1

قتل کارگردان هنروتجربه به‌خاطر دختربازی؟!+عکس

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه یک رسانه جنایی خبر از قتل کارگردان سینما و مثله‌شدنش می‌دهد و ده‌ها رسانه دیگر از خبرگزاری تا روزنامه و پایگاه خبری دولتی و غیردولتی، عین خبر را بازنشر می‌دهند چندان عجیب نیست.

به گزارش سینماروزان در مملکتی که روزنامه‌نگاران باسابقه و اصیلش مهجورند و چندی غیرحرفه‌ای به‌واسطه ارتباطات سیاسی یا خویشاوندی، مدیریت برخی از متمول‌ترین رسانه‌های کشور را برعهده دارند این حجم از بازنشر خبر بی ذره‌ای تحلیل، نباید عجیب باشد.

یک رسانه جنایی خبر از قتل یک کارگردان سینما با نام بابک خرمدین می‌دهد و ده‌ها رسانه دیگر، عین خبر را کپی-پیست می‌کنند و یکی حتی طرح پرسش نمی‌کند اینکه مقتول همنام یک مبارز تاریخی قرن سوم هجری بوده، اتفاقی است؟ اینکه این مقتول شبیه آن مبارز تاریخی ، دست و پایش بریده و مثله شده، اتفاقی است؟ اصلا کسی پرسید که آیا واقعا نام مقتول بابک خرمدین بوده یا نام مستعارش، این بوده؟

یکی از این همه رسانه کپی-پیستر نمی‌پرسد مقتول کدام فیلم “سینمایی” را ساخته و اصلا برای کدام فیلم “سینمایی” پروانه ساخت یا نمایش گرفته بود؟ عجبا که تنها تجربه اکران او نیز نمایش فیلم “سوگنامه‌ای برای یاشار” است که در لندن(!) و نه در قالب یک فیلم حرفه ای ساخته شده و در هنروتجربه‌ای به نمایش درآمده که عموما بی‌نیاز از حضور مخاطب(!) همه جور فیلمی از کوتاه تا مستند نمایش می‌دهد.

گفتگویی از پدر قاتل منتشر می‌شود که مدعیست فرزندش، دخترانی را به خانه آورده و به بهانه تدریس با آنها رابطه برقرار کرده و باز یکی نمی‌پرسد که کدام پدر فرزند چهل و هفت ساله ی خودرا به جرم لاقیدی و عدم وفاداری تنها به یک زن ، مثله می کند ؟!!!

باز در خبر می‌آید که پدر هشتاد و چند ساله ی او از نیروهای نظامی قدیمی بوده و در دفاع مقدس هم حضور جانانه ای داشته و کسی نمی پرسد آیا او از سلامت روحی برخوردار بوده و دچار پارانویا و توهم که در این سن و سال شایع است نبوده؟ و اگر فرضا پدر شخصیتی اسکیزوتایپ داشته پس چطور توانسته مادر را با خود همراه کند و مادر مقتول چرا توهمات همسرش را به عنوان حقیقت یا واقعیت پذیرفته؟ آیا او هم اسکیزوئید است ؟!

طبق معمول ده‌ها کنشگر و تحلیلگر و فعال اجتماعی-سیاسی-روانی-خانوادگی ، به معرکه آمده و باز با کپی-پیست همان خبر اول، پژوهشی ژرف و سترگ(!) ارائه می‌دهند در قتل‌واره‌های هنری پساکرونا و یکی از آنها نمی‌گوید کدام هنر این هنرمند را دیده؟

همراهی با جماعت نه اینکه مذموم باشد ولی اگر یک ارزن، حرکت رو به جلو برای کشف واقعیات در این همراهی بود، اوضاع بهتر می‌شد نه اینکه بسان طوطی، چشمها همه به دیگری باشد که بگوید و مابقی تکرار کنند.

این همه اساتید مدعی در حیطه رسانه که مدام هم برایشان بزرگداشت می‌گیرند بفرمایند که کدام یک از درس‌آموزان‌شان در همین حادثه ساده در حد یک سر سوزن، پیچش مو را دیده؟؟

تمثال بابک خرمدین+کارگردان مقتول
تمثال بابک خرمدین+کارگردان مقتول




تازه‌ترین اظهارات سعید آقاخانی کارگردان سریال “نون‌خ”⇐گران‌ترین تیتراژ تلویزیون را در “نون‌خ” دیدیم! / طراحی لباس‌های ما زیاد شبیه لباس‌های کردی نبود چون لباس کردی زنانه، طراحی خاصی دارد که قابل پخش نیست!/اینکه شخصیتهای سریال، کرد هستند ولی فارسی حرف میزنند با واقعیت همخوانی ندارد!/لوکیشنهای سریال به قدری جذاب بودند که گاهی دلم میخواست در همان لوکیشن بمانم و زندگی کنم!/همه حرف‌مان همین بود این مرزنشینان از جان و دل برای وطن، مایه می‌گذارند ولی از ثروت این آب و خاک چیز زیادی گیرشان نمی‌آید‌!!

سینماروزان: در تیتراژ “نون خ” سعی کردیم بازتابی از هویت فرهنگی و باستانی منطقه و زیبایی‌های طبیعت را ثبت کنیم و برای‌مان، کرد و لر فرقی نمی‌کرد.

به گزارش سینماروزان، سعید آقاخانی کارگردان “نون خ” با بیان مطلب فوق به مجله “فیلم امروز” گفت: به نظرم تیتراژ “نون خ”، گران‌ترین تیتراژ تلویزیون باشد که برای ضبط تصویرهایش از تابستان با یک گروه مجهز فیلمبرداری کردیم.

سعید آقاخانی درباره دردسرهای طراحی لباس این سریال بیان داشت: طراحی لباس‌های ما زیاد شبیه لباس‌های کردی نبود چون لباس کردی زنانه، طراحی خاصی دارد که شاید قابل پخش نباشد و مجبور شدیم حدود سی درصدش را تغییر دهیم. اصل این لباس، بسیار زیباست و تنوع فراوانی دارد که در هر منطقه متفاوت است و ویژگی‌های خودش را دارد دقیقا مثل لهجه کردی که شهر به شهر، متفاوت است.

آقاخانی پیرامون گویش کردی کاراکترهای سریال “نون خ” بیان داشت: اینکه شخصیتهای سریال، کرد هستند ولی فارسی حرف میزنند با واقعیت همخوانی ندارد!! دلم میخواست مجموعه‌ای بسازم که همه شخصیت‌هایش به زبان کردی حرف بزنند ولی خب چنین چیزی مخاطب محدودی خواهد داشت.

این کارگردان درباره تنوع لوکیشن سریالش گفت: لوکیشنها به قدری جذاب بودند که گاهی دلم میخواست در همان لوکیشن بمانم و زندگی کنم. فضای خانه‌ها در سریال همان گرما و صمیمیت زندگی ساده همان مناطق را در خود دارد!

سعید آقاخانی با اشاره به وجوه اجتماعی سریال بیان کرد: از همان مرحله نگارش روی ویژگیهای زندگی واقعی تاکید داشتیم. کسانی که مرزنشین‌اند و درحاشیه‌ها زندگی می‌کنند خیلی از دردسرها را تحمل می‌کنند ولی سهمی از ثروت و منابع طبیعی سرزمین‌شان ندارند. سعی کردیم این عدم تناسب را در سریال نشان دهیم.

آقاخانی ادامه داد: همه حرف‌مان همین بود که این مرزنشینان از جان و دل برای وطن، مایه می‌گذارند ولی از ثروت این آب و خاک چیز زیادی گیرشان نمی‌آید‌. از معدن طلا فقط دستمزد ناچیز کارگری برای بومی‌ها می‌ماند و این، غم‌انگیز است!!




ادعای تهیه‌کننده سریال تلویزیونی “احضار” در چرایی شکل‌گیری نوعی کمدی ناخواسته در مجموعه‌ای که بنا بوده ماورایی باشد!⇐خودمان عمداً صحنه‌ها را کمدی کرده بودیم!!/بنا نبود سریال ترسناک بسازیم!!/تیرر اول‌مان باعث شد مخاطبان فکر کنند با سریال ترسناک طرفند

سینماروزان: سریال رمضانی شبکه اول سیما با ادعای ماورایی بودن روی آنتن رفت ولی نتوانست در حد و اندازه آثار ماورایی پیشین کشورمان و ازجمله “او یک فرشته بود”، “اغما” و سریال خانگی “احضار” جلب نظر کند.

به گزارش سینماروزان سریال تلویزیونی “احضار” نه فقط در متن روایت و داستان‌پردازی بی‌اعتنا به رکب زدن که عنصر اصلی ژانر ماورایی است جلو رفت بلکه در شخصیت‌پردازی و کیفیت بازی‌ها نیز اثری دور از حد انتظار بود.

ازجمله مشکلات این سریال آن بود که به‌جای ایجاد دلهره در سکانس‌هایی مانند جنگل یا اتاق احضار، به نوعی کمدی ناخواسته شبیه شده بود در حالی که علیرضا افخمی کارگردان سریال تجربه ساخت اثر منسجم “او یک فرشته بود” را به تهیه‌کنندگی رامین عباسی‌زاده داشت و عجبا که سریال خانگی “احضار” که عباسی‌زاده با حمایت گلرنگ‌رسانه برای شبکه خانگی ساخت به‌مراتب دلهره‌آور‌تر و شسته‌رفته‌تر از سریالی است که افخمی برای تلویزیون ساخت.

محمودرضا تخشید تهیه‌کننده سریال تلویزیونی “احضار” در گفتگو با خبرگزاری مهر و در واکنش به کمدی ناخواسته شدن برخی سکانس‌ها، مدعی شده از ابتدا هم قصد ساخت سریال ترسناک را نداشته و کمدی‌های ناخواسته هم عمدی بوده است.

بخش‌هایی از حرف‌های تهیه‌کننده سریال تلويزيوني “احضار” را به نقل از خبرگزاری مهر بخوانید:

*زمینه‌سازی خود سریال و حتی تیزر ابتدایی برای نمایش نوعی ژانر ترسناک بود ولی نمی‌ترساند؟

**ما دو یا سه صحنه ویژه درباره این موضوع داشتیم و مخاطب پیش داوری کرد که سریال قرار است ترسناک باشد و البته تیزر اول ما هم در این پیش داوری موثر بود. بنابراین بلافاصله تیزر دومی ساختیم و این فضای ترسناک را از آن حذف کردیم. تیزر دوم کاملاً از آن فضاسازی ترسناک فاصله دارد چون خودمان حس کردیم تیزر اول دارد مردم را به اشتباه می‌اندازد و خودمان هم نمی‌خواستیم فضا را ترسناک کنیم. موضوع درباره روح و احضار روح بود و فقط «مثبت ۱۴» می‌زدیم تا خانواده‌ها بدانند این موضوع خاص است و ممکن است حالت التهاب و ترس پیدا کند. پس هدفمان ترس نبود که الان یک عده می‌گویند پس چرا ما نترسیدیم؟ مثل این است که فیلمی درباره مواد مخدر ببینید و بگویید چرا من نترسیدم.

* قصد ترس نداشتید اما در عین حال گاهی از نشانه‌های ژانر ترس هم بهره گرفتید.

**به هر حال وقتی می‌خواهید روح احضار کنید نمی‌توانید خیلی ساده مراسم را برگزار کنید. اگر روح خیلی ساده بیاید و برود شما گلایه می‌کنید که تماشای روح نمی‌تواند اینقدر ساده اتفاق بیفتد. منتها ما وارد ژانر ترسناک نشدیم ولی چون موضوع درباره ارواح بود از هشدار سنی استفاده می‌کردیم و به هر حال همین موضوع با خودش ترس و واهمه هم دارد.

* به نظر من بیشتر این صحنه‌ها شبیه کمدی شده بود.

