکل می‌‌دهد.

معتمدآریا درباره اعتراضات وارده به مضمون “بنفشه آفریقایی” به ایسنا گفت: ایده اصلی مونا زندی حقیقی کارگردان این فیلم براساس شخصیتی بود که به طور واقعی وجود داشت و داستان فیلم به نوعی از زندگی او الگوبرداری شده بود. زنی هم که در سناریوی اولیه ترسیم شده و من خواندم.

به گزارش سینماروزان معتمدآریا ادامه داد: زن فیلمنامه اولیه خیلی جلوتر از این زنی است که ما در «بنفشه آفریقایی» می‌بینیم؛ برای همین بطور مسلم، می‌دانم برای اینکه فیلم دچار سختگیری‌های سانسور نشود کارگردان خیلی محتاطانه رفتار و عامدانه خود را سانسور کرده تا دچار سانسور مضاعف و بنیان‌کن نشود.

معتمدآریا با اشاره به اله‌مان‌های عاطفی اثر گفت: در «بنفشه آفریقایی» شما یک منشِ انسانیِ با موهبت تفکرِ و محبت  را در رابطه با موضوعی می‌بینید که بطور عُرفی و سنتی تحت عنوان غیرت  می‌تواند خون‌بار باشد ولی این اتفاق نمی‌افتد ، نه بدلیل نفی صفات بشری مثل عشق و نفرت و حسادت؛ بلکه به دلیل نشان دادن مرز های ظریف بین آن‌هاست که باعث می‌شود تماشاچی سنتی هم با این باور همراهی کند که می‌توان به همسر سابق بعنوان انسان مهر ورزید و در عین حال متهم به خیانت نشد. این بخشی از کار سینمای متفکر است که باورهای عوامانه و سطحی در مورد موضوع‌ها و خصوصیت‌های بشری را به چالش می‌کشد که متاسفانه همیشه مورد هراس و سانسور محافظه‌کاران بوده است.

سرنوشت فیلم توقیفی “صدسال به این سالها” از دیگر موضوعاتی است که اغلب از معتمدآریا درباره‌اش می‌پرسند. به گزارش سینماروزان معتمدآریا که در این فیلم ایفاگر کاراکتر ایران است، اظهار داشت: در بین تمام فیلم‌هایم یک فیلم زیبا و پر از تفاوت مثل «صد سال به این سال‌ها» ساخته سامان مقدم هم هست که بخاطر حرف یک نفر که معیار قضاوت فیلم شده، ۱۴ سال است توقیف شده و در دفتر تهیه‌کننده خاک می‌خورد، در حالی که می‌توانستند  و می‌توانند و باید آن را نمایش دهند؛ بخصوص که حالا اکران آنلاین نیاز دارد به فیلمهای متنوع.

این بازیگر درباره اختلافات ارشاد و صداوسیما بر سر زعامت شبکه خانگی گفت: شرایط سریال‌ها و فیلم‌هایی که برای نمایش در شبکه‌های خانگی یا سینماها ساخته می‌شوند با تلویزیون بسیار متفاوت هستند. صدا و سیما با بودجه بسیار کلانی که از درآمد مردم دارد صرفا بدنبال طرح مسائل خودش است و برایش کسب درآمد و بازگشت سرمایه مهم نیست، ولی فیلم‌های سینمایی و سریال‌های شبکه‌های خانگی و اینترنتی عمدتا با پول بخش خصوصی ساخته می‌شوند و ادامه کارشان به بازگشت سرمایه بستگی دارد به همین دلیل ضوابط متفاوتی دارند.

وی با اشاره به ورود نمایندگان مجلس به ماجرای اختلاف ارشاد و صداوسیما بیان کرد: این مسئله نیازمند  کار تخصصی آدم‌های همین حرفه‌ است و نه کسانی که کارشان صرفا قانونگذاری است. با این حال به نظرم سینما و در راس آن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باید تلاش کنند تا صدا و سیما ابتذال سریالهای خود را وارد سینما نکند.




مامان گلشیفته و تجربه عشق در قرنطینه!+عکس

سینماروزان: فیلمبرداری فیلم کوتاه «عشق قرنطینه نمی‌شود» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی ژینوس پدرام با بازی فهیمه رحیم‌نیا آغاز شد.

به گزارش سینماروزان فیلمبرداری فیلم کوتاه «عشق قرنطینه نمی‌شود» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی ژینوس پدرام از دیروز، سه‌شنبه 25 شهریور با رعایت تمام پروتکل‌های بهداشتی ستاد مبارزه با کرونا در لوکیشنی در تهران آغاز شد.

فهمیه رحیم‌نیا همسر بهزاد فراهانی و مادر گلشیفته، شقایق و آذرخش فراهانی، اولین بازیگری است که در این پروژه جلوی دوربین رفت.

فیلم کوتاه «عشق قرنطینه نمی‌شود» براساس طرحی از آرش دهقان شاد نوشته شده است که تمی عاشقانه دارد.

ژینوس پدرام، کارگردان و تدوینگر سینماست که پیش از این تدوین فیلم‌هایی همچون انیمیشن «آخرین داستان»، «عادت نمی‌کنیم»، «یحیی سکوت نکرد»، «ایتالیا ایتالیا»، «پیلوت» و «خانه کاغذی» را برعهده داشته است. همچنین او سابقه ساخت چند فیلم کوتاه را در کارنامه‌اش دارد و فیلم کوتاه «عشق قرنطینه نمی‌شود» چهارمین فیلم کوتاهی است که او کارگردانی می‌کند.

عوامل سازنده فیلم کوتاه «عشق قرنطینه نمی‌شود» عبارتند از: نویسنده وکارگردان و تهیه کننده: ژینوس پدرام، طرح فیلمنامه: آرش دهقان شاد، دستیار اول و برنامه ریز: سعید سیری، مجری طرح: وحید مشاری، مدیر تولید: جواد راهزانی، مدیر فیلمبرداری: شهرام نجاریان، طراح صحنه و لباس: امین جهانی، گریم: وحدت سرچونی، صدابردار: هادی بهشتی، منشی صحنه: پونه خامین، عکاس: حسین حاجی بابایی، مدیر روابط عمومی: زهرا نجفی، جلوه‌های ویژه کامپیوتری: مجید خادمیان، ساخت تیزر: علی بوستانی، فیلم پشت صحنه: غزاله عبدلی‌فر و مدیر تدارکات: پژمان ذوالقدری.

 

عشق+قرنطینه+نمیشود
عشق+قرنطینه+نمیشود

 

عشق+قرنطینه+نمیشود
عشق+قرنطینه+نمیشود

ژینوس پدرام+عشق+قرنطینه+نمیشود
ژینوس پدرام+عشق+قرنطینه+نمیشود

 




حرفهای یک کارگردان تلویزیون که وزیر ارشاد مستقیما مجوز تازه ترین اثرش را صادر کرده⇐ نام شخصیت اصلی را از جمشید بسم الله الهام گرفتم تا بگویم…/چرا سفارت انگلیس و بانك مركزی كنار هم ساخته شده‌اند؟/چرا برای نشر كتابی در هزار نسخه سخت می‌گیرند ولی شبكه‌های اجتماعی با مخاطبان میلیونی‌اش را كاری ندارند؟

سینماروزان: درباره سختگیریهای ممیزی در حوزه های مختلف هنری از سینما تا ادبیات و موسیقی فراوان گفته شده و کم نیستند هنرمندانی که اعتقاد دارند ممیزی محصول هنری کلا باید حذف شود و به جایش باید پس از عرضه و براساس آرای مخاطبان نسبت به ممیزی آثار اقدام کرد.

به گزارش سینماروزان صادق کرمیار نویسنده ای که رمانهای “نامیرا” و “دست سوزان” را در کارنامه دارد و ازقضا سابقه ساخت سریالهایی مثل “خاطرات مرد ناتمام” و “یک روز قبل” را هم دارد از تازه ترین هنرمندانی است که به گلایه از ممیزی پرداخته.

تازه ترین رمان کرمیار “وامانده” نام دارد که کرمیار درنهایت با مکاتبه با وزیر ارشاد توانسته مجوز نشرش را بگیرد. کرمیار در این باره به جام جم گفت: وقتی كتاب برای مجوز به اداره كتاب رفت ماجراهایی پیش آمد كه آنجا ماند. در كارهای سابق من هیچ سابقه‌ای از ممیزی شدن نبود، جز یك جمله برای رمان دشت‌های سوزان. اما درباره این رمان به من لیستی بلندبالا برای جرح و تعدیل دادند. به ناشر گفتم من حال و رمقی برای این كار ندارم و از خیر انتشار كتاب می‌گذرم. ناشر اصرار به گفت‌وگو با وزارت ارشاد داشت و من در شرایط روحی‌اش نبودم. مدتی گذشت تا بالاخره ناشر من را قانع كرد. نامه‌ای نوشتم به مدیر اداره كتاب و گفتم با احترام به نظرات شما برخی موارد را حذف می‌كنم ولی برخی را نه. بعد یك ماه جواب دادند كه باید چند صفحه دیگر هم جدای از لیست قبلی حذف شود. متوجه شدم بحث دلسوزی در میان نیست بلكه انگار می‌خواهند به شکلی حال من را بگیرند كه تو چرا روی حرف ما حرف زدی. باز از چاپ كتاب منصرف شدم. تا این‌كه با لطف یكی از دوستان ماجرا به گوش شخص آقای وزیر رسید و ایشان با شناختی كه از من داشتند و می‌دانم لااقل كمتر از بررسی‌های آن وزارتخانه كتابخوان نیستند، كتاب را خواندند و دستور صدور مجوزش را دادند.

این نویسنده در نقد ممیزی نشر بیان داشت: این ممیزی نشان‌دهنده شرایط خاص فرهنگی هنری جامعه ماست. ما هرچه جلوتر می‌رویم این شرایط تنگ‌تر می‌شود و حلقه‌های سانسور ادبیات در حال تنگ‌تر شدن است. خودی و غیرخودی هم ندارد. چهارچوب بسته‌ای تعریف شده و در آن چهارچوب حرکت می‌کنند، اصلا هم به آخر و عاقبتش فكر نمی‌شود. فقط می‌خواهند انجام شود. كتابی با هزار نسخه شمارگان و مسائل پیش پا افتاده مطرح‌شده در آن را سخت می‌گیرند ولی شبكه‌های اجتماعی با مخاطبان میلیونی‌اش را كاری ندارند. آنجا حرف‌های آنچنانی زده می‌شود یا در كتاب و رمان؟

کرمیار پیرامون اشاراتش به سواگریهای بازار ارز در “وامانده” گفت: حس كردم ریشه بسیاری از مشكلات ما در این مساله و موارد مشابه آن است. وظیفه بسیاری از سفارتخانه‌ها اصلا همین است. هر كدام‌ باید بتواند در كشور مقصد نفوذ كند و به نفع خود تاثیر بگذارد. البته در مقابل هم عده‌ای فكر می‌كنند، اگر آن سفارت را ببندند و اشغالش كنند آن هم بدون حكم حاكمیت و به صرف تشخیص خودشان، كار درستی كرده‌اند. من این سوالات را داشتم و دارم و هیچ حكمی برایش صادر نكردم.

