1

بهرام رادان در حال گردش با مادرش+عکس

سینماژورنال: بهرام رادان بازیگر موبور سینمای ایران یک فیلم دفاع مقدسی با نام “حکایت عاشقی” را آماده اکران دارد.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر منتظر آن است که وضعیت تولید “سنتوری2” مشخص شود تا بتواند از رخوتی که چند سالیست کارنامه بازیگریش را دربرگرفته خارج شود.

رادان این روزها درام “عصر یخبندان” را هم روی پرده دارد که البته در این فیلم نقش مکمل را برعهده گرفته است و به مانند غالب آثارش، نقش اول نیست.

تازه ترین تصویر اجتماعی این بازیگر نمایی از او و مادرش است با این شرح: گردش با مادر.

بهرام رادان و مادرش
بهرام رادان و مادرش



رادان فرزند شریکش را در آغوش گرفت+عکس

سینماژورنال: بهرام رادان بعد از حواشی عجیبی که بر سر توئیت جنجالیش پیرامون قانونی شدن ازدواجهای غیرمتعارف در آمریکا پیش آمد در هفته های اخیر سعی کرده از هر گونه اظهارنظر جنجالی در صفحات اجتماعیش دوری کند.

به گزارش سینماژورنال دقیقا در همین راستاست که به ناگاه در صفحه اجتماعیش تصویری از او را کودک به بغل می بینیم؛ کودکی که در ابتدا تصور میشود فرزند رادان است.

اما متنی که رادان ضمیمه تصویر کرده مشخص می کند این کودک “دلینا” نام دارد و فرزند یک ماهه یکی از رفقای نزدیک بهرام است. رفیقی به نام مهدی خیامی بازیگر سالهای دور سینما.

خیامی فقط در دهه هفتاد در سینما حضور داشت و در آثاری چون “ضیافت” و “سلطان” بازی کرد.

جالب است که مهدی خیامی شریک رادان در واردات قهوه است و کافه های زنجیره ای ویونا است. خیامی با رادان هیچ گاه همبازی نبوده است اما ساره آرین خواهرزن خیامی در “آواز قو” بازیگر مقابل رادان بود.

بهرام رادان و فرزندزاده یکی از رفقا
بهرام رادان و فرزندزاده یکی از رفقا



وزیر ارشاد احمدی نژاد نمایشی با روایت مجری تلویزیون را “برند” قلمداد کرد+عکس

 سینماژورنال: در شبهای رمضان نمایشی روی صحنه است با نام “فصل شیدایی”؛ نمایشی چندرسانه ای که کارگردانی آن را سعید اسماعیلی برعهده دارد و رسالت بوذری مجری تلویزیون نیز روایت نمایش را انجام می دهد.

به گزارش سینماژورنال محمدحسین صفارهرندی وزیر ارشاد اول احمدی نژاد که توقیف “سنتوری” مهرجویی در زمان وزارت وی روی داد اخیرا پس از تماشای این اثر هنری آن را برندی در هنر نمایش قلمداد کرد و خواستار اجرای آن در خارج از کشور شد.

صفارهرندی گفت: “فصل شیدایی” برند هنری ایران است و فکر نمی‌کنم در هیچ کجای دنیا بتوانند مجموعه‌ای از کارهای نمایشی را در حضور مخاطبان بسیار در یک صحنه اجرا کنند؛ بنابراین تأکید می‌کنم که باید این نمایش در خارج از ایران هم اجرا شود

وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: باید این راهکار را مقدمه‌ای برای ابداع کارهای جدید نمایشی فرض کنیم و این برند را برای خودمان محفوظ بداریم و توسعه‌اش بدهیم. البته خوشحالم که “فصل شیدایی” در طول سال در استان‌های مختلف کشورمان اجرا می‌شود و امیدوارم در خارج از کشور هم به روی صحنه برود؛ هر چند می‌دانیم که این نمایش اجرای موفقی هم در عراق داشته است.

صفارهرندی در خاتمه ادامه داد: در فضای فرهنگی کشورمان اتفاقی استثنایی در ساحت هنر رخ داده است؛ اینکه یک کار نمایشی با نام “فصل شیدایی” این قدرت را دارد که هر شب چندین هزار نفر و گاهی تا هفت هزار نفر را به محل اجرای نمایش بکشاند.

صفارهرندی ادامه داد: تماشاگران “فصل شیدایی” برابر آنچه در این نمایش در قالب مولتی مدیا به نمایش در می‌آید، شگفت‌زده می‌شوند و تصور من این است که ما راهکاری را به دست آورده‌ایم و مزیت نسبی خودمان را در این جنس از نمایش عرضه می‌کنیم.