**اتفاقاً خود ما یک جاهایی عمداً صحنه‌ها را کمدی کرده بودیم!!

* صحنه‌ای که مثلاً افسانه چهره آزاد بازیگری که روح را احضار می‌کند در رختخواب پلک چشم می‌بیند و از آن می‌ترسد ازجمله صحنه‌هایی است که بنا بوده بترساند ولی باعث خنده شده؟

**در صحنه‌ای که پلک دیده می‌شود، نه قصد خنداندن نداشتیم! ولی در بخش‌هایی می‌خواستیم کمدی باشد. مثل صحنه‌هایی که این روح، کرونا را تشخیص می‌دهد و یا می‌گفت در آینه تو را نمی‌بینم و بعد می‌خندید و می‌رفت. خانم چهره آزاد هم بازیگری شیرین است و اصلاً او را انتخاب کردیم چون خواستیم صحنه‌های احضار روح را تلطیف کرده و سریال را از حالت ترس صرف خارج کنیم و همه اینها به عمد بوده است!!

تخشید(چپ) در کنار علیرضا افخمی در پشت صحنه سریال تلویزیونی احضار
تخشید(چپ) در کنار علیرضا افخمی در پشت صحنه سریال تلویزیونی احضار

 




سریال‌‌سازان؛ لنگِ شماعی‌زاده!!؟/شماعی‌زاده؛ لنگ یک خانه؟!

سینماروزان/حامد مظفری: اینکه تیتراژ سریال خانگی “میخواهم زنده بمانم” را همایون شجریان می‌خواند ولی در میان سریال هرجا که بشکن و بالابندازی در کار است آوای حسن شماعی‌زاده به گوش می‌خورد نه بی‌کلاسی است و نه خالتوربازی.

اصلا این خودش یکی از ویژگی‌های هر هنر مردمی یا پاپیولاری است که بعد از چهل و چند سال ممنوعیت باز در زندگی مردم جریان دارد و حتی در فیلمها و سریالهای مجاز، سروکله‌اش پیدا می‌شود.

حسن شماعی‌زاده نه فقط به‌خاطر ساخت قطعاتی مثل “مرداب”، “کویر”،‌ “دو پنجره”، “غریب آشنا”، “شکار”، “شمالی” و… ، بلکه به‌خاطر اجرای پاره‌ای از قطعات ماندگار شش هشتم به یکی از پاهای ثابت بخش عمده‌ای از مجالس شادی و سرور ایرانیان بدل شده است.

درست است که در بخش ابتدایی این چهار دهه و خرده‌ای، موسیقی پاپ ممنوع بود ولی اینکه از اواسط دهه هفتاد به بعد که موسیقی پاپ، مجاز شد تا همین امروز کلی خواننده آمدند و رفتند ولی همچنان ماندگاری شش و هشت‌های شماعی‌زاده حفظ شده، خود می‌تواند موضوع یک‌ تز دانشگاهی باشد.

بر این مبنا اینکه بخش عمده‌ای از فیلمها و سریالهای ایرانی این سالها وقتی بناست روایتی از لحظات خوشی ایرانیان ارائه کنند، زیر یا روی تصویر را ملبس می‌کنند به شش و هشت‌های شماعی‌زاده چندان عجیب نیست.

اینکه اگر شماعی‌زاده در ایران بود می‌توانست بهره مادی خود را از این همه استفاده بی‌اجازه(!؟) ببرد یا نه، مشخص نیست. در ملکی که کپی‌رایت، شوخی است
اینکه هنرمندان بتوانند از بازنشر مکرر قطعات ماندگار خود، سود ببرند امری است نزدیک به محال.

با این حال اینکه قطعات خالتور شماعی‌زاده از زندگی ایرانیان تا فیلم و سریالها نضج یافته و شماعی‌زاده آن سوی دنیا فقط لنگ از کف نرفتن خانه‌اش در ایران است، به طنزی تلخ می‌ماند.

مطمئن نیستیم مشکلات موجود بر سر تملک خانه شماعی‌زاده ریشه‌های سیاسی-امنیتی دارد یا نه؟ فقط آنچه پیش‌رو است خواننده-آهنگسازی است با مقادیری قابل توجه از قطعات پاپیولار که در ۷۷سالگی فقط دلش خوش است به از کف نرفتن خانه‌اش…

شماعی‌زاده+میخواهم زنده بمانم
شماعی‌زاده+میخواهم زنده بمانم




حرفهای مجری مناظرات انتخاباتی۸۸⇐ایده مناظره کاندیداها در انتخابات۸۸ از ضرغامی بود!/ضرغامی می‌گفت چون با کسانی که صاحب ‌منصب بودند، گفتگو داشتید، می‌توانید با کاندیداها هم صحبت کنید!/کم‌حاشیه‌ترین مناظره میان کروبی-محسن رضایی بود/پرچالش‌ترین مناظره، مناظره احمدی‌نژاد-موسوی بود!/تذکری که به یکی از کاندیداها{میرحسین موسوی؟} داده بودم منجر به پرخاشگری شد!/نقد داشتند به اینکه چرا به احمدی‌نژاد، وقت اضافه دادم…/طبق مقررات فقط احمدی‌نژاد می‌توانست از وقت اضافه استفاده کند!!/در مناظره‌های ۹۲ و ۹۶ در اتاق فکر دخالت داشتم ولی فکر نمی‌کنم اجرای مناظرات ۱۴۰۰ به من پیشنهاد شود!

سینماروزان/مهدی موسوی‌تبار: رضا پورحسین مجری مناظرات انتخاباتی پرحاشیه سال ۸۸ از عزت‌الله ضرغامی به‌عنوان پایه‌گزار ایده اولیه مناظرات نام برد و درباره حواشی مناظرات۸۸ توضیح داد.

به گزارش سینماروزان رضا پورحسین که مدیریت در شبکه چهار را هم برعهده داشته به روزنامه فرهیختگان گفت: مناظره در سطح نمایندگان کاندیداهای ریاست‌جمهوری در سال ۷۶ و ۸۰ هم برگزار شد، منتها در سطح کاندیداهای ریاست‌جمهوری به این شکل که بشود اسم آن را مناظره گذاشت، بین دو یا چند نفر در سال ۸۸ اتفاق افتاد که چهار کاندیدا شرکت داشتند. درباره ایده اولیه قاعدتا فضای آن زمان اقتضا می‌کرد و ایده را هم از مهندس عزت ضرغامی شنیدم که ایشان در پی این بودند هم فضای انتخابات داغ باشد و هم مردم برنامه‌ها و اندیشه‌ها و سازوکارهای اجرایی کاندیداها را متوجه شوند و بهتر است اینها در یک فضای گفت‌وگوی با هم و چالش با هم قرار گیرند.

پورحسین ادامه داد: الگوی مناظره همین چیزی بود که اجرا شد، به‌عبارت این که دو به دو با هم بنشینند و درباره هم و درباره برنامه‌های هم صحبت کنند و آنچه مطلوب درنظر گرفته شده بود، این بود که اندیشه‌ها و برنامه‌های هم را نقد کنند و بیشتر نگاه به آینده داشته باشند. قاعدتا در عمل خیلی این امر محقق نشد که دلایلی دارد و بعدا بیان خواهم کرد.

پورحسین افزود: در مناظرات۸۸، بیشتر، نامزدها به خود و برنامه‌های خود و نقد شخص روبه‌رو یا حتی شخص غایب پرداختند و کمتر به مسائل علمی و مهارتی و برنامه‌ای اشاره داشتند و حتی به آینده کمترین توجه صورت گرفت که این موضوع ربطی به طراحی مناظره نداشت. بلکه این چهار شرکت‌کننده بودند که در چنین فضایی قرار گرفتند و شاید این چهار نفر به‌نوعی بر هم تاثیر می‌گذاشتند و از هم تاثیر می‌پذیرفتند.

پورحسین در چگونگی انتخاب به‌عنوان مجری مناظرات انتخاباتی۸۸ گفت: این را که من انتخاب اول بودم یا خیر، اطلاع ندارم ولی شواهد نشان می‌دهد اولین‌ بار درمورد من فکر کردند و مهندس ضرغامی می‌گفتند چون با کسانی که صاحب ‌منصب بودند، گفت‌وگو داشتید، قاعدتا بهتر می‌توانید با اینها صحبت کنید.

یکی از پرحاشیه‌ترین مناظرات۸۸، مناظره‌ میان میرحسین-کروبی بود که حین آن، حرفهایی که علیه احمدی‌نژاد مطرح شد با تذکر مجری مناظرات مواجه شد.  به گزارش سینماروزان پورحسین گفت: پرچالش‌ترین برای من مناظره آقای احمدی‌نژاد و موسوی بود، مناظره آقای موسوی و کروبی کم‌حاشیه نبود و در همان مناظره بود که من به آقای موسوی تذکر دادم. فکر می‌کنم مناظره بین آقای کروبی و آقای رضایی تقریبا کم‏ حاشیه ‏ترین مناظره برای من بود.

رضا پورحسین و محمود احمدی‌نژاد در پشت صحنه مناظرات۸۸
رضا پورحسین و محمود احمدی‌نژاد در پشت صحنه مناظرات۸۸

 

پورحسین درباره حواشی مناظره موسوی-کروبی بیان داشت: آنچه بیشتر درباره من صحبت شد و به‌نوعی منجر به پرخاشگری شد، تذکری بود که به یکی از کاندیداها{موسوی؟} داده بودم و آن تذکر هم منطبق بر آیین‌نامه‌ای بود که هر چهار نفر تایید کرده بودند که افراد در مناظره‌ها درباره هم صحبت کنند و درباره کاندیدای غایب صحبت نکنند و اگر صحبت کنند، طبق آیین‌نامه‌ای که من ننوشته بودم و در سازمان تصویب شده بود، وقتی به شکل مستقیم برای کاندیداهای غایب صحبت می‌شود، این وقت برای کاندیدای غایب هم وجود دارد که بعدا صحبت کند.

پورحسین ادامه داد: جایی که نقد داشتند این بود که می‌گفتند وقت اضافه به آقای احمدی‌نژاد دادم که من این وقت را محاسبه نکردم. خیلی از دوستان مطبوعاتی و اصلاح‌طلب و آدم‌هایی که به‌نوعی به من پرخاش کردند بعد که متوجه شدند تعیین وقت اضافه طبق آیین‌نامه بوده و ربطی به من نداشته و من فقط اجراکننده ضوابط بودم حتی از من حلالیت طلبیدند. ظاهرا من در آنجا در دسترس‌تر برای افراد بودم. (با خنده)

پورحسین افزود: طبق مقررات فقط آقای احمدی‌نژاد می‌توانست از وقت اضافه استفاده کند. البته من شنیدم زمان بیشتری می‌توانست استفاده کند اما خود کمیته به ایشان بیان کردند زمان کمتری صحبت کنید و زمان را برای او تعیین کردند.

پورحسین درباره احتمال اجرای مناظرات ۱۴۰۰ گفت: فکر نمی‌کنم اجرای مناظرات ۱۴۰۰ پیشنهاد شود چون امسال هم باید قاعدتا شکل مناظره ۸۸ باید درمورد یک نفر حفظ شود. البته در مناظره‌های ۹۲ و ۹۶ در اتاق فکر دخالت داشتم. چهره و حالم به اجرای این برنامه نمی‌خورد. آدم باطراوت و جوانی لازم است.




ادعاهای اسی نیک‌نژاد کارگردان پروژه ارگانی “لاله”⇐می‌توانستم مثل برخی با پول بیت المال از فرنگ، همکار و تکنیسین بیاورم و فیلمی بسازم به نام فیلم ایرانی ولی این کار را نکردم!!/”لاله” را با همان عواملی ساختم که فیلمهای ۲اتاق خوابی میسازند!!/معتقدم ایرانی می‌تواند هر آنچه را که انسان در این کره زمین انجام داده است با کیفیت بهتر انجام دهد!!/سام قریبیان حاضر نشد برای ضبط سکانس پایانی حضور داشته باشد اما طوری فیلم را با قاب‌های بسته‌ قبلیش تمام کردم که تماشاگر متوجه  عدم حضورش نمی‌شود!!/ایرانیان بسیار هوشمند، باشعور و توانمندند!/مدیریت ضعیف است که نمیگذارد جامعه ایرانی به جایی که شایسته است، برسد!