این نویسنده با تایید الهامگیری از جمشید بسم الله برای نامگذاری شخصیت اصلی رمانش گفت: نام شخصیت را جمشید گذاشتم تا بگویم دولت اسبق ارز را ناگهان كرد 3000 تومان و دولت فعلی این مساله و مخالفت با آن را پارامتر تبلیغات انتخاباتی خودش كرد و وقتی مستقر شد، خودش بدتر از آن را كرد. حرفم در این رمان این است كه اتفاقات این‌چنینی ربطی به دولت‌ها ندارد. نه اسبق و نه فعلی. سیاست اقتصادی كشور این‌طور پیش رفته و در نهایت مردم بودند كه بیچاره شده‌اند!

کرمیار ادامه داد: من در رمان “وامانده” حكمی ندادم. خیلی از چیزهایی كه می‌گویید موضع‌گیری سیاسی-اجتماعی است، بیشتر پرسش‌های من است. شخصیت اصلی داستان من هم وقتی جلوی سفارت انگلیس می‌رود، برایش سوال پیش می‌آید كه چرا سفارت انگلیس و بانك مركزی كنار هم ساخته شده‌اند؟ كدام یك اول ساخته شده و كدام یك آمده كنار دیگری ساختمانی ساخته؟؟ اینها سوال است. «وامانده» رمان صریحی است، اما صراحتش بیشتر در طنز آن است نه در موضع‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی‌اش.




فروش میلیاردی فیلم امیر جدیدی در اکران آنلاین

 

سینماروزان: فیلم سینمایی “لتیان” ساخته علی تیموری، با بیش از ۵۴ هزار بلیت فروخته شده در سینمای آنلاین فیلیمو و نماوا به پایان اکران آنلاین خود رسید.

“لتیان” از پنجشنبه ۲۳ مرداد ۹۹ وارد چرخه اکران آنلاین شد و بعد از گذشت ۳۰ روز در ادامه اعلام رسمی آمار فروش فیلم‏های اکران شده با مجموع فروش ۵۴ هزار و ۹۱۱ بلیت در دو سرویس فیلیمو و نماوا به پایان دوره اکران آنلاین خود رسید.

در این فیلم سینمایی پریناز ایزدیار، امیر جدیدی، حسن معجونی، ستاره پسیانی، علیرضا ثانی فر و سارا بهرامی به ایفای نقش پرداخته‌اند که “لتیان” توانست فروش بیش از یک میلیارد تومان را در گیشه آنلاین تصاحب کند.

همچنین “لتیان” با پشت سر گذاشتن مراحل ورود به شبکه نمایش خانگی به زودی در سرویس‏های وی او دی در دسترس عموم قرار خواهد گرفت؛ تا مخاطبانی که موفق به تماشای آنلاین، در زمان اکران نشدند بتوانند این فیلم را ببیند.

در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است ” لتیان یک سد است. سدی بر روابط انسانی. رودخانه های روابط، پشت سدی ایستاده اند و راه بن بست است. یک نفر می خواهد این سد را بشکند اما خوب می داند که شکستن سد به این سادگی نیست. شهر خراب خواهد شد. تکلیف چیست؟ ”

گفتنی است سینمای آنلاین با نمایش فیلم‏های خروج، طلا، زیر نظر، مهمان‏خانه ماه نو، حکایت دریا، هفت و نیم و … بر روی دو پلتفرم فیلیمو و نماوا علاوه بر زنده نگه داشتن سینما، اکران موفقی را پشت سر گذاشته اند و این سینما با نمایش فیلم‏های زن‏ها فرشته اند ۲، گیلدا، بنفشه آفریقایی و قتل عمد به کار خود ادامه می‏دهد.




ارزیابی علیرضا رییسیان از کارنامه سینمایی دولت تدبیر⇐عدم شناخت و فقدان درک مدیران رده بالا از سینما دلیل اصلی ایجاد بحران‌های مختلف در این عرصه بوده است!!/کسانی که سال‌هاست به صورت پنهان در مدیریت سینما نقش داشته‌اند از عدم آگاهی مدیران سینمایی سوءاستفاده کرده و صدمات زیادی را به سینما زدند!!/ دولت فعلی فاقد هرگونه برنامه‌ریزی و سیاست‌ورزی اصولی در حیطه فرهنگ بوده و اصولاً مقوله فرهنگ از نظر مسئولان دولتی، مسأله‌ای بی‌اهمیت و حاشیه‌ای است!/وقتی حتی در سخنرانی‌های روسای دولت هم راجع به مسأله فرهنگ و هنر حرفی زده نمی‌شود معلوم است که الویت، چیز دیگری است!!

سینماروزان: در ماه‌های پایانی دولت دوم تدبیر با افزایش نارضایتی بدنه سینما نسبت به بی‌توجهی‌های معیشتی روبروییم. متاسفانه عملکرد برخی مدیران دولتی در اصرار بر حیف و میل بیت‌المال به‌بهانه برگزاری محافل تجلیل و تقدیر از خودی‌ها نیز بر دامنه نارضایتی‌ها افزوده است چون مدیران از یک طرف دربرابر بدنه سینما مدام ناله کسری بودجه سر می‌دهند ولی از آن سو همچنان و حتی در دل کرونا اصرار دارند به برگزاری محافل بودجه‌خوار!!

به گزارش سینماروزان علیرضا رئیسیان کارگردان سینما در ارزیابی عملکرد سینمایی دولت تدبیر به سینماپرس گفت: طی ۷ سال گذشته ضعف شناخت مدیران دولتی از فرهنگ و کم کاری نهادهای صنفی را شاهد بودیم؛ در این سال‌ها افرادی که به صورت جدی سینما را دنبال می‌کنند با اتفاقات عجیبی روبرو شدند که بی‌تردید دلیل اصلی چنین وقایعی عدم شناخت و درک صحیح مدیران رده بالا از سینما بوده است!

کارگردان فیلم‌های سینمایی «دوران عاشقی» و «چهل سالگی» افزود: به غیر از دوره دو سال و نیمه حیدریان، طی مابقی این سال‌ها عدم شناخت و درک صحیح مدیران رده بالا از سینما دلیل اصلی ایجاد بحران در این عرصه بوده است.

وی ادامه داد: کسانی که همیشه در اطراف این مدیران هستند و اطلاعات گهگاه ناصحیح و تحلیل‌های شخصی‌شان را جایگزین مطالب علمی و دقیق و درست می‌کنند این بار هم در فرآیند این اتفاق همین مأموریت را انجام دادند. در واقع کسانی که سال‌هاست به صورت پنهان و آشکار در مدیریت سینما نقش داشته و دارند طی این سال‌ها از عدم آگاهی مدیران سینمایی سوءاستفاده کرده و صدمات زیادی را به سینما زدند.

رئیسیان خاطرنشان کرد: دولت که مأموریت و وظیفه اصلی‌اش داشتن سیاست و برنامه‌ریزی روشن برای پیشبرد اهداف سینمای ایران در داخل و خارج از کشور است در این سال‌ها فاقد هرگونه برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری اصولی بود و صرفاً به مسائل جاری و روزمره می‌پرداخت. این در حالی است که به عنوان مثال سازمان عریض و طویل سینمایی نمی‌تواند مرتباً در مسیر سابق و به صورت تکراری حرکت کند.

این سینماگر با بیان اینکه ساختار سازمان سینمایی و زیرمجموعه‌ها و همینطور ساختار وزارت ارشاد به طول کل دچار اشکالات جدی است تصریح کرد: اصولاً در وزارتخانه‌ها و هیأت دولت جریان مسائل فرهنگی در هیچ زمینه ای اولویت جدی ندارد و این مسأله فقط به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مربوط نمی شود؛ وزارتخانه‌های ورزش و جوانان، آموزش و پرورش و علوم هم همینطور هستند و متأسفانه اصولاً مقوله فرهنگ از نظر مسئولان دولت مسأله‌ای بی‌اهمیت و حاشیه‌ای است!

کارگردان فیلم‌های سینمایی «پرونده هاوانا» و «ایستگاه متروک» تأکید کرد: به نوعی ارتباط جامعه از طریق کانال فرهنگ با مدیران سطح بالا دچار نقصان جدی است و این فرآیند به گونه ای است که حتی در موضوعات اجتماعی هم تأثیرش را در همه ابعاد شاهد هستیم. دولت در حالی که اولویت اصلی بحث معیشتی است از اولویت های دیگر غافل شده و فکر می‌کند همه اولویت‌ها در این امر خلاصه می‌شود در صورتی که مسائل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و… همه به صورت طیف روی هم تأثیر می‌گذارند.

وی در ادامه این گفت‌وگو اظهار داشت: متأسفانه در رده های بالای دولتی از شخص رئیس جمهور گرفته تا وزرا مسأله فرهنگ عاری از اولویت است چرا که حتی در سخنرانی‌های‌شان هرگز نمی‌بینیم و نمی‌شنویم که راجع به مسأله فرهنگ و هنر حرفی بزنند و اظهارنظر کنند و همین نشان‌دهنده آن است که الویت، چیز دیگری است.

رئیسیان در پایان این گفت‌وگو افزود: وظیفه مدیران به وجود آوردن سیستم و اداره آن است و وظیفه ما نقد سیستم است و ما نباید متهم به آن شویم که در سال آخر دولت همیشه نق می‌زنیم و بهانه‌جویی می‌کنیم. متاسفانه در اغلب موارد همراهی با مردم در مسئولان دولت وجود ندارد و این باعث تأسف است.




گلایه برادر کوچکتر کاهانی از سختی‌های برادری با کاهانی!؟

سینماروزان: بعد از ابوالفضل کاهانی پسرعموی عبدالرضا کاهانی که به‌عنوان نویسنده با کمدی بفروش “زیرنظر” به سینماها آمد به تازگی رسول کاهانی برادر عبدالرضا کاهانی هم با فیلم “منگی” به سینماها آمده است؛ فیلمی که البته در گروه هنروتجربه روی پرده است.

اینکه کاهانی خودش در ایران حضور ندارد و فک و فامیلش به دنبال باز کردن راه فعالیت در سینما هستند، جالب است. به گزارش سینماروزان رسول کاهانی درباره دردسرهای مقایسه شدن با برادرش به شرق گفت: برادرم عبدالرضا همیشه به من غیرمستقیم کمک کرده است ولی او تا همین دو، سه روز پیش نمی‌دانست من فیلم کار کردم. زمانی فهمید که خبر اکران فیلمم کار می‌شد. من متأسفانه یا خوشبختانه هر کاری کنم کاهانی‌ام و این خیلی سخت است!!

