1

#ضد؛ عوارضِ صدقسمتی‌؟

سینماروزان/محمد شاکری: 

+شروع محرک با ضرباهنگ مناسب

+گره رمانس را همان ابتدا می‌اندازد

چرا نماهای میتینگ بنی صدر و درگیری ها را بازسازی نکرده؟ مستند که نمی‌بینیم! مثلا سینماست و آن هم درام سیاسی

-خدا باران را از سینمای ایران نگیرد که اگر نبود ایجاد حس و حال مصائبی بود جرّار

+بازی مجید پتکی در قامت #فخرالدین_رحیمی (؟) از سران حزب جمهوری؛ پتکی راحت و بی اضافه کاری بازی می‌کند و  همین بی‌ادا بودن باعث قدرنادیدگی شده

+تصویرسازی معقول از پوشش‌های مجاهدین از گاوداری تا تولیدی پوشاک و…

-دگرگونی یک‌شبه سمپات سازمان و بدل شدن به انسانی اخلاق‌مدار

-اکتی جز کبریت درآوردن و سیگار گیراندن ندارید؟

-بعد از یک ساعت و خرده‌ای تازه مادر نفوذی را در حد دو پلان می‌بینیم؛ کارکرد دراماتیکش چیست؟

گرفتاری بیش از حد در مایه های ملودرام تلویزیونی

-دیالوگ‌نویسی سست تلویزیونی؛ نتیجه حضور یک فعال صدقسمتی‌های تلویزیون در قامت تهیه‌کننده؟ ای کاش تهیه‌کننده خبره سینما پای کار بود

دیالوگ
— #بو آخرین چیزیه که آدم از یادش میره

جوک
—مامور خبره سازمان از بالادست می‌پرسد در کاهها اسلحه جاسازی شده؟

—کاشت ناخن و مژه مصنوعی برای #لیلا_زارع

—پزشک مملکت، کل زندگی خصوصی را در دو دقیقه نزد بیمار نفوذی لو داد

—نیروی حراست حزب جمهوری به مانند نیروی اطلاعاتی درباره همه چیز با مافوق دیالوگ می‌کند

پرسش اول و آخر

—چرا برای کاراکترسازی مجاهدین، قدری غور نمی‌کنند در زندگی خانوادگی آنها؟ و چکیده ای نمی‌گویند از چگونگی جدایی از خانواده و پیوستن به خانه تیمی؟ این گونه بهتر نمی‌شود معلولیت آنها را توجیه کرد؟

ضد؛ عوارض ضدقسمتی؟
ضد؛ عوارض ضدقسمتی؟




#بدون_قرار_قبلی؛ ملال‌آور و بسان تابعی ثابت با مشتقات صفر!/دلار سی تومنی و بادگلوی فندقی؟؟

سینماروزان/محمد شاکری:

-خسته کننده، ملال آور، بر مدار تابع ثابتی با مشتقات متوالی صفر

-نیم ساعت اتلاف وقت ابتدایی در اروپا؟ چرا نمی‌شد داستان را از ایران شروع کرد؟ فاخر یعنی اروپاگردی؟

-صابر ابر با همان میمیک #بی‌رویا و همان خونسردی ظاهری، اینجا هم هست

مکث های گاه و بیگاه پگاه که مثلا معلوم کند سی سال اروپا بوده؟ سی سال زندگی در اروپا باعث لکنت زبان می‌شود؟

-راستی این پگاه است در این پروژه ارگانی؟ مگر مادر محترمه ننالیده بود از ویژه‌خواری‌های ارگانی و توصیه نکرده بود به امساک و تکیه بر کَد یمین و تولید مستقل؟

-کودک ناراضی را وارد کرده که از ملال بکاهد و لابد با دگردیسی نهایی، کودک آرام گیرد

+کارگردان خودش هم وارد می‌شود در قامت خادم! چه بهش میاد…

اجرا؟ شعیبی بدجوری عقب مانده؟ نه از بانی ورودش به سینما‌. امثال حسین دارابی،هادی حجازی فر، علی حضرتی و حتی امیرعباس ربیعی هم از شعیبی پیش افتاده اند! چرا؟ چون با تکلیفِ روشن فیلم می‌سازند و نه برای خوشامد هم این و هم آن! بهروز همیشه متواضع! چه کسی گفته همچنان راه رستگاری راهنمای چپ و پیچش راست است؟؟

-این شتربازی چه می‌گوید که از #روز_بلوا تا #بدون_قرار_قبلی را درنوردیده؟

بودجه هنگفتی که یک‌طرف فارابی است و طرف دیگر تصویرشهر صرف چه شده؟ سفر اروپا؟ کرایه شتر؟ اجاره هتل در مشهد؟ کاش ریزهزینه‌های چنین پروژه‌های نیز مشمول شفاف سازی شود؟

-پیام؟ می‌خواهد از عواقب تندروی‌های آقای سابقا اصلاحاتچی بگوید که سازندگی بیرونی‌اش، زندگی را ویران کرده و فرزند را بیگانه؟

در  زمانه ای که خط فقر به ده میلیون رسیده این قصه دهه هشتادی که لابد ؟ برای به خود آمدن  تکنوکرات‌های مسلمان اصلاحاتچی و کارگزارانی نوشته شده  کارکردی دارد؟ تاثیر گذاری دارد؟

– دیگر زمانه صحبت از تقابل  آخرت و دنیا گذشته و بحث محکومیت ایمان پروتستانتیزمی که به آبادانی و رونق اقتصادی می اندیشد بحث عبث و پوچی است، الان با هر ایمانی باید به فکر شکم گرسنه ها باشیم حتی شده با توزیع اینترنتی سیب زمینی و برنج و روغن!

پرسش اول و آخر

— داستانی که فیلم برگردان آن است ، به آروغ روشنفکرنمایانه مذهبی از نوع  فندقی اش نمیماند در زمانه دنیاگرایی مسئولین دهه هفتاد و اوايل هشتاد!؟
آیا  امروز با دلار نزدیک به سی هزار تومن هم میشود آروغ فندقی زد؟

بدون قرار قبلی؛ دلار سی تومنی و بادگلوی فندقی
بدون قرار قبلی؛ دلار سی تومنی و بادگلوی فندقی




#بی‌رویا؛ املت تخم بلبل در شاترآیلند!؟

سینماروزان/حامد مظفری:

+ظرافت در تصویرسازی

+شروع به‌موقع با ورود زن خفاشی

+گره افکنی درجا

+ورود به ماجرای کلاهبرداری‌های موسسات خیریه -صد حیف که همین پیرنگ را ادامه نمی‌دهد و می‌افتد به سایکو‌بازی

-قضا و قدر را پیوند زده برای پیشبرد داستان؟ که ریتم نیفتد

-صابر ابر همچنان گرفتار دور باطل جوان خشمگین #آقایوسف

-اینجا کجاست؟ ایران؟ سوئد؟ دانمارک؟  غیر ایرانی کردن فضا برای خاک پاشی بر فقدان ربط علت و معلولی میان وقایع تا هر ناممکنی در جهان فیلم ممکن شود؟

-سوار کردن صداهای گوشخراش برای آن که آوانگارد بزند؟

-جاهایی یادآور #شاتر_آیلند اسکورسیزی!

-جاهایی یادآور خط کلی #مارال که زنی، زن دیگر را وارد زندگی کرده و زودتر از دیگران آلوده می‌شود به شک و دودلی

-جاهایی یادآور بازی‌های ذهنی #اعترافات… که هومن سیدی متاثر از #ممنتو‌ی نولان ساخته بود

-جاهایی یادآور کمدی #زن_بدلی که خودش کپی #مرد_خانواده برت راتنر بود

-هومن سیدی تهیه کننده کار است و این همه گرته برداری؟؟ هومن جان! گرته برداری از آثار گمنام لاتین به‌صرفه‌تر نیست؟

+گرته برداری از داخل و خارج ایرادی ندارد ولی منوط به بومی سازی که اگر نشود، به قول مرحوم جلال مقدم می‌شود املت تخم بلبل!

بی رویا؛ املت تخم بلبل
بی رویا؛ املت تخم بلبل!؟؟




حرفهای حسین دارابی کارگردان “هناس” که روایتی دیدنی ارائه داده از اتفاقات منجر به ترور داریوش رضایی‌نژاد⇐وقتی فخری‌زاده ترور شد فهمیدیم که باید “هناس” را ساخت!/همسر شهید رضایی‌نژاد بسیار روشنفکرتر از آن بود که فکر می‌کردیم!/ذهن ایشان بسیار باز بود و احتمال دخل و تصرف را پذیرفت!/گیر برخی از کارهای بیوگرافیک این است که می‌خواهند عین زندگی واقعی باشد ولی همسر شهید رضایی‌نژاد، دریافت که سینما زبان خاص خودش را دارد!/موسیقی شجریان را خیلی‌ها می‌گفتند در “هناس” نگذارید ولی همسر شهید تاکید داشت، باشد!/تمام آنها که بعد از زدن احمدی‌روشن از فعالیت‌های هسته‌ای بیرون آمدند، رئیس و مدیر شرکت‌های مهم شدند!/خیلی‌ از بازیگران با این مضامین مشکل داشتند و نیامدند!/یک‌سری بچه‌مسلمان‌ بودند که در این سینما بد عمل کردند و بدنامی‌اش برای ماست!/صد فیلم دفاع مقدسی داشتیم و ممکن است برخی از آنها همچون کرفس باشند اما یک فیلمی از رسول ملاقلی‌پور می‌بینید که چهار ستون بدن شما می‌لرزد!/ضرغامی گفت کاری که ما سال‌ها نتوانستیم انجام دهیم شما می‌کنید!/طیف موسوم به انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌ها باید در عمل به این باور برسند که گفتمان را گسترش دهند و مردم را جذب کنند

سینماروزان: ازجمله آثار زندگینامه‌ای چند سال اخیر سینمای ایران “هناس” است که روایتی دیدنی ارائه می‌دهد از وقایع منجر به ترور شهید داریوش رضایی‌نژاد‌‌.

حسین دارابی کارگردان “هناس” در گفتگو با روزنامه فرهیختگان از برخی دغدغه‌های خود برای ساخت این فیلم حرف زده است.

متن گفتگوی دارابی با فرهیختگان را بخوانید:

*ایده اولیه ساخت هناس از کجا شروع شده است و چه دغدغه‌ای باعث ساخت این فیلم شد؟

دغدغه فیلم هناس از 5، 6 سال پیش برای ما وجود داشت. 5 سال پیش در دفتر باشگاه فیلم سوره کار می‌کردیم، من، آقای ثقفی، نویسنده فیلم و آقای شفا در همان جلسه‌ای که داشتیم خیلی صحبت کردیم و برای ما مهم بود که چرا درباره صحنه ترور شهید رضایی‌نژاد که آنقدر ترسناک بود، فیلمی نساختیم؟ چرا دادخواستی ارائه نکردیم درباره این کاری که با ما کردند؟ اگر هر کشور دیگری بود کلی فیلم درباره آن می‌ساختند و این موضوع را پر رنگ ‌کرده و تصویر این ترور را در تاریخ خود ماندگار می‌کردند. خیلی دوست داشتیم این کار را انجام دهیم. مثل همه اتفاقات دیگر باید روزی برسد که احساس کنید یک علت تامه‌ای برای کارتان به‌وجود بیاید تا این اتفاق شکل گیرد. آن علت تامه شهادت شهید فخری‌زاده بود. روزی که شهید فخری‌زاده به شهادت رسیدند و ترور شدند و کماکان رکورد تلخ‌ترین و تراژیک‌ترین ترور را ترور شهید رضایی‌نژاد دارد. شاید دو روز بعد از آن در دفتر نشستیم و گفتیم جایز نیست کار دیگری انجام دهیم وقتی این تکرار می‌شود. تکلیف ما این است که بسازیم. این گام اول شکل گرفتن فیلم سینمایی هناس بود.

*غیر از این ایده دیگری بود که بخواهید به سراغ آن بروید؟

وقتی کار مصلحت تمام شد، باید برای کار بعدی چه کار می‌کردیم؟

*از قبل چیزی نداشتید؟

یک‌سری طرح و نوشته داشتیم. یکی دو ماه چند جلسه گذاشتیم، ساعت‌ها حرف زدیم که چه طرحی را انتخاب کنیم. بالاخره به این رسیدیم که باید این را کار انجام دهیم. می‌دانستیم کار اینچنینی برای یک سری آدم‌هایی که حضور دارند مشکلاتی ایجاد می‌کند. علاوه‌بر اینکه یک‌بار پیه این مدل کار به تن‌مان خورده بود. درخصوص مصلحت کار را پیش بردیم و در مرحله‌ای کار تعطیل شد. تصمیم گرفتیم با خانم پیرانی صحبت کنیم و در جلساتی ایشان را خواستیم و زحمت کشیدند حضور داشتند و صحبت کردیم. این جلسات خیلی روشن بود و ایشان روشنفکرتر و خوش‌تعامل‌تر از چیزی بودند که فکر می‌کردیم. ذهن ایشان بسیار باز بود. گفتیم نمی‌خواهیم مستند بسازیم، فیلم سینمایی می‌سازیم و احتمال دخل و تصرف وجود دارد. ایشان اینها را پذیرفتند و هرچه جلوتر رفتیم دیدیم این فکری که برای ساخت کار داشتیم چقدر درست است و در جایی مطمئن شدیم باید این کار را انجام دهیم و بالاخره قطعی کردیم و جلسات مفصلی با ایشان داشتیم و حرف زدیم. به طرح اولیه رسیدیم و شروع به نوشتن فیلمنامه کردیم و کار پخته‌تر جلو رفت.

*در مورد انتخاب بازیگر، خانم پیرانی نظری داشت؟

با ایشان فقط در قسمت پژوهش به‌طور مفصل جلساتی داشتیم و بعد از آن دیگر هیچ کاری نداشتند تا نسخه اولیه فیلمنامه را خواندند. آنجا هم نکته‌ای بیان نکردند، بازنویسی‌های مکرر کردیم و هیچ‌کدام را نخواندند و هیچ نظری در انتخاب بازیگران ندادند. می‌توانم بگویم که هیچ کاری نداشتند و فقط چندبار به دعوت ما سر صحنه آمدند و نگاه کردند و رفتند تا یک هفته، 10 روز پیش که نسخه نهایی کار را دیدند و این حد اعتماد ایشان عجیب بود.

*برای انتخاب نقش شهید رضایی‌نژاد نظری ندادند؟

اصلا، واقعا اتفاق خوبی بود. اگر همکاری ایشان نبود کار به نتیجه نمی‌رسید و یا بارها کار می‌خوابید و یا به قهقهرا می‌رفت. گیر برخی از این کارها این است که خانواده‌ها می‌خواهند شبیه زندگی واقعی آنها باشد، مستند باشد و این جذاب نمی‌شود. سینما مقتضیات و زبان خود را دارد.

