سینماژورنال: مهدی احمدی بازیگریست که بیش از هر کاراکتر دیگری به خاطر بازیهایش در “شبهای روشن” و “عروس آتش” شناخته می شود.
به گزارش سینماژورنال این بازیگر سینما که از دیرباز به هنر نقاشی هم می پرداخته این روزها رمانسی با محوریت موسیقی با نام “ارغوان” را روی پرده دارد.
احمدی قصد دارد به زودی تعدادی از نقاشیهایش را نیز در گالری فروزان به تماشا بگذارد.
وی در تازه ترین گفتگوی خود که با بهناز شیربانی در “شرق” انجام شده علاوه بر ذکر نکاتی درباره بی توجهی منتقدان به یکی از بهترین فیلمهایش “شبهای روشن” از این گفته که این روزها درگیری با هنرهای تجسمی برای برخی هنرمندان شبیه مد شده است.
در نمایشگاههای نقاشیام از کار و روابط سینماییام برای تبلیغات استفاده نکردم
مهدی احمدی در پاسخ به این سوال که تا چه حد فعالیت بازیگری شما در دیدهشدن هنر دیگر شما که نقاشی است تأثیرگذار بوده می گوید: حقیقتش این است که در همه این سالها از اینکه فعالیت سینماییام در کارهای نقاشیام سایه بیندازد، پرهیز کردهام. اگر دقت کرده باشید در این ٢٠ سال در نمایشگاههای نقاشیام از کار و روابط سینماییام برای تبلیغات استفاده نکردم، دوست ندارم نقاشی را به یکسری تبلیغات آلوده کنم. برای حرفه نقاشی آنقدر احترام قائلم که معتقدم تنها اثر است که باید خودش را نشان بدهد. همانطور که درباره سینما هم به همین شکل فکر میکنم و معتقدم که یک فیلم خوب تأثیرش را خواهد گذاشت.
تنها با یک نمایشگاه عکس از لحاظ مادی به موقعیتی رسیدند که یک هنرمند تجسمی اگر شانس بیاورد بعد از ٢٠ سال به آن موقعیت میرسد
وی ادامه می دهد: اساسا خیلی اهل شلوغکردن نیستم. من تنها کارم را انجام میدهم. این روحیه و نوع تفکر من است، نمیگویم خوب است یا بد. خیلیوقتها بعضی از دوستان بازیگر با گذاشتن تنها یک نمایشگاه عکس از لحاظ مادی به موقعیتی رسیدند که یک هنرمند تجسمی که سالها جدی کار کرده است اگر شانس بیاورد بعد از ٢٠ سال به آن موقعیت میرسد. تازه اگر برسد!
ابزارهایی که برای آرتیستبودن انتخاب میکنند عمدتا ابزارهای دمدستی است
این بازیگر خاطرنشان می سازد: معتقدم که با یک یا دو نمایشگاه نمیتوان آرتیست شد. آرتیستبودن مراتبی دارد و رکن اساسی آن این است که با آن هنر واقعا زندگی کنیم. بعضیوقتها چیزهایی مد میشود. شاید الان هنرمندبودن مد است! همه دوست دارند آرتیست باشند و دوست دارند با این واژه یک وجهه هنری پیدا کنند. اما چون مراتب هنرمندشدن بسیار سخت است، برای همین ابزارهایی که برای آرتیستبودن انتخاب میکنند عمدتا ابزارهای دمدستی است.
با دوربین دستگرفتن نمیتوان آرتیست شد
احمدی با اشاراتی که مشخص است طعنه ایست به برخی از بازیگران سینما بیان می دارد: با دوربین دستگرفتن بدون هیچ پشتوانه تجسمی نمیتوان آرتیست شد. اینکه یک نمایشگاهی شلوغ شود و همه راجع به آن حرف بزنند و در هر رسانهای تبلیغاتش سر به فلک بزند لزوما نشاندهنده ارزش هنری آثار ارائهشده نیست. از نظر من مخاطبان آثار یک آرتیست معمولا خیلی زیاد نیستند. ویژگی یک آرتیست هم این است که معمولا از زمان خودش جلوتر است و به همین دلیل ممکن است خیلی درک نشود و مخاطبانش کمتر باشد. به نظر من باید نسبت به تفکیک هنرمند و غیرهنرمند و چگونگی ارزشنهادن بر آثار بیشتر از این هوشیار باشیم و به دنبال آموزش خود باشیم تا هر چیزی را بهعنوان آثار هنری به خوردمان ندهند.