رسول کاهانی با اشاره به دردسرهای قیاس با برادرش ادامه داد: همه فکر می‌کنند خب برادرش عبدالرضا کاهانی است و راحت است؛ اما این موضوع به‌مراتب کار را برای من نسبت به کسی که خانواده سینمایی ندارد، دشوارتر می‌کند.‌

برادر کاهانی تاکید کرد: از طرفی گپ‌و‌گفت و معاشرت با رضا درباره فیلم و سینما و… غیرآگاهانه او را برایم به یک استاد غیرمستقیم تبدیل می‌کند که تاکنون از او خیلی یاد گرفته‌ام و همچنان هم یاد می‌گیرم.‌

 

رسول+کاهانی+عبدالرضا+کاهانی
رسول+کاهانی+عبدالرضا+کاهانی




اعتراض پشت اعتراض علیه بریز و بپاش بیهوده به‌بهانه تجلیل از افتخارآفرینان سینما!!

سینماروزان: درست در روزهایی که فریاد سینماگران بابت گرفتاریهای اقتصادی منتج از کرونا به بالاترین بسامد رسیده خبر می‌رسد که محفلی تازه از سوی یک جشنواره دولتی و به‌بهانه تجلیل از افتخارآفرینان جهانی(!؟) سینمای ایران برگزار شده است؛ محفلی که هیچ گونه شفاف‌سازی درباره هزینه‌های مصروفه برای آن صورت نگرفته و البته بخش عمده تقدیرکنندگان و تقدیرشوندگان حاضر در آن برآمده از حلقه‌ای تکراری بودند که این سالها مدام از محافل دولتی بهره‌وری داشته‌اند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از گزارش جواد محرمی در روزنامه “جوان”، آیین موسوم به تجلیل از افتخارآفرینان سینمای ایران در عرصه بین‌الملل که اساساً فلسفه ایجاد آن زیر سؤال است با حضور وزیر ارشاد برگزار شد، اما چند پرسش و چالش را به همراه داشت.

پیشتر “جوان” در واکنش به برگزاری این مراسم ماهیت و فلسفه ایجاد آن را به شدت نامعتبر و نامیمون دانست و این تصمیم را در راستای حمایت بدون تدبیر سازمان سینمایی از جوایز جشنواره‌های خارجی قلمداد کرد، اما نفس برگزاری این مراسم حاشیه‌هایی هم داشت. دو تشکل صنفی فعال در عرصه مستندسازان از اینکه دست‌اندرکاران این مراسم اعتنایی به جوایز بین‌المللی آن‌ها نکرده‌اند، معترض شده‌اند. هر چند اساساً به رویکرد جشنواره‌محور و پاسداشت جوایز رویداد‌های سینمایی خارجی در وزارت ارشاد انتقاد جدی وارد است و متأسفانه بیش از سه دهه است که این گرایش دولتی موجب رشد سینمای جشنواره‌ای در ایران شده، اما در عین حال انتقاد دو صنف مذکور که به آن‌ها وقعی نهاده نشده نیز در نوع خود جالب توجه است.

انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند در بیانیه‌ای صریح آورده است: «بالندگی فرهنگ را اندیشه باید و مدیری که از فر و دانش بهره‌مند باشد، بستر آفرینشگری اندیشه‌ورزان را فراهم سازد. سینمای مستند بی‌آنکه مدعی باشد، در درون خود دانش و آگاهی را به همراه دارد و نگاهی گذرا به تاریخ سینمای ایران، نشانگر جایگاه والای این گونه سینمایی است. این‌بار، مدیران فرهنگی‌نما در روز ملی سینما به بهانه پاسداشت دستاورد‌های جهانی، بزرگداشتی برپا کردند بی‌آنکه نشانگر بزرگی باشد! سال گذشته، مستندسازان ایران، ده‌ها نشان ارزشمند را از جشنواره‌های معتبر جهان برای سرزمین ایران به ارمغان آوردند، ولی در سنجه ارزش‌گذاری این مدیران تنگ‌نظر جایی نیافتند تا بیش از پیش رویکرد فرهنگ‌گریزی مدیران بی‌تدبیر را آشکار سازد. تاریخ سینمای مستند همیشه سربلند بوده و خواهد ماند و به روایتگری خود از دوران سانسور ادامه خواهد داد.

این بیانیه در ادامه می‌افزاید: هیئت مدیره انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند برای شرکت در این دورهمی دعوت شد، ولی به احترام اعضای فرهیخته انجمن و مستندسازان بادانش ایران از حضور خودداری کرده است.

انجمن صنفی تهیه‌کنندگان سینمای مستند هم در بیانیه‌ای دیگر آورده است: «مراسم تجلیل از افتخارآفرینان سینمای ایران در عرصه بین‌المللی در حالی در باغ هنر برگزار شد که نشانی از هیچ کدام از فعالان سینمای مستند ایران در آن نبود. جای تعجب بسیار است که در این مراسم، از دیپلماسی فرهنگی حرف زده می‌شود، اما سهمی از سینمای ایران که اتفاقاً در جهان بسیار شناخته شده است در آن نادیده گرفته می‌شود. شاید، چون مستندسازان از سر نجابت زیادشان، وقت و بودجه و توجهی طلب نکرده‌اند و گمنامی‌شان در نظر عده‌ای به کار عکس انداختن و تظاهرات اینچنینی نمی‌خورد. این صنف هنری در ادامه آورده است: تفصیل بیش از این برای آن‌ها که در مصدرند و نمی‌دانند بی‌حاصل است و برای آنان که می‌دانند و نادیده می‌گیرند بی‌حاصل‌تر و اگر چه این رفتار‌ها برای اهالی سینمای مستند ایران تکراری است، اما وظیفه خود می‌دانیم مشفقانه به مدیران فرهنگ و سینمای کشورمان یادآوری کنیم، لازم دارند کمی وقت بگذارند و قدر و منزلت واقعی و جایگاه ملی و جهانی سینمای مستند ایران را بیشتر بشناسند.

در این مراسم از سینماگرانی که داوران رویداد‌های جهانی در سطوح مختلف بودند تقدیر شد، اما جز داوری دو تن از سینماگران در جشنواره‌های معتبر جهانی، داوری دیگری در جشنواره‌های معتبر جهانی در سال ۲۰۱۹ نداشتیم، از سوی دیگر فیلمی هم در میان فیلم‌های تقدیری بود که اساساً جایزه‌ای در عرصه جهانی نگرفته است و حضورش فقط به رویداد جشنواره جهانی فجر مربوط می‌شود ولی در میان تقدیری‌ها قرار گرفته بود، بنابراین این پرسش مطرح است که معیار انتخاب‌ها و تقدیری‌ها به چه شکل بود؟ در بخش پایانی این مراسم سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سخنانی ایراد کرد و جالب است که سینمای ایران را با دیپلماسی فرهنگی مرتبط دانسته است، در حالی که سینمای ایران سفیر وفادار و صدیقی برای فرهنگ و هنر ایران به شمار نمی‌رود و انفعال و ناتوانی دستگاه فرهنگی کشور در این باره مشهود است. اساساً خیلی بیشتر از ضعفی که در اداره فرهنگی کشور دیده می‌شود در دیپلماسی فرهنگی دچار ضعف هستیم. به گفته وزیر ارشاد «دیپلماسی فرهنگی ما از طریق سینما، یکی از قوی‌تری حوزه‌های دیپلماسی است؛ دیپلماسی بی‌مزد و کم‌هزینه، اما با زحمت برای سینماگران. در کمتر حوزه‌ای ما توانسته‌ایم چنین دیپلماسی فعالی را شکل داده باشیم. این رویداد کمی دیر صورت گرفت و باید قدردان زحمات دوستانی که امکان این مراسم را فراهم آوردند، باشیم.»

جشنواره‌های سینمایی در سراسر دنیا با رویکرد‌های متفاوت و بعضاً متناقض و متضاد با یکدیگر برگزار می‌شوند و هر کدام ممکن است سمت و سوی خاص و منحصربه‌فردی داشته باشند که با جشنواره‌های دیگر کاملاً متفاوت باشد، برای مثال جشنواره فیلم برلین در چند دوره اخیر به صراحت اعلام کرده رویکرد‌های سیاسی را نصب‌العین قرار می‌دهد و از اینکه این جشنواره انگ سیاسی بخورد، ابایی نداشته یا آکادمی اسکار در یک دوره جایزه‌اش را از درون کاخ سفید و توسط همسر رئیس‌جمهور امریکا اعلام و اعطا می‌کند آن هم به فیلمی که در ژانر سیاسی و درباره ایران ساخته شده است (آرگو). این البته به این معنی نیست که قاطبه جشنواره‌های جهانی عنصر هنری را ملاک قرار نمی‌دهند، اما نمونه‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد جشنواره‌های سینمایی می‌توانند بنا به سلایق و تمایلات خاص به آثار جایزه بدهند. وقتی می‌گوییم دوستان سازمان سینمایی و جشنواره فجر جایزه جشنواره سینمایی را با کاپ تورنمنت ورزشی اشتباه گرفته‌اند، یعنی به تفاوت‌های این دو دقت نکرده و قصد همسان‌سازی این را با آن دارند. اصلاً جایزه جشنواره خارجی معیار درستی برای افتخارآفرینی ملی است؟ پاسخ قطعاً منفی است. رقابت در جشنواره‌های هنری با رقابت ورزشی تفاوت دارد. سنجش برتری یک اثر هنری بر اثری دیگر می‌تواند از یک دوره به دوره‌ای دیگر متفاوت باشد. چه بسیار آثاری که در دوره‌ای خاص با سلطه متغیر‌های مختلف در یک رویداد هنری جایزه گرفته‌اند و در دوره‌ای دیگر همان آثار به فراموشی سپرده شده‌اند و برعکس آثاری که در دوره‌ای و در رویدادی هنری مورد بی‌اعتنایی واقع شده‌اند و چند دهه بعد منتقدان به ارزش‌های هنری آن پی برده‌اند. این‌ها نشان می‌دهد که جایزه جشنواره‌های هنری را نمی‌توان ضرورتاً به عنوان پرچمی برای افتخار‌آفرینی ملی قلمداد کرد و هر فردی که در جشنواره‌ای خارجی جایزه گرفت را به عنوان هنرمندی ملی محسوب کرد و در داخل به او جایزه داد. اگر دبیر جشنواره‌های پرهزینه دولتی این موضوع بدیهی را نمی‌داند، باید به حال این سینما گریست. جشنواره‌ای شدن بخش عمده‌ای از سینمای ایران در چند دهه اخیر از غلبه این نگاه سطحی مدیران سینمایی در دوره‌های مختلف حکایت دارد.




صدور پروانه همکاری مسعود کیمیایی با یک تهیه‌کننده نورس!!+صدور پروانه برای یک مدیر ارگانی+صدور پروانه برای تهیه‌کننده‌ای با دو فیلم اکران‌نشده

سینماروزان: شورای پروانه ساخت سینمایی، در آخرین جلسه خود مجوز ساخت چهار فیلم تازه را صادر کرد.

به گزارش سینماروزان مسعود کیمیایی کارگردان باسابقه، پروانه “خائن‌کشی” را گرفته؛ البته نه به تهیه‌کنندگی یکی از تهیه‌کنندگان سرشناس سینمای ایران بلکه به تهیه‌کنندگی علی اوجی که این سالها بیشتر به‌واسطه مدیریت برنامه‌های امثال رضا یزدانی شناخته شده!