*یک علت تامه یعنی ترور شهید فخری‌زاده باعث شد تا شما این کار را بسازید، اما با دو مساله در این کار مواجه هستید، یک بحث ترور و اتفاق واقعی‌ای که می‌افتد و بحث دیگر، موضوع درام است که به موضوع سرگرم کردن و تاثیرگذاری برمی‌گردد، شما اهل حس برانگیختن هستید، چقدر به این موضوع در فیلم توجه کردید؟

نکته اول این است که ما دغدغه داریم. خیلی هم دغدغه داریم ولی وقتی در سینما وارد شدیم صدر اولویت‌ها جذابیت است تا با این جذابیت، مخاطب را درگیر کنیم، حس مخاطب را درگیر کنیم و با خود به سینما بکشانیم. ما در سینما فیلم می‌سازیم و الا می‌توانستیم کارهای دیگری را انجام دهیم. وقتی این میزان زحمت کشیدیم و در فیلم کوتاه کلی تمرین کردیم که بگوییم من چطور می‌توانم مضامین خود را در زبان سینما بگویم طوری که برای مخاطب جذاب باشد و بپذیرد و آن را پس نزد. این موضوع در صدر و اولویت است. ما دغدغه را داریم اما از طرف دیگر باید ببینیم که چه چیزی باعث جذابیت می‌شود، وقتی وارد این مدل ساخت بیوگرافی می‌شویم، محدودیت‌ها بیشتر است ما محدود بودیم و نمی‌توانستیم زندگی ایشان را محدود کنیم و باید کلیت زندگی ایشان را همچون امانتی در دست خود نگاه می‌داشتیم. اما خانم پیرانی همه‌جوره به ما لطف داشتند و کمک کردند.

*خود ایشان مطالبی در اختیار شما قرار دادند؟

بله، خیلی مفصل حرف زدند، خاطرات گفتند و همکاری زیادی کردند.

*مستندهایی را که درباره ایشان ساخته شده بود، دیدید؟

بله، یک تعدادی را دیدیم و خود ایشان مفصل‌تر توضیح دادند، عکس نشان دادند و نکاتی بیان کردند. ما در فیلم سعی کردیم این نکات را طوری انتخاب کنیم که درام هم خوب دربیاید و نمی‌خواستیم وجوهی را نشان دهیم که به کلیت زندگی ایشان خدشه وارد شود. ایشان شناخته‌شده و معروف هستند، خیلی برای ما ترسناک بود که مردم چه می‌گویند و خیلی از سیاسیون که ایشان را به‌عنوان فرد بزرگی می‌شناسند چه می‌گویند و این چالش بزرگی برای ما بود.

*وقتی دراماتیک به شهید رضایی‌نژاد نگاه می‌کنید غیر از صحنه ترور، چه چیزی در این داستان دیدید؟

یک زنی که به شدت زندگی خود را دوست دارد، کم‌کم می‌فهمد شوهرش وارد فضاهای امنیتی شده که روی آن حساس هستند، همکاران او را زده‌اند و می‌خواهد زندگی خود را نگه دارد، چون زندگی‌اش را دوست دارد. آنقدر برای این زندگی می‌جنگد با تمام ترس‌هایی که دارد و به نقطه‌های عجیبی از این ترس می‌رسد و بعد می‌فهمد شوهر خود را همانطور که هست باید بپذیرد. این نقطه‌ای است که قهرمان ما به آن می‌رسد. این دراماتیک است.

*مقام تسلیم و رضایت است.

بله، فشارها به او بیشتر می‌شود و از طرف دوستان و اقوام این فشارها وجود دارد که از این فضا بیرون بیایید و راحت شوید. تهدید و شک در همه چیز برایش وجود داشت. در آخر می‌پذیرد که شوهرش را آن طور که هست بپذیرد. در مقابله با فرهاد به اینجا می‌رسد که شوهر را آن طور که هست دوست بدارد و چون این برای من جذاب است و پای این می‌ایستد هر چند پایان تلخی دارد ولی قول مردانه به شوهر خود داده و تا آخر می‌ایستد و دست فرزندش را می‌گیرد و می‌رود که این آینده را بسازد. این به‌نظر ما دراماتیک است. مساله حل شده است ولی اذیت شدیم تا این دراماتیک دربیاید.

*نسبت داستان و واقعیت چطور بود؟ چقدر داستان به واقعیت نزدیک است؟

ببینید ما روح کلی زندگی ایشان را در فیلم داشتیم. شهید فضای فکری و ذهنی اینچنینی داشت درصورتی که با فضای ذهنی من مخالف بود و من با فضای فکری و سیاسی شهید اختلاف‌نظر دارم، ولی بالاخره امانت بود. موسیقی شجریان را خیلی‌ها می‌گفتند نگذارید ولی خانم پیرانی تاکید داشتند این را حفظ کنند. شهید این موسیقی را گوش می‌کرد و عکس با شجریان داشته و به‌نظرم این خیلی جذاب و خوب است که بگوییم هر گرایش سیاسی‌ای که وجود دارد همه پای مملکت ایستاده‌اند. در این فضای آشفته و تبلیغاتی که در مملکت است و همه می‌گویند فرار کنید، هیچ چیز این مملکت به‌درد نمی‌خورد یک کسی با اینکه عقاید سیاسی او مورد قبول من نوعی نبوده است، ولی پای مملکت خود ایستاده است.

به خانم یپرانی گفتم اجر این آدم شهادت بوده است، در شرایطی که می‌توانست رها کند. خیلی‌ها می‌توانستند این کار را انجام دهند، ولی خود را به آن راه زدند و داریوش پای کاری که کرد ایستاد، چون فکر می‌کرد درست است. نقد داشت ولی این کار را کرد. خوشحالم این فیلم را ساختیم. مهم‌ترین چیزی که الان در جمهوری اسلامی نیاز داریم و به‌نظرم سال‌ها است از آن فاصله گرفتیم و فکر می‌کنیم هر کسی انقلابی‌تر باشد خوب است و هر کسی از این دایره بیرون رفت از ما خارج است. این دایره باید بزرگ باشد همانطور که پیامبر این‌طور بود. این کشتی نوح است و هر کسی با هر عقیده‌ای باید سوار شود. باید به‌حدی سعه صدر داشته باشیم که این را بپذیریم. من نمی‌گویم از عقاید خود کوتاه بیاییم.  عقاید خود را داریم ولی باید مردم را جذب کنیم. انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌ها باید به این برسند که گفتمان را باید گسترش داد و باز کرد.

*ایراد دیگری که از خیلی‌ها در این چند وقت می‌شنوم این است که شما در این قصه و روایت وحید رهبانی را دارید که به شکل ضدقهرمان است، از طرف دیگر اگر این مشکل شرکت نبود یعنی دست شهید بازتر بود و در جای دیگری کار می‌کرد، پس در نتیجه بیرون می‌آمد و قصه ماموریت و وطن‌دوستی کمرنگ‌تر می‌شد. این برای من سوال بود ولی این ایراد را از بقیه می‌شنیدم که گیر کار الان این بود که شرکتی نبود که به او کار بدهند؟

ببینید این تصور شهره بود. شهره فکر می‌کرد اگر کاری برای شوهر او باشد و بیرون بیاید راحت‌تر این کار را می‌کند. درصورتی که داریوش کاری به شغل نداشت بلکه مسئولیتی روی دوش خود احساس می‌کرد که دوست نداشت این مسئولیت را روی زمین بگذارد. دوست داشت مسئولیتش را تا انتها پیش ببرد و کسی نبود که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. دوستان او را زدند ولی تا ته ایستاد، چون مسئولیت‌پذیر است. آقای پناهیان در جایی می‌گوید یکی از ویژگی‌هایی که باید داشته باشیم مسئولیت‌پذیری است که مساله مهمی در همه جا و همه چیز است. یک مادر را می‌بینید که هیچ عقیده‌ای ندارد ولی مسئولیت‌پذیر است. می‌داند در قبال فرزند خود مسئولیت دارد. خیلی فرق می‌کند. این چیزی است که در ما کمرنگ شده است. فکر می‌کنیم به من چه ربطی دارد، من چه مسئولیتی نسبت به خانواده و همسر خود دارم، حال جامعه بماند. درصورتی که همه ما نسبت به همدیگر مسئول هستیم. این تصور شهره است که فکر می‌کند اگر بیرون بیاید بهتر است درصورتی که متوجه می‌شود این تصور او است که فکر می‌کند اگر بقالی بزند بهتر است تا پیش او کار کند. ما خطی روی این می‌کشیم که تصور شهره بود و داریوش هیچ‌وقت این واقعیت را نمی‌پذیرفت، اینکه اگر بیرون می‌آمد ترور نمی‌شد. برای داریوش دغدغه است نه اینکه کار برای او نیست. من یک خاطره‌ای بگویم که بچه‌های فردو می‌گفتند همه بچه‌های ما که بعد از زدن احمدی‌روشن بیرون آمدند، بسیاری بی‌خیال شدند و برخی دیگر رئیس و مدیر شرکت‌های مهم هستند. اینها نخبه‌اند و به‌راحتی بیکار نمی‌مانند. در فیلم واقعیت این نیست و این تصور شهره بود که بگوییم جایی برای کار برای داریوش نیست و شهره درنهایت می‌فهمد اشتباه فکر می‌کرد و می‌فهمد شوهر او این کاره نبود که این مسئولیت را زمین بگذارد.

*برای انتخاب بازیگران محدودیت داشتید؟

چه محدودیتی؟

*اینکه در نظر شما چیز دیگری باشد ولی اتفاق نیفتد.

وقتی کارگردانی می‌خواهد فیلمی بسازد یکی از مهم‌ترین قسمت‌ها انتخاب بازیگر است. خیلی کار سختی است، کار سخت و طاقت‌فرسا؛ بالاخره شما لیستی برای این فیلم دارید. برخی درخواست پولی که دارند به شما نمی‌خورد، یکی زمان ندارد.

*اینکه مجبور شده باشید بازیگری را انتخاب کنید.

خیر، قطعا مجبور نشدیم. تفکرم همیشه این است که اگر فیلمم با بازیگر درنمی‌آید آن فیلم را نمی‌سازم. هیچ‌وقت وارد این ریسک نمی‌شوم، چون چند میلیارد تومان هزینه می‌شود و حیثیت خود را گذاشتیم. مگر می‌شود مجبور شوم با بازیگری فیلم را بسازم که کار درنیاید؟ این کار را نمی‌کنم، همانطور که ماه‌ها سر انتخاب بازیگر در پیش تولید صبر کردیم. یکی از مهم‌ترین چالش‌های ما انتخاب بازیگر بود. این لیست را داریم و برخی فیلمنامه را دوست ندارند، برخی با مضمون مشکل دارند.

*این را می‌خواستم بپرسم.

نمی‌خواهم وارد این حوزه شوم. البته ترسی ندارم.

*اسم نمی‌خواهیم ولی در این خصوص توضیح دهید.

اسم نمی‌برم ولی شکی در این نیست که یک‌سری آدم‌ها نه فقط در سینما، شاید خیلی جاها نسبت به برخی موضوعات گارد دارند و حاضر نیستند برای آن هزینه بدهند. شما چادر سر می‌کنید و جایی می‌روید که شاید این را نپذیرند و پای این می‌ایستید و شاید کتک این را هم بخورید ولی برخی وارد این چالش نمی‌شوند. این تعداد کم نیستند و شاید هرکسی نخواهد هزینه این کار را بدهد.

*شاید اعتقاد ندارد.

بله. برخی هم اعتقاد ندارند. این وجود دارد.

*چه درباره این صحبت کنیم یا نکنیم، این مساله جدی و الان مبتلا‌به است. امیر جدیدی در فیلم اصغر فرهادی بازی می‌کند و به کن می‌رود و می‌بینید چه اتفاقی می‌افتد و از او چه سوالاتی کردند و رها نمی‌کنند. پس این مساله‌ای نیست که اشاره نکنیم و باید درباره این حرف زد. اگر موضع ما حق است و حق داریم طلب داشته باشیم، چرا پای کار نمی‌آیید، این به‌خاطر مخالفت با مضمون فیلم است؟

بالاخره آدم‌ها اختیار دارند. دو وجه دارد: یکی اینکه فرد اختیار دارد و می‌تواند نیاید.

*درست است، کسی را نمی‌شود زور کرد، ولی می‌توان نقد کرد.

خیلی‌ها با این مضامین مشکل دارند و حاضر نیستند پای این کارها بیایند. در عوامل ما چه پشت و چه جلوی دوربین بودند کسانی که با این مضامین مشکل داشتند و نیامدند ولی خانم زارعی و آقای شعیبی فیلم را با حس آمدند و بحث مالی تنها مطرح نبود. بحث مالی در این میان مطرح نبود و شاید به خیلی از بازیگران رقم‌های عجیب هم پیشنهاد کنید؛ نمی‌آیند. در کارهای قبلی من بود که رقم‌های عجیب می‌گفتیم ولی نمی‌آمدند. خانم زارعی و آقای شعیبی آمدند و کار را دوست داشتند که مهم‌ترین مساله است، و بعد به کارگردان اعتماد می‌کنند و می‌دانند این فیلم جذابی است و شعاری نمی‌شود و درمی‌آید. این دو نفر فیلمنامه را دیدند و خوش‌شان آمد و انتخاب کردند.

*برعکس این موضوع هم وجود دارد که کسی در فیلم شما با این مضمون بازی می‌کند و بعد در انتخاب‌های بعدی به مشکل بخورد؟

لازم است مطلبی را بیان کنم؛ اینکه خانم زارعی در فیلم آقای فرهادی بازی کرده و در فیلم آقای حاتمی‌کیا هم بازی کرده است.

*بعد از اینکه در فیلم حاتمی‌کیا بازی کرد، در فیلم فرهادی بازی نکرد.

شاید آقای فرهادی نخواست.

*خط بازیگری زارعی از جایی تغییر کرد.

اینچنین نیست. مگر در کار «ایده اصلی» بازی نکرد؟

*ایده اصلی کار خانم موگویی بود و خب خیلی هم خط فکری متفاوتی با ما ندارند. منظور من این است که بچه‌های آن‌طرفی بعد از بازی کردن در یک‌سری فیلم‌های دیگر، با این بازیگران کار نمی‌کنند. چند سال پیش با بابک حمیدیان صحبت می‌کردم و می‌گفت وقتی در «چ» بازی کردم با این مشکل مواجه شدم. البته شاید بعدا این موضوع را حل کرد.

این وجود دارد و نمی‌خواهم بیان کنم اصلا نیست. اما بالاخره کسی که کار خود را خوب بلد باشد، کار می‌کند. خیلی از عوامل فیلم‌ها هستند که با دوطرف کار می‌کنند. خانم زارعی نمونه این است. می‌گفت همان زمان که در فیلم «گزارش یک جشن» بازی می‌کرد، در «جدایی نادر از سیمین» هم بازی می‌کرد. کاری نداریم با چه مضمونی است ولی ابراهیم حاتمی‌کیاست.

*آن زمانی بود که حاتمی‌کیا با اصغر فرهادی رفیق بود.

این هم باشد ولی این فضا وجود دارد. شما کار خود را بلد باشید در همه‌جا کار می‌کنید. باید کار را درست انجام دهیم و فیلم خوب بسازیم. وقتی فیلم را خوب بسازید، دیده می‌شود، منتقد هم دوست دارد، حتما کار سخت‌تر است. با حاتمی‌کیا درباره این کار صحبت می‌کردم، می‌گفت وقتی شما بچه‌مسلمان هستید و یک مضمون انقلابی هم کار کنید، باعث می‌شود پایین بروید، چون عده‌ای می‌خواهند حال شما را بگیرند، نقد کنند و باید تلاش کنی خود را به صفر برسانی و بعد از صفر به بالا بیایی. یک موضوع تلخ انتخاب کنم همان ابتدا ده پله بالا رفتم. این خیلی برای ما چالش است ولی برای من جذاب است و دوست دارم وارد این چالش شوم و کاری کنم و بگویم فیلمی درباره شهدای هسته‌ای ساختم ولی کاری می‌کنم که بدون چشم قرمز از سالن بیرون نروید. کار سختی است. ادعای من نمی‌شود ولی تمام تلاشم را می‌کنم که بگویند این کار را کردند و این مقدار تلخ اقدام کردند. زمانی که جنگ در این مملکت خیلی رسمیت نداشت (حداقل بین برخی هنرمندان اینچنین بود)، آقای حاتمی‌کیا، فیلم «از کرخه تا راین» را می‌سازد، فیلم «آژانس شیشه‌ای» را می‌سازد. اگر فیلم را قوی و هنرمندانه بسازید، گاردها را باز می‌کنید و انسان‌ها را با خود همراه می‌کنید، این ویژگی سینماست، این ویژگی هنر است که شما را همراه می‌کند. استاد فرشچیان که تابلوی نقاشی از حماسه عاشورا می‌کشد هرکسی در دنیا نگاه کند برایش سوال پیش می‌آید که جریان این نقاشی چیست؟ این ویژگی هنر است که مرزها را در می‌نوردد.

