1

پرسش یک رسانه اصولگرا: چرا فیلمی با محوریت خودکشی، بدون درجه بندی، اکران شده؟؟+توضیحات یک “درجه بند” در چرایی این گاف!

سینماروزان: تاکید سازمان سینمایی بر درجه بندی فیلمهای روی پرده آن قدر بوده که در سایه آن بسیاری از مشکلات اکران و از جمله تبعیض ناعادلانه در توزیع سانس، از سوی مدیران، نادیده گرفته شده است.

در این اوضاع اینکه فیلمی که خط داستانیش درباره خودکشی یک دختر نوجوان است بی درجه روی پرده برود، سوال برانگیز است؛ این اتفاقی است که برای “سال دوم دانشکده من” رخ داده و با انتقاد روزنامه اصولگرای “جوان” مواجه شده است.

متن انتقاد “جوان” را بخوانید:

رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی، احترام به حقوق بینندگان سینماست. حق اینکه تماشاگر بداند با چه چیزی روی پرده سینما مواجه می‌شود و آیا از نظر سنی تماشای آن فیلم مناسب او یا همراهانش در سینما خواهد بود یا خیر! موضوعی است که می‌تواند به انتخاب بهتر برای سینما رفتن نیز کمک کند. زمانی که سازمان سینمایی در حال پرداخت هزینه برای رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی است و طبق آیین نامه منتشر شده یکی از موارد ضرورت رده‌بندی سنی، «حمایت از گروه‌های سنی در معرض خطر در برابر نمایش خشونت افسارگسیخته، خونریزی، رفتار‌های هیجانی و مجرمانه مانند استفاده از اسلحه گرم یا سرد، خودکشی، خودآزاری و غیره» است و با وجود تأکید آیین‌نامه، جای تعجب دارد که یک فیلم سینمایی با موضوع «خودکشی» یک دختر جوان، بدون هیچ محدودیت سنی به اکران درآید.

در فیلم سینمایی «سال دوم دانشکده من» که داستان روابط اجتماعی چند دختر جوان دانشجو را بیان می‌کند، یک دختر که سابقه مصرف قرص روانگردان دارد و اتفاقاً در فیلم نیز بر استعمال آن اصرار دارد، به خاطر مشکلات خانوادگی و همچنین مشکل با دوست پسرش! خودکشی می‌کند. خودکشی این دختر باعث شکل‌گیری ماجرایی می‌شود که در آن دوست پسر آن دختر با همکلاسی وی طرح دوستی بریزد. هر کدام از این موضوعات می‌تواند مشمول موارد ذکر‌شده در آیین‌نامه رده‌بندی سنی فیلم شود که از سوی سازمان سینمایی ابلاغ شده است. سازمان سینمایی برای اجرایی کردن آیین‌نامه مورد اشاره، در مرحله اول ۳۰ نفر را به عنوان اعضای شورای رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی معرفی کرد و بعد از آن پنج فیلمساز را به شورا افزود تا در مجموع ۳۵ نفر با تماشای فیلم‌های سینمایی، نظر کارشناسی خود را درباره گروه‌های سنی مجاز برای تماشای فیلم‌ها ارائه دهند.

این محدودیت نداشتن قطعاً می‌تواند برای خانواده‌هایی که به دنبال تماشای فیلمی مناسب همه اعضای خانواده هستند، پیشنهاد خوبی باشد و جنبه تبلیغاتی غیرمستقیمی به شمار بیاید و گمراه‌کننده باشد ولی در عمل آنچه خانواده‌ها با آن مواجه می‌شوند، فیلمی است که هیچ تناسبی با آثار خانوادگی ندارد.

یکی از اعضای شورای رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی که نخواست نامش فاش شود، در گفتگو با «جوان» درباره اینکه چرا «سال دوم دانشکده من» رده‌بندی سنی نشده است، می‌گوید: «شورای پروانه نمایش همه فیلم‌هایی که از نظر محتوا ممکن است دارای شرایط رده‌بندی سنی باشند را برای بازبینی به شورای رده‌بندی سنی می‌فرستد. در شورا ما روی کوچک‌ترین موضوعات مثل سکانس کوتاه سیگار کشیدن رده‌بندی سنی برای فیلم در نظر می‌گیریم، اگر فیلم «سال دوم دانشکده من» در شورا مورد بازبینی قرار می‌گرفت قطعاً رده ۱۵+ برای آن صادر می‌شد و اینکه چرا «سال دوم دانشکده من» بدون هشدار سنی اکران شده احتمالاً به دلیل این است که مجوز نمایش آن پیش از آغاز به کار شورای رده‌بندی سنی صادر شده باشد.» فیلم سال دوم دانشکده من، مرداد ماه سال ۹۷، پروانه نمایش گرفته است و احتمالاً به خاطر اینکه قانون عطف به ماسبق نمی‌شود، بدون نگرانی از اعمال محدودیت سنی اکران شده است. این موضوع را می‌توان باگ بزرگ آیین‌نامه رده‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی دانست که شامل آثاری که از پیش پروانه گرفته‌اند ولی اکنون به نمایش درمی‌آیند، نمی‌شود! در حالی که برای خانواده‌ای که به همراه فرزندانش به سینما آمده، آنچه اکنون بر پرده نقش بسته مهم‌تر از آیین‌نامه‌های خشک اداری است؛ موضوعی که باید هرچه سریع‌تر درباره آثاری مانند «سال دوم دانشکده من» اعمال شود تا حق تماشاگر درباره آنچه می‌بینند پایمال نشود.




علیرام نورایی روی آنتن زنده مدعی شد⇐نه به اصلاح طلبان تعلق خاطر دارم و نه به اصولگرایان!!/در هیچ کدام از انتخابات برای هیچ کس تبلیغ نکردم!!/{باران کوثری؟} به من و همراهانم بی‌احترامی کرد و ماجرا با برخورد فیزیکی، ختم شد!/هنوز هم می‌گویند که اگر نورایی در فیلمی باشد ما نیستیم!!/برای ایفای نقش یکی از سرداران «مختار» انتخاب شدم ولی قسمت نشد که بازی کنم!/دوپاسپورته شدن مدیران و آقازاده‌هایشان باعث شده درباره خیانتهای بریتانیا کار فرهنگی نشود

سینماروزان: علیرام نورایی که بعد از ایفای نقش در فیلم ضدفتنه «قلاده های طلا» با برخوردهای منفی مختلفی از سوی برخی سینماگران عشق اصلاحات(!) روبرو شده بود اخیرا به خاطر طعنه به تهیه کنندگانی که مدام از گرانی بازیگر مینالند ولی جرأت استفاده از بازیگران رها از سیاسی‌بازی، را ندارند مورد توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان علیرام نورایی به تازگی روی آنتن زنده «فرمول یک» درباره شایعات مرتبط با درگیری هفت سال قبلش با باران کوثری در تئاترشهر که ریشه در اختلافات سیاسی داشته، گفت: درباره آن اتفاق شایعات عجیب و غریبی مطرح شد اما واقعیت این است که سکانس‌های مربوط به تئاترشهر سریال «ماتادور» تصویربرداری می‌شد و من به همراه لیندا کیانی در آن سکانس‌ها بازی داشتیم؛ گروه تئاتری که آن خانم بازیگر{باران کوثری؟} هم جزوش بود، آنجا حضور داشتند و برنامه‌ای را رقم زدند که اصلاً آن‌ چیزهایی نبود که مثلاً گفتند «کف‌گرگی» خورده‌ام! به من و همراهان و کسانی که با من عکس می‌گرفتند بی‌احترامی کردند اما ماجرا با برخورد فیزیکی من ختم شد. افتخار نیست که در فرهنگی‌ترین محیط شهرمان (تهران) اتفاق کاملاً غیرفرهنگی و بدی افتاد.

نورایی درباره ریشه های این درگیری و ربطش با فیلم ضدفتنه «قلاده ها…» تأکید کرد: من هنوز هم اعتقاد دارم «قلاده‌های طلا» را ندیدند و همیشه هم گفته‌ام لااقل این فیلم را ببینید و بعد نقد کنید!

این بازیگر سینما و تلویزیون در خصوص بایکوت شدن در سینما بعد از بازی در «قلاده ها…» گفت: هنوز ماجرا ادامه دارد و به‌عنوان کسی که از ۱۹ سالگی وارد این حرفه شده‌ام،  می‌توانم به جرأت بگویم ۲۲ سال است پیشنهادهای سینمایی آنچنانی سراغم نیامدند؛ هنوز هم می‌شنوم و می‌گویند که اگر نورایی باشد ما نیستیم و یا نامش را به خاطر بازی در فلان فیلم خط بزنید!

او در باب ماجرای پاسخِ اینستاگرامی به پوران درخشنده توضیح داد: من به پست اینستاگرامی کارگردان قدیمی سینما خانم درخشنده پاسخ دادم و گفتم از سینمایی که جمعاً به اندازه ۲ دست بازیگر ندارد و فقط بازیگران ثابتی در فیلم‌هایش جا به جا می‌شوند چه انتظاری دارید که مبالغ هنگفت میلیاردی نگیرند! به هیچ‌وجه آدم سیاسی نیستم؛ من تعلق خاطر به اصلاح‌طلب و اصولگرا ندارم و به مملکتم تعلق‌خاطر دارم؛ در هیچ کدام از انتخابات برای هیچکس تبلیغ نکردم و فقط عکسی گرفتم که دارم رأی می‌دهم و دوستداران و مخاطبین بدانند که باید برای سرنوشت مملکتشان تصمیم بگیرند. من بازیگری‌ام که منتظر نقش‌های خوبم تا به بهترین شکل ممکن آنها را ایفا کنم.

وی در پاسخ به این سوال که اگر روزی عرصه‌ها بر شما تنگ شود و این ناراحتی‌ها تشدید شوند به سراغ حرفه دیگری جز بازیگری می‌روید؟ گفت: بازیگری را خیلی دوست دارم اما ممکن است مجبور شوم و به جایی برسم که عطای این کار را به لقایش ببخشم؛ برای سال‌های طلایی که از جوانی‌ام روی این کار گذاشته‌ام ادامه می‌دهم.