غلامرضا گمرکی که چندین فیلم اکران نشده و ازجمله “جنس لطیف” و “آقای سانسور” را در کارنامه دارد باز هم پروانه ساخت گرفته؛ برای “خرابکاری” که بناست داوود برادر مسعود اطیابی کارگردان “تگزاس” آن را بسازد.

مهدی عظیمی میرآبادی مدیر انجمن سینمای دفاع مقدس و دبیر جشنواره مقاومت هم پروانه ساخت فیلمی به نام “لانگ شاتهای شرقی” گرفته که البته معلوم نیست بودجه‌اش از طریق انجمن دفاع مقدس تامین خواهد شد یا خیر؟؟

فهرست پروانه‌های صادره به شرح زیر است:

–«خرابکاران» به نویسندگی فهمیه کرمی، تهیه کنندگی غلامرضا گمرکی و کارگردانی سیدداوود اطیابی

–«خائن کشی» به نویسندگی و کارگردانی مسعود کیمیایی و تهیه کنندگی علی اوجی

–«لانگ شاتهای شرقی» به نویسندگی زاهد ملکی و بهروز فروغی راد، کارگردانی زاهد ملکی و تهیه کنندگی مهدی عظیمی میرآبادی

— انیمیشن «تهمتن» به نویسندگی، تهیه کنندگی و کارگردانی سیدمصطفی حسینی




آتش‌سوزی سینما رکس؛ سوژه فیلم تازه شهرام مکری!؟+عکس

سینماروزان: فیلم تازه شهرام مکری با عنوان “جنایت بی‌دقت” سهمی از جوایز اصلی جشنواره ونیز نداشت ولی سوژه این فیلم که مرتبط با یکی از اتفاقات معماگونه تاریخ معاصر است اسباب اعطای جایزه منتقدان به این فیلم شد.

به گزارش سینماروزان “جنایت بی‌دقت” داستانی دارد درباره تماشاگران سینمایی که خود به سرنوشت قهرمانان فیلمی دچار می‌شوند که در حال تماشای آن هستند.

فضای ساختاری “جنایت بی‌دقت” در امتداد سبک و سیاق آثار قبلی مکری است و برای همین بدعت چندانی برای مخاطبان جشنواره ونیز نداشته ولی خط داستانی
فیلم که متاثر از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان حین اکران فیلم “گوزنها” در مرداد ۵۷ و در کوران اتفاقات منجر به انقلاب اسلامی است باعث شده توجهات به سمت فیلم بیاید.

البته “جنایت بی‌دقت” فیلمی نیست که نقطه‌نظری درباره عاملان حادثه سینما رکس ارائه کند و بیشتر سعی دارد از نزدیکی سیکل معیوب زندگی تماشاگران با آنچه بر پرده سینماها می‌گذرد بگوید ولی همین که پس از سالها نیم‌نگاهی به ماجرای سینما رکس داشته خود عاملی شده برای جلب توجه.

به گزارش سینماروزان به غیر از نمایش “محاکمه سینما رکس” که سالها پیش توسط پرویز صیاد با بازی خودش، هوشنگ توزیع و فخرالدین پورتاش، در اروپا و آمریکا اجرا شد و البته در خلال آن یکی از سینماگران فعال همه این سالها(!) نواخته شد، هنرهای نمایشی ایران هیچ‌گاه به سمت ارائه روایتی دراماتیک از ماجرای سینما رکس نرفته‌اند.

بد نیست بدانید سینما رکس متعلق به برادران رشیدیان بود که هم در صنعت نفت دست داشتند و هم در سینما فعالیت داشتند و البته از جمله همراهان فضل‌الله زاهدی در کودتای ۲۸مرداد بودند و عجبا که آتش سوزی سینما رکس هم در شب ۲۸ مرداد رخ داد!

بابک کریمی، سیاوش چراغی‌پور، محمد ساربان، فریبا کامران، بهزاد دورانی، عادل یراقی، الاهه بخشی، معصومه بیگی، محمود بهرازنیا، امیر شاملو، مینا درودیان، کیانا منتجبی، سعید نادری، محمدحسین محمدیان، صدف عمویی، حامد محمودی ،محمد ربانی، محمدرضا جنگی،  داوود بنی‌اسد و محمدحسین قشمی بازیگران “جنایت بی‌دقت” هستند و تهیه‌کننده فیلم هم نگار اسکندرفر مدیر موسسه کارنامه است.

 

جنایت+بی+دقت
جنایت+بی+دقت




کارگردان “بنفشه آفریقایی” و حسرت ساخت فیلم تجاوز گروهی به پسربچه‌ها!!؟؟

سینماروزان: مونا زندی حقیقی همسر علیرضا شجاع‌نوری همزمان با اکران آنلاین “بنفشه آفریقایی”، نخستین فیلمش “عصرجمعه” را هم بعد از سالها توقیف در شبکه خانگی دارد.

به گزارش سینماروزان مونا زندی حقیقی که در “عصرجمعه” روایتگر معضل تجاوز بوده و در “بنفشه آفریقایی” روایتگر زندگی یک زن با همسر فعلی و همسر سابقش، قصد داشته فیلمی درباره تجاوز گروهی به پسربچه‌ها بسازد ولی نتوانسته.

مونا زندی با اشاره به حسرت عدم تولید “شنبه‌ای که گذشت” به شرق اظهار داشت: بعد از ساخت فیلم «عصر جمعه» قصد داشتم فیلم «شنبه‌ای که گذشت» را بسازم که به همراه نغمه ثمینی مشترک نوشته بودیم؛ درباره تجاوز به پسربچه‌ها و خطراتی که آنها را تهدید می‌کند که این فیلم‌نامه هیچ‌وقت مجوز نگرفت. وقتی قرار بود خبر فیلم‌نامه در رسانه‌ها منعکس شود، تأکید می‌کردند که به‌جای واژه تجاوز از آزار استفاده کنم و من هم تأکید می‌کردم موضوع این فیلم فقط آزار نیست موضوع عمیق‌تر و فجیع‌تر از آزار جنسی ‌است و این دو واژه باهم تفاوت دارند!!

این کارگردان زن سینما ادامه داد: بعد از «عصر جمعه» دو سناریو داشتم که هر دوی ‌آنها در سه دوره مدیریتی رد شدند. حتی در دوره فعلی، قبل از ساخت «بنفشه آفریقایی»، بار دیگر فیلم‌نامه «شنبه‌ای که گذشت» را به ارشاد بردم و باز رد شد.

به گزارش سینماروزان مونا زندی درباره مضمون “شنبه ای که گذشت” گفت: این فیلم درباره تعرضی است که به پسر‌بچه‌ها می‌شود. یک مستند درباره‌ آن ساختم که بسیار تکان‌دهنده و وحشتناک است؛ باندی که گروهی به پسرها تجاوز می‌کردند و آنها را رها می‌کردند و پرداختن به مسائل حقوقی و قانونی این جرم. فیلم‌نامه را با خانم نغمه ثمینی نوشتم و حالا بعد از ۱۴ سال از نگارش آن، فعلا قصد ندارم سراغ ساختش بروم.

شباهت‌هایی که در مضمون اصلی میان “عصر جمعه” و “هیس…” وجود دارد ازجمله مباحث متذکر توسط مخاطبان است. به گزارش سینماروزان مونا زندی درباره تشابه مضمونی “عصر جمعه” با “هیس…” بیان داشت: اتفاقاتی که بعد از ساخت «عصر جمعه» رخ داد، برایم خوشایند بود. سال‌ها بعد از ساخت این فیلم، خانم پوران درخشنده فیلم را دیدند و گفتند اگر فیلم‌نامه «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» از ارشاد مجوز نگیرد، ارجاعشان می‌دهم به فیلم عصر جمعه که چرا فیلم‌نامه این فیلم مجوز گرفته است؟ پنج سال بعد از «عصر جمعه» خانم درخشنده فیلم «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» را ساختند و فیلم با استقبال زیاد جزء فیلم‌های پرفروش آن سال سینما بود.

 

مونا+زندی+حقیقی+همسرش+علیرضا+شجاع+نوری
مونا+زندی+حقیقی+همسرش+علیرضا+شجاع+نوری




اکبر عبدی در تازه‌ترین گفتگوی خود مطرح کرد⇐حتی نمی‌توانم یک “سلام‌علیکم”ساده را پیامک کنم چه برسد به فعالیت در اینستا!!/بارها شده که دخترم مرا زیر سؤال می‌برد که چرا اینجا را کم کار کردی و چرا آنجا را دیر آمدی؟؟/فشارهای اقتصادی باعث شده حتی سبزی‌فروشان هم سیاستمدار شوند!! /سخت‌گیری‌های تلویزیون بسیاری از هنرمندان را کم‌کار یا خانه‌نشین کرده!/متاسفانه مدیران فقط وعده حمایت از هنرمندان را می‌دهند/باز دم سعید آقاخانی گرم که از من و شماری بازیگر پیشکسوت برای “نون.خ۳” دعوت کرده!

سینماروزان: اکبر عبدی از آن بازیگرانی است که جوشش درونی آنها بر هر چیز دیگر غلبه دارد و همین جوشش است که باعث می‌شود حتی در سطحی‌ترین آثار و دستمالی‌شده‌ترین تاک‌شوها نیز با بداهه‌هایش سروصدا ایجاد کند و البته موج عمومی مثبت این سروصداها هم اغلب نثار خودش می‌شود.

به گزارش سینماروزان اکبر عبدی که آخرین بار با “ایکس لارج” روی پرده سینماها دیده شد، با ابراز گلایه از اوضاع اقتصادی نزار مردم به همشهری گفت: من آدمی سیاسی نیستم و دوست هم ندارم سیاسی باشم، ولی بالاخره این سیاست و تصمیمات سیاسی در جامعه روی هر آدمی ثاثیر می‌گذارد. هم‌اکنون شرایط جامعه به‌گونه‌‌ای شده که فشار اقتصادی حتی یک آدم عادی مثل یک سبزی‌فروش را هم سیاسی و سیاستمدار کرده است. درست است که با سیاست‌های کشور آمریکا مخالف هستم، ولی این به آن معنا نیست که آدمی سیاسی هستم. در کل نه من بلکه همه آدم‌ها با آدم زورگیر، زورگو و خشن مشکل داشته و مخالف‌اند. همه آدم‌ها اتوماتیک‌وار طرفدار آدم‌های مظلوم و ضعیف‌اند.