“شبهای روشن” در زمان خودش اصلا مورد توجه اهالی نقد و رسانه قرار نگرفت و همه درباره این فیلم سکوت کردند
مهدی احمدی درباره بی توجهی به “شبهای روشن” هنگام اکران آن می گوید: اتفاقا “شبهای روشن” در زمان خودش اصلا مورد توجه اهالی نقد و رسانه قرار نگرفت و همه درباره این فیلم سکوت کردند. اما در جواب سؤالتان باید بگویم که قبلتر از شبهای روشن، زمانی که فیلم«عروس آتش»را در سال ١٣٧٨ بازی کردم پیشنهادهای زیادی برای بازی داشتم. حتی قبلتر از آن زمانی که در فیلم «در کوچههای عشق» در سال ١٣٦٨ بازی کردم هم این اتفاق افتاد. بازی در چند فیلم سینمایی به من پیشنهاد شد و این در صورتی بود که نه بازیگر بودم و نه کسی من را میشناخت. با این حال بازی در آن فیلمها را نپذیرفتم چون تمرکزم روی نقاشی بود. در ١٠ سال فقط در فیلم «کوچه پاییز» آقای سینایی بازی کردم.
کارکردن با فرزاد موتمن در آن مقطع برایم جالب بود
به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: بعد از بازی در فیلم «عروس آتش» تعداد پیشنهادهای سینماییام بیشتر شد و در فیلمهای «تکدرختها»، «هفت پرده» و «رای باز» بازی کردم. کارکردن با فرزاد موتمن در آن مقطع برایم جالب بود. «هفت پرده» فیلمنامه خوبی داشت و سعید عقیقی برایش زحمت زیادی کشیده بود. درآن زمان فیلمهایی که پیشنهاد میشد، ارزشش را داشت که به خاطرشان از آتلیه نقاشیام بیرون بزنم و مقابل دوربین بازی کنم.
احمدی تأکید می کند: «شبهای روشن» یک پیشنهاد خوب از سمت سعید عقیقی بود. سعید، فیلمنامهای نوشته بود و از من خواست تا آن را بخوانم و برای بازی نقش اصلی به آن فکر کنم. من هم سعی کردم خصوصیاتی را که متعلق به شخصیت است، پرورش بدهم. البته در آن زمان برای رسیدن به آن شخصیت من کاملا در یک انزوای خود خواسته بودم؛ چراکه نمیشد با آن فیلمنامه جور دیگری زندگی کرد. شاید چند ماه بعد از فیلمبرداری باز هم درگیر شخصیت بودم و نوع زندگی من کاملا عوض شده بود و خیلی سخت از نقش فاصله گرفتم. اما خدا را شکر که نتیجه داد و یکی از فیلمهای ماندگار سینمای ایران شد.
باید از میان کارهایی که پیشنهاد میشود بهترینها و کمایرادترینش را انتخاب کرد تا فراموش نشوی
این بازیگر محجوب درباره معیارهایش در انتخاب نقش اظهار می دارد: موارد زیادی است که در زمان خودش قابل بحث است که چرا یک فیلم را برای بازی انتخاب کردم درحالیکه مورد توجه نبوده یا فیلمنامه خوبی نداشته است. چیزی که در سینما، بسیاری از بازیگران به آن قائل هستند این است که باید در سینما حضور داشت و از میان کارهایی که پیشنهاد میشود بهترینها و کمایرادترینش را انتخاب کرد تا فراموش نشوی.
خیلی وقتها نیاز مالیام را از سینما تأمین کردهام تا بتوانم روی نقاشیام تمرکز کنم
وی ادامه می دهد: از طرف دیگر باید زندگی کرد. خیلی وقتها نیاز مالیام را از سینما تأمین کردهام تا بتوانم روی نقاشیام تمرکز کنم و این یک واقعیت است. فیلمهایی که با تمام وجودم در آنها حضور داشتم، بیشتر از ٧،٨ مورد نبوده است. متأسفانه فیلمنامههایی به دستمان میرسد که اصلا قابلخواندن نیستند. شانس یک بازیگر برای انتخاب فیلمنامه خوب و بازی در یک نقش خاص و متفاوت بسیار کم است و فکر نمیکنم این تنها مشکل من بهعنوان بازیگر باشد. اینکه در این شرایط من با احتیاط بیشتری کار میکنم به این دلیل است که زندگی من از راه نقاشی نیز تأمین میشود. اما خیلی چیزها دست به دست هم میدهد و انتخابها را سختتر میکند.
دو فیلمنامه کوتاه دارم که آماده ساخت است
این بازیگر البته برنامه هایی هم برای کارگردانی دارد. وی می گوید: به این موضوع{کارگردانی} فکر کردم. خیلی هم مصمم هستم این کار را انجام دهم. شاید هنوز وقتش نرسیده. در حال حاضر دو فیلمنامه کوتاه دارم که آماده ساخت است. نه اینکه خودم آنها را نوشته باشم چون اساسا اهل نوشتن نیستم اما فیلمنامههای خوبی است که آماده ساخت است. شاید آنها را بسازم. ایدههایی برای ساختشان دارم و گاهی استوریبوردهایی میکشم و میدانم چه میخواهم. اما نمیدانم دقیقا چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