نورایی به ماجرای پاسپورت‌های عجیب و غریب و علاقه برخی از مسئولین به بریتانیا اشاره کرد و افزود: ما پروژه‌ای کار کردیم به نام «یتیمخانه ایران» که کار بسیار سختی با موضوع عجیب و غریبی که تاریخ از آن غفلت کرده بود و حتی در کتاب‌های درسی هم به آن اشاره نشده بود؛ من گفتم برخی هستند که حتی در این مملکت مسئولیت هم دارند اما فرزندانشان در بریتانیا زندگی و تحصیل می‌کنند و حتی خودشان هم آنجا تحصیل کرده‌اند؛ گفتم اگر به این مقوله‌ها اهمیتی داده نمی‌شود و درباره خیانتهای بریتانیا فیلم و سریال نمیسازند و کار فرهنگی نمیکنند، شاید به وجود همان پاسپورت‌های عجیب و غریب برمی‌گردد.

وی با اشاره به دیالوگ مورد علاقه‌اش در «یتیمخانه ایران» که می‌گوید آرزو می‌کنم روزی برسد که بچه‌های این مرز و بوم از سرباز، وکیل و سفیر انگلیسی نترسند، تصریح کرد: «یتیمخانه ایران» از بزرگترین نسل‌کشی ایران می‌گوید و به روایتی بین ۴ تا ۱۲ میلیون نفر ایرانی که در جنگ جهانی دوم بی‌طرف بوده و به واسطه حضور ارتش بریتانیا در ایران از بین رفته‌اند و کسی هم خبر نداشته است. واقعاً سکانس سخت این فیلم برای من همان سکانسی است که دست و پایم را به گاری بستند و کشیدند و در همان حال بارندگی شدیدی هم در شمال کشور اتفاق افتاده بود.

نورایی با بیان اینکه دوست داشتم نقشی در سریال «مختارنامه» داشته باشم، تأکید کرد: دوست داشتم در سریال «مختارنامه» بازی کنم، پپیشنهاد هم شد که جلسه‌ای در خدمت دوستان یکی از نقش‌ها را کار کنم؛ آن موقع خیلی کار نکرده بودم و تجربه کمتری داشتم؛ نقش یکی از سرداران سپاه پیشنهاد شد و دوست داشتم حضور داشته باشم چون کار تاریخی و اکشن بسیار دوست دارم، اما قسمت نشد.




توضیحات مسعود کیمیایی درباره نقش “قیصر” در شکل‌گیری انقلاب اسلامی+رد شایعه تولید “قیصر۲”

سینماروزان: مسعود کیمیایی نیم قرن بعد از “قیصر” مشغول ساخت فیلمی تازه شده با عنوان “خون شد”؛ فیلمی که به مانند همه فیلمهای یک دهه اخیر کیمیایی باز با “قیصر” مقایسه میشود.

مسعود کیمیایی در گفتگویی تازه درباره “قیصر” با فیلم، پیرامون نقش “قیصر” در شکل گیری انقلاب اسلامی گفت: روزمرگی با خودش، حادثه و تفکر میآورد یعنی دو ماه نگذشته یک جریان دیگری راه میافتد و اتفاق دیگری روی میدهد و مجلس زیرورو میشود. تو چطور میتوانی در سال ۴۷ فیلمی بسازی که در سال ۵۷ جواب دهد؟اینها در بافت اثر است و اگر بافت صحیح باشد با خودش اتفاق میآورد.

کیمیایی پیرامون احتمال تولید قسمت دوم “قیصر” گفت: هیچ فیلمی از خودم یا دیگران را برای دوباره کاری دوست ندارم. ضربه ای به من میخورد و تمام جانم به هم میریزد و میشود یک اثر. اگر این را تکرار کنم جانم به هم میریزد و وقتی جانم به هم میریزد یک تولد دیگر رخ میدهد وگرنه اساس کار، تقلب است.

مسعود کیمیایی با رد ساخت “قیصر۲” یا “ضیافت۲” یا “سرب۲” تاکید کرد: یک کاری کرده ایم و گرفته؛ حالا میخواهیم آن را ادامه دهیم که آن هم بگیرد؟؟ این اصلا هنرمندانه نیست.




کارگردان فیلم انقلابی “تیرباران” که بعد از مدتها پروانه ساخت فیلمی با نام “ریگلام” را گرفته، بیان داشت⇐با ۶۵۰ میلیون یک بیگ پروداکشن جنگی ساختم ولی ارشاد اهواز اجازه اکرانش را نداد!/چرا فارابی فقط به دوستان و علاقه‌مندان خودش بها می‌دهد؟/در فیلم جدیدم پشت پرده زدوبندهای سیاسی و رانتخواری را فاش میکنم!

سینماروزان: علی اصغر شادروان کارگردان فیلم زندگی سیدعلی اندرزگو با نام “تیرباران” مدتهاست فیلمی از خود را بر پرده سینماها ندیده است.

شادروان هفت سال قبل فیلمی جنگی با نام “یوسف هور” را با مضمون زندگی یک شهید ساخت ولی فیلمش تاکنون اجازه اکران نیافته است.

شادروان درباره چرایی بلاتکلیفی فیلم “یوسف هور” به تسنیم گفت: واقعیت این است که در حال حاضر فیلم هم پروانه نمایش دارد ولی برخی از کارهای فنی آن مانند اصلاح رنگ و… انجام نشده است که علت آن هم مشکلات مالی است. سرمایه‌گذار و مجری طرح فیلم مدیر کل ارشاد استان خوزستان بود. متأسفانه زمان ساخته شدن فیلم بهره‌های سیاسی را از آن بردند و اسم خود را به عنوان مدیران دلسوز برای فیلم قرار دادند اما بعد از آن دیگر هیچ خبری از آنان نشد. خواستند بگویند که فیلمی بر اساس زندگی یک شهید ساخته‌اند. متأسفانه هرچه برای فیلم هزینه و زمان و انرژی شده بود همه از بین رفت. ولی در هر حال فیلم می‌تواند با گذارندن مراحل فنی به نمایش درآید.

این کارگردان ادامه داد: اداره ارشاد فعلی اهواز هم می‌گوید که پول هزینه‌های فیلم مانند تبلیغات و تبدیل نگاتیو به پوزیتیو را ندارد.حتی من گفتم که این فیلم را بدهید خود من تا کارهای فنی آن را انجام دهم و هزینه‌هایش را خودم پرداخت کنم اما این پیشنهاد را هم قبول نکردند. فیلم از نظر مالی واقعا در زمان خودش با کمترین هزینه ممکن ساخته شده است. آن سال فیلم با هزینه 650 میلیون تومانی ساخته شد. فیلم «بیگ پروداکشن» جنگی در خوزستان و با لوکیشن‌های مختلف و در شرایطی که می‌دانیم ساخته شده است.

علی اصغر شادروان پیرامون فیلم تازه اش “ریگلام” گفت: فیلم جدید من با عنوان «ریگلام» طبق همان قواعد ساخت سینمایی است. مانند «تیرباران» و دیگر کارهای من. البته مضمون آن اجتماعی است ولی رگه‌های سیاسی خودش را دارد.فیلم درباره نسل جوان و مشکلات حال حاضر است؛ مسائلی مانند بیکاری و نبود شغل در فیلم بیان میشود و پشت پرده زدوبندهای سیاسی و رانت‌خواریهای موجود افشا خواهد شد تا معلوم شود چه کسانی شایسته‌سالاری را زیر سوال می‌برند؟ برای همین فیلم اگرچه اجتماعی است، ریتم و ضرباهنگ مانند «تیرباران»، «بحران» و«پاتک» را دارد تا بتواند هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص خودش را داشته باشد.اگرچه که فیلم اجتماعی است ولی صحنه‌ها و لحظات زد و خورد و اکشن را دارد که به فضای پلیسی نزدیک می‌شود. بنابراین فاکتورهای عام را دارد که اگر هزینه‌هایی هم برای فیلم شده است با جذب مخاطب بتواند سرمایه را برگرداند.به دلیل آنکه کسی حاضر نشد روی فیلمم سرمایه‌گذاری کند خودم سرمایه‌گذاری آن را به عهده گرفتم.

شادروان با نومیدی از حمایتهای فارابی گفت: رغبتی برای رجوع به فارابی برای حمایت نداشتم. علت این است که برای کار قبلی که قصد ساخت آن را داشتم و اتفاقا در گونه کودک بود به آنجا رفتم. آنها گفتند که باید پروانه نمایش را داشته باشد. بعد از آنکه پروانه نمایش را با این دست و آن دست کردن آقایان گرفتم به فارابی رجوع کردم ولی آن‌ها گفتند که حمایت مالی از آن کار نمی‌کنند. جالب بود که فارابی در حوزه ساخت آثار کودک و نوجوان حمایت‌های زیادی می‌کند ولی از این کار در هر حال حمایتی نکرد. به ایشان گفتم که اگر قصد حمایت نداشتید پس چرا برای اخذ پروانه من را به ارشاد فرستادید؟ برای این کار هم به آنجا دیگر نرفتم چون احساس کردم که بیشتر به دوستان و علاقه‌مندان خودشان بیشتر بها می‌دهند! اینکه چرا فارابی به اینجا رسیده را من هم نمیدانم!!




نقطه نظر حسین فرحبخش پیرامون افت فروش اخیر سینماها⇐ دلیل به وجود آمدن چنین وضعیتی، فقط و فقط ممیزیهای ارشاد است!!/بلیت سینما نه تنها گران نیست بلکه نسبت به بسیاری از تفریحات دیگر، بسیار ارزان‌تر هم هست!/آن‌قدر از سر و ته فیلم‌ها می‌زنند که دیگر چیزی نمی‌ماند که برای مخاطب تازگی داشته باشد!/سلیقه‌ای شدن ممیزی، سبب شده مخاطب هم به سراغ رسانه هایی با ممیزی کمتر برود!

 سینماروزان: در یک ماه اخیر فروش سینماها نسبت به ماههای قبل با افت تدریجی مواجه بوده و تقریبا هیچ کدام از فیلمهای روی پرده گیشه داغی را تجربه نکرده اند؛ اتفاقی که مدیر پارسافیلم، دلیلش را ممیزی بی حساب و کتاب میداند.

محمدحسین فرحبخش با انتقاد از ممیزیهای سلیقه ای به «فرهیختگان» می‌گوید: دلیل به وجود آمدن چنین وضعیتی، فقط و فقط وزارت ارشاد است که با ممیزی‌های بی‌حساب و کتاب، زمینه‌ای را فراهم کرده که مخاطب با سینماها قهر کند.