فصل شیدایی
نمایی از نمایش “فصل شیدایی”




داریوش مهرجویی: نظارت سینمایی تبديل به رد كردن شده است/فقط مي‌شود نشست و دعا كرد كه مشكلي پيش نيايد

سینماژورنال: داريوش مهرجويي قرار است «غرب واقعي» را روي صحنه ببرد. اين كارگردان برجسته كه آثار سينمايي درخشاني چون «گاو»، «هامون» و «اجاره‌نشين‌ها» را در كارنامه‌اش دارد براي دومين بار در مقام كارگردان تئاتر اثري از سام شپارد را اجرا خواهد كرد.

به گزارش سینماژورنال او كه پيش‌تر نمايش «درس» اثر يونسكو را با بازيگران مطرحي چون امير جعفري و طناز طباطبايي در مجموعه تماشاخانه ايرانشهر به صحنه برده بود، اين بار مسير متفاوتي را در پيش گرفته است که درباره آن به “اعتماد” می گوید: « دوستان كرج برنامه‌اي گذاشته بودند. متني نوشته بودند و مرا دعوت كردند. خب به نظر من بچه‌هاي با استعداد و حرفه‌اي آمدند و قرار شد با هم همكاري كنيم. من قبلا دوتا از كارهاي سام شپارد را يكي كودك مدفون و ديگري غرب واقعي را از مجموعه آثار اين نمايشنامه‌نويس انتخاب و ترجمه كردم كه توسط نشر هرمس چاپ شد. هميشه دوست داشتم آنها را به صحنه ببرم. خوشبختانه فرصتي پيش آمد كه توانستم غرب واقعي را با مجموعه‌اي از بچه‌هاي كرج كار كنيم و اميدوارم كه بتوانيم بعد از اينجا، اين كار را در سالن‌هاي ديگر هم به صحنه ببريم.»

کرج فرقی با تهران ندارد
در سال‌هاي اخير كه مركزگرايي بدل به يكي از مشخصه‌هاي هنر در ايران شده است، اين رفتار مي‌تواند بسيار معنادار و البته قابل تحسين باشد. مركزگرايان غالبا عدم امكانات و عدم استقبال را علت مركزگرايي‌شان مي‌دانند. واقعيت هم اين است كه در اين نگرش هر جايي حتي كرج مي‌تواند به عنوان يك مكان حاشيه‌اي تلقي شود. داريوش مهرجويي اما نگاهي كاملا متفاوت دارد. «كرج يكي از شهرهايي است كه خيلي پيشرفت كرده و فرقي با تهران ندارد. نه تنها فرقي ندارد بلكه مشكلاتي مثل آلودگي هوا هم در اينجا وجود ندارد. به هيچ‌وجه حس نمي‌كنم كه جاي حاشيه‌اي و بدون امكاناتي دارم كار مي‌كنم. يك شهر خيلي مدرن و امروزي است كه برج‌هاي بلند، فروشگاه‌هاي بزرگ و خوب و همه آنچه يك شهر مدرن امروزي بايد داشته باشد را دارد.»

در فرانسه در تئاتر بازی هم میکردم
سينما و تئاتر خويشاوندي ديرسالي با هم دارند. سينماگراني كه در حوزه تئاتر فعال بوده‌اند، بسيارند. اما مهرجويي در ايران بيش از هر چيز به عنوان يك سينماگر شناخته شده است. مهرجويي با اشاره به اينكه به عنوان بازيگر تئاتر هم فعاليت كرده است، گفت كه تئاتر دلمشغولي و علاقه‌مندي هميشگي او بوده است. « رشته اصلي تحصيلي من فلسفه بود ولي رشته فرعي من هنرهاي تئاترال بود كه شامل تئاتر، سينما و تلويزيون مي‌شود. بنابراين از همان قديم پيگير آثار درام‌نويسان برجسته‌اي مثل يونسكو، آلبي، ويليامز و ميلر، اونيل، بكت و غيره بودم. حتي در دانشگاه UCLA  من نمايشنامه مادمازل ژولي را كه از معروف‌ترين آثار استرينبرگ است، به صحنه بردم كه خودم هم در آن بازي كردم. به همين دليل من هميشه تئاتر را هم دوست داشتم هم پيگير بودم و دوست داشتم كه كار كنم.»

دی.وی.دی “درس” به زودی منتشر می شود
كارگردان فيلم ماندگار «اجاره‌نشين‌ها» در گفت‌وگويش يك خبر هم دارد و آن هم اینکه «قرار است فايل تصويري تئاتر «درس» به زودي منتشر شود. در اين كار نظر تماشاچي‌ها، پشت صحنه، تمرين‌ها و خود اجرا هم هست.»

سینما هم وارد کار شده
از فضاي اين اثر پرسيدم و او گفت: « در اين كار يعني غرب واقعي من سينما را هم وارد كار كرده‌ام. در واقع تكه‌هايي از فيلم را با كار قاطي كرده‌ام كه فكر مي‌كنم خوب از آب درآمده.»

