1

واکنش تهیه کننده «پری» و «اشک سرما» به تهیه کننده ارگانی انصرافی از جشنواره⇐آقای خزاعی! خدا جای حق نشسته! همان بلایی را که بر سر ما آوردید حالا بر سر خودتان آمد

سینماروزان: ساعاتی پیش محمد خزاعی تهیه کننده فیلمی ارگانی به نام «امپراطور جهنم» که با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس ساخته شده است همراه با پرویز شیخ طادی کارگردان این فیلم، نامه ای خطاب به رییس سازمان سینمایی نگاشته و در گلایه از حذف فیلم از بخش مسابقه جشنواره فجر، انصراف خود را از حضور در بخش چشم انداز اعلام کردند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان متعاقب آن نامه انصرافی امیرحسین شریفی تهیه کننده سینمای ایران و صاحب آثاری نظیر «اشک سرما»، «پری» و «ضیافت» که سه سال قبل فیلم «آوازهای سرزمین من» در نقد داعش را ساخته بود با ارسال یادداشتی برای سینماروزان با مرور برخی از ناملایماتی که بر سر فیلمش رفته با صراحت خطاب به خزاعی گفت همان بلایی که وی و دبیرخانه جشنواره مقاومت بر سر «آوازها…» آوردند حالا بر سر فیلم خودش آمد و این معنایی ندارد جز آن که در این دنیا هر چه کنی به خود کنی!

متن یادداشت امیرحسین شریفی را بخوانید:

سه سال قبل که با دشواریهای بسیار و در شرایطی که حتی ارگانهایی که دم از اهمیت نقد رفتارهای تکفیری در سینما می زدند حاضر نشدند سر سوزنی به ما کمک کنند اولین فیلم ضدّداعش با عنوان «آوازهای سرزمین من» را ساختم؛ فیلمی که در زمان مقتضی به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر هم ارائه شد و در حالی که می توانست وجه استراتژیک جشنواره را بالا ببرد اما علیرضا رضاداد دبیر وقت جشنواره اجاز حضور را نداد و بعدتر که وزیر وقت ارشاد فیلم را دید و در چرایی عدم حضور در جشنواره او را طرف پرسش قرار داد با وارونه کردن واقعیت گفت فیلم آماده نبوده!!!

و البته من نیز حیّ و حاضر خطاب به وزیر گفتم اتفاقا فیلم کاملا آماده شده بود اما هم رییس سازمان سینمایی و هم دبیر منصوب ایشان در جشنواره، جرأت نمایش این فیلم را  نداشتند چون واهمه این را داشتند که بر امتداد اقامت دوگانه شان خللی وارد شود.

در آن زمان کمترین انتظار من از مدعیان سینمای استراتژیک این بود که چنین رفتاری را بی پروا نقد کنند اما به غیر از برخی اصحاب شریف رسانه هیچ کدام از مدیران و مسئولان و سینماگرانی که نان شعاردهی از این سینما را می خورند حتی یک خط درباره لزوم حمایت از چنین فیلمی سخن نگفت. در آن زمان البته کمترین واکنشی از محمد خزاعی تهیه کننده «امپراطور جهنم» ندیدم…

بعدتر وقتی «آوازها…» راهی به جشنواره مقاومت به دبیری محمد خزاعی پیدا نکرد فهمیدم که آقایان شعارده حتی جرأت این را ندارند که در جشنواره ای که به واسطه مفاهیمی نظیر مقابله با افکار انحرافی گروههای تکفیری بودجه می گیرد هم اولین فیلمی که بر این مبنا ساخته شده را اکران کنند!