فرحبخش ادامه داد: کاری به قیمت بلیت ندارم که بعضی‌ها می‌گویند گران است، چون اگر با دید کلان نگاه کنیم، می‌بینیم نه‌تنها بلیت گران نیست که در کل، بسیاری از شاخصه‌های زندگی در ایران و نسبت به بسیاری از تفریحات دیگر، بسیار ارزان‌تر از دیگر کشورها نیز هست، ولی وزارت ارشاد با رویکردهایش، کار را به جایی رسانده که مخاطبی که برای تماشای یک فیلم به سینما می‌رود، دیگر تا چند وقت هوای سینما رفتن به سرش نزند. آن‌قدر از سر و ته فیلم‌ها می‌زنند که دیگر چیزی نمی‌ماند که برای مخاطب تازگی داشته باشد!

تهیه‌کننده «آواز قو» در ادامه به یک نمونه شکست‌خورده سینما در 6 ماه اول سال اشاره کرد و گفت: شما نگاه کنید فیلمی مانند «ما همه با هم هستیم»، از بسیاری از سلبریتی‌های سینمایی بهره برد، اما نتیجه چه شد؟ این‌طور می‌شود که مخاطب وقتی فیلم خوبی نمی‌بیند، دیگر به کسی هم توصیه نمی‌کند که به تماشای آن فیلم بنشیند و همین سبب کاهش تعداد مخاطب سینما می‌شود. البته که اگر ممیزی برمبنای عقل و شریعت باشد، مشکلی با آن نیست، اما سلیقه‌ای شدن ممیزی، سبب شده کیفیت بسیاری از فیلم‌ها کاهش چشمگیری داشته باشد و نتیجتا مخاطب هم به سراغ رسانه هایی با ممیزی کمتر برود.




هشدار شورای صنفی نمایش به سرگروههای آستارا، آزادی و باغ کتاب⇐هرچه زودتر قراردادهای آثار کودک خود را ارائه کنید

سینماروزان: درجه بندی اغلب فیلمهای روی پرده و نبود محصولی مناسب برای مخاطب کودک و نوجوان با وجود همه هزینه های هنگفتی که صرف برگزاری جشنواره کودک و نوجوان میشود انتقادات مختلفی را برانگیخته است.

این انتقادات موجب شده شورای صنفی نمایش به سرگروههایی که تاکنون فیلم کودک اکران نکرده اند اولتیماتوم دهد که هرچه زودتر فیلمهای کودک خود برای اکران را اعلام کنند.

غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش به “مهر” گفت: طبق آخرین مصوبه شورای عالی اکران در سال گذشته، قرار شد تا سرگروه‌های سینمایی در طول سال اقدام به اکران یک فیلم کودک کنند، این اتفاق در حال حاضر در برخی از سرگروه‌های سینمایی انجام شده است. به عنوان مثال سرگروه سینمایی «فرهنگ» فیلمهای “پیشونی2” و “تپلی و من” را اکران کرده است و سرگروه استقلال قرارداد فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» را بسته است. «تورنادو» به کارگردانی جواد هاشمی نیز متقاضی اکران بود که با پردیس سینمایی زندگی قرارداد بسته است.

فرجی ادامه داد: در جلسه اخیر شورای صنفی نمایش تأکید شد تا سرگروه‌هایی که قراردادهای فیلم‌های کودک خود را ارائه نداده‌اند، هرچه سریع‌تر اقدام کنند.

وی ادامه داد: پردیس‌های باغ کتاب، آستارا، آزادی از جمله سرگروه‌هایی هستند که باید قراردادهای کودک خود را به شورا ارائه دهند. در حال حاضر اکران سینمای کودک اگر مورد حمایت قرار نگیرد، در میان دیگر آثار در حال اکران دیده نمی‌شود و نیازمند حمایت سرگروهها و همچنین تبلیغات مناسب و حمایت مناسب است تا بتواند خروجی گیشه خوبی نیز داشته باشد.




یک رسانه اصولگرا متعاقب انتقاد حبیب اسماعیلی از درجه بندی تمام فیلمهای اخیر اکران مطرح کرد⇐آیا سینماهای ایران مانند قهوه‌خانه ها جای خوبی برای بچه‌ها نیست؟؟؟

سینماروزان: درجه بندی تمامی فیلمهایی که در دو هفته اخیر بصورت سرگروه دار اکران شده اند پیشتر با واکنش حبیب اسماعیلی مواجه شده بود که به انتقاد از بی توجهی نسبت به کودکان و نوجوانان در اکران پرداخته بود.

حالا روزنامه اصولگرای “جوان” در مطلبی تحلیلی با اشاره به ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان به قهوه خانه ها(!!) سینماها را بلحاظ ایجاد محدودیت به قهوه خانه ها شبیه کرده است.

متن تحلیل “جوان” را بخوانید:

زمانی با فشار پلیس، قهوه‌خانه‌ها پشت شیشه مغازه نوشتند «از ورود افراد زیر ۱۸ سال معذوریم، قهوه‌خانه محلی برای کودکان و نوجوانان نیست» پس چرا سینما‌های کشوری که قرار است در آن فیلم غیراخلاقی ساخته نشود هم نمی‌توانند میزبان کودکان باشند؟ نگاهی به سایت فروش بلیت سینما‌ها نشان می‌دهد ورود برای کودکان در حال ممنوع شدن است، البته کودکان خیلی وقت است که رسماً از سینمای ایران اخراج شده‌اند.

فیلم‌های در حال اکران می‌گویند که سینما مانند قهوه‌خانه جای خوبی برای بچه‌ها نیست. چه کسی فکر می‌کرد سینمایی که قرار بود پس از انقلاب اسلامی زمینه حضور خانواده‌ها را فراهم کند و بستری برای فرهنگ‌سازی باشد، به سویی برود که اغلب آثارش برای بچه‌ها ممنوع باشد و یک خانواده نتواند با تمام اعضایش حتی یک فیلم برای تماشا پیدا کند.

روز سه‌شنبه ۱۰ اردیبهشت سال ۹۸، نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران رقم خورد. در این روز با امضای رئیس سازمان سینمایی، دستورالعمل رده‌بندی سنی فیلم‌ها اجباری شد. صاحبان آثار موظف شدند تا رده‌بندی سنی فیلم‌ها را در اقلام تبلیغاتی مثل پوستر فیلم درج کنند تا علاقه‌مندان به تماشای فیلم، قبل از خرید فیلم از محدودیت سنی اعمال شده باخبر شوند. اکنون با گذشت چند ماه از اعمال این آیین‌نامه، سایت معتبر فروش بلیت سینما پر از پوستر‌های فیلم‌هایی است که روی آن رده‌بندی سنی درج شده و جالب است تقریباً اکثر فیلم‌های در حال اکران دارای رده‌بندی سنی هستند و کمتر فیلمی را می‌توان پیدا کرد که برای همه اعضای خانواده مناسب باشد.

وقتی همه فیلم‌های سرگروه اکران سینمایی مناسب کودکان نیستند، خانواده‌ها در انتخاب سینما به عنوان ابزاری برای گذران اوقات فراغت تجدیدنظر خواهند کرد. این اتفاق قطعاً عواقبی در پی خواهد داشت. یکی از عواقب آن ایجاد شبهه در ماهیت سینمایی است که ادعای اخلاق دارد و قاعدتاً در یک سینمای اخلاقی همه فیلم‌ها برای همه افراد مناسب خواهند بود.

سال‌هاست پرفروش‌ترین آثار سینمایی کشور به فیلم‌هایی اختصاص دارد که به هیچ عنوان مناسب رده سنی کودک و نوجوان نیست و با خانواده نمی‌توان این آثار را تماشا کرد و عجیب است که سینماگران از سویی از بی‌رونقی سینما می‌نالند و از سویی دیگر، اما اقدامی برای تولید آثاری که مناسب همه اقشار باشد، نمی‌کنند. در امریکا چند دهه است که برای رونق دادن به سینما به این فکر افتاده‌اند که تولید آثار مناسب رده سنی کودک بیشتر شود و حتی قوانین هم به این موضوع کمک می‌کند. در واقع طبق قوانین به آثاری که برای خانواده‌ها مناسب باشد سالن‌های بیشتری تعلق می‌گیرد و آثاری که مسائل اخلاقی را رعایت نکنند با محدودیت سالن مواجه می‌شوند.

نکته دیگر این است که متأسفانه در ایران هشدار سنی منجر به تحدید سالن‌های سینما نمی‌شود و اتفاقاً قوانین تشویق‌کننده هم هست. در واقع وقتی رده‌بندی سنی منجر به محدود شدن سالن‌ها نمی‌شود و برخی از سنین را ترغیب می‌کند که برای تماشای فیلم به سینما بروند.

در سینمای ایران نمونه‌های زیادی از استفاده‌های تبلیغاتی برای محدودیت‌های سنی وجود دارد؛ از محدودیت برای فیلم «مصائب شیرین» در دهه ۷۰ گرفته تا همه محدودیت‌هایی که تا قبل از اعلام آیین‌نامه رده‌بندی سنی در سال جاری اعمال شد، اما برخلاف ایران که در آن رده‌بندی سنی به شکلی غیرکارشناسانه اعمال می‌شود در کشوری مانند امریکا آثاری که دارای رده‌بندی سنی هستند، در اکران با محدودیت روبه‌رو می‌شوند و هرچه درجه سنی فیلم بالاتر برود، سالن‌های کمتری برای اکران در اختیار آن قرار خواهد گرفت، بنابراین شرکت‌های بزرگ دارای سالن‌های زنجیره‌ای سینما در امریکای شمالی بیشترین توجه را به اکران فیلم‌هایی دارند که مناسب اکران برای همه اعضای خانواده باشد.

حضور یک خانواده کامل در سینما هم به فروش بیشتر فیلم کمک می‌کند و هم حضور بچه‌ها باعث افزایش فروش محصولات جانبی مانند تنقلات خواهد شد. آشنایی و تمایل کودکان به حضور در سینما، آینده اقتصادی گیشه را تضمین می‌کند، اما آنچه در سینمای ایران در حال رخ دادن است اینکه هر سال میزان مخاطب سینما در حال کاهش است؛ مسئله‌ای که در آمار‌های رسمی سازمان سینمایی نیز به وضوح دیده می‌شود.

با حذف کودکان از فیلم‌ها و اکران آثاری که برای تماشای گروه سنی کودک و نوجوان مناسب نیست، عملاً سینما بخش بزرگی از مخاطبان خود را از دست می‌دهد؛ اتفاقی که اگر فیلمسازان ایرانی به آن توجه داشته باشند، قطعاً در روند فیلمسازی آن‌ها تأثیرگذار خواهد بود.