بسیاری از مخاطبان دوست دارند اکبر عبدی را در آثار طنز تلویزیونی ببینند ولی تلویزیون در این سالها چنان که باید به عبدی روی خوش نشان نداده. به گزارش سینماروزان اکبر عبدی که به‌زودی با کمدی-ماجرایی “جنس لطیف” با شمایلی متحیرکننده(!) به سینماها می‌آید، با انتقاد از افت کیفی محصولات تلویزیون در سالهای اخیر گفت: درحال حاضر من – مثلا هنرمند کمدین – در خانه نشسته‌‌ام و برنامه‌های شبکه‌های بیگانه را نگاه می‌کنم، درصورتی‌که باید در تلویزیون با اجرای برنامه و بازی در فیلم‌ها سر مردم را گرم کرده و دل مردم را شاد کنم. من کمدین وظیفه دارم لبخند را به لب‌های مردم برگردانم و باید چنین کاری را کنم، اما من در خانه نشسته‌ام و تلویزیون هر طرحی را که برای ساخت فیلم ارائه می‌دهیم، ایراد می‌گیرد و قبول نمی‌کند. خیلی از هنرمندان پشت این سختگیری‌های تلویزیون مانده‌اند و خانه‌نشین یا کم کار شده‌اند. برای مثال اگر قرار است سریالی برای تلویزیون بسازیم، باید به فکر حامی مالی قدرتمند باشیم تا بتواند هزینه‌های ساخت سریال را بپردازد که کار چندان ساده‌‌ای نیست.

عبدی با اشاره به تازه‌ترین کارش گفت: مشغول تست گریم و لباس فصل سوم سریال «نون. خ» هستم که به دعوت سعید آقاخانی عزیز با این گروه همکاری می‌کنم و باز دم سعید گرم که هوای بازیگران قدیمی را دارد و از من و شماری از قدیمیها برای بازی دعوت کرده. این سریال قرار است نوروز ۱۴۰۰ از تلویزیون پخش شود و از ۲۵شهریور کار فیلمبرداری آن اطراف تهران شروع می‌شود.

اکبر عبدی با انتقاد از انفعال مدیران در جریان حمایت از هنرمندان بخصوص در ماههای کرونازده اخیر گفت:  بسیاری از دوستان در سینماها برای اکران و پخش فیلم زحمت می‌کشند؛ کسانی که در آپارات‌خانه، گیشه و لابی سینما کار می‌کنند یا کنترل‌چی سینما هستند، این روز را به آنها هم تبریک عرض می‌کنم. این ایام روزهای سختی برای آنهاست. برایشان آرزوی گشایش می‌کنم و امیدوارم این بیماری تمام شود تا تمام کسانی که سر این سفره می‌نشستند و روزی حلالی کسب می‌کردند، به‌راحتی دوباره سر این سفره بنشینند. مسئولان وعده‌هایی برای کمک مالی و بهبود شرایط این قشر از هنرمندان در دوران کرونایی که چه کار تولید می‌کنند و چه در بخش اکران همکاری دارند، داده‌اند اما متأسفانه که تاکنون کاری انجام نشده است.

ارتباطات کاری اکبر عبدی با دخترش المیرا ازجمله مباحثیست که حرف و حدیث درباره‌اش فراوان است. به گزارش سینماروزان اکبر عبدی درباره ارتباط‌های کاری اخیرش با المیرا اظهار داشت: همواره در عین صمیمیت، پرده‌‌ای از حیا بین‌مان هست. بعضی وقت‌ها بسیار دوستانه است. اما در حوزه کار بعضی وقت‌ها بسیار جدی است. المیرا هر زمان که مدیر تولید تئاترهایم می‌شود، آدم بسیار دقیقی است. در مسئله حساب و کتاب‌های مالی، نه اینکه من بخواهم، خودش آدم دقیقی است. به‌عنوان یک مدیر تولید تمام حواسش به هزینه و پرداخت‌های کار هست. گاهی المیرا حتی من را زیر سؤال می‌برد که چرا اینجا را کم کار کردی و چرا آنجا را دیر آمدی؟ وقت کار بسیار جدی می‌شود.

این کمدین باسابقه با بیان اینکه از فضای مجازی سردرنمی‌آورد گفت: من هیچ‌گاه نتوانستم و نخواستم با این شبکه‌های مجازی ارتباط بگیرم و هم‌اکنون برادر دامادم کارهای فنی و هنری حساب‌های من در صفحات مجازی را انجام می‌دهد. شاید باورتان نشود که خود من تا الان یک سلام و علیک هم نتوانستم پیامک کنم؛ چه برسد به فعالیت در اینستا و تلگرام و اینها. اصلا بلد نیستم و واقعیتش این است که نخواستم یاد بگیرم.

 

اکبر+عبدی
اکبر+عبدی




اظهارات یک کارگردان سینما درباره تعظیم ساختارهای دولتی سینما به لات و لوت‌ها⇐چرا مديران، لمپن‌ها را به جان هنر و فرهنگ كشور انداخته‌اند و قدر مي‌نهند!!؟؟/چرا لمپن‌ها از سر و كول جشنواره‌ها بالا مي‌روند و در حقيقي و مجاز جولان مي‌دهند و روي سن‌ها و بر مسندها حضور دارند؟؟

سینماروزان: چند سالی می‌شود که فیلمسازی درباره لات و لوت‌‌ها در سینمای ایران رونق گرفته و نه تنها این نوع فیلمسازی با بایکوت مدیریت دولتی مواجه نیست که سیاهه جشنواره‌های دولتی اخیر را که کنار هم بگذاریم مواجهیم با ابراز ارادت عمیق ساختار دولتی سینما به این نوع آثار؛ آثاری که اغلب هم با حمایت سرمایه‌داران نورس تولید می‌شوند.

مهدی کرم‌پور کارگردان در یادداشتی به بهانه روز سینما به شدت به سیطره لمپن‌ها بر سینمای ایران ایراد وارد کرده است.

متن اظهارات مهدی کرم‌پور را بخوانید:

روز ملي سينما يادبود خاطره‌اي خاص نيست.
يك روز در تقويم سالانه است تا يادمان بماند كه سينماي ايران در بدترين و بهترين لحظات تاريخ معاصر ثبت‌كننده يا الهام‌بخش غم‌ها و شادي‌هاي يك ملت بود؛ ملتي كه هويتش در لابه‌لاي فيلم‌هاي تبليغاتي، سر تيتر گزارش‌هاي تلويزيوني و تحريف‌هاي تاريخي مكتوب و شفاهي، گم مي‌شود.
مردماني كه هيچ‌كس به درستي نمي‌گويد كجاي تاريخ و جغرافيا ايستاده‌اند. گم شده و عصبي و خسته‌اند و سندي براي بودن و آينده‌شان ارايه نمي‌شود. كارچاق‌كن‌هاي داخلي و خارجي، پروپاگانداي آميخته به اغراض سياسي و اقتصادي را تجويز مي‌كنند.
روشنفكرانش به هجرت رفته يا منزوي شده‌اند. شبه‌روشنفكران «هل من مبارز» مي‌طلبند و واژه مستعملش گويي به دشنام بدل شده. مانند هر ارزشي كه اينجا به ضد خود بدل مي‌شود. سال‌ها پيش بيضايي گفته بود:«دركشور من روشنفكر نمي‌ميرد، نابود مي‌شود.»  حالا معدود مركز باقي توليد محتوا و انديشه كه منشأ اثر بود و پايگاه مرجع و ملجا مردمي داشت جايگاه اجتماعي‌اش به چالش گرفته شده است.
يك دهه است كه بعد از تمام دستاوردهاي ملي و جهاني سينماي ايران از بالا و پايين همه كلنگ به دست گرفته‌اند تا مانند فيلم اجاره‌نشين‌ها،خانه را از بيخ بازسازي كنند. لابد! از دست دادن حاتمي و فخيمي و كيارستمي و سمندريان و انتظامي و شكيبايي و معلم و سينايي و ديگران هر چند لاجرم اما بي‌جايگزين است. همين چند وقت پيش دوستي نوشته بود، فلاني كه مرحوم شده فيلم خاصي هم نساخته بود. خصوصي برايش نوشتم چقدر يك ملت بايد هزينه كند تا يك فيلمساز روشنفكر تاثيرگذار مانند او آشنا به هنرهاي تجسمي و اهل قلم و موسيقي و از تبار مستند و ايرانگرد پديد‌‌ آيد و شاگردان زيادي تحويل جامعه‌اش بدهد. آيا فرهيختگي دستاورد كمي است؟ جايش چه كساني را آورديم؟ پشت در چه كساني را داشتيم كه اينچنين بي‌رحمانه به نقد آنان نشستيم؟

چرا لمپن‌ها از سر و كول جشنواره‌هايمان بالا مي‌روند. در حقيقي و مجاز جولان مي‌دهند؛ روي سن‌ها و بر مسندها؟ آن از مديريت فرهنگي دولتي و نهادهاي عمومي و حتي صنفي كه اينها را به جان هنر و فرهنگ كشور انداخته‌اند و قدر مي‌نهند!!
آن هم از منتقدين و سينمايي‌نويسان اغلب كانال‌هاي تلگرامي و اينستاگرامي كه در خدمت به پول‌هاي كثيف يكي براي اين و آن ديگري براي آن با هم مسابقه بي‌سوادي و بددهني راه انداخته‌اند و هر دوشابي را دوغ به خورد ملت چشم به دهان دوخته مي‌دهند. در بهترين حالت انگار در يك تفاهم جمعي نانوشته همه مقهور فرهنگ جعلي برساخته  ارزان فروشانند.
تجربه تاريخي هم نشان داده كه حاكمان و سرمايه هميشه سر لمپنيسم به توافق مي‌رسند و آنچه البته به جايي نمي‌رسد، فرياد است. سليقه جعلي شكل مي‌گيرد. مردم شيفته فيلمفارسي، مديران دلخوش به فيلم‌هاي پروپاگاندايي و منتقدين مقهور لمپن‌هايي با ظاهر متفاوت يا خريداري شده به تحسين فيلم‌هاي همسو و مطلوب مشغولند.

و ما به اندكي ادب محتاج‌تر بوديم… حتما!
و چقدر تلخ است كه در روز ملي سينما، در سالي كه دستخوش هجوم اين ويروس به همه اركان شخصي و عمومي هستيم و لابد بايد از جشن و اميد نوشت عاقبت‌مان مجال يكه‌تازي ويروسي مهلك‌تر است كه با كينه يا ماموريت به جان شادي و افتخار و خاطرات‌مان افتاده. آنقدر كه بخواهي عطايش را به لقايش ببخشي. چون مادري كه به وقت نيم كردن فرزند از آن مي‌گذرد.
به لسان قهرمان فيلم مسافر كيارستمي: تو اگر خياط باشي من لباس نپوشم بهتره! سياستمداران و سياستگذاران از هر طيف و دسته‌اي بايد مي‌دانستند كه با سينما، حال يك ملت مي‌تواند خوب باشد و اگر آنان نمي‌توانند در كار خود اين حال خوب را تسري دهند بهتر آنكه اينجا را به اهلش واگذارند. از دستكاري چهره زندگي مردم تا ساختن هنرمندان دست‌ساز و سلبريتي‌هاي پوشالي به همراهي دهان‌هاي اجاره‌اي، نتيجه‌اي جز خشم فروخورده در كف خيابان يا اعمال مفرطش در فضاي مجازي دستاوردي نخواهند داشت.
آژير خطر فقر اقتصادي به صدا درآمده، چراغ قرمز فقر فرهنگي مدت‌هاست روشن است. از آن روزي كه تصميم گرفتند، كنش و همراهي مردمي با آن در كوتاه‌مدت به سخره و طعنه و در درازمدت به خشم و كينه بدل شود.
حجم مهملات سردرها و دكه‌ها و بقالي‌ها نيز نشان از آن دارد كه همكاران قديمي و نوآمده هم ابتذال را با آنها جشن گرفته‌اند. بركشيدگان به ناسزا.
سينماي ملي ما امروز در خطر است. هجمه‌اي همه‌جانبه. از ويروس منحوس، مناسبات جهان جديد و البته اقتصاد كساد تحريم و بي‌لياقتي. اما در اين نقشه راه و ريل‌گذاري طراحي شده مهم‌ترين آسيب همراهي همه به اهمال يا به قصد براي زودتر طي كردن اين مسير است! گويي اينجا هيچ چيز نبايد دوام داشته باشد. همه ‌چيز براي كوبيدن است: از خاطره تا حال خوب. در جغرافيايي كه احتمالا تنها جايي است كه خانه پدرشان را حتما بايد خراب كنند و ما به نگهداري خاطرات‌مان دلخوشيم و به روشن كردن شمعي در تاريكي.
سينماي ايران تولدت مبارك.
هر چند براي ديگران فرزند ناخواسته باشي.
هر چند امروز مناسبتي نداشته باشد. همين يادآوري هم در اين وانفسا غنيمتي است.
كه در خانه اگر كس است، يك سخن بس است.