در این سه سال تلاشهای زیادی برای اکران فیلم کردم و البته با داشتن پروانه نمایش حتی نتوانستم فیلم را در گروه آزاد اکران کنم؛ از آن سو گروه هنروتجربه که ردیف بودجه دولتی برایش تخصیص یافته و اصلا بودجه می گیرد که یار و یاور سینمای مهجور در اکران باشد نیز شرایطی برای اکران فیلم فراهم نکرد و همه این ناملایمات در اکران هم کمترین واکنشی را از دوستانی که حالا به خاطر حذف فیلمشان از جشنواره فجر به نامه نگاری افتاده اند، ندیده ام.

عجب آن که دوستان ما که مدام ادعای مسلمانی می کنند و خود را ضدّداعش می دانند در مهجوریت و انزوای پیش آمده برای «آوازها…» حتی یک توئیت نزدند اما «ميتروپوليت كليمنت» اسقف اول روسيه در جشنواره کاتولیکهای دنیا برای ساخت این فیلم به من جایزه داد و گفت شما ظلم و ستم داعش را به خوبی تصویر کشیدید و با بیانی صریح از لزوم اتحاد مسلمان و مسیحی برای مبارزه با افکار انحرافی سخن گفتید.

من زودتر از اینها فهمیدم که سیاستهای سینمایی دولت فعلی علاقه ای به تولید و اکران فیلمهایی در نقد تکفیریها و داعش ندارد و در این باره بارها هم هشدار دادم و باز هم در این باره حرفهایم را بی واهمه خواهم زد اما تعجبم از امثال دبیر جشنواره مقاومت است که در این سالها کمترین حمایتی ولو در حرف از صاحبان آثار استراتژیک نداشتند و  چند روز بعد از حذف فیلمشان از بخش مسابقه جشنواره فجر و بعد از  آن که فیلمشان-احتمالا طی تعاملی دوجانبه- برای حضور در بخش چشم انداز معرفی شده است تازه یادشان آمده نامه انصرافی بنویسند و شوآف دهند.

آقای دبیر جشنواره مقاومت که در هیأت مدیره برخی موسسات سینمایی وابسته به منابع عمومی حضور دارند و در کنار تولید فیلمهای ارگانی اخیرا مجری تلویزیون هم شده اند یادشان نرود که دنیا دار مکافات است و هر چه کنند به خود کنند و همان بلایی را که بر سر ما آوردند حالا بر سر خودشان آمد. وقتی نامه ایشان را خواندم واقعا به تردید افتادم این نامه را همان کسی نوشته که اولین فیلم ضدّداعش سینمای ایران را به جشنواره تحت امرش راه نداد؟ آن هم فیلمی که با کمتر از یک چهارم بودجه ای ساخته شده که ایشان برای ساخت فیلم حذف شده شان از آن برخوردار بودند.

نامه این دبیر-عضو هیأت مدیره-تهیه کننده-مجری را که خواندم توکلم به خدا بیشتر شد چون باز هم دریافتم خداست که جای حق نشسته و قبل از آن که بندگان خدا بخواهند به حساب آدمی برسند، پروردگار چنان درسی به آدمی می دهد که مرتب در دلت بگویی هرچه کنی به خود کنی.

امیرحسین شریفی
امیرحسین شریفی




فيلمساز شاعرپيشه به سراغ “کمدي انسانی” رفت

سینماژورنال: محمدهادي كريمي جديدترين فيلمنامه خود را با نام “كمدي انساني” به زودي به تصوير درمي آورد.

به گزارش سينماژورنال اين فيلمنامه كه پروانه ساخت آن به تازگی صادر شده يك داستان پرافت و خيز بيوگرافيك است كه آن را ميتوان يك كمدي تراژدي در بستر تاريخ معاصر قلمداد كرد.

تجربه ای جدید و متفاوت در عرصه کارگردانی

آنچه از نام فيلم و حال و هواي داستان برمي آيد، تفاوت فيلمنامه اين كار با ديگر آثار این کارگردان است و شنیده ها حکایت از آن دارد كريمي در عرصه كارگرداني دست به تجربه جديدي زده است.