سینماروزان/زهرا منصوری: اسدالله نیک نژاد کارگردان فیلم روی پرده “لاله” بیان داشت: این فیلم با وجود همان دوستان و عوامل دست‌اندرکار در سینمای ایران، ساخته شده است که اغلب همین فیلم‌های دو اتاق‌خوابی را در سینمای ایران می‌سازند که دوستان شکایت از نوع ساخت آن‌ها را دارند.

اسی نیک‌نژاد با طعنه به برخی پروژه های ارگانی پرهزینه این سالها که پشت صحنه را با عوامل خارجی چیده اند به خبرگزاری مهر گفت: اگر بپرسید چگونه در فضای سینمای ایران چنین فیلمی ساخته شده است، آنگاه بنده عرض خواهم کرد که من هم مثل خیلی از دوستان می‌توانستم با پول بیت المال از فرنگ همکار و تکنیسین بیاورم و فیلم بسازم به نام فیلم ایرانی ولی من نه تنها این کار را نکردم بلکه آمدم و با همین بچه‌های سینمای ایران چنین فیلمی ساختم. دلیلش هم بسیار ساده است، چون باور دارم که ایرانی بسیار هوشمند، باشعور و توانمند است.

نیک نژاد که فیلم ارگانی “لاله” را با حمایت مرکز گسترش ساخته، افزود: ایرانی می‌تواند هر آنچه را که انسان در این کره زمین انجام داده است را با کیفیت بهتر انجام دهد. این‌ها شعار نیست. نگاه کنید در تمام زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، علمی و اقتصادی این واقعیت را می‌توان دید. اگر مدیریت ضعیفی در کشور داریم که نمی‌گذارد جامعه ایرانی به جایی که شایسته است برسد، نیازمند بحث‌های سیاسی است که خارج از حوصله این گفتگو است. اما در مقیاس «هنر» اصلاً به این واقعیت شک ندارم.

کارگردان “لاله” اظهار داشت: معتقدم هر انسانی در هر نقطه‌ای از جهان، ظرفیتی دارد و ما باید به اندازه همان ظرفیت به او اجازه رشد دهیم. با ایجاد فضای سالم و فضای رقابت و بهره‌گیری از امکانات کشوری مطمئن باشید می‌توانیم شگفتی به وجود بیاوریم. از تک‌تک بچه‌هایی که تلاش کردند و اساساً بنده روی تلاش صادقانه آن‌ها حساب کرده بودم تا این فیلم با این کیفیت به سرانجام برسد هم شخصاً سپاسگزاری می‌کنم. فراموش نکنیم درباره فیلمی صحبت می‌کنیم که ۷ بازیگر را در فرآیند تولید از دست داد و یکی از بازیگران ما از دنیا رفت.

نیک نژاد با اشاره به جدایی سام قریبیان از پروژه مدعی شد: بازیگر ضدقهرمان فیلم من، به قراردادش عمل نکرد و برای ضبط سکانس پایانی حاضر به حضور نشد!
نیک نژاد در چرایی اختلاف با سام قریبیان ادامه داد: یکی از آقایان محترم بازیگر حاضر نشد برای ضبط سکانس پایانی حضور داشته باشد اما فیلم‌سازی که ابزار کارش را بلد است، باید طوری عمل کند، که برخی افراد فکر نکنند بدون آن‌ها کار به پایان نمی‌رسد. در این فیلم ثابت شد که حتی اگر ضدقهرمان من به دلیل رفتار غیراخلاقی و غیرحرفه‌ای همزمان سراغ پروژه‌ای دیگر رفت و حاضر به حضور در سکانس پایانی نشد، بازهم کار لطمه ندید. طوری فیلم را با قاب‌های بسته‌اش از سکانس‌های قبلی تمام کردم که شما به‌عنوان تماشاگر متوجه این عدم حضور نمی‌شوید. در سکانس پایانی «لاله» شخصیت «احمد»-با بازی سام- به‌صورت فیزیکی حضور نداشت اما شما حضور او را می‌بینید.

 

اسی نیک نژاد گفت: من کارگردانم و باید کارم را بلد باشم. اینکه من کارم چند سال متوقف شده، ۷ بازیگرم را از دست دادم، بازیگر یک نقش اصلی تمام فیلم بوده و برای سکانس آخر دیگر نمی‌آید و روضه‌های دیگری از این دست، ربطی به مخاطب ندارد. من یا فیلم‌ساز هستم و کارم را بلدم، یا نه.




تهیه‌کننده “نون خ”؛ رییس ستاد ضرغامی ؟؟+فیلم و عکس 

سینماروزان/نسترن حسینی: عزت‌الله ضرغامی رئیس اسبق صداو سیما صبح  شنبه ۲۵اردیبهشت در وزارت کشور حضور پیدا کرد و برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ثبت نام کرد.

به گزارش سینماروزان در  زمان ثبت نام وی، مهدی فرجی رئیس سابق شبکه یک سیما و تهیه‌کننده سریال “نون‌خ” نیز او را همراهی کرد!

مهدی فرجی که سابقه سالها مدیریت در صداوسیما را در کارنامه دارد در سالهای اخیر تهیه‌کنندگی سریالهایی نظیر “نون‌خ”، “صفر ۲۱” و “لژیونر” را برعهده داشته است.

به نظر می‌رسد فرجی از روسای  ستاد انتخاباتی ضرغامی باشد!!؟؟ و هیچ بعید نیست که در صورت ریاست جمهوری ضرغامی، او در منصبی فرهنگی همچون وزارت ارشاد یا ریاست سازمان سینمایی فعالیت کند.

برای تماشای فیلم همراهی فرجی با ضرغامی، اینجا را ببینید.

مهدی فرجی کنار ضرغامی در ستاد انتخابات
مهدی فرجی کنار ضرغامی در ستاد انتخابات




لیلا حاتمی در تیزر تبلیغاتی یخچال دوقلو؟؟!!+فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: لیلا حاتمی بازیگری که فیلم “قاتل و وحشی”- از محصولات محمدصادق رنجکشان، به‌خاطر نمایش سر تراشیده او گرفتار توقیف شد در یک تیزر تبلیغاتی ظاهر شده است.

به گزارش سینماروزان این تیزر تبلیغاتی مربوط به یک یخچال دوقلو از محصولات برند امرسان است.

فارغ از کلیشه‌گرایی خاص این تیزر که لیلا حاتمی در آن از زیبایی این یخچال دوقلو می‌گوید اینکه در این تیزر لیلا حاتمی با یخچال سخن می‌گوید اسباب طعن و کنایه مخاطبان را موجب شده.

لیلا حاتمی از این یخچال دوقلو ، اسمش را می‌پرسد و یخچال هم در پاسخ  اسم لیلا را می‌پرسد؛ در مایه‌های گفت و شنود ماهایا پطروسیان با رباتی دست‌ساخته دانیال حکیمی در فیلم “دیگه چه خبر”تهمینه میلانی! در آنجا نام ربات “مبارک” بود و در اینجا نام کالای سخنگو، “امرسان”!

بد نیست بدانید امرسان برندی ایرانی است که از اوایل دهه شصت و با تولید فریزهای خانگی به راه افتاد و درادامه خط تولید یخچال فریزر را هم راه انداخت. “زیبا جادار مطمئن” نخستین شعار تبلیغاتی این برند بوده که در گذر زمان به “زیبا پیشرو مطمئن” تغییر یافت!

این برند در سالهای اخیر علاوه بر ارائه انواع یخچال، محصولاتی نظیر اجاق گاز، جاروبرقی و ماشین لباس‌شویی را هم به بازار ارائه داده است‌. باید دید همکاری یک بازیگر گران ایرانی با این برند چه اتفاقاتی را برای این برند رقم خواهد زد؟؟

برای تماشای این تیزر اینجا را ببینید.




کیانوش عیاری: شگفت‌انگیز است که فکس من برای جشنواره کن،  به دست مسئولان ارشاد رسید!

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: بازنشر گفتگوی تفصیلی اردیبهشت ۸۸ کیانوش عیاری با واحد تاریخ شفاهی موزه سینما از سوی موزه سینما، حاوی ادعایی به زعم عیاری شگفت انگیز است.

عیاری در این گفتگو درباره ارتباط مدیران جشنواره کن با مدیران سینمایی ارشاد، ادعایی مطرح کرده بود؛ ادعایی که خود عیاری هم آن را شگفت‌انگیز قلمداد کرده.

به گزارش سینماروزان کیانوش عیاری فیلم “آبادانیها” را در سال 71 و در دوران معاونت سینمایی فخرالدین انوار و وزارت ارشاد علی لاریجانی ساخت و فیلم را به فجر یازدهم داد و دو کاندیداتوری هم بدان تعلق گرفت.

فیلم خوش ساخت و به لحاظ ضرباهنگ روان “آبادانیها”، به دلیل مضمون ضدجنگ در محاق قرار گرفت و درنهایت یک سال بعد از رونمایی در فجر در 23 بهمن 1372 و درست پس از پایان جشنواره فجر روی پرده رفت و کمتر از یک هفته بعد، در روز 26 بهمن هم به اکرانش خاتمه دادند تا لابد دیده نشود.

“آبادانیها” در زمان خود برای نمایش در جشنواره کن هم انتخاب شد ولی مدیران وقت ارشاد جلوی نمایش آن در کن را گرفتند.

سعید پورصمیمی و سعید شیخ زاده در "آبادانیها"
سعید پورصمیمی و سعید شیخ زاده در “آبادانیها”

عیاری به واحد تاریخ شفاهی موزه سینما گفته است: “آبادانی‌ها” برای جشنواره فیلم کن انتخاب شد اما به درخواست وزارت فرهنگ و ارشاد (وقت) از این جشنواره بیرون کشیده شد و در همه روزنامه‌ها خبر اینکه آبادانی‌ها برای جشنواره کن برگزیده شده است، منتشر شد.

عیاری مدعی شد: من فکسی به جشنواره فیلم کن نوشتم مبنی بر اینکه فیلم متعلق به من و با سرمایه شخصی‌ام ساخته شده است، متعلق به دولت نیست و شما نباید فیلمی که انتخاب کرده‌اید را از بخش مسابقه بیرون آورید و کپی آن را به ایران بفرستید اما آنها این کار را انجام دادند و نکته جالب این است که مسئولین وقت ارشاد متن فکس من به جشنواره کن را هم خوانده بودند و این موضوع برایم بسیار شگفت‌انگیز بود.

باید دید واکنش مسئولان سینمایی وقت ارشاد و به خصوص فخرالدین انوار به ادعای عیاری چیست؟ بماند که ادعای عیاری، اعتبار برگزارکنندگان جشنواره کن را هم خدشه دار میکند که مدام ندای جدایی هنر از سیاست داده اند! مدیران وقت جشنواره کن باید بگویند فکس مستقیم عیاری برای آنان، چگونه به دست مدیران وقت سینمای ایران رسیده؟؟؟

سعید پورصمیمی و سعید شیخ زاده در "آبادانیها"
حسن رضایی و سعید شیخ زاده در “آبادانیها”

 




کارگردان سینمای ایران از اعدام رهایی یافت!+عکس

سینماروزان: کریم آتشی، کارگردان ۵۵ ساله سینما و تلویزیون که آثاری همچون “پنجاه روز التهاب”، “نطفه شوم”، “سلام به انتظار” و “انتهای قدرت” را در کارنامه دارد از قصاص رهایی یافت.

به گزارش سینماروزان به نقل از روزنامه ایران، شامگاه چهارشنبه ۱۹ شهریور سال گذشته، خبر قتل مردی میانسال به دست به پلیس اعلام و ساعتی بعد کریم آتشی به‌عنوان متهم دستگیر شد.

وقتی کریم آتشی در مقابل بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت قرار گرفت، گفت: قصد قتل نداشتم و فقط می‌خواستم همسایه‌ام را تهدید کنم تا دست از مزاحمت بردارد. ۳۰ سال است که در این ساختمان سکونت دارم و آزارم به کسی نرسیده است، اما از وقتی که مقتول به این ساختمان آمد اختلاف‌هایمان شروع شد. او خیاط بود و در زیرزمین خانه همسایه خیاطی می‌کرد، اما بعد از مدتی واحد طبقه اول ساختمان را خرید و مدت‌هاست که در این آپارتمان سکونت دارد.