*پس شما این مبارزه را پذیرفته‌اید.

حتما همین‌طور است. ما در این چالش هستیم. دو وجه دارد؛ یک وجه این است که یک‌سری بچه‌مسلمان‌ بودند که در این سینما بد عمل کردند و بدنامی‌اش برای ماست و ما باید خود را ثابت کنیم که ادعایی نداریم و نیامدیم شعار بدهیم و حتما مضامین و دغدغه‌هایی داریم.

اصلا به سینما آمدم که فیلم بسازم و حتما دغدغه‌هایی دارم که در فیلم می‌آید، چه بخواهم و چه نخواهم. من را بکشند نمی‌توانم فیلمی بسازم که در انتها لجن باشد. من کیف می‌کنم در فیلمم، یک قهرمان نشان دهم و اسلوموشن هم می‌سازم و این من هستم و کاری نمی‌توانم بکنم. نمی‌خواهم و نمی‌توانم قهرمانی نشان دهم که در انتها گریان باشد. شخصیت من این نیست. بالاخره وقتی وارد این عرصه می‌شویم این چالش‌ها را داریم و باید با اینها بجنگیم.

*یک تلقی و دسته‌بندی درمورد فیلمسازان وجود دارد که برخی از آنها، فیلمسازان ایدئولوژیک هستند و برخی دیگر در سینمای مستقل فیلم می‌سازند. شما این را قبول دارید؟

مگر می‌شود کسی ایدئولوژی نداشته باشد؟ مگر امکان دارد؟ مگر می‌شود کسی در سینمای دنیا فردی جدی باشد و ایدئولوژی نداشته باشد؟ این امکان ندارد. پشت صحنه فیلم «فهرست شیندلر» را می‌دیدم و در آن گریه می‌کردند و می‌گفتند اینجا آدم‌هایی بودند که کشته شدند. چون لوکیشن آن فیلم در لهستان بود. حالا مگر می‌شود گفت که کارگردان این فیلم ایدئولوژی نداشته است؟ ایدئولوژی داشته که این فیلم را ساخته. من فکر می‌کردم فرد تکنیکی باشد ولی وقتی پشت صحنه را دیدم، فهمیدم چقدر ایدئولوژیک است. هنر جوشش است و فیلم هم جزئی از هنر. مگر می‌شود یک آدمی ایدئولوژی نداشته باشد. صد فیلم دفاع مقدسی داشتیم و ممکن است برخی از آنها همچون کرفس باشند و هیچ حسی نسبت به آن ندارید اما یک فیلمی از رسول ملاقلی‌پور می‌بینید که چهار ستون بدن شما می‌لرزد از اینکه چه شده است. آنهایی که می‌گویند هیچ ایدئولوژی‌ای ندارم و نمی‌خواهم فیلم ایدئولوژیک بسازم، این‌که خودش برآمده از یک ایدئولوژی است. پودوفکین، سینمای روسیه تا سینمای موج نوی فرانسه، نیویورک و… ایدئولوژی داشتند. همه یک ایدئولوژی داشتند که با تمام وجود فیلم‌هایی ساختند که ماندگار شده است. حتما در فیلم‌های کوبریک ضدآمریکایی بودن، معلوم است که جدی به سیاست کلی آمریکا نقد دارد و تلاش می‌کند این را بیرون بزند.

البته عبارتی که برای این جنس فیلمساز به‌کار می‌برند این است که فیلمساز وابسته است. شما هم فیلمساز وابسته هستید؟

این را می‌گویند و این طبیعی است. من ابایی از این حرف ندارم و تکلیف من با خود و فیلم‌هایم مشخص است. من ژورنالیست نیستم که بگویم فلان هستم، من با شما خودمانی صحبت می‌کنم و فیلمساز هستم. برای اینکه بفهمید چه فیلمسازی هستم، فیلم‌های من را ببینید؛ می‌فهمید، حرفم در فیلم‌ها بیان می‌شود. به قول آقای حاتمی‌کیا در فیلم‌ها عریان می‌شویم. من هم این را بیان می‌کنم و هرچه عقیده دارم در فیلم بیان می‌کنم. تکلیف ما مشخص است ولی به‌عنوان یک فیلمساز نمی‌خواهم به غیر از فیلمم حرف بزنم. از این هم ترسی ندارم؛ ولی زبان اصلی من سینما و فیلم است و این‌طور می‌خواهم حرف بزنم.

*حالا که این وابسته بودن را قبول دارید، به نقدهایی که در فیلم‌هایتان می‌کنید، می‌رسیم. به‌طور مشخص فیلم «مصلحت» که هنوز فرصت اکران به دست نیاورده است، چطور می‌شود در فیلم آخوند فاسد نشان می‌دهید، امنیتی ناجور نشان می‌دهید پس آن‌چیزی که نشان نمی‌دهید و به آن نقد نمی‌کنید؛ کدام است؟

من نمی‌توانم بگویم چه چیزی را نشان نمی‌دهم، من به خیلی از چیزها نقد دارم، به خیلی از این مدیریت‌های اجتماعی، با انتخاب‌های اشتباه و… نقد دارم.

می‌خواهم بدانم مرز خود را با آن برانداز و کسی که اعتقادی به چیزی ندارد، چگونه مشخص می‌کنید؟

در فیلم من مشخص شده است. فیلم مصلحت را کنار بگذاریم، در فیلم‌های من تکلیف معلوم است. من خط‌قرمزهایی در فیلم خود دارم. خطی نیست که بکشم و بگویم این را نشان می‌دهم و آن را نشان نمی‌دهم. تکلیف من مشخص است. من پیشینه و نظری نسبت به جمهوری اسلامی و انقلاب دارم.

*اما این ادعا وجود دارد که براندازها هم نقد می‌کنند.

اینها فرق می‌کند. آقای علیزاده در خارج کشور است، تکلیف او مشخص است و نقد می‌کند و حتی خود رهبری را هم نقد می‌کند. نقد معلوم است ولی نقد مغرضانه با نقد مصلحانه فرق زیادی دارد. من نمی‌توانم تعیین کنم این نقدها کجاست ولی مشخص است کسی که جمهوری اسلامی را از اساس قبول ندارد، با کسی که قبول دارد و می‌جنگد تا کمک کند، در کجا فرق دارند. این آدم‌ها گاهی در مصداق هم اشتباه می‌کنند. یک زمانی آدم‌ها نیت مصلحانه دارند ولی وقتی فرم و تحلیل درستی ندارند، ضربه می‌زنند. اینها را هم قبول دارم ولی فرق اینها مشخص است. من می‌گویم یکی از چیزهای مهمی که الان وجود دارد این است که تا جایی خط قرمز است که مردم را ناامید کنیم. برای من ناامید کردن مردم، خط قرمز است. در پایان مصلحت و برخی از فیلم‌ها اینچنین شده که گفته‌ام زیادی است و باید بردارم، مخصوصا مصلحت این‌طور بود. مثلا در فلان سکانس فیلم تمام است و من می‌خواهم بگویم این ادامه دارد و آینده است و این آینده با همه تاریکی‌هایی که وجود دارد روشن است. من فرد متوهمی نیستم و تلخی‌ها و تاریکی‌ها را می‌بینم. من به آن منتقد هستم و در اقوام و دوستان بحث می‌کنم و می‌گویم اگر شما درباره این مساله حرف می‌زنید من بابت این هزینه دادم، سه فیلم ساختم که اجازه ندادند بسازم، فیلم من را توقیف کردند. من این را بیان می‌کنم، منتقد هستم و بابتش هزینه می‌دهم و وسط گود رفتم. فقط حرف و غر نمی‌زنم، بلکه وسط گود رفتم. غلط و اشتباه هم دارم و یک جاهایی خطا می‌کنم، ولی خوشحالم که عمل می‌کنم، نه اینکه فقط حرف بزنم و غر بزنم. خط قرمز من این است که مردم را ناامید کنم و از این می‌ترسم.

*حالا که این وابسته بودن را قبول دارید، به نقدهایی که در فیلم‌هایتان می‌کنید، می‌رسیم. به‌طور مشخص فیلم «مصلحت» که هنوز فرصت اکران به دست نیاورده است، چطور می‌شود در فیلم آخوند فاسد نشان می‌دهید، امنیتی ناجور نشان می‌دهید پس آن‌چیزی که نشان نمی‌دهید و به آن نقد نمی‌کنید؛ کدام است؟

من نمی‌توانم بگویم چه چیزی را نشان نمی‌دهم، من به خیلی از چیزها نقد دارم، به خیلی از این مدیریت‌های اجتماعی، با انتخاب‌های اشتباه و… نقد دارم.

می‌خواهم بدانم مرز خود را با آن برانداز و کسی که اعتقادی به چیزی ندارد، چگونه مشخص می‌کنید؟

در فیلم من مشخص شده است. فیلم مصلحت را کنار بگذاریم، در فیلم‌های من تکلیف معلوم است. من خط‌قرمزهایی در فیلم خود دارم. خطی نیست که بکشم و بگویم این را نشان می‌دهم و آن را نشان نمی‌دهم. تکلیف من مشخص است. من پیشینه و نظری نسبت به جمهوری اسلامی و انقلاب دارم.

*چقدر به این امید نیاز است؟

به‌شدت الان به این امید نیاز داریم. حتی اگر نقد می‌کنیم باید مردم را امیدوار کرد. من در این شرایط با خیلی چیزها مشکل دارم، ولی عجیب به آینده امیدوارم و می‌دانم روزهای طلایی داریم. نه اینکه در توهم باشم، بلکه شواهد را می‌بینم و می‌دانم اتفاقاتی در این کشور می‌افتد. ما از یک جاهایی می‌گذریم و به تمدنی می‌رسیم که اتفاقات بزرگی می‌افتد. من می‌گویم به اربعینی می‌رسیم که در تمام زندگی این کشور جاری می‌شود. ما به این می‌رسیم. نشانه‌هایی وجود دارد. بسیاری از آدم‌ها امتحان می‌شوند، ولی آینده به‌شدت روشن است. به‌شدت جهان را بسیار زیبا می‌بینم.

*به‌نظر می‌رسد این اوج سخت بودن است، همچون زایمانی که صورت می‌گیرد و اوج سختی است.

درست است. این خط قرمز من است که هیچ‌گاه نمی‌توانم مردم را ناامید کنم. این واقعا یکی از خط قرمزهاست. این تلخ است. فیلم مصلحت هم به همین خاطر تلخ است، ولی فکر می‌کنم در انتها مخاطب می‌گوید قهرمان این فیلم با تمام مشکلاتی که داشت پای این مملکت ایستاد. شهره پیرانی، داریوش رضایی‌نژاد پای این مملکت ایستادند. سکانس ترسناکی بود، ساعت‌ها در سکانس پایانی فیلم حرف زدیم و شهره وقتی بیرون می‌آید داغان است و حال او بد است. نمی‌دانستم می‌توان در این چند دقیقه شهره را از اوج ناامیدی به یک امید و ادامه راه برسانم. لطف خدا بود که به‌نظرم این شده است. این یکی از خط قرمزهای من است که نباید مردم را حتی در بدترین شرایط ناامید کرد. این سنت انبیا است. ما می‌گوییم در بدترین شرایط، در زمان پیامبر یا حضرت نوح که می‌گویند حضرت نوح را در گونی می‌کردند و می‌زدند و شب دوباره تبلیغ می‌کرد. مگر پیامبر اسلام و ائمه ما کم از این دردسرها کشیدند؟ فرق اولیای خدا اینجاست که تحت تاثیر شرایط قرار نمی‌گیرند. همه به آینده نگاه می‌کنند و به‌سمت آینده روشن می‌روند. یک‌روز به پیامبر می‌گویند چه کردید؟ با چه امیدی ادامه می‌دهید؟ گفت صبر کنید ما چیزی می‌بینیم که شما نمی‌بینید. چه زمانی است؟ الان 1400 سال است که نشده، ولی یک روز می‌شود. چقدر آینده را درست می‌گویند و در بدترین شرایط باید صبر کنیم و مردم را امیدوار کنیم. البته این امید باید واقع‌بینانه باشد، نه اینکه مردم را متوهم کنیم. اینکه دست‌به‌دست هم دهیم خیلی کارها می‌توان کرد، همانند زمان سیل! اگر باهم باشیم اتفاقات عجیبی می‌توانیم رقم بزنیم و نباید خسته شد. این امید را نباید از دست داد و باید این را به مردم تزریق کرد.

*وقتی به مفهوم وطن اشاره می‌کنیم، با یک مفهوم کلی حفظ وحدت و تمامیت ارضی طرف هستیم که خیلی از آدم‌ها با طیف‌ها و تفکرات متنوع را کنار هم قرار می‌دهد؛ آدم‌هایی از جنس شهید داریوش رضایی‌نژاد که ممکن است در زمان حیات‌شان، دیدگاه سیاسی متفاوتی با مثلا شمای فیلمساز داشته باشند.

این را قبول دارم. ما همه در ایران زندگی می‌کنیم. این نکته مهمی است. ما سال‌ها این را بلد نبودیم. حداقل پدران ما این‌طور نبودند. آقای ضرغامی حرف خوبی زد وقتی فیلم مصلحت را دید، گفت خیلی خوب بود. آقای ضرغامی گفت کاری که ما سال‌ها نتوانستیم انجام دهیم شما می‌کنید؛ یعنی این دایره را باز کردید. ما قطب‌بندی کردیم، اصلاح‌طلب و اصولگرا کردیم و شما اینها را به‌هم نزدیک می‌کنید. باید به این برسیم. وجه سیاسی یک وجه است، ازنظر فرهنگی و قومیتی و… باید اینچنین باشد. تمام تبلیغ این است که این مملکت جای زندگی نیست. این نظر که راه افتاده از ایران برویم و هیچ اتفاقی در این مملکت نمی‌افتد فاجعه است. باید بگوییم همه ما گرد این کشور هستیم و همه باید بایستیم. اگر همچون دکتر حسابی را بسازیم، یکی از انقلابی‌ترین کارهای ممکن را کرده‌ایم. دکتر حسابی وسط غرب گفت می‌خواهم پای این مملکت بایستم. دکتر حسابی در بیابان‌ها رفته و نقشه ایران را درآورده است. اینچنین پای مملکت خود ایستاده است. با اینکه به دکتر چمران ارادت ویژه‌ای دارم و نسبت‌به دکتر حسابی انقلابی‌تر بود، دکتر حسابی این اندازه انقلابی نبود. ما باید درباره دکتری که اولین پیوند قلب ایران را انجام داد، فیلم بسازیم. پروفسور سمیعی هنوز به ایران می‌آید و می‌رود و دغدغه دارد، مرکز مغز در ایران راه می‌اندازد. اینها را باید روایت کنیم. اگر قبول کنیم وطن جای درستی است و همه به اینجا تعلق داریم، همه باید برای اینجا بجنگیم. هتل نیست که هروقت خدمات خوب نبود برویم. باید پای این فیلم ایستاد، خیلی از آدم‌ها این‌طور پای این ایستادند و برای آن جنگیدند. فقط نمی‌خواهم از چمران نام ببرم، دکتر حسابی، شهید رضایی‌نژاد و هزاران آدم دیگر همین‌طور بودند و در این مملکت کار می‌کنند و مردمی بی‌ادعا هستند. با همه سختی هم می‌جنگند. من آدم‌هایی را می‌شناسم که اصلا ظاهر انقلابی ندارند، اما ارادت زیادی به همین مفهوم وطن دارند. کارگاهی تاسیس کرده و ازسوی بیمه و مالیات و هزار جای دیگر اذیت می‌شوند، ولی ایستاده‌اند و کار می‌کنند. چقدر این ارزشمند است. دشمن می‌خواهد اینها نمایش داده نشود و بگوییم همه ناامید هستند و درحال مردن. ما در حد شعب ابیطالب نیستیم. ما که ادعا می‌کنیم کم‌کاری کردیم که آنها توانستند این میزان پیشروی کنند.