در تئاتر کارگردان هنگام اجرا کاری از دستش برنمی آید
بي‌ترديد وقتي كارگرداني برجسته از سينما پا به عرصه كارگرداني تئاتر مي‌گذارد، مي‌تواند پاسخي قابل تامل درباره شباهت و تفاوت‌هاي اين دو حوزه داشته باشد. پرسشي كه همواره كم‌و‌بيش وجود داشته و حتي گاهي در ارزش‌بخشي به يكي در مقابل ديگري نيز به كار رفته است. «به نظر من هر كدام خصوصيت خودشان را دارند و وجوه خاص خودشان را. هم تئاتر و هم سينما ولي خب از طرفي هم شبيه به هم هستند. اما در تئاتر كارگردان بعد از انجام تمرينات و وقتي تئاتر روي صحنه مي‌رود كاري از دستش برنمي‌آيد و كاملا دست بازيگرهاست. فقط مي‌تواند اميدوار باشد كه همه‌چيزهايي كه در تمرينات انجام شده روي صحنه هم اجرا شود چون به هر حال گاهي بازيگران تحت تاثير فضا و مواجهه بي‌واسطه‌اي كه با تماشاچي دارند، ممكن است اكت‌هاي متفاوتي بروز دهند يا چيزي را اضافه و كم كنند. عدم كنترل لحظه‌اي يكي از مسائل تئاتر است كه كارگردان نمي‌تواند اثري در لحظه اجرا بگذارد».

موقع اجرا فقط مي‌شود نشست و دعا كرد كه مشكلي پيش نيايد

اما تاكيد مي‌كند كه «شما در سينما مي‌توانيد پلاني را بارها تكرار كنيد تا به آنچه مي‌خواهيد برسيد. ولي اين اتفاق در تئاتر تنها در تمرين ممكن است. موقع اجرا فقط مي‌شود نشست و دعا كرد كه مشكلي پيش نيايد. البته وقتي بچه‌ها حرفه‌اي باشند و خوب تمرين شده باشد اين امكان خيلي كمتر است.» هرچند وي معتقد است اساسا فضاي تئاتر نسبت‌به‌قبل تفاوت چشمگيري پيدا كرده است. «خب فضا وامكانات تئاتر هم مثل سابق نيست كه مثلا لازم باشد بازيگر داد بزند تا صدايش به همه جاي سالن برسد. مي‌توانند ميكروفن‌هاي مخصوص داشته باشند و صداي خوبي را به مخاطب منتقل كنند. تئاتر مديوم جالبي است و براي من خيلي جذاب است. هر چند در نهايت كم و بيش مثل فيلم است. برايم فرقي ندارد. هر دو هوش و ذكاوت و حس و بقيه موارد لازم براي خلق يك اثر خوب را لازم دارند.»

نظارت تبديل به رد كردن شده است
مهرجويي فيلمساز اما دل خوشي از حال‌و‌روز سينماي ايران ندارد. «سيستم كنوني نظارت اصلا مناسب نيست. نظارت تبديل به رد كردن شده است. تمام موهبت‌هايي كه دولت در اختيار اين نهادها گذاشته مثل هزينه‌هايي كه بايد صرف سينما شود، صرف جوان‌هاي تازه‌كاري شود كه قرار است باعث تعالي سينما شوند، الان به عده خاصي مي‌رسد. برخي از اين مديران فقط به فكر خودشان هستند. فقط مي‌گويند خودي خودي خودي! و ما هم اين وسط شده‌ايم نخودي!»

يك سيستم انحصارگراي زشت كه بر سينماي ما حاكم شده
مترجم «جهان هولوگرافيك» كه دل ‌پري از برخي مديران و دست‌اندركاران اين روزهاي سينما دارد، مي‌گويد: «اين يك سيستم انحصارگراي زشت است كه بر وضع سينماي ما حاكم شده. امتيازات فقط به عده خاصي تعلق مي‌گيرد. خودشان اكران دارند، خودشان سالن‌هاي خوب سينما را دارند، خودشان بهترين سرگروه‌هاي سينمايي را دارند و ما نخودي و بيخودي هستيم و بايد كنار برويم. اين زشت و وقيح است. اميدوارم هرگز سينماي جهان نفهمد ما چه وضعي داريم. در بقيه جهان، جاهايي مثل مركز سيناتوگرافيك فرانسه اين‌طور نيست. آنها توجه مي‌كنند، هزينه مي‌كنند، ميدان مي‌دهند به جوان‌هايي كه مي‌خواهند وارد اين حوزه شود تا هنر سينما تعالي پيدا كند.»

اجرای “غرب واقعی” در شبهای مهرجویی
نمايش «غرب واقعي» قرار است در «شب‌هايي مهرجويي» از عوامل و بازيگران خود رونمايي كند. هادي خوانساري، مدير اجرايي اين نمايش گفت كه قرار است فيلم‌هاي «گاو»، «هامون» و«سنتوري» از پنجم تا هفتم خردادماه در برنامه‌اي با عنوان «شب‌هاي مهرجويي» با حضور خود آقاي مهرجويي و چهره‌هاي مطرح سينما اكران شوند.