او ادامه داد: مقتول دو اتاق از آپارتمانش را نیز اجاره داده بود. اختلاف‌های اصلی ما از ۸ سال قبل آغاز شد. او می‌خواست خانه را خراب کند و دوباره بسازد و به مالکان واحد‌های دیگر هم گفته بود، اما کسی با این خواسته او موافقت نکرد و از آن روز به بعد مزاحمت‌هایش شروع شد. هر کاری می‌کرد تا ما را اذیت کند. من ناراحتی تنفسی دارم، اما او تعمدی مواد سمی و شیمیایی در فاضلاب می‌ریخت تا من اذیت شوم. اذیت‌های او ادامه داشت و حتی دوبار هم شکایت کردم.

متهم ادامه داد: من در آپارتمانم به هنرجویانم آموزش تئاتر می‌دهم و از زمانی که کرونا شیوع پیدا کرده شب‌ها در محل کارم می‌خوابم. شب حادثه خواب و بیدار بودم که سر و صدای وحشتناکی به گوشم رسید یک نفر با چکش به در آهنی می‌کوبید. وقتی دیدم مرد همسایه است، اعصابم به هم ریخت و اسلحه را برداشتم تا او را بترسانم به سمت آپارتمانش رفتم. ابتدا دو تیر هوایی شلیک کردم. او به‌سمت من آمد و لوله اسلحه من را گرفت، چون دستم روی ماشه بود، ناخواسته سومین تیر را شلیک کردم. ناگهان صدای فریادش بلند شد و روی پله‌ها افتاد. با این تصور که آسیب جدی ندیده است و ساکنان طبقه سوم به کمکش می‌آیند، او را همان جا رها کردم. قبل از اینکه به آپارتمانم برگردم، ظرف آبی برداشتم و خونی که روی زمین ریخته بود را می‌شستم که مأموران متوجه ماجرا شدند.

با اعتراف کارگردان میانسال، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و مرد میانسال به زندان منتقل شد. درحالی که پرونده او تکمیل شده و بزودی کیفرخواست به اتهام قتل عمدی این پرونده صادر می‌شد، سرانجام ۸ ماه پس از این حادثه با تلاش بازپرس ساسان غلامی خانواده مقتول به حرمت ماه مبارک رمضان از قصاص وی گذشت کردند.

با گذشت اولیای دم مقتول، پرونده این جنایت بزودی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده خواهد شد تا وی از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.

کریم آتشی(از راست نفر دوم)
کریم آتشی(از راست نفر دوم)




ده‌نمکی به‌جای مهران مدیری در “دورهمی”؟؟!

سینماروزان/علی فرهمند: چرا برخی از ما امثال ده‌نمکی را دوست نمی‌داریم امّا افرادی چون مهران مدیری را چرا! و شاید حتّی مدیری‌ها را در «مقابل» ده‌نمکی‌ها قرار دهیم که آن‌یکی آن‌طرفی است و این‌یکی از ماست! این دو طیف با هم چه تفاوتی می‌کنند؟ آیا اگر فقط یک‌ماه آقای ده‌نمکی را جای مدیری در «دورهمی» قرار بدهید، ایشان هم نمی‌شود اپوزیسیون؟؟؟

به گزارش سینماروزان و به نقل از خبرگزاری اصلاح‌طلب ایسنا، از کجا باید شروع کرد؟ از «دراکولا» به‌عنوان یک سریال یا دراکولا به‌مثابه یک جریانِ شبه فرهنگ که در راستای ضد ـ فرهنگ ـ بودگی، برای تولید و عرضه شدن از خونِ ملّت تغذیه می‌کند؟ طبیعی است قرار نیست (و نباید) دربارۀ ساختار متن (ساختار؟ متن؟) صحبت کرد؛ این کار، به‌تکرار و بسیار شده است و دیگر حوصله‌اش نیست (هست واقعاً؟) که سرِ «دراکولا» همان چیزی گفته شود که دربارۀ «مردم معمولی» و «ملکه گدایان» و «سیاوش» و «گیسو» و بسیار پدیده‌های مدعی فرهنگِ این سال‌ها. اصلاً چه اهمیت دارد که فیلم‌نامۀ «دراکولا» (اگر چیزی نوشته شده باشد؟) از فلان ناحیه ضربه خورده یا شخصیت‌پردازی‌ها دچار ضعف است یا مهران‌ـ مدیری‌اش زیاد است یا کم است! این حرف‌ها که اغلب همکاران جوان‌ترم نوشته‌اند می‌رساند که نقد انگار قرار است بدیهیات را یادآوری کند. و گرایشات تئوریک (اگر باشد) به آوازه‌خوانی جناب مدیری ختم می‌شود! کارِ متخصص سینما به جایی رسیده است که باید دربارۀ «میزانسن» ِ این فجایع صحبت کند؟ اگر آن «نقد» است، «این» نیست (و نمی‌خواهد باشد)!

مسئلۀ این نوشته خودِ «دراکولا» نیست، بلکه علّت ظهور و استمرار حضورِ «دراکولا»هاست. در چندماه گذشته چند تن از منتقدان دربارۀ فساد اقتصادی که حول برخی از تولیدات اخیر می‌گردد، گفته و نوشته‌اند امّا هرچه می‌گردم چیزی به‌عنوان پاسخ از سوی سازندگان نمی‌یابم که به‌قول خودشان ردِ «شایعات» کنند و به‌جایش مدام می‌گویند «مردم، مردم»؛ واژه‌ای دل‌فریب برای عده‌ای کوردل؛ نقش‌مایۀ اصلی حرف‌های قورباغه-سازان که کیفیتِ نامطلوب کارهایشان را پشت توده‌ها پنهان می‌کنند. و سال‌هاست این منّت چون آوار روی سرمان خراب شده است. جالب این‌جاست که تقریباً تمام این «مردمی»سازان مشغول ساخت هستند و آن‎چه در عمل حاصل شده، به‌واقع خجالت‌آور است. یعنی بعید است خودِ این سازندگان توان تماشای آثارشان را داشته باشند. اینکه کار بَد و ضعیف بسازند موضوع بحث نیست بلکه چیزی که اهمیت دارد، ساخت تعدادی قابل‌توجه سریال و تاک‌شوی نه‌چندان ارزان قیمت، در دورانِ مقاومت اقتصادی است. این یادداشت کارنامۀ یک «مردمی»ساز را دنبال می‌کند؛ یکی و شاید مهم‌ترین‌شان.

مهران مدیری از کِی و چطور این‌قدر محبوب شد؟ چقدر محبوبیت او وام‌دار شرایطِ فرهنگی بوده؟ و آیا هنوزم محبوب است یا صرفاً معروف؟ و شاید مهم‌ترین پرسش: رویکرد اجتماعی او در آثارش چه‌قدر هم‌سو با جامعه است (؟) و آیا آن‌چه به‌اصطلاح «حرفِ دلِ مردم» می‌گویند را می‌توان در کارهای مهران مدیری پیدا کرد که این میزان هوادار، منطقی به نظر برسد؟

به «پرواز ۵۷» و «ساعت خوش» که برمی‌گردم، چیزی جز شوقِ یک جوان و یک قریحۀ ناپخته در ایجاد کمدی‌های ساده حاصل نمی‌شود. آن‌ها که سن و سالشان به پخش «ساعت خوش» می‌خورد، عمدتاً با «یادش به‌خیر چه دورانی بود» از آن یاد می‌کنند و انگار در نگاه تحسین‌آمیز مخاطبان سریال‌های متقدم مدیری، به‌جز «تعصب نوستالژیک» چیزی نمی‌توان یافت.

این واقعیت را باید پذیرفت که برای جامعۀ دردمندِ اوایل دهه ۱۳۷۰ ـ که یک انقلاب و بیش از یک دهه التهابِ پس از انقلاب را پشت سر گذاشته ـ فراگیری هر محصولی که موجبات «سرگرم شدنش» را فراهم می‌کرد کاملاً طبیعی بود. در شرایطی که محصولات عامه‌پسند در سطح «هزاردستان»، «سلطان و شبان»، «امیرکبیر»، «بوعلی سینا»، «سربداران» یا «روزی روزگاری» بود، یک دورهمی به زبان محاوره و به‌دور از حرف‌ها/ پیام‌های اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی و پر از «بیخیالی» و هجو، برای همه می‌توانست جذاب باشد و این چندان به استعدادِ مدیری ارتباط نداشت. مهران مدیری ـ مانند بسیاری دیگر ـ محصول این شرایط و «جوان» ِاین دوران است.

هرچه مدیری به اواخر دهه ۱۳۷۰ پیش رفت، همان دورهمی‌هایش ـ چون «جنگ ۷۷» و «پلاک ۱۴» ـ نیز قافیه را به محصولات دیگری چون «زیر آسمان شهر» باخت. و او دوباره در ۱۳۸۱ با «پاورچین» بازگشت. این شاید تنها کاری از او (در دهه ۱۳۸۰) است که خود می‌تواند از آن دفاع کند؛ کاری که البته یک اوج دارد و یک سقوط ـ که انگار از جایی به بعد قضیۀ بساز و بنداز میان بود که بامزگیِ نیمۀ اول سریال جای خود را به رخوت و کش‌آمدن نیمۀ دیگر داد. از همان کارهای آغازین مشخص بود که مدیری به شدت به نویسندگانش وابسته است. در «پاورچین» این باور به اوج خود رسید امّا همین نویسندگان هم وقتی در جایگاه «میرزا ـ بنویس» قرار گرفتند و هدف، «صرفاً تولید» بود، شکستِ مدیری حاصل شد. اولین شکست شاید «نقطه‌چین» بود. این شکست امّا فقط یک شکست در کارنامۀ مدیری نبود. بلکه نتایجی که از پسِ این شکست حاصل شد قابل توجه است:

باغ مظفر، گنج مظفر، مرد دوهزار چهره، قهوه تلخ، ویلای من، شوخی کردم، عطسه، در حاشیه ۱، در حاشیه ۲ و اکنون دراکولا؛ آثاری گران‌قیمت (که سه‌تا از آنها تاریخی است) و همه در طول ۱۵ سال ساخته شده است و هیچ‌کس نیست که بپرسد این میزان به سنگ خوردن که قادر است اسپیلبرگ را از پای بیندازد چطور موجب می‌شود یک «شکست‌خورده» همچنان در مرکز توجه باشد! بدتر از این: دو مجموعه وجود دارد که هیچ‌کدام «پایان» ندارد و اتفاقاً هردوی مجموعه‌ها مربوط به شبکه نمایش خانگی است؛ یعنی مردم پول داده و هر هفته در طولِ چندین ماه یک سریال را خریداری کرده‌اند امّا به‌راحتی، سازنده‌اش مقابل دوربین قرار می‌گیرد و می‌گوید نشد که سریال را تمام کنیم. با این حساب با کدام معیار می‌شود برای مدیری جایگاهی که اکنون دارد را متصور شد؟ مهران مدیری چه دارد که هواخواه کم ندارد؟؛ که هرکه بود محو می‌شد در سیستم تولید. آیا واقعاً مدیری یک نابغه است یا شرایط ناهنجار فرهنگی باعث می‌شود او آدم مهمی باشد؟ یعنی اگر مدیری جای دیگری به‌دنیا می‌آمد اصلاً آدم مهمی بود؟

فعالیت‌های او خارج از حیطه کارگردانی نیز نتیجه‌ای جز وضعیت پیش آمده برای سریالهایش را عایدمان نمی‌کند. مهران مدیری در آوازخوانی قابل‌ بررسی نیست و در حوزۀ بازیگری نقشِ هیچ‌کس جز مهران مدیری را نمی‌تواند بازی کند. «دردسر والدین» و «جایزه بزرگ» نشانه‌هایی است بر این ادعا. و اگر آن دوقطره اشک در «مرد هزارچهره» نبود نمی‌گفتند «عجب بازیگری!». هم‌چنین بازی‌های غیرکمدی‌اش نیز درست مانند آوازخوانی‌اش. خاطرم هست در «درخت گردو» هرجا حضور داشت، مردم را به خنده می‌انداخت، و موضوعِ «درخت گردو»: بمباران شیمیایی سردشت!