*آنطور که انتظار دارید امید در فیلم شما پرورانده شده است؟

من فکر می‌کنم درآمده است. در حد توان و قابلیت فیلمنامه که این میزان بود فکر می‌کنم درآمده است. شهره از یک نقطه به نقطه دیگر می‌رسد. فقط هم این نقطه پایان نیست. به‌نظر من شهره به نقطه‌ای می‌رسد که باید پای شوهر خود بایستد و شوهرش برای او ارزشمند می‌شود. من فکر می‌کنم این‌طور است.

*بیان کردید مخاطب باید با چشم قرمز بیرون بیاید و درگیر فیلم شود. این هم اتفاق افتاد؟

در خیلی از سالن‌های نمایش عمومی که مردم را می‌بینیم این مورد را زیاد می‌بینم. سعی می‌کنم با مردم حرف بزنم و این بازخوردها را بگیرم. من فکر می‌کنم این اتفاق می‌افتد. آن چیزی که در توان من است و برداشت دارم این را می‌فهمم.

*خانم منیر قیدی هم قشنگ از بچه‌ها پذیرایی کردند و خیلی خوب جواب می‌دادند.

بله. می‌خواهم بگویم اینجا جای ترسناکی است. وقتی می‌بینم همه هستند و موبایل‌ها روشن نمی‌شود می‌فهمم ریتم فیلم مخاطب را درگیر کرده و مخاطب ایستاده است. وقتی در صحنه ترور همه نفس‌ها حبس است، فکر می‌کنم توانستیم نزدیک شویم.

*نقش و جایگاه زادگاه شهید رضایی‌نژاد، تاثیر مهمی در روایت داستان این فیلم دارد. چرا نخواستید بیشتر آبدانان را نشان دهید؟ آیا صرف پوشیدن لباس تن بچه یا چند کلمه یا اصطلاح کفایت می‌کرد؟ درصورتی‌که این قابلیت را داشت که صحنه‌های اول فیلم از دشت‌های آنجا شروع می‌شد.

من محدودیت زمان داشتم. می‌خواستیم از اینجا شروع کنیم زمان کم می‌آوردیم. درست است آبدانانی بودند ولی به‌روز بودند. خانم پیرانی لهجه ندارد. این لباس که تن کردیم همان لباس آرمیتا است که ایده‌های زیادی داشتیم که تن او کنیم و می‌خواستیم بیان کنیم والدین او تحصیل کرده‌اند و می‌خواهند در خارج درس بخوانند. آنها را جایی گذاشتیم که از زمان جنگ می‌گوید و خاطرات خود را بیان می‌کند که در چادر بودیم و دیدیم اگر این را در بطن قصه بگوییم جذاب‌تر است. اینکه اینها اصالت‌هایی دارند، هرچند به‌روز و تحصیلکرده هستند، ولی به اصالت‌های خود پایبند هستند. می‌گویند این فرد بی‌ریشه‌ای است، ولی داریوش می‌گوید من بچه آبدانانم! بچه‌های شهرستان اگر سال‌ها در تهران زندگی کنند ولی اصیل باشند افتخار می‌کنند اصالت شهرستانی دارند و می‌گویند ما اینچنین هستیم. آدم‌های تازه به دوران رسیده این‌طور نیستند، سریع می‌خواهند لهجه خود را تغییر دهند و اصل خود را منکر شوند. آدم‌های اصیل این اصالت را حفظ می‌کنند و خانم پیرانی می‌گوید هنوز عاشورا و تاسوعا به آبدانان می‌رویم. کلی وسایل در صحنه برای خانم پیرانی است که جاجیم و گلیم و… دارد. اینها اصل و نسب‌دار و ریشه‌دار هستند. کلمه هناس را آوردیم که این اصالت کار می‌کند و فرقش با فرهاد این است، فرهاد بی‌ریشه و سطحی است. اینها با ریشه و اصالت‌دار هستند.

*همان‌قدر که از خانم پیرانی کمک گرفتید از آرمیتا هم کمک گرفتید؟

با آرمیتا هم صحبت‌هایی کردیم، نکاتی بیان کرد. آرمیتا در آن زمان بچه بود. مبهم و محو به یاد دارم.




درگذشت معاون نظارتی پاسخگو که شرایط رفع توقیف “جدایی” را رقم زد!/ مدیری که نه برایش بزرگداشت گرفتند و نه به یادش موزه‌آرایی کردند!

 

سینماروزان/مهدی فلاح: علیرضا سجادپور معاون نظارت دولت دوم احمدی‌نژاد مرحوم شد.

به گزارش سینماروزان سجادپور مدت‌ها بود که از عوارض تومور مغزی رنج می‌برد و در نهایت نیز بعد از چند بار شیمی درمانی درگذشت.

علیرضا سجادپور سابقه فیلمنامه نویسی، مدیرتولید و تهیه کنندگی سینما هم داشت ولی بیش از همه به خاطر معاونت نظارت در دولت دوم احمدی‌نژاد و در دوران پسا۸۸ شهرت یافت.

سجادپور مدیری پاسخگو بود که برای حل مشکلات آثار توقیفی برجامانده از دولت‌های قبل، تلاش‌های فراوانی کرد‌ و توانست فیلم‌هایی مثل “به رنگ ارغوان”، “آتشکار” و “من مادر هستم” را روی پرده بفرستند. سجادپور بعد از توقیف “جدایی” در میانه تولید نیز با ورود موثر خود، شرایط رفع توقیف فیلم را فراهم کرد تا فرهادی فیلم را کامل کرده و درنهایت اسکار را برای ایران به ارمغان آورد.

سجادپور فعالیت سینمایی را سال ۱۳۶۳ با تهیه کنندگی و نگارش فیلمنامه «سرباز کوچک» آغازکرد. از فعالیت های او میتوان به مدیریت واحد سناریوی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، مدیر کل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت طرح و برنامه سیمای شاهد، تهیه کنندگی فیلم سینمایی و سریال های تلویزیونی، مدیر کل اداره فیلم و تلویزیون سازمان فرهنگی – هنری شهرداری تهران، مدیر فرهنگسرای هنر (ارسباران) و موسس و مدیر اجرایی هیات اسلامی هنرمندان اشاره کرد.

سجادپور در حالی مرحوم شد که حتی با شدت گرفتن بیماری اش نه دست اندرکاران خانه سینما و نه مدیران محافلی مانند موزه سینما حتی برایش بزرگداشتی نگرفتند در جهت دلخوشی.




#نگهبان_شب؛ از وسط لحاف تا سر سفره!؟

 

سینماروزان/مهرداد شهبازی:

-ایده دمُده ورود روستایی چشم و گوش بسته به شهر

-همچنان روستایی را به سبک صمد، مردی ساده‌لوح می‌بیند که دربرابر هر نماد مدرن، چشمانش گرد می‌شود؛ انگار نه انگار که در جهان وطنی صفر و یک، روستایی به معنای سابق توهمی بیش نیست

-اجرا یادآور آثار دو دهه پیش مجید مجیدی و فی‌المثل #باران یا #آواز_گنجشکها

-گره افکنی؛ سبز شدن دختر حاشیه ای پیش روی جوان روستایی

-این همه لرزش دوربین روی دست؟ با کدام فلسفه؟

-منگنه کردن به ماجرای برج سازی و بنر انتخاباتی بالای برج نیمه کاره؟ که مثلا سیاسی شود؟ البته که این شیوه، کمک می‌کند به کاهش هزینه اجاره لوکیشن ولی ربطش به درام چه؟ بهترش را #روشن با عطاران نکرده بود ؟

-نمی‌شود انتظار چندانی داشت! وسط لحاف خوابیدن و تحلیل برنده دادن، قابل اجماع نیست! پس همان سفره فارابی را بچسبیم و همان چیزهایی را ارائه دهیم که در بخش‌های خبری سیما می‌شنویم.

+نمایش صداقت تهران‌ندیده‌ها خوب است ولی اینکه آنها را ابله نشان دهیم چطور؟ این، توهین به خاستگاه خودمان نیست؟ مگر روزی روزگاری در دفاتر شهرستانی انجمن گز نمی‌کردیم که دو ریال کاسب شویم؟؟

-پیام گل درشت از زبان پیرمردی که در ساختار بارانی همان رضا ناجی است که آشتی کنید و قهر نباشید با هم؟ آشتی با کی؟ کی با کی قهر کرده؟

باگ
—روستایی ابله که به سادگی گول دلال برج را می‌خورد چطور موقع خواستگاری دخترعمو، پیشنهاد معامله زمین‌هایش در قبال نکاح را رد می‌کند؟ این چه الگوریتمی است که در برابر صاحب کاری که از صد فرسخی، ریگ‌هایش نمایان است، ابله می‌زند و دربرابر پسرعمو، زیرک؟




حرفهای مسعود نقاش‌زاده دبیر جشنواره فجر چهلم در اولین نشست خبری⇐تا رسیدن به نقطه مطلوب، فاصله داریم!/به دنبال ایجاد دبیرخانه دائمی برای جشنواره هستیم!/در آثار جشنواره امسال، هم امید هست و هم تلخی!/کسر شٲن خود می‌دانم که فیلم‌هایی خاص را با مذاکره و گفتگو وارد جشنواره کنم!/ مجموعا ۸۳۱ کارت جشنواره برای اهالی رسانه صادر شده‌!/بعد از جشنواره، جزییات اقتصادی اعلام خواهد شد!

سینماروزان/هاتف مظفری: آیین‌نامه جشنواره به اعتقاد ما باید آیین‌نامه‌ای باشد که در ادوار مختلف فقط در موارد اجرایی تفاوت پیدا کند. ما نیازمند چارچوب اولیه پایدار برای جشنواره هستیم که در آیین‌نامه باید مکتوب شود.

ب️ه گزارش سینماروزان، مسعود نقاش‌زاده در اولین نشست خبری جشنواره چهلم فجر که در میانه جشنواره در برج میلاد برگزار شد، با بیان مطلب فوق گفت: ۵ آبان امسال حکم این مسئولیت دبیری جشنواره فجر به من اعطا شد که کمتر از ۳ ماه تا آغاز جشنواره مهلت باقی مانده بود. در این مدت دفتر جشنواره نیز آماده نبود و ظرف مدت کوتاهی ساختمان بازسازی و ستاد برپا شد. این جشنواره بزرگ‌تر از چیزی است که شبیه به یک پروژه با آن برخورد کرد و نیاز به برپایی یک دبیرخانه دائمی دارد. البته من پیشنهاد می‌کنم که مرکزی برای برگزاری جشنواره‌های داخلی داشته باشیم تا با زیرساخت‌ و ریل‌گذاری در جهت بهبود اوضاع برگزاری و بهینه‌سازی پیش برویم. ما تلاشمان را کردیم که برای چهلمین دوره جشنواره با امکاناتی که در اختیار داریم بهترین کار را انجام دهیم. برای جشنواره چهل و یکم قصد دارم که با ایجاد رویه دبیرخانه دائمی بهتر پیش برویم.

️او در ادامه گفت: آیین‌نامه جشنواره به اعتقاد ما باید آیین‌نامه‌ای باشد که در ادوار مختلف فقط در موارد اجرایی تفاوت پیدا کند. ما نیازمند چارچوب اولیه پایدار برای جشنواره هستیم که در آیین‌نامه باید مکتوب شود. رعایت این قانون‌مداری بعضا برای خود عوامل جشنواره هم سخت‌ است، چون تحت فشار بسیاری قرار می‌گیرند اما همه تلاش ما این بود که بر مبنای آیین‌نامه پیش برویم. گاه‌شمار جشنواره تا به امروز نیز رعایت شده و به آیین‌نامه عمل شده است.

️او ادامه داد: امسال به طور مشخص بر برنامه‌های فرهنگی غیر از برنامه‌های رقابتی تاکید داشتیم که با هدف عمق‌بخشی به جشنواره و اندیشه‌های سینمایی به معنای کلان به کار می‌رود. نشست‌هایی که امسال برگزار می‌شود گام اولیه‌ای برای این ماجرا است. اعتقاد دارم رعایت چیزی که به عنوان چارچوب مبنا قرار می‌گیرد به ارتقا، سالم‌سازی و پیش‌پینی‌پذیری جشنواره کمک می‌کند. بر این باورم که در رویدادهای فرهنگی که هنرمندان در آن شرکت می‌کنند همه چیز باید به‌صورت پیش‌بینی‌پذیر پیش برود و تاریخ‌ها زودتر مشخص شود. البته تا رسیدن به نقطه مطلوب هنوز فاصله داریم.

️نقاش‌زاده در ادامه گفت: در جشنواره چهلم، فروش بلیت در سینماهای مردمی نسبت به سال گذشته افزایش یافت. البته این جنبه را که اکران آثار در مراکز استان‌های سراسر کشور انجام می‌شود، نباید از نظر دور نگاه داشت که آمار آن هم متعاقبا اعلام خواهد شد.

️نقاش‌زاده گفت: در این جشنواره آثار توسط هیات انتخاب که ترکیبی از نامداران سینما هستند، انتخاب می‌شود. طبیعی است که سلیقه‌های مختلفی وجود دارد و همه مخاطبان، همه آثار را دوست نداشته باشند. ترکیب بخش هیات انتخاب مسابقه سینمای ایران را می‌دانیم که شامل افرادی باسابقه و باتجربه بودند. رویکردی که برای انتخاب آثار وجود داشت صرفا حضور فیلم‌ها با ارزش‌های سینمایی نبود. برای مثال برای هیات انتخاب حضور آثار مختلف با تنوع ژانرهای متفاوت مطرح بود. لذا ما موظف بودیم که به سلیقه هیات انتخاب احترام بگذاریم. وقتی ۶۰ فیلم به هیات انتخاب ارائه می‌شود، لاجرم ۳۸ فیلم از جشنواره بیرون می‌مانند. ما از ابتدا گفتیم که قانون‌مداری اصل اول برای ما است. قانون می‌گوید هر فیلمی برای اکران در مجامع عمومی نیازمند پروانه نمایش عمومی است و ما تابع این قانون هستیم. بعضی از آثار مورد توجه هیات انتخاب نیز قرار گرفتند اما موفق به اخذ پروانه نمایش نشدند. برای ما هم مهم بود که بر اساس مجوزهای اداره ارزشیابی و نظارت کار کنیم.