واکنش یک تهیه کننده باسابقه به راه اندازی “کمیته تطبیق” در خانه سینما⇐آیا مشکلات معیشتی و مسأله بیمه بیکاری و بیمه درمانی سینماگران حل شده که آقایان به طرح مسائل فرعی روی آورده اند؟؟

سینماروزان: هرچقدر هم که بخواهیم درباره معضلات معیشتی گریبانگیر بدنه سینما ننویسیم و انفعال مدیران بالادستی خانه در این باره را نادیده بگیریم باز اتفاقی می افتد که باب بحث را می‌گشاید.

به تازگی در خانه سینما کمیته ای راه افتاده با نام”کمیته تطبیق اعضای تشکل های خانه سینما” که هدفش ساماندهی اعضای صنوف زیرمجموعه خانه سینما است. این کمیته از روسای صنوف، انجمن ها و کانون ها خواسته هرچه سریعتر تکلیف اعضایی که مدتی است فعالیت ندارند و یا در چند صنف عضویت دارند، مشخص کنند. اینکه در اوضاعی که سینماگران یک بیمه درمانی جامع ندارند چه نیازیست به راه اندازی کمیته های هزینه زا محل سوال است؟؟

روح الله برادری مدیرتولید و تهیه کننده سینما با انتقاد از اینکه اولویت های سینمایی جابجا شده است به “صبا” گفت: از این موضوع متعجبم که آیا همه مسایل مبتلابه اعضای خانه سینما به ویژه مسایل معیشتی و بیمه درمانی و بیمه بیکاری حل شده است که آقایان به طرح مسأله ای فرعی روی آورده اند و الان باید افرادی که عضو چند صنف هستند ساماندهی شوند؟

وی افزود: به طور مثال شخصی مانند من هم توفیق دارم تهیه کننده باشم هم مدیرتولید. من افتخار میکنم که از بدو ورودم به سینما مدیرتولید بوده ام و در این حوزه تجربه دارم ضمن اینکه این صنف از صنوف مقتدر سینماست و اقتدارش را از اعضا و سابقه آنها می گیرد و نباید با لغو عضویت اعضای قدیمی، این صنف را تضعیف کرد.

مدیر تولید فیلم سینمایی «سجاده آتش» تاکید کرد: خانه سینما باید به صنوف پرقدرت خود پر و بال بدهد و همچنین به سیاستگذاری مدیران صنوف احترام بگذارد. خودم اگر بخواهم بین صنف مدیران تولید و تهیه کنندگان یکی را انتخاب کنم صنف مدیران تولید را برای ادامه عضویت انتخاب می کنم ولی مسأله اینجاست که بیکاری در سینما غوغا میکند و آقایان در مسیر فرعی اند!




تعریض کارگردان “درخونگاه” به مسعود فراستی؟؟⇐هر توهینی میکند و متاسفانه حذف شدنی هم نیست!!/این شخص باعث شد ارشاد روی فیلم ما حساس شود و در نهایت پایان فیلم تغییر یابد!!

سینماروزان: فیلم “درخونگاه”- که خط داستانیش یادآور نمایش “یوبیتسومه”نیما آقازاده علیرضا نادری است از معدود آثار سینمای ایران است که نقدی گزنده بر سیاستهای کارگزاران دهه هفتادی ارائه داده است.

شاید همین نقد گزنده بود که باعث شد مسعود فراستی بلافاصله بعد از رونمایی فیلم در جشنواره فجر آن را فکسنی، توهین‌آمیز و شرم‌آور بخواند و مدعی شود که پشت تولید فیلم تفکری کثیف وجود دارد!!

حرفهای فراستی همزمان با جشنواره با واکنش سیاوش اسعدی کارگردان “درخونگاه” مواجه شد و اسعدی گفت اگر فراستی از فیلمش تعریف میکرد ممکن بود این حس ایجاد شود که “هادی و هدی” ساخته!!

با این حال گویا ماجرا همچنان ادامه دارد و سیاوش اسعدی با اشاره به تغییر پایان بندی نسخه اکران “درخونگاه” به پیشنهاد ارشاد گفت: ما در شرایطی فیلمسازی می کنیم که فشارهای چند جانبه ای وجود دارد و متاسفانه از سوی بچه های خودمان و فعالان سینما بسیار این موضوع ‌دیده می شود چون انگار بیشتر به دنبال کشف و شهود و دادن گراهای سانسور شدن هستند و اینها را برای بزرگ کردن خودشان به زبان می آورند.

وی با تعریض به مسعود فراستی افزود: منتقدی در برنامه تلویزیونی وجود دارد که هر توهینی می کند و متاسفانه حذف شدنی هم نیست. این شخص باعث شد ارشاد روی فیلم ما حساس شود و در نهایت پایان فیلم تغییر یابد.

سیاوش اسعدی درباره تفاوت پایان بندی نسخه اکران شده فیلمش نسبت به نسخه جشنواره فیلم فجر گفت: مقداری اصلاحات به فیلم وارد شد و آن را انجام دادیم و به این شکل درآمد. ما خودمان را با شرایطی که پیش آمد وفق و اصلاحات را انجام دادیم و البته این پایان بندی هم به نوعی برای من جذاب و امیدوار کننده تر است هرچند با پایان بندی اصلی تفاوت دارد.




گلایه بازیگر “آژانس شیشه ای” از اختلاسگران ظاهرالصلاحی که موجب تمسخر ارزشها شده اند⇐جوانان این دوران رسماً ما را مسخره می‌کنند و هیچ جوابی هم نداریم/به من می‌گویند حاجی وقتی سیّدتو کشتند؛ چیزی هم به تو دادند؟؟

سینماروزان: بازیگر کاراکتر “احمد کوهی” در “آژانس شیشه ای” به گلایه از اختلاسگران ظاهرالصلاحی پرداخته که با افعال شان موجب تمسخر ارزشها توسط جوانان شده اند.

قاسم زارع بازیگر باسابقه با اشاره به ماندگاری “آژانس شیشه ای” به تسنیم گفت: “آژانس شیشه‌ای” یکی از شاهکار‌های سینمایی دفاع‌مقدس است؛ به همین دلیل همه بازیگرانش دیده و در ذهن مردم ماندگار شدند.

زارع ادامه داد: خیلی دردناک است که برخی از جوانان امروزی، به تمام اتفاقات گذشته، می‌خندند؛ مثلاً به من می‌گویند «حاجی سیّدتو کشتند؛ چیزی هم به تو دادند» رسماً ما را مسخره می‌کنند و هیچ جوابی هم نداریم!

این بازیگر افزود: چه چیزی باید به این جوان گفت که در جریان اختلاس و زد و بند و اتفاقاتی از این دست قرار می‌گیرد؛ شاید بخشی از این رفتار‌ها را در فیلم «نفوذی» دیدیم و نقش “جورابچی” گونه‌ای واضح از این تناقض در رفتار، گفتار، عقبه و سبقه است ولی تا پاسخی برای جوانان نداشته باشیم باز هم باید این حرفها را بشنویم.




صداقت کیانوش عیاری در توجیه سریال سازی⇐ وقتی مرا به صورت کامل، بدهکار کردند، تنها راهی‌ که می‌توانستم  پول نزول‌خوارهای طماع و بی‌رحم را بدهم، همین سریال‌سازی بود!/یا باید بدهی‌ام را با تلویزیون تسویه می‌کردم یا باید “۸۷متر” را می‌ساختم و چون امکان پرداخت بدهی را نداشتم ساخت سریال را جایگزین کردم!!

سینماروزان: اینکه کارگردانی مثل کیانوش عیاری با وجود همه نقدهایی که به کیفیت پوشش بازیگران زن در نماهای داخلی فیلمهای سینمایی دارد به ناگاه سریال “87متر” را برای تلویزیون کلید میزند که ممیزی های آن بسیار بیشتر از سینماست واقعا تعجب برانگیر است.

کیانوش عیاری برای رهایی خود از این تناقض به صداقت روی میآورد و در گفتگو با “ایسنا” دغدغه مالی را اساس تولید سریال برای تلویزیون میداند.

کیانوش عیاری می‌گوید: از همان اولین فیلمی که برای سینما ساختم، توأم با شکنجه و آزار بوده است. اگر هم فیلمم امکان اکران پیدا می‌کرد، شرایط اکرانی را برایش در نظر می‌گرفتند که نابود می‌شد. به عنوان مثال فیلم «آبادانی‌ها»، چهار روز روی پرده بود. ما حق کوچکترین تبلیغی را نداشتیم؛ حتی یک ترک دستی کوچولو که بشود آن را به دست مردم در خیابان‌ها داد. وقتی چنین شرایطی به وجود می‌آید و یک فیلم بدون حق تبلیغ و آن هم درست روز ۲۳ بهمن سال ۱۳۷۲، زمانی که جشنواره روز قبل به پایان رسیده و علاقمندان به سینما تقریبا از دیدن فیلم‌های غیربدنه‌ای سینما اقناع شدند، دیگر چه توقعی می‌توان داشت. برادر و خواهر و دوستان من می‌پرسیدند که چه زمانی «آبادانی‌ها» اکران می‌شود؟! من می‌گفتم فیلم از روز ۲۳ بهمن ماه به مدت چهار روز اکران شد و روز ۲۶‌ام از پرده پایین آمد اظهار تعجب می‌کردند که چرا متوجه نشده‌اند. خود من هم تقریبا متوجه نشده بودم و این یک نمونه از نگون بختی‌های فیلم‌های من در آن سال‌ها بود. همه‌ی فیلم‌هایم را به فلاکت رساندند. بنابراین وقتی من را به صورت کامل و برای تمام فیلم‌ها، بدهکار کردند، تنها راهی‌ که می‌توانستم پول دربیاورم و پول نزول‌خوارهای طماع و بی‌رحم را بدهم، همین سریال‌سازی بود که به آن فکر کردم. فکر کردم اگر بتوانم سریالی کار کنم می‌توانم پولی را به دست بیاورم که بتوانم به نزول‌خوارها بدهم و خوشبختانه هم بدین گونه بود؛ بنابراین «روزگار قریب» را ساختم و از طریق آن توانستم بدبختی‌هایی را که وزارت ارشاد وقت و بنیاد فارابی وقت برای من به وجود آورده بودند، مستهلک کنم؛ بنابراین این مسائل علت گرایش اولیه من به سریال‌سازی بود. در یک مصاحبه‌ای که با شبکه خبر تلویزیون داشتم، خبرنگار با حسن نیتی که داشت، گفت که من با نگرشی که در جامعه داشتم وارد عرصه‌ی تلویزیون شدم و سریالی همچون «روزگار قریب» را ساختم، که من گفتم، نه! من به این دلیل وارد کار تلویزیونی نشدم، من فقط به خاطر به دست آوردن پول که بتوانم از شر نزول‌خوار جماعت راحت شوم، به تلویزیون آمدم. این صحبت‌های من پخش شد و انعکاس خوبی هم داشت، چراکه برنامه زنده بود و نمی‌شد این صحبت‌ها را ممیزی کرد.