با این‌حال مهران مدیری از هوادارانِ بسیاری برخوردار است. برمی‌گردم به پرسش طرح‌شده و می‌گردم دنبالِ نزدیکی حال و هوای کارهای او یا رفتارهایش ـ به‌عنوان یک چهرۀ سرشناس ـ با «مردم» و این‌که شاید او دارد حرف مردم را بازگو می‌کند ـ حتّی در شکست‌هایش ـ و نتیجه عکسِ چیزی است که انتظار می‌رود:

در آثار مهران مدیری همه‌چیز در شکل شیک و به‌اصطلاح لاکچریِ خود نمایش داده می‌شود. از «پاورچین» تا «دراکولا» فقر معنای بیرونیِ خود را ندارد. چرک‌مردگی اجتماعی قابل دریافت نیست. و اصلاً مسئلۀ سازنده، جامعه نیست. و شاید همین باعث می‌شود مردم او را دوست بدارند؛ یعنی مهران مدیری در رفتار و گفتار و آثار، دنیای دست‌نایافتنیِ ماست و بسیاری در آرزوی «جای او بودن» او را دوست می‌دارند. این البته ساده‌ترین و طبیعی‌ترین نتیجه‌گیری است؛ امّا تماشای «شیک بودگی»ها برای مردم بی‌رنگ و کدر، حتماً جذاب است. به همین خاطر «منوچهر هادی» پرفروش است و به همین علت هنوز که هنوز است الگوهای فیلم‌های پیش از انقلاب جواب می‌دهد. در واقع این مدیری نیست که طرفدار دارد ـ جایگاه او است.

مسعود ده نمکی+مهران مدیری
مسعود ده نمکی+مهران مدیری

دوباره می‌پرسم از خودم: آیا مهران مدیری واقعاً محبوب است؟ یا صرفاً یک شمایلِ دارای جذابیت است و چیزی است که مردم به آن نیاز دارند. حال حضور او در تلویزیون به‌عنوان مجری و رودررو با تماشاگر را به این اضافه کنید تا این میزان مخاطبش توجیه‌پذیر به نظر برسد.

او انگار با هر شکست، عزت‌مندتر شده است؛ زیرا ۱) در هر سقوط، هم‌چنان شمایل دست‌نیافتنی خود را حفظ کرده و هر جامعۀ سختی کشیده به یک چهرۀ «به همه‌جا رسیده» نیاز دارد و ۲) «رسانه»‌ در اختیار او است و ۳) شرایط و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … از اوایل دهه ۱۳۷۰ چندان تفاوتی نکرده و تنها شکلش عوض شده است و همین موجب می‌شود پسماندهای فرهنگ بشوند پرفروش‌ترین‌های سال ـ چون شاید تابویی را می‌شکنند یا به هر قیمت و زحمتی می‌خندانند. و ما نیز چه‌قدر در حسرت خندیدن. در این میان اگر آقای مدیری با خودنماییِ هرچه بیش‌تر بخشی از «هملت» را از حفظ بخواند می‌گویند «چه‌قدر باسواد»! از باخ که حرف می‌زند می‌گویند «واااو» و هیچ‌کس حواسش نیست که با وجود گوشیِ چسبیده به گوشش، شعری را به‌اشتباه می‌خواند یا به‌عنوان کسی که زندگی‌اش موسیقی کلاسیک است، «مالر» را «ماهلر» می‌نامد! باورکردنی نیست امّا رسانه‌ قادر است همه‌چیز را آن‌گونه که نیست جلوه دهد. گاهی وقت‌ها رسانه‌ قادر است «گلوی سیاوش» را وادار کند به خنجر کاری جز «بُریدن» انجام دهد و آب از آب هم تکان نخورد.

دراکولا امّا در میان این کارنامه ضعیف، یک پدیده است و نمونۀ دقیق و درستِ «خوردن نان به نرخ روز». هیچ ایده‌ای، متنی، فکری و راهبردی وجود ندارد و ظاهراً تنها چیزی که هست، سرمایه است و باید صرف کار «فرهنگی» شود! نتیجه‌اش می‌شود یک قصر، چند لوکیشن شیک، ماشین‌های گران‌قیمت، غذاهای لذیذ، ببر و شترمرغ و اسب به مقدار لازم، چند قطعه ترانه با صدای مهران مدیری («مهتاب»خوانی و لرزش خواننده اش در گور) و در پایان، مذمت طبقۀ فرادست که «چه‌قدر پول داشتن چیز بدی است» و در ستایش آنان که نان خشک به آب می‌زنند امّا آدم‌های خوبی هستند. خنده‌دار است که تمام جذابیت سریال بر شیک‌ بودگی‌ها بنا شده و در پایان این چرک بودگی‌هاست که ستایش می‌شود! «دراکولا» به‌واقع هیچ نیست و هیچ ایده‌ای ندارد. دیالوگ‌ها چندباره تکرار می‌شود، مکث‌ها بسیار است، رفت‌وآمدهای زمانی به‌وفور که تنها به زمانِ استاندارد برسد. منتقدی می‌گفت به این می‌ماند که پسماندی را جلویت قرار دهند و تو دربارۀ اجزای تشکیل‌دهنده‌اش حرف بزنی. امّا همین پسماندهاست که به‌زودی زود به نابودی سینما و تلویزیون‌های اینترنتی می‌انجامد. «دراکولا» شمایل سینما و تلویزیون این روزهای ماست که الف) مهرانِ مدیری آن را می‌سازد؛ شخصی که بارها ناکامی اش را به اثبات رسانده و ب) چیزی برای ارائه در این قسمت‌های پخش‌شده قابل بررسی نیست: سلبریتی‌ها دور هم جمع شده‌اند و صدا، دوربین و حرکت. حتّی لحظه‌ای نمی‌خنداند. دراکولا آینه‌ای است به تباهیِ فرهنگ. چرخه‌ای که هیچ‌کجای آن «مخاطب» مسئله نیست. یک پسماند فرهنگی است امّا منتش روی سرِ ماست که مدام می‌گویند «مردم… مردم…». به‌راستی سرمایه‌گذاران بر چه اساس هزینه‌های سرسام‌آور این آثار کم‌مخاطب را تأمین می‌کنند؟ کدام معیار در یک صنعتِ سلامت حاضر به تولید «دراکولا» یا «مردم معمولی» است؟ هزینه‌های این پسماندها از کجا می‌آید؟ چرا دست‌مزدها مشخص نیست؟

اکنون پرسشی دیگر مطرح می‌کنم و یادداشت را به سرانجام می‌رسانم: چرا برخی از ما امثال ده‌نمکی را دوست نمی‌داریم امّا افرادی چون مهران مدیری را چرا! و شاید حتّی مدیری‌ها را در «مقابل» ده‌نمکی‌ها قرار دهیم که آن‌یکی آن‌طرفی است و این‌یکی از ماست! این دو طیف با هم چه تفاوتی می‌کنند؟ نکند «دراکولا» از هیولاهای فولکلور باکلاس‌تر است؟ وقتی رویکرد هر دو یکی است و قدرت هر دو یکی، چطور می‌شود میان مدیری‌ها و ده‌نمکی‌ها تفاوت قائل شد؟ یک‌ماه آقای ده‌نمکی را جای مدیری در «دورهمی» که قرار بدهید، ایشان هم می‌شود اپوزیسیون. هیچ‌وقت نباید قدرت رسانه و قضیۀ گلوی سیاوش را از یاد بُرد. هیچ‌وقت.

 




یک روزنامه‌نگار پیشکسوت تاکید کرد⇐بنیاد روایت فتح و سازمان اوج، برای رفع شائبه‌هایی که در مورد عملکردشان وجود دارد هرچه زودتر شفاف‌سازی مالی را در دستور کار قرار دهند/مدیران این دو ارگان که همیشه بر سلامت کار خودشان تأکید دارند، مطمئن باشند که شفاف‌سازی واقعی بیشتر به نفع آنان خواهد بود تا شعاردهی درباره عملکرد!/همان طور که دفاع مقدس و شهدای گرانقدر، متعلق به تمام مردم ایران است، امکاناتی که این دو ارگان دارند نیز باید در خدمت تمام سینماگران باشد و نه فقط یک اقلیت محدود!

سینماروزان/سیدرضا اورنگ(منتقد و روزنامه‌نگار پیشکسوت): روشنگری و شفاف‌سازی، هم می‌تواند جلوی شائبه‌ها و شایعه را بگیرد و هم از هدررفت بیت‌المال تا حد زیادی جلوگیری کند. مردم دنیا، به‌خصوص ایران، دوست دارند که در ساختار زندگی و مملکت‌داری، همه چیز، چون آب چشمه شفاف باشد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از رسانه “ملانصرالدین”، مطمئناً وقتی همه چیز شفاف باشد و زیر و روی آدم‌ها یکی باشد، دنیا جای بهتری خواهد بود و لکه فساد بر دامن کسی نخواهد نشست.

مردم ایران وقتی ببینند کسی یا سازمان و ارگانی با آنان روراست است، با آنها محرم شده و همیشه و در همه حال همراه‌شان خواهند بود.

سازمان سینمایی وزارت ارشاد مدتی است که عملکرد خود را شفاف‌سازی می‌کند، هرچند که این شفاف‌سازی را صد درصد نمی‌توانیم بپذیریم، چون شائبه‌هایی در آن دیده می‌شود، اما به‌عنوان یک اقدام اولیه برای آغاز شفاف‌سازی‌های حقیقی، حرکت خوبی است که باید تسرّی پیدا کند.

بنیاد روایت فتح و سازمان اوج که مانند وزارت ارشاد با بودجه عمومیاداره می‌شوند، بیش از هر سازمانی باید مقید به شفاف‌سازی باشند، زیرا مهر انقلاب و دفاع مقدس بر پیشانی‌شان نقش بسته شده. بار این مسؤولیت بسیار سنگین است و قِران به قِران بودجه آن باید حساب و کتاب داشته باشد، چون هم حق‌الناس است و هم حق‌الشهدا.

این دو ارگان، ملک شخصی هیچ احدی نیستند و متعلق به مردم هستند، بنابراین نباید در آنها تصمیم‌گیری‌های شخصی صورت گرفته و مرزبندی خودی و غیرخودی وجود داشته باشد

امکاناتی که این دو ارگان دارند، باید در خدمت تمام سینماگران و کسانی باشد که می‌خواهند با موضوع انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و شهدا فیلم بسازند، البته در چارچوب‌های تعیین شده. نباید تنها افراد خاصی از امکانات و بودجه این دو ارگان مهم بهره ببرند و باید درها باز باشد برای همه نیروهای انقلابی مستعد.

دفاع مقدس و شهدای گرانقدر آن، متعلق به تمام سرزمین ایران و مردم مقاوم و ایثارگر آن است. دیده و شنیده نشده رزمنده‌ای گفته باشد که من فقط برای دفاع از قشر خاصی از مردم ایران به جنگ دشمنان می‌روم. وقتی تفکر رزمندگان ایران عزیز این است، چرا ارگان‌هایی مانند بنیاد روایت فتح، سازمان اوج  و… مانند این بزرگ مردان و بزرگ زنان نیندیشند و عمل نکنند؟

به همین دلیل محکم و غیر قابل انکار، تمام فیلمسازان حق دارند درباره دفاع مقدس و رزمندگانش فیلم‌های ماندگار بسازند. وقتی مرزبندی وجود نداشته باشد و افراد توانگری وارد این حوزه شوند، بی‌شک آثار بهتر و حرفه‌ای‌تری تولید خواهد شد.

متأسفانه در سال‌های اخیر فیلم‌هایی که با موضوع دفاع مقدس و با بودجه دولتی این دو ارگان ساخته شده‌اند، کار‌های چندان تاثیرگذاری نبوده و چنان که باید نتوانسته‌اند نمایش‌دهنده صورت و سیرت رزمندگان ایران و حماسه دفاع مقدس باشند، چرا؟ شاید به مرزبندی بین سینماگران؟!

سال‌هاست که سینمای دفاع مقدس رو به افول است، سینمایی که در دهه ۶۰ ضعیف‌ترین فیلم اش حدود دو میلیون بیننده داشت، در سالهای اخیر از فقر مخاطب رنج برده.