️دبیر جشنواره فیلم فجر در ادامه درباره بخش فرهنگی جشنواره گفت: اگر امروز ما سینمایی داریم که در سراسر جهان قابل اعتنا است، به‌دلیل پشتوانه فرهنگی این سینما است، چون کشورهایی هستند که به لحاظ اقتصادی پشتوانه بیشتری از ما داشته باشند اما سینمای ما به لحاظ فرهنگی قابل اعتنا است. برنامه‌های فرهنگی قرار است فرصت تعمق بیشتر برای اهل فرهنگ ایجاد کند. در جشنواره‌های معتبر دنیا نیز همزمان با اکران آثار رویدادهای مختلفی‌ برگزار می‌شود و هرکس با توجه به نیاز خود در برنامه‌ای که دوست دارد، شرکت می‌کند. چون دو نوبت نمایش وجود دارد، این فرصت هم هست که عزیزان هم به تماشای برنامه‌های فرهنگی بنشینند و هم فیلم ببینند. مخاطبان آنلاین این بخش جشنواره با آمار ۴۰۰ نفر دنبال‌کننده به‌صورت برخط آمار خوبی است.

️او در ادامه درباره بودجه جشنواره گفت: ما در حال برگزاری جشنواره هستیم و پس از جشنواره جزییات عملکرد جشنواره به لحاظ اجرایی و اقتصادی اعلام خواهد شد.

نقاش زاده گفت: اگر رویکرد چهلمین جشنواره فیلم فجر از امیدآفرینی و آگاهی‌بخشی یاد شده، این بدان معناست که جشنواره به این مانیفست و ارزش‌های کلان توجه دارد و آن‌ها را برجسته می‌کند. در فیلم‌های جشنواره امسال، هم امید و رشادت هست و هم گاه تلخی  هست. سینما آینه‌ تمام‌نمایی است که همه چیز را عیان می‌کند. برگزارکنندگان جشنواره تمام اهتمام‌شان این است که شور ایجاد کنند.

نقاش‌زاده گفت: پیشنهاد ما به شورای سیاست‌گذاری ایجاد آیین‌نامه دائمی بود. آئین‌نامه‌ای که با تغییرات دولت و مدیران نهاد جشنواره دچار تغییر نشود و تغییرات باید جز جزئیات اجرایی، تغییرناپذیر باشد. فراموش نکنیم که ما در زمانه کاهش تولیدات در کشور هستیم. البته من از سینماگران تشکر می‌کنم که علی‌رغم شیوع ویروس کرونا و علیرغم همه آسیب‌ها کار کردند. آن‌چه برای جشنواره فیلم فجر باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که به قدری تولید وجود داشته باشد که از هر گروه و گونه‌ای بتوان فیلم‌های خوبی را برای حضور در جشنواره انتخاب کرد.

️نقاش‌زاده گفت: بهترین مرجع برای پاسخ به چنین شائبه‌هایی خود هیات انتخاب هستند که می‌توانند به شما پاسخ دهند که نتیجه نهایی فهرست آثار چیزی جز انتخاب آن‌ها بوده یا خیر. درباره پرسش بعدی، باید بگویم ما در سینما وقتی برای تولید فیلمی وارد مذاکره و گفت‌و‌گو می‌شویم، نمی‌توانیم نتایج را از پیش حدس بزنیم. بسیاری از فیلم‌ها هستند که علیرغم بیگ‌پروداکشن بودن، فیلم‌های خوبی نیستند و برعکس. شاید بتوان نتیجه را حدس زد اما نمی‌توان اطمینان حاصل کرد. برخی از فیلم‌ها هستند که نتیجه‌شان در پایان ساخت روشن می‌شود، ضمن آن که من این را کسر شٲن می‌دانم که فیلم‌هایی که در زمان مدیریت من ساخته شده را با مذاکره و گفت‌و‌گو وارد جشنواره کنم!

️دبیر جشنواره گفت: جشنواره محل آزمون و خطا نیست، بلکه محل قضاوت است و این‌گونه نیست که چون موسسه‌ای در فیلمی سرمایه‌گذاری کرده فیلم حتما باید در جشنواره حضور پیدا کند.

نقاش‌زاده اظهار داشت: ما سه سناریو برای برگزاری جشنواره داشتیم که یکی از آن‌ها برگزاری کامل جشنواره با اهالی رسانه، منتقدان و مهمانان و نیز مخاطبان در سینماهای مردمی بود. سناریوی دو حذف نمایش‌های مردمی بود و آخرین سناریو این بود که اگر شرایط وخیم شود تنها داوران به تماشای آثار بنشینند و نتایج اعلام شود.

️او ادامه داد: تا پنج روز قبل از برگزاری جشنواره، هشدارهای عمومی به ما داده می‌شد اما هیچ توصیه‌ای مبنی بر برگزاری جشنواره با اعمال محدودیت نبود و شرایط ما به صورت روز به روز تغییر کرد و ما روزانه برنامه را برای برگزاری هرچه بهتر، روزآمد می‌کردیم. با شرایط کلی ناگریز بودیم که تغییراتی را در برگزاری جشنواره ایجاد کنیم. برای مثال درباره برگزاری نشست در سالن اصلی برج میلاد، باید بگویم این پرده نمایش موجود در سالن بسیار حساس است و نباید آسیب ببیند. از روز اول به ما گفتند رفت و آمد روی صحنه می‌تواند موجب آسیب به پرده شود. ضمن این که در هیچ‌جای دنیا نشست در سالن اصلی برگزار نمی‌شود اما باتوجه به تقاضای بسیار اهالی‌رسانه، ما به این تقاضا پاسخ دادیم.

️نقاش‌زاده تصریح کرد: نتیجه این شد که اقلام مورد نیاز برای برگزاری نشست روی صحنه ثابت بماند و نشست در سالن اصلی برگزار شود. خیزش دوباره کرونا شرایطی را به وجود آورد که ما مجبور به تطبیق با این شرایط شدیم.

️نقاش‌زاده در ادامه گفت: در سالن برج میلاد، ۱۶۰۰ نفر به طور معمول دسترسی دارند اما همه کارت‌ اجازه دسترسی به سالن را ندارد. مطابق آن‌چه از قبل پیش‌بینی شده کسانی که به سالن‌ها دسترسی دارند، اهالی رسانه، داوران بخش تجلی اراده ملی، تعدادی مهمان دانشگاهی و انجمن منتقدان است که با ظرفیت سالن همخوانی دارد و هیچ‌گاه از ظرفیت ۷۰ درصد سالن برای هیچ فیلمی، تعداد مخاطب بیشتر نشده است.

️وی درباره تعداد کارت‌های صادرشده در این دوره جشنواره گفت: عدد تقریبی کارت، بیش از ۲۳۰۰ کارت است و بخشی از آن مخصوص مدیران ارشد رسانه‌هاست که البته حضور دائمی ندارند. مجموعا برای اهالی رسانه ۸۳۱ کارت صادر شده و ۱۳۷ کارت برای دست‌اندرکاران فنی صادر شده است

️نقاش‌زاده در ادامه درباره ادامه فعالیت‌اش به عنوان دبیر جشنواره گفت: هنوز زود است که برنامه سال آینده اعلام شود. در ابتدا محمد خزاعی با من درباره برنامه بلندمدت صحبت کرد اما این موضوع به بعد از پایان این دوره جشنواره و ارزیابی متقابل موکول می‌شود.

نقاش‌زاده گفت: برای ارزیابی این که بهترین یا بدترین سانس جشنواره کدام است، باید ارزیابی صورت بگیرد و رای‌گیری شود. نظر این بود که بهترین سانس ممکن در اختیار اصحاب رسانه قرار بگیرد. یک ایده این بود که برنامه را به بعد از زمان نماز مغرب منتقل کنیم اما مشاورانی به ما گفتند در این صورت نشست‌رسانه‌ای آخر به نیمه‌شب موکول شده و بخشی از اهالی‌رسانه خانم‌هایی هستند که نمی‌توانند تا دیروقت در برج میلاد بمانند، لذا ما به طراحی این برنامه رسیدیم و فکر می‌کنیم این زمان بهترین سانس برای اهالی رسانه است.

️نقاش‌زاده در ادامه اظهاراتش گفت:  بخش اعظمی از حاضران در سانس‌های دوم و سوم، اهالی‌رسانه هستند که مجموع آن‌ها به چیزی حدود ۱۲۰۰ نفر برسد و گروهی ۱۳۷ نفره برای اساتید دانشگاهی و بخشی سیصد نفره هم از عوامل ستادی هستند که به سالن‌ها دسترسی ندارند. مدیران مراکز فرهنگی، داوران بخش تجلی اراده ملی که گروهی شصت تا هشتاد نفره هستند، در سالن حضور پیدا می‌کنند.

️نقاش‌زاده همچنین درباره نظارت بر حجاب بانوان در ورودی خانه جشنواره، گفت: این جشنواره، مهم‌ترین رویداد سینمایی فجر انقلاب اسلامی است و من در جریان صیانت افراد در ورودی برج میلاد هستم. فارغ از ضرورت‌های اعتقادی، حجاب قانون کشور ما است و با خاطیان قانون برخورد می‌شود. البته باید توجه داشت که حجاب بانوان فعال رسانه در خانه جشنواره مطلوب است و من درباره موارد اعلام شده، با مسئولان برای حفظ شأن فرهنگی این رویداد صحبت کرده‌ام. رعایت شأن فرهنگی جشنواره توسط همه ما باید صورت بگیرد و همه ما هستیم که شکل کلی شمایل خانه جشنواره را نشان می‌دهیم.




کاظم هژیرآزاد بازیگر باسابقه مطرح کرد⇐از شدت تنگدستی باید با عصا هم جلوی دوربین برویم!/بعد از ۵۰ سال کار، حقوق بازنشستگی، کفاف شارژ خانه‌ام را هم نمی‌دهد!!/به جای برگزاری بزرگداشت به فکر ارتقای حقوق بازنشستگی اهالی هنر باشند!

سینماروزان/ندا آل طیب: قرار است هدیه‌ای بگیریم باید لبخند بزنیم، با اخم که نمی‌شود هدیه گرفت ولی ای کاش اول فکری به حال حقوق بازنشستگی ما می‌کردند و بعد برایمان بزرگداشت می‌گرفتند.

کاظم هژیرآزاد، هنرمند باسابقه تئاتر قرار است در افتتاحیه چهلمین جشنواره تئاتر فجر تجلیل شود.
به خبرگزاری ایسنا می‌گوید: به هر حال باید برای برگزاری بزرگداشت، سپاسگزار بود ولی ای کاش اول فکری به حال ارتقای حقوق بازنشستگی امثال ما می‌کردند.

این هنرمند که هشت سال است بازنشسته شده، ادامه می‌دهد: بعد از پنجاه سال کار در تئاتر و سینما و تلویزیون حقوق بازنشستگی من کفاف شارژ خانه‌ام را هم نمی‌دهد. البته این حقوق از هشت سال پیش که بازنشسته شده‌ام، تا به امروز ارتقا پیدا کرده ولی همچنان بسیار ناچیز است.

هژیر آزاد البته تاکید دارد کار هنری بازنشستگی ندارد و با لحنی طنزآمیز اضافه می‌کند: از شدت تنگدستی ما باید با عصا هم جلوی دوربین یا روی صحنه برویم! هرچند این روزها کار تئاتر فایده‌ای ندارد.

بعد با لحنی حسرت بار ادامه می‌دهد: تئاتر که قربانش بروم!!! شما هیچ هنرمندی را می‌توانید پیدا کنید که از راه تئاتر گذران زندگی کند؟! همه یا باید در سینما یا تلویزیون کار کنند یا مسافرکشی و کارهای دیگری انجام بدهند تا بتوانند برای دل خودشان، گاهی هم حضوری در تئاتر داشته باشند.

او به انگیزه برگزاری بزرگداشتش آرزو می‌کند که کرونا از جهان رخت بربندد و همه چیز عادی شود و اضافه می‌کند: در سایه عادی شدن شرایط است تا می توانیم گفتگو کنیم و ببینیم اصلا تئاتری می‌خواهیم یا نه! الان که تماشاگران جرات حضور در سالن‌های نمایش را ندارند و خود من هم به تئاتر نمی‌روم. چون تا به حال دو بار درگیر کرونا شده‌ام و ممکن است برای بار سوم هم این اتفاق تکرار شود.

این بازیگر از شرایط دشوار گروه‌های جوان می‌گوید که در دوران کرونا چراغ تئاتر را روشن نگه داشته‌اند: دلم می‌سوزد برای جوانانی که تحصیل می‌کنند و دل‌شان خوش است که کاری روی صحنه ببرند و حالا در این وضعیت سخت باید دل نگران حضور تماشاگران باشند. این شرایط فاجعه است، فاجعه!

هژیرآزاد با ابراز تاسف از اینکه دولت دیگر تهیه‌کنندگی تئاتر را کنار گذاشته است، می‌افزاید: دولت بار مسئولیت را بر دوش بخش خصوصی گذاشته است چون با بودجه اندکی که دارد نمی‌تواند تولیدکننده تئاتر باشد. سال‌ها پیش دکتر منتظری، مدیر وقت مرکز هنرهای نمایشی در پی تشکیل سازمان تئاتر بود. او پیگیری‌های خود را به جایی هم رسانده بود و این ظرفیت هم وجود داشت ولی بعد با رفتن ایشان همه چیز رها شد درحالیکه اگر مرکز هنرهای نمایشی به سازمان تبدیل می‌شد، حتما بودجه‌اش هم ارتقا پیدا می‌کرد و شرایط شاید بهتر از این بود.

او که همه دغدغه‌اش درباره تئاتر است، با تاسف می‌گوید: واقعیت این است چیزی که ما امروز به عنوان تئاتر داریم، در هیچ جای دنیا وجود ندارد. شتر گاو پلنگی است که به اسم تئاتر دل‌مان را به آن خوش کرده‌ایم و برایش جشنواره هم برگزار می‌کنیم. اما جشن‌های ما مثل جشن عروسی است که بعد از مراسم، همه چیز ریخته و پاشیده می‌شود و چراغ‌ها هم خاموش می‌شوند.

هژیرآزاد اما ترجیح می‌دهد که دیگر تلخی نکند و با لحنی طنزآمیز سخن خود را به پایان می‌برد: دیگر باید باورمان بشود به مرحله‌ای رسیده‌ایم که برایمان بزرگداشت برگزار می‌کنند! ما هم باید خوشحال و سپاسگزار باشیم.




#بی‌مادر؛ حیفِ #شهرت!/چرا کلیپ عروسی نمی‌سازید

سینماروزان/محمد شاکری:

-شروع خودنمایانه با بادکنک الی‌طور و زیرآبی رفتن برای نجات

دیالوگهای بی‌ربط با شخصیت؛ زن افغان مثل پزشک حرف می‌زند و برعکس

-اینجا هم دوش هست و حمام؛ منتها این بار کودک را برده زیر دوش، یک بار در حمام زاغه نشینان و بار دیگر در وان لاکچری!

سوژه؟ رحم اجاره ای؟ با زنی که دلش نمی‌خواهد اجاره دهد و تلاش برای راضی کردنش!