اين برنامه در سال «سيروس صابر» در اداره فرهنگ و ارشاد استان البرز اجرا خواهد شد. وي همچنين از آغاز اجراي اين اثر از ٢٧ تيرماه مصادف با عيد فطر خبر داد كه قرار است به مدت يك ماه روي صحنه باشد. خوانساري تاكيد كرد كه پس از اجراي كرج، اين اثر در مجموعه «كوروش» تهران و پس از آن احتمالا در شهرهاي ديگر و در نهايت هم خارج از كشور اجرا خواهد شد.




مهرجویی یکی از منابع الهام “سنتوری” را روی صحنه می‌برد+عکس

سینماژورنال: داریوش مهرجویی تصمیم گرفته نمایشنامه ای از سام شپارد نمایشنامه نویس آمریکایی را بعد از عیدفطر در پردیس کوروش اجرا کند.
به گزارش سینماژورنال این نمایش “غرب واقعی” نام دارد که تصويري واقعي و کنايه‌آميز از دو برادر ارائه می‌دهد که خانه را تبدیل به فضای فيلم‌هاي وسترن کرده‌اند.
در آخر نمايش‌نامه و رودررويي آن‌دو، روشن می‌شود که فاجعه‌اي گریبانگیر اين خانواده شده است و هيچ اميدي براي حفظ روابط و تحقق رؤياي آمريکايي در آن نيست.

آخه یه قلم پیدا نمیشه اینجا؟…
نکته جالب درباره این نمایشنامه آن است که مهرجویی پیش از این در یکی از تحسین شده ترین آثار خویش “سنتوری” از بخشهایی از “غرب واقعی” الهام گرفته بود.
یکی از این الهامات جایی است که علی سنتوری کشوهای خانه اش را زیر و رو می‌کند که یک مداد پیدا کند و در دیالوگی دوپهلو می گوید: «آخه یه قلم پیدا نمی‌شه اینجا؟ … آخه این چه خونه‌ایه که یه قلم توش پیدا نمی‌شه؟»
مهرجویی چند سال قبل نمایش “درس” اوژن یونسکو را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده بود که در زمان خود با استقبال خوبی هم روبرو شد.

اجرا بعد از عید فطر در پردیس کوروش
داریوش مهرجویی “غرب واقعی” را که خود پیشتر به همراه “کودک مدفون” آن را ترجمه کرده و به بازار نشر ارائه کرده بود بعد از عید فطر در پردیس کوروش روی صحنه خواهد برد. وی بازیگران این نمایش را هم انتخاب کرده است.

کودک مدفون و غرب واقعی
کودک مدفون و غرب واقعی




داریوش مهرجویی: از وزارت اطلاعات تماس گرفتند و گفتند با “سنتوری” مشکلی نداریم/ آن اتفاق{توصیف منتقدان با یک واژه دوحرفی!} ظلم تام و تمام بود

سینماژورنال: داریوش مهرجویی کارگردان مطرح ایرانی هرچند در ساخته های اخیرش چنان که باید نتوانسته توجه مخاطبان را جلب کند اما همچنان سرپاست و تلاش دارد باز هم فیلم بسازد.

به گزارش سینماژورنال مهرجویی در تازه ترین گفتگویی که داشته ضمن حرف زدن از اینکه چند پروژه سینمایی را به طور همزمان پیگیری میکند بلکه یکی از آنها به نتیجه برسد درباره برخی از اتفاقات مهم زندگیش هم صحبت کرده است.

یکی از نکات جالب گفتگو جایی است که مهرجویی درباره بزرگترین سوء تفاهم زندگیش از مصاحبه ای گفته که دو سال قبل با یکی از رسانه های مجازی داشت؛ گفتگویی که در آن مهرجویی منتقدان را با یک واژه دوحرفی توصیف کرده بود!!! این واژه دوحرفی که معادلش در مجموعه “کلاه قرمزی” همان “جیگر” معروف است حرف و حدیثهای فراوانی را درباره مهرجویی به وجود آورد.

مهرجویی حالا تازه ترین گفتگویش با عسل عباسیان در “شرق” را بهانه ای کرده برای اینکه بگوید هیچ گاه چنان واژه ای را به منتقدان نسبت نداده بود و آن مصاحبه را حاصل یک سوءتفاهم دانسته است.

مهرجویی در جایی از گفتگو هم به غم انگیزترین حادثه زندگیش اشاره کرده که توقیف “سنتوری” بوده است؛ فیلمی که به دلیل ورود نسخه قاچاقش به شبکه زیرزمینی باعث ورشکستگی تهیه کننده اش شد.

سینماژورنال متن کامل گفته های مهرجویی را ارائه می دهد:

حسودان دست به کار میشوند تا جلوی کار را بگیرند

 – این‌روزها درباره مشغولیت‌ام: ترجیح می‌دهم چیزی نگویم، چون حسودان و بخیلان فورا دست‌به‌کار می‌شوند تا جلو کار را بگیرند.