کیانوش عیاری در پاسخ به اینکه آیا سریال «۸۷ متر» هم مثل دو سریال قبلی‌اش “روزگار قریب” و “هزاران چشم” دارای موضوع خاصی است که به سمت آن رفته است؟ توضیح می‌دهد: نه؛ شاید موضوع به تنهایی چندان خاص نباشد ولی مسیری که ما طی می‌کنیم در این مجموعه‌ی تلویزیونی، خواه ناخواه می‌تواند در جاهایی خاص باشد.

این کارگردان درباره‌ی فراز و نشیب‌های ساخت سریال «۸۷ متر» و توقف‌هایی که پیش آمد، در پاسخ به اینکه آیا از ادامه ساخت این مجموعه هیچگاه منصرف نشد؟ اظهار می‌کند: من این داستان را ۱۰ سال پیش نوشته بودم و تصویب شده بود و من مبلغی هم پول در آن سال‌ها گرفته بودم؛ بنابراین امکان رها کردن آن نبود. دوستان سیمافیلم‌، آقای اسلامی‌مهر نسبت به من لطف داشتند و این لطف صادقانه بود، ایشان با توجه به مشکلات خانوادگی که برایم پیش آمده بود، به من گفتند که درخصوص ساخت این سریال عجله‌ای نداشته باشم؛ حتی اگر چند سال هم طول بکشد که متاسفانه چنین هم شد و من ناچار بودم سریال را بسازم. یا باید بدهی‌ام را با تلویزیون تسویه می‌کردم یا باید کار را می‌ساختم. خب امکان پرداخت بدهی سنگین نبود، ناچارا در سال ۹۵ به این نتیجه رسیدیم که چون نمیتوانم بدهی را پرداخت کنم پس تولید سریال را جایگزین کنم و در نتیجه کار را شروع کردیم و پشیمان هم نیستم. چون گمان می‌کنم کار یک ویژگی‌هایی دارد که به هر حال فعلا در مرحله تولید برای من دلنشین و لذت‌بخش است.




لاله صبوری در خلال یک گپ خودمانی بیان داشت⇐فمینیست در ایران قضیه خیلی چرتی است!!/دوست دارم صبح توییتر را باز کنم و فحش بنویسم تا شب!!/میترسم با اکانت فیک، فحش دهم و لو بروم!/سواد داشته باشی یا نه، مهم نیست! وقتی ارتباط بیشتری داشته باشی پول بیشتری داری!!/شوهرم متولد تکزاس بود و خیلی راحت گرین کارت گرفتم ولی در نهایت تصمیم گرفتم نباید به آمریکا بروم!!!

سینماروزان: لاله صبوری بازیگری که با “جنگ77” چهره شد و با “کمربندها را ببندیم” و “دوقلوها” کارش را ادامه داد در سالهای اخیر بیش از آن که درگیر بازیگری باشد درگیر توییت زنی با هشتگ #ماجراهای_من_و_نورا است.

لاله صبوری با انتقاد از جوگیری برخی چهره ها در فضای مجازی با لحنی خودمانی به “شهروند” گفت: فمنیست در ایران قضیه خیلی چرتی است و کاملا تحریف شده، برای همین هیچ گاه در توییتهایم به این ماجرا ورود نمی‌کنم.

صبوری درباره سختیهای توییت زنی گفت: طبیعتا اغلب کسانی که در فضای مجازی با اسم واقعی خودشان فعالیت می‌کنند، نمی‌توانند خیلی اظهارنظر آزاد داشته باشند. من هم خیلی دلم می‌خواهد یک‌جور دیگر بنویسم ولی مرا می‌شناسند. دوست دارم صبح توییتر را باز کنم و فحش بنویسم تا شب. یعنی این‌قدر عصبانی هستم!

صبوری درباره اینکه چرا با اکانت فیک توییت نمیزند گفت: این مدلی دستم به نوشتن نمی‌رود. بعد هم گیجم، آخر سر ممکن است مطلب‌های این پیج را اشتباهی بگذارم در پیج اصلی و لو بروم.(می‌خندد)

لاله صبوری با اشاره به وارونگی فرهنگی جامعه گفت:  فکر می‌کنید در این دوره و زمانه مردم دوست دارند بیشتر با کسی که ارتباط‌های بیشتری دارد مراوده داشته باشند یا با کسی که سواد بیشتری دارد؟ جامعه چه می‌گوید؟ تجربه چه می‌گوید؟ از کدام طرف پول بیشتری می‌رسد؟ ارتباط به چه دردی می‌خورد؟ وقتی ارتباط بیشتری داشته باشی پول بیشتری داری. حالا سواد داشته باشی یا نه، مهم نیست.

لاله صبوری پیرامون بی میلی نسبت به مهاجرت به آمریکا علیرغم دریافت گرین کارت بیان داشت: در چند ‌سال اخیر هم که بعد از گرفتن گرین‌کارت و سفری که به آمریکا داشتم، بحث رفتن و مهاجرتم پیش آمد ولی در نهایت تصمیم گرفتم نباید به آمریکا بروم برای این‌که نمی‌توانم آن‌جا زندگی کنم. جدا از تعلق خاطر به بچه‌ها و پدر و مادرم، احساس غریبگی وحشتناکی دارم. کلا در آمریکا خیلی غریب بودم و در خیابان‌ها به معنای واقعی کلمه تنها بودم. هیچ دلبستگی و ارتباطی نداشتم. ایرانی‌های مقیم آن‌جا را هم که اصلا نمی‌فهمیدم چه می‌گویند. همسرم هم به خاطر این‌که بمانم خیلی تلاش کرد و مدام به شهرهای مختلف سفر می‌کردیم که به من خوش بگذرد. الان هم به‌عنوان سفر می‌روم و می‌آیم ولی هیچ‌وقت از ایران مهاجرت نخواهم کرد. درست است که این‌جا هم خیلی اهل معاشرت نیستم، ولی به‌هرحال در مملکت خودم کلی دوستان قدیمی و دوست نویسنده و شاعر دارم.

صبوری ادامه داد: مسأله گرین‌کارت و سیتیزن‌شیپ خودم و دخترم نورا به دلیل این‌که همسرم متولد تگزاس بود، خیلی راحت حل شد. گرین‌کارت دارم، ولی باید بروم آمریکا و سه سال پیوسته بمانم که حالش را ندارم!!




تازه ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐شروع اکران “درخونگاه” و “سال دوم…” از همین هفته+ثبت قرارداد “مطرب” و “سونامی”

سینماروزان: شورای صنفی نمایش در تازه ترین جلسه خود مقرر کرد «سال دوم دانشکده من» به کارگردانی رسول صدرعاملی در گروه استقلال به جای «ایده اصلی» و فیلم سینمایی «درخونگاه» به کارگردانی سیاوش اسعدی در گروه باغ کتاب به جای «روسی» از چهارشنبه ۱۰ مهر ماه اکران شوند.

شورای صنفی نمایش همچنین قرارداد «مطرب» به کارگردانی مصطفی کیایی در گروه سینمایی ایران برای اکران بعد از ماه صفر و «سونامی» به کارگردانی میلاد صدرعاملی در گروه ایران بعد از «مطرب» را ثبت کرد.




تازه ترین اظهارات مسعود ده نمکی⇐انتشار نشریه “شلمچه” بسیار سختتر از نبرد با عراق در دل شلمچه بود!!/تیراژ “شلمچه” و “جبهه” با مجموع تیراژ همه نشریات اصولگرا برابری می‌کرد!!/ در «کدام استقلال، کدام پیروزی»، نتیجه انتخابات ۸۴ را پیش بینی کردم!/شبکه های ماهواره ای فهمیدند در “فقر و فحشا” نقد درون گفتمانی کرده ام ولی احمقهای داخلی(!) نفهمیدند!!/در “رسوایی۲” زلزله ای را پیش بینی کردم که در نتیجه از بین رفتن عدالت ایجاد خواهد شد!!/همان کسانی که تفکر سرمایه‌داری را باب کردند، امروز دارند در مورد هپکو حرف می‌زنند!!/سردار همدانی خیلی صریح جلوی مخالفان “اخراجیها” ایستاد و به تجربه خودش استناد کرد که یک گردان زندانی اعدامی را به جبهه برده و از آنها نیروهای درجه یک ساخته!!/در “اخراجیها۱” ۳۰ میلیون دستمزد گرفتم،  در “اخراجیها۲” ۷۰ میلیون عایدم شد و در “رسوایی۱” هم ۲۰۰میلیون!!/درباره “سختی جنگ” هنوز که هنوز است فیلم خوبی تولید نشده/دوست دارم فیلم “کربلای ۴ و ۵” را بسازم!/چرا جرأت ندارند در سینمای جنگ از فرمانده ای بگویند که نیروها را قال گذاشته و به عقب بازگشته؟؟/بخشی از واردات سرمایه های مشکوک به سینما و شبکه خانگی درجهت دراختیار گرفتن مدیریت فرهنگی کشور است

سینماروزان: کم پیش میاید مسعود ده نمکی حرفی بزند یا یادداشتی بنویسد و از دل آن یکی دو تیتر درنیاید. عقبه ژورنالیستی ده نمکی باعث شده یا حرف نزند یا وقتی حرف میزند حرفهایی بزند که تیتر شود.

مسعود ده نمکی در تازه ترین گفتگویش با رسانه متبوع رییس سینما “خبر آنلاین” هم به مانند همیشه کلی تیتر تحویل رسانه ها داده است.

مسعود ده نمکی با تأکید بر سختیهای انتشار “شلمچه” گفت:شلمچه‌ای که روی کاغذ بود سخت‌تر بود. اول فکر می‌کردیم آن شلمچه خیلی سخت است. یعنی آتش و …

ده نمکی ادامه داد: آتش شلمچه یک جوری بود که بالاخره دشمن معلوم بود. آن طرف خط و این طرف خط معلوم بود. ولی در این شلمچه واقعا دوست و دشمن قاطی بود. دوغ و دوشاب با هم بود. مثل امروز نبود همه عدالتخواه باشند، همه از آقازاده‌ها و اشراف بگویند و از دزدی‌ها حرف بزنند. آن موقع از این حرف‌ها می‌زدی، سریع انگ می‌خوردی که اخراجی و تندرو هستی. خیلی فرق می‌کرد.