البته اميدواري دوستداران كارهاي این نویسنده-کارگردان بر اين است كه كمدي انساني از لحن شاعرانه ساخته هاي قبلی او بخصوص”برف روي شيرواني داغ” بي بهره نباشد.

از “مارال” تا “ساکن طبقه وسط”

نويسنده درام هاي اجتماعي پرمخاطب دهه هاي هفتاد و هشتاد كه با درونمايه معنوي نوشته هايش چون “مارال”، “شمعي در باد”، “رستگاري در هشت و بيست دقيقه”، “آدمكش” و …. شناخته مي شد ، دهه نود را با كم كاري آغاز كرده است.

“ايران برگر” و “ساكن طبقه وسط” دو فيلمنامه سالهاي دور از اين نويسنده هر كدام پس از پانزده سال امكان ساخت و اكران طی دو سال پيش پيدا كردند.

“كمدي انساني” بيستمين فيلمنامه كريمي در سينمای ايران است كه به مرحله ساخت مي رسد.




استمداد تهیه‌کننده “عروس آتش” از “کلاه قرمزی”، “پسرخاله”، “فامیل دور” و البته “جیگر” برای تولید پروژه سینمایی ایرباس!!!/کارگردان پروژه فردا از آمریکا به تهران می‌آید

سینماژورنال/حامد مظفری: هر سال به دوازدهم تیر ماه یعنی سالروز حمله وحشیانه ناو آمریکایی یو.اس.اس.وینسنس به ایرباس مسافری ایران که نزدیک می شویم حجم فراوان نقدها و گزارشها نسبت به کم کاری سینما درباره تصویرسازی این رویداد دردناک است که رسانه ها را دربرمیگیرد.

به گزارش سینماژورنال یک پای این گزارشها هم عموما فیلمسازان شکست خورده ای هستند که ادعا می کنند برای تولید آثار سینمایی و تلویزیونی درجه اول(!!!) مرتبط با این رویداد برنامه دارند اما کسی دست آنها را نمی گیرد. منظور از دستگیری هم در اینجا همان تخصیص بودجه های میلیاردی است.

در این بین کسی نمی پرسد که اگر رویدادی به عظمت سقوط یک هواپیمای مسافربری توسط ناوی آمریکایی، ملی محسوب می شود چرا کسی با سرمایه شخصی و برای ادای دین به مملکت خویش، به تولید محصول تصویری برای آن دست نمی زند؟

طبیعی است که می توان وارد گود شد و بلحاظ سخت افزاری کمک نهادهای ذینفع را همراه خود داشت اما اینکه برای تولید پروژه ای ملی-میهنی هم درست به مانند تولید پروژه ای مرتبط با معرفی کالای یک شرکت بیمه ای به دنبال بودجه ارگانی باشیم با ذات تولید ملی هماهنگی ندارد.

یکی از کارگردانانی که سالهاست به دنبال ساخت درامی سینمایی درباره این اتفاق است و البته در این مسیر تا توانسته از هزینه شخصی مایه گذاشته سعید اسدی است. اسدی که سابقه کارگردانی درامهایی پر اوج و فرود و البته مخاطب پسند نظیر “آواز قو” و “سیب سرخ حوا” را داشته است سالها پیش از این بعد از پایان تحصیلات سینمایی خود در آمریکا اصلا به ایران آمد که به عنوان اولین کار فیلم “یو.اس.اس.وینس…” را با مضمون حمله به ایرباس بسازد اما قرارگیری در چرخه تهیه کنندگان تجاری از یک سو و بوروکراسی سیستمهای دولتی از طرف دیگر مسیر او را تغییر داد.

تولید با همکاری تهیه کننده “عروس آتش”

اسدی از چهار سال قبل به طور جدی تری عزم خود را جزم کرده که تولید “یو.اس.اس.وینس…” را پیش ببرد. او با همکاری قاسم قلی پور تهیه کننده ای که بیش از هر چیز بخاطر تولید “عروس آتش” می شناسیمش چندین بار فیلمنامه اثر را بازنویسی کرده و البته به ورسیونی نسبتا کامل از آن دست یافت.