“بردمن” تاثیر عمیقی رویم گذاشت
– فیلمی که به‌تازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشت و برایم جالب بود: «بردمن» (Birdman) الخاندرو گونزالس ایناریتو بود. کارگردان این فیلم همیشه سینمای مدرن امروزی و جدیدی ارائه می‌دهد که محتوای غنی انسانی و اجتماعی روز دارد.

دو سه پروژه در دست دارم
-فیلم بعدی سینمایی‌ام: هنوز معلوم نیست. دو، سه پروژه در دست دارم که نمی‌دانم کدامش به سرانجام خواهد رسید.

ایران را بیشتر از هر جا دوست دارم
-برای الهام‌گرفتن در فعالیت هنری‌ام: به هیچ‌کجا نمی‌روم! سال‌هاست در ایران کار می‌کنم و کارکردن در ایران را بیشتر از همه‌جا دوست دارم، چون اینجا زاده شدم و با آدم‌های اینجا آشنا هستم، بنابراین ترجیح می‌دهم همین‌جا کار کنم. اگر کار در سینما شد، که شد؛ اگر هم نشد، می‌روم سراغ تئاتر یا رمان. بالأخره یک کاری می‌کنم و بیکار نمی‌نشینم.

هنر زندگیست
-اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم هنر عبارت است از: زندگی.

شاهکار هنری را نمیشود با پول خرید
-اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم؛ شاهکار هنری برای خود خریداری نمی‌کنم چون: شاهکار هنری را نمی‌شود با پول خرید کرد. خریداری اثر هنری هم یک کار ابزورد است که به بازار و شرایط روز بستگی دارد و مثل کار آژانسی‌ها و شرخرهاست.

اصلا ناهار نمی خورم
-کارگردان یا بازیگری که تمایل دارم با او نهار بخورم؟ با هیچ‌کس حوصله نهارخوردن ندارم، چون اصلا هیچ‌وقت ناهار نمی‌خورم.

بهترین نقدی که خواندم نقد “کایه دو سینما” بر “گاو” بود
-بهترین نقدی که در سال‌های گذشته خوانده‌ام؟ معمولا نقد سینمایی نمی‌خوانم. تنها نقدی که در این سال‌ها خوانده‌ام نقد «کایه دو سینما» بود بر فیلم گاو و البته نقدهای چند مجله فرانسوی دیگر درباره این فیلم، که همه متفق‌القول بودند گاو شاهکار تاریخ سینمای جهان است. فکر می‌کنم این نقدها را منتقدان ایرانی باید بخوانند تا ببینند نویسندگان سینمایی آن مجلات، برای هنر چطور ارزش قائلند.

بزرگترین معلمم مجسمه اش در دانشگاه یو.سی.ال.ای نصب است
-بزرگ‌ترین معلم‌ام؟ تاکنون معلم‌های بزرگ زیادی داشته‌ام، اما هیچ‌وقت فکر نکردم کدام‌شان بهترند. در دانشگاه یو‌سی‌ال‌ای، معلم فلسفه‌ای داشتم که بسیار خوب درس می‌داد و خیلی دوستش داشتم، به نام پروفسور هانس مایرهاف که مجسمه‌اش را هم در همان دانشگاه نصب کرده‌اند.

بزرگترین سوء تفاهم زندگی؛ “…” خطاب کردن منتقدان!
– بزرگ‌ترین سوءتفاهم درباره من این است که گفته شود: من برای منتقدان ارزش قائل نیستم. یک‌بار خبرنگاری به من زنگ زد و با او به شرطی مصاحبه کردم که متن نهایی گفت‌وگو را برایم بفرستد تا بخوانم و پس از تأیید و تصحیح من آن را منتشر کند. او قول داد که چنین کند، اما نکرد و یکی، دو روز بعد دیدم آن مصاحبه در رسانه‌ای، با تیتری خیلی بد منتشر شد؛ تیتری حاوی این معنی که مهرجویی به منتقدان فیلمش توهین کرده است و آن توهین را با فونت درشت نوشته بود. این اتفاق، ظلم تام و تمام بود. بعد هم با حمله منتقدان مواجه شدم. عدم رعایت اخلاق حرفه‌ای آن خبرنگار برای من وضعیت ناهنجار ابتدایی درست کرد و آبروریزی بدی ساخت. درحالی‌که من همیشه از منتقدان تعریف کرده‌ام و تأکید داشته‌ام آنها پلی هستند بین فیلم‌ساز و مخاطب.