ده نمکی افزود: این وادی کار فرهنگی سخت‌تر از جنگ است. یعنی من هیچ‌وقت در جنگ پشیمان نمی‌شدم که به خط آمدم و میان آتش، ولی اینجا یک جا‌هایی واقعا کم می‌آورید. عملا نمی‌توانید شرایط را تحلیل کنید که چرا اینجوری برخورد می‌کنند؟ خودی و غیرخودی، حجم آتشی یکباره روی سرتان می‌ریزند… با این حال دوره‌ای بود که من فکر می‌کنم حتی تیراژ نشریه ما با مجموع همه نشریات اصولگرا برابری می‌کرد. قبول دارید یا نه؟ یعنی شلمچه و جبهه تیراژی برابر همه این‌ها بود و مجموعه نیرو‌هایی هم که این طرف کار می‌کردند، مجموعه اخراجی‌های همه نشریات اصولگرا بود که همه را اینجا جمع کرده بودیم. از جعفریان، میرشکاک و موسویان و … این تیپ آدم‌ها از جریان اصولگرا همه آمده بودند اینجا، ولی یک مطالبه مشترک داشتیم. بحث ما جناح نبود، بحث ما انقلاب بود، بحث ما عدالت و آرمانگرایی بود. در نشریه تریبون به سمت مسئولین است. نقد قدرتمندان است، ولی وقتی به سمت رسانه می‌آیید اینجا به نوعی تریبون فرق می‌کند و فراگیر میشود.

مسعود ده نمکی با بیان اینکه زمان “شلمچه” حرف زدن از عدالتخواهی دشوار بود بیان داشت: آن حرفها حتما درست بود که بعد از ۳۰ سال چپ و راست همه دارند همان حرف‎ها را می‌زنند دیگر… البته آن‌هایی که آن موقع سکوت کردند و الان دارند حرف می‎زنند، به نظرم باعث و بانی همه این اتفاقات بودند. خیلی از آدم‌هایی که الان دارند اینطوری عدالتخواهی می‌کنند، خودشان بخشی از بانیان همین روند بودند. خیلی جالب است، کسانی که تفکر سرمایه‌داری و الگوی توسعه آن شکلی را در جامعه باب کردند، امروز دارند در مورد هپکو حرف می‌زنند. یعنی خود همان‌ها داد می‌زنند آی دزد! چون خریدار دارد. الان هم که فراگیر شده، چون شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جدید همه دارند در این مورد حرف می‌زنند!!

ده نمکی با بیان اینکه نگاه رسانه ایش را در سینما ادامه داده اظهار داشت: «کدام استقلال، کدام پیروزی» همان تیتری است که من در نشریه می‌زدم، کدام چپ، کدام راست؟ متوجه‌اید؟ یعنی من آن موقع بحث عبور از دو جناح را مطرح کرده بودم که این جریانات به دلایلی کارکردشان تمام شده و اگر نوآوری نباشد و جهت جدید خلق نشود، کسی باور نمی‌کرد، ولی در «کدام استقلال، کدام پیروزی»، نتیجه انتخابات ۸۴ را پیش بینی می‌کنم. یعنی کسی که زبان استعاره بلد باشد فیلم را ببیند متوجه می‎شود. همین الان فیلم را نگاه کنید، می‌بینید که تمام المان‌های یک انتخابات است. یعنی مردمش، هوادارهایش دارند با همدیگر می‌جنگند، ولی یک گفتمان دیگری است. موقعی که «فقر و فحشا» را ساختم شبکه‌های ماهواره‌ای به مردم فحش می‌دادند که نبینید.این کلک است. می‌گفتند که من آمده‌ام نقد درون گفتمانی مطرح کرده‌ام که آن‌ها را خلع سلاح کنم. دشمن فهمیده بود، ولی این احمق‌های داخلی نفهمیده بودند…جلوترکه بیاییم در «رسوایی ۲» خیلی رک‌تر این حرف‌ها را زده‌ام. در «رسوایی ۲» بالاخره این تحلیل عینی وجود دارد که جامعه‌ای که در آن ارزش‌های اخلاقی و معنوی و از آن طرف عدالت فرو بریزد از آن طرف زلزله سیاسی می‌آید و به خاطر همین این فیلم با آن بایکوت مواجه می‌شود

مسعود ده نمکی با بیان اینکه بخش عمده “اخراجیها” همان چیزی بوده که در جنگ رخ داده اظهار داشت: اگر همه لشکر ما نماز شب خوان بودند و بچه پیغمبر بودند، پس این چه تعبیری است که امام می‌فرماید جبهه دانشگاه آدم‌سازی است. آن‌ها چه کسانی بودند؟ اگر آدم بودند که می‌آمدند آدم‌تر می‌شدند. چرا شهید چمران می‌گوید وقتی شیپور جنگ نواخته می‌شود مرد از نامرد تشخیص داده می‌شود؟ ما چرا همیشه در مورد مرد‌های جنگ حرف زدیم و در مورد نامرد‌های جنگ حرف نزدیم؟ چرا در سینمای جنگ جرأت ندارند از فرمانده گردانی بگویند که نیرو‌ها را قال گذاشته و به عقب برگشته؟؟؟

ده نمکی ادامه داد: در مورد «اخراجی‌ها» فکر می‌کنم یکی از آدم‌هایی که خیلی سریع و شجاعانه آمد جلوی خیلی‌ها که من نمی‌توانستم بایستم، ایستاد، شهید همدانی بود. شهید همدانی می‌گفت این آدم نشان داده که حالا سه، چهار تا لوتی یا لات به جبهه آمده‌اند. ذات سینما هم اغراق و طنز است. بیایید من به شما بگویم که من یک زندان، زندانی به جبهه بردم که بخش زیادی‌شان اعدامی بودند و با دادستان همدان هماهنگ کردیم و خودشان داوطلب هم شدند و آمدند رزمنده های درجه یک یگان شدند. یعنی من این‌ها را به عملیات بردم. در حالی که جرم و جنایت‌های این‌ها خیلی بیشتر بوده است. این که فقط مجید سوزوکی را نشان داد که عاشق شده بوده.

ده نمکی پیرامون درآمدش از فیلمسازی گفت: در “اخراجیها1” 30 میلیون عایدم شد و در “اخراجیها2” 70 میلیون و در “رسوایی1” هم 200میلیون عایدم شد. “رسوایی2” هم بلحاظ هزینه و درآمد یر به یر شد چون موضوعش طوری بود که تلویزیون بایکوتش کرد!!

مسعود ده نمکی درباره علایق خود برای ادامه فیلمسازی گفت: آن چیزی که خودم فکر می‌کنم شاید یک بخشی هنوز پرداخته نشده سختی جنگ است. اینکه به شکلی پرداخته شود که نسل امروز این سوال برایش ایجاد نشود که مثلا چرا ۸سال این جنگ طول کشیده؟ سختی جنگ، شلمچه، شب‌های شلمچه و اتفاقاتی که آنجا رقم می‌خورد. شاید فکر کردم یک روزی این قابلیت فنی فراهم شود که بتوانم این کار را انجام دهم. وگرنه دیگران هستند که دارند ابعاد مختلف جنگ را کار می‌کنند و احساس خلاء نمی‌کنم که خودم حتما باید در زمینه جنگ ورود کنم و حرفی بزنم.

د نمکی ادامه داد: اگر امکانات لجستیکی فراهم باشد دوست دارم کربلای پنج را بسازم. کربلای چهار و پنج قابل تفکیک از هم نیستند. این بحث‌هایی است که قبلا هم شده. از هم جدا نیستند، ولی اگر کسی می‌خواهد کربلای پنج را کار کند به نظر من باید نیم نگاهی هم به کربلای چهار داشته باشد.

مسعود ده نمکی درباره ورود سرمایه های مشکوک به وادی هنر بیان داشت: یک بخشی از این سرمایه های هنگفت هدایت‎شده وارد میشود برای اینکه مدیریت فرهنگی کشور را دستشان بگیرند. خیلی هدفمند و سیاستگذاری‎شده وسط می‎آیند؛ هم در شبکه نمایش خانگی و هم در سینما. یعنی نوع فیلم‌هایی که این‌ها حمایت می‌کنند، حتما از لحاظ محتوا در خدمت جریان سرمایه‌گذار فیلم است. یعنی سر هر فیلمی نمی‌روند سرمایه‌گذاری کنند، حتی فیلم بفروش. بعضی آدم‌ها حتی می‌دانند ممکن است فیلم ما چندمیلیارد بفروشد و پولشان هم برگردد، ولی حاضر نیستند در این زمینه بیایند و سرمایه‌گذاری کنند.




صدور پروانه برای کارگردان «تیرباران»+صدرعاملی برای سازنده «بچه خور» پروانه گرفت و نوروزبیگی برای یک فیلمساز هنروتجربه!+صدور یک پروانه دیگر

سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر خود با تولید چهار فیلمنامه موافقت کرد.

در میان آثار پروانه گرفته بیش از همه «شنای پروانه» جلب نظر میکند که بناست رسول صدرعاملی آن را تولید کند؛ محمد کارت مستندساز و صاحب آثاری همچون «بچه خور» و «بختک» این فیلم را میسازد.

جواد نورورزبیگی تهیه کننده پرکار این سالها هم پروانه «کشتارگاه» را گرفته که یک فیلمساز هنروتجربه ای به نام عباس امینی آن را میسازد.

علی اصغر شادروان فیلمساز قدیمی که سه دهه قبل «تیرباران» را ساخته بود پروانه ساخت «ریکلام» را به تهیه کنندگی خودش گرفته است.

فهرست کامل پروانه های صادره عبارتست از:

–“ریکلام” به تهیه‌کنندگی ،کارگردانی و نویسندگی علی اصغر شادروان

–“جان سایه” به تهیه‌کنندگی ،کارگردانی و نویسندگی حمید خیر الدین

–“شنای پروانه” به تهیه‌کنندگی رسول صدرعاملی،کارگردانی و نویسندگی محمد کارت

–” کشتارگاه” به تهیه‌کنندگی جواد نوروز بیگی وکارگردانی عباس امینی و نویسندگی مشترک عباس امینی و حسین فرخ زاده




توصیف رسانه اصلاح طلب از فیلم “روسی” که با حمایت سرمایه گذار چندفیلمه تولید شد⇐مثل ظرف ميوه‌اي كه در آن پوست سيب و موز و هسته هلو و تخمه‌هاي هندوانه به چشم مي‌خورد اما ميوه‌اي در كار نيست!!!