برپایی جشنواره فیلم مقاومت نیز که برای حمایت از این نوع سینما راه‌اندازی شد، نه‌تنها باعث رونق آن نشد، بلکه معکوس عمل کرده و علیرغم صرف بودجه بیت‌المال نتوانسته کمکی کند بر افزایش آمار مخاطبان سینمای جنگ.

اگر جشنواره مقاومت و دبیرانش درست عمل کرده بودند، الان سینمای دفاع مقدس باید در اوج بود، آیا اکنون این گونه است؟ آیا مدیران اسبق و سابق و امروز بنیاد روایت فتح، تاکنون جشنواره مقاومت را آسیب‌شناسی کرده‌اند؟ اگر چنین کرده بودند، در اوج کرونا دوباره جشنواره را با آن حرف و حدیث‌ها برگزار می‌کردند؟

آیا رییس و مدیران سازمان اوج فیلم‌های دفاع مقدسی را آسیب‌شناسی کرده‌اند؟ اگر کرده بودند، همچنان به ساخت فیلم‌های پرخرج غیر تأثیرگذار اقدام می‌کردند؟

سیدرضا+اورنگ+منتقد+سینما+روزنامه+نگار
سیدرضا+اورنگ+منتقد+سینما+روزنامه+نگار

بنیاد روایت فتح و سازمان اوج، برای رفع شائبه‌هایی که در مورد عملکردشان وجود دارد، به‌خصوص در مورد ساخت فیلم‌های پرخرج سال‌های اخیر که درباره بودجه ساخت‌شان بسیار حرف و حدیث وجود دارد و همچنین برگزاری جشنواره مقاومت در دهه آخر قرن باید شفاف‌سازی کنند تا همه چیز برای همه کس روشن شود.

شفاف‌سازی، البته نه مانند سازمان سینمایی، بلکه حقیقی، باعث می‌شود تا شائبه‌هایی که در اجتماع، به خصوص در عرصه سینما و رسانه وجود دارد از بین رفته و همچنین فیلمسازانی که قرار است با این دو ارگان همکاری کنند، حساب کار دست‌شان می‌آید که دیگر قرار است متخصصان مو را از ماست بیرون بکشند، بنابراین برآورد‌های‌شان واقعی‌تر خواهد شد.

باید کارشناسان خبره‌ای را هم از اهالی سینما و رسانه در کنار خود داشته باشند تا بر کار کسانی که می‌خواهند با بودجه این ارگان‌ها فیلم بسازند نظارت کنند.

مدیران این دو ارگان که همیشه بر سلامت کار خودشان تأکید دارند، مطمئن باشند که شفاف‌سازی واقعی بیشتر به نفع آنان خواهد بود تا شعاردهی درباره عملکرد!




احیای نخستین فیلم دوبله شده در ایران+فیلم

سینماروزان: فیلم سینمایی «نخستین وعده دیدار» که توسط دکتر اسماعیل کوشان و ابوالقاسم تفضلی در سال ۱۳۲۴ دوبله شد، پس از ۷۵ سال احیا شد.

محمد علی محراب بیگی، مدیر سایت چکاوا  با اشاره به اینکه فیلم «نخستین وعده دیدار» سرآغاز تحول در سینمای ایران است، گفت:  پس از مطالعه در کتاب ها و مقالات و دیدن مستندهای مختلف با ماجرای این فیلم و آتش سوزی پارس فیلم مواجه شدم و این موضوع جرقه ای شد تا به احیای این فیلم فکر کنم و از این طریق گامی جهت ادای دین به سینمای ایران و هنر دوبله بردارم.

وی افزود: متاسفانه در تقویم هنری کشور ما روزی به نام دوبله وجود ندارد و این جفای بزرگی در حق این هنر و هنرمندان این عرصه است.

محراب بیگی گفت: با مشورت بسیاری از بزرگان هنر دوبله تصمیم گرفتم روزی که اولین فیلم دوبله شده ایران در سینما به نمایش درآمد به عنوان روز دوبله مطرح کنم.

مدیر استودیو چکاوا تصریح کرد: روز ۲۵ اردیبهشت فیلم  «نخستین وعده دیدار» برای اولین بار در سینما کریستال اکران شده و ما تلاش کردیم با تهیه این فیلم و دوبله مجدد آن، ضمن احیای این فیلم، گامی جهت ثبت روز ملی دوبله برداریم.

وی با اشاره به دوبله مجدد این فیلم، افزود: در تلاش هستیم تا این اثر در روز ۲۵ اردیبهشت که بناست به نام روز دوبله نامگذاری شود، از طریق سایت های نمایش فیلم به نمایش عمومی در بیاید.

همچنین کتابی با عنوان روز دوبله توسز محمد علی محراب بیگی و ریحانه فضیلتی به چاپ رسیده است که روایت کامل دوبله این فیلم در 75 سال قبل است. بخش دوم  این کتاب در واقع مرجع شناسی دوبله می باشد و کتاب، مقاله و مستندهای که درباره دوبله منتشر شده اند را معرفی می کند. همچنین اسناد جدید از دوبله این فیلم ارایه می نماید.

ساخت چندین فیلم مستند و بیش از سیصد فیلم کوتاه تبریک روز دوبله از دیگر فعالیت های چکاوا برای این روز است.

سایت چکاوا در واقع مرجع تخصصی دوبله و نریشن است که دایره المعارف دوبلاژ ایران در آن موجود است.

برای تماشای کلیپ این دوبله اینجا را ببینید.




اظهارات قابل تامل مدیر پردیس سینمایی آزادی⇐ نقش مدیران هنری فقط این است که نقش روابط عمومی ستاد کرونا را ایفا کند و بگوید سینماها امروز باز هستند و فردا، بسته‌؟/در همه جای دنیا به‌موازات بسته بودن سینماها و سالن‌ها، تولید هم کمرنگ شد اما در کشور ما هم تولید ادامه دارد و هم برگزاری جشنواره!!/در بین تهیه‌کنندگانی که اکران نوروزی داشتند، فقط حسین فرح‌بخش بود که از تعطیلی ناگهانی سینماها انتقاد کرد!/ مابقی تهیه‌کنندگان، حرفی نزدند چون آقایان سودشان را در تولید برده‌اند و برایشان فرقی ندارد که فیلمشان بفروشد یا نه!/سینمای ایران اگر قرار باشد به حالت عادی خودش برگردد حداقل باید سالی بیست بیگ پُروداکشن مخاطب‌پسند تولید کند!/دیگر با فیلم لوباجِت و فیلم‌های آپارتمانی نمی‌توان مردم را به سینما بازگرداند!!/در میان صدها فیلمی که پشت خط اکران مانده‌اند فقط هفت یا هشت فیلم توانایی جذب مخاطب دارند!/مخاطبی که به‌راحتی محصولات روز خارجی را می‌بیند پول نمی‌دهد که در سینماها حاصل تخیلات آپارتمانی افرادی را ببیند که سودشان را در تولید برده‌اند!!

سینماروزان/امیر اشرفی: سجاد نوروزی مدیر سینما آزادی معتقد است در دوران پساکرونا نمی‌توان سالنهای سینما را با فیلم‌هایی گشود که تهیه‌کنندگان آنها، سودشان را در تولید برده‌اند.

به گزارش سینماروزان سجاد نوروزی مدیر پردیس سینمایی آزادی در گفتگو با خبرگزاری پانا بیان کرد: درگذشته اقدام خوبی صورت گرفت و سینما از گروه شغلی سه به گروه شغلی دو آمد. این اتفاق بسیار خوبی بود که انجام شد اما مشکل اینجاست که در کشور ما متأسفانه همه‌ چیز مخصوصاً در حوزه فرهنگ با یک نگاه روبنایی و فرم گرایانه دیده می‌شود. تحلیل‌های ما هم در همان حد فرم می‌ماند.

نوروزی افزود: سینما یک صنعت-هنر است. یعنی هم ماهیت هنری دارد و هم ماهیت اقتصادی دارد. ماهیت اقتصادی‌اش نشات گرفته از ماهیت هنری اوست و نمی‌توان ماهیت هنری سینما را حذف کنیم و انتظار داشته باشیم ماهیت اقتصادی به کار خودش ادامه دهد. اتفاقی که در پاندمی کرونا رخ‌داده، این است که ماهیت هنری سینماها تحت تأثیر اقتصاد قرارگرفته است . در این شرایط بالاخره نهادهای صنفی و حاکمیتی باید نقش خودشان را در این وضعیت مشخص کنند. اینکه ما یک روز اعلام کنیم سینما باز است و یک روز اعلام کنیم بسته است و مجدد اعلام کنیم باز شد، معنی ندارد. در این شرایط خاص واقعاً باز و بسته بودن سینما که موضوعیت ندارد. بلکه این محتواست که در سینما به این فضا و مکان جان می‌دهد. اکنون ما چه محتوایی در سینما داریم که ارائه کنیم؟

مدیر سینما آزادی با اشاره به اینکه در این شرایط کرونا سینماگران به سمت شبکه‌ نمایش خانگی کوچ کرده‌اند، افزود: تولیدات سینمایی ایران آن‌ هم در شرایط کرونا از عجایب کشور ماست. اگر همه جای دنیا را نگاه کنید به‌موازات بسته بودن سینماها و سالن‌ها، قاعدتاً تولید هم کمرنگ می‌شود اما چرا در کشور ما هم تولید ادامه دارد و هم برگزاری جشنواره!! چون سود در تولید است و نه اکران.

مدیر سینما آزادی با اشاره به تفاوت جنس مخاطب سینما و کافه‌ها گفت: اگر واقعاً قرار است سیاست‌گذاری که برای سالن‌های سینما و تئاتر انجام شود همان سیاست‌گذاری‌هایی باشد که برای کافه و رستوران انجام می‌شود، واقعاً دیگر حرف زدن ما محلی از اعراب ندارد. ما با مشتری مواجه نیستیم که بگوییم امروز دکان ما باز و فردا بسته است. ما با مخاطب هنر مواجه هستیم. این مخاطب می‌خواهد  هزینه‌ای بدهد و اوقات فراغتی را در تئاتر یا سینما بگذارند. نیامده بستنی بخرد یا در کافه قهوه‌ای بخورد که بگوییم امروز باز هستیم بیایید قهوه و چایتان را بخورید و بروید.

مدیر پردیس سینمایی آزادی با اشاره به نقش حاکمیتی وزارت ارشاد گفت: یک سیاست واحد و نقش حاکمیتی برجسته باید ایفا شود تا تکلیف سینماها مشخص شود. اینکه صرفاً نقش مدیران هنری ارشاد این باشد که نقش روابط عمومی ستاد کرونا را ایفا کند و بگوید شما امروز باز هستید و فردا بسته‌اید، معنی ندارد چون این‌ها را هم اعلام نکنند ما خودمان از ستاد ملی کرونا می‌شنویم. آنچه اهمیت دارند نقش حاکمیتی ارشاد به‌عنوان متولی هنر سینماست که باید به نقش مهمش عمل کند.

وی درباره ادعای برخی تهیه‌کنندگان برای گرفتن خسارت از وزارت ارشاد عنوان کرد: ارشاد وعده‌ای داده بود که هنوز هم برای فروردین و اردیبهشت محقق نشده است و آن مبنی بر این بود که یک گارانتی حداقلی برای فیلم‌های اکران شده در نظر گرفته شده است.

نوروزی با اشاره به اینکه تعداد محدودی تهیه‌کننده برای فیلم اکران شده‌شان در نوروز اقدام به تبلیغ کردند، درباره چرایی این موضوع گفت: در بین تهیه‌کنندگانی که اکران نوروزی داشتند، کدامیک حاضر شدند راجع به اکران نشدن فیلمشان صحبت کنند؟ به‌جز حسین فرح‌بخش کسی صحبتی نکرد. دلیل این امر هم واضح است . فارغ از محتوای فیلم، فرحبخش دست در جیبش کرده و فیلم ساخته است. وی از معدود تهیه‌کنندگان واقعی سینمای ایران است و تنها کسی بود که آشکارا از تعطیلی ناگهانی سینماها در نوروز انتقاد کرد‌‌. چرا دوستان دیگر صحبت نکردند و نگفتند فیلمشان در حال اکران است. صدا و سیما اکنون سینما را تحریم کرده، چرا آقایان تهیه‌کننده خودشان را تحریم می‌کنند و از حق خود دفاع نمی‌کنند؟ 

مدیر سینما آزادی با ابراز نارضایتی از اکران‌ها، عنوان کرد: کدامیک از تهیه‌کنندگان حرکتی برای اکران فیلمشان انجام داده‌اند؟ چون آقایان سودشان را در تولید برده‌اند و حالا می‌آیند در حالت پاندمی کرونا یک فیلمی می‌اندازند گوشه سالن‌ها و برایشان فرقی نمی‌کند چه اتفاقی رخ دهد.