داریوش مهرجویی
داریوش مهرجویی

برای ماندگار بودن نباید دنبال یک فرمول مشخص بود
– اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار شوید؟ چیزی نیست که کسی بتواند تعیین کند و آن را اندازه بگیرد. انسان باید بنشیند و هنر خودش را بپروراند و کار نداشته باشد به اینکه اثر او ماندگار می‌شود یا نمی‌شود. اگر کسی بخواهد برای ماندگارشدن دنبال یک فرمول مشخص باشد، تبدیل به هنرمندی قلابی می‌شود، چون هنرمند واقعی به دلایل دیگری کار می‌کند، نه ماندگارشدن. بعضی هنرمندها هم مثل ونگوگ پس از حیات‌شان شناخته و قدر دانسته می‌شوند. جهان، نسبت به هنر، رویکرد بی‌رحمانه و سختی دارد. بعضی آثار هنرمندان درحالی مطرح می‌شوند که فاقد ارزش هنری هستند و بعضی آثار ارزشمند هم در زمان خود شناخته نمی‌شوند و بعدها توسط چند نسل بعد، از آنها قدردانی می‌شود.

آرزویم آزادی است
-اگر در رشته هنری‌ام به عقب برگردم آنچه آرزو می‌کنم؛ آزادی است. آرزویم این است که وقتی کاری می‌کنم، در بند این نباشم خودم را سانسور کنم و به قضاوت دیگران فکر کنم، بلکه دلم می‌خواهد در کمال خونسردی بنشینم و آنچه در درونم هست را بیرون بریزم؛ چیزی که در همه این سال‌ها از آن محروم بودم، چون از همان ابتدای کارم، دائم با سانسور درگیر شدم. “گاو” که یک‌و‌نیم‌سال توقیف بود و “دایره مینا” هم که سه سال توقیف بود و دیگر فیلم‌ها هم هرکدام مدتی در تنگنا بوده‌اند. اینکه فیلمی اول توقیف می‌شود و بعد از آن استقبال می‌شود و شاهکار قلمداد می‌شود، نشانگر عمق روانشناسی شیزوفرنیک است که چطور یک جامعه در سه سال زیر و رو می‌شود و اثری که بد تلقی شده، تبدیل به اثری خوب و محبوب می‌شود.

سانسور نمیتواند جلوی موسیقی را بگیرد
-چکاره بودم، اگر کسی نمی‌شدم که حالا هستم؟ اتفاقا دوست داشتم موسیقی بخوانم. اگر کارگردان نمی‌شدم حتما به‌سمت موسیقی می‌رفتم، چون خالص‌ترین نوع هنر است و سانسور هم نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. موسیقی هنری متعالی است. همه هنرها می‌کوشند تا از نظر خلوص به موسیقی نزدیک شوند.

مهرجویی اسلام و جامعه اش را به خوبی می شناسد
-مهم‌ترین آرزوی زندگی‌ام: این است که یک روز از خواب بیدار شوم و بشنوم، دیگر فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند، توقیف نمی‌شوند. منِ مهرجوییِ فلسفه‌خوانده که اسلام و جامعه و کشورم را به‌خوبی می‌شناسم و تشخیص می‌دهم چه‌چیزی برای جامعه خوب است و چه‌چیزی خوب نیست چرا باید توسط اظهارنظر فردی که پایه سوادش معلوم نیست، از کار بیکار بشوم و نهایتا کسانی که هیچ‌چیزی، نه نوشته‌اند و نه ترجمه کرده‌اند و نه‌سواد هنری‌شان معلوم است، بشوند داور کار ما و تصمیم بگیرند فیلم‌های ما اکران بشود یا نشود. کسی هم نیست بگوید شما چه‌کسی هستید و اصلا پایه سوادتان چیست؟

از وزارت اطلاعات تماس گرفتند و گفتند با “سنتوری” مشکلی نداریم
-جالب‌ترین اتفاقی که طی این سال‌ها در سینما برایم افتاده؛ غم‌انگیزترین حادثه زندگی‌ام بوده: توقیف فیلم «سنتوری» که سبب شد این فیلم بی‌دلیل سقوط کند. تا آمدیم بجنبیم، سی‌دی قاچاق فیلم بیرون آمد و امکانات تجارتی فیلم از بین رفت. برای من از همه‌جای دنیا نامه نوشتند که این فیلم، فیلمی مؤثر بوده و خانواده‌ای حتی به من پیغام دادند که پسرشان با تماشای این فیلم آن‌چنان متأثر شده که دیگر حتی سیگار هم نمی‌کشد. در فستیوال فجر همان سال هم «سنتوری» بهترین فیلم توسط مردم شناخته شد. اما درست شب عید، بعد از کلی سرمایه‌گذاری، فیلم بی‌دلیل توقیف شد. حتی از وزارت اطلاعات با من تماس گرفتند و گفتند ما با این فیلم مشکلی نداریم و هیچ‌وقت معلوم نشد اصلا چرا جلو این فیلم گرفته شده و نهایتا سرنوشت «سنتوری» بر سر ظلم عده‌ای نابود شد. من از این فیلم به‌عنوان نویسنده و تهیه‌کننده و کارگردان هیچ درآمدی نداشتم، حتی مبلغی هم از جیب گذاشتم. البته بعدا نسخه ویدئویی این فیلم، مجوز انتشار گرفت اما سیستمی غیرمطلوب و شلخته، سرنوشت اکران این فیلم را نابود کرد و جالب‌ترین اتفاق عمر هنری مرا رقم زد!