سینماروزان: از جمله فیلمهای روی پرده که با حمایت محمدصادق رنجکشان سرمایه گذار چندفیلمه تولید شده “روسی” است که علیرغم تبلیغات فراوان با گذشت بیشتر از یک ماه از اکران هنوز فروشش به یک میلیارد هم نرسیده است.

لحن الکن “روسی” در روایت و کندی بیش از حد ضرباهنگ فیلم از جمله نقاط ضعف اساسی آن است که باعث پس زدن از سوی مخاطبان میشود.

روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” در نقدی بر “روسی” این فیلم را همچون ظرف میوه ای پر از پوست(!) و خالی از میوه دانسته است.

متن نقد “اعتماد” را بخوانید:

امان از روزي كه كارگردان يك فيلم تحت تاثير يكي از المان‌هاي اثر خودش قرار بگيرد. اين المان يا به بيان بهتر يكي از اجزاي فيلم، مي‌تواند چيزهاي زيادي را در بر بگيرد؛ ايده اوليه، روايت، يكي از بازيگران، موسيقي يا هر چيزي ديگري. در اين صورت ما در نهايت با اثري مواجهيم كه در آن يك جنبه از فيلم بسيار پررنگ است و مدام مي‌خورد توي ذوق‌مان و باقي اثر مي‌شود لنگ در هوا. آن جنبه‌اي كه آقاي كارگردان مي‌خواهد بكند توي چشم‌مان كه ببينيد فلان چيز فيلم من چقدر باحال است. هنگام تماشاي فيلم روسي چنين حسي به مخاطب مي‌دهد. اميرحسين ثقفي در فيلم جديدش يك لوكيشن انتخاب كرده كه در ناكجاآباد است و چنان مجذوب اين لوكيشن شده كه همه اجزاي فيلم را بالكل دايورت كرده است. دوربين ثقفي در روسي با نماهاي كارت پستالي از لوكيشن مدام مي‌خواهد به ما قدرت تصويربرداري و قاب‌بندي كارگردان را نشان بدهد. در اين بين نه چيزي از قصه مي‌فهميم نه چيزي از كاراكترها و نه حتي از خود همان جايي كه مدام تصاويرش توي چشم‌مان است. تصاوير روسي بيشتر از اينكه يك فيلم باشد، مي‌تواند يك آلبوم عكس باشد. يا حداكثر يك گالري عكس با تم سرد و خشن. مولف در روسي تقريبا پاي همه ژانرها را به اثر باز مي‌كند و در نهايت به هيچ‌كدام هم نمي‌پردازد. روسي مثل ظرف ميوه‌اي است كه در آن پوست سيب و موز و گلابي و هسته هلو و تخمه‌هاي هندوانه به چشم مي‌خورد اما ميوه‌اي در كار نيست.

بازي‌هاي اگزجره با تاكيدات دوربين روي چهره كه ما را ياد سينماي اكسپرسيونيستي مي‌اندازد، برداشت‌هاي طولاني و تراولينگ‌هاي بي‌دليل دوربين كه مي‌خواهد سينماي شرق اروپا را تداعي كند، مثلث عشقي فيلم كه نشان دهنده وجه رمانتيك اثر است و البته اين سه ضلعي هيچ‌گاه به يك مثلث تبديل نمي‌‌شود و در نهايت سه خط پاره از هم جدا باقي مي‌مانند، گريم‌هاي فتوشاپي بازيگران كه تلاش دارد فضايي شخصي‌سازي شده را خلق كند، حضور يك رفيق با مرام الكلي كه مي‌نشيند كنار رفيقش به عرق‌خوري در حالي كه آهنگ دولدور عدنان شنسس پخش مي‌شود و قرار است سينماي دهه چهل و پنجاه خودمان را تداعي كند و چند نمونه ديگر همگي در نهايت ملغمه‌اي مي‌سازند بي‌سر و ته. آيا اين معجون بدمزه را مي‌توان سينماي متفاوت خطاب كرد؟

آيا اگر مولفي نتواند پرداخت درستي از موقعيت داشته باشد و در وهله اول نسبت خودش را با اثرش مشخص كند، اين مي‌شود خلاف جريان شنا كردن؟ آيا ضعف نويسنده در شخصيت‌پردازي در همين كتگوري جا مي‌گيرد؟ اصرار بازيگران براي بازي‌هاي گل درشت، مثل صداي عجيب صابر ابر يا خدا خدا كردن ميلاد كي‌مرام كه نمي‌دانم كي قرار است يك بازي درست از خودش نشان دهد يا گريه‌هاي خنده‌دار امير آقايي مقابل طناز طباطبايي كه «آه من تو را دوست دارم، من بدون تو مي‌ميرم» خلاقيت است؟

در نهايت بايد پرسيد اگر همه كاراكترها را از فيلم حذف كنيم، روايت را كنار بگذاريم و فقط بنشينيم تصاوير كارت پستالي جناب كارگردان را ببينيم چه اتفاقي مي‌افتد؟ يك ظرف پر از پوست ميوه با يك ظرف خالي چه فرقي دارد؟




داریوش ارجمند روی آنتن زنده شبکه سه ادعا کرد⇐تقوایی مرا برای بازی در نقش “میرزا کوچک خان” انتخاب کرده بود ولی تقوایی را حذف کردند و افخمی جایگزین شد تا بودجه میلیونی “کوچک جنگلی” به خودشان برسد!/تقوایی سریال طنزی نظیر “دایی جان ناپلئون” ساخته که این همه طناز آمده اند و رفته اند ولی یک سکانس به قوت کار او نساخته اند!

سینماروزان: داریوش ارجمند که این شبها با فصل سوم “ستایش” روی آنتن است از جمله بازیگران رشدکرده در سینمای بعد از انقلاب است که شانس همکاری با بزرگانی نظیر ناصر تقوایی و بهرام بیضایی نیز نصیبش شده است.

داریوش ارجمند به تازگی در گفتگویی زنده با برنامه “سلام صبح بخیر” در شبکه سوم مدعی شده گزینه اصلی تقوایی برای بازی در سریال “کوچک جنگلی” او بوده ولی بخاطر جایگزینی بهروز افخمی بجای تقوایی در نهایت این علیرضا مجلل بوده که بازیگر “کوچک جنگلی” شده!!

ارجمند در خصوص سریال «کوچک جنگلی» تصریح کرد: به آقای تقوایی در کوچک جنگلی خیلی ستم شد. من تازه از فرانسه آمده بودم او هنرپیشه اش را انتخاب کرده بود و مرا که دید همه چیز را بهم ریخت و برای نقش میرزا کوچک خان مرا انتخاب کرد. من یک ساعت یا سه ربع آن کار را هم بازی کردم. آن سریال چیز غریبی بود و خود تقوایی می گفت این وصیت نامه من است. او همه وجودش را برای ساخت کوچک جنگلی جمع کرده بود و فکر می کنم اگر فیلمنامه آن چاپ شود که البته خانم ایشان هم دنبال چاپ این فیلمنامه بود یک کلاس فیلمنامه نویسی و سینما به حساب می آید.

وی در این خصوص که آیا سرعت پایین تقوایی باعث جایگزین کردن بهروز افخمی با وی در آن کار شد، گفت: اصلا بحث کند بودن تقوایی مطرح نبود. عده ای میخواستند خودشان این سریال را بسازند و میگفتند ما که می خواهیم 50 میلیون هزینه کنیم، می خواهیم بچه های خودمان (حزب الله) این را بسازند! من این ها را مفصل در خاطراتمان خواهم نوشت و اگر “کوچک جنگلی”تقوایی ساخته می شد تلویزیون زیر و رو می شد. نمی دانم چرا دیگر او را دعوت به کار نکردند و کاری که او برای سینما و تلویزیون کرده است، از سر این دوستان هم اضافه است.

ارجمند در ابتدا گفت: من با خیلی از بزرگان سینمای ایران کار کرده ام؛ چه جوانان چه اساتید بزرگ که در پیشانی آنها استاد ناصر تقوایی است که بزرگترین افتخار من در طول دوران بازیگری ام، کار «ناخدا خورشید» در خدمت ایشان بود؛ نوع کاری که می کرد و شرف، انسانیت، شعور و سوادی را که داشت هرگز فراموش نمی کنم. متأسفانه شرایط اینگونه است و نگذاشتند یا نشد که تقوایی باز هم کار کند. او سریال تلویزیونی طنزی “دایی جان ناپلئون” ساخت که این همه طناز آمده اند اما یک سکانس به قوت کار او نساخته اند.




خروجی تازه ترین شفاف سازی سازمان درباره فارابی⇐ نزدیک به ۸ میلیارد فقط برای ۶ فیلمی که “فاخر” نامیده شده اند!/بیشترین بودجه ها به “ماجرای نیمروز۲” و “غلامرضا…” رسیده/رییس هیأت مدیره خانه سینما هم سهمی خاص از بودجه ویژه آثار فاخر داشته!+جدول

سینماروزان: تازه ترین شفاف سازی سازمان سینمایی درباره فارابی حکایت دارد از صرف نزدیک به 8میلیارد(دقیقا 7میلیارد و 620میلیون) از سوی فارابی برای حمایت از تولید فقط 6 فیلم که پسوند “فاخر” بدانها داده شده است.

بخش عمده این 8میلیارد به دو فیلم “غلامرضا تختی” و “ماجرای نیمروز2: رد خون” رسیده.

“غلامرضا تختی” نزدیک به 4میلیارد(دقیقا 3.9میلیارد) حمایت گرفته برای شراکت 50 درصدی فارابی در این فیلم!! در ارزش این شراکت همین بس که علیرغم کلی حمایت و تخصیص اکران نوروز، فروش “تختی” در اکران به 2میلیارد هم نرسید.

“ماجرای نیمروز2: رد خون” نیز بازای فقط 25درصد شراکت بیش از 2میلیارد(دقیقا 2.2میلیارد) از فارابی گرفته است. جالب اینکه پیشتر مدام بر تولید “رد خون” با حمایت“آی گپ” تأکید میشد و حالا معلوم شده فارابی هم حمایت حسابی از فیلم داشته. “آی گپ” پیام رسانیست متعلق به «توسعه فناوری‌های هوشمند کیان ایرانیان»؛ شرکتی که سهامداران آن متشکل از گروه سرمایه‌گذاری نور دنا (متعلق به همراه اول)، گروه داده‌پردازی بانک پارسیان(منسوب به ایران خودرو) و شرکت تابان آتی داده پرداز هستند.