وی بودجه ابتدایی تولید کار را نیز پس انداز شخصی اش قرار داده و حتی در برهه ای از زمان برای پیش تولید هم وارد عمل شد اما در بخش سخت افزاری قضیه وقتی بنا شد ارگانهای مرتبط با موضوعات ملی-میهنی پای پیش گذاشته و از تولید حمایت کنند فقط و فقط وعده بود که نصیب اسدی شد.

دقیقا برای همین بود که تولید این کار باز هم به تعویق افتاد. برای آگاهی از تازه ترین وضعیت پروژه به سراغ سعید اسدی رفتم تا بپرسم بالاخره “یو.اس.اس.وینس…” به کجا رسیده است.

در سالروز حادثه ایرباس سوار هواپیما می شوم و به ایران می آیم

بعد از پرس و جوی اولیه فهمیدم که اسدی ترک وطن کرده و آن قدر از بوروکراسی سیستمهای سینمایی دولتی سرخورده شده که قصد بازگشت به ایران هم ندارد. با این حال شماره تماس او را یافته و فقط یک سوال پرسیدم که آیا پروژه ای که برای تولیدش به ایران آمده بود را بایگانی کرده یا همچنان به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید آن است.

اسدی هم به شدت مختصر به سینماژورنال گفت: این پروژه یک تهیه کننده باتجربه دارد و او بیشتر از هر کس می تواند در این باره به شما توضیح دهد. هر سوالي داريد از ايشان بپرسيد…

پرسيدم قصد بازگشت به ايران را نداريد؟ گفت: چرا، سوم جولاي(دوازدهم تيرماه) يعني در سالروز حادثه ايرباس سوار هواپيما مي شوم و در روز چهارم جولاي، روز ملي آمريكا به ايران ميرسم.

تولید با حمایت کلاه قرمزی و رفقا!!!

وقتی به سراغ قاسم قلی پور تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” هم که رفتم داده تازه ای نصیبم نشد. قلی پور که بعد از همکاری هشت سال قبلش با محمدرضا اصلانی در “آتش سبز” کار دیگری را تولید نکرده با بیان اینکه هیچ اتفاق تازه ای درباره پروژه جدیدش روی نداده از سینماژورنال فرصتی خواست که دلنوشته اش درباره ماجراهای مربوط به این پروژه را مکتوب کند؛ دلنوشته ای که برای نگارش آن تنها ساعتی وقت گذاشت و خواندن آن به اندازه تأثر، لبخند را هم بر لب مخاطب می نشاند.

متن کامل دلنوشته تهیه کننده “یو.اس.اس.وینس…” را که در اختیار سینماژورنال قرار داده شده در ادامه بخوانید:

دوازدهم تیرماه بیست و هفتمین سالگرد فاجعه ایرباس که امید به ساخت فیلم آن را داشتم…اگرچه تاکنون تلاش و پیگیری من در تأمین منابع مالی برای ساخت فیلم سینمایی “یو.اس.اس.وینس…” در راستای فاجعه هواپیمای ایرباس به جایی نرسید ولی به احترام قربانیان این ترور ناجوانمردانه آمریکا، ناامید نیستم.

شاید با اجازه حمید خان مدرسی و حمیدجان جبلی و ایرج میرزا طهماسب و به یاری “کلاه قرمزی” و “جیگر” در جلب نظر و حمایت یک “فامیل دور” باشیم تا سرمایه نسبتا پرهزینه این فیلم ملی را فراهم کنم. صدالبته پشتیبانی “پسرخاله” هم بسیار مفید خواهد بود.

به قول ابوالقاسم خان حالت: “پارگی را به صراحت نتوان فاش نمود/به کنایت سخن از طرز رفو باید گفت”.