اعطای خسارت ۴ میلیاردی بخاطر توقیف “سنتوری”؟/داریوش مهرجویی: تجدید دادرسی همه چیز را مشخص می‌کند/وکیل پرونده سکوت کرد

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: نُه سال بعد از ساخت و سپس توقیف “سنتوری” همچنان بازار رسانه ای پیرامون این فیلم داغ است.

چه زمانی که مهرجویی خبر از ساخت قسمت دوم آن می دهد و چه زمانی که خبر می رسد مهرجویی برای ساخت قسمت دوم باید از خانواده فرامرز فرازمند تهیه کننده قسمت اول اجازه بگیرد و مهرجویی این مساله را رد می کند.

تازه ترین خبر رسیده به سینماژورنال هم درباره تجدید دادرسی شکایتی است که مهرجویی در اعتراض به توقیف فیلمش علیرغم داشتن مجوز ترتیب داده بود.

آرزوهایی که نقش بر آب شد

وقتی در میانه های تابستان 86 بیلبوردهای شهری “سنتوری” در نقاط مختلف تهران رونمایی شد کسی فکرش را نمی کرد فقط چند روز مانده به اکران و با وجود داشتن پروانه نمایش جلوی اکران فیلم گرفته شود.

با این حال محمدحسین صفارهرندی وزیر وقت ارشاد فیلم را توقیف نمود و البته مدتی کوتاه بعد از توقیف هم نسخه قاچاق فیلم در سراسر ایران توزیع شد و به یک باره همه آرزوهایی که تهیه کننده و کارگردان فیلم برای فروش بالای فیلم و البته پرداخت بدهیهایی که بابت تولید فیلم متحمل شده بودند  نقش برآب شد.

اعطای خسارت 200 میلیونی به نتیجه نرسید

در آن مقطع زمانی و درجریان حکمیتی که یک سوی آن نمایندگان وزارت ارشاد بودند و سوی دیگرش تهیه کننده و کارگردان “سنتوری” بنا بر این شد که وزارت ارشاد مبلغی حدودا 200 میلیون تومان را بابت خسارت به این دو نفر پرداخت کند اما این پرداخت چون بلحاظ قانونی ایراد داشت به نتیجه نرسید.

اوایل 89 بنا بود فیلم اکران شود اما باز هم نشد

کش و قوس میان عوامل فیلم با ارشاد تا سال 89 هم ادامه داشت؛ در اوایل این سال باز هم تلاشهایی صورت گرفت برای روی پرده فرستادن فیلم اما باز هم در آستانه اکران، جلوی نمایش گرفته شد.

سنتوری
سنتوری

پخش ویدیویی بعد از مرگ تهیه کننده

نهایتا مرداد 89 شد و فرازمند تهیه کننده کار از دنیا رفت و تنها امتیازی که بواسطه مرگ تهیه کننده به آن تعلق گرفت، اعطای مجوز پخش در شبکه خانگی بود. طبیعی بود که این پخش هم سود چندانی را عاید مالکان فیلم نکرد. به هر حال نسخه ویدیویی فیلم همان سه سال قبل لو رفته بود و عرضه دوباره آن به صورت مجاز موفقیتی را در شبکه خانگی تجربه نکرد.

صدور حکم به نفع مهرجویی/پرداخت 1 میلیارد و 400 میلیون غرامت

اینجا بود که مهرجویی تصمیم گرفت بلحاظ حقوقی هم که شده از فیلم خود اعاده حق کند. این شد که با مشورت یک وکیل کارکشته دادخواستی را در دیوان عدالت اداری علیه وزارت ارشاد تنظیم کرد؛ به گزارش سینماژورنال حرف اصلی مهرجویی در این دادخواست آن بود که چون فیلمش مجوز نمایش وزارت ارشاد را داشته و ارشاد اجازه نمایش به آن نداده خسارت این توقیف باید به وی پرداخت شود.

دو سال قبل نتیجه دادگاه بدوی ناشی از این شکایت به نفع مهرجویی صادر شد. در آن زمان و طبق شنیده ها ارشاد موظف شده بود که بابت خسارات مادی و معنوی وارده به مهرجویی مبلغی یک میلیارد و 400 میلیون تومانی را به وی پرداخت کند.

اعتراض ارشاد کار را به دادگاه تجدیدنظر رساند

قابل پیش بینی بود که وزارت ارشاد به این حکم اعتراض کند و همین اعتراض باعث شد پرونده به دادگاه تجدیدنظر برود. به گزارش سینماژورنال این روزها پرونده “سنتوری” در مرحله تجدید دادرسی است و چند کارشناس زبده مشغول بررسی مجدد پرونده هستند.