سجاد نوروزی با اشاره به اینکه متضرر اصلی تعطیلی سینماها، سالن داران سینما بوده‌اند، عنوان کرد: به‌جز تعداد معدود تهیه‌کننده، کسی را به معنای واقعی تهیه‌کننده نداریم . همه از ارگان‌ها پول می‌گیرند یا بالاخره سرمایه‌گذاری را پیدا می‌کنند. کسی دست در جیبش نمی‌کند چون اکران برایش مهم نیست، آن‌هم در این شرایط پاندمی.

وی افزود: الان ما معضل دوجانبه‌ای راداریم، یکی اینکه مشکل ساختاری داریم و آقایان سودشان فقط در تولید است و نه اکران؛ دوم اینکه ارشاد و نهادهای صنفی نقش اساسی خودشان را ایفا نمی‌کنند. شما خانه سینما و انجمن سینماداران را در کجای این معادلات اخیر می‌بینید؟ اینکه دیگر ایراد حکومت نیست. شرایط خاصی است که در سینمای ما وجود دارد.

مدیر سینما آزادی درباره شرایط بعد از کرونا و احتمال بازگشت مخاطب به سینما گفت: مردم با این وضعیت این سینما بازنمی‌گردند. ما این مخاطب را نابود کردیم. واقعاً بازگرداندن مخاطب سخت است.

وی افزود: سینمای ایران بعد از کرونا اگر قرار باشد به حالت عادی خودش برگردد حداقل باید سالی 20 فیلم «بیگ پُروداکشن» کمدی یا غیر کمدی مخاطب‌پسند داشته باشد و دیگر با فیلم «لوباجِت» و فیلم‌های آپارتمانی نمی‌توان مردم را به سینما بازگرداند. در بین این صدها فیلم‌های اکران نشده تعداد 7 یا 8 فیلم وجود دارد که توانایی جلب مخاطب دارند و مردم مشتاق تماشایشان بعد از اکران هستند.

سجاد نوروزی با اشاره به اینکه روند تولید در سینمای ایران باید تغییر کند، عنوان کرد: دیگر بعد از این دوران نمی‌توان مطابق روش‌های نخ نمای قبلی کار کرد. مخاطبی که الان در شبکه خانگی فیلم و سریال‌های داخلی و خارجی با آن سطح کیفیت می‌بیند نمی‌آید وقت بگذارد و بیاید سینما تا فیلم آپارتمانی تماشا کند و حاصل تخیلات فردی را ببیند که سودش را در تولید برده است.

مدیر سینما آزادی با اشاره به اینکه ریزش مخاطب سینما مربوط به شرایط کرونا نیست، افزود: ریزش مخاطب سینما قبل از کرونا شروع شده بود و کرونا آن را تشدید کرد. شما اگر آمار مخاطبین سال 98 را ببینید نسبت به سال قبلش اُفت دارد و روند نزولی مخاطب سینما از قبل از کرونا آغاز شده بود. نتیجه منطقی این شرایط این است که ما بعد از کرونا قطعاً در انتخاب فیلم‌ها سخت‌گیرتر هستیم و دیگر نمی‌توانیم هر فیلمی را نمایش دهیم!




مرگ برنده سه سیمرغ بلورین فجر+عکس

سینماروزان/نسترن حسینی: مسعود ولدبیگی چهره‌پردازی که برنده سه سیمرغ جشنواره فجر بود، درگذشت.

به گزارش سینماروزان مسعود ولدبیگی که سابقه بازیگری هم داشت در سال ۱۳۱۴ در کرمانشاه زاده شد.

ولدبیگی بعد از ورود به دنیای تئاتر، اصول گریم را در جامعه باربد آموزش دید و خیلی زود جذب سینما شد و بعد در تلویزیون در سریال‌هایی مانند “سربداران”، “روزی روزگاری” و “كوچك جنگلی” همکاری داشت.

او سه بار و برای فیلمهای “پرده آخر”، “زشت و زیبا” و “از کرخه تا راین” برنده سیمرغ بلورین بهترین چهره‌پردازی جشنواره فیلم فجر شده بود.

“کمال الملک”، “جعفرخان از فرنگ برگشته”، “شتابزده”،‌ “بدل”، “ضیافت”، “نابخشوده”، “سلطان”، “قرمز”، “دوئل” و “مارال” ازجمله آثاری هستند که ولدبیگی به عنوان چهره‌پرداز در آنها حضور داشته است.

ولدبیگی سابقه بازیگری هم داشت و ازجمله نقشی ماندگار در سریال “مختارنامه” ایفا کرد و آن هم در قامت نَجدَة بن عامر که در زمان قیام مختار، سردسته خوارج مکه بود.

ولدبیگی دو فرزند به نام سحر و سهراب دارد که اولی جزو بازیگران آثار طنز است.

مسعود+ولدبیگی
مسعود+ولدبیگی




خاطرات یک بازیگر سینما از همراهی با سردار⇐هر بار که در بیمارستان بستری می‌شدم حاج قاسم به عیادتم می‌آمد!/حتی در وضعیتی که از روی گوشی ممکن بود حاجی را رصد کنند به اطرافیانش می‌گفته که من باید بروم بیمارستان!/یادم می‌آید حین کربلای یک، پنج روز بود که حاج قاسم اصلاً نخوابیده بود!/خودم حاج قاسم را به اهواز بردم و فقط در فاصله رسیدن تا اهواز، کمی استراحت کرد!

سینماروزان/نسترن حسینی: رضا ایرانمنش بازیگر جانباز سینما و تلویزیون که در دوران جنگ با سردار سلیمانی همراهی داشت از خاطراتش با این سردار گفت.

رصا ایرانمنش در برنامه “وقت سحر” شبکه افق گفت: من سالیان سال، در جوار حاج قاسم سلیمانی بودم. هر بار که در بیمارستان بستری می‌شدم حاج قاسم به عیادتم می‌آمد، حتی در وضعیتی که از روی گوشی ممکن بود حاجی را رصد کنند به اطرافیانش می‌گفته که من باید بروم بیمارستان!

او سپس به خاطره‌ای جالب و قابل تأمل از کربلای یک اشاره کرد که حاج قاسم پنج روز نخوابیده بود. بازیگر نقش اول فیلم «دکل» و «سجاده آتش» تصریح کرد: یادم می‌آید کربلای یک، پنج روز بود که حاج قاسم اصلاً نخوابیده بود. ما برگشتیم خط را به بچه‌ها سپردیم و آن‌ها پدافند کردند. حاج قاسم گفتند بچه‌ها من خیلی خسته‌ام؛ کسی هست مرا ببرد اهواز، ساعت ۶ صبح جلسه دارم، می‌خواهم در ماشین استراحت کنم. گفتم حاجی خودم هستم، کنار من نشست با شهید دلیجانی، هر دو آن‌قدر خسته بودند تا اهواز تکان نخوردند.

ایرانمنش خاطرنشان کرد: مردم بدانند اقتداری که الان داریم به برکت وجود حاج قاسم‌ها و شهدایی است که کم و بیش نام‌هایشان را در تابلو‌ها به اسم شهدا می‌بینیم، راحت از کنارشان نگذریم. آن مسئولانی که به این میز‌های مدیریت تکیه زده و فکر مردم را نمی‌کنند بدانند که شهدا از آن‌ها نمی‌گذرند. خبری از بازیگری نیست، فقط می‌آیند عکسی بگیرند…

او سپس به بازی نکردن در سینما، تلویزیون و کم‌کاری‌هایش اشاره کرد و گفت: کار حالم را خوب می‌کند و باعث می‌شود سرِپا بشوم، اما نه از صداوسیما، نه از سینما و نه کارگردان و تهیه‌کننده‌ای به من پیشنهادی نمی‌دهند. به قول برخی از جانبازان عزیز، وقتی به بیمارستان می‌رفتیم با دوربین و عکاس سراغ‌مان می‌آمدند و عکسی می‌گرفتند. بعد از چند سال بیمارستان رفتن، این هم طبیعی شد و دیگر بیمارستان هم نیامدند. از بنیاد جانبازان هم توقعی ندارم، خیلی زحمت کشیده‌اند که یک هفته پیش به من گفتند برو فلان جا واکسن بزن!




صدور پروانه برای معاون اسبق نظارت+صدور اولین پروانه تهیه‌کنندگی رنجکشان+صدور پروانه همکاری بهرام رادان و دبیر جشنواره‌های ارگانی+صدور پنج پروانه دیگر

سینماروزان/نسترن حسینی: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیر با تولید هشت فیلمنامه موافقت کرد.

به گزارش سینماروزان علیرضا سجادپور معاون اسبق نظارت پروانه ساخت فیلم “بلوط” را گرفته که یک فیلم‌اولی آن را می‌سازد.

بهرام رادان با وجود عدم اکران فیلم قبلیش “گربه سیاه”، پروانه ساختی تازه گرفته برای ساخت “علفزار” به کارگردانی کاظم دانشی که سابقه دبیری اجرایی جشنواره‌هایی ارگانی مثل سما و چلچراغ دارد که با حمایت موسسه آوینی برگزار شده‌اند.

محمدصادق رنجکشان سرمایه‌گذار سالهای اخیر سینمای ایران، اولین پروانه تهیه‌کنندگی به نام خودش را گرفته برای ساخت فیلم “لوچی” به کارگردانی داود خیام که فیلم قبلیش “ماحی”، گیشه قابل توجهی نداشت.

فهرست کامل پروانه‌های صادره به شرح ذیل است:

— “بَلیط( بلوط)” به تهیه کنندگی سید علیرضا سجادپور،کارگردانی و نویسندگی مرتضی رحیمی

–“رفقای اورژانسی” به تهیه کنندگی علی شاه‌حاتمی،کارگردانی مشترک حسن صیدخانی و حسین صیدخانی و نویسندگی مشترک مریم اشرفی و محمود بیگدلی

–“رویای ساحلی” به تهیه کنندگی رقیه احمدی،کارگردانی آرش سجادی فرید و نویسندگی مشترک کاوه سجادی فرید وآرش سجادی فرید

–انیمیشن “الماس خانه ما”به تهیه کنندگی و نویسندگی سمیه زارعی وکارگردانی اردلان ملک زاده

–“جاده 2000” به تهیه کنندگی، کارگردانی و نویسندگی منیژه حکمت

–“دِرب” به تهیه کنندگی سید رضا محقق،کارگردانی و نویسندگی سید هادی محقق

–“لوچی” به تهیه کنندگی صادق رنجکشان،کارگردانی داوود خیام و نویسندگی مشترک داوود خیام و علی زرنگار

–“علفزار” به تهیه کنندگی بهرام رادان، کارگردانی و نویسندگی کاظم دانشی




اکبر ثقفی تهیه‌کننده سینمای بعد از انقلاب متذکر شد⇐ بهروز وثوقی اگر برگردد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد!/سعید راد آمد و بازی کرد ولی چه شد؟/ایرج قادری آمد و بازی کرد ولی باز هرچه دارد خاطرات قبل از انقلاب است!

سینماروزان/میلاد جلیل‌زاده: عدم صدور مجوز بازیگری برای برخی بازیگران قبل از انقلاب نظیر محمدعلی فردین و بهروز وثوقی و بیک‌ایمان‌وردی ازجمله نقصان‌های کارنامه مدیران بعد از انقلاب است.

درباره این نقصان، اظهارنظرهای مختلفی طرح شده و یکی از دیدگاه‌ها هم آن است که اگر آن بازیگران هم فعالیت می‌کردند جز یکی دو کار اول در سایر کارها، اقبال چندانی نمی‌دیدند.