آدم‌کشی کارگردان سابق در روز سینما!!!

 

سینماروزان: درست در روز سینما خبر رسیده یک كارگردان سابق سينما با اسلحه كلاشنيكف همسايه خود را به قتل رسانده است!!!

به گزارش سینماروزان اين کارگردان (ک.الف) که بیشتر از یک دهه بود فعالیتی در سینما نداشت، پس از قتل مرد همسايه بر سر اختلافاتی كه داشتند، با يک قبضه كلاشنيكف و مقدار زيادی فشنگ در خانه‌اش مخفی شده و اجازه ورود ماموران پليس را نمی‌داد.

با این حال ساعاتی پس از جنايت، ماموران نوپو با استفاده از گاز اشک‌آور و در يک عمليات ضربتی او را دستگير كردند.

کارگردان مذکور که نام کوچکش یادآور نام کوچک کاراکتر منفی “قیصر” است، ازجمله نیروهایی بوده که به‌واسطه تدارکات نظامی و ازطریق یکی از ارگانهای نظامی وارد سینما شد و طی یک دهه، نزدیک به پنج فیلم هم ساخت.

وی که همسر سابق يكی از بازيگران تلویزیون(م.گ) بوده فعلا در بازداشت به سر می‌برد تا انگیزه‌های قتل روشن گردد.




صدور پروانه یک فیلم ارگانی+صدور دو پروانه دیگر

 

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلمهای سینمایی در جلسه اخیر برای سه فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

فیلم ارگانی “لباس شخصی” از محصولات سازمان اوج که روایتیست از ماجراهای منجر به دستگیری نورالدین کیانوری (نوه شیخ فضل‌الله نوری و از سران توده) پروانه نمایش گرفته است.

فهرست کامل پروانه‌های صادره به شرح زیر است:

–«سلفی با رستم» به تهیه کنندگی وکارگردانی حسین قناعت

–«لباس شخصی»به تهیه کنندگی حبیب‌الله والی نژاد و کارگردانی امیر عباس ربیعی

–«گیسوم» به تهیه کنندگی سعید سعدی و کارگردانی نوید به‌تویی




واکنش عباس رافعی به عادی نشان دادن معضلات اخلاقی در فیلمهای شبه‌روشنفکرانه⇐مانند آن که یک نفر لخت به خیابان بیاید!/باید افسوس خورد به حال آنها که در فیلمهایشان پرده‌دری میکنند!

سینماروزان: تولید فیلمهای داستانگوی حرفه‌ای، آدم‌های حرفه‌ای می‌طلبد و مدتهاست کمبود سینماگران حرفه‌ای در سینمای ایران سبب‌ساز این شده که مخاطبان با انبوه آثار آماتور الکن روبرو باشند که با دستاویزی به ناهنجاری‌های اخلاقی به‌دنبال جلب توجهند.

عباس رافعی فیلمساز سینما با انتقاد از این روند به محمدصادق عابدینی در «جوان» می‌گوید: برخی از فیلمساز‌ها وقتی در درام و داستان کم می‌آورند، سراغ موضوعات خط قرمزی می‌روند و چیزی را بیان می‌کنند که با استفاده از آن ضعف‌های فیلم کمتر به چشم بیاید.

به گزارش سینماروزان رافعی ادامه می‌دهد: این فیلمساز‌ها طوری سراغ مسائل اخلاقی می‌روند که وقتی داستان یک خطی فیلم را برای کسی تعریف کنند، شنونده بگوید «حتماً باید این فیلم را ببینم»، در حالی که این فیلم‌ها آنقدر از لحاظ ساختاری ضعیف هستند که نه از سوی منتقدان ساختارگرا و نه از سوی فستیوال‌هایی که به سینما می‌اندیشند، با استقبال مواجه نمی‌شوند و توجهی را به خود جلب نمی‌کنند.

وی با تأکید بر اینکه نگاه فیلمساز به جامعه نوع فیلمسازی وی را مشخص می‌کند، می‌افزاید: پرداختن به موضوعات خط قرمزی از سوی یک فیلمساز با نگاه نجیبانه می‌تواند به رفع معضلات کمک کند.

رافعی با اشاره به اینکه در میان فیلم‌هایی که صرفاً به بیان معضلات اخلاقی برای دیده شدن می‌پردازند، هیچ فیلم شاخصی وجود ندارد، می‌گوید: این فیلم‌ها مانند آن است که یک نفر لخت به خیابان بیاید، قطعاً این اقدام باعث دیده شدن آن می‌شود و واکنش‌های منفی و مثبتی به آن می‌شود. فیلمساز هم با این کار می‌خواهد از موضوعات سوءاستفاده کند تا دیده شود.

این فیلمساز در پاسخ به این سؤال «جوان» که چرا سازمان سینمایی با صدور مجوز نمایش چنین فیلم‌هایی به دیده شدن آن‌ها کمک می‌کند، می‌گوید: قطعاً این کار از سوی فیلمسازان گمنامی که این کار‌ها را تولید می‌کنند برنمی‌آید، باید دید که چه کسی در پشت این فیلم‌هاست که توانسته با رانتی که دارد مجوز اکران برای این فیلم‌ها بگیرد.

رافعی با اشاره به برخی فیلم‌های در حال اکران آنلاین که روایتگر پرده‌دری‌های اخلاقی هستند و البته مخاطب چندانی هم نداشته‌اند می‌گوید: …بخشی از وضعیت ناشی از پخش فیلم‌هایی با موضوعات غیراخلاقی حاصل ساخت و پاخت با مدیران ارشاد است و باید افسوس خورد به حال چنین افرادی که این گونه اخلاقیات را زیر سوال می‌برند!!




انتشار سند تخلف انتخابات خانه سینما+عکس⇐آقای حیدری خلیلی! این انتخابات، قانونی است؟

سینماروزان: از همان زمان برگزاری انتخابات هیات مدیره خانه سینما در ۲۰ مرداد، کم نبودند صنوفی که به شرکت بدون شناسه صنف کارگردانان در این انتخابات، خرده گرفتند.

سران خانه سینما با حذف بیش از ده صنف خانه سینما به بهانه نداشتن شناسه، انتخاباتی اقلیتی برگزار کردند که شبهه وارد کردن بدون شناسه صنف کارگردانان در این انتخابات به شدت پرسش‌ساز شد.

هرچند اخیرا نماینده صنف کارگردانان در انتخابات، مدعی شناسه‌دار بودن صنف شده ولی تصویر آگهی روزنامه رسمی نشانگر آن است که تاریخ شناسه‌دار شدن صنف، پنجم شهریور بوده یعنی نزدیک به دو هفته بعد از انتخابات!

تاریخ آگهی روزنامه رسمی هم یازدهم شهریور ماه است یعنی بیش از بیست روز بعد از انتخابات! اینکه چگونه صنفی در روز انتخابات، شناسه‌ ندارد ولی صاحب صلاحیت شرکت در انتخابات میشود پرسش بسیاری از صنوفی است که به بهانه شناسه نداشتن از انتخابات حذف شدند؟؟

از تهیه‌کنندگان گرفته تا چهره‌پردازان و آهنگسازان ازجمله صنوفی بودند که به‌ روال برگزاری پرشبهه انتخابات معترض بوده‌اند و حالا با محرز شدن تاریخ صدور شناسه صنف کارگردانان باید منتظر ورود مقامات نظارتی برای راستی‌آزمایی انتخابات بود.

به‌دنبال برگزاری انتخابات، رمضانعلی حیدری خلیلی معاون منابع سازمان به صراحت بر شرط شناسه‌دار بودن برای حضور در انتخابات تاکید کرده بود. عین گفته‌های معاون توسعه منابع سازمان سینمایی در مصاحبه‌ با مهر چنین بوده است: بر اساس قانون تنها صنوفی می‌توانستند در انتخابات شرکت کنند که کد شناسه ملی داشته باشند و اگر صنفی این کد را نداشته و در انتخابات شرکت کرده باشد، این حضور تایید نمی‌شود و نماینده صنفی که کد شناسه نداشته است، از هیأت مدیره کنار گذاشته می‌شود!!

حالا که روزنامه رسمی گواه شناسه‌دار شدن کارگردانان دو هفته بعد از برگزاری انتخابات است اهالی سینما در انتظار واکنش معاون منابع سازمان هستند که تکلیف را روشن کند. بالاخره این انتخابات، قانونی بوده یا نه؟؟

 

تصویر آگهی روزنامه رسمی صنف کارفرمایی کارگردانان تهران
تصویر آگهی روزنامه رسمی صنف کارفرمایی کارگردانان تهران




با اتحاد رسمی چهار صنف تهیه‌کنندگی و اعلام موجودیت اتحادیه تهیه‌کنندگان⇐صدور فله‌ای پروانه‌ تهیه‌کنندگی برای افراد بی‌ربط، تعطیل می‌شود؟؟

سینماروزان: بالاخره و بعد از مدتها کشمکش چهار صنف مختلف تهیه‌کنندگی زیر چتری واحد رفتند تا اتحاد تهیه‌کنندگان سینمای ایران استارت بخورد.

عدم اتحاد تهیه‌کنندگان ضربات مهلکی بر پیکره سینما وارد کرده بود و تازه‌ترین موردش، صدور مجوز تهیه‌کنندگی دولتی-و نه صنفی- برای افرادی که کمترین ربط را به تهیه‌کنندگی دارند و حالا با اتحاد تهیه‌کنندگان امید می‌رود صدور فله‌ای پروانه تهیه‌کنندگی، معلق گردد.

اتحادیه صنف تهیه کنندگان سینمای ایران با انتشار اطلاعیه ای اعلام موجودیت کرد تا تهیه‌کنندگان سینما زیر یک صنف واحد تهیه کنندگی قرار گیرند و راه بر سوءاستفاده از انشقاق تهیه‌کنندگان، بسته گردد.