این بررسیها نهایتا چهار ماه به طول انجامیده و بعد از آن در دادگاه تجدیدنظر حکم قطعی صادر خواهد شد. طبیعی است که اگر حکم باز هم به نفع مهرجویی صادر شود این بار علاوه بر رقم غرامت قبلی مبلغی بابت تاخیر در پرداخت مبلغ اول هم به وی پرداخته خواهد شد.

داریوش مهرجویی
داریوش مهرجویی در پشت صحنه “سنتوری”/برای وضوح، کلیک چپ کنید

غرامتی 4 میلیاردی برای مهرجویی؟!

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که در مرحله دوم حدودا 4 میلیاردی برای مهرجویی غرامت درنظر گرفته خواهد شد؛ غرامتی که ارشاد این بار دیگر باید آن را بپردازد و البته که با این رقم مهرجویی هم خواهد توانست با فراغ بال به سراغ ساخت قسمت دوم “سنتوری” برود.

داریوش مهرجویی: تا دادگاه تجدیدنظر حکم ندهد هیچ چیز معلوم نیست

برای آن که درباره صحت و سقم ماجرا بیشتر بدانیم به سراغ داریوش مهرجویی رفتیم و درباره این ماجرا از او پرسیدیم. مهرجویی با تایید تلویحی اینکه پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفته به سینماژورنال گفت: دادگاه بدوی به نفع ما حکم داد اما اعتراض طرف دوم باعث شد کار به دادگاه تجدیدنظر برسد.

وی ادامه داد: طبیعی است که تا دادگاه تجدیدنظر حکم نهایی را ندهد نمیتوان پیش بینی کرد که چه اتفاقی می افتد. تجدید دادرسی است که همه چیز را مشخص میکند.

مهرجویی از ما خواست برای بیشتر دانستن درباره روند حقوقی ماجرا با وکیلش صحبت کنیم.

وکیل مهرجویی سکوت کرد

فرهنگ سُروری وکیل مهرجویی اما در این باره تقریبا سکوت کرده و هرچند روال ماجرا تا رسیدن پرونده به دادگاه تجدیدنظر را تایید نمود ولی درباره جزییات ماجرا هیچ نکته ای را به سینماژورنال ارائه نکرد.

فقط چند ماه دندان روی جگر بگذارید…

به گزارش سینماژورنال حال فقط باید چند ماهی منتظر ماند و دید بالاخره سرنوشت اعاده خسارت یکی از محبوبترین فیلمهای ایرانی چه میشود؟

فیلمی که نه فقط به هنگام نمایش در جشنواره بیست و پنجم فجر-یعنی همان جشنواره ای که مسعود ده نمکی با “اخراجیها”یش” در آن حاضر بود- با اقبال مخاطبان مواجه شد و البته به همراه “اخراجیها” سیمرغ بهترین فیلم مردمی را گرفت که به هنگام توزیع نسخه قاچاقش هم زودتر از حد تصور فراگیر شد.

تنها دو نفر از تولید فیلم سود کردند

این فیلم هرچند برای صاحبان خود منفعت مالی چندانی نداشت اما در جهش حرفه ای دو نفر به شدت تاثیرگذار بود؛ یکی محسن چاووشی خواننده ای که تا پیش از آن بواسطه شباهت صدایش با س.ق و البته ترانه هایی که با مضمون نفرین و خودکشی می خواند جلب توجه کرده بود و دیگری بهرام رادان.

به گزارش سینماژورنال چاووشی مدتی بعد از همکاری با مهرجویی توانست از طریق مرکز موسیقی حوزه هنری اولین آلبوم مجازش با نام “یه شاخه نیلوفر” را به بازار فرستاده و در سالهای بعد هم یکی از پردرآمدترین خوانندگان پاپ شود.

بهرام رادان
بهرام رادان در حال دریافت سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره بیست و پنجم

بهرام رادان هم بعد از همکاری در “سنتوری” و البته دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد از جشنواره بیست و پنجم فجر، این شانس را یافت که ایفای نقش در آثار کارگردانانی چون واروژ کریم مسیحی، تهمینه میلانی و محمد بزرگ نیا را تجربه کند.

نتیجه کار تکلیف چند کارگردان دیگر را هم مشخص خواهد کرد

به گزارش سینماژورنال این را هم نباید از خاطر برد که اگر نتیجه این دادگاه به نفع مهرجویی اعلام شود آن گاه مسیری باز خواهد شد برای کارگردانانی چون رضا درمیشیان و کیانوش عیاری که در سالهای اخیر با وجود داشتن پروانه نمایش، فیلمشان توقیف شده است.

به هر حال پروانه نمایشی که به فیلم تعلق می گیرد مجوز قانونی اکران آن است و وقتی فیلم اکران نمیشود به نوعی بی قانونی شکل گرفته است.

منتظر می مانیم تا ببینیم بالاخره چه می شود…