عجیب آن جاست که “ماجرای نیمروز2” بابت مشارکت 25 درصدی فارابی(!) بیش از 2میلیارد گرفته ولی “سمفونی نهم” بابت همین مقدار شراکت فارابی فقط کمی بیش از یک میلیارد(دقیقا 1.125میلیارد) از فارابی گرفته است. کارشناس تعیین ارزش درصد فیلمها در فارابی کیست؟؟؟

دیگر فیلمهایی که با پسوند “فاخر” حائز حمایت فارابی بوده اند عبارتند از:

— “سرزمین بود و نبود” متعلق به همایون اسعدیان رییس هیأت مدیره خانه سینما که بابت طراحی تولید(!؟) حمایت 225میلیونی فارابی را داشته است.

–“افسانه نیست” متعلق به محمد میرهادی حمایت 100میلیونی فارابی را فقط برای تحقیق و نگارش(!) داشته است.

–“کتیبه آخر” متعلق به سهیل موفق فقط برای تحقیق و نگارش حمایت 70میلیونی فارابی را داشته است.

 

فهرست حمایتهای “فاخر” فارابی




ادعاهای تهیه کننده “روز سوم” درباره ممیزان ارشاد⇐ علیرغم دریافت تأییدیه از حوزه علمیه، به ما مجوز ساخت کمدی ندادند/انگار قول تولید فیلمنامه ما را به دیگران داده بودند!!

سینماروزان: تهیه کننده فیلم جنگی “روز سوم” مدعیست اجازه تولید فیلم طنزش را ندادند تا دیگران سوژه مشابهش را دستمایه تولید کنند!!

به گزارش سینماروزان علیرضا جلالی شریک تولید حمید آخوندی در فیلم “روز سوم” در سالهای اخیر فیلمهایی مانند “ماهورا” و “چاقی” را تولید کرده که هیچ کدام گیشه موفقی نداشته اند.

جلالی با اشاره به اینکه تولید کمدی بی خطرترین روش برای بازگشت سرمایه است از مخالفت ممیزان ارشاد با تولید فیلمنامه طنزش گفته است.

علیرضا جلالی به “مهر” گفت: من فیلمنامه‌ای طنز داشتم ولی به قدری در شورای پروانه ساخت بالا و پایین شد که ما را به فکر فرو برد چون با مقایسه فیلمنامه ما و فیلم‌های کمدی که اکران شدند به این نتیجه رسیدیم که برخی دوست دارند تنها یک عده در این حوزه کار کنند.

جلالی تصریح کرد: جالب اینجاست که به من می‌گویند شما دفاع مقدسی ساز هستید چرا می‌خواهید فیلم طنز بسازید اما همین افراد از فیلم‌های دفاع مقدسی ما هم در اکران حمایت نکردند. حالا همین افراد می‌گویند فیلم طنز نسازید که فکر می‌کنم دلیلش این است که قرار است دیگران چنین فیلم‌هایی بسازند و به تعبیری از قبل زنبیل گذاشته اند و قول ساخت این فیلم‌ها به افراد نظرکرده داده شده است.

این تهیه‌کننده مدعی شد: ما را بسیار اذیت کردند و در نهایت به کمدی ما مجوز ساخت ندادند حتی ابراهیم داروغه زاده گفته بود ساخت آن فیلم طنز اشکالی ندارد اما باز آقایان قبول نکردند از همین رو ما به سراغ حوزه علمیه رفتیم و از آنها هم نامه گرفتیم ولی باز هم قبول نکردند.

علیرضا جلالی افزود: من فکر می‌کنم انگار قول ساخت مشابه این فیلمنامه طنز به دیگران داده شده بود، به ما مجوز ندادند!!! منی که فیلم دفاع مقدسی می‌سازم می‌توانم فیلم طنز سالم هم بسازم اما به نظر می‌رسد فیلم‌های پرفروش تنها باید توسط عده‌ای خاص ساخته شوند.




رسانه اصولگرا خطاب به سازندگان یک سریال روتین و مدیران رسانه ملی⇐چرا برای توجیه ضعفهای سریال تان از رهبر انقلاب هزینه می کنید؟؟/چه کسی باور می‌کند رهبر انقلاب با آن همه مشغله‌ رهنمود‌هایی داده باشند که نتیجه‌اش سریال “بوی باران” باشد؟؟/مدیران صداوسیما از تکرار این عمل غیرمنصفانه جلوگیری به عمل بیاورند!

سینماروزان: پیش کشیدن پای رهبر انقلاب در اظهارات دست اندرکاران تولید سریال “بوی باران” با انتقاد روزنامه اصولگرای “جوان” مواجه شده که صراحتا به این مسأله خرده گرفته و از سازندگان سریالها خواسته عملکرد غلط خود را به رهبر انقلاب گره نزنند.

متن تحلیل “جوان” را بخوانید:

پس از آنکه نویسنده سریال پرحاشیه «بوی باران» برای تأیید عملکردش در مقابل منتقدان از رهبر معظم انقلاب هزینه کرد، حالا کارگردان این سریال نیز ناجوانمردانه ادعا می‌کند پیش از ساخت آن به طور شفاهی از رهبر انقلاب درباره ساخت این اثر تأییدیه گرفته است.

راحت‌ترین کار برای پایان دادن انتقاد‌ها به عملکرد ضعیف یک مجموعه که نتیجه کارشان از کیسه بیت‌المال به انجام رسیده این است که ادعا کنند به طور مستقیم یا غیرمستقیم رهبری معظم انقلاب کار آن‌ها را تأیید کرده است. وقتی موج انتقاد‌ها از سریال ضعیف و پرحاشیه “بوی باران” در فضای مجازی به راه افتاد هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد که نویسنده این اثر با حضور در یک رسانه اصلاح‌طلب مدعی شود محتوای سریال را با بالاترین مقام کشور هماهنگ کرده و ایشان آن را تأیید کرده‌اند!

چه کسی باور می‌کند رهبر انقلاب با آن همه مشغله‌ای که از آن خبر داریم آنطور که عوامل سریال “بوی باران” مطرح می‌کنند رهنمود‌هایی داده باشند که نتیجه‌اش سریال بوی باران شده باشد. اینکه هر شخص مسئولی در نظام جمهوری اسلامی پس از خراب شدن نتیجه کارش به خود این حق و اجازه را بدهد که خود را پشت مقام معظم رهبری پنهان کند و از ایشان برای دفاع از عملکرد خود هزینه کند به طور قطع رویکردی ناجوانمردانه و کاملاً غیرمنصفانه است و به نظر می‌رسد باید جایی از سوی دلسوزان امر و در این مورد از سوی مدیران صداوسیما جلوی این خرج کردن‌ها از کیسه رهبری گرفته شود.

حدود ۲۰ روز پیش بود که عباس نعمتی نویسنده سریال “بوی باران” در اوج انتقاد‌های مردمی از این سریال به خبرآنلاین دعوت شد و در قالب یک گفت و گوی مفصل نتیجه کار پرانتقادش را به نوعی به توصیه‌های رهبر انقلاب مرتبط کرد؛ «مقام معظم رهبری در یکی از دیدار‌های مسئولان در خصوص آسیب‌های اجتماعی فرمودند شش ماه دیگر جلسه بعدی برگزار می‌شود تا دستگاه‌ها اقدامات فوق‌العاده‌ای که در خصوص آسیب‌های اجتماعی در این مدت انجام داده‌اند را ذکر نمایند. مقام معظم رهبری فرمودند مسئله اساسی کشور این موضوعات است و انتخابات ریاست جمهوری را در کنار این موضوع، فرعی دانستند. ایشان می‌فرمایند همین که مسئولان مشکلات مردم را بیان کنند و توضیح دهند و مردم ببینند مسئولان مشکلات آن‌ها را درک می‌کنند صبر و تحمل جامعه در تحمل سختی بالا می‌رود. حالا با این توصیه ایشان باید درد‌ها و مسائل واقعی مردم را بگوییم یا خیر؟»

نویسنده “بوی باران” با بیان جملات بالا خیلی شیک و راحت ادعا می‌کند که محتوای مورد انتقاد سریالش با رهبری معظم انقلاب هماهنگ شده است. جالب است که کارگردان “بوی باران” نیز در گفت‌وگویی با خبرگزاری مهر که اخیرا منتشر شد تقریباً مشابه همین حرف‌ها را می‌زند: «من ابتدا باید نکته‌ای را به صورت کلی بیان کنم. ما چند سال پیش در جلسه‌ای خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم… بعد از پخش هم خیلی‌ها گفتند قصه ما «سیاه‌نمایی» است و من می‌خواهم شما این واژه را تعریف کنید خدا را شکر. رهبر انقلاب در آن جلسه مواردی را به ما گوشزد کردند که ما از آن‌ها بهره گرفتیم.»

بماند که اساساً اصل انتقاد‌های مردمی درباره سریال “بوی باران” ربطی به واژه دستمالی‌شده سیاه‌نمایی ندارد. در واقع نگاه منتقدان به سریال از جهت مسائل امنیتی نبوده که بخواهند بحث سیاه‌نمایی را مطرح کنند و موضوع اصلی ترویج بداخلاقی در سطح جامعه به واسطه پخش این سریال بوده است. درباره این موضوع زیاد نوشته‌ایم که دست گذاشتن بیش از حد و افراطی روی برخی نقاط منفی جامعه که البته وجود آن‌ها را نیز نمی‌توان انکار کرد سبب ترویج آن‌ها در جامعه می‌شود و تمرکز روی فضایل اخلاقی، خوبی‌ها و نقاط مثبت در تولیدات نمایشی نیز موجب گسترش آن‌ها در سطح جامعه می‌گردد و این استدلال منطقی همواره با پیش کشیدن واژه سیاه‌نمایی از سوی افراد به بیراهه کشیده می‌شود. معلوم نیست چرا عوامل سریال “بوی باران” به خود اجازه هزینه کردن از رهبر انقلاب را می‌دهند؟ خرج کردن از ایشان از سوی افرادی که عملکرد آن‌ها زیر سؤال است را باید اقدامی ناجوانمردانه تلقی کرد و انتظار داشت دست‌کم مدیران صداوسیما از تکرار این عمل غیرمنصفانه جلوگیری به عمل بیاورند.