متن اطلاعیه اتحادیه تهیه‌کنندگان به شرح زیر است:

سینمای نوین ایران، در حالی وارد پنجمین دهه فعالیت خود می ‏شود که به جهت حضور مراجع و متولیان متعددِ تصمیم‏ گیری، و میدان-داریِ خسارت بار جریان‏های پیدا و پنهان و همچنین مدیریتهای فاقد پشتوانه‏‌های تخصصی و دلسوزی لازم در حوزه‏ های مرتبط، با موانع بسیاری مواجه بوده و هست.

تصمیم ‏سازی ‏های سلیقه‏ ای و بی نصیب از شناخت‏های روزآمد و آینده‏ نگر، مشکلات عدیده‏ ای را تاکنون برای سینمای ایران پدید آورده که متاسفانه نه تنها به مرور از تعداد و تخریب آنها کاسته نشده، بلکه در روندی افزایشی همچنان در حال تکثیر و تداوم هستند.

امروز دیگر نمی ‏توان به این واقعیت بی اعتنا بود که برون-رفت از شرایط موجود و ایجاد ساختاری نوین و کارآمد -که شایسته شأن و اعتبار سینمای ملی ایران باشد- طرحی نو می ‏طلبد؛ طرحی نو که به تحکیم، تقویت و حراست از داشته‏ ها و مطالبه حقوق نداشته بیانجامد و راه‏های ایجاد اختلال در امنیت سرمایه ‏گذاری و فعالیت‏های تولیدی تهیه ‌‏کنندگان را مسدود کند.

لذا در مسیر تحقق اهداف و توسعه پایدار سینمای ایران، با همگرایی و هم افزایی توانایی‏ های شخصی و صنفی، صنوف تهیه کنندگی، بعنوان موجه‏ ترین نهادهای غیر دولتی، غیر سیاسی و صرفاً صنفی، در آستانه روز ملی و مبارک سینمای ملی ایران، با اعلام موجودیت و فعالیت «اتحادیه صنف تهیه‌‏ کنندگان سینمای ایران»، که در برگیرنده تمامی فعالان عرصه تهیه‏ کنندگی در سینما است، قدم به میدان گذاشته و با امید به آینده‏ای پربارتر، جهت خدمت به بقا و ارتقای سینمای سربلند ایران و منافع مشترک همه آحاد آن، اعلام آمادگی می ‏کند.

امروز که دوستان نادان سینما، دست در دست دشمنان دانای آن، عرصه را از همه سو بر فعالیت‏های سالم و قانونی تهیه‏ کنندگان واقعی و حرفه‏ ای تنگ کرده و امکان بهره‏ گیری از ظرفیت‏ های فرهنگی، اقتصادی، قانونی و اجتماعی را دشوار ساخته‏ اند، خرسندیم اعلام کنیم که این همگرایی و اتحاد، از مسیری واقع بینانه، مصلحت جویانه، خودجوش و اختیاری عبور کرده و به نتیجه کنونی رسیده است.




متعاقب تلاشهای سران یک جشنواره دولتی بودجه‌خوار برای راه‌اندازی محفل تجلیل از افتخارآفرینان بین‌المللی (!) سینمای ایران⇐محمد اطبایی تاکید کرد: هشتاد درصد حضورهای بین‌المللی اخیر سینمای ایران، در جشنواره‌های دروغین، بسیار کم ارزش و شبه‌جشنواره رخ داده!!

 

سینماروزان: در سالهای اخیر حجم حضورهای خارجی سینمای ایران چند برابر شده ولی بخش عمده این حضور در محافلی گمنام یا کم‌نام بوده و برای همین این حضورها کمترین اثری در پیدا کردن بازار مناسب برای محصولات ایرانی نداشته!

در این اوضاع، اینکه سران یک جشنواره دولتی بودجه‌خوار که به‌خاطر کرونا به‌تعطیلی هم کشیده شده به‌دنبال برگزاری محفل تجلیل از افتخارآفرینان بین‌المللی(!) سینمای ایران هستند به یک شوخی شبیه می‌ماند؛ البته یک شوخی دل‌خوش‌کنک و لابد باز با بریز و بپاش جهت انتفاع دست‌اندرکاران قبلی و فعلی این جشنواره؟؟؟

محمد اطبایی از فعالان بین‌الملل سینمای ایران در تحلیلی بر حضورهای خارجی سینمای ایران در پنج سال اخیر به ایسنا گفت: در بررسی حضورها و جایزه های بین المللی حداقل پنج سال اخیر سینمای ایران به نتایج تاسف باری رسیده که نزدیک به ۸۰ درصد این اتفاقات در جشنواره های دروغین و بسیار کم ارزش و شبه جشنواره رخ داده اند!!

اطبایی ادامه داد: حمایت از صنعت سینما و کمک به توسعه آن نیازمند کارهای پژوهشی جدی در زمینه های مختلف بوده که یکی از مهم ترین این فعالیت ها شامل پیگیری، رصد، ثبت و تحلیل حضورهای بین المللی است. داده هایی که همراه با تحلیل، بیش از دو دهه، انتشار و در اختیار رسانه ها و مسئولان قرار می گرفت اما حداقل در چهار سال گذشته به واسطه افزایش حضورها، جایزه ها و حتا داوری ها در جشنواره های غیر واقعی و کم ارزش، این مهم صورت نگرفته است.

اطبایی افزود: هم اکنون بیش از ده هزار جشنواره فیلم در سراسر جهان وجود داشته که واقعیت تلخ آن است که اکثر آن غیر واقعی و کم ارزش‌اند. بخش بزرگی از این جشنواره ها هم تنها یک رویداد محلی با مخاطبان محدود و بدون هیچ تاثیرگذاری بوده و برگزاری آن بسیار هم برای مردم آن شهر و منطقه لازم و ضروری است اما حضور در چنین رویدادهایی و موفقیت در آنها، اعتباری برای فیلم ها و سینماگران نیست.

اطبایی با اشاره به هزینه‌های دولتی که در ارگانهایی همچون فارابی به‌نام حمایت از عرضه بین‌الملل فیلمها صرف می‌شود اظهار داشت: پخش کننده های بین المللی فیلم ایران از این حمایت ها هیچ بهره ای ندارند و ارائه فهرست حمایت های دولتی از این حوزه در شفاف سازی های سازمان سینمایی کشور بیش تر به یک شوخی بزرگ و توهین آمیز می ماند. پرداخت خروجی یک سینماگر و هزینه ویزای دیگر سینماگر را با افتخار، بارها و بارها در گزارش های خود رسانه ای می کنند و تامین هزینه بلیت افرادی به عنوان داور هم از شگفتی های حوزه کاری ماست که اگر فردی به عنوان داور به رویدادی دعوت می شود، پرداخت هزینه بلیت و اقامت دیگر حداقل تعهد هر جشنواره ای است و پس یا این جشنواره ها، رویداد معتبری نیستند و یا آن داوری ها.

اطبایی درباره کلاهبرداری‌های مجازی به اسم برگزاری جشنواره گفت: در کمال تاسف با ظهور و فعالیت سامانه های آنلاین عرضه فیلم و در راس آنان “فیلم فری وی” ، جهان عرضه و نمایش فیلم دچار خسرانهای بزرگی شده است. اولین نکته این سامانه ها و به ویژه “فیلم فری وی”، این است که بیش از ۹۰ درصد جشنواره‌های موجود در این سامانه‌ها، جشنواره غیرواقعی و حداقل بی ارزش بوده و هدف اصلی این رویدادها کسب اعتبار کاذب و درآمدهای ناشی از حق ثبت نام فیلم هاست. یک کاربر در کمتر از پنج دقیقه می تواند یک جشنواره بین المللی فیلم را در سامانه “فیلم فری وی” به وجود آورد! جشنواره ای که وجود خارجی ندارد و تنها یک نام است و در نهایت یک صفحه اینترنتی!

اطبایی تاکید کرد: برخی دوستان سینماگر و شماری افراد سودجو و البته گاه ناآگاه با استفاده از این سامانه و ارائه فیلمها به صدها جشنواره دروغین و کم ارزش، در ده‌ها و بلکه صدها جشنواره‌های موجود در این سامانه ها انتخاب شده و در قدم بعدی به بازتاب پر آب و تاب این حضورها در رسانه های ایران پرداخته و اعتباری کاذب برای خود دست و پا می کنند. متاسفانه، سالهاست که غالب سایتهای خبری و شبکه های اجتماعی تبدیل به بازار مکاره ای از دروغ و اغراق در بازتاب این حضورها و موفقیت های بین المللی کاذب شده اند!!

اطبایی خاطرنشان ساخت: در کمال تاسف دیده می‌شود که شماری از دوستان پخش کننده بین المللی هم دست به دامن این سامانه شده و حضورهای فیلمهای تحت قرارداد خود را افزایش می‌دهند. تاکید می کنم که شماری از جشنواره های فیلم معتبر هم تنها از طریق سامانه “فیلم فری وی” فیلمها را دریافت میکنند ولی جالب آنکه در گفتگوهای شخصی و شرح شرایط این سامانه “فیلم فری وی”، با جشنواره ها، تقریبا هیچ کدام از صاحبان جشنواره‌های معتبر، درک و شناختی از این حجم جشنواره های دروغین در این سامانه ندارند!




اظهارات قابل تامل یکی از فعالان سینمای ایران⇐کرونا مدیران را تکان نمی‌دهد و حتی اگر دلار ۵۰ هزار تومان هم شود برای آنها فرقی نمی‌کند!!/به‌ظاهر کرونا، سینما را تعطیل کرده ولی درصد پروانه ساخت‌های صادره از دوران قبل از کرونا خیلی بیشتر شده!!/جالب است که هفته‌ای ۷ تا ۸ پروانه ساخت می‌دهند ولی بخش عمده بدنه سینما بیکارند!!/یک سری آقازاده وارد سینما شده‌اند که مدام پروانه می‌گیرند و فیلمهایشان هم شکست می‌خورد ولی باز پروانه می‌گیرند و با فک و فامیل فیلم می‌سازند!!/کلی نیروی بااستعداد داریم که چون رانت ندارند نمی‌توانند کار کنند!!/بدنه سینما بدجوری از بیکاری آسیب دیده‌اند ولی هیچ مدیری به فکر آنها نیست!!

سینماروزان: تناقضات حاکم بر سینمای ایران تمامی ندارد و یک تناقض اینکه ظاهرا به‌خاطر شیوع کرونا، سالنهای سینما به محاق رفته و گیشه‌ها یخ زده‌اند ولی تولید فیلم نه تنها به رکود نرسیده که هر هفته چندین پروانه ساخت صادر میشود تا احتمالا در پایان سال بیلان کمی مدیریت به بالاترین میزان در تمام ادوار بعد از انقلاب برسد و البته دولت بعد هم مواجه باشد با انبوه فیلمهای آماده اکران؟؟؟!!