-دو دهه پیش #شهرت را با ساختاری بسیار جذاب‌تر از این ساختند و سالها بایکوت شد تا یک آقازاده از راه برسد و سوژه را بسوزاند؟

– آن موقع ‌که #شهرت تولید شد کمتر کسی و شاید حتی وزیر وقت ارشاد هم نمی‌دانست رحم اجاره ای یعنی چه؟ لزوم تولید #شهرت، در همین آگاهی سازی بود ولی حالا چه؟

-رحم اجاره ای؟ سری بچرخانید در فضای مجازی و انبوه داده و آگهی مرتبط

-به غیر از تجربه بدیع #شهرت، دو سال پیش #بهت را ساختند در همین حال و هوا و به جشنواره راه ندادند

-دکوپاژ؟ حرافی سر سفره شام با زرشک پلو مرغ هانی یا فارسی؟ خورنده شام چرب و چیل کیست؟ یک سیکس پک!

+ پژمان جمشیدی خیلی تلاش دارد که در همین فرم فکسنی نیز گلیم را از آب بکشد – ولی دریغا که متن بدردبخوری دستش نبوده و مجبور شده هی بزند به سر و صورتش!

-چرا با گریم، پژمان را شبیه #سعید_داخ کرده؟ خود داخ را می‌آورد برای این تلفیلم که بزودی و در مناسبت‌های متعدد روی آنتن رسانه ملی خواهد رفت

-قرار دادن لالایی خوانی بانوان؛ که مثلا مطلوب چپ‌ شوید؟ زیادی زود نیست؟

جوک

—گریم میترا حجار بعد از تصادف با موتور؛ یک چشم سایه زده و ریمل فراوان، چشم دیگر…

پرسش اول و آخر

—چه کسی گفته قدم اول کارگردانی، ساخت برای سینماست؟ فیلم کوتاه بسازید، مستند بسازید، تیزر بسازید.
کلیپ عروسی بسازید در این لوکیشن‌های لاکچری بهتر نیست؟؟ تجربه کسب کنید و بعد به سینما بیایید…

بی مادر؛ فیلم شهرت یا کلیپ عروسی بسازید
بی مادر؛ فیلم شهرت یا کلیپ عروسی بسازید




#ملاقات_خصوصی؛ نفر ششم بهتر از پری و هوتن!

سینماروزان/محمد شاکری:

-حیف آن نماهای ملون اولیه نبود که دقایقی بعد باز لات بازی می‌بینیم جلوی عطاری؟

جغرافیای رویدادها کجاست؟ ظرف زمانی چه هنگام؟ اینکه هنوز که هنوز است به سبک دهه چهل داستان پردازی و دیالوگ نویسی میشود، چرا؟ فیلمنامه نویس نداریم؟ یا فیلمنامه نویسی را جدی نمی‌گیریم و همه همّ و غم را می‌گذاریم برای جذب پری و هوتن؟

-دیالوگ‌‌ها نه منطبق با شخصیت و نه منطبق با داستان و نه منطبق با موقعیت؛ فقط نوشته شده که نوشته شود؟

-نه فقط هارمونی تصویری نیست  بلکه هارمونی آهنگین هم نیست، هارمونی کلام هم نیست…

شخصیت پردازی؟؟ دارد؟؟ آدمهای متناقض؟ فراوان!  در برابر دوربین راه می‌روند و جملاتی می‌گویند پر از تناقض

-دختر خودساخته عطار، راحت بازی زندانی سبیل‌دار را نمی‌خورد؟

+تلاش برای به‌روزرسانی خط داستانی مستعمل و شکل دهی به‌قاعده خط و ربط آدمها ولی

-امان از پرداخت ضعیف فیلمنامه و اجرای سطحی کارگردان و بازی‌های از دست رفته بازیگران اصلی

-سیاوش چراغی پور با آن لحن ناز، پیرمردی زندانی است که هی می‌گوید ناموس! ناموس!

بازی‌های پریناز ایزدیار و هوتن شکیبا نه که بد باشد! نه! اصلا بازی شکل نمی‌گیرد چون نوعی ساده انگاری شکل گرفته در پرداخت داستانی. انگاری که در حال شنیدن آیتم‌های رادیوهشت(!) هستیم.

-ایزدیار همچنان در دور باطل از #سه_کام_حبس تا #مغز_استخوان! هوتن هم که همچنان لیسانسه‌هایش، بهتر است

+ #ایمان_شمس نفر ششم آخرین دوره قویترین مردان ایران هم هست و ناخودآگاه از همه هم بهتر بازی میکند؛ داداشِ سازنده؟

+اینکه این بدنساز خوب بازی می‌کند ناشی از خود واقعیش است و نه کیفیت دیالوگ؛ او خودش را بازی می‌کند و عجبا که در سکانس‌های که با حضور ایمان،  هوتن و پریناز شکل می‌گیرد، همین بدنساز است که کاملا غریزی، سکانس را به نفع خود پیش می‌برد

+بازی‌های پیام احمدی‌نیا و نادر فلاح روان و بی‌سکته پیش می‌رود؛ باز در نقطه مقابل پری و هوتن

+حسین پارسایی در نقش بازپرس

-هوتن با لهجه لیسانسه‌ها در نقش معلم زبان؟؟ حتی اگر نمی‌شد بازیگر را تغییر داد، شغل کاراکتر را اصلاح می‌کردید

-سوار کردن موسیقی گل درشت بر تصاویر مجزایی که فقط گرفته شده که گرفته شود

-مسیر قابل پیش‌ بینی آدمها و فقدان تعلیق ملموس، ابتری در پی دارد

-شروع مطول، پایان بندی طولانی، میانه ی چاق! اینها ناشی از کم تجربگی تهیه کننده نیست؟ اگر یک تهیه کننده باتجربه کنار این فیلم اولی بود، باز این همه راش اضافی بود؟

جوک
—گریم همای نقی؛ مش کرده با ماتیک صورتی

دیالوگ
—از موقعی که تلویزیون مسابقات مردان آهنین را قطع کرده، زندگی این بچه به هم ریخته!

–تو اگه بابا بودی وقتی میخواستم برم دزدی، میزدی تو دهنم نه اینکه با من بيای دزدی

ملاقات خصوصی؛ نفر ششم بهتر از پری و هوتن
ملاقات خصوصی؛ نفر ششم بهتر از پری و هوتن




برف آخر؛ خوش به‌حال عطاران…!/چرا در برف و باران؟ و چرا جدا از شومینه؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیل:

+افتتاحیه با قاب ‌های کارت پستالی از هماغوشی برف و کوه

-بدن نمایی امین حیایی در حمام با کارکرد دراماتیک تماشای پوست دلمه بسته؟؟

-جلوه بصری بخار حمام، دود سیگار، شیشه مه گرفته و رفت و برگشت‌های لندرور در دامنه کوه برفی، چه سود وقتی چهل دقیقه می‌گذرد و داستان راه نمی افتد

-سیگار و سیگار و سیگار و بعد چون ریتم کسالت‌بار است، یک سروصداي زنانه با حضور لادن مستوفی

-دیالوگ نویسی ضعیف و بی پیرایه

+همه بی‌حسی انبوه سکانس‌های انسانی یک طرف و همه حس و حال زایمان انسانی گاو طرف دیگر

-چه شعاری می‌دهد خانم محیط بان که نرو و دستت را نپوشان و افتخار کن و ما بودیم که آمدیم در محیط زیست حیوانات؟؟ و…؛ ثمره همراهی مجری برنامه‌های پرشعار اشک آور بعنوان سرمایه آور؟

-شصت دقیقه می‌گذرد تا برسیم به بوی‌فرند خورشید دختر گمشده خلیل!

-درباره چیست؟ دامپزشک؟ محیط بان؟ دخترک گمشده؟ همدل سازی گرگ و گوسفند؟

+انصافا نگاه‌های لادن مستوفی بدجوری شیطنت گرگ‌سانان را تداعی می‌کند

-گرگ‌سان آمده که عشق مرده را احیا کند ولی طبق روند غالب انتلکت مآبی تا عشق جرقه می‌زند، می‌گذارد و می‌رود سراغ گوساله بعدی؟

-مجید صالحی باز شبیه #سیاوش ؛ باز لات‌بازی و شاخه و شانه کشی برای این و آن

-بیچاره رضا عطاران مهمان ویژه اکران فیلم در کاخ میلاد! خوش به حال عطاران که با عینک آفتابی به میلاد آمد که نماهای پربرف فیلم، آزارش ندهد.

+بازگشت تجاری؟ بعید است؛ ولی می‌توان این همه نمای کارت پستالی را نمایشگاه عکسی کرد و همان جا فصلی تازه از جوکر علم کرد در دل نمایشگاه

جوک
–هم‌کانکس شدن دامپزشک و محیط بان

اندرز احسانی
—همواره به گرگ پناه ببر حتی اگر یک عمری در حال کشت و کشتار گرگ‌ها بوده‌ای…

سوال اول و آخر
—چرا در برف و بوران؟ مگر این قصه  “یک روز از زندگی ایوان دنی سوویچ”اثر باندارچوک یا “عروج”لاریسا شپیتکو هست که باید در برف و بوران اتفاق بیفتد؟ چرا جلوی شومینه نه؟!!

برف آخر؛ خوش به حال عطاران
برف آخر؛ خوش به حال عطاران




#موقعیت_مهدی؛ من مهدی باکری نیستم؟!/جلوتر از اغلب ارگانی‌های این سالها

سینماروزان/حامد‌ مظفری:

+متاثر از #ایستاده_در_غبار ولی یکی دو گام جلوتر

-یادآور #هیوا ی رسول ملاقلی‌پور ولی چند گام عقب‌تر؛ آنجا هم رسول به سراغ زندگی مهدی باکری رفته بود ولی بی ذکر نام؟!

+به جای لرزش دوربین و نظارت بیرونی برای گریز از نماهای باز، تلاش کرده قابها را ببندد و تراکی بگذارد برای تصویرسازی پایا بی اعوجاج‌های مبتدیانی نظیر #ابوقریب یا #معراجیها

-تصویر کاریکاتوری از خواستگاری؛ مهدی با زاویه نشسته کنار همسر! این کاریکاتوری بودن ارتباط مهدی و همسر که تا شب عروسی ادامه می‌یابد، مدخلی است برای ورود به ماجراهایی دردبار از جنگ؟

– #روایت_فتح هم هست کنار #سیمافیلم

-وحید حجازی‌‌فر برادر کارگردان هم هست؛ درنقش حمید باکری که ماجرای توبه‌نامه‌نویسی‌اش،پرده ای از فیلم شده

-با اپیزودیک کردن که ناشی از نیاز سریال بوده خودش را راحت کرده از پیدا کردن نخ تسبیحی برای ربط ماجراهای منفک از هم

+شش تکه درآمده از خاطرات مهدی شده شش پرده کلت کمری‌، پلیور آبی، آخرین تماس، من مهدی باکری نیستم، موقعیت مهدی و لباس‌های خیس

+ده دقیقه دیدنی از خونریزان خیبر و قتل عام رزمندگان ایرانی به پیشتازی حمید در جزیره مجنون+ده دقیقه دیدنی از قتلگاه دیگر رزمندگان ایرانی در بدر و شهادت ایستاده در آب مهدی

+چه خوب که این دو ده دقیقه با مکث بر واکنش‌های دو باکری و مسخ ناشی از موج گرفتگی رزمندگانی گرفته شده که خلوص‌شان بدجوری رشک برانگیز است

+تمرکز روی جزئیات زندگی برادران باکری در پرده‌های اول و آخر

+تمرکز روی جزئیات زندگی خسرو و همرزمش محمد با نوسان بین حال و گذشته در پرده های میانی

+اذان موذن زاده و آوای شجریان و فالوده خوری لب کارون، جزء به جزء درجهت تداعی ظرف زمانی رویدادها به‌جای باجه تلفن و نون بولکی و پشت مو و کاپشن جین و انبوه فیات لادا و پیکان جوانان و شورلت‌ غوطه‌ور در نهنگ و زیرخاکی و مصادره.

+بازی بجای #ژیلا_شاهی در نقش همسر مهدی باکری

+فیلمبرداری یکدست #وحید_ابراهیمی که نشان داده برای مستندنمایی لزوما نیازی نیست به سبک هادی بهروز مدام بلرزانید؛ ابراهیمی پیشتر در #هایلایت و #دهلیز هم نشان داده بود که بی لرزاندن هم می‌شود تنش تراشید و حالا در یک درام جنگی، حسابی خود را نشان داده و لایق سیمرغ

-تکرار آوای شجریان برای دلبری از یک جریان سیاسی خاص است؟ یک شجریان کافی نبود؟

+بخش عمده فیلم آذری است ولی آزار نمی‌دهد چون بزرگترمساوی گفتار، کردار بر درام حاکم است؛ درست نقطه مقابل #آتابای یا #خانه

+جای حجازیفر همین جاست و نه در #آتابای یا #کاتیوشا و #ممنوعه. همان طور که جای مهدویان همین جا بود و نه در #مرد_بازنده و #زخم_کاری

-بیچاره سیستمی که هزینه پرورش تکنیسن‌هایی را می‌دهد که در مرز بلوغ، ول می‌شوند که سُر بخورند در دامان انتلکت‌بازی

حرف جدید؟ ندارد! من مهدی باکری نیستم؟! من ویکی پدیا هستم!! و البته که توانایی ویکی‌نمایی در همین حد و اندازه را خیلی‌ها ندارند

دیالوگ

–منو بخاطر خروس بازی بردن کمیته

–لب کارون نمیدونی چیه؟

کاراکتر

–خسرو با بازی #روح_الله_زمانی؛ نوجوان آذری #خورشید که بی تقلید از باکری، با ایمان خودش پیش می‌رود

سکانس

–بالا آمدن آب جزیره و مغروق شدن انبوه جنازه

–دوره شدن مهدی با ده ها اعلان شهادت همرزمان

–وداع مهدی و رفقا در نیزار

موقعیت مهدی؛ من مهدی باکری نیستم!
موقعیت مهدی؛ من مهدی باکری نیستم!




باز جشنواره شد و تلویزیون یاد سینما افتاد!؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیل: تولید چندین برنامه سینمایی در تلویزیون همزمان با جشنواره فیلم فجر از کجا نشات گرفته؟

اینکه در تمام ایام سال، تلویزیون توجه چندانی به سینما نشان نمی‌دهد ولی موعد جشنواره که می‌شود تلویزیون علاقمند به سینما می‌شود از کجا نشأت می‌گیرد؟؟

اینکه در تمام سال جز آیتم‌های کوتاه و آن هم در قالب نقدهای عمدتا منفی نثار محصولات نمی‌شود ولی موقع جشنواره که می‌شود، شبکه‌های مختلف یاد سینما می‌افتند از کجا نشأت گرفته؟

بنا نیست بدبینی کنیم برای همین، حساب رادیو را از تلویزیون جدا می‌کنیم چون در طول سال شبکه رادیویی گفتگو با سینمامعیار، شبکه رادیویی اقتصاد با صنعت‌سینما، رادیوجوان با سینماچی، رادیوفرهنگ با سینمافرهنگ، رادیوایران با حوض نقره و کافه‌هنر و
این اواخر رادیونمایش با پرانتزباز کوشیده بودند کم و بیش به مساله سینما ورود کنند.

ولی در تلویزیون چه؟  شهرفرنگ شبکه خبر را داشته‌ایم که ولو کمی عقب‌تر از تحولات سینما، به مسائل آن ورود می‌کرد ولی مابقی شبکه‌ها چه؟
حتی همان شبکه سه نیز مدت‌ها هفت را تعطیل کرده بود و چندی پیش از جشنواره یادش افتاد به سمت سینما بیاید.