اکبر ثقفی تهیه‌کننده سینما به روزنامه فرهیختگان گفت: بهروز وثوقی الان هم اگر بود، می‌آمد و بازی می‌کرد اما او هم بالاخره می‌رود و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. ما حالا باید ببینیم برای نسل آینده چه داریم و چه بازیگری تربیت کرده‌ایم؟

ثقفی ادامه داد: بهروز وثوقی یک استثناست که این را درباره بازیگری می‌گویم و مسائل سیاسی را بحث نمی‌کنم؛ یعنی از لحاظ توانایی یک بازیگر استثناست چون در انواع فیلم‌ها هر نقشی را می‌دادند به بهترین نحو بازی می‌کرد. باید بهروز وثوقی به وجود می‌آوردیم. نیاوردیم و غبطه می‌خوریم.

ثقفی با اشاره به آن دسته از بازیگران قبل از انقلاب که بعد مجوز بازیگری گرفتند، بیان داشت: واقعا شاید با صدور مجوز بازیگری اینها هم اتفاقی نمی‌افتاد. مثلا ایرج قادری بعد از انقلاب هم بازی کرد ولی چه شد؟! اگر قادری بعد از انقلاب بازی نمی‌کرد، می‌گفتند اسطوره‌ای را از بین بردند. ولی با اینکه بعد از انقلاب بازی کرد باز او هرچه هم دارد، خاطرات کارهای قبلی‌اش است…

ثقفی ادامه داد: سعید راد هم آمد و بعد از انقلاب بازی کرد ولی چه شد؟ نمونه بارزش، تازه‌ترین کارش یعنی همین سریال “دل” است. اگر نمی‌گذاشتند کار کند، می‌گفت می‌دانید چه کار می‌کردم؟

بهروز وثوقی+ایرج قادری+سعید راد
بهروز وثوقی+ایرج قادری+سعید راد




پس از حدود یک سال، همایون اسعدیان ادعاهای خود درباره دوران احمدی‌نژاد را پس گرفت⇐از این بابت متاسفم!!

سینماروزان/مسعود احمدی: حدودا یک سال گذشت تا همایون اسعدیان ادعاهای خود علیه جامعه صنفی تهیه‌کنندگان را پس گیرد.

همایون اسعدیان رییس پیشین هیات مدیره خانه سینما یک سال قبل به خبرگزاری ایسنا گفته بود: اساساً دادن عیدی به اعضای خانه سینما رسمی بود که زمان تعطیلی خانه سینما در دوران احمدی‌نژاد به عنوان یک  بودجه ۱۰ میلیاردی در اختیار جامعه صنفی تهیه‌کنندگان و شورای ساماندهی صنوف قرار دادند که کارت‌های ۷۰۰ هزار تومانی عیدی در خیابان ایرانشهر می‌دادند و آن بلوا به پا شد. آخر هم حدود ۴ میلیارد تومان توزیع و مابقی آن معلوم نبود چه شد!!

بلافاصله‌ بعد از طرح ادعاهای اسعدیان ابتدا حسین فرحبخش از اعضای باسابقه جامعه صنفی و سپس رییس جامعه صنفی، علیه ادعاهای وی موضع گرفتند و کلیت آن را تکذیب کردند.(اینجا و اینجا بخوانید)

حالا یک سال بعد از آن تکذیبیه‌ها، همایون اسعدیان در خلال گفتگویی باز هم با خبرگزاری ایسنا، ادعاهای سابق را پس گرفت. همایون اسعدیان گفت: ظاهراً آمار و ارقامی که از طرف من در گفت‌وگویی اعلام شد صحیح نبوده است. طی چند دیدار با آقای سید ضیا هاشمی-رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان-ایشان مواردی را مطرح کردند و متوجه خطا بودن این آمار شدم!! اساساً طرح موضوع در آن گفت‌وگو از طرف من اشتباه بود و گاهی در میان یک صحبت مسائلی مطرح می‌شود که صرفاً منجر به ایجاد کدورت و افزایش تنش درون نهادهای صنفی می‌شود که از این بابت متاسفم.

سینماروزان ضمن تحسین رفتار همایون اسعدیان که صادقانه، گفتار خود را تصحیح کرده، امیدوار است تمام مدعیان زعامت سینماگران- به‌خصوص روسای دولتی سینما و اعضای هیات مدیره خانه سینما- نیز به‌اندازه اسعدیان جسارت پیدا کرده، زبان گشوده و از اشتباهات خود بگویند…




انتقاد مدیرعامل بهمن‌سبز از بازگشایی بی‌برنامه سینماها⇐در از سرگیری مجدد فعالیت سینماهای کشور آن چیزی که کم اهمیت‌تر از همه بوده تامین محتوای تازه برای سینماست!/گویا بازگشایی تنها اقدام ظاهری و فرمالیته بوده!!/ هیچ اتفاقی به معنای واقعی کلمه که در آن شاهد رونق گیشه سینماها، باشیم نخواهد افتاد!!/تهیه‌کنندگان به‌جای اکران فیلم‌های در صف نمایش، چرخه تولید را به شکلی غیرمنطقی و نامتوازن به سمت سریال‌سازی کج کرده‌اند!/کسانی که کرونا را بهانه تعطیلی و به نابودی کشاندن سینما کردند پاسخ دهند آیا کرونا وارد عرصه تولید سریال نشده است؟/وضعیت امروز سینما، تصویر روشنی از سینمای منفک از مخاطب، سینمای بدون بازگشت سرمایه و  سینمای بی‌نیاز از اکران است!

سینماروزان/حامد نیکومرام: مدیرعامل موسسه «بهمن سبز» گفت: بازگشایی سینماها از مفهوم اصلی خود بسیار دور شده است و شکلی ویترینی به خود گرفته است.

سیدمصطفی حسینی مدیر عامل بزرگترین زنجیره سینمایی کشور به نام موسسه «بهمن سبز» در خصوص بازگشایی سینماها پس از یک ماه تعطیلی به سوره سینما گفت: با توجه به تغییر وضعیت رنگ‌بندی کرونایی از قرمز به نارنجی، سینماها در برخی از استان‌ها از روز چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت‌ماه، بازگشایی شدند. در تهران نیز طبق مصوبه ستاد ملی کرونا از امروز شنبه هجدهم اردیبهشت‌ماه شاهد بازگشایی سینماها خواهیم بود. اما متاسفانه در این بازگشایی و از سر گیری مجدد فعالیت سینماهای کشور آن چیزی که کم اهمیت‌تر از همه بوده تامین محتوای تازه برای سینماست. در این بازگشایی و از سر گیری مجدد فعالیت سینماهای کشور آن چیزی که کم اهمیت‌تر از همه بوده تامین محتوای تازه برای سینماست. گویا بازگشایی تنها اقدام ظاهری و فرمالیته بوده و هیچ اتفاقی به معنای واقعی کلمه که در آن شاهد رونق گیشه سینماها، باشیم نخواهد افتاد. به عبارت دیگر به دلیل فقدان فیلم‌های مناسب و تازه، عدم حمایت درست از سوی مسئولین، اصلاح نظام اکران و نمایش فیلم‌ها و بسیاری دلیل دیگر بازگشایی سینماها از مفهوم اصلی خود بسیار دور شده است و شکلی ویترینی به خود گرفته است.

حسینی افزود: وقتی از بازگشایی یک مکان فرهنگی پس از یک ماه تعطیلی و چندین و چندبار توقف فعالیت حرف می‌زنیم، باید از تدارک یک برنامه و محتوای ویژه برای میزبانی و بخشیدن یک روح تازه رونمایی کنیم. اما در عمل می‌بینید سازوکارهای فرسوده‌ی اکران آثار در ایران و عدم مسئولیت‌پذیری متولیان در این عرصه کار را به جایی رسانده که امروز سینماها باید با فیلم‌های بی رمق، تکراری و از رده خارج اکران نوروزی از سرگیری شوند. مگر می‌شود؟! این توهین به مخاطب و نشان مظلومیت سینماست که اسیر بلاتکلیفی شده است.

وی در خصوص تعطیلی‌های پی‌درپی سینماهای کشور که نزدیک به دو سال است شاهد آن هستیم، بیان داشت: بنده معتقدم سینما به هزار و یک دلیل در هر شرایطی باید باز باشد. بنده و همکارانم معتقدیم بیشترین ضربه را به اعتبار و جایگاه سینما همین تعطیلی‌های مکرر می‌زند. تعطیلی پی در پی از ابتدای شیوع کرونا تاکنون و قربانی نمودن سینمای کشور در پای این اتفاقات نه تنها مردم را از سینماها دلسرد نموده و میل و رغبت آنان را نسبت به سینما رفتن کاهش داده، بلکه موجب از بین رفتن اعتماد صنف‌های مختلف سینمایی از جمله تهیه‌کنندگان و صاحبان فیلم‌ها شده است که آنان شهامت اکران فیلم‌های خود را در سینماهای کشور از دست بدهند و نگران بازگشت سرمایه‌های خود باشند.

حسینی ادامه داد: متاسفانه اکثریت جامعه‌ی تهیه‌کنندگان نه تنها از اکران فیلم‌های در صف نمایش خودداری می‌کنند، بلکه همه تلاش خود را بر این قصه معطوف داشته‌اند که چرخه تولید را به شکلی غیرمنطقی و نامتوازن به سمت سریال‌سازی کج کنند و فیلم‌های خود را در شبکه خانگی توزیع و از طریق بستر ناامن و مستعد قاچاقِ فضای مجازی به دست مردم برسانند. این ماجرا و ادامه دادن آن یعنی مرگ حتمی صنعت سینمای کشور! به خصوص که وقتی نگاه می‌کنید این تغییر ذائقه مخاطب و تغییر در بستر توزیعی محتوای فرهنگی بدون هیچگونه سیاست‌گذاری فرهنگی و به شکلی ناخواسته در حال انجام است. سوالی که بنده و همکاران سینمادار خود در سراسر کشور از مسئولین تصمیم‌ساز و تصمیم گیرنده در حوزه فرهنگی داریم این است که چه کسی مسئول این جریان و پاسخگوی سقوط و ورشکستگی سینماها خواهد بود؟! چه کسی وظیفه صیانت از فرهنگ و هنر به عنوان یکی از درخشان‌ترین دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی در منطقه را دارد؟! کسانی که کرونا را بهانه به نابودی کشاندن سینما کردند پاسخ دهند آیا کرونا وارد عرصه تولید سریال نشده است؟! چطور است که در سینما، کرونا هست ولی در پشت صحنه تولید سریال‌ها، اثری از کرونا نیست؟؟ چطور جریان تولید در مسیر سریال‌سازی با قدرت می‌تازد اما سینماها ذبح می‌شوند؟! این جریان منفعت مالی خود را چگونه تامین می‌کند که بی‌نیاز از اکران شده است؟! وضعیت امروز تصویر روشنی از سینمای منفک از مخاطب، سینمای بدون بازگشت سرمایه، سینمای بی‌نیاز از اکران، سینمای ویترینی کشور است که به همه چیز نیاز دارد جز اکران.

این مدیر سینمایی ادامه داد: چرا یک تهیه کننده در این شرایط بحرانی بجای حمایت از صنعت سینما و اکران فیلم خود برای ایجاد رونق در وضعیت بحرانی سینمای کشور، آن را به آرشیو سپرده است؟ آیا تهیه‌کنندگانی که هم اکنون در صنعت سینمای ایران شناخته شده هستند، در سالیان متمادی گذشته بر سر سفره سینمای میهن خود ننشستند و از آن ارتزاق نکردند؟ همه ما می‌دانیم که دوران تلخ و سخت این زمستان سرد روزی به پایان خواهد رسید. امیدواریم بعد از پایان آن روسیاهی برای هیچ کس باقی نماند. بنده قصد هیچ‌گونه جسارت و اسائه ادبی به فعالین و بزرگان عرصه سینمای کشور ندارم، اما دعوت می‌کنم همه دلسوزان با همدلی و همراهی گا‌م‌های موثری در روشن ماندن چراغ سینمای کشور بردارند.