سهیل برخورداری از دستیار کارگرانان جوان سینما با اشاره به اثرات کرونا بر سینما به فرهیختگان گفت: کرونا مدیران را تکان نمی‌دهد، حتی اگر دلار ۵۰ هزار تومان هم شود برای آنها فرقی نمی‌کند. آن قشر زحمتکش بدنه سینما و بچه‌های پشت‌صحنه و دستیار تصویر و فیلمبردار هستند که آسیب می‌بینند ولی هیچ مدیری به فکر آنها نیست. به‌خاطر اینکه لیدر- یعنی کسی که جزء آدم‌های مشهور سینماست- یک کار می‌کند و می‌داند تا 6 ماه را از جیب می‌تواند بخورد. قرارداد خوبی می‌بندد و از جیب می‌خورد، ولی دستیار در هر شاخه‌ای، پولی که می‌گیرد کافی نیست. بیشترین کار را می‌کنند و آخرین نفر از صحنه می‌روند و کمترین پول را دریافت می‌کنند!

این دستیار کارگردان با اشاره به تناقضات حاکم بر سینما گفت: به ظاهر می‌گویند به‌خاطر کرونا، سینما دچار رکود شده ولی درصد پروانه‌ساخت‌های صادره از دوره قبل کرونا بیشتر شده است. ارشاد الان هفته‌ای هفت، هشت پروانه‌ساخت می‌دهد. سازمان سینمایی خودش از این تعجب نکرده است که در این وضعیت، چقدر کار تولید جلو می‌رود؟؟ چطور کار تولید می‌کنند؟ درنتیجه کرونا مطرح نیست و اینها بهانه است. آن را وسط گذاشتند تا پشت آن پنهان شوند و در سکوت خبری پولشویی و بهره‌مندی از رانت‌هایی را که دارند، انجام دهند.

برخورداری ادامه داد: از همه مهم‌تر اینکه اگر کار تولید شود، چه در حوزه خانگی و چه در حوزه سینما، طبیعتا باید باعث شود بچه‌های سینما مشغول شوند. مساله این است که تولید بالاست، ولی بچه‌های بدنه اصلی صنف بیکارند، چون از صنف به‌کارگیری نمی‌کنند. الان که مدام پروانه ساخت میدهند چطور است که همه بیکارند؟ شما تیتراژها را می‌بینید و متوجه می‌شوید یک دورهمی خانوادگی بوده و البته خروجی را هم مشاهده می‌کنیم که به‌لحاظ کیفیت چقدر ضعیف است.

این دستیار کارگردان افزود: یک‌سری آقازاده‌ و ژن خوب داریم که مدام پروانه می‌گیرند و فیلم میسازند ولی فیلمهایشان نمیفروشد. پدیده آقازادگی را تنها درحوزه اقتصادی نداریم، آقازاده‌هایی داریم که مثلا سه‌ماه یک‌بار فیلم می‌سازند. فیلم‌ها هم شکست می‌خورد، اما معلوم نیست چطور می‌شود که همچنان پشت سر هم تولید می‌کنند و تمام عوامل را نگاه می‌کنید خواهرزاده، برادرزاده و سایر اقوام‌شان هستند. بچه‌هایی که عضو صنف و تحصیلکرده این کار هستند و تجربه این کار را دارند، در چنین شرایطی کنار می‌روند و کلا جمع، خانوادگی می‌شود. آدم‌هایی را می‌شناسم که چندسال است می‌خواهند فیلم اول خود را تولید کنند. فیلمنامه و قصه خوب است، اما رانت ندارند نمیتوانند کار کنند و پس باید حذف شوند!!

 

سهیل+برخورداری+دستیار+کارگردان
سهیل+برخورداری+دستیار+کارگردان




حرفهای آقازاده رسول ملاقلی‌پور در زادروز پدر ⇐رسول در کودکی و نوجوانی تحت تاثیر سینمای کیمیایی و سام‌پکین‌پا بود!!/فیلمنامه‌نویسی را از نمایش‌ها و فیلمنامه‌های بهرام بیضایی یاد گرفت!/مبارزه برای گرفتن حق مظلوم برای رسول بهترین سوژه بود و “این گروه خشن” هم فیلم موردعلاقه‌اش بود!!/”هیوا” را تحت تاثیر زندگی همسر شهید باکری ساخت!/”قارچ سمی”، “نسل سوخته” و “کمکم کن” جزو ضعیف‌ترین آثار پدرم هستند!!/”قارچ سمی” یکی از بدترین پایان‌بندی‌ها را دارد؛ پایان‌بندی این فیلم یا تحمیلی است یا تزریقی!!/”نسل سوخته” فیلم آشفته‌ای است!!/پدرم شناخت اجتماعی بالایی از سیاست داشت اما به سیاست تاریخی اشراف زیادی نداشت!

سینماروزان: در سالهایی که از مرگ رسول ملاقلی‌پور می‌گذرد تقریبا هیچ فیلمسازی همپای او در ژانر جنگ ظهور نکرده و نه فیلمسازان همنسلش که آلوده میلیاردهای ارگانی شده‌اند و نه فیلمسازان جوانتری که سابقه رفت و آمد با موتورهزار یا سابقه دستیاری رسول را دارند نتوانسته‌اند حتی یک سکانس جنگ در حد و اندازه آثاری همچون “مزرعه پدری” و “سفر به چزابه” خلق کنند.

به گزارش سینماروزان میراث رسول برای سینمای ایران میراثی غنی است و البته همین غناست که کاسبی برخی جشنواره‌های بظاهر ارزشی با نام رسول را هم رقم زده است ولی افسوس ‌که فعلا همپای رسول نداریم…

علی ملاقلی‌پور آقازاده رسول در زادروز پدر با بیانی صریح که یادآور لحن پدر است درباره پدر به جام‌جم گفت: رسول مرد خودساخته‌ای بود که همیشه در تلاش بود. پدرش را زود از دست داده‌بود و با فقری که خانواده‌اش با آن دست به گریبان بودند، مجبور شده‌بود خیلی زود وارد بازار کار شود؛ از کارگری در کارخانه تا رانندگی. اما علاقه‌مند هنر و سینما بود. نقاشی می‌کشید و عکاسی می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب به عنوان عکاس وارد حوزه هنری می‌شود. مطالعه می‌کند و با فیلمسازان و هنرمندان معاشرت می‌کند و فیلمبرداری و فیلمسازی را می‌آموزد.

علی ملاقلی‌پور ادامه داد: پدرم خودش می‌گفت، فیلمنامه‌نویسی را از نمایش‌ها و فیلمنامه‌های بهرام بیضایی یاد گرفته. در زمان جنگ برای گرفتن عکس از این واقعه مهم به جبهه می‌رود و در آنجاست که شیفته آدم‌های بزرگی می‌شود و آنها می‌شوند استاد و پدر معنوی‌اش. آدم‌های بزرگی مانند شهیدبهروز مرادی. رد پای این آدم‌ها را در فیلم‌های پدرم هم می‌توان دید. نام برخی شخصیت فیلم‌هایش را بهروز می‌گذارد و فیلم “نجات‌یافتگان” را تقدیم می‌کند به شهید حسن شوکت‌پور. پدر می‌دانست روزگار همیشه روی خوش ندارد و سختی‌ها خیلی زیادند برای همین تا جایی که می‌توانست تلاش می‌کرد زمانه‌اش را درست درک کرده و درباره آن فیلم خوب بسازد.

آقازاده رسول ادامه داد: پدرم به‌شدت اجتماعی بود. در فیلم‌های دفاع مقدس مانند “پرواز در شب”، “سفر به چزابه”، “افق” و.. آدم‌ها اهمیت دارند؛ آدم‌هایی که گذشته مشخصی دارند. رسول ملاقلی‌پور در کودکی و نوجوانی تحت تاثیر سینمای مسعود کیمیایی بوده و سینمای سام‌پکین‌پا را می‌پسندید و فیلم “این گروه خشن” از آثار مورد علاقه‌اش بود. یک جور مبارزه و قهرمان شدن برای گرفتن حق مظلوم برایش ایده و بهترین سوژه بود. چون خودش از خانواده‌ای آمده‌بود که سختی دیده‌بودند. آدم‌های فیلم‌هایش همین‌جنس بودند شاید به همین دلیل است که بیشتر فیلم‌هایش با عموم مردم ارتباط برقرار می‌کرد.

به گزارش سینماروزان علی ملاقلی‌پور با انتقاد از برخی ساخته‌های پدرش اظهار داشت: “قارچ سمی” آن قدرها فیلم تازه‌ای نبود و قبل از پدرم محسن مخملباف اینها را در فیلم “عروسی خوبان” گفته‌بود. پدر شناخت اجتماعی بالایی از سیاست داشت اما به سیاست تاریخی اشراف زیادی نداشت. در فیلم “قارچ سمی” پدر فهمیده‌بود فساد اقتصادی چگونه شکل می‌گیرد اما راه‌حلی که داده‌بود کاملا اشتباه‌بود. “قارچ سمی” یکی از بدترین پایان‌بندی‌ها را دارد. در همه فیلم‌های رسول ملاقلی‌پور آدم‌ها در اجتماع و جنگ، دست به فداکاری می‌زنند تا اجتماع مسیر خود را به درستی پیدا کند؛ اما در “قارچ‌سمی” پایان‌بندی با ترور تمام می‌شود که به نظرم یا تحمیلی است یا تزریقی. پایان قارچ سمی با ترور تمام می‌شود که زشت و اشتباه هست و من همیشه می‌گویم شاید، اثر آن پاک شود. در تولیدات آن سال‌ها شاید چنین پایان‌بندی ترویج شد اما اصلش مال پدرم نبود.برای رسول ملاقلی‌پور فداکاری و انسانیت مهم‌ترین دغدغه بود. راهکار “قارچ سمی” به نگاه پدر نمی‌چسبد.

آقازاده ملاقلی‌پور تاکید کرد: “نسل سوخته” هم فیلم آشفته‌ای است؛ فیلمی اپیزودیک است و این‌گونه فیلم‌ها معمولا آثار شکست‌خورده‌ای هستند. راستش این دو فیلم و فیلم “کمکم کن” آثار ضعیف پدر هستند. “قارچ سمی” از این نظر جسور است که در آن زمان فساد اقتصادی را به تصویر کشیده‌بود و ای کاش آن پایان‌بندی به فیلم تحمیل نمی‌شد…

علی ملاقلی‌پور درباره فیلم ماندگار “هیوا” گفت: رسول فیلم “هیوا” را تحت تاثیر مستندی ساخت که خودش درباره همسر شهید حمید باکری ساخت، به‌نام «حمید فاطمه». عشق فاطمه امیریانی به همسرش، پدرم را به‌شدت متاثر کرد و در هیوا زن تبدیل شد به مظهر عشق.عشقی که خودش عاشق مردی به‌نام حمید شده‌است. در فیلم‌های پدرم، هر مرد و زنی قهرمان نیستند؛ آنهایی به آثارش راه پیدا می‌کنند که خاص باشند.

 

علی ملاقلی‌پور در کنار جمشید هاشم‌پور و مادرش
علی ملاقلی‌پور در کنار جمشید هاشم‌پور و مادرش