اینکه یک باره حین جشنواره، کاخ یا خانه جشنواره مواجه می‌شود با انبوه برنامه‌سازان تلویزیون که مثلا آمده اند به جشنواره بپردازند از کجا نشأت گرفته؟

متاسفانه بخش عمده گردانندگان این برنامه‌ها هم عمدتا افرادی هستند که بیشتر از کارشناسی سینما یا ژورنالیسم تخصصی سینما، درگیر روابط عمومی‌گری بوده‌اند.

چطور میشود در تمام طول سال هیچ مروری بر سینما نداشت و یکدفعه دم جشنواره، تحلیلگر و برنامه‌ساز سینما شد؟

آیا عطش برنامه‌سازان تلویزیون را باید ریشه در بهره‌وری از امکانات کاخ جشنواره و تماشای فیلم رایگان و تسهیلات پذیرایی دانست؟؟

واقعا اگر علاقه‌ای به سینما نزد برنامه‌سازان هست بهتر نیست این علاقه در کل سال خودش را نشان دهد تا تولید ویژه برنامه‌های جشنواره‌ای منطقی‌تر باشد؟




#مرد_بازنده؛ یک ربع دندان‌گیر و مابقی برف پاک‌کن!

سینماروزان/حامد مظفری:

-فیلمبرداری شلخته و پربارش بر مدار همان نظارت بیرونی که از #نیمروز تا #لاتاری تجربه‌اش کرده

-کارآگاهی خسته، عبوث و پیگیر یادآور آل پاچینوی #مخمصه یا فرامرز قریبیان #گناهکاران

– دندان درد کارآگاه یادآور پادرد کارآگاه #پرده_آخر

+جواد عزتی خیلی سعی کرده کندی و پابه سن گذشتگی کارآگاه کهنه کار را تداعی کند

– ولی نه گریم روی صورتش نشسته و نه اصلا فیزیک و جثه عزتی منطبق بر کارآگاهی باران‌دیده(!!!)است و جاهایی هم که می‌شود همان عزتی بلرزون #هزارپا

+بازی خوب مجید نوروزی که بی اداست و شکل همه ماموران معذور که طرفین را دارند!

+بازی به‌اندازه منوچهر علی‌پور که خودِ واقعیش را بند زده به کاسب متشرع

– نقش جواد عزتی انگ #فرامرز_قریبیان بود که هم سن و سالش به نقش می‌خورد و هم فرم چهره‌اش همخوانی داشت با این همه سبعیت بیرونی و رحم درونی و از همه مهمتر کلی سابقه داشت در این گونه نقشها

+تُک زدن به ماجرای شرکت‌های صوری متکی بر آقازادگان مدعی لابد برای انحراف اذهان و…

– سپس ول کردن این ماجرا و افتادن در دام همان خرده جنایت‌های زناشویی و بعد منگنه آقازاده بعنوان سرشبکه و پایان در اتوبان

– درگیری های پدر-پسری #زخم_کاری اینجا هم هست ولی به ناگاه ماجرا ختم به خیر می‌شود…

-انبوه بارش و چتر و برف پاک کن و دادوفریاد یعنی درام جنایی؟

-یک ساعت و خرده‌ای طول می‌دهد تا راه بیفتد و یک ربعی خوب هم جلو می‌رود ولی باز کردن پای عشق‌بازی‌های جنایت‌بار جم‌وار، آب سردی است بر آتشی که تازه علو گرفته بود

-حتی نکرده بعضی نماهای داخل خودرو را در استودیو نگیرد؟

-تیپ دمُده کارآگاه ناراضی که عزل میشود و باز میخواهد کار را ادامه دهد و دهد و دهد و…

-ساده لوحی کارآگاه که بعد از سالها کار تازه گمان دارد اگر این پرونده را تمام کند فتح الفتوح کرده

–شباهت بالادست حوله‌بسته با #قاتل_اهلی؛ آنجا پرویز پورحسینی و اینجا بابک کریمی

دیالوگ

—-مشکل تو اینه که فکر می‌کنی اونی که تابلوی توقف ممنوع علم کرده،خداست

–خیلی خوب موندم؟
—-نه! خیلی زود شروع کردی

سکانس
–مالاندن تیبا به پراید برای توقف مظنون
–بستن مظنون به ریل برای اعتراف گیری

کاراکتر
— #رئوفی؛ وردست کارآگاه با بازی مجید نوروزی

جوک
–هرچه لبوفروش و سوپور است یا سمپات است یا کمک سمپات ؛ بیرون بیا از #ماجرای_نیمروز

نتیجه اخلاقی
–وقتی زمان لازم برای تکمیل فیلم نداری، برای یک سال قید جشنواره را بزن و استراحتی کن و بعد برو سراغ کار بعد

–اگر به‌موقع به ترکیب برنده، دست نزنید و ولو با ریسک‌های‌ پرخطر، آن را ارتقا ندهید درنهایت می‌رسید به فیلمی که نه فقط در عنوان بلکه در اجرا نیز کاملا بازنده است!  ترکیب مهدویان-عزتی دیگر برنده نیست!

 

مرد بازنده؛ یک ربع دندان گیر و مابقی...
مرد بازنده؛ یک ربع دندان گیر و مابقی…




#بیرو ؛ ترغیب‌نمایی الکن!

سینماروزان/احمد محمداسماعیل:

-فیلم بی‌خطر و مثلا امیدبخش با ساختاری تلفیلمگونه و بیش از حد خنثی

+البته که انگیزه بخشی آن هم با حمایت اسپانسری با نام #ترغیب_صنعت… ارزش است ولی

-صد افسوس آنچه در بطن فیلم یافت می‌نشود همین ایجاد حس انگیزش است

– امیدبخشی تصنعی و لابد به هدف جلب مخاطب نوجوان که بدبختانه هیچ لذتی برای نوجوان ندارد

-کارگردانی همچنان سردستی و عقیم به مانند #انزوا و #خون_خدا

-دکوپاژ ابتدایی که انگاری پلان به پلان از کارتون #فوتبالیستها برداشته شده

-تقطیع مدام و تکه پاره که لابد برای بالا بردن شتاب ریتم است ولی مشکل ریتم پایین در چنین موردی ناشی از لاغری داستان است که با این اداها، حل نمی‌شود که نمی‌شود؛ آن هم ادایی که نه مثلا در نقاط عطف که از اول تا آخر مستولی شده

-لهجه لُری #رضا_داوودنژاد بسیار تصنعی و خنده دار و جاهایی هم که اساسا لهجه از دست درمیرود

-نماهای آماتور از بازی فوتبال یادآور #اخراجی‌ها۲؛ انگار نه انگار فیلمی درباره دروازه بانی ساخته اند که پنالتی رونالدو را گرفته

-داستان فیلم اسپویل محض است و کارگردان آن قدر تجربه نداشته که چنین داستانی را با نگاهی تازه و مطلوب بدنه مخاطب، بازآفرینی.

-زمان طولانی فیلم و لحن روایی کشدار و پر از تکرار و تکرار و تکرار؛ انگار که سریال تلویزیونی ساخته

-تهیه‌کننده همو که وقتی با حمایت مرکز می‌سازد مثل #مامان و #دشمنان اغلب تلخ و پر از نومیدی و حالا که به غیر از فارابی پای اسپانسری با عنوان #ترغیب در کار است، به دنبال نوعی امیدبخشی سفارشی رسیده

+البته که حالا همین اسپانسر می‌تواند الگویی باشد برای ارگان‌هایی که پیشتر کلی هزینه کردند برای تولید فیلم‌های سراسر نومیدی

کاراکتر:
کاظم لو با بازی محمد نیکبخت

دیالوگ
یا مرتضی علی…(لابد به یاد نام سازنده)




روایت فرشاد یاسر بازیگر دوربین مخفی تلویزیون از روند فعالیت‌هایش⇐یک دل سیر کتک خوردم!

 

سینماروزان: دوربین مخفی همیشه برای مخاطبان تلویزیون جالب بوده و هست. هنرمندان مختلفی در این عرصه کارکردند که موفق هم بودند اما به تازگی هنرمند جوانی در این رشته فعالیت می کند که خروجی کارهایش مورد توجه مخاطبان شبکه نسیم و ایران کالا قرار گرفته است.

فرشاد یاسر برنامه های دوربین مخفی اش ابتدا در شبکه نسیم پخش شد و آنگاه در برنامه “دو نبش”شبکه ایران کالا مورد توجه قرار گرفت. متن گفتگویی با این بازیگر را بخوانید:

*مختصری از بیوگرافی تان را بگویید
فرشاد یاسر متولد  دهم تیر ماه سال 67 در محله ستارخان تهران فارغ التحصیل  رشته کارگردانی.

*چگونه شد جذب دنیای هنر شدید؟
پیشینه خانوادگی ام به هنرزیاد است. افتخار می کنم که احمد یاسر خواننده و فیلمنامه نویس ، همین طور مجید یاسر بازیگر و تهیه کننده، عموهای هنرمند من هستند. من هم علاقه واستعدادم در هنر باعث شد، از کودکی پا به این عرصه بگذارم.

* در چه کارهایی حضور داشتید؟
سوابق کاری بنده به شرح زیر می باشد؛ مجری طرح سریال طلاق در وقت اضافه به کارگردانی سید محسن یوسفی و تهیه کنندگی محمد حسین لطیفی و مجید یاسر ، مجری طرح تله فیلم پدر به کارگردانی محمد حمزه ای و تهیه کنندگی مرتضی عمادین ، مجری طرح و مدیر تولید تله فیلم آتش بر آب و تله فیلم دژ سوق به کارگردانی سید مجید پرهیز و تهیه کنندگی سید شهرام فتاحیان ، مدیر صحنه تله فیلم مادر لر به تهیه کنندگی و کارگردانی جهانگیر الماسی ، مدیر صحنه فیلم شرکت به کارگردانی آقای دری و تهیه کنندگی خانوم فاطمه سمرقندی ، تهیه کنندگی و کارگردانی و البته بازیگری در اولین دوربین مخفی شبکه نسیم و …

* چگونه شد وارد برنامه دو نبش شدید؟
به صورت کاملا اتفاقی آیتم های دوربین مخفی من را آقای امید فیض آبادی دید و به برادرش آقای امین فیض آبادی  تهیه کننده دو نبش پیشنهاد داد. این شد که به مجموعه برنامه دو نبش وارد شدم. جا دارد همین جا از تهیه کننده خوب برنامه  بابت اعتمادی که به من کرد، تشکر کنم.

* نویسندگی و کارگردانی دوربین مخفی را چه کسانی به عهده داشتند؟
نویسندگی آیتم ها را در برنامه دونبش به صورت تیمی بود و دوستان لطف داشتند کمکم می کردند. البته با توجه به حجم کار و تایم اندک بعضی مواقع حتی سر ضبط ایده می گرفتیم و اجرا می کردیم.
باز از تهیه کننده محترم کار، مهراد نوروزی کارگردان برنامه ، سعید نفیسی نویسنده برنامه، سامان گوران ، احمدرضا موسوی و محمد یزدانی مجریان برنامه تشکر می کنم.

* مدیران شبکه و تهیه کننده دو نبش از عملکردتان راضی بودند؟
بله راضی بودند و از این بابت خدا را شکر گزارم .
حتی خیلی از مواقع مدیر گروه دکتر سیدی زنگ می زد و تاکید داشت مراقب خودم باشم و بیان می کرد آقای زابلی زاده مدیر شبکه، نگران است که یک وقت اتفاق بدی برایمان رقم نخورد!
چون گاهی قبل از اینکه به مردم اعلام کنیم برنامه دوربین مخفی داریم، با توجه به شرایط  کار من، با ما درگیر می شدند.(خنده)

فرشاد یاسر
فرشاد یاسر

*خاطره ای از ساخت برنامه دارید؟
آیتم دزدی بود، شخصی را می دیدیم در کنار خیابان ماشینش خاموش شده بود که از بازیگران ما بود و از مردم تقاضای کمک می کرد. مردم به او کمک می کردند، یک نفر که داشت ماشین را هل می داد تا ماشین روشن شود، من از راه دور فریاد می زدم دزد ، دزد بگیرید ماشینم را برد …همزمان موتور سواری وارد صحنه می شد که از بازیگران ما بود، راننده مثلا ماشین را رها کرده و سوار موتور می شد و فرار می کرد . من  به محض رسیدن دست آن مردی که کمک کرده بود را می گرفتم به عنوان همکار دزد.
در یکی از برداشت ها شخصی که گرفتم مکرر می گفت من فقط کمک کردم دزد کیه، دزد چیه و من هم دستش را ول نمی کردم. می گفتم باید پلیس 110 بیاید تکلیف معلوم شود. بعد از چند بار تذکر ناگهان به من حمله کرد و یک دل سیر کتک خوردم!
هی می گفتم دوربین مخفی است نمی شنید، تا بخودم بیایم هم فرار کرد . تیم ما به مدت ۱۵ دقیقه با موتور دنبال آن مرد پیاده کردیم تا به بگوییم کار ما دوربین مخفی بود. بعد که راضی شد بیاید جلوی دوربین آنجا فهمیدیم گوشی که دو روز قبل خریده بود، شکسته و …

* فکر می کنید چرا در کارتان موفق بودید؟
موفقیت کارم را ابتدا لطف خدا می دانم و  آنگاه حمایت و محبت مردم انگیزه و تلاش من را در کار دو چندان کرد. عشقم به ساخت برنامه و همکاری و حمایت دیگر عزیزان باعث شد کار برای مردم عزیزمان دلنشین و دیدنی باشد.

* چشم انداز کاری تان در این عرصه تا کجاست؟
تا جایی که بتوانم خنده بر لبان مردم کشورم بیاورم، کار خواهم کرد.

* به نظر شما برنامه سازان سازمان صدا و سیما چگونه می توانند در جذب مخاطب موفق باشند؟
پخش برنامه های طنز و شاد با توجه به شرایط کرونایی و سخت  در ساعات پر مخاطب و پشتیبانی از ساخت این قبیل برنامه ها و میدان دادن به جوانان این عرصه  اعم از تهیه کننده ، کارگردان ، بازیگران و …

*از کارهای جدیدتان بگوبید.
خدارو شکر بعد از اتمام برنامه دونبش، چند پیشنهاد خوب داشتم که یک برنامه روتین شبانه است با محوریت استاندارد که به عنوان مجری حضور خواهم داشت به تهیه کنندگی آقای هاشم زاده و کار دیگری بازی مافیا با نگاهی نو هست به تهیه کنندگی و کارگردانی جناب حداد البته آنجا هم مجری هستم.

*حرف پایانی شما.
در پایان جا دارد از پدرم که مثل کوه همیشه کنارم بوده تشکر کنم و از عوامل ساخت آیتم های دوربین مخفی آقایان سهیل سلحشور ، رامین سلحشور ، مجتبی حاتمی و علی سرلک محمد ماهان کاووسی کودک بازیگری که خیلی خوب درخشید  و سر کار خانم الهام باقری کمال تشکر را داشته باشم.




مدعیات نویسنده فیلم ردّی سازمان ارزشی مرتبط با شهرنو⇐ فیلم “مسیح…” کاملاً حزب اللهی(!) و درباره یک آخوند است!/برخلاف تصور افخمی، {فضای شهرنو} را با حدی از پوشش بیشتر می‌توان حتی در تلویزیون نمایش داد!/افخمی چون نمی‌تواند فیلمسازی کند خودش را با اظهارات خاص زنده نگه می‌دارد!!/افخمی مثل اینستاگرامرهایی شده که هر بار باید خط قرمزهایی را رد کنند تا دیده شوند!

سینماروزان:  مردودی تازه ترین فیلم سازمان اوج در ورود به جشنواره فجر  همچنان برای سران این ارگان، هضم‌نشده، باقی مانده.

فیلم‌ “مسیح پسر مریم” با مضمونی مرتبط با شهرنو(!) -از محصولات اوج- نتوانست وارد فجر شود و بهروز افخمی عضو هیات انتخاب، دلیل این امر را عدم تصویرسازی واقعی موقعیت مرکزی فیلم دانست‌‌.

ازجمله افرادی که دربرابر حذف فیلم اوج از فجر واکنش منفی گرفت امیر ابیلی از فعالان رسانه‌ای سالهای قبل رجانیوز است که در سالهای اخیر وارد شبکه سه شده و از نظارت کیفی در “نجلا” تا نویسندگی در “پلاک۱۳” را تجربه کرده.

ابیلی در گفتگو با خبرگزاری مهر در عین اینکه اذعان کرده به نگارش فیلم “مسیح پسر مریم” به انتقاد از افخمی هم پرداخته.

ابیلی گفت: افخمی به شومن تبدیل شده است و از ماسک نزدن و واکسن تا مسائل سیاسی و دیگر موضوعات صحبت می‌کند. او چون نمی‌تواند فیلمسازی کند خودش را با این اظهارات خاص زنده نگه می‌دارد و به نوعی به خودش تنفس مصنوعی می‌دهد. مثل اینستاگرامرهایی که هر بار باید خط قرمزهایی را رد کنند و دیده شوند.

ابیلی درباره غیرواقعی بودن تصاویر “مسیح…” از شهر نوی سابق گفت: اگر عکس‌های مستندهای این چنینی را سرچ کنید می‌بینید که آن میزانسن، خانه‌ها و چهره‌ها چیزی نیست که نتوان نمایش داد. خیلی‌ها فکر می‌کنند این فضا شبیه دیسکوهای آمریکایی در فیلم‌ها بوده است و حالا نمی‌توان نمایشش داد در صورتی که اینگونه نیست و فضای چرک و کثیفی بوده که با حدی از پوشش بیشتر می‌توان حتی در تلویزیون نمایش داد.

وی افزود: البته ممکن است در قدم‌های بعدی به خود فیلم انتقاداتی داشت و خود من هم این انتقادات را داشته باشم اما نه از آن زاویه.

ابیلی در چرایی ساخت فیلم با موضوع شهرنو توسط یک ارگان ارزشی گفت: عده‌ای فکر می‌کنند ما خط قرمزها را رد کرده‌ایم در صورتیکه فیلم کاملاً حزب اللهی و درباره یک آخوند است که مشکلی برای خواهرش پیش آمده و اتفاقاً با پرداختی که ما داشتیم هرکسی درخواست پروانه ساخت می‌داد قبول می‌کردند. خیلی فیلم‌های ملتهب تر از این هم در سینما ساخته شده است.




ورود آقامحسن به فجر چهلم+عکس و فیلم

سینماروزان/محمد شاکری : محسن رضایی با فیلم “موقعیت مهدی” وارد جشنواره چهلم فیلم فجر شد.

به گزارش سینماروزان در “موقعیت مهدی”، کاراکتر محسن رضایی را دربرابر مهدی باکری می‌بینیم.

هادی حجازی‌فر کارگردان “موقعیت مهدی” در ساختاری مستندنما و به شدت شبیه به “ایستاده در غبار”، بخش‌هایی از زندگی شهید مهدی باکری را روایت کرده‌.

در سکانسی از فیلم، محسن رضایی دربرابر مهدی باکری دیده میشود؛ در حالی که تقریبا تمام افراد حول باکری، سعی دارند با اظهارات او مخالفت کنند، محسن رضایی با تایید تلویحی حرفهای مهدی، از او می‌خواهد ادامه دهد.

کاراکتر محسن رضایی پیش از این در فیلم “ایستاده در غبار” و سریال‌هایی مثل “شوق پرواز”، “آخرین روزهای زمستان” و “آسمان من”  دیده شده بود.

“موقعیت مهدی” نسخه سینمایی سریالی با نام “عاشورا”ست که به کارگردانی هادی حجازی فر و تهیه کنندگی ابوالفضل صفری تولید شده است. تهیه کننده سینمایی اثر، حبیب والی‌نژاد تهیه‌کننده “ایستاده در غبار” است.

محسن رضایی در موقعیت مهدی(تصویر پایین)
محسن رضایی در موقعیت مهدی(تصویر پایین)

برای تماشای فیلم حضور محسن رضایی در “موقعیت مهدی” اینجا را ببینید.




تازه‌ترین خروجی شورای صنفی نمایش⇐دستور اکران یک فیلم فوتبالی از همین هفته!+دستور اکران پنج فیلم برای بعد از جشنواره+خواسته سینماداران در لزوم اکران یک فیلم بفروش از ۲۳ بهمن

سینماروزان/مهدی فلاح: در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد یک فیلم جدید از همین هفته و پنج فیلم دیگر بعد از جشنواره روی پرده بروند.

به گزارش سینماروزان در تازه‌ترین جلسه شورای صنفی نمایش مقرر شد که فیلم سینمایی «مستطیل قرمز» از روز چهارشنبه ۱۳ بهمن ماه در سینماها اکران شود.

به جز این مقرر شد فیلم‌های سینمایی «بی‌صدا حلزون»، «مورچه‌خوار»، «عاشق پیشه»، «عنکبوت»، «آینده» و ترانه عاشقانه‌ای برایم بخوان» بعد از پایان جشنواره از تاریخ ۲۳ بهمن ماه اکران شوند.

در این جلسه نمایندگان انجمن سینماداران اعلام کردند اگر یک فیلم پرمخاطب -لابد کمدی-در کنار فیلم‌های اعلام شده اکران نشود از ۲۳ بهمن سینماهای کشور تعطیل خواهند شد. آن‌ها تاکید دارند که با وجود هزینه‌های سرسام‌آور در پایان سال به هیچ عنوان امکان بقا برای سینماها وجود نخواهد داشت.

در این جلسه نمایندگان تمام صنوف اعتراض خود را به نحوه فروش و عرضه فیلم‌های جشنواره و نحوه تعامل ستاد جشنواره و سینماها اعلام کرده و علاوه بر این‌ها نمایندگان صنوف نسبت به عدم تصمیم‌گیری درباره افزایش بهای بلیت هم معترض شده‌اند.

شورای صنفی نمایش با اعتراض به بازبینی مجدد فیلم‌های دارای پروانه نمایش، خواهان پایان دادن به این روند شده است.




در بیانیه نزدیک به صد سینمادار خطاب به دولت و مجلس مطرح شد⇐متعجبیم از این همه بی‌اطلاعی از وضعیت سخت معیشت اهالی فرهنگ و هنر!/آیا کارگزاران مملکتی جز اطلاع و درمان این اهالی وظیفه‌ دیگری دارند!؟/دولت دوازدهم در آخرین سال خود باعث بدعتی شد که رنج و آزار اهالی نجیب فرهنگ و هنر این سرزمین را دوچندان کرد!/چرا دولت سیزدهم که با شعار ” عدالت” آمد، همان بدعت را پیشه گرفته است؟/اخذ مالیات مستقیم ۲۵ درصدی آن هم در زمانه‌ای که سینماداران ایران با صدها میلیارد تومان زیان انباشته مواجه شده‌اند باعث تاسف که نه، بلکه باعث شرمساری است!/این بدعت جز خسران بر اهالی فرهنگ و هنر دستاورد دیگری ندارد!/ما سینماداران ایران اعلام می‌کنیم در صورت اخذ مالیات مستقیم، راهی جز تعطیلی و تغییر کاربری سینماهای ورشکسته‌مان نخواهیم داشت!!

سینماروزان: تعدادي از سینماداران کشور در بیانیه‌ای به دریافت مالیات مستقیم از سینماها در شرایطی که با زیان‌های مالی متعددی مواجه شده‌اند اعتراض کردند.

در این بیانیه‌ که انجمن سینماداران هم آن را تایید کرده، آمده است:‌

به نام خدا

” کار خراج (مالیات) نیکو نظر کن، به گونه‌ای که به صلاح خراج‌گزاران باشد… ولی باید بیش از تحصیل خراج در اندیشه زمین باشی، زیرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانی زمین و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد، مگر اندکی. هرگاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا بریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین، چون در آب فرو رفتن آن یا بی آبی، شکایت نزد تو آوردند، از هزینه و رنجشان بکاه، آنقدر که امید می داری که کارشان را سامان دهد./ بخشی از نامه امام علی ( ع) به مالک اشتر نخعی والی مصر”

دولتیان محترم و نمایندگان شریف مجلس شورای اسلامی!

متعجبیم از این همه بی‌اطلاعی از وضعیت سخت معیشت اهالی فرهنگ و هنر توسط کارگزارانی که جز اطلاع و درمان این اهالی وظیفه‌ای دیگری ندارند!

دولت دوازدهم در آخرین سال خود باعث بدعتی شد که رنج و آزار اهالی نجیب فرهنگ و هنر این سرزمین را دوچندان کرد و حال دولت سیزدهم که با شعار ” عدالت” بر کرسی قوه مجریه تکیه زده است بازهم همان بدعت را پیشه گرفته است که جز خسران بر اهالی فرهنگ و هنر دستاورد دیگری ندارد!

اخذ مالیات مستقیم ۲۵ درصدی آن هم در زمانه‌ای که سینماداران ایران با ده‌ها هزار میلیارد تومان سرمایه راکد از یک سو و از دیگر سو با فراگیری بیماری کووید ۱۹ با صدها میلیارد تومان زیان انباشته مواجه شده‌اند باعث تاسف که نه، بلکه باعث شرمساری است.

حال دولتیان و مجلسیان دست به دست هم داده‌اند که از این موجودیت در حال احتضار “مالیات مستقیم” دریافت نمایند که حاشا وکلا که جز خسارت عایدی برای این بخش ورشکسته نخواهد داشت.

مالیات بر ارزش افزوده را از جیب سینماداران می‌ستانید! از این فعالیت در حال احتضار دیگر چه مانده است؟ از این پیکره بی حال، می‌خواهید مالیات مستقیم را هم مطالبه نمایید؟

دولت در زمان دو دهه گذشته براساس قوانین بالادستی با ابزارهای تشویقی قوانین برنامه‌های پنج ساله به دلیل عدم توجیه اقتصادی برای ساخت سالن‌ها و فعالیت آنان از معافیت‌های عوارض شهرداری و مالیاتی از این فعالیت فرهنگی و هنری حمایت کرد و حالا چه شده است که با ضررهای هزاران میلیارد تومانی می‌خواهید مالیات مستقیم بستانید؟ آن هم برخلاف همه کشورهای صاحب سینما که از این فعالیت موثر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همه نوع حمایتی را انجام می‌دهند که سینما داشته باشند!

مگر نفرمودند مقام معظم رهبری که کلید پیشرفت کشور در دست سینماگران است؟ نمی‌شود با یک سینمای ورشکسته و رو به احتضار پیشرفتی حاصل نمود.

اگر اهل تاسی به عدل علی( ع) هستید بازهم نحوه حکمرانی را از بیانات آن حکیم حاکم فهم کنید که در زمان ” سختی” مالیات ستاندن ” ظلم ” است …

ما سینماداران ایران اعلام می‌کنیم در صورت اخذ مالیات مستقیم ضمن توقف  ساخت سالن‌های جدید توسط سرمایه‌گذاران، راهی جز تعطیلی و تغییر کاربری سینماهای ورشکسته‌مان نخواهیم داشت تا دیگر نه مشمول مالیات شویم و نه مشمول هزاران مانع برای فعالیت فرهنگی حداقلی در سرزمین مهد تمدن و آگاهی

این بیانیه به نام تعدادی از سینماهای کشور در استان‌های مختلف منتشر شده که اسامی آن‌ها به این شرح است:

استان البرز

) ساویز( ۳ سالن)

۲)  پرشین ( ۴ سالن)

۳)  اکومال (۶ سالن)

۴)  هجرت  (۲ سالن)

استان اصفهان

۵) سیتی سنتر( ۸ سالن)

۶) ساحل (۹ سالن)

۷) سپاهان۲( سالن)

۸) سوره

۹) فلسطین

۱۰) چهارباغ( ۵ سالن)

استان فارس

۱۱) فرهنگ

۱۲) گلستان( ۳ سالن)

۱۳) خلیج فارس( ۸ سالن)

۱۴) سعدی

۱۵) ایران

۱۶) فلسطین

۱۷) حافظ

۱۸) پیام

استان خراسان رضوی

۱۹) آفریقا

۲۰) هویزه (۸ سالن)

۲۱) ویلاژتوریست (۱۲ سالن)

۲۲) اطلس(۱۲ سالن)

استان خراسان جنوبی

۲۳) بهمن بیرجند( ۲ سالن)

استان تهران

۲۴) آزادی ( ۵ سالن)

۲۵) استقلال

۲۶) آفریقا

۲۷) سمرقند( ۳سالن)

۲۸) نارسیس( ۴ سالن)

۲۹) آستارا(۳ سالن)

۳۰) هدیش مال( ۶ سالن)

۳۱) تیراژه ۲( ۲سالن)

۳۲) بهمن( ۴ سالن)

۳۳) شاهد( ۳سالن)

۳۴) سپیده( ۲سالن)

۳۵) ایران(۴ سالن)

۳۶) کوروش(۱۲ سالن)

۳۷) ایران مال (۱۲ سالن)

۳۸) هروی( ۳ سالن)

۳۹) لوتوس(۱۲ سالن)

۴۰) شکوفه( ۳سالن)

۴۱) مگامال( ۱۰سالن)

۴۲) زندگی( ۵ سالن)

۴۳) صبا مال(۵ سالن)

۴۴) شمیران سنتر( ۵ سالن)

۴۵) پیروزی( ۲سالن)

) کیان( ۳سالن)

۴۷) المپیک

۴۸) گالریا( ۶ سالن)

۴۹) صحرا

۵۰) میلاد

استان آذربایجان غربی

۵۱) بهمن تبریز( ۲سالن)

۵۲) ستاره باران تبریز( ۶سالن)

استان آذربایجان شرقی

۵۳) آزادی ارومیه

۵۴) ایران ارومیه

۵۵) انقلاب ارومیه

استان خوزستان

۵۶) اکسین اهواز (۵ سالن)

۵۷) بهمن اهواز (۲ سالن)

۵۸) ساحل اهواز

۵۹) قدس اهواز

۶۰) آزادی آبادان

استان لرستان

۶۱) استقلال(۲ سالن)

استان کردستان

۶۲) بهمن سنندج( ۷ سالن)

۶۳) آزادی بیجار(۳ سالن)

۶۴) مهر سقز( ۵ سالن)

استان کرمانشاه

۶۵) آزادی کرمانشاه

استان قزوین

۶۶) بهمن( ۲سالن)

استان بوشهر

۶۷) بهمن(۳ سالن)

استان قم

۶۸) ونوس(۲ سالن)

استان مازندران

۶۹) سپهر

استان گلستان

۷۰) عصر جدید گرگان( ۵ سالن)

۷۱) کاپری گرگان( ۲سالن)

۷۲) هجرت گنبد

استان گیلان

۷۳) ۲۲ بهمن رشت